ادامه از فرستۀ قبل👆
حکایتی که استاد از شیخ صدوق نقل فرمودند میتواند منشأ داستان ضامن آهو و علت قبول انتسابش به امام رضا (ع) بوده باشد اما چنانکه میدانیم تفاوت آن با روایتی که شایع است کم نیست. نگارنده به دنبال تکمیل تحقیق آن مرحوم، در متون همان حوالی یعنی خراسان جستجو کرده و روایتی یافته که شایستۀ تأمل است. در کتاب تاریخ حبیب السیر که اثر خواندمیر (از هرات) است، به نقل از شواهد النبوّه که از جامی (اهل تربت جام) است عین حکایت ضامن آهو و ماجرای شیر دادن بچهآهو آمده است اما به نام امام سجاد (ع). حکایت را بخوانیم:
روزی امام زین العابدین (رضی الله عنه) با اصحاب خویش در صحرایی نشسته بود ناگاه آهویی آمد و در برابر آن جناب ایستاده دست خود به زمین میزد و بانگ میکرد. حاضران گفتند یا بن رسول الله این آهو چه میگوید امام فرمود که میگوید که فلان قریشی دیروز بچۀ مرا گرفته است و مرا از دیروز باز میسر نشده که آن رضیع را شیر دهم. این سخن را بعضی از حضار در دل انکار کردند و امام کس فرستاد و آن قریشی را طلبید و فرمود که این آهو از تو شکایت میکند که دیروز بچۀ وی را گرفته و از آن وقت باز آن آهوبچه شیر نخورده و از من درخواست میکند که از تو التماس نمایم که بچۀ او را حاضر گردانی تا شیر دهد و باز به تصرف تو گذارد. آن قریشی فی الحال آهوبچه را به نظر امام آورد و آهو او را شیر داده آن گاه آن امامتپناه از آن قریشی درخواست فرمود که آن آهو بچه را به وی بخشد و قریشی این ملتمس را مبذول داشته امام زین العابدین وی را به مادرش مسلم داشت و آن آهو با بچۀ خویش روان شد و بانگ میکرد. پرسیدند که یا بن رسول الله چه میگوید؟ فرمود که شما را دعا میکند و میگوید که جزاکم الله خیرا. (حبیب السیر، ج 2، ص 65)
ظاهراً در متون کهن ما تا قرنها خبری از اطلاق این عنوان یعنی ضامن آهو به امام رضا (ع) نیست هرچند که ماجرای ابومنصور عبدالرزاق مستند است و راویان آن موثق. و البته مشابه آن در خصوص حضرت امیر نیز ذکر شده و بلااشکال است. مع هذا در این اواخر یعنی یک دو قرن اخیر با خلط ماجرای نخست و روایتی که از منابع حوزۀ خراسان نقل کردیم لقب ضامن آهو برای امام هشتم مسلّم شد. اگرچه که گاه به ندرت شک و شبههای بر آن وارد شده است. مثلا در داستان شکر تلخ اثر جعفر شهری این ماجرا به امام صادق منتسب شده است که بعید نیست بدخوانی یا بدفهمی همان روایت مربوط به علی بن الحسین (ع) باشد. بخوانیم:
میرزا هرچی میخوای به من بگی و ببندی بگو و ببند اما به خودِ امام رضا اگه یکی از این چیزا به دل من چسبیده باشه و از اینهمه روضه یک کلمهشو قبول داشته باشم. واسه اینکه اونطوری که بابام از رو کتابای صحیح شرح احوال این بزرگوار رو واسه ما میخوند یکیش با اینا جور دراومده باشه. اولا اگه معجزه رو واسه امام و پیغمبر نتونیم قبول داشته باشیم مسلمون نمیتونیم باشیم برا اینکه یکی از شرایط امام و پیغمبر اینه که به هر چیزی تسلط داشته باشه و بتونه کارایی که دیگرون نمیتونن بکنن بکنه و همین امامم تا اونجایی که یادم مونده معجزهاش اینا بوده که از نیت دل مردم خبر میداده، جواب مسئلههای مردمو بی اون که خودشون چیزی گفته باشن میگفته، خبر مرگ یکی رو سه روز جلوتر از مرگ بهش میده که همون میشه و در خواب به یکی که لال بوده دعا میده خوبش میکنه، تو چلّۀ زمستون از درخت خشک مو برگ و انگور در میاره، بارون بیموقع میبارونه و یکی رو که پولاشو یه جا قایم کرده بوده یادش رفته بوده نشونش میده می ره درمیاره و صد هزارتا کارای دیگه، اما این آهویی که به این امام میچسبونن مال بابابزرگش امام جعفر صادق بوده که از دس صیاد در میره و خودشو به امام میرسونه که امام ضامنش میشه، صیادش ولش میکنه و عربی و فارسی و زبون فصیح و زبون لالبازیام حرف نمیزنه. (ص 286)
جز این مورد نگارنده آنچه در متون داستانی قرن اخیر دیده است (از آثار هدایت و جمالزاده و افغانی و چوبک گرفته تا دانشور و مرادی کرمانی و مخملباف و مدرسی) بدون استثناء ماجرای ضامن آهو را به عنوان واقعیت یا افسانه به امام رضا (ع) نسبت دادهاند و در این انتساب کوچکترین تردیدی نبوده است. در شعر هم وضع به همین منوال است. از تعزیههای اواخر قاجار (نک: مجالس تعزیه، ج 2، ص 336) تا شعر شاعران معاصر هرجا به تعبیر "ضامن آهو" برخوردید قطعاً مقصود امام رضا (ع) است.
🔸بعد التحریر:
در پایان بیآنکه ذرّة المثقالی امید اجابت داشته باشم از تولیت آستان قدس رضوی خواهش میکنم با دعوت آن هنرمندان جوان از ایشان دلجویی کند و تصاویر دیوارنگارههایشان را از قصص شاهنامه با نام و نشان آستان قدس منتشر سازد. مقدمهای نیز بر آن نقشها ضمیمه کند تا نسبت شاهنامه و ملیگرایی ایرانی را با مذهب تشیع برای مخاطب شرح دهد. همین خواهش از دست کوتاه و قلم شکستۀ من برمیآید و بس.
https://t.me/rezamousavitabariShow more ...