Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Categoría
Ubicación del canal e idioma

audience statistics گـــ🔞ـردابــــ🔥ــ

♨️️🔞خلاصه: سوگل دختر۱۸ساله ای که برای دزدی مدارک ازخونه یک سرگرد اجیرمیشه وبه عنوان خدمتکار واردخونه سرگرد میشه ولی سرگرد هرشب یه دخترو مهمون تختش میکنه با وجودسوگل داخل خونش هرشب..♨️️🔞 هرروز پارت داریم..کپی ممنوع❌ 
Mostrar más
18 534-10
~6 524
~26
30.33%
Calificación general de Telegram
Globalmente
37 040lugar
de 78 777
6 438lugar
de 13 357
En categoría
2 745lugar
de 5 475

Género de suscriptores

Averigua cuántos suscriptores masculinos y femeninos tienes en el canal.
?%
?%

Idioma de la audiencia

Descubre la distribución de los suscriptores de canales por idioma
Ruso?%Inglés?%Árabe?%
Crecimiento del canal
GráficoTabla
D
W
M
Y
help

La carga de datos está en curso

Duración del usuario en el canal

Descubra cuánto tiempo permanecen los suscriptores en el canal.
Hasta una semana?%Viejos?%Hasta un mes?%
Ganancia de suscriptores
GráficoTabla
D
W
M
Y
help

La carga de datos está en curso

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
_اونقدری برات میک میزنم تا آبـ*ت بپاچه تو صورتم بیب💦 سرشو بین پام حبس کردم و نالیدم : _ اهههههه همینه... بیشتر بخورش...اوووم💦 سرشو از لای پام بیرون آورد و طوری که نفس نفس میزد حشـ*ری پچ زد : _ میکنــ*مت حشـ*ری... بزار داستان قشنگی ازمون به یاد بمونه...🔞 پسری که حاضر میشه برای تنوع تو سکـ*س، سناریو یه دختری رو بخره،اما شرط پول بیشتر واسه اون اینه که...❌
3 126
5
دو تا انگشتشو تو ک.صم فرو می کنه و خشن تل.مبه می زنه -آه آخخخخ پاره شدم سیلی به سینه های پروتزیم میزنه -سوراخ تنگت انگشتامو بلعیده، ک.یرمو بکنم توت خونریزی میکنی که جوجو با نشستن زبونش روی چو.چولم آه بلندی کشیدم و کمرمو به تخت کوبیدم -آه آره لیسش بزن تو رو خدا زبونشو دورانی روی ک.صم چرخوند و سیلی به ک.ص خیسم زد -توله سگ آبشار راه انداختی داگی شو می خوام مث سگ بکنمت با ناز قمبل کردم که اسپنکم کرد و ک.یرشو سر داد توی تپل خیسم -آماده ی سکس خشن هستی بیبی؟ می خوام تا خ.ایه فرو کنم توت! با تلمبه ی عمیق و محکمی که زد....💦💦🍑🍓
Mostrar más ...
3 093
2
گویند برای کلبه کوچک همسایه‌ات چراغی آرزو کن قطعأ حوالی خانه تو نیز روشن میشود من خورشید را برای خانه دلتان آرزو میکنم تا هم گرم باشد و هم سرشار از روشنایی.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
2 494
0
من هونیا دختریم که اسیر یه باند قاچاق انسان میشم و برای اینکه بدنم رو تیکه تیکه نکنن ‌و نفروشن روحم رو میفروشم‌ و تن فروشی میکنم به رئیس باند و زیر دستاش...♨️🔞❌ پردمو شب اول رئیس میزنه و بعد مجبورم هرشب زیر یکیشون بخوابم❌😔☝️🏻
2 586
2
لخت روی تخت دراز کشیده بودم‌ و دست و پام رو بسته بودن با صدای باند گریه مبکردم اما هیچکس توجه نمیکرد چشمم به جسم های بی جونی که کنارم بودن و دیگه چیزی ازشون باقی نمونده بود نگاه میکردم . ازترس داشتموسکته میکردم . دکتر طرف من اومد چاقو تیز رو قفسه سینه ام‌ . نگاهش به سین..ه های گرد و خوش فرمم افتاد . یکی از دوستاش اومد داخل و گفت ؛ منتطر چی هستی زود باش دیگه الان اقا میاد ببره جنسارو . _ میگم‌مجید این‌خودش اصل جنسه نگاهش کن‌میتونه یه مدت تمکینمون کنه . دوستش جلو اومد و دستش و روی پام‌کشید و دستش و لای پام‌بدو و یه انگشتش داخلم کرد و گفت : _جون هنوز دختره . تند تند و با التماس گفتم : _ ترو خدا من‌نمیخوام‌بمیرم خواهش مبکنم . اومد جلو دستش رو اورد جلو گفت : _ ببینم بلدی س.اک بزنی یا نه . انگشتش رو داخل دهنم کرد و مک عمیقی زدم تا از کشتنم منصرف بشه که دوستش دهنش و روی س.نه ام گذاشت .س_میکنه رمانی سرتاسر هیجان
Mostrar más ...
3 248
1
#پارت1926 سورن سرش رو خم کرد و مهربون و با ملایمت لب هاش رو به پیشونیم چسبوند... صدای دست و جیغ بچه ها دوباره بالا رفت.. پلک هام روی هم افتاد و ضربان قلبم حتی بلندتر هم شد... لب هاش رو که از پیشونیم جدا کرد، چشم هام رو باز کردم و خیره شدم به نگاه زیباش... انقدر خوشگل نگاهم می کرد که تا اخر عمرم همین نگاه برای خوشبخت بودنم کافی بود... حاضر بودم هرچی دارم بدم اما سورن همیشه اینطوری نگاهم کنه... لبخند مردونه و جذابی زد و پچ پچ کرد: -خیلی خوشگل شدی قربونت برم..قلبم داره وایمیسته.. بی اختیار دستم رو با دسته گل داخلش، روی قلبش گذاشتم... لبخند سورن پررنگ تر شد و دستش رو روی همون دستم گذاشت و به سینه ش فشرد... من هم لبخند زدم و با تمام احساسم نگاهش کردم که دوباره لب زد: -رحم کن خانم خوشگله.. اروم خندیدم و گفتم: -من چی بگم..خودتو تو اینه دیدی؟..خیلی خوشتیپ شدی اقای داماد... -دیگه هرچی داشتم رو کردم که در کنار خانم زیبایی مثل شما یکمم شده به چشم بیام... صدای خنده ام بلندتر شد و سورن بی قرار و کلافه چشم هاش رو بهم فشرد و گفت: -نکن لامصب..بی داماد میشیا.. -اِ سورن..خدانکنه.. دختره خودش صحنه های س.کسیشونو نوشته ولی موقع سکس حشرش میزنه بالا و واقعی به پسره میده..😱❌ آبتو میاره❌💦
Mostrar más ...
3 072
20
*ون گوشتی و تپلمو قمبل کردم . خوب یادم بود که چی نوشتم و قراره چه ایتمی رو سوراخ *نم اجرا شه.💦🍑 با محکمش ک*ونم حسابی سرخ شده بود و داشتم جیغ میزدم . با یه حرکت دو تا از انگشتاشو هم زمان وارد سوراخ تنگم و دست نخوردم کرد و من عملا از نفس افتاده بودم . پرتم کرد رو تخت و پاهامو باز کرد . نفس نفس میزدم . *ک کلفتش دقیقا چسبیده بود به سوراخ تنگ و باکره ی *صم.
3 769
1
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو  از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
Mostrar más ...
3 813
1
بیدار شو همه چیز مهیاست آرامش صبح نفس های تابستون هدفی داشته باش و حرکت را آغاز کن با یاد و نامِ پرودگارِ مهربانی ها.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
3 453
1
#پارت45 _برای اینکه از این فاحشه خونه بتونم ببرمت بیرون باید با هم باشیم. با ترس بهش نگاه کردم: _نمیشه نمیتونم ما محرم نیستیم. لبش رو روی لبم گذاشت و اروم لب زد: _محرم هم میشیم مهم اینه که الان به شیخ های ارباب اجاره داده نشی بی توجه به چشمای اشکیم دستش رو وارد شلوارم کرد و....
3 187
1
#135 با ترس از پنجره چک کردم و وقتی مطمئن شدم که از خونه رفته بیرون دویدم‌سمت اتاقش. یواشکی در اتاقشو باز کردم و رفتم تو. سریع رفتم‌سمت صندوق های اسنادش. مجبور بودم اینکارو بکنم‌ بااینکه عاشقش بودم ولی مجبور بودم برای نجات برادرم از دست اون دزدا این کارو انجام بدم. رمز گاوصندوق و که از توی گوشیش گرفته بودم زدم و در گاوصندوق و باز کردم. با دیدن گاوصندوق خالی قلبم ایستاد. با ترس ازجام پریدم و برگشتم که با دماغ توی سینه ی کسی فرو رفتم. با دیدن سامیار که توی اتاق ایستاده بود و نگاهم می کرد سکته کردم. با من من شروع کردم به حرف زدن و گفتم: می..میخواستم توشو تمیز کنم. پوزخندی زد و مدارک و اورد جلو و گفت: دنبال اینا میگشتی؟ سکوت کردم که ادامه داد: فکر کردی من نمیفهمم دور و ورم چی میگذره؟ با بغض گفتم: منو ببخش. _یه راه داره! _چی؟ با مرموزی گفت: ببین میتونم بفرستمت بین سگای وحشیم و تیکه پارت کنن و یه راه دگ.... با ترس گفتم: چیه؟ _امشب زیرم بخوابی و من جرت بدم. با حیرت نگاهش کردم که اومد نزدیکم و گفت: مطمئنا راه دوم اسون تره. و وحشیانه لباس و توی تنم پاره کرد... 🔞❌ 😱😱😱💦💦
Mostrar más ...
3 699
1
#پارت1925 انگار کر شده بودم و دیگه هیچ صدایی نمی شنیدم.. تمام اطرافم تو هاله ای از مه فرو رفت و فقط من بودم و سورن... با اینکه کت شلوارش رو خودم انتخاب کرده بودم اما الان تو تنش انگار هزاربرابر قشنگ تر شده بود.... یک کت شلوار مشکی بسیار شیک که زیرش پیراهن سفید پوشیده بود و قالب و فیت تنش بود... موهای کوتاهش رو مرتب بالا زده بود و صورتش رو شیش تیغ کرده بود و چشم های خوش رنگش برق می زد.... تپش قلبم بالا رفت و لبخند اروم اروم روی لبم نشست و سورن انگار با لبخندم کمی به خودش بود... سرش رو تکون داد و اهسته راه افتاد طرفم.. با استرس کیفم رو تو دست هام فشردم و منتظر شدم بهم برسه... جلوم که ایستاد، با اشتیاق نگاهش رو تو صورتم چرخوند و اروم لب زد: -می خواهی منو بکشی.. پلکی زدم و لبخندم پررنگ تر شد که دوباره لب زد: -جان.. دستم رو دراز کردم و دسته گلم رو ازش گرفتم.. یک دسته گل کوچیک، از چند شاخه گل لاله ی سفید که خیلی ساده و شیک، بدون هیچ تزئین خاصی بود.... دست های سورن صورتم رو قاب گرفت و من چشم هام گرد شد... با خجالت و زیرچشمی به اطرافم نگاه کردم و وقتی مامان رو ندیدم خیالم کمی راحت شد... پسری که حاضر میشه برای تنوع تو سک.س، سناریو یه دختری رو بخره،اما شرط پول بیشتر واسه اون اینه که...❌ قول داده بود پردمو نزنه و چیزی تو سناریو راجبش نبود ولی تو حرکت همه ی...👿🔞
Mostrar más ...
3 512
30
داشت تو تنگم تلمبه میزد . انقدری جلو عقبش کرده بود که *ونم سوز میزد سعی کردم باسنمو ببندم و خودمو عقب بکشم که شروع کرد با عصبانیت با شلاق تو دستش کون تنگمو مورد هدف قرار دادن.. یه خیار بزرگ آورده بود و میخواست تو ک*ون من واسه اولین بار امتحانش کنه.. سفت نگهم داشت رو تختو با خیار کلفت به سراغم اومد 😱❌
4 079
1
با لیسیده شدن ک*صم چشمام رو با وحشت باز کردم و به لای پام نگاه کردم.🍑💦 یه پسر جذاب و هیکلی با زبون گرمش به جونم افتاده بود و باعث شد ناله عمیقم در بیاد. با شنیدن صدام سرشو بلند کرد و نگاه خمارش رو بهم دوخت. _‌ جون خوشگله لای پات چیز خوشمزه ای قایم کرده بودیا.. و بلافاصله بعد حرفش انگشتش‌‌ رو‌...🙈🔞
1 867
1
بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست یا کاروان صبح که گیتی منورست.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 135
2
#پارت97 دستشو گذاشت روی شونه هام مجبورم کرد جلوش زانو بزنم: -خیلی یکم بخوری ابم میاد -مطمئنین کسی نمیاد دکتر زد تو موهام و با اون یکی دستش کمربندشو باز کرد و صورتمو به چسبوند: -اره الان همه مشغولن کسی نمیاد زود باش دارم میمیرم. شورتشو کشیدم پایین و ی تو دستم گرفتم و بهش زدم که یهو دکتر.... ❌👅 پرستارو تو بیمارستان جر میده🙀🔞
3 909
1
#پارت48 دستمو زیر دلم گذاشتمو فشارش دادم ... دلم میخواست از درد جیغ بکشم اشکام روی صورتم جاری بود که زن عماد وارد اتاق شد با دیدنم لبخندی زد و گفت: رزا_میبنم که داری از درد میمیری زبوت درازت کوتاه شده با تنفر نگاهش کردم که قهقهه ای زد و چونه م رو تو دستش گرفت و فشرد.. رزا_فکر کردی من نامزدمو به این اسونی از دست میدم ؟ میدونم که اومدی ازش مدارک بدزدی و جاسوسی کنی ولی به اونجا نمیرسه به عقب هولم داد که روی زمین پرت شدم ... داد زد: رزا_ بگو مشتریش بیاد. با وحشت بهش نگاه کردم طاقت رابطه ی دیگه ای رو نداشتم ... دیشب دخترونگیم رو به ۱۰تومن فروخت ... _توروخدا بذار برم تورو خدا... پوزخندی زد و با باز شدن در همون پسر دیشبی که دخترونگیم رو به تاراج برد وارد اتاق شد ... رزا_این اقا طعمت به دلش نشسته میخواد بخرتت ... با پرووی تو چشمام نگاه کرد و گفت: رزا_۳۰۰ملیون پول داده پات منم میخوام بدمت بری وحشت زده نگاهش کردم که مرد به انگلیسی چیزی به رزا گفت و رزا با مکث از اتاق رفت بیرون ... مرد دستش رو به صورتش گرفت و چیزه چسبناکی رو به سختی کشید از روی صورتش با دیدنش شکه شدم که بدون اینکه بهم اجازه ی استدلال بده لب هاش رو روی لب هام گذاشت و... نامزد معشوقه ش دزدیتش تا بفروشتش ولی...😱😱
Mostrar más ...
4 250
1
#پارت1924 ارایشم به درخواست خودم خیلی ساده و کم بود.. نمی خواستم خیلی شلوغش کنم اما واقعا قشنگ شده بود و روی صورتم نشسته بود... فقط رژ لب قرمز و ماتم تو چشم بود.. چرخیدم سمت دخترها و با نگرانی گفتم: -بریم.. سرشون رو تکون دادن و من رفتم سمت تخت و کیف دستی کوچیکم رو برداشتم که تمامش از مروارید سفید کار شده بود.... گوشیم رو داخلش گذاشتم و با نگرانی نگاهی به پاهام انداختم... صندل هام سفید و پاشنه هشت سانتی بود و خیلی عادت به این اندازه پاشنه نداشتم و می ترسیدم نتونم راحت راه برم.... چرخیدم عقب و با دلهره گفتم: -به نظرتون.. حرفم رو خوردم و با چشم های گرد شده به اتاق خالی نگاه کردم... این ها که الان اینجا بودن، کِی رفتن که من متوجه نشده بودم... با استرس این پا و اون پا کردم و وقتی سورن دوباره صدام کرد، دلم رو قرص کردم و راه افتادم... دستگیره ی در رو چرخوندم و در رو باز کردم.. سر به زیر و با قدم های اروم از اتاق بیرون رفتم.. پام که به سالن رسید، صدای کف زدن و جیغ و سوت بچه ها بلند شد... با لبخند محوی سرم رو بلند کردم و نگاهم مات موند به سورن و بی اختیار قدم هام اروم شد و بعد تو جام ایستادم.... سورن هم دست کمی از من نداشت و با اون دسته گل کوچیک تو دست هاش، وسط سالن ایستاده بود و محو و مات نگاهم می کرد.... آرتامن یه دورگه ایرانی فرانسوی بود یه مرد با جاذبه‌ی جنسی زیاد، جوری که هر دختری براش خیس می‌کرد که دچار مشکل جنسی میشه و هیچ سکس تراپیستی نمیتونه کمکش کنه پس ناچار از یه دختر هات که سناریو نویس سایت‌های پورنه کمک میگیره و...🔞
Mostrar más ...
3 792
40
دوتا دختر داشتن 🍒ه هامو میمالیدن. دوربین رو صورتم بود و همه ی بدنم لخت جلوی  ارتامن قرار گرفته بود .. یه مرد عربی با   *ر کلفت تو دستش وارد شد .. داشت دیکشو تو دستش  بالا پایین میکرد که آرتامن نتونست تحمل کنه و با عصبانیت وارد صحنه شد : _همه گم شید. و خودش به جون بدنم افتاد🍑😈❌
4 211
2
چشمم به دختر صک*صی و بلوندی که توی کشتی بیهوش افتاده بود افتاد و اب دهنم رو قورت دادم.🙈💦 با دیدن ک*ص تپلش که از دامنش بیرون افتاده بود ش*ق کردم تند جلو رفتم. روی تنش خم شدم و لباس هاش رو در اوردم. بدن سفید و بی موش هوش از سرم میپروند عجب چیزی بود. حشری شده خم شدم و انگشتم رو به اون حفره صورتی تنگ...🙈💦
2 907
0
امشب برایتان دعا میکنم خدای بزرگ نصیبتان کند هرآنچه ازخوبی ها آرزو دارید لحظه هاتون آروم خوابتون شیرین آسمون دلتون ستاره بارون.. شبتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 151
2
مداد رو روی ک..ص لزجم کشید و دم سوراخم تابش داد که ناله کردم. - چی نوشته بودی این دفعه، که با مداد توی دستت جرت میدم. از شهوت ناله ای کردم و داگی شدم. آب لزج و سفیدم رونامو خیس کرده بود. - نویسنده ی هورنی من به جای ک..یر من دلش مداد میخواد. با فرو رفتن مداد توم نالیدم که... ❌💦دختری که داستان های سکسی میفروشه تا این که مشتریش ازش میخواد روی خودش اجرا شه و ک..ص و کونش پاره شه تا...
4 463
1
_ دختر ریزه میزه ای مثل تو باید زیر ددیش جر بخوره! چشمام گرد شد و خودمو عقب کشیدم. _ چی..ی میگی حرومزاده! خشن به سمتم هجوم اورد و لباسم رو توی تنم جر داد جیغی کشیدم که محکم توی دهنم کوبید: _ با ددیت درست صحبت کن بیبی گرل! چشمام گرد شد که یهو با کاری که کرد از فشار زیاد جیغ بلندی زدم.. _ جیغ بزن برام دختره خوب!🍑🍆💦
3 172
0
خدایا امروز صبح و هر صبح طالع آنان که دوستشان داریم را پر از ستاره و سفره ی شان را پر از برکت قرار بده سلام امروزتون متبسم به نگاه مهربان خدا.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 143
3
#چنگى به موهام زد و خودشو جا کرد و محکم بهم ضربه زد..جیغی از درد کشيدم که گفت و محکم و پر قدرت بهم ضربه زد.. داشتم از درد میمردم. خیلی محکم میزد و نگران بچه تو شکمم بودم. دستمو رو گذاشتم و از درد به گریه افتادم که یهو از حرکت ايستاد و از روم بلند شد و برگردوندم و هرچی زدم توجه نکرد و محکمی روی زد و انگشتشو ..... رابطه با زن حامله که باعث سقط بچش میشه😣❌
3 647
1
#پارت۹۹ از بوی نم حالت تهوع گرفته بودم بی حال سرم رو به دیوار تکیه زده بودم و چشمام رو بسته بودم تا کمی حالم بهتر شه با صدای باز شدن در ترسیده خودم رو بیشتر به دیوار فشار دادم ... رامین_این که هنوز خوابه نادر نادر_خیلی ضعیف شده رامین دیگه هیچ جونی نمومده براش کمی چشمام رو باز کردم تا ببینمشون رامین_یعنی چی جونی نمونده براش مگه غذا نمیدین بهش؟ نادر_معده ش غذارو پس میزنه رامین عصبی زد تخت سینه ی نادر و صداش رو انداخت روی سرش ... رامین_پس تو اینجا چه غلطی میکنس نفهم الاغ برای چی داری پول میگی ؟ برای مفت خوری ؟ نادر تو سکوت سرش رو پایین انداخت و رامین با غیض به سمتم اومد که سریع چشمام رو بستم که بازوم رو گرفت و محکم کشید... _خودتو نزن به موش مردگی خوب مسدونم بیداری پاشو ببینم ... با تو ام یالا بلند شو از جات به زور از جام بلندم کرد که اشکم رو صورتم ریخت من از این مرد میترسیدم ... بی توجه به ترسم دستم رو گرفت و منو دنبال خودش کشوند با ورودمون به ساختمون ویلا همه با دهن باز نگاهمون میکردن رامین بدون اینکه نگاهشون کنه از پله ها بالا رفت و عربده کشید ... _سرتون به کار خودتون باشه ... در اتاقی رو باز کرد و پرتم کرد تو اتاق ... رامین _میرس حموم تمیز میکنی خودتو ترگل ور گل میشی ... شب هم این لباس رو میپوشی تا بیام پیشت با وحشت ره لباس خواب زرشکی تو دستش نگاه کردم ... _تصمیم گرفتم نگهت دارم .... اگر میخوای اعضای بدنت فروخته نشه باید زنم شی و من فقط امشب بهت مهلت میدم ... ۲ ساعت دیگه میام اتاق اماده باش ... با گریه به پاش افتادم که بهم رحم کنه ولی اون ... برای اینکه نمیره مجبوره با یکی از اعضای باند قاچاق ازدواج کنه 😱😱😱
Mostrar más ...
4 447
2
#پارت1923 دستش رو تو هوا تکون داد و غر زد: -گمشو بابا..هزاربار پرسیده توقع درکم داره..اون از پسره که مثل نوار خراب شده هی میگه پرند چرا نمیاد..اینم از این که هی می پرسه خوب شدم.... دخترا خندیدن و عسل با خنده گفت: -در و تخته جور شدن.. روم رو به حالت قهر ازشون برگردوندم و گفتم: -خیلی بی درکین.. -اوهوع چه باکلاس..حالا اگه خونواده شوهرش اینجا نبودن دوتا فحش ابدار میدادا... خودم زودتر از همه شون زدم زیر خنده، چون اگه سوگل و عسل نبودن دقیقا همین کار رو می کردم... عسل با خنده گفت: -زدی تو خال..از خنده ش معلومه تو دلش از خجالت همه امون دراومده... دوباره همه خندیدیم و صدای بلند سورن از داخل سالن اومد: -پرند.. عسل غش غش خندید و گفت: -از سوال پرند چرا نمیاد خسته شد و مستقیم وارد عمل شد و خود پرندو صدا کرد... دوباره همه شون خندیدن و من با عجله رفتم جلوی اینه تا برای اخرین بار خودم رو چک کنم... کت شلوارم خیلی قشنگ به تنم نشسته بود و به اصرار دخترها صبح رفته بودم ارایشگاه و یک میکاپ خیلی ملایم و ساده انجام داده بودم.... موهام باز و موج دار دورم ریخته شده بود و جلوشون فرق وسط باز شده بود و صورتم رو قاب گرفته بود.... یک شال حریر ساده ی سفید رنگ سرم بود که جلوش رو باز گذاشته بودم، برای اینکه حالت موهام معلوم باشه.... تلی برای پول دراوردن داستان های سکسی مینویسه تا این که مشتری پولداری پیدا میکنه. مشتری که شرطش برای پول دادن اینه که سناریوهای تلی رو روی خودش اجرا کنه و...❌ 🔞❌
Mostrar más ...
4 254
36
رمان خیس کننده ددی لیتل گرل🔞💦🌸 -اویییی بابایی تو کشتی داری ک.صمو میخوی آهههه تند تند برام لیس میزد و با انگشت توم تلنبه میزد با تکونای کشتی انگشتش به دیواره های رحمم میخورد و حشری ترم میکرد آب ک.صم.روی تخت میریخت که ددی ک.یر کلفتشو از شلوارش بیرون کشید -این میخواد بره تو لونش ، تو ک.ص تگنت! ناگهان با فرو رفتن کلفتی ک.یرش...🥺💦🔞 چند ساعت دیگه پاک میکنم حسرتشو میخوری🔞💦
3 729
1
با انگشت اشاره روی سوراخ صورتیش کشیدم.🍑🍆💦 _ دخترم امروز خرابکاری کرده توی عمارت نه! با ترس خودش رو منقبض کرد که سیلی محکمی رو کپل سفید باسنش کوبیدم! _ د..ددی بخ..دا تقصیره م...من نبود همش‌...! نزاشتم ادامه بده و یه بند انگشتم رو تو حفره تنگش فرو کردم که از درد اخی گفت و خودش رو جمع کرد! _ هیس توله حرف اضافه بزنی به تنبیهت اضافه میشه! محکم کل انگشتم رو داخلش هل دادم که صدای لرزونش در اومد: _ دد..ددی بی توجه بهش شروع کردم وحشیانه...
Mostrar más ...
3 747
1
#ک*یر کلفتشو توی فرو میکنه و با شدت تلمبه میزنه -اههه... لعنت بهت... دارم جِر میخورمم سینمو تو مشتش میگیره و منو با شکم روی تخت میخوابونه -تنگی هرزه... انقدر که دلم میخواد سگمم بیارم تا ... با ترس بهش خیره میشم که تلمبه هاشو بیشتر میکنه -خودتم حال میکنی دخترِ قشنگم... قراره حسابی لذت ببری جنده‌ خانم💦🤤🔞
1 215
1
Última actualización: 11.07.23
Política de privacidad Telemetrio