دیشب تو رستوران، میز کناری داشتن باهم حرف میزدن
یکیشون گفت: لنکروزو چند خریدی؟
اون یکی گفت دوازده و صد، دوازده و چارصد دقیق یادم نیست.
اون "دقیقا یادم نیست" رو اگه من داشتم باهاش زن میگرفتم .
: حا
از یه جایی به بعد دوست داشتن به حرف نیست توی نگاه ادما نقش میبنده
بهش نگاه میکنی و تو دلت میگی دوستت دارم
اونم صداتو میشنوه و لبخند میزنه ....
: amirmahdi