هذه الخدمة مُتوفّرة أيضًا بلغتك. لتغيير اللغة، اضغطEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
لغة وموقع القناة

audience statistics 🔞 BLACK CAT 🔞

پارت گذاری : روزی یک پارت بجز جمعه ها🔞 به قلم : Rose🥀 رمان دیگه مون :  https://t.me/+4rXMzN1tnqUzZWRk   https://t.me/+LOWoSFT6XWIzNzg0  تبلیغات :  https://t.me/+OyMLs6eDJoFhYzBk  
عرض المزيد
9 6760
~0
~0
0
تقييم تيليجرام العام
عالميًا
58 012المكان
من 78 777
10 609المكان
من 13 357
في الفئة
4 001المكان
من 5 475

جنس المشتركين

تعرف على عدد كل من المُشتركين الذّكور والإناث على القناة.
?%
?%

لغة الجمهور

معرفة توزيع المشتركين في القناة حسب اللغة
الروسية?%الإنجليزية?%العربيّة?%
نمو القناة
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

فترة تواجد المستخدم على القناة

اعرف كم من الوقت قضى المُشتركون على القناة.
حتى أسبوع?%المؤقتات القديمة?%حتى شهر?%
الزيادة في المُشتركين
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

Hourly Audience Growth

    جار تحميل البيانات

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    پاهام دور کمرش حلقه شد و با فرو رفتن مردونگی کلفتش تو سوراخ تنگم جیغ بلندی کشیدم! _ک^صت چه تنگه....فاک... چشمام با کلفتی آلتش تر شده بود و با لذت سینه هامو میمکید. حس جاری شدن خون بین پاهام حالمو خراب تر کرد و موهاشو اروم چنگ زدم. _اقا..درد داره. _باید بهش عادت کنی! خودشو بالا تر کشید و سنگینیشو روم انداخت و اینبار کل مردونگی کلفتش تو بهشتم فرو رفت و دردم چند برابر شد.🔞💦🔞
    1
    0
    #خاله‌ی‌ناتنیشوحامله‌میکنه...🔞🙈 قبل از اینکه فرصت کنم بهش یادآوری کنم من ته‌تغاریِ پدربزرگشم و .🔞 اشک از چشمام سرازیر شد که غیاث با لذت گفت: _نظرت چیه از فریدون جونت با توله سگ من استقبال کنیم یاس؟! ها؟! خواستم دهن به مخالفت وا که کنار گوشم پچ زد: _اینم از این یاس...از الان به بعد ...🔥 شیر فهم شد؟!

    animation.gif.mp4

    251
    4
    جوین اجبارییی🤤🔥
    446
    0
    سکس گروهی رفیقای پسره با زنش🔞💦
    585
    3
    خودم را با فشار واردش می‌کنم و جیغش را با بوسه‌ای می‌بلعم: - آه بکش برام، ناله کن خانم کوچولو منقبض می‌شود و صورتش درهم می‌رود، گریه می‌کند‌: - درش بیار کاوه، وای دارم می‌میرم. هق می‌زند و من بی‌توجه به گریه‌هایش، ضرباتم را محکم‌تر می‌کنم: - طاقت بیار، الان تموم میشه.

    IMG_6488.MP4

    226
    4
    خلبان کاوه ملک... مرد جسور و جذاب و با دبدبه کبکبه‌ای که به شدت گرم مزاجه و تو اتاق خوابش خشن! اون جنس مخالف رو فقط برای سکس دوست داره و غیر اون ذره‌ای به این جنس لطیف و پر ناز و ادا بها نمی‌ده! پای یه شرط بندی چند هزار دلاری سر یه دختر بی‌حاشیه و مظلوم در میونه و کاوه با بدجنسی و حیله گری خودشو به اون دختر نزدیک می‌کنه.دریای معصوم و بی‌خبر از همه جا دل به اون می‌ده و اون مرد بعد از اینکه دریا رو به تختش می‌کشونه و از لحظه لحظه‌ی رابطه‌ی پر حرارتشون فیلم می‌گیره و شرط بندی رو می‌بره با بی‌رحمی دریا رو رها می‌کنه و...
    عرض المزيد ...
    730
    7
    #part46 _ بکنم دختر کوچولومو؟ پاهای سفیدشو از هم باز کردم و ناز کوچولوش بهم چشمک انداخت... انگشتمو نوازش وار از بالا و پایین کشیدم  و شروع کردم به ماساژ دادنش... کمی تحریکش کردم و پر شهوت نفس نفس زد و پوزخندی بهش زدم... _ اگه می خوای آروم بشی باید بکنمت اگه اذیت شدی قول می دم ادامه ندم... باشه؟ آلتم رو غرق روان کننده کردم و همینطور به ناز حورا هم مالیدم و روش خیمه زدم... _ دستاتو دور گرونم حلقه کن، محکم منو بگیر... از هیچی نترس خب؟ ترسیده سرشو بالا و پایین کرد و آروم آروم خودمو بهش نزدیک کردم... سر مردونگیم رو  وارد بهشتش کردم که جز ناله دردناکش، هیچ واکنشی نشون نداد _ خودتو شل کن حورا، شل کن دختر قشنگم... کم کم عضلات منقبض شده اش شل شد و بیشتر خودمو واردش کردم.‌
    عرض المزيد ...
    2 306
    19
    نرم بودنشو نبینید هیولای درونش همیشه فعاله😎😆
    3 048
    0
    #BLACK_CAT 🥂🍷🥂🍷🥂🍷 : خدایا باورم نمیشه انقد زبون باز بودیو من خبر نداشتم..... _ قبلا از این بدتراشم می گفتم..... : هوممم من که یادم نمیاد..... ادموند نرم شکم لختشو لمس کرد : ینی می خوای بگی یادت رفته چجوری سواری می کردی؟!؟؟! آریا با جیغ خندید : بسه دیگه نگو..... اینجوری راجبش حرف میزنی خندم می گیره..... _ ولی قبلا سواری دوست داشتی..... آریا چند ثانیه ساکت نگاش کرد و بلاخره با پوزخند گفت : الانم دوست دارم..... ولی نه با تو..... صورت ادموند تو یه ثانیه چنان سرد و مرگبار شد که آریارو شوکه کرد.... بی اراده تو خودش جمع شد حالا که می دونست چیه جدی شدنی واقعا ازش می ترسید..... زبون داغشو رو گونه آریا تا لباش کشید..... با صدایی که خشونت و بی رحمی توش بی داد می کرد گفت : اون مردی که سعی کنه تورو داشته باشه رو تیکه تیکه می کنم..... این چیزایی که تو این مدت ازم دیدی یه درصد از اون بی رحمی و وحشی گری که واقعا تو وجودمه ام نیست..... منو با خودت امتحان نکن که اصلا اتفاقای خوبی نمیوفته فهمیدی؟!؟! آریا ترسیده چندبار پلک زد : داری می ترسونیم...... ادموند : خوبه باید بترسی..... می خوام دقیق و کامل یادت بمونه چی گفتم عزیزم..... وقتی پای تو بیاد وسط تبدیل میشم به یه هیولای بی رحم اوکی؟!؟!؟؟ آریا اروم سرشو تکون داد : یه سوال بپرسم؟؟!؟! ادموند چونه شو بوسید : اگه قرار نیست دوباره دست رو نقطه ضعفم بزاری می تونی بپرسی..... آریا گیج نگاش کرد : من نقطه ضعفتم؟!.؟! _ هستی.... : آخه.... مگه من کیم؟!؟!؟ ینی رابطه مون اونقدری که تو میگی عمیق نشده...... ادموند : هوم نشده؟!؟؟! واسه همین چند ماه تموم حالت خراب بود!؟؟!؟ میدونی چقد لاغر شدی؟!؟ 🥂🍷🥂🍷🥂🍷
    عرض المزيد ...
    2 856
    21
    _ آقای دکتر شوهرم بیرون اتاق منتظره... داری چیکار میکنی... مگه قرار نبود یه معاینه ساده باشه؟ زبونشو لای چاک واژنم کشید و گفت: - انقد نق نزن دختر خودتم میدونی درمون دردت چیه وگرنه این وقت شب با شوهرت پا نمیشدی بیای مطب من. عوض نق زدن پاهاتو بازتر کن چوچولمو با لباش به بازی گرفت که بی طاقت آهی کشیدم و پاهامو باز تر کردم. فرید، شوهرم، هیچوقت انقد خوب واسم نمی‌خورد! به پارچه سفید روی تخت چنگی زدم و با حس کلاهک آلتش روی سوراخم هینی کشیدم. اما دکتر با ملایمت خودش رو واردم کرد و شروع کرد تلمبه زدن: - هیشش... آروم... الان خوب میشی! همزمان با انگشتش چوچولم رو به بازی گرفت که ناله هام اتاق رو پر کرد. با چرخش دستگیره در و چهره‌ی خشمگین فرید......... https://t.me/+meZt4feaRMplN2E0 https://t.me/+meZt4feaRMplN2E0
    عرض المزيد ...
    374
    1
    - میکائیل جونم، راست میگن که الت مردای مسن بزرگه؟. چایی توی گلوش پرید و با حرص و خشم غرید. _خجالت نمیکشی این سوالارو از پدرت میپرسی؟ _تو پدرم نیستی فقط ازم مراقبت میکنی منم قراره با یکی از مردای قبیله ازدواج کنم باید.. لوس وارانه حرف میزدم که بازومو گرفت و‌کشید، هینی کشیدم. _اره بزرگه، زیادی هم بزرگه...بذارمش تو دهنت تا دیگه طول الت مرد دیگه ای رو نخوای. خودم رو روی تنش بالا کشیدم و روی الت سفت شدش نشستم و خودمو بهش کوبیدم. _نه دهنم کوچیکه... سینه هامو چنگ زد و غرید. _من قرار بود پدرت بشم. _میتونی بشی، شوگر ددیم شو من خوشم میاد ازت رسام جونم. باسنمو‌ گرفت و آلتشو لایه واژن سرخم گذاشت و محکم بهم کوبید که اه و نالم بالا گرفت و...
    عرض المزيد ...
    615
    6
    از پشت روش خم شدمو سیـنه های بزرگ و گردشو تو مشتم گرفتم و فشاری بهشون دادم دستی به بهشتش که خیسِ خیس بود کشیدم و یه ضرب التمو واردش کردم  اما با دیدن لای پاهاش عصبی خودمو بیرون کشیدمو ....🔞💦
    956
    2
    پاک شه تایمش تمومه
    298
    0
    #part9 _ می دونی چرا بهشتت پاره شد؟ دستم رو روی شورتش گذاشتم وآروم انگشتم رو روی بهشتش کشیدم و زیر گوشش گفتم:  _ چون کی**رم کلفته و این سوراخ کوچولوی تو تنگ! دست کن تو شورتم، ببین کلفتیشو! خودم دستشو گرفتم و به زور فرو کردم توی شلوارم... _ درش بیا حورا، باید ببینی اربابت کیه!از این به بعد تو اینجایی که بهش خدمت کنی... درش بیار تا دوباره نکردمت و پاره نشدی! با شنیدن پارگی به وضوح بدنش لرزید و مجبور شد کاری که می خوام رو بکنه... مردونه ام با یه فشار بیرون افتاد که بلندش کردم و روی پاهام نشوندمش و عضوم رو فرستادم لای پاش... _ آقا... درد داره توروخدا... _ هیش... می خوام بمالونم بهش  فقط؛  داخل نمی فرستم.  ❌👇💦
    عرض المزيد ...
    1 542
    6
    _ باید جواب آزمایش DNA بیاد تا مطمئن بشم اون بچه مال برادر منه _ و وقتی مطمئن شدی؟! _ اسم یک مرد میره تو شناسنامت _ یعنی امیرحسین رو برمی‌گردونی تا عقدم کنه؟ با مکث کوتاهی نگاهم کرد : _ نه ... عقدت میکنم! حاج امیرحافظ کُهبُد معشوقه‌ی حامله‌ی برادرش رو عقد می‌کنه!
    1 058
    4
    _بهشت کوچولوت می تونه سایز منو تحمل کنه؟ چشم های خاکستری و درشتش رو به مردونه   شده ام دوخت و ترسیده گفت: _ مگه باید چیکارش کنم آقای قاضی...؟! پوزخندی بهش زدم و دست های ظریف و سفیدش رو روی   ام گذاشتم و اغواگرانه گفتم: _ اگه قول بدی دختر خوبی باشی و بذاری اینو فرو کنم تو نازت، منم قول می دم پدربزرگتو آزاد کنم، چطوره؟! تیله هاش برقی زد و با خوشحالی گفت:  _ قبوله! با شنیدن حرفش همه وجودم منقبص شد و شلوار و   رو باهم پایین کشیدم و.... سکس قاضی پرونده با نوه بزرگ ترین قاچاقچی بلوچستان،  خان محمدِ  محمود زهی 🔥🔞🔥به زور دختره رو می ‌گیره و...😱🔞🔞
    عرض المزيد ...
    شُهْرَتِ قٰاضی
    خبری های روز دنیا قیمت دلار سکه طلا 😱🔞
    1 620
    10
    با مادرشوهرش حرف می‌زد که شورت ویبراتورش باز تکان خورد! زبانش بند آمد و نگاه به امیرحافظ کرد که کنترل کوچکی در دستش بود و با لذت مشغول تماشای تازه عروسِ تحریک شده‌اش بود. لرزش شورت تند تر شد که مادرشوهرش پرسید: - وا آناشید، چت شد یهو؟! چرا سرخ شدی؟ تپش قلب داری؟ چشم از امیرحافظ برنداشت و نالید: - مادرجون حالم... حالم خوب نیست. یه لحظه برم اتاق می‌آم. به سختی راه می‌رفت و تا اتاق خودش را کشاند. روی پا بند نبود که امیرحافظ داخل شد. - چه کاری بود کردی امیرحافظ؟ در یک حرکت شلوار او را پایین کشید و زیر پاهایش نشست و گفت: - اوف جون! دریاچه راه انداختی که توله! - امیرحافظ نکن... جان من ول کن... دستی به او کشید که ناله‌ی دخترک به هوا رفت و امیرحافظ گفت: - گفته بودم که خونه‌ی مامانم اینا می‌کنمت، نگفته بودم. حالا می‌گی نکن نکن! خودت طاقت می‌آری که نکنمت و از اتاق برم بیرون؟! پاهایش لرزید و نالید: - پس... پس زودتر! دارم... دارم می‌میرم!
    عرض المزيد ...
    1 438
    5
    حالا فهمیدید چرا میگه کابوی😂
    3 695
    2
    #BLACK_CAT 🥂🍷🥂🍷🥂🍷 ادموند : بازم وقت می خوای؟!؟؟! _ وقت چی؟؟!؟ : فکر کردن و آروم شدن..... آریا پوفی کرد : دیگه نمی خوام فک کنم این مدت انقد فک کردم مغزم داره متلاشی میشه...... آروم شدنمم نیاز به زمان نداره با دوتا قرص درستش می کنم..... ادموند سرد و جدی بلند شد سمت کشو قرصا رفت..... کشورو کشید بیرون تو یه حرکت همه قرصارو ریخت تو سطل آشغال..... آریا شوکه بلند شد : چیکار می کنی؟!؟! این چه کاریه آخه تو که میدونی من بدون اینا شب خوابم نمی بره..... کشو رو جاش انداخت : دیگه حق نداری این آشغالارو بخوری..... آریا کلافه دست به سینه شد : پس چجوری قراره بخوابم؟!؟!؟ _ خودم هستم.... انقد خستت می کنم که آخر شب بیهوش شی..... لبشو محکم گاز گرفت تا نخنده : نگهش نداره.... _ چیو؟!؟؟! : خنده تو.... می خوام ببینمش.... آریا سرشو به صندلی تکیه داد : دوست دختر زیاد داشتی؟!؟!؟ ادموند با نیشخند سرشو تکون داد : قبلا راجبش بحث کردیم کابوی کوچولو..... _ چرا بهم میگی کابوی؟!؟؟! نیشخندش تبدیل به لبخند دندون نما شد : چون خوب بلدی سواری کنی..... صورت آریا تو یه ثانیه مثل آلبالو قرمز شد : خیلی.... تو خیلی.... ادموند نزدیک رفت : خیلی چی؟!؟!؟ سکسی؟!؟؟ هات؟!؟! بالشتک کنارشو برداشت و پرت کرد سمتش : بی ادبی..... ادموند کنار کشید تا آریا به خودش بیاد بلندش کرد و انداختش رو تخت با سرعت روش خیمه زد : یه مدت ازم دور بودی خجالتی شدی..... دلم واسه کابوی وحشیم تنگ شده اما این ورژن قرمز صورتی خجالتیت هم دوست دارم..... خیلی سکسی و خواستنیه...... آریا بلند خندید سرشو عقب برد 🥂🍷🥂🍷🥂🍷
    عرض المزيد ...
    3 644
    18
    ۲۰ نفر دیگه جوین شن میریم واسه پارت امروز
    609
    0
    سیلی رو خیس و پر ابش زدم کرده بودم و می‌خواستم اون بهشت رو انقدر تا شیره‌ی جونش  در بیاد. فشاری به وارد کردم و شروع کرد به . 🔞_آهه میکائیل...آه..دوست دارم..آه..دوست دارم عضو کلفتت بره تو کلوچه خیسم. سر مردونگیمو روی بهشت خیسش تنظیم کردم و یه ضرب واردش کردم انقدر و خیس بود که دلم می‌خواست ساعت‌ها داخل تلمبه بزنم. نیشخندی زدم و در گوشش گفتم: _چه حالی داری زیر پسرت داری جر میخوریی؟ها؟؟ سرعت تلمبه زدنمو بیشتر کردم که ناله کرد 🔞_آه..آفرین پسر خوب..ترتیب ک™ص تنگ زن باباتو بدههههه..
    عرض المزيد ...
    1 087
    1
    👫بازگشت فوری معشوق در ۳ روز تضمینی بدون نیاز به معشوق حتی از راه دور😳 ☠️دفع فوووری سحر و جادو و چشم نظر 👁قدرت آینده نگری👁️ 🏠فروش ملک ۳ روزه تضمینی🏠 افزایش رزق و روزی و ثروت در کمترین زمان تضمینی 🚚ارسال ۴۸ ساعته کاملاً محرمانه🚚 💯بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن👇🏻👇🏻👇🏻 🫵🏻سفارش و مشاوره👇🏻

    tumblr_f0e1c7fd3fde4ba9ad4ea6111ba752e2_aed0296f_400.gif.mp4

    1 036
    0
    زندگی مانند یک ساعت شنی است.. گاهی باید کاملا زیر و رو شود تا ادامه یابد .....
    1 331
    5
    سکس شوگرددی ۳۸ ساله با دختر ۱۸ ساله💦❌👅بیا تو بخونش👇🏾 مخصوص شبای جمعه🤤💦

    animation.gif.mp4

    1 169
    7
    - عمو می‌دونستی ممه‌ی مامانم ملیض شده؟ یه وقت زبون نزنی می‌سوزی! اوف می‌شی! متعجب به دختر دو سال و نیمه و شیرین زبان آناشید چشم‌ دوخت. - یعنی چی آلما خانوم؟ من که به ممه‌ی مامان شما کاری ندارم! دخترک چشم‌های درشتش را گردتر کرد و گفت: - عموحافظ چلا دلوخ میگی؟ من خودم دیدم شبا مامانی بهت ممه می‌ده! ترسید که نکند آلما چیزهای دیگری دیده باشد، گفت: - نه عموجون، حتماً خواب دیدی. دیگه جایی نگیا! - خواب ندیدم، شما فک میتُنی من دلوخ می‌گم؟ من خودم می‌دونم دلوخگو دشمن خداست! شما بغل مامانم خوابیده بودی که من ممه نخولم من گناه دالم چلا شیرای منو خولدی؟ اصلا شاید ممه‌ی مامانی برا همین اوخ شده! شاید شما اوخش کردی! بعد زیر گریه زد و با صدای بلند گفت: - مامان‌بزرگ مامان‌بزرگ! عموحافظ ممه‌ی مامانمو اوخ کلده ایشالا زبونش بسوزه
    عرض المزيد ...
    2 263
    9
    #پارت_1 خیس و خشن میبوسید و با زبونش توی دهنم ضربه میزد داغ توی صورتم پچ زد: - اماده ای توله سگ؟ - امادم زیر تنت جر بخورم، ....آییی دستشو روی نقطه ی بدنم گذاشته بود و اروم میمالید. بی طاقت خودم  به دستش فشار دادم. چنگی به پایین تنم زد که کشیدم، گرمم بود دلم میخواست این لباس بیشتر لمس کنم با کاری که کرد...😱🔥👇
    403
    0
    در حال پاک شدن
    483
    0
    اهل محل لات اسمی و خطرناکی که کسی جرات نداره مستقیم نگاش کنه، شبونه تو انبار کنار یه دختر بلوند و لوند شکار میکنن درحالی که برهنگی تنش...🔞 بچه مچه جوین نده چک میشید، حذف شدین پای خودتونه🤷‍♀
    1 233
    5
    بچه ها این رمانو حتما بخونید بعدا می خوام گپ بزنم دربارش حرف بزنیم خیلی خفههههه🤤😍
    644
    0
    - دختر حشری نمیخواد بیدار شه؟ یا منتظر راند دومی کوچولو؟ چشمام به آنی باز شد و ناباور به جایی که بودم نگاه کردم، بین دستای امیرخان. تقلا کردم از بین دستاش خارج بشم که  لب زد: - اینجوری بلندش میکنی توله سکسی. کلافه از لفظ سکسی که توی هر دو جملش به کارش میبرد غریدم: - ولم کن ، آیی نرمک گوشمو به دندون گرفته بود و هر ثانیه فشار بیشتری میداد. - آنا پاشو خبر مرگت ، ب.گامون دادی. امیرخان زیر لب بر خرمگس معرکه لعنتی گفت و دندوناشو از نرمی گوشم برداشت. - من...من چرا لختم
    عرض المزيد ...
    جُنونِ سکـ🔞سی
    تو لحظه ای که انتظارشو نداری یهو بکنمش تو جوری که نفست بند بیاد💋🔥 پارت اول رمان جنون سکسی👇 https://t.me/c/1950793664/12
    2 084
    8
    آخر تحديث بتاريخ: ١١.٠٧.٢٣
    سياسة الخصوصية Telemetrio