الخدمة متاحة أيضًا بلغتك. انقر للترجمةعربسكا
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Категорія
Гео і мова каналу

всі пости شعر و غزل

14 071-7
~2 257
~8
15.14%
Загальний рейтинг Telegram
В світі
45 943місце
із 78 777
У країні, Іран 
8 329місце
із 13 357
У категорії
1 286місце
із 2 067
Архів постів
‌ ♥️♥️:♥️♥️ شربتِ لعلِ لبَت بود شفایِ دل ما به عبث ما ز پیِ نسخه‌ء عطار شدیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #فیض_کاشانی@sherroghazal🌸🍃 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
273
12
‌ ای مهرِ تو چون‌ماه ، به شب های بلندم غیر  از تو، بگو دل به هوای که  ببندم؟ وقتی که کنـــــارِ تو ام انـــگار به کلّی دور از غم و دلتنگی وآسیب و گزندم! درقاف ترین  قلــهء رویای تو هستم مبهـــوتِ افق‌های مه  آلود   سهنــدم! تقصیـــــرِ دلم نیست  زده  باز به دریا من فارغ از این فلسفه های زد و بندم! گاهی که شود بسته لب از قصه و غصه از دست ِ زبانِ دلِ خود  هم  گِله‌ منـدم! تا بوده چنین بوده  نمِ اشک بهانه است باید که به این  گریهء بیهوده  بخندم! مضمونِ غــــزل، محــــورِ  آرایــهء نابی باز از تو سروده است، دلِ شعرپسندم! 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
547
16
‌ منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم که بر آن کس که نه عاشق به جز انکار ندارم دل غیر تو نجویم سوی غیر تو نپویم گل هر باغ نبویم سر هر خار ندارم به تو آوردم ایمان دل من گشت مسلمان به تو دل گفت که ای جان چو تو دلدار ندارم چو توی چشم و زبانم دو نبینم دو نخوانم جز یک جان که توی آن به کس اقرار ندارم چو من از شهد تو نوشم ز چه رو سرکه فروشم جهت رزق چه کوشم نه که ادرار ندارم ز شکربوره سلطان نه ز مهمانی شیطان بخورم سیر بر این خوان سر ناهار ندارم نخورم غم نخورم غم ز ریاضت نزنم دم رخ چون زر بنگر گر زر بسیار ندارم نخورد خسرو دل غم مگر الا غم شیرین به چه دل غم خورم آخر دل غمخوار ندارم پی هر خایف و ایمن کنمی شرح ولیکن ز سخن گفتن باطن دل گفتار ندارم تو که بی‌داغ جنونی خبری گوی که چونی که من از چون و چگونه دگر آثار ندارم چو ز تبریز برآمد مه شمس الحق و دینم سر این ماه شبستان سپهدار ندارم ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
786
17
‌ هر صبح اِنگار کنارت عشق تلاوت می شود و روزگار زندگی را با لبخند به نگاهم می چسباند 🌸🍃 ‌
1 217
26
‌ ♥️♥️:♥️♥️ شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا من و چو کوه شبی، با سحر چه کار مرا من آستان تو بوسم، حدیث لب نکنم چو من به خاک خوشم، با شکر چه کار مرا 🌸🍃 ‌
1 243
20
‌ دلتنگی پیراهن نیست، که عوضش کنی و حالت خوب شود؛ دلتنگی گاهی پوستِ تنِ آدمی ست...🌱 🌸🍃 ‌

file

1 340
32
کاش من هم اشک داشتم و جای امنی گیر می‌آوردم و برای همه غریبه‌ها و غربت‌زده‌های دنیا گریه می‌کردم. برای همه آن‌ها که به تیر ناحق کشته شده‌اند و شبانه دزدکی به خاک سپرده شده‌اند... 📖 سووشون 🌸🍃 ‌
1 289
21
خوشبختی از نگاهِ هرکسی، معنایی متفاوت دارد. اما از نظر من آدم‌هایی خوشبختند که عشق به موقع به سراغشون بیاد ... 🌸🍃 ‌
1 439
29
‍ ‌ ۸ اردیبهشت زادروز (زاده ۷ اردیبهشت ۱۳۰۰ شیراز -- درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ تهران) نویسنده و مترجم او که عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود، نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر وی رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است و از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به‌شمار می‌رود. وی در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و دو سال در رشته زیبایی‌شناسی تحصیل کرد و پس از بازگشت به ایران در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت، تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر شد. او اندکی پیش از مرگ همسرش "جلال آل‌احمد" در ۱۳۴۸ رمان سووشون را منتشر کرد و در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. این بانوی پیشکسوت داستان‌نویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۱۳۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت. از دکتر سیمین دانشور، همواره به‌عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم‌نظیر در ادبیات داستانی ایران نام برده می‌شود، فیلم مستند ۹۰ دقیقه‌ای «بی‌سرو سیمین» درباره سیمین دانشور ساخته جواد میرهاشمی است. همچنین  کتاب «بی‌سرو سیمین» یادنامه سیمین دانشور  توسط انتشارات "من" منتشر شده است. ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
image
1 400
16
‌ دیگر نام تو را تمام درختان گاه بهار زمزمه خواهند کرد و مرغ های خوشخوان صبح بهار نام تو را به جوجه های کوچک خود یاد خواهند داد ای بی خیال مانده، ز من دوست! دیگر تو را زمین و زمان از برکت جنون نجیب من با نام می شناسند... 🌸🍃 ‌
1 509
34
‌ ♥️♥️:♥️♥️ مستانِ غمت درد به درمان نفروشند یک جرعه ازین جام، به صد جان نفروشند 🌸🍃 ‌
1 449
25
هرگز این قصه ندانست کسی: آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست سر فرو داشت، نمی گفت سخن نگهش از نگهم داشت گریز مدتی بود که دیگر با من برسر مهر نبود ... آه، این درد مرا می فرسود: «او به دل عشق دگر می ورزد؟» گریه سر دادم در دامن او های هایی که هنوز تنم از خاطره اش می لرزد! بر سرم دست کشید در کنارم بنشست بوسه بخشید به من لیک می دانستم که دلش با دل من سرد شده ست ...! 🌸🍃 ‌
1 491
34
‌ گفتم کجاست مسکن دل‌های بی قرار گفتا که جعد خم به خم چین به چین من 🌸🍃 ‌
1 582
21
‌ جانی شكسته دارم از دوستی گريزان در باورم نگنجد بیداد از عزيزان وايا ستیزه جويان با دشمنان ستیزند آيا برادرانیم با يكديگر ستیزان آه آن امیدھا كو چون صبح نوشكفته تا حال من ببینند در شام برگ ريزان از جور دوست ھرچند از پا افتادگانیم ما را ازين گذرگاه ای عشق بر مخیزان.... 🌸🍃 ‌
1 728
24
‌ ♥️♥️:♥️♥️ برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌ام ور چه آزادم ترا تا زنده‌ام من بنده‌ام مهر تو با جان من پیوسته گشت اندر ازل نیست روی رستگاری زو مرا تا زنده‌ام 🌸🍃 ‌
1 702
29
‌‌ مرا زخاطرِ تو هیچکس جدا نکند که دشمنم به دلم این جفا روا نکند   برای حالِ کسی چون من از گذشته مگو که دردِ خاطره را خاطره دوا نکند   به این منِ همه بی دل فقط مگو مجنون که حقِ مطلبِ ما را جنون ادا نکند   خدا مرا ز خیال تو در امان دارد به این خدا نشناسد مگو خدا نکند   🌸🍃 ‌

file

1 657
20
‌ برخیز و برفروز چراغ سپیده را تا بنگرم به روی تو صبح ندیده را تا سر برآورم به تماشای آفتاب روشن کنم نگاه سیاهی کشیده را 🌸🍃 ‌
1 791
35
‌ ‌ ♥️♥️:♥️♥️ در آغوش هم در این دایره بی پایان من امتداد توام یا تو امتداد منی...؟ 🌸🍃 ‌
1 752
26
در جهان کم کتابی را می توان یافت که تمامی ماجرای یک کشور با آن گره خورده باشد، آنگونه که ایران با شاهنامه گره خورده است. می توان گفت در این هزار سال، فردوسی حاضرترین فرد در ساخت تاریخ ایران بوده است. مجموعه قهرمانان شاهنامه را از زن و مرد؛ چون در کنار هم بگذارند، می بینیم که هیچ وجهی از وجوه هستی نیست که  در زندگی و مرگ آنان منعکس نباشد. در زبان فارسی چند کتاب هست که طی قرن ها قوت روان قوم ایرانی بوده است، یکی از آن ها و برتر از همه آن ها، شاهنامه فردوسی است. دکتر 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 629
18
۵ اردیبهشت سالروز درگذشت ُدوشَن ۰۳ شهریور ۱۳۰۳ یزد ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ تورنتو شاعر منتقد نویسنده مترجم حقوقدان و پژوهشگر  دکتر ندوشن در مدت ۵۰ سال بیش از ۵۰ کتاب و صدها مقاله در باب فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی به رشته تحریر درآورده است. تأسیس فرهنگ‌سرای فردوسی و انتشار فصل‌نامه هستی از اقدامات او در زمینه اعتلای فرهنگ و ادب فارسی می‌باشد.  اسلامی ندوشن سال‌ها زندگی خود را صرف تحقیق در آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرده است. همسر اسلامی ندوشن درباره مراسم تشییع پیکر او و این‌که آیا به ایران منتقل می‌شود گفته که چون کسالت نداشت در این فکرها نبودیم، در همین جا (کانادا) به طریق اسلامی به امانت به خاک سپرده می‌شوند. تا در فرصت مناسب به ایران بازگردد. ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 763
13
‌ بهار، همه چیزش با تابستان، با زمستان و با پاییز فرق دارد. حق است که بهار را یک آغاز پر شکوه بدانیم؛ نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده: امروز، بوته ی سبز روشن؛ فردا غرقِ صورتیِ گلِ محمدی؛ امروز، یاسِ بسته ی خاموش؛ فردا سیلابِ نوازنده ی عطر ... نه فقط به دلیل این رویش خیره کننده، بلکه به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، خندیدن، شکوفه کردن، باز شدنِ روح ...  🌸🍃 ‌
1 847
33
#بهار_دلنشین آهنگساز : ترانه‌سرا : نوازنده‌ی پیانو : نوازنده‌ی تنبک : 🌸🍃 ‌

file

1 753
27
پنجم اردیبهشت سالروز درگذشت ترانه سرای نامدار ایرانی اولین بار که ترانه از رادیو پخش شد، ۲۷ سال داشت ترانه‌های از ماندگارترین ترانه‌های آن دوران است؛ دورانی که برنامه «گل‌ها» گل کرده بود. ترانه‌هایی چون «آتش کاروان» و «برگ خزان» با صدای مرضیه «بهار دلنشین» با صدای بنان و «گل اومد بهار اومد» با صدای پوران از ترانه‌های ماندگار فارسی محسوب می‌شوند. در ترانه‌هایش به دنبال نوآوری بود. شکستن کلمات، مضامین جدید و نزدیک‌کردن ترانه به زبان کوچه و بازار از ویژگی‌های شعر او است. در این باره می‌گوید: «اولین بار آقای شعر شکسته ساخت.» اشاره او به همان ترانه «گل اومد بهار اومد» است که با صدای «پوران» اجرا شد. ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 643
14
🌸🍃 ‌

مهستی- آنکه دلم را برده خدایا.mp3

1 579
43
‌ گل اومد بهار اومد میرم به صحرا .... 🌸🍃 ‌

4_5951940398619298187.mp3

1 502
34
‌ چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها ، به باران برسان سلام ما را..! 🌸🍃 ‌
1 822
46
‌ ♥️♥️:♥️♥️ دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره‌ی درمان تو نیست 🌸🍃 ‌
1 787
29
‌ ‌تصور کن که من در یک شب آرام و بارانی تورا می بینمت در کوچه ای..یا یک خیابانی تصور کن که بعد از اینهمه دلتنگی و حسرت ببینم من تو را...آن هم کجا.. در اوج ویرانی صدای نم نم باران و بوی خاکِ نم خورده چه غوغا می کند یک بوسه از لب های مرجانی لبت را با عطش،با بوسه ای مستانه خواهم بست دلم را می فشارم بر دلت... با یک فراوانی نه فرصت می کنی چیزی بگویی مانعم گردی نه خود می گیری از لبهای من لب را به آسانی..! تصور کن کمی در زیر باران هم قدم باشیم بگیری دست من را مثل فیلم هدیه تهرانی من آن شب می شمارم با قدم های تو تهران را تو خود را می زنی آن شب به جای هدیه.. می خوانی چه می گویی به من وقتی بفهمی عاشقت هستم چه می گویم به تو.. اصلا نمی دانم.. تو می دانی؟ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 746
32
چرا زنی شبیه فرنگی ها قسمت ما نمی شود؟ نقل است  كه حسین ‌‌قلی خان نظام السلطنه از فرنگ برای رفیقش محمدافشار نامه‌ای میفرستد و فراوان از زنان فرنگی تعریف کند که در عقل و خط و سواد بی‌همتایند و از زنش گلایه دارد که چرا قسمتش زنی شبیه زنان فرنگی نیست و پاسخ محمد ولی خان به وی بی‌نظیر است: عقل و شعور ذاتی‌ست نه اکتسابی ولی خط و سواد مکتبی‌ست شما که اهل قجرید و تمام مقدرات ایران و ایرانی در دست شماست کدام مدرسه را برای زنان ساخته اید‌؟ کدام معلم را تعیین نموده‌اید برای آموزش به زنان؟ از کجا پی به بی استعدادی زنان ایران برده‌اید؟ آخر ارزش زن ایرانی را به سازگاری با اندرونی معیار گذاشته‌اید، نه خط و سواد از زن ضبط و ربط اولاد و خانه‌داری خواسته‌اید نه خط‌ نویسی زنان شجاع و آزاده را به جرم سرپیچی از فرامینتان کتک میزنید زنان را کنیز و کلفت میخواهید نه موثر در پیشرفت مملکت زنان را نصف مرد میدانید و ضعیفه خطابشان میکنید زهی خیال باطل.. برگرد رفیق برگرد به مملکت و با زنت شبیه فرنگیان رفتار کن بعد خواهی دید زن ایرانی در عقل و هوش و درایت و کیاست و ذکاوت سرآمد جهانی است برگرد. 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 109
55
‌ به امروز بنگر! زیرا زندگی همین است، همه زندگى در امروز است. همهٔ واقعیت‌های وجودی تو در امروز نهفته است: موهبتِ رشد، شکوه اعمال و کردارهایت، و افتخار پیروزی‌های تو. دیروز رویایی بیش نیست و فردا یک توهم است. اگر امروز را خوب بگذرانی فردای تو شادی‌بخش می‌شود و فردای تو امیدبخش. بنابراین به امروز خود خوب بنگر و به سپیده‌دم سلام کن! 🌸🍃 ‌
1 998
48
‌ ♥️♥️:♥️♥️ بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی 🌸🍃 ‌
1 900
31
‌ امشب بیا و حال مرا روبراه کن عمری ثواب کرده ای امشب گناه کن! عاشق شدن اگرچه به زعم دلت خطاست تنها فقط به خاطر من! اشتباه کن.. :) گفتی که باید از دل من بگذری برو! اما دو چشم خیس مرا هم نگاه کن! درگیر چشمهای توام، خوب من! بمان روی غرور لعنتی ات را سیاه کن! تنها اگر به مردن من دلخوشی بیا! امشب تمام زندگی ام را تباه کن! می خواهی از دلت بروم؟ میروم ولی فکری به حال این دل بی سرپناه کن! 🌸🍃 ‌
1 867
34
‌ آن حرف که از دلت غمی بگشاید در صحبت دل شکستگان می‌باید هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید 🌸🍃 ‌
1 944
39
‌ بیا کز عشق تو دیوانه گشتم وگر شهری بدم ویرانه گشتم ز عشق تو ز خان و مان بریدم به درد عشق تو همخانه گشتم چنان کاهل بدم کان را نگویم چو دیدم روی تو مردانه گشتم چو خویش جان خود جان تو دیدم ز خویشان بهر تو بیگانه گشتم فسانه عاشقان خواندم شب و روز کنون در عشق تو افسانه گشتم به جان جمله مستان که مستم بگیر ای دلبر عیار دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم عطاردوار دفترباره بودم زبردست ادیبان می نشستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم ها را شکستم مرا گفتی بدر پرده دریدم مرا گفتی قدح بشکن شکستم مرا گفتی ببر از جمله یاران بکندم از همه دل در تو بستم 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...

بیا_کز_عشق_تو_دیوانه_گشتم_همایون_شجریان.mp3

1 825
41
درین محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم... اگر که باب دلت نیستم حرامم کن لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن... 🌸🍃 ‌
1 729
36
‌ آنانکه شمع آرزو در بزم عشق افروختند از تلخی جان کندنم، از عاشقی واسوختند دی مفتیان شهر را تعلیم کردم مسئله و امروز اهل میکده، رندی ز من آموختند 🌸🍃 ‌
1 717
13
۳ اردیبهشت " روز معماری "در ایران ، (مصادف با سالروز تولد ) ۳ اردیبهشت در تقویم ایرانی دانشمند و ریاضیدان ایرانی قرن دهم و یازدهم هجری قمری است. این روز به‌عنوان نیز در ایران شناخته شده است. روز معماری در ایران سوم  (23 اوریل ) هر سال، مصادف با سالروز تولد شیخ بهائی  است. این روز را نباید با  روز جهانی معماری  (نخستین دوشنبه ماه اکتبر در هر سال) اشتباه گرفت. اولین بار این روز در روزنامه همشهری   در سال ۱۳۸۳ مطرح شد و قرار شد که در صورت موافقت ریاست جمهوری وقت به تقویم رسمی کشور اضافه شود ؛ این اتفاق هرگز نیفتاد و این روز رسمیت نیافت. سال ۱۳۸۳  انجمن مفاخر معماری ایران مراسمی را در روز ۳ اردیبهشت مصادف با سالروز تولد  برپا کرد و پیشنهاد کرد تا این روز به نام روز معماری شناخته‌شود. ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 674
20
‌ دزدیده چون جان می‌روی، اندر میان جان من سرو خرامان منی، ای رونقِ بستانِ من! چون می‌روی بی‌من مرو، ای جانِ جان بی‌تن مرو وز چشم من بیرون مشو، ای شعله‌ی تابان من هفت آسمان را بردَرَم، وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من تا آمدی اندر برم، شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدنِ تو دین من، وی روی تو ایمان من بی‌پا و سر کردی مرا، بی‌خواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ، ای یوسف کنعان من! از لطفِ تو چو جان شدم، وز خویشتن پنهان شدم ای هستِ تو پنهان شده، در هستی پنهانِ من یک لحظه داغم می‌کشی، یک دم به باغم می‌کشی پیش چراغم می‌کشی، تا وا شود چشمان من ای جانِ پیش از جان‌ها، وی کان پیش از کان‌ها ای آنِ پیش از آن‌ها، ای آنِ من، ای آنِ من! منزلگه ما خاک نی، گر تن بریزد باک نی اندیشه‌ام افلاک نی، ای وصل تو کیوان من ای بوی تو در آهِ من، وی آهِ تو همراه من بر بوی شاهنشاهِ من، شد رنگ و بو حیرانِ من 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 802
50
گلبن عیش می‌دمد ساقی گلعذار کو باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو هر گل نو ز گلرخی یاد همی‌کند ولی گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافه زلف یار کو حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو   ‌ ‌ 🌸🍃 ‌ ‌
Показати повністю ...

file

1 806
30
‌♥️♥️:♥️♥️ سیلِ دریادیده هرگز برنمی‌گردد به جوی نیست ممکن هر‌که مجنون شد دگر عاقل شود 🌸🍃 ‌
1 903
49
‌ می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل یا آنچنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را! ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را 🌸🍃 ‌
1 870
54
‌‌ ‍ موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم پرواز بال ما ، در خون تپیدن است پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش آیین آینه ، خود را ندیدن است گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را خامیم و درد ما ، از کال چیدن است 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...

file

1 793
44
حرف‌های ما هنوز ناتمام... تا نگاه می‌کنی وقت رفتن است! باز هم همان حکایت همیشگی، پیش از آنکه با خبر شوی لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌شود! آی... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می‌شود! 🌸🍃 ‌
2 002
40
هزار خواهش و آیا، هزار پرسش و اما هزار چون و هزاران چرای بی زیرا هزار بود و نبود ،هزار شاید و باید هزار باد و مباد ،هزار کار نکرده هزار کاش و اگر ،هزار بار نبرده هزار پوک و مگر ،هزار بار همیشه هزار بار هنوز ... مگر تو ای همه هرگز مگر تو ای همه هیچ مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط ناتمام بگذاری مگر تو ای دم آخر در این میانه تو سنگ تمام بگذاری 🌸🍃 ‌
1 805
24
‍ ‌ ‌ ۲ اردیبهشت زادروز زاده ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ شوشتر درگذشته ۸ آبان ۱۳۸۶ تهران شاعر، نویسنده و مدرس دانشگاه او در سال ۱۳۶۳ در رشته زبان و ‌ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایان‌نامه دکترایش با راهنمایی دکتر شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. وی در سال ۱۳۵۸ از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیرگذار بود. طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفته‌نامه سروش را برعهده داشت و نخستین مجموعه شعرش را در سال ۱۳۶۳  «در کوچه آفتاب» که دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به‌ دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و حدود بیست شعر نیمایی که بعضی به اشتباه این اشعار را سپید می‌پندارند، منتشر کرد. این کتاب از سوی انتشارات حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به‌‌چاپ رسید. او هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد. وی تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. همچنین در سال ۱۳۶۸ جایزه نیمایوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین گرفت و در سال ۱۳۸۲ به‌ عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. اشعار وی از حیث بلاغی ارزشمند بود و بر ظرفیت‌ها و توانمندی زبان فارسی افزود. او توانست ویژگی‌های سبکی و بلاغی شعر کلاسیک و شعر نیمایی را در شعرهایش تلفیق کند. یکی از عواملی که در نهایت، باعث برجستگی سبکی اوست، نوآوری در بلاغت و درک انتظار مخاطبان امروز از شعر است. آثار: از وی در زمینه‌هایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده‌است که به آنها اشاره می‌کنیم: طوفان در پرانتز (نثر ادبی ۱۳۶۵) منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان ۱۳۶۵) مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان ۱۳۶۸) بی‌بال پریدن (نثر ادبی ۱۳۷۰) مجموعه شعر آینه‌های ناگهان (۱۳۷۲) به‌قول پرستو (شعر نوجوان ۱۳۷۵) گزینه اشعار (۱۳۷۸ مروارید) مجموعه شعر گل‌ها همه آفتابگردان‌اند (۱۳۸۰ مروارید) دستور زبان عشق (۱۳۸۶ مروارید) «دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارش‌ها، در کمتر از یک ماه به‌چاپ دوم رفت. وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشت. آرامگاه وی در زادگاهش گتوند است. میدان شهرداری منطقه ۲ تهران واقع در محله سعادت آباد، به‌نام قیصر امین پور نامگذاری شده است. ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
image
2 629
29
‌‌ بگذار آفتاب من پیراهن‌ام باشد و آسمان من آن کهنه کرباس بیرنگ بگذاربرزمین خود بایستم برخاکی از براده‌ الماس و رعشه‌ درد بگذار سرزمین‌ام را زیرپای خود احساس کنم 🌸🍃 ‌
1 885
18
‌ اکنون چو بیدار می‌شوی، به‌یاد آر واپسین رقص قو را آیا در خواب با فرشتگان کوچک رقصیده‌ای؟ آیا تو را برافروخت پروانه؛ آن هنگام که در پرتو ابدی گل می‌سوخت؟ آیا به روشنی، عیان شد ققنوس برای تو؟ آیا نام تو را خواند؟ آیا نظاره کرده‌ای سپیده‌ی سر برآورده از انگشتان کسی که دوست‌اش داری؟ و آیا رؤیا را با دستان خویش لمس کرده‌ای؛ یا خواب را رها کرده‌ای تا به تنهایی رویا ببیند؛ هنگامی که به غیبت خویش پی بردی؟ این‌گونه ترک نمی‌گویند خواب‌بینندگان خواب خویش را چراکه آنان می‌درخشند و شکوفان می‌کنند زندگی خویش را در خواب... به من بگو: چگونه می‌زیستی رؤیای خویش را هر کجا تا بگویم‌ات، کیستی... اکنون، چون بیدار می‌شوی به‌یاد آر: آیا به خواب خویش جفا کرده‌ای؟ اگر چنین است، اینک به‌یاد آر واپسین رقص قو را! 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...

file

1 851
24
‌ ♥️♥️:♥️♥️ چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست... که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست... 🌸🍃 ‌
1 785
36
‌ چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این چه قد و قامت و رفتار و اعتدال است این کسی که در همه عمر این صفت مطالعه کرد به دیگری نگرد یا به خود محال است این کمال حسن وجودت ز هر که پرسیدم جواب داد که در غایت کمال است این نماز شام به بام ار کسی نگاه کند دو ابروان تو گوید مگر هلالست این لبت به خون عزیزان که می‌خوری لعل است تو خود بگوی که خون می‌خوری حلال است این چنان به یاد تو شادم که فرق می‌نکنم ز دوستی که فراق است یا وصال است این شبی خیال تو گفتم ببینم اندر خواب ولی ز فکر تو خواب آیدم خیال است این درازنای شب از چشم دردمندان پرس عزیز من که شبی یا هزار سال است این قلم به یاد تو در می‌چکاند از دستم مداد نیست کز او می‌رود زلال است این کسان به حال پریشان سعدی از غم عشق زنخ زنند و ندانند تا چه حال است این 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 885
34
‌مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم ‌ ‌ ‌یکم اردی‌بهشت ؛ روز بزرگداشت پادشاه ملک سخن شیخ اجل «سعدی شیرازی» 🍃 ‌ ‌و چه خوشبخت بودیم که اشعار سعدی شیرین‌ سخن را با نوای آسمانی استاد محمدرضا شجریان با جان و دل درک کردیم! ❤️🍃 🌸🍃 ‌

file

1 697
28
‌ به سراغ من اگر می‌آیید پشت هیچستانم آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابدیت جاریست به سراغ من اگر می‌آیید نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من از طرف دیگر، او همچنان در ابهام انبوهی از آگاهی‌هایی که هنوز رمز آن‌ها برایش گشوده نشده است، سرگردان اما خوشدل است و در این احساس دوگانه، تنهایی خود را عظیم‌تر می‌بیند: چرا گرفته دلت، مثل آن که تنهایی چقدر هم تنها! خیال می‌کنم دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد... 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...

file

1 821
26
‌ دلم تا عشق‌باز آمد در او جز غم نمی‌بینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم مرا رازی‌ست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 758
29
، ۱ اردیبهشت ، سالروز درگذشت پشت هیچستان چتر خواهش باز است: تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، زنگ باران به صدا می‌آید. آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی، سایهٔ نارونی تا ابدیت جاری است. ‌ 🌸🍃 ‌
1 764
25
۱ اردیبهشت زادروز ‏چه کرده‌اند چه کرده‌اند با این سرزمین! تاوان شادکامی کیست این غراب؟ کز بال‌هایش گستره‌ی دود جابه‌جا می‌شود. و مردمک‌هایش می‌گردد                          می‌گردد    ‌                         می‌گردد در خانه‌ی عذاب... 🌸🍃 ‌
1 651
13
#بی_خوابی دانشگاهی که حل می‌شود در زندانی و چشم اندازی که از هم می‌پاشد خوابی که می‌شِکَند در چشم و چشم که میخ می‌شود در نقطه‌ای و نقطه که می‌ماند مَنگ در گوشه‌ای از کاسه سَر که همچنان غلت می‌خورد غلت می‌خورد غلت می‌خورد شعر و صدا : 🌸🍃 ‌

4_767133811069681737.mp3

1 642
20
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است شیشهٔ ماه ز طاق فلک انداختن است سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن است به یکی داد جهان بردن و جان باختن است حکمت و فلسفه را همت مردی باید تیغ اندیشه بروی دو جهان آختن است مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست از همین خاک جهان دگری ساختن است ‌‌ 🌸🍃 ‌
1 569
32
۱اردیبهشت سالگرد درگذشت چو رخت خویش بر بستم ازین خاک همه گفتند با ما آشنا بود ولیکن کس ندانست این مسافر چه گفت و با که گفت و از کجا بود 🌸🍃 ‌

file

1 921
32
‌ غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست نیست‌هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌هیچ‌نیست ، ۱ اردیبهشت، درگذشت 🌸🍃 ‌
1 737
36
سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست هیچم ار نیست، تمنای توأم باری هست مشنو ای دوست!که غیر ازتو مرایاری هست یا شب و روز بجز فکر توأم کاری هست هرکه را عشق نباشد، نتوان زنده شمرد وآن که جانش ز محبت اثری یافت، نمرد تربت پارس،چوجان جسم تو درسینه فشرد لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد ... 🌸🍃 ‌
1 675
29
‌ صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست چارهٔ عشق احتمال شرط محبت وفاست مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست گرچه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست ورچه براند هنوز روی امید از قفاست برق یمانی بجست باد بهاری بخاست طاقت مجنون برفت خیمهٔ لیلی کجاست غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست اول صبح است خیز کآخر دنیا فناست صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست درد دل دوستان گر تو پسندی رواست هر چه مراد شماست غایت مقصود ماست بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست گر تو قدم می‌نهی تا بنهم چشم راست از در خویشم مران کاین نه طریق وفاست در همه شهری غریب در همه ملکی گداست با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست گر درم ما مس است لطف شما کیمیاست سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 756
36
‌ ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست خلق را بیدار باید بود از آب چشم من وین عجب کان وقت می‌گریم که کس بیدار نیست نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد قصه دل می‌نویسد حاجت گفتار نیست بی‌دلان را عیب کردم لاجرم بی‌دل شدم آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست ای نسیم صبح اگر باز اتفاقی افتدت آفرین گویی بر آن حضرت که ما را بار نیست بارها روی از پریشانی به دیوار آورم ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روی گر حدیثی هست با یارست و با اغیار نیست قادری بر هر چه می‌خواهی مگر آزار من زان که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نه ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست لوحش الله از قد و بالای آن سرو سهی زان که همتایش به زیر گنبد دوار نیست دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
1 817
42
، ۱ اردیبهشت، بزرگداشت شرط است سعدیا که به میدان عشق دوست خود را به پیش تیر ملامت سپر کنی ‌ 🌸🍃 ‌
2 022
32
‌‌ وقتی اردیبهشت می‌شود حس عجیبی به آدم دست می‌دهد. زمین، زمین دیگریست؛ هوا، هوای دیگریست! حتی باران هم حال دیگری دارد. انگار در دنیای تازه ای پا گذاشته ایم. کسی چه می‌داند؟! شاید اردی‌بهشت، تکه از بهشت باشد که قرن ها قبل از آسمان هفتم، به زمین افتاده است! 🌸🍃 ‌

file

1 783
57
‌ ♥️♥️:♥️♥️ ای یار کجایی که در آغوش نه‌ای امشب بر ما نشسته چون دوش نه‌ای 🌸🍃 ‌
1 891
32
دوش بی‌‌روی تو آتش به سرم بر می‌شد و آبی از دیده می‌آمد که زمین تر می‌شد تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز همه‌شب! ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من گفتی اندر بن مویم سرِ نشتر می‌شد آن نه می‌بود که دور از نظرت می‌خوردم خون دل بود که از دیده به ساغر می‌شد «از خیال تو به هر سو که نظر می‌کردم پیش چشمم در و دیوار مصور می‌شد» چشم مجنون، چو بخفتی، همه لیلی دیدی مدعی بود اگرش خواب میسر می‌شد! هوش می‌آمد و می‌رفت و، نه دیدار تو را... می‌بدیدم، نه خیالم ز برابر می‌شد گاه چون عود بر آتش دل تنگم می‌سوخت گاه چون مجمره‌ام دود به سر بر می‌شد گویی آن صبح کجا رفت که شب‌های دگر نفسی می‌زد و آفاق منور می‌شد... عقد ثریا مگر امشب بگسیخت؟ ور نه هر شب به گریبان افق بر می‌شد... 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 005
42
‌ ‌اگر کسی در زندگی چرایی زندگی را پیدا کند کیفیت مواجه اش با چگونگی ها افزایش پیدا می کند. . 🌸🍃 ‌

file

2 007
38
‌ کویر بودم‌و، بارانی از تو باغم کرد بهار می‌شوم ار بارشی دوباره کنی 🌸🍃 ‌
2 178
48
‌ ♥️♥️:♥️♥️ حالِ دل پرسیدیُ گفتم " خوبم بارها " خوبم، اما"خوب ویرانم" نفهمیدی‌مرا :) ‌ 🌸🍃 ‌
2 144
37
۱۹ آوریل سالروز درگذشت ۳۱ مارس ۱۹۱۴ ۱۹ آوریل ۱۹۹۸ شاعر، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی دفتر شعر جهان بیدارم کن من تازه متولد شده‌ام زندگی و مرگ در تو آشتی می‌کنند بانوی شب برج زلالی ملکه‌ی بامداد دوشیزه‌ی مادر مادر مادرِ آب‌ها جسم جهان خانه‌ی مرگ من از هنگام تولدم تاکنون سقوطی بی‌پایان کرده‌ام من به درون خویش سقوط می‌کنم بی‌آنکه به ته برسم مرا در چشمانت فراهم آر خاکِ بر باد رفته‌ام را بیآور و خاکستر مرا جفت کن استخوان دو نیمه شده‌ام را بند بزن بر هستی‌ام بدم مرا در خاکت مدفون کن بگذار خاموشیت اندیشه‌ای را که با خویش عناد می‌ورزد آرامش بخشد دستت را بگشای ای بانویی که بذر روزها را می‌افشانی روز نامیراست طلوع می‌کند بزرگ می‌شود زاییده شده است و هیچ گاه از زاییده شدن خسته نمی‌شود هر روز تولدی‌ست هر طلوع تولدی‌ست و من طلوع می‌کنم برگردان: 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 159
18
‌ ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا روی در این منزل ویرانه نهادیم در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم در خرقه از این بیش منافق نتوان بود بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم المنة لله که چو ما بی‌دل و دین بود آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم قانع به خیالی ز تو بودیم چو یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...

درس سحر_شهرام ناظری.mp3

2 168
55
‌ ♥️♥️:♥️♥️ باز فروریخت عشق از در و دیوار من باز ببرید بند اشتر کین دار من بار دگر شیر عشق پنجه خونین گشاد تشنه خون گشت باز این دل سگسار من 🌸🍃 ‌
2 170
15
‌ ای باغ چه شد مدفنِ خونین کفنانت؟ کو خاکِ شهیدانِ کفن پیرهنانت؟ تا سرب که پاشیده و تا لاله که چیده ست در سینه و سیمایِ بهارین بدنانت آه ای وطن! ای خورده به بازارِ شقاوت بس چوب حراج از طرفِ بی‌وطنانت خونِ که شتک زد زِ پدرها و پسرها بر صبحِ یتیمان و شبِ بیوه زنانت رودابهٔ من! رودگری کن که فتادند در چاهِ شغادانِ زمان، تهمتنانت رگبار گرفت آنگه و بارید ز هر سو بر سینه و سر، نیزه و شمشیر و سنانت ای باغِ اهورایی‌ام افسوس که کردند بی‌فرّه و بی‌فرّ و شکوه، اهرمنانت هم‌خوانِ نسیمم من و هم‌‌گریهِٔ باران در ماتم سرخِ سمن و یاسمنانت 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...

09 Baghe Ahorayei.mp3

2 081
42
۱۷ آوریل است. کوتاه‌ترین گونه‌ی شعری در جهان که مبدع آن ژاپنی‌ها بوده‌اند. استفاده از عناصر طبیعت از ویژگی‌های است در جهان دیگر آیا دیگر نخواهم بود یا به یاد خواهم آورد آخرین دیدارمان را؟ 🌸🍃 ‌
2 017
14
۱۷ آوریل است. کوتاه‌ترین گونه‌ی شعری در جهان که مبدع آن ژاپنی‌ها بوده‌اند. استفاده از عناصر طبیعت از ویژگی‌های است در جهان دیگر آیا دیگر نخواهم بود یا به یاد خواهم آورد آخرین دیدارمان را؟ * ایزومی شیکیبو
1
0
‍ ‌ زاده ۲۹ فروردین ۱۳۲۷ رشت نویسنده و استاد ادبیات فارسی او تحصیلات عالی را در دانشگاه شیراز آغاز کرد و چند سالی پزشکی خواند، ولی پس از چندی تغییر رشته داد و در همان‌جا مدرک کارشناسی ادبیات فارسی گرفت. پس از آن وارد دور دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۵۷ از رساله‌اش به‌راهنمایی دکتر ناتل خانلری دفاع کرد و در سال ۱۳۸۰ یکی از چهره‌های ماندگار ایران لقب گرفت. کتاب‌های او در بسیاری از دانشگاههای ایران تدریس می‌شود. گزیده کتاب‌شناسی: نقد ادبی داستان یک روح "تأویل داستان بوف کور صادق هدایت" سبک‌شناسی نثر انواع ادبی راهنمای ادبیات معاصر "شرح و تحلیل گزیده شعرنو فارسی" نگاهی به‌ فروغ فرخزاد کلیات سبک‌شناسی سبک‌شناسی شعر راهنمای ادبیات معاصر "شرح و تحلیل گزیده شعرنو فارسی" نگاهی به‌ سپهری طرح اصلی داستان رستم و اسفندیار شاهد بازی در ادبیات فارسی مکتب های ادبی بیان آینه و سه داستان دیگر با یونگ و هسه (ترجمه) کتاب عشق جادویی (ترجمه) فرهنگ اشارات ادبیات فارسی (اساطیر، سنن، آداب، اعتقادات، علوم ...) گزیده منطق‌الطیر سیروس در اعماق (رمان) معانی مونسون (رمان) نگاهی تازه به بدیع ماه در پرونده (داستان) یادداشتهای حافظ زندگانی قدیمی است فرهنگ تلمیحات (اشارات اساطیری، داستانی، تاریخی، مذهبی در ادبیات فارسی) سیر غزل در شعر فارسی اخبار باغ های بزرگ بیان و معانی سیر رباعی فرهنگ عروضی آشنایی با عروض و قافیه. یکی از کتاب‌های مشهور وی شاهدبازی در ادبیات فارسی است که در سال ۱۳۸۱ به‌چاپ رسید، ولی از بازار جمع شد و فروش آن ممنوع شد. موضوع این کتاب معشوق مذکر در تاریخ ایران و بازتاب آن در ادبیات است. در این کتاب مستندات تاریخی موثقی گنجانده شده است. ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
image
2 160
12
‌ در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را 🌸🍃 ‌
2 192
32
‌ خوشتر از دوران عشق ایام نیست بامداد عاشقان را شام نیست مطربان رفتند و صوفی در سماع عشق را آغاز هست انجام نیست کام هر جوینده‌ای را آخریست عارفان را منتهای کام نیست از هزاران در یکی گیرد سماع زآن که هر کس محرم پیغام نیست آشنایان ره بدین معنی برند در سرای خاص، بار عام نیست تا نسوزد برنیاید بوی عود پخته داند کاین سخن با خام نیست هر کسی را نام معشوقی که هست می‌برد، معشوق ما را نام نیست سرو را با جمله زیبایی که هست پیش اندام تو هیچ اندام نیست مستی از من پرس و شور عاشقی و آن کجا داند که درد آشام نیست باد صبح و خاک شیراز آتشیست هر که را در وی گرفت آرام نیست خواب بی هنگامت از ره می‌برد ور نه بانگ صبح بی هنگام نیست سعدیا چون بت شکستی خود مباش خود پرستی کمتر از اصنام نیست @sherroghazal🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 298
34
‌ ♥️♥️:♥️♥️ ای لطف تو دستگیر هر رسوایی وی عفو تو پرده‌پوش هر خودرایی بخشای بدان بنده که اندر همه عمر جز درگه تو دگر ندارد جایی 🌸🍃 ‌
2 109
21
برقصم بر آپارتمان‌های چروک شهر مثل عروسی که حوصله‌ی شوهر تلخش را ندارد انگور بکارم زیرزمین‌های بایر تهران را بخندم مانند شوالیه‌ای بر زانو افتاده که خنجر می‌کشد آخرین خنجرم را بر تن تنگ غروب سه تا پری نشسته بود زار و زار گریه می‌کردن پریا ... 🌸🍃 ‌
2 282
9
دل با من و جان بی تو نَسپاری و بسپارم کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی 🌸🍃 ‌
1 893
25
آنقدر به این سو نیامدی تا از سیلاب بهاره ی عمر تو رودخانه عریض تر شد بعد از ماه گرفتگی حتی از روشنی های شب های شعر از وعده ی دیدار هم گریختی من مانده ام و تنگ غروب و چهره های بیگانه ی عشاق که در سایه های افراها همدیگر را می بوسند در آن طرف رود تو کمرنگ شدی همراه گوزن ها، مارال ها، سبزقباها و سنت کوچ در جان تو اوج می گیرد ای کولی 🌸🍃 ‌
1 882
8
۱۶ آوریل زادروز (۱۸۸۹ – ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷) بازیگر طنز، فیلم‌ساز و آهنگساز انگلیسی بود که در دورهٔ فیلم صامت به شهرت رسید. گرایش‌های چپ‌گرایانه، دغدغه نسبت به انسان عصر جدید و درگیری‌اش در ساختار دولت‌ها و سرمایه، آوارگی و مواجهه نظری و عملی با فاشیسم، از نقاط اشتراک چاپلین با نظریه‌پردازان انتقادی و یکی از دلایل علاقمندی آن‌ها به چاپلین و آثارش است. والتر بنیامین درباره او گفته: «چاپلین با برداشتن کلاه لبه‌دارش به مردم سلام می‌کند، این حرکت او چنان سریع اتفاق می‌افتد که مرا به یاد بالا آمدن درپوش یک کتری می‌اندازد، زمانی که آب داخل آن به مرحله‌ جوشیدن رسیده است. سرپوش برمی‌خیزد و می‌نشیند و همینطور تا آخر... لباس‌های او در برابر هر ضربتِ سرنوشت نفوذناپذیرند... خیس و عرق‌کرده در لباس‌هایی که به وضوح برای او کوچکند (کت و جلیقه)، چاپلین تجسم زنده‌ بصیرتِ گوته‌ای‌ست: انسان شریف‌ترین موجود بر روی زمین نبود اگر که برای احراز این عنوان به اندازه‌ کافی شریف نمی‌نمود.» ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 383
13
‍ ‌ ۲۸ فروردین زادروز هنرمند توانا ‍ (زاده ۲۸ فروردین ۱۳۱۳ تهران – درگذشته ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ تهران) کارگردان، فیلمنامه‌نویس و بازیگر سینما او در ۴۱ فیلم کارگردان، ۴ فیلم نویسنده، ۷۱ فیلم بازیگر، ۹ فیلم تهیه‌کننده و ۱ فیلم تدوین‌گر بود. نخستین کار سینمایی‌اش بازی در فیلمِ چشمه آب‌حیات در سال ۱۳۳۸ و واپسین کارش، کارگردانی و بازی در فیلمِ شبکه در سال ۱۳۸۹ بود. وی تحصیلاتش در رشته داروسازی بود و  سال ۱۳۴۱ شرکت سینمایی «پانوراما» را به‌همراه موسی افشار تأسیس کرد. او که اغلب به‌عنوان یکی از فیلمسازان سینمای پیش از انقلاب شناخته می‌شد، فعالیتش را در دوران پس از انقلاب با ساخت فیلم‌های: برزخی‌ها (۱۳۶۰)  دادا (۱۳۶۱)  تاراج (١٣٦٣) ادامه داد. بعد از این فیلم به‌علت ممنوع‌ از فعالیت شدن، تا اوایل دهه ۷۰ فیلمی نساخت و با درام جنایی "می‌خواهم زنده بمانم" فیلمنامه‌ای از رسول صدرعاملی و بر اساس داستان زندگی پدرام تجریشی، فعالیتش را دوباره آغاز کرد. محمدرضاگلزار از بازیگرانی است که موفقیتش را مدیون ایرج قادری است. به‌تازگی سعید سلطانی کارگردان سریال ستایش عنوان کرده است که سنگ بنای کار را ایرج قادری گذاشت، اما پس از ساخت ۲۰۰ دقیقه از کار، به علت بیماری انصراف داد و من به‌جایش آمدم.  آرامگاه وی در بهشت سکینه کرج است.                                      ‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
image
1 980
4
‌ نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل بنال بلبل بی دل که جای فریادست 🌸🍃 ‌
2 147
40
‌ کدام شعرت را در یک صبح بارانی نوشته‌ای؟ بعد از آن‌که انگشتانِ خیسِ ابر آن‌قدر به شیشهٔ پنجره زد تا بیدارت کرد، همان را در گوشِ من زمزمه کن! این‌که در دهانِ تو ابر، شکلِ دیگری دارد، این‌که در صدای تو باران، طورِ دیگری می‌بارد، این‌که در هوای تو باز کردنِ چتر، بی‌انصافی است، یک‌طرف! می‌خواهم ببینم زنی که در صبحی بارانی صدای تو را می‌شنود، چقدر ممکن است دیوانه باشد که دیوانه‌ات نشود! 🌸🍃 ‌

IMG_5346.MP4

2 301
34
با قیامِ سبزه ها از خاک با طلوعِ چشمه ها از سنگ با سلامِ دلپذیرِ صبح با گریزِ ابرِ خشم آهنگ سینه ام را باز خواهم کرد!! همرهِ بالِ پرستوها عطرِ پنهان مانده ی اندیشه هایم را باز در پرواز خواهم کرد. 🌸🍃 ‌
2 197
47
‌ ♥️♥️:♥️♥️ از پس این روزهای تلخ روزی هست روزی که نمی‌دانی چگونه فرا می‌رسد از کجا می‌آید چگونه تو را می‌یابد در ظلماتی چنین بی روزن که نامت حتی وانهاده تو را رفته است… 🌸🍃 ‌
2 497
40
‌ ♥️♥️:♥️♥️ با تو همه برگ‌ها مهیاست بی تو همه هیچ حاصلِ من 🌸🍃 ‌
2 575
43
سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد گوهری کز صدفِ کُون و مکان بیرون است طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش کو به تأییدِ نظر حلِّ معما می‌کرد دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟ گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد این همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد این جا سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد فیضِ روحُ القُدُس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پی چیست گفت حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد #حضرت_حافظ🌸🍃 ‌ ‌
Показати повністю ...
2 624
35
‌ ‌ ‌وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی ور به خلوت با دلارامت میسر می‌شود در سرایت خود گل افشانست سبزی گو مروی ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرمست تا کجا بودی که جانم تازه می‌گردد به بوی مطربان گویی در آوازند و مستان در سماع شاهدان در حالت و شوریدگان درهای و هوی ای رفیق آنچ از بلای عشق بر من می‌رود گر به ترک من نمی‌گویی به ترک من بگوی ای که پای رفتنت کندست و راه وصل تند بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی گر ببینی گریه زارم ندانی فرق کرد کآب چشمست این که پیشت می‌رود یا آب جوی گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش گوی مسکین را چه تاوانست چوگان را به گوی ای که گفتی دل بشوی از مهر یار مهربان من دل از مهرش نمی‌شویم تو دست از من بشوی سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه شاهدبازی فراخ و زاهدان تنگ خوی 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 477
30
‌ زمستان گذشته است گل ها شکفته اند باز زمان نغمه‌سرایی فرا رسیده است و تو ای کبوتر من که در شکاف صخره ها و پشت سنگها پنهان هستی بیرون بیا و بگذار صدای شیرین تو را بشنوم و صورت زیبای تو را ببینم زیرا اکنون دیگر زمستان به پایان رسیده است تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست میدارم ، تو را به جای همه‌ی روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست میدارم برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می‌شود و برای خاطر نخستین گلها تو را بخاطر دوست داشتن دوست میدارم تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می دارم سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوییدیم پس به‌نام زندگی هرگز مگو هرگز ‌‌ 🌸🍃 ‌
Показати повністю ...
2 390
36
‌ ♥️♥️:♥️♥️ به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمی‌دانم... 🌸🍃 ‌
2 198
20

ای دل اگر عاشقی...، علیرضا افتخاری.mp3

2 263
65
۲۵ فروردین بزرگداشت #عطار_نیشابوری ▪️خواننده : #وحید_تاج ▪️آهنگساز : #آرش_کامور ▪️تصنیف #مستی ▪️غزل #عطار جانا منم ز مستي سر در جهان نهاده چون شمع آتش تو بر فرق جان نهاده تو همچو آفتابي تابنده از همه سو من همچو ذره پيشت جان در ميان نهاده من چون طلسم و افسون بيرون گنج مانده تو در ميان جانم گنجي نهان نهاده گر يک گهر از آن گنج آيد پديد بر من بيني مرا ز شادي سر در جهان نهاده داغ غم تو دارم ليکن چگونه گويم مهري بدين عظيمي بر سر زبان نهاده از روي همچو ماهت بر گير آستيني سر چند دارم آخر بر آستان نهاده عطار را چو عشقت نقد يقين عطا داد اين ساعت است و جاني دل بر عيان نهاده🌸🍃 ‌
Показати повністю ...

Vahid_Taj_Masti_Attar_poem_وحید_تاج_تصنیف_مستی_غزل_عطار_134.mp4

2 189
26
جهانی راز دارم مانده در دل که را گویم چو یک محرم ندارم 🌸🍃 ‌
2 473
30
✨ به هر راهی که دانستم، فرو رفتم به بوی تو کنون عاجز فرو ماندم، رهی دیگر نمی‌دانم 🌸🍃 ‌
2 192
30
‌ برای رفتن نه خداحافظی می خواستم نه راه و نه چمدان در سرم دری باز بود که بستم و رفتم! 🌸🍃 ‌
2 133
39
دیروز زنی را دیدم که مُرده بود و مثل ما نفس می‌کشید، راستی یک زن چطور می‌میرد مرگش چگونه است؟ یا لبخند به لب ندارد، یا آرایش نمی‌کند، یا دست کسی را نمی‌فشارد، یا منتظر آغوشی نیست، یا حرف عشق که می‌شود پوزخند می‌زند ... آری زن‌ها اینگونه می‌میرند ... 🍀‌ 🌸🍃 ‌
2 539
59
"سر اومد زمستون" خواننده: شعر: آهنگ: سر اومد زمستون، شکفته بهارون گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون 🌸🌺🌸🌺 ‌ 🌸🍃 ‌

1584197281-999.mp3

2 425
37
‌ ♥️♥️:♥️♥️ با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
2 797
33
Останнє оновлення: 11.07.23
Політика конфіденційності Telemetrio