-من از باسن قلمبه و سینههای فابریک درشتت فیض میبرم، تو از ویزایی که بی چک و چونه واسهت میگیرم!
مهدا شوکه شد و بالاتنه اش را عقب کشید.
-
اونوقت چرا باید قبول کنم زیر هسته خرمای تو بخوابم؟
کوهیار نیش چکاند از زبان درازی دختر و همهی دندانهایش را به نمایش گذاشت.
-چون هیچ دانشگاه و مسابقه و آکادمی ای تو رو راهت از مرز رد نمیکنه.
-پدرت بشنوه به دختر کارمندش پیشنهاد دادی، دوباره سکته میکنه.
کوهیار بی رحم پوزخند زد.
-چه اهمیتی داره وقتی دیگه نمیتونه از تخت جدا شه؟
مهدا سر تکان داد و گامی عقب رفت.
-من نامزد دارم. هرچقدر هم رفتن هدفم باشه اونو دل نمیکنم.
کوهیار شیطانی خندید و سر در گردن دختر فرو برد.
-
کی گفته دل بکن؟ فقط کنارش، به منم حال بده!
مهدا سرش را عقب برد تا نفس های داغ و صدای دو رگه شدهی او کمتر آزارش دهد.
-من قاتی کثافط کاری های تو نمیشم.
کوهیار پیروز و خونسرد دست روی گودی کمر او کشید. مهدا به خود لرزید و برای آه نکشیدن چشمانش را بست.
-اون پسره، اگه همین امشب فیلمهای دوربین این اتاقو ببینه، بازم میخواد تورو؟
مهدا مات ماند و با حیرت به او نگاه کرد. کوهیار پوزخند زد و با ضربهی آرامی روی باسن او کمی عقب رفت.
-
تا جلسهی من تموم میشه وقت داری که تصمیم بگیری امشب با من بیای خونهم، یا فیلما تو...
مهدا مکث نکرد. با نفرت نگاهش کرد و غرید:
-میام، ولی شرط داره!
کوهیار دست در جیبش فرو برد و مغرورانه ایستاد.
-چه شرطی؟ نکنه میخوای بگی بهت دست نزنم و...
-با کاندوم و جلوگیری! نمیخوام یه توله از تو بیوفته وسط زندگیم و سرنوشتم آتیش بزنه!
کوهیار خندید و دوباره دست دور کمر اد حلقه کرد. یک سینهاش را در مشت فشرد و بیخ گوش لب زد.
-
وقتی مال من بشی، دیگه کاندوم و قرص و بیرون کشیدن به کارم نمیاد! گوشت به گوشت میخوامت.
https://t.me/+ETYBQHlbT1FkYjc0
https://t.me/+ETYBQHlbT1FkYjc0
https://t.me/+ETYBQHlbT1FkYjc0
اول گفت کمکم میکنه تا مهاجرت کنم و بعد... با خفت کردنم گوشه ی شرکت و بوس کردن من، فیلم گرفت تا به نامزدم نشون بده! اون فقط تن منو میخواست و من...
https://t.me/+ETYBQHlbT1FkYjc0
https://t.me/+ETYBQHlbT1FkYjc0Ko'proq ko'rsatish ...