-اصلا شوهرت شبا میاد پیشت؟
به غزاله،دختر دایی لوند شهاب نگاه دوختم و با حس بدی که به جانم افتاده بود گفتم:
-چرا همچین سوالی میپرسی؟
سوهان را روی ناخون های مانیکور شده اش کشید و با نیشخند کنج لبش گفت:
-
نمیدونم والا. سمیه یک چیزایی می گفت!
خودم را روی مبل جلوتر کشیدم و دسته ی مبل را چنگ زدم:
-خب...سمیه چی می گفت؟
سوهان را کنار گذاشت و خودش را جلو کشید و بعد با صدای خیلی آرامی نجوا کرد:
-
میگن که شهاب هنوز خونه مجردیشو داره!
گیج نگاهش می کنم:
-خب این عیبش چیه؟
غزاله چشم های ارایش شده و کشیده اش را توی کاسه می چرخاند:
-
خنگی تارا؟ سمیه دیده که دخترای جور واجور پاشونو میذارن خونه ی ویلایی شهاب خان.
اونم نه هر دختری
دخترای بدکاره!
قلبم به یاد رد رژلب روی پیراهن سفید شهاب که یک هفته پیش پیدا کرده بودم،یک لحظه نمی زند!
-تازه سمیه یک چیز دیگه هم می گه!
بغض کرده چشم های اشکیم را به غزاله می دورم که ادامه می دهد:
-
میگن زن خونبس شهاب نمیتونه راضی نگهش داره! میگن عطش شهاب تنده و فقط این کاره ها میتونن سیرابش کنن.
اشک بی وقفه از چشم هام پایین میریزد که غزاله با دلسوزی ظاهری دستش را روی دستم میگذارد:
-
واسه همین پرسیدم شبا میاد پیشت یا نه!
میخوای کلاسهای اموزش جنسی ثبت نامت کنم؟
لب هام می لرزن که ادامه میده:
-عزیزم ناراحت نشیا اما تو هم خیلی بیخیالی دیگه.شوهرت یکی از پولدارترین و خوشتیپ ترین پسرهای تهرانه اونوقت تو...
فقط بی صدا هق هق می کنم و اشک هام پایین میریزن که همون لحظه شهاب وارد میشه و با دیدن من جا میخوره:
-اینجا چه خبره؟
غزاله با ناز دستی به موهاش می کشد و می گوید:
-پسر دایی خوش اومد—
اما شهاب توی حرفش پرید و داد زد:
-زن من چرا گریه می کنه؟ چی بهش گفتی؟
غزاله فقط لب های رژ خورده اش را می گزد و با ترحم نگام می کند.
شهاب که از سکوتمون دیوانه میشود بازوی غزاله رو میگیرد و هوار می کشد:
- با توام عفریته، می گم چه بلایی سر #زن من اوردی!
من هم دیوانه می شوم و از جا می پرم. به سمتش می روم و به تخت سینه اش می کوبم:
-
وقتی شبا جز من یکی دیگه تختتو گرم می کنه انقدر زنم زنم نکن! تو چه ادمی هستی شهاب.
با چشم های گرد شده نگاهم می کند اما بعد به خودش می آید و چشم ریز می کند:
-چی می گی تو تارا؟
با
چشم های اشک آلود به سمت در خروجی می دوم تا از دستش فرار کنم.
-تارا وایستا.
وسط راه پله دستم را محکم می گیرد و برم می گرداند:
-هیچ میدونی چه غلطی داری می کنی؟
تقلا می کنم تا از دستش خلاص شم:
-
خودت با زنای هرزه چه غلطی می کنی؟
می غره:
-دیوونه شدی؟ چه زن هرزه ای؟ این مزخرفات چیه؟
با چشم هایی که تند تند پر و خالی می شن می گویم:
-مردم میگن عروس خونبس که من باشم نمیتونم شوهر خودمو راضی کنم که ...
اما او فقط وحشیانه دستمو به سمت پذیرایی می کشد و داد می زند:
-وقتی جلوی اونا #تمکینم کردی دهنشونو میبندن!!
اوه اوه شهاب جذاااابششششش قاطی کرد😱
#پایان_خوش❤️
https://t.me/+CbAgB8AjFGM4MmU0
https://t.me/+CbAgB8AjFGM4MmU0Показати повністю ...