دنبال زن شوهردار، نباش
1400/03/05
#زن_شوهردار #خیانت #تریسام
+سهیل؟؟قربونت برم بابا از همون لحظه که نشستیم تو ماشین داری گریه می کنی؟خوب کادوی تولدش رو نمیخواست بده باهاش بازی کنی تو خونه خودت هزارتا اسباب بازی داری
-آره پسرم توهم تولدت همین کارو بکن نزار کسی به وسایلت دست بزنه.بسه دیگه گریه نکن.صدای لنت ترمز ماشین کمه تو هم داری همش گریه می کنی…بیا با گوشی من گیم بازی کن
+اگه از اول میگفتی از آرایشگاه ساعت ۶ تموم میشم،منم اون یه ساعتی که پایین علاف بودم رو میرفتم لنت ترمزو عوض میکردم!!!؟؟؟
-چی کار کنم سالن خیلی شلوغ بود. تازه برات بدم نشد که؟جلوی سالن چشمات یکم نرمش کردن که برا تولد امشب آماده باشن واسه چشمچرونی
+دستت درد نکنه
-خوب چیه؟؟دروغ میگم؟جلو خودم داشتی زن داداشتو با چشات میخوردی
+میفهمی داری چی میگی؟مینا مثل خواهرمه. من اونو واسه داداشم خواستگاری کردم.لا اله…
-البته خوب حق داری با اون دامن کوتاهو اون باسن خوشگلو اونجور قر کمرررر،همه داشتن نگاه می کردن فقط تو نبودی که
+تو خودت کم از اون قر و فر ندادیااا…تازه با اون بلوز یقه بازت،نصف سینه هات معلوم بود!!!
-برو بابا کجا سینه هام معلوم بود؟؟؟تازه مگه تو اون جمع آدم غریبه داشتیم؟همش فک و فامیلت بودن
احسان به من گیر نده امسال این تنها مهمونی بود که اومدیم.اونم بخاطر اینکه خواهرت بعدا تیکه بارم نکنه.خدا خودش بخیر کنه،الان کرونا بگیریم تقصیر کیه؟؟؟؟؟
میدونستم اگه بخوام جوابشو بدم بازم دوباره دعوا میشه و گریه و زاری و قهر و گلایه های ۱۰۰ سال پیش…واسه همین دیگه جوابشو ندادم…
سهیل گوشی به دست خوابیده بود،ضبط ماشینو روشن کردم که دیگه باهم حرف نزنیم،آهنگ شادمهر پلی شد:من دلم بارونو خواست،بارون دلم خواست…واقعا تو اون لحظه دلم بارون می خواست،دلم بارون می خواست که برم زیرش خیس شم و خودم باهاش گریه کنم و اشکام با بارون یکی شه و این زندگی فلاکت بار که توش فقط عذاب میکشم رو فراموش کنم.الناز تو نگاه اول یه خانم جاافتاده بود که هر مردی دلش می خواست داشته باشه،چهره قشنگ، اندام سکسی که همیشه به تیپ و قیافه اش میرسید،ولی خوب زبون نیشداری داشت و همیشه خدا ناراضی بود،الناز مثل عسلی بود که توش فلفل قاطی کرده باشن،اون یه میک آپ کار خیلی ماهر بود ولی بخاطر همین اخلاق گندش،هر سالنی که میرفت کار کنه یه دعوا راه می انداخت یا زیرآب یکی رو میزد و یه ماه نشده یا اخراج میشد یا خودش دیگه نمیرفت.
کاش آدما وقتی می خوان با یه نفر رابطه برقرار کنن ،نقاب بصورت نزنن و ظاهر و باطنشون رو نشون بدن،اگه قراره یه عمر با کسی زندگی کنیم،چرا همون اول خود واقعیمون رو به همدیگه نشون نمیدیم و واسه هم فیلم بازی می کنیم؟؟؟خوب بالاخره یه روز این فیلم بازی کردنه تموم میشه و طرف تازه میفهمه با کی طرف بوده؟؟؟آیا این کار خودش یجور فریب و خیانت نیست؟؟اشتباه من اونجا بود که دوران نامزدیم کمتر از یه ماه شد و زود بچه دار شدیم.اگه قبل به دنیا اومدن سهیل میدونستم اخلاقم با این نمیخونه تا حالا صد بار طلاقش داده بودم.بگذریم…
بعد ۱ ساعت رانندگی رسیدیم پارکینگ،باز آسانسور خراب شده بود،مجبور شدم سهیل رو تو بغلم تا طبقه چهار از پله ها بالا ببرم،خونه من یه آپارتمان ۱۳۵ متری سه خوابه بود که با هزار تا بدبختی خریده بودم، من کارمند بانکم و با هزار تا قرض و وام این زندگی رو درست کردم.
لباس های سهیل رو عوض کردم و گذاشتمش رو تختش،اصلا بیدار نشد.رفتم رو مبل لم دادم.می خواستم برم حموم،الناز از اتاق خواب اومد،شلوارشو درآورده بود کس توپولش از شورت قرمز رنگش کامل معلوم بود،هنوز اون بلوزی که تو مهمونی پوشیده بود رو درنیاورده بود،رف
Показать полностью ...