#پارت133
زبونش رو روی چونه ام گذاشت و بعد شروع به بالا اومدن و لیسیدن كرد...
به لب هام که رسید زبونی به لب هام کشید و بعد لب
هاش رو رو لب هام گذاشت و بعد شروع به بوسيدن لب هام كرد....
با لب هام بازی می كرد!...
به چشم هام خیره شده بود و لب هام رو می بوسيد...
چشم هام رو بستم !....چون توان نگاه کردن به چشم
هاش رو نداشتم.
من رو آروم روی زمين دراز کرد و شروع به مالیدن بدنم کرد...
ميخواستم پسش بزنم اما اون زودتر دستم رو فشرد و هشدار داد.
كارى ات ندارم!...پس كوتاه بيا!...بزار جفتمون
فيض ببريم!...
آه غلیظی کشیدم که چشم هاش برق عجیبی گرفت و شروع کرد به بوسیدن بدنم و منم هم لال شدم و با
چشمهاى اشكى نگاهش كردم.....
چرا نمی تونستم پسش بزنم...می خواستم پس بزنم
اما جراتش رو نداشتم!....مى ترسيدم تحريك ترش كنم و
واقعا همون چيزى بشه كه خودش تهديد
كرد!....
همراهى اش نمى كردم اما توی خلسه فرو رفتم بودم که....
عرض المزيد ...