Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Гео и язык канала

статистика аудитории ⛔️ مرد بد (خشن)طغیانگر

25 129-9
~4 595
~10
24.76%
Общий рейтинг Telegram
В мире
40 752место
из 78 777
В стране, Иран 
7 251место
из 13 357
В категории
2 972место
из 5 475

Пол подписчиков

Если это ваш канал, тогда можете узнать какое количество женщин и мужчин подписаны на канал.
?%
?%

Язык аудитории

Если это ваш канал, тогда можете узнать какое распределение подписчиков канала по языкам
Русский?%Английский?%Арабский?%
Количество подписчиков
ГрафикТаблица
Д
Н
М
Г
help

Идет загрузка данных

Время жизни пользователя на канале

Если это ваш канал, тогда можете узнать как надолго задерживаются подписчики на канале.
До недели?%Старожилы?%До месяца?%
Прирост подписчиков
ГрафикТаблица
Д
Н
М
Г
help

Идет загрузка данных

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
• تویی کِه آرومِ این دِلِ بی تابِ مَنی... 💋❤ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍.
Показать полностью ...

file

665
10
عشقم...💕 میشه وقتی دعوا میکنیم و تقصیر منه بیای بگی ببخشید غلط کردم...؟! 😢😂🤍• .
513
10
یه بی قرارم ..

file

543
9
#پارت_۹ - میگن مردا اگه ارضا نشن کمر درد میگیرن راسته حاجی؟ رنگ پریده سرشو بالا کشید که نگاهش به لباس خواب سک*سی تو تنم افتاد و خشتکش باد کرد - لا اله الاالله این لباس تیکه پاره چیه کردی تنت دختر لوند روی میز جلوش نشستم و پاهامو از هم باز کردم که  دارو ندارم افتاد بیرون و چشاش سرخ شد - آهههه حاجی سوراخم داره نبض میزنه برات دیگه طاقت ندارم عصبی از پشت میز پاشد که صندلی محکم افتاد و خواست بره که دستمو گذاشتم روی خشتکش و آروم  لمسش کردم - هومممم زن مریضت لیاقت یه هسته خرمارو هم نداره چه برسه به این کلفتی..... - میخاری نه؟ هوسی دستمو رو خشتکش بالا پایین کردم که به ممه های سفیدم چنگ زد و خشن گفت: - ناز خیست باید تنبیه بشه تا بی اجازه خیس نشه تنبیهشم جر خوردن جفت سوراخاته - جووون حاجی تو فقط توم بکوب - دختره ی ح*شری.....انقدر آب تو کمرم هست که امشب بی برو برگرد حامله ایی امیر اعطا صارمی،حاجی بازاری متاهلی که مردونگیش برای پرستار لوند زنش سیخ میشه و بعد از حامله کردن کرشمه اونو صیغه میکنه.....😱🔞 💦
Показать полностью ...
غـمـزهِ شیـطـان
به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده‌ ی رمان های بیوهِ برادرم/ گیوا/ گناهم باش‌و...
594
0
- اسم شوهر دوست تو تتو زدی روی واژنت؟! با ترس هینی کشیدم و حوله رو دورم پیچیدم. -برای چی یهو میای تو؟! نگاهش روی بدنم پیچ و تاب میخورد. -چرا نگفته بودی انقدر خواطرخوامی سک.سی؟ عقب تر رفتم. -برو بیرون یارا میاد فکر بد میکنه! بیشتر بهم نزدیک شد، با یه حرکت بند حوله رو کشید و حولم افتاد. -اوف، تا یارا نیومده یه دور کارت‌و میسازم و اون کلوچه تو میگام! دستش رو بین پام فرستاد و چنگی به واژنم زد‌. -  بهشت تپل و کلوچه ای که میگن همینو میگن. یه انگشتش رو که وارد واژنم کرد نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و ناله ام بلند شد. - چه لاپا تنگی داره دوست زنم. انگشتش رو بیرون کشید و چکی به با.سنم زد. - خم شو تا رفیق نیومده همینجا بگ.امت سک‌.سی.. چشمم از خیلی وقت قبل دنبالش بود برای همین خم شدم، آ.لتش هنوز داخل واژنم نرفته بود که در باز شد و... دختره از شوهر دوستش خوشش میاد و... 🔞💦
Показать полностью ...
رهـــوار
اروتــیک🔥 / مختص به بزرگسالان🔞 #بنرها_پارت_واقعی_رمان_هستن به قلم: لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین ) #مهیاس ( آنلاین ) #آفرت ( آنلاین )
550
0
#همخونه_اخموی_من #پارت_760 #پارت‌واقعیییییی🙈🔞🔥 - آی...آخ...وای نه خدا...الان نه... باحس درد شدیدی که زیر دلش و پشتبندش توی کمر و بهشتش حس کرد ناله اش بیشتر شد. لبش رو محکم گزید و الان موقعیت مناسبی نبود و دقیقا وسط کلاس بد اخلاق ترین استادش بود. تنها شانسی که آورده بود نشستنش توی ردیف اخر کلاس و تنها بودنش بود. هرلحظه درد بیشتر میشد و با دست جلوی دهانش را گرفته بود . دل دل میزد و خدا خدا میکرد کلاس هرچه سریعتر تمومشه و بتونه به سرویس بره ولی انگار ساعت این کلاس به کندی پیش میرفت و دردش بیشتر و بیشتر میشد. پاهاش رو محکم بهم چسبوند و دستش رو مشت کرد و روی شکمش گذاشت و مدام هامون و استاد این درس رو مورد عنایت فحش های قشنگش میداد. رنگش پریده بود و بیحالی از صورتش بیداد میشد و با احساس اینکه چیزی از درونش خارج شد نفسش قطع شد و خودش رو محکم به صندلی چسباند. - وای وای وای خدایا نههههه ابروم میره ، وای خدا لعنتت کنه هامون دیشب نذاشتی بخوابم و تا صبح بیدارم نگه داشتی و حالا پریود شدم اونم الان و توی دانشگاه.‌.. کم مانده بود گریه کنه ، مدام نفس های عمیق بیصدا میکشید و دنبال گوشی میگشت. - خانوم بهداد مشکلی هست؟ با سوال یهویی استاد رنگش پرید و با گیجی و چشمان گرد شده نگاهش کرد و هول زده گفت - ن...نه نه استاد مشکلی نیست لبخند تصنعی زد و فقط خدا خدا میکرد اسمش رو نخونه که پای تخته بره که به هیچ عنوان از جاش تکون نمیخورد و وای اگه به سمتش قدم بردارد و از شانس بدش استاد به سمتش قدم برداشت. سر به زیر شد و نگاهش رو به کتاب دوخت که استاد فکر کند تموم حواسش به درس هست و گویی موفق شد که مرد با اخمای درهم به سمت جایگاه خود برگشت. دردش هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد و دیگه طاقت نیاورد و گوشیش رو از کیف بیرون اورد و روی شماره ی هامون کلیک کرد و پیامی برایش نوشت. " هامووووووون به دادم برس پریود شدم و الانم توی کلاسم بیااااااااا پد بهداشتی هم برام بیار نمیتونم از جام تکون بخورم شلوارم کثیف شده 😭" نوشت و با اموجی گریه ارسال کرد. کمی منتظر موند و خبری از هامون نشد و اینبار طوری که استاد متوجه نشه تماس گرفت و با فکر به اینکه به محض پاسخ دادنش قطع کند و پیامش رو ببینه ولی تماسش بی پاسخ موند و آه از نهادش بلند شد. با فکر به مهسا سریع شماره اش رو گرفت که دخترک در حال مکالمه بود و این ته بدشانسی بود..... 🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯 💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞 دختره توی دانشگاه سر کلاس بداخلاق ترین استادشون پریود میشه و کاری میکنه شوهرش از سرجلسه ای که حیاتی بود با پدبهداشتی بیاد دانشگاه و...😂🤭🙈💯🔞🔥 #رمان‌کلکلی‌هات‌سکسی‌شورت‌خیس‌کن🤤👅💦
Показать полностью ...
569
0
_ چیه؟ انگشت های من برات کافی نبود که زیر خواب داداشم شدی؟ عاجزانه مچش رو چنگ زدم. _ اون شوهرم سحر... میفهمی؟ مگه چاره دیگه ای هم دارم؟ پوزخندش پر رنگ شد و انگشتش رو بیشتر از قبل فرو برد. _ بهش گفتی بکارتت رو کی زدی؟ گفتی چرا شب زفاف ازت خون نیومد؟ اشک بی اختیارم رو پس زدم و پاهامو بهم چسبوندم که لزج انگشت هاش رو بیرون کشید. _ گ ...گ ...گفتم ارتجاعی بودم! انگشت های خیسش که مملو از مایع واژنم بود رو نزدیک لبم اورد. _ چه حسی داری، شب ها داداشم میکنتت صبح ها التماس من میکنی تا برات بخورمش غزال؟! خواهر برادر دوتایی تازه عروس عمارتشون رو جر میدن💦🔥
Показать полностью ...
𝐑𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰 𝐒.𝐄.𝐗🔞
عاشق اون لحظه‌ام که نیپلامو می‌مالم به نیپلات و به حالت قیچی می‌شینم لای پات✂️🏳️‍🌈 رمانِ "دور ترین نزدیکِ من" ژانر: عاشقانه، درام، اروتیک(لزبین)🏳️‍🌈🔞 نویسنده‌‌: شاین✨ @shinenovels
515
0
‌‌ تو كل دُنــــيا هيشكى وجود نداره كه بيشتر از تــــوبخوامش 🌸💜• ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌.
3 719
9
چشیدن طعم بوسه یار عجیب دلچسب است... ❤️💋 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Показать полностью ...

file

3 666
8
نمیبخشمت ..

AQO70WxbCUzG8MTbGaCb422hp65RN2ntTlIs9nXjZh0neb9xTN63qh7ec7E_CQ605XlzcL.mp4

3 617
9
-تو میخوای حافظه دختره رو واست پاک کنم... شرط داره صدرا! -هر شرطی داره میشنوم نیشخندی زد و گفت : دوتایی جرش بدیم... یه درست حسابی... انقد ک.صشو بکنم که سرخ بشه. آبمو که اورد داروها رو بهش تزریق میکنم 🩸💉 صدرا یقه ی سامان رو چنگ زد و فریاد کشید : -حرومزاده میفهمی چی میگی؟ من میخوام خاطره ی ۱۰ سال و تجاوزش پاک بشه... یادش بره ۷ سالش بود که اون حرومزاده بهش کرد اون هیچ کسو نداره.... -مگه نمیگی ۱۰ سال گاییدنش؟ بذار اخریش به اسم منو تو ثبت بشه ادای آدمای دلسوز رو در نیار صدرا. من میدونم چی تو سرته... اون قرارداد یک میلیون دلاری که با بستی رو دیدم پول ازت نمیخوام... شرطمو قبول کن وقتی به هوش اومدم هیچی یادم نمیومد... حافظه‌ام رو کامل از دست دادن بودم و حتی نمیتونستم درست حرف بزنم لخت تو بغل مردی بودم که میگفت من یه پورن استارم و باید از سکس با اون فیلم بگیرم... صدرا نیکزاد منو بازی داد... با نامردی حافظمو پاک کرد تا ازم سواستفاده کنه اما...❌🔞
Показать полностью ...

Ev6DMY5XcAMTabE.mp4

3 622
0
سکس خشن دختر پرورشگاهی با پسر فلج تویه بیمارستان🔞💦 لباسامون رو در میارم و با استرس روی تنش دراز میکشم لباشو محکم میبوسم و کی_رش رو میمالم ناله ای تویه دهنم میکنه که کی_رش رو روی سوراخ ک_ص م تنظیم میکنم دستمو روی پاهای بیجونش میزارم و بی توجه به باکره بودنم کامل روی کی_ریش میشینم با دردی که تویه ک_ص م میپیچه جیغ بلندی میکشه که سریع دستشو روی دهنم میزاره _هیش جنده با این صدات کل بیمارستان رو خبر دار میکنی قطره های اشک رو پاک میکنم که با انگشت ک.صم رو میماله🍑 رادمان پسر جذابیه که زنش ولش کرده و همه فکر می کنند فلجه اما با دیدن پرستار هات و زبون درازش که فکر می کنه .یر رادمان کار نمی کنه و جلوش با تاپ و شلوارک می گرده طاقت نمیاره و جرش میده🔥
Показать полностью ...

6554.gif.mp4

3 644
1
- شورتتو دربیار بده بهم. چشمم از تعجب گرد شد و لب زدم: - این جا؟ جلوی مادرت؟ نیشخندی زد و گفت: - مگه دنبال هیجان توی سک.س نبودی؟ درار ش.ورتتو، پاهاتم باز کن از هم ببینم اون ک.ص صورتی تو. لب گزیدم و نگاهم چرخید سمت آشپز خونه ی اوپن که مادرش مشغول آماده سازی شام بود. دامن پام بود، کم پاهام رو باز کردم و به سختی لباس زیرم رو پایین کشیدم و گذاشت جیبش. - حالا بیا بشین روی ک.یرم. چرخیدم سمت آشپزخونه و با عجز نالیدم: - مامانت میبینه. دستم رو کشید و مجبورم کرد تا روی پاش بشینم . - دامنتو بنداز رو پات، فکر میکنه عادی نشستی و نمی فهمه چه خبره؟! نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم: - آخرش بااینهمه رابطه اگه حامله ام نکنی قطعا مامانت مچمونو میگیره. دستش نشست دو طرف کمرم و پچ زد: - یکم جا به جا شو، درست بشین روش. لبم رو گاز گرفتم، کاری که می خواست انجام دادم روی ک.یرش نشستم از لذت آه بلندی کشیدم. - دارید چی کار می کنید بچه ها؟! 🔞🔥 آموزش صفر تا صد پوزیشن های جنسی در قالب رمان🚫
Показать полностью ...
رهـــوار
اروتــیک🔥 / مختص به بزرگسالان🔞 #بنرها_پارت_واقعی_رمان_هستن به قلم: لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین ) #مهیاس ( آنلاین ) #آفرت ( آنلاین )
3 592
0
#شوهرخاله‌ام کلاهک ک🍆یرشو به سختی توی کو🍑نم فرو کرد... ممه هامو از پشت تو چنگش گرفت و با غرش بلندی جوری خودشو بهم کوبید که از درد چشمام سیاهی رفت لپای باسنمو تو چنگش فشرد و‌ با شهو.ت شروع کرد به تلمبه زدن، صدای ناله دردناکم میون لباش خفه شد و کم کم صدای شلوپ ضربه هاش اتاقو پر کرد... با شهو.ت غرید: تن داغ شده سنگینیشو بیشتر روم انداخت و من با لرز به خاله نگاه کردم اما اون بی توجه به خاله ام که کنارمون خواب بود با شهوت نوک ممه هامو مکید و تلمبه هاش شدت گرفت، _تا وقتی خالت بیدار نشده میزنم و ک🍓ص داغتو مال خودم میکنم، تنم با رفت و آمد ک🍆یرش توی کو🍑. نم حسابی داغ شده بود که همین لحظه با باز شدن چشمای که کنارمون خواب بود...😱😱😱❌❌❌❌🔞🔞🔞🔞🔞 اووووف دختر ریزه میزه هرشب به #شوهرخاله‌اش ک🍓ص میده و ک🍆یر داغ شوهرخاله‌اش رو با سوراخاش ار💦ضا میکنه.‌‌...🤤🙈🤫
Показать полностью ...
دلـبر هـ🔞ـات💦
یجوری واسم بخور و زبون داغتو بکش لای چو*چو*لم که چشمام از لذت سیاهی بره👅💦
3 582
0
" وجودت " را دستِ کم نگیر یک نبودنَت ؛ انقضایِ وجودِ من است...!
3 909
11
بزن به نامم شش دانگ حواست را من از دنیا یک " تــــــــو " برایم کافیست..!! ‌
3 867
6
منو تورو واسه هم آفرید ..

7447917AE1DD4A7E14D12C25CBF47FB5_video_dashinit.mp4

3 788
8
♡♡♡♡♡ ♡♡♡ ♡♡ ♡ ❤️‍🔥 _دیوونه شدی نازیلا؟ دختر تو 20سال بیشتر نداری باید با همه سن و سال های خودت بری تو رابطه. موهای بلندم رو محکم بالای سرم بستم و بی توجه به سمیرا، روی تخت نشستم و جوراب هام رو پام کردم و گفتم: _سمیر من از پسرای سن پایین خوشم نمیاد درسته با هیچکدوم سکس نداشتم اما حتی فکر اینکه با یه پسر20ساله بخوابم اوقم میگیره. سمیرا با پوزخند نگاه ازم گرفت و زیرلب دیوونه ای نثارم کرد. سمیرا منو درک نمیکرد نمیدونست من عاشق اینم که با مردای پخته و باتجربه برم تو رابطه. دوست دارم کل رابطه تو دستای پارتنرم باشه و منو به اوج برسونه اما پسرای بچه سال نمیتونن منو به خواسته ام برسونن. _امیدوارم یه مردی پیدا بشه جوری تورو بکنه که دیگه هوس اینجور مردایی نکنی. لبمو گزیدم و خیره به سمیرا که بی توجه به حالت صورتم، کوله اش رو چنگ زد و از اتاقم بیرون رفت. کاش حرف سمیرا درست در می اومد. از ۱۵سالگی وقتی همکلاسی هام با دوست پسراشون بیرون میرفتن من تو کف بودم. بالاخره من هم به اون چیزی که میخوام میرسم. وقتی از رفتن سمیرا مطمئن شدم روی تخت خوابیدم و موبایلم رو برداشتم. تو فضای مجازی غلت خوردم و طبق معمول سرچ های گوگلم مردای با سن حدود 40سال بود و پورن های همین سبکی. کلافه چنگی لای موهام زدم و اومدم از گروهی که یکی از دوستای مجازی اددم کرده بود بیرون بیام با خوندن یه پیام دستم از حرکت ایستاد. "اگه دنبال مردای سن بالا هستید پیوی پیام بدید" نازیلا دختر20ساله ای که هیچ رابطه ای نداشته و همیشه منتظر اینه با یه مرد پخته سکس کنه. ناخواسته تو گروهی یه پیامی می بینه که یه خونه جنسی رو معرفی میکنه و نازیلا با یه مرد 42ساله جذاب و خشنی آشنا میشه که برای رابطه درخواست های عجیب و غریبی داره...🙈💦🫦
Показать полностью ...
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞
بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞
3 724
1
#part105 _خانم این بچه چی داره که میخوای بکارتشو چک کنی اصلا میدونه بکارت چیه..؟؟ _به این دختر اعتماد ندارم میخوام ببینم بلای سر بکارتش آورده یانه ی دختر بچه چطوری میتونست بلای سر بکارتش بیار؟؟ دکتر عصبی به زن رو به روش زل زد _اعتماد نداشتی دختر نمی نمی آوردی خانم..!!! زن دایی با حرص بازوم رو کشید _اگر دختر خودم بود که پاش ب اینجا کشیده نمیشد..!! دکتر با دیدن نیلا دلش به حالش سوخت _خانم کوچولو، برو اونجا شلوار و لباس زیر تو دربیار بخواب..!! دکتر دستکش پوشیده به سمت نیلا حرکت کرد _پاهاتو بزار اینجا اره افرین نیلا ترسیده زل زد به دکتر اونم میخواست کاری که محسن کرد رو باهاش بکنه.؟؟ تنم لرزید اگر جلوی زن دایی باهام اون کارارو میکرد چی.. ؟؟ باترس به دکتر زل زدم _آروم باش ی چکاپ کوچولو..!! چکاپ چرا از اونجاش..؟؟ با برخورد دست دکتر با تنش تکونی خورد _دختر، تو... تو چرا بکارتت زده شده..؟؟؟ با شنیدن صدای پر از استرس دکتر نگران ترسیده به دکتر زل زد _ب بکارت چیه چطوری زده میشه..؟؟؟ با نگرانی به زن روی صندلی نگاه کرد _یعنی یکی ی چیزی فرو کنه اینجات خب... کسی بات اینکارو کرده...؟؟ تن نیلا تو خودش جمع شد _به من بگو قول میدم به کسی نگم .. بغض نیلا تازه شد _پسرداییم... یکیش نه ها دوتاشون هی دست میزنن به اینجام ولی یکیش ک بزرگ تره تازه از سربازی اومده مارشو فرو کرد اینجام گفت بازی کنیم ولی خیلی درد داشت..!!
Показать полностью ...
3 590
0
#پارت۱۴۷ -امشب عین یه هرزه خوب لنگاتو وا می کنی و می ذاری خان کارشو کنه وگرنه خودم خلاصت می کنم! نامادری با حرص سینه شو تو مشتش فشار میده و بعد هلش میده تا به حجله ببرن و قبل از اومدن خان آماده‌اش کنن. به محض اینکه خان داخل سالن شد مادرش گفت: -پسرم محبوبه اینجاست هرموقع کارو تموم کردی میاد دستمال خونی رو می‌گیره. رسمه خان... باید دونفر شب حجله همراه عروس بیان پشت در بشینن...! -بیان بشینن که چی بشه مادر؟ صدای آه و ناله‌ی عروسمو به گوش چهارتا خاله خانباجی برسونن؟ همشون ترسیده از خشمش قدمی عقب رفتن. -پسرم تو خانی... یه ایل امشب منتظر دستمال سرخ عروستن! می‌خوان برات کِل بکشن... شادی کنن! -کسی حق نداره پشت اتاق من و عروسم گوش وایسه! غیرتش برنمی‌داشت کسیو به خلوتشون راه بده! هنوز به ورودی راهرو نرسیده بود که نادر صداش می زنه: -پسرم صبر کن...! چاقوی جیبی رو توی مشتش میذاره. -این چاقو رو تو جیبت نگه دار... اگه عروست باکره نبود خلاصش کن! از خشم سرخ می شه! عروسش باکره نباشه؟ -خان عمو! به حرمت موی سفیدت وانمود می کنم چیزی نشنیدم! می خواد بره‌که نادر بازوشو را می گیره: -اما این رسمه پسرم! زن من اینجا می مونه... جلوتر میاد تا فقط امیرمحتشم صداشو بشنوه: -می مونه اینجا و بعد دستمال سرخ رو برای سربلندی این خانواده می گیره و به بزرگای فامیل نشون می ده...! بعد مشتی که چاقوی ضامن دار را درونش با خشم می فشرد را بالا می گیرد و پچ می زند: - وگرنه... صبح علی الطلوع... داداشش می دونه چطور ناموسمونو تمیز کنه! با دست پسش میزنه: -تا وقتی اجازه ندادم کسی نزدیک اینجا نمی شه! با قدم های بلندی به اتاقی که برای حجله‌شان آماده کرده بودند، می رود... اتاقی که عروس ماه صورتش منتظرش بود...
Показать полностью ...
3 671
0
#پیام_ناشناس📫 سلام ببخشید یه رمان بود که پسره اختلال دو قطبی داشت و وقتی اون خوی شر و شیطونش فعال می شد می رفت پارتی با دخترا سکس گروهی می کرد رو دارید؟ به خاطر صحنه های باز و خشنی که داشت ترسیدم مامانم بفهمه لفت دادم الان در به در دنبالشم 😭💔 #پاسخ سلام عزیزم بله این رمان به شدت هاته و صحنه های به شدت بازی داره برای آخرین بار لینکه رو می ذارم دلی به خاطر فی*لترینگ سریع پاک می کنم پس تا لینک باطل نشده سریع عضو شو 👇🔞❌ https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 #پارت18 یک لیوان #شراب برای خودم ریختم که سه تا دختر با نیم تنه باز و شو.*رت کوتاه بهم نزدیک شدند شراب رو خوردم و شروع به #بوسیدن لب هاشون کردم اوففف چه #جیگرایی بودن! اسپنکی به باس*.ن یکیشون زدم که منو بلند کردند و توی یه اتاق خالی بردند و دوتاشون شروع به در اوردن لباس هام کردند و یکیشون شروع به #بوسیدن لب هام کرد ازش جدا شدم و لب یکی دیگشون که موهای مشکی و چشم های #آبی داشت رو شروع به بوسیدن کردم. اون دوتای دیگه اون پایین ...😈💦🔞 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 پارت واقعی ورود افراد زیر 20 سال ممنوع❌🔞
Показать полностью ...

IMG_9986.mp4

3 629
0
🧿 افر ویژه 12 ساعته 🧿 ⭐️قیمت ها جهت خرید 👇 ⚔️20 گیگ تک کاربره : 45 تومان😳✅ 💣30 گیگ تک کاربره : 70 تومان 😳✅ 🚨50 گیگ تک کاربره : 110 تومان 😳✅ 🔵100 گیگ دو کاربره: 210 تومان 😳✅ 🥊 نامحدود تک کاربر : 250 تومان 😳✅ 🔗 متصل بر روی تمامی نت ها 🪩 ♨️ سرعت🚀 🚀 📱 پشتیبانی 24 🕰 🟢اول تست کن ☑️ برای گرفتن اکانت تست خرید و مشاوره🛡🪫 🧑‍💻🔥 عضویت در کانال های اموزشی 👇🏻👇🏻 📣 📣 📣 📣 ✅ این تخفیف فقط تا 12 شب امشب هست ✅
3 936
8
‌ ‌
ابد و 
یک
 روز چیه
‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ تو بی نهایت منی... 🔖• .
4 174
9
‌‌ تو كل دُنــــيا هيشكى وجود نداره كه بيشتر از تــــوبخوامش 🌸💜• ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌.
4 074
10
بی تو سردرد و جنون ..

E64717E3595216EDF66BC885ACA69AA8_video_dashinit.mp4

4 063
10
#گناهم‌باش یقه ی تاپم و از تنم فاصله دادم و نق زدم: _آیــی خیلی گرممه ماهــان! تو گلو خندید و کمی از مایع ی زرد رنگ داخل لیوانش ریخت و مزه کرد. _نگفتم نخور؟ تو که جنبه نداری چرا میشینی همراهیم می‌کنی بچه! انگار مستی عقلم و زایل کرده بود! حیا رو قورت دادم و بی هوا دستش و گرفتم و گذاشتم روی سینه ام. _مگه بچه سیــنه به این بزرگی داره؟ به تندی دست پس کشید. _نکن بچه! پاشو پاشو ببرمت زیر دوش آب سرد بلکه این مستی بپره از سرت، کم چرت و پرت بلغور کنی. عزیز جون بیاد تو رو توی این حال ببینه چوب تو ک.ونم می‌کنه. غش غش خندیدم و دستم و پس کشیدم. _نمیام نکن دایــی، بازم بریز برام. نوچی کرد و کلافه دستش و لای موهاش فرو برد. سرخوش خندیدم و کمی دیگه برای خودم از اون زهرماری ریختم و یکجا سرکشیدم. گلوم سوخت و صورتم درهم شد. تنم داغ بود کاش لباسم و میکندم. دستم و بردم زیر تاپم و بالا کشیدمش. _زُلفا!! تاپ و گوشه ای پرت کردم و خندیدم. _گــرمم بود. نگاهش  روی بالا تنه‌ام میخ شد و آب دهانش و پر صدا قورت داد. حرکاتم دست خودم نبود، با ماهان خیلی صمیمی بودم ولی نه دیگه در حدی که مقابلش با سوتین بشینم و دلبری کنم. کاش این زهرماری و نمی‌خورم. بهم گفته بود که نخور ولی من سرتق تر از این حرفا بودم صداش درست کنارم، زیر گوشم پیچید. _سایزت چنده زُلفا؟ هشتاد و پنج میزنی؟ چه بزرگن! چشمکِ ریزی زدم و گفتم: _پسندیدی؟ هشتاد میزنم. انگار کلا هرچی غذا میخورم گوشت میشه اینجا و  اون  پایینی. با سر به پایین تنم اشاره زدم. نگاهِ سرخش نشست روی شلوارکم نگاهِ اونم خمار شده بود و چشماش سرخ بود. تنم داغ بود و بین پام نبض میزد. چرا زیاده روی کرده بودم؟ تا خرخره خورده بودیم. نگاهم رفت پی خشتکِ ماهان، اوپس! یکی اینجا زده بود بالا. تنم و کمی جلو کشیدم و با خنده دستم و گذاشتم روی خشتکش. تکون شدیدی خورد و با ناله اسمم و صدا زد. هیچکدوم از کارام دست خودم نبود و انگار کنترلِ دستام از اراده‌ام خارج بود! کمی فشارش دادم و سرخوش خندیدم. _چه بزرگه ماهان! من که سایزم و گفتم بهت، تو نمیگی؟ هوشیار تر از من بود، کلافه دستم و پس زد _نکن زُلفا، داری تحریکم می‌کنی. شیطنت کردم و دوباره دستم و سر دادم رو خشتکش. _اگــه تحریــک بشـــی چی میــشــه؟ به یکباره بازوم و به چنگ گرفت و من و روی کاناپه خوابوند. روی تنم خیمه زد و غرید: _این میشه لبهاش و روی لبهام گذاشت و با ولع بوسیدتم. ادامه شو بیا تو چنل زیر بخون چطوری دایی ناتنیش مست به جونش میوفته 😱👇 زُلفا دختر شیطون و هاتی که عاشق دایی ناتنیش میشه و وقتی که هردو حسابی مستن باهم سکس میکنن. زلفا از اون شب چیزی یادش نمیاد تا اینکه شب عروسی داییش می‌فهمه حاملست!
Показать полностью ...
گنــاهــم بــاش
به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده‌ ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...
3 886
0
#ربات_سـکـس 🔞 انگشتای زبرش که به واژنم میخورد حالم دگرگون میشد. این بهترین چیزی بود که تو عمرم صاحبش شده بودم. چشمام خمار بود و انگشتای ربات کلفتم رو واژنم میرقصید . حس کردم سرش بهم نزدیک شده و به آنی لباشو رو لبام گذاشت. هیچ چیزش مثل یه ربات نبود! کاملا اناتومی یه انسان کامل رو داشت. لبای سردش لبامو عمیق بوسید و بند اول انگشت اشارش تو واژن خیسم فرو رفت. تو گلو آهی کشیدم که سرشو عقب کشید و بند دوم انگشتش رو تو سوراخم فشرد. انگار خوب بهش آموزش داده بودن چجوری حال بده! گوشه لبمو گاز گرفتم و نالیدم: -دوتا انگشتش کن..آههه لعنتی! پیراهنش رو با یه دست از تنش درآورد و با دیدن شکم تخت و شیش تیکش هوشم از سرم پرید. حتی از سپهر هم سک..سی تر بود! بی طاقت میخواستم زودتر اونو تو خودم حسش کنم. از وان بیرون اومدم و دستمو دور گردنش حلقه کردم. -بکن منو ربات جونم ؛ تورو میخوام! با حرفم منو به پشت چرخوند و با فشار دستای زمختش داگیم کرد. انگشتاشو چند بار روی واژنم کشید و ... سارینا یه زن متاهل 23 سالست که شوهر میلیارش بهش یه ربات انسان نما هدیه میده تا تو کارای خونه کمکش کنه و غافل از این این ربات قابلیت سک..س داره! اناتومی این ربات خیلی شبیه به انسانه و سارینا هر روز تو خونه خالی با رباتش حال میکنه و خودشو بهش میماله...🙈🔞💦
Показать полностью ...
ربــات سـکـ🔞ــس
عشق ینی حتی فکر میکنی که قراره فردا زیرش جر بخوری از الان براش خیس کنی💧👅🍒 -رمان آنلاین ممنوعه و صحنه دار🔞 -نویسنده:مـهدخت
3 915
1
-با وا.ژن بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا... -من... ر روم نمیشه دایی.. چنگ به باس.ن ژله‌ای دخترک زد و روی تنش کشید. -حرف نزن وسط س.کس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکم‌تر... همینکه وا.ژن خیس دخترک روی دهان مرد نشست، ته‌ریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست. -پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات. با اولین لیسی که غلام رضا بین پای محیا زد... #رابطه_دایی‌ناتنی_با_خواهرزاده🔞
Показать полностью ...

animation.gif.mp4

3 767
0
#پارت_284 _ تو که دکتری چرا نمیتونی ناز منو خوب کنی؟ اخمش توی هم رفت و دستم رو از روی بهشتم پس زد _ ببینم چیکار کردی با خودت!؟ لبم رو گزیدم و تپل صورتیم مقابلش قرار گرفت. _ چهار دونه پرز داری، کی بهت گفت شیوش کنی که اینجوری خودتو زخم کردی؟ اشک بی اختیار توی چشم هام حلقه زد. _ بابایی چرا دعوام میکنی؟ خب به خاطر تو اینجوری مثل هلو تمیزش کردم ...قشنگ بتونی برام لیس بزنی بخوریش! پماد رو باز کرد و با انگشت روی نازم کشید که بی اختیار نالیدم: _ آههههه ... سرش رو بی اعصاب بالا اورد. _ میسوزه؟ لبم رو آروم دندون گرفتم و پاهامو بیشتر باز کردم. _ اوف ...نه ...هورنی شدم بابایی ...یکم بیشتر بمال ... نیشگونی از رون سفید و تپلم گرفت. _ با این وضعیتت تا یه هفته خبری از هیچی نیست، بفهمم خودتو دستمالی کردی، حسابت با کرام الکاتبینه! نق زدم و عاجزانه نالیدم: _ این که خیلی نامردیه؛ اصلا من هیچی ...خودت اذیت نمیشی یک هفته باهام کاری نکنی؟ سعی کرد غرور و لجبازیش حفظ کنه و عقب کشید و به میل تکیه داد. _ نه! بابایی نامرد ... بهش ثابت میکردم نباید دختر کوچولوش رو محروم کنه. از جا بلند شدم و بی توجه به تپل پمادی، روی پاهاش نشستم. _ چیکار میکنی توله؟ بلند شو برو بخواب دیر وقته! اغوا گر بهش خیره شدم و خودمو بهش مالیدم و سینه‌م رو توی دستم گرفتم. _ نمیخوای بهم آمپول بزنی؟ آخه شومبولت تازه بیدار شده ...زشته من بخوابم. آروم شلوارش رو پایین کشیدم که آب‌نباتش شق شده بیرون افتاد و ... ⚠️❌دکتر سیاوش شاهی مرد خشن و جدی بیمارستان واسه دختر کوچولوی مریضش توی خونه مجبوره خم شه و لیسش بزنه😂😂😂😂💦💦💦
Показать полностью ...
attach 📎
4 558
0
‌‌ تو كل دُنــــيا هيشكى وجود نداره كه بيشتر از تــــوبخوامش 🌸💜• ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌.
3 845
10
Последнее обновление: 11.07.23
Политика конфиденциальности Telemetrio