هذه الخدمة مُتوفّرة أيضًا بلغتك. لتغيير اللغة، اضغطEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
لغة وموقع القناة

audience statistics 🌹🕊| رازِ چَفیـہ |🕊🌹

کپی حلال خادم کانال👇  @znoroznia  
5 2320
~0
~0
0
تقييم تيليجرام العام
عالميًا
68 011المكان
من 78 777
12 268المكان
من 13 357
في الفئة
2 190المكان
من 2 333

جنس المشتركين

تعرف على عدد كل من المُشتركين الذّكور والإناث على القناة.
?%
?%

لغة الجمهور

معرفة توزيع المشتركين في القناة حسب اللغة
الروسية?%الإنجليزية?%العربيّة?%
نمو القناة
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

فترة تواجد المستخدم على القناة

اعرف كم من الوقت قضى المُشتركون على القناة.
حتى أسبوع?%المؤقتات القديمة?%حتى شهر?%
الزيادة في المُشتركين
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

Hourly Audience Growth

    جار تحميل البيانات

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    💛دلداده‌ے امام رضا (ع)🕊️ شهید محمد مردانی🌹 تاریخ تولد: ـ / ـ / ـ تاریخ شهادت: ـ / ـ / ـ محل تولد: کرمانشاه محل شهادت: کردستان 🌹پدرش← محمد روز تولد امام رضا(ع) توی كرمانشاه به دنيا آمد🎊 از بچگی علاقه شديدی به آقا داشت💛هر موقع می‌خواست كاری بكنه كه ما دوست نداشتيم🍂 ما را به امام رضا(ع) قسم می‌داد.🌙هر روز كه می‌خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود كه پشتش عكس امام رضا(ع) درج شده بود💛 که با آن نماز میخواند📿 آن هم توی خفقان قبل از انقلاب.‼️بچه‌ها می‌گفتند: موقع نماز كه همه می‌رفتند توی حياط مدرسه، محمد مهرش را در می‌آورد و نماز می‌خواند.📿هميشه بعد از نماز می آمد كنارم و می‌خواست از امام رضا(ع) براش بگم🌙 از غريبی كرامت و رئوف بودن آقا💫 بزرگتر که شد به جنگ رفت يک روز كه محمد آمده بود به مرخصی، گفت: بابا خيلی دلم می‌خواد برم مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع)🥀از طرفی دفاع از كشور واجب تره آقا هم بيشتر راضی است🍃 به مشهد نرفت رفت غرب سنندج و حدود يک ماه بعد شهيد شد🕊️ به ما گفتند: بياين توی معراج شهدا و پیکر شهيدتان را تحويل بگيرين🌷آنجا که رفتیم پیکر شهیدی دیگر رو به ما تحویل دادند.‼️گفتیم این که پسر ما نیست. محمدما کجاست؟ نکنه مفقود شده و نمی‌خواین چیزی به ما بگید؟🥀مسئولین معراج هم گیج شده بودند. از این طرف و آن طرف پرس و جو کردند،🥀تا آنکه بالاخره مشخص شد محمد را اشتباهی فرستاده اند مشهد🌙‼️وصيت محمد را كه خونديم، نوشته بود: «پدرم و مادرم، اگر برایتان ممكن است مرا كنار امام رضا(ع) دفن كنيد.»🌙خواست خدا و امام رضا بود که این اتفاق افتاد،🌙 محمد را طلبید🕊️ و به زیبایی در حرم دفن شد🕊️🕋 #شهید_محمد_مردانی #شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌹 @zeynab_roos313
    عرض المزيد ...
    attach 📎
    332
    3

    ختم سوره یس هدیه به ساحت نورانی امام رضا(ع) کادوی تولد

    ۱
    ۳
    ۵
    ۱۴
    ۴۰
    0
    التصويت المخفي
    509
    5

    ختم صلوات هدیه به ساحت نورانی امام رضا(ع) کادوی تولد

    ۱۴
    ۱۰۰
    ۳۰۰
    ۵۰۰
    ۱۴۰۰
    0
    التصويت المخفي
    510
    6
    کادوی تولدامام رضا(ع)
    366
    1
    ۞فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ۞ «هر قدر می توانید از قرآن بخوانید» مشارکت کنندگان: ۱۵ تعداد جزء های باقیمانده: ۱۲ ‏➖➖👇راهنمای علائم👇➖➖ ‏📜 لیست شرکت کنندگان ‏FWD: ارجاع برای دیگران ❓راهنما
    362
    1
    #داستان_زندگی_شهید_ایوب_بلندی چهلم روز تعطیل رسیده بودیم و نمیشد دنبال خانه بگردیم.... با همسفرهایمان یک اتاق را گرفتیم و بینش یک پرده زدیم... فردایش توی یک ساختمان دو اتاق گرفتیم... ساختمان پر از ایرانی هایی بود که هرکدام به علتی آنجا بودند همسفرهایمان گفتند اتاق را زنانه مردانه کنیم؛ خواهرش با من باشد و برادر با .... ایوب آمد. نزدیک من و گفت "من این جوری، نمیخواهم .....دلم میخواهد پیش شما باشم......" +خب من هم نمیخواهم، ولی رویم نمیشود.....آخه چه بگوییم؟؟ ایوب محمد حسین را بهانه کرد و پیش خودمان ماند..... 🌼
    عرض المزيد ...
    324
    3
    #داستان_زندگی_شهید_ایوب_بلندی سی و نهم موقع به دنیا آمدن محمد حسین، آقاجون و مامان، من را بردند بیمارستان.... محمد حسین که به دنیا آمد پایش کمی انحراف داشت ...دکتر گچ گرفت و خوب شد... دکتر ها چند بار سفارش کرده بودند که اگر امکانش را داریم ، برای قلب ایوب برویم خارج....ترکش توی سینه ایوب خطرناک بود...خرج عمل قلب خیلی زیادبود... انقدر که اگر همه زندگیمان را میفروختیم، باز هم کم می آوردیم..... اگر تعهد نامه اش را امضا میکرد، بنیاد خرج سفر را تقبل میکرد، ایوب قبول نکرد.... گفت وقتی میخواستم جبهه بروم، امضا ندادم.... برای نماز جمعه هایی که رفتم هم همینطور .....وقتی توی هویزه و خرمشهر هم محاصره بودیم، هیچ کداممان تعهد نداده بودیم که مقاومت کنیم......با اراده خودمان ایستادیم... فرم را نگاه کردم، از امضا کننده برای شرکت در راه پیمایی ها و نماز جمعه و همینطور پناهنده نشدن آنجا تعهد میگرفت..... خانه و زندگی را فروختیم....این بار برای عمل دستش، من و محمد حسین هم همراهش رفتیم... توی فرودگاه کنار ساکش نشسته بودم که ایوب آمد کنارم آرام  گفت"این ها خواهر برادرند" به زن و مردی اشاره کرد که نزدیک میشدند...به هم سلام کردیم... +بنده های خدا زبان بلد نیستند....خواهرش ناراحتی قلبی دارد...خلاصه تا انگلیس همسفریم.... ایوب هم انگلیسیش خوب بود و هم زود جوش بود.... برایش فرقی،نمیکرد ایران باشیم یا کشور غریب همین که از پله های هواپیما پایین آمدیم گفت"شهلا خودت را آماده کن که اینجا هر صحنه ای را ببینی.....خودت را کنترل کن...." لبخند زد +من که گیج میشوم ، وقتی راه میروم نمیدانم کجا را نگاه کنم؟ جلویم خانم های آنچنانی....و پایین پایم ، مجله های آنچنانی...... 🌼
    عرض المزيد ...
    358
    2
    💛هدیه امام رضا 💛(از خاطرات تفحص شهدا)💛 آن روز صبح، كسى كه زيارت عاشورا مى خواند، توسلى پيدا كرد به امام رضا(ع). شروع كرد به ذكر مصائب امام هشتم و كرامات او. مى خواند و همه زار زار گريه مى كرديم. در ميان مداحى، از امام رضا طلب كرد كه دست ما را خالى برنگرداند، ما كه در اين دنيا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان اين شهدا به آغوش خانواده هايشان است و... هنگام غروب بود و دم تعطيل كردن كار و برگشتن به مقر. ديگر داشتيم نااميد مى شديم. خورشيد مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرين بيل ها كه در زمين فرو رفت، تكه اى لباس توجهمان را جلب كرد. همه سراسيمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهيد را از خاك در آورديم. روزى اى بود كه آن روز نصيبمان شده بود. شهيدى آرام خفته به خاك. يكى از جيب هاى پيراهن نظامى اش را كه باز كرديم تا كارت شناسايى و مداركش را خارج كنيم، در كمال حيرت و ناباورى، ديديم كه يك آينه كوچك، كه پشت آن تصويرى نقاشى از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آينه هايى كه در مشهد، اطراف ضريح مطهر مى فروشند. گريه مان درآمد. همه اشك مى ريختند. جالب تر و سوزناكتر از همه زمانى بود كه از روى كارت شناسايى اش فهميديم نامش «سيد رضا» است. شور و حال عجيبى بر بچه ها حكمفرما شد. ذكر صلوات و جارى اشك، كمترين چيزى بود. شهيد را كه به شهرستان ورامين بردند، بچه ها رفتند پهلوى مادرش تا سرّ اين مسئله را دريابند. مادر بدون اينكه اطلاعى از اين امر داشته باشد، گفت: «پسر من علاقه و ارادت خاصى به حضرت امام رضا(ع) داشت...». #روحشان_شاد #یاد_شهدا_با_صلوات #امام_رضا
    عرض المزيد ...
    attach 📎
    490
    5
    💌💛#هدیه_امام_رضا... 🍃 روح الله برای من هدیہ امام رضا بود . همسری ڪه امام هشتم بہ آدم هدیہ بدهد و امام حسین (ع) او را بگیرد وصف نشدنی است . من عروس چنین مردی بودم . با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد ، اونجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا ڪردم گفتم : یا امام رضا اگر مردی متدین و اهل تقوا بہ خواستگاری ام بیاد قبول می ڪنم . یڪ ماه بعد از اینڪه از مشهد برگشتم روح الله اومد خواستگاری ام ... و شدم عروس امام رضا (ع) . #شهید_روح_الله_قربانی #شادی_روح_پاکش_صلوات
    415
    7
    💛یه نوجوان 16ساله بود، یه نوار روضه #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) زیر و روش کرد. بلند شد اومد جبهه. یه روز به فرماندمون گفت:من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم.می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم.یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا(ع) زیارت کنم و برگردم ... اجازه گرفت و رفت مشهد. دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا (علیه السلام) ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم.آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود. نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبرگریه می کرد و میگفت:یا امام رضا (علیه السلام) منتظر وعده ام...آقا جان چشم به راهم نذار... توی وصیتنامه ساعت شهادت، روزشهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود. شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده.دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شهیـد شدکه تو وصیت نامه اش نوشته بود! خاطره ای از #شهید_حمید_محمودی #شادی_روح_پاکش_صلوات
    عرض المزيد ...
    401
    9
    🔰 لوس بازی؛ باران شدت گرفته بود ... بیرون از سنگر را نگاه می‌کردم، ناگهان چیزی در میان باران توجه مرا به خودش جلب کرد.. دقت که کردم دیدم یک نفر در حال نماز خواندن است زیر باران...! با دقت بیشتری که نگاه کردم از تعجب دهانم باز مانده بود.. مصطفی بود ... که زیر باران داشت نماز می‌خواند.. بعد ها ازش پرسیدم که چرا زیر باران نماز می‌خواندی ؟! گفت: می‌خواهم خودم را برای خدا لوس کن... به روایت: همرزم شهید 💛رزمنده اطلاعات عملیات لشکر۲۱ امام رضا علیه السلام گردان غواصی نوح ولادت: ۱۳۴۳/۵/۲۵، بجنورد شهادت: ۱۳۶۵/۱٠/۱۹،خرمشهر #شهید_مصطفی_رحمانی🌷 #شادی_روح_پاکش_صلوات
    عرض المزيد ...
    373
    3
    السلامــ اے آفتاب پشتــــ ابر💚 اے دلیلِ صبرِ زینب العجل🕊💚 💙ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام، شهدای گمنام،مدافعان حرم، شهدای جنگ تحمیلی،شهدای حادثه ترور بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ #امام_زمان
    عرض المزيد ...
    645
    2
    🎉باز کن پنجره را بوی رضا می آید 🌸بوی تسلیم و رضا از همه جا می آید 🎉باز کن پنجره را بوی کسی می آید 🌸که از انفاس خوشش بوی خدا می آید 🎉باز کن پنجره و فوج ملائک را بین 🌸که به پابوسیش از اوج سما می آید 🎉🎊میلاد باسعادت حضرت امام رضا علیه‌السلام مبارک باد 🎉 🎊

    IMG_2245.MP4

    1
    0
    💛حَرَمَت اَمن ترین جاے جهان استــــ 💚سهم شما 5 صلواتــــــ هدیه به آقا علی‌بن‌موسے‌الرضا علیه‌السلام🕊🌹✨ @razechafieh

    file

    425
    7
    امام رضا جانمـــ 💛💚 #میلاد_امام_مهربانی‌ها @razechafieh

    file

    395
    9
    💠امام رضا علیه السلام مَا أَحَدٌ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ أَصْبَحَ صَبِيحَةً أَتَى بِسَيِّئَةٍ أَوِ اِرْتَكَبَ ذَنْباً إِلاَّ أَمْسَى وَ قَدْ نَالَهُ غَمٌّ حَطَّ عَنْهُ سَيِّئَتَهُ، فَكَيْفَ يَجْرِي عَلَيْهِ اَلْقَلَمُ؟! هيچ يك از شيعيان على نيست كه روز مرتكب گناهى شود ، مگر آن كه شب اندوهى به او رسد كه آن گناه را فرو ريزد ؛ پس ، چگونه قلم براى نوشتن گناهان چنين كسى به كار افتد؟! 📗بحار الأنوار ج65 ص146 #امام_رضا
    401
    9
    میگفت: از امام رضا که حاجت خواستید قسمش بدید به جوادش! اما وقتی کارد به استخونتون رسید وقتی حس کردید دیگه ته تهشید قسمش بدید به مادر پهلو شکسته اش:) #امام_رضا
    407
    11
    #داستان_زندگی_شهید_ایوب_بلندی سی و هفت نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما پسر داد،اول اسم همه را محمد بگذاریم.... گفتم بگذاریم محمد حسین؛ به خاطر خوابم.....اما تو از کجا میدانی پسر است؟ جوابم را نداد.... چند سال بعد که هدی را باردار شدم، هم میدانست فرزندمان دختر است.... مامان و آقاجون کنارم بودند، اما این، از دلتنگیم برای کم نمیکرد .... روزها با گریه مینشستم شش هفت برگه امتحانی برایش مینوشتم، ولی باز هم روز به نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود.... تلفن میزد همین که صدایش را شنیدم، بغض گلویم را گرفت.... "سلام ایوب" ذوق کرد....گفت +"صدایت را که میشنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند" زدم زیر گریه..... +"کجایی ؟ پس کی برمیگردی؟" +میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم؛ دقیقا بیست و پنج روز.... حرفی نزدم... صدای گریه ام را میشنید... +شهلا ولی دنیا خیلی کوچک تر از آن است که تو فکرش را میکنی.... تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟ با گریه گفتم +"خب معلومه،تو انگلستانی، من تهران.....خیلی از هم دوریم ایوب... +نه شهلا، مگر همان ماهی که بالای سر تو است بالای سر من نیست؟ همان خورشید،اینجا هم هست.....هوا،همان هوا و زمین،همان زمین است.... اگر اینطوری فکر کنی، خیالت راحت تر میشود....بیا شهلا از این به بعد سر ساعت یازده شب هر دو به ماه نگاه کنیم....خب؟ تا یازده شب را به هر ضرب و زوری گذراندم.... شب رفتم پشت بام و ایستادم به تماشای ماه... حالا حتما ایوب هم خودش را رسانده بود کنار پنجره ی اتاقش توی بیمارستان و ماه را نگاه میکرد.... زمین برایم یک توپ گرد کوچک شده بود که میتوانستم با نگاه به ماه از روی آن بگذرم و برسم به ایوبم.... به مَردم.... 🌼
    عرض المزيد ...
    458
    3
    #داستان_زندگی_شهید_ایوب_بلندی سی و هشتم نامه اش ازانگلیس رسید  "خب بچه دار شدنمان چشمم را روشن کرد.... همسر عزیزم شرمنده که در این وضع در کنارت نیستم .... تو خوب میدانی که نبودنم بی علت نیست و اینجا برای درمان هستم....خیلی نگران حالت هستم....من را از خودت بی خبر نگذار... امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد....گفته بودی از زایمان میترسی...نگران نباش،فقط به این فکر کن که موجودی زنده از تو متولد میشود....." بعد از دو ماه برگشت.... از ریز و درشت اتفاقاتی که برایش افتاده بود، تعریف میکرد... میگفت"عادت کرده ام مثل پروانه دورم بگردی، همیشه کنارم باشی....توی بیمارستان با آن همه پرستار و امکانات راحت نبودم" با لبخند نگاهش کردم..... تکیه داد به پشتی  +......؟این خانم ها موهایشان خود به خود رنگی نیست، هست؟؟؟؟؟؟ چشم هایم را ریز کردم +چشمم روشن!!......کدام خانم ها؟ +خانم های اینجا و انجا که بودم..... خنده ام گرفت..... +نخیر مال خودشان نیست، رنگشان میکنند.... +خب، تو چرا نمیکنی؟ +چون خرج داره حاج اقا...... فردایش از ایوب پول گرفتم و موهایم را رنگ کردم..... خیلی خوشش آمد گفت"قشنگ شدی، ولی نمی ارزد...شهلا..." آخر دو برابر ازش پول گرفته بودم...... چیزی نگذشت که ثبت نام کرد برود جبهه.... +کجا به سلامتی؟ +میروم منطقه... +با این حال و روزت؟ آخه تو چه به درد جبهه میخوری؟ با این دست های بسته...... +سر برانکارد رو که میتونم بگیرم..... از همان روز اول میدانستم به کسی دل میبندم که به چیز با ارزش تری دل بسته است... و اگر راهی پیدا کند تا به آن برسد نباید مانعش بشوم..... 🌼
    عرض المزيد ...
    476
    2
    عکس شهدا رو توی مدرسه جمع کردن یه شهید اومده به خوابش بهش گفته ........ 💙🥀

    file

    568
    24
    راز مزار یادبود شهید ابراهیم هادی سالها از شهادت ابراهيم گذشـت. هيچکس نميتوانست تصور کند که فقدان او چه بر سر خانواده اي ما آورد. مادر ما از فقدان ابراهيم از پا افتاد و. تا اينکه در سال 1390 شنيدم که قرار است سنگ يادبودي براي ابراهيم، روي قبر يکي از شهداي گمنام در بهشت زهرا ساخته شود. ابراهيم عاشق گمنامي بود. حالا هم مزار يادبود او روي قبر يکي از شهداي گمنام ساخته ميشد. در واقع يکي از شهداي گمنام به واسطه ابراهيم تکريم ميشد. اين ماجرا گذشت تا اينكه به كنار مزار يادبود او رفتم. روزي که براي اولين بار در مقابل سنگ مزار ابراهيم قرار گرفتم، يکباره بدنم لرزيد! رنگم پريد و باتعجب به اطراف نگاه کردم! چند نفر از بستگان ما هم همين حال را داشتند! ما به ياد يک ماجرا افتاديم که سي سال قبل در همين نقطه اتفاق افتاده بود! درست بعد از عمليات آزادي خرمشهر، پسرعموي مادرم، شهيد حسن سراجيان به شهادت رسيد. آن زمان ابراهيم مجروح بود و با عصا راه ميرفت. اما به خاطر شهادت ايشان به بهشت زهرا آمد. وقتي حسن را دفن کردند، ابراهيم جلو آمد و گفت: خوش به حالت حسن، چه جاي خوبي هستي! قطعه26 و كنار خيابان اصلي. هرکي از اينجا رد بشه يه فاتحه برات ميخونه و تو رو ياد ميکنه. بعد ادامه داد: من هم بايد بيام پيش تو! دعا کن من هم بيام همينجا، بعد هم با عصاي خودش به زمين زد و چند قبر آن طرف تر از حسن را نشان داد! چند سال بعد، درست همان جائي که ابراهيم نشان داده بود، يک شهيد گمنام دفن شد. و بعد به طرز عجيبي سنگ يادبود ابراهيم در همان مکان که خودش دوست داشت قرار گرفت!! #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_حسن_سراجیان #شادی_روح_پاکشان_صلوات
    عرض المزيد ...
    attach 📎
    630
    7
    ✍پھلوانۍ‌شجـٰاع. مداحۍ‌دلـسوختہ. معلمۍ‌فداڪار. ڪشتۍ‌گیرۍ‌قھرمـٰان. رفیقۍ‌دلسـوز. فرماندهۍ‌پر‌تلاش. استـٰاد‌تھذیب‌نفـس. و‌انسانۍ‌عـٰاشق‌خدا...♥️ بـرادر شـهـیــدم #شهید_ابراهیم_هادی...🌷🕊 #یادش_با_صلوات
    406
    5
    السلامــ اے آفتاب پشتــــ ابر💚 اے دلیلِ صبرِ زینب العجل🕊💚 💙ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام، شهدای گمنام،مدافعان حرم، شهدای جنگ تحمیلی،شهدای حادثه ترور بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ #امام_زمان
    عرض المزيد ...
    718
    3
    توییت یک بانوی آمریکایی در وصف رهبر ایران: پارسا، فروتن، مهربان، عاقل، باهوش، قوی دوستت دارم رهبرم #رهبرم
    405
    4
    #داستان_زندگی_شهید_ایوب_بلندی سی و ششم چند روز بعد کارهای اعزامش درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت انگلستان..... من هم با یکی از دوستان و همسرش رفتم شاهرود..... مراسم بزرگی آنجا برگزار میشد.... زیارت عاشورا میخواندند که خوابم برد .... توی خواب امام حسین را دیدم ... امام گفتند "تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد" توی خواب شروع کردم به گریه و زاری .... با التماس گفتم "آقا من برای رضای شما ازدواج کردم ،برای رضای شما این مشکلات را تحمل میکنم ،الآن هم شوهرم نیست، تلفن بزنم چه بگویم؟ بگویم بچه ات ناقص است؟ امام آمد نزدیک  روی دستم دست کشید و گفت "خوب میشود" بیدار شدم.... یقین کردم رویایم صادقه بوده؛ بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد....حتما هم خوب میشود چون امام گفته است.... رفتم مخابرات و زنگ زدم به ... تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام  زد زیر گریه... بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد ... دوباره شماره را گرفتم ... برایش خوابم را تعریف نکردم... فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم.... با صدای بغض آلود گفت  "میدانم ،بچه پسر است، اسمش را میگذاریم محمد.... 🌼
    عرض المزيد ...
    494
    2
    #داستان_زندگی_شهید_ایوب_بلندی سی و پنجم کنار هم نشسته بودیم... آستینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد  +"توی کتفم، نزدیک عصب یک ترکش است.دکتر ها میگویند اگر خارج عمل کنم بهتر است....این بازو هم چهل تکه شد...بس که رفت زیر تیغ جراحی" به دستش نگاه میکردم گفت"بدت نمیاید میبینیش؟؟" بازویش را گرفتم و بوسیدم.... +باور نمیکنی ایوب، هر جایت که مجروح تر است برای من قشنگ تر است.... بلند خندید  دستش را گرفت جلویم +"راست میگویی؟پس یا الله ماچ کن" سریع باش..... 🌼
    475
    2
    ✨🍃ادب فرمانده گردان🍃✨ دم اذان صبح آمدم نماز بخونم، دیدم از دم در صدا می آد. در رو باز کردم، دیدم اصغر روی پله نشسته. بغلش کردم، دیدم داره یخ می زنه، آوردمش پای بخاری. گفتم: ننه، کجا بودی؟ چرا در نزدی؟ گفت: نصف شب با آقاسید اومدم. دیدم شما خواب هستید، در نزدم که مزاحم خواب شما شوم. صبر کردم تا وقت نماز که بیدار بشید، در رو باز کنید... شهید #اصغر_ارسنجانی #شادی_روح_پاکش_صلوات
    490
    7
    ترکشی به پهلویش اصابت کرد وقتی بر زمین افتاد از ما خواست که بلندش کنیم روی پاهایش که ایستاد.. رو به سمت کربلا دستش را روی سینه نهاد و آخرین کلمات را بر زبان جاری کرد گفت: السلام علیڪ یا اباعبدالله... موقع خاکسپاری با اینکه ۶روز از شهادتش گذشته بود ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه‌اش قرار داشت.. شهید #احمد_علی‌_نیری🌷 #شادی_روح_پاکش_صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🌷🌷
    451
    7
    بچه‌ها توی خانه بازی‌گوشی و شیطنت می‌کردند گاهی درمانده می‌شدیم؛ از حاج آقا بهجت(ره) پرسیدم: با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟ ایشون فرمودند: همان‌ طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها هم همان‌طور رفتار کنید ‏اینطور اگر نگاه کنید دیگر زدن بچه ها، یا بد اخلاقی با آن ها بخاطر اشتباه بی معنی میشود. به شیوه باران/صفحه ۳۹ "مصطفی رحیمی" #سبک_زندگی_اسلامی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
    412
    8
    السلامــ اے آفتاب پشتــــ ابر💚 اے دلیلِ صبرِ زینب العجل🕊💚 💙ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام، شهدای گمنام،مدافعان حرم، شهدای جنگ تحمیلی،شهدای حادثه ترور بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ #امام_زمان
    عرض المزيد ...
    728
    2
    آخر تحديث بتاريخ: ١١.٠٧.٢٣
    سياسة الخصوصية Telemetrio