هذه الخدمة مُتوفّرة أيضًا بلغتك. لتغيير اللغة، اضغطEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
الفئة
لغة وموقع القناة

audience statistics آساره سرنوشت

6 4410
~0
~0
0
تقييم تيليجرام العام
عالميًا
65 512المكان
من 78 777
11 869المكان
من 13 357
في الفئة
1 748المكان
من 2 164

جنس المشتركين

تعرف على عدد كل من المُشتركين الذّكور والإناث على القناة.
?%
?%

لغة الجمهور

معرفة توزيع المشتركين في القناة حسب اللغة
الروسية?%الإنجليزية?%العربيّة?%
نمو القناة
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

فترة تواجد المستخدم على القناة

اعرف كم من الوقت قضى المُشتركون على القناة.
حتى أسبوع?%المؤقتات القديمة?%حتى شهر?%
الزيادة في المُشتركين
رسم توضيحيجدول
ي
أ
ش
س
help

جار تحميل البيانات

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 _تو که نمیخوای بگی من این رو بپوشم ؟؟ چشمکی زد : _اتفاقا همین رو میخوام که بپوشیش با دقت لباس رو بررسی کردم _ولی اینکه خیلی بازه دست به کمر شاکی ایستاد _مگه نامحرمی اینجا هست ؟؟ _نه ولی نمی..... توی حرفم پرید : _ولی و اما و اگر نداریم زود باش بپوشش و تا به خودم بیام و بخوام عکس العملی نشون بدم توی بغلم پرتش کرد چندثانیه گیج و گنگ بالا پایینش کردم درسته شاید برای آرام زیادی باز نبود ولی برای منی که همیشه لباس پوشیده تنم کردم و سعی کردم یه تار موم بیرون نباشه خیلی باز و بی حیایی به حساب میومد دودل و با استرس هنوز داشتم بالا پایینش میکردم که پووف بلند بالایی کشید و گفت : _باز چیه ؟؟ چرا اینطور نگاهش میکنی _آخه تو رو خدا ببینش کلافه سمتم اومد و قبل از اینکه باز اعتراضی بکنم مجبورم کرد لباسام رو دربیارم و اون لباس رو تنم کنم لباسی که درسته بلند و تو خونگی بود ولی بخاطر تور بودنش تموم پاهای برهنه و کشیده ام معلوم بود مخصوصا وقتی راه میرفتم بخاطر چاک بلندش یکی از پاهام کامل بیرون میفتاد و از اون سمت هم از بس بنداش باریک بود تموم بازوهام بیرون بود ، رو به روی آیینه ایستادم با دیدن خودم شرمم شد و با صورتی درهم به سمت آرام برگشتم _من روم نمیشه اینطوری برم پایین !! انگار دیگه کفری شده باشه بازوهام رو گرفت و با یه حرکت به سمت آیینه برم گردوند و خودش پشت سرم ایستاد _چیزی برای خجالت نداره چون کسی جز آرمین اون پایین نیست و اونم شوهرته فهمیدی ؟؟ با دیدن صورت کلافه و عصبیش دیگه سکوت کردم و چیزی نگفتم چون راست میگفت اون شوهرم بود حالا سوری و الکی یا واقعی چیزی که مهمه اون محرمیتی بود که الان بینمونه پس اونی که باید خجالت بکشه اون دختره اس نه منی که زنشم !! 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
3 188
18
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 لب و لوچه ام آویزون شد _نمیشه از راه دیگه این کارو بکنیم نه با دلبری کردن من ؟؟ چپ چپ نگاهم کرد : _هیچ راهی نمیتونه پرستو رو از اینجا فراری بده جز اینکه داداشم دیگه نخوادش با استرس به جون لبام افتادم که پوووف کلافه ای کشید و دستش روی گونه ام نشست _آروم باش فقط سعی کن تموم گذشته رو فراموش کنی اون وقت میبینی که میتونی یه طور دیگه آرمین رو ببینی و حتی براش دلبری کنی دودل و ناراحت نگاهش کردم که خیره چشمام شد و با دلسوزی گفت : _نمیخوای یه فرصت به هردوتون بدی و بزاری راحت اون دختره بیاد توی زندگی که حق توعه جولون بده ؟؟ حرفاش من رو به فکر فرو برد راست میگفت این زندگی حق من بود درسته اولش با بدبختی و بحث شروع شد ولی شاید همه چی میتونست یه طور دیگه ای باشه آره باید تموم تلاش خودم رو بکنم اینطوری وقتی به گذشته برگردم ناراحت نمیشم که تموم تلاش خودم رو نکردم و هیچ کاری برای زندگیم نکردم _باشه !! لبخند روی لبهاش بزرگتر شد _آهاااان اینه با خنده سری به نشونه تاسف به اطراف تکون دادم اون از من بیشتر ذوق داشت که پرستو رو با خاک یکسان کنه باز مشغول کارش شد که با فکری که به ذهنم رسید سوالی خطاب بهش پرسیدم : _جریان پرستو و آرمین چیه ؟؟ منظورت از اون حرفی که توی حیاط بهش زدی چی بود ؟؟ اخماش درهم شد و عصبی گفت : _هیچی جز اینکه هر بلایی خواست سر داداش ساده من آورد و بعد از اینکه پولاش بالا کشید رفت خارج کشور ، الان نمیدونم چه دروغایی سرهم کرده که باز تونسته مخش رو بزنه و ببخشتش آهان پس گذشته آنچنانی با هم داشتن ولی من این بار نمیزارم هر کاری که دلش میخواد بکنه باید جلوش رو بگیرم توی فکر بودم که به سمت کمد لباسی رفت و درحالیکه بازش میکرد صدام زد و جدی گفت : _بیا که حالا نوبته لباساته ! جلوی چشمای متعجبم لباس باز و آنچنانی به سمتم گرفت و دستور داد بپوشمش 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
2 287
13
#مدل_مو 💞ی آموزش مو خودتون توی خونه میتونید انجام بدید😍

73223460_2865078616870652_5080572849360823307_n.mp4

2 695
12
#آرایشی 🤩 💙 آموزش حالت دار کردن مو👌🍃

79896159_2652509631438566_7922305616512923731_n.mp4

2 154
7
#ایده این درپوش های چوب پنبه ای یا پلاستیکیش رو پلاسکو ها دارن میتونید بخرین و روی این شیشه های آبمیوه بزارید و بشه ظرف سبزی خشک یا حبوبات و ... توی عکس دوم هم اماده شدش هست. ورق بزنید.
2 154
3
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 نفس راحتی کشیدم و کاری که گفت رو انجام دادم که باز چیزای مختلفی به موهام زد و شروع کرد به حالت دادنشون خسته دستی به کمرم کشیدم از بس نشسته بودم بدن درد گرفته بودم _میشه بگی این کارا برای چیه ؟؟ اتوموی توی دستش رو تکونی داد و با لبخند شیطنت آمیزی گفت : _برای دلبری کردن چشمام گرد شد و گیج لب زدم : _هاااا ضربه آرومی به سرم کوبید _خنگ برای دلبری کردن پیش داداشم دیگه تازه متوجه حرفش شدم پس داره من رو برای اون گودزیلا خوشکل میکنه ؟؟ عصبی به سمتش چرخیدم _چی ؟؟؟ اتو موی توی دستش روی میز گذاشت و دست به سینه خیرم شد _چیه زود جبهه گرفتی ؟؟ تو اونی نبودی که میخواستی اون دختره پرستو رو بیرون کنی ؟؟ _میخوام بیرونش کنم ولی ن.... توی حرفم پرید : _همینه باید بیرونش کنیم پس ساکت باش بزار کارمو بکنم کلافه چشمامو توی حدقه چرخوندم و دهن باز کردم که مخالفت کنم که دستش روی دهنم گذاشت _هیس کاری که خودت شروع کردی پس باید پاشم وایسی فهمیدی ؟؟ راست میگفت و حق داشت با یادآوری اون دختره عوضی دستم مشت شد و عصبی زیرلب زمزمه کردم : _راست میگی نباید کوتاه بیام سری تکون داد : _آهاااا خوبه آره همینه دختر 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
2 160
8
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 با تعجب پرسیدم : _میخوای چیکار کنی ؟؟ شیطون چشمکی زد : _الان میفهمی !! به سراغ وسایلای توی اتاق رفت و شروع کرد کمداش رو گشتن طولی نکشید با چمدون کوچیک توی دستش اومد روی میز گذاشتش _اینا رو از کجا پیدا کردی ؟؟ ریز خندید : _اتاق خودم و وسایل خودمن دیگه _اتاق خودت ؟! متعجب نگاهی به اطرافم انداختم انگار تازه داشتم متوجه دکوراسیون و اطرافم میشدم دکوراسیون دخترونه و شیکی که چشم هر بیننده ای رو خیره میکرد _آره دیگه خونه داداشمم اتاق دارم بی اختیار آه بلند و بالایی از سینه ام بیرون اومد اینا رو ببین چطور زندگی میکنن و هر جایی یه اتاق دارن اونوقت من .... سرمو به اطراف تکونی دادم تا فکرایی که داشتن توی سرم چرخ میخوردن رو کناری بزنم به سختی لبخندی زدم و گفتم : _اهان خوبه موهاش رو دُم اسبی بست و گفت : _اوکی سرت رو تکیه بده و چشمات رو ببند کاری که میگفت رو انجام دادم پشت سرم قرار گرفت و شروع کرد با سر و صورتم وَر رفتن دستگاهایی روی پوست صورتم میکشید و ازم میخواست بی حرکت بمونم با کارهایی که میکرد حس خوبی توی وجودم پیچیده بود و کم کم داشت خوابم میبرد که صدای ریز ریز خندیداش کنار گوشم به گوشم رسید _خوابت برده ؟؟ پاشو باید موهاتم درست کنم وحشت زده ناخودآگاه چشمام باز شد _چی ؟؟ من موهامو کوتاه نمیکنم هاااا _نترس کوتاه نمیکنم فقط ماسک روی صورتت رو بردار و راحت بشین تا کارمو شروع کنم 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
2 119
6
#مدل_مو یه جلو مو کیوت واسه مو کوتاه• موهات اینجوری شیک ببند دلبری کن

321177642_104954195829517_4607418626817042605_n.mp4

433
5
فلاکس دوکاره سیلور طلایی😍😍😍 ❌بعلت نداشتن کارتن فقط 😳 بیش از۱۰۰مدل فقط ۳۵هزار انواع فقط ۳۸ هزار سرویس#قابلمه فقط ۴۵ هزار و هزاران قلم اجناس دیگر با قیمت ویژه 👇👇👇👇👇👇 ❌ارسال فوری ❌ ✅پرداخت درمنزل
1 765
7
❤️فيلم آموزش ميكاپ شاين

IMG_3228.mp4

2 308
1
💍 جواهری آریا،ذوالفقاریان💍 کارهای بالا فقط جزء کوچیکی از تعداد بسیار زیاد کارهامون هست 😍 اولین و متنوع ترین کانال تلگرامی طلا و جواهر ایران 💎👌 دو شعبه در تهران برای خرید حضوری و آنلاین و ارسال به کل ایران  🏅🏅 اگر دوست دارید هر روز قیمت آنلاین طلا و و مدلهای و جواهر رو ببینید 🤩 از این کانال نگذرید که کلی طلاهای  زیبا در انتظار شماست ⭐ مشاهده کارها و عضویت در کانال جواهری آریا با لینک زیر 👇👇
1 623
3
#طراحی_ناخن

e6724e4520e348e2b53378ea1306e643.mp4

2 161
4
فروش انواع عينك هاي آفتابي(شهربانه) ارسال به تمام نقاط كشور 🟣بهترین کیفیت - کمترین قیمت 🟤ارسال سریع با پست پیشتاز لینک کانال تلگرام 👇🏻👇🏻 📱09181932230 خدایی آدرس مغازه:بانه پاساژ گلستان طبقه همکف ورودی ۴ اینستاگرام👇🏻👇🏻
1 647
1
#اسکراب_پوست 😍💦 پوستتون هر هفته یکبار یا در صورت حساس بودن هر دو هفته یکبار نیاز به اسکراب و لایه برداری طبیعی داره تا نفس بکشه

87951954_218813869241925_4187224380701741633_n.mp4

2 126
5
💥درمان و تناسب اندام فقط با اصلاح مزاج 👌🏻هر عارضه ای که داشته باشی ( کبدچرب، مشکلات گوارشی، یبوست، ریزش مو، کاهش یا افزایش وزن و.....) کمکت میکنیم با یه دوره اصلاح مزاج ریشه ای درمانش کنی 😍 فقط کافیه فرم مزاج شناسی زیر پر کنید و منتظر تماس مشاورتون باشید 👇🏻👇🏻
1 729
1
#آرایشی آموزش آرایش مجلسی

file

2 180
6
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 خداروشکر یکی از تاپ هایی که اون روز آرام برام خریده بود تنم بود وگرنه با اون لباسای زواردرفته خودم آبروم میرفت دستی به موهام کشیدم و روی مبل کنار آرام نشستم پرستو که دید کاری از دستش برنمیاد با غیض پوزخند صداداری بهم زد و بعد از بوسه ی کوتاهی که روی گونه آرمین کاشت از پله ها بالا رفت با دستای مشت شده خیره رفتنش بودم که آرمین اومد و درست لبه مبل رو به روییمون نشست و درحالیکه با تمسخر نگاهش رو بینمون میچرخوند گفت : _خوب ؟؟ میبینم که قصد بازی دارید و میخواید سر به سر من بزارید نگاهمو سر تا پاش چرخوندم و با تمسخر گفتم: _بازی دادن شما ؟؟ نفرمایید جناب از صورت سرخ شده و لباش که مدام بهم فشارشون میداد فهمیده بودم که تونستم عصبیش کنم خشمگین گفت : _تنت میخاره نه ؟؟ پامو روی اون یکی پام انداخت _چطور ؟؟ _چون یدفعه متحول شدی از این رو به اون رو شدی حاج خانوم حاج خانوم رو آنچنان با لحن بدی بیان کرد که بی اختیار توی خودم جمع شدم برای اینکه دستم یهویی بالا نره و روی بازوهای برهنه ام نشینه مشتشون کردم و نگاه از آرمین گرفتم _اوکی پس بچرخ تا بچرخیم پشت بند این حرف بلند شد و با قدمای بلند به سمت زیرزمین جایی که میدونستم باشگاه خونگیش اونجاست رفت استرس به جونم افتاد من اینجا توی این خونه چه غطلی میکردم اصلا من رو چه به دخالت کردن توی زندگیش با استرس پامو تکون میدادم و به این چیزا فکر میکردم که دست آرام روی دستم نشست و با لبخند مهربونی گوشه لبش گفت : _نبینم به این زودی ها جا بزنی ...بیخیال آرمین از این حرفا زیاد میزنه اوکی ؟؟ حالام پاشو بریم که تازه اول راهیم و کلی کار مونده که انجام بدیم دستم رو کشید و به سمت اتاقای طبقه بالا برد و تا به خودم بیام روی صندلی رو به روی آیینه نشوندم و از توی آیینه به چشمام خیره شد 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
2 196
9
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 اینطوری شد که من و آرام همدست شدیم تا پوز اون دختره رو به خاک بمالیم این دختر که معلوم بود گذشته ای با آراد داشته و اینطور که پیداست قصد نفوذ دوباره‌ توی زندگیش رو داره ولی اگه من آساره ام نمیزارم آرمین بعد از گذشت نیم ساعتی که کنار اون عجوزه بود بالاخره دل کند و داخل سالن شد اونم چطوری ؟؟ درحالیکه دست اون دختره دور بازوش قفل بود و با غرور و تمسخر من رو نگاه میکرد داشتم دیونه میشدم از اینکه داشتن اینطوری من رو تحقیر میکردن و به بازی میگرفتن درسته زن صوری و الکیش بودم و هیچ چیزی بینمون نبود ولی نمیدونم چه مرگم شده بود که داشتم دیوونه میشدم و حرکاتی که ازم سرمیزد دست خودم نبود درست مثل الان که کم مونده بود خِرخِره اون دختره رو بجوم _حوصله این مسخره بازی ها رو ندارم پس زود جمع کنید و برید با این حرف آرمین سرم سمتش چرخید و کینه توزانه نگاهش کردم برای یه لحظه دیدم چطور جا خورد نیم نگاهی به آرام انداختم و درحالیکه دستم به سمت باز کردن دکمه های مانتوم پیش میرفت بلند خطاب بهش گفتم : _ما موندنی هستیم و هیچ جایی نمیریم مگه نه آرام ؟؟ آرام که شوکه حرکات من شده بود با دهن نیمه باز نگاهش روی دستام میچرخید و هیچی نمیگفت بنده خدا بایدم هنگ کنه منی که همیشه حتی پیش اون حجاب داشتم حالا اینطوری دارم جلوی جمع لباس درمیارم واقعا عجیب بود چشم ابرویی بهش اومدم که خودش رو جمع و جور کرد و دستپاچه گفت : _بله میخوایم بمونیم !! و شروع کرد به کارهای من رو تکرار کردن دونه دونه دکمه هام رو باز میکردم و برای آرامش فکر و روحم این جمله رو مدام با خودم و توی ذهنم مرور میکردم که اون شوهرمه و مهم تر از همه چیز محرممه !! پس باید بیخیال باشم و جلوی اون دختره کم نیارم آرمین از شدت تعجب کم مونده بود ابروهاش از پیشونیش بالا بزنه 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
2 210
11
♦️آموزش شینیون مواج

file

2 770
5
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 بعد از اینکه چند ضربه به کمرم کوبید شیطون ازم فاصله گرفت و وارد آشپزخونه شد _خوب حالا نقشت چیه ؟؟ با این حرفش از فکر بیرون اومدم و گیج نگاهش کردم _نقشه ؟؟ پارچ آب رو از یخچال بیرون کشید _آره دیگه تا کی میخوایم اینجا بمونیم ؟؟ به طرف پنجره رفتم و عصبی پرده رو کناری زدم و خیره بیرون شدم _معلوم نیست !! با دیدن پرستو توی همون حالت یعنی توی آغوش آرمین درحالیکه تقرییا هیچ لباسی تنش نبود و داشت با گریه زاری چیزی بهش میگفت دستم مشت شد و خشمگین دندونامو روی هم سابیدم که صدای کلافه آرام به گوشم رسید _یعنی چی ؟؟ تا وقتی این دختره اینجا بود من نمیتونستم جایی برم و اونا رو به حال خودشون رها کنم با این فکر به سمت آرام برگشتم و حرصی گفتم : _یعنی اینکه تا وقتی این دختره رو بیرون نکنم جایی نمیرم خندید : _جانممم ؟؟ میبینم که شجاع شدی با حال بدی که توش دست و پا میزدم مصمم لب زدم : _به کمکت احتیاج دارم آرام با تعجب لیوان آب توی دستش روی میز گذاشت _چه کمکی ؟؟ اشاره ای به حیاط کردم _اینکه این دختره رو بیرون کنم بازم خندید اونم بلند و با چشمایی که میدرخشید با شوق بریده بریده گفت : _پایتم اونم حسابی دختر !!! 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
2 715
9

sticker.webp

1 945
1
کامل ترین کالکشن نوروز 1402 رسید 👆👆 کیفیتی که انتظار داشتی، با قیمتی که باور نخواهی کرد 😍 چرا؟؟؟؟؟ 😉 چون..... 👇 ارسال مستقیم ازتولیدی ☺️ ارسال_رایگان تمامی خرید ها🔥🔥🔥

file

1 572
2

sticker.webp

1
0
#بستن_شال

91771992_145446043655353_3884644769599405914_n.mp4

3 234
8
#دکتر_کرمانی 15کیلولاغری درماه بادستورساده پهلو+شکم ⭕️نابودی افتادگی شکم وپهلو بزرگترین چربی سوزهای دنیا👇 رژیم های چالشی رایگان
1 848
1
#میکاپ 💞آرایش و میکاپ زیبا و متفاوت 😍

file

2 446
7
دلت گرفته یا روحیت خیلی ضعیف شده دنبال متن های هستی که حال دلتو خوب کنه متن هایی ناّب برای آدم های ناب....💟🥰 متن هایی که ذهن رو دگرگون میکنه ...💟🥰

file

1 973
8
دلت گرفته یا روحیت خیلی ضعیف شده دنبال متن های هستی که حال دلتو خوب کنه متن هایی ناّب برای آدم های ناب....💟🥰 متن هایی که ذهن رو دگرگون میکنه ...💟🥰

file

1
0
بافت مو 🥰❤️

66281480_2241695142809933_5907030982737138047_n.mp4

2 455
14
🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 بدون نگاه کردن به صورتش حرصی گفتم : _همین که گفتم پس بریم داخل پشت بند این حرف دستش رو گرفتم و بدون توجه به چشمای بهت زده اون دو نفر داخل خونه کشوندمش با ورودمون به سالن آرام متعجب سمتم برگشت و گفت : _این چه کاری بود که کردی ؟؟ عصبانی دستام روی سینه بهم گره زدم و تُخس لب زدم : _خوب کردم _یعنی چی ؟؟ _ندیدی دختره جلوی من چطوری افتاده بود توی بغل آرمین و ولش نمیکرد دوست دارم همین الان برم چشماشو از کاسه د.... باقی حرفم با خنده بلند آرام نصف و نیمه موند میخندید و با دست من رو نشون میداد متعجب اخمامو توی هم کشیدم و سوالی پرسیدم : _چی شده ؟؟ چرا میخندی خوب که خنده هاش رو کرد دستی گوشه چشماش کشید و درحالیکه اشکای احتمالیش رو پاک میکرد بریده بریده گفت : _عه پس بالاخره توام تو دام افتادی _دام چی ؟؟ داری از چی حرف میزنی شیطون چشمکی زد : _دام عاشقی دیگه ....عاشق داداشم شدی آره ؟؟ با چیزی که از دهنش شنیدم خشکم زد و دستپاچه ازش فاصله گرفتم و درحالیکه دستام رو به اطراف تکونی میدادم با لُکنت لب زدم : _نه نه اینطور نیست ناز خندید : _پس چطوریه حسود کوچولو هاااا ؟ آب دهنم رو با عجله قورت دادم که بخاطر هیجان و دستپاچگی زیادم توی گلوم پرید و به شدت شروع کردم به سرفه کردن آرام سمتم اومد و شروع کرد با دستش آروم به کمرم ضربه زدن ولی من فکرم درگیر حرفاش بود یعنی چی این حرفش ؟؟ من عاشق بشم اونم چی عاشق اون گودزیلا ؟؟ نه نه این غیرممکنه !! 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀
عرض المزيد ...
2 463
9
آخر تحديث بتاريخ: ١١.٠٧.٢٣
سياسة الخصوصية Telemetrio