هذه الخدمة مُتوفّرة أيضًا بلغتك. لتغيير اللغة، اضغطEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
الفئة
لغة وموقع القناة

audience statistics ❌کانال انتقال یافت❌

10 9990
~0
~0
0
تقييم تيليجرام العام
عالميًا
54 165المكان
من 78 777
9 941المكان
من 13 357
في الفئة
686المكان
من 857

جنس المشتركين

تعرف على عدد كل من المُشتركين الذّكور والإناث على القناة.
?%
?%

لغة الجمهور

معرفة توزيع المشتركين في القناة حسب اللغة
الروسية?%الإنجليزية?%العربيّة?%
نمو القناة
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

فترة تواجد المستخدم على القناة

اعرف كم من الوقت قضى المُشتركون على القناة.
حتى أسبوع?%المؤقتات القديمة?%حتى شهر?%
الزيادة في المُشتركين
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

Hourly Audience Growth

    جار تحميل البيانات

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    و تمام❌
    280
    1
    . رمان دیگه خودمونه، کرکر خنده😂
    1 400
    2
    زرین یه دختر قرتی پایین شهری توی یه مهمونی پسر حاج‌آقا تهرانی رو خفت می‌کنه و فردای مهمونی تلکه کردنای زرین خانم شروع میشه از گوشی و خونه و ماشین بگیر تا هرچی که فکرشو کنی از محمد امین خدا زده می‌کِشه...😂 آمّا داستان از جایی جذاب می‌شه که عقیل برادر بزرگتر محمدامین وارد داستان می‌شه!!!😂😂😂😂 یه شمریه این مرد دومی نداره از گیس زرین می‌کشه می‌گه، اخاذی می‌کنی آره؟ یه اخاذی نشونت بدم! و خلاصه کلکل ها و بی آبرو بازیای پسر بزرگه‌ی حاج‌آقا تهرانی معتمد و پولدار و بالاشهری با دختر قرتی پایین شهری شروع می‌شه....
    عرض المزيد ...
    1 393
    35
    20پارت گذاشته شد. ضمنا در انتها فایل رایگان داده میشه به اعضایvip
    1 505
    1
    18پارت گذاشته شده
    685
    1
    #ریحانه: سلام خدمت همه‌ی رفقای عزیزم. دوستای قشنگم فصل دوم وإن یکاد به صورت حق عضویتی از تاریخ 1401/4/27 پارت گذاری خواهد شد. این کانال دیگه فعالیتی نخواهد داشت. اگر مایل هستید فایل کامل فصل اول وإن یکاد رو به همراه عضویت در کانال حق عضویتی فصل دوم یک جا در اختیار داشته باشید. می‌تونید با پرداخت مبلغ 39هزار تومان اقدام بفرمایید. 5892101277708679 کیامری🌺 ارسال شات واریز برای ادمین: به محض واریز فایل فصل اول در اختیارتون قرار می‌گیره و در تاریخ اعلام شده هم پارت گذاری فصل دوم آغاز می‌شه به امید خدا. ❌توجه: عضوگیری محدود هستش و پس از تکمیل ظرفیت دیگه عضوی نمی‌پذیرم. ❌
    عرض المزيد ...
    2 447
    11
    پارت گذاری فصل دوم آغاز شد در کانالvip خودش❤️
    2 933
    1
    . در صورتی که فایل فصل رو داشتید و فقط عضویت فصل دوم رو بخواید فقط 28هزار تومان پرداخت کنید.
    2 570
    2
    ❌ساعت واریزو چک میکنم، اگه بعد از 10شب باشه قبول نمیکنم با تخفیف❌
    12
    0
    ❌❌❌فقط 5دقیقه و تمااااام، بعدش نیاید درخواست کنید با تخفیف قبول کنم چون نمیشه❌❌❌
    13
    0
    ❌❌فقط 10دقیقه دیگه و تمام❌❌
    35
    0
    نیم ساعت دیگه...
    73
    0
    فقط یک ساعت دیگه تا اتمام تخفیف....
    94
    0
    یک دقیقه از ساعت 10 شب بگذره دیگه هیچ شاتی رو با تخفیف قبول نمی‌کنم‌ 🤐 اگه قصد خرید دارید عجله کنیدددد👻
    142
    0
    1⃣ فایل کامل دارچین 22هزار تومان، 2⃣ فایل کامل پاکدخت 22هزار تومان، 3⃣ وإن یکاد 30هزار تومان، 4⃣ کانالvip راز ماه 27هزارتومان، 5⃣کانالvip ژنـرال 27هزارتومان، . ✅جمع تمام موارد بالا با تخفیفات اعمال شده 83هزار تومان هست. که بازم من درخواست کردم از ریحانه که بازم براتون تخفیف بزنه.🥲 به جای 83هزار تومان فقط و فقط با پرداخت تومان می‌تونید همه‌ی موارد بالا رو دریافت کنید و تا مدت‌ها سرگرم باشید واز خوندنشون لذت ببرید😍💃💃💃 هر کدوم از موارد رو هم خواستید می‌تونید به تنهایی با قیمت تخفیفش خریداری کنید. یا هر تعدادشون که خواستید رو قیمتاشونو با هم جمع بزنید و بعد پرداخت کنید. 💳 5892101277708679 ریحانه کیامری و ارسال فیش واریز به همراه نام رمان‌های درخواستیتون به آیدی ادمین فروشمون.
    عرض المزيد ...
    322
    1
    بریم یه خلاصه بخونیم از رمان‌های کامل شده‌ی ریحانه جون؟😍 موافقا دستا بالا😌
    368
    2
    1⃣ فایل کامل دارچین 22هزار تومان، 2⃣ فایل کامل پاکدخت 22هزار تومان، 3⃣ وإن یکاد 30هزار تومان، 4⃣ کانالvip راز ماه 27هزارتومان، 5⃣کانالvip ژنـرال 27هزارتومان، . ✅جمع تمام موارد بالا با تخفیفات اعمال شده 83هزار تومان هست. که بازم من درخواست کردم از ریحانه که بازم براتون تخفیف بزنه.🥲 به جای 83هزار تومان فقط و فقط با پرداخت تومان می‌تونید همه‌ی موارد بالا رو دریافت کنید و تا مدت‌ها سرگرم باشید واز خوندنشون لذت ببرید😍💃💃💃 هر کدوم از موارد رو هم خواستید می‌تونید به تنهایی با قیمت تخفیفش خریداری کنید. یا هر تعدادشون که خواستید رو قیمتاشونو با هم جمع بزنید و بعد پرداخت کنید. 💳 5892101277708679 ریحانه کیامری و ارسال فیش واریز به همراه نام رمان‌های درخواستیتون به آیدی ادمین فروشمون.
    عرض المزيد ...
    91
    2
    🎉🥂رمان‌های زیر همه کامل و فایل هستند😌👇🏻 🧚‍♀خلاصه رمان پاکدخت: آناهیتا مشفق، دختری که عزیزترین فرد زندگیش چند میلیارد بدهی بالا آورده و اون در صدد پرداخت بدهی‌هاست و به جایی می‌رسه که مجبور می‌شه تن فروشی کنه.... اولین مشتری اون سامان معتمدِ، صاحب بزرگ‌ترین شرکت لوازم آرایشی خاورمیانه، پسری عیاش و خوش گذرون که دخترا رو مستقیم به اتاق خوابش هدایت می‌کنه! و حالا می‌شه اولین و آخرین مشتریه آناهیتا! و آنا رو مجبور می‌کنه که نقش عشقش رو بازی کنه و بالاجبار با هم هم‌خونه می‌شن... لج و لجبازیاشون خوندن داره😜🤭💞 ☕️خلاصه رمان دارچین: داستان در سال و 1340 روایت میشه... فیروزه دختر پانزده‌ ساله‌ای‌ که‌ به اجبار زن‌ دوم‌ ارباب روستا شد ولی اونقدر با سادگی‌هاش واسه شوهر سی ساله‌ش دلبری و لوندی کرد که از خدمتکار و زن دوم تبدیل شد به سوگولی آقای عمارت و سرور همه. 👩‍🍳🤰👩‍❤️‍💋‍👨 🧿خلاصه رمان وإن یکـاد: سهراب همایونفر رئیس یه شرکت ساختمان سازیه. مردی پرقدرت و بانفوذ که هیچکس از افکارش سر در نمیاره! کسی که به قول خودش مسلمونیش شناسنامه‌ایه و خط قرمزی نداره. تا وقتی که یه دختر مذهبی سر به زیر توجه‌ش رو جلب می‌کنه. دختری که همسر شریک سابقش بوده... همه‌ش از یه تماس کاری شروع میشه ولی سهراب خان وقتی به خودش میاد که کل فکر و ذکرش شده صورت مظلوم اون دختر در قاب چادر مشکی...
    عرض المزيد ...
    390
    1
    🔮بازگشت معشوق یک روزه با ضمانت کتبی 🏚 فروش خونه فقط یک روزه در۲۴ ساعت تضمینی 🚚ارسال سه روزه کاملا محرمانه 🔥جهت مشاوره دعاو سفارش سریع👇 Hk 989057936026

    IMG_3215.MOV

    186
    0
    🔮بازگشت معشوق کمتر از یک روز با ضمانت کتبی Hk 🏚 فروش خونه فقط در یک روز در۲۴ ساعت تضمینی 🚚ارسال سه روزه کاملا محرمانه 🔥جهت مشاوره دعاو سفارش سریع👇 🔮 ارتباط‌مسقیم: 989057936026
    177
    0
    🔮بازگشت معشوق کمتر از یک روز با ضمانت کتبی Af 🏚 فروش خونه فقط در یک روز در۲۴ ساعت تضمینی 🚚ارسال سه روزه کاملا محرمانه 🔥جهت مشاوره دعاو سفارش سریع👇 🔮 ارتباط‌مسقیم: 989057936026
    145
    0
    🔮بازگشت معشوق یک روزه با ضمانت کتبی Af 🏚 فروش خونه فقط یک روزه در۲۴ ساعت تضمینی 🚚ارسال سه روزه کاملا محرمانه 🔥جهت مشاوره دعاو سفارش سریع👇 989057936026

    IMG_3215.MOV

    189
    0
    ☝️☝️💥‌‌راه تشخیص مهره ی مار اصلی لو رفت☝️☝️💥‌‌ 🧮‌‌💵‌‌رزق و روزیت بسته شده و درآمدت اومده پایین؟✔️‼️ 👫‌‌تو جمع مورد توجه قرار نمیگیری و همه باهات سردن؟✔️‼️ 💀‌‌احساس میکنی سنگینی داری و مورد اذیت همزاد هستی؟✔️‼️ ❤️خواستگار نداری يا دیگه اصلا واست خواستگار نمیاد✔️30‼️ 💯‌‌بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن1-💯‌ 09229164110

    file

    179
    0
    کارگشا💯‌ بختگشا💯‌ جذب پول💯‌ باطل سحر💯‌ فروش ملک💯‌ جذب معشوق💯‌ 💥‌در سریعترین زمان ممکن تضمینی💥‌ 🚚‌🚚‌ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه🚚‌🚚‌ 🔮‌واسه مشاوره رایگان رو متن آبی بزنی1-🔮‌ 09229164110
    171
    0
    15پارت گذاشته تا الان
    1 749
    1
    زن بیوه‌ی مذهبی تو حموم گیر افتاده که پسر لات پایین شهری درو براش باز می‌کنه و لخت می‌بینتش....😱😱😱😱 - مامانم تو حموم گیر کرده عمو تو رو خدا بیا نجاتش بده... محمدرضا عروسک درون دستش را سمت حلما گرفت و با شک پرسید: - عمو... مطمئنی خانم والده تو حموم گیر افتاده دیگه؟ ما نریم اونجا کمک کنیم یهو داستان شه! دخترک که چیزی از حرف های رضا متوجه نمی‌شد فقط با گریه تاییدش کرد: - عمو مامانم واقعا واقعا گیر افتاده‌. هرچی صداش می‌کنم بیرون نمیاد... محمدرضا با شنیدن حرف دخترک نگران سمت سرویس بهداشتی پا تند کرد. - کدومش حمامه عمو؟ دخترک به در سمت چپ اشاره کرد. محمدرضا با نگرانی چند ضربه به در زد. - یا الله... نغمه خانوم؟ صدای نغمه منلو از تعجب در حمام پیچید: - هین... آقا رضا شمایید؟ خدا مرگم بده شما اینجا چی‌کار می‌کنید؟ رضا با قیافه‌ی بهت زده به حلما نگاه کرد. - بچه من گفتم مادرت جدی جدی گیر افتاده؟ گفتی آره! این خانوم والده شما که داره ما رو سین جیم می‌کنه جا دستت دردنکنه! نغمه به داد دخترکش رسید و بلند گفت: - حلما مامان، مگه من نگفتم زنگ بزن دایی جلال بیاد درو باز کنه؟ چرا به آقا رضا زنگ زدی؟ بیام بیرون حسابت‌و می‌رسم. حلما با ترس تا خواست حرفی بزند محمدرضا جواب داد: - چی‌کار به بچه طفل معصوم داری خانوم؟ این که زنگ نزد، من خودم اومدم عروسکی که قول داده بودم براش بخرم‌و بدم بهش گفت مامانم گیر افتاده. حلما تایید کرد: - عمو راست می‌گه به خدا من زنگ نزدم خودش اومد‌. محمدرضا کلافه نفسش را بیرون فرستاد و عقب‌گرد نمود. - خب پس با اجازه‌تون ما رفع زحمت کنیم حالا که داداش میان‌. عزت زیاد... حلما یکدفعه با جیغ خودش را جلوی پای رضا انداخت. - نهههه....نرو عمو... دایی جلال گفت تا شب سر کاره. نغمه محکم بر پیشانی خودش کوبید و صدای نالانش به گوش رضا رسید. - خدا لعنتت کنه جلال، دو دقیقه ول کن اون مغازه‌ی بی‌صاحاب‌و.‌‌‌... محمدرضا "نچ" بلند بالایی کشید، ضربه ای به در حمام زد و گفت: - آبجی خانم... شما برو اونور تا من این درو بشکونم بیای بیرون. نغمه هول شده گفت: - نه... نه... نمی‌خواد شما زحمت بکشید.. رضا یکدنده تکرار کرد: -می‌خوای تا شب بمونی اون تو آب پز شی؟! دِ برو کنار بذار کارم‌و بکنم... نغمه با خجالت گفت: - آخه... آخه... لختم! محمدرضا کلافه گفت: - لا اله الا الله... خب یه چی بکن تنت‌. والا بلا منم کار و زندگی دارم نمی‌تونم تا شب وایسم منت خانوم‌و بکشم که رخصت بده نجاتش بدم! نگاهی به حلما انداخت و با لبخند ادامه داد: - دو دقیقه مغازه رو سپردم به بچه ها بیام این عروسکی که به حلما خانوم قولش‌و داده بودم بدمش و برم. - آخه... محمدرضا عصبی گفت: - آخه ماخه نداره... برو کنار من درو شکوندم. و ضربه‌ی شانه‌ی محمدرضا به در با صدای جیغ نغمه یکی شد...! در یک ضرب باز شد و در کسری از ثانیه تن لخت نغمه جلوی چشم رضا نمایان گشت! رضا سریع چشم دزدید. سرش را پایین انداخت و زیرلب زمزمه کرد: - استغفرالله... نغمه با خجالت خودش را پشت در پنهان کرد. - من که گفتم لباس ندارم.... محمدرضا سمت حلما چرخید: - عمو جون برو برا مامانت لباس بیار؛ از این قضیه هم جایی حرف نزنی که حوصله حرف و حدیث خاله زنکای محله رو ندارم. حلما تا خواست برای مادر لباس بیاورد زنگ در به صدا درآمد. جلوی آیفون ایستاد و با هیجان گفت: - دایی جلاله! چشمان رضا گرد شد و نغمه محکم روی گونه خودش کوبید و با ترس گفت: - خاک به سرم شد. داداش جلالم بیاد سر دوتامون‌و می‌بره. رضا جدی شد و ابرو در هم کشید: - بی ناموسی کردم مگه؟ به پر چادرت قسم نغمه خانم، نگاهمم هرز نرفته حتی چه برسه.... حلما مداخله کرد: - عمو مامانم لخته! رضا انگار که تازه وخامت اوضاع را درک کرد، هوفی کشید و بازوی خالکوبی شده‌اش را مالید. _حالا چی کار کنیم؟! اومدیم ثواب کنیم‌ها اوس کریم! منتها شما داری جزغاله‌مون می‌کنی حواست هست؟! نغمه با استرس گفت: _برید تو اتاق خواب آقا رضا، تا جلال بره. حلما دست محمدرضا را گرفت و به سمت اتاق خواب کشاند که ناگهان صدای فریاد جلال در خانه پیچید. _ این نره خر کیه تو خونه؟ تو چرا لختی؟ می‌کشمت نغمه.... محمدرضا یه مرد غیرتی و جنتلمنه. از اون مردهایی که روی عضلات برجسته‌شون پر از تتوعه... از اونا که سیکس پکاشون دل هر دختری رو آب می‌کنه... از اونا که نگاه کنن به طرف، دیگه جرأت نفس کشیدن هم نداره...! ولی همین مرد پر جذبه دلش واسه یه دختر چادری تنها مثل گنجشک پر پر می‌زنه... طاقت یه قطره اشکشو نداره و به چهار میخ می‌کشه هر کسی رو که بخواد خم به ابروی نغمه بیاره...
    عرض المزيد ...
    167
    6
    - از وسط پام داره خون میاد آقا... نگاه خشمگین اریک روی صورتم می‌شینه. - باز چیکار کردی با خودت؟ با ترس و لرز پاهام رو بهم می‌چسبونم و لباس ساحلی آبیم رو بیشتر روی پاهام می‌کشم. نگاه اریک روی ساق پای خونیم می شینه. - آقا من کاری نکردم یه دفعه خون اومد... جلوی پام زانو می‌زنه و می‌پرسه: - بار چندمه اینجوری می‌شی؟ با خجالت دستامو توی هم قلاب می‌کنم و جواب می‌دم: - یه بار قبل از آشنایی با شما، یه بار بعد از اینکه منو خریدید و توی تخت باهام بازی کردید، اینبار دفعه سومه! داد اریک بلند می‌شه: - پس چرا الان داری بهم می‌گی؟ سردرگم نگاهش می‌کنم‌. - من دختر باکره‌ی کم سن و سال که هنوز بلوغ بهم نزده رو واسه همخوابگی می‌خواستم. تو رو بهم پیشنهاد دادن. موهاش رو کلافه چنگ میزنه و ادامه میده: - من الان با تویی که قبل از همخوابگی با من پریود شدی چیکار کنم؟ اگه حامله بشی چه خاکی تو سرم بریزم؟ گیج می پرسم: - پریود چیه آقا؟ با تاسف سر تکون می‌ده. - من به کی بگم دل دادم به دختری که جای بچمه؟ تو حتی نمی‌دونی پریود شدن چیه و به من نگفتی که من جلوگیری کنم توی رابطه باهات! سرمو پایین میندازم. - جلوگیری کنید چی میشه؟ - حامله نمیشی. با ذوق نگاهش می‌کنم: - ولی آقا من بچه‌ای که از شما باشه رو دوست دارم... میخوام حامله شم. با ناراحتی میگه: - خطرناکه... بچه‌ی منو حامله شدن خطرناکه! تو نمیدونی من کی هستم! تو فقط عاشق قیافه من شدی... با تته پته می‌گم: - دید... دیدمتون... وقتایی... وقتایی که عوض میشید. به چشمای عسلی روشنش خیره میشم. - میدونم چی هستید... یه لحظه بی حرکت می‌ایسته‌. یدفعه توی صورتم خم میشه و با شک میپرسه: - چی دیدی؟ - یه گرگ سفید دیدم... چشمای عسلیش کم کم به زردی میره. می‌غره: - به کسی هم گفتی؟ هول شده جواب می دم: - نه آقا... من... من فقط میخواستم بگم که حتی با وجود رازتون هم دوستتون دارم. سرش رو تند تند به چپ و راست تکون میده. - نه... تو نمیدونی با چه هیولایی طرفی! دستمو دو طرف صورتش میذارم و توی چشماش خیره میشم‌. - آقا راستش می‌دونم... هم چیزی که شما واقعا هستید رو هم پریود شدن رو. من عمدا بهتون نگفتم که ازتون حامله بشم... من الان پریود نیستم. نگاهش سریع میشینه روی ساق پای خونیم. - پس این خون چیه؟ - پزشک مخصوصتون گفت که خطرناکه‌.‌‌‌.. منن ترسیدم بهتون بگم... شونم رو میگیره و با نگرانی تکونم میده. - چی خطرناکه مهتا؟ با خودتو من چیکار کردی؟ - من حامله‌م آقا.... اریک ویلیامز🔥 یه گرگینه‌ی پولدار آمریکاییه که چشمش یک دختر ظریف و کوچیک ایرانی رو می گیره و با کشوندن اون به داخل خونه اش باهاش رابطه برقرار می کنه اما ...❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 توجه: متن بالا بخشی از رمان هست در صورت تمایل به خواندن ادامه پارت به چنل زیر مراجعه کنید🔞👇🏻
    عرض المزيد ...
    404
    9
    آخر تحديث بتاريخ: ١١.٠٧.٢٣
    سياسة الخصوصية Telemetrio