_اسمت چیه
#دختر جون؟
_آوا
_باکره ای؟ به نظر میاد
#سنت خیلی کم باشه چند سالته؟
_
#سیزده آقا
_با این سن کمت میخوای
#کلفتی کنی چرا؟
_آقا مامانم
#مریضه باید عمل بشه
نگاهی به جسه کوچیکش انداختم به نظرم بد نبود
_دوست داری به جای نوکری کردن بهت
#آبنبات بدم ؟
چشماش از خوشحالی برق زد و با ذوق گفت:
_آره آقا
#عاشقشم
#زیپمو پایین کشیدم که اندامم افتاد بیرون
با تعجب بهش نگاه کرد و هینی کشید و دستشو رو چشماش گذاشت که گفتم:
_بیا اینم آبنبات اگه هر شب بخوریش و تمکینم کنی خرج عمل مامانتو میدم و میزارم اینجا بمونی
با خوشحالی بالا و پایین پرید و گفت:
_چشم آقا ولی
#تمکین چی هست
بهش نزدیک شدم و دستمو تو
#شرتش کردم و خط وسط شرتشو کنار زدم
در حالی که
#تپلیبینپاشو فشار میدادم گفتم:
_تمکین یعنی اینکه هر
#شب آبنبات من بره توی هلوی سفید و خوشگلت براش مالیدم و گفتم:
_عمویی بیا یکم آبنبات بخور تا منم بهت پول بدم
با خوشحالی سرشو آورد جلو و....
https://t.me/+dAg2lyAQwX5iZWZkعرض المزيد ...