all posts DialogueBox Plus

@dialoguebox

من زنده‌ام و دوستت دارم این خودش خیلی چیزهاست 🤍 #سیمون_دوبوار @selenophilesss

تقدیم به فیلم "سرخپوست" نسخه کامل را در کانال یوتیوب ببینید: https://www.youtube.com/watch?v=QNl57yoQmNQ

تقدیم به فیلم "خوک" نسخه کامل را در کانال یوتیوب ببینید: https://www.youtube.com/watch?v=sC1FxN39uwg

@dialoguebox

@dialoguebox

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1831257413602680980

@dialoguebox

@selenophilesss

https://youtu.be/QNl57yoQmNQ

Positive vibes ✨️🤌🏻 @selenophilesss

@dialoguebox

@dialoguebox

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1829259905112609134

به بهانه نهم شهریور سالروز درگذشت فرهاد مهراد https://castbox.fm/episode/DialogueBox---Farhad-Mehrad-id1798319-id228303747

مرد پیر، یعنی از من هم پیرتر با سگش آمده‌بود دربند. سگ از ما هم پیرتر بود، یک ژرمن‌شپرد فرسوده به نام پدرو. خیلی زود، شدیم یک اکیپ کوهنوردی سه‌تایی برای فتح بدترین قله‌های ممکن. تا پایگاه داوودی رفتیم و حرف زدیم. چه حرف‌هایی، زهرمار. آقای آرام که قرار شد اسم کوچکش را ننویسم برایم تعریف کرد همسرش رفته کانادا، همان‌جا طلاق گرفته و حالا زن یکی دیگر است. پسرش هم در دریای شمال غرق شده. بعد هم ودکا نوشید و آواز خواند و گفت پدرو دارد می‌میرد و می‌خواهد حیوان تا حد ممکن در خانه نماند. بعد من و پدرو رفتیم شیرپلا، و آقای آرام منتظرمان ماند. بعد هم خداحافظی کردیم. موقع خداحافظی پدرو روی پاهایش ایستاد و صورتم را لیسید. آقای آرام گفت یعنی دوستم دارد. من هم صورت پدرو را بوسیدم و گفتم که خیلی قشنگ است. رفتند. شماره‌ی هم را نگرفتیم، و قرار هم نشد باز همدیگر را ببینیم. مدتهاست از هر رابطه‌ی ادامه‌داری فرار می‌کنم. حالا در تاریکی خانه نشسته‌ام، توی تلویزیون خانواده عجیب گلکار در سریال وضعیت سفید توی سر هم می‌زنند، و دارم به آقای آرام و پدرو فکر می‌کنم. بیشتر به این‌که اگر آدم همان اول بفهمد چقدر صبور است، لابد کمتر می‌ترسد. اما باید بلاهای زیاد سرت بیاید تا بفهمی قلبت برای تحمل سنگینی چه حوصله‌ای دارد. لابد باید یک‌بار بروم دربند و مست کنم و برای پدروی مظلوم با چشمان غمگین و سرطان کبد حسابی گریه کنم. امشب نه، امشب جان گریه ندارم. به جایش دارم روزهای بهتر را تصور می‌کنم. مثلا وقتی را که پدرو توله بوده و در سایه‌ی مادرش می‌خوابیده. وقتی را که آقای آرام زنش را بوسیده و گفته دوستت دارم. وقتی را که جانی برای دوست پیداکردن داشتم. شب آدم تنها را مهربان می‌کند. اما عاقبت می‌فهمی شب ادامه‌ی روز است، و تو ادامه‌ی خودت هستی، و هرچقدر دلتنگ باشی بهتر است حرف‌هایت را به آدم توی آینه‌ی حمام بزنی. پس متبرک باد نامت پدرو، فرشته‌ی یال‌دار سیاه-قهوه‌ای دربند. تو ستاره‌ی امشبی، و اگر فردا بمیری می‌توانی مطمئن باشی که یک‌نفر واقعا دوستت داشته. یک‌نفر که مدتهاست سعی می‌کند کسی واقعا دوستش نداشته‌باشد. همین. @hamid_salimi59

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

https://castbox.fm/vb/729262729

@dialoguebox

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1735790334053880077

@dialoguebox

@dialoguebox

@melifemusic

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1824003154297385457

@dialoguebox

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1822311581490847851

@dialoguebox

ویژه‌نامه صوتی دکتر حمیدرضا صدر اواخر مرداد ماه از دیالوگ‌باکس منتشر می‌شود. @dialoguebox

در لحظه‌ی خاص از درد، هیچکس نمی‌تواند کاری برای آدمی انجام دهد؛ رنج همیشه تنهاست. -آلبر کامو @Anahidfavsongs

@selenophilesss

@dialoguebox

@dialoguebox

https://t.me/DialogueboxContact

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1815127073587151033?t=zEZvs3xWZ3YC5QGKJkKaiA&s=19

باهم بریم به یه جنگل انبوه دم کرده و قدم بزنیم #post_rock @nimasmood

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1813232880295772510

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

#streetone موسیقی قسمت ششم @dialoguebox

#streetone موسیقی قسمت ششم @dialoguebox

#streetone موسیقی قسمت ششم @dialoguebox

#streetone موسیقی قسمت ششم @dialoguebox

#streetone موسیقی قسمت ششم @dialoguebox

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1802801268634571092

@dialoguebox

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1802306681356890494

قسمت ششم از مجموعه استریتون Streetone فردا در کانال کست باکس دیالوگ باکس منتشر می شود. حامی این اپیزود: آچاره https://castbox.fm/channel/id1798319

دقیقه 1:47 این قطعه نشون میده ساز ویولن چقدر غم انگیز و زیبا میتونه نواخته بشه. @selenophilesss

@dialoguebox

https://x.com/dialoguebox_ir/status/1800985110147170604

قسمت دوم از مجموعه مرور آثار ماندگار سینمای کودک دهه شصت در کانال کست‌باکس دیالوگ‌باکس منتشر شد. حامی این اپیزود: برند لوازم کودک دلیجان https://castbox.fm/vb/705460316

@dialoguebox

@dialoguebox

@dialoguebox

https://twitter.com/dialoguebox_ir/status/1788296797732978740?t=hho5F1TECZqZlb96FMPFVg&s=19

قسمت دوم از مجموعه مرور آثار ماندگار سینمای کودک بزودی از دیالوگ‌باکس منتشر می‌شود. حامی این اپیزود: گروه صنعتی دلیجان @dialoguebox

فهمیدم دلم می‌خواهد در خانه‌ام برقصد و بوی بدنش در پیراهن سپید من بماند. و یادم آمد پیراهن سپیدم را باد برده‌ است. حمید سلیمی @selenophilesss

@dialoguebox

@dialoguebox

there is still a place for people like us 🐾🌻 @melifemusic

#post_rock @nimasmood

@dialoguebox

آهنگ جدید Ghostly Kisses عزیزم ✨🌿 @Anahidfavsongs

@i_khodam

به فرض این خونه خراب شه، حتی یادشم بر آب شه، بده دستت رو به دست من بذار انگورا شراب شه.. @selenophilesss

اول فیلم، صحنه‌ی یک اعدام است. توی سالن سرد سینما، نفسم بند می‌آید از هجوم دوباره‌ی فکر تنهایی محمد حسینی در صبح سرد اعدام. ترسیده بودی پسر؟ از سالن می‌زنم بیرون، کنترلچی سینما می‌خندد: بقیه‌ش خوبه ها. توی آینه توالت تمیز سینما به خودم نگاه می‌کنم و بعد یاد حرف‌های پیمان میفتم: خب همینا رو بکن فیلمنامه، چیه شدی بلاگر غصه؟ از سینما و از مرکز خرید بزرگ با مردم زیبای خوشحالش بیرون می‌آیم. شب سرد دلخواهی است و راه می‌افتم در حاشیه‌ی بزرگراه. تراپیستم می‌دانست وقتی بغضم گریه نشود، گلودرد می‌گیرم. یک‌بار گفت عجیبه که تو می‌تونی بقیه رو به گریه بندازی، خودت رو نه. گفتم عجیبه که می‌تونم بقیه رو بخندونم، خودم رو نه. دلم می‌خواهد کنار اتوبان آواز بخوانم اما گلویم درد می‌کند. کارتن‌خواب کنار فضای سبز ساعت می‌پرسد، و وانمود می‌کند نشنیده‌ام. بهتر است به مردنش ادامه بدهد، و فکر کند وقت کافی دارد. تنهاماندن با خود، شکنجه‌ی غریبان است. برهنه پیش چشم خودت راه می‌روی. فکر می‌کنی، به بیهودگی، به لاس‌های بیهوده با آدم‌های بیهوده، به عطش‌های دروغ، به تعویق در سکس از ترس لذت‌بردن، به دلبری کردن و بعد التماس کردن که مرا نخواه و بعد غمگین‌بودن که چرا خواسته نمی‌شوی. چه دایره‌ی احمقانه‌ای. اما چقدر بدن هنوز برای نوشتن از همه‌چیز بهتر است. بدن، بدن فرسوده‌ی زشت من، بدن زیبای جوان زنی که در مرکز خرید لبخند زد و رد شد، با لب‌های قرمز و‌ پوست سفید. خوب است لب‌هایش را چراغ خانه‌ات کنی امشب، ای هیولای مقیم تاریکی‌‌ها که از تاریکی بسیار می‌ترسی. یادم می‌افتد صبح سردی بود، و در تابستان ساحل نزدیک ویلا جنازه‌ی فردی افتاده‌بود که غرق شده‌بود، و خانواده‌اش زار می‌زدند. کودک بودم، تماشا می‌کردم و ترسیده‌بودم، و گلویم درد گرفته‌بود. بابا رسید و دست استخوانی بزرگش را گذاشت روی چشمم و سفت بغلم کرد. حالا بابا مرده و تماشای جنازه‌ی آدم غرق‌شده پایانی نخواهدداشت، و تمام آینه‌ها صبح سرد ساحلند. نزدیک خانه‌ام رودخانه‌ای است که گنداب شمال تهران را به آبریزهای پایین تهران می‌برد. روی پل کوچک بالای رودخانه می‌نشینم و پاهایم را می‌آویزم. هزارسال است این کار را نکرده‌ام. گربه‌ای می‌آید و دست‌هایم را بو می‌کند و بعد روی پاهایم می‌خوابد. توی هدفونم شاهین نجفی می‌خواند: رویای بیهوده‌ی بوسه‌ها. گربه آرام خرناس می‌کشد. شب خنک و دلخواه است. رودخانه پر از پری‌های دریایی زیبا با لب‌های سرخ و پوست سفید است. بابا دارد توی ساحل به مرد غریبه شنا یاد می‌دهد و او دیگر غرق نخواهدشد. محمد قبل از اعدام آزاد می‌شود. دوستت دارم، و دوستم داری، و بوسه‌ها بیهوده نیستند.و هیچ‌کس هیچ‌جای دنیا با خودش تنها نمانده‌است. صورتم خیس است. گلودردم بهتر شده. بهتر است بروم خانه، امشب برای مردن در خیابان بیش از حد همه‌چیز زیباست. #حمیدسلیمی @hamid_salimi59