El servicio también está disponible en su idioma. Para cambiar el idioma, presioneEspañola
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Kanal joylashuvi va tili

barcha postlar کانال خاطرات خانه ی پدری

بنام خاطره ساز هستی🕊 خاطرات خانه ی پدری یک بهانه بود دلم برای کودکی‌هایم دلم برای نیمه ی گم شده ام دلم برای خودم تنگ شده گروه های تلگرامی متصل:  @khaterehbazi_1   @khaterehbazi_2   @khaterehbazi_3  ادمین  @Mahan52  
Ko‘proq ko‘rsatish
14 3300
~2 500
~15
16.53%
Telegram umumiy reytingi
Dunyoda
45 547joy
ning 78 777
Davlatda, Eron 
8 238joy
ning 13 357
da kategoriya
199joy
ning 280
Postlar arxivi
با کدومش خاطره داری؟ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📺

BB4A0D99E5D91C8AE7ACABA9CB0954A6_video_dashinit.mp4

276
6
اینا از اون قبلی بدترن😳😱 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

file

261
4
خیلی دوست دارم بدونم اینا کین؟ چطوری جرات میکنن سوار همچین وسیله ای میشن!؟ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

video_2021-05-15_12-37-11.mp4

209
7
من درحال نشون دادن زیدم به هرکسی که میشناسم چون هنوز خودمم باورم نشده همچین دختر خوشگلی مال منه. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁
204
0
باید خیلی مراقب این فروشگاه های اینترنتی و پیج اینستایی و کانالهای تلگرامی بود! این یک شیوه ی کلاهبرداریست که ایشون توصیح میدن همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

3459980336916337035.mp4

217
5
سریال خاطره انگیز پدر سالار قسمت ششم همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📺

6442206556_360p.mp4

359
3
سریال خاطره انگیز پدر سالار قسمت پنجم همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📺

6442206556_360p.mp4

373
2
سریال خاطره انگیز پدر سالار قسمت چهارم همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📺

6442206556_360p.mp4

362
2
https://t.me/gsbga_yas 《گلسرخ و گل یاس🌺🍃 》
475
13
همه‌شون شکست خورده‌ی عشقن... اینجا قبرستان عشاق روستای توران پشت استان یزد هست... امیدوارم عشق هیچ فردی به دلتون نمونه و همونی بشه که قلبتون میخواد❤️ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

file

645
9
به امید آینده ای بدون جنگ 🕊🌹 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🕊
626
5
متولدین هر ماه اگر کسی کار بدی در حقشون انجام بده!
564
15
فوبیای جدید آوردم براتون😰 بعد میگن که طرف سالم بود نمیدونیم چرا یهو حالش بد شد و مرد! دلیلش میتونه این باشه؟؟ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

file

570
9
اینجا سوییس یا یه کشور اروپایی نیست اینجا شهر نوبندگان فسا در استان فارس است 👏 مغازه ای که درش بازه و فرشنده نداره! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

file

564
15
فقط مسئولین نیستن! این بلایی که سر مملکت اومده مردم هم درش نقش دارند و داشتند! ذاتا مردم همه جا قانونشکنن و فرصت طلب، مخصوصا مردم ایران! برای همین قانون باید نذاره که قانون هم از مردم بدتر! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

file

545
7
شیشه های عجیب در یزد! 😳 چه شیشه هایی ساختن دمشون گرم! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

file

500
10
شاخ به شاخ شدن لکسوس با نیسان آبی😐 الان اگر خودروهای داخلی بود کاملا له شده بود و همه کشته شده بودن! خدارو شکر سرنشینان به لطف این ماشین خش بهشون نیفتاده! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

file

484
4
برای بچه ممنوع کنید مصرفش رو ممکنه پنهانی خیلی بیشتر از حد معمول بخوره! زیاده روی نکنید! نه فقط پفک در مصرف هیچ چیز نباید زیاده روی کرد! توضیح بدید که بعضی چیزا حتی کمش هم زیاد خوب نیست! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

file

488
13
کماندوهای اسرائیلی اومدن تو ایران زدنو کشتن و بردن؛ دولت هم هیچ اطلاع رسانی نکرده! 🫤 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

file

490
9
چرا واسه خانوما پسرای بد جذاب‌ترند؟!🤔 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

file

572
10
ایران کشوری که مردم آن صبح‌ مصدقی باشند ، عصر توده‌ای ، غروب سلطنت طلب و شب‌هنگام مسلمان ، سرزمین عجایب نیست ...!؟! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨
609
9
دوبله عربی عالیهههه😂 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

file

703
6
کاش این دنیا هم مثل یک جعبه‌ موسیقی بود، همه ‌صدا‌ها آهنگ بود، همه حرف‌ها ترانه... علی حاتمی🌸 🩷 🎼 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🎵

file

674
11
خاطره گاهی خودش را می‌چسباند به یک استکان چای؛ گاهی به یک پیراهن؛ گاهی به یک کتابچه صد برگ. خاطره گاهی آویزان می‌شود به یک شهر، به یک رستوران، به دو تا صندلی ردیف آخر یک اتوبوس. خاطره گاهی می‌نشیند کنارت لب یک دریا، روی نیمکت یک پارک، داخل یک سالن سینما. خاطره گاهی پنهان می‌شود پشت رایحه یک گل، پشت بوی یک عطر قدیمی، پشت دود یک سیگار. خاطره گاهی طعم آلبالو می‌دهد؛ گاهی مزه اشک، گاهی مثل قهوه تلخ است؛ گاهی مثل باقلوا شیرین. خاطره گاهی از بلیط جا مانده در کت زمستانی سر در می‌آورد؛ گاهی از نوشته اول یک کتاب، گاهی از چمدانی که ماه‌هاست باز نشده. خاطره، گذشته‌ای است که آینده را تنها نمی‌گذارد همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠☀️
Ko'proq ko'rsatish ...
702
15
شما چی؟ چای شما رو یاد چی یا کی میندازه؟ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🩵

file

685
12
نمایی از خانه ی پدری همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🩵
613
1
زن‌ها اگه در یک رابطه حالشون خوب باشه، خوشگل‌تر از سابق می‌شن ولی اگه حالشون خوب نباشه اون خوشگلی و شادابیِ سابق رو از دست می‌دن. اگه خوشگلی و شادابی نداشت ولی می‌گفت حالش خوبه، یعنی داره تظاهر می‌کنه. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🍁
605
9
مکابیز، خواننده ایرانی ساکن آمریکا می‌ گوید با این که زندگی سالمی داشته و سال‌هاست گوشت نمی‌خورد و در ۵۸ سال زندگی‌اش لب به سیگار و الکل نزده اما درگیر سرطان شده و می‌خواهد برای آگاهی‌رسانی روند درمانش را با دیگران درمیان بگذارد. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

file

590
7
🔸 21 سپتامبر روز جهانی قدردانی است. 🔸 پس از خداوندت، در این روز بهتر است اول قدردان صفات و اخلاقیاتی باشید که در وجود خودتان دارید و سپس از افرادی که باید، قدردانی کنید. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞
609
12
۳۱ شهریور سالگرد آغاز جنگ ايران و عراق گرچه آغاز این جنگ و ادامه ی آن بی تدبیری و ظلم به ایران بود! اما آغاز هيچ جنگي در جهان گرامي نيست آنچه كه قابل ستايش و گرامي ست دفاع از وجب به وجب خاك وطن است. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🔥
607
5
دو‌سال پیش در چنین روزهایی زیباترین چشمان دنیا را یکی پس از دیگری کور کردند همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔
624
4
یکی از ترسناک‌ترین نامها در دنیای پزشکی،" آلزایمر " است هر سه ثانیه یک نفر درجهان به آلزایمر مبتلا می شود همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨
660
7
مرهمی باشیم همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🕊

file

661
8
اینجا کانال دوم ماهان فال یک کانال فال و سرگرمیست که در آن سعی شده علاوه بر فالهای شبانه به فالهای کمتر شناخته شده بپردازد!
فال شبانه ماهان
اینجا کانال دوم ماهان فال یک کانال فال و سرگرمیست که در آن سعی شده علاوه بر فالهای شبانه به فالهای کمتر شناخته شده بپردازد! گروه های تلگرامی متصل: @khaterehbazi_1 @khaterehbazi_2 @khaterehbazi_3 کانال اصلی ما: @aienetaroot ادمین @fallgir
1 255
0
اعضای محترم کانال این لیست سه گروه تلگرامی ماست! اگر تمایل دارید مطالبی را در فضای مجازی منتشر نمایید! اگر تمایل دارید با اعضای گروه ها گپ و گفتی داشته باشید اگر تمایل دارید موسیقی های جدید و قدیم را در پلی لیست خود داشته باشید از طریق لینکهای زیر و لمس کلید APPLY TO JOIN GROUP درخواست عضویت دهید تا توسط تیم ادمین به گروه ملحق شوید! دوستان زیادی در انتظار شما هستند! 🔻در سه گروه مجزا و مکمل یکدیگر : ▶️ ارسال پست های متنوع ؛ 👥 گپ و گفت ؛ 🎶 موسیقی 🙏
Ko'proq ko'rsatish ...
1 225
1
خانوما وقتی تو مهمونی میبینن کسی حواسش بهش نیست 😂 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

file

1 131
9
اونایی که با سهمیه پزشک شدن! طفلی راضی شده بود آمپولو بخوره 😂 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

file

1 044
17
بچه های فامیل رو باید بفرستیم پیش این آقا تربیتشون کنه😄 وقعا چه تربیتی کرده از این سگ 👏 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

file

996
30
ویدئویی از دخل و خرج مردم که به هم نمی‌خوره! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

file

977
14
پرنسس بابایی همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

video_2024-09-18_22-12-07.mp4

902
7
داماد و خانواده ش و من 😇 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

file

979
21
مادر خیلی صریح به بچه گفت بود: از دست غریبه ها خوردنی قبول نکنه ولی .... 😂 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

file

962
11
نعیم حمیدی فعال رسانه ای: خوزستان و گلایه از نصب مجسمه ده میلیاردی رئیس جمهور فقید در اهواز ده میلیار تومن دادن مجسمه رئیسی رو نصب کردن تو شهری که این همه فشار اقتصادی و فقیر ریخته! تازه اینا چیزی نیست که ... همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔
945
13
انگار افغانی فقط مشکل ما نیستن! مردم ترکیه هم دیگه به تنگ اومدن! البته فکر نمیکنم اونجا میلیونی راه داده باشن بیچاره ترک ها مجبور شدن با فریب یه جا جمعشون کنن! دولت ترکیه اعلام کرده افغان‌هایی که غیرقانونی وارد کشور شدن بیان بهشون اقامت میدیم، بعد که اومدن یجا جمع شدن درو قفل کردن و پلیس اومده دستگیرشون کنه همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🌐

file

880
8
ببین چه خبره که دیگه داد خودشون هم بلند شده! باز دم این خانم گرم که صدای مردمش شده! دیگه مردم به چه زبونی بگن، افغانی ها رو اخراج کنید! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🌐

file

911
14
بچه تا دیروقت بیرون مونده بود نمی اومد خونه 😂 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

-GKlCCSeADRKVj8f.mp4

821
5
خدا رو شکر هنوز اعتقادات از بین نرفته!! طرف نگران زنای محصنه خودش نیست ولی نگران دخترش بدون اذن ولی اصلی ازدواج کنه!! کاش یه قانونی تصویب بشه همون روزی که بچه به دنیا بیاد یه تست دی ان ای از پدر بگیرن! اوضاع خیلی خرابه 🔥 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

file

877
16
مقایسه قیمت مواد غذایی در ایران و آمریکا کو کسی که جوابگو باشه؟ کو دلسوزی که به داد میردم برسه؟ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🌐

file

824
10
نون سیر رو اینجوری خودت درست کن و لذت ببر 👌 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🍽

file

871
16
این صحنه تا ابد یاد این دختر میمونه ❤️ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

file

878
22
متن دردناک یک ایرانی پشت ماشینش در کانادا ای داد بیداد همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

file

946
26
هرجای دنیا همچین ساحل هایی داشتند، میلیاردها دلار جذب سرمایه ی گردشگری شون بود اما بخاطر قوانینی مثل حجاب اجباری، ممنوعیت مشروب و غیره ایران هیچ درآمد قابل ملاحظه ای در هیچ جای کشورش نداره! عجیبه خود عربستان سعدی که مهد اسلامه همچنین قوانینی نداره 😔 حیف حیف حیف همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

file

893
10
آره خودت باش عشق کن همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

file

847
9
سریال خاطره انگیز پدر سالار قسمت سوم همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📺

6442206556_360p.mp4

1 006
7

[object Object]

[object Object]
[object Object]
[object Object]
0
Anonim ovoz berish
1 073
0
سریال خاطره انگیز پدر سالار قسمت دوم! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📺

6442206556_360p.mp4

1 071
10
اعضای محترم کانال این لیست سه گروه تلگرامی ماست! اگر تمایل دارید مطالبی را در فضای مجازی منتشر نمایید! اگر تمایل دارید با اعضای گروه ها گپ و گفتی داشته باشید اگر تمایل دارید موسیقی های جدید و قدیم را در پلی لیست خود داشته باشید از طریق لینکهای زیر و لمس کلید APPLY TO JOIN GROUP درخواست عضویت دهید تا توسط تیم ادمین به گروه ملحق شوید! دوستان زیادی در انتظار شما هستند! 🔻در سه گروه مجزا و مکمل یکدیگر : ▶️ ارسال پست های متنوع ؛ 👥 گپ و گفت ؛ 🎶 موسیقی 🙏
Ko'proq ko'rsatish ...
548
0
928
0
📻 رادیو خانه ی پدری 🌙قصه ی شب نام قصه: امیر ارسلان نامدار ▫️قسمت پنجم نویسنده : محمدعلی نقیب الممالک تنظیم برای رادیو : جواد پیشگر همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠

نمایش امیرارسلان - 5.mp3

900
4
📻 رادیو خانه ی پدری 🌙قصه ی شب نام قصه: امیر ارسلان نامدار ▫️قسمت چهارم نویسنده : محمدعلی نقیب الممالک تنظیم برای رادیو : جواد پیشگر همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠

نمایش امیرارسلان - 4.mp3

860
5
📚#داستانهای_خانه_پدری عنوان داستان: سرگذشت مریم ▫️قسمت پنجم از پشت پنجره داشتم نگاه میکردم رامین ماشین و برداشت مهسا هم با آرین جلو نشستن و رفتن.سعی میکردم به دلم بد راه ندم ولی باز نمیتونستم بیخیال باشم چون مهسا پر از کینه و انتقام بود مهسا میخواسته خواهر خودش رو برای رامین خواستگاری کنه که رامین قبول نمیکنه و میگه من یکی دیگه رو دوستدارم.مهسا از همون‌ روز اول هم از من خوشش نمیومد اینو از رفتارش حس میکردم.بااینکه با مامانم راحت نبودم و از وقتی امده بودم خونه رامین بهم زنگ نزده بود ولی دلم براش تنگ شدبود.میدونستم خونه است در هفته دوروز سرکار نمیرفت تصمیم گرفتم برم دیدنش بهتر از تو خونه نشستن و فکر خیال کردن الکی بود.به رامین زنگ زدم گفتم میرم خونه مادرم بیا اونجا گفت باشه خودم اژانس گرفتم رفتم مامانم ازدیدنم خوشحال شد ولی هنوزم باهام سرد بود از خانواده رامین پرسید.گفتم خوبن مامانم نگاهم کرد گفت مریم من تورو بزرگت کردم تو یه چیزت هست چته؟کم بیش جریان مهسا و رفتارهاش روبرای مامانم تعریف کردم مامانم مثل میشه من رو مقصر میدونست گفت زمانی که عاشق دلداده رامین شدی باید فکر الانت روهم میکردی چقدر گفتم فرصت ازدواج داری درست رو بخون قبول نکردی اون شب تاساعت ۸شب منتظر رامین بودیم ولی نیومد بهش زن گزدم گفتم منتظریم چرا نمیای میخوایم شام بخوریم گفت خانواده مهسا نمیذارن من بیام شام اینجا هستم بعداز شام میام دنبالت اینقدر عصبانی شدم که گوشی رو قطع کردم نمیتونستم دیگه تحمل کنم باید بارامین حرف میزدم مامانمم فکرش درگیر بود ولی چیزی به من نمیگفت.ساعت یازده شب بود رامین اومد مامانم تعارف کرد بیاد تو ولی قبول نکرد وقتی نشستم توی ماشین اصلا باهاش حرف نزدم خودش فهمید ناراحتم گفت چرا حرف‌ نمیزنی یدفعه داد زدم گفتم تاکی میخوای بشی راننده و مدیر خرید مهسا به توچه مگه ما از عمد برادرت رو کشتیم که هر آهنگی مهسا میزنه تو باید برقصی؟ فکر نکن من نمیفهمم تمومش کن مهسا کار داشته باشه بابات هست برادر و بابای خودشم هستن میتونه به اونا بگه.نه تو بری شیرخشک بخری بعد به من دروغ بگی الانم شدی راننده خانم رسوندیش چرا دیگه شام موندی با ترمز ناگهانی رامین نزدیک بود با سر برم توی شیشه گفت تو دیونه شدی چی داری میگی واقعا برات متاسفم اون زنداداش منه ناموس برادرمه.داداشم بخاطر ما مرد، شاید اگر من زنگ نمیزدم الان زنده بود نمیتونم بی تفاوت باشم اره من برای آرین شیرخشک خریدم و از ترس همین حسادتهای زنانه تو چیزی نگفتم.وقتی مادرم میگه برسونش چی بگم وقتی خانواده مهسا اینقدر تعارف میکنن نمیذارن من شام بیام چکار کنم چه خلافی کردم غیرکمک کردن خجالت بکش مریم. رامین اونشب کلی کارهاش و توجیج کرد و گفت مهسا زنداداشمه نمیتونم نسبت بهش بی تفاوت باشم هرکاری هم میکنم برای کمک کردنه اگرم بهم اعتماد نداری که دیگه مشکل خودته نمیدونستم باید چکارکنم واقعا کم اورده بودم اعتراضم میکردم مقصر میشدم به حسادت جاری گری! میدونستم پیش مادرشوهر و پدرشوهرمم بگم همین حرف های رامین رو بهم میزنن.فرداش مهسا نزدیک ساعت ۳ بعدظهر اومد چون ماشین مسعود توی پارکینگ بود مطمئن بودم با آژانس برگشته.ازش بدم میومد دست خودم نبود شاید رامین توی کمک کردن بهش نیت بدی نداشت ولی حس زنانگیم میگفت کارهای مهسا عمدیه.یک هفته بعد نوبت دکتر زنان داشتم باید میرفتم درمانگاه رامین اولش گفت مرخصی میگیرم میام دنبالت باهم میریم. وقتی بهش زنگ زدم گفتم کی میای گفت خودت برو من کار دارم نمیتونم بیام درمانگاه . زیاد از خونه ما دور نبود پیاده ام میشد رفت ولی اون روز هوا خیلی سرد بود نم نم بارون هم میومد. اماده شدم لباس گرم پوشیدم گفتم پیاده برم وقتی رسیدم بعد از نیم ساعت نوبتم شد رفتم تو معاینه که کرد گفت سونوگرافی انجام بده چرا ینقدر دیر امدی برای سونوگرافی؟گفتم این بچه ناخواسته بود برام واقعا مهم نبودپسر دختر بودنش دکتر گفت مگه فقط برای تشخیص دختر پسر بودنه برای سلامت جنین هم هست برام نوشت برم طبقه پایین انجام بدم ازمایشگاه و سونوگرافی طبقه پایین بود ولی باید از ساختمون خارج میشدی چون در ورودیش از توی کوچه بود.سونوگرافی روانجام دادم گفت بچه مشکلی نداره و بچه ام پسر بود هیچ حسی واقعا نسبت به جنسیتش نداشتم وقتی از سونوگرافی امدم بیرون ماشینی که گوشه خیابون پارک شده بود نظرم رو جلب کرد فکر کردم اشتباه میکنم ولی رفتم جلو مطمئن شدم ماشین مسعود بود.پتو آرین هم توش بود سر چرخوندم ولی کسی نبود رفتم توی درمانگاه که سونوگرافی رو بدم دکتر برام بذاره توی پرونده.وارد راهرو شدم رفتم طبقه بالا سونوگرافی رو دادم به دکتر یه سری برنامه غذایی بهم داد امدم بیرون وقتی رسیدم توی راهرو چیزی رو که میدیم باورم نمیشد. ادامه دارد...
Ko'proq ko'rsatish ...
865
8
📚#داستانهای_خانه_پدری عنوان داستان: سرگذشت مریم ▫️قسمت ششم اول فکر کردم اشتباه میکنم ولی رامین بود ارین بغلش بود مهسا هم کنارش جلوی اتاق واکسیناسیون بودن خودم رو یه کم کشیدم عقب که منو نبینن دستام از عصبانیت میلرزید نمیتونستم برم جلو حالم خوب نبود نمیخواستم جلو مهسا کم بیارم واکسن ارین رو زدن گریه میکرد رامین سعی میکرد ارومش کنه با مهسا از درمانگاه رفتن.روی صندلی توی راهرو نشستم نفس نفس میزدم چرا رامین داشت بامن اینکار رو میکرد واسه من بهش مرخصی نمیدادن ولی دقیقا همون روز مرخصی گرفته بود و ارین و اورده بود واکسن بزنه اومدم بیرون نگاه کردم دیدم ماشین مسعود نیست راه افتادم سمت خونه بارون میبارید نمیدونم چقدر تو راه بودم ولی وقتی رسیدم هنوز رامین و مهسا نیومده بودن توی راه پله مادرشوهرم منو دید با اون سروضع خیس ترسید گفت مریم خوبی چیزی شده گفتم نه زیر بارون قدم زدم به زور منو برد تو یه چای برام ریخت گفت بخور گرمت بشه بعد پرسید کجا رفتی گفتم درمانگاه بودم گفت راستی مریم بچه ات چیه گفتم پسر مادرشوهرم کلی ذوق کرد بوسیدم ولی هیچ کدوم از اینها حال منو خوب نمیکرد.گفتم مامان امدم ماشین داداش مسعود توی پارکینگ‌ نبود گفت اره مادر .آرین واکسن داشت بابا صبح رفته شهرستان زنگ زدم به رامین اومد بردشون هوا سرد بود میترسیدم ارین مریض بشه. گفتم مادر! مهسا میتونست اژانس بگیره راهی نیست تا درمانگاه من الان پیاده اومدم مادرشوهرم از حرفم بدش امد گفت تاماشین هست رامین میتونه بیاد چرا مرد غریبه عروسم و ببره.فردا هزار جور حرف میزنن مردم.تا وقتی مسعود زنده بود نمیذاشت مهسا تا دم در تنها بره تمام کارهاشو خودش انجام میداد خیلی حساس بود خودش میبرد میاوردش الان نمیتونم قبول کنم تو این هوای سرد تنها بره عملا هیچ کاری غیر از حرص خوردن از دستم برنمیومد با این طرز فکرو حرفها.بعد از دو ساعت امدن رامین تا منو و دید گفت رفتی دکتر به زور گفتم اره رفتم توی اشپزخونه مهسا دوتا نایلون خرید دستش بود گذاشتشون جلوی مادرشوهرم با صدای بلند که من بشنوم گفت دست اقا رامین درد نکنه تمام لباسهای ارین بهش کوچیک شده بود رفتیم براش خرید کردیم چند دست لباس گرون به حساب رامین برای ارین خریده بود بعد دوتا بلوزم نشون داد گفت کنار لباس فروشی بچه یه بوتیک لباس زنونه بود من ازاین دوتا بلوز خوشم امد.اقا رامین برام خرید مادرش گفت دستش درد نکنه.رامین متوجه حال بدم شد گفت یه روزم باید مریم رو ببرم خرید.مادرش گفت رامین میدونی داری صاحب یه گل پسر میشی رامین با خوشحالی گفت خوش خبر باشی مادر راست میگه مریم؟فقط سرم رو تکون دادم براش.مهسا با اینکه من رو به روش بودم برگشت سمت رامین گفت وای مبارکه داره همبازی واسه ارین میاد قول میدم مثل ارین ازش مراقبت کنم.مهسا واسه خودشیرینی هرکاری میکرد اینقدر که از دست رامین دلخور و عصبی بودم از دست مهسا نبودم هر چی بیشتر میموندم پایین عصبی تر میشدم از مادرشوهرم خداحافظی کردم رفتم بالا بعد از ۱۰دقیقه رامینم امد خودش میدونست از دستش دلخورم امد کنارم نشست گفت مریم باورکن مرخصی بدون حقوق گرفتم میگی چکار کنم وقتی مادرم زنگ میزنه میگه زنداداشته خوبیت نداره تنها جایی بره گفتم اره خب خوبیت نداره اون تنها بره من برم اشکال نداره رامین گفت چرت نگو مریم اون شوهرش مرده من که هنوز نمردم اینجا شهر کوچیکیه زود حرف درمیارن گفتم مهسا برادر داره پدر داره تو چرا ها ؟رامین گفت فعلا تو این خونه است نمیشه که از اونا توقع داشت حرف زدن با رامین بی فایده بود امدم بیرون گفتم بس بچسب به زنداداشت بیخیال من بشومن ازاین به بعدکاری داشتم به داداشم میگم رامین عصبانی شد امد طرفم گفت تو خیلی غلط میکنی کارت چیه امروز تا یه دکتر رفتی !بیرون کاری نداری من خودم میبرمت. تو شرایط خیلی بدی گیر کرده بودم رامین هرچی برای خونه خودمون میخرید برای مهسا هم میخرید یه شب ساعت ده شب بود گوشی رامین زنگ خورد مهسابود میشنیدم میگفت باشه الان میرم قطع که کرد گفتم چی میگه گفت ارین تب کرده برم تا سرکوچه براش تب بر بخرم رفت امد بهش داد.ساعت سه صبح دوباره گوشی رامین زنگ خورد خواب بیدار بودم دیدم رامین داره لباس میپوشه گفتم کجا میری گفت ارین تبش پایین نیومده با مهسا ببرمیش دکتر!!رامین اون شب رفت دیگه خونه نیومد تا فردا غروب بهش زنگم نزدم دوبارم زدم جواب ندادم دم غروب مادرش زنگ زد برم پایین وقتی رفتم مهسا هم پایین بود تامن رو دید روش رو برگردن مادر رامین گفت مریم جان از دیشب ارین حالش خوب نیست چرا حالشو نپرسیدی گفتم رامین جای من حالشو میپرسه مهسا گفت خدا سایه عموش رو از سرش کم نکنه دیشب تمام مدت بالا سرش بود حتی برای من صبحانه خرید بعد رفت تمام مخارج دکترشم بنده خدا عموش داد اینقدرم خسته بود از همون بیمارستان رفت سرکار... ادامه دارد...
Ko'proq ko'rsatish ...
885
8
اگه به‌جای کشمکش بتونیم باهمدیگه همدردی کنیم، می‌تونیم این دنیا رو جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم 🙏❤️ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💟

video_2024-09-20_16-55-32(1).mp4

847
7
کلیپ تودیع و معارفه تابستون و پاییز همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠☀️

video_2024-09-20_17-06-34(1).mp4

938
15
شوهر شما هم اینجوریه یا فقط من بدشانسم☹️ همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

video_2024-09-20_17-02-07(1).mp4

1 066
14
انسانیت یعنی : 🍃مردی که جلوی بچه‌هایش سرافکنده نمیشود ، 🍃 حس مادرانه‌ای که این زن پیدا میکند، 🍃نانی که مال دیروز نیست 🍃و جوابی که راننده کامیون به محبت مغازه‌دار میدهد! خوشه‌های خشم فیلمی درام به کارگردانی جان فورد محصول سال ۱۹۴۰ آمریکا است. این فیلم برنده اسکار بهترین کارگردانی شده است. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

video_2024-09-20_16-58-42(1)(1).mp4

979
15
قدر کنار هم بودن رو بیشتر بدونیم🥰 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💟

video_2024-09-20_17-04-22(1).mp4

1 088
23
هم شاگردی سلام! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

file

158
8
یه روز وارد آشپزخونه شدم دیدم همسرم جلوش یه شیشه مرباس و داره گریه میکنه گفتم چی شده؟ گفت:در شیشه مربا باز نمیشه در شیشه رو باز کردم گفتم بفرما، گریه داشت؟ چند روز بعد رفتم خونه پدریم مادر یه حرفی زد گفتم شما زنها یه چیزیتون میشه! اونروز مهوش برای اینکه نتونسته در شیشه مربا رو باز کنه گریه میکرد. مادرم گفت برو ببین کجای زندگی زنت درد میکنه که نشسته برای در شیشه مربا گریه میکنه؟ میگه به حرف مادرم فکر کردم دیدم این چندوقت چقدر همسرم آسیب دیده و منم چون میدیدم صبوره چشم پوشی کردم.میگفت زنها عجیب نیستن!! گاهی دق دلی‌شون رو سر جزئیات خالی میکنن. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🩵
Ko'proq ko'rsatish ...
981
14
🔆 جالب و غم انگیز مردی دیروقت ‚ خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. سلام بابایی ! یک سئوال از شما بپرسم ؟ - بله حتماً.چه سئوالی؟ - بابا ! شما برای هرساعت کالی چخد پول می گیرید؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی نداره. چرا چنین سئوالی میکنی؟ - فقط میخوام بدونم بابایی…….. - اگر فقط میخای بدونی ‚ بسیار خوب می گم : ۲۰۰۰ تومن پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت : بابایی میشه ۱۰۰۰ تومن به من قرض بدی ؟ مرد عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال ‚ فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری کاملآ در اشتباهی‚ سریع به اطاقت برگرد و برو فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت کارمی کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت ندارم. پسر کوچک‚ آرام به اتاقش رفت و در رو بست. مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می ده فقط برای گرفتن پول ازمن چنین سئوالاتی کنه؟ بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند وخشن رفتار کرده است. شاید واقعآ چیزی بوده که برای خریدنش به ۱۰۰۰ تومن نیازداشته است.به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد. - خوابی پسرم ؟ - نه بابا ، بیدالم. - من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این ۱۰۰۰ تومن که خواسته بودی. پسر کوچولو نشست‚ خندید و فریاد زد : مچکلم باباجونی ! بعد دستش را زیر بالشش بردو از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد. مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت : با این که خودت پول داشتی ‚ چرا دوباره درخواست پول کردی؟ پسر کوچولو پاسخ داد: برای اینکه پولم کافی نبود‚ ولی من حالا ۲۰۰۰ تومن دارم. آیا می تونم یک ساعت از کار شما رو بخلم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم بابایی... همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🩵
Ko'proq ko'rsatish ...
1 008
7
خدا کار هیچکس رو بی جواب نمیذاره همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🩵

IMG_4738.MP4

874
9
آخ جون بالاخره رسید! پاییزو میگم همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

An8eTjzL28GejZ2NRgJ0fcwgvZ3Tvzps9TZ6UB1X9VuG6epcfrUZaLQyaE2bSLJ.mp4

862
8
زودتر یه فکری برای اون رفیقت یکن! یه بلایی سرش بیار تا از نون خوردن نیفتادی چند حقه‌ی شعبده‌بازی تقدیم به شعبده دوست‌های عزیز😎 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

IMG_4737.MP4

851
10
اجرای آهنگ "طناز" از استاد معین توسط ارکستر هیوا (Hiwa) 🎼 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🎵

3459907479196033517.mp4

857
11
بائو محصول شرکت پیکسار برنده جایزه «اسکار» بهترین انیمیشن کوتاه در سال ۲۰۱۸ «بائو» داستان زندگی همه آدمهایی است که سعی می‌کنند با مشکلات عاطفی، تنهایی، غربت یا خو گرفتن به محیط و شرایط جدید کنار بیایند. تماشای این شاهکار را از دست ندهید! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠📺

file

844
13
آواز صلح موسیقی:هوشنگ کامکار با صدای :صبا کامکار همراه با عکسهایی از عکاسان به نام همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🕊

file

832
8
پینک فلوید موسیقی برای کسانی است که هیچگاه تسلیم نمیشوند، برای کسانیکه هیچگاه به شکست فکر نمیکنند، برای کسانیکه "بزرگ"هستند.. 🎼 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🎵

file

847
12
۳۰ شهریور روز غزاله چلابی است. غزاله چلابی ۳۳ ساله، ورزشکار و کوهنورد، ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در خیزش زن زندگی آزادی  و در حال فیلم‌ گرفتن با گوشی از اعتراضات مردم، با شلیک مستقیم نیروها از داخل فرمانداری آمل و اصابت گلوله به سرش کشته شد همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔
853
5
ایران، مادرِ جان، دیری است که فرزندان خردورزت یک به یک غم غربت را می خرند، تا شاید مجالی برای اندیشیدن بیابند، این روزها فرودگاه بین المللی جای است که یکی، یکی دوستان‌مان را در آغوش می‌گیریم و بدرقه می‌کنیم، به گمانم سال گذشته ده هزار نفری را به کانادا بدرقه کردیم، شاید صحیح است که می‌گویند، مادران ایران مهاجر می‌زایند، این روزها یا رفته‌اند یا می‌خواهند بروند، راستی، راهنماهای جدید دانشگاه تهران چرا به زبان عربی است؟ نکند می‌خواهی دیگر به زبان پارسی سخن نگویی؟ اگر قرار بر نبود زبان است، ترجیحم آن است دیگر سخن نگویم.ایرانِ جان از فرزندان مهاجرت دلگیر مباش، برای فرزندان رفته از دامنت بیشتر دعا کن، در بیرون از دامن پرمهر تو نیز به زبان دیگری برای دخترت فروغ فرخزاد می‌نویسند و نشر می‌دهند، اما ایران، مادرِ‌ جان، هستیم کسانی که نمی‌توانیم از تو دور شویم، ما بیمارِ تویم، بیمارِ بیماریت، چندی پیش دوستی در دانشگاه تهران گفت: من می‌مانم، اگر از زمین میخ بروید و از آسمان سنگ ببارد.. از یک دانش‌آموخته فلسفه همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🕊
Ko'proq ko'rsatish ...
914
19
هستی یک راز است. راه ورود به آن منطق نیست، بلکه عشق است. راه درک آن نثر نیست، بلکه شعر است. راه ادراک آن سر نیست، بلکه دل است. همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞
903
7
با این صدای خسته شاید خفته‌ای را در چارسوی این جهان بیدار کردم من مهربانی را ستودم  من با بدی پیکار کردم ایشون استاد فریدون مشیری هستند! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🤍

file

868
20
قطعه خزان اثر استاد پرویز مشکاتیان توصیف  جدا شدن یک برگ از درخت است که برای رسیدن به زمین و اصل خودش سماع کنان و رقص کنان به زمین فرود میاد. پرویز مشکاتیان در این قطعه استادانه و به زیبایی تصویر ذهنیش رو به مخاطب القا کرده. به مناسبت سالگرد در گذشت استاد پرویز مشکاتیان 🎼 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🎵

Ostad-Meshkatian-Khazan-خزان_93999.mp3

842
17
نوبتی هم که باشه نوبت دریای خزر پس‌روی عجیب آب دریای مازندران تصاویری ببینید از میزان پس‌روی دریا طی سال‌های ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ در ساحل کلارآباد مازندران همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

Farsna-1201(25)_output.mp4

976
11
افشای یک تجاوز😱 مهناز افشار دست به افشاء زد! مهناز افشار در یک مصاحبه ی تلویزیونی با یک شبکه ی فارسی زبان، برای اولین بار اتفاق تلخ و تجاوزی که توسط یک بازجو انجام شده رو بازگو میکنه! تجاوز فقط تماس جنسی و جسمی نیست، تجاوز انواع مختلفی داره که هر کدومش به یک شکل انسان رو آزار میده!🔥 شاید همه مون اگر در این شرایط قرار بگیریم مجبور به این کار بشیم! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💔

Mahnaz(2).mp4

1 207
26
73
0
عضویت در سری گروه های تلگرامی خاطره بازی 👇
گروه 1
👈
گروه 2
👈
گروه 3
👈 🌟مدیر ارشد گروه ها؛ سرکار خانم آنیا جهت تماس با ایشان در خصوص مسائل مرتبط با هر یک از گروه ها
1 215
1
عضویت در سری گروه های تلگرامی خاطره بازی 👇
گروه 1
👈
گروه 2
👈
گروه 3
👈 🌟مدیر ارشد گروه ها؛ سرکار خانم آنیا جهت تماس با ایشان در خصوص مسائل مرتبط با هر یک از گروه ها
گروه پست آزاد
این گروه متعلق به کانال خاطرات خانه ی پدری است. مسئولیت درج مطلب خارج از قوانین رایج متوجه شخص کاربر است و چنانچه توسط ادمین ها دیده شود حذف خواهد شد. ارسال مطالب مختلف مجاز است!💚 ریپلای و گفتگو، ارسال استیکر و موسیقی مجاز نیست!⛔️
1
0
پاسخ : 15
1 198
3
غذای بازار یه چیز دیگه ست😍 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

3458936076526304551.mp4

1 248
14
تنوع جالب حیوانات در منطقه لارستان فارس😍 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

3460371024866012450.mp4

1 031
6
هنرمند با اینکه خودشون میگن به من نگین هنرمند ولی واقعا هنرمنده! با تیکه ها دورریز فرش دستباف ببین چی میسازه👌 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠❤️

3458552324008601975.mp4

1 048
20
از جذابیت رقص مردونه نگم براتون همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

3460003559350813125.mp4

986
22
دختری که تو روزهای سخت کنارت مونده همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💞

3460093293070696986.mp4

976
7
اولین مرغ اعتقاد نداره که میتونه پرواز کنه 😅 آخری هم خیلی تردید داره ولی بالاخره 👌 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠💟

3460646864425495530.mp4

916
6
زنده‌یاد هادی اسلامی و دخترش آرزو😍 هادی اسلامی بازیگر توانا و منعطفی بود که اگر درگذشت نابه‌هنگامش لااقل چند سال دیگر به تأخیر می‌افتاد و اجل مهلت می‌داد قطعاً در دوران رونق سینما و ظهور فیلم‌های پرمخاطب عصر اصلاحات و پس از آن، نقش‌های قابل‌توجه دیگری هم به کارنامه سینمایی‌اش اضافه می‌کرد؛ مثل مرحوم خسرو شکیبایی و رضا کیانیان و بسیاری از هم‌دوره‌های دیگرش که در این سال‌ها درخشیدند. اما با وجود فرصت کوتاه و درگذشت زودهنگامش در ۵۴ سالگی، اسلامی جایزهٔ جشنوارهٔ فجر را برای «اتوبوس» (یدالله صمدی) گرفت و برای فیلم تحسین‌شدهٔ مسعود کیمیایی «سرب» هم کاندیدای فجر شد و جایزهٔ جشنوارهٔ نیویورک را به دست آورد. بازی‌اش در «خواستگاری» در نقش پیرمردی هفتاد ساله یکی از نقش‌های به‌یادماندنی‌اش بود. یادش گرامی باد همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🕊
Ko'proq ko'rsatish ...
910
6
باچوب بامبو یه اسلحه ی مرگبار میسازه😳 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

3398835959935538358.mp4

925
10
مناسک پخت پیتزا در ایتالیا😍 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠🍽

3449060946757109237.mp4

924
14
پوست گرفتن حرفه ای هندونه!🍉 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

3400705149621471626.mp4

933
10
باید این صداگذاری رو ببینید 😂 همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠😁

3459918072179403276.mp4

942
11
ورود آیفون رو آزاد کنید! همراه ما باشید در کانال خاطرات خانه ی پدری 🏠👁‍🗨

3459862354088898680.mp4

950
4
Oxirgi yangilanish: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio