سرم رو پایین انداختم و به بدن لخت خودم خیره شدم
روم نمیشد به بدن لخت بقیه دختر ها نگاه کنم
مادام شروع کرد به قدم زدن جلو ما.
اما جلو من ایستاد
سرم رو بلند کرد و گفت
- شقایق! من واضح گفتم سر صاف و به آینه نگاه کنید!
همچنان به پایین نگاه میکردم که دوباره عصبانی شد . داد زد
-شما دختر های ایرانی چرا انقدر احمقید!
با این حرف چونه ام رو گرفت تو دستش. صورتمو رو به آینه گرفت و گفت
- به بدن خودت و دختر ها نگاه کن وگرنه قسم میخورم امشب...
داستان
#عطر_شقایق، دختری که توسط دوست پسرش دزدیده میشه و...
به قلم آرام و نگار بصورت رایگان با هشتک
#شقایق در کانال زیر مطالعه کنید👇
https://t.me/chatr_tel/29971
#bdsm #پایان_خوشShow more ...