The service is also available in your language. To switch the language, pressEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Категорія
Гео і мова каналу

всі пости تفکر

روشنگری را فراموش نکنید. شعار روشنگری به قول کانت از این قرار است که “در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باشیم.” هدف از ایجاد این کانال هم، همین روشنگری و روشنفکری است. رواج بدهید این مکتب عالمگیر را... پل ارتباطی  @Zahramehr  
Показати весь опис
14 247-7
~4 092
~6
27.98%
Загальний рейтинг Telegram
В світі
46 477місце
із 78 777
У країні, Іран 
8 438місце
із 13 357
У категорії
1 494місце
із 2 333
Архів постів
خدا در روستای ماست خدا در روستای ما کشاورز است خدا را دیده‌ام با کارگر‌ها مهر را می‌‌کاشت، ایمان را درو می‌کرد. خدا با باد می‌رقصید و بر روی چمن‌ها می‌دوید و می‌دوید از روی شالیزار خدا با ابر می‌‌گریست اشکهایش را تهی می‌کرد روی کشتزار روستای ما خدا با کدخدای روستای ما برادر نیست خدا از آبشار کوه‌های روستا جاریست کنار چشمه‌ی پاکی من او‌ را دیده‌ام با دست‌های ساده و خاکی خدا هم همچو دیگر مردمان روستا، از کدخدا شاکی‌ خدا در روستای ماست خدا در روستای ما کشاورز است من از این روستای سبز و از این بوی شالی می‌شوم سر مست خدا هر جا که بوی گندم و آب و علف باشد در آنجا هست خدا در روستای ماست خدا در روستای ما کشاورز است پرواز همای @Tafakkor
Показати повністю ...

01 Khoda Dar Roostaye Mast.mp3

1 103
60
گفتم: «ظاهراً راجع به همه‌چیز حرف زدیم جز خدا. او را هم می‌گذاریم برای ساعات بعد از نصف شب.» پرسید: «تو مثل این‌که به خدا ایمان نداری. این‌طور نیست؟» «نه، ندارم.» «اما من اگر به او ایمان نداشتم، هیچ‌چیز برایم معنا نداشت.» «برای من با او هیچ‌چیز معنا ندارد.» گراهام گرین @Tafakkor
1 333
19
شهرِ پیامبر(ص) و "راهی که طی نشد" سه رخدادِ ؛ صحیفة النبي، غدیر خم و سقیفه بنی ساعده پرسش از؛ کیفیت حکمرانی و شخصیت حکمران داوود فیرحی @Tafakkor

شهرِ پیامبر(ص) و راهی که طی نشد.m4a

1 945
37
شهرِ پیامبر(ص) و "راهی که طی نشد" سه رخدادِ ؛ صحیفة النبي، غدیر خم و سقیفه بنی ساعده پرسش از؛ کیفیت حکمرانی و شخصیت حکمران داوود فیرحی @Tafakkor

شهرِ پیامبر(ص) و راهی که طی نشد.m4a

129
1
کار انبیا و شرایع، تعلیم حکمت به بشر و دعوت به اخلاق انسانی و نظم و قانون بوده است (یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة). علم و حکمت، راه اصلی بهره‌گیری از عقل و خرد بشری است و مسئولیت اصلی پیام‌‏آوران الهی، یاری‌رساندن به بشر برای بهره‏‌گیری بهتر و بیشتر از سرمایۀ اصلی، یعنی عقل است. ارسل إلیهم رسله و واتر إلیهم أنبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته... و لیثیروا لهم دفائن العقول. شریعت عقلانی/احمد قابل @Tafakkor
2 262
35
کار انبیا و شرایع، تعلیم حکمت به بشر و دعوت به اخلاق انسانی و نظم و قانون بوده است (یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة). علم و حکمت، راه اصلی بهره‌گیری از عقل و خرد بشری است و مسئولیت اصلی پیام‌‏آوران الهی، یاری‌رساندن به بشر برای بهره‏‌گیری بهتر و بیشتر از سرمایۀ اصلی، یعنی عقل است. ارسل إلیهم رسله و واتر إلیهم أنبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته... و لیثیروا لهم دفائن العقول. شریعت عقلانی/احمد قابل @Tafakkor
1
0
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا صَلّوا عَلَيهِ خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید. أحزاب/۵۶ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ مردم آنگاه که ظالم را ببینند و او را باز ندارند، انتظار می‌رود که خداوند همه را به عذاب خود گرفتار سازد. پيامبر اکرم(ص) @Tafakkor
attach 📎
3 160
45
حالا پیامدار! نخستین ترانه را پس از انقلاب زنده‌یاد فرهاد مهراد در بارۀ پیامبر خواند. از آن تاریخ تاکنون حدود نیم قرن گذشته است. از کجا به کجا رسیدیم! از صدای فرهاد و شعر کسرایی و آهنگ منفرزاده به روضه‌های سطحی و آلوده به خرافه و مداحی‌های بی‌اصالت و بی‌محتوا و صداهای غوغاپسند و بعضاً نتراشیده و نخراشیده که رونق مسلمانی را پاک برده است. بر میراث معنوی و اخلاقی‌مان چوب حراج زده شد! احمد زیدآبادی @Tafakkor

Farhad Mehrad - Vala Payamdar Mohammad (320) (1).mp3

1 893
89
میرزا ملکم خان از رجال عصر قاجار نقل می‌کند: من برای آوردن تلگراف به ایران، جنگیدم. در حالیکه شهرها و قصبات اروپا دارای خطوط ارتباطی بودند عین الدوله، اجازه نمی‌داد در شهرهای ایران، خطوط تلگراف احداث کنم. عین الدوله معتقد بود: اگر رعایا دارای تلگراف شدند در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران، در جلوی تلگرافخانه تجمع می‌کنند و از احوال یک دیگر با خبر می شوند و علیه سلطنت آشوب می‌کنند. من‌برای احداث تلگراف با عین الدوله جنگیدم. فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت فريدون آدميت @Tafakkor #فیلترینگ
3 102
61
▫️بررسی ضرورت جوانسازی فکر برای رسیدن به جایگاه انسان فاخر ▫️چرا در پویش‌های روانشناختی جهان امروز این مقدار به جوانسازی فکر اهمیت داده می‌شود ▫️چگونه می‌توان درست‌تر, عمیق‌تر و وسیع‌تر فکر کرد؟ ‌چگونه می‌توانیم با فکرمان جهانی نو خلق کنیم؟ از سری نشست های "جوان‌سازی فکر" جلسه ششم دکتر محمد جواد عظيمي @Tafakkor

جوانسازی_فکر6_دکتر_محمد_جواد_عظیمی.mp3

1 941
50
تساهل عبارت است از قبول و پذيرش آنچه كه قبول نداريم و به آن معترضيم اما اين اعتراض همواره مقرون به يک نوع خويشتن‏دارى و صيانت خود از طرد و انهدام يک تفكر يا يک انديشه است. فرد متساهل اگرچه به يک عقيده معترض است و اگرچه ميل به سركوب عقيده‌ی مخالف دارد اما اين ميل در فرد متساهل سركوب مى‏‌شود. فرد متساهل به يک انديشه و يا يک عقيده معترض است اما اعتراض فزون‌تر او به سركوب آن عقيده است، لذا در سركوب يک انديشه و يا تحمل و تساهل نسبت به آن، به امر اول معترض‌تر خواهد بود. چنين امرى موجب مى‌شود تا گزينش او مبتنى بر نوعى عقلانيت باشد و در واقع تساهل او از آبشخور عقلانيت و رجحان عقلى يک امر (تساهل) بر امرى ديگر (سركوب عقيده‌ی مخالف) سيراب مى‌گردد. نامه‌ای در باب تساهل جان لاک @Tafakkor
Показати повністю ...
2 255
46
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا وَوَقَعَ القَولُ عَلَيهِم بِما ظَلَموا فَهُم لا يَنطِقونَ و به سزاى آن ستم‌ها كه كرده‌اند عذاب بر آنان واجب شود و آنها سخنی ندارند که بگویند. نمل/۸۵ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ اگر انسان با یقین آغاز کند، سرانجامش به تردید خواهد انجامید. ولی اگر با تردید آغاز کند، کار خود را با یقین به پایان خواهد برد. فرانسیس بیکن @Tafakkor
attach 📎
2 161
41
چه کسی را برای کشتن انتخاب کنیم؟ امیر ناظمی مساله‌ی قایق نجات در سال ۱۸۴۱ کشتی «براون» در نزدیکی ساحل نیوفاندلند غرق شد. برای نجات مسافران، قایق‌های نجات به اندازه‌ی مسافران نبود: در حالی که ۷۴ نفر قایق را پر کرده بودند، ظرفیتش تنها ۶۰ نفر بود؛ و این یعنی غرق شدن قایق نجات. معاون ناخدا به ملوانی به نام هولمز دستور داد که ۱۴ نفر را به دریا بیندازد. او ۱۳ مرد را به دریا انداخت و یک زن هم به خاطر این‌که از معشوقش جدا نشود، خودش با آنها به آب پرید و همگی غرق شدند؛ اما بقیه نجات پیدا کردند. بعدها هولمز را به اتهام قتل غیرقانونی دستگیر کردند. او محاکمه شد و به حبس ابد محکوم شد. در طول محاکمه این پرسش طرح شد که هولمز چه معیارهایی برای انتخاب قربانیان داشت؟ پاسخ این بود: همه خدمه کشتی باید زنده می‌ماندند تا جان بقیه را نجات دهند؛ کودکان، زنان متأهل، زنان مجرد و مردان متأهل هم، به ترتیب، اولویت‌های بعدی بودند. آن‌ها مردان مجرد را به دریا انداخته بودند. واقعیت آن بود که معیارهای انتخاب کاملا بازتاب آداب و رسوم و ارزش‌‌های حاکم آن زمان بود. پرسش در خصوص معیارهای انتخاب تبدیل به موضوعی در حوزه‌ی اخلاق شد به نام «مساله‌ی قایق نجات»! این پرسش در تمامی انتخاب‌هایی که سیاست‌ گذار برای تخصیص منابع محدود به شهروندان دارد؛ همواره پرسشی کلیدی است. مساله‌های معروف دیگری نیز در این خصوص وجود دارد که ۲ مورد از آنها در ادامه معرفی شده است: مساله‌ی تراموا نخستین بار توسط «فیلیپا فوت» (۱۹۶۷) طرح شد و افراد مختلفی در سال‌های بعد آن‌ را بازطراحی کردند: تراموایی روی ریل راه ‌آهن در حال حرکت است و پنج نفر سر راه آن هستند و تراموا مستقیماً در حال رفتن به سمت آن‌هاست. شما به عنوان ناظر در نزدیکی صحنه و نزدیک به یک اهرم هستید که با کشیدن آن تراموا به ریل دیگری که تنها یک نفر روی آن است هدایت می‌شود، شما دو انتخاب دارید: ۱) هیچ کاری نکنید که این مساوی با کشته‌شدن آن پنج نفر روی ریل اصلی است. ۲) با کشیدن اهرم، تراموا را به سمتی هدایت کنید که موجب کشته‌شدن آن یک نفر خواهد شد. مساله: انتخاب درست چیست؟ مساله‌ی پیوند مساله پیوند توسط «جودیث تامسون» در ابتدا طرح شد و سپس توسط افراد زیادی بازطرحی شد. در این مساله پرسش در خصوص معیارهای اخلاقی برای تخصیص یک ارگان به بیماران محتاج توسط پزشک مطرح می‌شود. به عبارت دیگر؛ چه کسانی مستحق دریافت عضو پیوندی است؟ در ابتدا مساله‌ی تامسون در خصوص قتل یک انسان سالم برای تخصیص ارگان‌هایش به ۵ بیمار در شرف مرگ و محتاج به پیوند اعضاء بود. آیا این امر اخلاقی است؟ انتخاب معیارها این دوگانه‌های اخلاقی، همواره تلاش دارد تا شما را در موقعیت انتخاب قرار دهد تا انگاره‌های اخلاقی خود را شناسایی کنید. در «مساله‌ی قایق نجات» معیارهای سنتی انتخاب بر ۴ محور اصلی قرار داشته است؛ ۱)کارکرد: نجات خدمه کشتی به دلیل کمک به نجات سایرین ۲)سن: تقدم کودک ۳)جنسیت: انگاره‌ی زن ناتوان یا زن نیازمند کمک ۴)تاهل: انگاره‌ی ازدواج مقدس در تمامی مساله‌ها در صورت هر انتخابی ما به فضیلت دست نمی‌یابیم، و هر انتخابی یعنی انتخاب قربانی است! بلکه پرسش به جهت آشکارشدن انگاره‌ها است؛ این که ما کدام معیارها را انتخاب می‌کنیم؟ آیا برای قایق نجات انسان تیزهوش را بر انسان معمولی تقدم می‌دهیم (انگاره‌ی فضیلت هوش)؟ آیا انسان مسلمان را بر غیرمسلمان ترجیح می‌دهیم (انگاره‌ی فضیلت مومن)؟ آیا ... معیارهای اخلاقی‌تر انتخاب معیارها در حوزه‌ی سیاست‌گذاری، یعنی انتخاب قربانی هر سیاست. اما آیا معیارهای کلانی برای انتخاب معیارها وجود دارد؟ در سیاست‌گذاری حوزه‌ی آموزش و نوآوری معیارهای اصلی باید دارای چه ویژگی‌هایی باشند؟ تخصیص منابع مالی با چه معیاری صورت بپذیرد؟ به عبارت دیگر کدام معیارها ما را به قتل منصفانه‌تری می‌رساند؟ معیارهای ما برای انتخاب قربانیان نه تنها باید برای همه یکسان و برابر باشد؛ بلکه نباید ویژگی‌های زیر را نیز داشته باشد: ۱-امر ذاتی غیراختیاری: قربانی باید بر اساس رفتار خودش انتخاب شود و نه ویژگی‌هایی مانند جنسیت و نژاد که اختیار آنرا نداشته است. ۲-امر میراثی: قربانی باید در رقابتی منصفانه قربانی شود. سرمایه‌ی میراثی نباید منجر به قربانی شدن شود؛ مثلا خانواده‌ی فقیر فرد نباید منجر به قتل او شود. مدرسه‌ای که دانش‌ آموزانش را انتخاب می‌کند؛ استادی که دانشجو را و پزشکی که بیمارش را؛ همگی هم‌زمان قاتل هم هستند. اما سیاست‌گذار بیش از همه قاتل است؛ او همیشه با هر انتخابی یک قتل‌عام دسته‌جمعی می‌کند؛ قتل‌عامی که چاره‌ای ندارد! اما پرسش سیاست‌گذارِ خوب آن است: چگونه قاتل منصفی باشم؟ @Tafakkor
Показати повністю ...
2 657
73
ت
1
0
چه کسی را برای کشتن انتخاب کنیم؟ امیر ناظمی مساله‌ی قایق نجات در سال ۱۸۴۱ کشتی «براون» در نزدیکی ساحل نیوفاندلند غرق شد. برای نجات مسافران، قایق‌های نجات به اندازه‌ی مسافران نبود: در حالی که ۷۴ نفر قایق را پر کرده بودند، ظرفیتش تنها ۶۰ نفر بود؛ و این یعنی غرق شدن قایق نجات. معاون ناخدا به ملوانی به نام هولمز دستور داد که ۱۴ نفر را به دریا بیندازد. او ۱۳ مرد را به دریا انداخت و یک زن هم به خاطر این‌که از معشوقش جدا نشود، خودش با آنها به آب پرید و همگی غرق شدند؛ اما بقیه نجات پیدا کردند. بعدها هولمز را به اتهام قتل غیرقانونی دستگیر کردند. او محاکمه شد و به حبس ابد محکوم شد. در طول محاکمه این پرسش طرح شد که هولمز چه معیارهایی برای انتخاب قربانیان داشت؟ پاسخ این بود: همه خدمه کشتی باید زنده می‌ماندند تا جان بقیه را نجات دهند؛ کودکان، زنان متأهل، زنان مجرد و مردان متأهل هم، به ترتیب، اولویت‌های بعدی بودند. آن‌ها مردان مجرد را به دریا انداخته بودند. واقعیت آن بود که معیارهای انتخاب کاملا بازتاب آداب و رسوم و ارزش‌‌های حاکم آن زمان بود. پرسش در خصوص معیارهای انتخاب تبدیل به موضوعی در حوزه‌ی اخلاق شد به نام «مساله‌ی قایق نجات»! این پرسش در تمامی انتخاب‌هایی که سیاست‌ گذار برای تخصیص منابع محدود به شهروندان دارد؛ همواره پرسشی کلیدی است. مساله‌های معروف دیگری نیز در این خصوص وجود دارد که ۲ مورد از آنها در ادامه معرفی شده است: مساله‌ی تراموا نخستین بار توسط «فیلیپا فوت» (۱۹۶۷) طرح شد و افراد مختلفی در سال‌های بعد آن‌ را بازطراحی کردند: تراموایی روی ریل راه ‌آهن در حال حرکت است و پنج نفر سر راه آن هستند و تراموا مستقیماً در حال رفتن به سمت آن‌هاست. شما به عنوان ناظر در نزدیکی صحنه و نزدیک به یک اهرم هستید که با کشیدن آن تراموا به ریل دیگری که تنها یک نفر روی آن است هدایت می‌شود، شما دو انتخاب دارید: ۱) هیچ کاری نکنید که این مساوی با کشته‌شدن آن پنج نفر روی ریل اصلی است. ۲) با کشیدن اهرم، تراموا را به سمتی هدایت کنید که موجب کشته‌شدن آن یک نفر خواهد شد. مساله: انتخاب درست چیست؟ مساله‌ی پیوند مساله پیوند توسط «جودیث تامسون» در ابتدا طرح شد و سپس توسط افراد زیادی بازطرحی شد. در این مساله پرسش در خصوص معیارهای اخلاقی برای تخصیص یک ارگان به بیماران محتاج توسط پزشک مطرح می‌شود. به عبارت دیگر؛ چه کسانی مستحق دریافت عضو پیوندی است؟ در ابتدا مساله‌ی تامسون در خصوص قتل یک انسان سالم برای تخصیص ارگان‌هایش به ۵ بیمار در شرف مرگ و محتاج به پیوند اعضاء بود. آیا این امر اخلاقی است؟ انتخاب معیارها این دوگانه‌های اخلاقی، همواره تلاش دارد تا شما را در موقعیت انتخاب قرار دهد تا انگاره‌های اخلاقی خود را شناسایی کنید. در «مساله‌ی قایق نجات» معیارهای سنتی انتخاب بر ۴ محور اصلی قرار داشته است؛ ۱)کارکرد: نجات خدمه کشتی به دلیل کمک به نجات سایرین ۲)سن: تقدم کودک ۳)جنسیت: انگاره‌ی زن ناتوان یا زن نیازمند کمک ۴)تاهل: انگاره‌ی ازدواج مقدس در تمامی مساله‌ها در صورت هر انتخابی ما به فضیلت دست نمی‌یابیم، و هر انتخابی یعنی انتخاب قربانی است! بلکه پرسش به جهت آشکارشدن انگاره‌ها است؛ این که ما کدام معیارها را انتخاب می‌کنیم؟ آیا برای قایق نجات انسان تیزهوش را بر انسان معمولی تقدم می‌دهیم (انگاره‌ی فضیلت هوش)؟ آیا انسان مسلمان را بر غیرمسلمان ترجیح می‌دهیم (انگاره‌ی فضیلت مومن)؟ آیا ... معیارهای اخلاقی‌تر انتخاب معیارها در حوزه‌ی سیاست‌گذاری، یعنی انتخاب قربانی هر سیاست. اما آیا معیارهای کلانی برای انتخاب معیارها وجود دارد؟ در سیاست‌گذاری حوزه‌ی آموزش و نوآوری معیارهای اصلی باید دارای چه ویژگی‌هایی باشند؟ تخصیص منابع مالی با چه معیاری صورت بپذیرد؟ به عبارت دیگر کدام معیارها ما را به قتل منصفانه‌تری می‌رساند؟ معیارهای ما برای انتخاب قربانیان نه تنها باید برای همه یکسان و برابر باشد؛ بلکه نباید ویژگی‌های زیر را نیز داشته باشد: ۱-امر ذاتی غیراختیاری: قربانی باید بر اساس رفتار خودش انتخاب شود و نه ویژگی‌هایی مانند جنسیت و نژاد که اختیار آنرا نداشته است. ۲-امر میراثی: قربانی باید در رقابتی منصفانه قربانی شود. سرمایه‌ی میراثی نباید منجر به قربانی شدن شود؛ مثلا خانواده‌ی فقیر فرد نباید منجر به قتل او شود. مدرسه‌ای که دانش‌ آموزانش را انتخاب می‌کند؛ استادی که دانشجو را و پزشکی که بیمارش را؛ همگی هم‌زمان قاتل هم هستند. اما سیاست‌گذار بیش از همه قاتل است؛ او همیشه با هر انتخابی یک قتل‌عام دسته‌جمعی می‌کند؛ قتل‌عامی که چاره‌ای ندارد! اما پرسش سیاست‌گذارِ خوب آن است: چگونه قاتل منصفی باشم؟
Показати повністю ...
1
0
▫️بررسی ضرورت جوانسازی فکر برای رسیدن به جایگاه انسان فاخر ▫️چرا در پویش‌های روانشناختی جهان امروز این مقدار به جوانسازی فکر اهمیت داده می‌شود ▫️چگونه می‌توان درست‌تر, عمیق‌تر و وسیع‌تر فکر کرد؟ ‌چگونه می‌توانیم با فکرمان جهانی نو خلق کنیم؟ از سری نشست های "جوان‌سازی فکر" جلسه ششم دکتر محمد جواد عظيمي @Tafakkor

جوانسازی_فکر6_دکتر_محمد_جواد_عظیمی.mp3

205
6
در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت‌های صنفی از بین رفته باشند، مردم آمادگی بسیار دارند که تنها برحسب منافع شخصی‌شان بیندیشند و بر وفق یک فردیت گرایی بسیار محدود، فقط در اندیشه‌ی خود باشند و هیچ گونه دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایشهای فردپرستانه‌ای مقابله نمی‌کند، بلکه به آنها بال و پر هم می‌دهد و بدین‌سان حکومت شوندگان را از هرگونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع، محروم می‌سازد. از آنجا که در چنین جامعه‌هایی هیچ چیز پایدار نیست، هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین‌تر هراسان است و سراسیمه می‌کوشد تا وضع شخصی خویش را بهبود بخشد. در یک حکومت خودکامه، عشق به سود، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز، آرزوی پول درآوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایش مادی و زندگی آسوده، به گونه سوداهای حاکم در می‌آیند و اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه تاثیر می‌گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می‌کشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد. رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می‌دهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمی‌گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می‌سازد. رژیم خودکامه تنها می‌تواند جوّی از پنهانکاری را بپروراند که در آن، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران می‌توانند سودهای هنگفتی برند. در حکومت‌های دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند، اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایش‌ها لجام گسیخته می‌شوند. تنها آزادی است که می‌تواند این تباهی‌ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته‌اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید و باز تنها آزادی است که می‌تواند اعضای یک اجتماع را از انزوا در آورد، انزوایی که در آن یک فرد سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد. انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن الکسی دو توکویل @Tafakkor
Показати повністю ...
2 810
44
در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت‌های صنفی از بین رفته باشند، مردم آمادگی بسیار دارند که تنها برحسب منافع شخصی‌شان بیندیشند و بر وفق یک فردیت گرایی بسیار محدود، فقط در اندیشه‌ی خود باشند و هیچ گونه دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایشهای فردپرستانه‌ای مقابله نمی‌کند، بلکه به آنها بال و پر هم می‌دهد و بدین‌سان حکومت شوندگان را از هرگونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع، محروم می‌سازد. از آنجا که در چنین جامعه‌هایی هیچ چیز پایدار نیست، هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین‌تر هراسان است و سراسیمه می‌کوشد تا وضع شخصی خویش را بهبود بخشد. در یک حکومت خودکامه، عشق به سود، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز، آرزوی پول درآوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایش مادی و زندگی آسوده، به گونه سوداهای حاکم در می‌آیند و اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه تاثیر می‌گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می‌کشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد. رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می‌دهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمی‌گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می‌سازد. رژیم خودکامه تنها می‌تواند جوّی از پنهانکاری را بپروراند که در آن، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران می‌توانند سودهای هنگفتی برند. در حکومت‌های دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند، اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایش‌ها لجام گسیخته می‌شوند. تنها آزادی است که می‌تواند این تباهی‌ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته‌اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید و باز تنها آزادی است که می‌تواند اعضای یک اجتماع را از انزوا در آورد، انزوایی که در آن یک فرد سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد. انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن الکسی دو توکویل @Tafakkor
Показати повністю ...
1
0
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا وَيَومَ نَحشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوجًا مِمَّن يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُم يوزَعونَ روزى را كه از هر امتى دسته‌اى از آنها را كه آيه‌هاى ما را دروغ شمرده‌اند محشور كنيم و رديف شوند. نمل/۸۳ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ جهنم عذابِ قلبی است که نمی‌تواند عشق بورزد. داستایفسکی @Tafakkor
attach 📎
2 539
47
عرفان ایران زاییده زمان است؛ زیرا هرگاه فشارهای اجتماعی عقیدتی افزایش گرفته، یعنی فشارهای ناقبول سرشت بشر، گرایش‌های صوفی مابانه، یا شبه صوفی مابانه، رو به رشد نهاده. فاصله میان حکومت و مردم از تفاوت میان ادعا و عمل پدید می‌آید. اگر یک حکومت بد، اقرار به بدی خود داشته باشد، چندان ناگوار نیست، ولی وقتی می‌گوید در خط دین حرکت می‌کند و با مرکز روحانیت در رابطه تنگاتنگ است، به مناسک پایبند است، عالمان و صوفیان ظاهرالصلاح را همدست خود دارد، آنگاه اعمالش خلاف دین باشد، در برابر چنین حکومتی جز آنکه واکنش معارض فکری ایجاد گردد، یعنی در برابر وارونه، وارونگی نهاده شود و در برابر معروف‌های قلب شده، منکرها جای بگیرند چاره‌ای دیده نمی‌شده. جامعه خود به خود و گاه ناآگاهانه پادزهر هر آنچه را که به مزاجش ناسازگار باشد، ایجاد می‌کند. من گمان می‌کنم راز  کاربرد آن همه  اصطلاحات ضدشرع که در طی این تاریخ هزار ساله به کار رفته و چنان جاافتاده، در این است. هشدار روزگار محمدعلی اسلامی ندوشن @Tafakkor
Показати повністю ...
2 380
47
▫️بررسی ضرورت جوان‌سازی فکر برای دستیابی به خلاقیت ▫️منظور از استعداد چیست؟ ▫️خلاقیت رهآورد چیست؟ ▫️بزرگترین دشمن جوانی فکر چیست؟ از سری نشست های "جوان‌سازی فکر" جلسه پنجم دکتر محمد جواد عظيمي @Beheshteketab

جوانسازی_فکر5_دکتر_محمدجواد_عظیمی.mp3

2 317
49
تفاوت و تشابه گزاره‏‌های اخلاقی و فقهی چیست؟   اخلاق، قانون، فقه   مصطفی محقق داماد می‌‏دانیم که گزاره‌ی قانونی ضمانت اجرا دارد و گزار‌ه‌ی اخلاقی ضمانت اجرا ندارد. اگر این تفاوت را برای فقه بگذاریم ضمانت اجرای آن چیست؟ آیا فقط مجازات دنیا مدنظر است یا مجازات اخروی هم به آن اضافه می‌‌کنیم؟ حتماً خواهید گفت مجازات اخروی را هم اضافه می‌‌کنیم. نماز بخوان، اگر نخواندی به جهنم می‌‌روی؛ پس می‌‌شود فقه. پس اخلاق کجای آن است؟ آیا با این تعریف، دیگر چیزی برای اخلاق می‌‌ماند؟ با این تعریف، دینی که فقه می‌‌گوید، اخلاق ندارد؛ زیرا اگر اعمال دینی را انجام ندهی، به جهنم می‌‌روی یا اگر انجام دهی به بهشت می‌‌روی. پس تکلیف اخلاق در این میان چه می‌‏شود؟ در حوزه‌ی علمیه‌ی قم عده‌‌ای اساس اخلاق به‌عنوان امری مستقل را به رسمیت نمی‌‏شناسند و می‌‌گویند اخلاق همان مستحبات و مکروهات است. براساس این تئوری در دایره‌ی شریعت هیچ چیزی برای اخلاق باقی نمی‌‌ماند. بنابراین باید بساط اخلاق را جمع کنیم، زیرا چیزی برای اخلاق باقی نمی‌‌ماند. اما به نظر بنده این مطلب صحیح نیست و ما نباید این تفاوت را قائل شویم. معیار ضمانت اجرایی دنیوی تفاوت میان قانون و اخلاق است. یک گزاره‌ی قانونی گزاره‏ای است که ضمانت اجرا دارد. این ضمانت اجرا یا ضمانت اجرایی وضعی مثل صحت و بطلان عقل است یا ضمانت اجرایی کیفری مثل مجازات گذاشتن است.  اگر دیدگاه پیش‏‌گفته را بپذیریم بساط اخلاق به‌کلی جمع می‌‌شود و دینی ایجاد می‏‌شود که تنها شریعت دارد و اخلاق در آن جایی ندارد. هر دینی که شریعت دارد همه‌چیز در داخل خورجین شریعت قرار می‌‌گیرد و گزاره‌ی اخلاقی در آن جایی ندارد. در این دیدگاه ما به این خاطر نباید دروغ بگوییم که دچار آتش جهنم می‌‏شویم نه به این خاطر که دروغ‏گویی کار بدی است. @Tafakkor
Показати повністю ...
2 727
40
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا وَيَستَجيبُ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ و درخواست کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده‌اند می‌پذیرد . شورى/۲۶ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ هیچ‌چیز را به خود نگیرید آن چیزی که دیگران از ما می‌بینند یا تصور می‌کنند، ربطی به خودِ واقعی ما ندارد و زاییدۀ قضاوت، ذهنیت و شناخت خودشان از ما است. دون میگوئل روئیز @Tafakkor
attach 📎
2 821
57
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست هوشنگ ابتهاج @Tafakkor

Saye.mp3

2 394
61
اون یکی؛ اون یکی مردی است صاحب نام که   مردم به نام کوچک صدایش می‌کنند، میرحسین “ نامی است آشنا. نام آشناتر از هر سیاستمداری وساده زیست‌تر از هر مدعی و صاحب مقامی است، سالهاست که دربند و حصراست بی هیچ محاکمه‌ای! سالها درحصر و بند ماندن و قدرت دفاع نداشتن. چه نامی دارد!؟ بارها وبارها درخواست محاکمه علنی کرد وپذیرفته نشد. اون یکی، در دل خیلی‌ها جا باز کرده است، اون یکی برای خیلی‌ها شرافت را معنا کرده است. اون یکی برای ماندن در قدرت تسلیم صحنه آرایی‌هایی که خطرناک  می‌دانست نشد. اون یکی هنوز. دارد بربوم نقاشی  نقش می‌کشد  و امروز هم نقشی خواهد شد بربومی که سالهاست تاریخ کشوررا می‌کشد. اون یکی نامش “میرحسین موسوی” است وَتُعِزُّ مَن تَشاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشاءُ
Показати повністю ...
4 171
88
اون یکی؛ اون یکی مردی است صاحب نام که   مردم به نام کوچک صدایش می‌کنند، میرحسین “ نامی است آشنا. نخست وزیر امام ، نام آشناتر از هر سیاستمداری وساده زیست‌تر از هر مدعی و صاحب مقامی است، سالهاست که دربند و حصراست بی هیچ محاکمه‌ای! سالها درحصر و بند ماندن و قدرت دفاع نداشتن. چه نامی دارد!؟ بارها وبارها درخواست محاکمه علنی کرد وپذیرفته نشد. اون یکی، در دل خیلی‌ها جا باز کرده است، اون یکی برای خیلی‌ها شرافت را معنا کرده است. اون یکی برای ماندن در قدرت تسلیم صحنه آرایی‌هایی که خطرناک  می‌دانست نشد. اون یکی هنوز. دارد بربوم نقاشی  نقش می‌کشد  و امروز هم نقشی خواهد شد بربومی که سالهاست تاریخ کشوررا می‌کشد. اون یکی نامش “میرحسین موسوی” است وَتُعِزُّ مَن تَشاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشاءُ
Показати повністю ...
1
0
شرح #کیمیای سعادت جلسه/٣٧ @Tafakkor

ج۳۷کیمیای‌سعادت‌دکترسروش۶اگوست۲۰۲۲_.mp3

2 495
8
مقوم و میزانِ آدمی، عقل است و عقل، حاکم هر چیزی است. در جای دیگر می‌نویسد: در دایره امکان، هیچ چیز اشرف و اعلی از عقل نیست و چیزی جز عقل، حجت نمی‌تواند باشد، زیرا که هر حجت به عقل فهمیده می‌شود. آنان که می‌گویند عقل حجت نیست، معنی سخن خود را ندانسته‌اند، چه، هرآینه عقل حجت نباشد، هر چیز دیگر را حجت و میزان قرار بدهیم، چاره نداریم از اینکه، حجیت او را باز با عقل ثابت کنیم. تا عقل حجت نباشد، تصدیق و تثبیت حجیت شیء دیگر نتواند نمود. پس حجیت عقل ایده بدیهیات و اول اولیات است. اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی فریدون آدمیت @Tafakkor
Показати повністю ...
3 035
42
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَيْئًا روزی است که هیچ کس قادر بر انجام کاری به سود دیگری نیست. انفطار/ ۱۹ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ به گونه‌ای زندگی کنید که وقتی فرزندانتان، به یاد عشق، عدالت، صداقت و مهربانی می‌افتند، شما در نظرشان تداعی شوید. جکسون براون @Tafakkor
attach 📎
3 161
48
لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند حافظ

Breath.mp3

2 483
61
اندیشیدن و آزادی ‌ مجدالاسلام کرمانی که زمانی رئیس طلاب حوزه اصفهان بود و از مشروطه خواهان بنام این دوره، از عوامل و جهات مختلفی که باعث انحطاط مجلس ملی شده است، از «عضویت اهل علم» یعنی روحانیون در مجلس یاد می‌کند و می‌نویسد: «ورود آنها به مجلس دو عیب بزرگ داشت؛ یکی آنکه عنوان مشروطیت را که به کلی خارج از امور دیانت بود، داخل در امور دیانت کردند و مثل سایرِ مسائل شرعی، رای و عقیدهٔ علما را در آن مدخلیت دادند.» ‌‌ سخن او هوشمندانه‌ترین نقدی است که بر جریان شرعی کردن و دینی کردن مشروطیت ارائه شده است. او در انتقاد از این جریان و مهمتر از آن، در انتقاد از مداخلات روحانیون در امر شرعی کردن مشروطه، تا جایی پیشرفت که در صفحات پایانی تحلیلی که از انحطاط مجلس اول داده است، صریحا نوشت: «یکی از اسباب انحطاط مجلس، ورود آخوندها بود در او، و اگر یک مرتبهٔ دیگر مجلس و مشروطیت در این مملکت پیدا شد، حتماً باید مراقب باشند، جنس عمامه به سر را در مجلس راه ندهند، اگرچه به عنوان وکالت هم باشد، والسلام. مشروطه ایرانی ماشاالله آجودانی @Tafakkor
Показати повністю ...
3 549
53
شرح #کیمیای سعادت جلسه/٣۶ @Tafakkor

ج۳۶کیمیای‌سعادت‌دکترسروش۹جولای۲۰۲۲_ .mp3

2 407
10
روش آگنوستیکی و شک‌گرایی سقراط شاید نخستین کسی که به‌جرم تشویش افکار عمومی رسما محکوم به اعدام شد، سقراط حکیم باشد. فیلسوف نام‌آور یونانی که چند قرن پیش از میلاد مسیح در آتن زندگی می‌کرد. سقراط ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰی ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ، ﻣﮕﺮ ﺳﻮﺍﻝ! ﺍﺯ ﻫﻤﻪ‌ﮐﺲ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ‌ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ. ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ‌ﻋﻘﯿﺪه ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺍﺑﺪی ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ. ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺍﺯ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﭼﯿﺰی ﺷﺒﯿﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: نقد‌ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ خط ﻗﺮﻣﺰ. ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺗﺎﺣﺪﻭﺩی ﺍﻫﻞ ﻧﻘﺪ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁنها ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩه ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﺮﺩﻭﺭﺯی ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁن‌جا ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪی ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﻭ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ آن‌قدر ﺑﻪ آن‌ها ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩه‌ایم ﮐﻪ آن‌ها ﺭﺍ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩه‌ایم. عقاید ﻋﺎﻃﻔﯽ هم عقایدی هستند ﮐﻪ آنها ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍر ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ آنها ﺩﺭﮔﯿﺮی ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ.ﺧﻄﺎﻫﺎی ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎی ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁنها ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺴﯿﺎر بزرگ‌تر ﺍﺯ ﺁﻥ‌ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ‌ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪ‌چیز ﻭ ﻫﻤﻪ‌ﮐﺲ ﺑﻪ‌ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ‌گذاشت ﺩﺭﺧﻤﻮﺩﮔﯽ‌ﻫﺎی ﻓﮑﺮی ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪ. ﺑﻪ‌همین ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺗﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺮﻣﮕﺲ آتن ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍﮐﻪ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﺮﺕﺯﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ.او از راه پرخطر یقین‌زدایی منصرف نشد. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺘﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩ. ﺍﯾﻦ‌ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎی آن‌ها ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﺧﻄﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ.ﺩﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪﺑﺸﺮی، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺧﻄﺎﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﺜﺮ ﺍﺳﺖ. امروزه روش سقراط را آگنوستیکی و شک‌گرایی(شک‌ورزی) یا سنت سقراطی می‌گویند. بسیاری از انسان‌ها مطابق عرف جامعه بودن (عرفی‌بودن) یا انباشتن اطلاعات را نشانه عقلانیت می‌دانند. اما سقراط نشان داد که این‌طورنیست، عقلانیت با فرآیند تفکر سر و کار دارد. ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﻫﺮ ﺑﺎﻭﺭی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ ﻭ ﺍز ﻏﺮﺑﺎﻝ ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬﺭﺍﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪﺍی میﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪگی ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎنعیﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ. محمدرضا سرگلزایی @Tafakkor
Показати повністю ...
4 127
93
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ هنگامی‌ که در صور دمیده شود، در آن روز (دیگر) هیچ پیوندِ خویشاوندی میان آنان نخواهد بود و از (حال و روز) یکدیگر نمی‌پرسند. مومنون/۱۰۱ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ اگر می‌خواهی ظالم را ذلیل کنی، ایادیِ ظلم را ذلیل کُن! همین! نادر ابراهیمی @Tafakkor
attach 📎
4 055
54
برخیز و اول تو بکش تاریخ اسرائیل با ترور عجین شده است هیچ رژیمی در تاریخ معاصر، به اندازۀ اسرائیل، دست به ترورهای هدفمند بیرون از مرزهای خود نزده است. رونن برگمن، روزنامه‌نگار تحقیقی اسرائیلی، در کتاب جنجالی خود برخیز و اول تو بکش می‌گوید تاریخ اسرائیل با ترور عجین شده است. از اولین روزهای تأسیس رژیم، مجموعه‌ای از گروه‌های شبه‌نظامی صهیونیست، دست به ترور افسران و مقامات بریتانیایی می‌زدند، و با به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم، این ترورها به سمت برنامه‌ای عظیم برای انتقام‌گرفتن از کسانی سوق یافت که مسئول کشتار یهودیان در جنگ شناخته می‌شدند. طی برنامۀ «مجازات نازی‌ها» جاسوس‌ها و خبرچین‌های اسرائیلی در سراسر جهان به دنبال بازماندگان رژیم سابق آلمان می‌گشتند، تا آن‌ها را دستگیر یا ترور کنند. این انتقام‌جویی‌ها گاهی در شکل طرح‌هایی جنون‌آسا، مثلِ طرح کشتن شش میلیون آلمانی از طریق مسموم‌کردن آب آشامیدنی شهرهای بزرگ آلمان مطرح می‌شد. پس از جنگ ۱۹۴۸ کانون این انتقام‌جویی‌ها از آلمانی‌ها به سمت اعراب فلسطینی تغییر یافت. طی این دهه‌ها اسرائیل با انسان‌زدایی از فلسطینیان، همواره مشغول برنامه‌ریزی برای ترور بوده است، از رهبران سیاسی و نظامی، تا روشنفکران و نویسندگان و دانشمندان. طبق گزارش برگمن، هدف اسرائیل از ترورهای هدفمند، فقط حفظ امنیت نیست. بلکه بسیاری از ترورها برای پیش‌بردن اهدافی سیاسی انجام می‌شوند. سید عباس موسوی، دبیرکل پیشین حزب‌الله، شیخ احمد یاسین، رهبر حماس، فتحی شقاقی، بنیانگذار جهاد اسلامی فلسطین، محمود المبحوح، از رهبران حماس، و شش دانشمند هسته‌ای ایران، جزء قربانیان این ترورها بوده‌اند. برخیز و اول تو بکش شرحی پرجزئیات از برخی از این ترورها و پیامدهای سیاسی آن ارائه کرده است. برگمن می‌گوید اگرچه اسرائیل می‌خواهد با این ترورها توانایی اطلاعاتی و عملیاتی خود را به رخ می‌کشد، بااین‌حال، روشن نیست در چشم‌انداز بزرگتر آیا این اقدامات به نفع این دولت بوده است یا نه. او نتیجه می‌گیرد که ترور مخالفان اسرائیل در عملیات‌های مخفیانه، حتی وقتی به اهداف خود می‌رسد، صرفاً موفقیت‌هایی عملیاتی هستند و بس، بی‌آنکه موفقیت در جنگ یا صلح را تضمین کنند، «انگار که تاریخ متوقف شده است» و اسرائیل قصد دارد تا همیشه در وضعیت تنش و مخاصمه باقی بماند. گزیده‌ای از مرور ”یان بلک “ بر کتاب «برخیز و اول تو بکش» اثر رونن برگمن @Tafakkor
Показати повністю ...
3 558
49
▫️نگاهی به چالش‌های انسان در جامعه امروز و ارتباط آن با جوانی فکر ▫️چرا فرهنگ ما از خلاقیت و نوآوری فاصله گرفته است؟ ▫️پدیده پیری زودرس یکی از مشکلات روانی است که زیرساخت تمام مشکلات دیگر جامعه می‌باشد. از سری نشست های "جوان‌سازی فکر" جلسه دوم دکتر محمد جواد عظيمي @Beheshteketab

جوانسازی_فکر4_دکتر_محمدجواد_عظیمی.mp3

2 573
58
چرا خدا کنار کشیده است؟ به نظر سیمون‌وِی، خلق عالم به دست خدا صرفاً نوعی اعمال قوه نیست بلکه نوعی حذف قوه یا فراغت هم هست. خدا هنگامی که خلق می‌کند از جایگاه یگانه واقعیت یا یگانه قدرت خارج می‌شود. او واقعیت‌های دیگری خلق می‌کند، و برای آنکه این واقعیت‌ها هستی داشته باشند و خودشان باشند، باید اصطلاحاً خود را کنار بکشد تا به این واقعیت‌ها جایگاه ببخشد. همه‌ی چیزها فقط با قدرت خداست که هستی دارند و قوه‌ی عمل همه‌ی چیزها نیز از او بر می‌خیزد، اما برای آنکه چیزها باشند و عمل کنند خدا به آنها تا حدودی استقلال می‌دهد. برای آن‌که چیزها باشند، خدا دیگر یگانه قدرت موجود نخواهد بود. خدا با خلق کردن عالم برای خود حد و مرز می‌گذارد. عالم مادی اجازه می‌یابد که مطابق با ذاتی که برایش مقرر شده است عمل کند. خدا به شیوه‌ای در این عالَم مداخله نمی‌کند که سازوکارهای آن فقط به سودِ پارسایان و فقط به زیان غیرپارسایان باشد. وانگهی، آزادی و اختیار بشر به گناه و بدی نیز منجر می‌شود. پارسا و غیرپارسا به یکسان در معرض رنج و بلایی هستند که از کارهای بشر برمی‌خیزد. خدا اعمال قدرت خود را محدود می‌کند تا عشق و اخلاق ما را به خود جلب کند، زیرا نمی‌خواهد ما صرفاً به این علت از او تبعیت کنیم که گویا طبیعت و امور بشری چنان نظمی دارد که همواره به نفع ما یا کسانی است که از او تبعیت می‌کنند. اما خدا با آن‌که اعمال قدرت خود را محدود می‌کند، و به همین علت هم اصطلاحاً می‌گوییم خود را از عالم کنار کشیده است، باز هم در عالم حضور دارد. می‌توانیم اعتقاد بیاوریم که عالمِ بی‌اعتنا میان ما و خدا حایل شده است و ما باید با طی کردن این فاصله خدا را دوست بداریم. بدی و بلا، که هم نتیجه‌ی آزادی و اختیار بشر است و هم نتیجه‌ی بی‌اعتنایی طبیعت، بهایی است که خدا می‌پردازد تا دل‌سپردگی ما را بخرد. طبیعت و امور بشری را به حال خود می‌گذارد تا پارسایی و ناپارسایی به صورتی پاداش و مکافات زمینی نیابند که ما مجبور به اطاعت از خدا شویم. پس، فاصله‌ی میان ما و خدا که از عالمِ مخلوق ناشی می‌شود، چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ اجتماعی، معیاری از عشق اوست. رضایت دادن به این ترتیب و نظم یعنی دوست داشتنِ خدا. دوست داشتنِ عالم با همه‌ی بلایا و بدی‌هایش به معنی دوست داشتن بلایا و بدی‌ها نیست. این‌ها فقط نشانه‌های وجودِ فاصله میان ما و خدا هستند. این فاصله را می‌توان دوست داشت، زیرا که با عشق آفریده شده است. تا جایی که امکان دارد باید از بلایا کاست و علل آن را مرتفع کرد، خواه مادی باشد و خواه بشری. اما چیزی که باید به آن اعتقاد پیدا کنیم این است که بلا و بدی فقط به این علت مجال بروز یافته است که خدا از سرِ عشق امور دنیا را به دنیا واگذاشته است. از نظرِ سیمون وی، نمونه‌ی عشق کامل همان عشقی است که عیسی بر صلیب نشان می‌دهد. به عقیده‌ی مسیحیان او مثل دزدان و جانیان می‌میرد، دادگاه‌های شرعی و غیرشرعی محکومش کرده‌اند، و مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفته است. نه تنها همه‌ی نیکی‌های زمینی از او گرفته شده است، بلکه حتی به عشق خدا هم وقوف ندارد. زار می‌زند که: «خدای من، خدای من، چرا فراموش کرده‌ای؟» با این حال، باز هم پدر را دوست دارد و به او اطمینان می‌ورزد، و این عشق کامل است. آخر، بدون آن‌که هیچ نیکی و حسنی وجود داشته باشد تا به آن عشق بورزد، او همچنان به پدر عشق می‌ورزد. فقط کسانی که به رنج و بلا می‌افتند، کسانی در موقعیت عیسی، فرصت می‌یابند که در زندگی‌شان خدا را کامل دوست بدارند. سیمون وی می‌گوید خدا به این علت غایب است که قدرت خود را محدود کرده است. دایا_جینیس_الن @Tafakkor
Показати повністю ...
3 225
80
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَری؛ آیا انسان نمی‌داند که خدا او را می‌بیند؟ علق/١۴ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ انسان همان چیزی است که باور دارد. آنتوان چخوف @Tafakkor
attach 📎
3 035
33
تصوّر و درکِ شخص‌محور از سیاست و قدرت در انقلاب پنجاه‌وهفت، چه وقتی که شاه از ایران رفت و چه وقتی که خمینی به ایران آمد، انقلابی‌گران را از آن رفت و آمدِ اشخاص خوشحال و مشعوف کرد. تصوّرشان این بود که با آن رفتن و آمدن، به خیر و سعادت می‌رسند. امّا دیری نگذشت که دانستیم آن تصوّر اشتباه بود. خطای اصلی همان برداشتِ شخص‌محور از سیاست و قدرت بود که در تاروپود انقلاب اسلامی نهفته بود؛ برداشتی که ابتنایش بر نوعی سیاست‌ورزی افلاطونی‌مآب است. این برداشت، تمرکزش بر شخصِ حاکم است. برداشتِ شخص‌محور و درکِ افلاطونی‌مآب از سیاست و قدرت، رهزن و گمراهانه است. چون از یک پرسش اشتباه و فرض خطا آغاز می‌شود و به یک پاسخِ زائد می‌رسد(نقد پوپر بر افلاطون). پرسش از «شخصِ حاکم» یعنی این‌که «چه‌کس باید حکومت کند؟»، با فرضِ «حاکمیّت مهارناشده» و پاسخِ «حکومتِ فرزانگان و شایستگان». پرسش اصلی انقلاب پنجاه‌وهفت هم همین بود، و پاسخ را در رفتن ناشایستگان و آمدن شایستگان دید. امّا پادزهرِ برداشتِ شخص‌محور و افلاطونی‌مآب، برداشتِ دموکراتیک است. برداشت دموکراتیک، آنچنان که پوپر گفت، پرسش اصلی‌اش در سیاست «چگونه حکومت‌کردن» است، و آنچنان که برلین گفت، «مقدار لازم حکومت». و پاسخ این است: باید نهادها و قوانین را چنان سامان داد که قدرتِ شرورترین و فاسدترین افراد هم مهار شود تا مجال فساد و شرارت نداشته باشند. پس بنای برداشت دموکراتیک یکی بر مهار قدرت است؛ یعنی مشروط‌کردن و محدودکردن قدرت و پاسخ‌گو کردن آن و نظارت بر آن. بنای دیگرش بر حاکمیّتِ قانون است؛ یعنی قانون در کشور حجّت باشد، آن هم قانونِ عادلانه و مدنی. بنای دیگر، بهسازی دموکراتیک نهادهاست؛ یعنی دموکراتیزاسیون نهادها، از دولت تا بازار. و در نهایت، فرهنگِ عمومیِ دموکراتیک؛ یعنی حضورِ شهروندانِ عاقل و معقول در ساحتِ سیاست. و این مبناهای دموکراتیک – قدرت مشروط، حکومت قانون، نهاد دموکراتیک و شهروندان آگاه - ساختار دموکراسی را بنا می‌نهند. انقلاب اسلامی، از برداشتِ دموکراتیک محروم بود. و همین بود که نه بر ضدّ استبداد که علیه مستبدّ انقلاب کرد، و همین بود که استبدادی بدتر و سیاه‌تر پی افکند. معدودی نصیبی از برداشتِ دموکراتیک داشتند. مهدی بازرگان، از چهره‌های نادر دموکرات در انقلاب، نخستین کسی بود که به این اشتباه اعتراف کرد؛ او گفت به اشتباه شاه را دیو و خمینی را فرشته می‌دانستیم، دیوْ استبداد بود و فرشتهْ دموکراسی. باشد که از خطای گذشتگان، درس بگیریم که درس‌گرفتن از خطاها، تمرین دموکراسی است. @Tafakkor
Показати повністю ...
2 909
52
▫️کانون هوش تصویری و ارتباط آن با جوانی فکر ▫️چرا ما تولید کننده آثار درجه یک هنری در جهان کنونی نیستیم؟ ▫️بررسی ارتباط میان درک,نقد و خلق آثار هنری با فکر جوان از سری نشست‌های "جوان‌سازی فکر" جلسه سوم دکتر محمد جواد عظيمي @Tafakkor

جوانسازی_فکر3_دکتر_محمدجواد_عظیمی.mp3

2 532
62
در نظام‌های متّکی بر تشرّع، هرجا فرمانروا خواسته است در ارکانِ دین رخنه کند، به شیوه‌های شناخته شده‌ی ذیل دست زده است؛ ۱- خریدنِ آن عدّه از روحانیون که خریده شدنی بوده‌اند، و رو در رو ایستاندنِ آنها با پیشوایان منزّه طلب و سرسخت، و بدین‌گونه ایجاد دودستگی و تشتّت در اعتقاد. ۲- تقویّتِ خرافات دینی در مقابل اصول؛ بدین‌گونه خلایق با فروع، که عوام پسندتر است، سرگرم می‌گردند و اصول را که چه بسا ماهیّت ضدّ جور و ضدّ فساد دارد، از یاد می‌برند. ٣- لوث کردن مقاومت‌های دینی با تهمت‌هایی که جنبه‌ی سیاسی دارد و تحت عنوان کلّی «بدعت گذاری در دین» نام‌های مختلفِ زندیق و ملحد و رافضی و خارجی و باطنی و قرمطی و غیره به خود گرفته است؛ بدین‌گونه در ذهن عوام آشوب می‌افتد و حذف عناصر نامطلوبِ سیاسی از نظر دین الزام‌آور قلمداد می‌گردد. دکترمحمّد‌علی‌اسلامی‌‌نُدوشن @Tafakkor
Показати повністю ...
4 013
74
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها در آن روز زمین هرچیزی که دیده را بیان می‌کند. زلزال/۴ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ خداوند برای هر کس همون قدر وجود داره که او به خداوند ایمان داره. مصطفی مستور @Tafakkor
attach 📎
2 746
50
و همچنان چنگ دل آهنگ دلکش مي‌زند... @Tafakkor

122572499.mp3

2 701
37
ننگ و درد آن است که به مقامِ شاهِ بندری رسیده باشی، و برای حفظِ این مقام، اقدام به ظُلم و خیانت کنی؛ و به امکانِ سازش با بیگانه رسیده باشی و این گاه نتوانی بر نفسِ امّاره‌اَت غلبه کُنی؛ میلِ به اندوختن، و خویشانَت را به مکنت و ثروت رساندن و حقّ یتیمان را بلعیدن و شمشیر به جانبِ بی‌گناهان کشیدن را نتوانی سرکوب کُنی. بر جاده‌های آبی سرخ نادر ابراهیمی @Tafakkor
3 437
34
▫️کانون هوش زبان شناختی و ارتباط آن با جوانی فکر ▫️بررسی میزان توانایی کانون هوش زبان شناختی فردی از سری نشست‌های "جوان‌سازی فکر" دکتر محمد جواد عظيمي @Tafakkor

جوانسازی_فکر2_دکتر_محمدجواد_عظیمی.mp3

2 834
67
انانیت و لوازم آن زان که بی‌خود فانی است و ایمِن است تا اَبَد در ایمِنی او ساکِن است نَقْشِ او فانیّ و او شُد آیِنه غَیْرِ نَقْشِ رویِ غیرْ آن جایْ نَه مولانا اگر تو مثل آینه شوی و از خود فانی شوی ، همۀ نقش‌ها در تو منتقش می‌شود و با همه احساس یگانگی خواهی‌کرد. من که با تو احساس یگانگی نمی‌کنم، تصویری از تو بر بک‌گراندم دارم که با تصویر تو تداخل و طبعا تزاحم پیدا می‌کند. فرض کنید من انانیت ملی داشته باشم، اگر کسی به ملیت من توهین کرد، دوستی من با او از بین خواهد رفت. اگر انانیت دینی داشته باشم. کسی که دین مرا نقد یا عیب جویی یا مخالفت کرد، من با او هم نمی‌توانم رابطه‌ای داشته باشم. اگر انانیت جنسی داشته باشم، دوستی‌ام با کسی که از مردان بدی بگوید، مکدر می‌شود. فرض کنید انانیت شغلی حرفه‌ای داشته باشم، دوستیِ من با کسی که از فلسفه مخالفت کند، مکدر می‌شود. به تعداد انانیت‌هایی که من دارم، تعدادی انسانها را از دست می‌دهم. غیرت ورزی به رشتۀ تحصیلی، شغل و حرفه، ملیت، دین و مذهب، مکتب و مسلک، مشرب و مرام، ایدئولوژی، ایسم، رنگ پوست و اقلیمی که در آن بوجود آمدم و ... باعث از دست دادن تعدادی از دوستانم می‌شود. فرض کنید من هیچ انانیتی ندارم، مثل مولانا در پاسخ به یک یهودی که گفت، دین من از دین شما برتر است، گفت تو راست می‌گویی، حق با توست. مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند، موافقان و مخالفان دینِ من. اگر من غیرت ورزی دینی داشته باشم، نیمی از مردم با من دوستی نخواهند داشت. حتی اگر پیش یک پزشک مدرن، دم از پزشکی سنتی زدید، جوری به شما نگاه می‌کند که انگار شما می‌خواهید بنیاد هستی او را بر باد دهید. نمی‌توانند بپذیرند که حق فوق این است که من در چه رشته‌ای در حال درس خواندن هستم.و در کجا تخصص پیدا کرده‌ام. به همین ترتیب پیش یک مارکسیست دم از لیبرال زدن و بر عکس، گرایش چپ و راست و ... دوستی‌ها را کم می‌کند. چون انانیت داریم. اگر کسی هیچ گونه انانیتی نداشته باشد، شما چگونه می‌توانید او را بیازارید؟ و او چگونه می‌تواند شما را بیازارد؟ زمانی بحثی راجع به لذت پیش کشیده بودم که ما تا عاشق چیزی غیر از لذت نباشیم، هرگز نمی توانیم لذت ببریم. کسانی که فقط عاشق لذتند ابسیلونی، سر سوزنی از هیچ چیزی لذت نمی‌برند. آدم باید عاشق چیزی غیر از لذت باشد و آنوقت به آن چیز رسید لذت می‌برد. پارادوکس لذت، یعنی کسانی که فقط عاشق لذتند، از هر لذتی محرومند. کسانی که عاشق چیزهایی غیر از لذتند به لذت دست می‌یابند. همان پارادوکس در اینجا است. انانیت تریلیاردها نوع دارد مثل موی بلوند کسی و نگاهش به کله سیاه‌ها و برعکس. به میزان یک انانیت‌، یک خط بین موافقان و مخالفان آدمیان می‌افتد. گاهی از لحاظ گرایش سیاسی من، شکافی بین موافقان دینی می‌افتد و تعدادی از آنها بیرون می‌روند. فلسفه و موسیقی شرق در مقابل موسیقی غرب و ... کم کم علی می‌ماند و حوضش. به ازای هر جلوۀ انانیتِ ما، یک بخشی از آنانی که می‌توانستند بالقوه دوست ما باشند، نمی‌گذاریم بالفعل دوست ما باشند. حالا اگر انانیت را کنار گذاشتی، می‌توانی با همه دوستی داشته باشی، زیرا نقشی نداری که بخاطر آن، کسان را از خودت برانی. معنایش این نیست که من به چیزی عقیده یا احساس و عاطفۀ خاصی یا خواسته‌های خاصی ندارم، هر انسانی همۀ اینها را دارد. ما نمی‌توانیم دست از اینها، بی‌دلیل برداریم. اگر حقیقت طلب باشیم، دلیلی اقامه شود، دست بر می‌داریم ولی بی‌جهت نه. مسئله این است که باورها، احساسات و عواطف، خواسته‌های خودت را ترازوی تشخیص حق از باطل قرار نده. درسگفتار روان درمانگری در مثنوی استاد مصطفی ملکیان @Tafakkor
Показати повністю ...
3 343
59
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا ...وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ شكرانه‏‌ام را به جاى آريد و با من ناسپاسى نكنيد. بقره/۱۵۲ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ عشق شادی‌ست؛ عشق آزادی‌ست؛ عشق آغازِ آدمیزادی ست. هوشنگ ابتهاج @Tafakkor
attach 📎
3 134
39
‍ زندگی تحمیلی که قواعد آن, نه به انتخاب ما بلکه از قبل توسط دیگران نوشته شده! چرا بدترین نوع زندگی است؟ شاید به این خاطر که مغز ما تحمیل را برنمی‌تابد. شاید بخاطر اینکه در شرايط تحمیل، انرژی‌های مغز آزاد نمی شود. شاید بخاطر اینکه انرژی‌های آزاد نشده‌ی مغز، سبب ایجاد تومورهای روانی، یا همان عقده‌های روانی می‌گردد. شاید بخاطر اینکه در زندگی تحمیلی, فرد به صورت بسیار ناخود آگاه فقط در حال گوشودن عقده‌های روانی است و متوجه گذر ثانیه‌ها و تمام شدن فرصت‌ها نمی‌شود. شاید بخاطر اینست که لذت کاذب عقده گشایی جایگزین لذت واقعی از زندگی می‌شود. شاید بخاطر اینست که چهره‌ی کیهان، طبیعت و انسان در زندگی تحمیلی مسخ و دگر گون نگریسته می‌شود. و شاید تمام این موارد اجزاء تولید یک سندرم وحشتناک و غیر محسوس، یعنی "پیر مغزی" می باشند . اگر ما تصور می‌کنیم سن مغز ما برابر با سن شناسنامه‌ای ما است، سخت در اشتباهیم، چه بسا جوان بیست ساله‌ای که دچار پیری زودرس مغز شده باشد. چه بسا فرد کهنسالی که مغز جوان وشادابی داشه باشد. آیا علائم ونشانه‌های افسردگی، غم، بی‌انگیزگی، بی‌هدفی، سرگردانی و... را درجوانان امروز نمی‌بینیم؟ آیا چون آنها را کهنسال می‌بینیم، برنامه ریزی‌های اجتماعی را در این سطح و متناسب افرادی که دچار سندرم پیر مغزی هستند تنظیم می‌کنیم؟ آیا ضروری‌ترین کار فرهنگی پیشگیری از روند پیری زودرس مغزی در جوانان نیست؟ آیا اصلی‌ترین وظیفه و رسالت انسانی ما جوانسازی فکر افرادی که در این سندرمِ بسیار خطرناک گرفتار شده و همه چیز به آنها تحمیل گشته نیست؟ آیا مغز ما می‌تواند برنامه‌ای برای جوانسازی خود داشته باشد؟ آیا ما از این گونه عوارض مغزی و برنامه‌های پیشگیری و مداوای آن خبر داریم؟ آیا زمانیکه از آسیب‌های جبران ناپذیر فرهنگی، اجتماعی صحبت می‌کنیم می‌دانیم از چه گستره عمیق و پر پهنایی حرف می‌زنیم؟ گستره‌ای که یک لحظه نباید از آن غافل بود و آن ‌را زیر یکسری برنامه‌های، بی‌محتوا و تاریخ مصرف گذشته پنهان کرد. دکتر محمد جواد عظیمی @Tafakkor
Показати повністю ...
attach 📎
3 788
78
▫️آیا می توان جلوی پیری زودرس فکر را گرفت؟ ▫️چه عواملی باعث پیری مغز و فرسودگی روان می شوند؟ آیا می توان با فکری پیر، در جهان کنونی زندگی مطلوبی داشت؟ ▫️چه عواملی باعث مانایی فکر جوان می شوند؟ از سری نشست های "جوانسازی فکر" دکتر محمد جواد عظيمي @Tafakkor

جواسازی فکر1-دکتر محمدجواد عظیمی.mp3

2 688
137
"مصرف کردن زندگی در راه من های غیر حقیقی، مثل خانه ساختن در زمین دیگران است." مفاهیم انتزاعی که اصلا وجود ندارند از قبیل ملیت، ایدئولوژی، مکتب و ...، حیف زندگی است که صرف این قبیل اموری شود که اصلاً وجود ندارند. خدمت به مردم خوب است چون وجود دارند اما خدمت به فرهنگ، تمدن، اومانیسم، ناسیونالیسم، فمنیسم، اسلام، ملت و ... وهْم است. نقل است که به موسیلنی گفتند همه مردم ایتالیا در حال فلاکت هستند، ایشان جواب داد که من نگفتم ایتالیایی‌ها بلکه گفتم ایتالیا در حال شکوفا شدن است. به مسلمانان خدمت کن نه به اسلام، چون مسلمانان وجود دارند ولی اسلام برساخته ذهن ما است. من‌های غیر حقیقی خودمان؛ تصویر من در ذهن دیگران، تصویر ذهنی من از تصویرم در ذهن دیگران و ... . مصرف کردن زندگی در راه من‌های غیر حقیقی، مثل خانه ساختن در زمین دیگران است. البته به ارزش داوری‌های دیگران نباید بها داد اما به واقعیت داوری‌های دیگران باید بها داد. هر چه دایره‌ی عمل تنگ‌تر شود، دایره‌ی بصیرت فلسفی وسیعتر می‌شود. به‌قول بودا، ما در حال تاختن با اسب و کالسکه در جاده‌ی خاکی هستیم و پشت به جاده هم هستیم. هر چه تند تر برانیم( action ها را بیشتر کنیم) گرد و خاک، بیشتر شده و چیزی نمی‌بینیم. ضمناً باید رو به جاده بنشینیم. فیلسوف می داند که قوانین حاکم بر هستی تغییر ناپذیر و واقعیت‌ها دگرگونی پذیرند. لذا در مواجهه با قوانین هستی شناخت و تسلیم پیدا می‌کند و در عوض در پی دگرگون کردن پدیده‌ها در صورت نیاز می‌رود. [بر عکس انسان‌های عادی] فیلسوف از تنبلی به دور است. تنبلی دو نوع است: فراموشی خود و اقدام برای غیر خود، اقدام نکردن برای دگرگونی چیزی که می‌توان دگرگونش کرد. ممکن است عرفا و مؤمنان به زندگی فیلسوفانه ایراد بگیرند که چرا متکی به عقل است؟ عقلی که دائماً دستاوردهایش تغییر می‌کند. به این اشکال دو جواب می‌توان داد: جواب حلی: این که عقل در آینده محصولات بهتر و کاملتری خواهد داد قبول است اما انسان نمی‌تواند تا آن موقع منتظر بماند. مانند بیماری که مجبور است دارویی را با وجود عوارض جانبی‌اش بخورد و نمی‌تواند تا زمان ساخته شدن داروئی بهتر و با عوارض کمتر صبر کند. جواب نقضی: وحی‌ها و مکاتب عرفانی هم اختلافات و بی‌ثباتی‌ها دارند و ضمناً لازم است که اعتبار وحی و عرفان را ابتدا اثبات کنیم و این اثبات هم کار عقل است. عقل کنونی که در آینده حرفش عوض می‌شود! فیلسوف لزوماً به وحی و مکاشفات عرفانی بی‌اعتنا نیست اما اگر بخواهد از آنها توشه گیرد اول باید تایید و اعتبارشان را از عقل بگیرد. درسگفتار زندگی فیلسوفانه استاد مصطفی ملکیان @Tafakkor
Показати повністю ...
3 343
70
امروز‌‌در ‌این‌آیه‌ تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ همواره با نیکی زشتی و پلیدی را دفع می‌کنند رعد/٢٢ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ ما گرفتار عادت زیستن شده‌ایم، پیش از آن‌که به اندیشیدن عادت کنیم. آلبرکامو @Tafakkor
attach 📎
3 797
56
یکی از فرماندهان ابن زیاد با افتخار می‌گفت: ما طاعت از امام را کنار نگذاشته‌ایم و از جماعت کناره گیری نکرده‌ایم و به سپاه ابن زیاد نیز نصیحت می کرد: «ألزموا طاعتكم و جماعتكم و لاترتابوا في قتل من مرق عن الدين و خالف الإمام»: «طاعت و جماعت را حفظ کنید و در کشتن کسی که از دین خارج گشته و با امام مخالفت ورزیده است، تردید نکنید». ابن زیاد هم پس از دستگیری مسلم بن عقیل، به او گفت: «یا شقی! خرجت على إمامک و شققت عصا المسلمين»: «ای عصیانگر! بر امام خود خروج کردی و اتحاد مسلمین را از بین بردی». البته مسلم که تسلیم چنین انحرافی نبود، به حق پاسخ داد که حاکم خلافت را به اجماع امت به دست نیاورده است، بلکه با حیله گری بر وصی پیامبر (ص) غلبه یافته و خلافت را غصب کرده. أبو اسحاق می‌گوید: «شمر بن ذی الجوشن که اوایل با ما نماز می خواند، پس از نماز دست‌های خود را بلند می‌کرد و می‌گفت: خدایا تو میدانی که من مردی شریفم، مرا مورد بخشش قرار ده. من به او گفتم: چگونه خداوند تو را ببخشد، در حالی که در قتل فرزند پیامبر(ع)، معاونت کرده‌ای؟ شمر گفت: ما چه کردیم؟ « امرای» ما به ما دستور دادند که چنین کنیم و جایز نبود با آنها مخالفت کنیم، زیرا اگر مخالفت می‌کردیم، از الاغهای آبکش بدتر بودیم. من به او گفتم: این عذرِ زشتی است. اطاعت تنها در کارهای درست و معروف است». فاجعه جهل مقدس سید مصطفی محقق @Tafakkorاندر حکایتِ تبعیتِ بی‌چون و چرا از “ولی فقیه”
Показати повністю ...
4 213
98
یکی از فرماندهان ابن زیاد با افتخار می‌گفت: ما طاعت از امام را کنار نگذاشته‌ایم و از جماعت کناره گیری نکرده‌ایم و به سپاه ابن زیاد نیز نصیحت می کرد: «ألزموا طاعتكم و جماعتكم و لاترتابوا في قتل من مرق عن الدين و خالف الإمام»: «طاعت و جماعت را حفظ کنید و در کشتن کسی که از دین خارج گشته و با امام مخالفت ورزیده است، تردید نکنید». ابن زیاد هم پس از دستگیری مسلم بن عقیل، به او گفت: «یا شقی! خرجت على إمامک و شققت عصا المسلمين»: «ای عصیانگر! بر امام خود خروج کردی و اتحاد مسلمین را از بین بردی». البته مسلم که تسلیم چنین انحرافی نبود، به حق پاسخ داد که حاکم خلافت را به اجماع امت به دست نیاورده است، بلکه با حیله گری بر وصی پیامبر (ص) غلبه یافته و خلافت را غصب کرده. أبو اسحاق می‌گوید: «شمر بن ذی الجوشن که اوایل با ما نماز می خواند، پس از نماز دست‌های خود را بلند می‌کرد و می‌گفت: خدایا تو میدانی که من مردی شریفم، مرا مورد بخشش قرار ده. من به او گفتم: چگونه خداوند تو را ببخشد، در حالی که در قتل فرزند پیامبر(ع)، معاونت کرده‌ای؟ شمر گفت: ما چه کردیم؟ « امرای» ما به ما دستور دادند که چنین کنیم و جایز نبود با آنها مخالفت کنیم، زیرا اگر مخالفت می‌کردیم، از الاغهای آبکش بدتر بودیم. من به او گفتم: این عذرِ زشتی است. اطاعت تنها در کارهای درست و معروف است». فاجعه جهل مقدس سید مصطفی محقق @Tafakkorاندر حکایتِ تبعیتِ بی‌چون و چرا از “ولی”
Показати повністю ...
1
0
کارگاه اختلالات افسردگی قسمت4 دکتر #آذرخش_مکری @Tafakkor

2021_10_01_17_06_04.mp3

2 850
40
مهمترین چیز در زندگی چیست؟ اگر این سوال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است، خواهد گفت غذا. اگر از کسی بپرسیم که از سرما دارد می‌میرد، خواهد گفت گرما. و اگر از آدمی تک و تنها همین سوال را بکنیم، لابد خواهد گفت مصاحبت آدم‌ها. ولی هنگامی که این نیازهای اولیه برآورده شد آیا چیزی می‌ماند که انسان بدان نیازمند باشد؟ فیلسوفان می‌گویند بلی. به عقیده‌ی آنها آدم نمی‌تواند فقط در بند شکم باشد. البته همه خورد و خوراک لازم دارند. البته که همه محتاج محبت و مواظبت‌اند. ولی از اینها که بگذریم یک چیز دیگر هم هست که همه لازم دارند، و آن این است که بدانیم ما کیستیم و در اینجا چه می‌کنیم. دنیای سوفی/یوستین گردر @Tafakkor
Показати повністю ...
3 643
75
امروز‌‌در ‌این‌آیه‌ تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ هنگامی که تصمیم گرفتی،بر خدا توکل کن آل‌عمران/۱۵۹ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ به یکدیگر عشق بورزید؛ ولی به نام عشق، یکدیگر را به بند نکشید جبران خلیل جبران @Tafakkor
attach 📎
4 244
71
فردا که بیدار شدی وانمود کن استخدام شدی. شغلت مدیریت این آدمیه که هستی.
3 170
74
ادبیات و رام کردن طوفان ابتذال دکتر قربان عباسی ‏ ‏ زمانی در سخنرانی خود با عنوان وجدان کلمات نوشت: «اگر ادبیات را دوست دارم برای آن است که ادبیات امتداد همدردی من با ضمیرهای دیگر، قلمروهای دیگر، آرزوهای دیگر، کلمات دیگر است. ادبیات عین خودآگاهی است، تردید است و ندای وجدان. باریک‌بینی و نکته‌سنجی است. ادبیات علاوه بر اینها آواز است، بداهه است، جشن است، برکت است. ادبیات انباشتگی است، تجسم صورت آرمانی تکثر، چندگانگی و آمیختگی است. ذهنی را تصور کنید که میزبان اندیشه‌های تولستوی، داستایوفسکی، شولوخوف، مایاکوفسکی، چخوف، زامیاتن، سیرین، گنچارف، گوگول، پاسترناک و آخماتوا و صدها نویسنده‌ی دیگر باشد. درون او به تعبیر بارت به یک میدان شهر پُر صدا تبدیل می‌شود. ادبیات تکثیر صداهای متفاوت و متناقض در فضای ذهنی ماست و کسی که بتواند تناقضات را در خود تاب بیاورد قطعاً ناسازگاری‌ها و تعارضات بیرون را هم تاب خواهد آورد. ادبیات عبارت‌ست از ناهمگونی و تفاوت و آمیزش همه‌ی آنها و در نهایت تعلیق قضاوت در آدمی. آنکه عمیقاً ادبیات خوانده باشد از قضاوت می‌پرهیزد. و تعلیق قضاوت سرآغازی است برای انسان شدن و انسان ماندن. حکایت ماندگار جبران خلیل جبران درباره دو زن فاحشه و مومن، خود گویای ذهنی ادبی است. می‌گوید بر درگاه پنجره نشسته بودم دیدم زنی فاحشه از این سوی خیابان و زنی مومن و پاکدامن از آن سوی خیابان می‌آیند. گفتم خدایا این زن مومن چقدر نجیب است و آن زن روسپی چقدر نانجیب. صدایی در سرم پیچید که فرزندم آن زن مومن مرا در دعاهای خویش می‌جوید و آن زن روسپی در دردهای خویش، هر دو بنده من‌اند. ادبیات همین است تعلیقِ قضاوت به حکم وجدان. ادبیات تجسم بخشیدن به خِرَد است و مبارزه پیگیرش با عقل. ادبیات با رضایت سر و کار دارد و نه حساب و کتاب. خرد ادبیات آنتی تز داشتن عقیده است و حمایت است از ژرف اندیشی. کار ادبیات غنا بخشی به روح و انهدام حقیقت یکپارچه است و متلاشی کردن آن. ادبیات نه در پی حقیقت که در پی حقایق است تا با چیدن آنها در کنار هم ذهن را به موزاییکی از مفاهیم بدل کند. ادبیات کوششی است جان‌فرسا برای رهاندن ذهن و جان از تارهای ایدئولوژی. پرهیختن است از پیش‌داوری و تعلیق داوری است چرا که در ادبیات راستین نه یک انسان که انسان‌ها بر روی زمین زندگی می‌کنند و نه فقط یک دین که ادیان و نه فقط یک زبان که هزاران زبان از هستی سخن می‌گویند. یک ذهن ادبی ذهنی است باز و نه الزاماً پُر. ذهنی است جَسته از غلظت ایدئولوژی، رهیده از بار پیشداوری و گریخته از چنگال منیَّت. ادبیات میکروکاسم طبیعت است. هم‌آغوشی باد است با عطر رُز. دفاع از زندگی‌های نزیسته است و به چالش طلبیدن فراموشی هستی و البته به تعبیر زیبای نویسنده روس “آندره بلی” ادبیات امکانی است برای رهایی روح. ادبیات به قول بلوک ورد مقدس است برای رام کردن هیولایی به نام زندگی و یا بهتر برای رام کردن طوفان ابتذال. @Tafakkor
Показати повністю ...
3 980
73
درسگفتار @Tafakkor

ج۶۹مثنوی‌دفترششم‌دکترسروش۱۱فوریه۲۰۲۴.mp3

2 768
8
رسالت روشنفکر در جامعه تا مردم به آگاهی نرسیده‌اند، و خود صاحبِ شخصیتِ انسانی، و تشخیصِ طبقاتی و اجتماعیِ روشنی، نشده‌اند، و از مرحله‌ی تقلید و تبعیت از شخصیت‌های مذهبی و علمی‌ی خود، که جنبه‌ی فتوایی و مقتدایی دارند، و رابطه‌ی میانِ آنها با مردم، رابطه‌ی مُرید و مُراد، عامی و عالِم، و ماموم و امام است، به مرحله‌ای از رشدِ سیاسی و اجتماعی، ارتقاء نیافته‌اند، که در آن، رهبران‌اند که تابعِ اراده و خطِ‌مشیِ آگاهانه‌ی آنان‌اند، و...، رسالتِ روشنفکرِ وابسته به چنین جامعه‌هایی، در یک کلمه، عبارت است از؛ وارد کردنِ واقعیت‌های ناهنجارِ موجودِ در بطنِ جامعه و زمان، به احساس و آگاهی‌ی توده. روسو می‌گوید: برای مردم "راه" نشان ندهید، و تعیینِ تکلیف نکنید، فقط به آنها "بینایی" ببخشید. خود، راه‌ها را به درستی، خواهند یافت، و تکلیف‌شان را خواهند شناخت. مجموعه آثار اندیشه دکتر علی شریعتی @Tafakkor
Показати повністю ...
6 030
50
امروز‌‌در ‌این‌آیه‌ تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. آل عمران/۱۵۹ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ اگر عمیقا یقین داشتید که قادر به خلق آینده‌تان هستید حتی یک روز را هم از دست می‌دادید؟ @Tafakkor
attach 📎
3 140
39
بنیاد گرایی تجدید نظر طلبانه یا بازگشت به" دوره طلایی". نمونه های بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد تو می‌توانی برای حفظ و تقویت قدرتت از واقعه‌ای اسطوره‌ای با افسانه‌ای در تاریخ کشورت یا قوم و مذهبت بهره برداری کنی. تو می‌توانی خودت را تجسم یا ادامه دهنده‌ی راه و آرمان این اسطوره‌ی قدیمی جلوه دهی و به این وسیله موضع قدرتت را تحکیم کنی. تنها نکته‌ای که باید توجه کنی این است که در ارائه تفسیر تجدید نظر طلبانه‌ات از" دوره طلایی" نباید خیلی وارد جزئیات شوی و فقط باید به کلیات بسنده کنی. زیرا در غیر این صورت روشنفکران برای جلوه دادنِ تو به عنوان یک رهبرِ عوام فریب احتمالا از این جزئیات سوءاستفاده خواهند کرد. غرور کور ملی؛ هر دیکتاتوری اگر اراده کند می تواند هر موضوعی را، هر چقدر هم کوچک و پیش پا افتاده باشد به غرور ملی تبدیل و از آن برای تقویت پایه‌های قدرتش استفاده کند. هوگو چاوز زمانی به فکر توسعه برنامه‌های اتمی‌اش افتاد تا بلکه از این طریق بتواند" غرور ملی" هموطنانش را تقویت کند. چاوز یک راکتور تحقیقاتی را در کاراکاس راه انداخت و داعیه‌های اتمی گزافی کرد، هرچند بعدا مجبورشد به دلیل مخالفت‌های آمریکا، آن را برچیند. دستاوردهای فضایی شوروی نیز مایه غرور ملی حاکمان شوروی بود، هر چند مردم مجبور بودند برای خرید حداقل مواد غذایی روزانه‌شان هر روز برای ساعت‌های متمادی در انواع صف‌ها منتظر بمانند. @Tafakkor
Показати повністю ...
2 953
16
درسگفتار @Tafakkor

ج۶۸مثنوی‌دفترششم‌دکترسروش۲۸ژانویه۲۰۲۴.mp3

2 780
8
خاطرات، عموما در ذهن ماندگارند. برخی از آنها را باید صیقل داد و گوشه‌ای جای داد، و بعضی دیگر را می‌بایست هر چند وقت یک‌بار، هرس کرد! این که می‌گویم هرس کنیم ، به این دلیل است که خاطرات در تمام ذهن و روح ریشه می‌دوانند و نمی‌شود از بیخ و بن؛ آن‌ها را کند و دور انداخت! ولی این که گاهی خار و خسی را که روح را می‌خراشد، هرس کنیم؛ باعث می‌شود در جاریِ زندگی؛ راحت‌تر دوام آورد. کامیلو خوسه سلا @Tafakkor
3 300
71
ت
1
0
امروز‌‌در ‌این‌آیه‌ تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ تنها صابرانند كه بدون حساب اجرشان به تمام داده مي‌شود. زمر/١٠ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ در میان همه‌ی سیئاتی که موجب انحطاط سیرت آدمی می‌شوند؛خودپرستی از همه‌ی آنها زشت‌تر و مذموم‌تر است. ویلیام تکری @Tafakkor
attach 📎
4 256
47
معترضان مصر به‌مانند مردم تونس(در جریان بهار عربی) فقدان حقوق سیاسی را علت بنیادین مشکلات اقتصادی خود می‌دانستند؛ از نظر آنها آنچه که آنها را عقب نگه داشته است دولتی فاسد و ناکارآمد، و جامعه‌ای است که نمی‌تواند از استعداد، همت، خلاقیت و آموخته‌های مردم بهره بگیرد. در عین حال آنها معتقدند که ریشه همه‌ی ‌این مشکلات، سیاسی است و تمامی موانع اقتصادی که با آن روبرو هستند از نحوه اعمال قدرت سیاسی و به انحصار درآوردنِ آن توسط گروه اندک فرادستان ریشه می‌گیرد. در واقع آنچه باعث شده بود تا مصر فقیر باشد این بود که مصر توسط فرادستانی اداره می‌گردد که جامعه را در راستای منافع خود و به هزینه انبوه مردم اداره می‌کنند. برعکس بریتانیا و ایالات متحده آمریکا که در آن شهروندان، حلقه بسته و تنگ فرادستان صاحب قدرت را شکستند و جامعه‌ای با حقوق سیاسی فراگیر بنا نهادند، در طول تاریخ، قدرت سیاسی در مصر  در دست عده ای بود که دوست نداشتند عامه مردم به ثروت و موفقیت دست بیابند و همواره این الگو خود را بازتولید می‌کرد به گونه‌ای که چه در زمان حکمرانی امپراتوری عثمانی و چه در زمانی که ناپلئون بناپارت به سلطه عثمانی‌ها بر این کشور پایان داد و چه در دوره حکمرانی استعمار انگلیسی‌ها بر مصر، احدی برای افزایش شکوفایی اقتصادی آن تلاشی نکرد، و در ادامه نیز هیچ یک از انقلابهایی که مردم مصر تجربه کردند تغییری در زندگی آنها ایجاد نکرد، زیرا آنانی که بنای این انقلابها را برافراشتند صرفاً زمام امور را از چنگ پيشينيان خود درآورده و دوباره نظامی مشابه نظام سرنگون شده ایجاد می کردند. چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ دارون عجم اوغلو، جیمز ای رابینسون @Tafakkor
Показати повністю ...
4 093
51
کارگاه اختلالات افسردگی قسمت3 دکتر

2021_10_01_14_07_10.mp3

2 860
55
اندیشیدن و آزادی ‌ تنها خواهشی که از هر رئیس روحانی و جسمانی باید کرد، این است که بعد از این، لازم نیست نه به زور چوب، نه با تجشم(تکلف) استدلال و نه با تازیانه‌ی طریقت، کمال منتظره‌ی ما را به ما معرفی فرمایید! شما فقط اجازه بدهید که ما در تمیز و تشخیصِ کمالِ خودمان بشخصه مختار باشیم! معنی کلمه جدید آزادی که تمام انبیا و حکما و علمای دنیا، مستقیم و غیر مستقیم، برای تکمیل معنی آن کوشیده‌اند و ما تازه با هزار تردید و لکنت، اسم آن را بر زبان جاری می‌کنیم، همین است که مدعیان تولیت قبرستان ایران(!) کمال انسان را به معرفی‌های حکیمانه‌ی خودشان محدود نکرده و اجازه فرمایند نوع بشر، به همان وسایل خلقتی در تشخیص کمال و پیروی آن، بدون هیچ دغدغهٔ خاطر ساعی باشند. معنی کلمهٔ آزادی که قرن‌هاست در تحصیل آن سیل‌های خون جاری است، فقط تحصیل چنین اجازه [اجازه آزاد اندیشیدن] یا استرداد همین حقِ طلق بشری است. مشروطه‌ ایرانی ماشاالله آجودانی @Tafakkor
Показати повністю ...
4 057
45
اندیشیدن و آزادی ‌ تنها خواهشی که از هر رئیس روحانی و جسمانی باید کرد، این است که بعد از این، لازم نیست نه به زور چوب، نه با تجشم(تکلف) استدلال و نه با تازیانه‌ی طریقت، کمال منتظره‌ی ما را به ما معرفی فرمایید! شما فقط اجازه بدهید که ما در تمیز و تشخیصِ کمالِ خودمان بشخصه مختار باشیم! معنی کلمه جدید آزادی که تمام انبیا و حکما و علمای دنیا، مستقیم و غیر مستقیم، برای تکمیل معنی آن کوشیده‌اند و ما تازه با هزار تردید و لکنت، اسم آن را بر زبان جاری می‌کنیم، همین است که مدعیان تولیت قبرستان ایران(!) کمال انسان را به معرفی‌های حکیمانه‌ی خودشان محدود نکرده و اجازه فرمایند نوع بشر، به همان وسایل خلقتی در تشخیص کمال و پیروی آن، بدون هیچ دغدغهٔ خاطر ساعی باشند. معنی کلمهٔ آزادی که قرن‌هاست در تحصیل آن سیل‌های خون جاری است، فقط تحصیل چنین اجازه [اجازه آزاد اندیشیدن] یا استرداد همین حقِ طلق بشری است. مشروطه‌ایرانی/ماشاالله آجودانی @Tafakkor
Показати повністю ...
1
0
معترضان مصر به‌مانند مردم تونس(در جریان بهار عربی) فقدان حقوق سیاسی را علت بنیادین مشکلات اقتصادی خود می‌دانستند؛ از نظر آنها آنچه که آنها را عقب نگه داشته است دولتی فاسد و ناکارآمد، و جامعه‌ای است که نمی‌تواند از استعداد، همت، خلاقیت و آموخته‌های مردم بهره بگیرد. در عین حال آنها معتقدند که ریشه همه‌ی ‌این مشکلات، سیاسی است و تمامی موانع اقتصادی که با آن روبرو هستند از نحوه اعمال قدرت سیاسی و به انحصار درآوردنِ آن توسط گروه اندک فرادستان ریشه می‌گیرد. در واقع آنچه باعث شده بود تا مصر فقیر باشد این بود که مصر توسط فرادستانی اداره می‌گردد که جامعه را در راستای منافع خود و به هزینه انبوه مردم اداره می‌کنند. برعکس بریتانیا و ایالات متحده آمریکا که در آن شهروندان، حلقه بسته و تنگ فرادستان صاحب قدرت را شکستند و جامعه‌ای با حقوق سیاسی فراگیر بنا نهادند، در طول تاریخ، قدرت سیاسی در مصر  در دست عده ای بود که دوست نداشتند عامه مردم به ثروت و موفقیت دست بیابند و همواره این الگو خود را بازتولید می‌کرد به گونه‌ای که چه در زمان حکمرانی امپراتوری عثمانی و چه در زمانی که ناپلئون بناپارت به سلطه عثمانی‌ها بر این کشور پایان داد و چه در دوره حکمرانی استعمار انگلیسی‌ها بر مصر، احدی برای افزایش شکوفایی اقتصادی آن تلاشی نکرد، و در ادامه نیز هیچ یک از انقلابهایی که مردم مصر تجربه کردند تغییری در زندگی آنها ایجاد نکرد، زیرا آنانی که بنای این انقلابها را برافراشتند صرفاً زمام امور را از چنگ پيشينيان خود درآورده و دوباره نظامی مشابه نظام سرنگون شده ایجاد می کردند. چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ دارون عجم اوغلو، جیمز ای رابینسون @Tafakkor
Показати повністю ...
1
0
امروز‌‌در ‌این‌آیه‌ تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا أَلَيسَ اللَّهُ بِعَزيزٍ ذِي انتِقامٍ ‍آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست؟ زمر/۳۷ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ ترس منبع اصلی خرافات و یکی از منابع اصلی ظلم به خود است، غلبه بر ترس شروع خردمندیست برتراند راسل @Tafakkor
attach 📎
3 198
48
دامن حکومت مطلقه آلوده به فساد است و ما مشروطه برپا کردیم تا استبداد و خود رأیی کنار رود. در صورتی که عالم دینی در راس قرار گیرد، این نقد ها هم دامن حکومت را می گیرد و هم دامن دین را و به بن‌بست‌هایی می‌رسیم که دیگر یارای حل مشکلات دینی - حکومتی را نداریم. هزاران نفر در اثر بیماری می میرند ولی ایرادی به روحانیت نمی‌گیرند. اگر روحانیت متولی امور حکومت شود، همه مشکلات بهداشتی، حکومتی، مالی، عدالتی و ... را به پای روحانیت و دین می‌گذارند. و این مساله اجتناب ناپذیر است و با زوال حکومت دینی ، زوال دین پدیدار خواهد شد. تا جامعه به بلوغ کافی نرسیده باشد ما نباید به دنبال کسب مقام و منصب حکومتی باشیم. فقط در صورتی باید به حکومت روی بیاوریم که مردم بخواهند. در غیر این‌صورت باید کار فرهنگی انجام داد. تشکیل حکومت اسلامی انتظار ایجاد عدالت کامل و آرمان نهایی را تداعی می‌کند و برای ما که ناتوان و کم تجربه هستیم سنگ بزرگ است و باعث می‌شود به اساس مساله آسیب بزنیم . باید سنگ‌های کوچک‌تر برداریم تا از افراط و تفریط مردم در عصر‌های مختلف جلوگیری کنیم. کم کم به سمت ایجاد عدالت و اصلاح امور گام برداشته شود تا به هدف آرمانی نهایی برسیم . لذا این ایده (تشکیل  حکومت دینی توسط روحانیت ) محکوم به افراط و سپس تفریط و در نهایت آسیب دیدن حکومت و دین خواهد بود. دسترسی به مرجعیت امروز از دسترسی به هر فرد دیگری راحت تر است. اگر من حکومت را در دست بگیرم دسترسی به من سخت از هر کسی خواهد شد و این یعنی فاصله مرجعیت با مردم. جریان های سیاسی غیر از روحانیت قدرت زیادی دارند و برخی از آنها تحت هیچ شرایطی سازش با ما نمی‌کنند و ممکن است منتج به جنگ داخلی و یا تفرقه های جدی شود و از هدف اصلی باز بمانیم و همه عمرمان را به جای کار دینی و فرهنگی درگیر منازعات سیاسی شویم. خلاصه‌ی نامه‌ی مرحوم آخوند به مرحوم نائينى @Tafakkor
Показати повністю ...
5 398
120
دامن حکومت مطلقه آلوده به فساد است و ما مشروطه برپا کردیم تا استبداد و خود رأیی کنار رود. در صورتی که عالم دینی در راس قرار گیرد، این نقد ها هم دامن حکومت را می گیرد و هم دامن دین را و به بن‌بست‌هایی می‌رسیم که دیگر یارای حل مشکلات دینی - حکومتی را نداریم. هزاران نفر در اثر بیماری می میرند ولی ایرادی به روحانیت نمی‌گیرند. اگر روحانیت متولی امور حکومت شود، همه مشکلات بهداشتی، حکومتی، مالی، عدالتی و ... را به پای روحانیت و دین می‌گذارند. و این مساله اجتناب ناپذیر است و با زوال حکومت دینی ، زوال دین پدیدار خواهد شد. تا جامعه به بلوغ کافی نرسیده باشد ما نباید به دنبال کسب مقام و منصب حکومتی باشیم. فقط در صورتی باید به حکومت روی بیاوریم که مردم بخواهند. در غیر این‌صورت باید کار فرهنگی انجام داد. تشکیل حکومت اسلامی انتظار ایجاد عدالت کامل و آرمان نهایی را تداعی می‌کند و برای ما که ناتوان و کم تجربه هستیم سنگ بزرگ است و باعث می‌شود به اساس مساله آسیب بزنیم . باید سنگ‌های کوچک‌تر برداریم تا از افراط و تفریط مردم در عصر‌های مختلف جلوگیری کنیم. کم کم به سمت ایجاد عدالت و اصلاح امور گام برداشته شود تا به هدف آرمانی نهایی برسیم . لذا این ایده (تشکیل  حکومت دینی توسط روحانیت ) محکوم به افراط و سپس تفریط و در نهایت آسیب دیدن حکومت و دین خواهد بود. دسترسی به مرجعیت امروز از دسترسی به هر فرد دیگری راحت تر است. اگر من حکومت را در دست بگیرم دسترسی به من سخت از هر کسی خواهد شد و این یعنی فاصله مرجعیت با مردم. جریان های سیاسی غیر از روحانیت قدرت زیادی دارند و برخی از آنها تحت هیچ شرایطی سازش با ما نمی‌کنند و ممکن است منتج به جنگ داخلی و یا تفرقه های جدی شود و از هدف اصلی باز بمانیم و همه عمرمان را به جای کار دینی و فرهنگی درگیر منازعات سیاسی شویم. خلاصه‌ی نامه‌ی مرحوم آخوند به مرحوم نائينى @Tafakkor
Показати повністю ...
1
0
کارگاه اختلالات افسردگی قسمت2 دکتر #آذرخش_مکری @Tafakkor

2021_09_30_17_03_24.mp3

2 911
65
کسانی که به واسطه‌ی تقوا و اعمال صالح خود، انتظار پاداش از خدا را دارند، از درک درستِ فضیلت بسی به دورند. گویی که انتظار دارند بخاطر تحمل دهشناک‌ترین بردگی، جایزه بگیرند! این درحالی است که فضیلت و خدمت خدا، به خودی خود شادی محض و آزادی تمام‌ عیار است. اخلاق/باروخ اسپینوزا @Tafakkor
4 044
82
امروز‌‌در ‌این‌آیه‌ تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه نصر/۳ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ این جمله از کتاب “وابی سابی” چقدر غصه داره: «و رویاهای بی‌شماری نابود شدند؛ فقط به این دلیل که کسی خودش را با کسی‌ دیگر مقایسه کرده و فکر کرده که من به اندازه‌ی کافی خوب نیستم!» @Tafakkor
attach 📎
4 421
61
ﺳﺎﻗﻰ ﺑﻴﺎ ﻛﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﺪا می‌کند ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺎن ﻛﺲ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ز ﻣﺎ ﺷﻨﻴﺪ

ساقی بیا شجریان.mp3

3 139
105
کشورها به جهت منابع طبیعی خود ثروتمند نیستند که اگر چنین بود، می‌بایست روسیه ثروتمندترین کشور جهان می‌بود. آن کشور همه چیز دارد، نفت، گاز، الماس، پلاتین، طلا، نقره، فلزات صنعتی، چوب و خاکِ غنی. با این حال کشورهای ثروتمند آنهایی هستند که دولت‌هایشان سیاست‌هایی برای تشویق خلاقیت اساسی انسان دارند، تا افراد برای موفقیت به همراه دیگران برای تولید کالاها و خدماتی که مردم برای خرید انتخاب می‌کنند همکاری کنند. چنان که ژاپن، سوئیس، هنگ کنگ، تایوان، سنگاپور و غیره فاقد منابع طبیعی هستند اما در حال حاضر جزو مرفه‌ترین کشورهای جهان هستند. بازار، اختراع جدید برخی از اقتصاددانان دانشگاهی نیست، بلکه کهن‌ترین تشکیلات اقتصادی شناخته شده بشر است. تنها یک اقتصاد تجاری آزاد شکوفا می‌تواند استانداردهای زندگی بالاتر و مشاغلی را که مردم به آن نیاز دارند را ایجاد کند که اگر صادقانه بگوییم، آنها از مزایای آزادی بهره می‌برند. مارگارت تاچر @Tafakkor
Показати повністю ...
4 621
89
کارگاه اختلالات افسردگی قسمت1 دکتر #آذرخش_مکری @Tafakkor

2021_09_30_14_04_35.mp3

2 990
79
مسمومیّت دینی، دین به‌مثابه‌ی سمّ دین را به بسیاری چیزهای آشنا تشبیه کرده‌اند. از دین همچو عشق گفته‌اند، عشقِ مخلوق به خالق. از دین چونان درخت هم گفته‌اند، که باید از میوه‌هایش آن را شناخت. از دین چونان تکلیف‌نهادن در برابر احکام الهی هم گفته‌اند، آنچنان که کانت می‌گفت. از دین چونان اخلاق هم گفته‌اند، یعنی دین همان اخلاق است نه جز آن. از دین چونان شراب هم گفته‌اند، که آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند. و از دین چونان افیون هم گفته‌اند، «افیونِ توده‌ها». این اختلافات و تفاوت‌ها در تشبیه دین به چیزهای آشنا، خود نشان از چندگانگی دین دارد؛ چه از حیث شناخت و نظر، چه از حیث نتیجه و کارکرد. امّا از دین چونان سمّ و زهر هم باید گفت که ظهوری از ظهورات تاریخی دین است. دین چونان سمّ، یک صفت اخلاقی است؛ یعنی از منظر اخلاق این نام را می‌نهیم. سمّ دینی، در این‌جا، بر ضدّ اخلاقِ انسانی استعمال می‌شود. دین چونان زهر، هر دین و هر برداشتِ دینی است که اخلاق را به گروگان می‌گیرد و اخلاقیّات را به زیرِ شرعیّات می‌کشاند؛ عدالت زمینی را به پای مقدّسات آسمانی ذبح می‌کند و اصول عدالت را آشکارا کنار می‌نهد؛ آزادیِ بشر را می‌دزدد و جای حقوق اساسی را تنگ می‌کند؛ مساوات را می‌شکند و برابری را می‌سوزاند. دین چونان سمّ، دینِ اسارت‌بخش است؛ دینِ زندان و بند است. دینِ استبداد و خودکامگی است؛ دینِ مستبدّان و خودکامگان است. دین چونان زهر، دینِ سرکوب و جبّاریّت است، دینِ خشونت و قهر است، دینِ تبعیض و بی‌انصافی است، دینِ رعب و ترور است. دین چونان سمّ، دینِ غیربهداشتی و بیمار است که سلامتِ اخلاقی و انسانی آدمیان را تهدید و تحدید می‌کند. زهری است که عاطفه را می‌خشکاند و خونِ احساس را در رگ‌های آدمی منعقد می‌کند. سمّی است که ذهن و عقلِ آدمی را چنان مسموم و زهرآگین می‌کند که از تفکّر بازمی‌ایستد و از اندیشیدن ناتوان و عاجز می‌شود. و این گونه است که پذیرای هر جهل و خرافه و یاوه‌ای می‌گردد. دین چونان زهر، دینِ اکثریِ متکبّر، دینِ اقتدارطلب و اشغال‌گر، دینِ تامّ‌گرا و ولایت‌مدار، دینِ سیاست و قدرت است که سلطه و سلطنت خودش را هرجایی بسط می‌دهد؛ از علم و هنر، تا سیاست و اقتصاد. دین چونان سمّ، اگر عینی‌تر بگویم، طرف‌دار اجبار دینی و هوادار اجبار حجاب است، به دانشگاه لشکرکشی می‌کند و دانشجویان را به اسارت می‌گیرد، به صورت زنان اسید می‌پاشد و چادر بر سرشان می‌کشد. باری، دین چونان سمّ، ضدّ زن است، دشمن زندگی است، و انکار آزادی. @Tafakkor
Показати повністю ...
4 494
92
امروز‌‌در ‌این‌آیه‌ تدبر‌‌می‌کنیم 👇به نام خدا …وَإِلَيكَ أَنَبنا وَإِلَيكَ المَصيرُ ‍ و همه فرجامها به سوی تو است. ممتحنه/۴ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ اگر در اِزای هر کلامِ پُرمهر و دلنشینی که به زبان می‌آورید، دو سکه به شما می‌دادند؛ و در اِزای کلامِ آزار دهنده و بی‌مهری که ابراز می‌کنید یک سکه از شما می‌گرفتند در آمد خالص روزانه‌تان چقدر می‌شود؟ @Tafakkor
attach 📎
3 990
54
اندیشیدن و آزادی ‌مجدالاسلام کرمانی که زمانی رئیس طلاب حوزه اصفهان بود و از مشروطه خواهان بنام این دوره، از عوامل و جهات مختلفی که باعث انحطاط مجلس ملی شده است، از «عضویت اهل علم» یعنی روحانیون در مجلس یاد می‌کند و می‌نویسد: «ورود آنها به مجلس دو عیب بزرگ داشت؛ یکی آنکه عنوان مشروطیت را که به کلی خارج از امور دیانت بود، داخل در امور دیانت کردند و مثل سایرِ مسائل شرعی، رای و عقیدهٔ علما را در آن مدخلیت دادند.» سخن او هوشمندانه‌ترین نقدی است که بر جریان شرعی کردن و دینی کردن مشروطیت ارائه شده است. او در انتقاد از این جریان و مهمتر از آن، در انتقاد از مداخلات روحانیون در امر شرعی کردن مشروطه، تا جایی پیش‌رفت که در صفحات پایانی تحلیلی که از انحطاط مجلس اول داده است، صریحا نوشت: «یکی از اسباب انحطاط مجلس، ورود آخوندها بود در او، و اگر یک مرتبهٔ دیگر مجلس و مشروطیت در این مملکت پیدا شد، حتماً باید مراقب باشند، جنس عمامه به سر را در مجلس راه ندهند، اگرچه به عنوان وکالت هم باشد، والسلام. مشروطه ایرانی ماشاالله آجودانی @Tafakkor
Показати повністю ...
4 720
92
اندیشیدن و آزادی ‌مجدالاسلام کرمانی که زمانی رئیس طلاب حوزه اصفهان بود و از مشروطه خواهان بنام این دوره، از عوامل و جهات مختلفی که باعث انحطاط مجلس ملی شده است، از «عضویت اهل علم» یعنی روحانیون در مجلس یاد می‌کند و می‌نویسد: «ورود آنها به مجلس دو عیب بزرگ داشت؛ یکی آنکه عنوان مشروطیت را که به کلی خارج از امور دیانت بود، داخل در امور دیانت کردند و مثل سایرِ مسائل شرعی، رای و عقیدهٔ علما را در آن مدخلیت دادند.» سخن او هوشمندانه‌ترین نقدی است که بر جریان شرعی کردن و دینی کردن مشروطیت ارائه شده است. او در انتقاد از این جریان و مهمتر از آن، در انتقاد از مداخلات روحانیون در امر شرعی کردن مشروطه، تا جایی پیش‌رفت که در صفحات پایانی تحلیلی که از انحطاط مجلس اول داده است، صریحا نوشت: «یکی از اسباب انحطاط مجلس، ورود آخوندها بود در او، و اگر یک مرتبهٔ دیگر مجلس و مشروطیت در این مملکت پیدا شد، حتماً باید مراقب باشند، جنس عمامه به سر را در مجلس راه ندهند، اگرچه به عنوان وکالت هم باشد، والسلام. مشروطه ایرانی/ماشاالله آجودانی @Tafakkor
Показати повністю ...
1
0
اندیشیدن و آزادی ‌مجدالاسلام کرمانی که زمانی رئیس طلاب حوزه اصفهان بود و از مشروطه خواهان بنام این دوره، از عوامل و جهات مختلفی که باعث انحطاط مجلس ملی شده است، از «عضویت اهل علم» یعنی روحانیون در مجلس یاد می‌کند و می‌نویسد: «ورود آنها به مجلس دو عیب بزرگ داشت؛ یکی آنکه عنوان مشروطیت را که به کلی خارج از امور دیانت بود، داخل در امور دیانت کردند و مثل سایرِ مسائل شرعی، رای و عقیدهٔ علما را در آن مدخلیت دادند.» سخن او هوشمندانه‌ترین نقدی است که بر جریان شرعی کردن و دینی کردن مشروطیت ارائه شده است. او در انتقاد از این جریان و مهمتر از آن، در انتقاد از مداخلات روحانیون در امر شرعی کردن مشروطه، تا جایی پیش‌رفت که در صفحات پایانی تحلیلی که از انحطاط مجلس اول داده است، صریحا نوشت: «یکی از اسباب انحطاط مجلس، ورود آخوندها بود در او، و اگر یک مرتبهٔ دیگر مجلس و مشروطیت در این مملکت پیدا شد، حتماً باید مراقب باشند، جنس عمامه به سر را در مجلس راه ندهند، اگرچه به عنوان وکالت هم باشد، والسلام. مشروطه ایرانی ماشاالله آجودانی @Tafakkor
Показати повністю ...
1
0
سلامت روان در شرایط پر استرس بخش دوم دکتر #آذرخش_مکری @Tafakkor

سلامت_روان_در_شرایط_پر_استرس_بخش_دوم.mp3

3 009
90
چرا برندگان مدال برنز از برندگان مدال نقره خوشحال‌ترند؟ در تقسیم بندی مدال‌های ورزشی، مدال نقره به جهت عملکردِ بهتر ورزشکار نسبت به نفر سوم در مقایسه با مدال برنز، جایگاه بالاتری دارد و انتظار این است که قاعدتاً نفر دوم، رضایت بیشتری نسبت به نفر سوم داشته باشد، اما وقتی به چهره‌ی‌ تمام قهرمانان ورزشی روی سکوها نگاه کنید، احتمالا متوجه این موضوع خواهید شد که برندگان مدالِ برنز از برندگان مدالِ نقره خوشحال‌تر هستند. دانشمندان بر این باورند که خط ظریفی میان افسوس و آسایش وجود دارد، که این خط در فاصله میان رفتن به روی پله‌ی دوم و پله‌ی سوم ِسکوی قهرمانی است. هرچند گرفتن مدال طلا در رتبه بندی پیروزی در بالاترین رده قرار می‌گیرد و به دنبال آن مدال‌های نقره و برنز، اما اگر رتبه بندی بر مبنای شادکامی ورزشکار باشد، ماجرا عوض می‌شود. شاید آشکارترین دلیل برای برنده‌ی مدال نقره تمرکز بر این موضوع باشد که تقریبا داشت مدال طلا را می‌بُرد و نقطه‌ی مقابل، یاد آور این است که کاملا مدال طلا را از دست داده است. اما برنده‌ی برنز ممکن است به جهت رهایی از نزول به رتبه‌ی چهارم، خوشحال‌تر باشد. دلیل این موضوع اثرِ پایانی است که ورزشکاران تجربه می‌کنند. ورزشکارانِ برنده‌ی مدال برنز، مسابقات را با پیروزی خاطره‌ی خوش تمام می‌کنند اما برندگانِ مدالِ نقره، با شکست،خاطره‌ی بد، مسابقات را به‌ پایان می‌رسانند. دانیل کاهنمن برنده‌ی نوبل اقتصادی، در تحقیقی مشخص می‌کند که مغز ما در یادآوری خاطرات اثر پایانی آن رویداد را به‌یاد می‌آورد و نتیجه می‌گیرد که آن موقعیت خوب یا بد بوده است. کاهنمن به این اتفاق نام تئوری اثر پررنگ پایانی را داد. این تئوری می‌گوید که اقدام‌های آخر مهم است. شکل پایان دادن یک کار و آخرین اقدامات ما اگر رنگ و بوی پیروزی داشته باشد، ما احساس شکست نداریم و اگر اقدامات ما رنگ و بوی شکست بدهد ما خودمان را شکست خورده می‌دانیم. @Tafakkor
Показати повністю ...
4 551
93
امروز‌ در ‌این‌ آیه‌ تدبر‌ می‌کنیم 👇به نام خدا وَالعَصرِ ‍/ إِنَّ الإِنسانَ لَفي خُسرٍ ‍ سوگند به زمان، که انسانها همه در زیانند عصر/١و٢ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ انبوهی آدم در جهان وجود دارند که در جهنم به سر می‌برند، زیرا سخت وابسته به داوری دیگرانند. ژان پل سارتر @Tafakkor
attach 📎
3 325
56
و همچنان چنگ دل آهنگ دلکش مي‌زند... @Tafakkor

Hojat Ashrafzadeh Reza Rashidpour Baran Bebarad.mp3

3 026
56
و همچنان چنگ دل آهنگ دلکش مي‌زند... @Tafakkor

Hojat Ashrafzadeh Reza Rashidpour Baran Bebarad.mp3

1
0
خانه دوست کجاست؟ کارگردان: عباس کیارستمی تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل باری به غلط صرف شد ایام شبابت حافظ @Tafakkor

file

4 398
126
خانه دوست کجاست؟ کارگردان: عباس کیارستمی تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل باری به غلط صرف شد ایام شبابت حافظ @Tafakkor

file

1
0
ژاپن وقتی پیشرفت کردکه از امپراتورش شنید: من خدا نیستم؛ من هیرو هیتو هستم؛ بابت همه اشتباهاتم متاسفم. تاوقتی خود را خدا یا نمایندگان خدا بدانند، جز فقر و بدبختی نصیبی برای کشورشان نیست. @Tafakkor
6 692
140
درس‌گفتار؛ #خلاف و وفاق علم دین جلسه‌ پنجاه ‌‌و نهم @Tafakkor

ElmDin_59_2024_04_14_.mp3

3 295
13
علم اجتماع تاریخ مشرق زمین، حکایت از این می‌کند که اعتقادهای مذهبی ملل آسیایی (اعم از قوم چینی و مغولی و آریایی و سامی) همیشه گرایش به شناختنِ قدرت واحد مطلق داشته‌اند. یا پادشاه را پسر آسمان می‌خواندند و او را از سرشت دیگری، غیر از سایر افراد بشر می‌پنداشتند؛ یا خداتراشی می‌کردند؛ و یا دامنه تصورات خود را به وجود ایزد یکتای لم‌یزل که جامه قدرت مطلق و صفات کمالی بود، می‌رساندند. در برابر آن قدرت‌ها، چون و چرا راه نداشت و در واقع می‌توان گفت که «پرنسیپ منارشی» و حکومت «دیسپوتیزم» از همین اعتقاد به قدرت واحد مطلق روییده است. اصحاب حکومت مطلقه می‌گویند، همانطور که برای گوسفندان، شبانی لازم است و چوپان نسبت به آنها «فعال مایشاء و لایسئل عما یفعل» می‌باشد، به همان قیاس شهریاران نیز مالک الرقاب رعیت هستند و هیچکس را در برابر اراده‌ی آنان، حق چون و چرا گفتن نیست. بعضی از اقوام مشرق زمین، قدرت سلطان را چنان مطلق می‌دانستند که حتی امور طبیعی را، مثل فراخی و خشکسالی و بروز طاعون و زلزله و خرابی و آبادانی جهان را، بدو نسبت می‌دادند. پس شگفت نیست که تصوری، جز روش حکومت استبدادی، در ذهن ملل مشرق نمو نیافته باشد. اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی فریدون آدمیت @Tafakkor
Показати повністю ...
4 192
49
امروز‌ در ‌این‌ آیه‌ تدبر‌ می‌کنیم 👇به نام خدا ...وَيَعلَمُ ما تَفعَلونَ و آنچه را انجام می‌دهید می‌داند. شورى/۲۵ @Tafakkor ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅ مسلمان کسى است که مردم از دست و زبان او آسوده باشند. امام رضا(ع) @Tafakkor
attach 📎
3 679
54
حالم از شرح غمت افسانه ایست چشمم از عکس رخت بتخانه ایست بر امید زلف چون زنجیر تو ای بسا عاقل که چون دیوانه‌ایست سعدی @Tafakkor

4_5990011989458424814.mp3

3 076
95
وقتی دوکس باهم اختلاف دارند، این به‌معنای آن است که یا یکی به‌خطا می‌رود یا دیگری یا هردو. این نظر کسی است که به نقادی پای‌بند است، ولی برخلاف تصور نسبی‌گرایان، بدان معنا نیست که طرفین ممکن است هردو حق داشته باشند. ممکن است حرف هردو باطل باشد، هرچند ضرورتاً چنین نیست. اما هرکس بگوید بطلان سخن هردو مساوی است با اینکه حق به‌جانب هردو باشد، فقط با الفاظ و استعارات بازی می‌کند. یکی از بزرگترین گام‌هایی که می‌توانیم به‌جلو برداریم این است که نقادی از خویشتن را یاد بگیریم و بیاموزیم که طرف‌مان ممکن است حق داشته باشد و حتی محق‌تر از ما باشد. ولی خطر بزرگتر که در این قضیه وجود دارد این است که احیاناً فکر کنیم حق هم به‌جانب ماست و هم به‌جانب حریف. چنین طرز فکری ممکن است در چشم ما نماینده‌ی افتادگی و نقادی از خویش باشد، اما، برخلاف پندار ما، هیچ‌یک از آن دو صفت را نمی‌رساند، زیرا احتمال قوی‌تر این است که هردو باطل بگوییم؛ نقادی از خویش نباید دستاویزی برای تنبلی و نسبی‌گرایی قرار گیرد. همان‌گونه که دو باطل مساوی یک حق نیست، در منازعه نیز دو حریف باطل‌گو مساوی با دو حریف حق‌گو نیستند. کارل پوپر جامعه باز و دشمنان آن @Tafakkor
Показати повністю ...
3 641
63
درس‌گفتار؛ #خلاف و وفاق علم دین جلسه‌ پنجاه ‌‌و هشتم @Tafakkor

ElmDin_58_2024-03-31_.mp3

2 970
15
شک چیست و چه بُردی دارد؟ آرامش دوستدار هر ایرانی پس ازهزاروچهارصدسال اسلامیت جسمی‌ و روحی نخست باید به‌خودش ظنین شود و در نتیجه به‌ریشه‌های فرهنگی‌اش، به‌ریشه‌های فرهنگی كه او نیز به‌نوبه‌ی خود نشانه‌ی بی‌ثمری و نازایی آن است‌. باید بدگمانی را از خودش آغاز كند كه مسطوره و مخرجی منفرد از رویداد تاریخ ایران اسلا‌می‌ست‌. باید از سرگذشت برونی، درونی، شخصی،خانوادگی و اجتماعی خودش آغاز كند، تا برسد به‌گونه‌ها و نهادهای احساسی، ذهنی و روحی دیگرانی كه چون او منفرداتی زنده از این تاریخ و فرهنگ‌اند و چنین رویدادی را به‌نوبه و به‌گونه‌ی خود مستند ‌می‌سازند‌. باید در هرچه از فرهنگ دینی و ملی‌اش ‌می‌بیند، ‌می‌شنود و ‌می‌خواند به‌تردید بنگرد، برای آنكه عموماً و معناً جز داستان‌پردازی، نقالی و رجزخوانی نبوده است‌. میان این نمایش‌ها حتی یك مورد نمی‌توان یافت كه پرسیدن را در ما برانگیزد و ذهن ما را برای اندیشیدن بپروراند‌. باید بنا را براین بگذارد كه قرن‌ها افسون‌زدگی، نابخردی، منگی جبلی‌شده، نیرنگ، خوش‌خدمتی و راحت‌طلبی، همراه با خواری و سست‌عنصری در برابر خودكامگی‌ها و پیشوایی‌های فردی و فرقه‌یی دست‌به‌دست هم داده‌اند تا این فرهنگ و موجود ایرانی ـ اسلا‌می آن را پدید آورده‌اند‌. آنگاه ببیند چگونه با چنین موجودی كه نخست خود او باشد و سپس دیگری ‌می‌توان و باید درافتاد‌. شاید نخستین و تنها ملاک و محک درافتادن در وهله‌ی اول برای «ما بافرهنگ‌ها» این باشد كه ببینیم خود ما به‌عنوان گوینده یا نویسنده‌ی ایرانی چه چیز را به چه منظوری ‌می‌گوییم و ‌می‌نویسیم، از گفتن و نوشتن چه چیز ‌می‌پرهیزیم، حتی در آن ناتوانیم و به چه سبب‌. نكند اصلاً آنچه ‌می‌گوییم و خصوصاً ‌می‌نویسیم برای ردگم‌كردن به‌خودمان در مورد خودمان باشد، در مورد آنچه باید نیندیشیده، ناگفته و نانوشته بماند، تا مچ ما به‌عنوان پس‌‌مانده‌های تاریخی كه سراسرش را در لاف و گزاف خود از شكوه دوره‌ی ایرانی و مواهب دوره‌ی اسلامی‌اش آذین بسته‌ایم بازنشود‌. نكند این شگرد، چنان در ما عجین شده كه به‌صورت مكانیسم دفاعی و وسیله‌ی مطلق صیانت نفس تاریخی و فرهنگی‌‌مان درآمده است‌. و ما این را به‌روی خود نمی‌آوریم، یا اصلاً بدان آگاه نیستیم‌. معنی‌اش در این مورد اخیر البته این خواهد بود كه در نهایـت معصومیت به دروغ شهادت ‌می‌دهیم، با نادانـی و ناآگاهی‌‌مان‌. در این‌صورت باید همین‌جا به‌خودمان بدگمان‌‌تر شویم و بی‌درنگ از خودمان بپرسیم؛ آیا ‌می‌شود هزاروچهارصدسال ایرانی اسلا‌می بود و دست‌نخورده ماند، معصوم ماند؟ آرامش دوستدار @Tafakkor
Показати повністю ...
3 846
51
Останнє оновлення: 11.07.23
Політика конфіденційності Telemetrio