Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

all posts دلنوشته ها - رحیم قمیشی

32 602-3
~22 304
~39
83.22%
Telegram general rating
Globally
32 325place
of 78 777
5 446place
of 13 357
In category
931place
of 2 333
Posts archive

4_5902453768254920026.mp3

5 304
125
دخترِ بابا داستان کوتاه ✍️ رحیم قمیشی گفته دو تا اسب آماده کنند، از آن اسب‌های جفت سیاه و سفید براق. می‌خواهد ببنددشان به یک کالسکه تزیین شده خیلی قشنگ. اسب‌ها باید بلند باشند و آرام قدم بردارند. می‌خواهد همه را ببیند. و همه ببینندش! دوست دارد تمام شهر را دعوت کند برای عروسی. حتی فقیرها را، حتی معتادها را، بچه‌های کار، دستفروش‌ها، کارگرهای روزمزد سرِ چهارراه‌‌ها را گفته بزرگترین تالار شهر را باید برایش بگیرند. دخترهای کوچولو انتهای لباس سفید بلند او را بگیرند، و دنبالش بیاورند. گفته دوست دارد داماد دستش را خیلی محکم بگیرد. نمی‌خواهد او هم مثل پدرش دستش را رها کند! وقتی می‌خواهد برود بالا، فقط داماد کمکش کند. وقتی می‌روند داخل کالسکه، همه به هم نشان‌شان بدهند. دخترها دامن مادرهایشان را بکشند: - "مامان! ببین عروس و داماد رو، چه قشنگن، چه به هم میان" گفته گلِ‌دست عروسی‌اش باید خیلی بزرگ باشد. دلش می‌خواهد به دختر بچه‌هایی که می‌آیند عروسی، به هر کدام یک گل بدهد، تا زود عروس شوند. دلش می‌خواهد شب عروسی‌اش حتما ماه توی آسمان، کامل باشد. آن شب مثل روز روشن باشد. گفته دوست دارد شهر تا صبح بیدار باشد. کالسکه را با اسب‌های قشنگش براند همه جای شهر، ببیند همه می‌خندند، ببیند همه آواز می‌خوانند، همه خوشحالند و می‌رقصند. دوست دارد آن شب اسب‌ها بال در بیاورند. جلوی مردم شهر یکباره بال بزنند، بروند بالا. همه تعجب کنند، همه با حیرت نگاه‌شان کنند. دوست دارد آنقدر بالا بروند، آنقدر تا کسی نبیندشان... و برسند به بهشت. یک دقیقه فقط... می‌خواهد پدرش توی لباس عروسی ببیندش! و خوب نگاهش کند. مادرش گفته خیلی شبیه پدرش است. ولی او پدرش را که ندیده! نمی‌خواهد او را بیاورد پایین نمی‌خواهد التماسش کند بیاید، نمی‌خواهد شکایتش کند، نمی‌خواهد مثل خواب بپرد گردنش را بگیرد، غرق بوسه‌اش کند. گفته فقط می‌خواهم ببیندم. توی لباس سفید عروسی ببیند چه قشنگ شده دخترش می‌خواهد به پدرش بگوید از یادمان نرفته‌ای... یعنی از یاد هیچکدام‌مان می‌خواهد از همان بالا نشان‌اش بدهد مردم همه برای عروسی دخترش آمده‌اند می‌خواهد برود توی گوش بابایش بگوید بابا جان همه دوستت دارند یعنی همه شهیدها را من و مامان که بیشتر... یک وقت فکر نکند مردم وضع این روزها را از چشم آنها می‌بینند می‌خواهد به او بگوید مردم همه چیز را می‌دانند می‌دانند شهدا چرا رفتند می‌دانند جانبازها چرا جانباز شدند می‌دانند آنها خیلی بزرگ بودند ربطی به اینها نداشتند... می‌خواهد یک بوس بگیرد از لُپ‌های ناز بابای شهیدش خجالت می‌کشد جلوی داماد بیشتر ببوسدش و برگردد. همین...
Show more ...
6 210
53

4_5922612326107714891.mp3

4 975
81
باز سالگرد جنگ ۸ ساله ✍️ رحیم قمیشی سالگرد جنگ شده، خیابان‌ها را پر کنید از عکس شهدایی که زبانی برای گفتن حرف دل‌شان را ندارند! توپ و تانک‌های قدیمی را برای نمایش بیاورید. بگویید جنگ همه‌اش تانک بوده و موشک! یک وقت نگویید جنگ چقدر بدبختی داشت، امام گفته بوده جنگ نعمت است! فقط نعمتش برای ما بود، اما احمد پسرش و بستگان اکثر مقامات اراده‌ای برای استفاده از آن نعمت نداشتند. خیابان‌ها را پر کنید از عکس‌های جنگ، اما راستش را نگویید، که چقدر از شهدا می‌شد شهید نشوند. چقدر از مادران و خواهران می‌شد داغدار عزیزانشان نشوند. نگویید چقدر از آسرایی که در جبهه عراق گرفتیم فلسطینی بودند. نگویید همه کشورهای عربی جز یکی دو تا، می‌گفتند جنگ اعراب مسلمان و مجوس‌ها! سالگرد جنگ را بگیرید و نپرسید بازماندگان جنگ امروز در درمانگاه‌های و بیمارستان‌ها چه می‌کشند. یک وقت نگویید جانبازان اعصاب و روان، شیمیایی‌‌ها چه می‌کشند. نگویید داروهای‌شان را باید از بازار آزاد و به قیمت‌های نجومی تهیه کنند، و گر نه دیگر نفس‌شان بالا نمی‌آید. سالگرد بگیرید و نگویید دویست هزار شهید جوان و نوجوان یعنی چه. نگویید مادرانی هستند و خواهرانی که هنوز منتظر فرزند یا برادرشان هستند. نگویید با اسم سهمیه چه آبرویی از خانواده شهدا و جانبازان بردید. نگویید با سهمیه های استخدامی و ورودی دانشگاه چقدر از نوکران خود را پست و مقام و موقعیت دادید. چقدر از بی‌استعدادها را. این سهمیه‌ها را بردارید، ما راضی نیستیم حق با استعدادها خورده شود... اگر راست می‌گویید بخاطر رزمندگان است! سالگرد جنگ را بگیرید و به مردم بگویید جنگ که چیزی نیست، اسرائیل را که نابود کردیم، می‌رویم انگلیس و فرانسه را هم نابود می‌کنیم و بعدش هم آمریکا را، بگویید با نابودی آنها همه چیز درست می‌شود! مثل همان دروغ‌ها که در طول جنگ گفتید، فردا کربلا و پس فردا قدس، و بعد آبادی و آزادی و رفاه ایران. همه‌اش دروغ! جنگ فقط برای شما نعمت بود. معاملاتتان را انجام دهید، سازمانتان را گسترش دهید، حجاب را اجباری کنید، سؤال را قدغن کنید، استبداد را محکم‌تر کنید، به بهانۀ جنگ. سالگرد جنگ را بگیرید و بگویید، همه آنها که جنگیدند فقط طرفدار شما بودند، یک وقت راستش را نگویید امروز اکثر رزمندگان سابق خجالت زده مردمند، وقتی وضع اقتصادی آنها را می‌بینند، وقتی چفیه‌شان را به گردن قداره‌بندها و قلچماق‌هایی می‌بینند که به‌جان دختران معصوم کشور می‌افتند. وقتی می‌بینند بسیج شده مرکزی برای خوش‌خدمتی به حاکمیت و راهی برای پارتی‌بازی. باز ۳۱ شهریور شد فرصتی تا خون شهدا را مصادره کنید. جانبازی جانبازان را اسارت اسرا را سختی‌های رزمندگان را و به دروغ بگویید پا روی خون شهدا نگذارید! کدام شهید دزدی را تایید می‌کرد کدام جانباز راضی است فقر و فلاکت کشور را گرفته باشد، پول‌ها را بذل و بخشش کنید به بیگانگان. کدام اسیری اسارت کشید تا امروز روستاهای ما آب هم نداشته باشند. در مرزها امرار معاش مردم با قاچاق باشد! کشور رها شده باشد در دست بیگانگان حتی درددلمان را بخواهیم بنویسیم باید دنبال فیلترشکن باشیم... پول بدهیم تا تنها نفس بکشیم! چون همه‌تان دروغگویید همه‌تان دنبال قدرتید همه‌تان همه چیز را پلکانی کردید برای قدرت بیشتر برای چپاول کشور کاش از سالگرد جنگ دیگر می‌گذشتید می‌گذاشتید ما به مردم بگویید جنگ چیز بدی است خیلی بد... مبادا بگذارید باز جنگی راه بیندازند فردا شما باید خون بدهید دیگران کِیف‌اش را بکنند. جنگ همین است!!
Show more ...
17 045
510
گیسو - مهراج

4_5992071898723257493.mp3

7 089
152
قُلی هم فکر می‌کرد همه ایرانی‌اند اما نبودند! ✍️رحیم قمیشی می‌گویند پروانه‌ها عمرشان، تنها چند روز است.‌ نمی‌دانم چند روز، و نمی‌خواهم بدانم، چون بعد از آن چند روز حتما به هم می‌ریزم! پرسیده بودم چرا از قدیم به شهید می‌گفته‌اند گل لاله، گفتند گل قرمز رنگ لاله، با آن‌همه زیبایی‌شان، چند روز بیشتر زنده نیستند. نمی‌دانم چند روز، شاید بدانم، پس از آن چند روز دیوانه شوم. چرا فقط چند روز... مثل قُلی، که خیلی زود رفت! با قُلی در جبهه آشنا شدم، آنقدر نوجوان بود و لاغر اندام، که فرجوانی، او را نگذاشت برود جلو و گذاشتش پیک گردان، با موتوری که دو برابر خودش بود، پیغام‌ها را جابه‌جا می‌کرد. به نظرم عرب بود. من حتی نفهمیدم اسم کوچکش قلی است یا فامیلش. از بس عمرش کوتاه بود. مثل پروانه‌ها، مثل گل‌های لاله! انتظار دارم شما هم او را بشناسید!! او حتی قبری هم ندارد. نمی‌توانید روزی بروید به مزارش، اهواز هم بروید، حتی به بهشت‌آبادش! قلی از بچه‌های حاشیه جنوب اهواز بود. همان‌هایی که اصلا نمی‌دانند سفره انقلاب کجا پهن می‌شود. فقط موقع گرفتاری‌ها و سختی‌ها صدایشان می‌کنند و بعدها دیگر پیدایشان نمی‌شود! صورتی کشیده و موهایی مجعد و سیاه داشت. یک دقیقه هم آرام و قرار نداشت. قول گرفته بود در عملیات بعد، باید برود با بچه‌های خط‌شکن. و رفت! شانس او، عملیات بعد شد کربلای چهار. از سخت‌ترین عملیات‌ها. نمی‌دانست با وجود همه موفقیت‌های اولیه، صبح عملیات می‌افتد به محاصره. از همه‌طرف عراقی بود و تیر و خمپاره و توپ. هر لحظه بیسیم می‌زدیم نیروی کمکی چه شد؟ می‌گفتند می‌فرستیم. اما نمی‌فرستادند، نمی‌خواستند بفرستند. فقط ما نمی‌دانستیم! کمی بعد با تعجب دیدیم از سمت چپ، کلی نیرو، خمیده خمیده به‌طرف ما می‌آیند. اگر ایرانی بودند چه خوب می‌شد. اگر عراقی بودند، تنها روزنه امیدمان بسته شده بود... چون شلیک نمی‌کردند نمی‌توانستیم تشخیص بدهیم دوست هستند یا دشمن. گذاشتیم نزدیک‌تر شوند. با دوربین که نگاه کردیم، صورت‌هایشان سیاه چرده بود. دلم می‌گفت عراقی‌اند، اما نمی خواستم باور کنم. گفتم شاید ایرانی‌هایی سیاه چرده باشند. که یک ‌باره شلیک‌شان به‌طرف ما شروع شد. ایرانی نبودند! اگر ایرانی بودند به آن‌طرف باید شلیک می‌کردند. ناخواسته کشیدیم عقب‌تر، شاید فرجی شود. بیست متر نیامده بودیم عقب، که قلی را دیدم. صورتش قرمز بود و با همان صدای معصومانه و کودکانه‌اش داد می‌زد "نزنید، نزنید! ممکن است ایرانی باشند". می‌پرید بالا و می‌آمد پایین که بچه‌ها نزنند. فکر می کرد نیروهای کمکی اشتباهی به خودمان شلیک می کنند! ولی آنها نیروی کمکی نبودند. یک دقیقه بعد یکی از تیرهایی که می‌آمد به قلی نازنین خورد. حتماً همان موقع هم فکر می‌کرد نیروهای کمکی اشتباهی او را زده‌اند! قلی امیدش تا دم آخر زنده بود. حتی وقتی نفس آخرش را می‌کشید... نیروی کمکی رسیده و ما پیروز می‌شویم! من خیلی دلم می‌خواهد مثل قلی زندگی کنم. و مثل قلی بمیرم. می‌خواهم تا آخر امیدوار باشم. می‌بینم آن ها اصلا مثل خودمان نیستند! می‌بینم همه‌اش به فکر جیب خودشانند. به فکر منافع‌شان، به فکر دو روز دنیایشان. می‌بینم سفره انقلاب را پهن کرده می‌خورند! می‌بینم همۀ دلسوزها را می‌زنند می‌بینم به جوان‌ها هم رحم نمی‌کنند می‌بینم همیشه خشمگین‌اند می‌گویم حتما اشتباهی شده! حتما نیروی خودمان هستند نمی‌دانند ما دشمن نیستیم! کارگرها که دشمن نیستند معلم ها، استادها، دانشجوها، مردم... دختران و پسران مگر دشمنند؟ چرا می‌زنندشان!؟ دلم می خواهد تیر هم  که بخورم با امید بمیرم... حتما یک روز می‌فهمند! ما ایران را دوست داشتیم. ایران سرزمین ما بود. قلی نمی‌خواست باور کند به‌جای نیروی کمکی دشمن آمده من و قلی هم، نتوانیم باور کنیم تاریخ که حتما خواهد نوشت کدام دشمن بود، کدام ایرانی... *قلی در عملیات کربلای چهار شهید و مفقود شد اسماعیل فرجوانی در عملیات کربلای چهار شهید شد
Show more ...
10 802
178

4_6023792349623094284.mp3

8 048
186
دلی که تنگ می‌شود ✍ رحیم قمیشی صبح عملیات کربلای چهار داخل سنگر مجروح‌ها که شدم، خیلی از بچه‌ها را می‌شناختم، اما کسی که حالش خیلی بد بود محمدرضا بود. محمدرضا آقایی قبلا برادرش عبدالحسین، که خیلی دوستش داشتم، شهید شده بود، حالا خودش زخم سختی برداشته و انتهای سنگر مجروح‌ها، در تاریک و روشنش دراز کشیده بود. محمدرضا حتی نمی‌توانست بنشیند، گردنش را هم به زحمت تکان می‌داد. نشستم بالای سرش، چشم‌هایش را باز کرد، حس کردم محمدرضا رفتنی است. پیشانی‌اش را بوسیدم. دلم نمی‌آمد چیزی بگویم، اما همینطور که نگاهم را از او دزدیده بودم گفتم: - سلام مرا هم برسان به بچه‌ها! رسم نبود مجروح‌ها را بگوییم شاید زنده نمانند، اما من امیدی به ماندن او نداشتم. بغض راه گلویم را بسته بود. دو ساعت نگذشته بود که خودم در محاصره اسیر شدم. خیلی از مجروح‌های سرپایی نتوانستند از آب اروند بگذرند، بیشترشان بین آب شهید شدند. تمام چهار سال مفقودی، یک ذره هم احتمال نمی‌دادم محمدرضا زنده مانده باشد. پس از آزادی به فکرم بود آرامگاهش را پیدا کنم، اگر پیکرش رسیده باشد ایران... اما خودش را دیدم، باورم نمی‌شد! سرحال می‌خندید. با همان قامت بلندش، با همان نگاه معصومانه‌اش، با همان شباهتش به برادر شهیدش. خدایا شکرت. چه لذتی داشت. نمی‌توانم بگویم چطور به آغوشش کشیدم. او هم فکر کرده بود من شهید شده‌ام. حالا هر دو در آغوش هم بودیم. کریم برادر کوچکم به هزار زحمت و پارتی، با اینکه سنش کم بود خودش را رسانده بود جبهه، شنیده بود عملیات مهمی در منطقه هور انجام می‌شود، همان که بعدها اسمش شد عملیات بدر. او در گردانی بود، من در گردان مجاورشان، گردان کوثر. در آن عملیات من معاون گردان بودم و همه‌اش در تردد، هر بار از نزدیک سنگر کریم رد می‌شدم، وسط بمباران‌ها دعوایش می‌کردم؛ - کریم کلاهت؟ کریم چرا داخل سنگر نیستی؟ کریم نمی‌بینی آتش عراق سنگین است! برادر کوچکم بود دیگر. آن عملیات گردان‌ها همه گیر کرده بودند پشت سیلبندی بلند، و عراق همه طرفه ما را می‌زد و پشت سر هم تلفات می‌دادیم. بار آخری که از آن سنگری که هر بار کریم را می‌دیدم رد شدم نبودش. داخل سنگر نگاه کردم نبود! بیرون سنگر کلی خون دیدم ریخته، دلم ریخت. علیرضا شاطریان را دیدم، با سکوت نگاهش کردم. گفت خمپاره‌ای آمد، کریم مجروح شد! گفتم علیرضا راستش را بگو، من می‌توانم تحمل کنم. بغض کرده بودم. قسم خورد او را داخل قایق گذاشته و برده‌اند به عقب. جنازه کریم کوچولو را تصور کردم بیحرکت داخل قایق افتاده، اگر قایقش به عقب رسیده باشد. خیلی از قایق‌های مجروح‌ها و شهدا باز خمپاره می‌خوردند و تکه تکه می‌شدند. یک هفته بعد که عقب‌نشینی کردیم، همه مرخصی می‌رفتند من نرفتم. چه باید به مادرم می‌گفتم، اگر شهید شده باشد. چند روز بعد، دل به دریا زده و رفتم. کسی خانه نبود. مادرم مشهد بود، برادرم مشهد بود. کریم زنده مانده بود، آنها رفته بودند بالای سرش به بیمارستانی در مشهد! خدایا شکرت، چه حسی داشتم وقتی کریم با عصا برگشت و با دستی کم‌حرکت. وقتی برادر کوچکم را در بغل می‌گرفتم اشک می‌ریختم و می‌خندیدم؛ - مگر نگفتم از سنگر نیا بیرون... محمد بشیری آمده بود جبهه، با همان جثه کوچکش. آقا اسماعیل فرمانده تیپ اجازه نداد برود خط. اما محمد مگر کوتاه می‌آمد. - من جثه‌ام ریز است، خودم که بزرگم، بچه‌های کم‌سن‌تر از من در خط هستند! اسماعیل فرجوانی (شهید) قبول نمی‌کرد. حق داشت، جثه‌ محمد خیلی کوچک بود، ولو ۱۶ سالش هم باشد. محمد ناگهان با صدایی بریده بریده که معلوم بود بعدش می‌زند زیر گریه، داد کشید: - مگر تو خدایی؟! خدا گفته باید بروم جبهه، تو اصلا چکاره‌ای. نمی‌دانم چه شد که اسماعیل تسلیم شد. محمد رفت خط. چند شب نگذشته بود، آخر شب در محوطه تیپ قدم می‌زدم، از خط تماس گرفتند، نوجوانی مجروح شده. چرا دلم به من گفت او‌ محمد بشیری است، نمی‌دانم! آمبولانس فرستادم. باید او را می‌آورد تیپ، و با رسیدگی جزئی می‌فرستادیمش عقب. نرفتم داخل سنگر، ماندم تا آمبولانس برگردد. گفتم اگر خود محمد بشیری بود به او می‌گویم: - محمد، عزیزم، اسماعیل نگفت نرو؟ گفتم به او می‌گویم؛ حالا هم نترس، چیزی نیست، زود خوب می‌شوی. آمبولانس رسید! یادم هست راننده‌اش از مجاهدین عراقی بود که فارسی‌اش خوب نبود و بعدها خودش هم شهید شد. گفتم درِ عقب آمبولانس را باز کند. راننده عصبانی بود. آنقدر که به لکنت زبان افتاده بود؛ - این بچه‌ها را چرا اجازه می‌دهید بروند جلو! گفتم در را باز کن ببینمش. محمد بشیری! خودش بود. اما خوابیده بود، خوابی آرام! خوابی که نمی‌خواست چشم‌هایش را باز کند. با همان موهای ژولیده‌اش با همان لب‌های خندانش این روزها جای محمد و محمدها خیلی خالیست دلم تنگشان می‌شود، خیلی * بازنشر
Show more ...
13 940
177
ترکیدن بادکنک‌ها! ✍️ رحیم قمیشی از دیروز تا امروز صحنه‌هایی آخرالزمانی در لبنان به نمایش درآمده. روز گذشته هزاران پیجر ارتباطی حزب‌الله منفجر گردیدند و امروز بعدازظهر انفجارهای جدیدی شروع شده، از لپ‌تاپ‌ها و تلفن‌های همراه تا سایر وسایل الکترونیکی، که ظاهراً همه در خدمت حزب‌الله لبنان بوده‌اند و بدیهی است متهم اصلی اسرائیل باشد، اگر چه این کشور خود را بی‌اطلاع نشان می‌دهد. هزاران نفر ناقص شده و بیمارستان‌های لبنان تختی برای بستری مجروح جدید ندارند. این موضوع تراژیک یقینا سوژه‌ای برای بسیاری فیلمسازان خواهد شد. اتفاقی که در هیچ جنگی قبلا نیفتاده و از این پس باید منتظر ادامه آن بود. نمایشی از جنگ در عصر جدید. فردا ممکن است در تلفن همراهت بگویی لعنت بر حاکمیت، و ناگهان موبایل در صورتت منفجر شده و هیچکس هم مسیولیت آن را نپذیرد! صحنه‌ای وحشتناک از وقتی که تکنولوژی به‌دست آدمکشان و قدرتمندان بیفتد. اما موضوع نوشته من ترس از جنگ‌های جدید نیست، که چند برابر انسان‌های خرابکار بر روی کره زمین، انسان‌های فداکار، درستکار و دانشمندان انسان‌دوست داریم، و حتما تکنولوژی به خدمت بشر در خواهد آمد. موضوع این نوشته آنست که چرا سفیر ایران در لبنان باید از این پیجر های ناامن استفاده بکند؟ موضوع مهمی است. همه می‌دانیم به غیر از آنکه وزیر خارجه و همینطور وزیر اطلاعات با نظر رهبری تعیین می‌شوند، سفرای ایران در کشورهای متشنج منطقه، همگی از طریق یکی از نهادهای نظامی سیاسی اقتصادی امنیتی به وزارت خارجه تحمیل می‌گردند و سفارت ایران در لبنان عملا شعبه‌ای از نیرویی نظامی است که ماموریتش خارج از کشور است. آیا آن نهاد نظامی امنیتی که خود را در هر زمینه‌ای صاحب صلاحیت می‌داند، امروز متوجه شده، در اکثر زمینه‌ها ناکام مانده و رشدش در کشور بادکنکی بوده است!! انفجار در ساختمان تحت پوشش سفارات ایران در دمشق و کشته شدن فرماندهان مهم نظامی، ترور اسماعیل هنیه در تهران، انفجار در سفارت ایران در بیروت و زخمی شدن سفیر ایران، دخالت‌ در دستگیری‌های داخلی، دخالت در سیستم اقتصادی، دخالت در سیستم درمان، دخالت در وزارت خارجه، بدون کمترین صلاحیت‌ها... آیا وقتش نشده این بادکنک رشد برخی نهادهای نظامی ترکانده شود؟ چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا سپاه متوجه شود نمی‌تواند بدون صلاحیت لازم و پاسخگویی وارد تمام سطوح مدیریتی کشور شود. در سال‌های گذشته رشد بادکنکی بسیاری نهادها در کشور اتفاق افتاده، با نام‌های انقلابی و تحت فرمان رهبری و غیرپاسخگو به دولت و مردم. این بادکنک‌ها فقط باد شده‌اند. بزرگ به نظر می‌رسند. اما از درون همچنان عقب مانده‌اند همچنان به شیوه سی چهل سال پیش فکر می‌کنند و مستعد ترکیدن! آنها نمی‌دانند در عصر جدید یک پیجر ناتوانی آنها را افشا می‌کند آیا سفیر تمام مکالمات قبلی‌اش شنود نمی‌شده؟ تمام قرار ملاقات‌هایش تمام پیام‌های سری‌اس از از تهران آیا این سفیر ناتوان ما این نهادهای مداخله‌گر و بی‌صلاحیت ما باید همچنان نمایش قهرمانی بدهند؟ این بادکنک‌ها آیا بزودی منفجر نخواهند شد صدای ترکیدن خود را خواهند شنید؟ با یک پیجر!
Show more ...
22 437
628

4_5942891757225121420.mp3

10 751
273
اردوگاه ۱۸ بعقوبه و درسی برای امروز ✍️ رحیم قمیشی هنوز پس از ۳۵ سال، برایم خاطره‌ای مهم و درس آموز است، از زندان در اردوگاه مفقودین عراق. درک شرایط آنجا، امروز واقعاً دیگر ممکن نیست، حتی برای خودم، چه رسد به آن‌که تنها بشنود یا بخواند. ترس روزانه از کتک‌های وحشیانه نگهبان‌ها، بی‌خبری از دنیا، تشنگی و گرسنگی دائمی، مبارزۀ دقیقه‌ای با شپش و گال، لباس‌های کم و وصله پینه شده، تراشیدن مداوم سر و صورت با تیغ‌های ده بار مصرف شده و کُند، نوبت‌های طولانی دستشویی رفتن و حمام. و نبودن وسایل نظافت، نه که شامپو و خمیر دندان، حتی صابون و پودر رختشویی. نگهبان من و نادر دشتی‌پور، که آن روزها ارشد داخلی اردوگاه شده بودیم را صدا کرد. - برای نظافت کل اردوگاه، به‌خصوص دستشویی‌ها، چقدر پودر نیاز دارید؟ با تعجب نگاهش کردیم. یعنی چه خبر شده؟! قبل از اینکه سؤال کنیم خودش توضیح داد؛ هیأتی از بغداد این هفته برای بازدید می‌آید. اردوگاه باید تمیز باشد. بالاخره هیأتی پس از سال‌ها به اردوگاه ما مفقودین می‌آید، ای خدا! صلیب باشد. من همان موقع هم آدمی ساده بودم، زود گفتم حداقل چهار پاکت پودر لازم داریم! نادر ولی با زرنگی گفت چهار پاکت برای دستشویی‌ها هم کافی نیست! - سیدی! حداقل ۲۴ جعبه پودر رختشویی لازم است. برای ما تصورش هم سخت بود. نگهبان یک کارتن پودر شوینده آورد. نمی‌دانستیم آنقدر برایش مهم است، موقع بازدید هیأت، اردوگاه تمیز باشد. انگار دنیا را به ما داده باشند! تصور توالت‌های تمیز شده، شستن کف آسایشگاه با پودر، شستن لباس‌ها ولو با آب سرد در زمستان و هزار کار دیگر... ولی امان از جو بستۀ زندان! ما با خوشحالی کارتن را آوردیم که چه مژده و هدیه‌ای از این بالاتر! اما هیأت‌هایی مشغول مذاکره شدند. - چرا کارتن شوینده را گرفتید، آنها دشمن خونین ما هستند! - اردوگاه را نظافت کنیم تا هیأت تصور کند ما سال‌ها در ناز و نعمت بوده‌ایم؟ - چرا شما (من و نادر) ذره‌ای شرافت و دین ندارید، همکاری با دشمن در روز روشن... و فتوایی که هنوز هوا تاریک نشده صادر شد؛ "امروز هر گونه نظافت، و استفاده در پودر رختشویی برای تمیز کردن آسایشگاه‌ها و سرویس‌های بهداشتی، حکمش محاربه با خداست! مرتکب آن کافر است و خون او نیز مباح"!! باورش امروز دشوار است، اما به همین سادگی ما شدیم عامل نفوذی دشمن و ضد فرامین خدا و رسولش! زندان بود و فضای خاص خودش. اعلام کرده بودند همکاری در نظافت اردوگاه، به اَیٌِ نحو، حکمش جهنم است. استدلال مخالفان نظافت واقعا بیراه نبود.‌ می‌گفتند ما که ۳ سال و نیم است رنگ تمیزی را ندیده‌ایم، در کثافت غرق بوده‌ایم، چرا برای بازدید هیأت عالی از بغداد، همه چیزمان تمیز و مرتب بشود؟ استدلال ما هم واضح بود؛ به هر دلیلی فرصتی پیدا شده، در مصیبت بمیریم تا همه بفهمند ما بدبختیم!؟ یک کارتن پودر هم، یک کارتن پودر است. یک هفته تمیزی هم، یک هفته خوشی است. آنها درست می‌گفتند، ما هم درست! نظافت کردن درست بود. نظافت نکردن هم درست. اما مشکل از آنجا بود که عده‌ای تصور می‌کردند، حکم آنها حکم نهایی است. مشکل آنجا بود که عده‌ای فکر می‌کردند حکم آنها حکم خداست! و مخالفت با آنها محاربه است!! نادر آدمی محکم بود و صاحب‌نظر. به‌راحتی کوتاه نمی‌آمد، مثل من هم، از جهنم خیالی آنها نمی‌ترسید!! با قاطعیت گفت ما فردا اردوگاه را تمیز می‌کنیم، شما کثیف کنید... و فردا ما کافران منحرف شروع کردیم به تمیزکاری، سرویس‌ها را برق انداختیم، کف آسایشگاه را با شوینده شستیم. بغض هم داشتیم. نگاه‌های چپ‌چپ را هم تحمل می‌کردیم. عرق می‌ریختیم، فحش می‌خوردیم و لعنت هم می‌شدیم... از طرف انقلابیون! اما کاری که به نظرمان درست‌تر بود را انجام دادیم. مریض شدن یک نفر کمتر نمردن یک نفر کاستن یک شپش برای ما اهمیت داشت. اما برخی همچنان در حال مبارزه بودند! با گذاشتن دست‌هایشان در جیب‌هایشان!! و آرزوی آنکه؛ شاید دنیا ببیند ما چقدر بدبختیم! یک خاطره بود و چندین درس شاید ما اشتباه کرده بودیم شاید هم مخالفان ما! اما هیچکدام حق نداشتیم بگوییم ما حق مطلقیم و مخالف ما کفر مطلق!
Show more ...
18 950
294
🔴دکتر رحیم قمیشی: ما در توهم هستیم!

goFKQrpx11nQX4hE.mp4

12 616
271

4_5983136034580336166.mp3

14 283
306
- مهسا امینی - حاضر ✍️ رحیم قمیشی نام مهسا یک کلمه رمز بود و هنوز هم هست! سال گذشته رفته بودم سقز، از دستفروشی آرام پرسیدم، آرامستان سقز کجاست؟ در حالیکه چندین مشتری، اطراف او ایستاده بودند، بلند پاسخ داد: - می‌خواهی به دیدار مهسا بروی؟ ما چند قبرستان داریم، اما برای مهسا باید بروی آرامستان آیچی. نزدیک است و سایر مشتریان کمک کردند. - از اینطرف، زودتر برو، فردا تعطیل است آنجا شلوغ می‌شود... من ترسیده بودم، مردم نه! ما ترسیده بودیم. جوان‌ها نه! در همین سال‌های نزدیک گذشته آیت‌الله العظماهای زیادی درگذشته‌اند، آیت‌الله‌هایی که خود را در قامت رهبر بلامنازع آینده کشور می‌دیدند! آیت‌الله مصباح یزدی، آیت‌الله مهدوی‌کنی، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله یزدی، آیت‌الله هاشمی شاهرودی، آیت‌الله رئیسی و بسیار دیگران. کسی می‌داند سالگرد فوت آنها کِی است؟ کجا مدفون شدند! اصلا چرا ناگاه مُردند! مثل آیت‌الله هاشمی. اما همه می‌دانیم ۲۵ شهریور سالگرد درگذشت مظلومانه مهساست، و راه‌های رسیدن به سقز با آنکه کنترل می‌شوند، شلوغ است، و آرامستان آیچی پر می‌شود از دوربین‌های امنیتی، و اطراف مقبره زیبای مهسا پر می‌شود از لباس شخصی‌های چاقوکش، همان‌ها که چند روز پیش شکم اجلال قوامی خبرنگار مستقل و آزاده سقزی را دریدند و هیچ ردی از خود باقی نگذاشتند. اما مردم باز راهی می‌شوند. و مردم باز یاد مهسا را گرامی می‌دارند. و مردم فراموش نمی‌کنند که او یک دختر تنها نبود. او یک اسم رمز بود، و هست. مهسا یعنی مرگ، پایان زندگی نیست. مهسا یعنی نسل جدید زنده است. مهسا یعنی ظالمان بزودی به گور می‌روند. مهسا یعنی؛ ترسِ آنها که ظلم می‌کنند. مهسا یعنی همه قوای نظامی را به خیابان‌ها بیاورید، باز هم اقلیتید. مهسا یعنی دختران و زنان مهمترین نیروی اجتماعی هستند. مهسا یعنی قرن‌ها تلاش شما برای ندیدن مردم، تمام شد! مهسا یعنی سکوت مردم تمام شده. مهسا یعنی خواب‌های حاکمان تمام شد قرار نیست پول کشور را بدزدید آرامش کشور را بدزدید توسعه کشور را بدزدید حق مردمان را زیر پا بگذارید چپاول کنید و مردم تماشا کنند! راستی امروز گشت ارشاد کجاست؟ کارمندان گشت ارشاد حاضرند خود را معرفی کنند؟ طرفدارانِ چماق بدستتان کجایند؟ مأمورانی که از ترس صورت می‌پوشاندند. خودتان بدون چند لایه محافظ جرأت دارید بیرون بیایید؟! اما مهسا زنده است. و ما پدران و مادران مهسا زنده‌ایم و دوستان مهسا زنده‌اند و آن دستفروش به ما رهگذران می‌گوید - در سقز هر کس وارد می‌شود همان روز اول، با دسته گلی به مزار مهسا می‌رود نترس! مهسا هنوز زنده است او در دل ما تا ابد زنده است حتی پس از آنکه ظالمان را به زیر کشیدیم که چرا دختران ما را کشتید؟ فردا که دانشگاه‌ها باز می‌شوند و دبیرستان‌ها و اموزشگاه‌ها خواهید دید هر استادی در کلاس بپرسد - مهسا امینی جوان‌های دختر و پسر یک صدا پاسخ خواهند داد - حاضر
Show more ...
25 210
507
سفری چند هزار ساله ✍️ رحیم قمیشی چند روزی رفته بودم دامغان به اندازۀ چند هزار سال تجربه گرفتم ناباورانه جاهایی را دیدم که هزاران سال پیشینۀ تمدن داشت. آتشکده‌هایی را دیدم که هنوز جای آتش داشتند و تبدیل شده بودند به مسجد. چشمه‌هایی را دیدم که نزدیک به هزار سال بود از زمین می‌جوشیدند، و تمام شهر را سیراب می‌کردند و باز می‌جوشید،ند و باز می‌جوشیدند، چقدر صاف و زلال. رفتیم چشمه‌ای نامی و معرف، پدر و پسری رفته بودند کنار دریچه‌های سرچشمه‌ای هزاران ساله، پاهای نشسته‌شان را به آب می‌زدند. همه فریاد زدیم نکنید این کار را... بی توجه به کارشان ادامه دادند. چشمه پاهایشان را شست، آنقدر که از سخاوت آن چشمه و با فریاد مردمی که بی‌تفاوت نبودند، با خجالت بیرون شدند. نمی‌دانستم شهر دامغان و باغ‌های بزرگ پسته و انگورش آن‌همه قدمت و زیبایی دارد، و آن‌همه درد هم! معلوم است دیگر، یک انسان چند هزار ساله دردهایش عمیق‌اند و البته امیدهایش واقعی. او دیده هزار حاکم آمده و خواسته‌اند غارت کنند و نابود سازند، خودشان نابود شده‌اند و تمدن دوباره ایستاده. در طول سفر با خاطرات ۱۵۰ سال پیش حاج سیاح مأنوس بودم. انگار هیچ چیز عوض نشده. حاج سیاح از اتحاد آخوندها و حاکمان ظالم می‌گفت که چطور مردم را به بدبختی کشانده بودند و من همان را امروز با چشم خود می‌دیدم. ناصرالدین شاه می‌کشته و آخوندها تایید می‌کرد‌ه‌اند، شاید صله‌ای بگیرند. و امروز که آنها یکی شده‌اند! مردمان کویر مردمانی خاص هستند، هم سختی کشیده هم صبور، هم واقع‌بین هستند و هم به غایت امیدوار. راستش مهم‌تر از جغرافیای دامغان و استان سمنان، مردمش مرا به وجد آورد. نه آنکه استثنایی باشند و متفاوت از دیگر اقوام و ملل ایران و جهان، عجیب که "همان بودند که بودند" یک رنگ و یک‌رو و این سرمایه بزرگی بود. در یک شهر کوچک صدها استاد فرهیخته دانشگاهی بود و بیشتر از آنها، معلمانی بزرگ و دلسوز، و انسان‌هایی خودساخته، گویی از صفویه و قاجار تا امروز حاکمان نالایق را زنگ تفریحی یا زنگ وحشتی می‌دیدند، که مثل پاهای نشستۀ آن پدر و پسر، آمده بودند آب چشمه بزرگی را گِل کنند. مگر توانستند!! زنهارها به من دادند ایران تاب تحمل فشار بیشتر از این را ندارد. فرونشست زمین و آلودگی و خشکاندن زمین، و توسعه ریا و دروغ، خطرش بسیار جدی شده. آنقدر که من هم ترسیدم. از اینکه ده‌ها سال است صنایع وامانده‌ و ورشکسته شده‌اند، جوانان بیکار و مهاجر شده، دانش‌آموزان و دانشجویان بی‌انگیزه گشته و هر روز شنیدن خبر بدی جدید لرزه بر دل‌هایشان می‌اندازد. اینکه وقتی شهردار و فرماندار به فکر تاریخ و تمدن شهر و استان نباشند، زحمات هزاران انسان دلسوز به باد می‌رود. اینکه صنایع استان نفس‌شان گرفته، از گرمسار و سرخه تاسمنان و شاهرود... و من همه‌اش به آن چشمه هزار ساله فکر می‌کردم. دو پای گِل‌آلود آمده بودند کل چشمه را آلوده کنند، مگر می‌توانستند. و من همه‌اش به فکر خاطرات حاج سیاح بودم، مگر عده‌ای مفت‌خور و بی‌لیاقت توانستند ایران را به ثمن بخس بفروشند. شب آخر سفرم جوانی آمد و گفت؛ من و دوستانم هر چه فکر می‌کنیم ریشه مشکلات ما آنست که دین را به سیاست و کشورداری راه داده‌ایم، چه‌کار کنیم از این مصیبت رها شویم! چشمان من برق زد. دلم گرم شد. امید درون قلب و روحم جوانه زد، چه اتحاد نحسی بین شاهان مستبد و دین فروشان مقدس، کشور ما را صدها سال از جهان متمدن عقب انداخت. و چه جوان‌ها و مردمان بزرگ‌مان، آسان راه را شناخته‌اند. تمدن چند هزار ساله را، مگر ذهن‌های چند حاکم و ملای بیمار می‌تواند محو کند. مگر چشمه‌های هزار ساله با دو پای آلوده از بین می‌روند. حتما از این سفر در آینده باز خواهم نوشت. اما من دلم روشن شد. ایران با آگاهی امروزش روزهای خوبی را در پیش خواهد داشت این را من نمی‌گویم هزاران سال تجربه می‌گوید که در دامغان زیبا با چشمان خویش دیدم.
Show more ...
18 092
223
در مصاحبه با دیدار نیوز چه گفتم ✍️ رحیم قمیشی می‌دانم بسیاری نمی‌توانند دو ساعت مصاحبه را با دقت گوش کنند. تا آنجا که حافظه ام یاری کند چکیده گفتگو را می‌نویسم برای دوستانی که به چکیده خوانی علاقه دارند. پرسیدند رفتارت در رای دادن، ظاهراً با نوعی تناقض همراه بود. توضیح دادم دقیقا تناقض بود. اولا احساس کردم ایران در خطر است، ثانیا نظام هم رفتارش با آنچه قبلا انجام داده بود متناقض بود. یک فعال سیاسی در لحظه تصمیم می‌گیرد. ما نمی‌توانستیم ریسک کنیم و آینده و احتمالات را بکلی رها کنیم. توضیح دادم برخی مخالفان معتقدند مسیر تحول از هر راهی ولو انهدام ایران باشد خوب است، ولی من چنین اعتقادی نداشتم. اول باید ایران حفظ می‌شد تا بتوانیم به تغییر و تحول در آن فکر کنیم. توضیح مفصلی دادم مبنی بر اینکه هدف ما صرفا تغییر در حاکمیت نیست، نظام تغییر بکند اما مردم پراکنده و مخالف هم باشند خطرش کم نیست. هیأت حاکمه می‌تواند یک تسهیل‌گر باشد یا یک مسدود کننده. اگر ما احساس کردیم به هر دلیلی سیستم قصد عقب نشینی در برابر حجم خواست مردم را دارد، نمی‌توانیم پیش‌گویی کنیم این یک عقب‌نشینی تاکتیکی و صرفا تظاهر است، باید از این عقب نشینی استفاده کنیم. باز شدن فضای مجازی، ارتباط با جهان، بهبود نسبی وضعیت اقتصادی و آزادی‌های نسبی اجتماعی تماماً به نفع تحولات ساختاری مورد اصرار ماست. توضیح دادم چه بسا من اشتباه بکنم، اتفاقاً مردم متوجه می‌شوند دیگر زمانۀ اتکا به اشخاص سپری شده. من ترجیح می‌دهم اشتباه بکنم تا نخواهم با توجه به جو نظرم را مخفی کنم. این از اصول دمکراسی است که نظرات مختلف امکان طرح داشته باشند. در مصاحبه توضیح دادم ما باید بپذیریم آنکه مخالف ماست خائن نیست، تحلیل ما را ندارد و انتخاب دیگری داشته است. آنجا گفتم در سال‌های اخیر بدلایلی که مهمترینش توسعه تکنولوژی ارتباطی است در ساختار اجتماعی ما هم تحولاتی رخ داده است، و امروز دیگر اصولگرایان و اصلاح‌طلبان نمی‌توانند وزنه مهمی را در سیاست‌های کشور نمایندگی کنند. امروز شبکه‌های اجتماعی حرف اول و آخر را می‌زنند، و گفتمان تحول‌خواهی و گذار طلبی و سازگاری با جهان، گفتمان غالب کشور است. اگر اصلاح طلبان مانند اکثریت بدنه‌شان نخواهند با این واقعیت کنار بیایند، از نظر مردم در همان ردیف حافظان وضع موجود و اصولگرایان قضاوت خواهند شد. در مورد اصلاح‌طلبان گفتم بدنه آنها دو شاخه شده‌اند و تشکیلات آنها ناگزیر از تفکیک هستند، اگر قصد فعالیت اجتماعی متکی به مردم را دارند. نکته مهم دیگر آنکه گفتم هیچ چک سفید امضایی به آقای پزشکیان تقدیم نشده، ایشان طی چند ماه باید نشانه‌های وفاداری‌اش را به حقوق مردم نشان بدهد. ما امیدواریم این اتفاق بیفتد، اما اگر بخواهد وعده پایان چهار سال را بدهد، مردم ایران تحمل آن را نخواهند داشت و با کمال تأسف تنش‌ها و ناملایمات اجتماعی بروز خواهد یافت، که قابل پیش‌بینی نیستند. آرزوی ما موفقیت ایشان است، چون می‌خواهیم تا جایی که ممکن است خشونت و تنش و خونریزی با تحول همراه نشود. ما در زمان شاه و انقلاب اشتباهاتی داشتیم، که نمی‌خواهیم دوباره تکرار شوند. در مورد انقلاب ۵۷ سؤال کردند. پاسخ دادم با همه اشکالات پس از انقلاب نباید منکر شویم جامعه ایران بدلایلی خواهان تغییر بود. فضای آن جامعه امروز قابل درک نیست. گفتن اینکه آن نسل همه دیوانه بوده‌اند و برای برق و آب مجانی یک نظام کارآمد و پیشرو را سرنگون کرده‌اند، ظلم به آنهاست. چه بسا امروز انقلابیونی نظام موجود را سرنگون کنند و نتوانند نظام بهتری بسازند. و بسیاری از نگرانی‌های ما، تکرار همان اتفاق است. البته در مصاحبه مفصل تر توضیحات ارائه گردید که در این متن کوتاه امکان بیان همه آنها ممکن نیست. مجددا تأکید می‌کنم، جامعه ایران از اتکا به اشخاص عبور کرده و ما باید بپذیریم امروز برنامه‌ها و راهکارها هستند که مورد ارزیابی مردم قرار می‌گیرند. لذا پرداختن به اینکه قمیشی درست می‌گوید یا نمی‌گوید اهمیتی ندارد، مضمون ایده‌ها باید مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرند. بدون ابراز دشمنی با اشخاص. ما جز گفتگو و تبادل اندیشه، تلاش برای بهبود شرایط اجتماعی و ساختن حاکمیتی فراگیر، استفاده از کوچکترین فرصت‌ها و حفظ وحدت و انسجام راهی نداریم. اگر به ایران علاقه‌مندیم.
Show more ...
22 686
151
خیلی وقت است می‌خواهم بخش نظرات را باز بکنم اگر بدانم واقعا در آن نقد پست‌ها انجام می‌شود و هیچکس در صدد اثبات خود نیست می‌خواهم بخش نظرات را باز بکنم تا بگویم چقدر همه اعضای دلنوشته‌ها را دوست دارم تا بگویم باور دارم همه چیز را همگان می‌دانند تا بگویم من هم مثل شما دلتنگ می‌شوم، گاهی... بخش نظرات باز شده فعلا در گروه نظرات (بازخوانی) عضو نشوید تا تدبیری برای آن بکنم فقط در زیر پست‌های جدید نظر بدهید ممنونم رحیم ۲۰ شهریور ۱۴۰۳
16 118
31
آیا ما ما، دیکتاتور زاده هستیم! چرا در ایران دیکتاتوری طرفداران زیادی دارد؟ ✍️ رحیم قمیشی هر کس فکر می‌کند این یک پرسش ساده است، یا پاسخش را پیشاپیش می‌داند، ادامه این نوشته را نخواند، چون وقتش را تلف می‌کند. ما از کودکی دیکتاتوری را آموزش می‌ببنیم و دوری از این خصلت منفی، نیاز به آموزش یک نسل جدید دارد. اینکه چرا استبداد، دیکتاتوری، خودرأیی و به موازات آن تبعیت محض از بالا، پذیرش ذهن برتر میان انسان‌ها، امید به گره‌گشایی از ماوراء، گویی در رگ و خون بسیاری از ما ایرانی‌ها و یا شرقی‌ها (حداقل خاورمیانه‌ای‌ها) تنیده شده، پرسش ساده‌ای نیست. اجازه می‌خواهم نمونه روزش را مثال بزنم. با انتخاب رئیس جمهور کمیته‌هایی علمی، سیاسی، اجرایی، مرکب از افرادی ظاهراً خوشفکر و با تجربه، برای پیشنهاد وزرا تشکیل شدند. صرفنظر از آنکه تنها سه نفر از گزینه‌های اول آن کمیته‌ها به عنوان وزیر معرفی شدند و ۱۶ نفر رد شدند. پرسش مهم انست؛ الان آن کمیته‌ها کجا هستند!؟ به دیار باقی شتافتند! چون وزرای ما اصلا تحمل دریافت مشاوره را ندارند. چرا فقط سه نفرشان پذیرفته شدند؟ چون رئیس جمهور ما هم حوصله دریافت مشورت ندارد. وزیرها با رایزنی‌های خارج از قاعده تعیین شدند، به قول برخی اینجا ایران است و سییتم ولایت فقیه و باید انتظارت "واقع بینانه" داشت! بسیار خوب، ما هم واقع بین یا به عبارتی ذلت پذیر. کدامیک از وزرای تعیین شده پنج گزینه دیگرِ شایسته‌اش را به عنوان معاون یا مشاور واقعی به کار گرفت. مگر نه آنکه آن کمیته‌ها با توجه به برنامه‌ها، شایستگی‌ها و توانایی‌های افراد، پنج تا ده گزینه برتر را تعیین کردند. مثلا آقای دکتر توفیقی و دکتر نیلی منفرد گزینه‌های اصلی وزارت علوم بودند، آیا وزیر علوم تعیین شده، آنها را به عنوان مشاوران ارشد خود به کار گرفت؟ آیا رئیس جمهور از آقای ظریف خواست کمیته‌ها را نگه دارد و بطور ماهیانه گزارش‌هایی از پیشرفت کار وزرا مطابق برنامه‌ها به او بدهند. خیر! دلیلش واضح است. چون ما با دیکتاتوری حال می‌کنیم. یعنی امور کشور، با دیکتاتوری خیلی بهتر پیش می‌رود! اما آیا واقعاً ما ژنتیک دیکتاتوری داریم؟ در خاورمیانه به جز اسرائیل (آنهم در حد رقابت بین صهیونیست‌ها برای خدمت به همان‌ها) کدام کشور با دمکراسی اداره می‌شود!؟ و آیا ما تاب تحمل دمکراسی را داریم؟ موضوع روز و مهم ما دقیقاً همین است. آیا بی‌اعتمادی به زمامداران، در ایران قابل رفع است؟ آیا قشر فرهیخته ما مبانی دمکراسی را قبول دارد؟ آیا سیستم پادشاهی با دمکراسی قابل جمع است؟ ولایت فقیه چطور؟ آیا دمکراسی در کشورهای شرقی، الزاما به هرج و مرج می‌انجامد؟ و آیا ما واقعاً دیکتاتور "زاده" می‌شویم؟ سعی خواهم کرد بیشتر در این رابطه بنویسم. نیاز به مطالعه و بررسی و مشورت و برخورد آرا دارد. اما اگر ما زمینه‌هایی دمکراسی را نداشته باشیم، چرا کلی تلاش کنیم به یک دیکتاتوری جدید منتقل شویم! مگر دیکتاتور مصلح وجود خارجی دارد؟ حتما در این زمینه بیشتر خواهم نوشت.
Show more ...
21 984
192
سالگردی که خبلی نزدیک است ✍ رحیم قمیشی مهسا متولد سی‌ام شهریور بود. هنوز تولد بیست و یک سالگی‌اش را جشن نگرفته بود. توقفش در تهران کوتاه بود. یعنی دستگیر هم نشده بود قرار بود فردایش برود کردستان. برود سقز. رفت، اما در تابوتی که دیگر هیچ جا را نمی‌دید. دختران من از یک ماه مانده به تولدشان صد بار برای آن روز برنامه‌ریزی می‌کنند و باز تغییرش می‌دهند. یک بار با دوستان‌شان، یک بار با فامیل، یک‌بار اصلأ تنهایی. بارها می‌پرسند با کدام لباس آن روز را سر کنند! زیباترین لباس‌شان کدام است؟ مهسا امینی هم لابد پیش خودش می‌گفته اصلا سوغات سفرش را بگذارد همان روز بدهد به دوستانش وای که چه هدیه‌هایی برایش می‌گیرند نگیرند هم مهم نیست، خودش بارها به آنها گفته بود، بچه‌ها، مهم دور هم بودن‌مان است. چهار روز مانده به تولدش دوستانش دور هم جمع شدند سرود می‌خواندند برای او چه سرودی از عمق جان مثل یک‌گروه کُر مثل یک سمفونی انگار جشن تولد مهسا بود فقط چند روز زودتر! بچه‌ها! چند روز دیگر سالگرد مهساست دلم نمی‌خواهد بگویم مرگ مظلومانه‌اش در غربت چند روز دیگر سالگرد تولد مهساست تولد زن زندگی آزادی تولد نترسیدن از ظلم تولد حق‌خواهی تولد ایستادگی تولد باور زندگی در هر شرایطی تولد آزادی در وقتی که هیچکس منتظرش نیست مهسا جان ژینا جان تولدت مبارک پدرت، امجد، هر روز به تو سر می‌زند آنقدر مردم برایت گل می‌آورند که نمی‌رسد به آنها اب بدهد می‌برد برای مهساهای دیگر... برای مادرت که باور کند ژینایش هنوز زنده است با آنکه کمرش دیگر نای ایستادن ندارد از وقتی شنید، دیگر نمی‌روی پیشش... مهسا جان تو تا همیشه زنده‌ای عزیزم وقتی که قاتلانت می‌روند به دیار عدم تو هنوز زنده ای و هنوز خندان قلب ما همیشه جای توست دختر گلم!
Show more ...
24 903
365

جدید __ رحیم قمیشی_1 (2).mp3

17 851
350
پست موقت با سلام تلاش خواهم کرد فایل صوتی گفتگو،، همچنین گزیده چند دقیقه‌ای گفتگو را بزودی جهت استفاده اعضای محترم، در کانال بارگذاری نمایم. از صبر شما سپاسگزارم رحیم قمیشی
8 209
8
در ویژه برنامه گفتگو با دکتر رحیم قمیشی، تحلیلگر سیاسی با دیدار نیوز مطرح شد وفاقی که مطالبات مردم را اجابت نکند، تسلیم است/ نه حمایت مطلق و نه یاس مطلق، حمایت منتقدانه/ کار تمام نشده، بلکه تازه شروع شده است! با دکتر رحیم قمیشی تحلیلگر سیاسی درباره "انتخابات اخیر ریاست جمهوری، پیروزی دکتر پزشکیان و بهترین نحوه تعامل با دولت چهاردهم" گفتگو کردیم. دیدارنیوز ـ حسین‌ جعفری: با دکتر رحیم قمیشی تحلیلگر سیاسی درباره "انتخابات اخیر ریاست جمهوری، پیروزی دکتر پزشکیان و بهترین نحوه تعامل با دولت چهاردهم" گفتگو کردیم. سوالاتی صریح منبعث از متن جامعه و پاسخ‌هایی شفاف و برخواسته از باور قلبی قمیشی، پاسخ‌هایی مملو از خیرخواهی برای مردم و نظام ایران و رعایت جانب انصاف، مانند دلنوشته‌های صمیمی قمیشی! پرسیدیم چه می‌خواستید و چه شد؟ پرسیدیم چرا در دور دوم رای دادید؟ می‌توانستید سکوت کنید، چرا اعلام رسمی حمایت کردید؟ آیا حمایت از ایشان انتخاب میان بد و بدتر بود یا...؟ موفقیت پزشکیان مرهون چه کسانی است؟ آیا منتقدان معترض ناامید، (همان ۱۰ درصدی که در دور دوم به سبد آراء اضافه شد) نقشی دارند؟ از وفاقی که پزشکیان می‌گوید؛ چه می‌فهمید؟ آیا موافقید؟ آیا در وفاق پزشکیان جایی برای رای نه دهندگان وجود دارد؟ چگونه؟ در برابر دولت پزشکیان چه رویکردی را مناسب و عقلایی می‌دانید؛ مخالفت مطلق، موافقت مطلق، ناامیدی و سکوت، حمایت مطالبه گرانه و.. پزشکیان‌ چه کار‌هایی باید انجام دهد و چه کار‌هایی نباید انجام دهد تا به این اعتقاد برسیم که حمایت از او کار درستی بود؟ آیا بعد از انتخاب برای اینکه ناامید نشوید توقع تان را چنان پایین می‌آورید که رقیب پزشکیان نیز برای شما کف می‌زند و می‌گوید تا حالا کجا بودید؟ انتظار داریم در چه بازه زمانی معقول وعده هایش را عملی کند؛ ۶ ماه، یکسال، دو سال، ۴ سال و یا ۸ سال؟ پاسخ‌های قمیشی البته جالب و قابل تامل است؛ او می‌گوید با خوش بینی مفرط انقلاب کردیم و تصور داشتیم اگر آدم‌هایی خوب حاکم شوند همه چیز درست می‌شود و به جامعه بی طبقه توحیدی می‌رسیم. نیازی به کنترل و مراقبت از قدرت احساس نکردیم و شد آنچه که نباید می‌شد! قمیشی گرچه ریشه‌های انقلاب را قابل دفاع می‌داند، اما هم اکنون با دیدن نتایج عینی آن، قابل دفاع نمی‌داند. جناب قمیشی باور دارد به دلیل رفتار و واکنش متفاوت نظام در انتخابات اخیر، می‌باید رفتار و کنش متفاوتی داشت و گرچه هنوز هیچ شواهد مستقلی وجود ندارد که نظام به پذیرش اشتباه رسیده، اما نقطه‌ای که در آن قرار داریم حاصل تعامل رفتار مردم با نظام در دهه اخیر است. آقا رحیم از جلسه‌ی شان با ظریف قبل از رای گیری دور دوم گفت؛ اینکه به صراحت گفته از انتخاب میان بد و بدتر خسته شده و اینکه با چه شروطی حاضر شده در دقایق آخر از رای به پزشکیان حمایت علنی کند. دکتر قمیشی، پزشکیان را آخرین نقطه امید می‌داند که اگر اتفاق مثبتی نیفتد همه بر می‌گردند و تاکید دارد که با رای آوردن پزشکیان کار تمام نشده، بلکه کار تازه شروع شده است. ایشان معتقد است که گذر از نظام را به هر قیمتی قبول ندارد، زیرا می‌داند بالاتر از سیاهی رنگی هم هست. آقا رحیم به صراحت می‌گوید که پیروزی پزشکیان یعنی تایید صلاحیت و رای آوردن او حاصل جنبش بزرگ اجتماعی‌ای است که در سال ۱۴۰۱ بوجود آمده و مرهون رفتار نسلی است که در آن اتفاقات به خودباوری رسید. به نظر قمیشی تا کنون وفاق در سطح قدرت و حاکمیت بوده، اما وفاق واقعی یعنی مشارکت تمامی اقشار مردم در قدرت محقق نشده است؛ و وفاقی که جامعه را به صحنه نیاورد و مطالبات مردم اجابت نشود، تسلیم است. قمیشی نه ناامیدی مطلق و نه حمایت مطلق از پزشکیان را درست نمی‌داند بلکه اعتقاد دارد در برابر اقدامات درست و تسهیلگرایانه دولت تشویق صورت گرفته و اگر هم کار به درستی انجام نمی‌پذیرد باید نقد کرد و به نوعی به حمایت منتقدانه اعتقاد دارد؛ و به این جهت هم اعلام می‌کند ضمن اینکه از رای دادن به پزشکیان دفاع می‌کند، اما منتقد کار‌های او خواهد بود. زیرا جامعه‌ای زنده است که در برابر کار‌های خوب و بد بی تفاوت نباشد. در خاتمه از قمیشی آزاده که بیش از ۴ سال سابقه اسارت در ایام جنگ دارد از تلخ‌ترین خاطره‌اش در دوران زمان اسارت پرسیدیم و اینکه آیا آن تلخی را پس از آزادی مجددا تجربه کرده؟ و پاسخ خاص قمیشی بسیار تکان دهنده بود. 🔵 🎥
Show more ...
رحیم قمیشی: وفاقی که مطالبات مردم را اجابت نکند، تسلیم است
در ویژه برنامه گفتگو با دکتر رحیم قمیشی، تحلیلگر سیاسی با دیدار نیوز مطرح شد وفاقی که مطالبات مردم را اجابت نکند، تسلیم است/ نه حمایت مطلق و نه یاس مطلق، حمایت منتقدانه/ کار تمام نشده، بلکه تازه شروع شده است! با دکتر رحیم قمیشی تحلیلگر سیاسی درباره "انتخابات اخیر ریاست جمهوری، پیروزی دکتر پزشکیان و بهترین نحوه تعامل با دولت چهاردهم" گفتگو کردیم. دیدارنیوز ـ حسین‌ جعفری: با دکتر رحیم قمیشی تحلیلگر سیاسی درباره "انتخابات اخیر ریاست جمهوری، پیروزی دکتر پزشکیان و بهترین نحوه تعامل با دولت چهاردهم" گفتگو کردیم. سوالاتی صریح منبعث از متن جامعه و پاسخ‌هایی شفاف و برخواسته از باور قلبی قمیشی، پاسخ‌هایی مملو از خیرخواهی برای مردم و نظام ایران و رعایت جانب انصاف، مانند دلنوشته‌های صمیمی قمیشی! پرسیدیم چه می‌خواستید و چه شد؟ پرسیدیم چرا در دور دوم رای دادید؟ می‌توانستید سکوت کنید، چرا اعلام رسمی حمایت کردید؟ آیا حمایت از ایشان انتخاب میان بد و بدتر بود یا...؟ موفقیت پزشکیان مرهون چه کسانی است؟ آیا منتقدان معترض ناامید، (همان ۱۰ درصدی که در دور دوم به سبد آراء اضافه شد) نقشی دارند؟ از وفاقی که پزشکیان می‌گوید؛ چه می‌فهمید؟ آیا موافقید؟ آیا در وفاق پزشکیان جایی برای رای نه دهندگان وجود دارد؟ چگونه؟ در برابر دولت پزشکیان چه رویکردی را مناسب و عقلایی می‌دانید؛ مخالفت مطلق، موافقت مطلق، ناامیدی و سکوت، حمایت مطالبه گرانه و.. پزشکیان‌ چه کار‌هایی باید انجام دهد و چه کار‌هایی نباید انجام دهد تا به این اعتقاد برسیم که حمایت از او کار درستی بود؟ آیا بعد از انتخاب برای اینکه ناامید نشوید توقع تان را چنان پایین می‌آورید که رقیب پزشکیان نیز برای شما کف می‌زند و می‌گوید تا حالا کجا بودید؟ انتظار داریم در چه بازه زمانی معقول وعده هایش را عملی کند؛ ۶ ماه، یکسال، دو سال، ۴ سال و یا ۸ سال؟ پاسخ‌های قمیشی البته جالب و قابل تامل است؛ او می‌گوید با خوش بینی مفرط انقلاب کردیم و تصور داشتیم اگر آدم‌هایی خوب حاکم شوند همه چیز درست می‌شود و به جامعه بی طبقه توحیدی می‌رسیم. نیازی به کنترل و مراقبت از قدرت احساس نکردیم و شد آنچه که نباید می‌شد! قمیشی گرچه ریشه‌های انقلاب را قابل دفاع می‌داند، اما هم اکنون با دیدن نتایج عینی آن، قابل دفاع نمی‌داند. جناب قمیشی باور دارد به دلیل رفتار و واکنش متفاوت نظام در انتخابات اخیر، می‌باید رفتار و کنش متفاوتی داشت و گرچه هنوز هیچ شواهد مستقلی وجود ندارد که نظام به پذیرش اشتباه رسیده، اما نقطه‌ای که در آن قرار داریم حاصل تعامل رفتار مردم با نظام در دهه اخیر است. آقا رحیم از جلسه‌ی شان با ظریف قبل از رای گیری دور دوم گفت؛ اینکه به صراحت گفته از انتخاب میان بد و بدتر خسته شده و اینکه با چه شروطی حاضر شده در دقایق آخر از رای به پزشکیان حمایت علنی کند. دکتر قمیشی، پزشکیان را آخرین نقطه امید می‌داند که اگر اتفاق مثبتی نیفتد همه بر می‌گردند و تاکید دارد که با رای آوردن پزشکیان کار تمام نشده، بلکه کار تازه شروع شده است. ایشان معتقد است که گذر از نظام را به هر قیمتی قبول ندارد، زیرا می‌داند بالاتر از سیاهی رنگی هم هست. آقا رحیم به صراحت می‌گوید که پیروزی پزشکیان یعنی تایید صلاحیت و رای آوردن او حاصل جنبش بزرگ اجتماعی‌ای است که در سال ۱۴۰۱ بوجود آمده و مرهون رفتار نسلی است که در آن اتفاقات به خودباوری رسید. به نظر قمیشی تا کنون وفاق در سطح قدرت و حاکمیت بوده، اما وفاق واقعی یعنی مشارکت تمامی اقشار مردم در قدرت محقق نشده است؛ و وفاقی که جامعه را به صحنه نیاورد و مطالبات مردم اجابت نشود، تسلیم است. قمیشی نه ناامیدی مطلق و نه حمایت مطلق از پزشکیان را درست نمی‌داند بلکه اعتقاد دارد در برابر اقدامات درست و تسهیلگرایانه دولت تشویق صورت گرفته و اگر هم کار به درستی انجام نمی‌پذیرد باید نقد کرد و به نوعی به حمایت منتقدانه اعتقاد دارد؛ و به این جهت هم اعلام می‌کند ضمن اینکه از رای دادن به پزشکیان دفاع می‌کند، اما منتقد کار‌های او خواهد بود. زیرا جامعه‌ای زنده است که در برابر کار‌های خوب و بد بی تفاوت نباشد. در خاتمه از قمیشی آزاده که بیش از ۴ سال سابقه اسارت در ایام جنگ دارد از تلخ‌ترین خاطره‌اش در دوران زمان اسارت پرسیدیم و اینکه آیا آن تلخی را پس از آزادی مجددا تجربه کرده؟ و پاسخ خاص قمیشی بسیار تکان دهنده بود. از خوانندگان فرزانه دعوت می‌کنم برای دیدن سایر پاسخ‌های شفاف و صریح جناب قمیشی این گفتگوی جذاب و خواندنی را مشاهده و مورد توجه قرار دهند.
21 779
198
چرا برای آزادی تاج‌زاده دعا نمی‌کنم!؟ ✍️ رحیم قمیشی نه اینکه آدم مستجاب‌الدعوه‌ای باشم، و دعا نکنم، که اتفاقا اکثر اوقات دعاهایم به عکس برآورده شده‌اند! نه اینکه آقای تاج‌زاده را مثل برخی شریک در ظلم حاکمیت بدانم، در حالیکه شجاع‌ترین فرد در نقد حاکمیت ایشان بوده است و می‌دانم در آینده هم نقش مهمی در نجات کشور از تلاطم‌ها ایفا خواهند کرد. و نه اینکه مثل بسیاری از نارفیقانی هستم که اگر امروز تاج‌زاده کاره‌ای بود، قربان صدقه‌اش می‌رفتند و خود را صمیمی‌ترین یار او نشان می‌دادند، و الان که زندان است، یک بار هم سراغ او و خانواده‌اش را نمی‌گیرند و حاضر نیستند بیانیه‌ای بنویسند که "چرا". مبادا خط تلفن‌شان شناسایی شود و باعث دردسری برای‌شان شود. هیچکدام از اینها نیست! مثلاً دعا کنم و فردا سورپرایز شوم و خبر بباید "تاج‌زاده آزاد شد"، اما سعید مدنی همچنان در زندان است. می‌دانم مصطفی آن وقت، آزادی زهرمارش خواهد شد. هر دو آزاد شوند، بشنوند دکتر بهشتی شیرازی عزیز باید ادامه حبسش را بکشد که چرا دو دقیقه در همایش‌نجات ایران، صحبت کرده. مدیر انتشارات روزنه را می‌گویم که بیصدا زندان برده شد. هر سه آزاد شوند یادشان بیاید دکتر بهزادیان‌نژاد بیگناه و محقق ارزنده کشورمان، مانده در زندان. آن چهار تا آزاد شوند، یعنی ماشاالله کرمی هم رها خواهند کرد، پدر پویا بختیاری چطور؟ نرگس محمدی چه؟ فاطمه سپهری چطور؟ آن دو دانشجوی جوان و نخبه شریف بمانند در زندان؟! ده‌ها زندانی عقیدتی دیگر از زن و مرد، که معروفیت آن دیگران را ندارند! اهالی فرهنگ و هنر که در صف زندانند. دوستان بسیار عزیز دیگرم که پرونده‌های گشوده‌شان، آمادۀ به جریان افتادن است و حکم تعلیقی‌شان با یک اشاره می‌شود زندان! می‌گویند بیشتر از هزار نفر در صف اعدامند، نه که آدم کشته باشند، به‌خاطر سیستم ناکارآمدی که همه را به خلاف ترغیب می‌کند، به‌خاطر فقر، به‌خاطر آموزش‌های غلط، به‌خاطر فضای آلودۀ زندان‌ها، که تخم‌مرغ دزد داخل شده، شتر دزد به جامعه تحویل می‌شود. به قول دوستم آقا امید فراغت، از آقای پزشکیان بخواهیم، حالا که از دست او کاری برنمی‌آید، حالا که واقعاً نمی‌تواند قانون اساسی را اجرا کند، و تصمیم گرفته برای شهادت امام رضا به زیارت او برود، و سپس به زیارت امام علی در نجف، لااقل از آنها بخواهد کاری کنند!! بگوید همه آنها خانواده دارند. هیچ گناهی ندارند، جز مخالفت با فساد حاکمیت، آخر فرزندان‌شان، پدران و مادران‌شان، همسران‌شان، آنها چه گناهی کرده‌اند! به آنها بگوید ما که هر چه گفتیم نشد، به امام علی و امام رضا بگوید اینها همه به اسم شما و به اسم خدا، این ظلم‌ها را می‌بینند! پزشکیان که نمی‌تواند کاری بکند، او اصلا یک رئیس‌جمهور ناچیز است! حتی تقاضای عفو عمومی هم نمی‌تواند بکند! به آنها بگوید خودتان می‌دانید و آبرویی که از شما دارد می‌رود. همه را با هم آزاد کنید! حوصلۀ ما هم پنج سال و ده سال نیست. یا خودشان کاری کنند همه آزاد شوند، یا بعدا که خودمان آزادشان کردیم، نگویند زندانیان را خدا آزاد کرد، مثل خرمشهر! آقای پزشکیان دل صافی دارد. شاید او مستجاب‌الدعوه باشد. دو ماه پیش کسی تصور می‌کرد او امروز رئیس جمهور باشد! شاید رفت و دعا کرد و به‌خاطر دعای او ریشه ظلم ناگهان کنده شد! و همه زندانیان سیاسی و افراد در حصر و زندانیانی که به‌خاطر فقر و نداری در زندانند، همه با هم آزاد شدند. ما هم از بی‌دینی دست برداریم!! باور کنیم دعا هنوز کار می‌کند! و باور کنیم خدایی هست!
Show more ...
30 364
413
چقدر هزینه برای حفظ یک نفر!؟ ✍️ رحیم قمیشی حوادث شهریور سال ۱۴۰۱ با یک اشتباه نیروی انتظامی شروع شد. اشتباهی که به جای عذرخواهی و دستور تنبیه نیروهای متخلف، متکبرانه گفتند هیچ اشتباهی نشده و این اتفاق دسیسه و نقشه بیگانگان بوده است. و در ادامه‌اش کشته و نابینا شدن و مجروحیت صدها شهروند بیگناه. حادثه کشتار در زاهدان نیز دو ماه بعد از آن، همین حکایت بود. ظاهراً نظام هیچ اشتباهی نداشته، نمازگزاران زیاده‌روی کرده و به مقر نیروی انتظامی سنگ پرتاب کرده بودند و بستن رگبار مردم وظیفه نیروی انتظامی بوده! آنهم وقتی شایعه تجاوز در نیرو مطرح شده بود. در اوج جنبش مهسا فرمانده نیروی انتظامی تغییر کرد و فردی به ریاست آن رسید که شهرتش به خشونت و قاطعیت بیش از حدش بود. فردی که افتخارش توان سرکوبش بود. نیروی انتظامی در شب باخت تیم ملی فوتبال ایران از آمریکا، یک راننده را کشت، که چرا بوق می‌زده. پافشاری بر طرح گشت‌های ارشاد و سپس نور زمینه‌ ناهنجاری‌ها و هزینه‌های فراوانی را به‌وجود آورد. خانمی در شهرهای شمالی هدف گلوله قرار گرفت و قطع نخاع شد. آقایی پس از دستگیری زیر شکنجه کشته شد. نیروی انتظامی در جلوگیری از موج مهاجران غیرقانونی از شرق کشور عملا شکست خورد و یا نخواست اقدام مهمی داشته باشد. مهاجران غیرقانونی در شهرهای بزرگ احساس امنیت داشته و دارند، کسی از آنها مجوز اقامت نمی‌خواهد. مردم از وضعیت جاری به‌شدت وحشتزده و به‌حق نگرانند. کدام نیرو مقصر است؟ جز نیروی انتظامی! سرقت در شهرها و روستاهای کشور به شکل سرسام‌اوری بالا رفته، مشکلات اقتصادی زمینه آن بوده، اما ضعف فرماندهی نیروهای انتظامی در اولویت‌بندی واضح است. وقتی همچنان خود را ملزم به دخالت در امور خصوصی مردم دانسته و امنیت خیابان‌ها و شهرها از اراذل و متجاوزین و مهاجران غیرقانونی، در درجه چندم کارشان تعریف شده است. اگر تعریف شده باشد! نه نیروی انتظامی خود را مسئول افزایش ناهنجاری‌ها دانسته و نه هرگز برابر افکار عمومی و خبرنگاران حاضر شده‌اند تا توضیح دهند چرا نیرویی که باید نقطه اتکای مردم باشد و محور امنیت آنان، خودش به عامل تشنج تبدیل شده و یکی از عوامل مهم ناامنی و هراس مردمان. چرا وقتی حکمی برای فردی از سوی حاکمیت صادر می‌شود تحت هیچ شرایطی آن حکم مورد ارزیابی و یا تجدیدنظر قرار نمی‌گیرد؟ عدم تغییر فرماندهی نیروی انتظامی آیا عملا تأیید تمام سیاست‌های ناکارآمد ایشان نیست؟ آیا امنیت در شهرها از دید حکمرانان کشور رابطه مستقیمی با خشونت ظابطان و مجریان قانون دارد؟! برای حفظ یک نفر و دوری از شائبه انتخاب نادرست، کشور چقدر باید هزینه بدهد؟ چقدر باید جان از دست برود! باور کنید فقط دیکتاتورها و افراد ترسو و ضعیف هستند که از تغییر می‌ترسند. فرهنگ بالای مردم، دیگر تحمل تحکم‌های قرون وسطایی را ندارد. مردم دیگر از بیان نظرات به‌حق خود نمی‌ترسند. تحریم‌ها را نمی‌توانید رفع کنید عضو FATF نمی‌توانید بشوید برای بهبود وضع اقتصادی مردم، می‌گویید خزانه خالیست! ادامه کار فرماندهی نیروی انتظامی با وجود این همه ضعف مهم، ادامه کار ریاست صدا و سیما با این مدیریت در حد صفر، ادامه کار آقایان جنتی و ولایتی و حداد و بسیاری افراد ناتوان دیگر تنها یک لجبازی است و پرداخت هزینه سنگین برای هیچ... برای خرابی کشور!
Show more ...
34 625
460
نامه مهم مصطفی تاج‌زاده به رهبری در آغاز دهمین سال حبس ظالمانه‌اش ** شما (سردمداران انقلاب) مجموعا چند سال در زمان محمدرضا پهلوی زندان کشیدید؟ من تا کنون ۹ سال و دو ماه بخاطر انتقاد از رهبر، کدام دیکتاتور بود!؟ ** ظاهرا تصمیم گرفته‌اید تا پایان عمر زندان بمانم، به‌جرم انتقاد از عملکرد شما! متن کامل نامه سرگشاده دکتر مصطفی تاج‌زاده از زندان اوین: ‍ ‍ به نام خدا جناب آقای خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران باسلام ✅پیرو دستور/تایید شما، سازمان موازی اطلاعات سپاه هفتمین پرونده را علیه اینجانب ساخته و به جریان انداخته است. برآن‌اساس آقای محمدجواد رستمی، بازپرس شعبه ۱ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ تهران، با ارسال نامه شماره  ۱۴۰۳۶۸۹۹۰۰۲۸۶۸۰۲۴ مورخ ۱۰/۰۶/۱۴۰۳ اینجانب را به اتهام "اجتماع و تبانی به منظور ارتکاب جرم علیه امنیت کشور" و "فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران" به دادگاه فراخوانده است. ✅جناب‌عالی آگاهید که من به روال سابق و در اعتراض به بی‌عدالتی حاکم بر دستگاه قضا، در دادگاه حاضر نمی‌شوم و از خود دفاع نمی‌کنم. بنابراین یکی از دو-سه قاضی مشهور و بدنام می‌تواند مرا به دو اتهام بالا به ۶ سال زندان جدید محکوم کند که ۵ سال آن قابلیت اجرایی‌شدن خواهد داشت. ✅سال ۹۲ که آقای روحانی رای آورد، ۶ سال زندانم به ۷ سال افزایش یافت. این‌بار ظاهراً قرار است ۵ سال زندانم به ۱۰ سال برسد. ✅مستحضرید تا همین لحظه و بدون احتساب حدود سه‌سال باقیمانده حبسم و بدون درنظرگرفتن محکومیت جدید احتمالی، من فقط به جرم انتقاد از شما که کشور را به وضعیت اسف‌بار کنونی کشانده‌اید، ۹ سال و ۲ ماه حبس کشیده‌ام. ✅تاآنجاکه می‌دانم طول مدت زندان مؤسسان حزب جمهوری اسلامی یعنی آقایان بهشتی، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی، باهنر و خامنه‌ای به ۹ سال نرسید. کسانی‌که نزدیکترین یاران و شاگردان آیت‌الله خمینی بودند و هدف‌شان براندازی رژیم شاه بود. باوجوداین محمدرضا پهلوی را دیکتاتور می‌خوانید و خود را مبارز راه آزادی می‌نامید؟ سلطنت مطلقه شاه را فسادآفرین و ولایت مطلقه فقیه را رهایی‌بخش لقب می‌دهید؟ ✅می‌دانم که در نشست‌های خصوصی می‌گویید ما اشتباه شاه را مرتکب نمی‌شویم. یعنی مجازات انتقاد از خطاهای ایران‌سوز و مردم‌گداز خود را ۱۲-۱۷ سال زندان تعیین می‌کنید (باتوجه به سن و سال من یعنی حبس ابد)، تا کسی جرأت نکند به نقد رفتار و گفتار رهبر و سپاهی بپردازد که قرار بود پاسدار انقلابی باشد که یکی از اصلی‌ترین شعارهایش آزادی بود، ولی به پلیس پرونده‌سازی تبدیل شده که سوژه‌هایش، آزادی‌خواهان این سرزمین‌اند. ✅اما آنچه نمی‌دانید این است که باوجود این‌همه بگیروببند، ترس مردم ریخته و نقد و بلکه اعتراض به رهبر، رایج‌ترین سکه جامعه شده است. متاسفم که نمی‌بینید با این پرونده‌سازی‌ها مردم را آگاه‌تر و خود را منزوی‌تر می‌کنید. ✅رهبر محترم! حیات و ممات همه ما دست خداست. ظاهراً نظر مبارک این است که تا خامنه‌ای زنده است، تاجزاده باید در زندان بماند. اگر قضای الهی چنین مقدر کرده باشد، راضی‌ام و اعتراضی ندارم. ✅دعا می‌کنم اوین کفاره گناهان و خطاهایم باشد. برای شما نیز دعا می‌کنم خداوند مهربان توفیق توبه و جبران خطاها و جفاهایتان را بدهد، پیش از آنکه در دادگاه عدل الهی حاضر شویم. ✅می‌دانید که آنجا با دیگران برابر خواهید بود. مطلقاً قدرت ندارید و قدرت مطلقه هم ندارید و باید جواب‌گوی تک‌تک رفتار و گفتارتان باشید. بنده کوچک خدا سیدمصطفی_تاجزاده زندان اوین ۱۰شهریور ۱۴۰۳ منبع: پی‌نوشت: آقای مصطفی تاج‌زاده از مهمترین سرمایه‌های انسانی کشورمان ایران است. همانطور که دیگر زندانیان عقیدتی و سیاسی سرمایه‌های بزرگ کشورند. همه آنها با یک فرمان می‌توانند آزاد شوند و رضایت و امید به کشور تزریق شود. بدون هیچ تردیدی تداوم زندان و حصر افرادی که جرمی جز اندیشیدن و خیرخواهی برای مردم ایران ندارند، بر عهده تمام حاکمیت و به‌ویژه ارکان مهم آن می‌باشد و هیچ‌یک فردا حق ندارند بگویند "ما از این ظلم‌ها خبر نداشتیم". رحیم قمیشی
Show more ...
36 560
817
نه به‌خاطر خدا! ✍️ رحیم قمیشی - آقا، چرا دوست داری و اینهمه تلاش می‌کنی مقامی مسئول شوی؟ - چون کشورم را دوست دارم، مردمم را دوست دارم، اسلام را دوست دارم، فقط به‌خاطر خدا، دلم می‌خواهد با کسب مقام به خدا، مردم، اسلام و کشورم خدمت کنم! چقدر از این دروغ ها شنیده‌ایم؟ آنقدری که حالمان بد می‌شود. مقام را پذیرفتی، جنگیدی آن را بدست آوردی، اگر دروغ نگویی اتفاقی می‌افتد!؟ راست گفتن آنهمه مشکل است؟ - من دوست داشتم منشأ اثرات بزرگی باشم. من دلم می‌خواست آدم مهمی شوم و مردم به من احترام بگذارند. من حس می‌کردم توانایی کارهای بزرگ را دارم که از من مضایقه شده. احساس کردم تلاش نکنم کار به دست آدم‌های ضعیف‌تر از من می‌افتد و من برای این سمت محق‌ترم! من شهرت و مقام را دوست دارم. در مقامات بالا درآمدهای بهتری کسب می‌کنم. با کدامیک از این دو تیپ آدم‌ها می‌شود کار کرد؟ به شکل واضحی دسته دوم. چه تیپ آدم‌هایی در سیستم جذب می‌شوند؟ دروغگوهای تیپ اول! با دروغ بهتر می‌شود مقام را بدست آورد و آن را تا آخر حفظ کرد. با بهانۀ خدا! این خاص ایران نیست. روش متعارف همه سیاستمداران دغل‌باز است. آقای صد ساله چرا از قدرت کناره نمی‌گیری؟ به‌خاطر امام زمان. آقای هشتاد و چند ساله شما بازنشستگی نداری؟ نه، به‌خاطر خدا! آقایی که چهل و پنج سال است یک روز بدون مسئولیت نبوده‌ای، قرار نیست دوره‌ات تمام شود؟ نه! اسلام، انقلاب، کشور نیازم دارند. خدا چطور می‌تواند بگوید من هم از دست شما خسته شدم!؟ اسلام چطور بگوید شما بروید شاید بتوانم آبرویم را بازیابم. ایران چطور بگوید می‌خواهم نفس بکشم، گلوی مرا رها کنید. مردم به‌وضوح گفته‌اند؛ دروغ‌هایتان دیگر رنگی ندارد. کودکان هم فهمیده‌اند، جز با رفتن شما وضع بهتر نمی‌شود. دولت رئیسی مورد تایید مطلق شما بود. هر تصمیمی این روزها بر خلاف رویه آنها، گرفته می‌شود، مردم از صمیم قلب خوشحال می‌شوند. صدای هشتاد درصد مخالف را نشنیدید؟ تقاضا برای رفراندوم یک شوخی نبود. یک درخواست واقعی و جدی است. که مشمول مرور زمان نمی‌شود! شما که سهل است امام زمان هم بیاید ما با احترام به او خواهیم گفت قربان لطفت هزار و دویست سال منتظرت بودیم اما برای کسب قدرت یک راه بیشتر نداری. نظر مردم را جویا شو... هزاران سال آنقدر به‌خاطر خدا کلاه سرمان رفت که دیگر آن جمله برای ما فقط زدگی می‌آورد. بگو اگر مردم بپذیرند و قول بده وقتی گفتیم رفراندم، بپذیری تو دیگر نگو جواب خدا با من! قدرت را بپذیر ولی نه به‌خاطر خدا!
Show more ...
25 682
298
فرمانده نیروی انتظامی را عزل کنید! ✍️ رحیم قمیشی وزیر کشور، جانشین فرمانده کل قوا در نیروهای انتظامی شده. لذا هر اتفاقی در نیروی انتظامی عملا به وزیر کشور و آقای پزشکیان مربوط است. هیئت ویژه رسیدگی به جنایت لاهیجان، در گزارش اولیه‌اش قید کرده مرحوم محمد میرموسوی پس از دستگیری فحاشی و تندخویی می‌کرده و مأموران عصبانیت خود را کنترل نکرده و او را کشته‌اند، در حین بازداشت! فردی که دستگیر می‌شود قرار نیست شعر و ترانه بخواند، او نگران آبروی خود و خانواده‌اش است، او برای مجازات دستگیر شده و طبیعی است از کوره در برود، اما آیا مأموران، ابزار کنترل دستگیر شدگان را ندارند؟! آنها نباید دوره‌های لازم را برای کنترل خشم طی کرده باشند؟ نباید باور داشته باشند عملکرد آنها آبروی تمام پرسنل خدوم و پرکار نیروهای انتظامی را می‌برد؟ محدود کردن جنایت به چند مامور خاص، که مسلما باید به‌طور علنی محاکمه شوند، پاک کردن صورت مسئله است. چه کسی به آنها اجازه داده متهم را شکنجه کنند. قبل از او چند متهم دیگر شکنجه شده‌اند؟ بازرسی نیروی انتظامی چرا رسیدگی نکرده؟ چرا فرماندهی و سیستم نیروی انتظامی شکایت از ماموران متخلف را انجام نداده؟ دایره حقوقی نیروی انتظامی چه‌کار می‌کرده؟ فرمانده نیروی انتظامی استان گیلان چرا طرح شکایت نکرده؟ اگر دادستانی ورود نمی‌کرد چه می‌شد؟ آیا کسی در چهاردیواری مرکز پلیس جرأت شهادت یا شکایت داشت؟ آفرین بر دادستان شجاع لاهیجان. اما، ادامه داستان برای همه ما روشن است. پرونده به شعبه رسیدگی به تخلفات خاص نیروهای انتظامی سپرده می‌شود. دادگاه غیرعلنی آنقدر ادامه می‌یابد تا خشم جامعه خنثی شود. نهایتاً چند مامور دون‌پایه به حبس و یا خلع درجه یا انفصال محکوم می‌شوند. و مقتول برای همیشه به فراموشی سپرده می‌شود. امروز عزل و نصب فرمانده نیروی انتظامی کشور در اختیار وزیر کشور است. نیازی به هیچ دادگاهی نیست. فردی بیگناه به شکل فجیعی در نیروی انتظامی به قتل رسیده. حداقل انتظار جامعه آنست که فرمانده نیروی انتظامی کشور تعلیق و از کار برکنار شود و به شکل فوری سرپرستی دانا، متعهد و خوش‌نام به‌جای ایشان نصب گردد. جان یک انسان مطرح است. قرار نیست ده‌ها نفر کشته شوند تا رسیدگی جدی صورت بگیرد. در جامعه‌ای که خون یک نفر بی‌ارزش تلقی شود، جان همه انسان‌های آن جامعه بی‌ارزش است. جان او به اندازه جان نزدیکان ما مهم است. او سندی خواهد ماند تا نشان دهد چقدر مقامات ما به جان شهروندان، بی‌اهمیت بودند. همانطور که با زندان کردن‌ بیگناهان و ادامۀ حصرها، نشان می‌دهند؛ حفظ نظام برای آنها، از جان همه ایرانیان مهمتر است!! و ما هرگز قبول نمی‌کنیم. و برابر این جنایت آشکار، نمی‌توانیم سکوت کنیم. فرمانده نیروی انتظامی را عزل کنید تا باور کنیم؛ جان بی‌گناهان برایتان مهم است نه حفظ قدرت!
Show more ...
36 700
426
جنایت، جنایت است سوم ماه، سید محمد میرموسوی حوالی لاهیجان دستگیر می‌شود. پنجم شهریور از خانواده‌اش می‌خواهند بروند و جنازه او را تحویل بگیرند. پیکر بی‌جان او آثار شکنجه های فراوان و شدیدی را داراست. دادستان لاهیجان اعلام می‌کند پنج نفر از پرسنل نیروی انتظامی موقتا دستگیر شده‌اند تا ابعاد موضوع روشن شود. آیا مجاز به شکنجه بوده‌اند یا نه! حتما این اتفاق یک استثنا بوده، استثنایی قابل چشم‌پوشی. حتما آن فردِ دستگیر شده، حکمش مرگ بوده. خونش حلال بوده. حتما شلاق‌ها را با اجازه مقامات شرع به او زده‌اند. حتما در دنیا بیشتر از اینها جنایت می‌شود! حتما باید از حاکمیت تشکر کنیم که چند نفر را تحت تعقیب قرار داده. حتما در شرایطی که غزه زیر بمباران است نباید سیاه‌نمایی کنیم! حتما امامان جمعه خبر را نشنیده‌اند. حتما مراجع تقلید در حال تهیه بیانیه هستند. حتما پزشکیان وزیر کشورش را گفته برود فوری و مستقیما به موضوع رسیدگی کند. حتما رهبری امشب خواب نمی‌رود. حتما خدا نگفته جان یک نفر مثل جان کل بشر است. حتما ما مُرده‌ایم قبل از اینکه سید محمد را بکشند! خبرش برای من شوک آور بود نگاه به تصویر جنازه برایم ناممکن بود چرا اخبار جنایت‌های دولتی برای ما عادی می‌شود؟ چرا جان ایرانی‌ها به اندازه جرج فلوید ارزش ندارد به اندازه یک فلسطینی ارزش ندارد چرا... رحیم قمیشی لینک خبر:
Show more ...
40 834
697
آب و برق مقامات در چه وضعی است!؟ ✍️ رحیم قمیشی نزدیک به یک هفته است در شهر کوچکی ساکنم. بر خلاف گزارشات دروغ وزارت نیرو، بطور مرتب و بدون اعلام قبلی، هر روز سه ساعت برق‌ قطع می‌شود. سه ساعت دیگر نیز احتمالا بخاطر آنکه برق تصفیه‌خانه قطع شده با بی‌آبی مواجهیم. روزهای اول تصور می‌کردم فشار به شبکه و اتفاق است، اما امروز مطمئن شده‌ام دامنه ناترازی برق است که به اکثر شهرها کشیده شده. قبلا دوستان صنعتگر و کارخانه‌دار به من گفته بودند تولیدشان بابت بی‌برقی به‌شدت کاهش یافته و مجبورند کارگر اخراج کنند. دوستانم در وزارت نیرو گفته بودند برنامه‌هایشان به هفته هم نمی‌کشد، چه رسد به برنامه‌های میان مدت و دراز مدت در صنعت برق. خودروهای برقی در راهند. صنایع متکی به برق در حال ورشکستگی. هیچ طرح مهم نیروگاهی در حال اجرا نیست. اصلا طی دهه گذشته یک نیروگاه بزرگ به بهره‌برداری نرسیده. یک طرح ملی با عنوان انرژی خورشیدی و بادی در کشور در دست اقدام نیست. نخبگان گوشه نشسته‌اند. من در فضای اینترنت فیلتر شده، نگران از تاریک شدن هوا در بی‌برقی، بدون آب، دارم فقط می‌نویسم! بابت این افتخار و بابت سقوط تولید که زمینه‌ساز تورم و عقب‌ماندگی کل کشور است از کدام دولت باید شکایت کنیم؟ دولت رئیسی دولت روحانی دولت احمدی‌نژاد دولت خاتمی و یا آنجا که نمی‌شود شکایت کرد؟! هلی‌کوپتری در جبهه سرنگون شده بود ژاندارمری می‌گفت من زدم سپاه می‌گفت من بودم ارتش می‌گفت او بوده تک‌تک بچه‌های کلاشینکف بدست مدعی بودند آنها بوده‌اند تا وقتی که خبر رسید هلی‌کوپتر نگون‌بخت، ایرانی بوده ناگهان همه با هم انکار کردند چه انکار کردنی! افتخارات برای همه است؛ از رهبری تا وزیر و استاندار و فرماندار خرابی‌ها دست تقدیر است و تحریم و آمریکا و اسرائیل خوشبختی برای مقامات است و بدبختی برای مردم در شهرهای کوچک راستی الان برق مقامات هم قطع است؟! آب‌شان چطور؟ کسی از بستگان‌شان بیکار شده... چرا نگویند در آستانه فتح قله‌اند! باران کوثری را نگرفتند!؟ عامل عقب ماندگی کشور حتما حجاب او و دختران ما بوده!
Show more ...
32 212
430
آیا رهبری پاسخ می‌دهد؟ ✍️ رحیم قمیشی ماه‌هاست می‌گویند نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل به‌دنبال تداوم بحران است، چون پس از بحران، او حتما از نخست‌وزیری سقوط می‌کند و سیستم قضایی امکان محاکمه او و همسرش را پیدا می‌کند. ظاهراً قانونی وجود دارد که فرد اول حاکم بر اسرائیل از دسترس قضات و رسیدگی قضایی مصون است. چه رژیم جنایتکاری! و چه خوب که نتانیاهو نمی‌تواند تا آخر عمر در نخست وزیری باقی بماند، یکسال دیگر، دو سال دیگر، بالاخره گرفتار سیستم قضایی و قاضی‌هایی احتمالأ مستقل خواهد شد. اما در ایران خبر بسیار خوبی آمد که به آقای کروبی گفته‌اند می‌تواند از حصر بیرون بیاید -احتمالا با شرایطی- و ایشان در کمال شجاعت و جوانمردی پاسخ داده‌اند، اگر حصر از میرحسین موسوی و همسرشان برداشته می‌شود او هم می‌پذیرد، و گر نه، خیر. این لکه سیاه بماند بر پیشانی نظام. فرض فردا به او خبر دهند، بله آنها هم آزاد خواهند شد، اما برای اینکه جو احساسی برای مردم به‌وجود نیاید و حس پیروزی نداشته باشند، آنها هم به فاصله، آزاد خواهند شد. شک ندارم برای آقای میرحسین و بانو رهنورد هم شرایطی تعیین خواهند نمود؛ عدم برگزاری کنفرانس، عدم تشکیل اجتماع، عدم حضور در مراسمات، عدم صدور بیانیه و... اما یک شرط مهم دیگر را باید اضافه کنند؛ عدم شکایت به سیستم قضایی از آنها که در قدرتند، و دستور حصرشان را دادند! چه کسی دستور حصر را داد؟ شورای عالی امنیت ملی؟ رئیس قوه قضاییه؟ رئیس جمهور وقت؟ سران سه قوه؟ یک قاضی مستقل؟ یا رهبری؟ و برای چند سال؟ در سیستم اسرائیل از نتانیاهو در زمان قدرت نمی‌شود شکایت کرد. آیا در جمهوری اسلامی هم همین است؟ اگر آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد بخواهند شکایت کنند، دوباره زندان نخواهند شد؟ دوباره به حصر نخواهند رفت!؟ رفع حصر باز شدن فضای مجازی ارتباط با آمریکا رفع تحریم‌ها همه بسیار خوشحال کننده‌اند و بی‌شک در مردم ایجاد امید می‌کند. اما قبلش یک قانون مهم باید گذرانده شود؛ از افرادی که در قدرتند، کسی حق شکایت ندارد. نباید پرسید چرا ۱۴ سال حصر ظالمانه چرا زندانی شدن بزرگان و اندیشمندان به جرم اظهار نظر چرا استقبال از تحریم چرا فیلتر اینترنت و تلف کردن عمر و سرمایه میلیون‌ها ایرانی و پرسش‌های فراوان دیگر. اگر می‌خواهید ثابت کنید ایران اسرائیل نیست. اگر می‌خواهید ادعا کنید در اسلام بین حاکم و مردم عادی تفاوتی نیست. اگر می‌خواهید شکاف بین مردم و حاکمیت را اندکی کاهش دهید. سخت نیست. رهبری بیایند و در مواردی که خودشان تصمیم گیرنده اصلی بوده‌اند، به خبرنگاران و افکار عمومی پاسخ دهند و اگر اشتباه هم کرده‌اند صادقانه بگویند اشتباه شد. جبران می‌شود! و اگر ایشان تصمیم‌گیری اصلی نبوده‌اند، اجازه دهند آن تصمیم گیران محاکمه شوند. ما عاشق اسامی و ادعاها نیستیم! در تاریخ، فراوان به اسم عدالت ظلم شده! شاه شهید و ظل‌الله و سایه خدا و امیرالمومنین، در تاریخ کم نداشته‌ایم، که مردم را به خاک سیاه نشاندند و نامی از آنها نماند، جز به نفرین. اصلاح رویه های اشتباه گذشته، شجاعت می‌خواهد. نشان بدهند شجاعتش را دارند.
Show more ...
28 166
360
نظام عقب نشسته؟ یا عقب نشانده شده! ✍️ رحیم قمیشی اتفاقات مهم جنبش مهسا از شهریور ۱۴۰۱ بسیاری از معادلات را در کشور ایران بر هم زد. به‌ویژه در جبهۀ حاکمیت و تصوری که از تداوم حاکمیتش، در هر شرایطی، داشت. از یک طرف نسل جدید و به‌ویژه زنان، فعالانه وارد حق تعیین سرنوشت برای خود و کشورشان شدند، و از طرف دیگر عملاً اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به عنوان دو جبهه رقیب برای جابجایی در قدرت بکلی از رده خارج گردیدند. مخالفت نسل جدید با اساس حاکمیت به نمایش گذاشته شد و بر روش تغییرات برگشت‌ناپذیر، مسالمت‌جویانه و صبورانه، صحه گذاشته شده و نیروی جدید و سرنوشت‌سازی در کشور معرفی شد. نظام حاکم چاره‌ای جز عقب‌نشینی و پذیرش تحولات نداشت. انتخابات بی‌رمق مجلس در پایان سال ۱۴۰۲ مایه بی‌ابرویی‌اش شده بود و عملا در بسیاری از زمینه‌ها بدون اعلام رسمی، مجبور شد عقب بنشیند. اما آیا هر عقب نشستنی، الزاماً عقب‌نشینی است؟ خیر! به عنوان فردی با سابقه نظامی بگویم؛ گاه عراق مجبور به عقب‌نشینی می‌شد. حد عقب نشینی را، او تعیین نمی‌کرد، شدت تهاجم ما آن را معین می‌کرد. گاه تصمیم می‌گرفت برای دادن تلفات کمتر و آمادگی برای تهاجم مجدد، مقداری به عقب برود. گاه اصلا اولویتش آن خط نبود، می‌گفت شما بیایید جلو، من در جای دیگری اهداف دیگری دارم و نمی‌خواهم اینجا نیرو بگذارم! شما سرگرم باشید تا در جای مهمتری ضربه را بخورید! نداشتن تحلیل درستی از عقب رانده شدن عراق پس از فتح خرمشهر، و ارائه تحلیلی غلط از سوی مقامات ایران، شش سال اضافه شدن به جنگ خانمانسوز را برای کشور و جنگ طلبان به ارمغان آورد! وقتی به دروغ گفته شد صدام رفته تا تجدید قوا کرده و دوباره حمله کند!! در حالیکه صدام واقعا عقب رانده شده و توان ادامه تهاجم از او سلب شده بود. من به جِد معتقدم؛ نظام در برابر تهاجم نیروی اجتماعی جدید مجبور به عقب‌نشینی شده، تصمیم به عقب رفتن نگرفته! نرفته عقب تا جبهه مهمتری را نگاه دارد و حد این عقب‌نشینی را آنها تعیین نمی‌کنند، نیروی مهاجم یا مطالبه‌گر اجتماعی است، که تعیین می‌کند. نظام ناگزیر به تایید پزشکیان و برخی وزرایش شبیه آقایان ظفرقندی و میدری شده نه آنکه پوئن داده باشد، ناگزیر از تسلیم در برابر مبارزه جدی مردم برای احقاق حقوق خود شده است. نمونه واضحش، اجبار به پذیرش آزادی خانم‌ها در نوع پوشش آنها. این عقب نشستن تاکتیکی نیست، عقب رانده شدن است! به وسیله نیروی جدید اجتماعی که بسیار قوی‌تر از نیروهای قبلی است! شرایط را نباید فراموش کنیم؛ صحنه نباید عوض شود. در پیگیری جدی مطالبات اگر کوتاهی شود دفاع از حقوق شهروندی اگر فراموش شود تقاضا برای حاکمیتی مطابق خواست مردم، اگر بطور مرتب بیان نشود. نظام صحنه را تغییر خواهد داد؛ که گویی خودش رفته تا محکم‌تر برگردد. گویی رفته تا مسیر جدیدی در پیش بگیرد. خیر! صحنه واقعی، عقب رانده شدن حاکمیت زیاده‌خواه و خودکامه در برابر آگاهی مردم و مطالبه آنهاست. مردمی که همچنان امیدوارند بتوانند تغییرات را با اصول دنیای جدید، و بدون خونریزی به پیش ببرند. تایید دولت پزشکیان تنها در پیشبرد اهداف مردم مطالبه‌گر و انجام تغییرات مورد نظر آنها، معنا دارد و گر نه هر آن ممکن است، به انحراف از هدف، و هضم شدن در حاکمیت ناکارآمد منتهی شود. نظام عقب ننشسته عقب نشانده شده بوسیله مردم
Show more ...
34 244
568
آقای پزشکیان! علم پزشکی به کار سیاست نمی‌آید ✍️ رحیم قمیشی پزشکی شغل مقدسی است، در آنجا انسان‌ها، صرفنظر از عقاید، نژاد، زبان، و حتی ظالم یا مظلوم بودن، مورد حمایت کامل پزشک قرار می‌گیرند. جان آنها مهم است ولو طبق قانون بنا باشد فردای آن روز اعدام شوند. اما علم سیاست چنین نیست. شما مجبورید آنها که مانع پیشرفت جامعه هستند را از پیش پا بردارید. نباید برای دشمن مردمت دل بسوزانی، اگر چه گاه مجبوری برای پیشرفت امور کشورت در دست دشمن، دست بگذاری. در علم پزشکی نجات یک بیمار که نه توان راه رفتن دارد، نه دیدن و نه زندگی عادی، بسیار مهم است، در سیاست چنین نیست. وقتی می‌بینی گروهی اسباب مرگ خویش را فراهم کرده‌اند، می‌گذاری به سزای اعمالشان برسند، آنها را نجات نمی‌دهی تا باز به خرابکاری بپردازند و باز به قتل عام مردم. البته که تمام علوم در خدمت بشریت و خلقت هستند، اما شما نمی‌توانید به یک پزشک بفهمانید مریض تو یک تروریست است، او را معالجه هم کنی فردا اعدام می‌شود یا باز به ترور می‌پردازد. او تمام تلاشش، نجات بیمار است، و می‌گوید به من مربوط نیست، من موظفم نگذارم قلب این انسان از کار بایستد! دلم به حال پزشکیان می‌سوزد که با نگاه پزشکی وارد سیاست شده، آن هم در ایران و منطقه‌ای آشوب‌زده و آکنده از دزدهای ظاهرالصلاح. تلاش می‌کند قلب عده‌ای را از ایستادن بازدارد که تپش قلب آنها ویرانی ایران را بدنبال دارد! او می‌خواهد برای همه، دل بسوزاند. به زندانبان محبت کند، به زندانی هم، اگر بتواند. به ظالم لطف کند به مظلوم هم، اگر بتواند! به قاتل لطف کند به مقتول هم، اگر ممکن باشد. معلوم است لطف به زندانی و ظالم و مقتول شدنی نیست، جز با ظلم به آن دیگران! آقای پزشکیان! اینجا عرصه سیاست است. لطف به یکی یعنی ظلم به دیگری! تو نمی‌توانی دل همه را به‌دست بیاوری. به‌دست آوردن دل اصحاب قدرت یعنی ظلم به مردم بینوا. تقویت قلب برخی یعنی ادامه بدبختی میلیون‌ها نفر. تو ناگزیر از انتخابی، ولو قلب برخی بلافاصله بایستد! رابطه منطقی با جهان به‌ویژه آمریکا داد و ستد با جهان آزاد به‌ویژه غرب برداشتن فیلتر از فضای مجازی حفظ حرمت دختران و زنان سرزمین تلاش در جهت آباد کردن ایران و باز کردن مشت دزدان منتفع از تحریم این کارهای تو قطعاً قلب هزاران نفر را از کار خواهد انداخت، مهم نیست! تا قلب عده‌ای از کار نیفتد مردم جان نمی‌گیرند. امیدوار نمی‌شوند. شما دیگر یک پزشک نیستی!! یک سیاستمداری و ناگزیر از انتخابی منافع مردم ایران یا منافع قدرتمندان وفاق بین ظالم و مظلوم یک خواب و خیال است. اینجا عرصه پزشکی نیست!! پی‌نوشت: ضمن احترام به پزشکان و کادر درمان ناگفته پیداست علم پزشکی، یکی از نزدیکترین علوم به اداره جامعه است، اما با تکیه بر صِرف علم پزشکی، نمی‌توان جوامع پیچیده را اداره کرد!
Show more ...
30 419
293

4_5791983094823129800.mp3

22 155
241
27 304
77
تاریخی که فراموش شد! ✍️ رحیم قمیشی هفته‌ای یک شب باید با وحشت از خواب بپرم! دیشب هم از آن شب‌ها بود. خواب دیدم باز اسیرم! دوباره عراق. دوباره نگهبان‌های بی‌رحم. آنها می‌خندیدند و من دلهره داشتم. عجیب بود در آن سلول نمور قدیمی، با خانواده بودم. داخل سلولِ تاریکی که فقط دهانه بسیار کوچکی داشت و وسط آن سه ردیف لوله ضخیم هم گذاشته بودند. درِ سلول که با صدای بلندی باز شد دوباره مرا ترساند، مثل همان موقع‌ها. نگهبانی با سبیلی ضخیم و ترسناک داخل شد و "محمد" پسرم را صدا کرد. گفت با وسایلش بیاید بیرون. دلم هُری ریخت! ضربان قلبم تند شد. جلو خانواده به روی خودم نیاوردم. پسرم نگاهی به من کرد، که چه کار کند؟ نمی‌دانستم چه بگویم! ما اسیر بودیم... دید چیزی نمی‌گویم، رفت و تند و تند شروع کرد وسایلش را جمع کردن. خانمم با تعجب و وحشت نگاه من می‌کرد. با نگاهش می پرسید یعنی کجا می‌برندش؟ من هم نمی‌دانستم... یک دقیقه بعد محمد بیرون بود با یک کوله کوچک. از لابلای میله‌های در، یواشکی نگاهش کردم. پسرم داشت پشت سرش را نگاه می‌کرد. خانمم پرسید یعنی کجا بردندش؟ الکی گفتم لابد آسایشگاهش عوض شده. تازه یادم آمد، نکند برنگردد. میله‌ها را گرفتم و فریاد زدم "کجا می‌بریدش... نبریدش، بیایید مرا ببرید!" و از خواب پریدم. یعنی همۀ خانواده از خواب بیدار شده بودند و داشتند آرامم می‌کردند. من همان وقتی که اسیر بودم یک بار نگهبان‌ها بی هیچ دلیلی درِ آسایشگاه را باز کردند، پسر نازنین و نوجوانی همراهمان بود به اسم محمد. "محمد رضایی" اهل مشهد. صدایش کردند. یادم هست صورتش کمی زخمی هم بود. وقتی رفت دیگر نیامد. یعنی هیچوقت نیامد. موقع آزادی ما هم، پیدایش نشد. پدر و مادر منتظرش هم دیگر او ندیدند. هنوز صورت گرد و چشم‌های بادامی‌اش یادم هست. چند روز بعد بچه‌های بند یک گفتند آن روز دیده‌اند شهیدی را لای پتو به بیرون برده‌اند. به همین سادگی... و سال‌ها بعد قبرش هم در عراق پیدا شد و به مشهد منتقلش کردند. و حالا در خواب پسرم را دیده بودم، مثل همان محمد! نمی‌دانم دولت‌های جدید عراق هیچوقت بابت جنایت‌های زمان جنگ، رسماً از ایران عذرخواهی کرده‌اند؟ نمی‌دانم بابت درمان شیمیایی‌های مظلوم زمان جنگ که هنوز با داروهای گران‌قیمت و نایاب، به زحمت نفس می‌کشند، غرامتی به آن‌ها پرداخت کرده‌اند؟ نمی‌دانم گفتند تندگویان وزیر مظلوم نفت ما چند سال زنده بود و چه به سرش آوردند و هرگز پوزش خواستند! نمی‌دانم گفتند مردم بی‌دفاع سردشت ما چه کرده بودند که شهرشان را بمباران شیمیایی کردند. شهری که پیرزن‌ها و پیرمردهایش هنوز چشم و ریه سالمی ندارند. دوستان عزیزی که این روزها میهمان عراقی‌هایید! لطفاً از مسن‌ترهایشان بپرسید؛ آنها هم هنوز شب‌ها از خواب می‌پرند؟ آنها هم سخت نفس می‌کشند؟ آنها هم صدای اصابت موشک را نیمه‌شب به شهرشان شنیدند؟ آنها وقتی صدای کتک خوردن اسرا صدای شکنجه شهید محمد رضایی می‌آمد اصلا بودند؟ چیزی هم یادشان هست؟! بپرسید؛ ما فراموش کردیم آنها هم تاریخ را فراموش کردند؟!
Show more ...
33 436
435
حاکمیت دینی و اینترنت آزاد ممکن یا ناممکن ✍️ رحیم قمیشی اینترنت آزاد را ما نباید دست‌کم بگیریم. انقلاب تکنولوژیک و ارتباطات، در یک دهه اخیر بسیاری امور و روندهای جهانی را تغییر داده و باز هم می‌دهد. امروز فرزند ما در خانه نشسته همزمان با سه نوجوان گفتگو یا بازی می‌کند، یکی در آمریکا، یکی در اسرائیل و یکی در لبنان. او ظرف ده دقیقه متوجه می‌شود نه آمریکایی قصد خوردن او را دارد، نه اسرائیلی و نه لبنانی، نه هیچکدام قصد خوردن آن دیگری را. آن نوجوانان متوجه می‌شوند چقدر نوجوان‌های ایرانی اهل صلح و دوستی با جهان هستند. فرزند ما به فکر می‌رود، چرا من از اول عمرم فقط گفته‌ام مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر عرب‌ها. چرا من هر بمبی که در غرب یا اسرائیل منفجر می‌شد، هر انسانی که کشته می‌شد، باید خوشحالی می‌کردم. آنها هم که انسان‌های خوبی هستند! پس اینترنت نمی‌تواند به سادگی آزاد شود! در اینترنت به‌سرعت می‌توان گروه‌های همسو و هم‌نظر ساخت. تصور کنیم خیل عظیمی از مردم کشور، در حزبی، گروهی، در فضای مجازی به‌طور واقعی با هم متشکل شوند. آنها نه نیاز به مجوزهای مسخره حاکمیت‌ دارند، نه لازم است تک‌تک قسم بخورند فقط در راستای ولایت فقیه کار می‌کنند. آنها با هم متحد شده‌اند تنها برای آینده ایران و ساختنش. کرد و ترک و فارس و عرب و شیعه و سنی و دیندار و بی‌دین و زن و مرد شمالی و جنوبی عضوش شده‌اند و ناگهان شده‌اند چند میلیون نفر که تصمیمات واحد می‌گیرند، برای آینده خودشان و کشورشان. از زباله جمع کردن تا استفاده نکردن از وسایل دودزا در روزهای خاصی، تا اعتراض مسالمت‌آمیز به گرانی‌های بی‌دلیل، به سیاست‌های غیر عقلانی، تا دفاع از حقوق شهروندی‌شان. حق انتخاب‌شان و حق زندگی آزادانه‌شان. چرا حاکمیت دینی نترسد؟ چرا شبکه‌های اجتماعی را فیلتر نکند؟ ما هم قرار بود دیکتاتوری کنیم همه را به زعم خودمان به بهشت ببریم پول‌های مردم را در جهت اهداف خود هزینه کنیم حتما همین کار را می‌کردیم. ما هم قرار بود منابع یک کشور را غارت کنیم، دشمن تخیلی برای آنها درست کنیم، نگذاریم با هم متحد شوند، حتماً باید اینترنت را فیلتر می‌کردیم. و می‌گفتیم نمایندگان تلگرام و واتساپ و اینستاگرام، ضروری است بیایند در کشور ما، و صبح به صبح به ما گزارش بدهند؛ چه کسی بود با یک نوجوان اسرائیلی چت کرد؟ چه کسی گفت بیایید یک حزب فراگیر اینترنتی درست کنیم؟ چه کسی بود گفت بیایید از منافع به‌حق‌مان در برابر حاکمیت دینی دفاع بکنیم؟ کدام اکانت بود که گفت ولایت فقیه کارنامه خوبی در ۴۵ سال گذشته نداشته!؟ آنها را بدهید دست ما تا طبق قوانین مصوب‌مان ببریم خوب شلاق‌شان بزنیم تواب‌شان کنیم در زندان تهدید به اعدام‌شان کنیم تا اعتراف کنند ولایت فقیه خیلی خوب است. دیگر نگویند مردم جهان، همه خوبند! دیگر خواستار همدست شدن مردم ایران جهت طرح دیدگاه‌ها و احقاق حقوق‌شان نشوند! اینترنت فعلا رفع فیلتر نخواهد شد. حاکمیت حق دارد نگذارد حاکمیت دینی با اینترنت آزاد هرگز سازگاری نخواهند داشت!
Show more ...
26 002
338
رأی مجلس رهبری به دولت رهبری! شواهد چه نکات مهمی را می‌گوید؟ ✍️ رحیم قمیشی امروز مجلس به همه وزرای پزشکیان رأی اعتماد داد. اتفاقی بسیار مهم، که به هیچ‌وجه قابل پیش‌بینی نبود! از آن مهم‌تر سخنان بی‌پرده آقای پزشکیان بود، این کابینه در هماهنگی کامل با رهبری و مراکز امنیتی معرفی شده است، از ظفرقندی تا عراقچی، از میدری تا خانم صادق و همه کابینه. آقای پزشکیان بارها تاکید کرد کاری نکنید تا آنچه را که نباید، همه را بگویم! و کاش مجلس باز هم روی اعصاب او رفته بود تا باز هم از آنچه نباید می‌گفت، بگوید. آنچه که ما مردم ظاهراً شایستگی شنیدنش را نداریم! کابینه آقای پزشکیان راه نیفتاده، دو مسئولیت مهم را برعهده گرفته و یک پرسش مهم‌تر را ظرف شش ماه و حداکثر یک سال باید پاسخ دهد؛ این کابینه که نظر رهبری در تک‌تک وزرایش اعمال شده، هر کاری انجام دهد بر عهده رهبری خواهد بود. مجلس هم نشان داد در برابر این جمله که با رهبری و سپاه هماهنگ شده، هیچ اراده‌ای ندارد. پس لوایح هم رد نخواهند شد! اما مسئولیت مهم دوم؛ انتظارات جامعه به‌شدت افزایش یافته، آنها به هیچ چیز جز ارتباط با جهان و به‌ویژه غرب، برداشته شدن تحریم‌ها، بازگشت زندگی به جامعه و جلوگیری از سختگیری های ببجا، شبکه‌های ارتباطی بدون فیلتر‌های بی‌دلیل، و بهبود وضعیت اقتصادی، رضایت نمی‌دهد. پس بدون هیچگونه معادله چند مجهولی، رهبری عملا به سطح تصمیم‌گیری‌ها در سطح وزارتخانه‌ها اجلال نمودند! و این اتفاق مهمی است. یک ریسک مهم. نگوییم قبلا هم در عمل چنین بوده. در وهله نخست قبلا چنین تقاضاهایی وجود نداشته، در ثانی هرگز رسماً به این نکته اذعان نمی‌شد! اما این کابینه ظرف ماه‌های آینده چه چیز مهمی را پاسخ خواهد گفت؛ رهبری صدای مردم را شنیده؟ تصمیم گرفته به صدای مردم اهمیت داده، به تغییرات مهم گردن بگذارد؟ پذیرفته وضعیت کشور بسیار نامناسب است؟ قبول کرده اکثر مردم سیستم او را در شرایط حاضر، نمی‌خواهند؟ اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، معنای خوبی در بر دارد. اینکه می‌شود بر گذار مسالمت‌آمیز سرمایه‌گذاری کرد. اینکه می‌شود بدون خونریزی به سمت تحولات اساسی پا گذاشت. دولت مورد تایید رهبری مجلس دست‌چین شده توسط نهادهای رهبری قوه قضاییه رهبری سپاه رهبری شورای نگهبان و مجمع تشخیص رهبری تا ابد فرصت ندارند، این جمله را نگویند که؛ ما صدای اعتراض عمیق مردم را شنیدیم و آماده تغییر شده‌ایم تا آنجا که مردم سرنوشت‌شان را به‌دست خود بگیرند. اگر جز این باشد هم پزشکیان سقوط خواهد کرد هم نظام به ورطه بی‌ثباتی و سقوط خواهد افتاد. و هم کشور ضرر خواهد کرد. در عالم سیاست نمی‌توان واقعیت‌ها را ندید و همه چیز را مطابق میل خود تفسیر کرد. شواهد می‌گوید؛ برخی در مسیر تسلیم‌اند! فقط با حفظ ظاهر اقتدار آمیزشان!
Show more ...
46 009
991
امید در خیابان‌های تهران ✍️ رحیم قمیشی امروز فرصتی شد در خیابان‌های تهران گردش مفصلی داشته باشم. تابلوهایی شهرداری نصب کرده که ظرف ۱۷ ماه کار نیمه را، پس از ۱۷ سال‌ تمام کردیم!! ما که در ۱۷ سال گذشته نیمی از جانمان را مدیریت‌های ناکارآمد گرفته بودند، احتمالا منظور شهردار آن بود که بقیه‌اش را من گرفتم! خیلی تابلوی ترسناکی بود. شک ندارم خالی بندی کرده بود. بر خلاف آن تابلوی بی‌معنی و عکس‌های بسیار بزرگ شده اسماعیل هنیه که جای عکس‌های رئیسی را گرفته بودند، که او هم جای عکس‌های قبلی‌ها را پر کرده بود، هیجان در شهر موج می‌زد. یعنی با وجود آنکه تابلوها فضای مردن و جنگ را فریاد می‌کردند اما شرایط جامعه چیز دیگری بود. نه که مردم خیلی سرحال، بگو بخند داشته باشند، که ما سال‌هاست زندگی واقعی را فراموش کرده‌ایم. اما دیدن موتورسیکلت‌سواران و دوچرخه‌سواران خانم در خیابان‌ها واقعا هیجان‌انگیز بود. رئیس راهنمایی و رانندگی کشور چند سال پیش گفته بود ما به تقاضای گواهینامه خانم‌ها پاسخ نمی‌دهیم، که قانون جلوی ما را گرفته، و یک گواهینامه هم صادر نکردند! امروز بیایند تحویل بگیرند، اینهم گواهینامه ندادن شما! جرئت دارید جلوی خانم‌ها را بگیرید، اصلا ماموران‌تان قبول نخواهند کرد، و مگر ما مردم مرده‌ایم؟ در یکی از جنوبی‌ترین مناطق تهران باورم نمی‌شد، همسرم جزو معدود خانم‌هایی بود که روسری داشت! می‌دانم همه ایران تهران نیست، اما مگر با یک میلیون مامور هم می‌توان شرایط را به شش ماه پیش و یا یک سال قبل برگرداند!؟ بنشینند در مجلس جریمه تعیین کنند، اخطار بدهند، تهدید بکنند. خانم‌ها کار را تمام کرده‌اند! نشان دادند هارت و پورت نظام باد هواست، سر و صداهای طبلی توخالی است. بازاری‌ها از وضع بازار به‌شدت ناراضی بودند. می‌گفتند اقتصاد کشور افتضاح است و مردم قدرت خرید ندارند. این خیلی بد است. بسیاری از آنها دل‌شان برای همان مردم می‌سوخت، اما چه‌کار باید می‌کردند؟ با همان نداری مردم و مشکلات اقتصادی، احساس کردم سطح فرهنگ مردم ما، به‌سرعت در حال بالا رفتن است. نه فقط خانم‌ها، مردها هم در برخوردهایشان بی‌نهایت حرمت‌ها را نگه می‌داشتند. رانندگان بسیار بیشتر به قوانین احترام می‌گذاشتند. کمتر زباله در خارج سطل‌های زباله بود. کودکان اصلا کودکان قدیمی نبودند، انگار همه یک دوره ادبیات و اصول تمدن رفته باشند، اصلا قابل مقایسه با کودکی‌های نسل ما نبودند! امروز با تمام وجودم احساس کردم، دیگر این مردم پذیرای هر حاکمیت ناکارآمد و یا زورگویی نیستند. احساس کردم مردم پیش از رفتن آخوندها از رأس حاکمیت، خودشان جشن‌شان را گرفته‌اند! موضوع بی‌حجابی و باحجابی دختران و زنان نیست، شجاعتی است که در رفتار آنها قابل مشاهده‌ بود، خودباوری است که در مردم پدید آمده. همدلی است که بوضوح قابل مشاهده است. شاید اثرات زیباتر شدن شهرها، حضور فعال بانوان باوقار و رها از بند مردسالاری‌ها باشد. شاید اثر آن باشد که مردم متوجه شده‌اند منتظر حاکمان و قدرتمندان و احزاب رسمی نباید باشند. ایران با دست‌های تک‌تک ما آباد و آزاد خواهد شد. با اراده و همت تک‌تک ما. هر چند حاکمان آن را به تاخیر بیندازند. اما مسیر رو به پیشرفت است. همه چیز رو به بهبود است. اگر معیارهایمان از پیشرفت و بهبود علمی و منطقی باشد!
Show more ...
41 747
546
کدام میدان مین!؟ ✍️ رحیم قمیشی می‌گویند پزشکیان را فرستاده‌اید به میدان مین، حق ندارید پشتش را خالی کنید! دروغ می‌گویند، میدان مین! من میدان‌های مین زیادی را دیده‌ام. مین‌ها غالبا زیر خاک مخفی هستند، دیده نمی‌شوند، وقتی متوجه مین می‌شوی که منفجر شده و پاهایت را از تو گرفته، اگر دیگر جانی داشته باشی! برای همین، همیشه قبل از حرکت به سمت مواضع دشمن، بچه‌های شناسایی و تخریبچی شب‌های متمادی با شجاعت، آرامش، درایت جلو می‌روند، تا یک مسیر را پیدا کنند، مین نداشته باشد، یا بتوانند مین‌ها را خنثی کرده معبری باز کنند. و گر نه بردن یک لشکر نیرو، به منطقه‌ای که مین دارد دیوانگی است. اصلا جنایت است. یعنی آقای پزشکیان پایش را به میدان مین گذاشته، بدون اینکه قبلا معبری برای عبور اندیشیده باشد؟! یعنی باور کنیم قبلا پیام نداده من برای این ۵ محور مهم می‌آیم، اگر قرار است مینی منفجر شود، من نابود نمی‌شوم، اعتماد کل مردم، سرمایه‌های این کشور، نابود می‌شوند! من ستون‌هایی را پشت سرم کشانده‌ام، بسیاری جوان‌ها، بسیاری سرخوردگان، بسیاری امیدواران. یعنی قبول کنیم پزشکیان قرار است ما را به میدان مین وارد کرده و رهایمان کند؟ این که دیگر اسمش اشتباه نیست! آنچه این روزها در مجلس شاهدش هستیم اصلا شباهتی به میدان مین ندارد، میدانی است باتلاقی، نه از آب‌های گندیده، از چیزهای دیگری. از وزیر آموزش و پرورش نمی‌پرسند برنامه‌ات برای تحول نظام آموزش چیست؟ از وزیر بهداشت نمی‌پرسند برای مردم و بیماران تنگدست چه می‌خواهی بکنی؟ از وزیر اطلاعات نمی‌پرسند عوامل موساد از کجا آمدند و با سلامت رفتند و همه خواب بودند؟ از وزیر خارجه نمی‌پرسند چطور وعده انتخاباتی ایجاد ارتباط با جهان را محقق خواهی کرد، او باید جواب بدهد چطور از حماس و انصاراالله یمن حمایت خواهد کرد! همه باید پاسخ دهند آیا تابع ولایت خواهند بود یا نه!! آیا مسیر غلط گذشته را ادامه خواهند داد یا نه!؟ آیا باز هوای مجلسیان و حاکمان را خواهند داشت؟! این میدان مین نیست، میدان دیگری است. لطفاً نام میدان مین را خراب نکنید. این میدان با چند جانفدا ولو بسیار پاک و شجاع و متخصص، که پاکسازی نمی‌شود! نمی‌خواهم آقای پزشکیان را ناامید کنم، اما گذر از این میدان، جز با استفاده از نیروی عظیم مردمی که رأی ندادند و آنها که رأی اعتراضی دادند، ممکن نیست. عصای موسایی که بتواند این باتلاق را باز کند، و به سلامت بشود از میانش عبور کرد، یک چیز بیشتر نیست؛ این شما و این مردم معترض. امتیاز بیشتر از این نخواهم داد! تا همینجا هم بسیاری را ناامید کرده‌ام. هر وزیری که رد کنید مردمی‌تر از او را معرفی می‌کنم. بدون تردید. یعنی آقای پزشکیان نمی‌داند این روزها اصلا کسی حوصله تعقیب کردن مباحثات مجلس را ندارد. و اصلا برای کمتر کسی مهم است این کابینه رأی بیاورد یا نیاورد! او و اصلاح‌طلبان ما را به این میدان کشاندند، مینی منفجر نخواهد شد، اما دامان بسیاری آلوده خواهد شد. اگر همان شعارهای اصلی داده شده، ظرف مدت معقولی (نه چند سال) برآورده نشوند، همه در آن باتلاق عفن، دفن خواهند گردید. از ما گفتن بود.
Show more ...
34 202
361
شبی که بازگشتم رحیم قمیشی هنوز هم دلم آن آغوش را می‌خواهد چه می‌شد حاکمان هم مادر بودند رئیس جمهورها مادر بودند دنیا چقدر زیباتر می‌شد مادر هیچ از عشقش نمی‌گوید نگاهش خودِ عشق است نمی‌گوید چه انتظاری از ما دارد دوست دارد بداند ما چه می‌خواهیم! دروغ می‌گویند آزاده‌ها فدایی این و آن بودند دروغ می‌گویند امروز آزاده‌ها با ظلم همراهند دروغگوها همه چیز را در خدمت خود می‌خواهند ما در اوج بی‌کسی و تنهایی فهمیدیم جز خدا فقط مادر و خانواده منتظر ما هستند که نمی‌پرسند چرا دیر کردی چرا رفتی کجا بودی چرا سراغ نگرفتی نگفتیم خطر دارد این راه تو صدمه می‌بینی و دیگران عیشش را می‌کنند فقط آغوش می‌گشایند برای فرزندشان اگر رهبر ما یک خانم بود اگر رییس قوه قضای ما خانم بود اگر رئیس‌جمهورمان خانم بود تا حال صدها بار عفو عمومی صادر شده بود صدها بار دستور داده بودند بیگناهی زندان نباشد صدها بار دستور داده بودند حصرها را بردارید گفته بودند تا فرزندانمان در وطن گرسنه‌اند حق ندارید بودجه را به غریبه‌ها بدهید گفته بودند این همه خرج بمب و اسلحه نکنید این همه هزینه هسته‌ای نکنید به فکر سربازان‌مان باشید به فکر صلح باشید حیف که همه چیز در دنیا جابه‌جاست
Show more ...
32 165
418
به یاد پدرم ✍️ رحیم قمیشی در تابستان کشندۀ اهواز، کولرهای گازی قدیمی که روشن می‌شدند، دیگر صدای زنگ یا درِ خانه هم، به گوش کسی نمی‌رسید. تابستان ۱۳۶۶ چند ماهی بود که در جنگ اسیر شده بودم، اما صدام تصمیم گرفته بود نام ما را به عنوان اسیر رد نکند تا خانواده‌ها بیشتر به‌رنج بیفتند. و کسی چه می‌دانست چه بر سر خانواده‌ها می‌رفت آن روزها. این روزها هم نوادگان صدام همین کارها را می‌کنند، نه می‌گویند چند اسیر دارند، چند تایشان زنده‌اند، چند تا مرده، از رنج دیگران شاد می‌شوند! مادرم می‌گفت نیمه شبی متوجه می‌شدم پدرت در اتاقی که کولر داشت، نیست. دنبالش می‌گشتم، اصلا داخل خانه نبود. می‌رفتم حیاط، می‌دیدم نشسته روی زمین، داخل ایوان، همان‌جایی که باد گرم کولر بیرون داده می‌شد. سیگاری در دستش، پُک‌های عمیقی می‌کشد. می‌گفتم حاجی چرا نیمه شبی اینجایی! می‌گفت، داخل که بودم، حس کردم انگار در را می‌زنند. اگر رحیم بیاید و کلید نداشته باشد، ما صدای در را نمی‌شنویم. می‌ماند پشت در تا صبح. هوا گرم است، اذیت می‌شود. هر دو می‌نشسته‌اند، همانجا شاید رحیم برگردد یک وقت پشت در نماند او ۲۵ مرداد ۱۳۶۶، هشت ماه بیشتر نتوانست دوری پسرش را طاقت بیاورد و رفت پیش خدا. شاید پیش او از جنگ‌طلبان شکایت کند. و ندید ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اسرا برگشتند و سپس بیست هزار مفقود هم که خیلی‌ از آنها، خانواده‌هایشان دق کرده بودند لعنت بر جنگ چه کسی می‌داند جنگ چه مصیبت‌ها با خود دارد جنگ‌طلبان و انتقام خواهان هیچ از جنگ نمی‌دانند پدرم روحت شاد مادرم روحت شاد
Show more ...
37 113
439
ابتذال کلمات "وفاق ملی" و "واقع‌بینی" ✍ رحیم قمیشی تا حال صدها کلمه مهم، با بکارگیری آنها توسط حاکمان به سطل زباله انداخته‌ایم؛ بصیرت، خودی، غیرخودی، خواص، عوام، خودجوش، انقلابی، آتش به اختیار، اغتشاش، سلب امنیت جامعه، تشویش اذهان عمومی، تحت القای بیگانگان، جریحه‌دار نمودن مومنان، دفاع از حرم، به‌خاطر خدا، صبر انقلابی، عدالت علوی، توطئه دشمن، و بسیار کلمات دیگر که حاکمیت برای بهره‌برداری خود، آنها را از معنا کاملا تهی کرده و معنی آن کلمات در یک جمله شده؛ "از من, بی چون و چرا حمایت کنید!" اخیرا با زحمات دکتر پزشکیان عزیز دو کلمه دیگر به آن لیست اضافه شده؛ کابینه "وفاق ملی!"؛ مخالفان رای و نظر اکثریت مردم، حق دارند در موقعیت‌های اصلی و مهم کابینه باشند! لطفاً یک نفر را در کابینه نشان نشان دهید که رسماً گفته باشد در انتخابات شرکت نمی‌کند. کدامشان اعلام نکرده ولی حاضر است بگوید که مانند اکثریت مردم ایران در انتخابات شرکت نداشته. لطفاً یک نفر را معرفی کنید که بگوید ولایت فقیه تنها در چارچوب قانون اساسی قابل احترام است، و او نماینده خدا و حاکم بلامنازع کشور نیست. لطفاً بگویید کدام از وزرای معرفی شده، جرئت دارند بگویند بهائیان هم حق زندگی محترمانه در این کشور را دارند. کدام‌شان حاضرند بگویند رفراندوم نوع حکومت، رفراندوم بقای حکومت دینی، رفراندوم دست کشیدن از مطامع هسته‌ای مشکوک، رفراندوم الحاق به FATF حق این مردم است. کسی شک دارد امروز اکثریت مردم ایران سخن‌شان متفاوت از سخن حاکمان است. این چه وفاقی است که اکثریت مردم در آن جا ندارند؟ لابد اکثر مردم ایران، این وفاق شامل حالشان نمی‌شود؟! بگویید وفاق حاکمان، لطفا کلمه ملی را به ابتذال نکشانید. چند هفته است دائما می‌گویند واقع‌بین باشید و انتظارات ‌تان را از پزشکیان با "واقع‌بینی" بیان کنید. یعنی به هیچ راضی باشید!! واقع بینی یعنی این که نیمی از جامعه ما را زنان تحصیلکرده و فرهیخته تشکیل می‌دهند، نه انکه بگوییم معاون زنان رئیس‌جمهور یک زن است، چه خوب! واقع بینی یعنی آنکه متخصصان بدون در نظر گرفتن سابقه سیاسی‌شان، مذهب‌شان، عقیده شخصی‌شان باید کارهای تخصصی را به‌عهده بگیرند، آیا یک مسیحی یا یک سنی حق دارد رییس بانک مرکزی یا وزیر اقتصاد و یا نفت شود؟ واقع بینی یعنی آنکه دزدی و اختلاس اکیدا ممنوع است ولو آنکه بخواهند آن را به فلسطین و لبنان منتقل کنند! واقع بینی یعنی اینکه مردم همه فهمیده‌اند آبادانی ایران در اولویت چندم اکثر تصمیم گیرندگان است و همه به این رویه به‌شدت معترضند. واقع بینی یعنی که ۵۰ میلیون ایرانی به‌خاطر حماقت تصمیم گیرندگان هم‌اینک از فیلترشکن برای دسترسی به دنیای اینترنت استفاده می‌کنند. واقع بینی یعنی اینکه امروز بسیاری از مردم و بویژه جوانان ایرانی زندگی در خارج از کشور را به ایران ترجیح می‌دهند! واقع بینی معنی‌اش آن نیست که بپذیریم خواسته‌هایمان را به حداقل و صفر برسانیم و هیچ نگوییم؛ زنده‌ایم؟ خدا را شکر! قسمتی از بودجه صرف ایران می‌شود؟ چه عالی! گاهی به نظرات مردم اندک توجهی می‌شود. باور نکردنی است، سجده شکر به‌جای آوریم! یک دزد از حلقه اطرافیان حاکمیت محاکمه شد. عدالت بیشتر از این!؟ در سومالی همه چیز به‌هم ریخته است در ایران نیست. فوق‌العاده است، چقدر خوشحالیم! واقع بینی یعنی پذیرفتن واقعیات؛ مردم ایران امروز از حاکمان بیشتر می‌فهمند، کشور باید با نظر جمع مردم اداره شود نه عده‌ای حاکم. وفاق ملی، یعنی پذیرفتن نظر همه مردم، یعنی به‌کارگیری آن اکثریتی که شما را قبول ندارند! لطفاً دیگر این کلمات باارزش را از معنا تهی نکنید!
Show more ...
33 567
393
فیلسوفان بی‌خاصیت ✍️ رحیم قمیشی برخی که در قحطی انسان‌های فرهیخته و دانا، نام فیلسوف و اندیشمند و مولوی پژوه بر خود نهاده‌اند، تصور می‌کنند خیلی بیشتر از جامعه می‌فهمند، و اکثریت مردمی را که عدم شرکت در انتخابات را برگزیدند، به "عوام" نادان تشبیه کرده، و ناراضیان به حرکت‌های اخیر آقای پزشکیان را رقصیدن به ساز عوام، و نوشته‌هایی احساسی، تعریف نموده‌، به ظریف انتقاد نموده‌اند "او دیگر چرا" همصدای عوام شده! یکی از مشکلات مهم جامعه ما وجود روشنفکران بی‌خاصیتی است که تصور می‌کنند خیلی بیشتر از متن جامعه می‌فهمند! آنها نه در صف گوشت‌های وارداتی بی‌کیفیت می‌ایستند، نه برای داروهای نایاب، داروخانه‌های شهر را زیر پا می‌گذارند، نه از نیمه ماه حقوق‌شان تمام می‌شود، نه ترس از جنگ و آوارگی را درک می‌کنند. و انتظار دارند، مردم همه پیرو آنها باشند. مردم به حق، نگران رفتار پس از انتخابات آقای پزشکیان هستند. از لغو کنفرانس مطبوعاتی‌اش، تا رفتن بی‌اندازه به هیأت‌های عزاداری، تا بی‌تفاوتی نسبت به تعرض به دختران معصوم، تا پرهیز از یکبار گزارش مناسب به مردم، و تکرار دائمی آنکه؛ با اجرای مصوبات و فرامین قبلی نظام که اجرا نشده، همه چیز گل و بلبل خواهد شد. و مردم خیلی صبر کردند. من پیام مکتوبی را از طریق آقای ظریف برای ایشان در ایام محرم فرستادم، که جانبازان قطع نخاع آسایشگاه‌ها، ده‌ها سال است چشمشان فقط سقف را می‌بیند، همیشه گلایه کرده‌اند چرا مقامات جز برای تبلیغ و گرفتن عکس یادگاری، سراغی از ما نمی‌گیرند، برایش خصوصی نوشتم آنها عمر طولانی ندارند، یک ساعت هم برای آنها وقت بگذار، مگر نه آنها عباس‌های واقعی دوران ما هستند، چرا همه‌اش باید برای ابوالفضل‌های خیالی گریه کنید، یک بار هم بروید در قامت رئیس جمهور به دیدار جانبازان سرافراز از پا افتاده و دستشان را ببوسید! با آنکه پیام را آقای ظریف به ایشان رساند، نرفت. مشغله‌اش زیاد بود! او شاید احساس کرده بود دیگر نیازی به عوام ندارد! و این روزها اسامی کابینه، که بسیاری از ما را شرمنده کرد و بسیاری از رأی‌دهندگانش را ناامید! چنین نیست که مردم از تنها یک عمل معرفی وزرا در چنین سطح نازلی، دلگیر شده باشند! انسان‌ها رفتارشان در قدرت با رفتارشان در هنگامی که قدرت ندارند متفاوت است. و ما حق داریم بترسیم، از بس آدم‌های ظاهراً خوب دیده‌ایم که با کسب قدرت ناگهان هیولا شدند! همین می‌شود که پزشکیان لیستی را ارائه می‌دهد که نزدیکترین مشاورانش هم دفاعی از آن لیست نمی‌کنند. و اذعان می‌کنند که نمی‌دانند چرا چنین شد. اعضای اصلی شورای راهبری‌اش! آنوقت عده‌ای که تصور می‌کنند خیلی بیشتر از مردم می‌فهمند، شروع می‌کنند، که چرا چنین عجولانه قضاوت می‌کنید!! اصلا چرا قضاوت می‌کنید!؟ ما عوام عادت نداریم برای اثبات نظرات‌مان ادای فیلسوفان را در بیاوریم. ما عوام نظرمان را خیلی راحت می‌گوییم. ما عوام اگر اشتباه کنیم آسان می‌گوییم اشتباه کردیم. ما عوام متوجه هستیم، خیلی از آنها که ادای دانایان را درمی‌اورند، جز منافع شخصی‌شان چیزی در نظر ندارند. و انتظار دارند جامعه همیشه تابع آنها باشد. حتی وقتی اکثر جامعه شرکت در انتخابات را تحریم می‌کند، آنها می‌خواهند ثابت کنند اکثر مردم نمی‌فهمند! هم آن اکثریتی که شرکت نکردند هم آن اکثریتی از رای دهندگان که امروز از رفتار آقای پزشکیان متعجب و سرافکنده مانده‌اند فهمیده‌ترین و شریف‌ترین اقشار جامعه هستند. آقای دکتر ظریف بهترین تصمیم را گرفت. پزشکیان یک عذرخواهی به مردم بدهکار است.او باید به ساز مردم برقصد، ولو روشنفکران بی‌خاصیت بگویند آنها عوام هستند، نه به ساز حاکمان بی‌درد! به ساز آن مردمی که مشکلات را با گوشت و پوست خود حس می‌کنند. آن عوامی که در خطرات سخت، جانشان را فدا می‌کنند. آنها صاحبان واقعی کشور هستند. و نوکری این مردم، یک افتخار است. طرفدار پزشکیان باشند یا نباشند! نظام را دوست داشته باشند یا نباشند. مردم اصل کشور هستند!
Show more ...
34 070
391
نوازش - سیاوش قمیشی

4_5911426466037371287.mp3

22 524
378

4_5989870341436998041.mp3

1
0
موتورسیکلت ✍️ رحیم قمیشی موتورِ قراضه، بی‌صدا و آرام، انگار نگاهم می‌کرد، معلوم بود خیلی کتک خورده و چیزی نگفته. مرد لاغر اندام که دستهایش از روغن و گریسِ زنجیر موتور، سیاه و چرب شده بودند، با لگد به موتورسیکلت می‌زد، شاید بفهمد وقت خراب شدنش نبوده و جملات نامفهومی با بغض زیر لب می‌گفت: - پدر... حالا وقتش بود؟ در همان تاریکی نزدیکتر رفتم و گفتم من قمیشی هستم، همان که زنگ زدید گفتید نتوانستید تا آدرس ما خودتان را برسانید، آمدم کتاب‌ها را بگیرم. مرد جوان و خسته، خودش را جمع کرد و شروع کرد به عذرخواهی. - خواستم بیایم، می‌بینید نشد، ممنونم که آمدید، همۀ کتاب‌ها ترکِ موتورند، خودتان بردارید کثیف نشوند. نگاه کردم کتاب‌ها مرتب بسته‌بندی شده بودند، انتشارات گفته بود خرید شما بشود سیصد هزار تومان خودمان رایگان ارسال می‌کنیم. فقط نگفته بود می‌دهد به یک موتوریِ خسته، با موتوری کهنه، که از میدان انقلاب برسد نوبنیاد، در سربالایی موتورش زنجیر پاره می‌کند. آنهم ساعت ۱۱ شب، که هیچ تعمیرگاهی باز نیست. گفتم هزینۀ ارسال داشته؟ که گفت: نه آقا! گفته بودند که رایگان است. دنبال بهانه‌ای می‌گشتم نگذارم موتورسیکلت زبان بسته بیشتر کتک بخورد. پرسیدم کمکی از دستم برمی‌آید؟ گفت: نه، چه کمکی! احساس کردم موتور منتظر است باز چیزی بپرسم، اما من چیز دیگری بلد نبودم بپرسم. خواستم چند هزار تومان همینجوری بدهم به موتوری، نمی‌گرفت، لابد غرورش اجازه نمی‌داد. گفتم شیرینی است، باز نگرفت. گفتم اینجا هستم تا موتورت درست شود. می‌خواستم باز موتورش لگد نخورد. گفت: نگران نباش، مسیر برگشتن همه‌اش سرازیری است، می‌اندازم امام علی، تا آخرش سرازیری می‌روم. نگفتم شب است، یکوقت ماشین‌ها می‌خورند به تو و موتورت نگفتم موتور را با ماشین می‌برم فردا بیا بگیرش. موبایلش زنگ زد. همسرش بود، بچه نمی‌خوابیده - چرا دیر کردی! - کارم تمام شده، می‌آیم، تو هم بخواب، رسیدم، آرام می‌آیم بیدار نشوید. موتور را کمکش هل دادم تا در سرازیری راه بیفتد. زنجیر را درآورده بسته بود دور ترکبند. جای کتاب‌ها. می‌گفت مواظب باشم یک وقت دستم سیاه نشود. خجالت کشیدم، بشود، فدای سرت! راه افتاد، بی صدا و آرام خدا کند دیگر موتور را نزند. موتور چه گناهی کرده! یک ساعت است رسیده‌ام. کلید که انداختم، درِ مجتمع خوب باز نمی‌شد، یک لگدش زدم! رسیدم داخل خانه، حوصله صحبت نداشتم. انگشت پایم به پایه میز گیر کرد، هیچ نگفتم. فقط با مشت کوبیدم رویش. چایی که ریختند همه‌اش یخ شد، نمی‌توانستم چیزی بخورم. گره کتاب‌ها را نتوانستم باز کنم. چرا من هیچ کاری برای او نتوانستم بکنم. چرا موتورسیکلت باید کتک می‌خورد؟ چرا تهران اینقدر سربالایی دارد؟ چرا خودم نرفتم کتابفروشی کتاب‌ها را بگیرم؟ چرا اصرار نکردم آن چند هزار تومان را بگیرد؟ از خودم بدم می‌آمد. من هیچ کاری نتوانسته بودم بکنم. مثل همیشه او می‌رفت جنوب شهر با موتور خرابش من می‌آمدم بالا، با ماشین سالمم. او وقت نداشت فکر کند فردا چه خواهد شد! او وقت نداشت بداند آخر داستان چه می‌شود. همان داستانی که خودش نقش اولش بود. او می‌رسید خانه، همه خوابیده بودند فرصت تعریف داستان‌هایش را نداشت من نشسته‌ام در خانه، داستان او را می‌نویسم. او که هیچوقت فرصت خواندنش را ندارد! چرا ما اینهمه فقیریم؟ چرا بیگناهان، از فقر ما کتک می‌خورند!
Show more ...
27 543
221
وظیفه ما در قبال کابینۀ پر از نقد ✍️ رحیم قمیشی آنها که تصور می‌کنند با نقدهای جدی ما به ترکیب کابینه، پشت پزشکیان خالی شده و رأی‌دهندگان با او قهر کرده‌اند، سخت در اشتباهند. اگر ما از پزشکیان ناامید شده بودیم نقدی در کارمان نبود. ایستادن ما در صحنۀ مطالبه‌گری است که برای پزشکیان و برای کشور فرصت ایجاد می‌کند. مخالفت‌های جدی ماست که او را از راه اشتباه برمی‌گرداند و آینده بهتر ما را تضمین می‌کند. عرصه سیاست، عرصه قهر و آشتی نیست. همانطور که ما چک سفید امضا به هیچکس نداده‌ و نمی‌دهیم، قرار هم نیست برای اولین اشتباه‌ها خط قرمزی بکشیم، که اعتماد ما تمام شد، تو شدی غیر خودی! در آمریکا چند ماه مانده به انتخابات، همه ما می‌دانیم معاون اول کاملا هریس چه کسی است، اما با گذشت یک ماه از انتخابات ایران، هنوز نمی‌دانستیم این سمت به چه کسی خواهد رسید، جالب آنکه خود پزشکیان هم نمی‌دانست! این تفاوت جهان اول است با جهان سوم! وقتی ما حزب‌های با برنامه و قوی نداریم وقتی ما برای فعالیت ساده سیاسی باید هزینه بدهیم، و سند جرم می‌شود طرفداری از فلان کاندیدا! وقتی در کشور ما درک صحیحی از دمکراسی، حتی بین مقامات وجود ندارد. اتفاقات بد، عادی می‌شوند. ما با پیشرفته شدن فاصله داریم! وزرای پیشنهاد شده پزشکیان اگر در کار کمترین اهمالی بکنند، هرگز از نقدهای تند، و بازخواست‌های جدی ما در امان نخواهند بود. وزرا به‌جز پیشبرد اهدافی که آقای پزشکیان قبلا اعلام کرده، حق هیچ شیوه و برنامه کار دیگری را ندارند. ما در صحنه ایستاده‌ایم. چه آنها که رأی ندادند. چه آنها که رأیشان پزشکیان بود. مسلماً مردم ایران بابت نقشی که آقای پزشکیان و مشاورانش در دو هفته گذشته برای پیشگیری از وقوع یک جنگ خانمانسوز انجام دادند، بی‌اطلاع نیستند. شاید اگر جلیلی به قدرت رسیده بود، امروز شرایط ایران با سرعتی باور نکردنی به سمت یک جنگ همه‌جانبه پیش رفته بود، و الان در وضعیتی بغرنج، و دلهره از بمباران، روزها را به شب‌ می‌رساندیم. این یک داستان نیست، واقعیت است! ما نه فقط برای معرفی وزرا به مجلس، بلکه پس از کسب رأی اعتمادشان، با قدرت و قوت از آنها گزارش کار خواهیم خواست، به آنها نظارت خواهیم داشت، بدون ذره‌ای گذشت. ما باید تمرین دمکراسی، تحزب، کنش‌گری و مطالبه‌گری جدی را مجدداً شروع کنیم. آزاد شدن فضای مجازی چه شد؟ پذیرش معاهدات بین‌المللی چون FATF برداشتن تحریم‌ها به کجا رسید! تکریم همه شهروندان و حذف جدی گشت‌های حجاب به کجا انجامید؟ سهم اهل تسنن و سایر اقلیت‌ها در مدیریت‌ها چه شد؟ رسیدگی به مناطق محروم، بهبود وضع اقتصادی مردم، رفع مشکل انرژی آن زندگی آرام و شرافتمندانه که حق ماست، کو؟ از آسمان فرشته‌های نجات نخواهند آمد! ما تازه دست‌های هم را پیدا کرده‌ایم ما تازه متوجه قدرت بلامنازع اکثریتی خود شده‌ایم دولت پزشکیان بخواهد یا نخواهد در دوره مهم تاریخی در ایران وظیفه خطیری را بر عهده گرفته دوره‌ای که مردم تصمیم گرفته‌اند از حقوق‌شان کوتاه نیایند... ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
Show more ...
43 683
638
صدای زنگ خطر؛ استعفا و بازگشت دکتر ظریف به دانشگاه! ✍️ رحیم قمیشی قبلا به آقای ظریف گفته بودم، سخنان خوبی را می‌گویی و فردای انتخابات به دانشگاه برخواهی گشت! ما چطور باید پیگیری کنیم!؟ محکم گفت اینطور نیست. او گفت یا جلیلی رئیس جمهور می‌شود، مطمئنا نخواهد گذاشت افرادی چون من در دانشگاه بمانند و به‌سرعت اخراج خواهم شد. یا پزشکیان رئیس‌جمهور خواهد شد، که به او قول داده‌ام با او همکاری کنم، هر چند همان پیش از انتخابات دور دوم می‌دانست برای وزارت خارجه، مقامات بالا و مجلس اجازه همکاری نخواهند داد. خداحافظی غیرمنتظره امروز دکتر ظریف از دولت پزشکیان، و بازگشتش به دانشگاه بسیار مهم است. او تاکید کرده تنها سه نفر از وزرا (احتمالا ظفرقندی، عراقچی و نصیرزاده، وزرای بهداشت و خارجه و دفاع) گزینه‌های اول کمیته‌ها بوده‌اند و بقیه از گزینه‌های چندم، و نیمی هم خارج از کمیته‌ها به مجلس معرفی شده‌اند. او گفته شرمنده انتظارات به‌حق مردم شده. اینکه آقای دکتر ظریف پست معاونت ریاست جمهوری را رها نموده و به دانشگاه برمی‌گردد، نشان از آن دارد که قصد ندارد وارد بازی، به هر قیمتی شود! دکتر ظریف می‌توانست بسیاری از کاستی‌های کابینه را برطرف کند. خداحافظی او، پذیرش استعفایش، و جدا شدنش از پزشکیان، آسیب زیادی به دولت ضعیف پزشکیان خواهد زد. من این جدا شدن را، اگر به دستور مقامات بالا نبوده باشد، بسیار زیانبار و نگران کننده می‌بینم. اگر هم به دستور انجام شده، بسیار بسیار زیان‌بارتر و نگران کننده‌تر. استعفای ظریف زنگ خطریست. در یک روز دو خبر بد.
Show more ...
47 238
913
تبریک به آنها که رأی ندادند! ✍️ رحیم قمیشی امروز که لیست وزرای پیشنهادی آقای پزشکیان رسماً منتشر شد، احساس کردم همۀ آنها که رأی ندادند، شم سیاسی قویتری از ما که به آقای پزشکیان رأی دادیم، داشته‌اند. من منکر وجود برخی افراد اندک متناسب با خواست رأی‌دهندگان در بین وزرای پیشنهادی نیستم، شاید به اندازه انگشتان یک دست! که احتمال می‌دهم آنها را هم مجلس رد کند. اما جا دارد این کابینه پیشنهادی را قبل از هر کس به مقام معظم رهبری، سپس به آقای شریعتمداری، آقای جلیلی، آقای جبلی، و آقای قالیباف، همچنین ائمه جمعه سراسر کشور تبریک بگویم. کابینه‌ای که یک فرد مهم توانا برای تغییر در راس هیچکدام از وزارتخانه‌های سیاسی‌، آموزشی‌ و فنی‌اش نیست. من آدم ناامیدی نیستم، بعکس گاهی زیادی امیدوارم. اما از این کابینه هیچ انتظاری برای تغییر و تحول نسبی هم ندارم! خدا کند فردا در کمال شگفتی فیلترینگ رفع شود. خدا کند تحریم‌ها برداشته شوند. خدا کند بیگناهان آزاد شوند، از خانواده‌های آسیب دیده دلجویی شود خدا کند ون‌های طرح سیاه نور جمع شوند، دختران و زنان تحقیر نشوند! خدا کند وضع اقتصادی ما بهتر شود... اما آن روز هم باید از همان آقایانی تشکر کرد که احتمالا به پزشکیان تذکر داده‌اند، این کار باید بشود و اجازه آن کار را داده‌اند! کابینه‌ای که افراد مهم آن سفارشی هستند. کابینه‌ای که در کمال محافظه‌کاری معرفی شده. کابینه‌ای که تمام اعضای آن را، قبلاً، از ما بهتران تایید کرده‌اند. کابینه مورد تایید رای دهندگان امیدوار به تغییر نیست. تا اینجای کار، تک‌تک آنها که رأی ندادند، درست‌تر از ما فکر کرده بوده‌اند. مگر اتفاقات جدیدی بیفتد مگر شگفتانه‌ای در پیش باشد مگر باز پشت پرده‌ای در کار باشد! خدا کند تصمیم گیرندگان اصلی کشور دل‌شان برای مردم کمی بسوزد و به آقای پزشکیان اجازه دهند برخی کارهای کوچک را انجام بدهد... خدا کند به عقل‌شان برسد جامعه ایران با این ترتیب به سراشیبی سقوط خواهد رفت... من با دلی سوخته و دردمند برای آینده ایران و مردم سختی کشیده‌اش اینها را نوشتم و سرزنش عیب‌جویان برایم اهمیتی ندارد! و می‌دانم در دل بسیاری از رای دهندگان چه غوغایی است، این روزها... از فاصله بین آرزوها و خواست‌ها تا واقعیت‌های تلخ فاصله بین شعارها تا عمل افراد!
Show more ...
85 940
2 520
وزارت حساس اطلاعات ✍️ رحیم قمیشی نمی‌دانم هنگامی که دختر مظلوم ایران مهسا امینی را تابستان ۱۴۰۱ دستگیر کردند و سپس پیکر بی‌جانش را تحویل خانواده‌اش دادند، وزیر اطلاعات چه کسی بود، که نتوانست متوجه شود مأمورانی تخلف کرده‌اند، و با یک تدبیر ساده می‌شود کاری کرد تا صدها نفر دیگر کشته نشوند. وزیر اطلاعات هر که بود به دروغ و بنا به اوامر، گزارش داد تمام اعتراضات آن سال منشأ خارجی داشته، دختران خبرنگار را به‌خاطر گزارش آن واقعه و به‌عنوان جاسوس زندان فرستاد تا ثابت کند؛ مرگ مهسا نقشه از پیش تعیین شده خارجی‌ها بوده است! نمی‌دانم وزیر اطلاعات موقع هجوم مهاجرین غیر قانونی افغان به کشور ما که بود، که نتوانست به مقامات بفهماند این یک خطر مهم امنیتی است. وزیر اطلاعات در موقع ترور اسماعیل هنیه چه کسی بود که نتوانست یک رد پای کوچک از عوامل موساد در ایران پیدا کند. وزیر اطلاعات که بود که نتوانست به حاکمان بفهماند ادامه حصر بزرگان تنها به ضرر کشور است، ادامه زندان صاحبان اندیشه و خبرنگاران، فقط نابود کردن کشور است، وزیر اطلاعات که بود که گزارشی نداد چرا موج مهاجرت نخبگان ایرانی اتفاق افتاده، چرا پزشکان از کشور می‌روند. چرا هزاران میلیارد دزدی در کشور اتفاق می‌افتد! با خیال خوش فکر می‌کردیم با انتخاب فرد جدیدی در ریاست جمهوری، بساط افراد ناکارآمد جمع می‌شود. حالا می‌گویند پزشکیان قرار است همان وزیر سابق اطلاعات را مجددا به عنوان گزینه خود معرفی کند. مگر ممکن است!؟ این اتفاق بیفتد به رای دهندگانش چه خواهد گفت!؟ مصالحی بود؟ اوامری بود؟ مضایقی بود! محدودیت‌هایی بود؟ یعنی رأی دهندگان قبول خواهند کرد؟ معرفی آقای خطیب به عنوان وزیر اطلاعات یک تودهنی محکم به همه کسانی است که به امید تغییر رأی دادند. یک تودهنی محکم به آسیب دیدگان حوادث سال‌های اخیر. یک تودهنی به همه بیگناهانی که فکر می‌کردند بزودی آزاد می‌شوند. یک تودهنی به اندیشه امکان اصلاح بستن پنجره امید به رفع فیلترینگ پایان امید به بستن منشأ اختلاس‌ها یعنی کسی نیست همین‌ها را به آقای پزشکیان و مشاورانش بگوید!؟
Show more ...
41 439
680
آقای پزشکیان! از وزیران سابق و اسبق استفاده نکنید! ✍️ رحیم قمیشی اکثر آنها که به اخبار پشت‌پرده دسترسی دارند، این روزها بسیار نگرانند. نگران کابینه‌ای تکراری، و مردمی که از رأیشان به تغییرات، باز ناامید شوند! چند ماه پیش خدمت یکی از مقامات کشوری بودم، اجازه داد توصیه‌ای به او بکنم! گفتم تنها توصیه موکدم آنست که نسل شما و ما، دست از سرِ این پست‌ها بردارد. بگذارید افکار جدید، روش‌های جدید، سیاست‌های جدید در کشور حاکم شود. ما از تکرار ناکارآمدی‌های شما خسته شده‌ایم. آن آقای دکتر به ساده‌لوحی من خندید. و بلافاصله گفت؛ تو فکر می‌کنی افراد بی‌تجربه می‌توانند در کشوری که همه چیزش در حال ریزش وحشتناک است، عهده‌دار مسئولیت شوند!؟ و اضافه کرد؛ امروز برق ما در وضعیت فوق‌العاده بغرنجی است، آب ما همینطور، گاز ما همچنین، فروش نفت ما بسیار با مشکل، روابط خارجی ما در حد انزوا، ذخایر استراتژیک ما بسیار نگران‌کننده (نمونه‌هایی را می‌گفت که نمی‌توانم بازگو کنم) بنزین ما فلان وضعیت، آرد ما، گوشت ما، خزانه ما فلان شکل، امنیت ما بسیار بی‌قواره، کشاورزی ما فشل، آب‌های زیرزمینی و وضعیت محیط زیست ما به یغما رفته، استان‌های مرزی ما ناپایدار، قاچاق ما بی‌رویه، تحریم‌ها رو به افزایش، بانک‌ها ورشکسته، سازمان‌های بازنشستگی بی‌پول و... حالا چند آدم جوان بی تجربه بیایند چکار کنند!! مگر می‌توانند کاری کنند؟ گفتم عزیزم، برای همین می‌گویم شما بروید. به‌خدا شما نباشید همه این بحران‌ها به مرور از بین می‌روند. شما اصلا مدیران تولید بحرانید، چون بکارگیری شما تنها در بحران ممکن است! گفتم مگر شما وزیران سابق و اسبق نمی‌توانید در اتاق‌های مشاوره حضور داشته باشید و به نسل جدید مدیران کمک کنید؟ این چه استدلال مضحکی است که چون وضع بحرانی است، خود ما باید باشیم تا بحران را نگذاریم به انفجار برسد! کشورِ بحرانی را شما ساخته‌اید، همین شما مدیران نالایق سابق. بروید در اتاق‌های مشاوره، حقوق‌های پنجاه شصت میلیونی هم بگیرید، فقط دست از سر وزارتخانه‌ها و مدیریت‌های کلان بردارید. حالا این روزها هر چه اسم کاندیداهای اصلی وزارت را می‌شنوم یا قبلاً وزیر بوده‌اند یا معاون رئیس‌جمهور، یا سمت‌های مهمی داشته‌اند! نام یک جوان به عنوان کاندیداهای نهایی به گوشم نمی‌خورد! خدا کند شایعات اشتباه باشند. خدا کند در معرفی وزرا همه‌اش اسم‌های جدید بشنویم. خدا کند آنها که عادت کرده‌اند بشنوند امروز صد نفر دیگر در تصادفات کشته شدند، صد معتاد دیگر در کشور مُردند، صد کارخانه تعطیل شد، هزاران بیکار به بیکاران اضافه شدند، دیگر نباشند. خدا کند دروغ باشد که وزارت نفت به نور چشمی ها رسیده، نه متخصصین. خدا کند دروغ باشد وزارت صنعت و معدن، وزارت نیرو، وزارت علوم، آموزش و پرورش، اطلاعات، فرهنگ و ارشاد، کشور و بقیه، از مدیران سابق و اسبق تعیین شده‌اند! ما جوانان و میانسالان با تجربه و متخصص و متعهد کم داریم؟! ما ایراندوستان پرانرژی و پرانگیزه نداریم؟ آنها که کشور را به بحران این روزها انداخته‌اند، نباید جایی در کابینه داشته باشند! با این ادعا که همه چیز پیچیده است. با این ادعا که کسی تجربه ما را ندارد. با ادعای دور زدن تحریم‌ها! وزیر تعیین نکنید. تحریم‌ها را تنها دزدها خوب بلدند چطور می‌شود دور زد. ما از دزدها و حقه‌بازها خسته شده‌ایم! از آدم‌های ظاهرالصلاح باندباز خسته‌ایم. نگذارید فکر کنیم همه کمیته‌ها یک بازی بوده. آقای پزشکیان! وزیران سابق و اسبق هنرشان را نشان داده‌اند. لطفا آنها را هدایت کنید به اتاق‌های مشاوره. این لطف به آنهاست. و لطف به مردم ایران!
Show more ...
37 784
438
مسافران اربعین ✍️ رحیم قمیشی به آنها که فکر می‌کنند با سفر رایگان اربعین تمام گناهان‌شان می‌ریزد! به آنها که خاطرات زیادی از پذیرایی مجانی در عراق با خود می‌آورند. به آنها که تصور می‌کنند با راهپیمایی اربعین تمام جهان به لرزه می‌افتد! به آنها که آمار واقعی مسافران اربعین را ضربدر ۴ و ۵ می‌کنند تا بگویند بیش از بیست میلیون زائر رفتند. به آنها که یک هفته مشاغل‌شان را تعطیل می‌کنند تا بگویند به عشق حسین رفتند! می‌گویم؛ هزاران میلیارد تومان از بودجه عمومی مردم فقیر ایران، صرف این سفر می‌شود. تمام کودکان گرسنه سیستان و بلوچستان در این پول هزینه شده سهم دارند. تمام کولبران تحصیلکرده، بیمارانی که مجبورند داروهای گرانقیمت را با ارز آزاد بخرند، در این تخصیص‌های ظالمانه سهم دارند. تمام کارگران بیکار شده، کودکان از تحصیل بازمانده، زنان سرپرست خانوار، معلولانی که پرداختی بهزیستی هزینه گذران چند روزشان هم نمی‌شود، همه آنها که منتظرند شاید ویلچری به آنها تعلق بگیرد، همه آنها از سهم‌شان، بدون اجازه، برداشته شده و برای تسهیلات این سفر هزینه شده. بسیاری از مؤمنین واقعی، رفتن به این سفر را تحریم کرده‌اند چون می‌دانند با پول حرام یا شبهه‌ناک نمی‌شود عبادت کرد! درصد مهمی از هموطنان ما هیچ اجازه‌ای برای صرف پول‌هایشان در این سفرها نداده‌اند. بسیاری از دوستان من که سال‌ها پیش به پیاده‌روی می‌رفتند، این سال‌ها نمی‌روند، چون متوجه شده‌اند این راهپیمایی دیگر کمتر عبادی است، شده یک حرکت سیاسی! مبادا گناه این سفر بیش از ثوابش شود. وقتی نماز جمعه‌های ما سیاسی شده، برای توجیه ظلم. وقتی امامان اکثریت مساجد کشور را حکومت تعیین می‌کند! وقتی اکثریت حوزه‌های علمیه ما با پول بیت‌المال اداره می‌شوند وقتی مالیات را از مسیحی و سنی و زرتشتی و بی‌دین می‌گیرند و صرف اهداف شیعی می‌کنند. چطور ممکن است اربعین و مراسم پرهزینه و دولتی‌اش به ایمان کسی بیفزاید!؟ گناه کسی را پاک کند؟! اگر می‌روید بروید فقط راستش را بگویید سفره‌ای مجانی پهن بود رفتیم جا نمانیم!!
Show more ...
75 842
2 195
دلمان لک زده برای یک شادی بزرگ وقتی دختر شایسته و بسیار جوان ایران مبینا نعمت‌زاده، امشب دومین مدال المپیک ایران را دریافت کرد، از صمیم قلب خوشحال شدم، از شادی بغض کردم، مثل همه هموطنانم. نه که او تکنیکش را به رخ جهان کشید، نه که المپیک را به رنگ ایران درآورد، او نشان داد دختران ما چقدر توانمند هستند. نشان داد همه تحقیرهایی که برخی مقامات عقب‌مانده به دختران می‌کنند و نیروهای انتظامی و امنیتی ما، چقدر بی‌اثر است. نشان داد زنان از جامعه حذف شدنی نیستند. نشان داد ما اشتباه نمی‌کنیم به آینده امیدواریم و به این نسل جدید مبارک باشد به همه ایرانیان. ساروی که مدال طلا را به کاروان ایران آورد چقدر بابت مدت‌هایی که نشده برویم به خیابان و جشن بگیریم دلم سوخت. ما شایسته جشن‌های بزرگیم نه هراس روزانه از جنگ. حق ما شادمانی است نه انتظار مصیبت مدال آوری دختر ایران در المپیک مبارک مدال آوری ورزشکاران ایرانی مبارک شادی دل مردم ایران مبارک
Show more ...
37 515
352
بترسید از آن روز ✍️ رحیم قمیشی خبر آمد دوست عزیزم آقا فؤاد صادقی که پیگیر پروندۀ فساد مهمی بوده، دستگیر شده. اهالی رسانه همه او را می‌شناسند، مدیر شجاع، متفکر و توانای سایت‌های بازتاب و آینده نیوز. او قبلا بارها طعم زندان را چشیده، اما هنوز نقطه سیاهی در پرونده‌اش پیدا نشده. خبر آمد دوست رسانه‌ای عزیزم آقا امید فراغت به دادگاه انقلاب کرج احضار شده تا آخرین دفاعیاتش را بدهد، تا او هم شاید علاوه بر محرومیت از فضای مجازی، برود طعم زندان را هم بچشد! خبر آمد دوست عزیزم آقا ناصر دانشفر را گفته‌اند آخرین دفاعش را بدهد، او جرمی نابخشودنی دارد! رفته بر سر آرامگاه یکی از کشته‌شدگان مظلوم حوادث اخیر، فاتحه خوانده! خبر آمد استاد اکبرنژاد عزیز دوباره درگیر پرونده قدیمی شده است، چرا نقد رهبر را کرده با عناوین اتهامی دیگری که همه می‌دانیم! کلیپی آمد از حمله وحشیانه ماموران طرح سیاه "نور" در همین روزها. دختران ۱۴ ساله‌ای که با ترس سعی می‌کنند به دام آنها نیفتند، محاصره می‌شوند، به زمین کشیده می‌شوند و به ون سفید و پر از نحوست کشیده می‌شوند. خبر آمد علاوه بر کتک‌هایی که در خیابان می‌خورند، داخل ون هم حسابی کتک خورده‌اند. من می‌دانم هنوز پزشکیان کابینه‌اش را نچبده. می‌دانم قوه قضائیه و نیروی انتظامی زیر نظر او نیست. اما او بدون کابینه، و بدون اشراف به قوه قضاییه و پلیس، مسئول اجرای قانون اساسی است، او مسئول دفاع از حقوق تک‌تک شهروندان ایران است. او مسئول دفاع از هر فریاد دادخواهی است. حق ندارد بگوید این در حیطه رهبر است! دفاع از مظلوم حیطه نمی‌شناسد. ما خود را در قبال ظلم به فلسطین مسئول بدانیم آن وقت در ظلم‌های داخلی بگوییم این با من نیست! من رحیم قمیشی هم در قبال این ظلم آشکار به دخترکان سرزمینم مسئولیت دارم، من احساس گناهکاری می‌کنم، مگر می‌شود پزشکیان و ظریف و طیب‌نیا و عارف و آذری‌جهرمی و بقیه مسئولیت نداشته باشند. هیچکس نداند من که می‌دانم در جلسات خصوصی چه وعده‌ها دادید. حداقل در برابر ظلم آشکار ساکت نمانید! شما بهتر می‌دانید در بنگلادش چه گذشت. خانم شیخ حسینه بعد از ۱۵ سال حاکمیت، با قیام دانشجویان و سپس حمایت مردم از آنها، ظرف یک هفته مجبور به فرار به هند شد. شما کجا را دارید فرار کنید؟ رهبر انقلابیون بنگلادش دانشجویی بود ۲۶ ساله، به نام "ناهید اسلام"، و امروز او برای نظامیان خط و نشان می‌کشد، مبادا دست از پا خطا بکنند. بترسید از آن روزی که یک ناهید در ایران بپا خیزد. بترسید از آن روزی که مردم به این باور برسند آمدن پزشکیان هم یک حقه‌بازی بوده! بترسید از روزی که کابینه هم معرفی شود باز بورس سقوط کند، باز مأمورانی بی‌حیا دنبال دختران ما بیفتند، باز در شیپور جنگ بدمید، باز فقر مردم علاج نشود، باز هر که خواست جلوی فساد بایستد دستگیر شود. شما جایی برای فرار ندارید، مگر روسیه! ایران پر است از "ناهید اسلام"هایی شجاع‌تر! خدا کند به خود آیید. خدا کند به فکر فردای خود باشید. و برای تلافی عملیات عوامل داخلی اسرائیل و تحقیرتان باز مردم را بدبخت نکنید! هیچکس حق ندارد به دختران ما دست درازی کند هیچکس حق ندارد آزادیخواهان را به زندان ببرد پی‌نوشت و تکمیلی: خانم مریم عباسی، مادر نوجوان چهارده ساله شکنجه شده "نفس حاجی‌شریف" ضمن شکایت از گشت، مدعی شده ماموران درون ون پایشان را روی گردن دخترش گذاشته‌اند، و موقع آزادی دخترش نیز تهدید کرده‌اند دو انگشت یکی از مأموران بخاطر مقاومت "نفس" [هنگام کتک خوردن!] صدمه دیده، و آنها حق شکایت را برای خود نگه داشته‌اند، تا خانواده پیگیری و شکایتی نکنند!
Show more ...

file

54 932
1 270
قانون اساسیِ تشریفاتی! ✍️ رحیم قمیشی گفتند طبق قانون اساسی ظرف ۵۰ روز از فوت رئیس جمهور، دولت جدید باید کار را رسماً بر عهده بگیرد. ۵۰ روز طول کشید تا انتخابات برگزار شد. ده روز پس از پایان انتخابات شورای نگهبان نتیجه را تایید کرد. گفتند رئیس جمهور منتخب پانزده روز بعد از مراسم، تازه باید مراسم قسامه را بجا بیاورد. باز صبر کردیم. پس از مراسم قسم گفتند رئیس جمهور حالا ۱۵ روز وقت دارد تا کابینه‌اش را معرفی کند. طبیعی است آن روز هم که معرفی کند، مجلس حداقل ۱۵ تا ۲۰ روز وقت خواهد خواست تا وزرای پیشنهادی را بررسی کرده رای اعتماد بدهد یا ندهد! بعد هم که شورای نگهبان باید ببیند رای اعتماد نمایندگان آیا مخالفتی با شرع مقدس نداشته، یک وقت مثل مصوبه تعطیلی شنبه، اصول و مبانی اسلام و مسلمین زیر پا گذارده نشود! وزرا هم که یک ماه و بیشتر وقت می‌خواهند شرایط را بررسی کنند و با مراجع دیدار کنند و... نباید نگران بود. حتما تا اول مهر دولت جدید مشخص خواهد شد! آنچه در ۸۰ روز گذشته تجربه کرده‌ایم، بی دولتی در ایران بیشتر رحمت و موهبت بوده. فقط جنگی نشود (که آنهم در اختیار دولت و رئیس جمهور نیست) به نظرم تا زمانی که دولتی جدید کار را بر عهده نگرفته و دولت قدیم هم مراسم خداحافظی‌اش را برگزار کرده، از بهترین ایام این کشور است. قدرش را بدانیم. نه کسی هست که وعده بدهد نه کسی سخنرانی می‌کند نه وزیری آرامش بازار را به هم می‌زند نه مجلس فعالیتی دارد نه استیضاحی نه مرگ بر این و ان نه کسی دیگری را متهم می‌کند فکر می‌کردیم واقعا قانون اساسی در این کشور مهم است! نگو آن هم تشریفاتی بیش نیست. تصمیمات جایی گرفته می‌شوند که وجود دولت و عدم وجودش، کاملآ مساوی است!!
Show more ...
33 193
431
جنگی که شروع شده! ✍️ رحیم قمیشی ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که جنگ ۸ ساله ایران و عراق شروع شد، نوجوانی ۱۶ ساله بودم. قرار بود سال سوم دبیرستان را شروع کنم، که عراق در مدت بسیار کمی خودش را رساند به اطراف اهواز. گفتند رسیده به شرکت نورد کارون، دُبِ حردان. و گفتند دیگر گلوله‌های توپخانه‌اش به اهواز می‌رسد. "گلوله های توپ". من به سبک فیلم‌هایی از دویست سال پیش، دنبال گلوله های توپی شکل می‌گشتم!! کاملا گرد و سیاه و آتشین. که نمی‌دیدم. اهواز با گلوله‌های توپ هدف قرار می‌گرفت اما توپی در کار نبود. من نمی‌دانستم آن گلوله‌های توپ حالا کشیده شده‌اند، حالا دیگر از کیلومتر ها دور شلیک می‌شوند، آتش همراهشان نیست، اما یک محله را به آتش می‌کشند و ده‌ها نفر را بی‌دست و پا، و بی‌سر می‌کنند. جنگ تغییر کرده بود و من نمی‌دانستم. همان هفته‌های اول جنگ چند کامیون نیرو از لرستان رسید! اتوبوس نبود، واقعاً کامیون بود. مردان دلاوری با سبیل‌هایی پرپشت و چوب‌های بلندی در دست. تک و توکی هم بِرنو داشتند، اسلحه شکاری. می‌پرسیدند عراقی‌ها کجا هستند؟ ما را ببرید آنجا! عباس صمدی فرمانده ما، به آنها آرامش می‌داد، عجله نکنند. نمی‌دانست چطور به آنها بگوید جنگ تغییر کرده. دیگر دشمن را نمی‌بینید، تنها گلوله‌هایش را می‌خورید. توپها دیگر گرد نیستند، زوزه‌کشان می‌آیند و همه چیز را به آتش می‌کشند، و همان‌گلوله تبدیل می‌شود به هزار تکه، که هر تکه‌اش برای مردن یک نفر کافیست. نمی‌دانست چطور به آنها باید بگوید گُرزها و بِرنوهایشان، دیگر به درد این جنگ نمی‌خورد. حتما دو سه روزی که زیر بمباران اهواز ماندند، خودشان فهمیدند جنگ عوض شده، و دیگر آن شهامت‌های فردی و زور بازو و دل نترس به درد این جنگ نمی‌خورد. حالا کارشناسانی می‌آورند در تلویزیون، که چرا از جنگ بترسیم، ما سینه‌هایمان را سپر می‌کنیم برای خونخواهی، ما تا انتقام نگیریم، از پا نمی‌نشینیم. افتخار آنها تنها به موشک‌هایی است که دو هزار کیلومتر برد دارند. آنها نمی‌دانند جنگ‌ها تغییر کرده. همینکه دشمن در دل نیروهای مهم ما آدم می‌خرد، همینکه بورس ما را قرمز می‌کند، همینکه جلوی انتقال تکنولوژی روز را به کشورمان می‌گیرد، همینکه به بهانه‌هایی جلوی تلگرام و واتساپ و اینستا و شبکه‌های اجتماعی را می‌گیرد، مبادا مردم با هم باشند، همینکه فقر را به جامعه سرازیر می‌کند به اسم خودکفایی، همینکه مردم را می‌ترساند از تحریم بیشتر، همینکه صنایع ما تعطیلند به‌خاطر بی‌برقی، به‌خاطر مدیریت ضعیف، همینکه اجاره‌خانه‌ها سر به فلک کشیده‌، مردم به جان هم افتاده‌اند، هیچکس به فردای بهتر امیدوار نیست، همینکه متفکرین ما در زندانند و نیروی انتظامی همۀ همّ و غمّش دستگیری دختران است و پسران شلوارک پوش... همینکه سفارتخانه‌های آمریکا در اطراف کشورمان نوبت ندارند بدهند از شدت مراجعه جوانان نخبه برای مهاجرت... یعنی دشمن جنگ را شروع کرده. اتفاقا با نیروهای نفوذی‌اش. بدون اینکه خود را به زحمت بیندازد! من طول کشید تا فهمیدم توپ‌های توپخانه دیگر گرد نیستند، وقتی بسیاری از دوستانم تکه تکه شده بودند. دلاوران لرستان طول کشید تا آن روزها فهمیدند دیگر برنوهایشان به درد این جنگ نمی‌خورد. نمی‌دانم چقدر طول خواهد کشید تا مقامات ما بفهمند، جنگ تنها موشک نیست. جنگ ادای خودکفایی را درآوردن و وابسته شدن به چین و روسیه نیست. جنگ بستن تنگه‌ها و تهدید کشتی‌ها نیست. جنگ ملت را به کام فقر بیشتر کشیدن نیست. دنیا تغییر کرده. جنگ‌ها بسیار تغییر کرده‌اند. تکنولوژی‌ها بسیار پیشرفت کرده‌اند. مغزها بسیار قوی‌تر شده‌اند. آنها که در عصر انفجار اطلاعات نمی‌فهمند، مشکل از خودشان است. جنگ سال‌هاست شروع شده با فقر ما، با رکود صنایع ما، با فرار سرمایه‌ها، با فروش اطلاعات کشور بوسیله ماموران، با گشت‌هایی که به‌جای دشمن دنبال جوان‌های این سرزمینند. چشم‌هایتان را باز کنید. ترورها گوشه کوچکی از شکست شما هستند. شما در میدان اصلی باخته‌اید. اگر به خود نیایید!
Show more ...
54 521
1 029
آیا فریادرسی هست؟ نامه همسر محترم آقای مصطفی تاج‌زاده، پس از سال‌ها تحمل سختی، دل هر انسان با‌شرافتی را آتش می‌زند. چرا این همه ظلم برایتان عادی شده؟ تاج‌زاده چه ظلمی به شما کرده؟ اعلام کنید نقد رهبری جرمی نابخشودنی است اعلام کنید ما تحمل هیچ مخالفتی را نداریم بگویید ما دست‌کمی از دشمنان خونی شما نداریم... تاج‌زاده و بسیاری زندانیان بی‌گناه جز عشق به وطن و مردمش چه جرمی داشته‌اند؟ اموال ما را غارت کردید مقامات و پست‌ها را گرفتید لااقل وطن را رها کنید برایمان فرزندان وطن را بگذارید برای خودمان دین اگر ندارید، خدا را اگر نمی‌شناسید، به قیامت اگر اعتقاد ندارید! لااقل اندکی آزاده باشید اندکی مروت داشته باشید کمی خود را جای فرزندان و همسران زندانیان بگذارید آخر چقدر باید تحمل کنند؟ چه دل‌های سنگی دارید شما چقدر وجدان‌هایتان مُرده؟ چرا هیچ فریادرسی نیست! نام خود را انسان می‌نهید! ای از روسیاهان تاریخ روسیاهتر... رحیم قمیشی
Show more ...
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
‍ بنام خدا 📝📝📝جناب آقای محسنی اژه‌ای رئیس محترم قوه قضاییه سلام ✅اینجانب فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر آزاده‌ی دربند، سید مصطفی تاج‌زاده پس از بیش از دوسال که از بازداشت غیرقانونی و ظالمانه دوم ایشان به جرم نقد رهبر می‌گذرد (بار اول ۷سال زندان از فردای انتخابات ۸۸ تا سال ۹۵) به نمایندگی از خانواده‌مان از شما که ریاست عدالتخانه و‌مسئولیت اجرای عدالت را در سراسر ایران عزیزمان برعهده دارید، پرسش دارم که علت محرومیت همسر عزیزم و‌خانواده‌اش از حق قانونی، شرعی و انسانی مرخصی ایشان چیست؟ ✅البته این تنها پرسش ما نیست بلکه عموم کسانی که همسرجان را می‌شناسند و با ما ارتباط دارند، خواهان پاسخ به این سؤال‌اند. مادر آقای تاج‌زاده بیش از دوسال است که به ستم از دیدن فرزندش محروم مانده، فرزند کوچک او در ماه یک‌جیره یک ساعته برای دیدار پدر دارد و فرزند بزرگمان به دلیل دوری از وطن عزیز از همین حداقل و‌ نیز از موهبت شنیدن صدای پدر نیز محروم است. ✅از دیگر تضییقات وارده ممنوع‌الخروجی همسر تاج‌زاده است، که امکان دیدار فرزند را منتفی می‌کند و ضبط غیرقانونی گوشی‌های همراه تاج‌زاده توسط حفاظت اطلاعات سپاه که موجب مشکلات اداری برای…
28 919
275
چرخه معیوب ✍️ رحیم قمیشی از دانشمندان ایران است. می‌پرسد می‌دانی تولید هر کیلووات ساعت برق در ایران چقدر هزینه دارد؟ معلوم است که نمی‌دانم. می‌پرسد می‌دانی تولید انرژی برق از هسته اتم هزینه‌اش چند برابر متوسط تولید برق به روش های دیگر است؟ نمی‌دانم. می‌پرسد هزینه احداث یک نیروگاه اتمی چه؟ آن را که باید بدانی! نمی‌دانم. می‌دانی بجای یک نیروگاه اتمی، چند نیروگاه بزرگ برقی دیگر می‌شود ساخت؟ نمی‌دانم. معلوم است او باید عصبانی شود! - ذخایر اورانیوم در کشور ما چقدر است؟ - نمی‌دانم - معادن اورانیوم در کشور ما چقدر خلوص دارند و با چه عیاری؟ - نمی‌دانم - آیا اگر ده نیروگاه اتمی دیگر (به گفته مقامات) نصب و بهره‌برداری شود، معادن ما توان تغذیه نیمی از آنها را دارند؟ - نمی‌دانم - و اگر نداشته باشند ما با آن نیروگاه‌ها چه‌کار می‌خواهیم بکنیم؟ - نمی‌دانم می‌پرسد اگر اتفاقی برای یکی از نیروگاه‌های اتمی بیفتد می‌دانی چه فاجعه‌ای به بار می‌آید؟ نمی‌دانم، از فکر کردن به آن هم می‌ترسم! - آیا ما تکنولوژی لازم را برای چنین مواقعی داریم؟ - نمی‌دانم - نیروگاه‌های هسته‌ای باید ۹۵ درصد اورانیوم باقیمانده که ضایعات هستند را چکار کنند؟ - نمی‌دانم می‌دانی آثار محیط زیستی دفن آن‌ها تا چند صد سال باقیست؟ - نمی‌دانم. ادامه می‌دهد و من دیگر گوش‌هایم فقط سوت می‌کشند. نمی‌توانند بشنوند. آنچه که دانشمندان می‌دانند و مقامات به روی خودشان نمی‌آورند... موقع خداحافظی است و مهمترین پرسش او؛ می‌دانی کشور ما چقدر زمینه مناسب برای تولید انرژی‌های پاک آفتابی، بادی و آبی دارد؟ می‌دانی چقدر در زمینه‌ سرمایه‌گذاری برای آنها کم کاری شده؟ می‌دانی از ماهشهر تا چابهار چقدر می‌شود نیروگاه‌های پاک طبیعی نصب کرد؟ چقدر در کویر، در غرب در شرق. می‌دانی فقط خورشید ۱۰۰ برابر نیاز بشر، انرژی در اختیار کره زمین قرار می‌دهد. و می‌دانی ما بابت فعالیت‌های هسته‌ای چقدر هزینه پرداخت کرده‌ایم؟! و من تازه می‌فهمم چرخه معیوب کشورداری یعنی چه! و من تازه می‌فهمم با این روند تا صد سال دیگر هم پیشرفت نخواهیم کرد. من تازه متوجه می‌شوم چرا می‌گویند این نسل باید برود، تا شاید کشور رنگ توسعه را ببیند! وقتی ما هیچ نمی‌دانیم و ادعا می‌کنیم بهتر از همۀ دنیا می‌فهمیم. وقتی ما منطق را در محاسباتمان کنار گذاشته‌ایم. وقتی ما اهداف دیگری را با عنوان تکنولوژی در سر می‌پرورانیم، اهدافی که هرگز هم به آن نمی‌رسیم! وقتی ما همه چیز را امنیتی می‌کنیم!! اطلاع از هزینه تولید برق هسته‌ای چرخه تولید اورانیوم صنعتی میزان منابع اورانیوم کشور مزیت نسبی برای تولید برق در کشور مزیت نسبی برای هر تولیدی فایده صرف بودجه برای سایر ملل میزان کمک برای شیعه پروری در جهان کمک به مراسم مناسبتی از خزانه مردم هزینه برای نمایش قدرت و ترساندن جهان عدم همکاری با سازمان انرژی اتمی جهانی عدم همکاری با شورای حقوق بشر عدم همکاری با دولت‌های پیشرفته جهان انبارهای استراتژیک برای ماجراجویی تنگه هرمز و تهدیدهایش، به جای فرصتش همه چیز که می‌شوند امنیتی و خزانه خالی‌ای که می‌ماند برای مردم!! و باید با پوست و استخوان لمسش کنند و بدبختی‌هایی که بدبختی تولید می‌کنند و من کم‌کم می‌فهمم چرخه معیوب یعنی چه! و من می‌فهمم چرا بسیاری منتظر مرگ نسل ما هستند و من تازه می‌فهمم چرا نخبه‌ها و دانشمندان خانه نشینند چرا آنها که می‌فهمند زجر می‌کشند و در این سیستم کار نمی‌پذیرند! چرخه معیوب باید شکسته شود و گر نه ایران شکسته خواهد شد!
Show more ...
49 410
968
شجاعتِ دوری از جنگ ✍️ رحیم قمیشی فرض را بر این می‌گیریم امروز به‌طور رسمی اسرائیل ترور هنیه را بر عهده بگیرد. فرض می‌کنیم تمام کشورهای عرب منطقه و مسلمانان جهان به ما حق بدهند اسرائیل را موشکباران بکنیم. فرض که سازمان ملل هم حق ما بداند با عملیات نظامی حقوقی را طلب کنیم و در شورای امنیت هم با حمایت تخیلی روسیه و چین هر گونه محکومیت ایران ممکن نباشد. و نهایتا با فرض آنکه باز هم دویست پرتابه سنگین ما همگی خنثی و رهگیری نشوند و صدها میلیون دلار هزینه نشود. آیا کسی شک دارد اتخاذ روش‌هایی غیر جنگی، و تسلیم نشدن به جو احساسی برخی جنگ‌طلبان داخلی، که موقع حادثه در هزار سوراخ پنهان می‌شوند شجاعت نیاز دارد! ما متاسفانه در فرهنگ ادبیات رایج‌مان شجاعت را با تهور و خشونت اشتباه می‌گیریم. شجاعت یعنی گرفتن تصمیمات سخت، ولو عده‌ای ما را متهم به ترسویی بکنند. شجاعت یعنی توجه به عواقب دراز مدت هر تصمیمی و گرفتن تصمیم عاقلانه. شجاعت یعنی گفتن آنکه من زندگی را دوست دارم و نمی‌خواهم به هر بهانه‌ای آن را از دست بدهم. شجاعت یعنی نمی‌ترسم بگویم من از صدای شیپور جنگ، نفرت دارم، از شنیدن صدای گلوله و موشک بدنم می‌لرزد، از دیدن خون حالم بد می‌شود. شاید اگر امروز آنها که در جنگ‌های اخیر کشته شده‌اند، زنده بودند، حتما به شما می‌گفتند، هم آغاز عملیات ۷ اکثبر بدون توجه به عواقبش اشتباه بوده، هم انتظار ایجاد جنگ منطقه‌ای برای نشان دادن آنکه ما خیلی قوی هستیم! اگر روسیه صادق بود الان اعتراف می‌کرد شروع جنگ با اکراین چقدر تصمیم احمقانه‌ای بوده. اگر از مردم یمن و سوریه بپرسید وضعتان امروز بهتر است یا ده سال پیش، درصد بالایشان خواهند گفت قبل از جنگ. هیچ جنگی مقدس نیست. طرفداری از راه‌های مسالمت جویانه شجاعت می‌خواهد. صلح‌طلبان شجاع‌ترین انسان‌ها هستند. هر گاه توانستید کشورهای منطقه را با خود همراه کنید، افکار عمومی جهان را اقناع کنید، سازمان ملل را با خود همدل کنید، شما برنده شده‌اید. بدون شلیک یک گلوله. آنها که جنگ را تجربه کرده‌اند. آنها که زخم جنگ را به تن دارند. آنها که گوش‌هایشان امروز نیمه کر است از صدای مهیب موشک‌ها و خمپاره‌ها از آنها بپرسید شجاعت چیست! و در جنگ چقدر ظالم‌ها پیروزتر خواهند بود. پرهیز از جنگ عین شجاعت است اگر قوه تعقل‌تان از دست نرفته باشد اگر سرنوشت مردم ایران برایتان مهم باشد اگر شجاع باشید
Show more ...
35 778
519
ذره‌بین‌ها را کنار بگذاریم! ✍️ رحیم قمیشی آقای پزشکیان ظرف چند روز آینده لیست وزرایش را به مجلس معرفی خواهد نمود. به قول حضرت عیسی مسیح؛ ما کداممان تا کنون اشتباه نداشته‌ایم، آنکه اشتباه نداشته اولین سنگ را به گناهکار پرتاب کند! اینکه ذره‌بین برداریم و بگردیم در طول عمر آدم‌ها، و به یک جمله یا کلیپ استناد کنیم که او دیگر صلاحیت هیچ کاری را ندارد روش جوانمردانه‌ای نیست. رئیس‌جمهور حق دارد افرادی را که همراستای برنامه‌های خود می‌داند برگزیند، ولو ما خوشمان نیاید. یا آنچه ما انتظار داشته‌ایم قبلا انجام نداده باشند. اختلاف سلیقه در گزینش افراد، امری است عادی. آنچه ما نباید به آن عادت کنیم، آنست که پس از استقرار وزرا و معاونین رئیس جمهور، آنها نباید احساس کنند از پل مهمی گذشته‌اند! آنها تازه وارد معرکه شده‌اند. آنها باید بدانند مردم از اولین اشتباه آنها نمی‌گذرند و هر روز موظفند از پیشرفت کارشان گزارش بدهند. نه آقای پزشکیان، نه وزرایش، نه بالاتر از پزشکیان، و نه یک بخشدار یا مدیر معمولی حق ندارد ذره‌ای به غیر عدالت و تخصص رفتار کند. اگر افرادی مسن به کار گرفته شدند باید مشاورین جوانی داشته باشند، و مدیران جوان به‌عکس. اما اینکه ذره‌بین بدست بگیریم و در سوابق هر فرد بدنبال آن باشیم که ثابت کنیم حتما او ناموفق خواهد بود، جز ایجاد ناامیدی، جز جفا در حق فردی که می‌خواهد به ایران کمک کند ثمری نخواهد داشت. ما در نقد قدرت، با خود و خدایمان پیمان بسته‌ایم. خامنه‌ای باشد یا پزشکیان، جنتی باشد یا اژه‌ای برایمان فرقی نمی‌کند. قدرتی که نقد نشود حتما فاسد است. حتما دیکتاتور است. من نه با نصب معاون اولی آقای عارف موافق بودم، نه با معاونت راهبردی آقای ظریف، بدلایلی جداگانه. اما این را حق پزشکیان می‌دانم کابینه‌اش را خودش بچیند، اینکه این دو کارشان را شروع نکرده متهم شوند ناکارآمد هستند و گزینه‌های نامناسبی هستند، رویه خوبی نیست. اتفاقی که در چند روز گذشته برخی دوستان انجام دادند. شاید هم من اشتباه بکنم. اما حساسیت‌هایمان را به‌جای نام‌ها به عملکردها در اینده باید معطوف کنیم. ذره‌بین‌هایمان را بگذاریم کنار. و به همه آنها بگوییم در این انتخابات بسیاری اگاهانه و هوشمندانه رای ندادند، و بسیاری با از خودگذشتگی رأی به شما دادند. شما به حال خود رها نیستید. ما ایرانی آباد، آزاد و متناسب با شأن و شخصیت مردم متمدن و بافرهنگش طلبکاریم. هیچ بهانه‌ای برای انجام نشدن کار پذیرفته نیست. بی‌شک این آخرین فرصت‌هاست. ما سمت و سو را بخوبی تشخیص می‌دهیم. ملت با فرهنگ ایران تمام راه‌های صلح آمیز را برای تغییر در اولویت قرار می‌دهد و دست از تقاضای تغییر و تحول اساسی برنمی‌دارد. اهدافش را فراموش نمی‌کند، اصول دمکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، و تمامیت ارضی قابل عقب‌نشینی نیستند، آزادی حق این مردم است، اقتصاد باید از این وضع بغرنج خارج شود. اهداف اصلی نباید در اختلاف سلیقه‌ها و افراد مجری، کمرنگ شوند. همه متوجه شده‌اند این بار مردم در صحنه باقی مانده‌اند. بدا به حال وزرای ناکارآمد و غیر فعال! و وای بر پزشکیان و تیمش، اگر بخواهند به‌جای عزت ایران، معامله با قدرتمندان فاسد را در پیش بگیرد.
Show more ...
29 816
242
هر اقدام نظامی علیه اسرائیل، اشتباهی بزرگ است ✍️ رحیم قمیشی دو هفته پیش به ترامپ سوء قصدی شد، که با شانس زیاد، او زنده ماند. ما او را به تلافی دادن فرمان کشتن سردار سلیمانی تهدید به مرگ کرده بودیم، و اتفاقا ضارب او در دم کشته شد. آیا آمریکا اجازه داشت به صرف تهدید ما، فردای ترور، موشک‌هایش را به ایران روانه کند؟ مسلما خیر، هبچ قاعده جهانی، چنین اجازه‌ای را به هیچ کشوری نمی‌دهد. همین اتفاق دو سال پیش برای سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی افتاد، که ما بارها رسما او را به ترور و قتل تهدید کرده‌ بودیم. هیچکس حق نداشت ایران را متهم یا مجازات کند. در قاتل بودن و ظالم بودن رژیم اسرائیل شکی نداریم، ولی برای ترور رهبر حماس در تهران، تا زمانی که دلایل محکمه‌پسند بین‌المللی ارائه نشود، یا اسرائیل آن را رسماً برعهده نگیرد، هر گونه اقدام نظامی ولو کوچک، با توجیه اینکه "شکی نیست اسرائیل بوده" یا " او در لیست ترور اسرائیل بوده"، یک اقدام بسیار غلط است، که یقیناً به انزوای بیشتر ایران و جنگی بسیار زیانبار تبدیل می‌شود. من نه طرفدار اسرائیل هستم، نه از کشته شدن میهمان کشورمان آقای هنیه متاثر نشده‌ام، اما صرفاً دلسوزانه می‌گویم، هر اقدام نظامی در شرایط فعلی صد در صد به ضرر ایران خواهد بود. فردا ممکن است نتانیاهو در گوشه‌ای از جهان ترور شود. تا ایران رسما بر عهده نگرفته، تا قاتل رسما اعتراف نکرده از ایران ماموریت داشته این ترور را انجام بدهد، هیچ کشوری حق مقابله با ایران را نخواهد داشت. ما هم در مقابل اتفاقات، به همین ترتیب باید مسئولانه رفتار کنیم. اینکه اسرائیل در غزه جنایت کرده، دانشمندان هسته‌ای ما را رسماً ترور کرده (که به نظرم هرگز بطور رسمی بر عهده نگرفته) موضوعش جداست. اما اسرائیل از روی ترس، یا سیاست، یا حقه‌بازی، این ترور را بر عهده نگرفته است، و شاید واقعا هم کار آن رژیم نبوده. کشور ایران نیازمند آرامش است. مردم از جنگ‌های بیهوده خسته‌اند. در روابط بین‌الملل، اصول جهانی حکم می‌کند. اینکه تصور کنیم تعدادی موشک و پهپاد به ما کمک می‌کند اقتدار از دست رفته‌مان را به دست می‌آوریم، اشتباهی محض است. که معلوم نیست چه دست‌های پنهانی پشت آن باشند و چه منافعی برای چه باندهای داخلی و یا کشورهای بیگانه داشته باشد.
Show more ...
43 325
718
غلط در غلط در غلط ✍️ رحیم قمیشی نماینده حوثی‌های یمن، نماینده حزب‌الله لبنان، نماینده جهاد اسلامی و نماینده حماس را در جلوترین ردیف مجلس و در پیشانی رسمی‌ترین مراسم دولتی ایران نشاندید که چه بشود؟ که به دنیا بگویید در عرف ما دولت‌ها باید پشت سر نهضت‌ها قرار بگیرند؟ که به دنیا بگویید ما از روابط بین‌الملل و قوانین جهانی هیچ نمی‌دانیم!؟ چرا انجام کارهای غلط برای ما باید عادی شود؟ فکر کنیم نماینده لبنان یا وزیر خارجه اش به مراسم آمده، ببیند نعیم قاسم معاون حسن نصرالله نشسته ردیف جلو و او باید عقب بنشیند، به ما نمی‌خندد؟ آخرین سفرش نخواهد بود؟ دعوت کردیم. رئیس جهاد اسلامی و رئیس حماس که در حال جنگ تمام عیار با اسرائیل هستند، و هر آن ممکن است ترور شوند، بیایند. اصلأ آیا صلاح بود سوار هواپیما شوند، هواپیمایشان سرنگون نشود، از منطقه تحت امنیت قطر خارج شوند، که در برنامه‌ای رسمی و تشریفاتی شرکت کنند؟ مگر آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد رؤسای جمهور سابق به این مراسم دعوت شدند؟ اگر ما مراسم را بدون نمایندگان نهضت‌ها برگزار می‌کردیم، مراسم سوگند رئیس‌جمهور ما ناقص می‌شد؟ چه اصراری داریم که دائما به دنیا دهن‌کجی کنیم؟ هر چقدر هم جنبش‌ها مظلوم باشند یا به زعم ما کاملآ بر حق. چرا از مسلمانان مظلوم چین دعوت نکردید!؟ یا مسلمانان روسیه! خبر ترور اسماعیل هنیه را حماس در ابتدا اعلام کرد. اسرائیل بازتاب داد، و سپس سپاه تایید کرد. دقت کنیم سپاه، نه پلیس ایران! نه وزارت اطلاعات کشور، نه دولت مستقر در ایران! ما هنوز سفر بشار اسد به ایران، بدون هماهنگی وزارت خارجه یادمان نرفته. ما فراموش نکرده‌ایم سپاه هم در داخل و هم در خارج خود را از دولت رسمی کشور محق‌تر می‌داند. و اینطور مملکت‌داری نمی‌شود! سپاهی که زندان مستقل دارد. اطلاعات مستقل دارد. ضد جاسوسی مستقل. یگان‌های رزم مستقل از ارتش. یگان های ضد شورش مستقل از فراجا. سازمان‌های اقتصادی مستقل از دولت. یگان های ضد هوایی خارج از سیستم پدافند یکپارچه کشوری. اسکله‌های مستقل از سازمان بنادر. سازمان‌های فرهنگی مستقل از وزارت فرهنگ رسانه‌های مستقل از سازمان رسانه‌ای کشور و ما با گذشت دو روز از ترور اسماعیل هنیه هنوز نتوانسته‌ایم بفهمیم، او چطور ترور شد؟ شلیک از خارج بوده یا از داخل؟ ضرورت سفر ایشان به ایران چه بود؟ هیچ ردپایی از تروریست‌ها بدست آمده؟ هیچ عامل داخلی با آنها همکاری نداشته؟ اصلا پلیس ما در جریان حادثه هست؟ چرا هیچ سرمایه‌گذاری به ایران نمی‌آید. چرا هیچ توریست واقعی پایش را به ایران نمی‌گذارد. چرا دولت‌ها در ایران عملا کارایی ندارند. دولت در دولت در دولت اشتباه محض است. سپاه باید پاسخگوی رفتار و تصمیماتش باشد. و پاسخگوی خطراتی که متوجه ایران می‌کند. دنیای پیچیده امروز نیازمند یک سیاست مستقل، قوی، با برنامه و منطبق با عرف و قوانین جهانی است. اینکه ما فکر کنیم با کارهایی غلط می‌توانیم در دنیا خودنمایی کنیم دورانش گذشته است! رفتارهای ما تنها باعث تحقیر ایران می‌شود. سپاه باید صفر تا صد مسئولیت عملکردش را بپذیرد، بدون آنکه به منافع ملی ذره‌ای لطمه وارد شود. وگر نه ما در دور باطل غلط در غلط در غلط غوطه‌ور خواهیم ماند.
Show more ...
69 662
2 037
ترور هنیه در تهران چه چیزی به ما فهماند ✍️ رحیم قمیشی اسراییل ۵ ماه است تمام غزه را شخم زده اما نتوانسته فرمانده نظامی حماس را در آنجا پیدا کرده و از بین ببرد، ولی در تهران به‌آسانی به هدف بزرگتری رسید. رهبر حماس را از میان برداشت. ما فهمیدیم آنجایی که در محاصره و اشراف کامل اطلاعاتی اسرائیل است غزه نیست، لبنان نیست، قطر هم نیست. ایران است! هنیه دیروز در آغوش رهبری و پزشکیان قرار داشت و از هر دو شنید، نگران نباشد، که پیروزی را بزودی در آغوش خواهد گرفت. البته که امروز خواهند گفت منظور ما از پیروزی، همان شهادت او بوده است، ولی ما متوجه شدیم معادلات و اتفاقات هرگز قابل پیش بینی نیستند، و آن‌ها که ادعا می‌کنند از سال‌های دور آینده خبر دارند از یک ساعت پس از آن هم بی‌خبرند. اسماعیل هنیه پس از عملیات ۸ مارس، کشته شدن ۱۲۰۰ شهروند اسرائیلی، و خواندن نماز شکر، هرگز پاسخ نداد این عملیات قرار بود به کجا بینجامد، آیا کشته شدن ده‌ها هزار فلسطینی بیگناه برایشان برایشان قابل پیش بینی نبود؟ چقدر هزینه کردند و چقدر به هدف رسیدند. همیشه به پس از پایان جنگ وعده می‌دادند. امیدوارم نزد خدا بتواند توضیح بدهد، جنگی که شروع کرد آبا با برنامه بوده؟ اگر بوده این چه وضعیتی است، اگر نبوده، چرا آغازش کردند. در نهایت، اسرائیل نشان داد دیروز می‌توانسته بیت و مجلس را هم بزند. با توجیه ترور دشمنش هنیه. اما نخواست. آیا می‌توانیم بگوییم او ایران را در وضعیت فعلی نیاز دارد، تا بتواند هم با اعراب و هم با اروپا و آمریکا بخوبی نرد عشق بازی کند! من همچنان معتقدم نقش روسیه را در ایران، در حوادث منطقه، در درگیری غزه، در تحریم‌های ایران، و در بدبختی مردم، نباید دست‌کم گرفت. شاید سال‌ها بعد روشن شود، همه ما در پازلی بازی می‌کرده‌ایم که نیازهای برخی قدرت‌های جهانی را برآورده می‌کرده است. شاهد من، ترور هنیه در تهران! شاید دستپاچگی در تلافی کور و شتابزده این ترور تکمیل کننده پازل ابرقدرت‌ها باشد! عاقلانه آنست این روزها بر طبل تلافی سریع نکوبیم. اسرائیل به ایران تجاوز کرده، اما پاسخ تجاوز باید حساب شده و عاقلانه باشد.
Show more ...
80 509
2 458
امروز نهم مرداد ✍ رحیم قمیشی خبر آمد حکم ۳ سال و هشت ماه زندان شروین حاجی‌پور در مرحله تجدید نظر عینا تایید شده و برای اجرا ابلاغ شده. و البته دیگر ممنوع الخروج نیست می‌تواند برود از ایران... او باید ظرف یک هفته خود را به زندان معرفی کند مثل یک مجرم، مثل یک جانی، یک اختلاسگر او ترانه "برای" را خوانده برای زن زندگی آزادی این سزای اجرای ترانه‌ای برای زندگی در ایران است امروز نهم مرداد خبر آمد دکتر سعید مدنی را پس از یک روز از ازدواج دخترش برگردانده‌اند زندان با مرخصی یک روزه تاج‌زاده موافقت نکردند برای یک روز هم حصر را حذف نکردند مقام حکومت طالبان را دعوت کردند برای مراسمی به هیچکدام از زنان زندانی ذره‌ای تخفیف ندادند و امروز نهم مرداد مراسمی در مجلس برگزار شد هیچکس حوصله نگاه کردن به آن را نداشت سخنرانی های تکراری مقامات تکراری تشریفات تکراری خوش و بش های تکراری خنده‌های تکراری برای ما مردم مراسم‌ها ارزشی ندارد خوشی ندارد یادگار نمی‌ماند کشور به‌خاطر بی‌برقی در تعطیلی است و مقامات، درایتِ هم را، به هم تبریک می‌گویند! ما نهم مرداد را فراموش نمی‌کنیم نه بخاطر اینکه قسمی خورده شد یادمان نمی‌رود احکام زندان‌های ظالمانه همچنان ادامه دارد حکم اعدام به آسانی صادر می‌شود خانم‌ها را به جرایم عضویت در گروهی به آسانی به پایان زندگی محکوم می‌کنند ما نهم مرداد را فراموش نمی‌کنیم و این کلیپ را به یادگار نگه می‌داریم در سرزمینی که هنر جرم است یک ترانه، سال‌ها زندان دارد جوان باید فرار کند چقدر با دنیا فاصله داریم مراسم‌ها برای شما بماند همدردی با زندانیان و با محکومین زن و با اعدامیان برای ما
Show more ...

file

38 132
613
مستأجران بی‌پناه ✍️ رحیم قمیشی فصل تابستان که برای برخی فصل تعطیلی و سفر و تفریح است، برای خیل عظیم اجاره نشینان فصلی است پر از رنج و عذاب و استرس. مگر شوخی است افزایش پنجاه درصدی و هشتاد درصدی و صد در صدی، که براحتی در قراردادها عنوان می‌شود. در مجتمع مسکونی ۸ واحدی ما در چند سال گذشته سه فوتی داشته‌ایم. در حالی که در ۵ واحد، مالکان مقیم هستند، آن سه فوتی، هر سه از مستأجران بوده‌اند! مستأجرانی که مجبور بودند به مکان‌های کوچکتر و حاشیه‌ای‌تر و مخروبتر نقل مکان کنند، و کیست که این مرگ‌های ناگهانی را آمار بگیرد. و بگوید ۴۵ سال خراب کردن‌های شما چه هزینه‌هایی برای مردم داشته. شعار می‌دهند کشور برای ۱۵۰ میلیون نفر ظرفیت دارد، بدون آنکه بگویند همین جمعیت حاضر را آیا توانسته‌اند پوشش بدهند! تصور می‌کنند مملکت‌داری یعنی زاد و ولد یعنی آماده بودن قبرهایی رایگان برای ملت در دستورالعمل‌هایی اعلام کنند هیچ مالکی حق ندارد اجاره خانه‌اش را بیش از بیست درصد افزایش دهد! تصور می‌کنند با شعار ساخت مسکن فوری، با سخنرانی می‌توانند مشکلات را حل کنند. در فرهنگ شکست خوردید در اقتصاد شکست خوردید در محیط زیست افتضاح ببار آوردید در صلح جهانی حرفی برای گفتن ندارید در اخلاق همه چیز را باختید بگویید در کدام زمینه موفق بودید؟! به چه چیز باید دلمان را خوش کنیم؟ به اینکه آخوندها حاکمند؟ به اینکه ده هزار زندانی قبل از انقلاب به سیصد هزار رسیده؟ به اینکه زمستان گاز نداشته باشیم و تابستان برق؟ به اینکه نام ایران را در جهان به تروریسم گره زدید؟ آخر به کدام دستاوردتان می‌نازید. یک خانه پنجاه متری اجاره اش در تهران شده ۲۰ میلیون تومان. حقوق یک معلم چقدر است؟ یک کارگر؟ اصلا متوسط حقوق یا درآمد مردم چه مقدار است! جوانان مگر دیوانه‌اند ازدواج کنند!؟ بدزدند برای یک زندگی ساده؟ باور کنید نیمی از مرگ‌ها، که نامشان را می‌گذارید طبیعی، غیرطبیعی است. نیمی از سکته‌ها غیرعادی است! اجازه دهید آمارها منتشر شود. فلاکت در زندگی از سر و کول ما بالا می‌رود. نه کشاورز راضی است نه دامدار راضی است نه مصرف کننده نه تولید کننده نه مالک نه مستأجر سری به بازار اجاره مسکن بزنید تا ببینید چه جهنمی برای مردم ساخته‌اید و انتظار هم دارید مردم شکرگزارتان باشند! با وجدان زندگی کردن، در این کشور چقدر سخت شده لطفا فقط بگویید اجاره‌ها که دو برابر شوند مستأجران چه‌کار باید بکنند!؟
Show more ...
38 786
510
درود بر آقای طیب‌نیا ✍️ رحیم قمیشی از دو هفته پیش تمام مشاوران نزدیک به آقای پزشکیان بر گزینه اول بودن آقای دکتر طیب‌نیا به‌عنوان معاون اولی رئیس جمهور تاکید می‌کردند. و البته نام‌ افراد دیگری هم مطرح می‌شد، اما تقریبا بر صلاحیت آقای طیب‌نیا کمتر تردیدی وجود داشت. امروز وقتی نام آقای دکتر عارف به عنوان معاون اولی مطرح شد، همه شروع کردند به ارزیابی ایشان، و اینکه خوب شد یا بد! کمتر کسی توجه کرد آقای طیب‌نیا نه تنها تلاشی برای کسب این پست نکرد، بلکه بنا بر شنیده‌ها، از گرفتن آن امتناع هم کرده‌اند. در شرایطی که برای عضویت در شورای یک روستا میلیاردی هزینه می‌شود، شهرداری‌ها خرید و فروش می‌شود، برای مدیرکلی آدم فروخته می‌شود، برای نمایندگی مجلس زمین و آسمان به هم دوخته می‌شود، آقای طیب‌نیا با آرامش از چنین پیشنهاد مهمی می‌گذرند. خدا کند آقای طیب‌نیا سکان اقتصادی دولت را در دست داشته باشند. مردم از ایشان خاطرات بسیار خوبی دارند. من تصور می‌کنم از هوشمندی ایشان بود که به‌جای پست پرطمطراق و کم خاصیت معاون اولی، تصمیم گرفته از توان خود برای امور اقتصادی کشور استفاده کند. کشور ما هزاران امثال دکتر طیب‌نیا در خود دارد که نگاهشان به پست‌ها صرفا خدمت است (اگر آقای طیب‌نیا تغییر نکند). آقای طیب‌نیا با این حرکت خود بر اعتبارش بسیار افزود. این اقدام آقای طیب‌نیا نباید در هیاهوی تنفیذ و تحلیف گم شود. ما اساتید جوان، با استعداد، کارآمد، متواضع، ایران‌دوست و خوش نام کم نداریم. کافیست دیده شوند و زمینه بکارگیری آنها فراهم شود.
Show more ...
34 054
345
زخم کاری - هوروش بند

4_5843687766558250458.mp3

21 682
242
مجازات برای پختن حلوا ✍️ رحیم قمیشی فکر نکنید با خنده می‌نویسم، بغض گلویم را فشرده و می‌نویسم. قول داده بودم، اگر مرخصی سه روزه آقای دکتر مدنی تمدید شد هیچ چیز در مورد مظلومیت ایشان ننویسم، شاید مرخصی‌شان شد یک ماهه و دو ماهه. شاید کلا مرخص شدند. چه اشتباه فکر می‌کردم. از ایشان قول گرفتم اگر زندانشان لغو شد، کل جمعی را که به دیدارش رفته بودیم ناهار بدهد، خودش مانده بود چه بگوید، خانمش بلافاصله گفت خودم ناهار می‌دهم، چند ناهار می‌دهم... امروز به او زنگ زده‌اند که سه روز تمام شد، فوراً باید خودش را به زندان دماوند معرفی کند. موقع خداحافظی که گفت، اگر فردا زنگ زدند باید برگردم زندان، خیلی جدی گفتم خوب موبایلت را خاموش کن، خانمت هم خاموش کند، با دخترانت و داماد جدیدت و همسر عزیزت برو شمال، بگو خط نداشتیم، آنتن نبود. نمی‌دانم چرا دکتر گوش نکرد، از بس انسان شریفی است. و امروز به او زنگ زدند که باید برگردد. هر چقدر از بزرگی و مظلومیت و طبع بلند و چهره معصومانه و لبخند زیبا و مأخوذ به حیای این مرد بنویسم کم نوشته‌ام. مردی که همه چیزش کتاب است، خانه‌اش مملو از کتابخانه و تحقیق و پژوهش‌های دلسوزانه برای ایران و مردم دردکشیده‌اش. من نمی‌دانستم او آشپز ماهری هم هست. و همین بلای جانش شده بود در زندان. برای مراسم ختم یکی از کشته شدگان حوادث اخیر در زندان تصمیم می‌گیرد، کمی حلوا بپزد. در زندان چه کار دیگری از دست او برمی‌آمده؟ تا اندکی بغض خودش و همبندانش فرو داده شود. شاید حلوا کام تلخشان را ذره‌ای شیرین کند! همان شده بود سند محکومیت دوباره‌اش. به او گیر می‌دهند؛ تو با حلوا پختن و توزیع آن نزد زندانیان، خواسته‌ای شورش و طغیان درست کنی. تو وجودت در زندان هم قابل تحمل نیست. و او را تبعید می‌کنند به زندان دماوند. تا هم خودش در رنج شدید بیفتد، هم خانواده‌اش، به جرم پختن حلوا. همه اینها را دیروز با خنده تعریف می‌کرد و ما ملاقات کنندگانش از درون اشک می‌ریختیم. گفتیم مرخصی‌اش تمدید می‌شود، یک ناهار می‌ریزیم خانه‌اش!! آهای آنها که تحمل دیدن یک حلوا پختن در زندان جمهوری اسلامی‌تان را ندارید. ما که در عراق اسیر بودیم، نان‌های خشکیده را آرد می‌کردیم، با کمی روغن و کمی شکر، حلوا درست می‌کردیم، در عزای دوستانمان مراسم می‌گرفتیم، نفری یک ذره حلوا می‌خوردیم... و صدام کاریمان نداشت شما از کدام قبیله‌اید شما در کجا آموزش دیده‌اید که اینهمه بی‌وجدان و بی‌شرف شده‌اید استاد دانشگاه را زندان می‌برید ۸ سال به او محکومیت می‌دهید مرخصی که به قاچاقچیان و دزدان می‌دهید به او نمی‌دهید برای یک حلوا پختن در عزای آرمیتای عزیز تبعیدش می‌کنید به زندانی بدون امکانات چرا خجالت نمی کشید چرا دست از سر ما برنمی‌دارید چرا دست از سر ایران زیبای ما و مردم ستم کشیده‌اش نمی‌کشید...
Show more ...
52 457
1 059
آقای پزشکیان لطفاً به مراسم تحلیف نروید! ✍️ رحیم قمیشی خیلی جدی دارم می‌نویسم. بسیاری از دلسوزان خواهش کردند قبل از برگزاری دور دوم انتخابات، بروید پیش رهبری و خیلی شفاف بگویید؛ رهبر عزیزم، مردم دارند به من رأی می‌دهند تا هم اینترنت را آزاد کنم، هم ارتباط با جهان آزاد را برقرار کنم، هم معاهدات ضروری بین‌المللی را بپذیرم، هم تحریم را بردارم، هم پول ملی را احیا کنم و هم کشور را از این بدبختی برهانم. اینطور نباشد که مردم برای یک اعتراض ساده جانشان به خطر بیفتد و هزاران نفر زندان بروند و باتوم بخورند و چشم‌شان کور شود. بروید و بگویید، اگر سپاه و نهادهای زیر نظر جنابعالی نخواهند همکاری کنند، یا گزینه‌هایم برای دولت را قرار است قلع و قمع کنی، از همین الان بگو، تا محترمانه کنار بروم، شما بمانید و گزینه مد نظرتان. نرفتید و گذشت. همینکه رأی آوردید، کنفرانس مطبوعاتی تان را لغو کردید و یک کلمه نگفتید، چرا! رفتید خدمت رهبر، گفتند چهار ساعت گفتگو کردید، شما یک دقیقه از آن گفتگو را به ما مردم گزارش نکردید. چه گفتید و چه شنیدید. ما نامحرم بودیم. همه‌اش مسائل سری بوده! در مورد انرژی هسته‌ای بوده، در مورد نحوه غنی سازی بوده؟ یعنی یک قلم از گفتگوهای شما به ما مردم مربوط نمی‌شد که بیایی و بگویی مثلاً فلان توافق را کردیم. در مورد اینترنت هیچ صحبتی لابد نشد. در مورد زندانیان بی‌گناه توافقی نبوده، که بیایی و بگویی توافق کردیم عفو عمومی‌ای به همه زندانیانی که جرم مهم ندارند، یا شاکی خصوصی ندارند، داده شود. فرصت نشد در مورد اف‌ای‌تی‌اف صحبتی بشود! رفتی و آمدی و هیچ نگفتی، حتی یک کلمه! ما هیچ نگفتیم. حالا مراسم تحلیفت در مجلس در پیش است، تا بلافاصله وزیرانت را معرفی کنی. گفته‌ای قبل از آن می‌روی نزد رهبری تا تایید کلیات کابینه را از ایشان بگیری. هر چقدر کابینه و افرادش برای شما مهم است، برای اکثر مردم هیچ اهمیتی ندارد! حسن باشد یا حسین، وقتی اجازه کار نداشته باشند چه فرقی می‌کند!؟ وقتی ما امکان اعتراض نداشته باشیم، وقتی قرار نباشد زمینه‌های برداشتن تحریم برداشته شود، وقتی باز نیروی انتظامی بخواهد شاخ و شانه بکشد که ما همچنان بالای سر دختران می‌مانیم، تا آن شوند که ما می‌خواهیم، وقتی اینترنت ما افتضاح باشد، پول ملی ما هم‌ارزش پشکل گوسفندان باشد، چه فرقی می‌کند وزیرانت چه کسانی باشند؟ اصلا چه فرقی می‌کند تو رئیس جمهور باشی یا سعید جلیلی! یک بار هم حرف ما را گوش کن. اینقدر رهبر رهبر نکن! مرد باش و یکبار تکلیفت را با قدرت روشن کن. اجازه کار می‌خواهند بدهند یا نه!! هنوز دیر نشده. پس از تحلیف همین قطعی برق این روزها هم به گردن توست. فیلتر هم به گردن توست، زندان ماندن بیگناهان هم، تحریم هم، بی‌ارزش شدن پول ملی، کشته شدن مردم در جاده‌های بی‌کیفیت، خودروهای غیر ایمن، خودکشی مردم مستأصل، مهاجرت‌ جوان‌ها، افزایش مهاجرین غیرقانونی، ادامه حصر، مزاحمت برای دختران ما در خیابان، همه و همه به گردن توست. بدون تردید! وقتی قسم یاد می‌کنی پاسدار قانون اساسی باشی، دیگر حق نداری بگویی نگذاشتند. رهبر اجازه نداد! آقای پزشکیان! هنوز هم دیر نشده. اگر با مقامات اتمام حجت نکرده‌ای قسم نخور اگر به تو گفته‌اند دست و پایت باز نیست قسم نخور اگر گفته‌اند تو فقط باید حافظ نظام و خودشان باشی شما را به خدا قسم نخور فقط و فقط اگر می‌دانی دستت برای انجام قول‌هایت باز است. برای آزادی‌های مدنی که در قانون اساسی هست، برای همه آنچه که مردم از تو خواستند و تو شنیدی و نگفتی نه! قسم بخور و شروع کن. ما هم پشتیبانت خواهیم بود. اما اگر آنکه باید قول همکاری و هماهنگی بدهد، نداده. آنکه باید قَسَم اصلی را بخورد قبل از تو نخورده این خواهش ما را بپذیر و به مراسم تحلیف نرو!
Show more ...
57 334
1 522
چپ و راست سیاسی ✍️ رحیم قمیشی آنها که تصمیم دارند جهان را به یک تفکر و یک گرایش در بیاورند، بسیار نادان هستند. آنها که فکر می‌کنند می‌توانند جمعیت یک کشور را تحت پوشش یک ایدئولوژی یا علایقی مشترک دربیاورند چقدر در اشتباهند. آن که تصور می‌کند اعضای یک خانواده می‌توانند یا باید، خصوصیات روانشناختی مشابهی داشته باشند، چقدر ناآگاه است! موارد بالا را همه در عمل برخورد داشته‌ و باور کرده‌ایم، برایمان عجیب هم نیست که باور کنیم برخی تا پایان عمر در اشتباه و نااگاهی بمانند، این مربوط به خودشان است. اما وقتی مقدرات ما در دست کسانی باشد که از درک این نکته بدیهی غافل شوند، واقعا تحملش دشوار است. - کاش همه جهان هم آئین ما شوند! - کاش همه مردم مثل ما فکر و تحلیل کنند - کاش اولویت‌ها و علائق همه، مثل ما باشد آن وقت نه تنها زندگی بی معنا می‌شود، که می‌توان نام آن روز را گذاشت "پایان زندگی"، "پایان انسانیت". اینکه گرایشات چپ و راست در سرشت انسان‌هاست را باید همه باور کنیم. اخیرأ کلیپ سی دقیقه‌ای از استاد فلسفه به دستم رسید که به زبان علمی تفاوت انسان‌های چپ و راست را بوضوح شرح می‌دهد. اینکه انسان‌ها با توجه به خصوصیات‌شان از آغاز گرایشات چپ می‌توانند داشته باشند، یا راست. برخی جهان را با تغییراتش زیبا می‌بینند برخی عاشق جهان آرام هستند برخی تداوم روند جاری برایشان شکنجه است برخی از تحولات ناشناخته وحشت دارند برخی تنوع‌طلبی در ذات‌شان است برخی بر انتخاب‌هایشان همیشه پایبندند برخی دوست ندارند جای تکراری بروند برخی تنها جاهای تجربه شده را دوست دارند. این سخنرانی استاد چقدر به من در کشف حقایق هستی و انسان‌ها کمک کرد. استاد، البته به جنبه‌های سیاسی نتیجه‌گیری‌های خود کمتر استناد می‌کنند و بیشتر در جنبه روانشناختی شخصی بررسی می‌کنند، اما کیست که نداند جامعه سیاسی ما چقدر متاثر از همین جنبه‌های شخصی است. میلیون‌ها انسانی که در جنگ‌ها کشته می‌شوند همه ناشی از همین نگاه غیر علمی است. یکی بر حق است! یک انتخاب صحیح است!! یک روش به نتیجه می‌رسد. و این اشتباه دائمیِ ما مردمان ایدئولوژی زده است. مردمانی که از طبیعت انسانی خود دور افتاده‌ایم و نمی‌توانیم باور کنیم زندگی با تنوع رفتارهایش با تنوع انتخاب‌هایش با تنوع سلیقه‌هایش زیبا و با معنا می‌شود دعوت می‌کنم در یک کلاس پر محتوا، در کانال آوای فلسفه، که در پایین می‌گذارم، حتما شرکت بفرمایید.
Show more ...
آوای فلسفه Sound of Philosophy
https://youtu.be/zDIw976b3LQ?si=cHXVq_ZwyO8FgpqC
21 500
160
مهدی نصیری در راه بازگشت ✍️ رحیم قمیشی از روزی که آقا مهدی برای دیدن پسرش به کانادا رفت، اکثر دوستانی که مرا می‌دیدند، سؤال‌شان این بود که؛ آیا آقای نصیری برمی‌گردد؟ و من پاسخ می‌دادم؛ حتماً اگر چه بسیاری بدبینانه می‌گفتند او دیگر بر نخواهد گشت. امروز که ساعت بازگشتش را هم برایم نوشت، چقدر خوشحال شدم. آنها که انتظار دارند تمام هنرمندان و محققین و جوانان با استعدادی که از ایران رفته‌اند، بدون نگرانی برگردند، آیا می‌توانند در وقت بازگشت مزاحم آقای نصیری و همسر محترم‌شان شوند!؟ آنها که می‌گویند ابراز نظر در این کشور آزاد است، کسی تا جرمی مرتکب نشود بازداشت نخواهد شد، همه ایرانیان باید در کشور احساس امنیت داشته باشند، آیا ممکن است بخواهند ثابت کنند همه اینها حرف مفت بوده؟ من به عنوان کسی که به ایشان مشورت دادم، زندان ظالمانه در جمهوری اسلامی بسیار بهتر از آوارگی و پناهندگی در خارج از کشور است، مجدداً به ایشان قول می‌دهم؛ نه فقط ایشان، اگر روزی رضا پهلوی هم تصمیم بگیرد به کشور بازگردد، اگر اعضایی از سازمان مجاهدین که مرتکب قتل نشده‌اند بخواهند برگردند، اگر کسی که حتی در تظاهراتی بر علیه نظام شرکت کرده بخواهد برگردد، همه جوانان و خانواده‌هایی که جرم مهم اقتصادی نداشته‌اند بخواهند برگردند، آغوش ایران برای آنها باید باز باشد و حتماً هست. و ما نخواهیم گذاشت ظلمی به آنها بشود. من از اینکه بسیاری از اساتید سابقم، مثل دکتر بشیریه، دکتر روشندل، دکتر سروش، دکتر حمید، دکتر محمدحسین و بسیاری دیگر که شاید راضی به نوشتن نامشان نباشند، خارج از ایران، سرزمین مادری‌شان هستند، زجر می‌کشم. نمی‌خواستم مهدی نصیری هم به آنها اضافه شود. کاش می‌توانست موقع بازگشت دست سیاوش قمیشی را می‌گرفت و با خودش می‌آورد! ایران برای همه ایرانیان است. الان با یک سال پیش، شرایط خیلی تغییر کرده. از سه ماه پیش هم بسیار عوض شده. اگر چه مشکلات اقتصادی بوده و هست اما امروز آن باند اقلیت حاکم در انزوای شدید قرار گرفته‌اند، و مردم اعتماد به نفس‌شان بسیار بالاتر رفته. وقتی اکثر خارج رفته‌ها به ایران برگردند خواهند دید چقدر ایران هنوز هم زیباست زیبایی که آسمانخراش نیست زیبایی را که هیأت حاکمه پدید نمی‌آورد. زیبایی در نهاد کشور و در نهاد انسان‌هایش طبیعت بکرش امیدی که در دل مردم هست و عزمی که برای بهبود اوضاع دارند بیایید تا از نزدیک ببینید چقدر ما برای بهتر کردن ایران مصمم و جدی هستیم خیلی خیلی بیشتر از گذشته!
Show more ...
28 292
219
لبخند واقعی ✍️ رحیم قمیشی یک مرخصی سه روزه برای دکتر سعید مدنی، استاد محترم جامعه شناسی و پژوهشگر ارزنده کشورمان، چقدر برای ما خوشحالی داشت. قبلا که در ملاقات با همسرش می‌خواستم عکسی یادگاری داشته باشم، هر چقدر تلاش کردم لبخند بزند، می‌زد، اما اصلا لبخندش طبیعی نبود. امروز عکس او همراه آقای دکتر، و دو دخترش را که دیدم متوجه شدم معنی لبخند چیست. یک اقیانوس بیکران عشق. البته که حق دکتر مدنی و همه آنها که به‌خاطر اندیشه‌ورزی گرفتار شده‌اند، زندان نیست. البته که روزی تمام آنها که اسباب چنین احکام ظالمانه‌ای شده‌اند نزد مردم باید پاسخگو باشند. اما قاضی حکم را داد، کسی هست بگوید دلیل آنکه زندانیان آزاد اندیش، از مرخصی قانونی هم حق ندارند بهره ببرند، چیست!؟ همه زندانیان پس از گذراندن درصدی از محکومیتشان مشمول عفو ملوکانه و یا عفو قانونی می‌شوند، چرا این قانون ساده برای استاد مدنی، دکتر تاج‌زاده، دکتر نوری‌زاد، مجید توکلی، و خانم‌های زندانی و مادران مظلوم اجرا نمی‌شود؟ وقتی خانم تاج‌زاده می‌گفت فلان زندانی و فلان زندانی کودکان سه ساله دارند، برای دیدن پدر یا مادر لحظه شماری می‌کنند، دلم آتش می‌گرفت. وقتی متوجه شدم مصطفی تاج‌زاده از ۱۵ سال اخیر ۹ سالش را در زندان بوده، و در دو سال گذشته یک روز هم به او مرخصی نداده‌اند، دلم آتش گرفت. نمی‌دانم از کی این خبرهای کشنده برای ما عادی شد. زندان به جرم شرکت در همایش، زندان به جرم نقد رهبری، زندان به جرم ابراز مخالفت با سیاست‌های نظام، زندان به جرم دفاع از حقوق مردم... کینه چقدر بد است. مرد و زن هفتاد ساله را ببرند حصر الان در هشتاد و پنج سالگی‌شان نگویند کافیست. خانم هشتاد و چند ساله را در اوین نگهدارند، به جرم تدریس. من در ملاقاتم با خانواده‌های زندانیان چقدر کوشش می‌کنم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. انسان‌ها یعنی ممکن نیست، پس از عمری اشتباه، متوجه شوند می‌شود هم رئوف بود!؟ یعنی دیدن لبخند زندانیان بی‌گناه و خانواده‌هایشان، آنقدر قلب‌های سیاه را می‌آزارد؟ یعنی خجالت نمی‌کشند پس از عفو بابک زنجانی و بسیاری اختلاسگران، دوباره دکتر مدنی را به زندان برگردانند! و باز به مصطفی و نرگس و بقیه زندانیان مظلوم یک مرخصی هم ندهند...
Show more ...
36 255
488
تلگرام، واتساپ و اینستاگرام، باز می‌شوند؟ ✍️ رحیم قمیشی می‌گوید ظاهراً تلاش می‌شود قبل از آغاز به کار دولت آقای پزشکیان این سه اپلیکیشن پر طرفدار، مهم و اجتماعی، از فیلتر خارج شوند. می‌گویم چه خبر خوبی. مهم نیست چه کسی آن را باز کند، گرهی که نظام ایجاد کرده بود، مسلما خود نظام باید آن را باز می‌کرد. جلوی کار بد و غیر عاقلانه هر کجا گرفته شود، مایه امیدواری است. می‌گوید فردا ننویسی حضور مردم در صحنه و مطالبه جدی آنها، باعث این گشایش شد، یک وقت نظام عصبانی می‌شود و باز آن را می‌بندد! قول می‌دهم ننویسم. می‌گویم شما باز کنید تا بنویسم چه نظام پر از رأفت و مهری! و مردم هم باور می‌کنند!! می‌گوید تو اصلا هیچ ننویس. قول می‌دهم آن روز هیچ ننویسم. و چون آن روز قرار شده هیچ ننویسم، الان گفتم بنویسم؛ باز شدن فضای مجازی آزاد شدن برخی زندانیان سیاسی و رفع حصر گفتگو با آمریکا و اروپا پذیرش معاهدات بین‌المللی هیچ ربطی به مردم و مطالبه آنها نداشته!! نظام خودش ناگهان تصمیم گرفته کارهایی را بکند. به‌خاطر دوست داشتن مردم. ما بهترین نظام را داریم!! بدون فشار بین‌الملل، خانم‌ها را به ورزشگاه راه می‌دهد. خودش تصمیم گرفته ون‌ها را جمع کند. و بدون فشار مردم گشایش‌هایی را ایجاد می‌کند. این نظام خیلی خوب است! دستش را از روی گلوی ما بردارد ما چقدر باید تشکر هم بکنیم!!
Show more ...
29 407
337
آقای پزشکیان! شصت درصد مردم گول خارجی‌ها را خوردند!؟ ✍️ رحیم قمیشی اگر همه شصت درصدی که رأی ندادند تحت تاثیر تبلیغ بیگانه‌ها بوده‌اند به هیچکس ربط ندارد. آنها اکثریت مردمند و کسی حق ندارد بگوید تحت تاثیر چه چیزی بوده‌اند. اگر آن اکثریتی که گفتند سیستم انتخابات جاری را قبول ندارند، همه‌شان تحت تاثیر ضد انقلاب بوده‌اند به هیچ کسی مربوط نیست. اگر اکثریت مردم ایران منحرف شده و بگویند این نظام را قبول ندارند، هیچکس حق ندارد بگوید، آنها اشتباه می‌کنند! هیچکس حق ندارد مبانی دمکراسی را زیر سؤال ببرد. اکثریت حق دارند، ولو به مذاق اقلیت مومن خوش نیاید وقتی اکثر مردم در انتخابات شرکت نمی‌کنند، شاید قانونا منتخب آن رای‌گیری، رئیس‌جمهور شود، اما اخلاقا اولین و مهمترین وظیفه‌‌اش آنست که به کشف خواسته اکثریت بپردازد. قصد نداشتم ذره‌بین بگذارم و بدنبال نقاط ضعف و اشتباهات آقای پزشکیان بگردم، اما باورم نمی‌شد او هم بدنبال مشت محکم زدن به این و آن باشد. فکر نمی‌کردم تحریمی‌ها بزودی بشوند تحت تاثیر بیگانه‌ها و بدخواهان. هیچکس حق ندارد به اکثریت مردم اهانت کند. و سپس به‌جای معذرت‌خواهی به توجیه اشتباهش بپردازد. گفتن یک کلمۀ ببخشید، اشتباه کردم، آنهمه سخت است!؟ مردم صاحبان این سرزمین هستند آنها اگر رئیس‌جمهور که سهل است رهبر را هم نخواهند قانون اساسی را نخواهند حق‌شان است و هیچکس حق ندارد به آنها انگ بزند تحت تاثیر بیگانه‌ها بوده‌اند!
Show more ...

file

37 460
706
بلاد کفر ✍️ رحیم قمیشی بایدن به‌خاطر پیری از کاندیداتوری برای ریاست جمهوری آمریکا انصراف داده. آنجا بلاد کفر است، در بلاد ما سن که بالاتر می‌رود تجربه افزایش می‌یابد! صلاحیت بیشتر می‌شود. یکی از مقامات مهم ما بزودی قرار است تولد صد سالگی‌اش را جشن بگیرد! تصور اینکه مقام اول کشور ما بگوید از سال آینده صحنه را برای جوانترها ترک می‌کنم، به مخیله کسی راه پیدا نمی‌کند. ما که بلاد کفر نیستیم! کاملا هریس معاون فعلی رئیس جمهور آمریکا که خانمی است رنگین پوست، تلاش می‌کند در دور بعد جانشین بایدن شود. اولین توئیتی که می‌زند از مردم تقاضا می‌کند به او کمک مالی کنند هر نفر شاید صد دلار، تا بتواند مقابل ترامپ بایستد! آنجا بلاد کفر است، با آنکه سالانه ده‌ها میلیارد دلار به کشورهای هم پیمان خود می‌بخشند، با آنکه یک رئیس شرکت می‌تواند تمام هزینه‌های او را پوشش بدهد، صرفا با امید جبرانش در آینده، اما او دستش را به طرف مردم دراز می‌کند. در بلاد ما، نمی‌دانیم داوطلبان ریاست جمهوری که همه‌شان ادعای تقوا و پاکدستی و اسلام و خدا را دارند از کجا پول می‌آورند اینهمه تبلیغ می‌کنند و امروز وامدار چه کسانی هستند. آنجا بلاد کفر است اینجا بلاد ایمان. برای من و تمام مردم تهران پیامک آمده بزودی در ورزشگاه آزادی باید حاضر شویم برای تبلیغ حجاب!! نمی‌دانیم چه کسی مجوزش را گرفته، چه کسی هزینه‌اش را داده، چه کسی استفاده‌اش را می‌برد، اینجا بلاد ایمان است، یک توجیه روی آن می‌گذارند، برای رضای خداست! و هر خلافی مجاز می‌شود. آیا دختران ما هم اجازه دارند در میدان آزادی جمع شوند و بگویند؛ شما حجابتان را داشته باشبد و دست از سر ما بردارید! اجازه دارند بگویند خیلی از آنها، از بسیاری محجبه‌ها با حیاتر هستند و با نجابت‌تر. و بسیاری اختلاسگران، هم چفیه داشته‌اند، هم ریش و هم حجاب. اینجا بلاد ایمان است اگر بلاد کفر بود هر دو گروه محترم بودند. چرا جوانان ما بلاد کفر را بیشتر دوست نداشته باشند. من هم بلاد کفر را بیشتر دوست دارم. آنجا انسان‌ها شخصیت دارند هر دین و هر مرامی داشته باشند کسی وارد زندگی خثوصی‌شان نمی‌شود وقتی پیر شدند شخص اول کشور هم باشند می‌پذیرند پیر شده‌اند. برای صد دلار جابجایی پول، باید پاسخگو باشند. دروغ بدترین جرم‌ها و اتهام‌هاست همان که ما اینجا آن را عادی می‌پنداریم و لازمه پیشرفت کارهایمان. از شهردار تا رئیس کل از وکیل تا وزیر از رئیس جمهور تا هر کجا به دروغ می‌گوییم بلاد ایمان است تا فقط دزدی‌هایمان برای خدا باشد
Show more ...
38 400
702
وقتش شده به خانه باز نگردیم! ✍️ رحیم قمیشی سال ۵۷ که انقلاب شد، گفتیم چه کسی از آقای خمینی و از روحانیون مورد اعتمادتر و دلسوزتر. رفتیم خانه و منتظر ماندیم آنها و خدایشان برای ما خوشبختی بیاورند. و امروز چقدر پشیمانیم، دیدیم چه شد! پس از سال‌ها جنگ و فشار فقر، سال ۷۶ رأی اعتراضی‌مان را دادیم به خاتمیِ خوش‌چهره، خوش‌بیان و خوش‌قلب. گفتیم او هرگز ما را رها نخواهد کرد. رفتیم خانه و دیدیم نشد، کار از جایی خراب بود که او نمی‌توانست! از پشت پنجره‌های خانه گفتیم؛ خاتمی هم نتوانست! سال ۸۸ میرحسین را جلو انداختیم، او دیگر با توپ پُر آمده بود، ایستاد و عقب ننشست. این بار کمکش کردیم، کتک هم خوردیم، اما یک‌روز که در خانه بودیم، دیدیم او دیگر نیستش، رفته بود به زندان اختر و ما با شرمندگی تنها مشایعتش کردیم! این حکایت بارها و بارها تکرار شد. سال‌های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ اوجش بود. گفتهدبودیم خانه نمی‌رویم، اما رفتیم. همه رفتیم، جز آنها که تک و تنها در خیابان‌ها افتادند دست دژخیمان و هنوز تن‌شان پر است از درد، و یا پشت میله‌های زندان‌ها فراموش شده‌اند. ما حتی خانواده‌های مظلوم جوان از دست داده را حمایت نکردیم. مگر با چند پست و چند لایک، از پستوی خانه‌هایمان! سال ۱۴۰۳ اتفاقات جدیدی افتاده. بیش از شصت درصد، دست در دست هم گفتیم هزار خواهش هم بکنید وارد بازی شما نمی‌شویم. گفتند کارت ملی شما ثبت می‌شود، استخدامتان لغو و یارانه اندک‌تان قطع! نرفتیم، و با شگفتی دیدیم ما هشتاد درصدیم، نه شصت درصد. همان چهل درصد رای دهنده هم بیشترشان با ما بودند. ما برنده شده بودیم. ما رفراندوم کرده بودیم. هزار هم تلویزیون و سخنران‌های رسمی واقعیت‌ها را مخفی کنند و دروغ بسرایند. هزار خطبه بخوانند که گویی شکست نخورده‌اند. اما آنها باختند! ما چهل و پنج سال صبر کرده‌ایم، با خون دل. چند ماه البته که برای ما کشنده نیست. دردی که احساس کنیم تمام می‌شود قابل تحمل است، زخمی که بدانیم رو به الیتام است. اگر بدانیم صدای ما را شنیده‌ و درد ما را دیده‌اند. وقتی بدانند این بار ما تفاوت کرده‌ایم. ما به هیچ فرد روحانی اعتماد نداریم. به نسخه هیچ دکتری هم اعتماد نداریم. می‌دانیم قدرت همه را تغییر می‌دهد. ما به همه آنها که اختلاس‌ها را دیده و فریاد نزده‌اند اصلأ بد گمانیم. به‌شدت. و می‌دانیم رفتن به خانه‌ها همان، و بازگشت همۀ فسادها، همان است. باز به دختران و زنان سختگیری خواهد شد. باز تحریم‌ها عادی جلوه داده خواهند شد. باز رابطه با جهان آزاد خط قرمز محسوب خواهد شد. باز فضای مجازی منشأ انحراف نامیده خواهد شد. باز زندانیان بی‌گناه در زندان خواهند ماند. باز همایش چادر و حجاب اسلامی خواهند گذاشت، گویی قبل از انقلاب ما همه برهنه بوده‌ایم. و باز اقلیت، هوس تحمیل خود را بر اکثریت هشتاد درصدی پیدا خواهد کرد. و باز فسادهای میلیارد دلاری و باز کمک‌ها به بیگانگان فربه و باز مرگ بر ها که حواله ما خواهد شد! نه! این بار نباید به خانه برویم و نمی‌رویم. ما که خود را باور کرده‌ایم ما که می‌دانیم هشتاد درصدیم ما که می‌دانیم هیچ دولتمردی نجاتمان نخواهد داد. برویم خانه و باز چند سال دیگر بگوییم؛ نمی‌دانیم چرا بدبخت‌تر شدیم!؟ پزشکیان قدم قدم عقب خواهد رفت وزیرانش طعم قدرت را ذره ذره خواهند چشید. روحانیون حکومتی باز هوس فروختن قطعه‌های بهشت به مردم را پیدا خواهند کرد. وقتی ما خانه باشیم. امروز اکثر مردم حال و هوای سال‌های سرنوشت‌ساز در زندگی را پیدا کرده‌اند. نه فقط برای تعیین کابینه‌ای پاک، جوانگرا و متخصص، نه فقط برای بازگشت آرامش به اقتصاد و نه فقط برای رابطه منطقی و توام با احترام با تمام جهان. آنها منتظرند به رسمیت شناخته شوند. زنان، جوانان، قومیت‌ها، مذاهب، کارگران، کشاورزان، معلم‌ها، روستائیان، محرومان و همه قشرهای ایران. کشور متعلق به همه ماست. زندگی بهتر و در خور حق همه ماست. ما برای بدبختی و تحمل محاصره اقتصادی آفریده نشده‌ایم و قرار نیست دیگر به خانه برگردیم!!
Show more ...
30 384
519
ظریفِ با ظرافت ✍️ رحیم قمیشی هر چقدر آقای پزشکیان بلد نیست دیپلماتیک صحبت کند، آفای ظریف جبران می‌کند! دیپلماتیک نه به معنای متعارفش، که هیچکس هیچ نتیجه‌ای نگیرد، به این معنا که با ظرافت، نکات مهم را جوری بگوییم که هیچ حساسیتی برانگیخته نشود. همیشه از اینکه سرمایه‌های انسانی کشور و شخصیت‌های مهمش را با چند انگ برای همیشه حذف می‌کرده‌ایم، حسرت خورده‌ام. آقای خاتمی یک سرمایه بزرگ است، آقای میرحسین موسوی، خانم رهنورد، آقای تاج‌زاده، خانم محمدی، خانم وسمقی و بسیار بزرگان دیگری که نام بردن از آنها ممکن نیست، و اتفاقا ایران از حیث داشتن سرمایه‌های انسانی در صدر بسیاری کشورهای مهم دنیاست. اما آقای محمد جواد ظریف ظرفیت‌های بزرگی دارد که به آدم امید می‌بخشد. در سخن گفتن از انسان‌های زنده همیشه این گرفتاری هست که عملکرد فردایشان قابل پیش‌بینی نیست و هر آن ممکن است همان آدم خوب داستان نقشش عوض شود. بشود، منظور ما امروز است. بدگویی‌ها را باید نشنیده بگیریم. ما مردم دیر باوری هستیم و حق هم داریم. ما بارها از اعتمادمان ضربه خورده‌ایم. اما آنچه آقای ظریف دیشب در برنامه زنده تلویزیون گفت، ظرایفی داشت که خیلی‌ها ممکن است توجه نکرده باشند. او چندین خط قرمز ساختگی نظام را شکست. با اعتماد به نفس تمام و با ظرافت! خانم‌ها حق بیشتری از مردها در مدیریت باید دارا باشند. اقلیت‌ها حقوقشان سال‌ها پایمال شده و این باید جبران شود. تبعیت از بالا را در ردیف قوانین قرار داد (اسناد بالادستی) و از اظهار نوکری و چاکری طفره رفت. و مهمتر از همۀ اینها شفاف بود و صمیمی. آنها که می‌گویند ظریف پیچیده است، برایم مهم نیست. پیچیدگی نکته منفی‌ای نیست، دورویی بد است. اینکه هر جا نمی‌دانست می‌گفت نمی‌دانم مهم بود. اینکه تکبر نداشت مهم بود. و اینکه صدا و سیما را مغلوب خود کرد مهم بود. چرا ما کمتر عادت داریم عملکرد خوب دیگران را بازگو کنیم و در همان حال عملکرد هر فرد را که نپسندیم در بوق و کرنا کرده و جار می‌زنیم!؟ چرا ما جامعه‌ای شده‌ایم نخبه کش؟ ما باید استاد استفاده از فرصت‌ها باشیم. مهم نیست چرا حاکمیت به آمدن پزشکیان و ظریف رضایت داد. مهم آنست که حال، آن دو زمینه و امکان اضافه شدن به جمع مردم را دارند. نظام اشتباه کرده یا از دستش در رفته یا هدف دیگری داشته، اصلا مهم نیست. مهم اینست که شاید فرصت‌هایی در راه باشد. و ما اگر از این فرصت‌ها بهره نگیریم، ضرر می‌کنیم. خیلی به حرف آنها که دائما از دریچه بدبینی همه حوادث را نگاه می‌کنند، گوش نسپاریم. روزی که کابینه‌ای با میانگین سنی ۵۰ سال به مجلس معرفی شود و همه شخصیت‌های تکراری بازنشسته شده و یا سمت مشاوره بگیرند، چقدر خوشحال خواهم شد. این یک آرزوی دست نیافتنی نیست. حق مردم جوان و پر استعداد کشور ایران است.
Show more ...
57 044
815
کار زیبای مردم عزادار آمل برای دلداری به خانواده شهید ژاله چلابی از آسیب دیدگان حوادث ۱۴۰۱

file

36 201
525
آقای پزشکیان! تألیف قلوب تمام نشد؟ ✍️ رحیم قمیشی آقای پزشکیان! هنوز رسماً ریاست جمهوری را برعهده نگرفته‌ای، می‌دانیم! هنوز نه وزیری داری و نه معاونی و نه مشاوری رسمی، می‌دانیم. اما ۱۱ روز است به وظیفه دینی تألیف قلوب، و بدست آوردن دل دشمنان، خود را موظف دانسته‌ای از این هیأت به آن هیأت سرکشی کنی، تا به آن ۲۰ درصد بگویی اگر چه باختید، اما من سعی می‌کنم رئیس جمهور شما هم باشم. خوبست که این همه به فکر یکپارچگی کشور هستی. تألیف قلوب تو با آنها که شلاق‌ها به کمر این مردم زدند، البته که لازم است، شاید خجالت بکشند و این بار آرام‌تر ما را بزنند! اما آقای پزشکیان ایران همه‌اش آن ۱۰- ۲۰ درصدی که قدرت دارند نیستند، جلیلی و زاکانی و قالیباف و نظامیان و اهالی بیت و روضه‌خوان‌هایی که تا لحظه آخر تو را و ما را شمر و یزید توصیف می‌کردند همه ایران نیستند. تو با اینکه قدرت را در دست نگرفته‌ای بخوبی توانستی به حسن نصرالله و هنیه و حوثی‌ها و طرفداران داخلی‌شان بفهمانی که آنها بی‌کس نخواهند ماند. شاید همه اینها شرط تحلیفت بوده، ما که نمی‌دانیم. اما عده دیگری هم تألیف قلوب لازم دارند، با آنکه هنوز رئیس جمهور رسمی نشده‌ای. عده دیگری هستند که تنها سری به آنها بزنی احساس می‌کنند فراموش نشده‌اند. دخترانی هستند که به جرم راه رفتن در خیابان چشم‌شان را از دست دادند. پسرانی هستند که تمام تنشان پر شد از ساچمه. خانواده‌های هستند که بی‌جرم و گناه فرزندان‌شان را ازشان گرفتند. و امکان یک عزاداری هم نداشتند. فکر می‌کنی آنها تألیف قلوب نمی‌خواهند؟ آفای پزشکیان! من به هر آسیب دیده‌ای که سر زدم گفتند یک مقام محلی هم سراغی از آنها نگرفته. یک ریال به آنها کمک نشده، حتی برای درمان. آزاده‌ای هست هشت ساله و جانباز این کشور، تنها پسرش را سوراخ سوراخ کردند، به آنها گفتند تنها بگو پسرمان بسیجی بوده تا ما او را در لیست شهدا قرار دهیم و چون نگفت حتی از برگزاری عزای پسرشان منعش کردند. آنها نیاز به تألیف قلوب ندارند؟ و بسیار بسیار مانند آنها. آقای پزشکیان! هنوز کسی به خانواده‌های کشته‌شدگان حوادث سال‌های اخیر نگفته چرا فرزندان‌شان کشته شدند. هنوز کسی از آن ۶۰ درصدی که حاضر نشدند در نمایش انتخاباتی شرکت کنند نپرسیده نارضایتی آنها از چه بوده، چرا با نظام قهرند، فکر نمی‌کنی آنها برای تألیف قلوب مهم‌تر باشند!؟ ۱۱ روز است فقط با اهالی قدرت دیدار می‌کنی، واقعاً خسته نشدی؟ رفتی به خانواده‌هایی که نان‌آورشان را در حادثه زاهدان از دست دادند هم سری بزنی و بپرسی آیا کسی به آنها رسیدگی کرد؟ رفتی کولبرانی را که جانشان را می‌گذارند تا حداقل درامدی برای نمردن داشته باشند هم دلداری بدهی؟ و بگویی این وضع پایان می‌یابد. آقای پزشکیان! ما معنای تألیف قلوب را می‌فهمیم. ما نمی‌خواهیم با قدرتمندان دیدار نکنی. ما انتظار نداریم اجرای آنچه را قول دادی همین حالا شروع کنی. اما یک تلفن به پدر و مادر مهسا امینی یک احوالپرسی از آسیب دیده‌ها یک پیام برای آنها که گفتند تو هم مثل همه آن دیگرانی یک اشاره به اینکه تو نمی‌خواهی نوکر اصحاب قدرت باشی آنهم تألیف قلوب است. قلوب اکثر مردم ایران. مرهم گذاردن بر دل‌هایی که سال‌ها نداری و فقر و ورشکستگی را بخاطر اهداف آن ده بیست درصد چشیده‌اند. آنها که تمام سرمایه‌شان را در زد و بندهای مافیای قدرت باخته‌اند. تو رئیس جمهور آن هشتاد درصدی که این روزها فقط اخبار را می‌خوانند و دل‌هایشان می‌لرزد، نیز هستی. نکند فراموش کردی به همین سرعت. ما هنوز با فیلترشکن با تو سخن می‌گوییم. ما هنوز خوشحالی و شاخ و شانه کشیدن طرفداران تحریم را می‌بینیم. ما هنوز احساس بی‌کسی می‌کنیم در قدرت. وقتش نشده حالی از ما هشتاد درصد زخم خورده و دلشکسته بپرسی. پرسیدن حال اکثریت مردم و یادآوری آنکه بر عهدهایت پایبندی، انتظار زیادی نیست! به جوان‌ها بگو نروند دختران را بگو دیگر نترسند در همان تهران تایمز بنویس من به مردم زخم خورده از خشونت‌های بی‌دلیل پشت نخواهم کرد. آقای پزشکیان! اگر تألیف قلوب با دشمنانت تمام شد یک حالی از مردم کف جامعه هم بپرس از آن درصد انبوهی که به فقر مطلق افتاده‌اند. با آنکه دو شیفت کار می‌کنند. همان مردمی که صبرشان زیاد است و در سخت‌ترین شرایط هم امید را از دست نمی‌دهند و اگر آنها نبودند تو هیچ نبودی!
Show more ...
53 704
982

1_4940978815959565346.mp3

18 521
244
طلب صلح و دیگر هیچ ✍️ رحیم قمیشی خیلی طول کشید تا نو اندیشانی چون احمد قابل عزیز، به قیمت زندان رفتن‌ و زجرکشیدن‌شان در حکومت اسلامی، بتوانند به ما بیاموزند، چه دروغ‌ها به‌نام دین خدا و حسین به خورد ما داده شده. بسیار طول کشید تا نسل ما فهمید حسین برای خون ریختن و خون دادن نرفته بود به کربلا. او رفته بود تا خونی کمتر ریخته شود. رفته بود تا به بهانه او شهری به آشوب کشیده نشود. او رفته بود تا صلح بر پا شود. حاکم جنگجو رسوا شود. و چه بد بود او را به همیشه در جنگ و خون، برای ما تصویر می‌کردند. گویی او در کربلا به دنیا آمده و در کربلا خونش ریخته شده. هر چه فکر می‌کنم مصیبت‌هایی که ده‌ها سال است بر سر ما آوار شده، سهم عمده‌اش را معرفی دروغین دین و شخصیت‌های دینی بر عهده دارند. برابر دشمن باید حسینی قیام کرد! بکشیم یا کشته شویم پیروزیم. ما باید مثل حسین سازش ناپذیر باشیم. دین تنها با خون آبیاری می‌شود! و نگفتند حسین تا شب آخر تلاش کرد جنگ نشود و خونی بر زمین نریزد. و نگفتند حسین نمی‌خواست و نمی‌توانست با جنگ هدفی را پیش ببرد. و نگفتند دینی که جنگ را تجویز کند، پیش از همه چیز، خودش نابود می‌شود. نگفتند جنگ در لبنان و باب‌المندب و سوریه و عراق هیچکدام حسینی نیست. جنگ دو فرقه خودخواه، جنگ خدا نیست. و نگفتند حسین هم صلح‌طلب بوده. اگر به شما راهی نشان دادند که تنها با خون محقق می‌شد، شک نکنید آن راه خدایی نیست. اگر به شما گفتند دین خون می‌خواهد بدانید دروغ می‌گویند و فریب می‌دهند. دین اگر زندگی نخواهد ببافریند، دین نیست. حسین اگر طالب صلح نباشد، که امام نیست. خدا اگر باران رحمت و مهربانی به دوست و دشمنش نبارد، که دیگر خدا نیست. چقدر دلم می‌خواست امکانش بود نسل جدید، حسین واقعی را می‌شناخت. داستانی می‌شنید سراسر عشق و دلدادگی؛ شب است و خیمه‌ای کوچک شمعی میانش - بابا! فردا چه خواهد! - نمی‌دانم، ولی سوگند، این دین جدم نیست. صدای چک‌چک شمشیر، صدای دین رحمت نیست. شما را به خدا، دست بکشید از جنگ‌ها ببینید چه آسان مردم جهان تحسین‌تان می‌کنند کدام راه انسانی کدام دین واقعی با خون توسعه یافته که شما دومینش باشید حیف که اگر مردمان، حسین صلح طلب را بشناسند نان بسیاری آجر خواهد شد خیلی‌ها روسیاه خواهند شد و نسل جدید می‌فهمد چرا ما حسین را اینهمه دوست داریم.
Show more ...
32 232
433
من به چشم خویش، عاشورا دیده‌ام ✍ رحیم قمیشی بر منبرها چه می‌گویید تا قطره اشکی بستانید! بلندگوها را بلند می‌کنید تا مردم باور کنند عاشورایی بوده و حسینی. ما به چشم خویش عاشورا دیده‌ایم. عمر من ۱۴۰۰ سال نبوده تا بدانم جنازه بر زمین مانده چیست. من عرب نیستم تا بدانم آن خطبه‌های عربی چه می‌گویند. من با همه وجودم فریاد تنهایی و دادخواهی مظلوم‌ها را در همین ایران شنیده‌ام. آن روز در خیابان کارگر شمالی دسته‌ای داشتیم ساده و بی‌ریا، همه مشکی پوشیده بودیم، ابوالفضل علمدار می‌گفتیم، یا حسین می‌گفتیم، سپاه موتورسواری آمدند با چماق و اسلحه‌های گرم، آنقدر زدند، آنقدر کشتند، که روی یزید را سفید کردند. تاریخ را پاک کردند! من خون‌های ریخته بر آسفالت را دیده‌ام. نمی‌خواهد به من از تاریخ بگویید. از خیابان زرتشت با خانواده می‌رفتیم ببینیم میدان ولیعصر چه خبر است. قدم‌هایی مانده بود، دختری دوان دوان می‌آمد. پریشان مو، با چشم‌هایی پر از اشک و خون، انگار دیوانه شده بود. فریاد می‌کشید و جیغ، و می‌آمد. - پس کو آن امام زمان‌تان، پس کو آنکه نمی‌گذارد مظلوم‌ها له شوند. پرسیدم چه شده، نمی‌توانست توضیح دهد، فقط هق هق گریه‌اش بود. خانمی را گذاشته بودند زیر چرخ‌های خودرو، بارها از رویش رد شده بودند. ای خدا! یزید چنین کرده بود؟ با من از تاریخ نگویید. من دهم محرم ۸۸ ایران بوده‌ام، من پاترول سیاه رنگ را دیده‌ام، سپاهیان یزید را خود دیده‌ام، از بالای پل‌ کالج جوان پرت می‌کردند پایین. چه خام تصور می‌کردم با اعدام صدام یزید مُرد. چه خام بودم که باور کردم یزیدها می‌میرند. با من که تیرباران غواص‌ها و سربازهای دست بسته را با چشم خویش دیده‌ام، از تاریخ و از یزید نگویید. با من که مردم معترض ساده را دیده‌ام به خاک و خون کشیده می‌شوند از از آن دورترها نگویید، با من که ۱۷۶ مسافر جوان سوخته را با چشم خویش دیده‌ام از گذشته‌های خیلی دور نگویید. به دروغ نگویید یزید مُرد! فرزندان حسین آزاد شدند! تا بی‌گناهان در زندانند تا مردم تهدید می‌شوند حرف دلشان را نزنند تا از زیر پایمان نفت را می‌کشند و خود گرسنه می‌مانیم تا صدای مادرانی بلند است، کو عدالت! تا صدای دخترانی بلند است، تحقیر نکنید. تا پدرانی ندارند و شرمنده فرزندانشانند. تا عده‌ای حکومت را حق خدایی خویش می‌دانند تا شلاق‌ فقر بر گُرده مردم رنج دیده است تا داد مظلومان گرفته نمی‌شود تا پدر جوان مرده، مادر دادخواه را زندان می‌برند نگویید حسین غریب نگویید یزید ملعون من به چشم خویش یزید را دیده‌ام عاشورا دیده‌ام همین جا همین ایران
Show more ...
64 394
1 552
ای خدای حسین ما هم مثل حسین اصلا دنبال پیروزی نبودیم آنوقت که رأی ندادیم، نگفتیم حتما پیروزیم وقتی هم رأی دادیم، نگفتیم پیروز می‌شویم نه دل‌مان به این خوش بود و نه به آن تنها تو می‌دانی در دل‌مان چه بود ای خدای حسین مگر حسین روز عاشورا پیروز شد مگر خونش ریخته نشد مگر بدنش زیر سم اسب‌ها نرفت ما اصلا پیروزی نمی‌خواهیم ما می‌خواهیم فردا نگویند نسلی بی‌عُرضه بودیم می‌خواهیم نگویند تنها به فکر آسایش خود بودیم ما به اندازه کافی از نسل حاضر خجالت کشیدم ای خدای حسین نگاه کن دختران ما را ما تنها می‌خواهیم نیمی از مردمان مظلوم ما را باز زنده به گور نکنند این بار به اسم حجاب این بار به نام حسین ای خدای حسین ما نمی‌خواهیم باز خون بریزند به نام دین تو نمی‌خواهیم باز کاخ بسازند به نام تو فقر بگسترند به نام تو ما نمی‌خواهیم حاکمیتی با چوبه دار داشته باشیم حاکمیتی که افتخارش ترس دنیا از او باشد و بدبختی‌های مردمش را اصلا نبیند ای خدای حسین هستی؟ می‌شنوی؟ می‌بینی؟ ما یک زندگی ساده می‌خواهیم بدون ترس از جنگ بدون ترس از دستگیری بدون ترس از قحطی و تحریم خیلی زیاد است؟! ننشستیم تا تو به ما ارزانی‌اش کنی ببین هر آنچه توانستیم کردیم پیروزی نمی‌خواهیم تحقیر دشمن را نمی‌خواهیم ما هم مثل حسین یک زندگی می‌خواهیم که تنها بندگی تو را بکنیم نه بندگی نمایندگانت را نه بندگی امام‌هایت را نه حتی بندگی پیامبرانت را خیلی زیاد است؟ ای خدای حسین!
Show more ...

file

33 278
877

4_5915615974706388693.mp3

17 984
256
حسین کودکی‌هایم کجاست!؟ ✍️ رحیم قمیشی با دوچرخه تند و تند رکاب می‌زدم، نکند دیر برسم. می‌رفتم مجلس عزای حسین. پیراهن سیاه کهنه‌ام از عرق کردن‌های زنجیرزنی‌هایم سفیدک می‌زد، پشت شانه‌هایم کبود می‌شد، اما خسته نمی‌شدم. فکر می‌کردم اگر محکم‌تر زنجیر بزنم، بچه‌های کوچک حسین را کمتر در بیابان‌های پوشیده از خارهای مغیلان پیاده به اسیری می‌برند. فکر می‌کردم یزید خجالت می‌کشد و دستور می‌دهد آب را باز کنند. اما آب باز نمی‌شد. چه کار می‌توانستم برای حسین و بچه‌هایش بکنم. گلویم که خشک می‌شد، له‌له می‌زدم، اما آب نمی‌گرفتم. می‌خواستم ببینم چطور حسین و یارانش با تشنگی، باز جنگیدند. موسی می‌گفت خواستی هم آب بخوری خیلی کم بخور. من خیلی تشنه‌ام بود، ولی به حرفش گوش می‌کردم. یادم هست آن صبح عملیات کربلای چهار که موسی را برای آخرین بار دیدم، لب‌هایش خشکیده بود. هیچکس نمی‌دانست، ولی من که می‌دانستم، او می‌خواست مثل حسین باشد. همین بود که وقتی با همان لبان تشنه شهید شد جنازه‌اش ماند، آنقدر که آفتاب خورد و خشکید، باران خورد و سیراب شد. و ذره‌ای شکایت نداشت. - مگر خون من از خون حسین رنگین‌تر است، مگر جان من از جان علی‌اکبر عزیزتر است. حسین قهرمان بدون رقیب همه دوران کودکی‌ها و نوجوانی‌هایم بود. محکم ایستاده و گفته بود جانی دارم، بستانیدش، خونی دارم بریزیدش، اما هیهات که برابر ظلم شما سر خم کنم. گفته بود زندگی با ذلت را نمی‌خواهم. - خدایا یعنی من هم می‌توانم بزرگ که شدم، مثل او شوم. بایستم و بگویم بکُشید مرا. شما بدنام‌های همیشۀ تاریخ خواهید ماند و نسل در نسل به من آفرین خواهند گفت. و خدا برای من اشک خواهد ریخت... بزرگ شدم و بزرگ‌تر، نمی‌دانم چه شد، حسینم را دزدیدند، بردند به خدمت یزید! آن حسین من می‌گفت مرا با حاکمان چه‌کار، مرا با دزدهای بیت‌المال چه‌کار! آن حسین کودکی‌هایم محکم می‌ایستاد تا نگذارد کودکی رنج ببیند، کتک بخورد. دختران را دست نوازش می‌کشید به سرشان، همه را دوست داشت. ناگهان دیدم حسینی ساختند پرخاشگر، شمشیر به‌دست و خونریز. حسینی ساختند که فقط مدافع حاکمان است. مدافع آنهاست که خون می‌ریزند و حیا نمی‌کنند. حسین کودکی‌های مرا دزدیدند. حسینی ساختند در دست مداح‌ها، تا مردم را بگویند یزید آدم خوبیست. اگر هم می‌کُشد، مجبور است، نظامش در خطر است! او مجبور است بکشد و اعدام کند! حسینی ساختند بر منبرها، به‌جای آنکه بر سر یزید فریاد بکشد، بر سر زورگوها، ستمگرها، حاکمان جور، فریاد بکشد بر سر دخترها فریاد می‌کشد؛ - چرا موهایت معلوم است... حسینی ساختند پوشالی، که فقط جنگ فرقه‌ای می‌سازد، تنها هوای خانواده و اطرافیان خود را دارد، اگر آنها دزدیدند هم، خوبست، هیچ نگویید. حسینی ساختند که در مرگ مهسا و نیکا و کیان اصلأ نمی‌گرید، حتی قطره اشکی نمی‌ریزد. نه! این حسین من نیست! این حسین کودکی‌هایم نیست. من همان حسینم را می‌خواهم. همان که به‌خاطرش سیاه می‌پوشیدم محکم به سینه و شانه‌هایم می‌زدم شاید این بار به او آب بدهند شاید این بار نکشندش شاید به کودک شیرخواره‌اش رحم کنند! بچه‌ها! کسی می‌داند آن حسین کجاست؟ هیئتی هست که به یاد همان حسین باشد بچه‌ها! کسی می‌داند آن حسین قشنگ و نازم کجاست؟ کسی می‌داند آن حسین کودکی‌هایم کجاست!
Show more ...
32 704
522
بسته شدن بخش نظرات دوستان عزیز و همراهان محترم کانال سلام اخیرا و پس از تصمیمم برای رأی دادن در مرحله دوم انتخابات، بخش نظرات کانال دلنوشته ها متاسفانه تبدیل به میدانی شد از انواع عقده‌گشایی‌ها و تولید تفرقه میان آنها که رأی دادن انتخاب‌شان بود و دوستانی که تحریم را برگزیده بودند. هر چقدر سعی کردم به تفرقه اندازان تفهیم نمایم که رأی دادن و ندادن حق هر فردی است، متاسفانه موفق نشدم و صدای آنها بلندتر شد. بسیاری‌شان ما را متهم می‌نمودند که پا روی خون شهدا گذاشته و رأی داده‌ایم. با آنکه می‌دانستند چه سختی‌ها و مرارت‌ها برای کشور تحمل کرده بودیم و هدف همه ما جز اعتلای وطن نبوده است. احساس کردم بخش نظرات و گروه مربوطه عملا به خدمت عده‌ای بدخواه درآمده است. لذا تصمیم گرفتم بخش نظرات در کانال را  تا اطلاع ثانوی ببندم. شاید تا وقتی که ما برخوردار از فرهنگی شویم که در آن هر فرد در رأی و نظر خود آزاد است و همه بدانیم حق نداریم مخالفان خود را با انواع تهمت‌ها بنوازیم. بابت بسته شدن نظرات و کامنت‌های ارزنده‌ای که همیشه دلگرمم می‌کرد، از همه همراهان کانال عذرخواهی می‌کنم. ایران عزیز برای پیروزی بر ظلم نیازمند مردمانی است که درک عمیقی از دمکراسی داشته و شأن انسانی تک تک مردمان را رعایت نمایند. چه آنها که هم‌نظرشان هستند چه مخالفان‌شان رحیم قمیشی
Show more ...
17 781
69
بسته شدن بخش نظرات دوستان عزیز و همراهان محترم کانال سلام اخیرا و پس از تصمیمم برای رأی دادن در مرحله دوم انتخابات، بخش نظرات کانال دلنوشته ها متاسفانه تبدیل به میدانی شد از انواع عقده‌گشایی‌ها و تولید تفرقه میان آنها که رأی دادن انتخاب‌شان بود و دوستانی که تحریم را برگزیده بودند. هر چقدر سعی کردم به تفرقه اندازان تفهیم نمایم که رأی دادن و ندادن حق هر فردی است، متاسفانه موفق نشدم و صدای آنها بلندتر شد. بسیاری‌شان ما را متهم می‌نمودند که پا روی خون شهدا گذاشته و رأی داده‌ایم. با آنکه می‌دانستند چه سختی‌ها و مرارت‌ها برای کشور تحمل کرده بودیم و هدف همه ما جز اعتلای وطن نبوده است. احساس کردم بخش نظرات و گروه مربوطه عملا به خدمت عده‌ای بدخواه درآمده است. لذا تصمیم گرفتم بخش نظرات در کانال را تا اطلاع ثانوی ببندم. شاید تا وقتی که ما برخوردار از فرهنگی شویم که در آن هر فرد در رأی و نظر خود آزاد است و همه بدانیم حق نداریم مخالفان خود را با انواع تهمت‌ها بنوازیم. بابت بسته شدن نظرات و کامنت‌های ارزنده‌ای که همیشه دلگرمم می‌کرد، از همه همراهان کانال عذرخواهی می‌کنم. ایران عزیز برای پیروزی بر ظلم نیازمند مردمانی است که درک عمیقی از دمکراسی داشته و شأن انسانی تک تک مردمان را رعایت نمایند. چه آنها که هم‌نظرشان هستند چه مخالفان‌شان رحیم قمیشی
Show more ...
15
0
تو دیگر رئیسِ جمهوری، نه خادم قدرتمندان! "صمیمی با آقای پزشکیان" ✍ رحیم قمیشی آقای پزشکیان سلام نمی‌خواهم گذشته را زنده کنم، و اینکه با بدسلیقگی تمام، بارها گفتی برای اجرای منویات رهبری داری می‌آیی رئیس جمهور شوی. شاید سیاستی بود، شاید ضرورتی، اما لطفاً حالا که رأی‌ها را گرفتی، دیگر بیشتر تکرارش نکن. تو دیگر رئیسِ جمهوری، نه عامل منویات رهبریِ مسلمین جهان! ایران مسیحی دارد، کلیمی دارد، بهایی دارد، صابئی دارد، زرتشتی دارد، بی‌دین هم، تا دلت بخواهد دارد. تو نمی‌توانی هم منافع ملی ایرانیان را دنبال کنی، هم منافع مسلمانان جهان را. این هرگز شدنی نیست، یعنی خدا هم نمی‌تواند، این دو هدف تضادهایی دارند که یکی بالاخره به نفع دیگری باید برود کنار. خودت بهتر می‌دانی کدام باید کنار برود، و ادامه نمی‌دهم. گفته‌ای انتظارات مردم باید معقول باشد، حق داری بگویی، اما در آن صورت انتظارات تو هم از مردم باید معقول شود! فردا اگر گفتی برق کم است، مردم صرفه‌جویی کنید، ما می‌توانیم معقولانه بگوییم پولش را می‌دهیم، شما موظفید برق ما را تامین کنید! فکر نکنید ترغیب به چنین کاری می‌کنم. همین الان دو ساعت است با وجود گرما، کولر را خاموش کرده و عرق‌ریزان دارم می‌نویسم، تا شاید کارخانه‌ها کمتر تعطیل شوند. ایران کمتر لطمه ببیند. می‌خواهم بگویم ما معقول رفتار نمی‌کنیم، عاشقانه رفتار می‌کنیم. ما به ایران و مردمش عشق می‌ورزیم. تو هم باید همینطور باشی. نه معقولانه! همانطور که در مورد منافع ملی و مردم ایران و جهانِ اسلام گفتم تو باید تکلیفت را با منافع مردم و تقاضاهای قدرتمندان در کشور روشن کنی. نمی‌شود همزمان هر دو را برآورده کنی. مردم باهوش ما خیلی زود تشخیص می‌دهند کدام طرف رفته‌ای. و اگر آنطرف رفتی خودت می‌دانی! صادقانه می‌گویم اگر بخواهی کار بکنی، و اگر قید جهان اسلام و احترام ویژه به علما و مقامات عظما را بگذاری کنار، راه خدمت وجود دارد. به جز باز کردن سریع فضای مجازی، که اگر این کار مهم را نکنی به هیچ دردی نخواهی خورد، دو ماه دیگر باید بروی سازمان ملل. به هیچ پیامی جز پیام مردم که صاحبان کشورند توجه نکن. اصلا تلفنت را خاموش کن! شجاعانه می‌روی با مقامات بالای آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان، بعلاوه چین و روسیه و همه کشورهای مهم جهان، رو در رو و با عزت گفتگو می‌کنی. نگو سیاست‌های کلان، که یک فحش عامیانه نثارت می‌کنم! سیاست کلان اسمش رویش است، اینکه منافع ملی در نظرت باشد، به هیچ قدرتی وا ندهی و از این کلیاتی که همه بلدیم. چه کسی گفته ملاقات و گفتگو با سران کشورهای جهان و مراوده با انها، جزو سیاست‌های کلان است!؟ می‌روی قشنگ و با شخصیت تمام با آقای بابدن دست می‌دهی، می‌گویی آماده‌ای در یک بازی برد برد با او وارد معامله شوی. سفارتخانه‌ها را باز می‌کنید، مثل دو آدم عاقل و بالغ منافع دو طرف را رعایت می‌کنید. می‌دانی بایدن هم تشنه چنین توافقی است تا ترامپ را شکست دهد. گول رفقای داخلی ترامپ دیوانه را نخوری. در برگشت هم ما برایت چنان جشنی خواهیم گرفت که چشم دشمنان مردم ایران کور شود. آفای پزشکیان تازه رئیس جمهور شده‌ای وقتت را زیاد نگیرم، تا بعدا نگویی همه انتظار دارند!! در قبال این بزرگی‌ات، اگر انجام دهی، من هم قول می‌دهم، ما اکثر مردم ایران، در قبال یک قدم تو، دو قدم، اصلأ ده قدم، جلو بیاییم. یعنی اگر سی هزار نفر خواستند علیه سیاست‌های درست تو و عزت ما تظاهرات کنند ما سه میلیون نفری از خانه بیرون بیاییم و جوابشان را بدهیم. ما قول می‌دهیم کلا به خانه برنگردیم، و تا رسیدن به اهدافمان که تغییرات بنیادین در کشور است، دست از تلاش نکشیم. تو فقط بگو مثلا پارک‌های سراسر کشور مانند دانشگاه‌ها امن است و هیچ نیروی انتظامی حق ورود و دستگیری معترضان و دادخواهان را ندارد، ببین چکار می‌کنیم! ما هم قول می‌دهیم از جلوی هر حجاب‌بان که رد شدیم، با تعجب نگاهش کنیم و بگوییم "مگر قرار نشد شما دیگر در خیابان‌ها نباشید" آنقدر می‌گوییم تا آب شوند، خسته شوند، بروند گم شوند، و عزت به خانم‌های کشور برگردد. تنها با یک کلمه و تکرارش. کمکت می‌کنیم بدون هیچ لایحه‌ای آنها جمع شوند. تنها با اقدام ما مردها و حتی نسپاریم به خانم‌های عزیزمان. آقای پزشکیان! تو خیلی اتفاقی رئیس جمهور شدی! اما گاهی اتفاقات اثرات مهمی می‌گذارند. تو باید جدی باشی ما هم که جدی هستیم شاید برای آخرین بار راه تغییرات مسالمت‌آمیز را با هم بپیماییم. و گر نه خودت هم می‌دانی حالا که ما متوجه شدیم ۸۰ درصد کشوریم تغییرات چندان سخت نیست
Show more ...
45 933
1 088
فقط ما آرزو داریم بدون اینکه از بینی کسی خونی بیاید راه بزرگ تغییر و دگرگونی را طی کنیم ما مردم با فرهنگ ایرانیم و تو هم از تبار ستارخان و باقرخان و زاپگاهت آنجاست که امیرکبیر و عباس میرزا آموختند قدرت در دست مردم است نه شاهان! و کاری کردند که نامشان در تاریخ ماند. قدر این فرصت را بدان.
1
0

4_5771497114433492173.mp3

22 938
293
معبد آمون ✍️ رحیم قمیشی شاید برای کمتر کسی شرایط من پیش بیاید، اما تجربه بسیار جالبی برایم بود! در خارج از مرزهای ایران بودم، ویزایم تمام شده بود، به این در و آن در می‌زدم، شاید بتوانم همان‌جا تمدیدش کنم. این بار پاسپورتم گم شد!! حالا علاوه بر اقامت غیر قانونی در هند، اسناد هویتی هم نداشتم. درسم، خانه‌ای که اجاره کرده بودم، خانواده‌ام، همه چیز به طرز وحشتناکی به‌هم ریخته بود. وای اگر پلیسی مرا نگه می‌داشت! دیگر نمازهایم به موقع شده بودند، بعد از هر نمازی کلی دعا می‌خواندم، ختم صلوات و ختم آیت‌الکرسی و هر چه بلد بودم، در ۲۴ ساعت شبانه روز ۲۳ ساعت وقت خدا را گرفته بودم که "پس تو کجایی، چرا به دادم نمی‌رسی، اگر راست می‌گویی به فکر بندگانت هستی"! گذرنامه پیدا نمی‌شد که نمی‌شد. آنهم پیدا می‌شد ویزا نداشتم. وضعیت بد اندر بد بود. خراب اندر خراب! استادم که متوجه در هم ریختگی ام شده بود، خیلی ساده می‌گفت برو همان تمپل معروف شهر پونا، اول خیابان سیمبایسز روود. کافیست بروی و بخواهی، حاجتت برآورده می‌شود. آنقدر با اطمینان می‌گفت که اعصابم به هم می‌ریخت. هفته بعد که مرا دید گفت نرفتی!؟ گفتم نه! شروع کرد از معجزات آن تمپل یا به اصطلاح خودم، معبد آمون گفتن: - ببین رحیم! آمیتا پاچان را که می‌شناسی، او هم وقتی بیماری سختی گرفت آمد آنجا، و خوب شد. توصیه مرا جدی بگیر. برو مشکلت حل می‌شود. می‌خواستم همانجا خفه‌اش کنم. ما یک خدای بزرگتر داریم، خیلی بزرگتر، تمام معبدهای شما یک ناخنش هم نمی‌شود، او مشکل مرا نتپانست حل کند، این خدا کوچولوهای شما، لاکشمی، گانش یا کریشنا چه‌کار می‌توانند بکنند!؟ دو‌ روز بعد از فرط درماندگی و اصرار استاد، صد پله معبد را بالا رفته بودم، کفش‌ها و جواب‌هایم را درآورده، دو زانو نشسته و از خدای معبدشان "گانش" خواسته بودم، اگر تو می‌توانی مشکلم را حل کنی، بسم‌الله. همینجا بگویم هندوها بت پرست نیستند، آنها هم خدای یگانه را می‌پرستند، آن خداهای کوچک‌شان نمادهایی هستند برای پرستش خدا، خیلی شبیه ما شیعه‌ها!" و عجیب آنکه یک روز بعد گذرنامه‌ام پیدا شد، مشکل ویزایم حل شد و مشکل مهم آن مقطع زندگی‌ام به آسانی حل شد. آن وقت‌ها می‌گفتم تمام استغاثه‌های یکی دو ماهه‌ام نزد خدای اصلی، با تاخیر برآورده، و بیخود به نام معبد آمون ثبت شد. یعنی خودم را گول می‌زدم! خیلی طول کشید تا فهمیدم آن خدایی که پاسپورت پیدا می‌کند، پول می‌رساند، مریض شفا می‌دهد، نمره جور می‌کند، رأی اضافه و کم می‌کند، اصلا نماینده و سخنگو در زمین دارد، آن خدا نیست. این کارها را آمون و لاکشمی و کریشنا و گانش بهتر انجام می‌دهند. آن خدایی که من باید به او ایمان داشته باشم اصلا قرار نیست تاوان کم‌کاری‌های مرا بدهد. قرار نیست فقط معجزه بکند. در حالیکه ما بدترین مدیریت را داریم در حالیکه منابع‌مان را هدر می‌دهیم در حالیکه تلاش نمی‌کنیم. فکرمان را به کار نمی‌گیریم، برنامه‌ریزی نداریم، ناگهان موفق شویم و در دنیا نمونه!! آنها که دعا کردند و ختم صلوات گرفتند و استغاثه کردند تا جلیلی رأی بیاورد، باید می‌رفتند معبد آمون. ما هم که یک رأی دادیم یا ندادیم، بگوییم بقیه‌اش را خدا کمک می‌کند. باید کفش‌هایمان را در بیاوریم. دو زانو بنشینیم برابر آن خداهای مجسمه‌ای. آنها چنین حاجت‌هایی را زودتر می‌دهند. آنها اصلا کلی نماینده روی زمین دارند! پول می‌گیرند، هدایت می‌کنند. حاجت برآورده می‌کنند. کارشان همین است. خدای واقعی به ما عقل و اراده و توان داده. خدای واقعی هر دقیقه نمی‌گوید من، من. خدای واقعی نظم طبیعت را به‌خاطر ما به هم نمی‌زند. خدای واقعی در معبدها قایم نمی‌شود!! آنکه پاسپورت پیدا می‌کند. همه چیز را درست می‌کند، بدون دخالت ما همه‌اش دنبال آنست که ببیند خمس‌‌مان را داده‌ایم یانه چه لباسی پوشیده‌ایم چه غذایی خورده‌ایم چه رأیی داده‌ایم حجاب‌مان خوب بود یا نه مطیع کاهنان معبدش بودیم یا نه او خدای جعلی است همان خدای معبد آمون است همان که پاسپورت مرا پیدا کرد!! و البته معنای زندگی را نمی‌توانست به من بگوید.
Show more ...
31 904
329

5_6084735736530079301.mp3

18 214
209
چرا رأی دادن و ندادن، موضوعی اصلی نیست پیچیدگی انتخاب‌های سیاسی را جدی بگیریم وجود دو راه برای مقاومت، اصلی عقلانی است مهمتر از دولت‌ها و قدرت حاکمه، مردم هستند اگر پس از رای دادن یا ندادن، ما مردم به خانه برویم، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. ماندلا هم رئیس‌جمهورمان باشد گفتگویی دوستانه با مخاطبان عزیز دلنوشته‌ها رحیم قمیشی

file

28 657
504
چه خوب شد دکتر برهانی را زندان بردید! ✍️ رحیم قمیشی دکتر محسن برهانی از باسوادترین و شجاع‌ترین وکلا و اساتید رشته حقوق ایران بود. خیلی بی‌ریا و ساده، و دوست داشتنی و با محبت. دوستم که از بند سیاسی زندان اوین آزاد شده بود، برایش می‌گفت، هر کدام از بچه‌ها که از آنجا مرخصی می‌آمد، به محض بازگشت به بند، همه دور او را می‌گرفتیم؛ - از توئیت‌ها و نوشته‌های جدید آقای برهانی چه خبر! و دکتر با خجالت فقط گوش می‌کرد و رنگ صورتش عوض می‌شد. می‌دانستم او برای دفاع از پرونده‌های سیاسی و فعالیتش یک ریال هم نمی‌گیرد. خوب شد او را گرفتید. دکتر برهانی در طول دو هفتۀ انتخابات، برای رأی دادن به دکتر پزشکیان فعالیت می‌کرد. او امیدوار بود پزشکیان اندکی می‌تواند موثر باشد و شما اندکی خواهید فهمید چقدر نزد مردم منفور شده‌اید. ما عده‌ای سرسخت بودیم که می‌گفتیم هیچ امیدی به بهبود نیست و عده‌ای که ذره‌ای امید داشتیم، شاید ته مانده عقلانیتی باقی مانده باشد. خوب شد که او را فردای انتخابات زندان بردید. دو نفر دیگر از دوستان خوبم را فردای انتخابات به‌خاطر پرونده‌های قدیمی به دادگاه احضار کرده‌اید، یکی‌شان مهدی محمودیان عزیز که تازه آزاد شده، آن دیگری آن دوست فاضل و دلسوزم که خواست اسمش را ننویسم. آن دو، جزو تحریمی‌ها بودند. خوب شد دستپاچه آنها را هم احضار کردید. حتما آنها را هم زندان می‌برید! آنها هم جز اعلام اینکه رأی نمی‌دهند کاری نکرده بودند. فقط مردم آنها را می‌شناختند و برایشان احترام فوق‌العاده قائل بودند. بزودی مردم آن نفر دوم را خواهند شناخت. چه خوب شد پرونده برایشان به جریان انداختید، تا شاید زندان‌شان کنید! اگر این کارها را نمی‌کردید، ما از کجا باید متوجه می‌شدیم چقدر سوخته‌اید! هم اکثریت مطلق جامعه انتخابات فرمایشی‌تان را بعد از قلع و قمع شورای نگهبان تحریم کردند، هم باقیمانده مردم، گزینه نظام و ادامه دهنده راه رئیسی را شناختند و با قاطعیت او را شکست دادند. از این بدتر برای شما قابل تصور بود؟! این کارها را نکنید چه می‌خواهید بکنید؟ تا وقتی که دکتر برهانی را با عجله زندان نبرده بودید، خیلی‌ها از ایشان به عنوان گزینه مناسب معاونت حقوقی رئیس‌جمهور جدید نام می‌بردند. خیلی‌ها فکر می‌کردند به پاس اینکه فعالیت داشت تا مردم شاید رأی بدهند، این استاد دانشگاه تهران را فعلاً زندان نمی‌برید. اما چه خوب شد او را زندان بردید و چه خوب شد شخصیت‌های تحریمی را در نوبت زندان قرار دادید، تا ما مردم متوجه شویم کینه شما تمام شدنی نیست. آبرویی برای خود قائل نیستید که از بر باد رفتنش بترسید. و فهمیدیم شما همان‌قدر از آنها که نیامدند رای بدهند کینه دارید، از آنها هم که نگذاشتند گزینه متحجرتان رأی بیاورد خشمگینید. شما از دو طرف باختید. چقدر هوشمندی مردم ایران شما را سوزاند. هنوز بدنتان گرم است. هنوز متوجه نشده‌اید چطور از همه طرف باخته‌اید. میلیون‌ها سلول باید درست کنید! پنجاه میلیون، شصت میلیون آنقدری که شما زندان‌بان‌ها در قفس بمانید و ما زندانی‌ها به شما بخندیم. داستان تازه شروع شده. کم‌کم خواهید فهمید حماسه مردم چه بود! بیشتر از آنچه که فکرش را می‌کردید. لطفا کمک کنید ما بیاموزیم؛ ما همه یک تن هستیم چه آنها که تحریم کردیم چه آنها که به پزشکیان رأی دادیم ما دستجمعی نقاب از شما برگرفتیم و حالا بی‌نقاب باید مقابل ما بایستید نظامی که اساتید دانشگاه و و کلای سرشناس کشور و محبوب‌ها نزد مردم را بی هیچ گناهی زندان می‌برد و شرم و حیا را بکلی قورت داده است...
Show more ...
65 216
1 235
در مهد کودک! ✍️ رحیم قمیشی بیشتر از ۲۰ سال پیش، پسرم را در مهد کودکی معمولی نام نوشته بودم و او داشت برای اولین بار رفقایی پیدا می‌کرد. در عالم کودکی از دوستش پرسیده بود تو بابات چه‌کاره است. که او هم گفته بود بالای من وزیره! آنشب پسرم از من می‌پرسید، اگه اون ازم پرسید تو بابات چکاره است من چی بگم!؟ گفتم پسر عزیزم، هیچوقت در برابر خالی‌بندها کم نیاور، بگو بالای من رئیس‌جمهوره! رفته و گفته بوده، و متاسفانه بیشتر با هم رفیق شده بودند. پسر وزیر و پسر رئیس‌جمهور. گذشت تا در مقطع دیگری دوباره آنها با هم همکلاس شدند. این بار فامیلی هم را یاد گرفتند. او فامیلش زنگنه بود، و پدرش واقعاً وزیر بود! فامیل پسر من قمیشی بود، و پدرش یک بازنشستۀ ساده. تازه فهمیدیم آن پسر ۴ - ۵ ساله دروغ نمی‌گفته، پدرش وزیر نفت کشور بوده. همان موقع یاد گرفتم خالی بندی و دروغ را هم باید به اندازه بگویم و گر نه روزی آبرویم خواهد رفت. من وقتی دیگری را دروغگو تصور می‌کنم، خودم حتما به گناه‌های بزرگترین آلوده می‌شوم. البته این خاطره را نگفتم که تنها بگویم، دروغ‌هایمان را باید کوچک کنیم. گفتم که یادمان باشد هیچ وقت نباید زود قضاوت کنیم. روزی حتماً باید پاسخ قضاوت‌‌هایمان را بدهیم. ساده است بگوییم زنگنه که خودش دزد است پسرانش خارجند، ظریف که خیانت‌کار است، آذری جهرمی کارهایش برای اطلاعات است، خاتمی باعث همه بدبختی‌هاست، میرحسین دستش در خون جوان‌هاست، دکتر تاج‌زاده دنبال قدرت است، دکتر فاضلی دنبال وزارت است، دکتر محسن برهانی عامل نظام است، دکتر ملکیان نمی‌فهمد، دکتر سروش اوت است، کیوان صمیمی بعد از ۱۵ سال زندان دیگر بریده، دکتر پزشکیان آمده تا فقط نظام را نفس بدهد... همه اصولگرایان شخص پرستند و همه اصلاح‌طلبان دنبال منافع شخصی. گفتن همه اینها خیلی ساده است. اما اگر یک جا اشتباه کرده باشیم، چه؟ همگی فشارهای سخت زیادی را تحمل کرده و می‌کنیم. ضربه‌های زیادی از اعتمادمان خورده‌ایم. باتوم خورده، زندان کشیده، تحقیر شده‌ایم. اما برای قضاوت کردن فرصت داریم. هر کسی مخالف نظر ما بود، منحرف نیست! در آخر؛ زمانی از خاطرات جبهه و کربلای چهار می‌نوشتم و می‌گفتم. آنهایی که از صداقت و صریح‌گویی من بدشان می‌آمد اطلاعیه دادند که اصلا رحیم قمیشی جبهه نبوده، کربلای چهار نبوده‌. خاطرات اسارت را که می‌نوشتم گفتند او پناهنده بوده، نفوذی در جبهه بوده، تمام سوابق جبهه‌ام را از پرونده‌هایم پاک کردند، گفتم من نیازی به آنها ندارم. حتی یک روز صدایم کرده و پرسیدند تو که جبهه نبوده‌ای چطور در سال ۶۵ اسیر شده‌ای!؟ به توافق رسیدیم در پرونده‌ام بنویسند؛ اعزام به جبهه ۳ دی ۱۳۶۵، اسارت ۴ دی ۱۳۶۵ و نوشتند، به همین سادگی و به همین تلخی. حالا هم تازگی متوجه شده‌ام این همه سال مطالبی می‌نوشته‌ام همه‌اش نقشه بوده، دادگاه‌هایم صحنه‌سازی بوده‌اند، من نفوذی نظام بوده‌ام، فردای تحولات باید جزو اولین نفراتی باشم که اعدام شوم. من در مرحله دوم انتخابات رأی داده‌ام. سندی بالاتر از این؟ رحیم ذاتش فلان است. او منشأ همه بدبختی‌های ما بوده. روزی که واقعیت‌ها چیز دیگری را بگویند، چقدر سخت خواهد بود متوجه شویم قضاوت زودهنگام کرده‌ایم. اگر تا آخر عمر فرصت جبران اشتباهاتمان را پیدا کنیم!!
Show more ...
34 043
413
اخطار به آقای پزشکیان ✍️ رحیم قمیشی چند روز است وضعیت اینترنت و شدت فیلتر آن، متاسفانه بسیار تشدید شده است. این موضوع برای همه کاربران مشهود و قابل لمس است. مردم انتظار ندارند دولت شما دست به‌کار نشده و هنوز حکم ریاست جمهوری را دریافت ننموده، وزیر ارتباطات شما مستقر نشده، گشایشی در وضعیت افتضاح اینترنت در کشور را مشاهده نمایند. اما اینکه به محض رای گرفتن اولیه شما، وضعیت از قبل بدتر شود، نوعی دهن کجی به مردم و به سخره گرفتن قدرت آنها و شماست. انتظار نداریم فردا صبح مشکل نت حتماً برطرف شود، اما انتظار داریم در حد دو سطر خطاب به کارگزاران دولتی بنویسید؛ "ضمن عذرخواهی از مردم، اختلالات اخیر در اینترنت کشور، به محض روی کار آمدن دولت شما، به سرعت پیگیری شده و تمام افراد دخیل در این اقدام، بدون هیچگونه اغماضی بزودی اخراج خواهند شد." یکی از مهمترین وعده‌های شما بازگشایی فضای اینترنت در کشور بوده است. برای ما قابل پذیرش نیست، حتی اگر نهادهای انتصابی و یا شخص رهبر بخواهند جلوی شما را بگیرند، شما کوتاه بیایید. ما و مردم عجول نیستیم اما یادتان باشد نباید اجازه دهید گربه را دم حجله سر ببرند! در برکنار کردن تک تک افراد دخیل در تجاوز به حقوق مردم، لحظه‌ای نباید تردید کنید. در گزارش دادن به مردم از روند امور کوتاهی نباید بکنید. دلیل برگزار نشدن مصاحبه با رسانه‌ها باید شفاف شود. و گر نه دیوار تا ثریا کج خواهد رفت.
Show more ...
33 790
370
خاطره‌ای از هندوستان ✍️ رحیم قمیشی در شهر پونای هند که شهر دانشگاهی آن کشور بود، چند صد دانشجوی ایرانی، بسیاری با خانواده‌هایمان، همزمان تحصیل می‌کردیم. به همین دلیل تفاوت فرهنگ‌ها و اخلاقیات و خصوصیات فردی دو حوزه تمدنی ایران و هند به‌خوبی خودش را نشان می‌داد. هر چقدر هندی‌ها حسابگر نبودند، ما بودیم! هر چقدر هندی‌ها آرام و مطیع بودند، ما متمرد و ناآرام. هر چقدر آنها الکی خوش بودند، ما جدی و ناراحت. یک روز پروفسور رائو، استادم، که مرد سن بالایی بود مرا صدا زد و گفت؛ رحیم! چرا شما همیشه منتظر بدترین اتفاق‌ها هستید!؟ با تعجب زیاد، آن را انکار کردم. گفتم ما در کشور غریبی هستیم و هر آن ممکن است اتفاقی برایمان بیفتد، شاید به همین دلیل است که فکر می‌کنی زیادی نگران هستیم. قبول نمی‌کرد. گفت ببین، همین روزها قرار است ریاست جدید دانشگاه انتخاب شود. (جالب آن بود که انتخاب رئیس دانشگاه دو سال یکبار به‌عهده اساتید دانشگاه یا روسای دانشکده‌ها بود، نه دولت یا وزارتخانه) می‌گفت چهار پنج نفر داوطلب ریاست شده‌اند، یکی‌شان بشدت مخالف جذب دانشجوهای خارجی است. یعنی دکتر مانیگر. هر دانشجوی ایرانی به من می‌رسد می‌پرسد بالاخره "مانیگر" رئیس دانشگاه شد!؟ می‌گفت او احتمال ضعیفی دارد رئیس دانشگاه شود، اما ایرانی‌ها همه منتظرند همانی شود که بدترین سرنوشت را برای آنها رقم می‌زند!! او راست می‌گفت، من هم همه‌اش فکر می‌کردم حالا که او رئیس دانشگاه می‌شود، اگر شهریه‌ها را بالا ببرد چه کار باید بکنیم. مصیبت نازل نشده، ما برای آن، عزاداری را شروع کرده می‌کنیم! این موضوع اختصاص به ما دانشجوها نداشت. این یک باور غلط بود که در ما نهادینه شده بود، به‌شدت در ایرانی‌ها رایج بود؛ حتما بدترین اتفاق‌ها قرار است برای ما بیفتد! می‌خواست امتحانی بگیرد، اگر نمره نیاوردیم چه؟ می‌خواستیم بلیط قطار بگیریم، اگر نداشت چه! می‌خواستیم رستوران برویم، اگر بسته بود!! نانوا، اگر نان نداشت. آب، اگر رفت... و می‌دانیم کافیست یک روز فکر کنیم شاید تصادف کنیم!! ۵۰ درصد مقدمات تصادف را خودمان چیده‌ایم. باور کنیم برخی خصلت‌های تاریخی که به ما عارض شده، باید کم‌کم دور ریخته شود. قرار نیست همۀ اتفاق‌های بد برای ما بیفتد. قرار نیست هم‌کوپه‌ای ما حتما دزد باشد. قرار نیست بهار و پائیز حتما باران نبارد. قرار نیست رئیس دانشگاه حتما همان بدترین شود. قرار نیست اوضاع حتما خرابتر شود. باور کنیم این یک بیماری جدی است. می‌دانم ۴۵ سال است همه‌اش بدبیاری آورده‌ایم. هر روز حسرت دیروز را خورده‌ایم، همان که بدمان می‌آمده سرمان آمده!! اما می‌توانیم هم، فکر کنیم شاید شرایطی برای خوبتر شدن پدید آمده. نه اینکه همین فردا برندۀ لاتاری شویم. اما تصورات خوب، زمینه‌ساز شرایط خوبند. در جمهوری اسلامی و در حاکمیت دینی تصورش خیلی خیلی سخت است. اما همینکه به بدتر شدن وضعیت فکر نکنیم. حداقل آرامش بیشتری داریم.. نگویید نفسم از جای گرمی بالا می‌آید. اما گاهی باید هندی شویم!!
Show more ...
25 444
467
برنده واقعی انتخابات! ✍️ رحیم قمیشی برنده انتخابات ۱۵ تیر به‌یقین پزشکیان و طرفدارانش نبودند! برنده انتخابات نظام ناکارآمد هرگز نبود! رهبری در انتخابات نمره زیر ده گرفت. اینکه بگوییم همۀ مردم برنده شدند دروغ است. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به‌وضوح بازنده بودند. فعالین سیاسی خارج از کشور هیچ نقش مهمی نتوانستند ایفا کنند. روشنفکران پر‌ادعا در اقلیت محض بودند. برنده واقعی دو دوره انتخابات گذشته؛ "تحریمی‌ها" بودند. این را من ادعا نمی‌کنم، آمار به وضوح می‌گوید. هیچکس حق ندارد این واقعیت را، در لفافۀ بردِ رسمی پزشکیان مخفی کند. درد عمیق جامعه را تحریمی‌ها بخوبی نمایش دادند. ریشه مشکلات را آنها به‌خوبی درک کردند. از سرزنش‌ها نترسیدند. حتی از خودگذشتگی کردند و ۱۵ درصد از نیروهای خود را برای جلوگیری از بحران‌ها و فجایع باند جلیلی، به پزشکیان قرض دادند! تحریمی‌ها قدرت اول بودن خود را در جامعه به اثبات رساندند. همچنان ۸۰ درصد جامعه، اعم از تحریمی‌ها و آنها که مجبور شدند به پزشکیان اعتماد کنند، اکثریت مطلق جامعه هستند. از امروز با جامعه‌ای طرف هستیم که قدرت خود را باز یافته. برنده انتخابات هر تصمیم جدی که بگیرد، از عهده انجامش برخواهد آمد. پزشکیان پایش را کج بگذارد، آن را خواهند شکست. او قول داده اقداماتی را که در حیطه رئیس جمهور باشد انجام دهد. گشایش فضای مجازی، حفظ حرمت و عزت زنان، رابطه حسنه با جهان، تعهد به FATF، بازگرداندن حقوق اقلیت‌ها، دلجویی از صدمه دیدگان حوادث سال‌های گذشته، سامان دادن به اقتصاد، کف مطالبات مردم است. مردم چهار سال تماشا نمی‌کنند، تا در آخر او بیاید و بگوید خواستم ولی نشد! هم آنها که به او رأی داده‌اند هم آن اکثریتی که رأی ندادند و صاحب حق هستند. دیگر تماشاگر نخواهند بود. در انتخاباتی که پزشکیان به عنوان انتخاب دوم مردم (پس از رای به ناکارآمدی اساسی نظام) به قدرت رسید، تنها می‌توانیم امیدوار باشیم، این جماعت بزرگ را ببیند. اگر در راه درست و خواست اکثریت واقعی مردم قدم بردارد ایران با اوست اگر کوتاهی کند پایان چهار سال را نخواهد دید! نه در استخر و هلی‌کوپتر... در دریای مطالبه گری جدی مردمی که خود را پیدا کرده‌اند. در دریای خشم آنها که برنده اول انتخابات بودند و نماینده‌ای نداشتند. و از تلاش برای کسب قدرت در این نظام ناکارآمد چشم پوشیدند. پیروزی دوستان عزیزی که ایستادند، رأی ندادند، و نشان دادند ایران زنده است به آنها مبارک همه آنها که به پزشکیان رأی دادند در صف اول مطالبه گری باید بایستند، و گر نه، با شکست او در عمل آنها هم بی‌آبرو خواهند شد!
Show more ...
55 245
1 390
بماند برای وقت دیگر ✍️ رحیم قمیشی بسیاری از شواهد گویای آنست که آقای پزشکیان برنده انتخابات مرحله دوم شده است. بر خلاف بسیاری از ادوار انتخابات، هیچ شور و شوقی بین مردم به چشم نمی‌خورَد. فردا هم که رسماً اعلام شود پزشکیان برنده انتخابات شد، شک ندارم نه کسی به شادی خواهد پرداخت، نه ماشینی بوق خواهد زد و نه خنده‌ای واقعی بر لب مردم خواهیم دید. شادی بماند برای وقتی که دسته دسته زندانیان سیاسی و عقیدتی مظلوم از زندان آزاد شوند. بماند برای وقتی که حصر ظالمانه میرحسین و رهنورد شکسته شود. بماند برای وقتی که مقامات بپرسند آن ۶۰ درصد که رأی ندادند، آن اکثریت مردم ایران، چه می‌خواستند بگویند؟ نگویند همه‌شان آن روز گرفتار بوده‌اند! بپذیرند تقاضای رفراندوم حق مردم است. شادی بماند برای وقتی که رسماً اعلام کنند دیگر اینترنت بدون فیلترشکن کار می‌کند. اعلام کنند مردم فهمیده‌اند و زشت است ما اینستا و تلگرام و واتساپ و سایر اپ‌ها را از ریشه فیلتر کنیم. بماند برای وقتی که ارزش پول‌مان هر روز بیشتر سقوط نکند. وقتی که هر روز خبر حکم اعدام نشنویم. شادی بماند برای آن وقتی که بشنویم بورس ایران دیگر جای دزدها نیست. سرمایه‌های مردم آنجا نمی‌سوزد. بماند برای وقتی که رابطه ما با جهان عادی شود. جوان‌هایمان در نوبت سفارتخانه‌ها در دیگر کشورها برای مهاجرت نباشند. هر قایقی که مهاجران غیر قانونی می‌بَرد، نیمی از مسافرانش ایرانی نباشند. بماند برای وقتی که قبرستان‌هایمان پر از جوان نباشد. بماند برای وقتی که پدرها از فرزندان‌شان خجالت زده نباشند. بماند برای وقتی که بگویند دیگر نیروی انتظامی برگشته به وظایف اصلی‌اش و گرفتن دزدها، نه دختران نجیب‌مان. بماند برای وقتی که وعده‌ها عملی شوند... نگویند یک نفر همه کاره است، و مردم هیچکاره! شادی‌ را آنها بکنند که به قدرت می‌رسند. ما مردم شادی‌مان دیدن ایرانی سرزنده است. ایرانی سرسبز و سربلند ایرانی آباد و آزاد ما هیچ جشنی برای برنده شدن کسی نداریم تا وعده‌ای عملی نشده!
Show more ...
56 220
1 258
رأی اعتراضی برای فریاد بر سر ظلم برای تحول اساسی برای ایران با کسب اجازه از اکثریت مردمی که در دور نخست انتخابات ریاست‌جمهوری رأی ندادند تا به واضح‌ترین شکل پیام مخالفت صریح خود را به حاکمیت ناکارآمد برسانند. با کسب اجازه از پدران و مادران مظلوم و دردمند صدمه دیدگان حوادث سال‌های اخیر. با کسب اجازه از همه جوان‌هایی که دل‌شان می‌خواهد در کشور خودشان خوشبختی را به آغوش بکشند. به‌عنوان پدری دلسوخته که تنها آرزویش دیدن خوشبختی فرزندانش است. ضمن احترام به همه کنشگرانی که تصمیم به رأی ندادن دارند. ضمن اعلام مخالفت جدی‌ام با حاکمیتی که ایران عزیزمان را به ورطه نابودی کشانده. حال که تمام اجزای حاکمیت بسیج شده‌اند تا به هر طریق نام جلیلی را از صندوق‌ها بیرون آورده و به پایان تمدن ایران و ایرانی اهتمام بورزند. از همه آنها که ایران را دوست دارند از همه آنها که هنوز برای رأی دادن تردید دارند از همه آنها که نگران آینده سرزمینشان هستند می‌خواهم به آقای پزشکیان رأی بدهند من آبروی اندکی دارم، قول‌هایی گرفته‌ام بدون ضمانت، هیچ وعده‌ای برای خودم نگرفته‌ام، اما دلم برای ایران می‌سوزد. نمی‌خواستم رأی بدهم. اما اینک اندک آبرویم را گرو‌ می‌گذارم به عقل جمعی اکثر اندیشمندان و دلسوزانی که می‌شناسم، سر تعظیم فرود می‌آورم و همراه آنها می‌شوم. رأی من به پزشکیان، رأی به نظام نیست. رأی اعتراضی است به ظلم حاکم رأیی است برای اینکه فردا بتوانیم متشکل شویم، و مطالبه‌گری را پاس بداریم. من آمادگی دارم نزد نسل جدید محاکمه شوم، اما به درصدی امیدواری، نه نگویم. اگر روز ۱۵ تیر ماه موج ایجاد شود و پزشکیان با رأی مناسب راهی پاستور شود، از فردای آن روز، تک‌تک مطالبات نسل جوان و مردم سختی کشیده را به همراه شما، فریاد خواهم زد. رأی می‌دهیم و زندانیان سیاسی را آزاد می‌کنیم رأی می‌دهیم و ون‌های مزاحم را جمع می‌کنیم رأی می‌دهیم و ایران را آزاد می‌کنیم. من به دکتر مسعود پزشکیان رأی می‌دهم و از تقاضای تحول اساسی در کشور هرگز دست نمی‌کشم. رحیم قمیشی ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۳
Show more ...
122 305
2 760
Last updated: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio