#نظر
مغالطه خلط انگیزه و انگیخته، مثلا؛ بشر طب سنتی رو برای توجیه دلایل بیماری ها بوجود آورد بعدش هم طب کلاسیک رو برای تبیین اون چیزهایی که طب سنتی نمی تونست توجیه شون کنه، پس نتیجه میگیریم که کلا طب یک چیز خرافی هست؟!
یا این ادعا که :خدا از ساختن جهان هدف و منافعی دارد برای خودش ؟! ... این تحلیل ها بسیار سخیف و مورد پذیرش دینداران نیست و این قرائت من درآوردی ایشان است،میگوید خالق از سر نیاز آفریده ؟! ...
الله الصمد .. خودتو حداقل به نفهمی نزن که انگار اصلا نشنیدی که در اعتقاد مومنان خدا بی نیازه مطلقه. شما اول اعتقاد طرف مقابل رو شفاف و همه جانبه و منصفانه تبیین کن بعد هر چی خواستی نقد کن...
#پاسخ
این نقد منصفانه کل کلام نیست. صرفا بزرگ کردن حاشیه ای است بیربط به اصل موضوع.
در نقد حداقل دو موضوع باید مشخص شود:
۱) گوینده این مطلب را برای چه کسانی و با چه پیش فرضی مطرح کرده است؟
۲) مغز اصلی کلام او چیست؟ فارغ از مثالهای جزیی و توضیحات حاشیهای می خواهد چه مطلبی را بیان کند.
متاسفانه متن بالا هیچیک را درنظر نگرفته است و لذا درحد ایرادی حاشیهای به یک تعبیر بسنده است.
کاملا مشخص است که این قطعه، استدلالی برای بیاعتقاد کردن یک معتقد نیست. عجیب است که مطلبی به واضحی دیده نمی شود.
ایشان نیز چنین ادعایی نداشته و ندارند. اصلا برای ایشان و بسیاری از منتقدان مشابه، مهم نیست افراد به خدا اعتقاد داشته باشند یا نه. تا زمانی که باور آنها، آسیب زا برای اجتماع نباشد. گوش کنید.
https://t.me/FarazTed/36869
مخاطب ایشان در اینجا آگاه سازی افراد غیرمعتقدی است که گاه در دام بحث های بظاهر فلسفی خداشناسی می افتند بدون آنکه از ابتدای بحث مشخص کنند موضوع بحث در باره کدام خدا است. صرفا یادآوری و آموزشی روش شناختی در مباحثات است که موضوع بحث کاملا واضح باشد. تفکیک خدای ادیان با خدای فیلسوفان.
خدای فیلسوفان آسیب زا نیست. خدای ادیان می تواند اسیب زا باشد. لذا مباحثه کننده باید وقت و تمرکز خود را براعتقادات اسیب زا قرار دهد.
بطور خلاصه
۱ مخاطب این سخنان دین مداران نیست.
۲ مغز اصلی کلام ایشان هم آنست که در بحث با دین مداران اجازه ندهند با خلط دو مبحث دین و فلسفه با تلاش برای اثباتهای فلسفی (که پر از پیش فرض ها و خطاهای شناختی است) خدای دین را موجه جلوه دهند.
یکی در توجیه تقدم وجود بر ناوجود صرفا هست. دیگر مداخله گر و آمر و طلبکار و مجازات کننده است.
اما خوب است در استفاده نابجا از مغالطه با احتیاط عمل کنیم. با توجه به نکات بالا در باره مخاطب و مغز کلام، بنظر می رسد انتساب « مغالطه خلط انگیزه و انگیخته» و «مغالطه پهلوان پنبه» بجا نباشد. بخصوص که با مثالی کاملا بیربط همراه شده است.
«بشر طب سنتی رو برای توجیه دلایل بیماری ها بوجود آورد بعدش هم طب کلاسیک رو برای تبیین اون چیزهایی که طب سنتی نمی تونست توجیه شون کنه، پس نتیجه میگیریم که کلا طب یک چیز خرافی هست؟! »
مبهم و بی معنی و بیربط با عنوان مغلطه.
لطفا کپشن این پیام را مطالعه کنید.
t.me/FarazTed/36864
طب سنتی روشی برای معالجه یا تخفیف بیماریها با روش های در دسترس ابتدایی از جمله گیاهان دارویی یا ماساژ و آداب حفظ صحت است که همراه آن اعتقادت توجیهی اضافی از زمان بقراط با آن همراه شده است. طب سنتی برای «توجیه بیماری» ایجاد نشد! این باورهای خرافی بودند که بیماری را به خشم خدایان و حلول اجنه نسبت می دادند.
طب نوین با روشی نوین و کارامدتر توانست بتدریج ما متدی با نام علم و جامعه علمی و آزمایش های سیستماتیک و استفاده از فناوری و همچنین آزمودن روشهای قدیمی جهشی در درمان بیماریها بیابد. اصلا بحث توجیه نیست. تبیین مکانیزم عمل براساس آزمایش هدفمند و استفاده از ابزار آمار برای سنجش نتایج است که بتدریج با نقد و بررسی به نتایج کارآمدتری می رسد.
اصرار بر نیاز یا بی نیاز بودن خدا نیز بحثی بیربط است. در قرآن و نزد مسلمانان خدا بی نیاز است اما از لحاظ غیرمعتقد توجیه پیدایش پرستش کننده با مفهوم بی نیازی در تضاد است و استدلالهای متکلمین نوعی بازی کلامی و همان گویی است.
انتساب به «نفهمی زدن» مشخص میکند که هدف نقد نیست. نق است. لذا ادامه نظرات با سه نقطه ارزش توجه و پاسخ ندارد.
@FarazTed
.
ادامه مطلب ...