Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Категорія
Гео і мова каналу

статистика аудиторії فنون و دانش‌های ادبی

فنون و دانش‌های ادبی: بیان(تشبیه،استعاره،مجاز،کنایه) آرایه‌های ادبی(لفظی و معنوی) قالب‌های شعری(سنتی و نو) عروض و قافیه تاریخ ادبیات سبک‌ها و... درس_تست_نمونه سؤال_کنکور ID:  @fonoon_e_adabi   https://t.me/joinchat/AAAAAD8C8AAWs2pOc8idjw  
Показати весь опис
15 0290
~0
~0
0
Загальний рейтинг Telegram
В світі
45 725місце
із 78 777
У країні, Іран 
8 279місце
із 13 357
У категорії
1 757місце
із 2 347

Стать підписників

Ви можете дізнатися, яка кількість чоловіків і жінок підписані на канал.
?%
?%

Мова аудиторії

Дізнайтеся який розподіл підписників каналу по мовах
Російська?%Англійська?%Арабська?%
Кількість підписників
ГрафікТаблиця
Д
Т
М
Р
help

Триває завантаження даних

Період життя підписника на каналі

Дізнайтеся на скільки затримуються користувачі на каналі.
До тижня?%Старожили?%До місяця?%
Приріст підписників
ГрафікТаблиця
Д
Т
М
Р
help

Триває завантаження даних

Погодинне зростання аудиторії

    Триває завантаження даних

    Час
    Приріст
    Всього
    Події
    Репости
    Згадування
    Пости
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    ⭕️پاسخ پیشنهادی امتحان علوم و فنون هماهنگ کشوری سوال ۱)بیدل دهلوی ۲) جامع التواریخ ۳) مکاتیب _وحشی بافقی ۴) غلط ^صحیح ۵)الف👈۳_ب👈۱ ۶)غلط_غلط ۷)محاکمه اللغتین _کم ۸)هندی ۹)الف =نثر ساده ب=نثر مصنوع ج=نثر بینابین ۱۰)ج همسانی ۱۱) دوری ۱۲)فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (همسان تک لختی)               ب=مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (همسان تک لختی) ۱۳)ب زیرا وزن شعر از تکرار پایه های همسان حاصل نشدهبلکه پابه ها یکی در میان تکرار شده و هر مصرع به دوپاره تقسیم شده و موسیقی و اهنگ پاره دوم تکرار موسیقی پایه نخست است در میانه مصرع مکث و درنگ داریم ۱۴_الف فعولن ب فاعلاتن ۱۵_ الف همسان ب همسان دو لختی 16   ب 17 = ن نا ز نین 17 پایین کا شو ب فر / بر آ س ما / نم می ر ود گر جا ن عا / شق دم ز ند / آ تش د رین / عا لم ز ند -U--/-U--/-U--/-U-- مستفعلن/مستفعلن/مستفعلن/مستفعلن وین عا ل م / بی اصل را / چن ذر ر ها / بر هم ز ند -U--/-U--/-U--/-U-- مستفعلن/مستفعلن/مستفعلن/مستفعلن ۱۸- مستفعلن 19 گرت ز دست برآيد چو نخل باش كريم ورت ز دست نيايد چو سرو باش آزاد. تو (مشبه) نخل (مشبّهٌ به) چو(ادات تشبيه) كريم(وجه شبه). ب ... تو (مشبه) چو(ادات) سرو( مشبه به) آزاد ( وجه شبه) باش 20 نرگس استعاره از چشم 21 الف 22 الف گستردە ب فشردە 23- الف: حقیقی ( پیمانه ای به من داد) ب: مجازی ( دو پیمانه ای درکشم) 24 موی می شکافند: کنایه از: دقت بسیار 25 الف همه موجودات ب : سرنوشت 26_ الف: برف استعاره مصرحه از موی سفید/ب: شب ایستاده است: استعاره مکنیه( پنهان) ب: شب ایستاده است استعاره مکنیه خیره نگاه او استعاره مکنیه از نوع تشخیص (نگاه شب) سوال 27 صبحگاه، سَرِ خوناب جگرتان ( اشک) را باز کنید و اشکی مانند ژاله ی صبحدم از چشمانتان که همچون نرگس است بریزید. ژاله صبحدم: استعاره از اشک نرگسِ تر: استعاره از چشمان اشک بار خوناب: آبِ خون. اشک خونین. تبدیل به تشبیه: شبانگاهان ژاله های خونین اشک فرو می ریخت و غم میخورد سوال 28 الف هول کردن دچار نگرانی شدن 👈 ۲ دست و پا گم کردن ب اشتباه بزرگ کردن 👈 ۳ دست گل به اب دادن ج بی رونقی کردن 👈۱ بازار شکستن 29_ مجاز به علاقه شباهت همان استعاره است. الف) بسی آب خونین ز نرگس بریخت: استعاره 30_  الف: خلّاق المعانی ثانی/ ب: اضافه تشبیهی/ ج: تلمیح ( اگر لشکر خسرو پرویز بر سر فرهاد برود و او را نابود کند، نمی تواند هوس شیرین را از سر فرهاد از میان ببرد) د- سر مجاز از اندیشه و فکر. 31  الف = ۱: درست/ ۲: غ / ب: (درون مایه عبارت عرفانی است و درباره انسان است که هم معرفت دارد و هم عشق و با این دو ویژگی، شایستگی یافته تا بار امانت خداوند را بر دوش کشد) 31 ب = در این متن میتوان بە عرفانی بودن آن اشارە کرد. ب: می‌توان به تکرار واژه و واج آرایی اشاره کرد که متن را آهنگین کرده و تلمیح به باور های دینی و آیات قرانی داره و اشاره به عرفانی بودن داره. ‌32_ الف بیان محتوای اخلاقی و پند و اندرز و هشدار دادن به مخاطب از اشک و آه مظلوم و عذاب الهی. ب : مشبه به: شمع وجه شبه: هراسان باش ارسالی به: C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
    Показати повністю ...
    1 067
    56
    #آزمون_پایانی هماهنگ کشوری _ رشته انسانی ۱۰ خردادماه ۱۴۰۲ _ نوبت دوم نوبت صبح C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

    4_6033055700727369125.pdf

    843
    40

    آرایه های ادبی نظام قدیم.pdf

    1 919
    76
    جزوه و 👈 استفاده برای دبیران و دانش‌آموزان رایگان است. 👈 👈 ارسال به کانال‌ها و گروه‌ها بلامانع است.

    تاریخ ا‌دبیات و سبک‌شناسی.pdf

    2 456
    182
    گروه دانش‌آموزی دبیران ادبیات کشور لطفا قبل از طرح پرسش، در گروه و کانال‌های مرتبط مطلب خود را جستجو کنید. ساعات کار گروه: 19 _ 23
    گروه دانش‌آموزی دبیران ادبیاتِ فارسی کشور
    گروه دانش‌آموزی دبیران ادبیات کشور لطفا قبل از طرح پرسش، در گروه و کانال‌های مرتبط مطلب خود را جستجو کنید. ساعات کار گروه: 19 _ 23 https://t.me/+3mxWOB2kEENmMTY8
    2 250
    1
    ردیف‌های بلند؛ زیر سقف‌ کوتاه رباعی می‌گویند «ردیف» از اختصاصات شعر فارسی است؛ می‌آید تا بر غنای موسیقایی یک شعر بیفزاید و خیال‌انگیزی آن را دو چندان کند. عنوان فصل ششم کتاب «موسیقی شعر» دکتر شفیعی کدکنی، «ردیف: ویژگی شعر ایرانی» است که در آن سوابق تاریخی و ویژگی‌های موسیقایی ردیف بررسی شده است و در آنجا آورده‌اند: «از بررسی‌ شعرهای فارسی و عربی و ترکی به خوبی دانسته می‌شود که ردیف خاص ایرانیان و اختراع ایشان است؛ زیرا تا آنجا که می‌دانیم در این سه زبان ردیف وجود دارد، اما در هیچ کدام به اهمیت و سابقه فارسی نیست» (ص 124). «و از دیرباز اهل ادب متوجه بوده‌اند که این کار ابداع پارسیان است» (ص 128). «اصولاً ردیف چیزی است که با زبان فارسی یک نوع پیوستگی طبیعی دارد. اما در عربی جنبه صنعت خواهد داشت» (ص 132). ایشان انواع قالب‌ها را از نظر ردیف هم بررسی کرده‌اند و گفته‌اند: «رباعی از همان آغاز مردّف بود و رباعی‌های خوب و موفق تقریباً همه دارای ردیفند» (ص 158). بنابراین، جایگاه ردیف در شعر فارسی، علی الخصوص رباعی، بر کسی پوشیده نیست. اگر از رباعیات خیام بگذریم، همان طور که دکتر شفیعی کدکنی فرموده، اغلب رباعیات موفق فارسی دارای ردیف هستند. ● نکته اینجاست که افراط در هر چیز، از جمله در ردیف، موجب خُسران است! از جمله تفننات رباعی فارسی، آوردن ردیف‌های بلند است؛ به طوری که در هر مصراع، جز یک کلمه، مابقی‌اش صرف ردیف می‌شود و آن یک کلمه هم قافیه را بسامان می‌رساند. من در اینجا چندین نمونه از رباعیاتی که ردیف بلند دارند و همگی جزو بهترین‌های این نوع ردیف‌بندی به شمار می‌روند، ذکر می‌کنم. هیچ یک از این رباعیات، کاری جز سرگرم کردن خواننده ندارند؛ حتی بیدل دهلوی که شاعری متفاوت در بین همه شاعران فارسی است، در ردیف خاقانی بزرگ، در عرصه ردیف‌پردازی کم آورده و چیزی جز حشوهای بی حاصل تقدیم میراث شعر فارسی نکرده است. تنها فیض کاشانی، و بعد از او جامی، تا حدودی وضع‌شان بهتر از دیگران است. ● این شیوه رباعی پردازی را بعضی از نویسندگان، جزو صنایع شعری شمرده‌ و آن را «مذیّل» نام کرده‌اند: «نوعی رباعی است که در آن قافیه مصراع اول و دوم و چهارم در ابتدا یا نزدیک به ابتدای مصاریع قرار گرفته باشد و بقیه کلمات آن مصراع، ردیف باشد» (سیر رباعی، ص 279). شمس قیس رازی، بدون آنکه نامی بر این قبیل رباعیات نهد، در توضیح  اشعار مردّف، گفته است (المعجم، ص 258): «باشد که ردیف از دو کلمه و سه کلمه، زیادت افتد، چنان‌که گفته‌اند: ای دوست که دل ز بنده برداشته‌ای نیکوست که دل ز بنده برداشته‌ای تا بشنیده‌ ست، می‌نگنجد دشمن در پوست که دل ز بنده برداشته‌ای». نام شاعر این رباعی ذکر نشده است، اما قاعدتاً وی از شعرای اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری بوده است. از شاعران شناخته شده، اوحدی مراغه‌ای، شاعر قرن هشتم ق، جزو پیشتازان و پیشکسوتان این عرصه به شمار می‌آید. ● به ذهنم می‌رسد تنها کارکردی که ردیف در این قبیل رباعیات می‌تواند داشته باشد، استفاده از آنها در مجالس موسیقی و سماع برای همخوانی است. ● زر در قرمت ریزم و حیفم ناید تر در قدمت ریزم و حیفم ناید گر دل طلبی، خون کنم و از ره چشم سر در قدمت ریزم و حیفم ناید .. دم با تو زنم که یار دیرینه تویی کم با تو زنم که یار دیرینه تویی در عیش قدیم ار قدمی خواهم زد هم با تو زنم که یار دیرینه تویی. اوحدی مراغه‌ای درگذشته 738 ق. ● من در غم هجر و دل به دیدار تو خوش تن در غم هجر و دل به دیدار تو خوش تا کی چشمم سرشک حسرت ریزد اندر غم هجر و دل به دیدار تو خوش جامی درگذشته 898 ق. ● ای بوده در آنچه بوده و هست و بُوَد معبود بر آنچه بوده و هست و بُوَد هر موجودی که هست، فانی گردد هستی تو هر آنچه بوده و هست و بُوَد. حاجی محمد جان قدسی درگذشته 1056 ق. ● ای جان! شبکی چنان‌که من دانم و تو پنهان، شبکی چنان‌که من دانم و تو جان‌بازی من اگر نداری باور آسان شبکی چنان‌که من دانم و تو. محمد باقر خلیل کاشانی درگذشته حدود 1081 ق. ● با من بودی، منت نمی‌دانستم یا من بودی، منت نمی‌دانستم رفتم چو من از میان، ترا دانستم تا من بودی، منت نمی‌دانستم فیض کاشانی درگذشته 1091 ق. ● تن می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست فن می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست اسرار تن و حقیقت عالم فن من می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست. بیدل دهلوی درگذشتۀ 1133 ق. ● منابع: دیوان اوحدی مراغی، ص 444، 454؛ رباعیات جامی، ص 83؛ دیوان قدسی مشهدی، ص 736 – 737؛ دیوان محمد باقر خلیل کاشانی (خطی دانشگاه)، ص 944؛ دیوان فیض کاشانی، ص 414؛ رباعیات بیدل، ص 134 ●● #دکترمیرافضلی برگرفته ازکانال چهارخطی 🌸🌸 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
    Показати повністю ...
    2 243
    22
    باده صافی خرقه صوفی در کش و بر کش در ده و بستان و نشر
    1 693
    13
    🔹احمد رضا احمدی و حیث خیالی #دکترسیناجهاندیده من هیچ وقت احمد رضا احمدی را ندیده‌ام. او دوستداران زیادی دارد. نمی‌دانم چرا این همه ایرانیان او را دوست دارند؛ اما من در  شعرهایش تخیل گمشده‌ای را دنبال می‌کنم  که هرگز به هیچ شعری تن نمی‌دهد؛ چیزی وحشی که اهلی نمی‌شود؛ همان حیثی که لکان از آن به «حیث خیالی» یاد می‌کند. از نماد و رمز می‌گریزد؛ چون متعلق به جهان پیشانماد است. کودکی که در شعر احمدی است، نه بزرگ می‌شود نه نماد‌ها را یاد می‌گیرد. گاهی می‌بینم که مخاطبانش شعری ساده و معنادار و برش‌داده‌ای  را از او نشر می‌دهند، در دلم می‌گویم احمدی آن نیست که که شما فکر می‌کنید. معنا در جهان او مسئله است.  امر خیالی در احمدرضا احمدی پیچیده است و دقیقا هم همین امر خیالی است که احمدی را تبدیل به نماد جماعت‌های تصوری کرده است. احمد رضا احمدی متعلق به جهان خیالی است و شاید همین جهان است که او را ساده و بسیار نقش می‌کند. خواننده حس می‌کند که چیزی قریب و غریب گفته است. یدالله رویایی با پدیدارشناسی و نماد‌گریزی به جنگ شاعران نمادگرای اجتماعی رفت؛ اما احمد رضا احمدی با  کمک گرفتن از امر خیالی توانست در برابر هژمونی شعر سمبولیسم اجتماعی بایستد. برگرفته ازکانال تبارشناسی کتاب 🌸🌸 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
    Показати повністю ...
    attach 📎
    2 045
    10
    #نمونه‌_سؤالات‌_شبه‌نهایی‌ 🔻همراه‌ پاسخنامه ۵ نمونه سوال در یک فایل خردادماه _ نوبت دوم ✍سید پروا ربیع‌زاده C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

    48432445369824.pdf

    1 883
    158
    عضویت با نام کاربری مشخص لطفا🌺
    917
    0
    شرایط برای عضویت: ۱_ دبیران و دانشجویان ادبیات، نویسندگان، شاعران و ادیبان ۲_ داشتن نام کاربری مشخص
    دبیرانِ ادبیّاتِ فارسیِ کشور
    شرایط برای عضویت: ۱_ دبیران و دانشجویان ادبیات، نویسندگان، شاعران و ادیبان ۲_ داشتن نام کاربری مشخص https://t.me/+5khhZNRErBhhMDMx
    918
    1
    خود عالمی است حضرت کز عنصر کمالش برتر ز هفت بنیان بنیان تازه بینی خاقانی استعاره
    1 526
    4
    ♡🍃🌼°• بر جبهه‌اش غبارِ خجالت نشسته باد! سیلی که بر خرابه‌ی من ترکتاز کرد
    1 585
    7
    1 464
    3
    چارلز رایت بیستمین ملک الشعرای آمریکا. پیش از او ویلیام استنلی مروین ملک الشعرای کتابخانه ملی آمریکا بود که در سن۹۱  درگذشت. اما جالب است بدانیم غیر از تبار بلندبالای ملک الشعراهای آمریکا که همگی به تقلید دربار بریتانیا برگزیده شده اند، طبقه فرودستان نیز برای خود در آمریکا ملک الشعرا دارد. چارلز بوکوفسکی شاعر توده مردم، عنوان ملک الشعرای فرودستان آمریکا را دارد.
    1
    0
    ⭕️ ملک الشعرایی در ادبیات جهان واپسین عنوان ملک الشعرای رسمی دربار ایران به محمدتقی بهار می رسد. بد نیست بدانیم جز ایران برخی کشورها هم این سمت را داشته و هنوز هم پابرجا نگه داشته اند. دربار بریتانیا از زمان پادشاهی جیمز اول ملک الشعرایی را ایجاد کرد و تا به امروز این مقام ادبی برقرار است. سایمون آرمیتاژ ملک الشعرای فعلی دربار پادشاه بریتانیاست. جز بریتانیا، در آمریکا هم ملک الشعرایی یک نشان و مقام ادبی است که در سمت مشاور کتابخانه ملی آمریکا خدمت می کند. عنوان انگلیسی ملک الشعرای آمریکا هست:  Poet Laureate Consultant in Poetry to the Library of Congress.
    Показати повністю ...
    1 281
    9
    «شعرِ وحشیِ بافقی و شیوهٔ مکتبِ وقوع»* #دکتراحمدرضابهرامپورعمران شعرِ فارسی در قرنِ نهم به ورطهٔ تقلید و تکرار افتاده‌بود. شعرِ جامی باهمهٔ مهارت‌های او در روایت‌گری و نیز زبانِ پاکیزه‌اش، ازمنظرِ هنری و نمادگرایی‌ کم‌و‌بیش تکراری است. ازهمین‌رو نخست بابافغانی و پس از او کسانی هم‌چون وحشیِ بافقی، شرف‌جهانِ قزوینی، به‌تکاپوافتادند تا روحی تازه در کالبدِ تکراریِ شعرِ فارسی بدمند. عینیّت‌گرایی و توصیف و تجسّمِ روابطِ عاشقانه (وقوع‌گویی) درکنارِ زبانی ساده اساسِ کارِ این شاعران بوده؛ گاه کار این شاعران به «واسوخت» و ابرازِ بیزاری از معشوق نیز می‌کشید: _ پر است شهر ز نازِ بتان نیاز کم است مکن چنان‌که شوَم از تو بی‌نیاز مکن! _ سال‌ها هم بگذرد وحشی که سویش ننگرم تا نپنداری که خشمِ ما همین یک‌ماه بود! این توجه به جهانِ پیرامون و وقوع‌گویی و واقع‌گرایی را در تطوّرِ نگارگریِ ایرانیِ سده‌های دهم و یازدهم، و حرکتِ تدریجیِ مینیاتور به سمتِ نقاشی (در برخی آثارِ بهزاد، رضا عباسی و صادقی‌بیگِ افشار و معینِ مصوّر) نیز می‌توان‌دید. ویژگی‌های زبانی و بیانی شعرِ شاعران پیش‌گفته چندان مهم بوده که یکی از سرچشمه‌های کارِ نیما توجه به زبانِ طبیعی و تجسّم‌گراییِ آنان بوده‌. نیما در مقدمّهٔ منظومهٔ «افسانه» آن‌جاکه از «طرزِ مکالمهٔ طبیعیِ» خود در این شعر می‌نویسد، اشاره‌می‌کند: «سابقاً هم محتشمِ کاشانی و دیگران به آن نزدیک شدند» اما «من سودِ بیش‌تری خواستم که از این کار گرفته‌باشم». او در «ارزشِ احساسات» نیز آن‌جا که از عشق‌‌های دست‌نایافتنی و آرمانی (ازجمله در «لیلی و مجنون»)، که شعرِ فارسی را به ساحتِ «فرشته و پریان» کشانده‌، انتقادمی‌کند، «داستان‌های عاشقانهٔ» شاعرانی نظیرِ وحشیِ بافقی را می‌ستاید. جدااز «افسانه» کافی است ابیاتِ آغازینِ «قصهٔ رنگِ پریده خونِ سردِ» نیما را با نخستین بندِ «ترکیب‌بندِ» مشهورِ وحشی مقایسه‌کنیم: نیما: من ندانم با که گویم شرحِ درد قصهٔ رنگِ پریده خونِ سرد [...] بی‌مروّت این جفاهایت چرا است!! یار آخر آن وفاهایت کحاست؟! [...] دیدمش، گفتم: «من ام!» نشناخت او بی‌تأمل رو ز من برتافت او وحشی: دوستان! شرحِ پریشانیِ من گوش‌کنید داستانِ غمِ پنهانیِ من گوش‌کنید ... بنابراین نیما دستِ‌کم در سال‌های آغازین تا ادوارِ میانیِ شاعری‌اش هم به سبک و زبانِ شاعرانی هم‌چون وحشی و محشتم نظرداشته و هم به گفتمانِ محتواییِ شعرِ سدهٔ دهم و یازدهم. او درعینِ‌ انتقادهایی از شعرِ صائب، شیفتهٔ غزلِ او نیز بوده‌است. دیوانِ وحشیِ بافقی مجموعه‌ای است متنوّع. گرچه او را بیش‌تر به‌سببِ غزل‌ها و ترکیب‌بندهای جان‌سوزِ وقوعی‌ و گاه قطعاتِ طنزآمیز و هجاگویی‌هایش می‌شناسیم، اما وحشی قصائد خواندنی و رباعی‌هایی (البته ضعیف) نیز دارد. همچنین چند مثنوی و منظومهٔ خواندنی. ازجمله‌ «خلدِ برین» و «ناظر و منظور». ماجرای «ناظر و منظور»، هم‌چون «مِهر و مشتری» (اثرِ عصّارِ تبریزی)، شرحِ عشقِ افلاطونی و شیفتگیِ روحانیِ دو دلدادهٔ مذکّر به هم است. زبانِ وحشی در قصائد به‌نسبت کهن‌گرایانه‌تر و فاخرتر از زبانِ دیگر قالب‌های دیوانِ او است. او گاه ترکیب‌آفرینی‌های طرفه نیز دارد: «وحشی من ام، مورّخِ زندانیانِ هجر» یا: «ای دیده! دشتبانِ نگاهت به راهِ کیست؟!» اما چنان‌که آمد هنرش بیش‌تر در بهره‌گیری پررنگ از بیانِ طبیعی و زبانِ روز است: ای گلِ تازه که بویی ز وفا نیست ترا خبر از سرزنشِ خارِ جفا نیست ترا [...] ما اسیرِ غم و اصلا غمِ ما نیست ترا با اسیرِ غمِ خود رحم چرا نیست ترا؟! ازجمله واژهٔ «تماشاچی» (گرچه به‌نظرمی‌رسد این‌جا بیش‌تر به معنای «گلگشت‌‌زن» است تا «تماشاگر») در بیتِ زیر، بسیار امروزی می‌نماید: باغبانا! خار در راهِ تماشاچی منه دائم این گل‌ها مگر بربار خواهی‌داشتن؟! ناگفته نمانَد وقوع‌گرایی هم مزیّت شعرِ وحشی و دیگر هم‌سنخانِ او است و هم  پاشنهٔ آشیلِ شعرشان. شعرِ این‌ شاعران، به‌جای بازتابِ عواطفِ عمیق و ازلی‌ _ ابدی به بازگوییِ احساساتِ سطحی و روزمرگی و عواطفِ رقیق محدود است. این کاستی‌ها را بعدها عرفی و نظیری و به‌ویژه کلیم و صائب، با بهره‌گیری از سنّت‌های دامنه‌دارِ شعرِ فارسی و نیز توجه‌به زبانِ روز و بازتابِ زمان در شعرِ خود، تاحدّی برطرف‌کردند. * بخشی است از فصلِ «نیما و شعرِ سبکِ هندی»، از کتابِ نویسنده: در تمامِ طولِ شب: بررسیِ آراء نیما یوشیج، مروارید، چ دوم، ۱۳۹۷، صص ۲۷۳_۲۵۱). برگرفته ازکانال ازگذشته واکنون 🌸🌸 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
    Показати повністю ...
    1 615
    26
    🔰نوادر ادبی ۵۹ (ردى بر نقد ادبى علامه قزوینی بر بيتى از حافظ) علامه قزوینی(۱۲۵۶_۱۳۲۸ ش)نويسنده،اديب و از مطرح ترین مصححان و منتقدان ادبی در ۷ دهه پیش است.ايشان ذيل اين بيت عربى از حافظ: لَمَعَ البرقُ مِنَ الطّورِ و آنَسْتُ بِه فَلَعلّي لَکَ آتٍ بِشِهابٍ قَبَس كه بر گرفته از این گفته ی قرآنی است: "اذ قالَ موسی لِاَهله:اِنّى آنَسْتُ ناراً سَآتيكُم منها بخبرٍ اَوْ آتيكم بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلّكم تَصْطَلُون"(نمل/٧) مى نويسد كه فعل آنَسَ با حرف جر باء به كار نمى رود چون این فعل متعدی بی واسطه است. مثل آیه ی یادشده"آنَسْتُ ناراً"(آتشى ديدم) پس حافظ باید می گفت: "لَمَعَ الْبرقُ مِنَ الطّورِ و آنَسْتُه"_نه آنَسْتُ بِهِ_ 🔵که این ایراد جناب علامه قزوینی بر حافظ وارد نیست چون تعبير آنَسْتُ بِهِ از باب تضمین است والمعنى:"آنَسْتُ الْبرقَ واقفاً بِهِ"؛(از فراز كوه طور برقى درخشيد و من آن را ديدم _و بدان پی بردم_ باشد که از آن برق،شعله ای درخشان برایت بیاورم) بنابراین،فعل مزبور متضمن معنىِ وقوف است و اين ماده با حرف جر باء متعدی مى شود و به كار مى رود مثل اين جمله"هو الواقفُ بِاَسرار الضّمائر". نكته:مفاد تضمین را در جمله معمولا با قيدِ حال بازتاب مى‌دهند مثل همین کلمه‌ی واقفاً. استاد حسن‌یوسف‌زاده گیلانی yosefzadehgilani1
    Показати повністю ...
    1 287
    7
    🔶دو گانه ها (دو نکته ی توضیحی پیرامون تعبیر "دو کلمه حرف حساب") یکم.هر چند عدد دو در تعبیر "دو کلمه حرف حساب" را در معناى مجازى به كار مى برند،ولى بنده آن را در معناى حقيقى به كار برده ام و مطالبِ مذكور تحت عنوان مزبور را به صورت دوگانه مطرح کرده ام.(نوادر ادبی شماره ی ۶۰ به بعد را ببینید) دوم.نیز تعبیر" دو کلمه حرف حساب" را معمولا به صورت طنزآمیز به کار می برند_چنان که سلطان طنز سیاسی معاصر،همشهری ما یعنی گل آقا(کیومرث صابری فومنی) در روزنامه اطلاعات در دهه شصت، ستونی ثابت در صفحه سوم آن داشت با همین نام "دو کلمه حرف حساب" که به طنز، مطالبی جذاب و خواندنی می نگاشت. استاد حسن یوسف‌زاده گیلانی
    Показати повністю ...
    871
    5
    🔰 ادبی۶۷ دو کلمه حرف حساب(۸) کتاب یا کباب؟! تصحیف دو گونه است:لغوی،ادبی یکم.تصحیف لغوی،تغییر کلمه است که از راه خطا خوانی یا خطانویسی رخ می دهد که این خطا خوانی یا خطانویسی ممکن است اشتباهی باشد یا عمدی.مثلا کسی جریر را حریر بخواند و بالعکس...و یا یاغی را باغی بخواند و بالعکس... که این نوع تصحيف خصوصا در نصوص و روايات دینی و آیات قرآنی،مشکل آفرین است. دوم.تصحیف ادبی_که بدان جناس مصحّف یا جناس خط گویند_تغییر دادن کلمه است از راه کم و زیاد کردن یا پس و پیش و جا به جا نمودن نقطه های آن.که این نوع،تصحیف از آرایه های ادبی شمرده می شود و مایه ی شیوایی و زیبایی سخن است چنان که نمونه ای را در نوادر ادبی۶۶ از انوری ملاحظه کردید. حال،به نمونه ای دیگر_که در کتاب نقد قویم بر تفسير تسنيم به مناسبت مقام،آورده ام_بنگرید: "کتاب،برای خواندن است نه خواباندن،و کباب برای خوردن.اولی غذای روح است و دومی غذای بدن.پس هر دو،نیازِ آدمی است و ضروری.در تعالیم دینی به هر دو توجه شده است:"خُذِ الكتابَ بقوّةٍ"(مریم/۱۲)؛"زادَه بسطةً فى العلم و الجسم"(بقره/٢٤٧)؛"قَوِّ على خدمتک جوارحی و اشْدُدْ على العزيمة جوانحى"(دعاى كميل) در عین حال،اما برخی حال و حوصله ی کتاب را ندارند،ولی مخلص کباب اند و در واقع،آیت"خُذِ الکتابَ بقوّةٍ" نزد آنان"خُذِ الکبابَ بقوّةٍ"است! یعنی به کباب می چسبند و اهل کتاب نیستند و اگر هم روزی،روزگاری کتاب بگیرند،نمی خوانند بل می خوابانند.فتدبّر! استاد حسن یوسف‌زاده گیلانی
    Показати повністю ...
    1 075
    6
    🔰نوادر ادبی ۶۳ دو کلمه حرف حساب(۴) دوگانیک،بی گاه یکم.در تاجیکستان و نواحی اطراف آن به "دو قلو" می گویند "دوگانیک "! و چه خوشْ آهنگ است این واژه و لغت! (ای کاش در ایران هم به جای دوقلو، می گفتند دوگانیک!) دوم.باز در تاجیکستان به وقت غروب خورشید و پایان روز،می گویند "بی گاه"،که این واژه نیز ادبی است و فخيم و فاخر و عزیز. مولانا در دفتر اول مثنوی گوید: در غم ما روزها بی گاه شد روزها با سوزها همراه شد روزها گر رفت،گو رو باک نیست تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست و در غزل۵۲۴ دیوان کبیر گوید: بی گاه شد بی گاه شد خورشید اندر چاه شد خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد استاد حسن یوسف‌زاده گیلانی
    Показати повністю ...
    840
    5
    ✳️ شاهِ مردان ▪️ظاهراً در متون عربی چنین صفت یا لقبی برای آن حضرت به نظر نرسیده است و سابقهٔ اطلاق این صفت هم بریشان ظاهراً از قرن ششم که عصر شکوفایی فتوّت و جوانمردی است قدیم‌تر نیست. سعدی در بوستان، چاپ استاد یوسفی گفته: جوانمرد اگر راست خواهی ولی‌ست کرم پیشهٔ شاهِ مردان علی‌ست و بالاترين حدّ انسانيت را به جوانمردان نسبت مى‌دهد و خود تصريح دارد كه آخرين حدِّ سير روحانى‌اش، پس از آن همه تحصيل در مدارس علوم اسلامى از قبيل نظاميّهٔ بغداد، پيوستن به جوانمردان بوده است: نشستم با جوانمردان قلّاش بشُستم هرچه خواندم بر اديبان و بهترين قهرمانان داستانهاى او، از نوع جوانمردان‌اند، چنان كه در داستان آن جوانمرد تبريزى مى‌بينيم كه دزدى را از راه ديوار به سراى خويش مى‌برد و دستار و رختِ خود را بدو مى‌دهد تا در دزدى ناكام نباشد و در پايان مى‌گويد: عجب نايد از سيرتِ بخردان كه نيكى كنند از كرم با بدان و در المجالس و المواعظ، تألیف جمال استاجی، از آثارِ اوایل قرن هفتم نسخهٔ توبینگن، از آن حضرت به عنوان شاهِ مردان یاد می‌شود. شاید قدیم‌ترین جایی که لقب شاه مردان در مورد حضرت دیده شده است در کتاب گزیده (در اخلاق و تصوّف) از آثار قرن پنجم یا قرن ششم، تألیف ابونصر طاهر بن محمدِ خانقاهی است که می‌گوید: فتح موصلی گفت: به خواب دیدم شاهِ مردان را گفتم مرا پندی دِه. گفت: « هیچ چیز ندیدم نیکوتر از تواضعِ توانگران بر درویشان.» محمدرضا شفیعی کدکنی قلندریّه در تاریخ، تهران:۱۳۸۶ ص ۷۵ و صص ۵۲۸–۵۲۷ ❇️ از کانال : دکتر شفیعی کدکنی
    Показати повністю ...
    799
    4
    🔵 ادبی(۵) چنان با حزب ها تا کن که وقتی انتخابَنْدَت کنند اصلاحیان ماچت، اصولی ها بِبوسنْدَت پایبندی به اصول، و بازسازیِ فروع و اصلاحِ امور و سر و سامان دادن به نا به سامانی ها مساوی ست با انقلابی گری پس بگوییم: هم اصول، هم اصلاح 🔹گفتنی است که بیت مطلع، به سبک طرزی افشار(شاعر پرآوازه و صاحب سبک عصر صفوی) است که متخصص ساخت و پرداخت مصادر جعلی و کلمات و مشتقات ساختگی است،که در این جا از باب مشت نمونه خروار، به پاره ای از ابیاتش اشاره می شود: مبادا که از ما ملولیده باشی حدیث حسودان قبولیده باشی چو ناخوانده ای تو درسِ محبت چه سود ار فروعیده باشی اصولیده باشی و دست آخر در ضرورت پول داشتن برای عشق ورزیدن می گوید: برو طرزیا! زلفِ خوبان، زمانی به چنگت بیاید که پولیده باشی استاد حسن یوسف‌زاده گیلانی
    Показати повністю ...
    684
    4
    🔰 ادبی۷۹ برگی از سنگ تمام (پرده برداری از بیتی بسیار دیریاب و دشوار) ز لعل یار خواهم ضد شرقی به تازی و دَری و قلب و تصحیف در این بیت مشهور_و در عین حال دشوار_شاعر از لب یار،بوسه می‌خواهد ولی او این خواسته‌ی به ظاهر ساده را پیچیده کرده،در لفافه مطرح ساخته_چون ظاهرا رویش نشده که به طور شفاف مطرح کند_به هر حال شاعر می‌گوید: "از لعل یار(لعل استعاره است از لب) ضد شرقی می‌خواهم با این ویژگی‌ها: تازی(عربی)،دَرى(فارسى)،قلب(مقلوب،وارونه)و تصحيف(جا به جایی،کاستن و افزودن نقطه‌های واژگان) توضیح بیت: ضد شرقى: غربی تصحیفِ غربی:عربی قلبِ عربی: ربیع ربیع به فارسی: بهار تصحیفِ بهار: نهار فارسیِ نهار: روز تصحیفِ روز: زور تازیِ زور: قوّت صورتِ دیگر قوّت به تازی: قوت(بر وزن شوت) فارسیِ قوت: توشه تصحیفِ توشه: بوسه. سترگْ استاد سخن سعدی در بیتی نغز از بوستان(باب۲،حکایت۱۳) از زبان درویش،به جای بوسه،توشه می‌خواهد و این درخواست را با صنعت زیبای تصحیف مطرح می‌کند: مرا بوسه گفتا به تصحیف ده که درویش را توشه از بوسه بِهْ استاد حسن یوسف‌زاده گیلانی
    Показати повністю ...
    718
    9
    ✳️ شش ایراد رایج قافیه بین ترانه سرایان جوان ❇️ بخش: دوم ( پایانی ) مثلا در «قلبم» و «خوبم» حرف «م» به معنای «من» بوده و می بینیم که «قلب» و «خوب» هم نمی توانند با هم قافیه باشند مثلا در «گلا» و «خیالا» علامت «ا» نشانه ی جمع در محاوره بوده و مطمئنا «گل» و «خیال» هم قافیه نیستند و… ◀️ ۴- قافیه کردن افعال مرکب: مطمئنا «دست زدن» «جا زدن» با هم قافیه نیستند حتی اگر در هیچ کدام «زدن» معنای اصلی خودش را نداشته باشد و یکسان نباشد. گاهی در بعضی موزیک ها می بینیم که بر اثر این اشتباه و «جناس» پنداشتن افعال، کلا شعر فقط ردیف دارد و اصلا قافیه ندارد!! ◀️ ۵- یکسان نگرفتن مصوت قبل از حرف روی: مصوت قبل از حرف روی هم جز استثنایی که در انتهای مورد ۱ ذکر کردم باید یکی باشد پس کلمه ای مثل «پاک» با «خوک» یا کلماتی مثل «بَد» و «شُد» هرگز با هم نمی توانند قافیه شوند. در همان استثنایی هم که گفته شد فقط مصوت های کوتاه می توانند تغییر کنند و مثلا هرگز دو کلمه ی «دیدم» و «بودم» نمی توانند قافیه شوند. ◀️ ۶- قافیه کردن حروفی که شبیه به هم اما متفاوت هستند: مثلا کلمه ی «مرگ» و ترک» اگرچه ظاهری شبیه و وزن یکسانی هم در چرخش زبانی دارند اما هرگز نمی توانند با هم قافیه شوند. همینجور است کلماتی مثل شک و سگ یا هر دو حرف مشابه دیگر… ✅ در هر صورت توجه به این ۶ نکته، اگر با خلاقیت، نوآوری، اندیشه، عاطفه و… همراه شود می تواند باعث خلق ترانه هایی زیباتر در ادبیات فارسی شود. نکته ای که متاسفانه بسیاری از دوستان جوان به خاطر وضعیت خاص ترانه ی پاپ به آن توجه نمی کنند. من امروز حدود یک ساعت شبکه ای به نام ایران میوزیک را تماشا کردم که از حدود ۱۰ تا ۱۵ کاری که پخش شد فقط ۲ کار دارای قوافی سالم بودند که در کنار ایرادات وحشتناکی که به موزیک آثار و اندیشه ی ترانه ها وارد بود این موضوع پیش پا افتاده (قافیه) که آموختنش شاید تنها یک ساعت زمان ببرد بسیار آزاردهنده بود. امیدوارم انتشار و پخش این متن توسط ترانه سرایان خوب کشور (که ترانه هایشان همیشه کلاسی آموزشی برای جوانترها بوده) بتواند عزیزانی را که تازه به این مسیر آمده اند از پاره ای اشتباهات دور کند              ❇️ به قلم: دکتر مهدی موسوی                                               مطلب ارسالی از: کانال « فردوس سخن - ملاصادقی »
    Показати повністю ...
    776
    14
    ✳️ شش ایراد رایج قافیه بین ترانه سرایان جوان ❇️ بخش: اول ❇️ در اینکه ترانه روی ملودی نوشته می شود و چیزی به نام ایراد وزنی واقعا جای چندانی در بررسی آن ندارد شکی نیست. در اینکه قافیه در ترانه اجباری نیست و عزیزانی همچون «شهیار قنبری» در بعضی آثارشان از آن عبور کرده اند شکی نیست. اما نمی توان از این موضوع به راحتی رد شد که بسیاری از ایرادات وزنی و قافیه ای در کار دوستان جوان از ندانستن یا عدم توجه است تا ساختارشکنی و رسیدن به کشف هایی تازه… مطمئنا هدف از این متن دوستانی نیستند که با آگاهی کامل از اصول ادبی، برای خلق فضایی تازه گاهی از آنها فراروی می کنند بلکه یادآوری این نکته است که در ترانه یکی از مهمترین هدف های ما بخش موسیقیایی کلام است که عدم توجه به قافیه و ملودی و… باعث می شود گوش مخاطب آزار ببیند. هدف من آن است که به جای پرداختن به وزن و قافیه و… در جلسات نقد، به نقدی عمیق تر و علمی تر پرداخته و وقت خود را در این جلسات تلف نکنیم… در هر صورت به عنوان یک شاعر و ترانه سرا، خوشحال می شوم با شیر کردن این مطلب، شما هم در رفع ایرادات رایج دوستانتان شریک باشید! چیزی که ایراد نیست: ❇️ در بسیاری از جلسات دیده ام که قافیه ی سماعی یا گوشی را در ترانه ایراد می دانند. بر همگان واضح و مبرهن است که اگر بتوان قافیه ی سماعی (قافیه کردن حروفی که شکل متفاوت اما در فارسی صدای یکسانی دارند مثل: ز، ض، ظ، ذ) را در «شعر» ایراد دانست با توجه به شنیداری بودن موزیک و «ترانه» نمی توان آن را در اینجا ضعف یا ایراد محسوب کرد. پس وقتی ترانه سرا «محضه» و «لحظه» را قافیه می کند نه گوش ما اذیت می شود و نه در ترانه ی معاصر می توان آن را ایراد دانست. ◀️ ۱- قافیه کردن مصوت های کوتاه یا مصوت بلند «ای» با هم: در اینکه دو مصوت بلند «ا» و «او» را می توان به خاطر کشیدگی زیاد آنها با هم قافیه کرد شکی نیست. مثلا «سرما» با «دریا» فقط به خاطر «ا» مشترک هم قافیه هستند یا همچنین «ترسو» و «اخمو». در اینجور موارد ما توصیه می کنیم برای افزایش موسیقی کلام، ترانه سرا با وجود درست بودن، حروف مشترک بیشتری را لحاظ کند. مثلا «دریا» را با «آیا» قافیه کرده و حرف «ی» را هم مشترک بگیرد و موسیقی حتی می تواند بیشتر شده و «دریا» را با «پریا» قافیه کنیم. اما مشکل در آنجایی ظهور پیدا می کند که مصوت کوتاه یا مصوت بلند «ای» در انتهای کلمه باشد. در اینجور موارد ما مصوت کوتاه یا «ای» را حذف می کنیم و بقیه ی کلمه باید همقافیه باشد مثلا وقتی دو کلمه ی «خنده» و «ساده» را داریم در واقع «خند ِ» و «ساد ِ» بوده. پس باید «خند» و «ساد» قافیه باشند که می بینیم نمی شود اما مثلا «خنده» و بنده» هم قافیه هستند. یا مثلا «بازی» و «روزی» قافیه نمی شوند چون «باز» و «روز» قافیه نیستند! البته یادمان باشد که مثلا کلماتی مثل «له»، «گره»، «مه» و… با کسره تمام نشده و در واقع با «هـ» تمام می شوند پس می توانند با هم قافیه محسوب شوند. همچنین یک نکته ی خیلی مهم آن است که اگر حرفی روی متحرک باشد مثل همان مثال «خنده» که حرف «دال» کسره دارد، مصوت کوتاه قبل از آن می تواند تغییر کند پس «خـَنده» و «گـُنده» می توانند با هم قافیه شوند هرچند در ترانه برای حفظ موسیقی بیشتر، کمتر از این اختیار استفاده می کنیم. ◀️ ۲- عدم رعایت حرف «قید»: وقتی ما دو کلمه ی «دست» و «مست» را قافیه می کنیم می دانیم که از آخرین مصوت به بعد تمام حروف باید یکی باشند. حرف «ت» را روی و حرف «س» را قید می نامیم. اگر این حرف قید تغییر کند در واقع قافیه غلط است. البته افرادی مثل مولانا گاهی این قاعده را رعایت نکرده اند اما چون به موسیقی کلام لطمه می زند رعایتش در ترانه ضروری تر است. مثلا کلمه ی «درز» با «سبز» نمی تواند قافیه شود یا «درفش» با «فرش» نمی تواند هم قافیه باشد چون در مثال اول حروف «ر» و «ب» و در مثال دوم حروف «ف» و «ر» متفاوت هستند. مثلا قافیه ی مناسب برای «درز» کلمه ی «مرز» و برای «درفش» کلمه ی «بنفش» می باشد. ◀️ ۳- قافیه پنداشتن شناسه ها، پسوندها و… (ایطاء و قوافی شایگان): پسوندهایی که به کلمه اضافه شده و دارای یک معنی می باشد جزء قافیه نیستند. مثلا «دانشمند» و «کارمند» از دو رکن «دانش» و «کار» به همراه کلمه ی «مند» ساخته شده اند پس در واقع «مند» جزء ردیف بوده و می بینیم که «دانش» و «کار» هیچ حرف مشترکی برای قافیه شدن ندارند. مثلا وقتی می گوییم «مالش» و «آرامش» هر دو پسوند «ش» به یک معنا و برای ساخت اسم استفاده شده و می بینیم که «مال» و «آرام» به هیچ وجه قافیه نیستند. مثلا در «جوانان» و «درختان» حروف «ان» برای جمع به کار رفته و مشخص است که «جوان» و «درخت» قافیه نیستند مثلا در «زیباتر» و «بهتر» پسوند «تر» صفت تفصیلی بوده و مشخص است که «زیبا» و «به» قافیه نمی شوند. مطلب ارسالی از: کانال « فردوس سخن - ملاصادقی »
    Показати повністю ...
    1 066
    12
    گروه دبیران ادبیات کشور در سروش: آرشیو گروه در سروش: گروه دبیران ادبیات کشور در ایتا⇩ آرشیو گروه در ایتا⇩ گروه دبیران ادبیات کشور در تلگرام: شرایط برای عضویت: ۱_ دبیران و دانشجویان ادبیات، نویسندگان، شاعران و ادیبان ۲_ داشتن نام کاربری مشخص اعضای متمایل فعالیت در پیام‌رسان‌های داخلی که مایل هستند به عنوان ادمین در خدمت همکاران باشند به آیدی مدیر گروه پیام بدهند. اعضای محترم می‌توانند بعد تعطیلی گروه به این پیام‌رسان‌ها رجوع و مباحثشون رو ادامه بدهند. با سپاس
    Показати повністю ...
    ایتا - Eitaa: Join Group Chat
    پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
    1 730
    8
    «خسته نباشی شاپورخان!» پرویزِ شاپور قالبی را به قالب‌های ادبیِ زبانِ فارسی افزود و این به‌هیچ‌روی توفیقِ اندکی نیست. گرچه در پیشینهٔ ادبِ فارسی اَشکالی هم‌چون «ضرب‌المثل»، «کلماتِ قصار» (جوامع‌الکلم) وجود دارد، اما این اشکال کم‌تر به‌عنوانِ فرم یا قالبی مستقل شناخته‌‌می‌شده‌است. این نمونه‌ها اغلب ضمنِ دیگر قالب‌های ادبی خلق‌می‌شود یا از دلِ ماجرا و حکایتی بیرون‌می‌آید و به‌سببِ ظرفیّتِ بالای ادبی و کاربردِ فراوانی که دارد، زبانزدِ خاص‌و‌عام می‌شود. ازهمین‌رو از میان نویسندگانِ کهن کسی ضرب‌المثل‌نویس یا کلماتِ قصارنویس نبوده؛ بلکه مصراعی از انوری یا سعدی و حافظ مَثَل‌ می‌شده یا عبارتی از حکایتی از گلستان یا ماجرایی نقل‌شده از بزرگمهر به‌سببِ دلالتِ معناییِ فراوانش، کلمهٔ قصار می‌شده‌است. «شعرِ مُفرَد»‌سرایی (در سراسرِ ادبِ فارسی) و «مصراع»‌گویی (در عهدِ صفوی) نیز گرچه رایج‌بود اما هیچ‌گاه توفیقِ چندانی نیافت. تنها قالبِ مستقلی که از این جهت با کاریکلماتور سنجیدنی است رباعی است که البته تاحدودی دوبیتی را نیز می‌توان به آن الحاق‌کرد. ارتباطِ این مقدمه با عنوانِ یادداشت در آن است که پرویزِ شاپور در مصاحبه‌ای به نکته‌ای اشاره‌کرده‌بود که بسیار مهم است. و آن شیفتگیِ اوست در سال‌های کودکی و نوجوانی به رباعیاتِ خیام. احتمالاً انس با قالبِ موجزِ رباعی خودآگاه یا ناخودآگاه در توفیقِ شاپور در ایجازِ کاریکلماتورهایش بی‌تأثیر نبوده‌است. و نویسنده جای دیگر تأثیرپذیریِ قطعاتِ کوتاه و ساختمندِ نیما را (در یکی‌دو‌دههٔ پایانِ شاعری‌اش) از شکلِ رباعی نشان‌داده‌است*. و می‌دانیم که از نیما هزاران رباعی باقی‌مانده‌است. اینک نمونه‌هایی درخشان از کاریکلماتورهای شاپور، به نقل از کتابِ «قلبم را با قلبت میزان می‌کنم» (انتشاراتِ مروارید)؛ که مشتمل‌بر مجموعه‌‌آثارِ اوست: به‌یادندارم نابینایی به من تنه زده‌باشد (۲۸) سلام متواضع‌ترینِ واژه‌ها است (۳۱). درخت دولا‌شده‌بود صندلی را بومی‌کرد (۱۰۵). زندگی بین تولد و مرگم فاصله‌انداخت (۱۵۸). نوابغ دو تاریخِ تولّد دارند (۱۷۴). به عقیدهٔ گربه خوش‌مزه‌ترین میوهٔ درخت، پرنده است (۲۱۷). آبِ تنبل دنبالِ چاله می‌گردد (۲۹۰). دنبالِ خودم می‌گشتم که ترا پیداکردم (۴۰۳). خوابِ آخرت احتیاج به لالایی ندارد (۵۲۵). ای‌کاش سنگِ قبرِ مشترکی داشتیم (۵۳۷). *در تمامِ طولِ شب: بررسیِ آراء نیما یوشیج، انتشاراتِ مروارید، چ دوم، ۱۳۹۷، صص۷_۲۲۴. برگرفته ازکانال ازگذشته واکنون 🌸🌸 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
    Показати повністю ...
    1 552
    8
    «پرویز شاپور» پرویز شاپور آدمِ شوخ‌طبعی بود و از دمِ‌دست‌ترین اشیا و اتفاق‌ها زیبایی می‌آفرید. هم‌نشینانش آن‌قدر ماجرای شیرین از او نقل‌کرده‌اند که اگر روزی کسی به‌صرافتِ گردآوریِ آن‌ها بیفتد، اثری خواندنی خواهد‌شد. کاریکلماتور قالبی است که به‌نامِ او سکه‌خورده‌است. شاپور که خود آغازگرِ این شیوه در زبان فارسی بود، چندان آن را تکامل‌بخشید که امروز عبورکردن از آن مرزها و دست‌یافتن به قلمروهای تازه به‌راستی کارِ دشواری است. از شاپور چندین هزار عبارت به‌جا مانده که اگر نبود برخی تکرارها و آسان‌گیری‌ها، شاید هنرِ یگانه‌اش امروز در مرتبه‌ای والاتر می‌نشست‌. او طرّاح زبردستی نیز بود و با ترسیمِ خطوطی ساده سنجاق‌قفلی را دیگرگونه دید، به گربه و موش و ماهی جانی ‌تازه ‌بخشید و آن‌ها را جاودانه‌کرد. در این ساحت نیز از میانِ هم‌روزگارانش تنها اردشیر محصّص با او سنجیدنی است. شاپور کودکِ درونِ فعّالی داشت. می‌گویند مادرش سرِ پیری گفته‌بود شصت‌سال است دارم این بچه را بزرگ می‌کنم! از نمونه‌های کاریکلماتورِ او که در آن‌ها اشیا و مفاهیم گوناگون را طنزآمیز دیده و تعریف‌کرده‌است: بیدِ مجنون، درختِ هیپی! ناف، مُهر استانداردِ شکم! گُل، فرودگاهِ زنبورِ عسل! زن، مردِ نگاتیو! نقطه‌چین، خطّ الکن! بیضی، دایرهٔ مست! ابر، بارانِ کال! برگرفته ازکانال ازگذشته واکنون 🌸🌸 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
    Показати повністю ...
    1 477
    8

    @RastarLib سبک‌شناسی.pdf

    1 211
    30
    Останнє оновлення: 11.07.23
    Політика конфіденційності Telemetrio