Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics ایده لاکچری

22 754-24
~5 895
~35
23.03%
Telegram general rating
Globally
33 307place
of 78 777
5 650place
of 13 357
In category
1 194place
of 2 420

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
به مناسبت تولد ادمین به مدت ۱ ساعت  ورود به کانال VIP ( ارز دیجیتال) رایگانه❤️👇 ⏺ @DARAMAD_VIP
460
0
به مناسبت تولد ادمین به مدت ۱ ساعت  ورود به کانال VIP ( ارز دیجیتال) رایگانه❤️👇 ⏺ @DARAMAD_VIP
1
0
فیلمای ممنوعه و فول صحنه🔞🖤 بدون سانسور و حذفیات +24 سال🖤🚫 🔞🔞 مشاهده فیلم 🔞🔞‌ مشاهده فیلم
2 622
4
🔮طلسم صبی عروسک سیاه غيرقابل ابطال🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان🦋²³ 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇 🆔 ☎️  09213313730 ☯

file

2 125
0
جدیدترین روش لاغری به سبک دکترحسینیان 👇👇 ♻️15کیلو لاغری در هــر ماه تضمینی💯😮             ⭕️ نابودی افتادگی و درکمتر از یـک هفته😲o2²³ از روز ســـوم مصـرف شاهد تغییرات دراندام خود باشید💥👇 (ظرفیت 50 نفر)  👇💥 پست موقت‼️همین حالا کلیک کنید👆

file

1
0
👩‍🍳 🍁🍂     🍂🍁                🕊❤️🕊

file

1
0
📌 انتظاراتم از یک فروشگاه لباس شیک و خفن 🍃 تضمین کیفیت 🍃 تضمین قیمت 🍃 امکان مرجوعی 🍃 ارسال فوری 🍃 تسویه درب منزل همه اینها در کانال زیر 👇👇 کانال رضایت مشتری هاشون 👇👇
1
0
👩‍🍳 🍁🍂     🍂🍁                🕊❤️🕊

10000000_696572468419862_4680196504419351363_n.mp4

31
0
❌حشرات و حیوانات موذی خطرناک📣 📣اختراعی شگفت انگیز📣 ✅با کمترین هزینه از شر هر نوع حشره و حیوان موذی (سوسک،ساس،موش و...)راحت شوید ⭕️ضمانت کارایی ⭕️بدون خطرات سمپاشی✨ ⭕️بدون هیچ گونه خطر برای انسان و حیوانات خانگی🌱🍀2²³ برای مشاوره رایگان ودریافت هدیه ویژه🎁 برای سه نفر اول  وشرکت در قرعه کشی  عدد ۷ را به سامانه ۱۰۰۰۲۰۰۵۰۰۰ ارسال نمایید.

file

1
0
👩‍🍳 🍁🍂     🍂🍁                🕊❤️🕊

10000000_364466918585603_7278171469868484206_n.mp4

1
0
❌حشرات و حیوانات موذی خطرناک📣 📣اختراعی شگفت انگیز📣 ✅با کمترین هزینه از شر هر نوع حشره و حیوان موذی (سوسک،ساس،موش و...)راحت شوید ⭕️ضمانت کارایی ⭕️بدون خطرات سمپاشی✨ ⭕️بدون هیچ گونه خطر برای انسان و حیوانات خانگی🌱🍀2²³ برای مشاوره رایگان ودریافت هدیه ویژه🎁 برای سه نفر اول  وشرکت در قرعه کشی  عدد ۷ را به سامانه ۱۰۰۰۲۰۰۵۰۰۰ ارسال نمایید.

file

1
0
آدم هایی که روزی عاشق هم بودن نمیتونن دوست بمونن؛ چون قلب هم دیگه رو شکستن نمیتونن دشمن بشن چون قلب هم دیگه رو لمس کردند در بهترین حالت میشن غریبه ترین آشنا و چه ترکیب غمگینی :)
1
0
_ دخترای شما توی دستشویی مدرسه با سر و وضع نامناسب توی هم میلولیدن. چه توجیحی براش دارید؟! خانم مدیر در حالی که با اخم زل زده بود به بابای من و شفق این رو گفت و بهشون زل زد تا ببینه چه جوابی دارن. شفق با گریه گفت: _ خانم بخدا ما کاری نمی‌کردیم... فقط داشتم لباس زیر جدیدمو بهش نشون میدادم... بابای شفق که تا الان ساکت بود غرید: _ خفه شو شفق! از چشماش خون میزد بیرون و رگ گردنش متورم شده بود حس میکردم هر لحظه ممکنه پاشه و شفق رو زیر لگداش بگیره. دلم داشت می‌ترکید. من میدونستم چقدر خانواده شفق سختگیرن و الان که فهمیدن دخترشون با یه دختر دیگه سکس داشته زنده‌اش نمیذارن... من هم ادامه دادم: _ راست میگه بخدا خانم مدیر ما هیچ کاری نمی‌کردیم چرا باور نمی‌کنید... مدیر عصبانی از جاش بلند شد و گفت: _ پس صدای آه و ناله ای که از دستشویی میومد... استغفرالله! آقای امجدی و خانم سلطانی من مجبورم پرونده دختر های شما رو بدم توی مدرسه من جای این کارا نیست!!! ناگهان بابای شفق از روی صندلی بلند شد و به سمت شفق حمله کرد. از بازوش گرفت و فریاد زد: _ دختره ی نجس... من میفرستمت مدرسه درس بخونی تو لخت میشی پاهاتو واسه همکلاسیت باز میکنی؟ همین الان میبرمت معاینه وای به حالت پرده نداشته باشی شفق... خونت حلاله! کیانا و شفق تو مدرسه سر بازی جرعت حقیقت مجبور میشن همدیگه رو ببوسن و این میشه شروع عشق پنهانی اونها. معاشقه های یواشکی و سکس های پنهانشون توی دستشویی مدرسه درست وقتی که مدیر و ناظم مدرسه می‌فهمن دردسر براشون درست میکنه و.... 🔞 ‼️هشدار این رمان شامل صحنه‌های رابطه جنسی دو زن باهم(لزبین) میباشد‼️
Show more ...
گُـناهـِ بوسـه
ژانر رمان: عاشقانه‌ی لزبین🏳️‍🌈، اروتیک🔞، تابوشکنی هر بار توبه‌ای کنم؛ تجدید بوسه‌ای کنم؛ گناه بوسه از لبت از عرش هَبوطم می‌کند... نویسنده: شاین✨ پایان خوش🔞 بقیه رمان های من👇🏼 @shinenovels تبلیغات👇🏼 @shinetabliq
274
0
- اسم شوهر دوست تو تتو زدی روی واژنت؟! با ترس هینی کشیدم و حوله رو دورم پیچیدم. -برای چی یهو میای تو؟! نگاهش روی بدنم پیچ و تاب میخورد. -چرا نگفته بودی انقدر خواطرخوامی سک.سی؟ عقب تر رفتم. -برو بیرون یارا میاد فکر بد میکنه! بیشتر بهم نزدیک شد، با یه حرکت بند حوله رو کشید و حولم افتاد. -اوف، تا یارا نیومده یه دور کارت‌و میسازم و اون کلوچه تو میگام! دستش رو بین پام فرستاد و چنگی به واژنم زد‌. -  بهشت تپل و کلوچه ای که میگن همینو میگن. یه انگشتش رو که وارد واژنم کرد نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و ناله ام بلند شد. - چه لاپا تنگی داره دوست زنم. انگشتش رو بیرون کشید و چکی به با.سنم زد. - خم شو تا رفیق نیومده همینجا بگ.امت سک‌.سی.. چشمم از خیلی وقت قبل دنبالش بود برای همین خم شدم، آ.لتش هنوز داخل واژنم نرفته بود که در باز شد و... دختره از شوهر دوستش خوشش میاد و... 🔞💦
Show more ...
رهـــوار
اروتــیک🔥 / مختص به بزرگسالان🔞 #بنرها_پارت_واقعی_رمان_هستن به قلم: لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین )
786
0
هام گرد شد، به چاک سینم دست کشید. سری به معنی نه تکون داد، لباس هاش رو غیر دراورد روی تخت طاق باز خوابید. به چهره جاافتاده و گردنبند طلای دور گردنش خیره شدم. عجیب بود! لباس هام رو دراوردم با دیدن بدن بلوریم چشماش خمار شد کاری ک خواست رو با بی میلی انجام دادم. روی تن و برنزه اش نشستم. از دید سیکس پگ هاش چشم هام خمار شد. از گرمی تنش پام اب افتاد. دست هام رو دو طرف تشک چسبوندم و دورانی خودم رو تکون دادم به چشم هام زل زد. انقدر شدم که اب از کنار پهلو هاش روی تشک می‌ریخت. داشتم ارضـا می‌شدم که باسنمو گرفت. - اطاعت کردم. روی سینه های سفت و عضلانیش نشستم داغ کرده بودم. خودم رو روی سینه اش تکون دادم. همزمان رو تو دستم چرخوندم. با لرزیدنم و ارضـا شدنم بی حال روی بدنش افتادم که خندید. روی تخت خوابوندتم، با منی روی سینه اش رو پاک کرد. به وسط پاهام دست کشید. شورتش رو دراورد از دیدن بزرگش خم شدم و تو دستم گرفتمش جوابی نداد، سینم کوبید و صاف خوابوندتم لای پام روی سالارش مالیده شد داشتم بی قراری می کردم که گفت به چشم های خمارم زل زد، سر به جای اینکه تو دهانه بزاره تو مجرای گذاشت. قبل اینکه جواب بهش بدم با فرو کردن تو ام از درد جیغ کشیدم و..... 🔞 مردی که فیتیشای خاصی داره و درد دادناش متفاوته❌🔥 ⚠️توجــه این رمان برای افراد خاص و کسایی که خوی وحشی دارن توصیه میشه.. صحنه های رمان فوق العاده متفاوت و دارک میباشد⚠️
Show more ...
974
1
⁠ . با دیدن که مرد در دست داشت به گریه افتاد و طولی نکشید که صدای بغض کرده‌اش بلند شد : گوشۀ چشمان مرد چین افتاد.... با تفریح گفت : چیزِ خر ؟! بی‌ادب بشی جای این یه دونه دو تا می‌زنم علاوه بر باسنت زبون درازتم از کار بیفته‌‌...حالام بخواب رو تخت ! اشک‌هایش شدت گرفت . دست روی بازوی عضلانی‌ و خالکوبی شدۀ مرد گذاشت و ملتمس نالید : استراحت می‌کنم زودِ زود خوب می‌شم... لبخند کجی زد و در دل قربان صدقۀ آن نیم وجبی رفت . _آخر عاقبت کسی که چشماش رو مثل خرِ شِرِک می‌کنه تا شوهرش رو خر کنه همونیه که گفتم... کودکانه و بغض کرده پچ زد : دردم میاد... دست آزادش را روی کمر دخترک گذاشت و راه فرار را بست . کمی خم شد تا هم قدش شود . ملایمت به خرج داد و بوس صدا داری روی گونۀ تب دار دخترک زد . _آروم می‌زنم که فلفل خانوم دردش نیاد...فقط کافیه مثل یه دختر خوب بری رو تخت بخوابی و رو بکشی پایین... تقلا می‌کند تا خودش را از بغل مرد بیرون بکشد اما بی فایده است . جیغ و گریه‌اش در هم آمیخته شده و با حرص و ناغافل گاز محکمی از بازوی مرد می‌گیرد . شاهکار با تفریح به او و سلیطه بازی هایش می‌نگرد و نه تنها رهایش نمی‌کند بلکه او را بیشتر میان بازوانش می فشارد‌‌‌... _در اسرع وقت واکسن هاری میزنم... دخترک خسته از تقلاهای بی‌نتیجه‌اش پیشانی تب دارش را سینۀ ستبر مرد چسباند : _سگ خودتی ! داری گولم می‌زنی...چون گوشیت رو شکوندم و لباسای مارکدارت رو با اتو سوزوندم می‌خوای تنبیهم کنی... دست زیر تنش انداخت و او را به سمت تخت برد . با بدجنسی خندید و خباثت به خرج داد : _قربون اون مغز فندوقی و کوچولوت بشم...اول خوبِت می‌کنم چاق و چله‌ت می‌کنم بعد با لحنی بغض آلود و مظلوم شده مرد را صدا می‌زند... _شاهکار جونم ؟ روی تخت به شکم خواباندش و شلوارش را به نرمی پایین کشید . _جانِ شاهکار ؟ شُل کن عزیزم...مگه من می ذارم فلفل خانوم دردش بیاد ؟ فعلاً باید خوبِش کنیم که فردا امتحان داره...خیلی بد میشه اگه از امتحانش عقب بمونه...می‌دونه که یه استاد بد اخلاق و عوضی داره ، نه ؟ _فردا بهم نمره بده ؟ من هیچی نخوندم...باشه غیاث جونم ؟ با فرو رفتن سوزن نطقش کور می شود و صدای فریادش بلند می‌شود... _فردا برگه‌ت رو سفید ببینم می‌ندازمت بیرون سلیطه خانوم ! اون خشن و مغرور و دیوانست! با بدنی که پر از تتوهای رنگارنگ و جورواجوره! شاهکار دیوان سالار! یه روانی به تموم معنا که وقتی کمرمو بین بازوهاش اسیر‌ میکنه دلم هری میریزه! اون واسه همه بده ولی بندِ دلش گیر کرده به دلِ من… منی که باعث بهم خوردنِ نامزدیش بودم و اون نمیدونست…🔥 .
Show more ...
1 023
1
#پارت_۱۸۰ ➖دشمن عزیز مکث کرد.نفس عمیقی کشید و بعد چیزی گفت که شنیدنش نفسهام رو به شماره انداخت: -ببین مارال...من فکر میکنم یعنی فکر که نه کاملا برام مشخصِ تو  احساسی  به من نداری و احتمالا همچنان فکر و ذهنت پی همون آدمیه که  قبلا باهاش بودی..شاید بقول خودت باهم کات کرده باشین اما همیشه کات کردن به معنای به کل فراموش کردن طرف مقابل نیست. منم  اگه تا گفتی کات کردی فورا قبول کردم که دوباره رابطه مون رو شروع و علنی کنیم از سر حماقت و همون احساس پرررنگی بود که بهت داشتم ولی... ولی هر جور که فکرشو میکنم میبینم فایده نداره! از نظر من  از این لحظه به بعد دیگه چیزی بین من و تو نیست...بهتره هر کدوم بریم سراغ یه آدم دیگه! ابروهام از شدت جاخوردگی بالا رفتن و از چشمهام فاصله گرفتن. متحیر تماشاش کردم و اون قاطع تر و یا شاید خسته تر از قبل ادامه داد: - من از این وضعیت خسته ام. از دوست داشتن کسی که خودش کس دیگه ای رو دوست نداره و اشتیاق و رغبتی به من نداره... در هر صورت همونطور که گفتم همه چیز همونطور که تو دوست داری تموم شده اس اما به بقیه چیزی نمیگم تا وقتی که خودت واسه زندگیت یه پلان طراحی کنی...خدارو چه دیدی...شاید  دوست پسر سابقت پشیمون شد و تا اون زمان  بهت برگشت و شدی خوشبخترین دختر دنیا باید رسما اعلام‌میکردم پدرام کسی نبود که بشه به راحتی فریبش داد. البته...نیازی به فریب دادن هم نبود. کاملا مشخصِ رفتارهای من جوری بودن که هر کس دیگه ای هم جای اون بود باز به همین نتیجه میرسید. بعد از یه سکوت طولانی که حاصل بُهت و توی شوک رفتنم پرسیدم: - دیگه  منو نمیخوای!؟ زخمش تیر کشید.تکون خفیفی خورد و بعد جواب داد: -اونی که اون یکی رو نمیخواد تویی خودت هم اینو خیلی خیلی خوب میدونی. پس وقتی تو نمیخوای منم نمیخوام و درستش اینه این بازی کثیفی که تو راه انداختی دیگه ادامه پیدا نکنه! از این به بعد راهمون سواست.... صورتش رو در سکوت از نظر گذروندم. صورتی که در جدی ترین حالت خودش قرار داشت. صورتی که دیگه خبری از اون لبخندهای ملیح و ملایمش نبود. غریبه شده بود....غریبه! آب دهنمو قورت دادم و با صدای ضعیفی پرسیدم: -اگه ازت خواستن تاریخ عقد مشخص کنین چی میگی!؟ با تاسف آشکاری خندید و گفت: -بیخیال مارال...این اتفاق نمیفته...همونطور که گفتم قضیه رو کش میدم و تو بهتره تا اون زمان تکلیف خودت رو مشخص کنی و یه چاره ای واسه اوضاعت پیدا کنی! پوزخندی زدم و با بلند شدم از کنارش گفتم: -باشه! فکر خوبیه! خداحافظ.... ازش رو برگردوندم و خواستم برم که صداش از پشت سر به گوشم رسید: -مارال... ایستادم ولی نچرخیدم سمتش. آروم آروم و از پشت سر بهم نزدیک شد و بعد پرسید: -تو فقط واسه خلاصی از دست خواستگارت دم از دوست داشتن و خواستن زدی...درسته!؟ سرم رو از روی شونه برگردوندم سمتش. بی رحم شدم و بی احساس چرا؟ چون از دستش شاکی بودم... چون عصبیم کرده بود. چون کفرمو درآورده  بود.... نگاهی به صورتش انداختم و بعد جواب دادم: -درسته! Horney sisy🔞 گذاشتم تا داداشم بخوابه بعدش برم سراغش..حسابی هورنی شده بودم و اگه همین الان اون کلفتش رو توی خودم حس نمیکردم آروم نمیگرفتم..آروم روی تختش خوابیده بود شلوار و شورتم رو دراوردم و آروم به سمتش رفتم..از وقتی فلج شده بود همیشه بدون شلوار می خوابید.. دستمو آروم روی بین پاش کشیدم و همین که لبامو نزدیک بین پاش بردم صدای حیرت زده اش بلندشد _چیکار داری میکنی غزل؟🫦💦❌
Show more ...
32
0
🔮طلسم صبی عروسک سیاه غيرقابل ابطال🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 ❗️باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم 🧿 ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه✔️ 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان✔️²²o 👤مشاوره با استاد سید حسینی👇 🆔 ☎️  09213313730 ☯

file

1 810
0
. می‌کنه 🍓🔥 + این امروز برات میبندم چون مریضی حق بیرون رفتن برای جیش نداری فعلا ! دراز کشیدم که پاهام باز کرد و شلوارم آروم پایین کشید . با ترس بهش نگاه کردم که یکم پماد بچه رو دستاش ریخت و بعد آروم به زد نفسم حبس شد که انگشتش محکم تر بهم فشار داد و بعد رو به داخل حرکت داد و انگشتاش چرخوند! + داخل هم پماد بزنم دختر کوچولو ؟ _ آه . ( براش مای میبنده 🔞😱) https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8 https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
1
0
ادمین حرفه‌ای اینستاگرام و تلگرام میخوای؟! پیج و کانالت رو مدیریت کنه، محتوا تولید کنه، فالوور بگیره و درآمدت رو زیاد کنه؟ این کانال تلگرام معرفی بهترین ادمین‌ها: اینجا هم یه لیست کامل از ادمین‌هاست: رزومه + نمونه کار + شماره تماس didogram.com/a3
1
0
👩‍🍳 🍁🍂     🍂🍁                🕊❤️🕊

10000000_468191781381128_8080579240093123264_n.mp4

34
0
💎هنوز نات‌کوین هات رو نقد نکردی؟ ⏳ روزشمار عرضه نات‌کوین :۴ روز ! 💸 اریترون؛ اولین صرافی عرضه‌کننده نات‌کوین. 💲 با ثبت‌نام توی اریترون جز اولین‌هایی باش که نات‌کوین رو نقد می‌کنی...

IMG_7534.MP4

1 981
0
💢 آهنگ بسیار زیبای هوروش بند بنام ماه دلم 🕹

4_5983413047086028495.mp3

1
0
عروس خانواده تو مهمونی با پدر شوهرش لا..س میزنه تا جایی که با هم س.ک.س میکنن🔞 خودم رو از پشت، تو بغل پدر شوهرم جا کردم و شروع کردم به رقصوندن بدنم بین بازوهاش. همین جوری که با.سنم رو از پشت به پایین تنه‌اش چسبونده بودم، نامحسوس داشتم با.سنم رو روی آ*لتش بالا پایین می‌کردم و از که لحظه به لحظه داشتم لا.ی چا.ک باس‍.نم حسش می‌کردم، لذت می‌بردم. اوفففف! لعنت بهش! چه بزرگ و کلفت بود! یه ذره تنم رو بالا کشیدم که مر.دونه ش‍*ق شده‌اش دقیقاً لای رونام فرو رفت و از اونجایی که هیچی پام نبود به جز یه شورت توری گیپور، آ*لتش مستقیماً لای‌ چا*ک وا.ژنم از روی شورت کشیده شد. مشخص بود که رو احساس کرده چون نفسش تو سینه حبس شد و بازدمش رو با ناله و آهی زیر لبی بیرون فرستاد. خودمم از حس کردن اون حجم بزرگ و کلفت و دراز لای وا.ژن و رونام جوری به وجد اومده بودم و بالا زده بودم که عملاً داشتم روی آ*لت پدر شوهرم سواری می‌کردم و هیچ کس برام مهم نبود. - داری پا رو دم شیر می‌ذاری عروس! - وا پدر جون! من که کاری نمی‌کنم...منظورتون چیه؟ لباش رو به گوشم چسبوند، جوری که با هر حرکت کوچیکی لباش روی لالهٔ گوشم کشیده می‌شد و نفساش بیشتر ها.تم می‌کرد: - من دیگه کم کم دارم از اینجا خسته میشم و دلم می‌خواد یه جایی برم که تنها باشیم دستش رو روی که از زیر چاک دامن لباس شبم بیرون زده بود، گذاشت و آروم آروم دستش رو داخل‌تر سوق داد و رو با سرانگشتاش لمس کرد: - یه جایی که فقط خودم و خودت باشیم خوشگله!
Show more ...
• 𝑯𝑶𝑻 𝑭𝑨𝑴𝑰𝑳𝒀 •
یجوری برات بخوره که حین زمزمه کردن اسمش نفس کم بیاری...👄💦 •My channels: @rain_buw •P1: https://t.me/c/2115487227/3
1
0
‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• - ج.نده رو کی دست بلند میکنی هان؟ - بذار برم نمیذارم ادمی مثل تو دستش بهم بخوره... - از خداتم باید باشه یکی مثل من هرزه ای مثل تو رو بخواد بکنه...شنیدم به نصف پسرای دانشگاه دادی... - به تو چه، تو که ادعای مذهب و دینت میشه چرا میخوای بکنی؟ - همه کردن چرا من نکنم، حالا که انقد ارزونی. - ارزون‌ ننه اته، من به هرکی عشقم بکشه میدم... چونه ام رو با خشم توی‌مشتش گرفت: چه زری زدی، اسم ننه من رو‌ اوردی به زبونت؟ - اگه میخوای ننه ات فحش نخوره بذار من برم. - حالا که این طور شد یه طوری می کنمت که رو زانو هات از در کلاس بزنی بیرون. اینو گفت و انداختم گوشه ای و‌ دستش رفت سمت دکمه شلوارش. حتی تصور این که این بخواد بکنه منو حالم به هم میزد. مطمئن بودم حتی بلند نیست سوراخم رو پیدا کنه. پوزخندی زدم و کم نیاوردم. - باشه سعیت رو بکن ببینم میتونی یا نه. احتمالا به جای سوراخ پایینیم بکنی توی سوراخ گوشم...مرتیکه، زن لخت ندیده. خندید و شلوارش رو در اورد و انداخت یه گوشه. - خواهیم دید... مشغول در اوردن لباس هام شدم اونم همین کار رو کرد. نگاهم رو روی تن و بدن بدون لباسش به گردش در آوردم. با این که مثل پارسا سیکس پک نداشت اما هیکلش عضلانی و چهارشونه بود. توی دلم لعنتی به بختم فرستادم. اخه همینم مونده بود به این نخاله بدم. نگاهم وسط پاهاش متوقف شد هنوز شورتش پاش بود. - چیه بهش زل زدی، دیرته باهاش اشنا شی؟ - بکن ببینمش اگه راست میگی، مطمئنم اندازه دول موشه. این رو گفتم و هرهر زیر خنده زدم و دلم رو گرفتم. پوزخندی زد و شورتش رو مقابل چشم هام در آورد . تو یه لحظه لبخندم روی لب ها خشک شد با چیزی که دیدم. نگاهم خشک شد روی سالار کلفت و سیاه رنگش انقدر بزرگ بود که می تونستم بگم تا حالا با اون همه سک.سی که کرده بودم همچین آ.لتی رو ندیده بودم. - چیه چرا رنگت پرید؟ آب دهنم رو پر سر صدا قورت دادم که اومد جلو تر. آ.لتش رو توی دست گرفت و شروع کرد به مالیدنش. پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع س.ک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن سالار کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
Show more ...
• 𝑯𝒐𝒓𝒏𝒚 𝒓𝒆𝒍𝒊𝒈𝒊𝒐𝒖𝒔 •
دستاتو ببندم بدنتو لیس بزنم و تو خمار به خودت بپیچی🔞💦
1 102
1
دست خونیمو از لای پام بیرون آوردم و هق‌هق کنان از پشت در دسشویی مدرسه نالیدم _ خونش خیلی زیاده نازنین ، نواربهداشتی بذارم بازم همه جا خونی میشه آبروم می‌ره گفتم و از شدت درد باسنم وزنمو به دیوار کثیف دسشویی تکیه دادم نازنین اروم پچ زد _ یعنی چی؟ مگه اولین بارته پریود شدی؟ با درد نالیدم _ من باید 12روز دیگه پریود میشدم _ انقدر این مرتیکه باهات ور میره بدنت بهم ریخته وحشت زده هق زدم _ نازی؟ ترسیده از پشت در پرسید _ چی شد؟ _ نکنه حامله بودم؟! ترسیده تر از من صداشو بالابرد _ چی؟ چرا گذاشتی پردتو بزنه؟ _ چون شوهرمه لعنتی! قبل از اینکه بریم محضر پردمو زد چون میدونست به کسی که منو برای انتقام از بقیه عقد میکنن بله نمیگم! بعدش که مثل الان داشت ازم خون می‌رفت گفت انتخاب با خودته ، یا برو حموم و خونارو تمیز کن و باهام بیا محضر ، یا لباس بپوش برگرد خونه هق‌هق کنان ادامه دادم _ میدونست بابا بخاطر کارای اون سکته کرده و مرده میدونست کسی رو ندارم میدونست برگردم خونه طلبکارای بابا میریزن سرم خدایا بکش راحتم کن نازی با دلسوزی زمزمه کرد _ هیش آروم ، خانم افخم بفهمه بیچاره‌ای _ اگه حامله باشم چی نازی؟ _ نیستی ، گریه نکن اصلا مگه ... مگه انگار روش نمیشد بپرسه با خجالت زمزمه کردم _ کاندوم استفاده نمیکنه ، یک بار بهش گفتم جوابش سیلی بود! که من به چه حقی برای سکسش نظر میدم بغضم دوباره منفجر شد _ خیلی وحشیه نبین استاد دانشگاه و محبوبه ، من ازش میترسم هرشب که میاد تو تخت می‌ترسم که کاری بکنم عصبی بشه _ هیش گریه نکن درست میشه رو نواربهداشتی چندتا دستمال بذار بیا بیرون الان بچه ها فضولیشون گل می‌کنه ها لادن با درد و بی‌حالی کاری که گفت رو کردم کمکم کرد دستای خونیمو بشورم و از دسشویی رفتیم بیرون صدای مربی ورزش سختگیرمون از پشت سر اومد _ یک بار دیگه بخاطر امتحان ندادن برید تو دسشویی بمونید هردوتاتونو میندازم ببینید از ورزش صفر گرفتن و خراب شدن معدلتون چه مزه ای داره بی حال زمزمه کردم _ چه امتحانی خانم؟ _ درازنشست! بجنبید سریع فقط شما دوتا موندید از شدت بیچارگی بغض کردم و نازنین نگران نگاهم کرد _ خانم من امتحان میدم _ هر دوتون _ آخه لادن نمیتونه _ چرا نتونه؟ _ عادت ماهنه‌ست _ تو المپیاد شنا خانمای پریود مایو میپوشن یک دقیقه میرن مسابقه میدن بعد این نمیتونه درازنشست بره؟ میدونستم اولین درازنشست رو که برم از شدت خونریزی و درد میمیرم با گریه سر تکون دادم _ نمیتونم برم ببخشید! نفهمیدم چی شد فقط زمانی به خودم اومدم که مثل متهما گوشه دفتر ایستادم افخمی باهام لج کرده و میخواد با والدینم تماس بگیرم اروم گفتم _ بابام مرده _ خدابیامرزش ، زنگ بزن مامانت! _ مامانمم مرده _ منو خر فرض کردی تو بچه جون؟ رو به مدیر ادامه داد _ والدین این دختر اگر امروز نیان من تو این مدرسه نمیمونم خانم مدیر مدیر با اخم و تاسف به من تشر زد _ زنگ بزن _ بخدا راست میگم خانم پدر مادرم فوت شدن _ زنگ بزن به یکی وگرنه اخراجی ، شوخی هم ندارم باهات با قدمای لرزون سمت تلفن رفتم و شماره شرکتش رو گرفتم بالاخره با اخرین بوق صدای سردش تو گوشم پیچید _ بله؟ اروم زمزمه کردم _ ساواش؟ _ شما؟ _ لادنم _ لادن کیه؟! با غم لرزون زمزمه کردم _ زنت! بعد از مکث کوتاهی گفت _ چی میخوای؟ _ میشه بیای مدرسه؟ _ چرا؟ _ اگر نیای اخراجم میکنن پوزخند زد _ بهتر ، شاید اونطوری بفهمی جای زن شوهردار تو تخت شوهرشه نه نیمکت مدرسه گفت و تماس رو قطع کرد بغضم منفجر شد _ به خدا من کسی رو ندارم هیچکس نمیاد دنبالم زن انگار دلش سوخت که تشر زد _ خیلاخب گریه نکن ، بخواب همینجا درازنشستاتو برو تا ببخشمت اینبار بی مخالفت روی زمین سرد و سفت دراز کشیدم و بی توجه به درد و خونریزی شدیدم با گریه شروع کردم زن شمرد _ یک ،دو... احساس میکردم خون بین پاهام زمین رو خیس کرد قندم افتاده بود و زیر دلم تیر می‌کشید چشمامو بستم و ادامه دادم _ سی ، سی و یک با درد شدید زیرشکمم روی زمین دراز کشیدم و صدای جیغ دردناکم مدرسه رو پر کرد _ آی خدا وحشت زده بالای سرم جمع شدن احساس میکردم بوی خون همه جا رو گرفته از شدت درد پشت سرهم جیغ کشیدم _ آی آخ دلم آه صدای عصبی و پر جذبه‌ش تو فضا پیچید احساس میکردم توهم زدم _ دارید چه غلطی میکنید با زن من؟ چشمام بسته شد صدای ترسیده مدیر رو شنیدم _ شما برادرشید؟ فعلا ببریمش بیمارستان بعدا براتون توضیح میدم _ نخیر شوهرشم! بچم و سقط کرده باشه باید تو دادگاه توضیح بدی زنیکه گفت و دستاشو زیرزانوهام انداخت تو بغلش بلندم کرد و از بین بچه ها رد شدیم روی صندلی عقب ماشین گرون قیمتش خوابوندم و با همون صدای جدی کنار گوشم لب زد _ هیش چیزی نیست قرار نیست به همین زودی ترکم کنی دخترحاجی هنوز خیلی باهم کار داریم کوچولو
Show more ...
87
0
شهریار مرد سادیسمی و خشنی که با زبون دوست پسرش رو ارضا می کنه. ❌🔞❌🔞❌🔞❌🔞❌🔞❌🔞❌🔞 🍑🚫🍑🚫🍑🚫🍑🚫🍑🚫🍑🚫 نیپل هاشو میون انگشتاش فشار داد. _اه، اه نکن. سرش رو میون گردنش برد و با لحن داغی زیر گوشش پچ زد. _هیش فقط لذت ببر. بذار صدای آه و‌ناله ات توی گوشم بپیچه. دستش رو آروم سمت سوراخ با.سنش برد. ملایم بین شیارش کشید. _اهههه، آههه، شه، شهریار. نیشخندی زد. _با یه انگشتم انقدر تحریک شدی؟دلت بیشتر می خواد؟ منتظر آلت کلفت منی؟یا منتظری با زبونم سوراخ تنگتو به فا.ک بدم؟! دوست داری بخورمش؟! انجامش میدم برات. ... https://t.me/+zzEieBCCKAUxOGM0
Show more ...

IMG_5048.mp4

885
0
فیلمای ممنوعه و فول صحنه🔞🖤 بدون سانسور و حذفیات +24 سال🖤🚫 🔞🔞 مشاهده فیلم 🔞🔞‌ مشاهده فیلم
1
0
به مناسبت تولد ادمین به مدت ۱ ساعت  ورود به کانال VIP ( ارز دیجیتال) رایگانه❤️👇 ⏺ @DARAMAD_VIP
875
0
🔮طلسم صبی عروسک سیاه غيرقابل ابطال🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان🦋²² 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇 🆔 ☎️  09213313730 ☯

file

1 524
0
Last updated: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio