Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
دسته بندی
زبان جغرافیایی و کانال

audience statistics مجتبی لشکربلوکی

مسافر، مشاور و مدرس سهم من از توسعه ایران شاید این کانال باشد. پایگاهی برای انتشار نوشته ها، گزارش ها و رخدادها حوزه های مورد علاقه: استراتژی، سرمایه گذاری، توسعه ⏺رئیس هیات مدیره مدیریت سرمایه دایموند 
نمایش توضیحات
29 570+17
~16 547
~2
59.97%
رتبه کلی تلگرام
در جهان
31 748جایی
از 78 777
در کشور, ایران 
5 323جایی
از 13 357
دسته بندی
1 358جایی
از 2 793

جنسیت مشترکین

می توانید بفهمید که چند زن و مرد در این کانال مشترک هستند.
?%
?%

زبان مخاطب

از توزیع مشترکین کانال بر اساس زبان مطلع شوید
روسی?%انگلیسی?%عربی?%
تعداد مشترکین
چارت سازمانیجدول
D
W
M
Y
help

بارگیری داده

طول عمر کاربر در یک کانال

بدانید مشترکین چه مدت در کانال می مانند.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
رشد مشترکین
چارت سازمانیجدول
D
W
M
Y
help

بارگیری داده

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
🔲⭕️دولت ایران گرفتار سارکوپینا شده است! در علم پزشکی پدیده ای هست به نام سارکوپینا. به زبان ساده یعنی از دست رفتن و کاهش ماهیچه‌ها. گفته می شود کمابیش انسان‌ها بعد از ۴۰ سالگی سالانه حدود یک درصد از حجم ماهیچه‌هایشان را از دست می‌دهند. با ضعف بافت ماهیچه ها ممکن است وزن شما تغییر نکند. حتی لاغر هم نشوید، اتفاقی که می افتد این است که نسبت عضله به چربی و استخوان کاهش پیدا می کند و شما تبدیل می شوید به پوست، چربی و استخوان و اندکی ماهیچه (عضله)! به همین خاطر افراد مسن مستعد زمین‌خوردن و شکستگی می‌شوند. حالا این چه ربطی دارد به دولت؟ توضیح می دهم. فقط قبلش را بگویم که منظورم از دولت، قوه مجریه نیست بلکه کل سازوکار اداره کشور یعنی کل نظام حکمرانی است. دولت ما نشانه های سارکوپینا را دارد. ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی وقتی روی کاغذ نگاه می کنیم تمام وزارت خانه ها، نهادها و سازمان ها -مشابه آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد- را داریم. در روی کاغذ ساختار نظام حکمرانی ما تفاوت جدی ای با بقیه کشورها ندارد. (ساختار دولت می شود همان اسکلت استخوانی در بدن). برای اینکه اسکلت استخوانی به حرکت در بیاید و کار کند نیاز به نیروی انسانی با انگیزه، شایسته و کاردان داریم. وقتی به نیروی انسانی نگاه می کنیم متوجه می شویم سرجمع و از نظر تعدادی، کارکنان دولت کم نیستند. مساله چیست؟ ما ساختارها را روی کاغذ ایجاد کرده ایم، نیروی انسانی هم به وفور به این ساختار تزریق کرده ایم. اما این ترکیب تبدیل شده به موجودی که گرفتار سارکوپینا است. استخوان دارد. چربی به وفور دارد. عضله ای برای حرکت ندارد. سه مثال بزنم: یکی از بزرگ ترین نهادهای دولتی، آموزش و پرورش است اما معدل دانش آموزان ما در رشته های ریاضی، تجربی، انسانی به ترتیب برابر است با ۱۱.۸، ۱۲ و ۹.۱۳!! افتضاح است نه؟ باهوش ترین فرزندان این سرزمین پزشکی می خوانند اما همچنان از کمبود پزشکان متخصص رنج می بریم. روی میلیاردها مترمکعب گاز و میلیاردها بشکه نفت می خوابیم و بلند می شویم، اما زمستان بی گازیم و تابستان بی برق. این نظام حکمرانی شده است چربی و استخوان که توان راه رفتن و حل مساله ندارد. چرا؟ فعلا به دنبال دلایل پیچیده نمی رویم به سه دلیل مشهود بسنده می کنم: ۱) مهاجرت نخبگان از ایران به خارج؛ فقط کافیست آمار مهاجرت پزشکان و پرستاران را امروز در گوگل سرچ کنید. ۲) عزیمت شایستگان از دولت به بخش خصوصی: فرض کنید نخبه ای مهاجرت نکند و بخواهد سالم زندگی کند. دو گزینه پیش رو دارد: با حقوق دولتی کار کند و در عین حال از رانت های دولتی استفاده نکند و در عین حال پاسخگوی ۱۶ نهاد نظارتی و امنیتی و بازرسی باشد در برابر گزینه دیگر که در بخش خصوصی کار کند و حقوق بالاتر دریافت کند و به هیچ نهادی هم پاسخ گو نباشد. شما کدام را انتخاب می کنید؟ ۳) ممانعت از حضور نخبگان: حالا فرض کنید که نخبه ای مهاجرت از ایران و عزیمت از دولت را انتخاب نکند، با پدیده شوم تری مواجه می شود به نام ممانعت. یکی را به این خاطر که در خارج درس خوانده می بریم زیر ذره بین. دیگری چون هم حزبی و هم شهری ما نیست. سومی به این خاطر که ده سال پیش در اعتراضات شرکت داشته. چهارمی به این خاطر که فرزندش مقیم کشور دیگری است. پنجمی به این خاطر که رفتار همسرش به سلیقه ما نمی خورد و این داستان شوم ادامه دارد. آن اندک عضله ای هم که باقی مانده درگیر بروکراسی های دست و پاگیر، مافیای قدرت، ائتلاف های توزیع منافع شده و عملا به سکوت و سکون و رکود کشیده شده. نگران آنم نظام حکمرانی آنقدر ناتوان شود که توان بهبود خودش را هم نداشته باشد و حتی نتواند نسل جدیدی از حکمرانان را پرورش دهد. همه دولت ها از چپ و راست با شعار جوان گرایی می آیند و آخرش یا دوباره در دام کهن سالاری می افتیم و یا در دام خام سالاری (جوانان قدکوتاه مدعی که یک شبه به مقامات می رسند) نظام حکمرانی ما پوست شده و استخوان و مقدار زیادی چربی. استخوان یعنی همین ساختاری که با سازمان های عریض و طویل درست کرده ایم. عزم وجود دارد. عضله وجود ندارد. نمی توانیم مساله حل کنیم. به همین خاطر نمی توانیم ناترازی ها را حل کنیم. ناترازی های آب، انرژی، بودجه و هفت هشت ناترازی دیگر که ریشه در چند ناترازی بزرگ تر دارند که یکی از بزرگ ترین آن ها این است: ناترازی بین ظرفیت حکمرانی (عضله) مورد نیاز و ظرفیت موجود نظام حکمرانی برای حل مسایل کشور. تحلیل گرانی که هر روز بر طبل ناترازی ها می کوبند به این سوال جواب بدهند که دولت با چه ظرفیتی می خواهد این ناترازی ها را برطرف کند؟ این یک ناترازی نیست، یک ابرناترازی است. در زمان ضعف بروکراسی، باید رفت سراغ نتوکراسی؛ حکمرانی شبکه ای و ائتلاف های مساله‌محورِ موقت بخش مردمی با دولت برای حل مسایل ملی.
ادامه مطلب ...
21 119
511
🔲⭕️پدیده دولت مگسی! با دو تجربه/خاطره شروع می کنم: تجربه اول: زمانی که در دولت بودم، کسی از رفقای دور بعد از مدت ها مرا پیدا کرد و گفت که آقا نمی توانی کاری در حد کارمندی در دولت برایم جور کنی؟ از زیر زبانش کشیدم که چه شده که بعد از سالها کار کردن در بخش خصوصی می خواهد به دولت بیاید، گفت آقا جان! من هر کسی را می بینم که در [اسم سازمان را عمدا حذف کردم] کار می کند می بینم که بعد از مدتی خانه می خرد و ماشین آنچنانی. هدیه هایی که این ها در آن موقعیت دریافت می کنند به اندازه کل درآمد سال من است. وقتی از انگیزه شریف این بزرگوار آگاه شدم، مبهوت شدم. تجربه دوم: در ماجرای انتخاب وزرا و معاونین و مدیران شرکت ها و هیات مدیره ها می دیدم که افراد چقدر این مساله برایشان مهم است، چقدر لابی می کنند، گاهی اوقات چقدر خود را کوچک می کنند که به قدرتی و میزی برسند. یکی از کسانی که در فرآیند انتخاب وزرا درگیر بود می گفت که ۱۱ هزار پیام در شبکه های اجتماعی دریافت کرده. یا شنیده ام که برخی چقدر تلاش می کنند که با هدیه و سکه و لطف صندلی خود را به هر قیمتی ولو به قیمت فروش شرافت شخصی و حتی به قیمت به خیانت به منافع ملی حفظ کنند. ماجرای انتخاب وزرا در این دوره هم مجدد برایم این خاطره های تلخ را زنده کرد. از خودم پرسیدم که واقعا دلیل این اشتیاق چیست؟ بهترین روش آن را درون بینی یافتم. چون هر چیز بدی که در دیگران می بینم در من هم هست. بنابراین صادقانه از خودم پرسیدم چرا اینگونه برای مقام و مسوولیت بال بال می زنم. به پنج دلیل رسیدم: ۱) شهوت قدرت: اینکه پشت میز بنشینی و فرمان برانی و عزل و نصب کنی، لذت دارد. انکار نمی شود کرد. راننده شخصی، منشی و خدم و حشم فرمانبردار، اینکه حیات و ممات دیگران به یک امضای تو بستگی داشته باشد لذت دارد. ۲) کسب شهرت: بدیهی است که آدمی که مدیر می شود در رسانه ها قرار می گیرد و شناخته می شود و ... ۳) دستیابی به ثروت: دستیابی به میز یعنی امضاهای طلایی، یعنی اینکه با یک امضای خیلی ساده و کوچک می توانی تراکم بیشتری به یک سازنده تخصیص دهی یا تعرفه گمرکی را تغییر دهی یا تخفیف مالیاتی بدهی و همین می شود ۲۰۰ میلیارد تومان. خوب قاعدتا نباید به خاطر زحمتی میکشی ۱۰٪ ناقابل از ان را دریافت کنی؟ چرا که! از نظر برخی حلال تر از شیر مادر است! ۴) شوق خدمت: باید صادقانه بگویم کسانی را دیده ام که واقعا نه به خاطر پست و مقام، شهرت و ثروت بلکه واقعا از سر خلوص نیت و شوق خدمت دوست دارند که در موقعیتی باشند که بتوانند تاثیری بر بهبود زندگی مردم داشته باشند. به دوستی با آنان می بالم ۵) خودشکوفایی: آبراهام مزلو اندیشمند معروف مدلی چند سطحی در مورد نیازهای بشر دارد و آخرین سطح آن را خودشکوفایی می داند. و می گوید که گاهی پیشران رفتار ما نیاز به خودشکوفایی است نه امنیت، نه خوراک و نوشاک و پوشاک. برخی افراد نیز چنین هستند. فرض کنید ۲۲ سال تا مقطع دکترای جامعه شناسی یا اقتصاد درس خوانده اید، ۱۰ سال هم در مدارج مختلف کسب تجربه کرده اید و حالا دوست دارید که قبل از مردن، نقشی ماندگار از خود به جای بگذارید. آموخته های دانشگاهی و تجربی خود را بکار بگیرید و اگر چنین نکنید انگار کاری نکرده ای در این دنیا دارید و به خودتان بدهکارید. ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: خب فرض کنیم که دست کم به این ۵ دلیل من و امثال من هجوم می آوریم به سوی مسوولیت از شهوت قدرت گرفته تا شوق خدمت. با دو دلیل آخر کاری ندارم. اما با سه تای اول چه می توان کرد؟ راه حل آن است که از دولت شیرینی زدایی شود! شیرینی به همراه خود مگس می آورد! دولت در ایران بسیار شیرین و جذاب است چون پر است از امضاهای طلایی، سرشار است از امکان تبانی، مملو است از امکان عزل و نصب. یکی از وزرای سابق تعریف می‌کرد در دوران وزارتش برای ۱۰۰۰ نفر حکم زده! دولت باید شیرینی زدایی شود وگرنه سه دسته اول همچنان در طلب قدرت، شهرت و ثروت، به دولت هجوم می آورند. چهار راه اصولی رهایی از دولت مگسی چنین است: ◻️واگذاری شرکت های دولتی (خصوصی سازی و نه اختصاصی سازی منجر به شکل گیری الیگارشی شبیه به تجربه روسیه) برای کوچک کردن امپراطوری دولت به گونه ای که وزرا شیرینی عزل و نصب کمتری داشته باشند ◻️حذف مجوزهایی که منوط به امضاهای طلایی شخصی است و جایگزین سازی آن با سایر روش ها و شفاف سازی فرآیند اعطای مجوزها ◻️اتوماتیک سازی و هوشمندسازی نظام تصمیم گیری به گونه ای که الگوریتم ها به جای انسان تصمیم بگیرند. ◻️محدود کردن هر گونه حضور و تعامل بعدی صاحبان سمت در بخش خصوصی که در تضاد منافع با موقعیت فعلی شان است. دولت اگر مگس ها را از خود نراند، کار به مگس ختم نمی شود، خرمگس ها نیز ظهور خواهند کرد.
ادامه مطلب ...
30 857
467
🔲⭕️رئیس جمهوری با روسری بلند گل گلی مجتبی لشکربلوکی نمی دانم که آن روز را خواهم دید یا نه؟ شاید هم به عمر من قد ندهد. آرزو دارم روزی رئیس جمهور ایران یک بانوی باوقار با روسری بلند رنگی باشد که در عین حال که مدیر و مدبر است، مادر هم هست و سال ها بعد از آنکه مردان برای خانواده بزرگ ایران، پدری کرده اند برای ما مردم، مادری کند. چرا که نه؟ تا آنجا که شمرده ام تا کنون بیش از ۱۰۰ بانو، ریاست جمهوری، نخست وزیری و صدر اعظمی را در سراسر جهان تجربه کرده اند؛ مرکل در آلمان، حلیمه یعقوب در سنگاپور، مارگارت تاچر در انگلستان، عاطفه یحیی آغا در کوزوو،  کرستی کالیولاید در استونی و .... از خود نامی نیک و میراثی ماندگار به جا گذاشته اند. چرا برای ما چنین چیزی رخ ندهد؟ در تاریخ معاصر اولین باری که یک بانو به بالاترین مقام سیاسی یک کشور بزرگ رسید، سال ۱۹۶۰ بود که بندارانایکه نخست‌وزیر سریلانکا شد. یعنی ۶۴ سال پیش! آخرین آن هم (در زمان نوشتن این جستار) کلودیا شاینباوم رئیس‌جمهور فعلی مکزیک است. پیش خودم می گویم اگر چنین چیزی برای ایران رخ دهد؛ قطعا برند ملی (National Brand) ما به ناگاه چندین و چند پله ارتقا خواهد یافت. ☑️⭕️تجویز راهبردی این تجویز خطاب به بانوان و دختران است و همچنین خطاب به پدران و مادرانی است که دختر دارند. خطاب به معلمان و استادانی است که به دانش آموزان و دانش جویان دختر درس می دهند. خطاب به مدیران و وزرایی است که افتخار همکاری با بانوان را دارند؛ شاید خود شما و شاید فرزند دختر شما و شاید دختر خجالتی که امروز استخدامش کردید رئیس جمهور فرداهای ایران باشد. می گویید دختر خجالتی ممکن است که روزی رئیس جمهور شود؟ بله! داستان زندگی آنگلا مرکل صدر اعظم موفق آلمان را بخوانید. شاید همان دختر دانشجوی کم حرفی که جرات ندارد ایده های بزرگش را با شما مطرح کند وزیر فرهنگ یا وزیر مسکن یا وزیر اقتصاد نسل بعدی این سرزمین باشد. باور کنیم اگر نگاهمان را به بانوان و دختران عوض کنیم آنگاه استعدادها شکوفا خواهد شد. اعتماد به نفس فوران خواهد کرد و پتانسیل ها آزاد خواهد شد.  بانوان ما بیش از آنکه مشکل مهارت و دانش و تخصص و آگاهی داشته باشند با سقف شیشه ای ما مردان روبرو هستند. این سقف شیشه ای نه تنها خود را در تصمیمات و برخوردهای مان نشان داده که حتی در قانون اساسی ما هم نفوذ کرده است و در مورد رئیس جمهور گفته شده است که باید از رجال سیاسی باشد! چرا؟ چون این سقف شیشه ای در ذهن تاریخی این سرزمین حک شده است. کمترین مطالبه ما به عنوان یک شهروند توسعه خواه باید این باشد که در اولین فرصت که قانون اساسی بازنویسی می شود واژه رجال سیاسی را برای همیشه تغییر دهیم. در پویایی شناسی سیستم ها مفهومی داریم به نام چرخه شوم! یعنی اینکه پارامتر الف منجر به پارامتر ب می شود. و پارامتر ب منجر به پارامتر ج می شود و همین طور آخرین پارامتر دوباره به پارامتر الف برمی گردد و آن را تقویت می کند. یک حلقه خود تقویت کننده شوم!  بانوان ما در چرخه شومی که ما برایشان ساخته ایم گیر افتاده اند. به خاطر نگاه محدود ما (سقف شیشه ای)، فرصت تجربه ورزی در سطوح مدیریتی را از آنان دریغ می کنیم و آنگاه تعداد دختران و بانوانی که اعتماد به نفس مدیریتی و تجربه مثبت مدیریتی دارند خود به خود کم می شود و به همین دلیل فرصت و جسارت تجربه ورزی کمتری برای سطوح بالاتر خواهند داشت و مطالبه کمتری خواهند داشت برای بالا رفتن از نردبان قدرت و مدیریت و این داستان ادامه دارد. امیدوارم زنده باشم و ببینم که ایران را به دست بانویی مهربان، خوش فکر، خوش گفتار و دوست داشتنی سپرده ایم. برای آن روز فقط آرزو نکنیم، تلاش کنیم و تغییر کنیم.
ادامه مطلب ...
28 902
457
🔲⭕️اطلاع رسانی و شفاف سازی: چون در رسانه ها مطرح شد که بنده عضو و دبیر کمیته انتخاب وزیر صنعت، معدن، تجارت هستم، بدینوسیله تصریح می کنم به علت محدودیت ها و ملاحظات شخصی اکنون دیگر دبیر و عضو این کمیته نیستم. با آرزوی بهترین ها برای ایران
23 814
90

قیمت شما چند است؟.pdf

45 707
886
🔲⭕️تحلیل پدیده حاج سید اصغر حمال مجتبی لشکربلوکی دکتر نعمت الله فاضلی، جامعه شناس معاصر ماجرایی بسیار شنیدنی را تعریف می کند به نقل از استاد پاپلی یزدی از جلد دوم شازده حمام. اول این ماجرای جذاب را با هم بخوانیم و سپس تحلیل کنیم. قبلش خیلی شفاف بگویم که واژه حمال به هیچ وجه نباید ذهنیت منفی ایجاد کند. هر کاری شریف است از جمله باربری. بر شانه تمام باربران با شرافت با افتخار بوسه می زنم! پاپلی یزدی در سال ۱۳۴۶ تصادفی اصغر حمال را در مشهد موقع گدایی می بیند و او را می شناسد. اصغر پیشتر در گاراژی در یزد باربری می کرد. پاپلی احوالش را می پرسد و ناهار مهمانش می کند و با هم دوست می شوند. زمان می گذرد و اصغر داستان زندگی اش را برای پاپلی می گوید. اصغر برای زیارت به مشهد آمده و شبی کنار حرم نشسته و سرش را روی زانویش گذاشته بود. عابران به گمان این که گداست، جلوی پایش پول می گذاشتند. اصغر می بیند در زمان کمی ۵ تومن پول به او داده اند. همان شب دو ساعت دیگر سرش را به زانو می گذارد و ده تومن جمع می کند. پولی بسیار بیشتر از بار زدن یک کامیون. اصغر حمالی را رها می کند و به گدایی می پردازد و روزی ۵۰ تومن گدایی می کند. مدتی بعد پاپلی، اصغر را در حال نزول دادن می بیند، در حالی که شالی سبز دارد و سید هم شده! پنج سال می گذرد و سید صاحب خانه ای بزرگ و مال و منال اشرافی می شود. همسرش را هم وارد دلالی می کند و او جهیزیه دخترش را از همین راه فراهم می سازد. حالا اصغر حمال مشهور شده به «حاج سید اصغر». حاج سید اصغر حمال ساکن تهران می شود. سال ۶۷ پاپلی «حاج سید اصغر» که اکنون دیگر حمال نیست را در تهران مجدد می بیند که صاحب صرافی در خیابان فردوسی و کاخ و جلال و جبروت است. فقط اصغر حمال نیست که درمی یابد با زحمت کشیدن نمی شود پولدار شد، اطراف ما پر است از «حاج سید اصغر حمال‌ها» که از راه گدایی، ربا، دلالی و زندگی رانتی و انگلی، گنج قارون دارند و سید سبز پوش هم شده اند. حاج سید اصغر حمال ها همه جا هستند، حتی در دانشگاه ها. کم نیستند اعضای هیات علمی که بدون زحمت و صلاحیت و با دوشیدن دانشجویان استاد شده اند. در ادارات دولتی، صنایع و کارخانه جات و بانک ها هم مدیران زیادی می بینیم که همان اصغر حمال اند که از نردبان باندبازی و رانت بالا رفته اند. یکی از علل فلاکت ایران رشد این «طبقه انگل» است. دکتر نعمت الله فاضلی در دامه نوشته خود این پدیده را تحلیل می کند ( اجازه می خواهم با اندکی تفاوت، تحلیل خودم را ارایه کنم. ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: چرا جامعه ما حاج سید اصغرحمال پرور است؟ سوال مهمی است. اگر از جواب های ساده بگذریم و کمی عمیق تر نگاه کنیم: پاداش ها، پیشران رفتار ما هستند. اگر رفتاری، پاداش دریافت کند؛ تقویت و تکثیر می شود و اگر رفتاری پاداش دریافت نکند یا در عوض با عقوبت روبرو شود تضعیف و محو می شود. (مثلا اگر آن روز اصغر حمال از گدایی پول خوبی دریافت نمی کرد آن رفتار ادامه پیدا نمی کرد). دقت کنید که وقتی می گوییم پاداش یا عقوبت شامل همه چیز می شود مالی، معنوی، روانی اعم از ثروت، شهرت، منزلت و ... خب سوال این است که چه چیزی پاداش ها یا عقوبت ها (یا بازخورد مثبت و منفی) را رقم می زند. برخی از دانشمندان می گویند: نهادها. نهادها چه هستند؟ قواعد زندگی جمعی که توسط خود انسان در طول تاریخ ایجاد می شود و تعیین می کنند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. چه چیزی شدنی است و چه چیزی نشدنی است و هر کاری باید چگونه انجام شود. نهادها روی پاداش ها تاثیر می گذارند و پاداش ها روی انگیزه ما و انگیزه هم رفتار (عملکرد) ما را جهت می دهد. بگذارید نمونه موردی اصغر حمال را به خاطر کمبود جا صرفا با دو نهاد ساده تحلیل کنیم. 1) اگر صدقه فردی در ایران رواج نداشت و همه از طریق سازمان های تخصصی نیکوکاری مانند خیریه ها صدقه می دادند آیا امکان داشت که اصغر حمال به چنین درآمدی برسد؟ خیر. نهاد صدقه فردی به جای نیکوکاری/صدقه جمعی یک نهاد موثر در پاداش دهی به اصغرحمال هاست. 2) در برخی کشورها قاعده پولت را از کجا آورده ای حاکم است. یعنی حتی اگر شما بخواهی پول را به حساب شخصی خودت آن هم در بانکی که 20 سال است در آن حساب داری واریز کنی، و مبلغش بالاتر از یک حدی باشد باید مدرک بیاوری. همین نهاد ساده باعث می شود که امکان شکل گیری طبقه انگل کمتر و پرهزینه تر شود. شکل گیری طبقه انگل (مدیران دولتی که با باندبازی پست می گیرند، کاسبانی که با رانت و رشوه رشد می کنند و ...) ناشی از نهادهایی است که خودمان طراحی کرده ایم. اگر می خواهیم جامعه ای بدون انگل داشته باشیم، باید نهادهای توسعه ای ایجاد کنیم و جایگزین نهادهای غارتگر کنیم، بدون نهادهای درست آدم های خوب و زحمت کش هم «حاج سید اصغر» می شوند.
ادامه مطلب ...
51 193
820
🔲⭕️کارگاه آموزشی برنامه‌ریزی استراتژیک کاربردی و رقص استراتژی (تدوین سند راهبردی نسخه صفر) از برنامه ریزی استراتژیک متنفرید! خوب حق دارید! تجربه تلخی از برنامه ریزی استراتژيک دارید؟ احتمالا مسیر درستی برای خلق استراتژی در پیش نگرفته‌اید. این کارگاه مسیری کاربردی برای دنیای واقعی پیش روی شما قرار می دهد. مدرس: دکتر مجتبی لشکربلوکی زمان: ۱۰، ۱۱، ۱۲ مرداد ۱۴۰۳ اطلاعات بیشتر در این لینک:
19 681
86
🔲⭕️رئیس جمهور جدید این ۳ کار را انجام ندهد. مجتبی لشکربلوکی بگذارید با یک خاطره شروع کنم. کسی می گفت که در یکی از ماموریت های خارجی در تیم همراهان وزیر بودم. لیست همراهان وزیر در آن سفر کاملا معلوم بود. می گفت دیدم که یکی از معاونین وزیر که در لیست نبود هم سر و کله اش پیدا شد؛ ساعت ۲ شب پرواز از فرودگاه امام! نشسته بودیم در پاویون. تشریفات اداری انجام شد. همه رفتیم به سمت هواپیما. آن معاون ماند. برایم جای تعجب شد. از وزیر پرسیدم که چرا فلانی نیامد. گفت که پروتکل است که وقتی وزیر، کشور را ترک می کند، یکی از معاونین می آید تا آخر دقایق نزد وزیر باقی می ماند تا اخرین نکات و هماهنگی را انجام دهد تا زمانی که وزیر در ایران نیست بر اساس آخرین نکات همه چیز تدبیر شود. واقعا چه پروتکل احمقانه ای! در جهانی که شما در حین سفر و در اوج آسمان هم به اینترنت دسترسی داری! اصلا چه نیازی هست که یک معاون وزیر را نیمه شب به فرودگاه خارج از شهر بکشانی و او فردا خمار و خواب آلوده در مورد مهم ترین مقتضیات حوزه کاری خودش تصمیم گیری کند؟ با خودم فکر کردم که این پروتکل از اول احمقانه نبود. هیچ پروتکلی احمقانه نیست. ما آدم ها هستیم که احمق هستیم. پروتکل ها زمانی که بوجود می آیند بر اساس تجربه و خرد جمعی و تاریخی به این نتیجه می رسیم که این کار لازم است. در لحظه تولد دلیل منطقی دارند اما در گذر زمان که شرایط متفاوت می شود دیگر به آن پروتکل نیاز نیست ولی ما آن را حفظ می کنیم! این خاطره را بهانه می کنم و به رئیس جمهور جدید چند پیشنهاد ساده می دهم: ۱) سخنرانی نکنید! ما از رئیس جمهور هیچ انتظاری نداریم که سخنرانی کند. اصلا چه نیازی هست که شما در روز کارگر، کارمند، معلم، روز قوه قضائیه و صدها روز دیگر سخنرانی کنید. به سخنرانی هفته دولت و نوروز و گزارش دهی فصلی کفایت کنید. اصلا چه نیازی هست که شما در رخدادهای مختلف سخنرانی کنید. هر سخنرانی شما میلیاردها تومان برای ما آب می خورد. اصلا اصلا مبالغه نمی کنم: هزینه های انتظامی و امنیتی (چک و خنثی)، هزینه فرصت مدیرانی که جهت ادب باید از دستگاه های خود بیایند و منظم بنشینند و به حرف های نه چندان کلیدی شما گوش کنند. هزینه استهلاک جاده و ماشین های دولتی، هزینه تیم اداری تجهیز فضا و .... ما از رئیس جمهور انتظار داریم پشت میزش بنشیند، تمرکز کند و چند تصمیم مهم بگیرد. همین! ما به سخنران نیاز نداریم! کشور ما نیازمند تصمیمات خردمندانه، جسورانه و حاصل اجماع است. شما باید تصمیم بگیرید. سخنرانی را به دیگران واگذار کنید. ۲) پروتکل های بی فایده تشریفاتی را ادامه ندهید! مثلا همه فکر می کنند که رئیس جمهور وقتی می رود یک استانی، باید تیم استاندار، امام جمعه و نمایندگان مجلس باید به استقبال بیایند. یک دختر کوچک زیبا را هم هماهنگ می کنند که برای شما شعر بخواند. پیش خودتان حساب و کتاب کنید که همین تشریفات چقدر زمان و هزینه از جیب بیت المال خرج می کند. شجاع باشید و دستور بدهید تمام تشریفات استقبال را حذف کنند. مستقیم تشریف ببرید به جلسه تصمیم گیری و نه سخنرانی. ما مالیات و نفت نمی دهیم که برای شما تشریفات استقبال و بدرقه فراهم کنند. ۳) بیش فعال نباشید! مملکت ما پر از مساله است. اما قرار نیست یک رئیس جمهور همه مسائل را حل کند. رئیس جمهور باید حداکثر ۵ مساله اصلی را از هزاران مساله انتخاب کند و آن را حل کند. اینکه شما راجع به همه چیز صحبت می کنید. راجع به همه چیز جلسه می گذارید. راجع به همه چیز اظهار نظر می کنید. راجع به همه چیز تصمیم می گیرید نشانه آن است که اولویت و ندارید. مدیری که توانایی تشخیص اولویت ها را از مسایل فرعی تر و کم اهمیت ندارد، اولین شرط مدیریت و عقلانیت را نقض کرده است. می دانم که تحت فشار هستید که راجع به همه چیز واکنش نشان دهید ولی اگر در این مسیر بیفتید این راه انتها ندارد! ☑️⭕️تجویز راهبردی پایانی: خلاصه می کنم؛ سخنرانی نکنید، تصمیم گیری کنید. کورکورانه پروتکل های باقی مانده از ادوار قبلی را تکرار نکنید. جسارت داشته باشید و پروتکل های بی فایده، تشریفاتی و هزینه زا را کنار بگذارید. شجاعت داشته باشید و مسائل فرعی را در پای مسائل اصلی قربانی کنید و تمرکز کنید روی اولویت های سرنوشت ساز و توسعه آفرین.
ادامه مطلب ...
33 603
655
🔲⭕️راهنما و سیر مطالعاتی کتاب های دکتر لشکربلوکی در این راهنما نوشته شده هر کتاب شامل چه محتوایی است؟ به درد چه کسی می خورد؟ کدام کتاب مناسب هدیه است؟ مطالب کدام کتاب تخصصی است و کدام کتاب برای همگان جذاب و مفید باشد؟ لینک خرید و گاهی دانلود بخش هایی از کتاب ها به علاوه لینک دانلود رایگان دو کتاب از آریاناقلم توضیحات کامل، سیر مطالعاتی پیشنهادی و لینک های دریافت رایگان داخل راهنما به تفکیک آمده است. دسترسی به بقیه محتواهای صوتی و تصویری و نوشتاری از طریق لینک روبرو:
ادامه مطلب ...

کتاب های دکتر لشکربلوکی.pdf

12 148
166
🔲⭕️آیا شما ضداولویت دارید؟ مجتبی لشکربلوکی پروفسور پیتر دراکر را احتمالا بشناسید و یا دست کم نامش را شنیده باشید. ادبیات مدیریت مدرن با او شروع می شود. مجله بیزنس ویک او را «ماندگارترین متفکر مدیریت زمان ما» نامیده. بگذریم. او از مفهومی در آموزه هایش استفاده می کند که تقریبا معادل فارسی مناسبی برای آن نمی توان یافت. همه ما با اولویت و اولویت بندی آشنا هستیم که ترجمه کلمه Priority است. اما او از واژه posteriority در آموزه هایش استفاده می کند که هر چند در فارسی می توان معادل هایی برایش پیدا کرد. اما شاید بد نباشد که فعلا اول تعریفش کنیم بعد واژه برایش پیشنهاد کنیم. او می گوید هر کسی (مثلا مدیر ارشد سازمان/کشور) باید برای خودش فهرستی از اولویت ها داشته باشد. امروزه این حرف او بدیهی است. اما در کنارش می گوید هر کسی باید فهرستی از کارهای که نمی خواهد انجام دهد یا کارهایی که می خواهد کنار بگذارد هم داشته باشد. که شاید بد نباشد به آن بگوییم: ضداولویت ها یا اولویت های معکوس. (یادآوری: واژه اولویت معکوس را وام دار اردلان لقائی از نشریه ترجمان هستم) برخی امور هستند که باید در اولویت قرار بگیرند و منابع محدودمان (زمان، انرژی، پول، اعتبار اجتماعی و بهترین افرادمان) را به آن تخصیص دهیم. خُب! تا اینجا مشکلی نیست. اما مساله این است که همه آن ها که گفتیم محدودند: هم زمان، هم انرژی، هم پول و هم اعتبار اجتماعی و هم بهترین افراد. اینجاست که شما باید ضد اولویت های تان را هم مشخص کنید. تا منابع محدودتان آزاد شود برای اولویت ها. بدون ضد اولویت ها صحبت کردن در مورد اولویت ها یک شوخی زشت است. یک بار دیگر برگردید و این جمله را بخوانید! حالا این ضد اولویت یعنی چه؟ یعنی فهرستی داشته باشیم از این سه مورد: ◻️کارهایی که باید متوقف کنیم. ◻️کارهایی که هرگز شروع نمی کنیم. ◻️کارهایی که به صورت استراتژیک به تعویق می اندازیم. دقت کنید نه اینکه این موارد بالا بد هستند، اگر بد بودند که اصلا نیاز به تصمیم نبود. مساله این است که احتمالا کارهایی که باید متوقف کنیم، توجیحاتی برای ادامه دارند. کارهایی که شروع نمی کنیم هم به ما چشمک می زنند و دلبری می کنند، و کارهایی که به تعویق می اندازیم هم جذابیت هایی دارند اما ما تصمیم می گیریم برای آن که به اولویت هایمان برسیم لازم است که برخی امور را کنار بگذاریم. بگذارید مثالی بزنم وقتی شما برنامه توسعه یک کشور را می خوانید و 1261 آرزو، ایده، برنامه، خواسته، هدف، در آن دیده می شود و تقریبا همه را راضی کرده است، بدون آن که معلوم شود کدام موارد حیاتی است یعنی اینکه شما ضداولویت های روشن ندارید بنابراین اولویت هایتان عملا بی فایده و غیرزهردار است. یا وقتی یک مدیر سازمان در سال جدید 15 اولویت اعلام می کند که هر کدام فیل افکن است از جمله اینکه در سال جدید هم مهندسی مجدد کنیم و هم به سمت تعالی حرکت کنیم و هم صادراتی شویم و هم با سه شریک تجاری، برای اولین بار همکاری استراتژیک کنيم و هم اینکه در کل کشور شبکه فروش مویرگی راه بیاندازيم و هم... این یعنی اینکه ایشان در عمل اولویت ندارد! ☑️⭕️تجویز راهبردی جالب این جاست که خیلی وقت ها مساله در تشخیص اولویت ها نیست همه ما کمابیش می فهمیم که مهم ترین امور چیستند. مساله معمولا جای دیگری است. به مهم ترین چیز در مورد اولویت ها و ضد اولویت ها، بصیرت (تحلیل هوشمندانه) نیست، بلکه جسارت (انتخاب شجاعانه) است. خودم سالانه اولویت ها و اهدافم را می نوشتم. اما در سال جدید ضد اولویت ها هم به سند اهداف و اولویت های سالانه ام راه پیدا کرد. پیشنهاد می کنم شما هم چنین کنید. بدون ضد اولویت ها، اولویت ها معنادار نیستند!
ادامه مطلب ...
29 132
784
🔳⭕️تخفیف ۴۰ درصدی مجموعه کتابهای مجتبی لشکربلوکی منتشر شده توسط انتشارات پناه و تمام کتاب های انتشارات شمس الشموس و پناه فقط تا ۲۹ اردیبهشت آدرس غرفه در نمایشگاه: 🔹بخش ناشران عمومی، راهرو ۲۳، غرفه  ۵۶۴ 🔹بخش ناشران عمومی، راهرو ۱۸، غرفه  ۳۶۴ 🕰  زمان: ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ماه از ساعت  ۱۰ صبح تا ۲۰ در زمان مراجعه به غرفه بن (تصویر) بالا را به همراه داشته باشید در نمایشگاه مجازی کتاب با ۱۰ درصد تخفیف برای علاقه‌مندانی که امکان بازدید از نمایشگاه حضوری را ندارند برقرار است. 🔗 تمامی منافع کتاب صرف امور فرهنگی و عام المنفعه خواهد شد
ادامه مطلب ...
8 155
85
🔲⭕️سه کانال برای آنکه انسان بهتر و باشعورتری باشیم! مجتبی لشکربلوکی هر کدام از ما در یک حوزه متخصص است، یکی در حوزه اقتصاد و سرمایه گذاری است دیگری در حوزه مهندسی و دیگری دامپزشک است. اما در هر صورت همه ما احتیاج داریم که در برخی حوزه ها، اطلاعات خوبی داشته باشیم که انسان بهتری شویم و فهم عمیق تری نسبت به انسان و جهان داشته باشیم و در یک کلام باشعورتر باشیم. به همین خاطر تصمیم گرفتم سه کانال خوبی که بر من تاثیر گذاشته اند را با شما به اشتراک بگذارم. معرفی سه کانال از بین صدها کانال خوب، واقعا واقعا کار سختی است. می توانستم تعداد بسیار بیشتری را ارایه کنم اما ترجیح دادم که کمتر باشد تا اثرگذارتر باشد. ◾️کانال اول در حوزه انسان شناسی، روانشناسی و علوم شناختی یکی از بهترین هاست. همیشه در حوزه روانشناسی ما دو مشکل داریم. از یک طرف برخی مطالب منتسب به روانشناسی بسیار جذاب است اما مشکل این است که روانشناسی زرد و غیرعلمی است و از طرفی مطالب علمی، درست است اما خشک است و غیرجذاب. در این کانال دکتر آذرخش مکری، روانپزشک معروف ایرانی به زبانی شیرین و جذاب عمیق ترین مطالب علمی را منتقل می کند. روحیه جستجوگری، تشنگی برای فهم عمیق انسان و جهان در بیان ایشان موج می زند. سبک ایشان این است که بهترین کتاب های عملی در حوزه انسان شناسی، روان شناسی و علوم شناختی را نه تنها روایت که نقد و بررسی و تطبیق می کند. دکتر آذرخش مکری در اینستاگرام فعال هستند اما کامل ترین مطالب را در تلگرام خواهید یافت. ◾️کانال دوم: این کانال در مورد چیزی است که این روزها به آن سخت نیازمندیم. معنویت و اخلاق برای انسان معاصر در روزگاری که بسیاری از ما نیاز داریم برای آنکه انسان بهتری باشیم پنجره ای از معنویت به روی ما گشوده باشد این کانال، همان پنجره است. نامش آکادمی جام است. چرا جام؟ اول کلمات جستجوی آگاهی و معنا می شود جام. این کانال دو ویژگی منحصر به فرد دارد: اول اینکه بسیار گزیده کار می کند. در هفته یک یا دو مطلب می زند اما مطالبش کاربردی و راهگشاست. دوم اینکه خود را محدود به یک جغرافیا و یک مکتب فکری نکرده است در این کانال هم از ویلیام مک‌اسکیل استادیار فلسفه از دانشگاه آکسفورد مطلب می خوانید و هم از ابن عربی! هم از دانیل واگنر، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد از سهراب سپهری. دو کانال دیگر در لینکدین نیستند ولی این کانال در و و هم صفحه فعال دارد احتمال دارد که در شبکه های دیگر هم باشد که خودتان جستجو کنید. این هم لینک ◾️کانال سوم سخنرانی های منتخب در حوزه علوم انسانی است. در این کانال، شما می توانید دستچینی از بهترین مطالب مرتبط با فلسفه غرب و اسلامی، عرفان، روانشناسی، جامعه شناسی و سیاست و اقتصاد را خواهید شنید. اداره کننده (یا شاید هم اداره کنندگان) این کانال را نمی شناسم. اما انتخاب های ایشان سه ویژگی دارد: اول اینکه پا به پای جامعه جلو می آید و مطالبی که انتخاب می کند خیلی به مسائل روزانه ما مرتبط است. بارها شده است که وقتی دغدغه ای ذهنم را آزار می داد این کانال را نگاه کردم و یک مطلب روشنگرانه در مورد دغدغه آن روزهایم خواندم یا شنیدم. دوم اینکه هیچگاه مطالب غیرمحترمانه، نژادپرستانه، اقلیت ستیزانه، دین ستیزانه، امیدستیزانه و افراطی در آن ندیدم (دست کم بنده در آن ندیدم). سوم اینکه جامعیت خوبی دارد. از تمام حوزه های علوم انسانی و اجتماعی و اندیشه ای در آن مطالب خوبی خواهید یافت از تفاوت اقتصاد اتریشی با اقتصاد کلاسیک تا تفاوت عرفان مسیحی و عرفان بودایی. شعار این کانال چنین است: به جای لعنت بر تاریکی شمعی روشن کن. به نظرم این کانال شمعی است روشن در روزگار تاریک ما. بدیهی است که معرفی و تعریف از یک کانال به معنای تایید محتوای تک تک مطالب آن و همچنین تایید مدیران و صاحبان آن کانال نیست.
ادامه مطلب ...
28 096
609
🔲⭕️دو پارامتر موذی توسعه نیافتگی ایران در این گزارش با دو پارامتر موذی که یکی ۱۰۰۰ سال و دیگری ۸۰۰ سال دوام یافته اند آشنا می شویم که به باور مهندس آل یاسین نویسنده کتاب جز عوامل توسعه نیافتگی ایران هستند در این گزارش، کتاب سبب شناسی توسعه نیافتگی ایران را بررسی می کنیم و مهم ترین یافته های این کتاب را به زبانی ساده تحلیل می کنیم و در نهایت با رستا (روایت سه لایه توسعه نیافتگی ایران) مقایسه و تطبیق می کنیم. تهیه و تدوین: مجتبی لشکربلوکی

دو پارامتر موذی.pdf

25 149
416
🔳⭕️درس های کشورداری کانادا برای ایران

file

44 783
1 129
🔲⭕️کتاب کوچک زیستن در شرایط دشوار ۱۰ توصیه برای آن ها که می مانند تهیه و تنظیم: مجتبی لشکربلوکی این کتاب کوچک مکتوب شده و تکمیل شده پادکست گفتگوی بین و است که در منتشر شده است. در ایران کتاب کوچک ۱۰ توصیه شده است برای کسانی که می خواهند در ایران بمانند و زندگی پایدار داشته باشند.

زیستن در شرایط دشوار.pdf

71 665
2 948
🔳⭕️برای قوهای سیاه شمع بخرید! مجتبی لشکربلوکی بگذارید با یک سوال چالشی شروع کنم صادقانه جواب دهید: برگردید به سی سال پیش، آیا آن موقع می توانستیم رییس جمهور شدن ترامپ را پیش بینی کنیم؟ ظهور بیت کوین را چی؟ ۱۱ سپتامبر را چی؟ می توانستیم پیش بینی کنیم یک چیزی وارد زندگی مان می شود که صبح را با آن آغاز می کنیم، شب با آن به رخت خواب می رویم. مونس همیشگی ماست؛ داخل مترو، تاکسی، کلاس، اداره، مدرسه حتی دستشویی و حمام، موقع غذا خوردن و ... هم آن را چک می کنیم (موبایل را می گویم). قطعا نه! رای آوردن خاتمی سال ۷۶؛ احمدی نژاد ۸۴ و روحانی ۹۲ را چه؟ ممکن است الان بگویید قابل پیش بینی بود. این همان خطای رایجی است که به آن می گویند پس بینی! شما کرونا را هم پیش بینی می کردید که در طول دو سال ۹ هزار میلیارد دلار به اقتصاد جهان ضربه بزند؟ احتمالا این را دیگر نمی توانستید! به این ها می گویند قوی سیاه! داستان قوی سیاه چیست؟ قبل از اینکه استرالیا کشف شود، همه ما فکر می کردیم که قوها سفیدند تا اینکه فهمیدیم در استرالیا قوهایی هستند که سفید نیستند اتفاقا برعکس، سیاه هستند! میلیون ها بار دیدن قوهای سفید باعث نمی شود که قوهای سیاه وجود نداشته باشند. قوهای سیاه نماد، رخدادهای مبهوت کننده هستند. از آن جهت مبهوت کننده اند که کسی آن را پیش بینی نمی کرد و برای آن هم آماده نبود. چرا؟ به این دلیل که ما آدم ها با نگاه کردن به تجربه گذشته (تاریخ)، می خواهیم آینده را پیش‌بینی کنیم. و خوب بدیهی است که در گذشته موبایل اختراع نشده بود. داعش وجود نداشت. هیتلر به دنیا نیامده بود. اتحاد جماهیر شوروی فرو نپاشیده بود و جنگ روسیه و اوکراین پیش نیامده بود و یا اگر آمده بود ما اکنون فراموش کردیم. قوهای سیاه سه ويژگی را دارند: ▫️اول؛ دور از انتظار هستند. بنابراین ما احتمال رخداد آن را بسیار پایین ارزیابی می کنیم. ▫️دوم؛ اگر رخ بدهند تأثیرات خیلی مهم و یا وحشتناکی دارند. ▫️سوم؛ بعد از وقوع، انسان‌ها ادعا می‌کنند که چنین رویدادی قابل پیش‌بینی بود! دقت کنید که قوهای سیاه همیشه منفی نیستند بلکه می توانند تاثیرات مثبت داشته باشند: متاورس، اینرنت ماهواره ای، موبایل، هوش مصنوعی، رمزارزها و رای آوردن مهاجرین و اقلیت ها در انتخابات کشورهای پیشرفته؛ همه قوهای سیاه مثبت هستند. ☑️⭕️تجویز راهبردی: اولین کار این است که بپذیریم که تعیین احتمال رخداد کشف قوهای سیاه با استفاده از روش‌های علمی قابل محاسبه نیست. متاسفانه خبرگان هم در این زمینه به اندازه عوام قدرت پیش بینی دارند. پیش فرضهای ما باعث می شود که نسبت به دیدن قوهای سیاه کور باشیم. یک جمله بامزه از نسیم نیکلاس طالب (نظریه پرداز قوی سیاه) است که می گوید: مشکل خبرگان این است که نمی دانند که چه چیزهایی را نمی دانند. دومین کار این است که علاوه بر توجه به پارامترهای قطعی (آینده قطعی) و سناریوهای احتمالی (آینده های محتمل)، قوهای سیاه (آیندهای نامحتمل) را هم در نظر بگیریم. چگونه؟ به آینده های نامحتمل فکر کنیم از بین آینده های نامحتمل آنهایی که تاثیرات خیلی اساسی روی ما دارند را شناسایی کنیم و سپس از خود بپرسیم که اثرات آن چیست و سپس چگونه می توان از اثرات منفی آن آسیب ندید؟ مثلا ما فکر می کنیم تاکنون هیچ بانکی در ایران ورشکست نشده، اگر هم ورشکست شود بانک مرکزی جبران می کند. چرا؟ چون در گذشته چنین چیزی رخ نداده. اما شاید یک دفعه فهمیدیم یک قوی سیاه لعنتی وجود دارد و دقیقا همان بانکی که ۱۰۰٪ سپرده ما در آن است ورشکست شد و... ما شاید نتوانیم جلوی سیل، زلزله، جنگ، تورم هزار درصدی را بگیریم. اما می توانیم در معرض یک رخداد باشیم یا نباشیم و یا می توانیم اقدامات جبرانی- پوششی برای آن ها داشته باشیم یا خیر. کسی که روی گسل خانه‌ دارد، نسبت به زلزله بسیار آسیب‌پذیرتر از دیگران است. ما نمی توانیم جلوی زلزله را بگیریم، حتی نمی‌توانیم بگوییم چه زمانی زلزله می آید؟ اما می توانیم در منطقه خطر زندگی نکنیم. چند روزی میهمان خانواده ای در اروپا بودم. دیدم ۴۰۰ شمع کوچک خریداری کرده اند و نگهداری می کنند. از آنان پرسیدم داستان چیست؟ گفتند دولت الزام کرده برای سه ماه غذا و گرما و روشنایی باید برای خود تامین کنید که در صورت جنگ های داخلی!!! از سرما و تاریکی و گرسنگی در امان باشید. با خودم فکر کردم چقدر احتمال دارد که آن کشور درگیر جنگ شود، احتمال= صفر. از خودم پرسیدم اگر رخ دهد، تاثیر آن چقدر است؟ تاثیر=بی نهایت. دقیقا این همان قوی سیاه بود. تجربه تاریخی نشان داده، ایران سرزمین قوهای سیاه است (از بلایای طبیعی گرفته تا غیرطبیعی)، قوهای سیاه هم تاثیرات مثبت هم تاثیرات منفی بالایی دارند. نمی توانیم قوهای سیاه را صید کنیم یا رام کنیم، اما می توانیم شمع بخریم و خود را برای قوی سیاه بعدی آماده نگاه داریم.
ادامه مطلب ...
34 369
612
بنام او که دعوت کننده است. 🔲⭕️آخرین فصل سال، آخرین شنبه سال و هم خوانی آخرین فصل در ماه میهمانی خدا؛ مهمان بچه های خوب رجاوندان شهر امید هستم. این دوستان کتاب های خلاصه خوشبختی و استراتژی های یک حرفه ای را خوانده اند و می خواهیم با هم آخرین فصل کتاب خلاصه خوشبختی را باهم بخوانیم و در مورد سوالات مرتبط با این دو کتاب صحبت کنیم. اگه دوست داشتید شما هم تشریف بیاورید لینک جلسه در گوگل میت👇 شنبه ۲۶ اسفند 🕗 ساعت ۲۰ به امید دیدار مجتبی لشکربلوکی.
17 722
45
🔲⭕️علی بندری و کتاب استراتژی توسعه ایران علی بندری رو می شناسید حتما. فکر می کنم هر ایرانی که اهل پادکست های فاخر باشد روایت های دلنشین علی بندری را شنیده است در کانال و صفحات بی پلاس. اپیزود ۹۲ خودش رو اختصاص داده به کتاب استراتژی توسعه ایران نوشته مجتبی لشکربلوکی. جالبه که اپیزودهای ایشان بیشتر به کتاب هایی با نویسندگان خارجی اختصاص داره و تا پیش از این فقط 2 کتاب از نویسندگان ایرانی رو روایت کرده این هم سومین کتاب از یک نویسنده ایرانی است. سایت بی‌پلاس در معرفی این جوری نوشته: چرا کتاب استراتژی توسعه در ایران را پیشنهاد می‌کنیم؟ این کتابیه که با خوندنش می‌شه با ایده‌ی مرکزی چندین متفکر و نویسنده آشنا شد. روشی تازه و جذاب برای اینکه ببینیم متفکرین و پژوهشگرهای مختلف به این سؤال تکراری و آشنا چطوری جواب دادن و از کنار هم دیدن این پاسخها چی می‌شه یاد گرفت. کمتر کسی در جامعه‌ ایران امروز هست که دست کم یک بار به عقب ماندگی ایران فکر نکرده باشه. اینکه چرا ایران عقب موند؟ چرا جامعه در مسیر توسعه پیش نمی‌ره؟ کتاب استراتژی توسعه در ایران بخش بزرگی از فرضیه‌ها و نظریه‌هایی که درباره‌ عقب‌ماندگی ایران مطرح شده رو جمع‌آوری کرده و دید کلی به مخاطب میده که از چه زاویه‌هایی میشه به این مسئله نگاه کرد و در هر زاویه چه موانع و نکاتی به چشم میاد. شما می‌توانید این اپیزود را در این لینک گوش دهید: B2n.ir/w80276 در این صفحه امکان کامنت گذاری و هم اندیشی مجازی هم هست. احتمالا به زودی این پادکست در کانال تلگرامی هم قرار می گیره. ما هم به خاطر احترام به قواعد سایت بی پلاس، فعلا اون رو مستقیم در تلگرام نذاشتیم تا هر زمانی که خودشون در تلگرام منتشر کنند.
ادامه مطلب ...
استراتژی توسعه در ایران
چرا کتاب استراتژی توسعه در ایران را پیشنهاد می‌کنیم؟ این کتابیه که با خوندنش می‌شه با ایده‌ی مرکزی چندین متفکر و نویسنده آشنا شد. روشی تازه و جذاب برای اینکه ببینیم متفکرین و پژوهشگرهای مختلف به این سؤال تکراری و آشنا چطوری جواب دادن و از کنار هم دیدن این پاسخها چی می‌شه یاد کرفت. کمتر کسی در جا
29 598
320
6 857
99
🔲⭕️من مانده ام تنهای تنها تنها میان سیل غم ها از طریق موسسات نیکوکاری و خیریه های معتبر و مطمئن غمزدگان و سیل زدگان سیستان وبلوچستان را دریابیم. حس خوب مهربانی 💳شماره کارت : 6104337770070090 💶 شماره حساب NaN 💳شماره شبا: IR490120000000007156286831 📱ارتباط با موسسه نیکوکاری خیریه محبان الرضا:   9354066029 عکس واقعی نیست اما قطعا بیانگر واقعيت است
12 152
115
🔲⭕️این فیلم کوتاه را نگاه نکنید چون ذهن شما را آزار خواهد داد! آیا انسان می تواند از چنگ مرگ فرار کنه و نامیرا بشه و جاودانه؟ در این فیلم کوتاه توضیح داده می شه که مساله جاودانگی از چه زمانی مطرح شده و انسان ها از هزاران سال پیش چگونه با تعریف پروژه های جاودانگی آن را حل و فصل کردند! این فیلم شما را با یک سوال مهم روبرو می کنه: پروژه جاودانگی شما چیست؟ بر مبنای یادداشتی از مجتبی لشکربلوکی تهیه شده در

video_2024-02-24_08-41-22.mp4

27 681
1 133
🔲⭕️پروژه جاودانگی شما چیست؟ مجتبی لشکربلوکی انسان تا سال ۲۰۴۵ به مرز جاودانگی و نامیرایی می رسد. این ادعا یا دست کم امیدی است که دیمیتری ایتسکوف دارد. هر چقدر موضوع جاودانگی و نامیرایی انسان دور از ذهن به نظر می رسد. اما از نظر تئوری، جاودانگی حداقل برای دیمیتری ایتسکوف غیرممکن نیست. دیمیتری ایتسکوف کیست؟ یک بیزنس من جوان، نیکوکار و میلیاردر روسی است. او ایده جاودانگی را دنبال می کند. چگونه؟ ایجاد سیستم‌های روباتیک پیشرفته، رابط‌های مغز و کامپیوتر و بدن‌های مصنوعی با هدف انتقال آگاهی و اطلاعات مغز یک انسان به مغز و بدنی مصنوعی است. اگر نخواهیم خیلی پیچیده صحبت کنیم؛ او می خواهد یک بدن ماشینی رباتیک درست کند. همچنین می خواهد آگاهی، حافظه و هوشمندی را از مغز انسان به ربات منتقل کند. او امیدوار است تا با انتقال یک کپی روباتیک از بدن انسان و انتقال هوشیاری و آگاهی مغز انسان به آن جسم روباتیک بتواند زندگی پس از مرگ را برای انسان فراهم نموده و او را جاودانه نماید. این اولین تلاش بشریت است؟ قطعا نه! تلاش انسان برای جاودانه شدن و نامیرایی از آغاز بشریت با ما بوده است. پروفسور ارنست بکر، انسان شناس فرهنگی آمریکایی، استاد دانشگاه های برکلی، سایمون فریزر و چند دانشگاه دیگر کتابی دارد به نام انکار مرگ که در سال 1973 با رویکرد روانشناسی و فلسفی به چگونگی واکنش مردم به مرگ می پردازد. او می گوید بیشتر کارهای ما آدم ها برای نادیده گرفتن یا اجتناب از مرگ است! او معتقد است تقریباً هر کاری که ما انسان‌ها انجام می‌دهیم ناشی از ترس ما از مردن است. او ادعا می‌کند که این وحشت باعث می‌شود ما در «پروژه‌های جاودانگی» شرکت کنیم، فعالیت‌هایی که با هدف تأمین «بودن همیشگی» ما در جهان است. پروژه جاودانگی چیست؟ بکر آن را اینگونه توصیف می کند: کاری که در آن ما چیزی را ایجاد می‌کنیم یا بخشی از آن می‌شویم که احساس می‌کنیم بیشتر از خود ما روی زمین باقی خواهد ماند. با انجام این کار، احساس می کنیم که در مقایسه با بدن فیزیکی که در نهایت می میرد، بخشی از چیزی ابدی می شویم که هرگز نمی میرد. پروژه جاودانگی می تواند ریشه فرزندآوری، خلق اثر هنری، ثروت اندوزی، ساختن امپراطوری و تقرییا هر کار دیگر مهم ما باشد! خب تا اینجا فهمیدیم که همه ما دانسته و نادانسته، خواسته و ناخواسته درگیر پروژه جاودانگی هستیم. این را اینجا نگاه دارید. دوباره برمی گردیم! عموم ادیان آسمانی جهان، یک تصویر آرمانی از سرنوشت بشریت ارایه کرده اند. جایی که منجی موعودی می آید که هر کدام از ادیان نام آن را به زبان خود چیزی گذاشته اند اما انگار فصل مشترک آنان این است که فردی آسمانی که جان جهان است می آید و انسان دوباره از نو تعریف می شوند و زمین به آسمان وصل می شود. خدا آنچنان نزدیک می شود که گویی در ما نفس می کشد. آیا ما آن روز خواهیم بود؟ جسماً شاید باشیم شاید هم نه! اما اگر از منظر پروژه جاودانگی نگاه کنیم می توانیم آن روز آن جا باشیم. بگذارید یک مثال ساده و پیش پا افتاده را با هم مرور کنیم: من امروز ۱۰۰ کتاب خوب برای کودکان یک منطقه محروم می فرستم، یک کودک یک کتاب را می خواند و زندگی اش متحول می شود (یک سال بعد). او بعدها می شود یک تاجر موفق (سی سال بعد)، سپس او خیریه ای تاسیس می کند (چهل سال بعد)، خیریه او باعث می شود که ده ها دختر از تن فروشی، ده ها پسر از شرافت فروشی نجات پیدا کنند (پنجاه سال بعد). یکی از ان دختران می شود معلم مدرسه ای و برای بچه های مدرسه الهام بخش است (شصت سال بعد) و ... من آن روز مرده ام. تمام سلول های بدنم تجزیه شده اند و به خاک تبدیل شده اند اما من همان خانم معلمی هستم که عاشقانه درس می دهد. همان کودکی دبستانی هستم که بعدها تبدیل می شوم به یک پزشک شرافتمند که نیمی از زمانش را صرف درمان رایگان می کند. همان نوجوان دبیرستانی هستم که فرصت می کند شعر بگوید و دنیا را رنگی تر کند. دقت کنید که صحبت از تناسخ و بازگشت به دنیا در قالب دیگری نمی کنم بلکه صحبت از جاودانه شدن و نامیرایی است به واسطه نیکویی و دانایی و زیبایی. ☑️⭕️تجویز راهبردی اگر اینگونه بنگریم لازم نیست که در دوران ظهور آن ابرانسان حضور فیزیکی داشته باشیم. فقط کافیست که «پروژه های درست، مهم و متعالی» انتخاب کنیم و بگذاریم هستی این چرخه نیکوکاری را ادامه بدهد و ما را به انتهای جهان پیوند دهد! حالا که از پروفسور بکر صحبت کردیم بعد نیست که به پایان زندگی او اشاره کنیم: زندگی بکر مارس ۱۹۷۴ در سن ۴۹ سالگی به پایان رسید، جالب است که فقط دو ماه پس از مرگش، جایزه بسیار معتبر پولیتزر را برای ادبیات غیرداستانی عمومی دریافت کرد. برای دیمیتری ایتسکوف آرزوی موفقیت می کنیم اما یادمان باشد چه چیزی را می خواهیم جاودانه کنیم!
ادامه مطلب ...
21 205
459
🔲⭕️ما ناقص العقلیم! شما چطور؟ مجتبی لشکربلوکی چند روز پیش داشتم روزنوشته های زینب در ژاپن رو می خوندم. نوشته ای از ایشان توجهم رو جلب کرد. زینب به همراه خانواده اش هم در ژاپن درس می خواند و هم کار می کند. اما نوشته ایشان را اول با هم بخوانیم: دیروز استادمون چیز جالبی گفت برای شما هم حتماً جالبه. می گفت توی برخی کشورهای اروپایی برنامه مرخصی با حقوق برای زایمان برای آقایان وجود داره. مثلاً توی نروژ آقایون شش ماه مرخصی با حقوق برای زایمان همسرشون دارن. یکی از مطالعاتی که انجام شده، این بود که ببینند تأثیر این طرح روی علاقه به افزایش تعداد فرزندان چه میزان است؟ تصور کنید مرد شش ماه کنار زن و بچه می خوره و می خوابه حقوقش هم سر وقت واریز میشه چی از این بهتر؟! اومدن تو کشورهای مختلف اروپایی قبل و بعد از این شش ماه از مردها سوال کردن نظرشون چیه و آیا دلشون میخواد تعداد بچه هاشون بیشتر بشه یا نه؟ نتایج غافلگیرکننده بود! همه‌شون اول خیلی خوشحال بودن و می گفتند ذوق زده‌ اند که بالاخره بعد از مدتها کار و نداشتن فرصت برای خانواده، میتوانند پیش زن و بچه‌شون باشند و باهم وقت بگذرونند و اصلا دلشون میخواهد هرسال بچه دار بشند که نصف سال بمونند خونه!! اما بعد از شش ماه، همه مردها عصبی و پریشان و پکر، که ما اصلاً غلط کردیم زن گرفتیم که اصلاً بچه دار بشیم! ما رو چه به بچه:)) معلوم شد طوری  پدرشون درآمده و به خاطر بچه تو سر و کله هم زدن و دنیای واقعی آن قدر با خیالات و تصورات فانتزیشون فرق داشته که کلا از بدنیا اومدن همون یکی هم پشیمونن! این به کنار؛ نه تنها تمایل به فرزندآوری از طریق این طرح‌ها، حداقل در این افراد تحت تحقیق، اصلا افزایش پیدا نکرده، که حتی تمایل به طلاق و جدایی بعد از استفاده این طرح رو هم بیشتر کرده:)) استادمون گفت خیلی طرح ها هست که روی کاغذ خیلی درخشان و عالی و موفقند اما واقعیت همیشه ما رو غافلگیر میکنه. الان هم ممکنه خیلی از شماها فکر کنید خونه و درآمد و امکانات میتواند باعث افزایش جمعیت بشه درصورتی که ممکنه اصلأ افراد با داشتن اونها دلشون نخواد بچه دار بشند. حکومت فقط وظیفه داره با مدیریت، شرایط رو فراهم کنه، و اختیار انتخاب رو به خود مردم بسپره. (رفرنس: ) ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: ما دو گونه کشورداری یا حکمرانی (در سطح کشور) و مدیریت (در سطح سازمان و گروه) داریم: حکمرانی مبتنی بر شواهد که چنین مختصاتی دارد: ➕ حقیقت لزوما شفاف نیست. ➕ هیچ کدام از ما عقل کل نیست. ➕ سیاست ما، تصمیم ما، دستور ما مقدس نیست. بلکه می تواند در معرض خطا و اشتباه باشد ➕ در طول زمان از چهار مرحله می گذریم: کاوش (بررسی، جستجو، مطالعه)، آزمایش (ایده مان را به صورت محدود تست می کنیم)، پایش (نتایج آزمایش را بررسی می کنیم) و اگر مثبت بود گسترش و البته باز هم پایش! در آن سوی طیف مدیریت یا حکمرانی دیگری داریم به نام حکمرانی مبتنی بر شهود و چنین مختصاتی دارد: ➕ ما می‌دانیم راه درست چیست. نیازی به تحقیق، بررسی و مشورت نیست. ➕ تصمیم ما درست است و برحق. ➕اجرا می‌کنیم، اگه نشد دوباره بیشتر تلاش می‌کنیم و با عددسازی و پوشاندن حقیقت سعی می کنیم که زمان بخریم (تکنیک فریب و خرید زمان). اگه نشد توجیه می‌کنیم! یا اشکال از تیم قبلی است و یا دشمنان نمی‌گذارند (تکنیک حواله به دیگری) یا به وعده آینده را می دهيم (تکنیک فرار به جلو). هر کاری می‌کنیم جز پذیرش اشتباه و شکست. و اینگونه است که سازمان ها و کشورهای شواهدمحور با تواضع، شکست را می پذیرند، خودشان را با قوانین هستی (سنت های الهی) تطبیق می دهند و به پیش می روند. و سازمان ها و کشورهای شهود محور هم با اعتماد به سقف کاذب بدون توجه به واقعیت ها، اطلاعات و تحلیل به قهقرا می روند. کشورداری شواهدمحور در برابر کشورداری شهودمحور! مساله این است! یکی از بهترین آموزه هایی که در طول دوران کار حرفه‌ای‌ام آموخته ام این است: یکی از مدیران ارشد کشور در جلسات هم اندیشی زمانی که می خواست طرحی را ارایه کند و از دیگران نظر بگیرد این را می گفت: این به عقل ناقص ما رسیده، به عقل ناقص شما چه می رسد! :) هر چند بیانش طنزآمیز بود اما پشت این جمله حکمتی عمیق برای همه مدیران و حاکمان نهفته است.
ادامه مطلب ...
زینب بهرامی در ژاپن
My daily life memories https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-490470-dKwhOe7
24 405
516
🔲⭕️یک ایده جالب (AI + HI) ترکیب کاربرد هوش مصنوعی (AI) و هوش انسانی (HI) در بازار ملک تیم داناملک را مدت هاست می شناسم. تیمی با هوش انسانی بالا که در حوزه املاک و مستغلات کار می کردند، بعد از مدتی خود را مجهز به هوش مصنوعی نیز کرده اند. تا پیش از این به صورت اختصاصی سرویس می دادند اکنون در فضای مجازی هم فعال شده اند و بصورت عمومی هم برخی اطلاعات را منتشر می کنند. هم در لینکدین و هم در تلگرام. این هم آدرس شان: داناملک، همکار استراتژیک ما () در حوزه املاک و مستغلات است.
ادامه مطلب ...
تحلیل بازار املاک تهران
پردازش و تحلیل داده‌های بازار املاک تهران 🏙️ @DanaMelk_Admin :ارتباط با ما
12 459
143
🔲⭕️ باختیم بد هم باختیم؛ ایران ۱ - قطر ۵ مجتبی لشکربلوکی حقیقت کوتاه و تلخ است: قطر تاکنون از میدان مشترک‌ گازی با ایران، بالغ بر ۱۵۰۰ میلیارد دلار کسب درآمد کرده ولی ما ۳۰۰ میلیارد دلار. قطر توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال ۱۹۹۱ آغاز کرد اما ایران توسعه پارس جنوبی را از سال ۲۰۰۱. در همین ده سال، قطر حدود ۲۱۰ میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود ۶۰ میلیارد دلار درآمد برای قطر به دنبال داشته. قطر تمامی نیاز داخلی و صادراتی گاز خود را از گنبد شمالی تامین می‌کند. این کشور در سال ۲۰۲۰ از مجموع ۲۱۱ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی تولیدشده تنها ۲۲ میلیارد مترمکعب را با خط لوله دلفین به امارات و عمان صادر و ۱۰۶ میلیارد مترمکعب را به‌صورت ال‌ان‌جی به کشورهای هندوستان، کره جنوبی، ژاپن، چین، انگلستان، پاکستان، کویت و سایر کشورها صادر کرده است. جالب‌تر اینکه؛ در سال‌های پیش‌رو، قطر در نظر دارد تا سال ۲۰۲۷ ظرفیت صادراتی خود را با عملیاتی کردن دو فاز جدید، ۶۸ میلیارد مترمکعب بیشتر تولیدش را افزایش دهد. () ایران دومین ذخایر گاز شناخته شده جهان را در اختیار دارد ولی کمتر از ۲٪ کل صادرات گاز جهان را در اختیار دارد. () ☑️⭕️تجویز راهبردی: گاز نه تنها برای ما درآمد است که می تواند سپر امنیتی نیز باشد. اگر اروپا و هندوستان به گاز ما وابسته بودند به شدت روی امنیت ملی ما موثر بود. هر روز که می گذرد ما میلیون دلاری ضرر می کنیم! چه باید کرد؟ توسعه تولید گاز و صادرات نیازمند سرمایه گذاری های بزرگ و عظیم است. سرمایه گذاری هم فقط مالی نیست بلکه فنی و مدیریتی نیز هست. این حجم از سرمایه گذاری نیازمند ورود سرمایه گذاران خارجی و مشارکت سرمایه گذاران داخلی است. اما سرمایه فرّار است! این مرغ وحشی به بامی نمی نشیند که امنیت نداشته باشد. امنیت در گرو ثبات داخلی است. ثبات داخلی معلول روابط بین المللی پایدار و رضایت شهروندان است. اگر می خواهیم به همین روند ادامه بدهیم که هیچ! جلوی چشمانمان مال مان را می برند و می فروشند و پولش را می خورند! اما اگر فکر می کنیم که می توان به درآمد میلیارد دلاری در گاز رسید این مسیر را برویم: ۱)ترمیم و تثبیت رابطه با جهان ۲)ترمیم رابطه با جامعه با نشان دادن اصلاحات واقعی و شفاف ۳)تبدیل شماره ۱ و ۲ به ثبات و امنیت ۴)دعوت سرمایه گذاران داخلی و خارجی به سرمایه گذاری های تضمین شده ۵)توسعه توان تولید و صادرات گاز ۶) ورود به تجارت و تهاتر گاز و تبدیل شدن به هاب گازی منطقه ۷)تبدیل ۵ و ۶ به درآمد گازی برای بهبود معیشت و کسب رضایت شهروندان ۸) استفاده از دیپلماسی گازی (ناشی از بند ۴ و ۵) برای تامین امنیت بین المللی ایران و تثبیت رابطه با جهان  و این چرخه ادامه خواهد یافت (تبدیل بند ۸ به ۱ و ۲). یک حلقه مثبت خود تقویت کننده! حتی با بهترین تیم و منابع و امکانات ولی با «استراتژی اشتباه» در هیچ جام جهانی نمی توان برنده شد. پی نوشت: این جستار برای ایام جام جهانی است اما با حال و هوای ابن روزهای ما نیز مناسبت دارد
ادامه مطلب ...
36 575
525
🔳⭕️دیوارهای بی‌حیا مجتبی لشکربلوکی یکی از آشنایان تعریف می‌کرد که مدت کوتاهی از سکونتشان در خانه‌ی جدیدشان نگذشته بود که متوجه شدند صدای همسایه‌ مجاور به‌آسانی از دیوارها عبور کرده و در خانه‌ آنان به گوش می رسد. همسایه‌ آنان زوج جوانی بودند و خصوصی‌ترین صحبت‌های شان نیز به‌راحتی قابل‌شنیدن بود. نه آنکه آن زوج بی‌پروا بودند، بلکه دیوارهای حائل آن‌قدر نازک بود که توانی برای مقاومت در برابر صداهای آنان را نداشت. آنان مانده بودند که چه کنند؟ آیا به همسایه تذکر بدهند؟ چه بگویند و اصلا چگونه بگویند؟ همکار دیگری هم قبلاً برایم از چنین مشکلی گفته بود. مساله این همکار هم شنیدن چنین صداهایی بود. نه آنکه همسایه‌شان آدم بی‌نزاکتی باشد. بسیار هم مبادی‌آداب بود. اما دیوارها بی حیاء بودند. در نهایت آن همکارم به دلیل داشتن دو نوجوان مجبور شد محل سکونت اش را تغییر دهد. به‌راستی در این مساله، تقصیر از ساکنان کدام طرف دیوارهاست؟ کسی که در خانه‌اش تمام کارهای معمولی یک زندگی متعارف را انجام می دهد یا همسایگانی که ناخواسته صدای آنان را می‌شنوند؟ به نظرهیچ‌کدام مقصّر نیستند! (رفرنس: در کشوری که امور شخصی و خانوادگی و حریم خصوصی این قدر حرمت دارد چرا دیوارها بی حیا شده اند؟ ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: این یکی از مشکلات زندگی ما ایرانی هاست. دیوارهای بی حیا را نمی گویم، «بی حوصلگی ایرانی» در پرداختن به طراحی جزییات عملی را می گویم. بیشتر توضیح می دهم. ارزش ها، انتزاعی و ذهنی هستند، زندگی اما کاملا عینی و تجربی است. مهم این نیست که شما چقدر دم از حریم شخصی، محیط زیست و قانون و توسعه دوچرخه سواری می زنید (بخش انتزاعی-ذهنی). مهم این است که طراحی ها در دنیای واقعی به گونه ای باشد که آن ارزش ها را عملی کند (بخش عینی-تجربی). مثلا ما در صحبت، از حریم خصوصی و امنیت دیجیتال می گوییم، اما پوزها (پذیرنده های فروشگاهی) جایی تعبیه شده است که فروشنده محترم کارت را از ما می گیرد، از ما می پرسد رمز شما چی بود؟ و ما مجبوریم خیلی شیک و مجلسی و سخاوتمندانه رمز کارت را با همه حاضران در فروشگاه به اشتراک بگذاریم. این یعنی ارزش ها و ایده ها، هنوز پای شان در آسمان است و روی زمین نیامده است. مثلا می گوییم فرهنگ دوچرخه سواری را توسعه دهیم. اما در تجربه عملی وقتی به کشورهایی که دوچرخه سواری را جدی گرفته اند مراجعه می‌کنیم می بینیم که ده ها تغییر کوچولو داده اند مثلا: در خیابان ها، خط کشی های جدید افزوده اند تا مشخص شود که حریم دوچرخه سواران کجاست؟ بیمه دوچرخه و دوچرخه سواری را فراهم می کنند. قوانین و مقررات را به نفع دوچرخه سواران تغییر می دهند، تابلوهای راهنمایی و رانندگی مرتبط با دوچرخه سواران را به سایر تابلوها اضافه می کنند، در تمام مکان های عمومی یک بخشی را می گذارند برای پارک کردن دوچرخه ها و از آن مهم تر قفل کردن دوچرخه ها، ایستگاه های اجاره ساعتی و روزانه دوچرخه راه اندازی می کنند. ایستگاه های شارژ دوچرخه های برقی را نیز فراهم کرده اند، در مدارس شان آموزش دوچرخه سواری و آزمون الزامی دوچرخه سواری می گذارند و بامزه تر آنکه وقتی به تقاطع می رسی و مسیر دوچرخه سواری به خیابان می رسد، لبه تیز جاده را اریب می کنند که رفت و آمد دوچرخه آسان تر شود و ده ها تغییر کوچک و جزیی و موردی دیگر انجام می دهند تا دوچرخه سواری مطلوب تر شود. آنگاه فرهنگ دوچرخه سواری خود به خود توسعه پیدا می کند. یک ضرب المثل جهانی هست که می گوید شیطان در جزییات نهفته است. البته این ضرب المثل نسخ دیگر هم دارد مانند «خداوند در جزئیات است». حالا با هر نسخه که پیش برویم، مقصود آن است که ایده های کلی مهم هستند اما برای عملی شدن باید ایده های کلان شکسته شوند به امور ریزتر و ملموس تر سپس جزء به جزء و مورد به مورد، مهندسی شوند. ده ها تغییر کوچک باید طراحی و اجرا شود تا آن تغییر بزرگ رخ دهد. دقت کنید که این ضرب المثل به معنی جزءنگری نیست. همین نوشته که پیش روی شماست ممکن است اشتباه املایی داشته باشد، یعنی یک اشتباه جزیی، این اشکالی ایجاد نمی کند. منظور آن نکات ظریف و کوچکی است که طراحی نامناسب آن، کل کار را به نابودی می کشاند نه یک اشتباه املایی معمولی. با شعار، با فلسفه بافی (به معنای کلی گویی و نه به معنای اندیشه ورزی فلسفی) و با تبلیغات نمی توان تغییر ایجاد کرد و توسعه یافت. توسعه، حوصله می خواهد، طراحی جزییات و مهندسی تفصیلی می خواهد. اگر می خواهیم با فساد مبارزه کنیم، دوچرخه سواری را توسعه دهیم، محیط زیست را حفظ کنیم، قانون گرا شویم و حریم خصوصی را حفظ کنیم، باید رفت سراغ مخفیگاه شیطان یعنی جزییات! t.me/Dr_Lashkarbolouki
ادامه مطلب ...
34 897
440
🔳⭕️پسرعموی عیاش من! مجتبی لشکربلوکی چند سال پیش عموی ما صد میلیون تومن داد دست دوتا پسرهاش. به هر کدومشون. گفت با این ۱۰۰ تومن هر کاری می‌خواین بکنین. اون موقع یادش بخیر دلار ۳ هزار و ۴۰۰ بود. این دو نفر خوشحال بودن که یهو نفری ۱۰۰ میلیون تومن پول بهشون رسیده. یکی از پسرعموها ۵ تومن گذاشت رو پولش و رفت یه رنوی ۱۰۵ تومنی خرید. عاشق تفریح و جاده و عشق و حاله. همیشه یا تلو تلو می‌خوره یا یه چیزی دود می‌کنه. به این معروفه که تا حالا یه روز هم تو زندگی‌ش کار نکرده. اون یکی پسرعمو ۱۰۰ تومنش رو ریخت تو کار شیرینی خونگی. کم کم کارش گرفت و صفحه‌ش تو اینستاگرام هم کلی مخاطب پیدا کرد. بعد از چند ماه، یه کارگاه شیرینی‌پزی کوچیک گرفت، سه نفر رو استخدام کرد. زمان گذشت و اون پسرعموی عیاش، یه کم ته دلش نگران بود که کاش مثل داداشش یه کاری راه می ا‌نداخت.یه ذره که به این فکر (فکرراه انداختن کسب وکار مانند برادرش، پسر عموی پرتلاش) فرو می‌رفت، موبایلش زنگ می‌خورد و برنامه بعدی جور می‌شد. اون هم دوباره فراموش می‌کرد که چنین مسئله‌ای اصلا وجود داشته. اوضاع کارگاه داشت خوب پیش می‌رفت که یهو همه چی ریخت به هم. بعد از چند ماه پسرعموی پر تلاش مجبور شد که کارگاه رو تعطیل کنه و به این فکر می‌کرد که کجای کار رو اشتباه کرده؟ داداشش یه روز هم تو زندگی‌ش کار نکرده و الان با گذشت چند ماه، ماشین ۱۰۰ میلیونیش شده ۳۰۰ میلیون. پسر عموی عیاش رنو رو فروخت و رفت چندتا پراید خرید و دوباره، کلی سود کرد. پسر عموی پرتلاش هم چند وقتیه تو هایپرمارکت داره دسر می‌فروشه. راستی شما برای پسرعموی من کاری سراغ ندارین؟ آدم اخلاق‌مدار و پرتلاشیه!!! (رفرنس:) ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: در ایران، دست کم پنچ دسته پول‌دار داریم: ▫️رانت‌خوارها: کسانی که روابط ویژه و دسترسی به اطلاعات یا افراد مهم دارند و از طریق همین دسترسی ها، می تواند یک شبه قراردادهای میلیاردی ببندند، معاملات کلان انجام دهند و فقط در عرض یک ماه، به اندازه حقوق یک کارمند در کل دوران کاری سی ساله درآمد داشته باشند. ▫️باج‌گیرها: باج گیرها کسانی هستند که رشوه می گیرند، به خاطر موقعیت کاری شان در منصب هایی هستند که تشخیص شان در یک پرونده تسهیلاتی، مالیاتی، گمرکی، قضایی و ... می تواند یک دفعه 10 میلیارد تومان این ور و آن ور کند، بدیهی است که آن کسانی که از این 10 میلیارد این ور و آن ور شدن نفع می برند، حاضرند 10 درصد، آن را هم با فرد مذکور شریک شوند. به نظر شما 1 میلیارد تومان برای یک پرونده کافی نیست؟ ▫️موج‌سوارها: کسانی هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه در جهش های قیمتی، یک شبه ره صد ساله می روند، خرید و فروش سکه، طلا، ارز، خانه و ماشین باعث می شود که بدون زحمت و فقط به خاطر تلاطم های قیمتی دارایی شان چند برابر شود. ▫️خوش‌شانس‌ها: خوش شانس ها معصوم ترین بخش پولدارهای ایران هستند. اینها یا صاحب ارث هستند (ارثی که از پدر، مادر، یا خانواده خود می برند) و یا اینکه در یک قرعه کشی برنده می شوند. ولی باز هم بدون زحمت و ارزش افزوده به ثروت می رسند. ▫️ارزش‌آفرین‌ها: کسانی که یک ارزش (کالا یا خدمت) برای جامعه تولید می کنند و در ازای آن درآمد کسب می کنند. مواد اولیه، نیروی انسانی، ساختمان، تجهیزات فیزیکی را به لطف تدبیر و تکنولوژی، ترکیب می کنند و خلق ارزش افزوده می کنند. اختلاس گرها و کلاهبردارها هم هستند البته. چهار دسته اول (رانت خوارها، باج گیرها، موج سوارها، خوش شانس ها) تفاوت اساسی با آخری ها (ارزش آفرینها) دارند، چهار دسته اول، ارزش افزوده تولید نمی کنند اما کسب ثروت می کنند و همچنین چهار تای اول، نه درگیر مساله پرداخت حقوق سر برج کارکنان هستند، نه نگران عدم ورود مواد اولیه به خاطر تحریم ها، نه نگران تصمیمات دولت و نه درگیر بیمه و مالیات و شهرداری و عوارض. اما ارزش آفرین ها علاوه بر این بدبختی ها، باید با رانت خوارها و باج گیرها هم هر روز بجنگند. اصل اول اقتصاد، بهینه یابی است؛ بدین معنا که افراد می ‌‌‌کوشند بهترین گزینه در دسترس را انتخاب کنند. در کشوری که شرایط به نفع گروه پنجم نباشد، آنگاه می شود بهشت باج گیران، رانت خواران و موج سواران و ...! چرا؟ چون آن گزینه ها، بر اساس اصل بهینه یابی مطلوب ترند. هنر کشورداری آن است که مجموعه سیاست ها، قوانین و مقررات به گونه ای طراحی شود که شرایط را به نفع گزینه پنجم (ارزش آفرین ها که خلق اثر مثبت برای جامعه دارند) تغییر دهد و گزینه های دیگر نامطلوب تر شود، مثلا به خاطر قاعده «پولت را از کجا آورده ای»، گزینه باج گیری، نامطلوب تر شود. لازم نیست گزینه ها را از بین ببریم یا ایجاد کنیم، بلکه تنها کاری که باید کرد این است که مطلوبیت گزینه ها را بالا-پایین کنیم، مردم خودشان انتخاب هایشان را بهینه خواهند کرد. t.me/Dr_Lashkarbolouki
ادامه مطلب ...
43 431
715
🔲⭕️در ادامه پادکست «ده توصیه برای آن ها که می خواهند در ایران بمانند»، مطالب این دو کتاب هم برای کسانی که می خواهند بمانند نیز می تواند کاربردی باشد. ◽️کتاب خلاصه خوشبختی در مورد تکنیک های شادکامی است و حال تان را بهتر می کند. ◽️کتاب استراتژی های یک حرفه ای در مورد موفقیت است و برای رشد و کامیابی در کار و زندگی به دردتان می خورد ⭕️◻️ هر دو کتاب برای هدیه های فردی و سازمانی (مثلا شب عید) بسیار مناسب است. امکان چاپ اختصاصی برای یک سازمان نیز وجود دارد. ⭕️◻️تمام منافع این کتاب ها برای امور فرهنگی و عام المنفعه بخشیده شده است. سفارش در تلگرام شماره تماس ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ ۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
ادامه مطلب ...
16 602
164
🔲⭕️ده توصیه‌ برای آن‌ها که می‌مانند! اپیزود صد و سوم پادکست دغدغه ایران این اپیزود حاصل گفتگوی و است. برخی رفته‌اند، برخی در حال رفتن و گروهی هم در سودای رفتن زیست می‌کنند. اما جمع زیادی تصمیم گرفته‌اند که بمانند یا اصلا نمی‌توانند از ایران بروند. ما برای این جمع بزرگ چه گفتنی‌هایی داریم؟ این پرسش بالاخص بعد از دو اپیزود درباره مهاجرت، معنای خاصی هم دارد.  مجتبی لشکربلوکی در این اپیزود ۱۰ توصیه ارائه می‌کند به آن‌ها که می‌مانند. توصیه‌های او ناظر بر زندگی اقتصادی، اجتماعی و فردی است. ◻️ایده یازدهم با شما. ما ده ایده گفتیم شما یازدهمی را بگویید. در بخش کامنت های این پست در پادکست دغدغه ایران () ◻️ اگر این پادکست را مفید یافتید، برای دیگران هم بفرستید، شاید عده ای سخت محتاج شنیدن این پادکست باشند. ◻️ نسخه با کیفیت تر () ◻️
ادامه مطلب ...

Dirancast EP103.amr

28 518
1 161
🔲⭕️از نخبه کشی تا پخمه پروری مجتبی لشکربلوکی جملاتی با این مفهوم را بسیار شنیده ام و خوانده ام احتمالا شما هم: ما توسعه پیدا نمی کنیم چون مدیران ما بی سوادند! باندبازند! فاسدند! دنبال منافع شخصی اند. مشکل اصلی مملکت سوء مدیریت است! اینجوری که نگاه می کنی فرمول توسعه خیلی ساده است: مدیران را عوض کنید همه چیز درست می شود. اصولا ما دنبال جواب های آسان هستیم. وقتی با یک پدیده روبرو می شویم که نمی فهمیمش، حفره ای در مغز ما ایجاد می شود و تا این حفره را پر نکنیم آرام نمی شویم. و چون تعداد سوالات زیاد است و پیدا کردن پاسخ های درست هم دشوار است، بلافاصله دنبال جواب های آسان دم دستی کار را بنداز می گردیم. و چه چیزی بهتر از اینکه مشهودترین قسمت ماجرا یعنی آدم ها را پیدا می کنیم و تمام! و سپس آرام می گیریم. کافیست در گوگل کلمه مدیران ناکارآمد را جستجو کنید. من چنین کردم 178 هزار نتیجه در یک چهارم ثانیه! و مدیریت ناکارآمد 69 هزار نتیجه در همان زمان! جالب نیست؟! اما دقیقا سوال اینجاست که اگر جواب توسعه نیافتگی ما این است ما یک سوال ساده اما بنیادی دیگر، باید بپرسیم چه می شود که نخبگان سر کار نمی آیند، چرا نخبگان له می شوند. چرا پخمگان می آیند و می مانند. (البته تاکید کنم بسیاری از مدیران دولتی که با آنان تعامل کرده ام هم باهوشند و هم فرهیخته) استاد رضا قلی، نویسنده کتاب جامعه شناسی نخبه کشی در اواخر عمرش مصاحبه ای کرده و چند نکته جالب گفته: نخبگان مصلح در این کشور بسیار تنهایند. نه اینکه وطن‌پرستی در این کشور وجود نداشته باشد بلکه شرایط به‌گونه‌ای است که [نخبگان] قادر به عملی نیستند. نخبگان مصلح معمولا در مواجهه با انبوهی از افراد قرار می‌گیرند که منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح می‌دهند. بنابراین مصلحان یا همان نخبگان مصلح، نمی‌توانند کاری از پیش ببرند و عرصه برای آنها تنگ خواهد شد. همین تعارضات بود که قائم‌مقام [و امیرکبیر] را در روزگاری از بین برد؛ و به قول میرزاتقی‌خان امیرکبیر برای نخبه اصلاح‌گر «ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد.» جواب را باید در ریشه ها جست. بنا به مشاهدات عینی و کاملا مبتنی بر تجربیات از نزدیک عرض می کنم که: 1) بسیاری افراد قدرتمند تمایلی ندارند در دولت کار کنند. چرا؟ کار کردن در دولت مختصات روانی خاصی می طلبد که هر کسی نمی تواند خود را با آن تطبیق دهد. 2) افراد بنا به ملاحظات غیرفنی دعوت نمی شوند یا کنار گذاشته می شوند: یکی به دلایل خانوادگی، دیگری به دلایل مذهبی، دیگری به دلایل امنیتی یا دعوت نمی شود یا کنار گذاشته می شود. 3) افراد مثله می شوند: فرض کنید که طرف از فیلتر اول (عدم تمایل) و دوم (عدم دعوت) رد شد، سازوکارهای بروکراتیک دولتی مانند ناظم سخت گیری است که که هر مدیر خلاق تحول خواهی را بعد از مدتی ادب می کند و تبدیل می کند به ماشین عطف و پیرو (توضیح بیشتر برای آن ها که کار اداری نکرده اند که هر نامه ای که می آید را یا پاسخ می دهیم بدون کنش واقعی یا پیگیری می کنیم بدون کنشی) 4) افراد زود به زود عوض می شوند. فرض کنید که طرف وارد دولت شد، رشد هم کرد، پرونده برایش ایجاد نشد، خلاقیت و نشاطش را هم حذف کرد در دام بعدی می افتد: تغییرات پیاپی مدیریتی. مثلا آموزش و پرورش هر سال یک وزیر عوض کرده! این یعنی تا آن پایین همه در معرض تلاطم قرار می گیرند. 5) افرادغیر فنی و غیرنخبه (بهترین متضاد نخبه فکر می کنم پخمه باشد) وارد می شوند: به مصیبت های فوق ورود افراد غیرفنی را هم اضافه کنید. طرف تا حالا یک روز در حوزه ایکس کار نکرده، بدون طی مراحل کارشناسی و تجربی، وزیر و وکیل و مدیر می شود. کشتن نخبگان فقط حذف فیزیکی آنان نیست. نخبگانی که به دولت راه پیدا نمی کنند. نخبگانی که به خاطر بروکراسی دولتی، تعویض های پیاپی خلاقیت و جسارت خود را از دست می دهند. نخبگانی که مجبورند زیر دست پخمگان کار کنند، کشته می شوند حتی اگر نفس بکشند و پشت میزشان هم باشند. تبدیل می شوند به ماشین های باکلاس عطف و پیرو! ☑️⭕️تجویز راهبردی بارها نوشته و خوانده‌ایم که در کشورمان، مشکل مدیریت، ضعف مدیریت و سوءمدیریت وجود دارد. اما این اصل ماجرا نیست. این آدرس غلط است! مساله نظام نامطلوب حکمرانی؛ نهادهای کژکارکرد و از ریخت افتاده انتخابات و انتصابات است. اگر می خواهیم کشور توسعه پیدا کند، ما (یعنی جامعه) باید روی سازوکارها، سیستم ها و قواعدی پافشاری، تمرکز و مطالبه گری کنیم که؛ اولا: بهترین ها (نخبگان) را برای امر کشورداری جذب کند (مثل سنگاپور) دوم اینکه: نظام پاداش ها کشورداران را به درستی طراحی کنیم تا بهترین ها بمانند و انگیزه داشته باشند (مثل کره جنوبی) سوم اینکه: رسانه های آزاد بیشترین نظارت ها را بر کشورداران انجام دهد (مانند کشورهای اسکاندیناوی) t.me/Dr_Lashkarbolouki
ادامه مطلب ...
55 855
763
Last updated: ۱۱.۰۷.۲۳
Privacy Policy Telemetrio