نکنه یکی بیاد برات شعر بگه منو یادت بره ؟ هان ؟ نکنه بلد تر باشه تو رو ؟ نکنه قشنگ باشه ، دلت بلرزه ؟
نکنه بیاد دستاتو بگیره محکم ، خلاص شی از فکر من ؟
نکنه اصن منو یادت رفته ؟ نکنه دلت نخواد یه وقتایی در شبانه روز
- بیست و چهارساعته ها لامصب - بشینی به من فک کنی که تمومِ وجودم خواستنت بود ؟ نکنه یکی بیاد دست ببره تو موهات ، زیر گوشت پچ پچ کنه دلت بلرزه واسش ؟ نکنه بری بغلش ؟ نکنه دستات یخ کنه بری قایمشون کنی تو دستای یکی دیگه ؟ نکنه یادت نباشه من رو ؟
نکنه یکی بیاد بیشتر از من واست بمیره ، سبک شیم پیشت ؟
نکنه دستاتو باز کنی اون مدلی ، بغل بخوای ازش؟ نکنه مژه هاتو بیشتر از من دوست داشته باشه ؟ نکنه نگاش کنی ، از اون نگاها که منو می کشت ؟ نکنه یکی بیاد خل و چل نباشه ، همچین موقر و درست حسابی باشه عاشقش بشی ؟ بدم میاد از این آدم حسابیا ...
میگم نکنه راست میگن این اهالی ؟
نکنه اصن یادت نیست ؟ ننداخته باشی دور اون دیوونه بازیا رو ، اون بوس و بغلا رو ؟ یادته اصن اون منِ یاغی رو که آروم شده بود تو بغلت ؟ یادته . یادت نیست ؟ یادته . درسته هیچی نمیگی ، صدات نیست ، دستات نیست ، ولی یادته . یعنی باید فک کنیم یادته وگرنه که چه کاریه راه بریم تو شهر ؟ نفس بکشیم به هوای کی ؟ یادته .
👤حمید سلیمی
@avamuzixعرض المزيد ...