Xizmat sizning tilingizda ham mavjud. Tarjima qilish uchun bosingO'zbek
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Категорія
Гео і мова каналу

всі пости شمس لنگرودی

تنها كانال رسمی شمس لنگرودی 
13 686+6
~2 474
~44
18.01%
Загальний рейтинг Telegram
В світі
48 394місце
із 78 777
У країні, Іран 
8 828місце
із 13 357
У категорії
1 728місце
із 2 420
Архів постів
🔹دیالکتیک شر اگر من این شعر را وارونه کنم باز زیباست؟ تمام شب‌ها یک شب‌اند تکه تکه میان روزی بی‌پایان نقاشان بزرگی تخیلات کتاب معروف دانته را نقاشی کرده‌اند اما کدام کتاب بیشتر مورد توجه نقاشان قرار گرفت؟ بهشت، برزخ یا دوزخ؟ چرا تخیل انسان در برابر شر، واکنش عجیبی نشان می‌دهد؟ چرا بازنمایی شر تخیل انسان را باردار معنا‌های بسیار می‌کند؟ چرا توصیف بهشت اگرچه زیباست اما هیجانی ندارد؟ بی‌دلیل نیست که این حدیث از پیامبر اسلام نقل شده است: اکثر اهل الجنة البُله آیا فیلم‌های آرمانشهری عمیق‌اند یا فیلم‌های ضداوتوپیایی؟ اگر دیالکتیک شر نبود، جهان معنایی نداشت. سینا جهاندیده
Показати повністю ...
1 108
17
📚 گنجشکی دکمه‌های جلیقه‌اش را می‌بندد صدایش را صاف می‌کند و در انتظار بیدارشدنت می‌نشیند بیدارشو! بیدارشو به جز من و تو و این گنجشک سپیده‌دمی در دنیا هیچ‌کس نیست نه این‌که گمان کنی اتفاقی افتاده است نه کنار تو من هم خواب رفته‌‌ام #شمس_لنگرودی .             "دریچه‌ای رو به نقد " از جناب شمس گفتن و از جهان شعری او نوشتن، قلمی توانا و سترگ را می‌طلبد. وقتی به خوانشی از شعرش می نشینی بایستی که سفر کنی. سفر به جهانی پر رمز و راز و نشستن در کشتی‌یی که تو را با تلاطمی ژرف و پُرحادثه روبرو می‌کند. شعر بالا در ظاهری از واژگان روزمره و معمول حرکت می‌کند اما دریایی از معانی و مفاهیم را در لایه‌های زیرین خود بدنبال دارد. شعر او آنی را در تو می‌انگیزاند که در همان آغاز درگیر آن می‌شوی. درگیرِ آن "آنی" که تو را در چالشی تامل‌برانگیز به "آن"های دیگری می‌کشاند. در ظاهری ساده و فرمی صمیمی با نگاهی انسان‌مدارانه  با تو به گفتگو می نشیند، حرف می زند، درددل می‌کند آن‌گونه که گویی از دل و زبان تو برخاسته شده باشد.  مثلن دراین شعر مورد نظر، متن در چالشی توامان با مخاطب، با بازآفرینی‌هایی روبرو می‌شود که "آن"های جهانِ کشفِ مخاطب در خوانش او از متن است. "گنجشکی/ دکمه‌های جلیقه‌اش را می‌بندد/ صدایش را صاف می‌کند/ و در انتظار بیدار شدنت می‌نشیند". رفتارهای متنی‌یی که در اوج سادگی و روانی ما را با رفتارهای زبانی تازه‌ای روبرو می‌کند که به تاویل‌های درون‌متنیِ قابل تاملی منجر می‌شود. گنجشگ چگونه نمادی است. چه نشانه و مشخصه‌ای از آن به ذهن متبادر می‌شود؟ شاعر نمی‌گوید دکمه‌های پیراهنش را می‌بندد که از جلیقه حرف می‌زند تا از منظر نشانه‌شناسی ما را به تاویل‌هایی دیگر در متن بکشاند. گنجشگ پرنده‌ای معصوم و بی‌آزار و در عین حال پرهیاهو، پر از گب‌و‌گفت و همهمه‌ای است که این شلوغی‌اش نه آزاردهنده که دلنشین است. حالا همین پرنده نجیب، نمادی می‌شود رهایی بخش. عنصری که بر خواب آلودگی بانگ سر می‌دهد. "گنجشکی/ دکمه‌های جلیقه اش را می‌بندد/صدایش را صاف می‌کند. " وقتی صدایی خودش را صاف می‌کند یعنی اتفاقی می‌خواهد بوقوع بپیوندد. اتفاقی از جنس صدا، صدایی که از جنس بیدار شدن است. "بیدارشو! بیدارشو"  جلیقه، هم ذهن را به‌سمت جلیقه نجات می‌برد و هم عملی انتحاری. گنجشک در این‌جا به عنصری رهایی بخش و بیدارکننده معرفی شده است. اما چرا شاعر چنین رفتاری که بازتاب اعتراضی اجتماعی را بر می‌تاباند در پیکره‌ی کوچک‌ترین و نحیف‌ترین موجود هستی نشان می‌دهد؟! "شاعرِ معمولی وقتی که می‌بیند، عادت چشم خودش را دنبال می‌کند اما شاعری که خرق عادت می‌کند شعر را در چیزهایی که نمی‌بیند، می‌بیند." وقتی دنیا را خواب‌زدگی فرا گرفته است شاعر خودش را از این قاعده مستثنی نکرده که به نقد خود هم نشسته است و از این‌رو به یک خواب‌زدگیِ عمومی اشاره دارد که خودش هم جزیی از آن است: "کنارِتو / من هم/ خواب رفته‌ام." و تنها گنجشک است که در انتظار بیدارشدن نشسته است آن‌هم گنجشکِ سپیده‌دمی. "به جز من و تو/ و این گنجشک سپیده‌دمی/ در دنیا هیچ‌کس نیست." #مهرداد_پیله‌ور چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰ 📚📚📚📚 شاید شمس از اسطوره‌ی مار و آدم و حوا  و آغازگاه خلقت به روایت تورات به خلق روایتی دیگر برای خلقت چشم داشته است. در همین محدوده‌ای که فضاسازی می‌کند جهانی دیده می‌شود با سه شخصیت: "من- تو و گنجشک صبحگاهی". صبح آغاز جهان از سه عنصر که می‌تواند همراه با انفجار صدای بیدارشو آغاز شود و گنجشگ دکمه‌‌ی جلیقه را می‌بندد  و صدایش را هم صاف می‌کند تا مثل خطیبان خطابه صبح بیداری را بخواند.  گنجشکان آغاز‌گران گفتگوی صبحگاهی‌اند،  برای بیداری رهایی‌بخش با بستن دکمه‌ی جلیقه و رسمیت دادن به حضور خطیبانه‌اش که همراه با صاف کردن صدا نیز است فانتزی زیبایی از اتوپیای بیداری می‌سازد. روایتی از بیداری که خطیبش گنجشک کوچکی است که بقول ما گیلک‌ها: "چی‌چی‌نی جز چییه تا وز بداره". مهرداد جان همه‌ی این حرف‌ها محصول ذهن زیبای توست        #مسعود_پورهادی (آلمان/ کُلن) صفحه‌ی تخصصی گروه هنر و ادبیات معاصر https://t.me/honare_adabiyate_moaser
Показати повністю ...
🍏شعرمعاصر🍏
صفحه‌ی تخصصیِ گروه هنر و ادبیات معاصر با همکاری شورای دبیران: پیله‌ور، محمودی، صمدی و عسگریان
1 077
13

file

1 412
31
در حمایت از رساله...

file

1 805
26
چیستی شعر...

file

1 816
28
چیستی شعر...

file

1 792
33
#خوانش سوررئالیستی شعر شمس لنگرودی نگارش خودکار وجریان سیال ذهن اگر که قطار ها کوچک شوند از سوراخ کلید ها بگذرند و به سلولم بیایند زخم گلوله را زیر نیم تنه ام خواهی دید ۔ چگونه می شود از یاد برد پایی نداشتم که به دنبالت بیایم دستی نداشتم تکان بدهم وقتی که ترن دور می شد وقتی که صدای پای زندانبانم به گوش می رسد همدم من تویی تو که اکنون برابر کفاشی ایستاده یی و به پایم فکر می کنی بر ویترن ساعت های مچی خم شده ای و به بی زمانی من فکر می کنی. اینجا کلمات زنگ خورده به سختی از هم باز می شوند دهانم شکل آه گرفته بر تن تو دست می کشم و به یاد می آورم شکل های روشن زندگی را ۔ همدم من تویی دوازده نفر اینجا پیرامونم نشسته اند و بی وقفه دهان شان باز می شود و بسته می شود صدای تو را می شنوم که می گویی بیا برویم کلید را در دستم می گذاری به قفل و جای خالی تو نگاه می کنم و مثل اسکله یی در افتاب تند به خنکای شبی می اندیشم که کنارت بودم ۔ (رقص با گذرنامه ۱۴۰۲) این شعر با حرف شرط «اگر »آغازشده  که جمله ای شرطی را  پیش درآمد ورود به فضای سوررئالیستی می کند  درپایان همان بند مشخص می شود که شرط محال است .تصویر قطار کوچک شده ای که از سوراخ کلیدها بگذرد وبه سلولی که شاعر زندانی است  بیاید امر واتفاقی نیست که در واقعیت ممکن باشد از آن مهمتر محبوب شاعر چگونه می تواند با قطاری که از سوراخ کلید عبور کرده داخل زندان بیاید و زخم گلوله را زیر نیم تنه اش ببیند . دلالت های ضمنی فراوانی از این بند شعر می توان استخراج کرد :شاعر دیدن زخمش را ناممکن می داند .شاعر زخمی که در زندان خورده پنهان کرده است .مخاطب شاعر کسی است که نمی تواند فاصله خودرا با او کم کند چون او مسافرقطاراست اما شاعر دربند زندان است . تخیل آزاد شاعر به او این امکان را می دهد که عناصر دور از هم را یکجا گرد آورد .ذهن و عین را یگانه کند تا واقعیت برتری که شاعر جستجو می کند رخ نماید . شاعر دوست دارد واحد زمان را که ساعت مچی نشان می دهد  درهم بشکند و محبوبش را به بی زمانی و جاودانگی سوق دهد.درپایان شعر  دوباره کلید ظاهر می شود در دست محبوب در حالی که قطار حامل محبوب از سوراخ همان کلید گذشته است که  به دیدارش آمده .اینگونه در هم شکستن زمان و مکان ویژگی شعری است که با مولفه رویا و نگارش خودکار سوررئالیستی  سروده شده است .شاعر هیچ مرزی را برای عبور خود و رسیدن به عشق به رسمیت نمی شناسد.واقعیت برتر که یکی از مولفه های سورئالیستی است برای پرش خیال شاعر هیچ مرزی را به رسمیت نمی شناسد بلکه تابع جریان سیال آزاد معانی است . دکتر رحمان کاظمی
Показати повністю ...
2 096
19
پیش‌فروش شماره‌ی ۳۳ وزن‌دنیا شماره‌ی ۳۳ فصل‌نامه‌ی وزن‌دنیا با پرونده‌ای جامع درباره‌ی شاعر معاصر «» به زودی منتشر می‌شود. در این شماره که در ۲۲۰ صفحه منتشر می‌شود جست‌و‌جویی در کارنامه‌ی شعری و تلاش‌ها و پژوهش‌های در حوزه‌ی تاریخی-تحلیلی شعر معاصر داشته‌ایم. همچنین در دوردست‌های این شماره به پروند‌ه‌ای درباره شعر گفتار اختصاص داده شده است که حول محور آن، با شاعر و نظریه‌پرداز آمریکایی، چارلز برنستین نیز مصاحبه کرده‌ایم. تازه‌ترین اشعار ۴۰ شاعر برجسته‌ی معاصر نیز بخش شعر این شماره‌ی وزن‌دنیا را شامل می‌شود. 🔹 شما همراهان خوب وزن‌دنیا می‌توانید شماره‌ی سی‌وسوم مجله که در ۲۲۰ صفحه تدارک دیده شده را به قیمت ۲۵۰هزار تومان، با ارسال پیشتاز رایگان، از طریق لینک قرارداده شده در بایو اینستاگرام و یا وب‌سایت‌ زیر پیش خریداری کنید: ارسال مجلات از پنج‌شنبه ۲۹ شهریور شروع خواهد شد.
Показати повністю ...

IMG_7723.MP4

3 086
14
#تحلیل سوررئالیستی شعر شمس لنگرودی شوربختانِ شادمانِ جامعه  من و تخت جمشید ویرانیم از راه های دور به دیدن ما می آیند عکس می گیرند می روند و فراموش می کنند عکس های من ! شادمانی شان ، کجای شور بختیِ ما پنهان است. نقطه آغازین شعر از منظر بلاغت سنتی  که کارکرد آن در کلمه و جمله است  تشبیه شاعر به آثار باستانی تخت جمشید است با وجه شبهی که ویرانی است. ویرانی برای یک سازه معنای فیزیکی دارد اما برای انسان ویرانی معنای انتزاعی تر دارد نکته مهم شعر مدرن و سوررئالیستی شمس لنگرودی همین‌جاست که ویرانی برای انسان در بن مایه خود یک استعاره مفهومی است .انسان، ساختمان است یک گزاره استعاری است. از منظر بلاغت مدرن، شعر شمس لنگرودی بربنیاد استعاره مفهومی است که انسان را به مثابه ساختمان قدیمی یا متروکه باستانی مفروض گرفته است تا به کمک  استعاره بتواند ایستایی ، انجماد و بستگی ذهن افراد جامعه را نسبت به مشاهیر یا انسانهای دیگر نشان دهد که به جای الهام بخشی از مفاخر به عکس گرفتن و ژست  یادگاری با تاریخ دلخوش هستند.چه نقدی محکم تر و تصویری تر و عاطفی تر از این می توان از مردم جامعه ای داشت که رفتار سطحی و فانتزی دارند. زیبایی پاره اول شعر، مقایسه دو تصویر دور از هم ، سازه تاریخی مشهور با انسان مشهور است .شمس لنگرودی با نگارش خودکار در قالب زبان گفتار، شعر سهل وممتنع می گوید. تاریخ و نقد اجتماعی را به زیبایی شناسی شاعرانه بدل می کند و تصویری ماندگار به جا می گذارد که وحدت تاثیر عاطفی آن نیز در ذهن مخاطب ماندگار می شود. مردمی که از راه های دور می آیند تا با مشاهیر، عکس یادگاری بگیرند. شوربختی شاعر و تمدنی که در آن زیسته در حقیقت شوربختی همان مردم است که فقط با ژست تاریخی در عکس با مشاهیر ومفاخر، شادمانی می کنند. مردمی که  شوربختی خود را  نمی شناسند و یا در فخر فروشی به مفاخر خود غرق شده اند بی آنکه بدانند اکنونشان چگونه با شوربختی  می گذرد .         رحمان  کاظمی
Показати повністю ...
2 880
16
هزار سگ ناشناس در پاهایم می غرند هزار سگ غمگین به کجا پناه ببرم که مرا سربازان نیابند موسیقی در گلوی پرندگان شبانه یخ بسته است شب لرد بسته و ستاره ها را سیاه می کند به کجا پناه ببرم که مرا نیابند سربازان بی سر. بگریزید  مرمر های سفید ، گرانيت ها سنگ ها بگریزید پیش از آن که شما را زینت گور ها کنند آرام باش قلب من آرام باش فکر کن نم نم باران است بر پنجره ام می بارد فکر کن نُک خودکار تعقیب کننده یی بر پنجره ام نیست مست کن در تلاطم میلیارد ها ستاره گلسرخ روحم ! و بخند بر سرنوشت گلی که به دست نسیمی ولگرد پرپر می شود و بر سر گور ها فرو می ریزد. . مست کن قلب صبورم درها بسته است و تو راهی جز شادی بی پایان نداری در لانه یی از خون که در تن من می تپد   محمد شمس لنگرودی از کتاب رقص با گذرنامه جعلی موسسه انتشارات نگاه
Показати повністю ...
4 036
40
ماهنامه تجربه، دوره جدید، شماره ۳۳ منتشر شد.
3 789
10

file

5 050
75
من و تخت جمشید ویرانیم از راه های دور به دیدن ما می آیند عکس می گیرند می روند و فراموش می کنند عکس های من ! شادمانی شان ، کجای شور بختیِ ما پنهان است   محمد شمس لنگرودی   مجموعه اشعار دفتر دوم
6 621
68
#زیبایی شناسی استعاره در شعر شمس لنگرودی اشعاری را دوست دارم که همایون خرم در سطرهایش قدم بزند و قطرات نت از فواصل انگشتش بریزد . ( ما که هر سپیده با پرندهء مرده یی در ملافه مان بیدار می شویم . ) اشعار متلاطمی دوست دارم با دریایی که تمام نمی شود تا ملاح بی خبر تا درِ  خانه اش بر خشکی براند ( اینجا که آب تشنه در پی لیوانی تهی له له می زند . ) اشعاری دوست دارم نرم و سبک مثل بازی بچه ها حالا که مرگ اصرار دارد در خانهء ما بماند حال آن که خندهء مهمانان در راهرو همسایه ام پیچیده است یعنی که هنوز زندگی ادامه دارد . رقص با گذرنامه جعلی شمس لنگرودی برای فهم جهان شاعرانه اش و شاعرانگی جهان وجانش با زبان گفتار حرف می زند آن هم به شیوه نگارش خودکار که جریان سیال ذهن ،شعر را به تداعی آزاد معانی و مفاهیم از پیش تعیین نشده رهنمون می کند . شمس در این شعر به شیوه نگارش خودکار ،پنج استعاره برای شعر برساخته است که واکاوی هرکدام ، به زیبایی شناسی شعر او جلوه وجمالی تازه می خشد .نخستین استعاره برای شعر در بند اول موسیقی  است که همایون خرم در سطرهایش قدم می زند یعنی شعر استعاره از موسیقی است که در نهایت ایجاز وگوشوازی  از موسیقی حروف و کلمات برخوردار می شود .دومین استعاره برای شعر باران است که درنهایت لطافت ، قطرات نت آن از فاصله های انگشتانش فرو می ریزد .پس از آفرینش دو  استعاره ای که در دو بند اول و دوم برای شعر آورده در داخل یک جمله معترضه استعاره ای از پرواز را می آورد . حس آزادی شاعر که در ملالت روزمرگی ها  مرده است اما هنوز نتوانسته ، فقدان آزادی وپرواز ، امید آزادی را در درون او بکشد . هر سپیده با  امید زندگی  و آزدای بیدار می شود  با پرنده ای مرده در ملافه اش .در نیمه دوم ، شعر را استعاره از امواج خروشان می کند با دریایی که تمام شدنی نیست یعنی امید به آزادی در شاعر نمی میرد تا زمانی که شعر زنده است زیرا سرودن ، بال پرواز اوست .کشتی بان بی خبر تا درِ خانه ی شاعر می راند که خشکی است ولی توهم آب برای ملاح در باره زیست شاعر حس می شود که شاعر در یک جمله معترضه ی دیگر به زبان طنز وتسخر به ملاح می گوید که اینجا آب ،له له زنان دنبال لیوان خالی می گردد که استعاره از پوچی وبی معنایی زندگی ملاح  است .در بندپایانی ، شعر به استعاره بازی کودکانه بدل می گردد که نرم وسبک است زیرا بازگشت به کودکی انسان است به خاطر گریختن از همه قراردادهای رسمی و دست و پا گیر هنر و اجتماع .شاعر همچنان مرگ را در همسایگی خود می بیند در عین اینکه لبخند همسایه هم  ادامه ی  زندگی تلقی می شود پس امید می ورزد  که زندگی ادامه دارد .فضاهای سوررئالیستی در فرم ذهنی شعر  ازآغاز تا پایان به عنصر انسجام بخش عاطفی بدل شده است و علارغم پراکندگی ظاهر در فرم بیرونی ، درفرم ارگانیک شعر ،تشکل ذهنی وجود دارد که زندگی را با همه تناقض ها و پوچی و بیهودگی وسراب گونگی اش مثل رودخروشان جاری می داند.پس گزاره شعر را دوست می دارم بیان دیگری است از اینکه زندگی وآزادی را دوست می دارم رحمان کاظمی
Показати повністю ...
6 289
19
اشعاری را دوست دارم که همایون خرم در سطرهایش قدم بزند و قطرات نت از فواصل انگشتش بریزد . ( ما که هر سپیده با پرندهء مرده یی در ملافه مان بیدار می شویم . ) اشعار متلاطمی دوست دارم با دریایی که تمام نمی شود تا ملاح بی خبر تا درِ  خانه اش بر خشکی براند ( اینجا که آب تشنه در پی لیوانی تهی له له می زند . ) اشعاری دوست دارم نرم و سبک مثل بازی بچه ها حالا که مرگ اصرار دارد در خانهء ما بماند حال آن که خندهء مهمانان در راهرو همسایه ام پیچیده است یعنی که هنوز زندگی ادامه دارد   محمد شمس لنگرودی از کتاب رقص با گذرنامه جعلی
Показати повністю ...
4 681
30
#شعرفلسفی‌ شمس لنگرودی با طعم سوررئالیسم پنج ورزای سفید اند پنج قاره ی سرگردان درپشه باران تابستان درشعر،واژگان  به نشانه هایی بدل می شوند که رابطه دال ومدلول را ایجاد می کنند .لایه های ضمنی آفریده شده از القای صوتی کلمات را در این شعر کوتاه شمس با تامل بنگرید تا ایجاز را در شعر مدرن ایران با غایت زیبایی شناسانه دریابید : سرگردانی ، درماندگی ، درجازدن ، کلافگی ، انجماد هوای تابستان ، حس خفگی ناشی از ایستایی ، زخمی شدن ، خون گرفتگی ،تضاد وتقابل سفیدی به عنوان نمادصلح وحمله پشه ها درشب به گاوهای سفید نر یا ورزا که درمانده کنار مرداب یا علفزارند،تصویری است که شمس لنگرودی در این شعر از پنج قاره ی دنیا داده است .این تصویر نمونه ی بسیار بکر از بازتاب عناصر اقلیمی گیلان است به ویژه در شب های تابستان که هوا راکد است وپشه ها تجمع بیشتری دارند برای نوشیدن خون انسان یا حیوان که درحقیقت ، خون همه موجودات زنده را می مکند .طنز هستی شناسانه ی شمس لنگرودی با فضای سوررئالیستی ،مواجهه ی عاطفی فلسفه با جهان است .علاوه بر مفهوم زیبای این شعر کوتاه ،موسیقی درونی کلمات نیز به خاطر تکرار جایگاه نحوی بیشتر شده وبر زیبایی آن افزوده است . تناسب وتضادی که از رهگذر پیوند کلمات همین شعر کوتاه ایجاد شده  که به عنوان مشت ،نمونه ی خرواراست ،شمس لنگرودی را تاثیر گذارترین  شاعر دهه هفتاد به بعد کرده است . رحمان کاظمی
Показати повністю ...
4 606
18
#شعرفلسفی‌ شمس لنگرودی با طعم سوررئالیسم پنج ورزای سفید اند پنج قاره ی سرگردان درپشه باران تابستان درشعر،واژگان  به نشانه هایی بدل می شوند که رابطه دال ومدلول را ایجاد می کنند .لایه های ضمنی آفریده شده از القای صوتی کلمات را در این شعر کوتاه شمس با تامل بنگرید تا ایجاز را در شعر مدرن ایران با غایت زیبایی شناسانه دریابید : سرگردانی ، درماندگی ، درجازدن ، کلافگی ، انجماد هوای تابستان ، حس خفگی ناشی از ایستایی ، زخمی شدن ، خون گرفتگی ،تضاد وتقابل سفیدی به عنوان نمادصلح وحمله پشه ها درشب به گاوهای سفید نر یا ورزا که درمانده کنار مرداب یا علفزارند،تصویری است که شمس لنگرودی در این شعر از پنج قاره ی دنیا داده است .این تصویر نمونه ی بسیار بکر از بازتاب عناصر اقلیمی گیلان است به ویژه در شب های تابستان که هوا راکد است وپشه ها تجمع بیشتری دارند برای نوشیدن خون انسان یا حیوان که درحقیقت ، خون همه موجودات زنده را می مکند .طنز هستی شناسانه ی شمس لنگرودی با فضای سوررئالیستی ،مواجهه ی عاطفی فلسفه با جهان است .علاوه بر مفهوم زیبای این شعر کوتاه ،موسیقی درونی کلمات نیز به خاطر تکرار جایگاه نحوی بیشتر شده وبر زیبایی آن افزوده است . تناسب وتضادی که از رهگذر پیوند کلمات همین شعر کوتاه ایجاد شده  که به عنوان مشت ،نمونه ی خرواراست ،شمس لنگرودی را تاثیر گذارترین  شاعر دهه هفتاد به بعد کرده است .
Показати повністю ...
1
0
🔴 درود بر اهالی عبدی مدیا و همراهان عزیز 💢 به هفدهمین روز از مرداد ۱۴۰۳ خوش آمدید 📍نجات من شبیه شدن به کسانیست که قبولشان ندارم. 🔸بریده‌ای از کتاب «آن‌ها که به خانه من آمدند» نوشته شمس لنگرودی 📍Content Credit: shamselangeroodi #عبدی_مدیا 🆔 @AbdiMedia

-۰۳۹۹۳.mp4

5 250
31
غصه نخور پرنده چوبی تو دوباره به باغ بر خواهی گشت و تلألو آب را در آسمان غروب خواهی دید اما بالت چوبی است به پرواز پشه ها نگاه می کنی حسرت می خوری و بال و پرت در سینه تکان خواهد خورد . غصه نخور جویبارک گریان تو تکه یی از ابر هایی و به آسمان طلایی باز خواهی گشت ابرهای عظیم را سر در پی هم می بینی که تو را نمی شناسند حسرت مخور هیچکس ژنده پوش خُرد غریبه را نخواهد شناخت ای آهوی خرامان که به رؤیا ها فخر می فروشی زندگی خرامیدن در باغی لطیف است هنگامی که دو گرگ گرسنه پشت صخرهء آرام منتظرت ایستاده اند !   محمد شمس لنگرودی از کتاب رقص با گذرنامه جعلی
Показати повністю ...
5 773
72
راوی: حسین سجادی

file

6 666
63
اگر که قطار ها کوچک شوند از سوراخ کلید ها بگذرند و به سلولم بیایند زخم گلوله را زیر نیم تنه ام خواهی دید ۔ چگونه می شود از یاد برد پایی نداشتم که به دنبالت بیایم دستی نداشتم تکان بدهم وقتی که ترن دور می شد وقتی که صدای پای زندانبانم به گوش می رسد همدم من تویی تو که اکنون برابر کفاشی ایستاده یی و به پایم فکر می کنی بر ویترن ساعت های مچی خم شده ای و به بی زمانی من فکر می کنی. اینجا کلمات زنگ خورده به سختی از هم باز می شوند دهانم شکل آه گرفته بر تن تو دست می کشم و به یاد می آورم شکل های روشن زندگی را ۔ همدم من تویی دوازده نفر اینجا پیرامونم نشسته اند و بی وقفه دهان شان باز می شود و بسته می شود صدای تو را می شنوم که می گویی بیا برویم کلید را در دستم می گذاری به قفل و جای خالی تو نگاه می کنم و مثل اسکله یی در افتاب تند به خنکای شبی می اندیشم که کنارت بودم ۔   محمد شمس لنگرودی ۶۱ رقص با گذرنامه جعلی
Показати повністю ...
6 050
42
وقتی که به خوابی بی پایان  فرو رفته ام بیدارم مکن سر بازگشتن ندارم صبح سماور ها را روشن کنید بگذارید سپیده روی ملافه ام بماند صدای پرندگان را دوست داشتم صدای تفنگ ها حسادت کردند .‌ وقتی که به خوابی بی پایان فرو رفته ام بدانید که بر می گردم به خواب های شما ، زمزمه های شبانه تان ، و پرسشی که جوابی ندارد: آیا زندگی دویدن در قطاری است که به مقصد موعدش روان است  ! محمد شمس لنگرودی رقص با گذرنامه جعلی. ۵۹
5 695
66
🗽 می‌گویی چرا غمگینی من آینه توأم ای وطن! ✍#شمس_لنگرودی You tell Why are you sad I am your mirror O homeland! مترجم #ماریا_عسگریان_چایجان https://t.me/darvazei_roo_be_jahan
دروازه‌ای رو به جهان
کانال ترجمه‌ی خاندش با همکاریِ شورای دبیران راه ارتباطی و ارسال آثار : @Mehrdadpilehvar
6 605
50
تو تبعید گاه منی با من مهربان باش چرا خانه هایت خیابان هایت به خانهء من پشت کرده اند چرا میوه هایت و رهگذرانت از من دوری می کنند و تو نان شب مانده  به من می بخشی . با من مهربان باش همچون تبعید گاه زمین که تو را در خود جای داده و دریا ها و آسمان و نسيم را به تو رایگان می بخشد . محمد شمس لنگرودی رقص با گذرنامه جعلی.  ۲۸
6 196
96
7 447
39
بی سر خواب تو را می بینم بی پر به بام تو می پرم انگور سیاهم به بوی دهان تو شراب می شوم سمندر تشنه ی که زیر شعله ، چشمه ی آب جُسته منم نوروز منی تو با جان تو خریده به دیدارت می دوم شکوفه های توام من به شور میوه شدن در هوای تو پر می کشم تو ، طلسم آب شده در هوا ، شش های مرا ،تسخیر کرده ای . پرنده های تو ام دام و رام توام باروت توام در دهان تفنگم بگذار و پرنده های پر ستارت را صید کن ساق نازک تاک به شوق بوسه های تو بر زانو راست می شود آفتاب به جست و جوی تو در بادها سرگردان مانده است صدف ها کورند تو شناور آب هایی ، به حسرت صیدی در باران پلک می زنند باد ها کورند تو این جایی  و آشیان عقابان را می جویند ساعت برای لحظه شماری دیدار توست عقربه ها کاردهای تکه تکه کننده ی انتظارند ای لرزه ی دقیقه ی موعود انتظار شادمانه ی پایان تن ! شیرازه ی دیوانِ شمس ! شعر های من اینک که مثل ریشه پراکنده است دیوانِ من اینک که پر کنده پراکنده است انگشت سلیمان! دیوان مرا هم ببند محمد شمس لنگرودی ملاح خیابان ها
Показати повністю ...
7 287
86

file

7 012
79
آبون ملودی، شعر و خواننده: شمس لنگرودی تنظیم: پیام سوری ویلن: کوشا صرافی گهر تصویرگر: الیانا شمس لنگرودی .shamselangeroodi
1
0
#تحلیل  سورریالیستی ونشانه شناسی شعر شمس لنگرودی با استعاره مفهومی سنگم آرام آرام می نویسم و خود را می تراشم تا به شکل مجسمه ای درآیم که تو بودایش کرده ای. از دهان من اگر حرفی نیست کوتاهی از من است نمی دانم چگونه از تو سخن بگویم با دهانی از سنگ      استعاره مفهومی« سرودن شعر ،پیکر تراشی است» یک مفهوم ذهنی است که شاعر در سرودن این شعر با آن درگیر بوده است .سنگ که نه حرکت می کند و نه رشد و تکامل پیدا می کند مبنای مشابهتی قرار گرفته که نوعی آشنایی زدایی در شبکه تصویری شعر معاصر ویا شعر کلاسیک است . در بلاغت سنتی استعاره جانشینی یک کلمه جای کلمه دیگر است به قرینه شباهتی که  شاعر میان آن دو کشف می کند .در شعر سوررئالیستی ،کلمات از جای مألوف و آشنای خود کنده می شوند ودر جایی قرار می گیرند که غریب گردانی می شوند .حاصل این غریب گردانی ،شگفتی وحیرت مخاطب است .تراشیده شدنِ سنگ یعنی از وجود سنگ کاستن تا به شکل مجسمه ی هنری و زیبا دربیاید وآنقدر ارزشمند و متعالی شود که به اسطوره بدل گردد.در حقیقت شاعر ،شکوه و زیبایی شعرش را که از شیره جان او برخاسته وتا حد مجسمه بودا مقدس و جاودانه شده می ستاید بدون آنکه مخاطب متوجه تفاخر او به شعرش شود در شبکه پیچیده و ظریف بیان تصویری او گرفتار می شود .نکته قابل تامل شاعر در حرکت عاطفی شعر ،بیان پارادوکسی در نیمه دوم شعر است که می گوید در دهان من اگر حرفی نیست کوتاهی ازمن  است که بسیار زیرکانه می گوید من با تصویری که مجسمه وار تراشیده ام آنچه را می خواستم با کلمات بگویم با تصویر پیش چشم شما آوردم ودر پایان نیز غریب گردانی وآشنایی زدایی کلامی می کند وبا استفهام انکاری یا همان تجاهل العارف قدمایی می گوید :چگونه از تو سخن بگویم در حالی که دهانم از سنگ است ؟درحقیقت به مخاطب یادآوری می کند سنگی که در ابتدا از آن سخن گفتم شعری است که مثل مجسمه بودا تقدس یافته و جاودانه شده است . بیان پارادوکسی شاعر با زمینه طنز ملایم او که ابتدا از می نویسم می گوید  همان شعر سرودن است. سپس از کوتاهی خود حرف می زند که در دهانش حرفی برای گفتن نمانده است چون دهان او از سنگ است و همه نشانه های آشکار در شعر نشان می دهد که سنگ معمولی ازجایش کنده شده یعنی کلمات معمولی دچار رستاخیز  شده اند تا آخرین شکل ممکن وقابل تصور خودرا نمایش دهند.  شمس لنگرودی ،شعری در نهایت زیبایی با فرم ارگانیک نوشته است. حرکت‌ِ عاطفی سنگ راکه سیر تدریجی کلمات است به سمت وحدت تاثیر عاطفی می کشاند. تجسم همان استعاره مفهومی که ابتدا  در ذهن شاعر نقش بسته بود.آن استعاره مفهومی  این بود که سرودن شعر ،پیکر تراشی است .با این تحلیل نشانه شناسانه اکنون به شعر  نادر نادرپوربا مضمونی شبیه همین شعر شمس لنگرودی توجه کنید تا تفاوت شعر شمس را از منظر زیبایی شناسی سوررئالیستی  که درگسست با زیبایی شناسی شعر نیمایی وکلاسیک است دریابید   : پیکر تراش پیرم وبا تیشه ی خیال یک شب تورا زمرمر شعر آفریده ام نادرپور با نشانه های آشکار ودر قالب وزن شعر نیمایی یا بن مایه های وزن عروض سنتی به یک استعاره رسیده است ولی شمس لنگرودی با تامل فلسفی وتسلط بر بیان تصویری وتاثیر روانشناختی وعاطفی استعاره از سرودن شعرش به گونه ای اگزیستانسیالیستی (وجودگرایی )پرده برداشته است . به همین دلیل ، شعر شمس لنگرودی سهل و ممتنع است یعنی فهم آن قابل دسترس است اما سرودن به شیوه او ناممکن می نماید مگر اینکه ذهن شاعر از فرهمندی و فرهیختگی وپالایش استعلایی برخوردار باشد . رحمان کاظمی
Показати повністю ...
6 298
33
#به شمس لنگرودی شاعر و پژوهشگر ادبیات تو کبوتر صلحی خروس های جنگی بالهای تو را کندند طعمه ی بادها کردند وخشنود به خانه برگشتند با یک وزش نسیم  بالهای تو روییدند در شیهه طوفان قدکشیدند اکنون بالهای تو  سایه بان سر افکندگان ِآفتاب سوخته است جهان دل می بندد به لبخند تو کبوتر من!! جای مضایقه نیست دلتنگ هم نباش رحمان کاظمی
4 289
30
۱ بگذارید در این شب آرام مژه ای بخوابم و سکوت دستمال خیسش را بر پیشانی من  ببندد شنزاری از من گذشت که هوایش گله گرگ  عظیم آتش بود    ۲ دان هواپیما ها را چرا دور این همه دور در آشیانه های فرودگاه ها می ریزند آن قدر که گمان می کنی همین امروز است هواپیماهای گرسنه مسافران را یکجا در خود حل کنند می ترسم عزیزم می ترسم درهای هواپیما باز شود و تو را نبینم زورم به غول بیابانی که نمی رسد می خواهم سفارش کنم سراسر راه های هوایی را گندم و ذرَت بکارند و اتاقی از ابر تا با ستارگان ذوب شده در پیشانی بر درگاهت ببینم بال هم که ندارم گرفتاری بالداران با من است محمد شمس لنگرودی   گزینه اشعار
Показати повністю ...
5 482
39

file

6 697
167
6 074
8
5 198
7
5 059
7
امروز صبحانه ی من تو بودی نان گرم و شیر و عسل روزنامه ها و خبر صبحانه ی امروزم برشی از تو بود سیرم از جهان اشتهای تو دارم   محمد شمس لنگرودی گزینه اشعار
5 593
100
دوستت دارم دفتر مشق من ! دوستت دارم مداد اِتود ! دوستت دارم زنی که دفتر مشق و سرانگشت و مدادم را آشتی داده ای . سنگم آرام آرام می نویسم و خود را می تراشم تا به شکل مجسمه ای درآیم که تو بودایش کرده ای. از دهان من اگر حرفی نیست کوتاهی از من است نمی دانم چگونه از تو سخن بگویم با دهانی از سنگ محمد شمس لنگرودی.      ۱۸ گزینه اشعار
4 892
36
4 011
14
4 167
8
#طنز آیرونیک مفهومی تحلیل شعر کوتاه شمس لنگرودی نقشه های جهان به چه درد می خورند نقشه های تو را دوست دارم که برای من می کشی خطوط مرزی و رودخانه ها، متروها. خانه ها نقشه ی کوچکت را دوست دارم که دیده بانان چهار سویش از برج مراقبه با صدای بلند با هم صحبت می کنند و من این سو تا آن سویش را با غلتی طی می کنم گزاره نخستین شعر یک پرسش وجودی است که جوابش در دل همان پرسش استفهامی یا انکاری نهفته است  :نقشه های جهان به چه درد می خورند؟ یعنی به درد زندگی ما نمی خورند . از منظر نشانه شناسی ادبی ،رابطه دال ومدلول  در شعر  شناور است یعنی نمی توان برای دالی که نقشه است یک مدلول تصور کرد . نخستین معنای نقشه ،تصویر جغرافیای جهان است یعنی آگاهی هایی که به درد شخصیت درونی یا شخصیت  عاطفی و اخلاقی انسان نمی خورند . هیچ انسانی با دانستن نقشه های جهان انسان تر نمی شود ویا عاشق عدالت وآزادی ویا عاشق انسان دیگر نمی شود با کمی فاصله از معنای جغرافیایی ، نقشه های جهان به انواع طرح و نقشه های رفتار سیاسی و اجتماعی و اخلاقی  جهان اشاره می کند که فردیت انسان ویا آزادی  انسان را نادیده می انگارد. .شاعر پس از طرح بیهودگی نقشه های جهان ،از دوست داشتن نقشه ای سخن می گوید که باید  فردیت انسان ودیگر دوستی ویا احساس تعلق و درک عاطفی  او نسبت به انسان دیگر دیده شود که برای انسان اهمیت حیاتی دارد .خطوط مرزی ،رودخانه ها ومترو ها برای عاشقی که نقشه دوست داشتن  رامی خواهد یعنی همه دالانهای تودرتوی روابط عاشقانه و پیچیدگی روابط انسانی مد نظر است زیرا فردیت انسان عاشق به وسعت جهان افق گشایی می شود و جهان نیز با همه وسعت خود در روابط عاشقانه حضور دارد .نقشه ی کوچک استعاره ای است از فشردگی زندگی در جهان معاصر که دیده بانان چهارسویش ،استعاره ای کنایه آمیز است از کنترل و سلطه ای که بر زندگی فردی و فردیت انسان اعمال می شود .برج مراقبه نیز استعاره ای از جارزدن خلوت انسان عاشق به دست جارچیان قدرتمند وسلطه گراست که طنز پارادوکسیکال شاعر در همین نکته اساسی نهفته است . کاربرد دوست داشتن برای مراقبان زندگی خصوصی انسان ، طنز آیرونیک وطعمه آمیز ی است .جهان شاعر وقلمرو زیست او با یک غلت زدن طی می شود که استعاره از رختخواب یا بستر اوست  چگونه می تواند چهارسوی آن نگهبانان و جاسوسان نظاره گر باشند  دوست داشتن کاربرد مغایر وتضاد آمیزی با موقعیت شاعر دارد .  فضای اضطراب آوری  که زندگی عاشقانه اورا  تحت کنترل گرفته است چگونه می تواند برای عاشق دلپذیر باشد . یک  استعاره مفهومی زندگی ، زندان است در ذهن شاعر نقش بسته است که رویایش اگرچه  آرزوی آزادی فردی اوست ولی به  موقعیت اضطراب آور هرکسی که در جامعه مراقبت شده  زیست می کند دلالت دارد . شمس لنگرودی ، در جستجوی واقعیت برتر ،فضاهای سورئالیستی بکر و زیبایی می آفریند که زیبایی شناسی او در گسست با زیبایی شناسی شعر نو وکلاسیک  است.عناصر دور از هم را دریک قاب چنان کنار هم می نشاند که مخاطب را به همدلی واین همانی می رساند وحدت تاثیر عاطفی این شعر ،مخاطب را درگیر می کند و موقعیت اضطراب آور جهان را با زیباترین شکل استعاری نشان می دهد . رحمان کاظمی
Показати повністю ...
5 140
41
https://youtu.be/wd-3cNyaFCg?si=dVzbA6VMgCKmc2x1
از تجربه خوانندگی تا بازیگری تئاترگفتگوی اختصاصی با «شمس لنگرودی»
4 635
33
‏فیلم از طرف شمس لنگرودی

file

6 207
80
#خوانش واقعیت برتر در شعر شمس لنگرودی کشتی هایم را جمع کرده ام منتظرم  نوحم بیاید و وداع گویم شما را چه بود این که زندگیش نام کرده بودید باریکه آب بی ثمری که تاب کشتی کاغذیم را نداشت. سوررئالیسم ،کشف دنیای فرا واقعی است .واقعیت برتری که ذهن وعین را یگانه کند .واقعیت در آن ،بازتاب رویای انسان باشد بی هیچ پیرایه ی رنج آوری که از معنای زندگی اصیل تهی است چون زندگی اصیل باید مبتنی بر عشق وآزادی باشد اگر عشق و آزادی نباشد زندگی نباشد بهتر است . شمس لنگرودی زبان پارادوکسیکالی در این شعر کوتاه به کار برده که طنز آفریده است . ناخرسندی از زندگی بسته وکنسرو شده در جهان مدرن که بزرگترین بلای جان انسان معاصر است باعث می شود از طریق جریان سیال ذهن و نگارش خودکار ،فضای ذهنی  او به سمت حادثه ای دگرگون کننده ی زندگی مصنوعی و لحظه های ملال آور عمر برود .شمس  طوفان نوح را دعوت می کند تا زندگی کاغذی یا همان بوروکراسی ملال آور وتکراری را در هم بپیچد آرزوی نابودی زندگی را با غرق شدن در اسطوره طوفان نوح در سر می پرورد تا مناسبات انسانی جامعه که دچار کرختی وسردی و بیهودگی است ازبین برود . زندگی مچاله شده ای که به شاعر اجازه حرکت و شور و شکفتن نمی دهد بهتر است در حادثه ای شگفت انگیز غرق شود .آشنایی زدایی مفهومی در شعر با کارکرد طنز سورئالیستی ،شعر شمس  را با همه سادگی زبانی و کاربرد زبان گفتار به عمق تاریخ و اسطوره و پیوند آن با دغدغه های انسان معاصر می برد .استعاره مفهومی به کار رفته در این شعر با گزاره ی زندگی ،سفر است زمانی نمود برجسته پیدا می کند که ارتباط باریکه آب بی ثمری را که زندگی نامیده است با طوفان نوح دریابیم . رحمان کاظمی
Показати повністю ...
5 178
20
کشتی هایم را جمع کرده ام منتظرم  نوحم بیاید و وداع گویم شما را چه بود این که زندگیش نام کرده بودید باریکه آب بی ثمری که تاب کشتی کاغذیم را نداشت. محمد شمس لنگرودی ۳۳ گزینه اشعار
4 452
78
#طنزسفید وکشف دنیای سیاه تحلیل شعر کوتاه شمس لنگرودی این بچه که در سطل های زباله دنبال غذا می گردد نمی داند مشغول کار سیاسی است . گالیله نمی دانست زمین به میل کلیسا باید بچرخد . از آفتاب گرفته تا زباله همه چیزی سیاسی است و تو درهای ورود را باید بشناسی تا بتوانی خارج شوی . طنز سفید و سیاه دونوع طنزی است که در مکتب ادبی سوررئالیسم شناخته شده است .طنز سیاه تناقض‌های انسان را آشکارمی کند ولی دشنام وتلخکامی از زبان او مستقیم به جامعه هدف حواله می شود ولی طنز سفید علاوه از افق گشایی از ریشه های تناقض های انسان ،رهنمود رهایی بخش از تنگنای تناقضهاوتضادها را در خود دارد .شمس لنگرودی را با طنز های سفید می توان شناخت چنانکه حافظ نیز علارغم همه رنجهاوتناقضهای تصویر شده در غزل ،امید رهایی بخشی از پایان کار او به ذهن مخاطب خطور می کند. طنز شمس لنگرودی در این شعر کوتاه با تلخندی که از کاربرد نامتعارف یک واژه در غیر معنای عرفی آن در مناسبات اجتماعی ایجاد می کندبیدارکننده ی همه عناصر اجتماع است ستمدیده وستمگر هرکدام می توانند درس خودرا از طنز او بگیرند .اما زیبایی شعر طنز شمس لنگرودی ودلیل تأثیرگذاری گسترده آن برذهن وضمیر مخاطبان چیست ؟ سخن زمانی به ساحت شعر تعالی پیدا می کند که واژگان آن دلالت های ضمنی و چندلایه داشته باشد که کشف زیبایی شناسانه معطوف به حقیقت در همین عبور واژگان از معنای قاموسی به معانی ضمنی است .واژگان این شعر کوتاه ،دالهایی هستند که مدلول های شناوری دارند .بچه علاوه بر معنای کودک ، انسان درمانده ،ستمدیده ،فراموش شده ونادیده انگاشته رادر زندگی ما به ذهن متبادر می کند . فعل نمی داند اگر به بچه برگردد معنای قاموسی دارد اما در پیوند با جایگاه نمی داندگالیله معنای ژرفتری می دهد یعنی گالیله بسیار می داند که چه می کند و کنش نمادین او ،ساختار شکنانه است . کار سیاسی یعنی تلاش برای کسب قدرت ومنفعت که درکنار آن به بهبود وضع مردمی فکرکنی که به تو وکالت داده اند از حقوقشان دفاع کنی اما کودکی که از سر بی پناهی وفقر در سطل زباله دنبال غذا می گردد اگر در همان وضعیت دیده شودبه کار سیاسی مشغول است و رفتار او بی آنکه بداند میل به بقاست که کنش نمادین سیاسی تلقی می شود چون جستجوی غذا در سطل زباله ،فقدان عدالت را فریاد می زنددرحالی که مدعی کار سیاسی باید تبلور فریاد او باشد .تصویر نخستین شعر به یک واقعیت اجتماعی به طور مستقیم اشاره می کند اما در پاره دوم شعر با آمدن گزاره گالیله نمی دانست پیوند ارگانیک شعر را با قسمت اول ایجاد می کند که کار سیاسی را با کنش نهاد دین در جامعه مسیحی عصر گالیله پیوند می دهد مدعیان کلیسا مخالف حقیقتی بودند که گالیله بر سر زبان آورده بود چون مرکز را نامرکز کرده بود وبا ساختارکنی از طریق کشف علمی ،پایه های ارزشهای تثبیت شده در مرکز را نامرکز کرده بود .نتیجه ای که شاعر از دوحادثه علمی و اجتماعی جامعه با دو رویکرد متفاوت ولی ناگزیر ارائه می دهد این است که در جهان جدید هرنوع کنشی که معطوف به حقیقت وزیبایی باشد تقابل با مرکز تعریف می شود چه سخن گفتن از آفتاب باشدکه پاک کننده ترین است و چه سخن از زباله باشد که ناپاک ترین است در پایان شعر با سخنی حکیمانه می گوید از هردری که سخن می گویی باید چنان مهارت داشته باشی که بتوانی نتیجه درست بگیری یعنی کسی که راه ورود به جایی یا بحثی و گفتگویی را نمی داند گم می شود و نمی تواند خودش را پیدا کندویا تضاد او با روایت سیاسی موجود از جهان به انزوا و فراموش شدگی او منجر می شود .
Показати повністю ...
5 843
40
#طنزسفید وکشف دنیای سیاه تحلیل شعر کوتاه شمس لنگرودی این بچه که در سطل های زباله دنبال غذا می گردد نمی داند مشغول کار سیاسی است . گالیله نمی دانست زمین به میل کلیسا باید بچرخد . از آفتاب گرفته تا زباله همه چیزی سیاسی است و تو درهای ورود را باید بشناسی تا بتوانی خارج شوی . طنز سفید و سیاه دونوع طنزی است که در مکتب ادبی سوررئالیسم شناخته شده است .طنز سیاه تناقض‌های انسان را آشکارمی کند ولی دشنام وتلخکامی از زبان او مستقیم به جامعه هدف حواله می شود ولی طنز سفید علاوه از افق گشایی از ریشه های تناقض های انسان ،رهنمود رهایی بخش از تنگنای تناقضهاوتضادها را در خود دارد .شمس لنگرودی را با طنز های سفید می توان شناخت چنانکه حافظ نیز علارغم همه رنجهاوتناقضهای تصویر شده در غزل ،امید رهایی بخشی از پایان کار او به ذهن مخاطب خطور می کند. طنز شمس لنگرودی در این شعر کوتاه با تلخندی که از کاربرد نامتعارف یک واژه در غیر معنای عرفی آن در مناسبات اجتماعی ایجاد می کندبیدارکننده ی همه عناصر اجتماع است ستمدیده وستمگر  هرکدام می توانند درس خودرا از طنز او بگیرند .اما زیبایی شعر طنز شمس لنگرودی ودلیل تأثیرگذاری گسترده آن برذهن وضمیر مخاطبان چیست ؟ سخن زمانی به ساحت شعر تعالی پیدا می کند که واژگان آن دلالت های ضمنی و چندلایه داشته باشد که کشف زیبایی شناسانه معطوف به حقیقت در همین عبور واژگان از معنای قاموسی به معانی ضمنی است .واژگان این شعر کوتاه ،دالهایی هستند که مدلول های  شناوری دارند .بچه علاوه بر معنای کودک ، انسان درمانده ،ستمدیده ،فراموش شده ونادیده انگاشته رادر زندگی ما به ذهن متبادر می کند . فعل نمی داند اگر به بچه برگردد معنای قاموسی دارد اما در پیوند با جایگاه  نمی داندگالیله معنای ژرفتری می دهد یعنی گالیله  بسیار می داند که چه می کند و کنش نمادین او ،ساختار شکنانه است . کار سیاسی یعنی تلاش برای کسب قدرت ومنفعت که درکنار آن به بهبود وضع مردمی فکرکنی که به تو وکالت داده اند از حقوقشان دفاع کنی اما کودکی که از سر بی پناهی وفقر در سطل زباله دنبال غذا می گردد اگر در همان وضعیت دیده شودبه  کار سیاسی  مشغول است و رفتار او بی آنکه بداند میل به بقاست که کنش نمادین  سیاسی تلقی می شود چون جستجوی غذا در سطل زباله ،فقدان عدالت را فریاد می زنددرحالی که مدعی کار سیاسی باید تبلور فریاد او باشد .تصویر نخستین شعر به یک واقعیت اجتماعی به طور مستقیم اشاره می کند اما در پاره دوم شعر با آمدن گزاره گالیله نمی دانست پیوند ارگانیک شعر را با قسمت اول ایجاد می کند که کار سیاسی را با کنش نهاد دین در جامعه مسیحی عصر گالیله پیوند می دهد مدعیان کلیسا  مخالف حقیقتی بودند که گالیله بر سر زبان آورده بود چون مرکز را نامرکز کرده بود وبا ساختارکنی از طریق کشف علمی ،پایه های ارزشهای تثبیت شده در مرکز را نامرکز کرده بود .نتیجه ای که شاعر از دوحادثه علمی و اجتماعی جامعه با دو رویکرد متفاوت ولی ناگزیر ارائه می دهد این است که در جهان جدید هرنوع کنشی که معطوف به حقیقت وزیبایی باشد تقابل با مرکز تعریف می شود چه سخن گفتن از آفتاب باشدکه پاک کننده ترین است و چه سخن از زباله باشد  که ناپاک ترین است در پایان شعر با سخنی حکیمانه می گوید از هردری که سخن می گویی باید چنان مهارت داشته باشی که بتوانی نتیجه درست بگیری یعنی کسی که راه ورود به جایی یا بحثی و گفتگویی را نمی داند گم می شود و نمی تواند خودش را پیدا کندویا تضاد او با روایت سیاسی موجود از جهان به انزوا و فراموش شدگی او منجر می شود .
Показати повністю ...
1
0
این بچه که در سطل های زباله دنبال غذا می گردد نمی داند مشغول کار سیاسی است . گالیله نمی دانست زمین به میل کلیسا باید بچرخد . از آفتاب گرفته تا زباله همه چیزی سیاسی است و تو درهای ورود را باید بشناسی تا بتوانی خارج شوی . محمد شمس لنگرودی
4 959
70
‏فیلم از طرف شمس لنگرودی

file

5 353
62
برای دخترم الیانا پنبه ی آتش گرفته ای است قلب من کف مزن شعله ورش مکن . باد را ببین چگونه درختان را دور می زند کف مزن شعله ورش مکن . قلبم را در آتش این جزیره ی تاریک بگذار تا بسوزد . کف مزن شعله ورش مکن‌ . باد را ببین چگونه مرا در دهان گرفته و بر آب می دود محمد شمس لنگرودی گزینه اشعار.   ۱۰
6 869
30
🎧 آهنگیفای: جستجوی موزیک

ITS_A_MANS_WORLD_JAMES_BROWN_CON.mp3

1
0
این رمان صوتی را می توانید از پلاتفرم " کتابراه" بشنوید.

file

7 608
65
🥀 شعر و صدا: استاد محمدِ شمس لنگرودی آهنگ و تنظیم: دیبا منتظری بصری: الیانا شمس لنگرودی اشتباه آمده‌اید،برگردید! صور اسرافیل ندمیده، جهنم‌تان را برپا کرده‌اید تمنا داریم برگردید! پلک می‌زنید و غبار مژه‌هایتان دل‌مان را تاریک می‌کند چه نصیب می‌برید از این همه اندوه که نصیب‌مان می‌کنید؟! تمنا داریم به غارهایتان برگردید به همزیستی با ماموت‌ها و کشتی ارواح و میهمانی شبانه‌شان تمنا داریم که به جنگل و استخوان‌ها برگردید و به عکس‌های یادگاری‌تان با شب‌پره‌ها خیره باشید! بمب اتم بازیچه‌ی بچه‌ها نیست با اسب‌های بنزینی‌تان با خاطره‌های برقی تِسلا برگردید و هر از چندگاهی بیایید از دور روشنایی شهر را ببینید که چگونه بی‌حضور شما چون پلنگی آرام خواب رفته است اشتباه آمده‌اید، برگردید! پیش از آن‌که در آتش شهرهایمان خاکستر شوید #کانال_موسیقی_خاندش https://t.me/khandesh2
Показати повністю ...

file

1
0
🥀 شعر و صدا: استاد محمدِ شمس لنگرودی آهنگ و تنظیم: دیبا منتظری بصری: الیانا شمس لنگرودی اشتباه آمده‌اید،برگردید! صور اسرافیل ندمیده، جهنم‌تان را برپا کرده‌اید تمنا داریم برگردید! پلک می‌زنید و غبار مژه‌هایتان دل‌مان را تاریک می‌کند چه نصیب می‌برید از این همه اندوه که نصیب‌مان می‌کنید؟! تمنا داریم به غارهایتان برگردید به همزیستی با ماموت‌ها و کشتی ارواح و میهمانی شبانه‌شان تمنا داریم که به جنگل و استخوان‌ها برگردید و به عکس‌های یادگاری‌تان با شب‌پره‌ها خیره باشید! بمب اتم بازیچه‌ی بچه‌ها نیست با اسب‌های بنزینی‌تان با خاطره‌های برقی تِسلا برگردید و هر از چندگاهی بیایید از دور روشنایی شهر را ببینید که چگونه بی‌حضور شما چون پلنگی آرام خواب رفته است اشتباه آمده‌اید، برگردید! پیش از آن‌که در آتش شهرهایمان خاکستر شوید #کانال_موسیقی_خاندش https://t.me/khandesh2
Показати повністю ...

file

6 296
87
این جا شب است آن جا روز است این جا ستاره ها در چند متری من می لرزند من میلی به گرفتن شان ندارم آن  جا دورند دور مثل فاصله ی پای خسته ی من تا اتاقت روءیا هایم  پرچم پاره ای است که زخم سینه ی سربازم را بسته ام روءیا های تو پیراهن تازه ای که برای ساعت پیروزی چرخ می کنی . این جا شب است شبی که درختانش بیدارند و پرندگان می لرزند آن جا روز است روزی وسیع که پرندگان و درختان جای یکدیگر سبز می شوند و چهچه می زنند این جا شب است آن جا روز به خیابان قدم می گذاری تکه ای از  روز کف پایت می چسبد و تا غروب در خونت موج می زند به دلم روشنی می بخشد محمد شمس لنگرودی گزینه اشعار  ۷
Показати повністю ...
6 170
53
#نامه به شمس لنگرودی درود می فرستم برآتشی پاک که تورا از دریاها می گیرد به کتابخانه ی کوچکم می آورد درود می فرستم بر طوفانی هدایت گر که نوح را به قایق بانی حرف شنو بدل می کند ماهیان را از تور صیادی خود به دریاها برمی گرداند یونس گمشده ام را پیدا می کنند وبه خانه ام پست می کنند درود می فرستم به دریایی قدرتمند که عصای تورا به رودخانه بدل می کند باسبدی از نور مرا به دریا می سپارد درود های دیگری هستند کلماتم را تاب نمی آوردند از آزردنشان دست کشیدم
6 950
34
Останнє оновлення: 11.07.23
Політика конфіденційності Telemetrio