Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Channel location and language

all posts عرفان و خودشناسی

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست Admin  @hossein_mysticosm  
48 568+38
~4 496
~6
8.58%
Telegram general rating
Globally
19 730place
of 78 777
3 126place
of 13 357
In category
166place
of 691
Posts archive
🌿 موسیقی بیکلام Resurrection اثری از Terry Oldfield 🌿

01. Icon - Resurrection.mp3

1 333
27
آگاهی از تنفس به معنای آن است که به هیچ اندیشه ای اجازه ورود داده نشود، زیرا اندیشه ها حواس شما را پرت خواهند کرد. بودا هیچ گاه نمی گوید «اندیشه خود را باز ایستان». او می گوید «آگاهانه نفس بکش.» اندیشه خود به خود باز خواهد ایستاد؛ شما نمی توانید هم زمان اندیشه تنفس آگاهانه داشته باشید. اندیشه که به ذهنتان آمد، نگرش شما از فسی که انجام می دهید، پرت می شود. همین که پنداری به ذهنتان راه پیدا کرد شما از فرآیند تنفس خود نا آگاه شده اید. بودا تکنیک زیر را بکار برد؛ شیوه ساده ای است، اما بسیار بایسته است. او به رهروانش می گفت: «سرگرم انجام هر کاری هستی، آن را انجام ده اما موضوع ساده ای را به یاد داشته باش: نفس به درون رونده و نفس بیرون آینده خود را به یاد آور. با آن حرکت کن با آن جاری شو.» هر چه بیش تر در این راه تلاش کنید و بکوشید چنین کاری را انجام دهید، آگاه تر خواهید شد. کار سخت و دشواری است اما همین که توانستید آن را انجام دهید فرد دیگری خواهید شد؛ فردی دیگر در جهانی دیگر. این موضوع از راه دیگری نیز کار می کند. زمانی که دم و بازدم آگاهانه انجام می دهید، اندک اندک به مرکز خود نزدیک می شوید، زیرا نفس شما درست به مرکز هستی تان بر می خورد. نفس هر لحظه که به درون کشیده می شود، مرکز هستی شما را لمس می کند. اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 315 و 316
Show more ...
1 337
25
سلام همراهان عزیز دوستان عزیزم حق اشتراک شهریور ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
1 378
0
1 976
5
هوشیاری شما به سختی با غل و زنجیر هویت های مرسوم اجتماعی که به آن داده اید اسیر شده است، از اینرو دیگر با زندگی که درون تان جاری است همسو و همنوا نیستید. از آن جا که بر علیه زندگی تان دســت بـه کـار شده اید، ذهن، بدن و احساسات شما نیز بر ضد نیروی بنیادین زندگی که در درون تان وجود دارد کار می کنند. وجود اصیل شما همواره مشتاق شادی و نشاط است، اما ذهن، احساسات و حتی بدن شما، گاهی بر خلاف این مسیر حرکت می کند. مثلا اگر به این آگاهی برسید که تبدیل ماشینی غیر _ دودزا به ماشینی دود_ زا (بدن انسان) کاری احمقانه است، آرام آرام سیگار ترک خواهد شد. سادگورو ذهن، بدن، سرطان ص 244 و 245
Show more ...
2 381
25
2 051
8
🔈 فایل صوتی 📂 تصعید نفس 👤 دكتر ایرج شهبازی ⏱ مدت زمان 78 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
attach 📎
2 528
66
2 196
9
دوستان عزیز و مهربانم سلام، وقتتون به خیر و شادی به یاری خدا قصد داریم، در آستانه‌ی ماه مهر، برای هزار و پانصد دانش‌آموز نیازمند، لوازم التحریر و کیف و کفش تهیه کنیم. هرینه‌ی وسایل هر دانش‌آموز، حدود هفتصد هزار تومان می‌شه. ازتون خواهش می‌کنم در حد توان کمک کنید تا بتونیم دانش‌آموزان بیشتری رو خوشحال کنیم. به امید روزی که در سراسر دنیا و در ایران عزیز ما، هیچ دانش‌آموزی به خاطر فقر، از علم‌آموزی محروم نشه. امیدوارم که همیشه سلامت و سربلند باشید و خداوند مهربان به جان و مالتون برکت روزافزون عطا کنه. وقتتون به خیر و شادی بانک ملی، به نام ایرج شهبازی ۶۰۳۷ ۹۹۱۷ ۳۴۲۹ ۲۹۹۲
Show more ...
2 391
9
دوستان عزیز و مهربانم سلام، وقتتون به خیر و شادی به یاری خدا قصد داریم، در آستانه‌ی ماه مهر، برای هزار و پانصد دانش‌آموز نیازمند، لوازم التحریر و کیف و کفش تهیه کنیم. هرینه‌ی وسایل هر دانش‌آموز، حدود هفتصد هزار تومان می‌شه. ازتون خواهش می‌کنم در حد توان کمک کنید تا بتونیم از دانش‌آموزان بیشتری رو خوشحال کنیم. به امید روزی که در سراسر دنیا و در ایران عزیز ما، هیچ دانش‌آموزی به خاطر فقر، از علم‌آموزی محروم نشه. امیدوارم که همیشه سلامت و سربلند باشید و خداوند مهربان به جان و مالتون برکت روزافزون عطا کنه. وقتتون به خیر و شادی بانک ملی، به نام ایرج شهبازی ۶۰۳۷ ۹۹۱۷ ۳۴۲۹ ۲۹۹۲
Show more ...
110
1
🌿 موسیقی بیکلام Hearts Awakening اثری از Parijat 🌿

01 - Hearts Awakening.mp3

2 428
42
رقص جریان انرژی این تعاملی بسیار مهم بین جریان انرژی و انسدادهای شماست. انرژی میکوشد بالا بیاید اما نمی تواند، چون این الگوهای ناتمام گذشته را ذخیره کرده اید. این تأثیرات گذشته است که اولویت های شما را در زندگی تعیین می کند. اگر شخصی تصمیم بگیرد یک تأثیر منفی گذشته را تحریک کند، از او خوشتان نخواهد آمد. اگر بخواهد یک تأثیر مثبت گذشته را تحریک کند، ممکن است در نگاه اول عاشق او شوید. اینگونه زندگی کردن بسیار خطرناک است. شما مسئول زندگیتان نیستید تأثیرات گذشته مسئول آن است. اگر روی خودتان کار کنید، زمانی میرسد که قلبتان را درک میکنید. وقتی به اندازه کافی الگوهای انرژی مسدود شده را رها کرده باشید، چنان جریان انرژی ای را در درونتان تجربه خواهید کرد که خودتان درک میکنید منظور کتاب مقدس از این جمله چیست: «از درونِ قلبشان رودهایی از آب زندگی جاری خواهد شد» جریان پیوسته و رو به بالایی از انرژی در کل سیستم تان در جریان خواهد بود. وقتی واقعاً باز شوید، از مراکز انرژی مختلفی جاری خواهد شد مانند قلبتان، بین دو ابرویتان و کف دستانتان. شما به موجودی نورانی موجودی از انرژی تبدیل میشوید. در این هنگام است که انرژی آزاد است تا جریان یابد، تا زمانی که توسط این انسدادهای شخصی، مسدود نشده است. میخواهیم در فصل های آتی به این مسئله بپردازیم اما اشاره به آن هم اکنون به شما اجازه میدهد درک کنید چرا قلبتان در موقعیت های خاص باز و بسته می شود. تاکنون دلیل آن باید برایتان مشهود شده باشد - حالت قلبتان بستگی دارد به اینکه در هر زمان چه سامسکاراهایی فعال شده اند. هرگاه مانعی را در هر مسیر جریان انرژی قرار میدهید، باعث مزاحمت در جریان می شود. این مزاحمت ها را به صورت عواطف تجربه میکنید. فرض کنیم خیلی باز هستید و جریان پاکی از عشق را در قلبتان حس میکنید. آنگاه معشوقتان چیزی به شما میگوید که برایتان اهانت آمیز است و شما مقاومت کردید. قلبتان دیگر احساس عشق نخواهد کرد، بلکه احساس خشم، ترس یا حسادت خواهد کرد. این الگوهای انرژی مزاحم نتیجه مستقیم انسدادهایی هستند که در مسیر جریان انرژی قلبتان ایجاد کردید. تمام این عواطف، همان انرژی ای هستند که بسته به ماهیت انسداد، به شکل های متفاوتی متجلی شده اند. جالب است که ما به این مزاحمت ها نام می دهیم. فقط نگاه کنید به تمام نام هایی که به عواطف مختلف خود داده ایم. مایکل سینگر رها زیستن ص 140 و 141 🆔 🆑 عرفان و خودشناسی
Show more ...
attach 📎
2 881
47
2 340
8
ذهن شما به چیزی وابسته است و اکنون همین ذهن می کوشد وابستگی اش را قطع کند، اما بیشترین کاری که می تواند انجام دهد، سرکوب کردن وابستگی است. ذهن هرگز نمی تواند به راستی وابستگی اش را قطع کند. برای آن که وابستگی به راستی قطع شود، ذهن باید بفهمد وابستگی چرا به وجود آمده است. برای کنار گذاشتن وابستگی عجله ای نیست. در عوض، ببینید چرا آن وابستگی خاص به وجود آمده است. فقط به مکانیزم،کارکرد و شروع آن، شرایط و ناآگاهی هایی که در به وجود آمدن آن مؤثر بوده اند، توجه کنید. فقط متوجه چیزهای اطراف آن باشید. در قطع وابستگی شتاب نکنید؛ زیرا کسانی که عجله دارند، وقت کافی به خود نمی دهند تا وابستگی های خود را درک کنند. وقتی ریشه و علت وابستگی خود را درک کنید، می بینید که وابستگی. به خودی خود از دست هایتان می لغزد و می رود. حتی لازم نیست آن را کنار بگذارید. علت وجود هر چیز اشتباه، درک غلط ماست؛ چیزی غلط درک شده است. پس اشتباه به وجود می آید. آن را درست بفهمید و آن گاه اشتباه ناپدید میشود. آن چه مشکل را ایجاد می کند، مثل تاریکی است. نور بیاورید؛ فقط نور. زیرا با حضور نور، ظلمت دیگر وجود نخواهد داشت. اشو در هوای اشراق ص 136
Show more ...
2 765
26
🌿 موسیقی بیکلام Journeying. Lower World اثری از Viaje Chamanico 🌿

02 - Journeying. Lower World.mp3

2 697
42
2 597
27
رهایش مستلزم رضا و تسلیم به هوشمندی کائنات است همان عقل کلی که در پس همه جسم ها ازجمله جسم خود شما فرمان می راند. کافی است کاملاً به این انرژی که پشتوانه همه جسم ها و موجب عمل بدون عیب و نقص و کامل آنهاست اعتماد کنید و سپس نقش شما در کائنات موزون شده و همگام و هماهنگ با این هوشمندی و عقل کل قدم برخواهید گرفت. واژه رضا و تسلیم را به خاطر بسپارید زیرا به ما یادآور می شود که از جنگ و ستیزی که زندگی را بدل به یک صحنه کارزار میکند بپرهیزیم. ما رضا می دهیم، تسلیم می شویم و با الهام از یک هوشمندی طبیعی آرامش می یابیم و در جهت زندگی حرکت میکنیم و می توانیم انگیزه هایی را که در طریق زندگی در سر راه ما قرار می گیرند و ما را که به اشیاء و دیگر مردمان وابسته میکنند نادیده بگیریم. وین دایر درمان با عرفان ص 247
Show more ...
3 222
38
2 531
5
🔈 فایل صوتی 📂 فرق بین کنجکاوی، تعجب و حیرت 👤 پیرجان ⏱ مدت زمان 7 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
3 026
40
2 738
9
🌿 موسیقی بیکلام Om Namo Bhagavate اثری از Terry Oldfield 🌿

05. Om Namo Bhagavate.mp3

2 771
47
هدف از برقراری روابط چیست؟ ما طی سفر به سراسر دنیا و گفت و گو با مردم مختلف با بسیاری از زنان و مردانی که به موفقیت ها بزرگی رسیده اند، آشنا شدیم. برخی از آن ها به شهرت و سعادت عظیمی رسیده اند، اما با وجود همه این کامیابی ها به خود می گویند: «زندگی باید غیر از این باشد.» آن‌ها با وجود امکانات رفاهی بسیاری که برای خود و خانواده هایشان فراهم کرده اند، هم چنان احساس پوچی می کنند. به عقیده بسیاری از ما آن‌ها در زندگی خود هدف درستی را دنبـال نـکـرده انـد بیش تر اوقات با شتاب در حرکت و تکاپو هستند، با فشار ها فراوانی رویارو می شوند و وقت اندکی برای زندگی کردن در زمان حال دارند. توجـه عمـده ایـن گروه بر پول متمرکز شده است، نه بر عشق. بسیاری از آن ها به کار معتاد شـده انـد، یعنی به سختی کار می کنند و نقش خود را در دنیا به خوبی ایفا می نمایند تا آن گونه شوند که معتقدند رضایت والدینشان را فراهم خواهند کرد. ایـن افـراد چنان سرگرم اجرای کار ها خود هستند که فرصت اندکی برای احساس و تجربه کردن صمیمیت و همدلی دارند. بسیاری از ما دوستان بسیاری داریم، اما می دانیم که در زندگی مـا افـراد انگشت شماری هستند ـ یا اصلاً کسی نیست ـ که بتوانیم هر چه را در دل داریم با آن ها سهیم شویم. برخی از ما در شغل خود موفق هستیم، اما همیشه در زندگی خصوصی، عشق و صمیمیت عمیق از ما فاصله داشته است. شاید ما نیـز اهـداف نادرستی را دنبال کرده ایم و هدف زندگی برایمـان نا مشخص است. یکی از علل اصلی نارضایتی از رابطه با دیگران برای بسیاری از ما آن است که در مورد هدف روابط خود ذهنیت روشنی نداریم. به نظر می رسد هدف رابطه ها موضوعی ست که بیش تر ما به آن نمی پردازیم و هنگامی که می کوشیم به آن بپردازیم، معمولاً پاسخ هایمان گنگ و نامفهوم است. برای آن که رابطه ها را بفهمیم و بهتر بدانیم چگونه می توانند مفید باشند، لازم است که شناخت واضحی از هدف و منظور روابط داشته باشیم. در نظـام بـاور عشق، هدف زندگی رسیدن به آرامش درون و هدف حقیقی از رابطه با دیگران پیوند و همدلی ست. اگر قلباً ایمان داشته باشیم که هدف واقعی از گرد هـم آمـدن دو یا چند نفر همدلی و به هم پیوستن است، آنbگاه نیروهای معینی فعال می شوند و به آن رابطه ها آرامش، هماهنگی و عشق می بخشند. در نظام باور کنونی دنیا یعنی نظـام بـاور نفس، هـدف و منظور از رابطه با دیگران جـدایی سـت. جـدایی دارای نیرو ها ویژه ای اسـت کـه اخـتلاف ناهماهنگی، ترس و بی اعتمادی را فعال می کند. در این کتاب ما نظام باور عشـق و ترس را با هم مقایسه می کنیم تا بتوانیم نظام باوری را که می خواهیم به آن معتقـد باشیم، به روشنی انتخاب کنیم. جرالد جمپالسکی فقط عشق ص 23 و 24 🆔 🆑 عرفان و خودشناسی
Show more ...
attach 📎
3 499
61
2 743
10
🌿 موسیقی بیکلام Ambience Minimus اثری از Liquid Mind 🌿

03. Liquid Mind.mp3

3 206
33
باید درک کرد که انسان از دو بخش تشکیل می شود : (جوهر و شخصيت) جوهر در انسان چیزی است که از آن اوست. شخصیت در انسان چیزی است که «از آن او نیست» «از آن او نیست» یعنی چیزی است که از بیرون آمده است، چیزی است که او یا یاد گرفته است، یا چیزی است که تمامی آثار تاثیرات بیرونی را که در حافظه او و در حس هایش مانده، تمامی کلمات و حرکاتی را که فراگرفته، تمامی احساساتی را که در اثر تقلید در او به وجود آمده، منعکس میکند هیچکدام این ها «از آن او نیست»، همه اینها شخصيت است. از دیدگاه روانشناسی معمول، تقسیم انسان به شخصیت و جوهر به سختی قابل درک است. دقیقتر این است که بگوییم چنین تقسیمی به هیچ رو در روانشناسی وجود ندارد. کودک خردسال هنوز شخصیت ندارد. او به راستی هر آنچه هست. جوهر است. خواسته ها، سلیقه ها، دوست داشتن ها و دوست نداشتن هایش، وجودش را به صورتی که هست، بیان می کنند. اما بلافاصله با شروع به اصطلاح «تعليم و تربيت» شخصیت شروع به شکل گیری می کند. شخصیت تا اندازه ای به دست تاثیرات عمدی دیگران، یعنی به یاری تعلیم و تربیت و تا اندازه ای در اثر تقليد غیرارادی از آنها توسط کودک به وجود می آید. در شکل گیری شخصيت، «مقاومت» نسبت به افراد پیرامون و تلاش برای پوشیده نگاه داشتن چیزی که «از آن اوست» یا «واقعی» است، نقش مهمی بازی می کند. پی. دی.آسپنسکی در جستجوی معجزه آسا ص 292 و 293
Show more ...
3 347
36
3 077
12
کمال با تلاش انسانی به دست نمی آید. حضور و موجودیت، باعث ظهور کمال می شود. اگر شما بخواهید کمال را به زور، وارد زندگی کنید، دوباره حکم بازگشت ذهن و شخصیت را امضا کرده اید. اگر این اتفاق رخ دهد، مثل آن است که ذهن به موفقیت چشمگیری رسیده است، اما درکی کاذب و حالت ذهنی ای بیش نیست. خودتان را وقف درون گرایی ارائه شده در این کتاب کنید. انجام این کار، برای هر طالبی خوب است. وقتی جستار درونی تان را عمیق کنید، حس خواهید کرد که وجه جدیدی از زندگی، پیش رویتان قرار گرفته و اصلا سراغ ذهن حسابگرتان نمی روید. در آن لحظه، همه چیز بوی طراوت می دهد و حواستان دیگر مثل یک سگ ولگرد، پرت پدیده های بیخود نیست؛ دلیلش هم آن است که وجود تغییرناپذیرتان، بر شما غلبه پیدا کرده است. این خود پرسشگری و جستار، یک کار درونی است. کار درونی برابر است با رضایت ابدی. کار درونی باعث ظهور خود بی نهایت می شود. موجی وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا ص 56
Show more ...
3 680
31
2 942
8
🔈 فایل صوتی 📂 ساده اندیشی و تجارت 👤 پیرجان ⏱ مدت زمان 5 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
attach 📎
3 463
37
3 145
10
🌿 موسیقی بیکلام Oneness اثری از Liquid Mind 🌿

07. Oneness.mp3

3 198
43
چگونه فرد می تواند ارزش واقعی زندگی و وقتی که صرف کارش می کند را تعیین کند؟ ارزش شـما را نباید براساس پولی تعیین کرد که دریافت می کنید. اینکه شـما چقدر ارزش دارید باید براساس مسئولیت ها شـما ارزیابی شـود. پولی که دریافت می کنید امتیاز نیست. امتیاز آن اسـت که مجاز به خلق چیزی باشید. پول وسیله ای برای بقای ما است و البته تا آن حد لازم و ضروری است، اما شـما همیشه باید خودتان را بر اساس کار هایی که برعهده تان گذاشته می شود ارزیابی کنید. حد مسئولیتی که برعهده شما گذاشته می شـود چقدر است؟ برای خلق چیزی که واقعا برای شما و اطرافیانتان ارزشمند باشد، چه فرصتی به شما داده می شود؟ هر کاری در این دنیا انجام می دهید، فقط وقتی به معنا حقیقی برایتان ارزشمند است که بتواند عمیقاً بر زندگی دیگران تأثیر بگذارید. برای مثال، اگر قرار بود فیلمی بســازید، آیا دوست داشتید فیلمی بسازید که کسی تمایلی به دیدنش نداشته باشد؟ یا خانه ای بسازید که هیچ کس تمایلی به زندگی در آن نداشته باشد؟ شما نمی خواهید چیزی را خلق کنید که هیچ کس دوسـت نداشته باشد از آن استفاده کند. پس به عبارت دیگر، شـما آرزو می کنیـد بر زندگی دیگران تأثیر بگذارید. اگر زندگیتان را به دقت مشاهده کنید خواهید دید برایتان مهم است با کاری که انجام می دهید بر زندگی دیگران تأثیر بگذارید. اغلب مردم تلاش می کنند زندگیشان را به کار و خانواده تقسیم کنند، بخـش کار یعنی آن چه فقط برای پول انجام می دهند و بخش خانواده یعنی کار هایی که برای تأثیر بر زندگی دیگران انجام می دهند. اگر شما بفهمید کاری که انجام می دهید بر شوهرتان، زنتان و فرزندانتان تأثیری ندارد، داشتن خانواده بی معنی به نظر می رسـد. در زندگی مرحله ای پیش می آید که می خواهید با کاری که انجام می دهید بر مردم تأثیر بگذارید. این جنبه کار را نباید فقط به خانواده محدود کرد، بلکه می تواند در همه حوزه های زندگی گسترش یابد. هرچه انجام می دهید، باید بر زندگی دیگران تأثیر بگذارد. آن چه واقعاً اهمیت دارد همین است. این که چقدر بر زندگی دیگران تأثیر می گذارید بستگی به میزان علاقه مندی شـما به کاری دارد که انجام می دهید. اگر به کاری که انجام می دهید عمیقاً علاقه مند باشید، طبیعتاً شیوۂ کار کردنتان بسیار متفاوت خواهد شد و متناسب با توانایی هایتان پول دریافت خواهید کرد. گاهی اوقات برای کمی دستمزد بیش تر چانه می زنید یا درخواست افزایش حقوق دارید؛ البته احتمال دارد رئیســتان فراموش کرده باشد که به آن نیاز دارید، اما عموماً اگر مردم متوجه شوند شما چه ارزشی برای شرکت یا تجارت آن ها دارید حقوقی متناسب با آن به شما پرداخت خواهند کرد. اگر در کاری که انجام می دهید پیشرفت کنید، روزی هنگامی که لازم باشد میتوانید ارتقای سمت پیدا کنید و دریافتی شما صد برابر بیش تر می شـود. برای مثال فرض کنیم شـما رئیس شرکت هستید و بنا به دلایلی حقوق زیادی دریافت نمی کنید، اما مسئولیت کل شرکت بر عهدهٔ شما است و همه دنیا دارند عملکردتان را می بینند. اگر کارتان را به خوبی انجام دهید، فردای روز همه مشتاق می شـوند به هر قیمتی که شده شما را استخدام کنند؛ بنابراین نیازی نیست همیشه ارزشتان با پول سنجیده شود. سادگورو از اجبار به آگاهی ص 51 و 52 و 53 🆔 🆑 عرفان و خودشناسی
Show more ...
attach 📎
3 705
54
2 998
6
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر قسمت قبلی (1343) برگ ها چون شاخ را بشکافتند تـــــا به بـــــالایِ درخـــــت، اِشـــــتافتند همین که برگ ها، شکم شاخه ها را بشکافند و از آن زاده شوند، تا فراز درخت می روند. (1344) با زبانِ شَطاَهُ شُکرِ خدا می سَراید هـــــر بَر و بَرگی، جُدا (1345) که بپرور اصلِ ما را ذُو العَطا تا درخت، اِسْـــــتَغْلَظ آمد وَ اسْـــــتَوی آن خداوند صاحب احسان و دارنده بخشش، ما را در آغاز حالمان پرورش داد تا آن که ریشه وجود ما استوار و ستبر شد و به صورت درختی تناور درآمد و روی تنه خود راست ایستاد. (1346) جان هایِ بسته اندر آب و گِل چـــــون رهند از آب و گِل ها، شاد دل جان هایی که در زندان آب و گِل هستند. همین که از آب و گِل و جسمانیت برهند، شادمان و دلشاد شوند. (1347) در هوایِ عشقِ حق، رقصان شوند همچو قـــــرصِ بَـــــدر، بـــــی نُقصان شوند جان هایی که در هوای عشق حق تعالی می رقصند، مانند ماه کامل هستند و هیچ کاستی و نقصانی ندارند. (1348) جسمشان، رقصان و جان ها خود مَپُرس وانکه گِـــــردِ جـــــان، از آن هـــــــا خـــــود مپرس جسم سماع کنندگان حقیقی، در حال رقص است، ولی از جانشان سؤال مکن که حقیقت اوصاف و احوال درونی جان ایشان در بیان نمی گنجد. (1349) شیر را خرگوش در زندان نشاند ننگِ شیـــــری کـــــو ز خـــــرگوشی بماند خرگوش شیر را به زندان افکند. ننگ بر آن شیری باد که به دست یک خرگوش به بندافتد. (1350) در چنان ننگی و آن گه این عجب فخــــرِ دیـــــن خواهـــــد که گویندش لقب شگفتا که با وجود آن همه عیب و ننگی که بر او وارد شد میخواهد لقب فخرالدین را نیز بدو دهند. (1351) ای تو شیری در تکِ این چاه، فرد نفس چون خرگوش، خونت ریخت و خَورد در این جا حضرت مولانا به نحو ارشاد به انسان خطاب می آورد: که آن شیر شکست خورده تمثیل تو و نقد حال توست که در ژرفای چاه ظلمانی تن و نفسانیات تنها حبس شده ای و خرگوش، تمثیل نفس امّاره توست که تو را فریب داد و خونت را ریخت و تباه کرد. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
3 429
15
🌿 موسیقی بیکلام Gaia Rising اثری از David Wahler 🌿

19 Gaia Rising.mp3

3 233
32
میل به قضاوت کردن، از درد درونی سرچشمه می گیرد. قضاوت کردن فقط یک میل روانی نیست. در پس این میل، درد بدنی بسیار شدیدی وجود دارد و شما ترجیح می دهیـد بـه جای درد کشیدن، طبـق میلتان قضاوت کنید. توجه شـمـا بـه رفتاری که دوست ندارید، لباسی که به نظر شما برازنده نیست یا صدایی که زیادی بلند یا آرام است، جلب می شود و به دیگران برچسب می زنید. بسیاری از مردم متوجه نیستند که در پـس مـيـل بـه قـضـاوت کـردن شرایط و اشخاص، درد بدنی نهفته است و در حالی که به دیگران بی اعتنایی می کنند یا به آنها خشونت می ورزند، ناراحتی از خودشان را پنهان می سازند. آدم ها تا وقتی که بتوانند ناراحتی شـان را حس کنند، با آن آشـنـا بـشـوند و آن را به چالش بکشند، بی اختیار در دیگران و شرایط، نقص می بیننـد. گری زوکاو قدرت حقیقی ص 282
Show more ...
3 540
36
سلام همراهان عزیز دوستان عزیزم حق اشتراک مرداد ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
3 153
0
3 563
9
«آن قدر کار دارم!» بله، اما با چه کیفیتی کار می کنی؟ رانندگی کردن تا محل کار، صحبت کردن با مشتریان، کار کردن با کامپیوتر، انجام کارهـای متفرقه و رو به رو شدن با موارد بی شمار، زندگی روزانـه تـو را تشکیل می دهند. در کاری که انجام می دهی، چه اندازه کامل هستی؟ آیا آنها را با حالت تسلیم انجام می دهی یا غیر تسلیم؟ ایـن نکتـه موفقیـت تـو را در زندگی تعیین می کند، نه مقدار تلاشی که می کنی. تلاش، نشانگر فشار و خستگی ست؛ نیاز رسیدن به نقطه معینی در آینده، یا رسیدن به نتیجـه ای خاص. آیا می توانی جزیی ترین مخالفت درونی را در برابر کاری که انجام می دهی، تشخیص دهی؟ این انکار زندگیست و بنا بر این ممکن نیست نتیجه واقعاً موفقیت آمیزی داشته باشد. اکهارت تله سکون سخن می گوید ص 51
Show more ...
3 472
38
3 078
8
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر قسمت قبلی (1334) تو بزن یا رَبَّنا آبِ طهور تــــا شود این نارِ عالَم، جمله نور پروردگارا، تو آب پاک و پاک کننده توفیق و عنایت و هدایت خود را بر آن آتش بزن، تا این آتش قهر و بعد از درگاهت به نور قرب و وصال مبّدل شود. (1335) آب دریا، جمله در فرمانِ توست آب و آتـــــش، ای خـــــداوند، آنِ توست خداوندا، آب دریا تماماً به فرمان تو است. آب و آتش نیز به تو تعلّق دارد. (1336) گر تو خواهی آتش، آب خوش شود ور نخــــــــواهی، آبِ هــــــــم آتــــــــــش شود اگر تو ای خداوند، اراده فرمایی، آتش سوزان نیز به آب گوارا دگرگون می شود. و اگر هم اراده نکنی، آب نیز آتش شود. (1337) این طلب در ما هم از ایجادِ توست رَســـــتن از بــیـــــداد، یـــــا رَب، دادِ توست خداوندا این طلب و سعی را نیز تو در ما به وجود آورده ای. و رهایی ما از ظلم، ناشی از داد و احسان توست. (1338) بی طلب تو این طلب مان داده ای بـــــی شمار و حـــــــدّ، عـــــطـــــاها داده ای بی آن که ما دنبال طلب باشیم، این طلب را تو به ما ارزانی داشته ای و دهش ها و بخشش های بی شمار داده ای. مژده بردن خرگوش سوی نخجیران که شیر در چاه افتاد (1339) چونکه خرگوش از رهایی شاد گشت ســـــویِ نخجیران، دَوان شـــــد تــــا به دشت همین که خرگوش از ستم شیر رهایی یافت شادمان شد و دوان دوان به سوی نخجیران دشت رفت. (1340) شیر را چون دید در چَه، گشته زار چـــــرخ میـــــزد شـــــادمان تـــــا مَـــــرغزار همین که خرگوش دید که شیر در چاه، با خواری و زاری کشته شده، تا مرغزار، رقصان و چرخان می رفت. (1341) دست می زد، چون رهید از دستِ مرگ ســـــبز و رقصان در هـــــوا، چـــــون شاخ و برگ خرگوش چون از چنگال مرگ آور شیر رهایی یافت، دست افشانی و شادمانی می کرد و مدام می رقصید، درست مانند شاخ و برگی که در هوا به جنبش و تکان می آید. (1342) شاخ و برگ از حبسِ خاک آزاد شد سَـــــر بـــــر آورد و حـــــریـــــفِ بـــــاد شد همین که شاخ و برگ از زندان خاک، رهید و سر از نقاب خاک بیرون آورد، مصاحب و دمساز باد و نسیم می گردد. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
3 459
17
🔈 فایل صوتی 📁 شرح غزل «شده‌ای غلامِ صورت، به مثال بت‌پرستان» 👤 دکتر محمدجواد اعتمادی ⏱ مدت زمان 13 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
attach 📎
3 319
52
3 008
8
🌿 موسیقی بیکلام Seeing اثری از Terry Oldfield 🌿

04. Seeing.mp3

3 353
37
سرهنگ سازی خیالی در ذهن مان همه ما با یک گوشه ذهنمـان خـوب می دانیـم کـه سرهنگ سازی های خیالی چیزی جز یک بازی و شوخی نیست. ولی به دلیل نقش دفاعی دلخوش کن آن نمی خواهیم با چشـم بـاز و صریح به واقعیت نگاه کنیم. اینست که می آییم به جای دل کندن از آن، تمام تلاش و کوشش خود را به کار می بریم تا به خود و دیگران بیاورانیم که سرهنگ بودن مـا یک واقعیت است. اما هیهات! یک سرهنگ واقعی کجا و سرهنگی که ما از ذهن خود در هوا ساخته ایم کجا! اصالت ما کجا و این عجوزه کجا! همـان پسر می گفت علاوه بر کمربند و کلاه چند دکمه هم پیدا کرده بودم که گاهی روی شانه ام نصب می کردم تا خودم را نزدیک تر به هیئت یک سرهنگ واقعی ببینم. ولـی بـه فـرض آنکـه تمـام ظواهـر یـک سرهنگ جمع بشود آن بچه سرهنگ نمی شود. و اینکه هویت فکری را تشبیه به یک لحاف چل تیکه و رنگارنگ و غیرمتجانس و غیرهمآهنگ میکنیم بـه ایـن معناست که ابتـدا تصویری از یک سرهنگ در ذهـن خـود می نشـانیم. بعـد بـرای واقعی جلوه دادن آن دست به یک سری فعالیت های واقعی هـم می زنیم. اما تمام کارها و فعالیت هایمان حكـم دکمـه چسباندن و کمربند بستن همان بچه را دارد. و تازه این تشبیه ساده موضـوع است. واقعیت اینست که شخصیت ما از یک تصویر و دو تصویر گذشته؛ او از صدها تصویر متفاوت بهم بافته شـده اسـت. مـن از همان آغاز کودکی یک روز تصویر سرهنگ را در ذهنم نشانده ام، یک روز تصویر فلان چاقوکش بـزن بهادر را، یک روز تصویر گاندی را، یک روز تصویر فلان سیاستمدار را، یک روز تصویر مولوی را. و این تصاویر مدام روی هم و قاطی هم جمع شده اند و یک شخصیت و معجون چل تیکه و هزار تیکه از مـن ساخته اند. در اینصورت آیا من یک شخصیت مسخ و بی معنی ندارم؟ در نظر بگیر که هم اکنون هم کلاه و کمربند سرهنگ به شخصیت مـن آویزان است، هم کشکول مولوی و هم قداره فلان چاقوکش و هـم هزار خرت و پرت دیگر. و تمام اختلاف و نفرت و ناهنجاری مـا انسانها در رابطه با يكديگر از اینجا ناشی می شود که دلمان می خواهـد دیـگران سرهنگ بودن ما را به عنوان یک واقعیت تأیید کنند و درخور یک سرهنگ با ما رفتار کنند، ولی نمی کنند که هیچ؛ مدام به شکل های مختلف به ما حالی می کنند که سرهنگ نیستی. و نفرتی که از خود داریم، ملامـت خـود، نارضایتی از خود، دمغی، افسردگی، ملالت و پایین بودن دائمی روحیه ما نیز به ایـن دلیل است که خودمان هم نمی توانیم درخور تصوری که از خـود داریم رفتار کنیم. یا به این جهت است که در تلاش خود برای جمع کردن دکمه و کمربند و کلاه سرهنگی دچـار شکسـت می شویم. و تازه اگر دچار شکست هم نشویم (در خیلی از موارد موفق به پیدا کردن دکمه و کمربند می شویم و به شخصیت خـود آویزان می کنیم) چگونه بتوانیم بین قداره، کلاه سرهنگی و کلاه و کشکول مولوی سازش ایجاد کنیم!؟ حسـن فـكـر نكنـی دارم فلسفه بافی می کنم. نمونه این جریانات را می توانی در قدم به قدم زندگی و رفتار و روابط خودت ببینی. فرض كن الان یک نفـر تـرا کتک می زند یا نسبت بـه تـو فحاشی می کند. احتمال اینکه تو واکنشی نظیر او نشان بدهی کم است. برای اینکه میل داری در حضور من یک شخصیت بچه سالک طوریای از خودت عرضه کنی. تا با من هستی به یک شکل مبهم کشکول و تواضـع یک درویش وارسته را به شخصیت خودت آویزان کرده ای. حالا فرض کنیم فردا جریان کتک خوردن تو و تسلیم شدنت، به گوش داش غلام بچه جـاهل محلـه تان برسد. احساس خفت نمی کنی؟ خودت را سرزنش نمی کنـی؟ احساس دمغی و نارضایتی نمی کنی؟ چرا ما از خود سوال نمی کنیم که این سرهنگ ذهنی را می خواهیم چه کنیم؟ در حال حاضر چه نقش و فایده ای دارد؟ آیا یک فایده و کارسازی واقعی دارد؟ ذهن مـا شب و روز مشغول ابداع تدابیری است برای سرهنگ ذهنی، برای هویت فکـری. اما این تدابیر، توجيهات، ماست مالی ها و طفره و گریزهای ذهنی بیش از آنچه در رابطه بـا عـالم خارج و عوامـل خـارج کارساز باشد و نقشی داشته باشد، برای حفظ خود ساختمان کارساز است. فرض کن من در یک درگیری از خودم جبـن و بی عرضگی نشان داده ام و تمام شده است. دیگر چه فایده و ضرورتی دارد که شب می نشینم به انواع فكرها و توجیهات و ماست مالی قضیه؟ آیا این امر نشان نمی دهد که حفظ پایگاه بیش از آنچه واقعـاً و عملاً برای مـن کارساز باشـد، یک نقش دلخوش کن، تخیلی و بچه گول زن دارد؟ توجيـه ذهنی جبـن و بی عرضگی فقـط بـرای اینست که به خودم دلخوشی بدهم که هنوز هم سرهنگم. محمد جعفر مصفا رابطه ص 53 و 54 و 55 🆔 🆑 عرفان و خودشناسی
Show more ...
attach 📎
4 108
41
3 133
17
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر (1325) شیر را، در قعر پیدا شد که بود نقـــــشِ او، آن کِــــش دگــر کس می نمود در ته چاه بر شیر معلوم شد که آن شیری که در آب مشاهده کرده، نقش و تصویر خود او بوده است و خلاصه شیری جز او در کار نبوده است. (1326) هر که دندانِ ضعیفی می کَنَد کـــــار آن شــــیرِ غلـــــط بیـــن می کُند هر کس دندان درمانده ای را بکَنَد، یعنی هرکس به ضعیفی ستم کند در واقع کار ناروای همان شیر کژ بین را کرده است. (1327) ای بدیده عکسِ بِد، بر رویِ عِم بَـــــد نه عَمّ است، آن توی، از خود مَرَم ای کسی که بر صورت عموی خود (یا هرکس که به نحوی با تو ارتباط دارد) نشان بدِ را می بینی، به عیب جویی او مپرداز و نفرت اظهار مکن. در واقع بدی از خود توست، از خود فرار مكن. (1328) مؤمنان، آیینه همدیگرند این خـــــبر مـــــی از پــیمبر آورند افراد مؤمن آینه یکدیگر هستند‌ و این خبر را از پیامبر (ص) روایت کرده اند. (1329) پیشِ چشمت داشتی شیشه کبود ز آن سبب، عالَـــــم کـــــبودت مـــــی نمود به عنوان مثال، در برابر چشمان خود شیشه کبود رنگی گرفته ای و طبعاً همه جهان را تیره و تار می بینی، در حالی که جهان تیره و تار نیست. (1330) گر نه کوری، این کبودی دان ز خویش خویـــــش را بد گـــــو، مـــــگو کس را تو بیش اگر کو ردل نیستی، این کبودی را که در جهان می بینی از ناحیه خود بدان. تو خود بد هستی، پس بد خود را بگو. از دیگران بد گویی مکن. (1331) مؤمن ار يَنْظُر بِنُورِ الله نبود غیـــــب، مؤمن را برهنه چــون نمود؟ اگر مؤمن با نور خدا نم یدید، چگونه ممکن بود که امور غیبی بر او آشکار گردد؟ (1332) چونکه تو يَنظُر به نارالله بُدی نیـــــکـــــوی را وا نـــــدیـــــدی از بَدی اگر پردۀ آتشین قهر خداوندی بر دیدگانت افتد، نیکی را از بدی باز نتوانی شناخت. (1333) اندک اندک آب، بر آتش بزن تا شـــــود نـــــارِ تو نور، ای بو الْحَزَن ای اندوهگین، رفته رفته آب پاکیزه الطاف ربانی را بر پرده هایِ آتشینِ قهر غالب بر دیدگانت بزن و آن را برطرف کن. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
3 683
13
پذیرفتن کامل اینکه همه چیز بنابر مشیت الهی اتفاق می افتد و انسان صرفاً، یک وسیله است که قابلیت هیچ کاری ندارد، روشن بینی است. نتیجه این پذیرش آن است که فرد پیوسته به منشأ متصل باقی می ماند و این ارتباط قطع نمی شود. از این رو، زندگی روزانه خودجوش و ساده و آزاد می شود. هر چه این ادراک گسترده تر شود، سودمندی آن بیشتر به خانواده، همسایگان، هم میهنان و کل جهان می رسد. درک نهایی شادی عمیقی از طريق صلح و همسویی به بار می آورد. رامش بالسکار آدوایتا در ذن و تائو ص 135
3 326
45
🌿 موسیقی بیکلام Effervescent اثری از Dan Gibson 🌿

02. Effervescent.mp3

3 526
58
«آن قدر کار دارم!» بله، اما با چه کیفیتی کار می کنی؟ رانندگی کردن تا محل کار، صحبت کردن با مشتریان، کار کردن با کامپیوتر، انجام کارهـای متفرقه و رو به رو شدن با موارد بی شمار، زندگی روزانـه تـو را تشکیل می دهند. در کاری که انجام می دهی، چه اندازه کامل هستی؟ آیا آنها را با حالت تسلیم انجام می دهی یا غیر تسلیم؟ ایـن نکتـه موفقیـت تـو را در زندگی تعیین می کند، نه مقدار تلاشی که می کنی. تلاش، نشانگر فشار و خستگی ست؛ نیاز رسیدن به نقطه معینی در آینده، یا رسیدن به نتیجـه ای خاص. آیا می توانی جزیی ترین مخالفت درونی را در برابر کاری که انجام می دهی، تشخیص دهی؟ این انکار زندگیست و بنا بر این ممکن نیست نتیجه واقعاً موفقیت آمیزی داشته باشد. اکهارت تله سکون سخن می گوید ص 51
Show more ...
3 797
30
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر قسمت قبلی (1316) گر به دندانش گَزی، پُر خون کُنی دردِ دنـــــدانــــت بگیـــــرد چـــــون کنی؟ اگر مثلاً آدم ضعیفی را با دندانت گاز بگیری و مجروحش کنی، در عوض دندان تو نیز از درد و آسیب مصون نخواهد ماند. حال که دندان تو نیز به درد دچار خواهد آمد چه چاره ای داری؟ (1317) شیر، خود را دید در چَه وز غُلُو خویـــــش را نـــــشناخت آن دَم از عــدو شیر در چاه، عکس خود را دید و از فرط هیجان و سرکشی، خود را از دشمن خویش تشخیص نداد. (1318) عکس خود را از عَدُوِّ خویش دید لاجَـــــرَم بر خویـــــش، شمشیـــــری کشید آن شیر، عکس خود را دشمن خویش پنداشت و ناگزیر به روی خود، شمشیر کشید. (1319) ای بسی ظُلمی که بینی در کَسان خـــــویِ تـــــو باشد در ایـــــشان، ای فلان چه بسیار می بینی که دیگران بر تو ستم روا می دارند، ولی واقف نیستی که این خوی و خصلت خودِ تو است که در آن ها به صورت ستمکاری نمودار شده است. (1320) اندر ایشان تافته هستیِّ تو از نـــــفاق و ظـــــلم و بــــد مستیِ تو نفاق و ستم و بدمستی تو است که در آینه وجود دیگران تابیده و نشان داده می شود. (1321) آن توی، و آن زخم بر خود می زنی بر خـــــود آن ساعـــــت، تو لعــــنت می کنی هر ستمی که از دشمن مشاهده می کنی، عکس صفات رذیله خود تو است. و آن آسیب را تو بر خود میزنی و در همان لحظه تار و پود نفرین را بر خود می تنی. (1322) در خود آن بد را نمیبینی عِیان ور نه دشمن بوده ای خـــــود را به جان آن اوصاف و احوال بد را در ضمیر خود آشکارا نمی بینی، زیرا اگر آن ها را می دیدی قطعاً دشمن خونی خودت می شدی. (1323) حمله بر خود می کُنی ای ساده مَرد همچـو آن شیــــری کــــه بر خـــــود حمله کرد ای ساده لوح، تو بر خود حمله می کنی، مانند آن شیر که عکس خود را در آب دید و به خودش حمله کرد و هلاک شد. (1324) چون به قعرِ خویِ خود اندر رسی پس بـــــدانی کـــــز تـــــو بــــود آن تاکسی اگر به کنه صفت و خوی خود پی ببری و در اخلاقِ خود جستجو کنی، می یابی که آن زشتی و ناکسی از خود تو بوده است. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
3 794
16
1
0
🔈 فایل صوتی 📂 مهربانی 👤 دكتر ایرج شهبازی ⏱ مدت زمان 82 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
1
0
🌿 موسیقی بیکلام Sanctuary اثری از George Skaroulis 🌿

02 Sanctuary.mp3

1
0
🔈 فایل صوتی 📂 مهربانی 👤 دكتر ایرج شهبازی ⏱ مدت زمان 82 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
attach 📎
3 673
87
🔈 فایل صوتی 📂 مهربانی 👤 دكتر ایرج شهبازی ⏱ مدت زمان 82 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
2
0
3 475
6
سلام دوستان عزیزم دوستان عزیز برای 5 خانواده جهت خرید مواد عذایی و دارو به کمک شما نیاز دارم. لطفا تا جایی که می توانید کمک مان کنید تا بتوانیم مشکلات این عزیزان را حل بکنیم. یکی از این خانواده ها خانم ۴۵ ساله هست که 2 ساله در کانکس زندگی می کند و شرایط بسیار بدی دارد و برای خرید داروهای یک جوان ۲۳ ساله (۸ ماه هست خونه نشین شده) نیازمند کمک های شما هستیم شماره کارت 5894 6311 2012 0597 بانک رفاه حسین اکبرلو سپاس از همیاری شما 🌹
3 019
1
مراقبه چیست؟ واژه مراقبه (مدیتیشن) از ریشه لاتین و به معنای «التيام» است. ما در دنیای جاذبه های وهم آلود و اسارت ها زندگی می کنیم. تیغ خواسته های غیرانسانی، غرور، جهل، نفرت، اضطراب، ترس و حرص روح ما را مجروح کرده است. روح ما زخمی جراحت های بسیار است. این زخم ها باید التیام یابند. سکوت می تواند این زخم ها را التیام بخشد. توماس مرتن Thomas Merton در کتاب «آب های سکوت» نوشته است: «اگر می خواهیم بهبود یابیم، تطهير شویم و برای انجام وظایفمان نیرو بگیریم، باید هر روز در آبهای سکوت فرو رویم.» برای انجام مراقبه لازم است به قول دادای محبوب، هرچه عمیق تر در خود فرو رویم. هیچ شخص دیگری نمی تواند این کار را برای ما انجام دهد. ما باید خودمان مراقبه کنیم تا به آرامش درون برسیم. باید هیاهوی ذهن ناآراممان را خاموش کنیم و غرور، تعصب خودخواهی و آشفتگی های ذهنی را از خود دور کنیم. ما نیاز داریم پرده ها را یکی بعد از دیگری برداریم تا به اعماق درون برسیم و آن پرتو پاک و سپید درونی را حس کنیم. مراقبه مانند همه تجارب معنوی دیگر، از بیرون نصیب ما نمی شود. در مراحل اولیه رشد معنوی، عوامل بیرونی می توانند زندگی درونی ما را تحت تأثیر قرار دهند. هرآنچه احساس می کنیم، می اندیشیم، می خوانیم می شنویم یا می گوییم، در ساعاتی که در سکوت فرو می رویم در ذهن ما منعکس می شوند. برای همین است که باید مراقب محیط بیرونی زندگیمان باشیم. باید مراقب همه افکار، احساسات، آرزوها و خواسته های کلام و اعمالمان باشیم. مراقبه، گشودن دریچه ذهن و نگریستن به درون است؛ روی برگرداندن از همه موضوعات بیرونی و پرداختن به درون و جستن آن یگانه واقعیت. مراقبه زیارتی درونی است که در آن لایه های آنچه غیر واقعی است، یکی بعد از دیگری برداشته می شود. زائر باید با روش لانه این، نه آن» پیش رود: «این خدا نیست، آن خدا نیست؛ من فقط او را می خواهم.» زائر هرچه بیشتر در سکوت وارد شود بیشتر حقیقت را می شناسند. او در سکوت در می یابد که مخلوقی محدود به زمان و مکان نیست. بلکه فرزند ابدیت است و ابدیت هم اکنوان و اینجا حضور دارد. او موجودی منزوی نیست، بلکه موجی از دریایی بیکران است. او با سراسر حیات و خلقت یکی است. در همه هست و همه در او هستند. جی. پی. واسوانی با خالق هستی ص 83 و 84
Show more ...
4 519
103
3 441
9
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر قسمت قبلی (1307) چونکه خصمِ خویش را در آب دید مـــــر، و را بگذاشت و انـــــدر چَـــــه جَهید شیر همین که تصویر خود را در آب چاه دید و او را دشمن پنداشت، خرگوش را رها کرد و در عمق چاه پرید. (1308) در فتاد اندر چھی کو کنده بود ز آن کـــــه ظُلمش در سَــــرَش آینده بود آن شیر به چاهی در افتاد که به دست خود آن را حفر کرده بود. در واقع نتیجه ستمکاری اش به خودِ او بازگشت. (1309) چاهِ مُظلِم گشت، ظلمِ ظالمان ایـــــن چـــــنین گفتند جـــــمله عالمان ستم ستمکاران چاهی بس تاریک است، و همه خردمندان جهان همین مطلب را گفته اند. (1310) هر که ظالم تر، چَهش با هول تر عـــــدل فـــــرموده است: بَتَّـــــر را بتر زیرا واقعیت این است که هر کس ستمکار تر باشد، چاهش هولناکتر است. اصولاً عدالت الهی چنین اقتضا کرده است که هر عملی را جوابی است متناسب با آن. پس هر عملی که بدی بیش تری داشته باشد، جزای آن نیز همان طور است. (1311) ای که تو از ظلم، چاهی می کَنی از بـــــرایِ خـــــویـــــش، دامـــــی می کُنی ای کسی که از روی ستم، چاهی برای دیگران حفر می کنی، بدان که با این کار دامی برای خود فراهم ساخته ای. (1312) گِردِ خود، چون کِرمِ پیله بر مَتَن بـــــهرِ خـــــود، چــــه می کَنی، اندازه کَن ای ستمگر، تو که پیرامون خود، مانند کرم ابریشم تار هایی از ستم می تنی، این کار را مکن. اگر چاهی از بدی و ستمکاری برای خود می کنی، لااقل آن را زیاد عمیق و مهیب حفر مکن، بلکه اندازه تاب و توان ناچیزت حفر کن. (1313) مر، ضعیفان را تو بی خصمی مَدان از نُــــــــــبی ذَا جَـــــاءَ نَـــــصْرُ الله خـــــوان خیال مکن که افراد ضعیف، هماره تسلیم تو می شوند و دست به دشمنی و مقابله به مثل نمی زنند. و خیال مکن که ضعیفان بی یار و یاورند. اگر در این باره مرددی برو از قرآن كريم آيه إِذا جَاءَ نَصْرُ الله را بخوان. (1314) گر تو پیلی، خصمِ تو از تو رمید نـــــک جـــــزا، طَـــــيْراً آبابيـــــلت رسید ای ستمگر، اگر تو از حیث قدرت، فیل هم که باشی و دشمنانت از بیم تو برمند، منتظر باش که کیفر و جزای تو توسط پرندگانی صورت می گیرد که ظاهراً ضعیف و بی مقدارند. (1315) گر ضعیفی در زمین خواهد امان غُـــــلغُـــــل افـــــتد در سپـــــاهِ آســـــمان صدای مظلوم چنان رساست که هرگاه شخصی ناتوان و ضعیف از خدا طلب امان کند، در آسمان طنین می افتد و غلغله ای در سپاه فرشتگان آسمانی بر پا می شود. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
3 937
15
🌿 موسیقی بیکلام Under the Trees اثری از Morpheo 🌿

27. Morpheo - Under the Trees.mp3

3 342
43
کارما در سطوح بسیار متفاوتی عمل می کند. نمی توانید با بیماری جسمی یا تصادف، دیوانگی، جنون یا مرگ آن را از خود دور کنید. متوجه خواهید شد که حتی بیماران روانی هم رفتار مشابهی ندارند. ساختار کارمایی آنها می تواند خارج از کنترل باشد، اما همچنان حاکم بر رفتار آنهاست. تا وقتی که کَمند کارما را شل نکنید، هیچ راه فراری وجود ندارد. این، یکنواختی مرگبار و استبداد کارمایی است. همچنین، به همین دلیل است که مردم از دیرباز به دنبال چیز بیشتری بودند، با اینکه نمی دانستند چیست. این وضعیت، نام های زیادی دارد: از نارضایتی و بیزاری وجودی تا اضطراب و ناراحتی ساده. این حس زندگی نکردن با کنترل کامل، درک نکردن هدف زندگی، پایان یا انتهای آن، جهت با منبع نیرو محرکه آن است. این رنجش انسان از فقدان قدرت، از محدودیت است که قدمتی به اندازه عمر بشر دارد. سادگورو کارما ص 33 و 34
Show more ...
3 664
21
3 676
17
کمال با تلاش انسانی به دست نمی آید. حضور و موجودیت، باعث ظهور کمال می شود. اگر شما بخواهید کمال را به زور، وارد زندگی کنید، دوباره حکم بازگشت ذهن و شخصیت را امضا کرده اید. اگر این اتفاق رخ دهد، مثل آن است که ذهن به موفقیت چشمگیری رسیده است، اما درکی کاذب و حالت ذهنی ای بیش نیست. خودتان را وقف درون گرایی ارائه شده در این کتاب کنید. انجام این کار، برای هر طالبی خوب است. وقتی جستار درونی تان را عمیق کنید، حس خواهید کرد که وجه جدیدی از زندگی، پیش رویتان قرار گرفته و اصلا سراغ ذهن حسابگرتان نمی روید. در آن لحظه، همه چیز بوی طراوت می دهد و حواستان دیگر مثل یک سگ ولگرد، پرت پدیده های بیخود نیست؛ دلیلش هم آن است که وجود تغییرناپذیرتان، بر شما غلبه پیدا کرده است. این خود پرسشگری و جستار، یک کار درونی است. کار درونی برابر است با رضایت ابدی. کار درونی باعث ظهور خود بی نهایت می شود. موجی وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا ص 56
Show more ...
4 353
36
3 498
7
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر قسمت قبلی (1298) گفت آن شیر اندرین چَه ساکن است انـــــدریـــــن قلعـــــه ز آفـــــات ایـــــمن است خرگوش گفت: آن شیر در این چاه، سکونت دارد و در همین قلعه از همه بلا ها و آفات، مصون و محفوظ است. (1299) قعرِ چَه بگزید هر که عاقل است ز آنــکه در خلوت، صــــفا هــــایِ دل است هر کس خردمند باشد، در عمق چاه خلوت نشینی اختیار می کند، زیرا در خلوت دل صفا می گیرد، چرا که اشتغال انسان به امور خارجی و سرگرم شدن به روابط روزمره، او را در چنبر غفلت گرفتار می آورد و نمی گذارد با درون خود ارتباط برقرار کند. (1300) ظُلْمَتِ چه، بِه که ظلمت هایِ خلق سر نَبُرد آن کس که گیرد پایِ خلق این بیت، جنبه تعلیلی دارد و موضوع بیت پیشین را مدلّل و معلل می سازد: ظلمت چاهِ خلوت نشینی از ظلمت های روحی و اخلاقی مردم بهتر است. و سر به سلامت نمی برد هر کس که بی حساب و خارج از قاعده با مردم آمیزش و حشر و نشر کند. (1301) گفت: پیش آ، زخم، او را قاهر است تـــــو ببين كـــــآن شیر در چَـــه حاضر است؟ شیر به خرگوش گفت: بیا جلو تر، بین آن شیر در تهِ چاه قرار دارد یا نه؟ زیرا من از او قوی ترم و زخمی که بد و زنم هلاکش سازد. (1302) گفت: من سوزیده ام زآن آتشی تــــو مـــــگر اندر بـــــر خـــــویشم کَشی خرگوش گفت: جانم از هیبت و صلابت آن شیر خشمگین آتش گرفته است. ای شیر مگر تو مرا در آغوش خود گیری و ایمنم سازی. (1303) تا به پشتِ تو من ای کانِ کرم چـــــشم بگشایم بـــــه چَـــــه در بنگرم تا در سایه حمایت تو که منبع بزرگواری هستی و از زیردستان حمایت می کنی، بتوانم جرأت کنم و چشم بگشایم و در چاه نگاه کنم! نظر کردن شیر، در چاهِ و دیدنِ عکسِ خود را، و آن خرگوش را در آب (1304) چونکه شیر اندر بَرِ خویشش کَشید در پـــــناهِ شـــــیر، تـــــا چَـــــه میـــــدویــــد همین که شیر، خرگوش را در آغوش خود گرفت، خرگوش با حمایت شیر تا نزدیکی چاه آمد. (1305) چونکه در چَه بنگریدند اندر آب اندر آب از شیـــــر و او در تافـــــت تاب همین که شیر و خرگوش با هم در آب چاه نگریستند، تصویر خود را که در آب منعکس شده بود دیدند. (1306) شیر، عکسِ خویش دید از آب تَفت شکلِ شیـــــری در بَـــــرَش خـــــرگوشِ زَفت شیر به آب چاه در نگریست و عکس شیری را دید که خرگوشی چاق را در آغوش دارد. یعنی تصویر خود را در آب دید و خیال کرد دیگری است! 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
4 048
13
🔈 فایل صوتی 📁 شرح داستان جوحی و قاضی 📂 موضوع اصلی این داستان «آزادی معنوی» است 👤 دكتر ایرج شهبازی ⏱ مدت زمان 54 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
3 499
68
3 281
16
🌿 موسیقی بیکلام Awakening Of The Beauty Within اثری از Kelvin Mockingbird 🌿

04 Awakening Of The Beauty Within.mp3

3 748
38
وفور و برکت بسیار آسان است که تعداد هسته های موجود در یک سیب را شمارش کنیم، اما چه کسی می توان بگوید در درون یک هسته چند عدد سیب وجود دارد؟ دلیل این که هیچ کس نمی تواند تعداد سیب های موجود در یک هسته را به ما بگوید این است که پاسخ بی پایان و بی نهایت است و این است معنی و مفهوم وفور و برکت. اما این یک پاسخ به ظاهر متناقض است زیرا ما در مقام انسان در یک لحظه معین به دنیا می آییم و در یک زمان مشخص می میریم و عمری محدود داریم و لذا درک مفهوم بی پایان، نامحدود، لایتناهی و بینهایت بر ایمان دشوار است و در مخیله ما که دارای یک جسم خاکی هستیم نمی گنجد و قابل فهم نیست. بسیار مشکل است بتوان تصور کرد که جهان دارای حد و مرز است و یا آنکه در نقطه ای پایان می یابد زیرا بلافاصله این سؤال پیش می آید که فراسوی نقطه پایانی چه خواهد بود؟ لذا از نظر من كائنات لایتناهی و بیکران است و هیچ پایانی ندارد و اگر همین اصل را جزیی از زندگی خود بدانید، برای آنچه می خواهید و می توانید داشته باشید نیز پایانی متصور نیست. قبلا دیدیم که بخش بزرگی از ما در مقام یک انسان غیر مادی و غیر جسمی است و آن تفکر یا ذهن ماست که فاقد حد و مرز است، از این جهت نتیجه می گیریم که ما نیز موجوداتی هستیم بی پایان. لذا شعار کائنات، وفور و برکت بی پایان و بدون حد و مرز نهفته در جهان است و این وفور نعمت متوجه ما و هر موجود دیگری در سرود واحد است. واکنش جهان به کم بینی، کوته بینی و تنگ نظری ما ارائه وفور نعمت و برکت است. ما باید در مورد این وفور نعمت و ثروت موجود در جهان هشیار باشیم و تنگ نظری را سر لوحه زندگی خود قرار ندهیم. اگر ذهن ما کم بین و کوته اندیش است به این معنی است که اعتقاد ما براساس کمبود و قحط نعمت در جهان استوار است و ما زندگی خویش را براساس فقدان ها و کمبود ها ارزشیابی می کنیم و انرژی خود را با تمرکز بر آن چه نداریم هدر می دهیم و این شیوه عادی تفکر ما در طریق زندگی می گردد. شعار زندگی گروه زیادی از مردم عبارت است از: «من به اندازه کافی ندارم» و یا: «در حالی که قادر نیستم کلیه لباس های مورد نیاز فرزندانم را برایشان بخرم چگونه می توانم به وفور نعمت و برکت ایمان بیاورم؟»، و یا: «اگر فلان چیز دیگر را داشتم خوشبخت تر بودم». مردم تصور می کنند زندگی آن ها از این نظر دچار کمبود است که بد شانس هستند و بخت و اقبال با آن ها یار نیست در حالی که نمی دانند که نظام اعتقادی آن ها بر حول محور کم بینی و کمبود دور می زند و چشمان آن ها فقط کاستی ها را می بیند و تا زمانی که تفکر آن هـا بـراسـاس کاستی ها باشد جز کاستی چیزی عاید آن ها نمی شود. وین دایر درمان با عرفان ص 155 و 156 🆔 🆑 عرفان و خودشناسی
Show more ...
4 523
71
3 474
14
1
0
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر قسمت قبلی (1289) از خود ای جُزوی ز كل ها مختلط فـــــهم مـــــی کــن حالـــــتِ هـــــر مُنْبَسِط اینک تو ای انسان که جزء به حساب می آیی و از کلیات ممزوج شده ای، به خود آی و حال هر بسیط را که از آن ترکیب یافته ای دریاب. (1290) چونکه کلّیات را رنج است و درد جـــــزوِ ایشان چـــــون نباشد روی زرد؟ وقتی که کلّیات از چنبره تغیّر و تحوّل و رنج رهایی ندارند. پس جزو ها چگونه ممکن است که از این تغییر رهایی یابند؟ (1291) خاصه، جُزوی کو ز اَضداد است جمع ز آب و خـــــاک و آتـــــش و بـــــاد است جمع به ویژه موجودی که از اضداد تشکیل شده است و این اضداد چهارگانه عبارتند از آب و خاک و آتش و باد (1292) این عجب نَبوَد که میش از گُرگ جست ایـــــن عجب کیـــــن میــش، دل در گرگ بست شگفتی در این نیست که میش از گرگ بگریزد، یعنی تعجّبی ندارد که یکی از این اضداد از دیگری بگریزد، بلکه شگفتی در این است که چگونه این اضداد با هم در آمیخته و سازوار شده اند. (1293) زندگانی، آشتیِّ ضِدّ هاست مرگ، آن کاندر میانشان جنگ خاست زندگانی انسان، عبارت از توافق و هماهنگی این اضداد است. و همین که میان آنان درگیری شود، یکی بر دیگری غالب می آید و اعتدال از میان می رود و مرگ و نیستی عارض می گردد. (1294) لطفِ حق، این شیر را و گور را اِلـــــف داده است ایـــــن دو ضدّ دُور را لطف خداوند، شیر و گورخر را با هم الفت داده است. اگر چه هر دو، دشمن یکدیگرند و نزدیک شدن و دوستی آن دو به یکدیگر بسی غریب می آید. (1295) چون جهان، رنجور و زندانی بُوِد چـــــه عَجَب رنــــجور اگـــــر فـــــانی بُوَد از آن جا که این جهان، رنجور و زندانی است، جای تعجّب نیست که این جهان رو به زوال و نیستی گذارد. (1296) خواند بر شیر، او ازین رو پند ها گفت: مـــــن پس مــــانده ام زیـــــن بند ها خرگوش از این گونه پند ها به شیر گفت و اظهار کرد: من به واسطه همین پند هاست که از تو عقب ماندم و از پیشاپیش رفتن خودداری کردم. پرسیدنِ شیر، از سببِ پا و اپس کشیدنِ خرگوش (1297) شیر گفتش تو ز اسبابِ مرض این سبب گو خاصّ، که اینستم غَرَض شیر نه تنها به اندرز های پیشین خرگوش توجّه نکرد، بلکه سؤال پیشین خود را تکرار کرد و گفت: تو ای خرگوش، علت و سبب پریشانی و اضطرابت را بگو که مقصود من، همین است و به شنیدن و دانستن آن علاقمندم. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
4 001
17
🌿 موسیقی بیکلام Healing Prayer اثری از Dan Gibson 🌿

08. Healing Prayer.mp3

3 121
53
اگر می خواهید آزاد باشید، نخست باید بپذیرید که در دل شما درد وجود دارد. شـما درد را آن جـا ذخیره کرده اید و هر کاری کـه بـه فـکـرتـان می رسد، انجام داده ایـد تـا آن را در اعماق درونتـان نـگـه داریـد بـرای ایـن کـه هیـچ گاه مجـبـور بـه حس کـردن آن نشوید. همچنیـن شـادی، زیبایی، عشـق و آرامش‌ فراوانی درون شـما وجـود دارد، اما آن هـا در آن سـوی درد هستند. در آن سوی درد، شعف وجود دارد. در آن سـو، آزادی ست. بزرگی شما در آن سـوی لایـه درد پنهـان اسـت. بایـد حـاضـر بـه پذیرش درد باشید تا بتوانید به آن سـو بروید. فقط بپذیرید درد وجود دارد و حاضرید آن را احساس کنید. بپذیرید اگر آسـوده شوید، درد لحظه ای در برابر هوشیاری اوج می گیرد و سپس می گذرد. همیشه می گذرد. گاهی متوجه می شوید هنگام گذر درد، درونتان احساس گرما دارد. در واقع، در حالی که در برابـر انـرژی درد آسوده می شوید، شاید گرمای شدیدی در دل خود احساس کنید. دل شما دارد از درد پاک می شود. یاد بگیرید از آن سـوختن لذت ببرید. نام آن، آتش یوگا است. لذت بخش به نظر نمی آید، اما خواهید آموخت که از آن لذت ببرید، زیـرا شـما را آزاد می کند. در حقیقت، درد بهای آزادی ست. لحظه ای که حاضر باشید این بهـا را بپردازید، دیگر ترسی نخواهید داشت. لحظه ای که از درد نترسید، خواهید توانست بدون ترس با همه وضعیت ها زندگی رو به رو شوید. مایکل ای سینگر رها از بند ص 146
Show more ...
3 853
53
3 732
19
خرد، حاصل فکر نیست. شناخت عمیق که خرد می باشد، به سادگی فقط با معطوف کردن توجه کامل به چیزی یا کسی پدید می آید. توجه، شعور ازلی و خود آگاهی ست. توجه، موانعی را که فکر ذهنی ایجاد کرده است از بین می برد و همراه آن، این تشخیص پدید می آید که هیچ چیز به خودی خود وجود ندارد. توجه، به مشاهده کننده و مشاهده شـونده در زمینه وحدت بخش هشیاری می پیوندد. توجه، التیام بخش جدایی است. اکهارت تله سکون سخن می گوید ص 21
4 205
58
3 665
7
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر (1280) ماه، کو افزود از اختر در جمال شـــــد ز رنـــــجِ دِقّ، مـــــانندِ خیـــــال ماه که در تابش و زیبایی برتر از ستارگان است، همین که به سوی مُحاق رود مانند شخصی می شود که به بیماری تبِ لازم گرفتار آمده است. یعنی لاغر و نحیف می گردد. گویی که از فرط نزاری و لاغری تنها خیالی از او باقی مانده است. (1281) این زمینِ با سکونِ با ادب انـــــدر آرد زلزله اش در لـــــرزِ تب همین زمینی که بسیار ساکن و آرام و با ادب می نماید، گاهی زلزله چنان آن را به هیجان و اضطراب می افکند که قابل تصوّر نیست. (1282) ای بسا کُه زین بلایِ مُردَریگ گشته است اندر جهان، او خُرد و ریگ چه بسا کوه ها که بر اثر این بلای دیرین و برجای مانده از ادوار پیشین (زلزله)، خرد و متلاشی شوند و به صورت ریگ، ریزه ریزه و پراکنده گردند. (1283) این هوا با رُوح آمد مُقْتَرِن چـــون قضا آید، شود زشت و عَفِن همین هوا که با روح، سازوار و همراه است و بدان حیات می بخشد، اگر قضای الهی در رسد، همو، زشت و گندناک می گردد و هلاکت ببار می آورد. (1284) آبِ خوش، کو رُوح را همشیره شد در غـــــدیـــری، زرد و تـــــلخ و تیـــــره شد این آب گوارا که سازگار و موافق جان است و بدو حیات می بخشد، اگر در آبگیر و گودالی راکد بماند، تیره و تلخ و زرد می شود. (1285) آتشی کو باد دارد در بُروت هم یکی بادی، بر او خــوانَد يَمُوت همین آتشی که سرکش است و از فرط تکبّر به سوی آسمان گردن می افرازد، بر اثر وزیدن یک موجِ باد می میرد و به زوال می رود. (1286) حالِ دریا ز اضطراب و جوشِ او فـــــهم كن تبـــــدیل هـــــایِ هـــــوشِ او از اضطراب و پریشانی حال ظاهری دریا که پُر موج و پُر خروش است دریاب که جان و کُنهِ دریا هماره در دگرگونی و تبدّل است. حالِ ظاهری دریا حاکی از تحوّلات درونی او است. (1287) چرخِ سرگردان که اندر جُست و جو است حـــــالِ او چـــــون حـــــالِ فــرزندانِ او است عالم افلاک که هماره در جستجوی مطلوب حقیقی جهان است، حالِ او در تبدّل و تغيّر مانند فرزندان خود، یعنی موالید ثلاثه: حیوان و نبات و جماد است. (1288) گَه حَضیض و گاه، اوسط، گاه اوج اندر او از سَـــــعد و نَـــــحسی فـــوج فـــوج ستارگان و اختران نیز گاه در نشیب اند و گاه در میانه و گاه در اوج. و برحسب وضع هر یک از آن ها سعد و نحس وجود دارد. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
4 209
16
🔈 فایل صوتی 📁 محبت و شفقت در سلوک 👤 دکتر محمدجواد اعتمادی ⏱ مدت زمان 54 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
3 636
67
3 508
7
🌿 موسیقی بیکلام Unknown Lands اثری از Peder B. Helland 🌿

16 Unknown Lands (Peder B. Helland).mp3

3 967
50
برادر من ... برادر تو ... در یک جامعه و رابطه سالم و هنجار "برادر من" و "برادر تو" عضوی از کل جامعه بشريت اند - مثل برادری در یک خانواده. در یک خانواده اگر برادری به هر علتی نتواند کار کند آیا نباید سهمی در ارتزاق داشته باشد خواهيد گفت در آن صورت هر فرد سعی می کند طفیلی و انگل دیگران بشود، و نتیجتا کار و تولید جامعه مختل خواهد ماند. دید ما نسبت به همه قضایای زندگی محدود است، دوگانه، ناقص و غیر یکدست است. ما از موضع خود یعنی از درون یک وضعیت ناهنجار پر خشم و استثمارگر می خواهیم ادراکی داشته باشیم از فرد، جامعه و روابطی که خرد، سلامت، عشق، عدم خشونت، و در یک کلمه فطرت حاکم بر آن است. معیار ما در نگرش به یک رابطه سالم، یک “هستی“ ناسالم است. مثلا ما از یک طرف فرض را بر جامعه ای قرار می دهیم که از افرادی هنجار و سالم تشکیل شده است، و در عین حال همین انسان را یک انسان استثمارگر، فریب کار، مفت خور و طفیلی تصور می کنیم. غافل از اینکه چنان انسانی - به فرض محال خودش هم که بخواهد کار نکند - خلاقيت فطری خود را نمی تواند از تجلی بازدارد. انسان فعلی میل خلاقیت خود را از دست داده است؛ دچار فلج روحی شده است. خشم و نفرت، میل فريب و استثمار، و نیاز به استتار ناتوانی به وسیله نمایش براساس سمبل ها و علایم، و بسیاری عوامل دیگر او را فلج کرده است؛ او را بدلی ساز بار آورده است؛ او را طفیلی و انگل صفت کرده است. در نزد بسیاری از افراد و اجتماعات ناسالم کار نکردن و مفت خوردن حتی یکی از نشانه های زیرکی و زرنگی نهفته در خود است و موجب مباهات، ما تصور می کنیم یک انسان فطرت محور نیز چنین است انسان بیمار همه چیزش از روی اجبار، اکراه و تكلف است؛ از روی شوق، رغبت و خودانگیختگی ذاتی در کار و زندگی و روابط نیست. آزاردیدگی از زندگی، در تمام زمینه ها و روابط یک حالت قهر و بیزاری به او داده است. انسانی که میل فریب یکی از مهم ترین انگیزه های حاکم بر “هستی“ او است هر چیز، هر عمل و هر هدف را از بعد ابزار فریب می نگرد؛ بنابراین نظر به فایده واقعی و ذاتی چیزها ندارد. برای او کافی است که یک لباس ظاهرا مفيد بر اشتغالات خود بپوشاند و آنرا وسیله فریب قرار دهد. حال ما چنین انسانی را ضابطه نگرش و سنجش انسان و جامعه ای قرار می دهیم که نه با خشم آشنا است، نه با تفرد و جدایی، نه با دید نمایش، نه با ديد سوداگری و نه با ميل فریب و استثمار، چنان انسانی با یک درون تجزیه نشده و نیرومند، و با شوق فطری زیستن و میل خلاقیت در رابطه با زندگی و انسان ها است. محمد جعفر مصفا هله ص 225 و 226 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
Show more ...
attach 📎
4 530
29
3 512
11
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایت بیانِ توکّل و ترکِ جهد گفتنِ نخچیران به شیر (1271) رنگِ رُو از حالِ دل دارد نشان رحـــــمتم کن، مِـــــهِر من در دل نشان رنگ رخسار خبر می دهد از حال درون. بر من رحمی آور و محبّتم را در دلت جای ده. (1272) رنگِ رویِ سرخ دارد، بانگِ شُکر بانـــــگِ رویِ زرد باشـــــد، صبر و نُكْر در عالم محسوسات و جهان مشهودات، هر چیزی نشانی دارد. مثلاً چهرۀ سرخ، دلالت می کند بر خوشی احوال، و این مستلزم شکر و سپاس است و رنگ زرد، نشان غم و اندوه و رنجوری است که در بعضی افراد موجب صبر و شکیبایی می شود و در بعضی موجب کفر و نا سپاسی. (1273) در من آمد آن که دست و پا بُرَد رنـــــگِ روی و قوّت و سیـــــما بَـــــرَد بر من چیزی عارض شد که دست و پایم را سست کرد و رنگ رخساره و نیرو و جلوه ام را دگرگون کرد. (1274) آن که در هر چه در آید، بشکند هر درخت از بیـــــخ و بُن. او بر کَـــــنَد آن چیزی که به هر چیز عارض شود، در همش می شکند و هر درختی را از ریشه بر می اندازد به من نزدیک شد. (1275) در من آمد آنکه از وی گشت مات آدمـّــــی و جـــــانور، جامـــــد، نبـــــات بر من چیزی عارض شد که اگر بر هر یک از آدمیان و جانوران و جمادات و گیاهان در می آمد عاجز و درمانده می شدند و چاره ای جز تسلیم نداشتند. (1276) این خود اجزائند کلیات ازو زرد کـــــرده رنگ و فاسد کـــــرده بو آن چه گفتیم درباره حالِ اجزای عالم به هنگام عُروض مرگ بود. حتّی عناصر کلّی نیز در برابر مرگ، رنگشان می پرد و خود را می بازند. بس که شیر مرگ، پُر صولت و پُر قدرت است. (1277) تا جهان، گه صابر است و گه شَکور بـــــوستان، گه حُـــــلّه پوشد، گـــــاه، عُور بدین قرار، جهان گاهی پر نشاط است و گاه غمین. و بوستان، گاه جامه فاخر سبز بر تن کند، و گاه برهنه و خالی از سبزه و گیاه باشد. (1278) آفتابی کو برآید نارگون ساعتی دیگــر شود او ســـرنگون نه تنها زمین و زمینیان، دست خوش تغیّر و تبدّل اند، بلکه حتی آفتاب و افلاک نیز دچار این دگرگونی هستند. این گوی آتشین و شعله ور (آفتاب) زمانی سر از مشرق بیرون می کند و ساعتی چند نمی پاید که به زوال می رود و در دامن مغرب، سرنگون می گردد. (1279) اخترانی تافته بر چارطاق لحـــــظه لحـــــظه مُبتلاىِ اِحتراق آن ستارگانی که بر پهنه فلک می تابند، لحظه به لحظه دچار احتراق می شوند. یعنی نور ستارگان تا وقتی است که خورشید نتابیده. همین که خورشید می تابد نور ستارگان ناپدید می گردد. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
Show more ...
4 341
15
🌿 موسیقی بیکلام Listen to My Heart اثری از Mike Rowland 🌿

04 - Listen to My Heart.mp3

3 640
49
وجدان پدیده ای کلی و ماندگار است. وجدان برای تمامی انسانها یکسان است و وجدان تنها در غیاب ضربه گیرها ممکن است. از دیدگاه درک مقوله های متفاوت انسان، می توان گفت که وجدان را در انسانی می توان یافت که فاقد تضاد باشد. این وجدان، رنج بردن نیست، به عكس نوعی شادمانی با خصلت کاملا تازه ای است که ما نمی توانیم آن را درک کنیم. اما حتی بیداری زودگذر وجدان در انسانی که هزاران "من" متفاوت دارد، حتما باعث رنج می شود. و اگر این لحظات وجدان طولانی شوند و اگر انسان از آنها نترسد، بلکه به عکس به آنها دل بدهد و بكوشد آنها را حفظ و طولانی کند، عنصری از یک نوع شادی بسیار ظریف، پیش مزه ای از "آگاهی روشن" آتی به تدریج وارد این لحظات می شوند. پی.دی. آسپنسکی در جستجوی معجزه آسا ص 283 و 284
Show more ...
3 961
19
3 987
9
سخاوتمندانه ترین روش زندگی کردن این است که با لبریز شدن از زندگی و رفتن به ورای تمام محدودیت ها، نمونه ای برای تمامی دنیا شویم. اگر آنقدر ناچیز و گران کیسه اید که قادر به عشق ورزیدن ، خندیدن و یا با تمامیت زندگی کردن نیستید، در هند به اصطلاح به شـما كـاجـوس kanjoos یا تنگ نظر (خسیس)، در تمامی سطوح زندگی گفته می شود! از خود گذشتگی یعنی تنگ نظر نیستید، مملو ازتر وتازگی و زندگی هستید! مرید می خواهد زندگی را تا جای ممکن در تمامیت اش کشف و تجربه کند. از خودگذشتگی به معنای تجزیه و تحلیل زندگی نیست، «بلکه پذیرش زندگی بدان گونه که هست» می باشد. عشق و عاشقی نیست بلکه تجارتی از روی دیوانگی ست. عشـق ماهیتاً دیوانگی ست امـا خـرده عقلانیتی را با خـود دارد، همچنان امیدی به بهبود هست. در حالی که با از خودگذشتگی و جانفشانی هیچ عقلانیتی وجود ندارد، هیچ راهی برای بهبودی نیست. مرید، شیرین ترین تجربه از زندگی را دارد. دیگران فکر میکنند که آن ها احمق اند اما آنها بهترین لحظات را بر روی این کره خاکی سپری میکنند. تصمیم با شماست که چه کسی را احمق بیندارید! سادگورو مهندسی درون ص 228 و 229
Show more ...
4 591
34
3 806
13
🔈 فایل صوتی 📂 جایگاه عشق برای سالک 👤 پیرجان ⏱ مدت زمان 8 دقیقه 🆑 کانال عرفان و خودشناسی
attach 📎
4 399
60
3 847
9
🌿 موسیقی بیکلام The Shimmering Sea اثری از Dan Gibson's Solitudes 🌿

01. The Shimmering Sea.mp3

4 002
51
هنر هوشیارانه زیستن طبیعت، مـادر ماست. از آنجایی که مـا جـدا از طبیعت زندگی می کنیم بیمار می شویم. برخی از ما در جعبه هایی بسیار بالاتر از سطح زمین زندگی می کنیـم کـه آن هـا را آپارتمان می نامیم. سيمان، فلـز و مصالح دیگر پیرامون ما را فراگرفته اند. انگشتانمان بخـت لـمـس کـردن خاک را ندارنـد، مـا دیگر نیلوفر پرورش نمی دهیـم و بـه دلیـل دور افتادن از مادرمان زمیـن، بیمار می شویم. از این رو، نیاز داریـم گـه گاه به دامان طبیعت پناه ببریم. این کار بسیار مهم است. ما و فرزندانمـان بـایـد دوبـاره بـا زمین مـادر ارتباط برقرار کنیم. ما در بسیاری از شهرها درختی نمی بینیم و رنـگ سـبـز بـه کـلـی از دیدمان رخت بربسته است. اگر خواهان نجات مادرمـان زمین هستیم، باید هم خود و هـم فرزندانمان، آگاهی از هر پدیده ای را تمریـن كـنـيـم. بـرای نمونه، هنگامی که به زباله هایـمـان نـگاه می کنیم، می توانیـم كاهـو، گوجه و گل ها را ببینیم. وقتی پوسـت مـوز را داخل زباله دان می اندازیم، می دانیـم کـه پـوسـت مـوز به زودی به یک گل یا نوعی سبزیجات تبدیل خواهد شـد. این کار، همان تمرین مراقبه است. هنگامی که یک کیسه پلاستیکی را در زباله دان می اندازیم، می دانیـم کـه ایـن کـیسـه بـا پـوسـت مـوز تفاوت دارد. زمانی طولانی بایـد بـگـذرد تا این کیسه پلاستیکی به گل تبديـل شـود. پس این جمله را با خودتان تکرار کنید: «کیسه ای پلاستیکی را داخـل زباله دان می اندازم. می دانـم کـه کیسه ای پلاستیکی را داخل زباله دان می اندازم.» همین آگاهی به ما کمک می کند تا از زمیـن محافظـت کنیم، آرامـش بیافرینیم و مراقـب زندگی در لحظـه حـال و آینده باشیم. اگر آگاه شـويـم، خـود بـه خـود می کوشیم از کیسه های پلاستیکی کـم تـر اسـتفاده کنیم که کاری از روی آرامش و نوعی کنش صلح جویانه ابتدایی است. هنگامی که ما پوشک مصرف شـده فرزندمان را داخـل زباله دان می اندازیم می دانیـم کـه زمانی بسیار طولانی – در حدود چهارصد سال یا بیش تر – برای تبدیل شـدن بـه یک گل نیاز دارد. آگاهی از این موضوع که استفاده از چنین پوشک هایی به مسیر آرامش نمی انجامد، ما را وامی دارد به راهی دیگر برای مراقبت از فرزندمان بیندیشیم. با تمريـن تنفس و اندیشیدن در بـاره بـدن، احساس ها، ذهـن و اهـداف ذهنمان، آرامـش لحظه حـال را تمرین می کنیم. این تمرین، هوشیارانه زیستن است. زباله های اتمی بدتریـن نـوع زباله هـا هستند و برای تبدیل شدن به یک گل، نیـاز بـه دویست و پنجـاه هـزار سال زمان دارند. تـا کـنـون چـهـل - پنجـاه نقطه از آمریکا با زباله های اتمی آلـوده شـده اسـت. مـا در حال تبديـل کـردن زمیـن بـه جایی سکونت ناپذیر بـرای خـود و فرزندانمان هستیم. اگر با هوشیاری در لحظهٔ حـال زندگی کنیم، می دانیم که چه بایدها و نبایدهایی را پیش رو داریم و تلاش می کنیم در راستای دست یابی به آرامش، کارهـا را بـه انجام برسانیم. تیک نان هان هر گام آرامش ص 114 و 115 و 116 🆔 🆑 عرفان و خودشناسی
Show more ...
attach 📎
4 624
68
3 740
6
گوش دادن به استاد یا رهنمود درون، گوش سپردن به قلبمان است که ما را در راه ایجاد روابط مهر آمیز و مثبت راهنمایی می کند. نتیجه تصمیماتی که با گوش سپردن به رهنمود درون گرفته می شوند، کاملاً با پیامد گوش دادن به صدا نفس با تمامی قضاوتذها و افکار منفی آن تفاوت دارد. به منظور دریافت پیام استاد درون فقط لازم است نسبت به شنیدن این پیام از خود اشتیاق نشان دهیم. به منظور دریافت پیام استاد درون فقط لازم است نسبت به شنیدن این پیام از خود اشتیاق نشان دهیم. سـاده ترین راه فراگیری شنیدن ایـن نـدای درونی، بازگشت به زمان حال با دست ها خالی و گشوده ایست که هیچ چیز از گذشته را نگه نداشته است. آن گاه می توانیم خاموش شویم و دریافت رهنمـود را تقاضا کنیم. رهنمـود‌ استاد درونمان از عشق بر می آید و به ما یاری می رساند تا تصمیم بگیریم به چه بیندیشیم، چه بگوییم و چه بکنیم. انجام این کار مستلزم اعتمـاد و شـوق مـا بـه پیروی از رهنمودی است که دریافت می کنیم. این تجربه گسترش می یابد و رابطهٔ ما را با استاد درون خود و نیز با دیگران عمیق می سازد. جرالد جمپالسکی فقط عشق ص 112 و 113
Show more ...
4 329
27
🌿 موسیقی بیکلام In The Silence of My Soul اثری از Liquid Mind 🌿

03. In The Silence of My Soul.mp3

4 180
46
سلام همراهان عزیز دوستان عزیزم حق اشتراک مرداد ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
3 979
2
سلام دوستان درک خودتان را از این مطلب برام بنویسید
4 327
1
Last updated: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio