▪️دکتر "محمد پاریزی" تاریخدان و نویسنده در کتاب خود آوردهاست که مراد اورنگ در سال ۱۳۰۸ داستانهایی از
«شاهنامه فردوسی» را هر روزه در حضور رضاشاه بزرگ نقل میکرد:
شبی که قرار بود «روشنک» دختر «داریوش سوم» از سپاهان به سرزمین پارس نزد اسکندر برود، اسکندر اصرار داشت که مردم، پیش از حرکت او چراغانی کنند؛ در حالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند و عزای ملی اعلام کرده بودند. مردم ایران، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر، این چشمانداز را نمودار کرده…
ببستند آذین به شهر اندرون
لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون
در اینجا رضاشاه بیاختیار شروع به گریستن کرد و ده دقیقه اشک میریخت. تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود. پس از این اتفاق رضاشاه فوراً دستور ساخت آرامگاه فردوسی را صادر کرد که با نمادهای باستانی ایران در آمیخته شده است.
تصویر: لحظه رونمایی و پایان کار ساخت آرامگاه فردوسی در حضور
«رضاشاه پهلوی»
▪️
@Mr_Tarikh
▪️
Instagram.com/mr_tarikh_orgMostrar más ...