- چند میگیری خودتو با بدنم ارضـا کنی؟
#چشم هام گرد شد، به چاک سینم دست کشید.
- یعنی خودت نمیخوای امتحانم کنی؟
سری به معنی نه تکون داد، لباس هاش رو غیر
#شورتش دراورد روی تخت طاق باز خوابید.
- خودتو اون جوری ک من میگم، با #بدنم ارضـا کن.
به چهره جاافتاده و گردنبند طلای دور گردنش خیره شدم. عجیب بود!
لباس هام رو دراوردم با دیدن بدن بلوریم چشماش خمار شد
- بشین رو شکمم #بهشتتو بمال به نافم.
کاری ک خواست رو با بی میلی انجام دادم. روی تن
#لخت و برنزه اش نشستم. از دید سیکس پگ هاش چشم هام خمار شد.
از گرمی تنش
#لای پام اب افتاد.
دست هام رو دو طرف تشک چسبوندم و دورانی خودم رو تکون دادم
به چشم هام زل زد. انقدر
#خیس شدم که اب از کنار پهلو هاش روی تشک میریخت.
داشتم ارضـا میشدم که باسنمو گرفت.
-
رو سینه ام بشین.
اطاعت کردم. روی سینه های سفت و عضلانیش نشستم داغ کرده بودم.
خودم رو روی سینه اش تکون دادم.
همزمان
#نوکاش رو تو دستم چرخوندم. با لرزیدنم و ارضـا شدنم بی حال روی بدنش افتادم که خندید.
روی تخت خوابوندتم، با
#لباسام منی روی سینه اش رو پاک کرد.
به وسط پاهام دست کشید. شورتش رو دراورد از دیدن
#سالار بزرگش خم شدم و تو دستم گرفتمش
- برات بخورم؟
جوابی نداد،
#تخت سینم کوبید و صاف خوابوندتم لای پام روی سالارش مالیده شد داشتم بی قراری می کردم که گفت
- من یه تمایلات خاص دارم.
به چشم های خمارم زل زد، سر #مردونگیشو به جای اینکه تو دهانه #رحمم بزاره تو مجرای #ادرارم گذاشت.
-اگه بتونی دوام بیاری از این فاحشه خونه درت میارم!
قبل اینکه جواب بهش بدم با فرو کردن
#مردونگیش تو
#مثانه ام از درد جیغ کشیدم و.....
#part_vansheat🔞
https://t.me/+nc9Fb-RSqeYxMDM0
https://t.me/+nc9Fb-RSqeYxMDM0
مردی که فیتیشای خاصی داره و درد دادناش متفاوته❌🔥
⚠️توجــه این رمان برای افراد خاص و کسایی که خوی وحشی دارن توصیه میشه..
صحنه های رمان فوق العاده متفاوت و دارک میباشد⚠️Show more ...