Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics افق رویداد (تخصصی)

صفحه رسمی:افق رویداد (تخصصی) عضو اتحادیه ادمین ها  @ofoghroydad   @S_Answers  ارشیو مستند و کلیپ علمی:  @ofoghmostanad  📩راه ارتباطی با ما:  @AiSambot_bot  
Show more
9 4370
~0
~0
0
Telegram general rating
Globally
58 750place
of 78 777
10 734place
of 13 357
In category
762place
of 863

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
تک همسری و یک تلخِ منطقی و احساس نیاز به تنوع جنسی و عاطفی این به احتمال زیاد غیر ممکن است که حتی در صورتی که عاشق همسرمان باشیم(مرد باشیم یا زن فرقی ندازد)، احساس نیاز در زمینه تنوع جنسی به ما دست ندهد. این احساس احتمالا تحت ژنتیک‌ ماست و اگر ما خودمان را در قید و بند ازدواج و یا هر نوع تعهد جنسی و عاطفی در اورده ایم و به یک نفر احتمالا برای سالها وفادار میمانیم یا تا آخر عمر، صرفا در حال شنا کردن در جهت خلاف طبیعتمان هستیم، شاید این شنا زیباست. آن درون خودمان، در لحظاتی از زندگی احساس نیاز به تنوع به ما دست میدهد، که برخی خیانت میکنند تحت این شرایط، برخی به سختی از پس آن بر می‌آیند و آن را اداره میکنند و خود را کنترل میکنند و نسبت به قرارداد اجتماعی و تعهد احساسی که بسته اند وفادار میمانند. حال آیا کسی که نتوانسته و موفق نشده و خیانت کرده را باید با بدترین حرفها بشوییم و بند کنیم و خشک؟ مگر نه آنکه او فقط به یک قرارداد اجتماعی پشت پا زده و صرفا در جهت طبیعت انسان شنا کرده است. تازه این فقط احساس نیاز به تنوع جنسی بود، بحث احساس نیاز به تنوع احساسی و عاطفی نیز وجود دارد، که جامعه جهانی با این یکی بیشتر کنار آمده(فقط بیشتر از خیانت جنسی نه کاملا). به این صورت که وقتی یک نفر در قید تعهد عاطفی و جنسی با یک نفر است(مثلا زن و شوهرند یا شریک یا هرچی از این جنس) یکی از طرفین خسته میشود و تحت هر شرایط درست یا نادرستی به خیانت عاطفی روی می آورد در حالی که هنوز مرتکب خیانت جنسی نشده است. طرف مقابل با خیانت عاطفی بیشتر کنار می اید تا خیانت جنسی(به نظر این یک تناقض هست!) که معمولا به زد و خورد و کشت و کشتار منجر میشود. از طرفی خیانت جنسی الزاما به معنای خیانت عاطفی نیست. ممکن است یک زن یا مرد نسبت به جفتش احساس عاطفی داشته باشد و عاشقش باشد اما احساس نیاز به تنوع جنسی برایش ایجاد شود و در عین عاشق بودن، خیانت جنسی مرتکب شود! گاهی لحظه ای و ناگهانی، گاهی با برنامه از قبل مشخص. آدم عاقل وقتی دید و احساس کرد جفتش دنبال تنوع عاطفی و یا جنسی است ابتدا با او صحبت میکند و تلاشش را میکند تا احساس او را عوض کند، که در صورت عدم موفقیت، چیزی کاملا آبرومندانه و منطقی و مثبت وجود دارد: طلاق؛ به جای زد و خورد و دعوا و فحش و یا کشتن. پس تا میتوانیم باید طلاق را دقیقا مثل ازدواج(انواع رابطه) یک امر مثبت و نرمال معرفی کنیم نه یک امر مکروه و بی آبرویی و زشت و منفی. طلاق، یک تلخِ آبرومندانه‌ی منطقی و مثبت و خردگرایانه است. برخورد ما با خیانت جنسی و خیانت عاطفی یا هر دو با هم باید منطقی باشد: طلاق. نه اینکه به واسطه زد و و خورد کاری کنیم که تمام اینده خود ما و او و شخص ثالث و حتی خانواده‌هایمان تباه شود، این عین حماقت است. حتما این بخش از متن را مطالعه کنید: بروز احساس تنوع جنسی و عاطفی در زمانی که در بند یک رابطه هستیم گریزناپذیر و طبیعی(نچرال_ زیستی) و نرمال(روانشناختی) است و احتمالا برای همه رخ میدهد، به این دلیل ساده و صحیح که انسان چه مرد و چه زن تک همسر نیست، اصلا چیزی تحت عنوان تک همسری برای گونه انسان، زیستی نیست، اجتماعی است. در گذشته‌ی دور، صرفا با برو بیا(جفت های متعدد) طرف بوده ایم و به مرور تحت شرایط جامعه و اجتماع و قوانین، تک همسری برگزیده شده است. شاید این شنای خلف جهت آب یعنی تک همسری کارساز باشد و با روحیه انسان امروزی سازگار، اما کتمان نمیکنیم که حس تنوع در لحظاتی از زندگی به سراغمان می آید، شاید به هنر جفت ما نیاز هست که این احساس یا کمتر رخ بدهد یا اصلا رخ ندهد، هنر رفتار، هنر پوشش، هنر آرایش، هنر جذبه و غرور و عزت نفس، هنر اقتصادی(وضعیت اقتصادی) هنر جایگاه اجتماعی(پیشرفت در شغل و مقام اجتماعی) و غیره. اگر منطقی و واقع بین باشیم در صورت بروز چنین احساسی یعنی احساس نیاز به تنوع جنسی یا تنوع عاطفی، ابتدا با مشاور صحبت میکنیم اگر این احساس هنوز پابرجا بود خیانت نمیکنیم، بلکه طلاق میگیریم تا بنیان عاطفی و روانی دیگری را به طور کامل از هم‌ نپاشانیم نوشته سام آریامنش ♨️ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ مثلا این را برای نمونه ترنسلیت کنید: For humans, monogamy is not biologically ordained. According to evolutionary psychologist David M. Buss of the University of Texas at Austin, humans are in general innately inclined toward nonmonogamy. اطلاعات بیشتر و بهتر: .
Show more ...
image
1 410
100
میتوانید متن بالا را با این آهنگ مطالعه کنید.

36) Vangelis - Monastery Of La Rabida.mp3

1 067
33
ابطال پذیری برای نظریه های علمی صادق است، فکت ها ابطال پذیر نیستند. یعنی تکامل ابطال پذیر نیست، نظریه تکامل(نظریه انتخاب طبیعی جهش رانش شارش) ابطال پذیر است. خود تکامل یعنی تغییر موجودات زنده در گذر زمان که ما چگونگی‌اش را با نظریه علمی انتخاب طبیعی رانش و جهش و .. توضیح میدهیم. جهانبینی، فلسفی است. شما یک‌ جهانبینی یا فلسفه ای دارید، اگر این جهانبینی شما یا فلسفه‌ی چیستی و چگونگی انسان و جهان حیات و غیره، در تضاد با دانش تجربی نباشد معتبر تر است و به واقعیت نزدیک تر است بنابراین اول باید بر اساس دانش تجربی به شناخت خود و جهان و چیزها بپردازیم. کسب دانش بیشتر بر اساس علم از خود و جهان هستی و حیات باعث میشود جهانبینی ما به آن نقطه، یعنی واقعیت نزدیکتر باشد و پس معتبر تر باشد. زندگی در نزدیکی این نور یعنی واقعیت، بهتر و دقیقتر، زیباتر و معتبر تر است تا اینکه از این نقطه دور باشیم. البته که باز هم درون خودمان اذیت میشویم و خواهان خود آن نقطه نهایی یعنی واقعیت چیزها هستیم؛ اما هرگز. هرگز چنین میسر نیست. ما هرگز نمیتوانیم بدون مغز و این ادراک جهان را مطالعه کنیم، هر چیز در نهایت از این فیلتر یعنی مغز ما میگذرد و اندکی کج میشود، دانش تجربی و ریاضیات و منطق منجر به کمتر کج شدن یک داده میشود، یعنی وقتی داده ای کج شد، رجوع به دانش تجربی به سان چکش خوردن آن داده است و به واقعیت نزدیکتر کردنش. ما نمیتوانیم از مغز جدا باشیم‌ چرا که ما خود مغز و بدن هستیم. 📝 نوشته سام آریامنش ♨️ برای اطلاعات بیشتر : ➕ (دکتر‌مانی منوچهری) ➕ (ساینتیفیک آمریکن) ➕ (ساینتیفیک آمریکن) (همراه با نقد/مجله کوانتا) ♨️
Show more ...
image
1 101
41
ابطال پذیری برای نظریه های علمی صادق است، فکت ها ابطال پذیر نیستند. یعنی تکامل ابطال پذیر نیست، نظریه تکامل(نظریه انتخاب طبیعی جهش رانش شارش) ابطال پذیر است. خود تکامل یعنی تغییر موجودات زنده در گذر زمان که ما چگونگی‌اش را با نظریه علمی انتخاب طبیعی رانش و جهش و .. توضیح میدهیم. جهانبینی، فلسفی است. شما یک‌ جهانبینی یا فلسفه ای دارید، اگر این جهانبینی شما یا فلسفه‌ی چیستی و چگونگی انسان و جهان حیات و غیره، در تضاد با دانش تجربی نباشد معتبر تر است و به واقعیت نزدیک تر است بنابراین اول باید بر اساس دانش تجربی به شناخت خود و جهان و چیزها بپردازیم. کسب دانش بیشتر بر اساس علم از خود و جهان هستی و حیات باعث میشود جهانبینی ما به آن نقطه، یعنی واقعیت نزدیکتر باشد و پس معتبر تر باشد. زندگی در نزدیکی این نور یعنی واقعیت، بهتر و دقیقتر، زیباتر و معتبر تر است تا اینکه از این نقطه دور باشیم. البته که باز هم درون خودمان اذیت میشویم و خواهان خود آن نقطه نهایی یعنی واقعیت چیزها هستیم؛ اما هرگز. هرگز چنین میسر نیست. ما هرگز نمیتوانیم بدون مغز و این ادراک جهان را مطالعه کنیم، هر چیز در نهایت از این فیلتر یعنی مغز ما میگذرد و اندکی کج میشود، دانش تجربی و ریاضیات و منطق منجر به کمتر کج شدن یک داده میشود، یعنی وقتی داده ای کج شد، رجوع به دانش تجربی به سان چکش خوردن آن داده است و به واقعیت نزدیکتر کردنش. ما نمیتوانیم از مغز جدا باشیم‌ چرا که ما خود مغز و بدن هستیم. 📝 نوشته سام آریامنش ♨️ برای اطلاعات بیشتر : ➕ (دکتر‌مانی منوچهری) ➕ (ساینتیفیک آمریکن) ➕ (ساینتیفیک آمریکن) (همراه با نقد/مجله کوانتا) ♨️
Show more ...
image
1
0
علم(ساینس) زندگی به خودی خود بیمعناست، هدف غایی ندارد، برای پیشبرد زندگی و ساختن هدف برای زندگی‌ خودمان تکیه گاه هایی وجود دارد مثل دین، عرفان، فلسفه و علم(ساینس). هر کسی بنا به سطح دانش خودش از دنیای پیرامونش، شناخت بدن خودش و دیگر موجودات زنده و جهان در هر سنی به یک جهانبینی میرسد. برخی برای رسیدن به یک جهانبینی، بر دین تکیه میکنند، برخی عرفان برخی علم و فلسفه یا مخلوطی از اینها. تجربه شده است که بهترین جهانبینی آن است که بر مبنای داده های علمی و استدلالهای منطقی و برهان های فلسفی باشد. علم در تضاد با مفاهیم و درون مایه و جهانبینی دینی و بسیاری از فلسفه های مختلف است. فقط برخی از فلسفه ها معتبرند آنهایی که استدلالهایی منطقی دارند به طوری که در ضدیت با داده های تایید شده علمی و فکت های علمی و فکت های موجود در طبیعت نباشند. بنابراین هر فلسفه ای هم الزاما صحیح نیست. علم از این رو تکیه گاه معتبر و در نتیجه برتر است که بر اساس شواهد آزمایش و اندازه گیری های دقیق و غیرانسانی و تکرار شده تکیه میکند. غیرانسانی یعنی اینکه، داده های تایید شده علمی بر اساس ادراک انسانی سنجیده نشده اند چرا که میدانیم ادراک ما جهان را کج و معوج میکند(لینک های آخر پست) و حقیقت را بدست نمیدهند چه برسد به واقعیت ها. حتی خود نظریه های علمی هم واقعیت جهان را به دست نمیدهند بلکه حقیقتی بسیار نزدیک به واقعیت جهان بدست میدهند، چون حقیقت های علمی از دیگر حقیقت ها به واقعیت ماجرا نزدیک ترند پس علم معتبر تر است و تکیه گاهی محکم تر برای ساختن جهانبینی خودمان. یعنی اگر یک خط بکشیم که نقطه نهایی سمت راست آن واقعیت باشد و نقطه ابتدایی یعنی سمت چپ آن ضد واقعیت و مفاهیم اشتباه و غلط باشد آنگاه این خط پر است از نقاطی که هر کدام از نظر کسی یک حقیقت هستند. اما هرچقدر این نقاط به سمت واقعیت یعنی سمت راست و نهایی این خط نزدیکتر باشند آن حقیقت به واقعیت نزدیک تر است پس معتبر تر است. حقیقتهای علمی نزدیکترین نقطه به انتهای این خط یعنی واقعیت هستند و حقیقت های دینی نزدیک ترین نقطه به ضد واقعیت هستند یا حتی خود ضدواقعیت(باورهایی که واقعیت ندارند اشتباه هستند و تخریب کننده) هستند. فلسفه های مختلف از چیزها نیز تا جایی معتبرند و به واقعیت نزدیکترند که بر مبنای داده های علمی باشند، و یا حداقل با علم در ضدیت نباشند. علم امروز چراغ راه ماست، هر چقدر به این نور نزدیکتر باشیم پس باورهای ما واقع بینانه تر و به واقعیت نزدیکتر هستند. حتی ممکن است برخی داده های علمی خود اقعیت باشند اما ما هرگز نخواهیم دانست، چرا که اسیر مغز و ادراک خود هستیم. زبان ریاضیات، منطق است. علم به کمک این زبان تا حد زیادی به واقعیت نزدیک میشود. یعنی اگر داده ای را با ابزار مختلف و آزمایشهای مختلف بدست آوردیم، با زبان ریاضیات هم همتا سازی میکنیم تا مبادا فریب ادارک خود را خورده باشیم. چرا که ادراک ما واقعیت بیرونی را معمولا به صورت اشتباه به ما نشان میدهند. از این رو دقیقترین و نزدیک ترین‌ مفاهیم و داده های بشری و توضیحات بشری برای توضیح چگونگی چیزها و اتفاقات و علت ها، نظریه های علمی هستند. نزد نوع بشر، برای توضیح چگونگی ها و علت ها، دیگر هیچ توضیحی از یک نظریه علمی دقیقتر و نزدیکتر به واقعیت وجود ندارد. نظریه علمی توضیحی است مبتنی بر کوهی از شواهد، آزمایشات و اندازه گیری های مرتبا تکرار شده برای توضیحِ چگونگی و علت چیزها و پدیده ها و چگونگیِ وجود چیزها و پدیده ها. نظریه های علمی در طول زمان مرتبا چکش میخورند و اصلاح میشوند. برخی نظریه ها آنقدر دقیق هستند که از قبل میدانیم با چه تابلویی طرف هستیم صرفا پازل های این تابلو هستند که ناکامل مانده اند و به مرور کشف و یا جایگزین میشوند تا روزی که تابلو کامل شود. به عنوان مثال ما میدانیم در توضیح چگونگی به وجود آمدن انسان و سایر گونه های زیستی با تابلوی تکامل طرفیم میدانیم و متوجه شده ایم که مثلا این تابلوی مونالیزا است فقط هنوز کامل نشده است، قطعاتی هنوز سرجایشان نیستند یا قطعاتی از آن باید جابجا شوند. یعنی خود تکامل جانوران یک فکت است و ابطال ناپذیر و ارتباطی به علم ندارد بلکه در طبیعت جاریست، و نظریه های علمی مثل انتخاب طبیعی، توضیح دهنده‌ی این فکت یعنی تکامل هستند که ممکن است این نظریه ها اصلاح شوند‌. بنابراین در بسیاری از زمان‌ها، ما متوجه وجود یک فکت در طبیعت میشویم، مثل مثل زلزله، مثل تکامل، مثل گرانش، سپس با ابزار علمی و روش علمی سعی میکنیم چگونگی این فکت ها را توضیح دهیم که به ترتیب: نظریه علمی زلزله شامل تکتونیک صفحه ای، نظریه علمی تکامل شامل نظریه های انتخاب طبیعی جهش رانش شارش و برای آخری اگر گرانش خاصیت هندسی فرض شود نظریه نسبیت انیشتین(یا اگر‌ گرانش نیرو فرض شود نظریه گرانش نیوتونی).
Show more ...
1 014
44
چرا موجودات زنده خلق نشده اند و خلقتگرایی مردود است؟ اگر می خواستم به کسی که بهترین نظریه در بین همه ی نظریات را مطرح ساخته ، جایزه ای بدهم ، آن را پیش از نیوتون و انیشتین و هر کس دیگری به داروین می دادم. نظریه ی تکامل(فرگشت) از طریق انتخاب طبیعی ، با یک حرکت ،عرصه های حیات ، معنی و مقصود را با عرصه های زمان و مکان، علت و معلول، ساز و کار و قانون طبیعت یکپارچه می کند. اما این, فقط یک نظریه ی شگرف نیست. یک ایده ی خطرناک نیز هست! (دنت – ۱۹۹۵ – ص۲) گستره و قدرت اندیشه های داروینی  برترین و شایسته ترین عناوین را به خود اختصاص می دهد : نظریه ی تکامل از طریق انتخاب طبیعی  با ارتباط دادن هر فرم حیات با تمام فرم های درگیر آن و خود زندگی با فرآیندهای طبیعی غیر زنده شاید یکی از ژرف ترین اندیشه های بشری را نمایان کرده باشد. در واقع  داروینیسم به بزرگترین پرسش های عمر بشر پاسخ می دهد ، اینکه زندگی چیست؟ اساس داروینیسم را می توان در قالب قواعدی پیرامون ماهیت موجودات زنده و تمایلات تولید مثلی آنها ، خلاصه نمود: ۱- افراد را می توان بر پایه ی تشابه در مشخصاتی چون شکل, فیزیولوژی, آناتومی, رفتار و غیره, دسته بندی کرد. این دسته بندی ها کاملا تصنعی و ساختگی نیستند: بنا به تعریف, افراد یک گونه آنهایی هستند که اگر با یکدیگر آمیزش جنسی داشته باشند بتوانند زاده هایی زنده و زایا تولید کنند. ۲- در درون یک گونه, افراد عینا مثل هم نیستند. آنها در مشخصه های فیزیکی و رفتاری با یکدیگر تفاوت دارند. ۳- برخی از این تفاوت ها از نسل قبلی به ارث رسیده و ممکن است به نسل بعدی منتقل شوند. ۴- تغییرات در اثر وقوع نو آوری های خود انگیخته, اما تصادفی, غنی می گردد. ممکن است صفتی ظاهر شود که در نسل قبلی وجود نداشته, یا تا به این درجه وجود نداشته است. ۵- منابع مورد نیاز جانداران برای رشد و نمو و تولید مثل, نامتناهی نیست. پس بروز رقابت ناگزیر و اجتناب ناپذیر است و در نتیجه برخی جانداران زاده های اندک تر از دیگران از خود به جای خواهند گذاشت. ۶- برخی تغییرات, به دارندگان خود, امتیازی به شکل دسترسی بیشتر به منابع و در نتیجه به جا گذاشتن زادگان بیشتر می دهند. ۷- جورهایی که زادگان بیشتری از خود بر جای می گذارند, استعداد حفظ شدن داشته و به تدریج رواج خواهند یافت. اگر انحراف از اجداد قبلی به قدر کافی زیاد باشد, ممکن است گونه ی جدید به وجود آید و این یعنی آنکه انتخاب طبیعی تغییر تکاملی به بار آورده است. ۸- جانداران در نتیجه ی انتخاب طبیعی, و به شکل انطباق با فرایندهای ضروری حیات نظیر به دست آوردن غذا, گریز از خطر صیادی, جفت یابی, رقابت با رقبا بر سر منابع محدود و غیره, با محیط خود سازگار خواهند شد. یکی از نکات بسیار با اهمیت تفکر داروینی که باید به آن واقف بود ، آن است که تکامل یک فرایند "هدفدار" و "هوشمند"  نیست. جانداران در راستای هیچ مفهوم مطلقی به سوی بهتر شدن گام بر نمی دارند, هیچ فرجامی نیست که جاندار بخواهد به سمت آن میل کند . موجودات زنده از آن رو وجود دارند که اجدادشان از خود نسخه هایی بر جای گذاشته اند. استفان جی.گولد ، زیست شناس آمریکایی, تمثیلی سودمند در این زمینه پیشنهاد می کند . او زندگی بر روی زمین را همانند درختچه ی پر از شاخ و برگی می داند که هر از چند گاهی با بی رحمی تمام ، هرس می شود. یکی از پیروزی های بزرگ داروینیسم, آن بود که برای تفسیر رفتار و ساختار موجودات زنده, بدون توسل به "غایت باوری" توضیحی ارائه می کرد. اما غایت گرایی یا طراحی هوشمند چیست؟ این شیوه ی تفکر غایت باور, نخستین بار از سوی اسقف, ویلیام پیلی ، مطرح و طبقه بندی شد. او در اثر کلاسیک خود خداشناسی طبیعی (۱۸۰۲) کتابی که داروین آن را به خوبی می شناخت و حتی یک بار آن را ستوده بود تمثیل معروف ساعت ساز را ارائه کرد : "درست همانطور که یک ساعت به طور اتفاقی و از روی شانس به وجود نمی آید و نیازمند طراح و سازنده است, سازماندهی موجودات زنده هم نشان از در کار بودن یک طراح جهانی است. از همین رو, سراسر خلقت را می توان به چشم کتاب آفرینش خداوند نگریست. بنابراین, جانداران از آن جهت با شیوه ی زندگی خود تناسب و سازگاری دارند که به دست هنرمندی متعال طراحی شده اند، هنرمندی که ما خداوندش می نامیم." اما مقصود غایت گرایی و سراسر اندیشه ی طرح الهی, و طراحی هوشمند و خلقت گرایی همه به دست ایده ی خطرناک داروین مردود و نابود شدند و به تاریخ پیوستند. " برای فرگشت, نه یک طرح بزرگ وجود داشت ، نه مدرکی دال بر آنکه فرم های حیات توسط آفریدگاری بر روی زمین نهاده شده باشد ، نه هدفی غایی یا پیشرفتی ناگزیر به سوی آمال. بله ساعت ساز او کور بود. منبع: تکامل و رفتار انسان /نویسنده: جان کارت رایت/ مترجم: بهزاد سروری خراشاد
Show more ...
1 185
47
#افق_رویداد آیا تغییر یافتن مداوم دست آوردهای علمی و فکری بشری به معنی بی ارزش بودن آنهاست؟ اسلامگرایان معمولاً بعد از اینکه ناقص بودن خرد را مطرح میکنند تغییر یافتن علم را و دست آوردهای علمی و فکری بشری را ملاک قرار میدهند و ادعا میکنند تغییر یافتن قوانین بشری و نظریات علمی برخاسته از خرد نشاندهنده بی ارزش بودن و غیر قابل اعتماد بودن آنهاست. این درحالی است که تغییر یافتن و پویایی دست آوردهای فکری بشری نه تنها اشکال آن نیست، بلکه نقطه قدرت و ارزش این تفکرات به همین تغییر یافتن و پویایی دائم آن است. در علم تعصب روی یافته های قبلی وجود ندارد و همچنین امیال بشری در روشهای رسیدن به حقایق علمی جایگاهی ندارند، علم خود را نقد میکند و همین باعث تکمیل شدن و پویایی آن میشود و این پویایی است که علم را علم میکند. هر دانشمندی تلاش میکند نشان دهد دانشمندان قبلی در مورد قضیه ای اشتباه میکرده اند و هر فیلسوفی نیز تلاش میکند که نشان دهد باقی فلاسفه در بررسی تفکری خطایی را مرتکب شده اند. لذا بجای توجیه و تحمیق خود، همواره با خرد نقاد به سراغ مسائل میروند و با موشکافی تلاش میکنند که ایرادهای افکار را بیابند و آنها را با تغییر دادن کامل تر و در نتیجه کاراتر سازد. با این حساب حتی دست آوردهایی که در گذشته صحیح شمرده میشدند و امروز صحیح شمرده نمیشوند خود بی ارزش نیستند، عدم وجود آنها قطعاً باعث میشد دست آوردهای جدید علمی هرگز وجود نداشته باشند. لذا تفکرات غلط و دست آوردهای علمی مردود نیز از آنجا که به علم تکامل بخشیده اند و حرکت قطار دانش بشری را شتاب داده اند قابل ستایش هستند. در علم و خردگرایی بر خلاف باور رایج عوام به هیچ چیزی به دیده یقین نگاه نمیشود، بلکه همه چیز را به دیدن ظن مینگرند، اما این بدین معنی نیست نتایج بدست آمده از این دیدگاه قابل اطمینان نباشند. این دیدگاه و نسبی نگری خود نتیجه قرن ها تفکر و تلاش فلاسفه و دانشمندان است و از پختگی خبر میدهد نه از ضعف. اما با این حال آنچه علوم و خردمندان نسبتا درست میدانند بسیار بسیار کاملتر و منطقی تر از آن مفاهیمی است که دین مطلقاً درست میخواند. روش علمی کاملا برخاسته از واقعیت ها و استعداد شناخت ما نسبت به محیط اطراف است و تنها ابزار معتبر بشر برای رسیدن به حقایق است. 🌏
Show more ...
1 284
28
پارادوکس پیتو بیان می‌دارد که در سطح گونه‌ای بروز سرطان با تعداد سلول‌های جانور ارتباط مستقیم ندارد. به‌طور عمومی با یکسان فرض کردن احتمال بروز سرطان در سلول‌ها، انتظار می‌رود هر چه تعداد سلول‌های یک جانور بیشتر باشد (یا جانور بزرگ‌تر باشد) بروز سرطان نیز بیشتر باشد، به‌طور مثال انتظار می‌رود سرطان در نهنگ‌ها بیشتر از انسان‌ها باشد اما نتایج آماری خلاف آن را نشان می‌دهد. توضیح پذیرفته شده‌ای برای این مشاهده وجود ندارد. ♨️
1 258
17
معنای پنهان ماورالطبیعه این است: نه دیده میشوم، نه شنیده میشوم، نه بوییده میشوم و نه کلا با ادراک انسان حس میشوم، نه اندازه گیری و مشاهده میشوم، نه قابل آزمایشم و در کل تجربه نمیشوم.(که البته همین کافیه بگیم‌ پس وجود نداره چنین چیزی دیگه، چون غیرتجربی که وجود ندارد کلمه غیر تجربی انسان انگارانه است و انتزاعی و قابل تعمیم به دنیای واقعی(تجربی) نیست و محصول مغز خراب و دوگانه پندار ماست، درست مثل نیستی که وجود ندارد انتزاعی هست صرفا ساخته شده برای بحث کردن و وقت تلف کردن ). بنابراین سعی نکنید با دانش تجربی مسائل ماورالطبیعه مثل روح و خدای غیرشخص وار را اثبات کنید. معنای پنهان ماورالطبیعه: من با دانش تجربی و یا تجربه انسان اثبات نمیشوم. نتیجه: معنای دیگر ماورالطبیعه: یعنی چیزی که وجود ندارد. فکر کنید! نه قابل تجربه انسانی هست نه قابل اندازه گیری یا آزمایش ، خب پس این یعنی نیست، این یعنی فرافکنی، یعنی خودفریبی، یعنی وقت تلف کردن و آرزو اندیشی. اینجا فرد باورمند به ماورالطبیعه می گوید، هست، مثلا.. اینجا مثال میزند، مثلا میگوید درد، میگوید رویا دیدن و.. و میگوید اینها ماورالطبیعه هستند. اولین سوال بیجوابی که پیش می اید این است که اگر ماورالطبیعه هستند( و غیرتجربی هستند) پس چرا تجربی هستندو قابل اندازه گیری و به دوا و درمان پاسخ میدهند و با بدن انسان حس میشوند و با اختلالی در مغز در مکانیسم درد و رویا دین اختلال ایجاد میشود ! جمع نقیضین. از طرفی همه اینها مکانیسمشان مشخص است و قابل اندازه گیری و پیگیری در بدن و مغز هستند. دست آخر روی می اورند به رویای صادقانه، که گفتیم رویای صادقانه ناشی از خطای حافظه هست: معمولا حافظه کاذب، شما فقط احساس میکنید آنرا خواب دیده اید‌ وقتی حافظه شما بگوید قبلا این را خواب دیده اید، شما که بیرون از مغز نیستید که حافظه خود را کتمان کنید، اسیر مغز هستید، خود مغز هستید، در قفس هستید، ناچارا فریب میخورید(توضیح بیشتر). باقی ادعاها هم فراکنی هست، مثل تله پاتی و تله کینزی و ... که ارزش بحث ندارد و خرافه هستند. نکته اصلی این بحث ماورالطبیعه این است که چون ماورالطبیعه قابل تجربه نیست، پس از کجا میدانید وجود دارد. این پارادوکس نیست، بلکه تناقض هست، جمع نقیضین است که مدعی شویم چیزی هست ولی نمیدانیم که چطور میدانیم که آن چیز هست! اگر میدانید، پس استدلال شما خلاصه میشود در رویا دیدن و درد که مکانیسم تجربی دارند، اگر نمیدانید که دچار تناقض گویی شده اید. انسان خردگرا به چیزی که مدرکی و برهانی پشتش نیست باور ندارد، لزومی هم ندارد ردش کند، همین باور نداشتن کافیست. از این رو باور به ماورالطبیعه اشتباه هست، اما هر اشتباهی مضر نیست. شما میتوانید به ماورالطبیعه باور داشتید کاملا مختار و آزادید، و ما را باکی نیست، به شرط آنکه سعی نکنید به زور به بقیه بقیولانید به شرط انکه سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اموزش و پرورش را از چنین چیز اشتباهی جدا کنید. دسته ای از باورمندان به ماورالطبیعه با تجربه نزدیک به مرگ استدلال میکنند. دقت کنید تجربه نزدیک به مرگ، تجربه!! یعنی چیزی که قابل اندازه گیری است، یعنی اتفاقاتی و توهماتی که رخ میدهند در ان شرایط خاص که مغز رو به تحلیل و اختلال میرود و قاطی میکند اما چون بسیار شرایط آزمایش سخت هست و ظرافت خاصی و اجازه های خاصی و دستگاه‌های خاصی لازم است، اطلاعات کمی از این بازه زمانی وجود دارد. بسیاری از تجارب نزدیک به مرگ توجیه تجربی دارند، و انگشت شماری(اگر اصلا همچین انگشت شماری باشد) هم پاسخش فعلا نمیدانیم است. اما آیا این خردگرایانه هست که نمیدانیم را برابر با ماورالطبیعه بدانیم و دچار سفسطه خدای حفره ها شویم؟ چون نمیدانیم چرا زمین دور خورشید میچرخد پس کار یک خرس پرنده با دامن گلگلی استممکن است انسان ها سالها این استدلال را باور کنند، اما به مرور دانش جواب را پیدا میکند: گرانش در آخر نظر شما چیست آیا دلیلی منطقی برای باور به وجود ماورالطبیعه وجود دارد؟ سام آریامنش ♨️ اطلاعات بیشتر از تجربه نزدیک به مرگ و و و و (به شدت مطالعه اش ضروری است)
Show more ...
image
1 415
52
قسمت دوم از مینی سریالِ مستندِ فرگشتِ مغز: فرگشت برایِ دیدن از دکتر مایلز ویشنوسکی نهم ژوئن 2021 0:00 معرفی 0:28 چرا حواس ما مهم هستند 1:21 ادراکِ بصری: حسِ بینایی 2:02 اولین سلول هایِ حساس به نور 3:31 اولین لکه هایِ چشم 5:09 فرگشتِ انواع مختلف چشم 6:12 فرگشتِ چشم های پیچیده 8:22 فرگشتِ بینایی در مغز 10:00 مهارتِ بینایی بین گونه ها متفاوت است 11:08 خلاصه #فرگشت #تکامل #مغز ترجمه و زیرنویس از نادیه افشاری دوم بهمن 1401 ویدئوی این پست : رزولوشن 360 ویدئوی با رزولوشن 720 : اینجا .

فرگشتِ_مغز2_فرگشت_برایِ_دیدن_از_دکتر_مایلز_ویشنوسکی_360.mp4

1 670
61
دانشمندان علت "بی دردی و ترس و اضطراب نداشتن" این‌ پیرزن ۷۵ ساله را کشف کردند دانشمندان کشف کرده اند که چگونه یک جهش ژنتیکی نادر در یک زن به او اجازه می دهد تا زندگی خود را تقریباً بدون درد زندگی کند و هرگز احساس اضطراب یا ترس نداشته باشد کارشناسان دانشگاه کالج لندن (UCL) دریافته‌اند که چگونه جهش‌های FAAH-OUT در سطح مولکولی کار می‌کنند و جو کامرون از اسکاتلند را قادر می‌سازد تا از تجربه درد فرار کند! اعتقاد بر این است که مکانیسم‌های بیولوژیکی یکسانی به زخم‌ها اجازه می‌دهد تا سریع‌تر بهبود یابند. محققان گفتند این یافته ها که در مجله Brain منتشر شده است، درها را برای تحقیقات دارویی جدید در رابطه با مدیریت درد و بهبود زخم باز می کند. خانم کامرون، 75 ساله، که در نزدیکی دریاچه نس در ارتفاعات زندگی می کند، در سال 2019 زمانی خبرساز شد که دانشمندان UCL اعلام کردند که جهش در ژن FAAH-OUT که قبلا ناشناخته بود باعث شده او احساس درد، استرس یا ترس نداشته باشد. او زمانی که 65 ساله بود به دنبال درمان لگنش مشخص شد به انحطاط شدید مفصل دچار است، در حالی که هیچ دردی را حس نکرده است. او ماه‌ها بعد در بیمارستان رایگمور در اینورنس روی دستش جراحی کرد و پس از آن هم هیچ دردی گزارش نکرد، اگرچه درمان معمولاً بسیار دردناک است. محققان دریافتند که جهش FAAH-OUT بیان ژن FAAH را که مربوط به درد، خلق و خو و حافظه است، کاهش می‌دهد. این تیم کشف کردند که سطح فعالیت آنزیمی در ژن FAAH در مورد خانم کامرون به میزان قابل توجهی کاهش می یابد. آن‌ها همچنین نمونه‌های بافتی را برای مطالعه اثرات جهش‌های ژن FAAH بر سایر مسیرهای مولکولی مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند و افزایش فعالیت در ژن دیگری به نام WNT16 را یافتند که قبلاً با تولید استخوان مرتبط بود. محققان همچنین تغییراتی را در دو ژن دیگر BDNF و ACKR3 پیدا کردند که به اعتقاد آنها ممکن است به کاهش اضطراب، ترس و بی درد خانم کامرون کمک کند. دکتر آندری اوکوروکوف از UCL Medicine نویسنده ارشد این مطالعه، گفت: "ژن FAAH-OUT تنها گوشه کوچکی از یک قاره وسیع است که این مطالعه، نقشه برداری از آن را آغاز کرده است.(یعنی تازه ابتدای راه هستیم). این کاوش‌ها علاوه بر مسیرهای مولکولی مؤثر بر بهبود زخم و خلق و خو، مبنای مولکولی بی دردی را نیز شناسایی کرده‌اند که همگی تحت تأثیر جهش FAAH-OUT هستند من فکر می‌کنم این یافته‌ها پیامدهای مهمی برای حوزه‌های تحقیقاتی مانند بهبود زخم، افسردگی و موارد دیگر خواهد داشت. ترجمه سام آریامنش/ ایندپندنت / بی بی سی ➕
Show more ...
image
2 218
31
مغز انسان ترجیح عجیبی برای صداهایی که از سمت چپ شنیده میشود نشان می دهد! دفعه بعد که چیزهای شیرین را در گوش کسی زمزمه کردید، ممکن است بخواهید سمت چپ او را هدف قرار دهید(خصوصا موقع مخ زنی) دانشمندان علوم اعصاب در مؤسسه فناوری فدرال سوئیس لوزان (EPFL)، بیمارستان دانشگاه لوزان و دانشگاه لوزان در سوئیس، ویژگی عجیبی را در درک ما از صداهای خوشایند کشف کردند. بر اساس اسکن مغز 13 بزرگسال، صداهای مثبت انسان، مانند خنده، هنگامی که از سمت چپ شنیده می شوند، فعالیت عصبی قوی تری را در سیستم شنوایی مغز ایجاد می کنند، که نشان می دهد قشر شنوایی انسان به طور خاص برای اصواتی تنظیم شده است که ما را خوشحال کند. اینکه چرا اصلاً این ترجیح وجود دارد مشخص نیست - آزمایش‌ها فقط بر تغییرات در فعالیت در قشر شنوایی متمرکز بودند. اینکه چگونه چنین تغییری به درک افراد از آن صداها تبدیل می شود، ناشناخته است و باید در تحقیقات آینده آزمایش شود. گفته می‌شود، مطالعات قبلی نشان داده‌اند که گوش سمت چپ به راحتی می‌تواند لحن احساسی در صدای یک فرد را شناسایی کند، و به برخی تخصص‌های اساسی اشاره می‌کند. از آنجایی که گوش سمت چپ ابتدا اطلاعات را به نیمکره راست قشر شنوایی می رساند، فرض بر این بود که سمت راست مغز باید در پردازش احساسات بهتر از سمت چپ باشد! اما این نتایج اخیر نشان می دهد که ممکن است این پاسخ درستی نباشد. هنگامی که شرکت کنندگان در این مطالعه به صداهای شاد انسان از سه جهت مختلف - چپ، مرکز یا راست - گوش دادند، هر دو طرف قشر شنوایی آنها فعال شد؛ اما صداهای ضبط شده که به تنهایی در سمت چپ شنیده می شد، واکنش بسیار قوی تری را به همراه داشت. ساندرا دا کوستا، عصب شناس از EPFL، می گوید: این اتفاق زمانی رخ نمی دهد که صداهای مثبت از جلو یا راست می آیند. ما همچنین نشان می‌دهیم که صداهایی با ظرفیت عاطفی خنثی یا منفی، به عنوان مثال مصوت‌های بی‌معنا یا فریادهای ترسناک، و صداهایی غیر از صداهای انسانی این ارتباط را با سمت چپ ندارند. حساسیت شدید به صداهای خاصی که از جهات خاصی می آیند، مفهوم تکاملی گسترده ای دارد. بقای یک انسان در هزاره های گذشته بدون شک به مشکوک بودن بیش از حد به صداهای مخفیانه از پشت(پشت سر) بستگی داشت. اما خب سوگیری چپ دست نسبت به احساسات در صدای انسان (همین تحقیق) به این راحتی قابل توضیح نیست. استفانی کلارک، عصب‌شناس، می‌گوید: در حال حاضر مشخص نیست که ترجیح قشر شنوایی اولیه برای صداهای مثبت انسان از سمت چپ در طول رشد انسان ظاهر می‌شود یا نه! ا و یا آیا این یک ویژگی منحصر به فرد انسانی است یا خیر؟ ترجمه: سام آریامنش ♨️ The study was published in Frontiers in Neuroscience. نیازمند تایید بیشتر، حدس های اولیه.
Show more ...
2 297
54
دانشمندان تعداد کل دایناسورهای تی‌رکسی(T. Rex) که تاکنون وجود داشته‌اند را تخمین زده‌اند و این آمار ترسناک است تیرانوسوروس رکس(Tyrannosaurus rex) یک خانواده‌ی سلطنتی از دایناسورها است، یک گونه نمادین و قابل شناسایی که طبق مطالعه‌ای جدید، ۱.۷ میلیارد مورد این جانوران پیش از حادثه‌ی ناگوار برخورد یک سیارک با زمین در سیاره‌ی ما پرسه می‌زدند. برای پی بردن به این آمار، اعداد و ارقام زیادی لازم بود. همه چیز از میانگین طول عمر این دایناسورها گرفته تا بلوغ جنسی این جانوران و تعداد تخم‌های تی‌رکسی که زنده مانده‌اند، باید محاسبه و در نظر گرفته می‌شد تا به یک آمار درست برسیم. اگرچه ۱.۷ میلیارد بی شک رقم بزرگی است، اما حدود ۸۰۰ میلیون مورد کمتر از تخمینی است که در یک مطالعه در سال ۲۰۲۱ زده شده بود. آخرین تجزیه و تحلیل انجام شده بر اساس به‌روزترین اطلاعاتی است که ما در مورد رشد و تولید مثل دایناسورها در دست داریم و به نظر می‌رسد دقیق‌تر باشد. به بیان ساده، محاسبات جدید نشان دهنده‌ی نرخ بقای کمتر تی‌رکس‌ها و در مجموع کاهش تولید مثل و تخم‌گذاری است. ما بر اساس مطالعات دقیق فسیلی و مقایسه با گونه‌های امروزی که دانشمندان فکر می‌کنند ویژگی‌های به خصوصی از دایناسورها را حفظ کرده‌اند، داده‌های بسیار مناسبی در مورد این عوامل به دست آوردیم. ♨️
Show more ...
image
1 690
15
. توضیح فرمیون ها بوزون ها به زبان ساده. هر ماده ای که بیاندیشیم در جهان وجود دارد (مردم، یخ، ستارگان، گازها، میکروبها، هوا، صفحه ی مانیتور و شما و غیره)از ساختار ریزی به نام اتم ها ساخته شده اند. میدانیم که اتم ها از موجودات کوچکتری به نام ذرات و یک فضای پر بین ذرات ساخته شده اند. همچنین میدانیم  که این ذرات خود  از ذرات کوچکتری ساخته شده اند. ذرات را همگی میشناسیم پروتون نوترون در هسته و الکترون به دور هسته. به این سه ذره فرمیون ها میگویند. فرمیونها یک سیستم پیام رسانی دارند که بین آن ذرات ردو بدل شده و به راههای معینی موجب ایجاد تاثیر و تغییر آن ذرات میشود. سیستم پیام رسانی انسان را در نظر بگیرید، کبوتر نامه بر ،فکس  تلفن، پست سرویس های این  سیستم نامیده میشود.اما همه ی انسان ها از هر چهار سرویس فوق برای رد و بدل کردن پیام استفاده نمیکنند. در مورد ذرات مادی هم این سیستم پیام رسانی وجود دارد که شمال 4 سرویس میشود.این سرویس ها را نیرو می نامیم.ذراتی وجود دارد که این پیامها را بین فرمیون ها و حتی بین خود ردو بدل میکنند.این ذرات پیام رسان را بوزون می نامند. پس هر ذره ای که در هستی وجود دارد،یا فرمیون هست یا بوزون.گفتیم که چهار سرویس وجود دارد که نیرو نامیده میشود،یکی از این نیروها گرانش است،گرانش که ما را روی زمین نگه میدارد,.این گرانش گرانشی که مارا روی زمین نگه میدارد میتوانیم مثل پیامی در نظر بگیریم.حامل این پیام نوعی بوزون هست که گراویتون نامیده میشود.گراویتون ها حامل پیامی هستند بین ذرات بدن ما و ذرات زمین که به ذرات زمین و بدن ما میگوید به م نزدیک شوید. سرویس دوم پیامرسانی یا نیروی دوم ،نیروی الکترومغناطیس است،،نیروی الکترو مغناطیس پیامهای هست که به وسیله ی بوزون هایی به نام فوتون ،بین پروتون های درون هسته ی یک اتم و الکترون های نزدیک به آن ،یا بین الکترونها ردوبدل میشود.این پیامها موجب میوشد که الکترون ها دور هسته گردش کنند.در مقیاس بزرگتر از اتم، فوتون ها خودشان را به صورت نور نشان میدهند . سومین سرویس پیام رسان نیروی قوی هست که موجب میشود هسته ی اتم یکپارچگی خودش را حفظ کند، و چهارمین سرویس نیروی ضعیفی هست که موجب رادیواکتیویته می شود. فعالیت این چهار نیرو باعث ردوبدل کردن پیام بین کلیه فرمیونهای جهان و برهمکنش بین انها میشود.بدون این چهار نیرو هر فرمیون اگر وجود هم داشته باشد در تنهایی به سر میبرد.ساده بگم اگر این چهار نیرو روی ندهد هیچ اتفاقی نمیافتد. اگر درست یادم باشد این نوشته هاوکینگ است 🌎 
Show more ...
1 683
44
استفن هاوكينگ طلاق ميگيره. اين وحشتناكه! اگر باهوشترين مرد دنيا نتونسته زنها رو بفهمه،خب پس ترتيب ما داده شده ! جِى لنو
1 483
15
نمودار اهمیت مذهب برای ساکنان کشورهای مختلف. مقایسه کنید کشورهای درپیت سمت چپ رو با کشورهای پیشرفته سمت راست ♨️
2 518
96
چطور با مهربانی انتقاد کنیم ؟ چهار گام نقد هوشمندانه از دنیل دنت آرتور مارتین می‌گفت وقتی درباره مسایل اخلاقی یا علمی بحث می‌کنید،‌ هدف‌تان را نزدیکی به حقیقت و نه غلبه بر رقیب بگذارید. در این صورت هیچ وقت بازنده نخواهید بود. البته اوضاع همیشه به این شکل پیش نمی‌رود به خصوص وقتی از پشت کیبورد علیه مخالفین عقیده‌تان اعلام جنگ می‌کنید. بعضی نقدها واقعا شایسته حرف مارک تواین هستند که می‌گفت نماد منتقدین بایستی سرگین غلتانک (حشره‌ای کوچک م.) باشد که تخم‌اش را در پهن دیگران می‌کارد. هدف از نقد می‌بایست افزایش آگاهی عمومی باشد. در زمانه‌ای که همه خودشان را منتقد صاحب سبک می‌دانند، دنیل دنت، فیلسوف برجسته پرسیده است: وقت نقد کردن چقدر مهربانی لازم است؟ دنت در کتاب جدیدش، با الهام از واضع نظریه بازی، آناتول راپاپورت قوانین چهارگانه‌ای برای پرهیز از مضحکه کردن رقیب ابداع کرده: ۱. می‌بایست تلاش بکنید ابتدا موضع رقیب تان را به قدری واضح و شفاف و منصفانه صورت بندی بکنید که بگوید سپاسگذارم ایکاش خودم به این خوبی می‌گفتمش ۲. تمامی مواردی که با رقیب تان اتفاق نظر دارید را ذکر بکنید، به خصوص آنهایی که فراتر از عقل سلیم و توافق عمومی است ۳. هر آنچه از رقیب‌تان آموخته‌اید را ذکر بکنید ۴. تنها آن موقع است که حق گفتن کلامی در نقد او دارید از سایت brainpickings ♨️  
Show more ...
image
1 972
68
از بین میلیون ها عکس, ویدیو,گزارش و ادعا در زمینه شی ناشناس پرنده(ufo) فقط این تصویر هست که نظر من را به خودش جلب میکند. این تصویر واقعی و رسمی است. یک عکس از یک شی ناشناس پرنده(ufo) مربوط به ۱۹۹۰ در اسکاتلند که اخیرا عمومی شده است(قانون ۳۰ سال زمان برای عمومی کردن فایلهای محرمانه در بریتانیا ) البته جزئیات پرونده برای ۵۰ سال دیگر محرمانه میماند یعنی تا ۲۰۷۲ همانطور که میبینید یک جنگنده نیروی هوایی سلطنتی نیز در تصویر وجود دارد چون تبعا برای بررسی فراخوانده شده است. ممکن است برخی تصور کنند این یک وسیله حمل و نقل بیگانه هست. خب بله این هم برای خودش یک فرضی است. اما فرض های بهتر این هست که این شی ناشناس پرنده احتمالا یک هواپیمای جاسوسی پیشرفته امریکایی یا روسی است. به هر حال قضاوت با خودتان. حدود ۳ درصد از گزارش های اشیای ناشناس پرنده هیچ توضیحی ندارند. ناسا و پنتاگون نیز اخیرا به طور جدی در زمینه ufo فعالیت خود را آغاز کرده اند که میتوانید در دو کانال سرچ کنید از نظر علمی و منطقی تا امروز هیچ مدرکی و شواهدی دال بر وجود حیات فرازمینی کشف نشده است ♨️
Show more ...
1 679
32
صحبت کردن با کودک می تواند مغز او را در سطح سلولی تغییر دهد بر اساس تحقیقات جدید، صحبت با نوزادان می تواند به شکل گیری ساختار مغز در حال رشد آنها کمک کند. مطالعه ای که توسط محققان دانشگاه East Anglia در بریتانیا انجام شد نشان داد کودکان نوپا که به طور منظم با آنها صحبت های بیشتری انجام‌ میشود، نورون های کارآمدتری دارند. به طور خاص، اسکن‌های مغزی نشان داد که مناطق پردازش زبان این کودکان میزبان غلظت بیشتری از میلین است _ غلاف عایق‌ای که نورون‌ها را احاطه کرده و به آنها اجازه می‌دهد پیام‌ها را سریع‌تر و کارآمدتر ارسال کنند. اینکه آیا این میلین اضافی واقعاً بر توانایی های زبانی یک کودک دو و نیم ساله تأثیر می گذارد، ناشناخته است، اما محققان گمان می کنند که می تواند مزایای مهمی داشته باشد. آنها می گویند میلین پیچیده شده به دور یک نورون، کمی شبیه چسباندن نوار چسب بر روی لوله ای است که سوراخ هایی در آن وجود دارد.  این به نورون کمک می کند تا سیگنال بیشتری را از نقطه A به نقطه B دریافت کند و ارتباط خود را با سایر نورون ها تقویت کند. جان اسپنسر، روانشناس شناختی در دانشگاه آنگلیا شرقی، می گوید: اگرچه هنوز چیزهای بیشتری برای یادگیری در مورد این فرآیندها وجود دارد، اما پیام این تحقیق واضح است - با کودک نوپای خود صحبت کنید، احتمالا این خوب است 🥉 ♨️
Show more ...
image
1 857
45
پست ریپلی شده را مطالعه کنید. این ویدئو تسلابات به تازگی منتشر شده است. ♨️

file

1 742
31
آهنگ آسمان عشق اُستاد شجریان با صدای بیلی آیلیش گفته میشود کار هوش مصنوعی هست، من از صحت ماجرا خبر ندارم. اگر این درست باشد میشود صدای ماندگار بسیاری را زنده کرد، یا میشود آهنگهای مختلف دنیا را با صدای خواننده های مختلف بازسازی کرد. مثلا مرغ سحر را با صدای ادل!؟ ♨️

Billie Eilish - Aseman e Eshgh.mp3

1 636
76
ربات هوش مصنوعی ChatGPT در آگاهی عاطفی از انسان پیشی گرفت! پژوهش جدیدی که در امپریال کالج لندن (Imperial College London) انجام شده است، از مقیاس سطح آگاهی عاطفی برای ارزیابی پاسخ‌های ChatGPT (چت جی‌پی‌تی) به سناریوهای گوناگون و مقایسه عملکرد آن با هنجارهای عمومی استفاده کرد. این چت‌بات مبتنی بر هوش مصنوعی نه تنها از میانگین عملکرد انسان بهتر عمل کرد، بلکه به مرور زمان پیشرفت قابل توجهی را نشان داد. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهند که ChatGPT می‌تواند فناوری ارزشمندی در آموزش شناختی افراد مبتلا به اختلالات آگاهی عاطفی باشد و همچنین، تشخیص و ارزیابی روانپزشکی را آسان‌تر کند. آیا ChatGPT می‌تواند احساسات را درک و بیان کند یا خیر؟ آگاهی عاطفی، توانایی تشخیص و بیان احساسات خود و دیگران است. این توانایی، یک عامل مهم در تعامل انسانی به شمار می‌رود و به عنوان یک توانایی ارزشمند در تشخیص و درمان آسیب‌شناسی روانی شناخته می‌شود. پژوهش امپریال کالج لندن، با هدف تعیین کمیت قابلیت‌های آگاهی عاطفی ChatGPT و با استفاده از مقیاس سطح آگاهی عاطفی به عنوان یک معیار انجام شد. نتایج این پژوهش، بسیار امیدوارکننده بودند. در بررسی اولیه، ChatGPT نسبت به انسان، عملکرد بهتری را در همه مقیاس‌های سطح آگاهی عاطفی داشت. در ارزیابی بعدی، عملکرد چت‌بات به طور چشمگیری بهبود یافت و تقریبا به حداکثر امتیاز ممکن در مقیاس سطح آگاهی عاطفی رسید. دقت پاسخ‌های آن نیز امتیاز فوق‌العاده بالایی را به دست آورد. این پژوهش نه تنها نشان می‌دهد که ChatGPT قادر به ایجاد پاسخ‌های احساسی دقیق متنی است، بلکه عملکرد آن به طور قابل توجهی به مرور زمان بهبود می‌یابد ♨️ ترجمه ایسنا/
Show more ...
image
2 234
47
نه، کهکشان ها کم و بیش به صورت منفعل در فضای اطراف خود می نشینند. همانطور که فضای بین کهکشان ها گسترش می یابد، کهکشان ها را از هم دورتر می کند - مانند کشمش در خمیر در حال انبساط. لابد عکس و گیفش رو دیدید.‌ اما شنیدم که کهکشان راه شیری ما ممکن است روزی با کهکشان همسایه برخورد کند.  اگر کهکشان ها همه از یکدیگر دور می شوند، چگونه می توانند با هم برخورد کنند؟ سوال دیروز دوستان در گروه جهان مکانی پر هرج و مرج است - و گرانش یک کهکشان یا گروهی از کهکشان‌ها ممکن است حرکت همسایگان نزدیکش را مختل کند و باعث برخورد آنها شود.  با این حال، به طور متوسط، وقتی دو تکه به اندازه کافی بزرگ از فضا را مقایسه می کنید، کهکشان های یکی در حال دور شدن از کهکشان های دیگر هستند. سناریوی بیگ بنگ از کجا آمد؟ اگر فضا (و همه چیز همراه با آن) اکنون در حال انبساط است، پس جهان باید در گذشته بسیار متراکم تر بوده باشد.  یعنی تمام ماده و انرژی (مانند نور) که در جهان مشاهده می کنیم در گذشته در فضای بسیار کوچک تری فشرده شده بود.  نظریه گرانش انیشتین ما را قادر می سازد تا "فیلم" جهان را به عقب اجرا کنیم - یعنی چگالی که جهان باید در گذشته داشته باشد را محاسبه کنیم.  نتیجه: هر تکه ای از جهان که می توانیم مشاهده کنیم - مهم نیست چقدر بزرگ است - باید از یک حجم بی نهایت کوچک از فضا منبسط شده باشد. چگونه بفهمیم انفجار بزرگ چه زمانی رخ داده است؟ با تعیین سرعت انبساط جهان در حال حاضر، و سپس «اجرای فیلم جهان» به عقب در زمان، با استفاده از نظریه گرانش اینشتین.  نتیجه این است که فضا حدود 15 میلیارد سال پیش شروع به گسترش کرد، چند میلیارد سال داد یا طول کشید.  این عدد نامشخص است، تا حدی به دلیل عدم قطعیت در اندازه‌گیری‌های فعلی ما در مورد سرعت انبساط جهان، مقدار ماده و انرژی و حتی نوع انرژی در جهان. آیا می دانیم انفجار بزرگ در کجا در فضا اتفاق افتاده است؟ این یک تصور اشتباه رایج است که انفجار بزرگ یک "انفجار" بود که در جایی در فضا رخ داد.  اما بیگ بنگ خود گسترش فضا بود.  هر قسمت از فضا در آن شرکت داشت.  به عنوان مثال، بخشی از فضا که توسط زمین، خورشید و کهکشان راه شیری ما اشغال شده بود، زمانی، در طول انفجار بزرگ، بسیار گرم و متراکم بود.  همین امر در مورد هر بخش دیگری از کیهان که می توانیم ببینیم نیز صادق است. هنرمندان ممکن است ترسیم یک "گلوله آتشین" در حال گسترش به فضا را دراماتیک تر بدانند، اما تا آنجا که می دانیم، چنین "توپ" وجود نداشت. چگونه بفهمیم که واقعاً بیگ بنگ وجود داشته است؟ این یارو چه خنگ بوده ۴۰ بار توضیح داد دانشگاه هاروارد😐 همانطور که در بالا ذکر شد، مشاهده می‌کنیم که کهکشان‌ها دقیقاً به روشی که در سناریوی بیگ بنگ پیش‌بینی شده بود، از هم جدا می‌شوند.  اما سرنخ های مهم دیگری نیز وجود دارد. اخترشناسان در سراسر جهان دو عنصر شیمیایی را شناسایی کرده‌اند که تنها در طی انفجار بزرگ می‌توانستند ایجاد شوند: هیدروژن و هلیوم.  علاوه بر این، این عناصر فقط به نسبت (تقریباً 75٪ هیدروژن، 25٪ هلیوم) مشاهده می شوند که پیش بینی می شود در طول انفجار بزرگ تولید شده اند.  این پیش‌بینی مبتنی بر درک کاملاً تثبیت شده ما از واکنش‌های هسته‌ای است - مستقل از نظریه گرانش اینشتین. دوم، ما در واقع می توانیم نور باقی مانده از دوران انفجار بزرگ را تشخیص دهیم.  نور کورکننده ای که در منطقه ما از فضا وجود داشت، مدت هاست به دوردست های کیهان سفر کرده است.  اما نور از بخش‌های دوردست کیهان اکنون میلیاردها سال پس از انفجار بزرگ به زمین می‌رسد.  مشاهده می شود که این نور دارای تمام ویژگی هایی است که از سناریوی بیگ بنگ و درک ما از گرما و نور انتظار می رود. اما من در اخبار شنیده ام که در نظریه انفجار بزرگ مشکلاتی وجود دارد.  آیا هنوز فقط یک "نظریه" است؟ بیگ بنگ در واقع اصلا یک "نظریه" نیست، بلکه مدلی درباره لحظات اولیه جهان ماست که شواهد برای آن بسیار زیاد است.  اما سناریوی(مدل) بیگ بنگ نمی تواند کل داستان باشد و جزئیات آن موضوع تحقیقات شدید است. 🔴  آیا انفجار بزرگ منشأ جهان بود؟ این یک تصور غلط رایج است که انفجار بزرگ منشأ جهان است.  در واقع، سناریوی بیگ بنگ در مورد چگونگی پیدایش جهان در وهله اول کاملاً ساکت است.  در واقع، هر چه به زمان «صفر» نزدیک‌تر می‌شویم، مطمئن‌تر از آنچه که واقعاً اتفاق افتاده، کمتر می‌شویم، زیرا توصیف کنونی ما از قوانین فیزیکی هنوز برای چنین افراطی‌هایی از طبیعت اعمال نمی‌شود. سناریوی بیگ بنگ به سادگی فرض می کند که فضا، زمان و انرژی از قبل وجود داشته است.  اما چیزی در مورد اینکه آنها از کجا آمده اند. به ما نمی گوید - یا اینکه چرا جهان در ابتدا گرم و متراکم متولد شده است. 👆👆👆👆
Show more ...
1 342
34
پس این ایده که جهان زمانی یک نقطه بوده از کجا آمده است؟ در بیشتر قرن بیستم، اخترشناسان و فیزیکدانان بر این باور بودند که فضا ممکن است بی‌نهایت بزرگ نباشد - یعنی ممکن است فضا در واقع روی خود منحنی شود و یک "جهان بسته" را تشکیل دهد.  این شکل سه بعدی غیرمعمول در اواسط دهه 1800 توسط ریاضیدان بزرگ برنهارد ریمان کشف شد.  این شکل بعداً توسط انیشتین به عنوان یک شکل ممکن برای جهان مورد علاقه قرار گرفت.  چنین جهان بسته ای حجم محدودی دارد، اما هیچ مرز یا لبه ای ندارد.  اگرچه جهان های بسته را نمی توان از بیرون تجسم کرد، اما می توان آنها را از درون تجسم کرد.   اگر چنین فضایی را به سمت پایین کوچک کنید، همه چیز در آن به هم نزدیکتر می شود و حجم جهان بسته نزدیک و نزدیکتر می شود.  به صفر  اما هنوز جایی خارج از فضای ناظر وجود ندارد. شواهد کنونی نشان می دهد که به نظر می رسد بخش ما از جهان خمیده نیست. این به ما می گوید که یا جهان بی نهایت بزرگ است، یا آنقدر بزرگ است که ما نمی توانیم انحنای آن را از قسمت کوچکی که می توانیم مشاهده کنیم، تشخیص دهیم - همانطور که اگر اندازه گیری های ما به یک جعبه شنی محدود می شد، نمی توانستیم بگوییم که زمین منحنی است.  ! • اگر جهان بسیار متراکم شروع شده است، چرا به یک سیاهچاله سقوط نکرده است؟ توده ای به اندازه کافی بزرگ از ماده فرو می ریزد تا یک سیاهچاله را تشکیل دهد، اما فقط در صورتی که توسط فضای (نسبتا) خالی احاطه شده باشد.  در طول انفجار بزرگ، هیچ فضای خالی وجود نداشت: تمام فضا کم و بیش یکنواخت از ماده و انرژی پر شده بود.  هیچ «مرکز جذب‌ی» وجود نداشت که ماده بتواند پیرامون آن ادغام شود.  در این شرایط، سیاهچاله ای در مقیاس کیهانی تشکیل نخواهد شد • چرا نگاه کردن به فضا به معنای نگاه کردن به گذشته است؟ زیرا زمان می برد تا نور از اجسام دور به ما برسد.  ما خورشید را همانطور که در حدود 8 دقیقه پیش به نظر می رسید می بینیم ... ستاره های دیگر را همانطور که سال ها قبل به نظر می رسید ... و کهکشان های دور را همانطور که میلیون ها یا حتی میلیاردها سال پیش به نظر می رسیدند. • من شنیده ام که انبساط جهان ممکن است در حال افزایش باشد.  آیا نیروی «ضد گرانش» وجود دارد؟ مطالعات کنونی در مورد ستارگان در حال انفجار دور، اخترشناسان را به این نتیجه رسانده است که جهان نه تنها در حال انبساط است، بلکه انبساط ممکن است با گذشت زمان شتاب بگیرد.  این به دلیل «نیروی ضد گرانش» نیست، بلکه به دلیل خود گرانش است.  در واقع، این اثر به عنوان یک احتمال بر اساس نظریه گرانش اینشتین پیش بینی شده بود. (ممکن است عجیب به نظر برسد که گرانش می تواند "دافع کننده" و همچنین جذاب باشد. رازش این است که انبساط در تار و پود فضا اعمال می شود - نه برای ماده درون آن؛ فضا بسیار متفاوت از ماده رفتار می کند. برای مثال، هیچ تکه ای وجود ندارد.  ماده می تواند با سرعت نور در فضا حرکت کند، اما خود فضا می تواند سریعتر از سرعت نور منبسط شود. به طور مشابه، در حالی که ماده توسط گرانش به مواد دیگر جذب می شود، فضا رفتار متفاوتی دارد: فضا می تواند در نتیجه منبسط یا منقبض شودوقتی می گویند "جهان در حال انبساط است" دقیقا چه چیزی در حال انبساط است؟ هر چقدر هم که عجیب به نظر برسد، فضا به خودی خود در حال گسترش است - به ویژه، مناطق وسیع فضای بین کهکشان ها. اما اگر نمی توانید فضا را ببینید، یا آن را احساس کنید یا آن را لمس کنید - چگونه می تواند در حال گسترش باشد؟ به گفته اینشتین، فضا عدم نیست.  این یک چیز واقعی، قابل کشش و انعطاف پذیر است.  در واقع، درک خواص و رفتار فضا هدف اصلی فیزیک مدرن است. چرا کسی تا به حال فکر می کرد که فضا باید در حال گسترش باشد؟  آیا این یک ایده دور از ذهن نیست؟ این تصور که فضا در حال انبساط است، پیش‌بینی نظریه گرانش اینشتین است که یک رابطه ساده اما جهانی بین فضا، زمان و ماده را توصیف می‌کند.  اما این پیشگویی بود که انیشتین آن را باور نکرد.  در واقع، او سعی کرد نظریه خود را اصلاح کند تا از شر آن خلاص شود. پس چگونه بفهمیم که فضا واقعاً در حال گسترش است؟ در اواخر دهه 1920، ستاره شناس ادوین هابل برای اولین بار مشاهده کرد که کهکشان های دور در حال دور شدن از ما هستند، درست همانطور که انتظار می رود اگر فضای بین کهکشان ها در حال افزایش حجم باشد - و درست همانطور که توسط نظریه گرانش اینشتین پیش بینی شده بود.  از آن زمان، ستاره شناسان این رکود را برای میلیون ها کهکشان اندازه گیری کرده اند.  اما شواهد دیگری نیز وجود دارد. آیا کهکشان های جهان در فضا حرکت می کنند؟
Show more ...
1 016
34
نتیجه اینکه: بیگ بنگ یک مدل هست که علت پیدایش انرژی، زمان و فضا را توصیف نمی‌کند؛ بلکه این مدل یک بازه زمانی را توصیف می‌کند که چگونه جهان از وضعیت چگال و داغ اولیه به شکل کنونی آن رسید. بیگ بنگ منشا  انرژی نیست، بیگ بنگ آغاز انرژی نیست و در مورد منشا انرژی سکوت میکند بیگ بنگ منشا وجودی یا آغاز وجود زمان نیست بیگ بنگ‌منشا وجودی فضا نیست بین فضا و زمان و بافت فضازمان تفکیک قائل شوید بیگ بنگ، آغاز به آن معنای واقعی کلمه نیست. بلکه مدل توصیف کننده یک بازه زمانی خاص است اینکه منشا انرژی و زمان و فضا چه هستند مشخص نیست. خرواری منبع وجود دارد که از گذاشتن آنها صرف نظر میکنم. ♨️
Show more ...
1 904
40
همینطور بخش بیگ بنگ در ویکی پدیا انگلیسی
1 594
16
لیست اشتباهات متداول عامه در ویکی پدیا نیز به این اشتباه متداول اشاره کرده است.
1 324
16
بیگ بنگ یک مدل هست که علت پیدایش انرژی، زمان و فضا را توصیف نمی‌کند؛ بلکه این نظریه توصیف می‌کند که چگونه جهان از وضعیت چگال و داغ اولیه به شکل کنونی آن رسید. بیگ بنگ منشا انرژی نیست بیگ بنگ آغاز انرژی نیست و در مورد منشا انرژی سکوت میکند بیگ بنگ منشا وجودی زمان نیست و ایضا مثل بالا بیگ بنگ‌منشا وجودی فضا نیست و ایضا مثل بالا بیگ بنگ، آغاز به آن معنای واقعی کلمه نمیتواند باشد.
1 186
29
بخش هایی از لینک بالا از دانشگاه هاروارد: • آیا جهان لبه ای دارد که فراتر از آن چیزی وجود ندارد؟ کهکشان ها تا جایی که ما می توانیم تشخیص دهیم گسترش می یابند... بدون هیچ نشانه ای از کاهش. هیچ مدرکی مبنی بر اینکه جهان لبه دارد وجود ندارد.  بخشی از کیهان که می توانیم از زمین مشاهده کنیم، کم و بیش به طور یکنواخت پر از کهکشان هایی است که در هر جهتی تا آنجایی که ما می بینیم امتداد دارند - بیش از 10 میلیارد سال نوری یا حدود 6 میلیارد تریلیون مایل.  ما می دانیم که کهکشان ها باید بسیار فراتر از آن چیزی که می توانیم ببینیم گسترش یافته اند، اما نمی دانیم که آیا جهان بی نهایت است یا نه.  وقتی اخترشناسان گاهی اوقات (با بی دقتی!) به کهکشان های "نزدیک لبه کیهان" اشاره می کنند، تنها به لبه جهان قابل مشاهده اشاره می کنند - یعنی بخشی که ما می توانیم ببینیم. •  آیا کهکشان ها روی سطح یک کره قرار گرفته اند؟ نه. کهکشان ها در واقع روی سطح یک کره قرار ندارند.  بسیاری از دانش آموزان و معلمان به اشتباه بر این باورند که کهکشان های جهان بر روی سطح یک کره قرار گرفته اند.  یکی از منشأهای این تصور اشتباه، نمایش رایج بیگ‌بنگ به صورت  "منفجر کردن  یک شکل بالنی(همون عکسهای رایجی که ازش میبینید)" برای مدل سازی انبساط جهان است.   یکی دیگر از این باورهای اشتباه این است که در طول انفجار بزرگ، ماده از یک نقطه به فضا گسترش یافته است.  •  چرا ما نمی توانیم کل جهان را ببینیم؟ ما می توانیم تقریباً تا آنجایی که طبیعت به ما اجازه می دهد ببینیم.  دو چیز ما را از دیدن بیشتر باز می دارد.  اول، جهان با گذشت زمان در حال تکامل بوده است.  ستاره ها و کهکشان ها همیشه وجود نداشتند.  بنابراین نور بسیاری از کهکشان‌های جهان هنوز فرصتی برای رسیدن به ما نداشته است.  دوم، جهان با گذشت زمان در حال گسترش است.  باز هم، نور از بخش اعظم کیهان هنوز فرصتی برای رسیدن به ما نداشته است. اگر می توانستید به طور ناگهانی زمان را در همه جای کیهان منجمد کنید و به طور جادویی تمام همه چیز در این جهان را بررسی کنید، کهکشان هایی را خواهید دید که بسیار فراتر از آنچه امروز می بینیم گسترش یافته اند.  اما تا کجا، هیچ کس نمی داند. •  آیا اصطلاح «جهان» به فضا اشاره دارد یا به ماده موجود در آن یا به هر دو؟ درست صد سال پیش، دانشمندان جهان را بر حسب ماده می‌اندیشیدند.  فضا فقط «خالی» بود که ماده در آن زندگی می کرد. امروز وضعیت برعکس شده است.  در طول قرن بیستم، دانشمندان دریافتند که فضا «عدم» نیست.  ابتدا انیشتین نشان داد که فضا دارای ساختار است: انعطاف پذیر است و می تواند کشیده شود.  (در واقع، وقتی ستاره شناسان در مورد "انبساط کیهان" صحبت می کنند، منظور آنها کشش فضا بین خوشه های کهکشانی است - نه حرکت کهکشان ها در فضا.) بعدها، دانشمندان ویژگی های دیگری از فضا را یافتند.  به عنوان مثال، ماده و ضد ماده به طور معمول در آزمایشگاه از خود فضا (و منبع انرژی) ایجاد می شوند.  انواع ذراتی که می توانند وجود داشته باشند ساختار فضا را منعکس می کنند.  در واقع، اکنون شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد فضا ممکن است مقدار کمی انرژی از خود داشته باشد، شکلی که قبلاً ناشناخته است.  اگر چنین است، فضا واقعاً وزن دارد! کشف ویژگی‌های فضا یکی از عمیق‌ترین و مهم‌ترین مشکلات علم مدرن است. •آیا جهان از یک نقطه منبسط شد؟  اگر چنین است، آیا جهان نباید لبه داشته باشد؟ نه. بیگ بنگ یک انفجار در فضا نبود.  این فرآیندی بود که تمام فضا را در بر می گرفت.  این تصور غلط بیش از هر چیز دیگری در کیهان شناسی باعث سردرگمی می شود.  متأسفانه، بسیاری از دانش‌آموزان، معلمان و دانشمندان (!) به اشتباه «بیگ بنگ» را انفجاری تصور می‌کنند که در نقطه‌ای از فضا رخ داده و ماده را به بیرون پرتاب می‌کند. در حقیقت، تمام فضا از همان ابتدا پر از انرژی بود.  هیچ مرکزی برای انبساط وجود نداشت و هیچ نقطه جادویی که ماده از آن به بیرون پرتاب می شد وجود نداشت.  این سردرگمی تا حدی به دلیل این نتیجه گیری شگفت انگیز است که بخش قابل مشاهده از جهان زمانی در یک حجم بسیار کوچک بسته بندی شده است.  اما آن گلوله اولیه ماده و انرژی توسط فضای خالی احاطه نشده بود ... توسط ماده و انرژی بیشتری احاطه شده بود (که امروز فراتر از منطقه ای است که ما می توانیم مشاهده کنیم.) در واقع، اگر اکنون کل جهان بی نهایت بزرگ است، پس  همیشه بی نهایت بود، از جمله در طول انفجار بزرگ. اگر جهان اکنون بینهایت است پس جهان موقع انفجار بزرگ  هم بینهایت بود✅ به بیان دیگر، شواهد کنونی فقط نشان می دهد که جهان اولیه - کل جهان - بسیار چگال بوده است - اما لزوماً بسیار کوچک نیست.  بنابراین انفجار بزرگ در همه جای فضا اتفاق افتاد، نه در نقطه خاصی از فضا.
Show more ...
1 128
36
چقدر طول میکشد تا به مریخ سفر کنیم؟ این موضوع به چیزهای زیادی بستگی دارد. به گفته ناسا، یک سفر یک طرفه به سیاره سرخ حدود ۹ ماه طول می‌کشد و اگر بخواهید یک سفر رفت و برگشت انجام دهید، در مجموع حدود ۲۱ ماه طول می‌کشد، زیرا باید حدود سه ماه در مریخ صبر کنید تا مطمئن شوید که زمین و مریخ در موقعیت مناسبی برای بازگشت به خانه هستند. در ۹ ماهی که طول می‌کشد تا به مریخ برسید، سیاره سرخ مسافت قابل توجهی را در مدار خود(حدود سه هشتم مسیر به دور خورشید) طی می‌کند. شما باید طوری برنامه‌ریزی کنید که مطمئن شوید زمانی که به مریخ می‌رسید، مریخ آنجا باشد. عملاً این بدان معنی است که شما فقط زمانی می‌توانید سفر خود را شروع کنید که زمین و مریخ به درستی در یک راستا قرار گیرند که این اتفاق فقط هر ۲۶ ماه یک‌ بار اتفاق می‌افتد. یعنی هر ۲۶ ماه فقط یک پنجره پرتاب وجود دارد. از لحاظ نظری، نزدیک‌ترین فاصله زمین و مریخ به یکدیگر زمانی است که مریخ در نزدیکترین نقطه خود به خورشید(حضیض) و زمین در دورترین نقطه خود(اوج) باشد. این باعث می‌شود که این دو سیاره تنها ۵۴.۶ میلیون کیلومتر از هم فاصله داشته باشند. با این حال چنین نزدیکی هرگز در تاریخ مکتوب رخ نداده و نزدیکترین فاصله ثبت شده میان این دو سیاره تاکنون در سال ۲۰۰۳ رخ داده است، زمانی که آنها تنها ۵۶ میلیون کیلومتر از هم فاصله داشتند. این دو سیاره زمانی از هم دورتر هستند که هر دو در دورترین فاصله خود از خورشید و در طرف مقابل این ستاره قرار گیرند. در این نقطه، آنها می‌توانند ۴۰۱ میلیون کیلومتر از هم فاصله داشته باشند. در مجموع، میانگین فاصله بین زمین و مریخ ۲۲۵ میلیون کیلومتر است. چقدر طول می‌کشد تا نور از زمین به مریخ برسد؟ نور تقریباً با سرعت ۲۹۹ هزار و ۷۹۲ کیلومتر در ثانیه حرکت می‌کند. بنابراین، نوری که از سطح مریخ می‌تابد، مدت زمان‌های زیر را برای رسیدن به زمین(یا برعکس) نیاز دارد: کمترین زمان ممکن: ۱۸۲ ثانیه معادل ۳.۰۳ دقیقه کمترین زمان ثبت شده: ۱۸۷ ثانیه معادل ۳.۱۱ دقیقه بیشترین زمان: ۱۳۴۲ ثانیه معادل ۲۲.۴ دقیقه زمان متوسط: ۷۵۱ ثانیه معادل حدود ۱۲.۵ دقیقه اگر با سریعترین وسیله ساخت بشر حرکت کنیم چه؟ سریع‌ترین فضاپیمای ساخته دست بشر تاکنون، کاوشگر خورشیدی پارکر ناسا است و با نزدیک‌تر شدن به خورشید، همواره رکوردشکنی می‌کند. این کاوشگر در ۲۱ نوامبر ۲۰۲۱ طی دهمین پرواز نزدیک خود از کنار خورشید به حداکثر سرعت ۱۶۳ کیلومتر در ثانیه رسید که معادل سرعت خارق‌العاده ۵۸۶ هزار کیلومتر در ساعت است. طبق بیانیه ناسا زمانی که کاوشگر خورشیدی پارکر در دسامبر ۲۰۲۴ به فاصله ۶.۲ میلیون کیلومتری از سطح خورشید برسد، سرعت این فضاپیما به سرعت باورنکردنی ۶۹۲ هزار کیلومتر در ساعت خواهد رسید. بنابراین اگر از لحاظ نظری قادر بودیم سوار بر کاوشگر خورشیدی پارکر شویم و آن را در مسیری قرار دهیم که در یک خط مستقیم از زمین به مریخ سفر کند، با سرعتی که این کاوشگر در طول دهمین پرواز خود به آن رسیده(۱۶۲.۵ کیلومتر در ثانیه)، مدت زمانی که برای رسیدن به مریخ لازم است، به شرح زیر بود: کمترین زمان ممکن: ۹۳ ساعت کمترین زمان قابل دسترس: ۹۵ ساعت بیشترین زمان: ۶۸۶ ساعت(۲۸.۵ روز) زمان متوسط: ۳۸۴ ساعت(۱۶ روز) مشکل محاسبات قبلی این است که فاصله بین دو سیاره را به صورت یک خط مستقیم اندازه‌گیری کرده‌اند. سفر از دورترین مسیر زمین و مریخ مستلزم یک سفر مستقیم از طریق خورشید است و فضاپیماها باید در مداری به دور ستاره منظومه شمسی حرکت کنند. اگرچه این مشکلی برای نزدیکترین سفر ممکن نیست، اما وقتی زمین و مریخ در یک سمت خورشید قرار دارند، مشکل دیگری وجود دارد. در محاسبات فرض می‌شود که دو سیاره در یک فاصله ثابت باقی می‌مانند. یعنی زمانی که دو سیاره در نزدیک‌ترین فاصله هستند و یک کاوشگر از زمین پرتاب می‌شود، فرض بر این است که مریخ در این مدت در همان فاصله باقی می‌ماند. اما در واقعیت، سیارات در طول گردش خود به دور خورشید با سرعت‌های متفاوتی در حال حرکت هستند. بنابراین مهندسان باید مدارهای ایده‌آل برای ارسال فضاپیما از زمین به مریخ را محاسبه کنند. ♨️ 🔗 عکس پست : چقدر طول کشیده است تا ماموریت‌های گذشته به مریخ برسند
Show more ...
1 560
23
Last updated: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio