Xizmat sizning tilingizda ham mavjud. Tarjima qilish uchun bosingEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Kategoriya
Kanal joylashuvi va tili

barcha postlar Renani Mohsen / محسن رنانی

در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net 
78 271+25
~20 338
~21
29.71%
Telegram umumiy reytingi
Dunyoda
15 795joy
ning 78 777
Davlatda, Eron 
2 460joy
ning 13 357
da kategoriya
712joy
ning 2 793
Postlar arxivi
. ☘️ 👈 و سلام بر اول مهر می‌خواستم برای اول مهر امسال چیزی بنویسم. اما بختامدی به نوشته‌ای درباره کودکی برخوردم که در تیر ۱۳۹۷ نوشته‌ بودم. فکر کردم همان را بازپخش کنم. در پیوند زیر بخوانید: .
پویش فکری توسعه
🧒 کودکی غنی شده‌، تنها راه درنوردیدن مرزهای توسعه ✍️ مقدمه دکتر محسن رنانی بر کتاب‌‌های حوزه کودکی پویش فکری توسعه @pooyeshfekri ❕والدین گرامی، مربیان ارجمند و دوستداران کودک و توسعه 🔸 هیچ کس بهتر از شما کودک را نمی‌شناسد و هیچ کس غمخوارتر از شما برای کودک نیست. شفقتی که از شما می‌تراود، بزرگترین سرمایه‌ای است که می‌تواند رشد شخصیتی کودکان ما را بارور سازد. 🔸 شما نخستین سرمایه گذاران توسعه یک کشور هستید، اگر کشوری توسعه یافته است بی گمان مردمان آن کشور که عرصه‌های اقتصاد و سیاست و جامعه را مدیریت کرده‌اند و توانسته‌اند آن را به مرزهای توسعه برسانند؛ و بی‌گمان مردمان چنین کشوری کودکی غنی شده و پرمایه‌ای داشته‌اند. 🔸 برای درنوردیدن مرزهای توسعه کافی است کودکان ما دوران کودکی غنی شده‌ای داشته باشند، یعنی در کودکی سرشار از کودکی شوند و تمام ظرفیت‌های لازم برای تجربه عرصه‌های مختلف زیستی در آنها شکل بگیرد و حتی تجربه شود؛ که توانمندی در کودکی به معنی سرشاری است و در بزرگسالی به معنی مهارت. 🔸 کودکان، اصلی‌ترین نیروهای یک کشورند که اگر توانمند شوند کشور را بدل خواهند کرد به سرزمینی که از زمین‌اش رفاه می‌روید…
16 445
83
🟣 بزنگاه و توسعه (انتخابات چهاردهم، یک واقعه بزنگاهی) 🔊 🎙 سخنرانی برخط دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب «روایت والا» (روایت توسعه ایران از منظر استاد علی رضاقلی) 🌐 سخنرانی همه صاحب نظران در مراسم 📙 تهیه کتاب روایت والا

صوت سخنرانی دکتر رنانی.mp3

30 846
500
👆👆👆 این برنامه لغو و به زمان دیگری موکول شد. 👆👆👆 .
45 003
47
🎙️📽️🎤سلسله نشست‌های تخصصی شفا: شبکه فقرزدایی ایران - شفا برگزار میکند: 🎙️مصاحبه با اساتید برتر 🎥 علم محوری 📚تجربه‌گرایی اصلاح سیاستگذاری‌های فقرزا 🎤 فایل صوتی نشست چهارم: 🔹دکتر محسن رناني 🗓️زمان: سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ 🔹سايت بنياد فقرزدايي ايران - شفا: 🔹اینستاگرام بنیاد فقرزدایی ایران - شفا 🔶 .network 🔹 صفحه آپارات بنیاد فقرزدایی ایران - شفا ♦️ 🔹کانال تلگرام بنیاد فقرزدایی ایران - شفا ▶️

‎⁨دکتر محسن رنانی⁩.m4a

42 736
349
🎬 مراسم رونمایی از کتاب 📙 روایت والا (روایت استاد علی رضاقلی از مسئله توسعه در ایران) 🗓 سه شنبه ۶ شهریورماه ۱۴۰۳ 🕔 ساعت ۱۷ تا ۱۹ 📍تهران، خیابان نجات الهی، جنب خیابان ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی 🧾 برنامه رونمایی: 📖 گزارش کتاب توسط آقای رضا مجیدزاده (نویسنده روایت) 👥 تحلیل و بررسی کتاب و سخنرانی: 🎙دکتر فرشاد مومنی 🎙مهندس سید محمد بهشتی 🎙دکتر رسول رئیس جعفری 🎙دکتر محسن رنانی 📚 این کتاب پنجمین کتاب از سلسله کتابهای گفت و گوهای توسعه است که در پویش فکری توسعه به چاپ رسیده است. به زودی دو روایت دیگر از این مجموعه منتشر می شود که به اطلاع مخاطبان گرامی خواهد رسید. 🟢 این مراسم صرفاً به صورت حضوری برگزار می‌شود و شرکت در آن برای عموم علاقمندان آزاد و بدون ثبت نام قبلی امکان پذیر است.
Ko'proq ko'rsatish ...
31 815
125
موسسهٔ فرهنگی سپهرِ مهر با همکاری گروه زبان و ادبیات فارسیِ خانهٔ اندیشمندانِ علوم انسانی برگزار می‌کند: ✳️ سلسله نشست‌های ماهانهٔ صبحِ امید ✳️ سخنران: دکتر محسن رنانی موضوع نشست سوم: «عشق و توسعه» شعر خوانی: خانم فریبا خادمی اجرای موسیقی سنتی با حضور: آقای صابر سوری (نوازنده‌ی عود) آقای امین دادوری (نوازنده‌ی سازهای کوبه‌ای) آقای امیر فرهنگ حاتمی(نوازنده‌ی دیوان باس) مدیر علمی نشست: دکتر مهرداد رحمانی 🗓 دوشنبه، پنجم شهریورماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ 🏡 خیابان نجات‌الهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی، سالن فردوسی 🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد. 🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است. 🔹 فایل صوتی جلسه در کانال قرار خواهد گرفت. ✅ 🌲خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی 🌲موسسهٔ فرهنگی هنری سپهرِ مهر 🆔 🆔 🆔
Ko'proq ko'rsatish ...
31 201
267
. 👈 پایان مسعود ✍️ محسن رنانی پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست،‌ پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد آنان‌که امروز او را ارزیابی می‌کنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی می‌دهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاست‌جمهوری پزشکیان نمی‌توان او را ارزیابی کرد. تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیس‌جمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرست‌های ارایه شده توسط کمیته‌ها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابل‌قبولی است. ضمن این‌که از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزام‌آور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفت‌وگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشته‌ام (این‌جا) که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینه‌اش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیس‌جمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسم‌های آن ارزیابی نکنید بلکه با رسم‌های آن ارزیابی کنید). یادداشت قبلی من (مسعود و چوبه‌دار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانال‌ها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخش‌هایی از رای‌دهندگان و تحریمی‌ها را بازگو کرده بودم که می‌گویند پزشکیان خُلف وعده و بی‌صداقتی کرد؛ او آبروی رای‌دهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد. اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبه‌دار خواهد برد. و بعد هم از رئیس‌جمهوردرخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار به‌آرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود. در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیس‌جمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای‌ داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد. بنابراین یادداشت «مسعود و چوبه‌دار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمه‌ها و تخریب‌های فردا بود. (متاسفانه برخی‌ سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشته‌ها و گفته‌‌های دیگران دست به فرصت‌طلبی می‌زنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است). اکنون می‌گویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دهه‌ای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند. درواقع انتخابات اخیر هم، نوعی خیزش اجتماعی دو مرحله‌ای برای «نه به وضع موجود» بود که پس از دوره‌ای از حذف و خالص‌سازی، دوباره یک دولت اصلاح‌جو را برسرکار آورد. اگر تحول ویژه‌ای رخ ندهد و بخشی از انتظارات آن ۷۸ درصد جامعه (۵۱ درصد تحریم‌کنندگان و ۲۷ رای‌دهندگان به پزشکیان) برآورده نشود، انرژی‌ مثبت این تحول‌خواهی حداکثر تا دو سال دیگر تخلیه خواهد شد و با انرژی منفی تحریم و براندازی جایگزین خواهد شد. بنابراین دو سال دیگر یا پزشکیان امروز تمام خوهد شد با «پایانی نامسعود»؛ یا پزشکیانی تازه متولد خواهد شد ....... ادامه متن را در یکی از پیوند‌های زیر بخوانید: در تارنمای محسن رنانی: در نمای فوری تلگرام: .
Ko'proq ko'rsatish ...
پایان مسعود
محسن رنانی پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست،‌ پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد. آنان‌که امروز او را ارزیابی می‌کنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی می‌دهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاست‌جمهوری پزشکیان نمی‌توان او را ارزیابی کرد. تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیس‌جمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرست‌های…
121 967
1 858
🔹️پادکست "معنا" 🔺️گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی 🔹️با موضوع: معنای زندگی در ایران معاصر 🔹️این پادکست، نسخه صوتی "مستند معنا " می باشد. پ.ن؛ انتشار نسخه صوتی و تصویری مستند، با ذکر منبع بلامانع است. کانال حسین جمالی پور 👇

4_5877386350545605794.mp3

42 809
901
🔺️"مستند معنا" 🔹️قسمت اول (نسخه یوتیوب) 🔻 گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی در باب معنای زندگی در ایران معاصر 🔻تماشا در یوتیوب 🔻بخش اول گفتگو👇 🔻بخش دوم گفتگو 👇 تماشای تمام قسمت ها در کانال تلگرام👇 https://t.me/philosophy_thinking
"مستند معنا" قسمت اول_بخش دوم؛ گفتگو با محسن رنانی در باب معنای زندگی در ایران معاصر
#زن_زندگی_آزادی #ایدئولوژی #ایمان #توسعه #تنهایی #معنای_زندگی #معنویت #محسن_رنانی #ایدئولوژی #خودکشی عزیزان انتشار این آثار در صفحات شخصی شما، بدون هماهنگی خلاف اخلاق است. شماره من جهت ارتباط و هماهنگی برای پخش مستندات و دیگر موارد ضروری 09199602940
43 863
106
🔺️"مستند معنا" 🔹️قسمت اول 📍گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی (بخش دوم، ۲۷ دقیقه و ۴۷ ثانیه) 📍با محوریت توسعه، ساختارهای سیاسی، جنبش های اجتماعی و معنای زندگی در ایران 📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر(مصطفی ملکیان، اکبر جباری، نعمت الله فاضلی و مقصود فراستخواه) در کانال تلگرام زیر 👇 🆔️@philosophy_thinking این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است. در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام. انتشار باذکر منبع بلامانع است👇 🆔️@philosophy_thinking
Ko'proq ko'rsatish ...

file

39 863
227
🔺️"مستند معنا" 🔹️قسمت اول 📍گفتگوی حسین جمالی پور با دکتر محسن رنانی (بخش اول، ۴۱ دقیقه و ۱۹ ثانیه) 📍با محوریت توسعه، ساختارهای سیاسی، جنبش های اجتماعی و معنای زندگی در ایران 📍تهیه کننده و کارگردان: حسین جمالی‌پور تماشای قسمت های بعدی با دیگر متفکران معاصر(مصطفی ملکیان، اکبر جباری، نعمت الله فاضلی و مقصود فراستخواه) در کانال تلگرام زیر 👇 🆔️@philosophy_thinking این مستند، بیش از همه روایتگرِ بحرانِ نسل جدید در زندگیست، که خود را در جنبش #زن_زندگی_آزادی نشان داد. مجموعه ای از تعارضات عمیق نسل جدید با نسل‌های پیشین که در ساحت فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد، محیط زیست و...منجر به بحران شده است. در این مستند، مسئله ی تنهایی، شهادت، توسعه، زن، زندگی، آزادی، ساختار سیاسی، قدرت، ایدئولوژی، خودکشی، افسردگی و بسیاری از مسائل دیگر را در نسبت با معنای زندگی با متفکران معاصر به بحث گذاشته ام. انتشار باذکر منبع بلامانع است👇 🆔️@philosophy_thinking
Ko'proq ko'rsatish ...

file

37 517
294
. 👈 مسعود و چوبه‌دار! ✍️ محسن رنانی یکم: دکتر پزشکیان سلام رئیس جمهورِ فقط یک ماه عزیز، انگار تو ایرانی نیستی!؟ تو نمی‌دانی که برای مردم ایران تراز سیاست‌مدار صادق و پاک و قدرتمند، فقط امیرکبیر است و مصدق و موسوی؟؟ پس برای چه نشسته‌ای و دم فروبسته‌ای؟ نکند در پشت صحنه با اصحاب قدرت بسته‌ای؟ آیا با وجود آن که اصلی‌ترین وزیرانت را زدند؛ و مجبورت کردند همان که قبلا تو را برای مجلس و ریاست جمهوری رد صلاحیت کرده بود، اکنون وزیر کنی؛ و رقیبت را که خودشان برای ریاست جمهوری تاییدش کرده بودند حالا برای وزارت دولت تو هم رد صلاحیت کردند؛ و یک نظامی اصول‌گرای حامی حصر و برخورد با حجاب اختیاری را برای وزارت کشور به تو تحمیل کردند؛ و یک بوروکرات چفیه‌انداز را که تازه اکنون دانشجوی دکتری دانشگاه دفاع ملی است، گفته‌اند بگذاری وزیر آموزش؛ تو باز هم مانده‌ای که بمانی؟ مگر تو انصاف نداری که این‌گونه حقوق ناشی از رای مردم را.... ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید: (اگر باز نشد فیلترشکن را قطع کنید) https://renani.net/texts/notes/masoud-gallows/ .
Ko'proq ko'rsatish ...
مسعود و چوبه‌دار!
یکم: دکتر پزشکیان سلام رئیس جمهورِ فقط یک ماه عزیز، انگار تو ایرانی نیستی!؟ تو نمی‌دانی که برای مردم ایران تراز سیاست‌مدار صادق و پاک و قدرتمند، فقط امیرکبیر است و مصدق و موسوی؟؟ پس برای چه نشسته‌ای و دم فروبسته‌ای؟ نکند در پشت صحنه با اصحاب قدرت بسته‌ای؟ آیا با وجود آن که اصلی‌ترین […]
215 905
5 246
. . 👈 انقلاب صندلی اول ✍️ محسن رنانی پیام اصلی: فشار لابی‌ها و تبانی‌ها از دو سو به‌کار افتاده‌ است تا نخستین تجربه فراخوان رئيس‌جمهور به مشارکت مدنی و کارشناسی، یعنی تجربه تشکیل شورای راهبری برای انتخاب وزرا در فرایندی از مشارکت گسترده کارشناسان، را به شکست بکشاند. یکی عادت‌کردگان به قدرت یعنی تمامیت‌خواهانی است که به شیوه گذشته، کشور را در انحصار خود می‌بینند و می‌خواهند، و هرگونه مشارکت «دیگری»‌ را در نظام سیاسی به هر شکلی به توطئه دشمن گره می‌زنند تا حرف خویش را پیش ببرند و رئیس‌جمهور را از مشارکت دادن طیف گسترده‌تر کارشناسان و نخبگان ملی بترسانند. پس درسایه مصونیت امنیتی می‌ایستند و به هر کس انگی می‌زنند و تیرهای زهرآلود اتهام و نسبت‌های دروغ را می‌پراکنند بلکه رئيس‌جمهور را از این تصمیم تحول‌آفرین خود منصرف کنند. دیگری نیز عادت‌کردگان به منفعت و کسانی است که ماموریتی جز نشاندن خود یا بستگانشان در پست‌های مدیریتی ندارند و گفتمان مشارکت‌جویانه و عدالت‌طلبانه پزشکیان جز لقلقه زبانشان نیست. رئیس‌جمهور و حلقه اول یارانش باید مراقب باشند که شکست این تجربه ارزشمند (مشارکت کارشناسان در پیشنهاد نامزدهای وزارتخانه‌ها) می‌تواند سایر مشارکت‌طلبی‌های رئيس‌جمهور در آینده را، پیشاپیش بی‌اعتبار سازد. گروه اول هدفشان شکست دولت پزشکیان است؛ اما گروه دوم در قالب مصلحت‌جویی‌های دلسوزانه، دنبال سهم خود و یاران و تباران خود هستند، اما نتیجه‌اش همان است: یعنی شکست دولت چهاردهم و کاهش سهم پزشکیان از ذخیره سرمایه ‌اجتماعی حاصل از پویش مدنی‌ای که در انتخابات اخیر خلق شد. این یادداشت پیرامون این گروه دوم است..... متن کامل یادداشت را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/revulotion-first-chair/ .
Ko'proq ko'rsatish ...
انقلاب صندلی اول
پیام اصلی: فشار لابی‌ها و تبانی‌ها از دو سو به‌کار افتاده‌ است تا نخستین تجربه فراخوان رئیس‌جمهور به مشارکت مدنی و کارشناسی، یعنی تجربه تشکیل شورای راهبری برای انتخاب وزرا در فرایندی از مشارکت گسترده کارشناسان، را به شکست بکشاند. یکی عادت کردگان به قدرت یعنی تمامیت‌خواهانی است که به شیوه گذشته، کشور را در […]
115 258
717
https://x.com/JZarif/status/1817723784981262475 .
63 647
129
. . 👈 کابینه اتفاق ملی! ✍️ محسن رنانی دکتر مسعود پزشکیان خودش «رئیس‌جمهور وفاق ملی» است، اما کابینه‌اش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. دیروز آخرین روز همکاری من با شورای راهبری انتخاب وزرای دولت چهاردهم بود. کار بررسی کاندیداهای پیشنهادی برای وزارتخانه‌ها تقریباً تمام شد و من از دولت چهاردهم، پیش از آغاز آن، خداحافظی کردم و به اصفهان بازگشتم تا ادامه ماموریت بیست ساله خود را دنبال کنم یعنی: بیرون از حکومت ایستادن، فاصله گرفتن از قدرت و با عینک توسعه، دیدبانی کردن و زنهار دادن؛ یعنی «نگریستن و گریستن» (نگریستن با عینک خِرَد و گریستن با چشمان قلم). معتقدم با‌وجود آن‌که فرایندی که در شورای راهبری تعریف شده بود (برای غربالگری و انتخاب نامزدهایی برای وزارتخانه‌ها)، به علت تازگی و بی‌تجربگی، بی‌اشکال نبود، اما تلاش شد و تا حدودی به این نتیجه نزدیک شدیم، که افرادی به رئیس‌جمهور معرفی شوند که بتواند با آنها «کابینه اتفاق ملی» را تشکیل دهد. (درباره خود تجربه مهم و عجیب شورای راهبری، بعدا در یادداشتی با عنوان «انقلاب صندلی اول» توضیح خواهم داد)......... ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/?p=6178 . .
Ko'proq ko'rsatish ...
کابینه اتفاق ملی!
دکتر مسعود پزشکیان خودش «رئیس‌جمهور وفاق ملی» است، اما کابینه‌اش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. دیروز آخرین روز همکاری من با شورای راهبری انتخاب وزرای دولت چهاردهم بود. کار بررسی کاندیداهای پیشنهادی برای وزارتخانه‌ها تقریباً تمام شد و من از دولت چهاردهم، پیش از آغاز آن، خداحافظی کردم و به اصفهان بازگشتم تا ادامه ماموریت […]
104 220
955
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد هجدهم: 👈 خودزنی و خودتحقیری ✍️ نویسنده: یک مهندس فرهیخته اشاره:‌ کم‌کم دارم به هدف خودم که گفت‌وگو درباره تهدید‌های تمدن اصفهان است نزدیک می‌شوم. ویژگی‌های تاریخی و رفتاری جامعه اصفهان دارد در کانون گفت‌وگوهای نخبگان و مردم عادی شهر قرار می‌گیرد؛ این همان هدفی است که من از نوشتن آن یادداشت داشته‌ام و راهی جز آن نبود که نظرم را عریان و افراطی بیان کنم تا بلکه تارهای مغز و دل اصفهانی‌ها به ارتعاش درآید. البته شاید کنایه‌ای که به انتخابات زدم، هم باعث توجه بیشتر به مساله اصفهان شد. در مورد تهدیدهای فرهنگ اصفهان برای خودش و برای کل کشور، خیلی باید بگوییم و بشنویم و امیداورم این‌ گفت‌وگوها از سوی نخبگان ادامه پیدا کند. اصفهان اگر در خیلی از حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در تاریخ ایران پیشگام بوده است اکنون نیز در خودانتقادی باید پیشگام باشد؛ که جز این از اصفهان انتظار نمی‌رود. نخستین نقدی که بعد از انتشار یادداشت «روستای نصف‌جهان» دریافت کردم از یکی از پژوهندگان و علاقه‌مندان اصفهانی مباحث توسعه بود. مهندس فرهیخته‌ای که علاقه‌مند به اصفهان و توسعه ملی است و با صبوری سالها بر روی این دو موضوع کار کرده است. ایشان چندین نامه (نقد)‌ برای من فرستاد. از او خواستم که اجازه دهد نقدش را با نام خودش منتشر کنم اما اجازه نداد. بنابراین تا اکنون صبر کردم و چون از اجازه او ناامید شدم، تصمیم‌گرفتم نامه‌‌های (نقدهای) او را بدون نام منتشر کنم. محسن رنانی / ۷ مرداد ۱۴۰۳ 👇👇👇 https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/#%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%87%D8%AC%D8%AF%D9%87%D9%85_%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B2%D9%86%DB%8C_%D9%88_%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C ------------- نقد نوزدهم: 👈 دزدسالاریِ ویرانستان ✍️ سهراب بزرگزاده ------------- نقد بیستم: 👈 شهریت و تفاوت ✍️ زحل (یک هم‌شهری بهایی) ------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
45 675
44
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد پانزدهم: 👈 جهان سوم ✍️ سیاوش کاویانی https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/#%D9%86%D9%82%D8%AF_%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D9%88%D9%85 ------------- نقد شانزدهم: 👈 روستاها اصیل و آگاهند ✍️ مهری مداحی --------------- نقد هفدهم: 👈 شهر نصف‌جهان ✍️ محمدعلی رضوانی (کارشناس بانکی) ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
31 716
29
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد چهاردهم: 👆👆👆 👈 با اژدها می‌توان آواز خواند‎ ✍️ افروز هوشنگ متن کامل نقد را در فایل بالا بخوانید ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .

با اژدها می_توان آواز خواند.pdf

37 147
49
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد یازدهم: 👈 خود را نقد کنیم؛ مانند رنانی ✍️ دکتر حسن وکیلیان (حقوق‌دان) ------------- نقد دوازدهم: 👈 نقدی بی‌هراس از شهروندی ناشناس ✍️ نویسنده:‌ A.R.J --------------- نقد سیزدهم: 👈 برای یک ذهن فراموشکار ✍️ محمد حاتمی‌خواه (دانشجوی اقتصاد) ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
38 906
28
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد هشتم: 👈 آیا اصفهان «روستای نصف جهان» است؟ ✍️ سید مهدی رضوی ------------- نقد نهم: 👈 اصفهان، برادران لیلا و انباشت فرهنگی ✍️ امان‌الله باطنی --------------- نقد دهم: 👈 من دهاتی نیستم اما روستایی ام! ✍️ حسین جمالی‌پور ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
33 304
38
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد چهارم: 👈 دربارهٔ سنت و این اصفهانِ «روستایی» ✍️ معین مشکات https://t.me/fanusname/1066 ------------- نقد پنجم: 👈 نقد اجتماعی با رویکرد اخلاقی؟ ✍️ معین مشکات https://t.me/fanusname/1069 --------------- نقد ششم: 👈 اصفهان، زیبای پر‌آبله! ✍️ دکتر محمد سلطانی رنانی https://ensafnews.com/533920/%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%9B-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D9%90-%D9%BE%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D9%84%D9%87/ ------------- نقد هفتم: 👈 روستای نصف‌جهان؛ بهانه‌ای برای تسویه‌حساب ✍️ علی معینی https://t.me/tajaddodkhahi/1167 ------------------------ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/ .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ -------------------------- یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/ همه نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: https://renani.net/others/others-aboutme/nesf-jahan-village-critics/
36 025
52
. . نقدی بر یادداشت «به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» من چون روح توسعه را «افزایش ظرفیت گفت‌‌وگو در جامعه» می‌دانم و در یک کلام معتقدم «گفت‌وگو یعنی توسعه»، هرگاه با نقدی عقلانی و اخلاقی، حتی درباره نوشته‌های خودم، روبه‌رو می‌شوم، از «عطر نقد» مست می‌شوم. درواقع برای من «عطر نقد، عطر نقد است». چون برای رسیدن به حقیقت، راهی جز اندیشیدن نداریم و برای «اندیشیدن حقیقی»، راهی جز نقد نداریم. اندیشه‌هایی که از دالان نقد نمی‌گذارند مانند خمیر خامی هستند که در تنور پخته نمی‌شوند،‌ پس قابل خوردن نیستند و اگر بخوریم هم، دل‌پیچه می‌گیریم. علت آن‌که از دانشگاههای ما «حل مسئله» بیرون ‌نمی‌آید آن است که دانشگاه ما محل تولید خمیر خام فکری است، اما آن‌جا نان اندیشه پخته نمی‌شود؛ بنابراین محصولاتش قابل خوردن نیست. یکی از نوشته‌هایی که این روزها عطرش مرا مست کرد،‌ نوشته ای است که پژوهشگر ارجمند جامعه شناسی، سیامک مهاجری، در نقد یادداشت من با عنوان "به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» نوشته است. او در این نقد، همزمان، هم آن یادداشت را، هم شیوه کنشگری روشنفکرانه رنانی را و هم رویکرد طیف بزرگی از روشنفکران امروز ایران را به زبانی دقیق و لطیف و روشن نقد کرده است. نقد ایشان را، هم کسانی که یادداشت مرا دوست داشتند و بازپخش کردند، بخوانند و بازپخش کنند؛ هم کسانی که آن یادداشت را با شتابزدگی و با عینکی سیاسی یا ایدئولوژیک نقد کردند بخوانند؛ و هم همه کسانی که درباره کنش‌های نسل زد می‌اندیشند و می‌نویسند. امید که همواره ناقد اخلاقی و عقلانی خویش را آن روی سکه وجودی خویش بدانیم و با او همدلی کنیم، حتی اگر هم‌نظر نباشیم. محسن رنانی / ۳۰ تیر ۱۴۰۳ -------------- نقد سیامک مهاجری را در پیوند زیر بخوانید: یادداشت «به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» را نیز در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
دیدن
نقدی بر یادداشت دکتر رنانی با عنوان "به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد بروییم» ✍️سیامک مهاجری شاید این اولین بار باشد که در نوشتن مطلبی این‌چنین دچار هراس و ‏تردید هستم‎!‎ با اینکه به‌عنوان یک جامعه‌شناس و دانشجوی حقوق، با آنچه ‏دکتر رنانی به دنبال آن هستند همراهم و صراحتاً با برخوردهای صورت ‏گرفته در سال‌های اخیر با نسلی که به درست یا غلط به نسل‎ Z ‎معروف ‏شده‌اند مخالفم، اما همچنان نگران و منتقد جریانی هستم که پس از اتفاقات ‏پاییز گذشته به هر قیمتی به دنبال دفاع حداکثری از این نسل هستند که ‏می‌تواند منجر به نوعی پوپولیسم نخبگانی شود، زیرا در رسانه‌محوری حاکم ‏بر عرصه اجتماعی ما، به نظر می‌رسد با نوعی دلبری و جذب این نسل روبرو ‏هستیم.‏ که در ادامه به برخی از پیامدهای این وضعیت اشاره می‎کنم. بایکوت منتقدان ‏ این پوپولیسم نخبگانی، که این‌بار نه اهل سیاست که نخبگان مجری و ‏پیشگام آن هستند، پیشاپیش در حال رقم زدن وضعیتی است که هر ‏منتقدی را در برابر موج بایکوت‎ (Cancel culture) ‎قرار می‌دهد که بر پایه ‏آن خواه‌ناخواه هر سخنی در انتقاد از این نسل می‌تواند به محرومیت ‏اجتماعی برای منتقدان تبدیل شود، این موج…
53 467
237
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد سوم: 👈 اصفهان، اصفهان است! ✍️ محمد گوهریان (دبیر کانون انجمن‌های کارفرمایان استان اصفهان) دکتر رنانی عزیز! دوست و استاد مهربان! در مورد نوشته شما "روستای نصف جهان" چند مورد به اختصار تقدیم می شود: تشبیه اصفهان به روستا پذیرفتنی است، چون بسیاری از زیبایی‌های روستا را دارد. علاوه بر خیابانهای پر درختش، مثل روستا در مقابل تازه واردها حساس است و نگران؛ و چون روستا سنت‌های جا افتاده که به‌مرور به آن انس و اعتماد دارد را دوست دارد. روستا تکامل را، تغییر، درد و صبر می داند که این آخری در شهر کمتر جای دارد. شتاب و عجله که دلخواه شهر و شهر نشین است در روستا جایی ندارد و این فرصتی برای تطابق است که با شتاب، کارخانه‌ی اتومبیل‌سازی راه نیندازیم و پشت فرمان بنشینیم و همدیگر را بکشیم؛ سالی بیست هزار نفوس. در روستا صبوری موج می‌زند و انتظار. تعجیل شهرزدگی که اتفاقا پرچم روشنفکری است برای روستا نامانوس است. کاش اصفهان روستا بود که مردمش سنتهاشان را می فهمیدند و پاس می‌داشتند با به‌روز کردنش. پیشنهاد می‌کنم مجموعه ناکارآمدیهای‌ها، پلشتی‌ها، زشتی‌ها و زخم‌های اصفهان را به مدرنیته‌ی عاریتی، مسموم، بی ریشه، بی‌اصل و نسب ارجاع دهیم که از آن این ساختمان‌های زمخت و بی ربط به هنر زیبا و فاخر اصفهان سرکشیده است؛ و این خیابان‌های آسفالت کپی شده است (که پر است از وسایل قتاله‌ی متحرک که اگر ابن‌سینا و ملاصدرا امروز بودند از ترس جانشان و بجهت حفظ الصحه از خانه خارج نمی شدند)؛ این اداره‌جات پر از کارمند که نفوسشان را به ثمن‌بخس اجاره داده اند و یک چشمشان بر ساعت است که مدت معلوم اجاره سررسد و فرار کنند؛ از کجا؟ از محلی که در سنت روستا محلی است برای عشق ورزیدن (که در کتاب "حاج آخوند" آمده که کار کردن عشق ورزیدن است). کاش اصفهان روستایی بود که مردم آب، زمین و آسمان را امانت خدا می‌دانستند و محترمش می‌داشتند. کاش اصفهان روستایی بود که سهراب می‌زایید؛ و شاید چون چنین روستایی در شکم دارد آنچه متعارف است و مدرن است و به‌روز است، نمی شود. شاید این شهر آبستن روستایی است که خدا با عطر گلاب بر هر کوی و برزنش می‌وزد و قرار است خودش باشد آن‌گونه که هیچ بدیلی نداشته باشد. ‏اصفهان امروز نه باید و نه شایسته است که ننگ و افتخاری از تاریخ بدوش کشد یا تاج سر کند. ما امروز با این همه مبادی اطلاعاتی، اختلاف آراء داریم و چگونه است که بتوانیم گذشتگان را با چند برگ کتاب تاریخ قضاوت کنیم که چه کرده اند و یا چه باید می‌کرده اند؟ آنچه به ما مربوط است و مسئولش هستیم این‌که در بازار و کسب و کار از سنتهای اصیل و کهن الگو‌های خود تخلف کردیم؛ در اداره‌ی شهر به دامن ساختارسازی مدیریت هرمی متکی بر استخدام رفتیم؛ با پول نفت احساس تبختر و تفرعن کردیم؛ به بهانه ی توسعه اقتصادی و اجتماعی و با ابزار بودجه و برنامه نویسی، منابع عظیم و تاریخی را دود آسمان کردیم؛ در توسعه‌ی فرهنگ و اخلاق سراغ ردیف بودجه و کلاس و واحد درس و مقاله و هیات علمی رفتیم؛ در ترافیک سراغ کنترل و دوربین و جریمه و پلیس رفتیم؛ و در مدرسه سراغ نمره و رتبه و ارتقاء؛ و این که ساختیم شهری است معیوب که باید هرس و بازآفرینی شود که روستایی شود سرشار از زندگی بی‌اضطراب، بی‌شتاب، بی‌هیاهو، بی‌فریاد و بی‌ظلم که همه روابطش و قواعدش بر اساس «لاضرر و لاضرار» سامان یافته؛ که مشابه هیچ جای دنیا نیست و به‌شدت خودش است. برای منتقدان عصبانی شما می‌گویم که بدانند اگر نمی‌دانند که رنانی بشدت روستایی و شهرگریز است و امروز به برکت همین حال‌و‌هوای دهاتی که دارد سرپاست و این‌گونه بی‌عِده و عُده و بی روزنامه و بودجه و بی‌سینه چاک و مرید و بی‌آفتاب و مهتاب و سایه چنان موثر است که رئیس جمهور منتخب از او تقاضای یاری دارد و جوانانی با امیدی که پراکنده، مانده‌اند و دوستانی را هم برای این امیدآفرینی‌ها از خود رنجانده و او را وسط‌باز خوانده‌اند. از همه‌ی منتقدان ایشان که می‌دانم جز صلاح مردم و اصفهان را دنبال نمی‌کنند خواهش دارم در دانشگاه اصفهان میهمانش شوند و پای دمنوش صمیمی از برگهای تازه‌ی به‌لیمو که از باغچه اش چیده است بنشینند و اجازه دهند با مهربانی روستایی، دست دادن و درآغوش گیری و گفت‌وگو و صمیمیت، اصفهان امروز را بسازیم؛ اصفهانی که هیچگاه نبوده و اگر نسازیم نخواهد آمد. اصفهان با شکوه اصفهانی که اصفهان است. سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
همه نقدهای «روستای نصف‌جهان»
نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم […]
49 557
128
. . به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم جناب سردار حمید هداوند فرمانده محترم انتظامی استان البرز سلام بر شما پیرو دستور شما مبنی بر احضار دختران عزادار کرج که بدون روسری، در دسته عزاداری شرکت کردند و زنجیر زدند، این سوالات برای من و دانشجویانم پیش آمده است؛ به آنها قول داده‌ام از شما بپرسم: فرموده اید به علت «هنجار شکنی و خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران حسینی» دستور احضار آن دختران داده شده است؛ لطفا بفرمایید معیار هنجارشکنی چیست؟ قانون ملاک است یا قضاوت افکار عمومی؟ اگر قانون ملاک است؛ آیا عنوان مجرمانه‌ای در قوانین جزایی تحت عنوان «هنجارشکنی» یا «خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران حسینی» وجود دارد؟ اگر آری، احضار این دختران بر اساس دستور کدام مرجع قضایی بوده است؟ اگر افکار عمومی ملاک است، منظور افکار عمومی کدام یک از بخش‌ها یا قشرهای جامعه است؟ مثلا اگر از نتایج انتخابات اخیر کمک بگیریم، اکنون جامعه دارای سه گروه جمعیتی بزرگ است (۵۱ درصدی‌، ۲۷ درصدی‌، و ۲۲ درصدی) که این‌ها قضاوتشان نسبت به یک چنین پدیده‌ای متفاوت است، معیار شما برای تبعیت از افکار عمومی، کدام بخش‌های جامعه است؟ اگر خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران، ملاک است، اولا بفرمایید این خدشه‌دار شدن چگونه اندازه‌گیری می‌شود؟ و آیا در پدیده‌ها و ناهنجاری‌های دیگر هم خدشه‌دار شدن احساسات مومنان و عزاداران ملاک است؟ مثلا وقتی در برخی هیئت‌های عزاداری مردان تا کمر لخت می‌شوند و در حضور زنان سینه می‌زنند یا فیلم‌های‌شان را در فضای مجازی بازپخش می‌کنند و احساسات بسیاری از مومنان و عزاداران از این وضعیت خدشه‌دار می‌شود، شما اقدام به احضار می‌کنید؟ یا وقتی در برخی هیئت‌ها به جای عزاداری، خود را سگان حسین می‌نامند و عوعو می‌کنند و فیلم آن را نیز پخش‌ می‌کنند و این عمل احساسات بسیاری از مومنان را مخدوش می‌کند (چرا که ایمان نیز نمی‌تواند ما را از مقام انسانی خلع کند)، آیا نیروی انتظامی احضار می‌کند؟ در برخی عزاداریهای شبانه در کل ایام محرم و صفَر، برخی مداحان، حتی در ساعات نیمه شب، با فریادهای ناهنجار خود پشت بلندگو، تا چند صد متر آسایش شبانه را از شهروندان می‌گیرند و موجب شرمندگی مومنان و عزاداران ساکن محل می‌شوند، به نظر شما این مورد هم هنجارشکنی است و لازم است برخورد شود؟ به نظر شما قمه‌زدن و انتشار تصاویر خون آلود قمه‌زنان در فضای مجازی هنجارشکنی هست یا نه؟ آیا لازم است قمه زنان احضار شوند و با انتشار دهندگان آن فیلم‌ها برخورد شود؟ آیا اگر امام جمعه‌ای روی منبر دروغ گفت و فسادی را انکار کرد و بعدا اسناد دروغ او آشکار شد و میلیون‌ها نفر از مومنان این کشور از این رفتار شرمنده و سرافکنده شدند و احساساتشان جریحه‌دار شد، او را هم احضار می‌کنید؟ آیا وقتی عده‌ای با هر نیتی،‌ خیابان را می‌بندند تا چای و شربت و آش نذری توزیع کنند، و وقت و برنامه هزاران شهروند را ضایع می‌کنند، این هم ناهنجاری محسوب می شود یا نه؟ و البته خوب است نیروی محترم انتظامی یک‌بار برای همیشه و با شفافیت اعلام کند که برای عزیزان آن نیرو هنگام انجام وظیفه، قانون ملاک است یا هنجار یا افکار عمومی یا میل مجری قانون؟ و البته یادمان نرود که هنجار یعنی یک الگوی رفتاری جمعی، یعنی چیزی که خودِ جامعه مراقبت می‌کند که مراعات شود و نیازی به مداخله نیروهای دیگر ندارد. اگر نیاز به مداخله‌ای از بیرون بود، پس هنجار نیست. و خوب است نیروی محترم انتظامی بیش از آن که نگران رعایت هنجارها باشد نگران حفظ حریم و حرمت خویش باشد. در سال ۱۳۸۷ در رسانه‌های کانادایی خواندم که پلیس کانادا با حضور در مجلس آن کشور، با لایحه دولت برای ممنوع کردن صحبت با تلفن‌همراه هنگام رانندگی، مخالفت کرد. استدلال پلیس این بود: این کاری نیست که پلیس اکنون بتواند انجام دهد، با چنین قانونی، هم قانون را بی‌حرمت می‌کنید و هم پلیس را. سردار هداوند عزیز من از دیدن دین‌ورزی آزادانه نسل زد بسیار خوشحالم. آنان با دین مشکلی ندارند،‌ آنان با فسیل شدگی ما به‌نام دین مشکل دارند. و بسیار از شما متشکرم که با خبررسانی در این مورد، فضای این گفت‌وگو را فراهم آوردید. امید که نیروی محترم انتظامی در همه حوزه‌ها بویژه هنجارگریزی در رعایت استانداردهای تولید خودرو و نیز هنجار‌شکنی و قانون‌گریزی در رانندگی که زندگی روزمره کل ملت ایران را ناامن کرده است (و فقط در سال گذشته بیست‌هزار کشته و حدود چهارصد هزار مصدوم برجای گذاشته است)، وظایف خود را به صورت کارآمد و شایسته انجام دهد. مطمئن باشیم اگر نیروی محترم انتظامی رویه‌ها وقواعد ثابت و شفافی را در برخورد با همه انواع هنجارشکنی و قانون‌گریزی داشته باشد، مردم ایران به‌طور قاطع از فعالیت آن نیرو حمایت خواهند کرد. با احترام – محسن رنانی استاد دانشگاه اصفهان ۲۸ تیر ۱۴۰۳ .
Ko'proq ko'rsatish ...
123 842
2 817
. نقد دوم: 👈 اصفهان هیچگاه روستا نبوده است ✍️ محسن صفوی‌فر اصفهان تا پیش از آن که در قرن دوم هجری تحت عنوان الاصفهان با مرکزیت مسجد جامع عتیق و بازار به عنوان یک شهر اسلامی و مرکز بارانداز محصولات کشاورزی به‌خصوص پنبه و صادرات آن به سراسر امپراتوری جهان اسلام شناخته شود، به‌عنوان ولیعهد نشین ساسانی دارای تمام ویژگی‌های یک «رود شهر» ساسانی است و پس از دل ایرانشهر، «تیسفون»، به‌عنوان دومین شهر امپراتوری ساسانی شناخته می‌شد. اصفهان در قرن چهارم هجری به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای بلاد اسلام مرکز تولید علم و فلسفه بوده است. رد پای پورسینا و خیام هنوز در این شهر قابل رویت است. بنابه گفته بسیاری از جهان‌گردان‌، اصفهان عصر صفوی سرآمد شهرهای جهان عصر خود بوده و بسیاری از ویژگی‌های شهرِ در آستانه‌ مدرنیته را (از فراغت، گفت‌وگو، فلسفه‌ورزی، تولید هنر، رواداری و تکثرگرایی) در خود داشته است.‌ اصفهان و فرهنگ شهرنشینی در آن، پس از صفویه روزهای سختی را تجربه کرده، و در نهایت آنچه اصفهان را همواره از دورانی که تلاش می‌کرد پا به مدرنیته بگذارد، و از سوی آن مورد تهدید قرار می‌گرفت، شکست خورد! شهر به تسخیر روستا درآمد. نقد فرهنگی شما در فقدان یک نگاه تاریخی و نفی نشانه‌‌های تمدنی و شهری اصفهان، یک نقد غیرعلمی و بیشتر حزبی و سیاسی است. عدم مشارکت مردم در انتخابات پانزده ‌تیر اصفهان، در اصل مقاومت مدنی مردم و شهر در مقابل تسخیر روستا بود. در این میان سبد رأی جلیلی شبکه‌ای، سازمانی و ایدئولوژیک و از اتفاق رای پزشکیان کاملا قومی و قبیله‌ای بود. ما تا رسیدن به یک انتخابات ملی در ایران فاصله بسیاری داریم تا آن روز شهر مقاومت خواهد کرد. سایر نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
همه نقدهای «روستای نصف‌جهان»
نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم […]
40 459
135
. #نقد_روستای_نصف_جهان نقد اول: 👈 روستای نصف‌جهان یا دهکده ایران ✍️ محمد مؤید دکتر رنانی عزیز مطلب روستای نصف جهان شما را خواندم. هرچند با بسیاری از مطالب شما موافقم ولی از شما که سالها در این شهر و کشور زیسته اید غافل ماندن از چند جنبه مهم جای تعجب دارد. اول تاکید دارم که اینجانب سالهاست تعصبی بر قومیت و حتا ملیت ندارم و مکتب انسانیت را برای بنی بشر کافی میدانم بنابر این هدفم از نوشتن این مطلب نه دفاع از اصفهان که تصحیح زاویه دید شماست. دوم اینکه در کدام شهر ایران این شرایطی که گفتید وجود دارد که در اصفهان موجود نیست، آیا در تهران روزانه ۲۵۰ که هیچ ۵۰ تئاتر برگزار میشود که در اصفهان نمی شود؟ آیا در ایالت خراسان و شهر مشهد کنسرت به راحتی برگزار میشود یا تبریز روزانه بیش از ۵۰ پرواز دارد؟ یا در جاده کرج چند درصد از کارخانه‌ها آن کیفیت مورد نظر شما را دارند. در شیراز و مرودشت گلسنگ به جان آثار تاریخی افتاده اما توجه به هویت تاریخی این آثار فقط در ۷ آبان است آن هم برای مسدود کردن جاده های منتهی به مقبره کورش! و از آن بدتر بی توجهی و رهاسازی آثار تاریخی در خوزستان از شوش گرفته تا ایذه تا با دست درازی و نقاشی بی فرهنگان روی آن به کلی ویران شود؟ … می بینید همه چیزمان به هم می آید البته چندان هم بد نیست چون بدین سان حداقل در خیزش های آتی دیگر نخبگان جامعه ما را با سوئیس و فرانسه مقایسه نمی کنند تا در تله تحجر جمعی گرفتار آییم. کل ایران روستاست و این دهکده ایران ماست. آیا فکر می کنید مردم اصفهان مخالف خاکسپاری ریچارد فرای در مقبره پوپ بودند؟ استاد عزیز ظاهرا در جریان نیستید سالهاست سرنوشت بخش بزرگی از جامعه ما به دست اقلیتی افتاده و آنگونه که خود فکر میکنند برای جامعه تصمیم میگرند. فراموش نکنید در جریان اسید پاشی اعتراضات زیادی صورت گرفت اما همان‌ها که با معترضان کشته شدن ژینا آن کردند اینجا نیز هر صدایی را درنطفه خفه کردند، و من خود شاهدم. اما بگذارید دلیل ترکیب آراء اصفهان در انتخابات چهاردهم را در مقایسه با آرای دیگر استانها که موجب تازه شدن داغ مقاله‌ جوانیتان شده است بگویم. می دانید که هویت اصفهان به زاینده رود گره خورده است، زاینده رود روح این شهر، شادابی مردمان و بهانه جمع شدنشان در کیلومترها پارک ساحلی است، هوای اصفهان بی زنده رود خشک و بی روح است و پلهای تاریخیش خالی از جوانان آواز خوان و … سالها پیش و به دلیل بحران کم آبی و در زمان آقای خاتمی قرار بر این شد آب کارون از طریق زنده رود به یزد برسد، آب زنده رود را به یزد دادند اما آب کارون به اصفهان نرسید که نرسید. زاینده رود مرد و با مرگش روح اصفهان هم مرد. شادی جوانان، بهانه دورهمی خانواده ها و منبع معیشت کشاورزان شرق اصفهان هم مرد. مردم اعتراض کردند اما نتیجه چه شد سرکوب و سرکوب. حکومت برای اولین بار یاد گرفت یک چشم معترضان را کور کند، تجربه ای که بعد ها در جاهای دیگر هم تکرار کرد. آری روح شهر رفت و نور از دیده مردمانش و این بی عدالتی در چشم جان مردم اصفهان ماند. اندیشه های بزرگ آزاد اندیشی و جامعه مدنی و گفتگوی تمدنهای آقای خاتمی و خوبیهایش سرجای خود اما دست اندازی به طبیعت آن هم بدون کارشناسی دقیق و موشکافانه فاجعه به بار می آورد و این ظلمی است که به اصفهان شد و هرگز از حافظه تاریخی مردم اصفهان پاک نخواهد شد ظلمی که نه او جبران کرد نه روسای جمهور پس از او. یادمان باشد از هیچ انسان خوبی بت نسازیم. من نیز چون شما برای ایران و احتمال انقراضش به او رای دادم و باز امید بستم به تغییرات کوچک برای ساخت ایرانی بزرگ. مردم اصفهان مرگ زنده رود را از چشم اصلاح طلبان و آقای خاتمی می‌بینند، آقای پزشکیان به اصفهان آمد و خواست اول مردمان اصفهان را از نزدیک دید و شنید، امیدوارم از آنها دلخور نشده باشد چون اکنون نوبت اوست تا یک پل نشان اصفهان دهد تا مردمش سی و سه پل را نثارش کنند. .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
47 846
272
. #نقد_روستای_نصف_جهان 👈 نقدهای یادداشت «روستای نصف‌جهان» را به ترتیبی که به دستم رسیده است منتشر می‌کنم. تنها نقدهای عقلانی و اخلاقی منتشر می‌شوند و نقدهایی که حاوی اهانت و بیان احساسی و هیجانی است را با انتشار، تکثیر نمی‌کنیم. امید که انتشار نقدها بتواند به گفت‌وگو پیرامون فرهنگ رفتاری و الگوهای فکری مردم اصفهان دامن بزند. امیدم آن است که مساله از محافل سیاسی یا علمی فراتر برود و به گفت‌وگوهای دوستانه و خانوادگی نیز بکشد. نقد مردم اصفهان بهتر است توسط خود مردم اصفهان صورت گیرد تا توسط دیگران. و البته امیدوارم این گفت‌وگوها باعث شود تا دانشجویان و پژوهشگران جوان حوزه اجتماعی انگیزه پیدا کنند تا بر روی این موضوع تحقیقات گسترده‌تر و عمیق‌تری انجام دهند. بی‌گمان بیشترین خدمت به اصفهان، آسیب‌شناسی فرهنگی اصفهان است. محسن رنانی / ۲۶ تیر ۱۴۰۳ .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
41 336
92
. . 👈 عاشورا بود و مدینه روستا بود ✍️ محسن رنانی خیلی خوشحالم که بحث‌های جدی درباره اصفهان درگرفته است و اگر حاصل دو نوشته اخیر من (در پیوندهای پایین) همین بحث‌ها باشد من راضی‌ام و اگر ادامه یابد و به یک آسیب‌شناسی جدی درباره فرهنگ فکری و الگوهای رفتاری مردم اصفهان بینجامد، من به آرزوی خود رسیده‌ام. این روزها خیلی‌ها نوشتند. برخی با نامی زیبا، زشت‌نامه پراکندند و برخی احساس خودشان را منصفانه بیان کردند. و البته از همه سپاسگزارم که به این بحث دامن زدند. صبر می‌کنم تا این ایام عزیز بگذرد و در این لحظات شریف، حواسمان جمعِ خلوت خویش باشد؛ آنگاه آخر هفته نظرم را درباره نقدهای مصلحانه و منصفانه برخی بزرگواران و تندی‌ها و فرصت‌‌جویی‌ها و بی‌اخلاقی‌های برخی دِگرواران خواهم گفت. امروز تاسوعا است و در سال ۶۱ قمری، حدود چهار ماه قبل از این تاریخ، در آنجا، که نامش مدینة النبی بود، یعنی «شهر پیامبر»، حاکم مدینه، حسین (ع) را به اَرگ فرمانداری دعوت کرد تا فرمان یزید را جاری کند: یا از حسین (ع) بیعت بگیرد یا همان‌جا در ارگ، او را گردن بزند. و حسین با زیرکی، آن شب توانست حاکم را راضی کند که اجازه دهد از ارگ خارج شود و فردا در مسجد همراه با بقیه مردم بیعت کند؛ و آنگاه شبانه از مدینه، شهری که ستاره شهرها بود، بیرون زد و گریخت. ولی مدینه شهر نبود، مدینه روستا بود. تنها در روستاست که حاکم می‌تواند بزرگی را به ارگ دعوت کند و همان شبانه گردن بزند؛ و تنها در روستاست که بزرگی برای حفظ جان خویش باید خانواده‌اش را بگذارد و بگریزد. کوفه نیز شهر نبود، گرچه بزرگ بود و قدرتمند بود. شهر جایی است که عاشورا درست نمی‌کند و کسی را در بن‌بست قرار نمی‌دهد که یا باید بمانی و به هر تنگی و ننگی تن بدهی، یا باید بگذاری و بروی. در شهر کسی حق ندارد به کسی بگوید «اگر نمی‌پسندی، بگذار و برو». در شهر همه می‌مانند و تعامل می‌کنند و نقد می‌کنند و «دیگری» را به‌رسمیت می‌شناسند و هیچکس خواهان حذف دیگری نیست. هرجا حذف دیگری قاعده شد، آن‌جا شهر نیست. و تنها در روستاست که «دیگری» وجود ندارد. شهر بودن به تعداد جمعیت و اندازه بزرگراهها و پارک‌ها و تعداد فروشگاههای زنجیره‌ای‌اش نیست. و شهری بودن نوعی ادب است، نوعی فرهنگ است، نوعی تفکر است و نوعی پرنسیب رفتاری است. شهر جایی است که قلم و جوهرش، جای رگ گردن و خونش را می‌‌گیرد؛ و نقد عقلانی جای عربده و گرانجانی می‌نشیند. انشاءالله آخر همین هفته نوشته خودم را درباره یادداشت «روستای نصف‌جهان» و پیامدهای آن منتشر می‌کنم؛ اما تا آن زمان برخی نقدهای منصفانه (موافق و مخالف) را، که در‌ آنها از اتهام زنی‌ها و قضاوت‌ها و انگیزه خوانی‌ها و واژگان سخیف و عقده گشایانه خبری نیست، منتشر خواهم کرد. / تاسوعای ۱۴۰۳ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: یادداشت «عشق من روستای نصف‌جهان» را این‌جا بخوانید: . .
Ko'proq ko'rsatish ...
روستای نصف‌جهان
سالها پیش،‌ در ایام جوانی، مقاله‌ای نوشتم با عنوان «روستای نصف‌جهان» اما آن سالها جرأت انتشار آن را نداشتم. در آن‌جا به‌گونه‌ای‌ فراخ نشان داده‌ بودم که چگونه ساختار و بافتار این شهر از هر چهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هنوز رنگ روستا دارد: در خود فرورفته است؛ ساکن است؛ به‌خود مشغول است؛ […]
54 254
482
..👈 عاشورا بود و مدینه روستا بود ✍️ محسن رنانی خیلی خوشحالم که بحث‌های جدی درباره اصفهان درگرفته است و اگر حاصل دو نوشته اخیر من (در پیوندهای پایین) همین بحث‌ها باشد من راضی‌ام و اگر ادامه یابد و به یک آسیب‌شناسی جدی درباره فرهنگ فکری و الگوهای رفتاری مردم اصفهان بینجامد، من به آرزوی خود رسیده‌ام. این روزها خیلی‌ها نوشتند. برخی با نامی زیبا، زشت‌نامه پراکندند و برخی احساس خودشان را منصفانه بیان کردند. و البته از همه سپاسگزارم که به این بحث دامن زدند. صبر می‌کنم تا این ایام عزیز بگذرد و در این لحظات شریف، حواسمان جمعِ خلوت خویش باشد؛ آنگاه آخر هفته نظرم را درباره نقدهای مصلحانه و منصفانه برخی بزرگواران و تندی‌ها و فرصت‌‌جویی‌ها و بی‌اخلاقی‌های برخی دِگرواران خواهم گفت. امروز تاسوعا است و در سال ۶۱ قمری، حدود چهار ماه قبل از این تاریخ، در آنجا، که نامش مدینة النبی بود، یعنی «شهر پیامبر»، حاکم مدینه، حسین (ع) را به اَرگ فرمانداری دعوت کرد تا فرمان یزید را جاری کند: یا از حسین (ع) بیعت بگیرد یا همان‌جا در ارگ، او را گردن بزند. و حسین با زیرکی، آن شب توانست حاکم را راضی کند که اجازه دهد از ارگ خارج شود و فردا در مسجد همراه با بقیه مردم بیعت کند؛ و آنگاه شبانه از مدینه، شهری که ستاره شهرها بود، بیرون زد و گریخت. ولی مدینه شهر نبود، مدینه روستا بود. تنها در روستاست که حاکم می‌تواند بزرگی را به ارگ دعوت کند و همان شبانه گردن بزند؛ و تنها در روستاست که بزرگی برای حفظ جان خویش باید خانواده‌اش را بگذارد و بگریزد. کوفه نیز شهر نبود، گرچه بزرگ بود و قدرتمند بود. شهر جایی است که عاشورا درست نمی‌کند و کسی را در بن‌بست قرار نمی‌دهد که یا باید بمانی و به هر تنگی و ننگی تن بدهی، یا باید بگذاری و بروی. در شهر کسی حق ندارد به کسی بگوید «اگر نمی‌پسندی، بگذار و برو». در شهر همه می‌مانند و تعامل می‌کنند و نقد می‌کنند و «دیگری» را به‌رسمیت می‌شناسند و هیچکس خواهان حذف دیگری نیست. هرجا حذف دیگری قاعده شد، آن‌جا شهر نیست. و تنها در روستاست که «دیگری» وجود ندارد. شهر بودن به تعداد جمعیت و اندازه بزرگراهها و پارک‌ها و تعداد فروشگاههای زنجیره‌ای‌اش نیست. و شهری بودن نوعی ادب است، نوعی فرهنگ است، نوعی تفکر است و نوعی پرنسیب رفتاری است. شهر جایی است که قلم و جوهرش، جای رگ گردن و خونش را می‌‌گیرد؛ و نقد عقلانی جای عربده و گرانجانی می‌نشیند. انشاءالله آخر همین هفته نوشته خودم را درباره یادداشت «روستای نصف‌جهان» و پیامدهای آن منتشر می‌کنم؛ اما تا آن زمان برخی نقدهای منصفانه (موافق و مخالف) را، که در‌ آنها از اتهام زنی‌ها و قضاوت‌ها و انگیزه خوانی‌ها و واژگان سخیف و عقده گشایانه خبری نیست، منتشر خواهم کرد. / تاسوعای ۱۴۰۳ یادداشت «روستای نصف‌جهان» را در پیوند زیر بخوانید: یادداشت «عشق من روستای نصف‌جهان» را این‌جا بخوانید: . .
Ko'proq ko'rsatish ...
روستای نصف‌جهان
سالها پیش،‌ در ایام جوانی، مقاله‌ای نوشتم با عنوان «روستای نصف‌جهان» اما آن سالها جرأت انتشار آن را نداشتم. در آن‌جا به‌گونه‌ای‌ فراخ نشان داده‌ بودم که چگونه ساختار و بافتار این شهر از هر چهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هنوز رنگ روستا دارد: در خود فرورفته است؛ ساکن است؛ به‌خود مشغول است؛ […]
78
0
. . 👈 عشق من روستای نصف‌جهان ✍️ محسن رنانی به‌گمان من از آن روز که مردم اصفهان هلهله‌کنان در قفای ملاباشی دویدند تا فرمان اخراج ملاصدرا از اصفهان را از پادشاه صفوی بگیرند تا ده سال پیش که برخی جوانان جزم‌اندیش به مقبره آرتور پوپ هجوم بردند و هَروله‌کنان دورِ آن سینه زدند و به آن رنگ پاشیدند تا مانع اجرای‌ فرمان سه رئیس‌جمهور برای دفن جنازه ریچارد فرای در آن مقبره شوند، اصفهان هنوز یک‌‌گام به پیش نرفته است، همان نصف‌جهان عصر صفوی است‌، خواه شهر باشد خواه روستا. اوج فاجعه البته در زمان حمله محمود افغان رخ نمود که شهر شش ماه در محاصره بود و کار به جایی رسید که گربه‌‌ها و سگ‌ها را کشتند و خوردند، اما هیچ جنبشی برای دفاع از شهر نکردند؛‌ نشستند تا شاه اقدام کند و شاه هم فقط نذر می‌کرد و تسبیح می‌انداخت و دعا می‌خواند. شهر، روح دارد، هویت دارد؛ وقتی می‌بیند شاهش بی‌عمل است خود دست به اقدام می‌زند، سازماندهی و قیام می‌کند. فقط یک جامعه مرده و عقب‌مانده می‌نشیند تا به‌جای کشته شدن در مقابله با دشمن،‌ قحطی حاصل از محاصره، هشتاد هزار نفر از نفوسش را بکشد. اصفهان چهار بار نشست و نظاره کرد تا نابود شود؛ آخرینش همین بود که نشست تا زنده‌رودش را غارت کنند. نه تنها نشست،‌ بلکه همانند جنگ‌های قبلی، شریک مجرمان شد، با مشارکتِ هلهله‌کنانش در توسعه نامتوازن و دیوانه‌وارِ صنعت و کشاورزی و صادرات آب. شهر اگر بود، بینش داشت، مقاومت می‌کرد. بار اول و دوم نیز حمله اعراب و مغول‌ بود. اعراب که آمدند آنقدر مردم اصفهان در پایداری و آمادگی برای جنگ تعلل کردند که مرزبان شهر ناامید شد و گریخت. دشمن او را گرفت و با او صلح کرد و قرار شد هر کس خواهد از شهر برود و هر کس می‌ماند باید جزیه بدهد. و مرزبان بازگشت و به مردم گفت «آنچه کردم شایسته شما بود». اما مغولان که آمدند شافعی‌های شهر پوشیده با مغولان قرار نهادند که دروازه‌های شهر را بگشایند به شرط آن‌که مغولان پس از تسخیر شهر، حنفی‌ها را قتل‌عام کنند. اما مغولان وقتی شهر را گرفتند، هر دو گروه را قتل‌عام کردند و با اصفهان همان کردند که با نیشابور کرده بودند. تنها باری که باور دارم اصفهان،‌ شهروَش، شهریاری و شهربانی کرده است در جنگ تحمیلی بود که بیش از هر شهر دیگری، به نسبت جمعیتش، شهید داد. و اکنون که این جمله‌ها را می‌نویسم، اشک امانم نمی‌دهد. اصفهان، شهر فیروزه من، چهار قرن است تا زانو در گلِ سنت فرورفته و گام‌از‌گام برنداشته است. که اگر توان حرکت داشت، نمی‌گذاشت زنده‌رودش را بسوزانند؛ هوایش را از سرب داغ بیاکنند؛ تمدن چند هزار ساله شرقش را با دو هزار اثر تاریخی به یغمای کویر بسپارند؛ حمام خسروآغایش را شبانه بکوبند و آسفالت کنند؛ خانه‌های تاریخی‌اش را آب بیندازند تا خراب شود؛ کاریزهای باستانی و مادی‌ها و نهر‌های تاریخی‌اش را (که رگ‌های حیاتش بودند) در زیر بزرگراهها و خیابان‌‌کشی‌ها مدفون کنند؛ و برج‌های کبوتری مزارع‌ اطرافش را (که ارزان‌ترین و پیچیده‌ترین فناوری تولید کود کشاورزی بوده است) به هجوم باد و باران بسپارند تا نابود شوند. پس از انتشار مقاله «روستای نصف‌جهان» همشهریان زیادی به انتقاد برخاستند و کسان زیادی در فضای مجازی حمله و اهانت کردند؛ حتی برخی فرهیختگان شهر برآشفتند و نوشتند یا پیام دادند که من با این نوشته، به اعتبار اصفهان آسیب‌زده‌ام. پاسخ من این است: همین‌که اعتبار اصفهان با یادداشت کوتاهی از آدم یک‌لاقبایی مثل من آسیب می‌بیند یعنی هنوز روستاست! و همین‌که برخی فرهیختگان شهر همچنان نسبت به اصفهان غیرت قبیله‌ای دارند، یعنی ما هنوز قبیله‌ایم. جامعه‌ توسعه‌گرا و متروپولیتن (کلان‌شهر) جایی است که به هر کس نقدش کند مدال می‌دهد. متروپولیتن از نقد آسیب‌ نمی‌‌بیند بلکه صیقل می‌خورد و جلا می‌یابد. سالها پیش در مقاله «توسعه یعنی شهری با تندیس شاطر رمضان» نوشتم که تا زمانی که تندیس شاطر در اصفهان نصب نشده یعنی اصفهان «توسعه‌نیافته» است و اکنون با صدای بلند می‌گویم اصفهان آنگاه کلان‌شهر خواهد بود که که به‌پاس همان یادداشت کوتاه به من «مدال شهامت نقد» بدهد. و اکنون با این حمله‌ها و گله‌ها فهمیدم که چه خوب کردم بیست سال پیش مقاله کامل «روستای نصف‌جهان» را منتشر نکردم و هنوز نمی‌دانم کی جرأت خواهم کرد. شهری که تا دو دهه پیش،‌ تحمل نام «جمالزاده» را بر روی یک خیابانش نداشت و هرچه شهرداری تابلوی آن را کاشت، شبانه کندند؛ تا بالاخره شهرداری خسته شد و نام خیابان را عوض کرد؛ و وقتی عوض کرد، هیچکدام از آن بزرگانی که اکنون به من تذکر دادند، یقه چاک نکردند که جمالزاده هیچ دست‌کمی از سی‌وسه‌پل ندارد؛ و اگر شهرداری حق ندارد سی‌وسه پل را خراب کند یا نامش را..... ادامه یادداشت را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
عشق من روستای نصف‌جهان
به‌گمان من از آن روز که مردم اصفهان هلهله‌کنان در قفای ملاباشی دویدند تا فرمان اخراج ملاصدرا از اصفهان را از پادشاه صفوی بگیرند تا ده سال پیش که برخی جوانان جزم‌اندیش به مقبره آرتور پوپ هجوم بردند و هَروله‌کنان دورِ آن سینه زدند و به آن رنگ پاشیدند تا مانع اجرای‌ فرمان سه رئیس‌جمهور […]
100 965
2 212
. . 👈 روستای نصف‌جهان ✍️ محسن رنانی سالها پیش،‌ در ایام جوانی، مقاله‌ای نوشتم با عنوان «روستای نصف‌جهان» اما آن سالها جرأت انتشار آن را نداشتم. در آن‌جا به‌گونه‌ای‌ فراخ نشان داده‌ بودم که چگونه ساختار و بافتار این شهر از هر چهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هنوز رنگ روستا دارد: در خود فرورفته است؛ ساکن است؛ به‌خود مشغول است؛ قبیله-باز است؛ تا زانو در گِلِ سنت زمین‌گیر شده است؛ افق نگاهش کوتاه است و صحنه‌ بازی‌اش تنگ است؛ تکان می‌خوری به در و دیوار بر‌می‌خوری و صدای عده‌ای در‌می‌آید. مگر می‌شود بعداز پایتخت، بیشترین صنایع بزرگ کشور در تو جای گرفته باشند اما حتی یک شرکت خصوصی با حاکمیت شرکتی نداشته باشی و همه فعالیت‌های اقتصادی‌ات، حتی بزرگ‌ مقیاس‌ها نیز، انفرادی یا خانوادگی باشند؟ مگر می‌شود شهر دوم یا سوم کشور باشی و روزانه یک تئاتر در تو اجرا نشود؟ (مقایسه کنید با پاریس که روزی دویست‌و‌پنجاه تئاتر در آن اجرا می‌شود). مگر می‌شود نخستین شهر گردشگری و دومین شهر صنعتی کشور باشی و روزانه کمتر از پنجاه پرواز داشته باشی؟ (مقایسه کنید با روزانه دو هزار پرواز در استانبول). مگر می‌شود دو رئیس‌جمهور دستور دهند که به وصیت ریچارد فرای (ایران‌شناس برجسته‌ آمریکایی که خدمات بزرگی به تاریخ ایران کرده است) عمل شود و جنازه او در مقبره آرتور پوپ در کنار زاینده‌رود دفن شود، اما کسی جرأت نکند دستور آنها را اجرا کند؟ مگر می‌شود در شهری با بیش از دو میلیون جمعیت هیچ کنسرت موسیقی اجازه برگزاری نداشته باشد؟ مگر می‌شود در یک کلان‌شهر در جنایت‌هایی سریالی به صورت دختران اسید بپاشند و کسی برای اعتراض به خیابان نریزد و هیچ مظنونی دستگیر نشود و هنوز پس از ده سال، هیچ گزارش رسمی درباره این حوادث به مردم داده نشود و تو افتخار کنی که شهروند کلان‌شهری؟ چرا کسی نمی‌تواند در این شهر یک کنگره ملی برای مولوی برگزار کند؟ حتی اگر کلاس تفسیر فصوص ابن‌عربی بگذاری و مشتاقان آن از چند ده نفر بگذرد تعطیلش خواهند کرد. تنها در یک روستا ممکن است امام‌جمعه‌اش به مسئولان میراث فرهنگی توصیه کند که برای کاهش بار هزینه‌ها، بازسازی و مرمت آثار تاریخی فرسوده و درحال تخریب را رها کنند و فقط از آنها نقشه‌برداری و عکس‌برداری کنند تا بشود در موزه‌‌ای به نمایش گذاشت و آیندگان را از تاریخچه وجود چنین آثاری مطلع کرد. در آن مقاله دهها مثال آورده‌ام که حکایت از این دارد که اصفهان، هنوز روستاست. نقل است که در زمان عمربن عبدالعزیز، وقتی به شهرهای اسلامی فرمان فرستاد که دیگر در خطبه‌های جمعه، علی‌ابن ابی‌طالب را لعن نکنند، مردم اصفهان از حاکم شهر تقاضا کردند که چهل روز به آنها فرصت بدهد تا یک دلِ سیر علی را لعن کنند و بعد آن را ممنوع کند. هنوز همان روحیه باقی است؛ فقط جای علی را خلیفه ‌دیگری گرفته است. امروز که ترکیب آراء اصفهان در انتخابات چهاردهم را دیدم و با آرای دیگر استانها مقایسه کردم، داغ آن مقاله‌ام تازه شد. / ۱۸ تیر ۱۴۰۳ . .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
156 850
4 371
. . 👈 مجاهدان جمعه ✍️ محسن رنانی من با خودم پیمان بسته‌ام که وارد دولت نشوم. اما نیز پیمان بسته‌ام که، دستکم تا زمانی که در پزشکیان صداقت هست و به توسعه‌خواهی او امیدی هست، دولت را رها نکنم؛ یعنی مثل رگ گردن به دولت نزدیک‌ باشم. بنابراین تصمیم گرفتم فعلا موقتاً پُست شریف «موی دماغ دولت» را برای خودم انتخاب کنم و منتظر حکم رئیس‌جمهور نمانم و از همین روز اول، کارم را شروع کنم. امیدوارم رئیس‌جمهور منتخب هم به‌دل نگیرد و باور داشته باشد که تلاش‌های کنشگران از روی خیرخواهی و برای کمک به او در مسیر شفافیت و کارآمدی و سلامت قوه مجریه است. ما کنشگرانی که در این انتخابات به میدان آمدیم، چون نگران ایرانیم و چون سرنوشت ایران به عملکرد و آبروی آقای پزشکیان هم پیوند خورده است، نگران آبروی ایشان هم هستیم. ما اکنون در معرض پرسش ایرانیانی هستیم که علی‌رغم میل خود، به ما اعتماد کردند و به میدان آمدند. دیروز دکتر محمد فاضلی از نگرانی‌اش درباره «مجاهدین شنبه» گفت (در لینک پایین) که نگرانی کاملا بجایی است. اما بیش از آن، من نگران «مجاهدان جمعه» هستم. یعنی آنان که واقعاً در جریانات دو هفته‌ای انتخابات برای پزشکیان از وقت و پول و انرژی و اعتبار و خواب و خوراک خود گذشتند. آنان که برای ستادها مکان و دفتر دادند؛ نیرو برای تبلیغ آوردند؛ پول چاپ بنر و پوستر دادند؛ غذا و پذیرایی و خودروی ستاد‌های ایشان تامین کردند؛ برای تبلیغ به استان‌ها سفر کردند یا در تمام سفرها و سخنرانی‌ها او را همراهی کردند؛ برایش ایده تولید کردند و حتی متن سخنرانی نوشتند و به او مشاوره دادند. شنیده‌ام که برخی علاقه‌مندانش، گروهی و خانوادگی و حتی طایفه‌ای به تهران یا مراکز استان‌ها رفتند تا کمک کنند. دستمریزاد که اگر پزشکیان موفق شود و خدمتی به کشور کند،‌ اینان نیز در آن شریکند و وجدانشان آسوده است که وظیفه‌ خود را برای اعتلای کشور به‌موقع انجام داده‌اند. این «مجاهدان جمعه»‌ البته در پیمانشان صادق بوده اند چرا که حتی با وجود احتمال عدم موفقیت دکتر پزشکیان، باز به خاطر اعتقادشان به باورها و برنامه‌های ایشان، همه توان و اعتبارشان را وارد میدان کرده‌اند. بنابراین همین صداقت در میهن‌دوستی آنان حکم می‌کند که مراقبت کنند که هیچ فشاری و تحمیلی به رئیس‌جمهور منتخب وارد نشود تا او بر اساس مصالح کشور و قول‌هایی که به مردم داده است، نیروهای دولت خود را گزینش و چینش کند. یعنی پرسش این است: این «مجاهدان جمعه» که برای موفقیت پزشکیان، پول و آبرو و هنر و دانش و خلاقیت و عشق خود را گذاشتند، آیا گذشتند؟ به‌گمان من «مجاهدین شنبه» را پزشکیان باید از خود دور کند و «مجاهدان جمعه» خود باید فضای اطراف پزشکیان را خالی کنند تا در صدقشان تشکیک نشود. شنیده‌ام دکتر پزشکیان برای پرهیز از تبارگماری و جلوگیری از چانه‌زنی و سهم‌خواهی، کمیته‌ای را مأمور کرده است تا معیارهای انتخاب اعضای دولت (وزرا و معاونان) را استخراج کند و سپس کمیته‌های تخصصی انتخاب وزیر به صورت جداگانه برای هر وزارتخانه تشکل شود. کار بسیار درستی است به شرط آن که تا آخر شفاف پیش برود. درخواستم این است که آن کمیته، هم مراحل فعالیت خود و پیشرفت کار را اطلاع رسانی کند و هم شیوه نامه و معیارهای انتخاب اعضای کابینه را به اطلاع عموم برساند و راهی نیز برای اظهار نظر کارشناسان دستگاهها و صاحب‌نظران مستقل درباره آن معیارها معین کند. حتی شاید بهتر باشد سازوکاری برای نظردهی عموم مردم هم در مورد شیوه‌نامه انتخاب و هم در مورد نامزدهای پیشنهادی وزارتخانه‌ها در نظر بگیرند. تقریبا پیشاپیش روشن است که در خیلی از حوزه‌ها بویژه حوزه‌های صنعتی و اقتصادی، بدون حل مساله ‌تحریم‌ها و بدون گشایش روابط با خارج تحول ویژه‌ای نمی‌توان ایجاد کرد. باز روشن است که در برخی حوزه‌ها بدون خواست، حمایت و همکاری همه اجزای نظام سیاسی، تحولی چهره نمی‌بندد؛ مثل حذف رانت‌ها و عقب راندن نهادهای نظامی و دینی از انحصارگری در برخی حوزه‌های اقتصادی و مجبور کردن آنها به دادن مالیات. پس چرا دکتر پزشکیان مسئولیت شکست احتمالی همه ارکان دولتش را بر عهده بگیرد؟ اگر او انتخاب مقامات ارشد دولتش را از انحصار خویش و نزدیکان خویش خارج کند و به یک سازوکار شفاف غیرشخصی بسپارد، هم امروز از فشارها و سهم‌خواهی‌ها آزاد می‌شود و هم فردا همه مسئولیت شکست‌های احتمالی به پای او نوشته نخواهد شد. پزشکیان اگر نیامده است که رانتی ببرد و رانتی بدهد، باید مواضع توزیع رانت را شفاف کند و انتخاب وزرا یکی موقعیت‌های توزیع رانت است. ما فرصت خطا نداریم. هر اصلاحی در این ساختار از شفافیت شروع می‌شود. اگر دولت چهاردهم فقط همین یک قلم وظیفه را به خوبی انجام دهد تقریباً ماموریتش تمام است. / ۱۷ تیر ۱۴۰۳ یادداشت «مجاهدین شنبه» را این‌جا بخوانید: 👇
Ko'proq ko'rsatish ...
دغدغه ایران
آقای پزشکیان، مواظب #مجاهدین_شنبه باشید محمد فاضلی مفهوم #مجاهدین_شنبه را دوست عزیزی در انتخابات سال ۱۳۹۲ به من یاد داد. گفت «محمد، عده‌ای هستند که از شنبه بعد از جمعه انتخابات، سر و کله‌شان پیدا می‌شود. دنبال پست و مقام می‌‌گردند.» آقای پزشکیان، اغلب #مجاهدین_شنبه، کارشان نابود کردن اعتماد مردم به شما، و زمین زدن دولتی است که تشکیل می‌دهید. آقای پزشکیان، این کشور سامان سیاسی و نظم حزبی درستی ندارد تا آدم‌های درجه یک و آگاه برای وزارتخانه‌ها، استانداری‌ها و سایر پست‌های مهم از قبل پرورده شده باشند. آقای پزشکیان #مجاهدین_شنبه در ستادهای مختلف زنبیل گذاشته بودند تا فردای انتخابات مدعی شوند، اما اغلب آن‌ها که لیاقت و توانایی دارند، آن‌قدر نظربلند هستند و مناعت طبع دارند که داوطلب پست و مقام نمی‌شوند. آقای پزشکیان، اگر از خطر #مجاهدین_شنبه اجتناب نکنی، و رویه روشن و شفافی برای برگزیدن کابینه‌ای متخصص، باتجربه، پاکدست، و دارای بینش روشن درباره مشکلات کشور نداشته باشی، خیلی زود زمین می‌خوری. آقای پزشکیان، اطمینان دارم از در و دیوار زندگی امروزت تا زمان انتخاب وزرا و استانداران، آدم‌هایی می‌بارد که می‌خواهند…
158 234
1 618
☀️ گذر از جنینی ما پایمان را لای در گذاشتیم تا درِ این قلعه به تمامی بسته نشود. ما تمام تنمان، تمام زندگی مان را لای در گذاشتیم. ما می خواستیم هوا بیاید، زندگی بیاید اما هم در ِآهنین استبداد درد داشت و هم تن ما نحیف بود. اما از آن دردناک تر چماق خشم و خشونت و سرنیزه ها و تیرهای لجاجت و سنگ و‌ کلوخ افراط و هوای مسموم بی تفاوتی بود. ما هنوز لای دریم، ما همیشه لای در بوده ایم. اما اکنون با تنی که از آن خون می چکد و جانی که از آن اشک، اندکی شادمانیم؛ نه برای فرداهای نیامده که برای اینک. رای ما «نه» به خشونت بود، «نه» به افراطی گری، «نه» به تعصب و تحجر. ما شادمانیم چون در زهدانی تاریک جایی که جز شیوه جنینی، جز خامی و خونخوارگی کاری نمی توان کرد، ما بالغانه «نه»گفتیم. این بلوغ بر مردمان مبارک باد. اما گذر از جنینی و بالغانه زیستنِ یک جامعه مرارتی است به قرن ها و قرن ها و قرن ها. بیایید پیمان ببندیم که جنینی نباشیم. ✍️ ☀️✌️☀️ سختگیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خون آشامی است ☀️
Ko'proq ko'rsatish ...
49 649
672
. .👈 پیروزی و توسعه‌خواهی ✍️ محسن رنانی دکتر پزشکیان پیروز شد. اما نمی دانم تبریک باید گفت یا نه؟ ما کاری را که عقلمان می گفت درست است، انجام دادیم؛ اما نمی دانیم حتما خیرمان در آن بوده است یا نه؟! پس باید تک‌تک گام‌ها را خیلی عقلانی و اخلاقی برداریم که از انتخاب ما شرّ تازه‌ای خلق نشود. یکی از آن گام‌ها رعایت اخلاق پیروزی است. امید که آقای دکتر پزشکیان در همین روز اول، تراز متفاوتی از اخلاق سیاست‌ورزی را به نمایش بگذارد. پیشنهاد من به خودمان هم این است که تک‌تک افرادی که به دکتر پزشکیان رای دادند: نخست: مراقب شیوه بروز شادمانی خود باشند. شادمانی یک گروه نباید مولد ناشادی یا بی‌حرمتی برای دیگران یا بی‌نظمی برای جامعه باشد؛ دوم: مراقبت کنند که خود و اطرافیانشان هیچگونه گفتار و رفتاری که حاوی طنز و طعنه باشد بروز ندهند؛ سوم: هر یک از رای دهندگان به دکتر پزشکیان بر خود واجب بداند که امروز به یکی از اطرافیانش که به دکتر جلیلی رأی داده‌اند پیام همدلی و دوستی بدهد و از لغزش‌ها یا خطاهای رفتاری و اخلاقی یاران پزشکیان در ایام انتخابات پوزش‌خواهی کند. من امشب با همسرم و یک شاخه گل به دیدار یکی از آن هم‌وطنان رأی دهنده به دکتر جلیلی خواهیم رفت. شما نیز چنین کنید. توسعه‌خواهی راهی جز همدلی، مدارا، تفاهم و همکاری ندارد. یادمان نرود که نلسون ماندلا وقتی پیروز شد، زندان‌بان‌هایی که در زندان روی او ادرار کرده بودند را هم به جشن ریاست‌جمهوری خود دعوت کرد. پیروزی واقعی این است. و دست آخر یک طنز هشدار گونه: یکی از تحریمی‌هایی که دیروز پیام داده بود «دکتر به خاطر تو رفتم رای دادم!»، امروز ساعت ۷ صبح پیام داد که: دکتر پس تلگرام که هنوز فیلتره!! پاسخ دادم: الان هنوز ساعت اداری شروع نشده، ایشالا ساعت ۸ رفع فیلتر می شود. مراقب انتظارات باشیم. دکتر فرهاد نیلی نکته مهمی گفته است: «رئیس جمهور در ایران قدرت تخریب حداکثری و اصلاح حداقلی دارد». ما در این انتخابات احتمال وقوع بخش اول را خنثی کردیم؛ الان اگر همه مردم و نهادهای مدنی در صحنه بمانند و همکاری و نظارت کنند شاید آن قدرت حداقلیِ اصلاح بتواند عمل کند. ۱۶ تیر ۱۴۰۲ . . .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
235 223
4 017
. . 👈 با دلی خونین... او هم رأی خواهد داد.... اندک اندک جمع مستان می‌رسند اندک اندک می‌پرستان می‌رسند دلنوازان نازنازان در ره اند گلعذاران از گلستان می‌رسند اندک اندک زین جهان هست و نیست نیستان رفتند و هستان می‌رسند .

She will Vote Too.mp4

74 106
687
.. ✍️ پاسخ محسن رنانی به دکتر پزشکیان آقای دکتر پزشکیان سلام بر شما بسی سپاس که در این ساعات بسیار فشرده، شتابان و فرساینده پیش از روز رأی، به پرسش‌های یک کنشگر دانشگاهی توجه کردید و پاسخ دادید. همین‌که یک سیاستمدار ارشد خود را ملزم به پاسخگویی به یک معلم توسعه می‌داند ارزشمند، امیدبخش و شایسته سپاس است. چشم‌دارم که این مخاطبه‌ها روزی به هم‌شنوی و گفت‌وگوی سامان‌مند بین سیاستمداران و نمایندگان جامعه مدنی بینجامد. ما تصمیم گرفته‌ایم برای آن که این کشور در مسیر توسعه خود در دام چرخه خشونت بی‌پایان قرار نگیرد، یک‌بار دیگر اعتماد کنیم، یک‌بار دیگر قمار کنیم و یک‌بار دیگر به خود و نظام سیاسی فرصت تغییر بدهیم. لطفا لطفا لطفا تا آخر برعهدی که با مردم بسته‌اید بمانید و مردم ما را دوباره ناامید نکنید؛ تا این فرصت بزرگ برای گذار آرام تاریخی جامعه ایران به یک تجربه شکست خورده دیگر تبدیل نشود. شما «حق شسکت‌خوردن» ندارید. و رازش ماندن در کنار مردم، همفکری با اندیشمندان مستقل و یاری خواهی از کنشگران مدنی است. اگر انشاءالله انتخاب شدید، ملت ما از روز شنبه گفتار و رفتار شما را مشاهده می‌کند تا نخستین تجربه از یک سیاستمدار متفاوت را به نظاره بنشیند. یک رأی‌دهنده ایرانی – محسن رنانی ۱۴ تیر ۱۴۰۳ . .
Ko'proq ko'rsatish ...
141 544
2 384
🔳 انتخابات و درخودماندگی آموخته شدۀ جامعۀ امروز ✍️ دکتر نعمت الله اکبری  استاد دانشگاه اصفهان و عضو کمیته علمی پویش فکری توسعه ▫️مرحله اول چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد. میزان مشارکت در این مرحله از انتخابات گویای واقعیتی تلخ برای مدیران ارشد نظام و تحلیلگران مسائل سیاسی و اجتماعی بود. میزان مشارکت در انتخابات به پایین ترین سطح طی چند دهه گذشته یعنی ۳۹.۹ درصد رسید. ▫️ مشارکت اجتماعی به مانند همدلی و اعتماد عمومی یکی از مهم ترین شاخص های سرمایه اجتماعی است. آمار انتخابات هشتم تیر نشان میدهد که با وجود تلاشها و تبلیغات رسمی و غیر رسمی، سرمایه اجتماعی با سرعتی نگران کننده رو به کاهش و بلکه سقوط است. اکنون با این پرسش جدی مواجه هستیم که براستی چرا تا این اندازه شاهد افت اعتماد عمومی و کاهش سرمایه اجتماعی هستیم؟  ▫️ چرا این روزها بسیاری از هموطنان هیچ تمایلی برای شرکت در انتخابات ندارند و انگیزه‌های خود را از دست داده و در عمل دست روی دست گذاشته‌اند تا جریان زندگی آنها را با خودش به هر سمتی ببرد؟ در چنین شرایطی افراد تلاشی هم برای بیرون کشیدن خود از این وضعیت انجام نمی‌دهد و رمقی برای تلاش کردن ندارند. آیا باید بپذیریم که افسردگی‌ اجتماعی فراگیر شده است.؟  ▫️ با افراد زیادی روبرو هستیم که این عبارات را به کار می برند: چه فایده ای دارد در انتخابات شرکت کنیم؟ تا بحال برای ما چه کرده اند؟ این ها اسم هر کسی را بخواهند از صندوق در میآورند؛ ما هر روز وضعمان بدتر از قبل شده است.  ▫️ چنین عباراتی رایجی، نشان از این دارد که بخش قابل ملاحظه ای از مردم تصور می‌کنند که قدرت تغییر سرنوشت خود را ندارند، در مقابل جریان‌های مثبت و منفی اجتماعی منفعل عمل می‌کنند، درمانده و ناتوان خود را محکوم به پذیرش شرایط موجود می دانند و در نهایت، هیچ کوششی برای تغییر شرایط نمی‌‌کنند و با شعار رأی بی رأی سعی دارند آبی بر درون پر التهاب خود بریزند.  ▫️ روانشناسان می گویند: زمانی که کودک در سنین پایین از پدر، مادر یا اطرافیان درخواست کمک می‌‌کند و با بی‌توجهی از سوی آنها مواجه می‌شود، نمی‌تواند چالش‌های کوچک خود را حل کند و اگر بارها این وضعیت توسط اطرافیان تکرار شود، کودک به مرور«درماندگی آموخته شده» را تجربه می‌کند. در نتیجه این وضعیت در سنین بالاتر، احساس بی‌ارزش بودن و ناتوانی در فرد بروز می کند و فرد در زندگی شخصی از عزت نفس کافی برخوردار نیست.   ▫️ همچنان که درماندگی یا درخودماندگی آموخته شده برای افراد مانند هر بیماری دیگری دارای سطوح و درجات مختلفی است جامعه نیز چنین حالت‌هایی را در سطوح مختلف تجربه می کند. ▫️ به واقع جامعه نیز همچون فرد دچار انواع بیماری های روان تنی و رفتاری می شود و حتی وقتی ماحصل جمع جبری رفتار تک تک افراد در جامعه را بخواهیم رفتار جمعی و اجتماعی بدانیم باید آن را با ضریب فزاینده محاسبه کنیم چرا که افراد در تعامل و ارتباط با دیگران می توانند دچار سوگیری های شناختی نیز بشوند. حزن یک فرد، در یک جمع محزون شدت می یابد و نشاط یک فرد در بین جمع با نشاط نیز شدت می یابد... متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید.
Ko'proq ko'rsatish ...
انتخابات و درخودماندگی آموخته شدۀ جامعۀ امروز - پویش فکری توسعه
دکتر نعمت الله اکبری  استاد دانشگاه اصفهان و عضو کمیته علمی پویش فکری توسعه مرحه اول چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد. میزان مشارکت در این مرحله از انتخابات گویای واقعیتی تلخ برای مدیران ارشد نظام و تحلیلگران مسائل سیاسی و اجتماعی بود. میزان مشارکت در انتخابات به پایین ترین سطح طی […]
52 279
327
در لینک زیر می‌توانید پاسخ مسعود پزشکیان به سؤالات دکتر محسن رنانی را بخوانید.
45 265
385
به نام خدا جناب آقای دکتر رنانی را ملاحظه کردم. سه نگرانی اول شما مربوط به انتخاب وزرا و کارگزاران دولت است. همانطور که بارها از مولایمان علی علیه السلام نقل کرده‌ام، مردم همانند دندانه‌های یک شانه هستند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد مگر با تقوا. تقوا در انتخاب کارگزاران و وزرا یعنی شایسته گزینی بدون توجه به جنسیت، قومیت و دسته‌بندی‌های گروهی و سیاسی و قبیله‌ای. بنابراین یکی از ظریف‌ترین و سخت‌ترین کارهای دولت را انتخاب وزرا می‌دانم. نگرانی شما را به جا می‌دانم و همه تلاش خود را خواهم کرد تا وزرا در یک فرایند مشخص و منطقی انتخاب شوند. آقای دکتر رنانی عزیز آسیب دیدگان اعتراضات ۱۴۰۱ همانند تمام آسیب دیدگان حوادث و تمام محرومان و مستضعفان این کشور همچون خانواده من هستند و خود را موظف می‌دانم برای استیفای حقوقشان تلاش کنم. من متعهد می‌شوم که نه تنها تغییر ناگهانی قیمت بنزین بدون برنامه و بدون جلب نظر مردم هرگز در دولت من رخ نخواهد داد، بلکه با تمام وجود در مقابل سیاست‌ها و برنامه‌هایی که در آن اقشار فرودست و فقیر جامعه تحت فشار قرار گیرند خواهم ایستاد. عملکرد و سابقه گذشته‌ام گواه چیزی است که می‌گویم و نظارت و مطالبه‌گری مردم و نهادهای مردمی را تنها راه جلوگیری از انحراف حاکمان می‌دانم. بنابراین از شما انتظار دارم از همان ابتدای کار با مطالبه‌گری دلسوزانه و مشفقانه دولت مرا یاری رسانید. دکتر مسعود پزشکیان ۱۳ تیر ۱۴۰۳
Ko'proq ko'rsatish ...
42 113
1 532
. . ✍️ پاسخ محسن رنانی به دعوت محمد درویش -------------------- محمد درویش عزیز سلام متشکرم از این‌که مرا به «پویش کمند» (کمیته مردمی نظارت بر دولت) دعوت کرده‌اید. اما عزیز برادر، در این امر مهم ملی نمی‌توان چنین شتابزده دست به کارهای هیجانی و نمایشی زد. من هنوز پاسخ شش سوال قبلی‌ام از دکتر پزشکیان را نگرفته‌ام. (این‌جا) من زمانی به پویش کمند خواهم پیوست که آقای دکتر پزشکیان به این پرسش پاسخ دهد که: اگر مردم ایران و اعضای همین پویش کمند به این نتیجه رسیدند که او به عهد خویش وفا نکرده است یا نخواهد توانست وفا کند، با چه سازوکار مدنی می‌توانند دولت او را عزل کنند؟ مردم ایران چند کشته باید بدهند تا بتوانند دولت پزشکیان را برکنار کنند؟ ما نمی‌خواهیم تجربه آقای روحانی تکرار شود که طبق شنیده‌ها در دوره خود یک یا دوبار استعفا داده و پذیرفته نشده است، اما این‌ اندازه با مردمش یگانه نبود که دستکم خبر این استعفا را به گوش رأی‌دهندگانش برساند و از آنان پوزش بخواهد. شاید اگر او به موقع استعفا داده و پای آن ایستاده بود، سهمی در فاجعه ۹۶ و ۹۸ نمی‌داشت. همه ما که به روحانی رأی دادیم و خود را کنار کشیدیم، در مسئولیت آن دو فاجعه سهیم هستیم. پویش کمند نباید تکرار کار‌های فراوان نمایشی دولت‌های گذشته باشد. با این جامعه شرحه‌شرحه، دیگر حق خطا، حق فریب، حق سکوت و حق خیال‌پردازی نداریم. اگر پزشکیان رأی بیاورد، آخرین‌باری خواهد بود که هنوز بخش موثری از جامعه حاضر به بازی سیاسی در چارچوب قانون شده‌اند. این‌بار شکست دولت پزشکیان، تنها شکست دولتیان نخواهد بود، شکست نهج‌البلاغه‌خوانان و روشنفکران و کنشگران و روزنه‌گشایان و راهگشایان و شکست هر اندیشه‌ای خواهد بود که راه نجات را در قانون و تدریج و اصلاح و تحول و مدارا می‌بیند. بنابراین من وقتی به «پویش کمند» خواهم پیوست که مطمئن باشم قرار است یک نهاد مدنی واقعی با مأموریتی جدی باشد. قرار است طرف مردم بایستد و به مردم گزارش دهد. بنابراین در میان راهبران پویش کمند نباید هیچ شخصیت حکومتی یا نزدیک به آنها باشد. درغیاب احزاب و نهادهای مدنی قدرتمند، پویش کمند باید بتواند چشم بینا و زبان گویای جامعه باشد. اگر پزشکیان رأی آورد، اولین‌ کار پویش کمند باید تعیین تکلیف همین‌چیزها باشد. آنگاه است که می‌توان از صدها شخصیت مستقل دلسوز ملی دعوت کرد تا به این پویش بپیوندند. با احترام / محسن رنانی ۱۳ تیر ۱۴۰۳ ------------------- شش پرسش محسن رنانی از دکتر پزشکیان را این‌جا ببنید: ..
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. . 👈 درخواست رنانی از پزشکیان آقای دکتر پزشکیان! سلام برشما. ما رای دهندگان به شما نگرانیم که: یک: تبارگماری و قوم‌گرایی بر دولت شما سایه افکند؛ دو:‌ دولت شما دولتی کاملاً مردانه باشد و زنان، مثل دولت‌های قبلی، در دولت شما نیز نادیده گرفته شوند؛ سه: انتخاب وزرای دولت شما در پشت‌ صحنه، بدون شفافیت، و بر اساس چانه‌زنی‌های مدیران سالخورده دولت‌های قبلی و فشار گروههای سیاسی انجام شود؛ چهار: آسیب‌دیدگان اعتراضات ۱۴۰۱ همچنان نادیده‌ گرفته شوند و برای درمان و استیفای حق‌شان حمایت نشوند؛ پنج: قیمت بنزین با شوک‌درمانی و بدون توافق با مردم و بدون سازوکار حمایتی برای فقرا تغییر کند؛ شش: وعده‌های امروزتان با شفافیت و پاسخگویی فردا همراه نباشد. لطفا تا پیش از دور دوم انتخابات، دیدگاه، برنامه و راهکار خود را درباره این موارد خیلی صریح به ما اعلام کنید؛ ما می‌خواهیم تصمیم بگیریم. و البته هر قولی که دادید، بدانید اگر شما رئیس‌جمهور شوید جوانان و نهادهای مدنی که در این انتخابات حامی شما بودند، از روز بعد از سوگند ریاست‌جمهوری، پویش مطالبه‌گری و نظارت بر دولت شما راه اندازی می کنند و به‌صورت ادواری به مردم گزارش…
67 082
1 033
🗳 انتخابات چهاردهم و معمای چهل سالگی نظام سیاسی ✍️ دکتر عباس حاتمی عضو هیئت موسس پویش فکری توسعه و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ❓چرا در حالیکه از حیات سیاسی جمهوری اسلامی بیش از چهل سال می گذرد، مشارکت در انتخابات اخیر به زیر چهل درصد رسیده است؟ ❔آیا ما از مرحله "افت مشارکت انتخاباتی" به مرحله مقدماتی "سقوط مشارکت انتخاباتی" رسیده ایم؟ تا آنجاکه به سوال دوم و انتخابات ریاست جمهوری مربوط می شود شوربختانه تا حدی اینگونه به نظر می رسد. 🔘 اجازه دهید کمی دقیق تر صحبت کنیم. یک محاسبه ساده تا حدی این موضوع را نشان می دهد. برای نمونه در حالیکه میانگین مشارکت انتخاباتی در دوازده دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران حدود ۷۰ درصد بوده است، میزان مشارکت در سیزدهمین دوره این انتخابات در سال ۱۴۰۰ به حدود ۴۸ درصد و در انتخابات اخیر به کمی زیر ۴۰ درصد رسیده است. 🔘 نتایج انتخابات اخیر نشان داد میزان مشارکت در این انتخابات نسبت به میانگین، به سمت نصف شدن اریب شده است. اما این تنها مشکل مشارکت انتخاباتی در ایران نیست. 🔘 مشکل بزرگ دیگری نیز وجود دارد. این مشکل، رشد قابل توجه آرای باطله در چند سال اخیر است. تا انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری، میانگین آرای باطله حدود ۲.۴ درصد بوده است. 🔘 اما این میزان در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری ناگهان به بیش از ۱۳ درصد و در انتخابات اخیر به کمی بیش از ۴ درصد رسیده است. این یعنی از یک سو نرخ مشارکت کاهش یافته است، اما از دیگر سو آرای باطله رشد کرده است.... 🔘 شاید انتخابات دوره چهاردهم یکی از معدود انتخاباتی در ایران باشد که میزان مشارکت در آن حتی مهمتر از نتیجه آن باشد. چراکه افول مشارکت انتخاباتی در ایران را دیگر نمی توان نشانه ای از انفعال سیاسی دید. 🔘 در ایران کاهش قابل توجه مشارکت سیاسی، انفعال سیاسی را صدا نمی زند، اعتراض سیاسی را فریاد ‌زند. چراکه افول کنش انتخاباتی در ایران، دیگرکنار کشیدن از سیاست نیست، شوربختانه سیاسی کردن خیابان و تقویت رفتار خیابانی است. 🔘 اینکه دوره افت مشارکت انتخاباتی در ایران با دوره فشردگی و اوج سیاست خیابانی همزمان شده است را نباید موضوعی اتفاقی دید. 🔘 اما ما همگی باید به یاد داشته باشیم که سیاست انتخاباتی حرکت در مسیر اصلاحات ولی سیاست خیابانی حرکت در مسیر انقلاب است. 🔘 یک حکمرانی خوب خود را در مسیر اصلاحات و یک حکمرانی بد خود را در مسیر انقلاب قرار می دهد. نه مردمی که مسیر خیابان را انتخاب کرده اند در مسیر کاملاً درستی حرکت می کنند و نه نظامی که مردم را در آن مسیر قرار می دهد. 🔘 هر دو نیازمند اصلاح جهت هستیم؛ هرچند در این جا وظیفه کسی که مسیر انتخابات و لاجرم اصلاحات را سنگلاخی می کند به مراتب بیشتر است. متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید.
Ko'proq ko'rsatish ...
انتخابات چهاردهم و معمای چهل سالگی نظام سیاسی - پویش فکری توسعه
دکتر عباس حاتمی عضو هیئت موسس پویش فکری توسعه و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان    چرا در حالیکه از حیات سیاسی جمهوری اسلامی بیش از چهل سال می گذرد، مشارکت در انتخابات اخیر به زیر چهل درصد رسیده است؟ آیا ما از مرحله “افت مشارکت انتخاباتی“ به مرحله مقدماتی “سقوط مشارکت انتخاباتی“ رسیده ایم؟   […]
45 380
274
49 865
243

file

61 701
607
https://x.com/iran_kamand/status/1808174425650438616?t=WzKbztFI_b3FV5aLGnOCkA&s=35
Kamand | کمند (@iran_kamand) on X
محمدجواد ظریف در مقام یک شهروند از پرویز پرستویی، سید حسن آقامیری و محمد درویش برای پیوستن به کمند و نظارت بر دولت آینده رسماً دعوت کرد. #کمند
14 565
106
https://x.com/drpezeshkian/status/1805510514690154758?t=pm4hgQpEz7gNm4UMkmDXYQ&s=35
Masoud Pezeshkian (@drpezeshkian) on X
جمعی از جوانان خوش‌ذوق، کمپینی به نام #کمند (کمیته مردمی نظارت بر دولت) را کلید زده‌اند که بر عملکرد دولت در این حوزه‌ها نظارت کنند: محیط زیست، دسترسی آزاد به اطلاعات، رفع تحریم‌ها، به رسمیت شناختن آزادی‌های اجتماعی و تحقق عدالت اجتماعی. من از هر گونه نظارت و مطالبه‌گری مردم
50 597
266

file

60 063
717
. . 👈 درخواست رنانی از پزشکیان آقای دکتر پزشکیان! سلام برشما. ما رای دهندگان به شما نگرانیم که: یک: تبارگماری و قوم‌گرایی بر دولت شما سایه افکند؛ دو:‌ زنان، مثل دولت‌های قبلی، در دولت شما نیز نادیده گرفته شوند؛ سه: انتخاب وزرای دولت شما در پشت‌ صحنه، بدون شفافیت، و بر اساس چانه‌زنی‌های مدیران سالخورده دولت‌های قبلی و فشار گروههای سیاسی انجام شود؛ چهار: آسیب‌دیدگان اعتراضات ۱۴۰۱ همچنان نادیده‌ گرفته شوند و برای درمان و استیفای حق‌شان حمایت نشوند؛ پنج: قیمت بنزین با شوک‌درمانی و بدون توافق با مردم و بدون سازوکار حمایتی برای فقرا تغییر کند؛ شش: وعده‌های امروزتان با شفافیت و پاسخگویی فردا همراه نباشد. لطفا تا پیش از دور دوم انتخابات، دیدگاه، برنامه و راهکار خود را درباره این موارد خیلی صریح به ما اعلام کنید؛ ما می‌خواهیم تصمیم بگیریم. و البته هر قولی که دادید، بدانید اگر شما رئیس‌جمهور شوید جوانان و نهادهای مدنی که در این انتخابات حامی شما بودند، از روز بعد از سوگند ریاست‌جمهوری، پویش مطالبه‌گری و نظارت بر دولت شما راه اندازی می کنند و به‌صورت ادواری به مردم گزارش می دهند. این‌بار ما نمی‌توانیم اعتماد کنیم و بگذاریم با آبروی دانشگاهیان، کنشگران و همه شخصیت‌ها و نهادهای مدنی که تمام اعتبار خود را به‌امیدِ برآمدنِ یک دولت توسعه‌خواه گذاشته‌اند، بازی شود. به ما بگویید ما چگونه از اکنون می‌توانیم در مورد امکان نظارت جامعه بر دولت شما مطمئن باشیم؟ و بگویید اگر مردم از عملکرد شما راضی نبودند و ادامه دولت شما را نخواستند، چگونه می‌توانند بدون کشته دادن، دولت شما را برکنار کنند؟ با احترام / محسن رنانی ۱۲ تیر ۱۴۰۳ https://renani.net https://t.me/Renani_Mohsen . .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
114 102
2 634
. . 👈 معجزه ملی! ✍️ محسن رنانی معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمی‌ترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمی‌شود، نه تنها دیگر با شعارهای چرب‌وشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمی‌خورد، بلکه دیگر تحلیل‌ها و درخواست‌های روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل می‌کند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسی‌خواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است. به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پس‌از‌مشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بین‌الاذهانی خشونت‌پرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بوده‌ایم. اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با این‌همه تنوع و تفاوت، خوب می‌داند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود. در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که می‌گفتند دوستت داریم و احترامت می‌گذاریم و می‌دانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمی دهیم! و این‌ پیام‌ها چقدر عمیق، بوی توسعه‌یافتگی می‌داد. دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعه‌خواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بی‌لکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، می‌گفتیم رأی ندادن‌ فقط افق آینده ایران را تیره و تار می‌کند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افق‌ها را روشن‌تر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنه‌بازی را عوض کرد. دستمریزاد. این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیل‌گران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را به‌نحو حیرت‌انگیزی دگرگون کرده است. تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعین‌حال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربه‌فرد تبدیل کرده است: آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛ و آن ۲۰ درصد تحول‌خواه و اصلا‌ح‌جو و توسعه‌خواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری،‌ زمینه را برای شکل‌گیری یک رقابت قطبی‌شده و شفاف فراهم آورد. من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیده‌ای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگاره‌های ذهنی‌ام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر به‌خودم اجازه نمی‌دهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیه‌ای داشته باشم. یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینه‌ای را انتخاب خواهند کرد که گمان می‌کنند پیام‌ قاطع آنها را ابلاغ می‌کند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» می‌کند. توسعه نیاز به قصه‌ای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من به‌طور شهودی احساس می‌کنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصه‌ای با انتهای باز رقم می‌زنند. بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحول‌خواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، این‌بار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند. برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، این‌بار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یک‌باردیگر بنیادگرایی جزم‌اندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و ....... ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید: .
Ko'proq ko'rsatish ...
معجزه ملی!
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمی‌ترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمی‌شود، نه تنها دیگر با شعارهای چرب‌وشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمی‌خورد، بلکه دیگر تحلیل‌ها و درخواست‌های روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به […]
176 593
4 824
. . 👈👈 دیکتاتوری جوّ خدایش رحمت کند مهندس سحابی را؛ می‌گفت از دیکتاتوری حاکمانْ بدتر، «دیکتاتوری جوّ» است؛ اگر می‌خواهید وارد کار روشنفکری و کنشگری شوید اولین کارتان باید این باشد که تمرین کنید که اسیر دیکتاتوری جوّ نشوید. حالا من سخنم این است: دو گروه خیلی به فرایند توسعه ایران لطمه زده‌اند: یکی روشنفکران و کنشگرانی که اسیر دیکتاتوری جوّ شدند؛ و دیگری رهبران سیاسی پوپولیستی که بر امواج توده‌ها سوار شدند. انقلاب ۵۷ حاصل اتحاد این دو گروه بود. اولی نیروی خلاقه روشنفکری را در خدمت امواج مخرب توده‌ها قرار داد؛ و دومی سوار امواج مخرب توده‌ها شد و انرژی جامعه را به جای هدایت به سوی آفرینش و خلق دنیای جدید، ‌به سوی تخریب برد. لحظه‌های تاریخی ویرانگر هر ملت، همان زمانی است که سیاستمداران پوپولیست و روشنفکران اسیر دیکتاتوری جوّ، متحدان نانوشته هم می‌شوند و دوره جدیدی از جباریت را رقم می زنند. از این پس در فرایند توسعه ایران، باید مراقب باشیم که اتحاد تازه ای رخ ندهد. اگر از این پس رأی دادن یا رأی ندادن ما آگاهانه و انتخاب‌گرانه باشد نه بر اساس دیکتاتوری جوّ، آنگاه دیگر پوپولیست‌ها هم فرصتی برای سوارکاری و خلق دیکتاتوری جدید پیدا نمی‌کنند. همان پوپولیست‌هایی که برخی‌شان از رأی دادن ما سواری می‌گیرند و برخی‌شان از رأی ندادن ما. محسن رنانی / ۸ تیر ۱۴۰۳ . .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
84 663
1 406
نسل جدید حکومت را ناتوان از تغییر می‌بیند ▪️نسل جدید اولاً به این دلیل که فاصله‌اش را با ما زیاد می‌بیند و ثانیاً به این دلیل که نسل گذشته و حکومت را ناتوان از تغییر می‌بیند، تصمیم گرفته است بدون گفت‌وگو کار را جلو ببرد. در واقع این نسل آرام‌آرام به قدرت خودش باور پیدا می‌کند. من و شما هم به‌عنوان نسل گذشته، ناتوانی‌مان در تغییر به اندازۀ ناتوانی حکومت است و نسل جوان متوجه این موضوع شده است که ما توان تغییر نداریم. ▪️نسل جوان در برابر نهادهای رسمی قدرت بیشتری دارد، چون بخش سنتی ما در حال نو کردن خودش است؛ جوان‌تر می‌شود و دنیای جدیدی می‌سازد، ولی ساختار حکومت حتی این نوگرایی نسلی را هم ندارد. نسل جدید متوجه شده که ما نه قصد گفت‌وگو، بلکه قصد فریب او را داریم و به او دروغ می‌گوییم. در جریان جنبش مهسا حکومتی‌ها می‌گفتند بیایید گفت‌وگو کنیم؛ نسل جوان متوجه ناتوانی حکومت از گفت‌وگو شده بود و می‌دانست چون در موضع ضعف است، از گفت‌وگو می‌گوید و اگر در موضع قدرت قرار بگیرد، دیگر گفت‌وگو نمی‌کند. 🗞 بخشی از گفت‌وگوی مدیرمسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات، امیرعباس تقی‌پور با محسن رنانی. ◽️◽️
Ko'proq ko'rsatish ...

_2.mp4

46 140
573
. . 👈 برای ایران و احتمال انقراضش بخش چهارم: تو باشرفی – من نیز شاید! ✍️ محسن رنانی این را برای سهیل، دانشجویم، می‌نویسم که پیام داده بود گرفتار تعارض است: «نوشته‌های شما را خوانده‌ام اما هنوز احساس می‌کنم رأی دادن بی‌شرفی است و انگشت در خون کشتگان جنبش مهسا می‌زنم». آری سهیل، من هم که انتخابات قبلی را تحریم کرده بودم، در این انتخابات گرفتار تعارض شدم. خیلی فکر کردم تا دریافتم من گرفتار تعارضی شده‌ام که در روانشناسی به آن «ناهماهنگی شناختی» می‌گویند. ازیک‌سو ازخون‌های ریخته شده و چشم‌های نابینا شده، سخت دل‌آزرده‌ بودم و احساس مسئولیت می‌کردم؛ ازسوی‌دیگر به‌خاطر ناتوانی در احقاق حق آنها و مجازات مسببان خون‌ آنها گرفتار عذاب وجدان شده بودم؛ آنگاه برای رهایی از این تعارض و فرار از عذاب وجدان، باور کرده بودم که رای دادن، انگشت زدن در خون آن جانهای پاک است. بعد به ذهنم رسید: نکند برخی از ما که تشویق به رأی ندادن می‌کنیم و به رأی‌دهندگان اهانت می‌کنیم، داریم عذاب وجدان ناشی از خون‌های قبلی را با تشویق و هل دادن جوانان به‌سوی خون‌های تازه، آرام می‌کنیم؟ از خود پرسیدم آیا اگر ما در انتخابات ۱۴۰۰ به دکتر همتی رای داده بودیم، احتمال نداشت که او به عنوان رئيس‌جمهوری میانه‌رو مانع راه‌اندازی و تند رَوی گشت ارشاد شود؟ نمی‌دانم شاید! اما اگر احتمال آن حتی پنجاه درصد هم می‌بود، یعنی با رأی ما احتمال کشته‌شدن مهسا و جانهای عزیز پس آن، نصف می‌شد. پس آیا احتمال ندارد که ما با رای ندادنمان در ۱۴۰۰ در ریخته شدن خونهای جنبش مهسا شریک باشیم؟ می‌بینی سهیل؟ مسائل اجتماعی پیچیده و توبرتو هستند. تاریخ دموکراسی، پر از تجربه‌های «سرکوب رأی» است. گاهی دولت‌ها با گذاشتن مالیات،‌ شرط سواد یا شرط مرد بودن برای رأی‌دهندگان، سرکوب رأی می‌کنند؛ و گاهی هم گروههای سیاسی که از نتیجه رأی و ازدست دادن مرجعیت و اعتبار خود نگرانند، با تحمیل انواع فشارها (مثل خندیدن به سیاهانی که برای رأی می‌آمدند، متلک‌پرانی به زنانِ در صف رأی، ایستادن جلوی درب ورودی مراکز رأی و تهدید یا تمسخر هرکس که وارد می‌شود، و نظایر آنها) دست به سرکوب رأی زده‌اند. هرگونه تلاش همراه با فشار قانونی یا غیرقانونی، اخلاقی یا غیراخلاقی در جهت منصرف کردن انبوه افراد از حق‌ رأی‌شان، سرکوب رأی محسوب می‌شود؛ خواه از سوی حکومت باشد خواه از سوی سایر گروهها. پس رأی دادن یا ندادن به خودی خود نه شرافت می‌آورد نه بی شرافتی؛ انگیزه‌ها مهم است. شرف یعنی اصالت و بزرگی و ارجمندی؛ و با شرف کسی است که تصمیماتش دارای اصالت و ارجمندی باشد. در کنش‌های اجتماعی، تصمیم اصیل تصمیمی است که بر اساس عقلانیت و در جهت منافع کشور باشد، حتی اگر دلمان نمی‌پسندد. اگر رأی دادن ما بدون اعتقاد و برای فرصت‌طلبی یا خوشایند حکومت باشد؛ یا برعکس، رأی ندادنمان از روی ترس از آبرو یا بی‌کلاسی یا تمسخر دیگران باشد، می تواند بی‌صداقی و بنابراین بی‌شرفی باشد. اما اگر صادقانه و با همین عقلِ سلیمِ متعارف خودمان، از روی تعهد به منافع ملی، تصمیم بگیریم که رأی بدهیم یا ندهیم هر دو، کنشی شرافتمندانه‌اند. این انتخابات از این نظر وضعیت ويژه‌ای دارد. چون بخش بزرگی از جامعه که با این نحوه حکمرانی مخالف است، حالا دو دسته شده‌اند برخی رای می دهند تا مخالفت کنند و برخی رأی نمی‌دهند تا مخالفت کنند. و البته بیشتر آنها نیز بر اساس نگرانی‌شان از آینده کشور است که به چنین تصمیمی رسیده‌اند. دستاورد بزرگ این انتخابات این خواهد بود این که دو گروه بتوانند ضمن احترام به هم و با زبانی پاکیزه درباره منافع ملی و آینده ایران گفتگو کنند؛ و این دارد رخ می دهد. همان‌گونه که جنبش مهسا توانست شکاف «باحجاب-بی‌حجاب» را در بخشی از جامعه ترمیم ‌کند و اکنون بخش بزرگی از زنان چادری ما نیز معتقدند که حجاب نباید اجباری باشد؛ این انتخابات نیز می‌تواند شکاف «باشرف-بی‌شرف» را پایان ببخشد و همه مخالفان وضع موجود را همدل کند. دیده‌ام در خیلی از خانواده‌ها که همه منتقد وضع موجودند، ولی برخی رأی می‌دهند و برخی نه! اما همه به حق یکدیگر احترام می‌گذارند و هیچ‌کس نمی‌گوید آن‌یکی بی‌شرف است. به گمان من این، نخستین برکت زودهنگام این انتخابات است. پس سهیل! شرافت، عذاب وجدان یا یکدندگی نیست. شرافت آن است که مهارت شنیدن دیگران را داشته باشی و هرگاه منطقاً دریافتی که برای منافع جامعه باید رفتارت را تغییر بدهی، جرأت تغییر داشته باشی. ما ایرانیان داریم کم‌کم گفت‌‌وگو را و هم‌شنوی را تمرین می‌کنیم. این یک گام به پیش است. این یک پیروزی است. ما داریم بالغ می‌شویم. ما داریم به «فهمِ فهمِ دیگری» نزدیک می‌شویم. زنده‌ باد گفت‌وگو، زنده باد رواداری و زنده‌ باد دموکراسی! / هفتم تیر ۱۴۰۳ بخش‌های پیشین: بخش اول بخش دوم بخش سوم .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
164 840
4 861
. . 👈 برای ایران و احتمال انقراضش ✍️ بخش سوم: منطقِ موقعیتِ پزشکیان محسن رنانی تغییرات شدید سنی در مقامات دولت‌ها، که موجب دست‌به‌دست شدن بوروکراسی ایران بین «دولت‌ عصا» و «دولت‌ پستانک» شده است، امکان انباشت یادگیری را از بین برده و ساختار بورکراسی ایران را ویران کرده است. پزشکیان اگر رأی آورد البته باید مراقب باشد که دولتش «دولت عصا» نشود. اما در پاسخ به برخی گمانه‌ها و انگیزه‌خوانی‌ها درباره خودم، می‌گویم که از سال ۱۳۸۱ با خدای خود عهد کرده‌ام که در این نظام، هیچ پُست و مسئولیتی نگیرم و تاکنون بر عهد خویش مانده‌ام و البته اگر پزشکیان هم بیاید بر این عهد می‌مانم و کار فکری و مدنی خودم را ادامه می‌دهم. بنابراین آنچه این‌روزها می‌نویسم درچارچوب وظیفه روشنفکری من است و هزینه‌اش را پرداخته‌ام و بازهم می‌پردازم. اما امروز رأی من به پزشکیان رأی به شخص پزشکیان، یا رأی به اصلاح‌طلبان نیست. رأی من به پزشکیان رأی به «منطق موقعیت پزشکیان» است. این منطق موقعیت را در بخش دوم همین نوشتار شرح داده‌ام (در لینک پایین بخوانید). همانگونه که درپاسخ به سوال دوستی نوشتم (و متاسفانه او بدون اجازه، بازپخش کرد)، دراین انتخابات، با رأی به پزشکیان ما پای‌مان را می‌گذاریم لای درْ. چون اگر درْ بسته شود دو راه داریم: یا از خفگی بمیریم یا در و دیوار را به آتش بکشیم و سقف را بر سر خود خراب کنیم تا راهی بیابیم؛ وهر دو نتایجی اسفناک خواهند داشت. عقلانیت و حتی حس طبیعی خوددوستی حکم می‌کند پای‌مان را بگذاریم لای درْ تا هوای تازه را ازدست ندهیم. که اگر هوا نباشد مغزمان هم درست کار نمی‌کند. بعد، با مقاومت ما ممکن است خیلی گشایش‌ها رخ دهد؛ چون زمان به نفع ماست (به «خلق امکان» که در بخش دوم آمد بیندیشیم). بویژه آن که این ساختار، تمام منابع و فرصت‌های خود را یا مصرف کرده یا سوزانده و اکنون در محاصره دهها «بحرانِ اینکْ حل‌ناشدنی» است. پزشکیان به خودیِ خود مطلوبیت و مزیت ویژه‌ای ندارد که مثلا قبلی‌هایی که رأی ما را ربودند، نداشته‌اند. مزیت پزشکیان در «منطق موقعیتی»‌ است که اکنون در آن قرار دارد. درک منطق موقعیت، مهم‌ترین وظیفه روشنفکران یک جامعه برای روشنگری است. و اصولا تفاوت روشنفکر با دیگران همین است که او برای تحلیل و تصمیم، امروز را با گذشته مقایسه نمی‌کند بلکه منطق موقعیت امروز را در کنار منطق موقعیت فردا قرار می‌دهد و از این طریق، به خلقِ امکان و خلقِ افق می‌اندیشد. بنابراین، در پاسخ به خیلی از نقدها و پرسش‌های این دو روز، من همچنان معتقدم نظام در مرحله چهارم «سقوط» است و در همان مقاله هم (در لینک پایین) خیلی پوشیده گفته‌ام: این مرحله ممکن است خیلی کوتاه یا خیلی بلند باشد، اما نظام در ابتدای مسیر آن است، مگر آن که دراین فاصله تصمیم بگیرد انقلاب از بالا را شروع کند. و البته امروز معتقدم که این ساختار دیگر چنان در ناکارآمدی و فساد فرو رفته است، که توان افق‌گشایی یا انقلاب از بالا را هم ندارد. و اکنون با ملاحظه تمام این نکات، می گویم: اگراصلاح طلبید، اگر اعتدالگرایید، اگر تحول‌خواهید، اگر گذارطلبید و حتی اگر رفراندوم یا انقلاب می‌خواهید، همه این اهداف با حضور پزشکیان در پاستور کم هزینه‌تر قابل تحقق است تا با حضور یک جزم‌اندیش تندرو، همین! عرصه منافع بین نسلی عرصه‌ای نیست که به خودمان اجازه بدهیم بر اساس احساس و هیجان و غیرت تصمیم بگیریم. تا نگاهمان را تغییر ندهیم، روی بهروزی را نخواهیم دید. آخر پس‌از نیم قرن تجربه پرهزینه، چه فرقی است بین آنانی که در اوایل انقلاب به مخالفانِ اعدام لقب «بی‌شرف» می‌دادند و مدال شرافت به سینه خلخالی می‌زدند با آنانی که امروز به هر کس تصمیم به رأی داشته باشد برچسب «بی‌شرف» می‌زنند؟ از نظر من و با خط‌کش توسعه، در هنگام کنش‌های ‌اجتماعی، میزان شرف هر کس (مردم یا حاکمان) به اندازه فاصله‌ای است که از خشونت می‌گیرد. و دقیقا با همین خط‌کش است که می‌گویم پزشکیان گزینه‌ مناسب‌تری برای امروز ماست. چون با توجه به چهل میلیون جمعیت جوان کشور که اکثریت آنها خواسته‌هایی کاملا در تضاد با نظام سیاسی دارند، آمدن هرکدام از پنج گزینه رقیب پزشکیان، احتمال خشونت را در هر دو طرف بالا می‌برد. هر تصمیمی که نتیجه آن ریختن قطره خونی بیشتر باشد پیشاپیش ضدتوسعه و ضدملی است. تمام هنر توسعه‌خواهی در این است بکوشیم در بازی جمعی، گزینه‌‌ای را انتخاب کنیم که در دل خود خشونت کمتری داشته باشد. همین یک نکته تمام هنر یک ملت برای گذار به توسعه است. اگر ملتی همین یک هنر را داشته باشد، کارْ تمام است. این آن هنری بود که ژاپنی‌ها و کره‌ای‌ها داشتند و توانستند راه چهارصد ساله پر خون اروپا را در پنجاه سال و بدون خون طی کنند. و البته تصمیم با ملت ایران است. ۶ تیر ۱۴۰۳ بخوانید: بخش اول ایایقوط» این‌جا
Ko'proq ko'rsatish ...
برای ایران و احتمال انقراضش (۱)
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار می‌گوید باید رأی‌ داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سخت‌تر و پیچیده‌تر از این شود. ایران مستعد یک انفجار […]
135 388
4 403
فایل پی‌دی‌اف یادداشت محسن رنانی درباره انتخابات چهاردهم: 👈 برای ایران و احتمال انقراضش... ✍️ بخش دوم: از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان» ۵ تیر ۱۴۰۳ .

Renani (Election 14) Part 2.pdf

108 995
3 333
. . 👈برای ایران و احتمال انقراضش بخش دوم: از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان» ✍️ محسن رنانی گزیده متن: حامیان تحریم انتخابات می‌گویند تحریم، مشروعیت نظام را کاهش می‌دهد. گیرم چنین باشد؛ جز خنک شدن چندماهه دل تحریمی‌ها و هلهله‌‌کردن چند هفته‌ای‌شان، چه ثمری برای کشور دارد؟ آیا چند تحریم قبلی تاثیری در رفتار حکومت گذاشت؟ آیا خارجی‌ها پس از تحریم‌، دیگر سفرای ما را راه نمی‌‌دهند و با آنها دیدار نمی‌کنند؟ آیا دیگر با حکومت ایران قرارداد نمی‌بندند؟ آیا دیگر با مقامات ما دست نمی‌دهند؟ آیا منافع کشورشان را برای حمایت از تحریم‌کنندگان ایرانی نادیده می‌گیرند؟ تجربه جهانی می‌گوید برای نمایش مشروعیت یک نظام سیاسی حمایت ۱۵ درصد از مردم آن کشور کافی است و تنها کافی است حکومت بتواند بخشی از آنها را به خیابان بیاورد تا مشروعیت و اقتدار بیرونی خود را به نمایش بگذارد. برخی هم فکر می‌کنند با رای ندادن و کاهش مشروعیت نظام، امکان براندازی از خارج فراهم می‌شود. این تصور اشتباهی است. باتوجه به این که وجود جمهوری اسلامی با ساختار و رفتار کنونی‌اش به نفع همه قدرت‌های بزرگ (آمریکا، چین و روسیه) و به نفع اسرائیل و سایر کشورهای منطقه است، هیچ کشوری تمایل ندارد به ترکیب این نظام خدشه‌ای وارد شود. اما البته همه‌شان عزم جدی دارند که رفتار حکومت ایران مدیریت شود که خیلی هم در نظم ‌جهانی شِلتاق نکند. اما تحریم انتخابات، که قاعدتاً منجر به سرکارآمدن یک رئیس‌جمهور جزم‌اندیش تندرو می‌شود، سه پیامد محتمل پرهزینه و خسارتبار دارد که دستکم یکی از آنها محقق خواهد شد: یک: جامعه در سکوت و سرخوردگی فرو رود: دراین حالت با یک دولت تمامیت خواه روبه‌رو خواهیم بود که در تمام عرصه‌های زندگی مردم مداخله می‌کند و با اخراج و تعلیق و خالص‌سازی و سانسور و فیلترینگ و گشت ارشاد و پلمپ و زندان و حصر و خلع‌لباس و ممنوع التصویری و ممنوع‌الخروجی و اتهام جاسوسی و جنگ و سرکوب و زندان، زندگی را به کام ایرانیان زهر می‌کند. ادامه این فرایند به استهلاک تمدنی ایران و نابودی تتمه منابع و مواهبی می‌انجامد که متعلق به نسل‌های آینده است. دو: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد اما حکومت موفق به سرکوب آن شود: در این صورت حرکت به سوی فاشیزم آغاز می‌شود (در حکومت‌های فاشیستی، قانون و اخلاق و شرع و وجدان دیگر کاربردی ندارند و نظر پیشوا معیار درستی و نادرستی هر اندیشه، تصمیم و اقدامی است). سه: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد ولی سرکوب سنگین و خون‌بار حکومت هم نتواند آن را مهار کند: دراین‌صورت کشور به سوی هرج‌ومرج و فروپاشی یا تجزیه سوق داده خواهد شد. هیچکدام از این سه نتیجه، برای یک ایرانی عاقل و منصفی که برای زندگی نسل‌های بعدی نیز حقی قائل است و فقط به بیرون ریختن خشم و نفرت خویش نمی‌اندیشد، مطلوب نیست. اکنون ببینیم مشارکت گسترده منتقدان و معترضان و اصلاح‌جویان و تحول‌خواهان در انتخابات چه نتایجی خواهد داشت؟ برای این نیز سه وضعیت متصور است: یک: رای نیاوردن پزشکیان دو: تقلب برای ممانعت از پیروز شدن پزشکیان سه: رای آوردن و رئیس‌جمهور شدن پزشکیان در بخش اصلی این یادداشت، مورد به مورد نشان‌داده‌ام که هر کدام از این سه حالت که محقق شود، باز، دربلندمدت نتیجه به نفع جامعه است و در نهایت بازنده اصلی ساختار سیاسی موجود است. تنها در یک مورد (شکست پزشکیان) ممکن است طرفداران وضع موجود برای چندماهی دلشان خنک شود و هلهله کنند (مثل وقتی تحریمی‌ها از مشارکت پایین شادمان می‌شوند) اما هلهله‌ها خیلی زود تمام می‌شود و واقعیت‌های عریان و بحران‌های ویرانگر سربرمی‌آورد. همان واقعیت‌هایی که با استهلاک انرژی سیستم، سقوط نهایی ساختار را در یک بحران غافلگیرکننده رقم می‌زنند. اما مهم‌ترین دستاورد مشارکت در این انتخابات را «خلق امکان» برای لحظه جانشینی می‌دانم. می‌توان احتمال داد که در سالهای آینده لحظه جانشینی فرا برسد. در دوره گذار فرصت‌هایی برای خلق امکان پدیدار می‌شود که فقط اگر یک فرد شرافتمند و توسعه‌خواه و معتقد به دموکراسی و متعهد به حق و رأی مردم در صندلی ریاست جمهوری نشسته باشد آن فرصت‌ها امکان بروز خواهند داشت. بنابراین رأی امروز ماست که تعیین می‌کند در لحظه جانشینی کدام خلق امکانی رخ بدهد یا ندهد و سرنوشت نسل‌های آینده در چه مسیری قرار گیرد. رئیس‌جمهور، رئيس «شورای عالی امنیت ملی» و نیز رئیس «شورای امنیت کشور» است که در شرایط بحرانی تصمیمات امنیتی اصلی کشور .... ادامه متن را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید: در تارنمای رسمی محسن رنانی: به صورت فایل پی‌دی‌اف: --------- بخش اول این مقاله را نیز می‌توانید در پیوند زیر بخوانید: . .
Ko'proq ko'rsatish ...
برای ایران و احتمال انقراضش (۲)
مقدمه: بکوش انتخاب‌هایت بازتاب امیدهایت باشد نه ترس‌هایت (حضرت نلسون ماندلا) انسانِ رشد یابنده انسان انباشته از امیدی است که می‌کوشد در زندگی خود «فرصت‌ انتخاب»‌ را به «خلق امکان» تبدیل می‌کند. جامعه توسعه‌یافته نیز جامعه‌ای است که همواره می‌کوشد «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کند. از بین سی استدلالی که عقلم برای […]
183 117
5 627
سلام دوستان با توجه به این که هم اکنون مناظره پنجم نامزدها شروع شده است، انتشار بخش دوم یادداشت «برای ایران و احتمال انقراضش» را تا غروب امروز به تعویق می‌اندازم. سپاس / م.ر. .
48 655
150
. فایل پی‌دی‌اف یادداشت محسن رنانی درباره انتخابات چهاردهم: 👈 برای ایران و ... احتمال انقراضش... ✍️ بخش اول: پرستاری برای ایران ۳ تیر ۱۴۰۳ .

Renani (Election 14) Part 1.pdf

175 538
5 779
. . 👈برای ایران و احتمال انقراضش بخش اول: پرستاری برای ایران ✍️ محسن رنانی دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار می‌گوید باید رأی‌ داد؛ نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سخت‌تر و پیچیده‌تر از این شود. ایران مستعد یک انفجار است. جسم و روح ایران دیگر تاب یک درهم‌ریزی تازه را ندارد. باید برخیزیم و این «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کنیم. اما دلم با چشمی خونبار می‌گوید آخر بی‌وجدان، با چه رویی با چه شرافتی و با چه انسانیتی می‌خواهی رأی بدهی؟ آن هم به دعوت حکومتی که در همین جنبش مهسا وقتی شهروندانش در اعتراضات خیابانی مسالمت‌آمیز، کشته و نابینا شدند این جوانمردی را نداشت که مسئولیتش را بپذیرد و از آسیب‌دیدگان دلجویی کند و به دهان آنانی بکوبد که گفتند تروریست‌های خارجی آمدند و کور کردند و کشتند و رفتند! به چهره کیان نگاه کن! به چشمان دختر کردستان نگاه کن! به زخم صورت پسر نازی‌آباد نگاه کن! به صد کشته مظلوم زاهدان فکر کن و به چشمان دانشجویان و همکاران دانشگاهی اخراج شده‌ات زُل بزن و آنگاه بگو باز می‌روی رأی بدهی؟ سرانجام بعد از دو هفته بی‌خوابی و آشوب و جنگ، دلم تسلیم شد. عقلم نزدیک سی استدلال آورد تا دلم را راضی کند و نهایتا موفق شد. و اکنون این نویسنده که معلم توسعه است و از سال ۱۳۸۱ جز تدریس، گرفتن هرگونه مسئولیتی را در این ساختار سیاسی بر خود حرام کرده‌ است و با وجود پیشنهادهای چرب‌وشیرین داخلی و خارجی، بیست و دو سال است بر این عهد خویش باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند؛ و نیز همراه مردم ایران، انتخابات سال گذشته را تحریم کرده بود، با چشمی‌ گریان می‌گوید: برای ایران بی‌پرستار که «حسرت یک زندگی معمولی» بر دلش مانده است، در این انتخابات شرکت خواهم کرد. ایران امروز به یک رئیس‌جمهور جنگی یا انقلابی نیازی ندارد. به یک رئیس‌جمهور برانداز هم نیازی ندارد. ایران امروز به یک رئیس‌جمهور پوپولیستِ دروغزن که شعارهای عجیب‌وغریب و فریبنده بدهد و هنوز نیامده از منابع نفت و آب و خاک کشور حاتم‌بخشی کند، نیازی ندارد. حتی به یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب یا تحول‌خواه هم نیازی ندارد. ایران امروز خیلی خسته و فرسوده است، تحمل جراحی را هم ندارد. امروز جراحی اقتصادی و اجتماعی موجب خون‌رَوی بیشتری از جسم ایران (سرزمین) و هرزرَوی انرژی بیشتری از روح ایران (مردم) می‌شود. امروز ایران حتی به ....... ادامه مطلب را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید: در تارنمای رسمی محسن رنانی: به صورت فایل پی‌دی‌اف: . .
Ko'proq ko'rsatish ...
برای ایران و احتمال انقراضش (۱)
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار می‌گوید باید رأی‌ داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سخت‌تر و پیچیده‌تر از این شود. ایران مستعد یک انفجار […]
287 315
9 008
. 👈 رقص با خویشتن گفت‌وگوی علی درستگار با محسن رنانی در سپنج تیزر برنامه: کلیپ اول: کلیپ دوم: لینک برنامه کامل در فیلیمو: .

sepanj_show.mp4

62 298
439
. سلام دوستان! در فضای مجازی، سه متن به نام من درباره انتخابات در حال چرخش است. قبلاً هم بارها اعلام کرده‌ام که تنها مطالبی که در کانال تلگرامی یا تارنمای رسمی محسن رنانی (در آدرس‌های زیر) منتشر شده است نظرات من است. بی‌گمان اگر به این جمع‌بندی برسم که لازم است درباره انتخابات چهاردهم اظهارنظر عمومی داشته باشم، به صورت رسمی و در همین کانال منتشر خواهم کرد. محسن رنانی / ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ .
Renani Mohsen / محسن رنانی
در این‌جا آخرین نوشته‌های محسن رنانی را می‌خوانید. لینک تارنمای محسن رنانی: www.renani.net
73 371
752
🔊 🎙 سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب روایت محمد-سان 🎬 📙 کتاب روایت محمد-سان را می توانید از اینجا تهیه کنید.

سخنرانی دکتر محسن رنانی.mp3

52 979
245
. قصه‌های جمعی و توسعه 👈 سخنان محسن رنانی در جمع کارآفرینان ملی ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ .

قصه‌های جمعی و توسعه - رنانی .aac

68 040
610
🎬 مراسم رونمایی از کتاب 📙 روایت محمد-سان (روایت محمدرضا سرکار آرانی از مسئله توسعه در ایران) 🗓 سه شنبه ۲۲ خردادماه ۱۴۰۳ 📍شهر کتاب مرکزی 🔖 نشانی: تهران، خیابان دکتر شریعتی، بالاتر از مطهری، نبش کوچه کلاته، پلاک ۷۶۵ 🧾 برنامه رونمایی: 🎙 گزارش کتاب توسط دکتر حسین قربانی و دکتر محسن رنانی (نویسنده و دبیر علمی گفت و گوهای توسعه) 👥 تحلیل و بررسی کتاب توسط دکتر مقصود فراستخواه، دکتر محمود مهرمحمدی و دکتر زهرا گویا ✅ و با حضور دکتر محمدرضا سرکار آرانی برای رونمایی از کتاب 📚 این کتاب چهارمین کتاب از سلسله کتابهای گفت و گوهای توسعه است که در پویش فکری توسعه به چاپ رسیده است. به زودی سه روایت دیگر از این مجموعه منتشر می شود که به اطلاع عزیزان خواهد رسید. 🟢 این مراسم صرفاً به صورت حضوری برگزار می شود و شرکت در آن برای عموم علاقمندان آزاد و بدون ثبت نام قبلی امکان پذیر است. 📙 کتاب روایت محمد-سان را می توانید از اینجا تهیه کنید.
Ko'proq ko'rsatish ...
70 228
139
. عید یعنی توسعه (گذار از شکفتگی به گشودگی) سخنان محسن رنانی در کلاس درس کارشناسی دانشگاه اصفهان (۲۰ فروردین ۱۴۰۳). . .

Eid Means Development (Renani - 20.1.1403).mp3

21 919
623
رنانی از جنبش قیطریه چه می‌خواهد!؟ ✍️حسین جمالی‌پور نویسنده و پژوهشگر فلسفه و روانشناسی 🔻دکتر محسن رنانی از جنبشی تحت عنوان"جنبش قیطریه" حمایت کرده است که این روزها با بیش از ۱۳۰ هزار امضا حمایت شده است. این جنبش در پی اعترض به ساخت مسجد در پارک قیطریه و دیگر پارک ها به راه افتاده است. ⭕️👈رنانی می گوید "من در انتخابات شرکت نکرده ام، اما به این جنبش پیوستم" و این حرکت را "کنش جمعی فعال/عقلگرا" می نامد. روزهای قبل ایشان مدعی شده بودند که اگر به ۱۰۰ هزار امضا برسد یعنی جامعه ایرانی زنده و امیدوار است.اما اگر به ۱ میلیون نرسد و هنوز یک میلیون در ایران نباشند که با اسم و مشخصات، بدون نگرانی این کارزار را امضا کند، یعنی جامعه باید راه درازی را تا رسیدن به توسعه طی کند. این خلاصه ی نگاه محسن رنانی به این جنبش بود. اما آنچه اهمیت دارد، پرداختن متعصبانه و جانبدارانه ی برخی رسانه ها بود. مشرق نیوز با لحنی بسیار تند و دور از ادب و انصاف، محسن رنانی را از مشوقان "گزینه ی خیابان" معرفی می کند! کامنت های افراد تند رو و غالبا مذهبی های افراطی در سایت مشرق نیوز، ایشان را منافق و شیطان و فریب کار دانسته بودند❗️❗️❗️ ⭕️👈اینجا به یاد جمله ی هانا آرنت می افتم که می گفت یا به سیستم سیاسی مبتنی بر دروغ می پیوندی یا مخالف حکومت شناخته می شوی. با تکیه بر این سخن هانا آرنت، می توان گفت یکی از موانع توسعه، نگاه صفر و صدی متعصبان و افراطیون به منتقدانی همچون محسن رنانی است که هیچ مخالفتی را برنمی تابند. و این خود مانع قصه پردازی و روایت گری است. به زبان آگامبن ، هرجا فکری و اندیشه ای خودش را نمایان کند، سیاست زاده می شود. شاید محسن رنانی و امثال او با اندیشیدن، قصه سازی و ارائه ی روایت های متفاوت از آنچه در جامعه تحمیل می شود، در پی طرح افکنی و موقعیت سازی برای تفکرند. او هر وقت می نویسد، اندیشه ها فعال می شوند. نویسنده ها می نویسند، منتقدان نقد می کنند و یک فضای گفتمانی ساخته می شود که بسیاری از ما احساس بودن می کنیم، که خود یکی از پدیدارها و خروجی های کنشگری فعال عقل گراست و به مرور با چنین حرکاتی، سیاست از دل اندیش ها و گفتمان ها زاده می شود. ما در چنین فضاهایی تلاش می کنیم " باهم بفهمیم" و این خرد مشترک برای فهم عالم انسانی، راهی برای رسیدن به همان توسعه است. ⭕️👈نگاه و حرکت هایی که رنانی ها آغاز می کنند، مانع از توده ای شدن ما می شود. در چنین فضاهایی است که ما از پیله ی تنهایی مان بیرون می آییم و گفتگو می کنیم. برخی محسن رنانی را متناقض می دانند و مدعی هستند، رنانی از یک طرف در انتخابات شرکت نمی کند(که این کنشگری منفعلانه است)، اما از طرف دیگر می گوید به کارزار بپيونديد و نقش کنشگری فعال_عقلانی داشته باشید. در حالیکه می توان گفت اگرچه با شرکت نکردن در انتخابات مخالفت خود را با ساختار و نظم سیاسی کنونی اعلام می کند، اما با حمایت از این کارزار به دنبال ایجاد یک فضای گفتمانی برای اندیشیدن و روایت گری است. روایت گری که ما را تحت یک چتر گفتمانی می آرود تا بدانیم ما هستیم و می توانیم در برابر گفتمان غالب سیاسی اعلام حضور کنیم. ⭕️👈آزادی از دل همین روایت گری ها سربرمی آورد و تنوع انسانی در سیاست و جامعه را آشکار می کند. اگر روایت نباشد با مرگ آزادی و مرگ اندیشه و در نهایت تسلط تام یک تفکر بر جامعه مواجه خواهیم شد. اگرچه مخالفت با ساخت مسجد در پارک قیطریه، نوعی احساس مسئولیت نسبت به پیشینه ی تاریخی و حفظ آثار باستانی، طبیعت، زندگی سالم، نشاط و حق شهروندی ماست که به عنوان یک آرمان می تواند مورد تقاضای ما باشد، هرچند مخالف ساختار سیاسی باشیم. یعنی من نسبت به سیاست حاکم مخالفم، اما در عین حال برای زندگی و آرمان هایم می ایستم. در این وانفسا اگرچه انسان‌هایی هم پیدا می شوند و با پیش فرضهای مذهبی، چنین کنش هایی را مخالفت با دیانت می دانند، اما این به یک معضل فرهنگی بر می گردد که آن فقدان حقیقت طلبی ماست. 🔹️من فکر می کنم زمانی به توسعه می رسیم که حقیقت جویی و حقیقت پذیری در راس زندگی ما باشد. آن وقت مذهب، قانون، عرف، سبک زندگی و هرچه با آن زندگی می کنیم را با حقیقت تطبیق می دهیم. نه اینکه حقیقت را قیچی کنیم تا به اندازه ی تنِ مذهب و باورهای ما درآید!!! و مابقی را اضافات و افاضات بیهوده بدانیم. 🔹️در آخر می توانم مختصرا بگویم "جنبش قیطریه " جنبشی برای اعلام حضور و بودنِ ماست؛بودنی که می خواهد اندیشیدن را تمرین کند و از زندگی دفاع کند و طرح جدید سیاسی دراندازد؛ حتی اگر در کوتاه مدت به نتیجه ی ملموسی نرسیم. همین گفتمان ها و مخالفت هاست که زمینه ی خروج از تفکر توده ای را فراهم می کند و با کنشگری مبتنی بر گفتگو و عقلانیت، سیاست زنده می شود. کانال تلگرام حسین جمالی پور 🆔️
Ko'proq ko'rsatish ...
33 435
155
. 👈👈 نقد خانم شین - گرافیست: بنظرم این کارزارها مثل اینه که به یه دزد بگی لطفا پولمو پس بده! بنظرم از این قدم‌ها زیاد برداشته شده و دیگه مدتهاست نیازمند قدم‌های بعدی هستیم. من برنامه‌ی اقدامی که شخصا بهش باور دارم اینه که مردم با روشهای روانشناختی و اصلاح فرهنگی به خودسازی بپردازند. اما در مورد گرفتن حق از حکومت نه تخصص دارم نه ادعا. فقط شایدهایی به ذهنم میرسه. شاید حرکت‌های رابین‌هودی، شاید تا حد ممکن مستقل شدن مردم از حکومت با ساده‌زیستی بتونه کارگشا باشه ولی در کل نمیدونم چه باید کرد فقط به صورت سلبی میتونم بگم این کارزار برنامه‌ی موثری نمیتونه باشه. .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. . 👈 نقدهای «جنبش قیطریه» در فضای مجازی هر سه‌ گونه «کنش منفعل»، «کنش‌ فعال عقل‌گرا» و «کنش‌ فعال خشم‌گرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقل‌گرا» محسوب می‌شود. جامعه‌ای که بخش بزرگی از شهروندانش مهارت نقد عقلانی و اخلاقی دارند می‌تواند با نوشتن نیز دست به «کنش جمعی فعال عقل‌گرا» بزند. مشکل امروز ما این‌جاست که بخش اعظم فضای مجازی را کنش‌‌های منفعلانه و کنش‌های خشم‌گرا پرکرده‌اند. پس از نگارش یادداشت «جنبش قیطریه»، تعداد زیادی نقد در فضای مجازی منتشر شده است که بسیار امید بخش است. از همه ناقدان سپاسگزار و منت‌‌پذیر آنانم. آن تعداد از نقدها که به شیوه‌های مختلف به دست من رسیده و فراتر از درد دل یا اهانت است را عیناً در این‌جا بازنشر می‌کنم (نقدهایی که از گروههای خصوصی برایم بازفرست شده است را بدون نام منتشر می‌کنم). با برخی از نقدها همدلم؛ برخی را نیز معتقدم نوشته‌ من نارسا و مستعد سوء برداشت بوده است؛ برخی را هم برای آنها پاسخ دارم. اما قصد پاسخ ندارم. آن‌که باید داوری کند و پاسخ گوید، عقل سلیم جمعی است نه منِ نویسنده. برای من شهد…
28 509
54
. 👈👈 نقد یحیی- ۳۱ ساله- دکترای مدیریت دولتی: این دکتر رنانی کلا خیلی دوست داره نقش "قوه عاقله" رو ایفا کنه. غافل از اینکه این مدل به درد پنجاه‌و‌هفتی ها میخورد، نه جوونا و نوجوونای امروزی که سه-هیچ ازش جلو هستند. کارزار رنانی با کنش‌های فرهنگی سرپیچی قابل مقایسه نیست. در گردهمایی های رقص کردی دسته جمعی عید نوروز شما به حکومت میگی: غلط می‌کنی بخوای برای من تعیین تکلیف کنی، من هر جور که دلم بخواد زندگی میکنم. در کارزار پارک قیطریه به حکومت میگی اینجا سوئیسه و تو دولت سوئیسی، خواهش می‌کنم درختا رو قطع نکن. اگر نظر تو برای دولت مهم بود که از ابتدا دنبال مسجدسازی نمیرفت. .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. . 👈 نقدهای «جنبش قیطریه» در فضای مجازی هر سه‌ گونه «کنش منفعل»، «کنش‌ فعال عقل‌گرا» و «کنش‌ فعال خشم‌گرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقل‌گرا» محسوب می‌شود. جامعه‌ای که بخش بزرگی از شهروندانش مهارت نقد عقلانی و اخلاقی دارند می‌تواند با نوشتن نیز دست به «کنش جمعی فعال عقل‌گرا» بزند. مشکل امروز ما این‌جاست که بخش اعظم فضای مجازی را کنش‌‌های منفعلانه و کنش‌های خشم‌گرا پرکرده‌اند. پس از نگارش یادداشت «جنبش قیطریه»، تعداد زیادی نقد در فضای مجازی منتشر شده است که بسیار امید بخش است. از همه ناقدان سپاسگزار و منت‌‌پذیر آنانم. آن تعداد از نقدها که به شیوه‌های مختلف به دست من رسیده و فراتر از درد دل یا اهانت است را عیناً در این‌جا بازنشر می‌کنم (نقدهایی که از گروههای خصوصی برایم بازفرست شده است را بدون نام منتشر می‌کنم). با برخی از نقدها همدلم؛ برخی را نیز معتقدم نوشته‌ من نارسا و مستعد سوء برداشت بوده است؛ برخی را هم برای آنها پاسخ دارم. اما قصد پاسخ ندارم. آن‌که باید داوری کند و پاسخ گوید، عقل سلیم جمعی است نه منِ نویسنده. برای من شهد…
23 255
57
. 👈👈 نقد خانم سین - دکترای جامعه شناسی: راستش من با این بحث دکتر رنانی، آبم تو یه جوب نمیره😏، بخصوص اینکه گفته اگر یه میلیون امضا نکنند «به این معنی است که جامعه ما هنوز ظرفیت و شایستگیِ تحولات عقلانی بدون خشونت را ندارد»...خودم حالت عادی می‌خواستم امضا کنم، ولی حالا یاد خامنه‌ای میفتم که سر انتخابات ۹۶ گفت هر کی رأی بده، رأی به نظام داده😄 دوست دارم چند میلیون امضا جمع شه که مسجد نسازن (احساس می‌کنم بخش «مسجدش» خیلی کلیدیه، یعنی تو تاریخ می‌مونه که مردم، احتمالا از گروه‌های متنوع، چند میلیون امضا کردن برای نساختن مسجد)، ولی نمی‌خوام به این معنا مصادره بشه که مردم هنوز امید دارن به اصلاح این حکومت بدون هزینه‌ی سنگین، به نظرم این امید بارها مورد تمسخر قرار گرفته، مثلا با دهن‌کجی به پنج میلیون تقاضای مجازی برای اعدام نکردن افکاری😔 (به قول ضیا نبوی، دوست زندانیم، «حکومت موفق به براندازی مردم شده») .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. . 👈 نقدهای «جنبش قیطریه» در فضای مجازی هر سه‌ گونه «کنش منفعل»، «کنش‌ فعال عقل‌گرا» و «کنش‌ فعال خشم‌گرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقل‌گرا» محسوب می‌شود. جامعه‌ای که بخش بزرگی از شهروندانش مهارت نقد عقلانی و اخلاقی دارند می‌تواند با نوشتن نیز دست به «کنش جمعی فعال عقل‌گرا» بزند. مشکل امروز ما این‌جاست که بخش اعظم فضای مجازی را کنش‌‌های منفعلانه و کنش‌های خشم‌گرا پرکرده‌اند. پس از نگارش یادداشت «جنبش قیطریه»، تعداد زیادی نقد در فضای مجازی منتشر شده است که بسیار امید بخش است. از همه ناقدان سپاسگزار و منت‌‌پذیر آنانم. آن تعداد از نقدها که به شیوه‌های مختلف به دست من رسیده و فراتر از درد دل یا اهانت است را عیناً در این‌جا بازنشر می‌کنم (نقدهایی که از گروههای خصوصی برایم بازفرست شده است را بدون نام منتشر می‌کنم). با برخی از نقدها همدلم؛ برخی را نیز معتقدم نوشته‌ من نارسا و مستعد سوء برداشت بوده است؛ برخی را هم برای آنها پاسخ دارم. اما قصد پاسخ ندارم. آن‌که باید داوری کند و پاسخ گوید، عقل سلیم جمعی است نه منِ نویسنده. برای من شهد…
17 789
53
‍ . 🟩جنبش قیطریه‌ی رنانی یا جنبش نقطویه قرمطی 🖊غلامرضا علیزاده مقدمه: محسن رنانی پیشنهادی را برای موضوع ساخت مسجد در پارک قیطریه تحت عنوان "جنبش قیطریه" مطرح کرده که ابتدا خلاصه‌ای از محتوای آن را آورده و سپس نقدی بر آن خواهم نبشت. همیشه گمان می‌کرده‌ام اصلاح‌ کشور از طریق انتخابات، سالم‌تر و کم‌هزینه‌تر است. اما این‌بار به احترام اکثریت ملت ایران، رأی ندادم.  توافق نانوشته جامعه برای شرکت نکردن اعتراضی در انتخابات، یک «کنش جمعی منفعلانه» است که البته پیامدهای مثبت کوتاه مدتی دارد.   کنش‌های جمعی دو دسته‌اند: منفعل و فعال. «کنش‌های جمعی منفعل» (مثل تحریم انتخابات)، هزینه و ریسک ندارند اما دستاوردهای کمی دارند. آنچه ماندگار است و تأثیر گذار، «کنش‌های جمعی فعال» است که معمولا حدی از هزینه و ریسک را با خود دارند.  کنش‌های جمعی فعال نیز دو گونه‌اند: «کنش‌های خشم‌گرا» و «کنش‌های عقل‌گرا»؛ که اولی خشونت‌آمیز و دومی خشونت‌پرهیز است. اعتراضات خیابانی خودجوش و توفنده، معمولا از جنس «کنش‌های جمعی فعالِ خشم‌‌گرا» هستند که اگر با محوریت نهادهای مدنی (مثل احزاب یا اتحادیه‌ها) شکل‌ نگرفته‌ باشند و فاقد رهبری متمرکز باشند، در بیشتر موارد به خشونت کشیده می‌شوند. اما «کنش‌های جمعی فعالِ عقل‌گرا»، حرکت‌هایی هستند که از طریق همکاری عاقلانه و مقاومت آگاهانه و به دور از هیجان اعضای جامعه مدنی پدیدار می‌شوند. چنین حرکت‌هایی حتی اگر منجر به تحول امور نشوند، کمترین دستاوردشان تمرین همکاری و ایجاد انسجام و امید در جامعه مدنی است.  اعتراض‌هایی که این‌روزها درباره پارک قیطریه تهران چهره بسته است، یک «کنش جمعی فعال عقل‌گرا»‌ است. بخش‌هایی از جامعه، آرام و آگاهانه، دارند اعتراض می‌کنند. 🟦اما پاسخم به جناب محسن رنانی: ابتدا باید اذعان کنم، من هم مانند بسیاری از دلسوزان و دیگر متفکران عرصه اجتماعی، ساخت مسجد در پارک قیطریه را نه به مصلحت می‌دانم و نه ضروری، از این منظر که تا همین برهه نیز، بسیاری از مساجد برکشیده‌شده از قِلّت نمازگزاران رنج برده و با ارتباط نزدیک حلقه‌های واسط اجتماعی در فضاهای دیگر، ایجاد مساجد جدید، فلسفه‌ی وجودی‌اش را از دست داده است. نقطه افتراق دیدگاهم با محسن رنانی به آن‌جایی باز می‌گردد که وی در لفافه پیشبرد کارزاری برای مسکوت‌ماندنِ طرح ساخت مسجد در پارک قیطریه، نامی فراتر از موضوعیت آن، برایش برگزیده و عنوان سترگ جنبش را برای آن انتخاب کرده است. به عبارت دیگر، رنانی در فقدان جنبش‌های اجتماعی تاثیرگذار از یک موضوع محلی در یکی از محله‌های مصفای تهران، مشکلی ملّی ساخته است. ⭕️همان‌طور که گفته‌ام موضوع قیطریه و کنش شهروندان تهرانی بسیار پراهمیت و ارزشمند است، اما درشگفتم که چگونه رنانی، فرونشست سالانه ۳۵ سانتیمتری زمین اصفهان به چشمش نیامده و از آن جنبشی به‌نام نقطویه نساخته است تا نقطه نقطه اصفهان را از خطر فروپاشی نجات دهد، که اصفهان این شهر نوادگان مرشد سرخ‌کلاهان این‌گونه غمدیده نشود. اما آنچه که موجب گشت تا به نقد نوشته محسن رنانی اهتمام کنم، تقسیم‌بندی ایشان از کنش‌های جمعیِ فعال، تحت عنوان عقل‌گرا و خشونت‌گرا بود! گو اینکه از نگاه رنانی، هر کو امیال و خواسته‌هایش را از طریق خیابان پِی می‌گیرد، عربده‌جوی فاقد عقلانیتی است که خشم بر او چیره شده! چه تقسیم‌بندی مبتنی بر رویکرد منفعلانه و نابخردانه‌ای. آیا جنبش‌هایی که در غرب، در آبشخور محیط زیستی یا مطالبات منسجم اجتماعی شکل می‌گیرند، جملگی حزبی‌اند یا همگی فاقد عقلانیت‌اند؟ آیا گرتا تونبرگ که یک پویش جهانی محیط زیستی را پی گرفته، کنش او در اتمسفری که فاقد عنصر عقلانیت بوده، شکل گرفته است؟ که این انگاره را در ذهن رنانی جا انداخته، که هر گونه کنش خیابانی، عقل‌گریز و خشونت گرا هستند. ابزار خیابان یکی از راه‌های دست‌یابی به خواسته‌ها یا پیگیریِ آن‌هاست که از قضا قانونی اساسی هم در اصل ۲۷ بر آن صحه گذاشته است. متاسفانه افرادی چون محسن رنانی و ممد فاضلی با کنش‌های منفعلانه‌اش با عنوان متهمانِ ردیف اول ایستایی جامعه تلقی می‌شوند. پیش‌تر نیز دیده‌ بودیم که رنانی نامه انتقادی چند ده اقتصاد‌دان به رییسی را امضا نکرد تا به زعم او، دولت مستقر در افق‌گشایی‌اش دچار مشکل نشود! شوربختانه رنانی همچون برخی از عالمان دینیِ فریقین، برساخت مفاهیم یا نظریه را پسینی کرده، بدین معنا که ابتدا رخداد را می‌بیند، سپس قالب مفاهیم را بر اساس آن پروبال می‌دهد. از این‌رو، او ترس و انفعال خود را می‌بیند و سپس با مفاهیمی خودساخته و گمراه‌کننده به عرصه منازعات کلامی می‌آید.
Ko'proq ko'rsatish ...
image
16 547
74
⭕️کارزار اعتراضی یا رأی اعتراضی: نمادین‌شدن کارزار اعتراض به ساخت مسجد در پارک قیطریه چه معنایی دارد؟ ✍🏻محمد رهبری 🔻، با بیش از ۱۲۵ هزار امضا، تبدیل به پر امضاترین کارزار پس از شهریور ۱۴۰۱ شده است؛ یعنی از زمان اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی، هیچ کارزاری تا این اندازه امضا نشده بود. این موضوع را می‌توان مهم‌ترین خبر اجتماعی در سال ۱۴۰۳ دانست و باید به آن پرداخت. این پرسش مهمی است که چرا کارزاری که ماهیت محلی دارد، و احتمالا فقط طبقه متوسط شهری در تهرانی‌ باید به آن بپردازد، تا این اندازه جلب توجه کرده است. 🔻بر اساس روند امضاهای این کارزار، می‌توان امضاها را به دو گروه و در دو مقطع تقسیم کرد؛ نخست امضای کسانی که دغدغه محیط زیستی و حفظ درختان یا دغدغه حفظ هویت پارک را داشتند. ساکنان محلی یا کسانی که از پارک قیطریه خاطره دارند و خواهان حفظ این پارک قدیمی شده‌اند؛ این گروه عمدتا از ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ تا ۸ فروردین ۱۴۰۳ اقدام به امضای این کارزار کردند. یعنی حدود ۸ هزار نفر که همین هم نسبت به کارزارهای مشابه عدد قابل توجهی است. 🔻گروه دوم، کسانی بودند که با انگیزه‌های سیاسی و اجتماعی این کارزار را امضا کردند. کسانی که از ۸ فرورودین به این سو در اعتراض به مواضع رسمی آغاز به امضای این کارزار کردند تا اعتراضشان را به سیاست‌های موجود نشان دهند. به‌مرور جمعیت بیشتر و متکثرتری از مردم این کارزار را امضا کردند و این کارزار بیشتر در میان طبقه متوسط شهری دیده شده و فراتر از دسته‌بندی‌های سیاسی به درون جامعه رسوخ کرده است. در این مقطع چهره‌هایی که در میان عموم مردم نفوذ دارند نیز با شدت بیشتری این کارزار را معرفی کردند؛ محمد درویش، محسن رنانی و محمد فاضلی از جمله این چهره‌ها بودند. 🔻کارزار اعتراض به ساخت مسجد در پارک قیطریه، از هشتم فروردین ماه به این سو، رفته‌رفته به یک کارزار نمادین تبدیل شد. اگرچه بسیاری از امضاکنندگان، دغدغه حفظ درختان و هویت پارک را نیز دارند، اما انگیزه‌شان برای امضای این کارزار فراتر از این موضوعات است. این کارزار به نمادی برای اعتراض علنی تبدیل شده است. در استوری‌های اینستاگرام برخی این کارزار را منتشر کرده‌اند و می‌گویند اگرچه در انتخابات رأی ندادند اما این کارزار را امضا می‌کنند تا صدای اعتراضشان را برسانند. امری که که در یادداشت محسن رنانی نیز مشخص بود و از آن به‌عنوان یک «کنش جمعی فعال» نام برده بود. در باب این کنش جمعی فعال باید به دو نکته مهم توجه کرد: 🔻یک. بیش از ۱۲۵ هزار نفر از مردم، با هویت خودشان اقدام به امضای کارزاری کرده‌اند که فارغ از محتوای آن، اکنون به نماد اعتراض تبدیل شده است. این امر نشان می‌دهد که امید و انرژی جامعه که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ تخلیه شده بود و جای خود را به یأس و سرخوردگی داده بود، دوباره در حال احیا شدن است. به‌همین خاطر است که جامعه از یک کنش منفعلانه، به سمت کنش فعال حرکت کرده است. صد هزارتایی شدن کارزار پارک قیطریه و همچنین کارزار افزایش دستمزد کارگران، پیام حیات جامعه را مخابره می‌کند و نشان می‌دهد که این جامعه می‌خواهد کنشگری کند و پس از آن سرخوردگی بزرگ، دوباره می‌تواند چنین کنش جمعی داشته باشد. 🔻دو. نکته دیگر را می‌توان در پاسخ به این پرسش مهم مطرح کرد  که چرا این کنش جمعی و اعتراضی، در قالب انتخابات نمود پیدا نکرد؟ فاصله انتخابات و این کارزار، تنها یک ماه است. چرا علی‌رغم دعوت برخی چهره‌های سیاسی به «رأی اعتراضی» چندان کسی به این دعوت پاسخ نگفت و اعضای لیست صدا ملت در تهران به‌طور میانگین فقط ۲۷ هزار رأی آوردند اما حالا این کارزار با بیش از ۱۲۵ هزار امضا مورد اقبال واقع شده است؟ 🔻علت را باید در تفاوت میان کارزار و انتخابات جستجو کرد. درست یا غلط، شرکت در انتخابات در ذهن بسیاری از مردم به‌معنای تأیید سیاست‌ها و رویه‌های موجود و شریک شدن در تصمیمات جاری است؛ به‌همین دلیل بسیاری از کسانی که نمی‌خواهند خود را در این تصمیمات شریک کنند و به‌نوعی نمی‌خواهند دامن خود را آلوده کنند، در انتخابات شرکت نمی‌کنند. فارغ از این که این عقیده درستی است یا نه (که می‌توان در جای دیگر به آن پرداخت)، شرکت در انتخابات در ذهن برخی از مردم، چنین معنایی دارد. 🔻اما امضای یک کارزار برای کسی چنین معنایی ندارد. امضای کارزارها را نمی‌توان تفسیر به رأی کرد و همین عامل مهمی است که کنش اعتراضی، اما مسالمت‌جویانه‌ی مردم را، نه به سمت رأی اعتراضی که به سمت امضای کارزارهای اعتراضی هدایت می‌کند. اینجاست که این کارزار به نمادی برای اعتراض مدنی تبدیل می‌شود. 🔻امضای قابل توجه این کارزار جای بحث و تحلیل بیشتری دارد و در مورد آن و معنای این تعداد امضا، و نسبت با آن با سایر کنش‌های جمعی بیشتر باید سخن گفت.
Ko'proq ko'rsatish ...
امضا کنید: کارزار درخواست جلوگیری از تخریب پارک قیطریه
ما شهروندان تهران خواستار جلوگیری از تخریب پارک قیطریه می‌باشیم.
13 136
60
. 👈 نقد سایت مشرق نیوز /نقد سایت مشرق نیوز را هم با آن که اهانت‌آمیز است در کنار سایر نقدها بازنشر می‌کنم، شاید تصمیم‌بگیرند در‌آینده کمی منطقی‌تر و اخلاقی نقد کنند - محسن رنانی/ یک میلیون امضا برای پارک قیطریه جمع کنید! https://www.mashreghnews.ir/news/1590026/%D8%AD%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B6%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DA%A9 https://t.me/Renani_Mohsen/611 .
Ko'proq ko'rsatish ...
حامیان تحریم انتخابات، انتخاباتی شدند/ یک میلیون امضا برای پارک قیطریه جمع کنید!
یک اصلاح طلب تحریمی از مردم خواسته در یک کارزار اینترنتی مشارکت میلیونی داشته باشند. از تناقض ماجرا که بگذریم اما او از طرح این مسئله به دنبال چیست؟!
18 392
37
🟢🔴 نقدی بر نوشته دکتر محسن رنانی ✍️علی مرادی ♈️ بدون شک و تردید دکتر محسن رنانی  از مفاخر و از اندیشمندان طراز  اول کشور در دوران معاصر می‌باشد، و در رشد و اعتلای اندیشه ایرانیان تاثیر بسیار مثبتی داشته است. خداوند به ایشان سلامتی و طول عمر بابرکت عنایت فرماید. ♈️در مقاله ارزشمند کوتاه  در مورد پارک قیطریه  مدعایی رو بیان داشته اند که خالی از اشکال از نظر این حقیر نیست. گرچه اصل و اساس مقاله مورد توافق  بوده و کاری بس ارزشمند است و اما مورد تضارب و مدعایی که بیان داشته اند جای نقد و بررسی بیشتر می باشد. چون این مدعا بر کنش های بعدی ایرانیان  می تواند تاثیرگذار باشد. و دلیل نقد و واکنش ،   هم دقیقا همین هست که این اندیشمند گرانقدر در موردش توضیحات  تکمیلی ارائه کند. و  مدعای شان به این مضمون هست که : "عدم شرکت  مردم از جمله خود ایشان در انتخابات ۱۴۰۲ واکنشی منفعلانه است  تا کنشی فعالانه،  و در دراز مدت تاثیر گذاری خود را نخواهد داشت." ♈️ برای آنالیز مدعای دکتر عزیز دو سوال مطرح می‌شود. 1⃣آیا مشارکت بیشتر مردم در انتخابات  ۱۴۰۲ تاثیر گذاری بیشتری از عدم مشارکت و یا رای باطله و سفید  در وضع و حال مردم و کشور و یا تغییر دیدگاه سیاستمداران داشت؟ پاسخ این سئول را به دکتر رنانی بزرگوار موکول میکنم. و اما سئوال دوم که خود پاسخ می‌دهم. 2⃣ عدم مشارکت و استقبال کم و یا حتی تحریم  در انتخابات فرمایشی و نمایشی بی‌خاصیت  در رژیم های شبه دموکراسی و یا دادن رای سفید و باطله چه فوایدی در دراز مدت می‌تواند داشته باشد؟ عدم مشارکت و استقبال کم از انتخابات فرمایشی و نمایشی بی‌خاصیت در رژیم‌های شبه دموکراسی می‌تواند به موارد زیر منجر شود: 1. اعتراض به نظام: افرادی که به عنوان اعتراض به نظام و روند انتخابات شرکت نمی‌کنند، می‌توانند این روش را برای بیان نارضایتی و اعتراض خود به رژیم استفاده کنند. 2. افزایش فشار بر رژیم: عدم مشارکت و استقبال کم از انتخابات می‌تواند فشار بیشتری بر رژیم اعمال کند تا تغییراتی در سیاست‌ها و روندهای آن اعمال شود. 3. افزایش آگاهی عمومی: حضور کمتر مردم در انتخابات می‌تواند باعث توجه بیشتر رسانه‌ها و جامعه به مسائل و مشکلات جامعه شود و آگاهی عمومی را افزایش دهد. 4. تحولات سیاسی: عدم مشارکت و استقبال کم از انتخابات ممکن است منجر به تحولات سیاسی و اجتماعی در طولانی مدت شود و باعث تغییرات در نظام سیاسی شود. 5. تحول در روابط بین‌الملل: عدم مشارکت مردم در انتخابات ممکن است تأثیرات منفی بر روابط بین‌الملل داشته باشد و باعث تغییر در سیاست خارجی کشور شود. با تقدیم احترام به همه اندیشمندان گرانقدر و ایران دوست ، بالاخص دکتر رنانی گرانقدر
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. 👈 جنبش قیطریه ✍ محسن رنانی من رای ندادم. من برای اولین بار، در انتخابات اسفند شرکت نکردم. قبلاً بارها نوشته‌ام (این‌جا) که هیچ دموکراسی کاملی وجود ندارد. دموکراسی مثل فوتبال است که هر بازی، تمرینی است برای حرفه‌ای‌تر شدن بازی‌های بعدی. هر انتخابات نیز یک بازی تمرینی برای دموکراسی است که آن را گامی به سوی بلوغ به‌پیش‌ می‌برد. همیشه گمان می‌کرده‌ام اصلاح‌ کشور از طریق انتخابات، سالم‌تر و کم‌هزینه‌تر است. اما این‌بار به احترام اکثریت ملت ایران، رأی ندادم. توافق نانوشته جامعه برای شرکت نکردن اعتراضی در انتخابات، یک «کنش جمعی منفعلانه» است که البته پیامدهای مثبت کوتاه مدتی دارد؛ اما اگر منجر به تغییر ساختاری در داخل یا تغییر رفتاری در خارج نشود، هیچ اثر بلندمدتی نخواهد داشت. کنش‌های جمعی دو دسته‌اند: منفعل و فعال. «کنش‌های جمعی منفعل» (مثل تحریم انتخابات یا تحریم گردهمایی‌های حکومتی)، هزینه و ریسک ندارند اما دستاوردهای کمی دارند و به سرعت دستاوردهای‌شان محو می‌شود. آنچه ماندگار است و تأثیر گذار، «کنش‌های جمعی فعال» است که معمولا حدی از هزینه و ریسک را با خود دارند. کنش‌های جمعی فعال نیز دو…
15 610
57
. . 👈 نقدهای «جنبش قیطریه» در فضای مجازی هر سه‌ گونه «کنش منفعل»، «کنش‌ فعال عقل‌گرا» و «کنش‌ فعال خشم‌گرا» قابل مشاهده است. «نقد» اگر با نام نویسنده واقعی و به صورت اخلاقی و عقلانی نوشته و منتشر شود یک «کنش فعال عقل‌گرا» محسوب می‌شود. جامعه‌ای که بخش بزرگی از شهروندانش مهارت نقد عقلانی و اخلاقی دارند می‌تواند با نوشتن نیز دست به «کنش جمعی فعال عقل‌گرا» بزند. مشکل امروز ما این‌جاست که بخش اعظم فضای مجازی را کنش‌‌های منفعلانه و کنش‌های خشم‌گرا پرکرده‌اند. پس از نگارش یادداشت «جنبش قیطریه»، تعداد زیادی نقد در فضای مجازی منتشر شده است که بسیار امید بخش است. از همه ناقدان سپاسگزار و منت‌‌پذیر آنانم. آن تعداد از نقدها که به شیوه‌های مختلف به دست من رسیده و فراتر از درد دل یا اهانت است را عیناً در این‌جا بازنشر می‌کنم (نقدهایی که از گروههای خصوصی برایم بازفرست شده است را بدون نام منتشر می‌کنم). با برخی از نقدها همدلم؛ برخی را نیز معتقدم نوشته‌ من نارسا و مستعد سوء برداشت بوده است؛ برخی را هم برای آنها پاسخ دارم. اما قصد پاسخ ندارم. آن‌که باید داوری کند و پاسخ گوید، عقل سلیم جمعی است نه منِ نویسنده. برای من شهد نقد بیش از شیرینی پاسخ است. آن‌که نقد می‌کند مرا گرامی داشته و سخنم را ارج نهاده است و همین برای من بس است. (نقد سایت مشرق نیوز را هم با آن که اهانت‌آمیز است بازنشر می‌کنم، شاید تصمیم‌بگیرند در‌آینده کمی منطقی‌تر و اخلاقی‌تر نقد کنند). البته به گمانم در باب اهمیت «کنش‌های جمعی فعال عقل‌گرا» به عنوان راهکاری برای خروج از بن‌بست امروز جامعه ایران، خیلی می‌توان و باید سخن گفت. شاید همت کنم و در‌آینده چیزی بنویسم. اما از همه اندیشه‌ورزان دغدغه‌مند نیز دعوت می‌کنم در این باب نظرات خود را منتشر کنند تا گفت‌وگویی جمعی درگیرد، شاید راهکاری بین‌الاذهانی پدیدار شود. محسن رنانی / سروشِگانْ روز از فروردین ۱۴۰۳ ------------------------ پی‌نوشت: البته فراموش نکنید که همچنان کارزار توقف ساخت مسجد در پارک قیطریه را امضا کنید. در پیوند زیر: پیوندهای یادداشت «جنبش قیطریه»: .
Ko'proq ko'rsatish ...
Renani Mohsen / محسن رنانی
. 👈 جنبش قیطریه ✍ محسن رنانی من رای ندادم. من برای اولین بار، در انتخابات اسفند شرکت نکردم. قبلاً بارها نوشته‌ام (این‌جا) که هیچ دموکراسی کاملی وجود ندارد. دموکراسی مثل فوتبال است که هر بازی، تمرینی است برای حرفه‌ای‌تر شدن بازی‌های بعدی. هر انتخابات نیز یک بازی تمرینی برای دموکراسی است که آن را گامی به سوی بلوغ به‌پیش‌ می‌برد. همیشه گمان می‌کرده‌ام اصلاح‌ کشور از طریق انتخابات، سالم‌تر و کم‌هزینه‌تر است. اما این‌بار به احترام اکثریت ملت ایران، رأی ندادم. توافق نانوشته جامعه برای شرکت نکردن اعتراضی در انتخابات، یک «کنش جمعی منفعلانه» است که البته پیامدهای مثبت کوتاه مدتی دارد؛ اما اگر منجر به تغییر ساختاری در داخل یا تغییر رفتاری در خارج نشود، هیچ اثر بلندمدتی نخواهد داشت. کنش‌های جمعی دو دسته‌اند: منفعل و فعال. «کنش‌های جمعی منفعل» (مثل تحریم انتخابات یا تحریم گردهمایی‌های حکومتی)، هزینه و ریسک ندارند اما دستاوردهای کمی دارند و به سرعت دستاوردهای‌شان محو می‌شود. آنچه ماندگار است و تأثیر گذار، «کنش‌های جمعی فعال» است که معمولا حدی از هزینه و ریسک را با خود دارند. کنش‌های جمعی فعال نیز دو…
24 900
89
. 👈 جنبش قیطریه محسن رنانی من رای ندادم. من برای اولین بار، در انتخابات اسفند شرکت نکردم. قبلاً بارها نوشته‌ام (این‌جا) که هیچ دموکراسی کاملی وجود ندارد. دموکراسی مثل فوتبال است که هر بازی، تمرینی است برای حرفه‌ای‌تر شدن بازی‌های بعدی. هر انتخابات نیز یک بازی تمرینی برای دموکراسی است که آن را گامی به سوی بلوغ به‌پیش‌ می‌برد. همیشه گمان می‌کرده‌ام اصلاح‌ کشور از طریق انتخابات، سالم‌تر و کم‌هزینه‌تر است. اما این‌بار به احترام اکثریت ملت ایران، رأی ندادم. توافق نانوشته جامعه برای شرکت نکردن اعتراضی در انتخابات، یک «کنش جمعی منفعلانه» است که البته پیامدهای مثبت کوتاه مدتی دارد؛ اما اگر منجر به تغییر ساختاری در داخل یا تغییر رفتاری در خارج نشود، هیچ اثر بلندمدتی نخواهد داشت. کنش‌های جمعی دو دسته‌اند: منفعل و فعال. «کنش‌های جمعی منفعل» (مثل تحریم انتخابات یا تحریم گردهمایی‌های حکومتی)، هزینه و ریسک ندارند اما دستاوردهای کمی دارند و به سرعت دستاوردهای‌شان محو می‌شود. آنچه ماندگار است و تأثیر گذار، «کنش‌های جمعی فعال» است که معمولا حدی از هزینه و ریسک را با خود دارند. کنش‌های جمعی فعال نیز دو گونه‌اند: «کنش‌های خشم‌گرا» و «کنش‌های عقل‌گرا»؛ که اولی خشونت‌آمیز و دومی خشونت‌پرهیز است. اعتراضات خیابانی خودجوش و توفنده، معمولا از جنس «کنش‌های جمعی فعالِ خشم‌‌گرا» هستند که اگر با محوریت نهادهای مدنی (مثل احزاب یا اتحادیه‌ها) شکل‌ نگرفته‌ باشند و فاقد رهبری متمرکز باشند، در بیشتر موارد به خشونت کشیده می‌شوند. هرگاه کنش‌های جمعی به خشونت کشیده شود، آن‌که بهره می‌برد حکومت است؛ چون هم در خشونت‌ورزی، دستِ بالا را دارد و هم خشونت، برایش مشروعیتِ سرکوب می‌آورد. اما «کنش‌های جمعی فعالِ عقل‌گرا»، حرکت‌هایی هستند که از طریق همکاری عاقلانه و مقاومت آگاهانه و به دور از هیجان اعضای جامعه مدنی پدیدار می‌شوند. چنین حرکت‌هایی حتی اگر منجر به تحول امور نشوند، کمترین دستاوردشان تمرین همکاری و ایجاد انسجام و امید در جامعه مدنی و یک گام به‌سوی بلوغ اجتماعی است. اعتراض‌هایی که این‌روزها درباره پارک قیطریه تهران چهره بسته است، یک «کنش جمعی فعال عقل‌گرا»‌ است. بخش‌هایی از جامعه، آرام و آگاهانه، دارند اعتراض می‌کنند. می‌گویند ساخت مسجد بس است، به جای ساخت مسجد، رفتارتان و ساختارتان را اصلاح کنید تا تتمه مومنان نیز بی‌دین نشوند. اگر زور دارید قوانین رانندگی را اعمال کنید، رانت‌خواری را کنترل کنید اما مردم را به‌زور به بهشت نبرید! اما مدیر شهری ظاهر‌گرا، همچون عصر قبیله، گمان می‌کند اگر عقب بنشیند اقتدارش از دست می‌رود. و این‌جا دقیقا همان نقطه‌ای است که جامعه مدنی از جامعه قبیله‌ای متمایز می‌شود. این‌جا نفسِ حضور و مقاومت مدنی مسالمت‌آمیز، حرکتی از جنس کنش جمعی فعالِ عقل‌گراست؛ حرکتی از جنس توسعه است. شهروندان تهرانی کارزاری راه‌انداخته‌اند به‌منظور درخواست از حکومت برای دستور توقف عملیات ساخت یک مسجد تبلیغاتی هشتصد متری (نه یک نمازخانه ساده) در پارک قیطریه. شهرداری تهران در سه سال گذشته فقط ۴۷۵۰ متر پارک ساخته است. با ساخت این مسجد نه تنها ۸۰۰ متر از فضای سبز تهران کاسته می‌شود بلکه با هزینه ساخت این مسجد می‌توان چندین هزار متر فضای سبز جدید ساخت. در کنار ابعاد اقتصادی، سیاسی و زیست‌محیطی مسأله، نیز نگرانی‌های جدی‌ای نسبت به تخریب و تاراج گورها و اشیای باستانی احتمالی آن منطقه وجود دارد. (این‌جا را ببنید). و اکنون ما شهروندان ایران نیز تمایل به مشارکت در کارزار تهرانی‌ها را داریم. به گمان من اگر امضاها به صد هزار برسد، یعنی امید در جامعه مدنی هنوز نمرده است. اما اگر امضاها به یک میلیون برسد، یعنی جامعه مدنی نه تنها زنده و امیدوار است بلکه به خودباوری و خودآگاهی و اعتماد به نفس نیز رسیده است. اگر هنوز یک میلیون نفر از جامعه ایران (یعنی حدود یک درصد جمعیت ایران) جرأت آن را ندارند که با نام و نشان رسمی خود یک کارزار مدنی درباره یک موضوع شهری را امضا کنند، به این معنی است که جامعه ما هنوز ظرفیت و شایستگیِ تحولات عقلانی بدون خشونت را ندارد و در مسیر توسعه هنوز راه دراز و پرهزینه‌ای را در پیش دارد. من این کارزار را امضا کردم. شما نیز، اگر تحولات ایران را عقلانی و بدون خشونت می‌خواهید، امضا کنید. اگر هر یک از ما تعهد انجام ده امضا توسط دوستان و نزدیکانمان را بردوش گیریم، یک میلیون امضا در دسترس خواهد بود. اگر امضاها به یک میلیون برسد، ولی تاثیری بر تصمیمات مقامات نگذارد، آنگاه شاهد قوی دیگری خواهد بود بر انجماد و اصلاح‌ناپذیری این ساختار حکمرانی. با یک میلیون امضا، با هر نتیجه‌ای، جنبش قیطریه برنده خواهد بود. م.ر. / شب قدر ۱۴۰۳ لینک امضای کارزار: .
Ko'proq ko'rsatish ...
امضا کنید: کارزار درخواست جلوگیری از تخریب پارک قیطریه
ما شهروندان تهران خواستار جلوگیری از تخریب پارک قیطریه می‌باشیم.
330 240
7 386
Oxirgi yangilanish: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio