Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics پانته‌آ وزیری

ساکن شیکاگو هستم. اینجا گوشه امنیست برای فکر کردن. در این پست معرفی درباره خودم نوشته‌ام:  https://t.me/pv44Telegram/468  قوانین گروه:  https://t.me/pv44Telegram/568  پروفایل من در لینکدین:  https://www.linkedin.com/in/panteavaziri  
Show more
19 4590
~0
~0
0
Telegram general rating
Globally
39 600place
of 78 777
7 016place
of 13 357
In category
161place
of 296

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
[قسمت اصلی پیش‌زمینه این داستان در سال تحصیلی قبلی اتفاق افتاده. مانیشا با ریاضی مشکل پیدا کرد. بعد از مدتی که توی خودش نگه داشته بود آمد گفت. دید برخلاف ترسش من عصبانی نشدم. یک سال تحصیلی با هم تلاش کردیم و فراز و نشیب نمره داشتیم....الان هفته اول سال تحصیلی جدید هستیم] توی کافی‌شاپ نشسته بودیم پرسیدم خوب مانیشا امسال برنامه‌ات برای ریاضی چیه؟ برگشت گفت مامان ما رو در مدرسه تست کردند که نقاط قوتمون چیه...و شروع کرد نقاط قوتش رو نام بردن. ریاضی جزوش نبود. در ادبیات واقعا قویه. کلاس پیشرفته میره. مسابقه نویسندگی مدرسه برنده میشه. یکذره هم براش زحمت نداره. در ریاضی برای اون نمره خوبی که گرفت وااااقعا زحمت کشید. از زحمت هم بیشتر...پوست انداخت، چندتا مهارت جدید مجبور شد یاد بگیره تا بتونه مدیریت کنه. منم حرفش رو قبول دارم. آدم قرار نیست توی همه چیز قوی باشه. برگشتم گفتم: مانیشا لیونل مسی رو میشناسی؟ فوتبالیسته. آف کورس که میشناسم. (چشماش رو هم اینجوری کرد 🙄) اوکی. من شنیده‌ام مسی پای چپش خیلی قویه. وقتی میخواد شوت بزنه که گل بشه با پای چپش میزنه. من میفهمم توی ریاضی [به نسبت] جزو نقاط قوتت نیست. منم دارم نمیگم باید حتما همیشه A بگیری. اصلا نمیگم باید کلاس advance قبول بشی. اما ریاضی برای تو مثل پای راست مسی هست. زمانی که مسی وارد میدون مسابقه میشه هردوتا پاش باید قوی باشند. وگرنه نمیتونه بدوه. من نمیگم با پای راستت شوت بزن. میگم پای راستت رو انقدر قوی نگه‌دار که بتونی بدوی. وگرنه پای راستت باعث میشه پای چپت نتونه وارد مسابقه بشه. اما درسته. اون لحظه که میخواهی یه ضربه جانانه بزنی و تصمیمهای مهم بگیری روی قدرتهات تکیه کن. پ.ن. بعد از این مکالمه باز یک مکالمه دیگه داشتیم که در این پست گفته‌ام. کلا انگار پا به پای بچه‌ها باید هی همفکری کرد:
Show more ...
پانته‌آ وزیری
اون روز یه جوری این اهمیت تلاش رو برا مانیشا توضیح دادم خودم جگرم حال اومد. در ادبیات و نوشتن و اینها خیلی قویه. ریاضیش به اندازه اون قوی نیست. میگفت چرا باس برم کلاس تقویتی ریاضی؟ نشوندمش گفت ببین مانیشا.‌‌اگر محور X رو بگیریم تلاش و محور y رو بگیریم نتیجه، شیب این خط میشه استعداد. یعنی استعداد میشه به اندازه یه مقدار تلاش چقدر نتیجه میگیری. حالا فرض کن این خط سیاهه ادبیاته. تو انقدر تلاش میکنی و نتیجه A میگیری. ریاضی استعدادت کمتره و خطش این زیره. هیچ اشکالی هم نداره. هیچکس در همه چیز با استعداد نیست. حالا نگاه کن. اگه بخواهی همون نتیجه رو بگیری ...و خط افقی کشیدم تا رسید به قرمز و بعد آمدم پایین....ببین انقدر باید effort بذاری. دو برابر شاید هم بیشتر. یک سکوتی داره که مفهومش اینه... Damn it! She is right! 😆 دوزاریش قشنگ افتاد. ایشالا برای بقیه زندگیش❤️ نتیجه=استعداد * تلاش البته معادله پیشرفته‌اش شرایط رو هم باید دربر بگیره ما فعلا برای این گروه سنی فاکتور گرفتیم 🌱 پ.ن. ایده شیب از من نیست. از خانوم آنجلا داکورث نویسنده کتاب grit این تعریف رو یاد گرفتم.
6 291
162
اون روز یه جوری این اهمیت تلاش رو برا مانیشا توضیح دادم خودم جگرم حال اومد. در ادبیات و نوشتن و اینها خیلی قویه. ریاضیش به اندازه اون قوی نیست. میگفت چرا باس برم کلاس تقویتی ریاضی؟ نشوندمش گفت ببین مانیشا.‌‌اگر محور X رو بگیریم تلاش و محور y رو بگیریم نتیجه، شیب این خط میشه استعداد. یعنی استعداد میشه به اندازه یه مقدار تلاش چقدر نتیجه میگیری. حالا فرض کن این خط سیاهه ادبیاته. تو انقدر تلاش میکنی و نتیجه A میگیری. ریاضی استعدادت کمتره و خطش این زیره. هیچ اشکالی هم نداره. هیچکس در همه چیز با استعداد نیست. حالا نگاه کن. اگه بخواهی همون نتیجه رو بگیری ...و خط افقی کشیدم تا رسید به قرمز و بعد آمدم پایین....ببین انقدر باید effort بذاری. دو برابر شاید هم بیشتر. یک سکوتی داره که مفهومش اینه... Damn it! She is right! 😆 دوزاریش قشنگ افتاد. ایشالا برای بقیه زندگیش❤️ نتیجه=استعداد * تلاش البته معادله پیشرفته‌اش شرایط رو هم باید دربر بگیره ما فعلا برای این گروه سنی فاکتور گرفتیم 🌱 پ.ن. ایده شیب از من نیست. از خانوم آنجلا داکورث نویسنده کتاب grit این تعریف رو یاد گرفتم.
Show more ...
12 701
416
#پست_موقت مهلت اپلای: بیستم سپتامبر
Visiting International Fellowship
EWRI Visiting International Fellowship application, procedures, past recipients, contact information.
12 834
163
We shall overcome because the arc of the moral universe is long but it bends toward justice. –Dr. Martin Luther King Jr., “Remaining Awake Through a Great Revolution.” Speech given at the National Cathedral, March 31, 1968
11 829
37
تازگیها سعی میکنم در جمله‌بندیهام مثبت‌تر باشم. مثلا به جای اینکه بگم: معیار من برای زمان قهوه خوردن تاثیرش بر خواب هست. برای همین بعد از ظهرها قهوه نمیخورم. پاک کردم و نوشتم: معیار من برای زمان قهوه خوردن تاثیرش بر خواب هست. برای همین بعد از ظهرها سوییچ میکنم به نوشیدنی‌های بدون کافئین‌.
18 442
74
امروز به غایت از گوش کردن به اپیزود اخیر بی‌پلاس راجع به زندگینامه ینجامین فرانکلین کیف کردم. عجیب این آقای بندری راوی خوبیه. برعکس چند روز پیش توی جاده بودیم. بعد از چند اپیزود از پادکستهایی که معمولا گوش میدم گفتم بیام پادکست جدید کشف کنم...بسیار ناموفق بود. روایت و اداره پادکست، ادیت و ویرایشش، و خود داستان واقعا ساده نیست. پادکست خوب چی گوش میدین؟ اول از خودم شروع کنم. English The daily by New York Times منبع عالی برای فهم خبرهای روز‌. هر روز یک تیتر خبر رو میگیره نیم ساعت جنبه‌های مختلفش رو باز میکنه. The wisdom from the Top by Guy Raz مصاحبه با رهبرها -اغلب بیزنس - مختلف. یک اپیزود اخیرش رو که مانیشا هم باهام همراه شد مصاحبه با مدیرعامل کمپانی LEGO بود. داستان اینو تعریف کرد که چطور اوائل سالهای دوهزار این کمپانی رو از ورشکستگی نجات داد. مانیشا و من تصور کردیم اگه این آدم نبود شاید مانیشا نمیتونست در کودکیش لگو ساختن رو تجربه کنه! Work life by Adam Grant اینم مصاحبه با آدمهای مختلفه. آدام گرانت نویسنده معروفیه. اما اگه بخواهین یک کدوم از این دوتا پادکست رو انتخاب کنین من گای‌راز رو ترجیح میدم. فارسی بی‌پلاس توسط آقای علی بندری. معرفی کتابهای عالی با خلاصه خیلی خوب. من چندتا کتاب خیلی خوب رو بعد از گوش دادن به این پادکست خوندم.
Show more ...
22 892
684
ترجمه من: یک یادآوری برای هرکس که نیاز داره بشنوه: ما از تراماهای زندگی رد نمیشیم، بهشون غلبه نمیکنیم. بلکه مجبور میشیم توی زندگیمون براشون جا باز کنیم. با خودمون همه‌جا میبریمشون. یاد میگیریم باهاشون زندگی کنیم. و گاهی علی‌رغم این تراماها رشد میکنیم و به بالندگی میرسیم.
19 590
582
در کامنتهای پست قبل بحث انتخاب رشته داغه. خواننده عزیزی برای انتخاب رشته فرزندشون نظر خواهی کرده بودند. بحث علاقه به رشته پیش آمد. واقعا چقدر مهمه به رشته‌ای که انتخاب میکنیم علاقمند باشیم؟ با توجه به این که ما ایرانی هستیم و محدودیتهای خاص در مملکت داریم و شاید بخواهیم مهاجرت کنیم یا از اونور رشته‌ای بخونیم که اصلا دوست نداریم و ریسک کنیم که زده بشیم... در انتخاب رشته و شغل به نظر من دوتا نکته مهمه: ۱‌. هر شغل یا رشته‌ای یه زمانهای بیگاری داره. اون کارهایی که واقعا کسل کننده و حتی مسخره هستند اما باید انجام بشن. شما بگو تشریح جسد برای دانشجوی پزشکی یا اکسل درست کردن برای دیتا آنالیست. همه آدمها وقتی به علاقه فکر میکنند لحظات ناب و تاپ رو در نظر میگیرند و فکر میکنند "آیا دوستش دارم؟"...اما واقعیت زندگی اینه که لحظات تاپ کم و دور از دسترس هستند و معیار تصمیم گیری نیستند. در عین حال قرار هم نیست آدم همه لحظات زندگیش رو دوست داشته باشه. اما باید مواظب باشید از لحظات سخت متنفر نباشید. بنابراین به نظر من در انتخاب شغل باید معیار این باشه که از بیگاریهای موجود در شغل متنفر نباشید. ۲. کلا به انتخاب رشته و شغل به یک قدم موقت و یک نقطه شروع نگاه کنید. برای پنج سال آینده دارین راه باز میکنید. اگر لینک گزارش رو پیدا کنم براتون میذارم. عمر مفید مشاغل مهارتها الان پنج ساله. یعنی مهمترین نکته اینه که دائم باید از کف کوبید دوباره ساخت. سئوال اینه که کدوم یک از آپشنهای فعلی بیشترین پتانسیل رو داره که برام پنج سال دیگه آپشنهای جدید باز کنه و آیا اون آپشنهای احتمالی جدید با جهت کلیی که من در نظر دارم هماهنگند یا نه‌. موفق باشین. دوستان هم کاش نظر برن بحث باز بشه پخته بشه. 🌱
Show more ...
Skill, re-skill and re-skill again. How to keep up with the future of work
Every five years, your skills are about half as valuable as they were before. Here's how to stay ahead of the career curve.
30 714
549
#پست_موقت
17 474
185
من حداقل هفته‌ای دو سه بار به خودم و تواناییهام شک میکنم. چند وقت پیش یک نکته توی اینترنت خوندم خیلی کمکم کرده. با دست نوشته بودم زده بودم به دیوار، مانیشا برام تایپ کردش 😁 میگه: شک به خودتون راهیه که ذهنتون بهتون سیگنال میده که راجع به چیزی نگرانه و نیاز داره که شما راجع بهش کاری بکنید: ۱. بشینید پیدا کنید که از چی نگرانید. اگر براتون واضح نیست بشینید فکراتون رو بنویسید. ۲. چندتا کار لیست کنید که کمکتون میکنه پیشرفت کنید (نمیگه کامل حل بشه، فقط پیشرفت). نکته اینه که شروع کنید یه کاری راجع بهش بکنید ۳. دائم میزان شک و تردیدی که به خودتون دارید رو اندازه بگیرید. اگر این شک و تردیدتون نسبت به خودتون کمتر شده با همین فرمون جلو برین! من واقعا قدم به قدم انجام میدم و کمکم میکنه از قفل احساسی اون لحظه بیام بیرون دوباره راه بیفتم به کار.
Show more ...
26 416
1 243
امروز توی یکی از جلسات مشورتی خواننده عزیزی پرسیدن "برای مدیریت زمان چکار میکنی؟ آیا از ابزار خاصی استفاده میکنی؟" اگر حتی سه سال پیش بود احتمالا یک مجموعه‌ای از لیست نوشتن، پومودورو، کمتر وقت گذاشتن در شبکه‌های مجازی و اینها رو اسم میبردم. اما امروز یخورده فکر کردم و گفتم من مدیریت زمان نمیکنم. به نظر من مدیریت زمان هدف نیست. بلکه محصول جانبی سه تا فاکتوره: ۱. مدیریت اولویتها ۲. مدیریت انرژی ۳. مدیریت استرس ۱. مدیریت اولویتها مخصوصا وقتی آدم در دهه چهل و پنجاه زندگیه بچه‌ها کوچیکند، پدر و مادر مسنتر هستند، خود آدم ممکنه مشکل و بیماری داشته باشه، توی کار مسئولیتها سنگین شده و اولویتها متعدد هستند. به نظر من در مدیریت اولویتها همونقدر که مهمه شفاف بدونیم چه کارهایی رو میخواهیم انجام بدیم، مهمه که بدونیم چه کارهایی رو هم (با وجود جالب یا نسبتا مفید بودن) انجام نخواهیم داد. حالا این انجام ندادن میشه کلا انجام ندادن باشه یا اینکه بدیم دست کس دیگه‌ای و رها کنیم. در این مورد خوندن کتاب ا به شدت توصیه میشه. یک نکته دیگه هم اینکه اولویت یک موضوع دینامیک و در حال تغییره. در حین این که اولویتهای کلی زندگی و جهت کلیشون مشخصه (مثلا خانواده، سلامت، کار)، واقعیت اینه شرایط دائم در حال تغییره. من میگم آدم همیشه باید برنامه داشته باشه و همیشه آماده باشه برنامه‌اش رو تغییر بده. به تجربه من خوبه آدم اولویت هفته رو با توجه به شرایط مشخص کنه و . ولی بیشتر از یک هفته ممکنه واقع‌گرایانه نباشه. آخرین نکته در تعیین اولویتها و هم اینه که من هیچوقت راجع به اولویتهای کار و خونه و سلامت جدا جدا برنامه نمیریزم چون من یه نفرم و سه نفر نیستم. همه روز با هم، ترکیبی و سیال میرم جلو. ۲. مدیریت انرژی: منظورم اینجا خیلی ساده و ابتداییه. اما ساده از لحاظ سادگی ایده. هرچی سطح انرژی توی روز بالاتر و ثابت باشه آدم کارایی بیشتری داره. خواب کافی و منظم خیلی مهمه. من خودم فوری شیرازه روزهام میپاشه بدون خواب. تحرک مهمه. منظورم الزاما ورزش نیست چون ورزش خودش تعهد زمان و منابع میطلبه. اما تحرک جسمی، پاشدن و راه رفتن بین جلسات، با بچه توپ‌بازی کردن...حتی کار خونه یا راه رفتن حین پادکست گوش دادن. و غذای منطقی خوردن. مثلا شکلات، شیرینی، نوشابه، فست‌فود واقعا تعادل سطح انرژی رو میریزن به هم. یا گاهی زیاد بخوریم بعد سنگین بشیم بیفتیم...هر بدنی متفاوته. خوبه آدم قلق بدن خودش رو پیدا کنه. ایده ساده است اما اجراش آسون نیست و به نظرم خیلی پیوند خورده با موضوع خود مراقبتی و مدیریت استرس که بخش سومه. ۳. مدیریت استرس منظورم از مدیریت استرس - یا شاید بهتر باشه بگم مدیریت تلاطمهای روحی - اینه که کم‌کم یک مهارتی رو در خودمون پرورش بدیم که بتونیم خود-تنظیمی بکنیم (self-regulation ). این نکته خیلی مهمه که از خودمون توقع نداشته باشیم که استرس نگیریم. چون آدمیزاد با مریضی و مقایسه و بی‌پولی و دعوا و ...روبرو بشه تلاطم روحی پیدا میکنه. بلکه نکته اینه که به مرور ابزارهای کوچولو توی جعبه ابزار ذهنمون بذاریم که بتونیم خودمون رو آروم کنیم و توی تلاطم گیر نیفتیم. مثلا بریم ده‌دقیقه راه بریم. بریم مانیکور. با یه دوست یا منتور حرف بزنیم. احساساتمون رو بنویسیم. بشینیم یه گوشه نفس عمیق بکشیم. یه چند روز مرخصی بگیریم. یا لازم شد تراپی بریم، دارو بخوریم. واقعا شرایط رو در نظر بگیریم و از خودمون توقع هرکول بودن نداشته باشیم. در نهایت هم همه اینها و همه راهکارهای دیگه یک شبه اتفاق نمیفته. اما منی که الان ۴۵ سالمه و واقعا دهه ۲۰ و ۳۰ غمگین و پراز چالش درونی داشتم میتونم بهتون اطمینان بدم که اگر شروع به تلاش کنیم و برای مشاهده و شناخت خودمون وقت بذاریم یه روزی به خودمون میاییم و میبینیم خیلی طرز فکرمون و در نتیجه مدیریت شرایط متفاوت شده. به قولی You don't think your way into new way of acting. You act your way into new way of thinking.
Show more ...
پانته‌آ وزیری
یک بحثی مرتب پیش میاد که احتمالا ناشی از اهمیتشه. توی کامنتهای پست پیش هم مطرح شد. من گفتم باز یک پست جدا بهش اختصاص بدیم بازش کنیم: سئوال:سلام پانته آ جان وهمراهان گرامی میشه در مورد مدیریت فضای مجازی ، مدیریت فرد بر زمان مثلا اینستاویوتیوب، یک بحث داشته باشیم . من تجربه خودم بعد از چندین سال سر و کله زدن و الان به تعادل رسیدن با این موضوع اینهاست: یک. گاهی جایی سمی و صدمه زننده است به نظر من باید ترک کرد. یعنی من اگه برام غیر قابل قبوله که تهمت بشنوم یا فحش بخورم خوب کلا ترک میکنم. این خیلی به من کمک کرده. مثال دیگه میشه آنفالو و بلاک باشه. دوم. تنظیم محیط هم مهمه. منم وقتایی که میخوام کارکنم تلفنم رو میگذارم یک اتاق دیگه. یه دفعه اون موقع‌ها که قبل کرونا بود رفتم دادم منشی شرکت گفتم لطفا اینو نگر دار تا آخر روز. سوم. با هر روزی شبِ قبلش روبرو میشم. هر روزی پر از ددلاین و جلسات سخت و کارهای مهم خونه است که گاهی با هم تداخل و تضاد هم دارند. یه سری کارها هم هست که اون هفته باید انجام بشه. اگر من شب قبل بشینم و تقویمم رو بذارم جلوم و ذهنا جلسات فردا رو مرور کنم خیلی کمکمم میکنه. توی یه ورق کاغذ بالاش لیست…
26 336
1 028
سه‌تا پیشنهاد راجع به ایمیل کاری (زبان انگلیسی) یکی اینکه در انگلیسی - حداقل تا جایی که من در آمریکا دیده‌ام - جمله‌ها کوتاه باید باشند. یک ایمیل که مینویسید نگاه کنید ببینید جمله‌تون بیشتر از یک خط، حداکثر یک خط و نیم در ایمیل شده؟ اگر شده بشکنیدش به چندتا جمله. مثال: به جای: As you know ERC is an important KPI and highly impact financial results (as it influences LR), and is reported externally and internally, and is relevant for investors. As you know, ERC is an important KPI. It highly impacts financial results due to its influence on LR. It is also reported externally and internally, and is relevant for investors. دوم. خیلی پیش میاد روسا ایمیلهاشون رو پای تلفن میخونن. اگر فکر میکنین طرف ممکنه اسلایدهاتون رو توی تلفنش باز کنه، یک نسخه پی‌دی‌افش رو هم ضمیمه کنین. میتونی حتی بگین پی‌دی‌اف هم برات ضمیمه کردم که راحت باز بشه. سوم. یک نکته‌ای که اغلب خوبه در نظر بگیریم اینه که در اکثر مواقع بهتره ایمیل طولانی نباشه. قاعده‌ای که من میگم اینه که ایمیل نباید جوری باشه که طرف بخواد هی توی تلفنش اسکرول کنه. مخصوصا اگر رده‌اش از ما خیلی بالاتره، یا مثلا اینترویو میکنه (میتونین اول درفت رو به خودتون ایمیل کنین و توی تلفن نگاهش کنید)...حالا ممکنه بگین یه نکته‌ایه که من مجبورم ایمیل طولانی بزنم. در این صورت من چندتا پیشنهاد دارم: الف. آیا مطمئنید نمیتونید یه جلسه کوتاه بذارید حضوری بگید؟ ب. اول ایمیل بگید این ایمیل طولانیه. ممنون که میخونیدش یا معذرت میخوام اگر سختتونه یا یه چیزی که به خواننده آمادگی ذهنی بده. پ. ایمیل رو منظم کنید که نتیجه گیری ازش راحت باشه. مثلا اگر دارید راجع به پروژه ایمیل بزنید این بخشها رو میتونید مشخص کنید. قسمت اورویو یا خلاصه اول به اونی که رییس بزرگه فرصت میده کل ماجرا دستش بیاد بدون اینکه مجبور باشه همه جزییات رو بخونه Overview Next action (or deliverable) Scope Time line نکته اضافه: تا اینجا خوندید یک پیشنهاد هم امتیاز ویژه 😄...قاعده‌ای که من سعی میکنم سر کار رعایت کنم اینه که اگر موضوعی پیش میاد میبینین هی بین افراد ایمیل رد و بدل میشه و حرف هم رو نمیفهمن احتمالا جلسه کوتاه بذارین موضوع راحت جمع میشه اما توی ایمیل ادامه پیدا کنه باعث سو تفاهم میشه. من خودم میگم پنج‌تا ایمیل شد دیگه میتینگ میذارم. تو ایمیل میگم آقا بیایین تند یه جلسه بذاریم سریع نتیجه گیری کنیم از وقت همه بهتر استفاده میشه. البته این مال وقتیه که همه با هم اوکی هستن و موضوع روتینه. وگرنه رییس بد داشتین یا همکار ناجور همون ایمیل خوبه که داکیومنت بشه 🌱
Show more ...
22 712
380
یک جایی من یک نکته‌ای خوندم خیلی به دلم نشست. گفتم بیام با شما هم درمیون یذارم. میگفت به دخترهای جوون خیلی زود جامعه یاد میده که زیبایی مهمه. معیارهای زیبایی رو بهشون نشون میده. اما چیزی که به دخترهای جوون یاد نمیدیم اینه که زیبایی رو از زوایه مراقبت یاد بگیرن....مراقبت از خودشون. این مراقبت یک نکته ظریفی داره و اونم جهت نگاهه. یک کتاب و نصفی که من فعلا خونده‌ام میگه یکی از اولین اتفاقاتی که برای نوجوان میفته اینه که میخواد بره قبیله‌اش رو پیدا کنه و تعلق به این قبیله دوستاش براش خیلی مهمه. میشه همش چشم که نگاهش به دنیای بیرونه. میفهمه مادر و پدرش خطا دارند، میفهمه جامعه خط‌کش اندازه گیری داره، میفهمه دوستی و تحسین رو باید کسب کرد. اگر بشه در مورد چیزهایی مثل زیبایی به دخترها یاد بدیم که " به خودت هم نگاه کن. به خودت هم فکر کن. بدنت رو بشناس. از بدنت مراقبت کن" بهشون کمک میکنیم در تلاطم دنیای بیرون محور انتخاب رو بگذارند کشف بدن خودشون. این که آدم با بدن خودش در صلح باشه و اداره بدن خودش رو بلد باشه خیلی سرمایه مهمیه. من توی چهل و پنج سالگی دارم متوجه‌اش میشم. یه چندتا مثال ساده که فعلا به عقلم رسیده با مانیشای یازده ساله صحبت کنم اینهاست: - خیلی مهمه که آدم مرتب حمام بره، موهاش شونه زده باشه، لباسهاش تمییز باشه...از بدنش مراقبت کنه. - هرچیزی که تنمونه وقتی مرتبه زیباتره. به جزییات توجه کن. Put together is beautiful - هیچ اشکالی نداره آدم به مد علاقمند باشه. مراقبت یعنی آدم کم‌کم بدن خودش رو بشناسه ببینه چی بهش میاد. اون فشن که بهش میاد رو انتخاب کنه. مثلا مانیشا تو پاهات بلنده شلوار اسکینی خیلی بهت میاد چون پاهات رو جلوه میده. اما من برعکس شلوار دم‌پا گشاد بهم میاد. یا مثلا اگر شنیده باشی من میگم رنگ زرد به من نمیاد اما به تو خیلی میاد چون ما دوتا آدم با بدنهای خیلی متفاوتیم....یا مثلا تو الان قلق موهات دستت آمده میدونی باید حسابی نرم‌کننده بزنی. دیگه فکر نمیکنی بقیه چکار میکنند...همیشه برا موهات این مراقبت رو میکنی.... هنوز فکرام خامه. چون خودم هم تازه دارم متوجه میشم. اما به نظرم آمده این زاویه مراقبت در خیلی جهات در حفظ تعادل نگاه و سلامت روان تاثیر کلیدی داره.
Show more ...
28 742
523
بعد از هفت هفته مسافرت، از در آمدم تو مانیشا این ویدیو رو گذاشت جلوم که بیا اینو ببین خوشت میاد: سخنرانی یکی از یوتیوبرهای محبوبش، ، در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشگاه ام‌آی‌تی (یکی از بهترین دانشگاههای مهندسی دنیا). حالا اینکه بچه انقدر بزرگ شده که ویدیو میده میگه نگاه کن بماند 🥲...گفتم شما هم شاید خوشتون بیاد. مخصوصا اگر در تعیین آینده شغلیتون گیر کردین حرفاش به نظرم درسته. ممکنه به درد همه نخوره اما به درد دانشجوها و جوونها میخوره. (اگر کسی نسخه با زیر نویس فارسی داشت بهم بگین لینکش رو بذارم 🌱)
Show more ...
مارک روبر
مارک روبر (انگلیسی: Mark Rober) مهندس، مخترع، یوتیوبر اهل ایالات متحده آمریکا است. وی بابت ساخت، توضیح و ارائه ابزارک‌های علم به زبان ساده و خودت انجام بده شهرت دارد. او به مدت ۹ سال به عنوان مهندس برای ناسا کار کرده بود که ۷ سال از آن، اشارکت در ساخت مریخ‌نورد کنجکاوی در آزمایشگاه پیش‌رانش جت بود. وی سپس به مدت ۴ سال به عنوان طراح صنعتی برای شرکت اپل کار کرد.
26 048
437
دوستان، یکی از خوانندگان از ایران با من مشکل کاریی مطرح کردند. من هیچ تجربه‌ای در زمینه صحبت ایشون نداشتم. چون من با توجه به اقتصاد اروپا و آمریکا میگم حتما کارت رو عوض کن اما متوجهم این نسخه رو برای اقتصاد ایران الزاما نمیشه پیچید. اما پیشنهاد کردم با شما مطرح کنیم چون میدونم در این جمع خیلیهاتون در زمینه کار حرف برای گفتن دارید. ممنون میشم با همفکریتون کمک کنید. 🙏🌱 **** سلام دوستان امیدوارم حال همگی شما خوب باشه ممنونم از خانم وزیری که این فرصت رو فراهم کردن تا بتونم ازتون برای مشکلی که برام ایجاد شده راهنمایی بخام یه مختصری از مشکل میگم و ازتون در مورد برخورد مناسب با رئیسم به طور خاص و به طور کلی ادمای سمی محل کار راهنمایی میخام! من از تهران انتقالی گرفتم و یک ساله در یکی از شهرستانای ایران متصدی امور مشتریان در یک اداره دولتی ام. هر روزه حجم کار و ارباب رجوع زیادی دارم . با ورودم به شهرستان در واحدی مشغول به کار شدم که با رئیس اون واحد مشکل دارم. رئیس من از صبح که میاد سر کار مرتبا برای همه همکارا پیش روسای خودش گلایه میکنه که خوب نیستن و کار نمیکنن و...فضاسازی منفی میکنه از سمت دیگه مشتریا رو تحریک میکنه برا همکارا در بازرسی اداره  شکایت کنن و .. قسمت دیگه ماجرا اینه که با مدیریت ضعیف ایشون از یک طرف اوضاع اقتصادی و سود و زیان واحدی که ما هستیم بسیار افتضاحه و از طرف دیگر اختلاف بین همکارا نسبت به کل مجموعه ای که کار میکنم پررنگه و همکارا هم با هم در حال یه نزاع پنهان هستن و گاهی اشکار میشه و حتی به  هتک حرمت و برخورد فیزیکی هم رسیده! رئیس به طور مرتب افراد زیر مجموعه ش رو تعویض میکنه...(قطعا بارها قصد تعویض من رو هم داشته که مراجع بالاتر انجام ندادن) این مشکلات رو همه همکارا باهاش دارن و البته من خیلی شدیدتر مواجهم. علت شدیدتر بودن مشکلاتم میتونه این باشه که اطاعت محض نمیکنم و یا اینکه تنها خانم مجموعه هستم و یا اینکه سابقه م نسبت به بقیه کمتره و البته از  همکارانم شنیدم چون کارم رو خوب انجام میدم ،ایشون  قصد تخریب منو دارن ! (همکارام میگن ایشون در همه مقاطع دوران کاری شون همیشه مایه اذیت همکاراشون بوده و کلا در محیط الوده اداری ایران هم با  زیراب زنی  ارتقای شغلی گرفته !) اما مشکل اینجاس تعداد شکایتی های من خیلی زیاد شده و جو روانی منفی بر علیه م شکل گرفته و این مساله ممکنه به اینده  کاریم خدشه وارد کنه و از طرفی گاهی واقعا از حاشیه ها عصبانی میشم و عکس العمل نشون میدم و اعتراض میکنم. از طریق همکاران تهران مداخله کردم و حاشیه ها پیگیری شد و  برای مدتی کوتاه شرایط اروم تر شد. بارها پیش مراجع بالاتر رفتم و بهشون  اطلاع دادم که مشکل دارم و شواهدی که میتونن تحقیق کنن که ایشون مدام مشتریا رو بر ضدم تحریک میکنن و  خاستم که محل کارم  رو عوض کنن! با اینکه بارها بهم گفتند که در جریان مشکلات  هستند و قول همکاری دادند متاسفانه اراده ای برای حل مشکل نیس و معتقدند که  من باید همین شرایط رو تا زمان نامعلومی تحمل کنم ! آزمون ارتقای شغلی رو در یه رشته کاری دیگه با بهترین نمره سپری کردم تا شاید با عوض شدن رشته کاریم بتونم واحدم رو عوض کنم و البته بازم سر جای خودم ثابت هستم! در اخرین مراجعه م به مراجع بالاتر بابت گلایه هام و دست و پا زدنام برا تغییر واحدم مورد انتقاد قرار گرفتم و بهم گفتن  باید اونجا بمونی تا شاید بعدها رئیست رو عوض کنیم!!! سوال من اینه که چطور باید اسیب های کار با همچین رئیسی رو کم کنم؟ چطور و با چه روشی باید در همچنین محیط کاری رو بدون آسیب گذروند؟
Show more ...
26 372
52
من هفت هفته برای کار لندن هستم. در این مدت سر جمع حدود ده روز پرادیپ و مانیشا پیشم بودند و بقیه‌اش تنها بودم. خیلی فکر میکردم که وارسته و فرهیخته شده‌ام و در طی تجربه سالها عادتهای خوب در من نهادینه شده. اشتباه میکردم 😄 به خودم آمدم دیدم هم شلخته‌ام، هم شبها دیر میخوابم، هم ساعتها میشینم جلوی تلویزیون شو و فیلم صد من یه غاز چرند و پرند میبینم، و هم برا خودم یه همچینی غذای آشغالی سفارش میدم تا تهش رو هم میخورم. دقیقا برگشتم به تنظیمات کارخانه و زمان دانشجویی. به پرادیپ گفتم یادته من همش غر میزنم به جونت که وقت تنهایی ندارم؟ الان به این نتیجه رسیدم بهتره تو باشی و منم غرم رو بزنم تا اینکه واقعا کلی تنها باشم.
Show more ...
21 763
88
یه چندتا پیشنهاد داشتم برای اینکه توی اداره جلسه کاری نتیجه بهتری داشته باشید. یه نوع چالش ممکنه این باشه که تازه کار هستید و به موضوع مسلط نیستید. یا اوائل کار هستید و توی جلسات همه از شما ارشدتر هستند. یا ممکنه نسبت به زبانتون اعتماد به نفس ندارید. یا کلا خجالتی هستید و روتون نمیشه حرف بزنید. توی همه این موارد خیلی کمک میکنه که از قبل راجع به موضوع جلسه فکر کنید. به طور خاص سعی کنید ارتباط موضوع جلسه رو با کارهای خودتون متوجه بشید. بعد بشینید با خودتون فکر کنید میخوام از این جلسه چی دستم رو بگیره...حالا باز این میتونه سطوح مختلف داشته باشه. اگر شما نیروی جونیورتر هستید که کارها رو باید انجام بده میتونید فکر کنید "من از این جلسه میخوام جواب چه سئوالهایی رو بگیرم؟". اگر ارشدتر هستید و موفقیت پروژه زیر دستتونه و بخشی از مسئولیت شما همکاری با بقیه است میتونید فکر کنید "نکاتی که میخوام حتما بقیه از من دریافت کنند چیه؟ چه سئوالاتی دارم که جوابش رو لازم دارم؟"...و با خودتون قرار بذارید حتما سئوالتون رو بپرسید. حتی اگه هیچی دیگه هم توی جلسه نگین، اون جلسه پربار بوده. ممکنه وارد جلسه بشین و هزار موضوع دیگه پیش بیاد اما حداقل شما شفاف میدونید میخواهید خروجیتون از جلسه چی باشه و دو قدم هدفمندتر حرکت میکنید. یکی از بهترین مدیران ارشدی که من دیده‌ام جزو تنها کسایی بود که معروف بود قبل از جلسات روسای بزرگ تمام متریال اسلایدها رو میخوند، بعد سئوالاتش رو میفرستاد به اعضای تیمش و در مورد موضوع جلسه اطلاعات کافی جمع میکرد و درنتیجه در جلسه اصلی سئوالاتش عمیق و چالشی بود. همه ازش حساب میبردند و همه براش احترام زیادی قائل بودند. چون منصف و مطلع بود. همین از قبل فکر کردن راجع به جلسات در ایجاد آشنایی کاری هم مهمه. منظورم الزاما نتورکینگ نیست. خیلی وقتا توی تعامل کاری قراره با یک نفر یه قهوه بخورین، ممکنه بعدا کارتون به هم بیفته یا کلا طرف همکارتونه. یه بیست دقیقه وقت بذارید راجع بهش اطلاعات کسب کنید. در حالت سطحی‌تر میتونید از این اشتراکاتی که دارید برای سرصحبت باز کردن و احساس نزدیکی پیدا کردن استفاده کنید. مثلا هردو یه دانشگاه رفتین، یا هردو بچه دارین. اما در حالت عمیقتر ممکنه واقعا به این نتیجه برسین طرف چه جنبه جالبی توی شخصیتش داره که شما فکرش رو هم نمیکردین و اونوقت عمیقا علاقمند بشین که بهتر بشناسیدش....این علاقه واقعی خودش رو توی نحوه حرف زدن و رفتار شما نشون میده. مثال بگم، من امروز با یه آدمی جلسه آشنایی داشتم که قبلا یه دور دیده بودمش و خیلی آدم خشکی به نظرم آمده بود. امروز قبل از جلسه یه چرخی زدم و دیدم در وبسایت دایورستی و اینکلوژن شرکت یک فیلم خوب توصیه کرده بود. یهو دیدم بهش ۱۸۰ درجه عوض شد و جلسه هم خیلی خوب برگزار شد. انگیزه نوشتن این پست هم بعد از همین جلسه ایجاد شد. پ.ن. این کامنت راجع به معادله اعتماد در کار رو هم حتما بخونید. اعتماد ذخیره ارزی روابطه در هر رابطه‌ای.
Show more ...
کامنتهای کانال پانته‌آ وزیری
توی یک ورکشاپی سر کار به ما این معادله رو یاد دادند. معادله اعتماد. صورت کسر این سه فاکتور هستند: اعتبار: این آدم چقدر سواد داره قابل اتکا بودن: این آدم چقدر سر موقع کار تحویل میده نزدیکی: این آدم چقدر با من آشناست و مخرج کسر یک فاکتوره: خود محوری: این آدم چقدر دنبال نفع و حرف خودشه (یا چقدر من رو در تصمیماتش لحاظ نمیکنه) هر کدوم از اینها از یک تا ده امتیاز میگیره. بهترین امتیاز میشه ۳۰ و بدترین امتیاز میشه سه دهم. حالا اگه با یه نفر سر کار مشکل داری، بشین به خودت از دید اون آدم امتیاز بده: فلانی فکر میکنه من چقدر سواد دارم؟ فلانی چقدر میتونه به من تکیه کنه که کار رو درست تحویل بدم؟ فلانی چقدر منو میشناسه؟ فلانی چقدر فکر میکنه من در تصمیمات منافعش رو لحاظ میکنم؟ معمولا خیلی زود مشکل دستت میاد. یه روی دیگه این معادله هم اینه که راحتترین فاکتوری که میشه توی این معادله بالا برد آشناییه. برا همین اگر با کسی سر کار توی جلسات مشکل داری گاهی همینکه برین یه ناهار بخورین و آشنا بشین و اصلا حرف کار هم نزنین توی کار یهو کمک میکنه. برای همین اون پنج دقیقه سلام‌ و علیک اول جلسات و گاهی یه قهوه خوردن خیلی مهمه.
21 578
340
#پست_موقت For whom? The workshop is intended for 25 female PhD students, 10 from Iran, 10 from Turkey, and 5 from the Business Analytics department of the University of Amsterdam. Costs: The travel and accommodation costs will be covered by the University of Amsterdam (with an upper limit per person). Application: You can apply for participation via the link below. You will be asked to upload a recent CV and movitation letter during the survey. Applications are open until August 4, 2023. Notifications will be sent out on 11 August 2023.
Show more ...
The department Business Analytics, Amsterdam Business School at University of Amsterdam, will deliver a one-week Workshop on Analytics for a Better World from 10 September - 16 September, 2023 in Istanbul (Turkey).
23 538
175
دوستان، وقتی کارتازه‌ای رو شروع میکنید سئوال کنید. یکی از بهترین کارآموزهایی که من داشتم هر روز ساعت چهار بعد از ظهر با یه صفحه سئوال دم در اتاق من بود. معلوم بود از صبح رفته هی کار کرده به مغزش فشار آورده الان اومده سئوال میکنه. علاوه بر اون وقتی نیرویی اهل سئوال پرسیدنه خیال من راحته که وقتی سئوال نمیپرسه داره کار میکنه و اوضاعش خوبه. لازم نیست من نگران یادگیریش باشم یا چک کنم ببینم فلان مطلب رو متوجه شده یا نه. سئوال پرسیدن نه تنها انعکاس بدی براتون نداره بلکه نشانه اعتماد به نفس شماست. فقط چندتا نکته رو رعایت کنین. ۱. متواضع باشین. مردم باهوش هستند. فرق سئوالی که برای یادگیری پرسیده شده رو با سئوالی که برای خودنمایی پرسیده میشه همه میفهمن. ۲. منظم سئوال بپرسین: لازم نیست همه سئوالاتتون راجع به شکافت اتم باشه. اما خوبه که سئوالاتتون رو دسته بندی کنین...من یه سری سئوال راجع به کارهای اداری داشتم، یه چندتا سئوال راجع به پروژه داشتم، یک سئوال هم راجع به این کورسی که دارم میگیرم...منظم فکر کردن یک مهارته. ۳. سئوال در ادامه تلاش: سئوال باید نشون بده شما تلاشتون رو کردین...به یه جایی رسیدین که جدیده براتون سئوال ایجاد شده. اما اگر جوری سئوال میکنین که معلومه خودتون فکر نکردین و منتظر جواب آماده هستید وجهه خوبی نداره و اطرافیان رو خسته میکنه. اما از سئوال پرسیدن اصلا اجتناب نکنین. سئوال خوب و پویا پرسیدن میتونه یکی از برگهای برنده یک نیروی تازه‌کار باشه. پ.ن. یه نکته آخر...حاشیه نرین. این پست رو یادتونه؟ برین سر اصل مطلب. حق شماست که سئوال بپرسین:
Show more ...
پانته‌آ وزیری
من دیده‌ام بعضی افراد سرِ کار انگار با سکوت مشکل دارند هی با کلمه میخوان پر بکنند. یکی از اعضای تیمم بود ارائه که داشت هی سر اسلایدها حرف میزد. بهش گفتم فلانی تو سر هر اسلاید باید تصمیم بگیری نکته اصلی که میخواهی بگی چیه. اونو بگو و تامام. اگر سکوت شد دوباره هی شروع به توضیح اضافه نکن چون انگار میخواهی توجیه کنی. سکوت شد سئوال نداشتن میری اسلاید بعد. یکی بود سر کار منتورش بودم. بعد از کمی فیدبک گرفتن از منیجرهای مختلف کشیدمش کنار گفتم فلانی وقتی توی مصاحبه هیییی حرف میزنی این برداشت رو میده که اعتماد به نفس بیجا داری (منحنی کروگر) یا بدتر اعتماد به نفست پایینه. ازت سئوال میکنند سی ثانیه، چهل و پنج ثانیه اصلِ جواب رو بده بعد صبر کن ببین واکنش چی میگیری. سکوت اشکال نداره. شاید دارند فکر میکنند روی حرفت. نکته حرف زدن شد یه دونه دیگه هم بگم. یکی بود میخواست سئوال که بپرسه از اوووووول شروع میکرد توضیح دادن تا به سئوالش برسه. کشیدمش کنار گفتم ببین تو لازم نیست اینهمه توضیح بدی که توجیه کنی سئوالت به جاست. تو توی حوزه خودت متخصصی و حق داری سئوال بپرسی. سئوالت رو مستقیم و موجز بپرس. نترس. پ.ن. منیجرها هم مسئولیت…
28 569
488
دوستان، من برای کار یه مدت لندن هستم. یه قراری بذاریم؟ من ۲۹‌ام و ۳۰‌ام جولای وقتم کاملا آزاده. سی و یکم جولای برمیگردم آمریکا. پ.ن. اگر برای جلسه مشورتی میخواهید تا وقتی این اطرافم حضوری ملاقات کنیم بهم خبر بدین. میتونیم ناهاری، قهوه‌ای وسط روز کاری نزدیک آفیس آلیانز قرار بذاریم‌🌱 پ.ن. ۲. اونایی که دوست دارید در لندن قرار ملاقات بگذاریم لطفا به این کانال موقت جوین بشین که با گفتگوهای برنامه‌ریزی مزاحم بقیه نباشیم 🌱
Dorehami ba Pantea
Sahba invites you to join this group on Telegram.
24 125
32
با سلام به پانته‌آ جان و همراهان این گروه. من اخیرا مدرک دوره leadership and executive coaching رو گرفتم و دوست داشتم خدمات کوچینگم رو به این گروه ارائه کنم. جلسات به صورت هفتگی یا هر دو هفته یک بار برگزار میشه. معمولا هر جلسه حدود ۵۰-۴۵ دقیقه است و روی پلتفرم گوگل میت یا زوم برگزار میشه‌. مراجعین موضوع رو تعیین می‌کنند. هر چه موضوع دقیق تر باشه، جلسه پربهره تر خواهد بود. برای آشنایی با سابقه تحصیلی و کاری من میتونید به لینکدینم مراجعه کنید: در صورتی که علاقمند هستید، لطف میکنید این فرم رو پر کنید: از پانته‌آی عزیز خیلی ممنونم برای ایجاد این فرصت. در صورتی که دوست دارید در مورد فرآیند کوچینگ‌ بیشتر‌ بدونید، اطلاعات مختصری اینجا مینویسم: Coaching is a transformative process that empowers individuals to accomplish their goals. It involves providing assistance, guidance, and holding oneself accountable. A coach can aid in identifying strengths and weaknesses, setting objectives, and devising strategies to attain those objectives. Coaching does not entail dictating what one should do; rather, it involves assisting individuals in determining their desires and facilitating their realization. A skilled coach poses questions, challenges preconceptions, and facilitates new perspectives. An underlying principle of coaching is that YOU have the answers that are most resonant to you and relevant to your life. If you seek to enhance your life, coaching presents an excellent avenue for self-improvement. It can propel you towards your goals, enable you to fulfill your aspirations, and cultivate a more rewarding existence.
Show more ...
Coaching intake form
30 543
122
من یه موقعی میخواستم عادت نخ دندون زدن و کرم زدن رو برای خودم جا بندازم‌. یه شیشه خالی مربا گذاشته بودم دم سینک دستشویی هر موقع نخ دندون میزدم یا کرم میزدم برا خودم یه مبلغ کوچیکی جایزه مینوشتم روی کاغذ مینداختم توی شیشه. به عشق اینکه این مبلغ اعتباری زیاد بشه برم برا خودم جایزه بخرم ادامه میدادم. مبلغش هم ثابت نبود. بعضی شبها که خیلی با کاردک خودم رو جمع میکردم بیشتر مینوشتم که خوشحال بشم. چون اعتبار پولی بود میتونستم هرشب حین نخ دندون زدن خیالبافی کنم که چه چیزی باهاش میخرم. گفتم شاید به کار شما هم بیاد. 🌱
Show more ...
30 311
260
یک نکته: You can control your actions not your emotions یک چیزی رو در رفتار خودم و صحبتهام با افراد مشاهده کرده‌ام و اونم اینه که ماها معادله احساسات و اعمالی که به دنبال اون احساس رو انجام میدیم کاملا وارونه برگزار میکنیم. خیلی وقتها وقتی احساس ناخوشایندی مثل ترس، دودلی، حسادت، خشم رو حس میکنیم سعی میکنیم یا کنترلشون کنیم، از حس کردنشون احساس شرمساری میکنیم، یا سعی میکنیم ازشون فرار کنیم. و اونوقت وقتی یک عملی بر مبنای اون احساسات انجام میدیم خیلی ممکنه که اونو راحتتر رد کنیم. بگیم عصبانی بودم دست خودم نبود. یا یه چیزی بگیم از سر حسادت که دلی رو بشکنیم. یا یک کلاس یا پروژه مهم رو ول کنیم با اینکه میدونیم برای آینده‌مون مهمه. احساسات نه قابل کنترل هستند نه قراره کنترل بشند. احساسات قراره مشاهده بشن. احساسات مثل آب و هوا هستند و اتفاق میفتن. مثل هوا که بعضی وقتها بارونیه، بعضی وقتا آفتابی و بعضی وقتها طوفانی...من و شما هم غمگین، خوشحال یا خشمگین میشیم. چیزی که قابل کنترله اعمالی هستند که ما تصمیم میگیریم انجام بدیم. اگر هوا طوفانیه تصمیم میگیریم بمونیم خونه. اگر خشم زیادی داریم شاید بهتر باشه هیچ‌کاری نکنیم تا بگذره. خشم انتخاب ما نیست. اما عصبانی شدن میتونه انتخابی باشه. اتفاقی که میفته اینه که خیلی وقتها ماها انرژی محدود و ارزشمندمون رو صرف جنگیدن با احساساتمون میکنیم. سعی میکنیم احساس حسادت نکنیم. سعی میکنیم غمگین، خشمگین، یا نگران نشیم. بعد دیگه هیچی انرژی و فضای فکر کردن برامون نمیمونه که اعمالمون رو انتخاب کنیم. احساسات رو مشاهده کنین و رها کنین. روی انتخاب اعمال و واکنشها تمرین کنین.
Show more ...
40 136
752
آدم جوون که هست دائم به جنگ همه چیز میره. لازمه‌اش هم همینه. جوون اگر مبارزه نکنه و به چالش نکشه که همه‌مون هنوز غار نشین بودیم. اما چند وقت پیش احساس کردم بابا، من خسته شدم از بس تلاش کردم این مغزم رو درست کنم که مثلا انقدر راجع به چاقی لاغری فکر نکنه. راجع به کار فکر نکنه. بسه دیگه....دیدین ساعت دیواری یه ربع عقبه چطور میشه؟ بعد یه مدت همه عادت میکنند اون ساعت رو که میخونن یه ربع بکشنش جلو. به نظرم گاهی آدم راحتتره قبول کنه یه قسمتهاییش خرابه. همینه که هست. هر وقت بی‌تناسب سیگنال داد، غر زد، نگران شد من یه ربع میکشمش جلو. وای‌نمیستم با ساعتم دعوا کنم. خرابه دیگه. فدای سرم.
Show more ...
38 653
320
یه چیزی میخوام بگم به درد اونایی که دختر نوجوان دارند میخوره. اینکه من پریود رو چه جوری برای مانیشا توضیح دادم. بقیه خوانندگان اگه خواستین این پست رو نخونین 😊 (مانیشا مرداد میشه یازده سالش). از وقتی بچه بوده من همیشه سعی کرده‌ام موضوعات یه کمی سخت‌تر رو با بازی و داستان برای مانیشا توضیح بدم. مثلا وقتی کوچولو بود با کتاب براش گفته بودم مغزش یه قسمت احساسی داره به اسم آمیگدالا و یه قسمت حافظه به نام هیپوکامپوس و یه قسمت تصمیم‌گیری به نام پریفرانتول کورتکس....بعد وقتی مثلا از یه چیزی عصبانی بود مینشستیم با هم داستان میساختیم که الان آمیگدلا داره وسط سالن پاش رو میکوبه...هیپوکامپوس میخواد بیاد بهش فایل و مدارک نشون بده که "مدارک من نشون میده مامان گفته بود ما باید اتاق رو جمع کنیم" اما آمیگدالا میزنه زیر پوشه همش پخش میشه...بعد پریفرانتال میخواد میانجیگری کنه اما صدا به صدا نمیرسه...سریبلم که مسئول تکون دادن دست و پاست هی میپرسه "بزنم؟ بزنم؟"....خلاصه انقدر میگفتیم و میبافتیم که بچه آروم میشد و میتونست تصمیم دردست بگیره. چون به این روش عادت داره در مورد پریود هم گفتم خانوم رحم خیلی دلش بچه میخواد. خیلی بچه دوست داره. بعد یه روز میره به مغز میگه من دیگه همه‌جا رو مرتب کرده‌ام و آماده‌ام. وقتی ماه تموم میشه و بچه‌ای نیست خیلی ناراحت میشه و از اول باید همه جا رو مرتب کنه و کهنه‌ها رو بریزه بیرون...که میشه پریود. خیلی هم آب و تاب دادم. اینجوری تونستم سر صحبت رو باز کنم که بعد بتونم بگم قراره کی اتفاق بیفته و مراقبتهاش چیه و اینها. علت اینکه نیامدم بگم خیلی اتفاق خوب و مهمیه و قراره تو بتونی بچه‌دار بشی اینه که اون توضیح داده بود که اکثر دخترها نشانه‌های بلوغشون رو دوست ندارند و حتی ممکنه چندششون بشه و اینکه بزرگترها بیان اینا رو رومانتیک جلوه بدند فقط گیجشون میکنه. اینه که خیلی با همدلی باید پیش رفت و احساسات بچه رو محترم شمرد. پ.ن. اولین باری که راجع به بلوغ باهاش حرف زدم دوسال پیش کلاس سوم بود. چون تغییرات بدن برای دخترها زود شروع میشه. پ.ن.۲. این مدل داستان مادر این دوستمون هم قشنگه وبه نظرم شاید از مدل من هم بهتر باشه چون کار رحم واقعا حفاظت از بچه است:
Show more ...
پانته‌آ وزیری
یک کتاب شروع کرده‌ام راجع به مراحل تحولات بلوغ در دخترها. لینکش رو پایین میگذارم شما بگین ترجمه شده یا نه. یکی از نکاتی که میگه اینه که پدر و مادرها باید توجه کنند که یکی از اولین اتفاقاتی که در دخترها میفته اینه که میخوان از بچگی‌شون اعلام استقلال بکنند. مثلا از پدر و مادرشون فاصله میگیرند یا چیزهایی که تا دیروز براشون جالب بوده رو میگن باحال نیست. اما نکته مهم اینه که دخترها نیاز دارند که طبق تایم‌لاین و نیاز خودشون این جدایی رو انجام بدن و هر بچه‌ای با بچه دیگه فرق میکنه. یعنی یه دختر ۱۲ - ۱۳ ساله یه لحظه ممکنه سر آرایش کردن با شما جر و بحث کنه و یه لحظه بعدش عروسک بچگیش رو بغل کنه و بشینه کتاب داستان کلاس پنجمش رو دوباره بخونه. در واقع دخترها نیاز دارند که مرزها رو هل بدن اما وقتی زیادی هل دادند و ترسناک شد بتونند به محیط آشنای کودکیشون دوباره پناه بیارند. بعد کتاب میگه اما اتفاقی که میفته اینه که در دوران بلوغ بدن دخترها ساز خودش رو میزنه. در نتیجه خیلی اتفاق میفته که دخترها ظاهرا مثل بزرگسالها باشند اما خودشون هنوز آماده نیستند. میگه مخصوصا اگر دختری دارید که زودتر بالغ شده بکشینش کنار و بگین ببین درسته…
37 547
541
دوستان، یکی از همراهان این گروه چند سالیه که برامون تقویم سالانه درست میکنند. امسال هم درست کردند و پیام زیر رو هم گفتن من همراهش به شما برسونم: "سلام به همراهان گروه پانته آ سال نو مبارک تقویم امسال هم با تاخیر خیلی زیاد آماده شد. خوشحال میشم اگر از تقویم های پارسالتون عکس بفرستید انگیزه بگیرم و اینکه یه آرزوی خوب برام بکنید توشه امسالم بشه مرسی از همگی 🌷"

1402.rar

30 119
331
من همیشه وقتی میخواستم تاکید کنم که کارها باید داکیومنت بشه از این اصطلاح "" استفاده میکردم. یه روز یه همکاری برگشت تو جلسه گفت نگو. من یه نفر رو میشناختم واقعا رفت زیر اتوبوس. به جاش بگو "ممکنه من فردا لاتاری ببرم نیام سر کار" آقا از اون روز من هر دفعه میگم "فلانی، کارهات رو داکیومنت کن که اگه فردا لاتاری بردی نیامدی سر کار ما گیر نیفتیم"....انقدر خوبه...بلا استثنا اکثر آدمها توی جلسه لبخند میزنند و برای لحظه کوتاهی ما همه میریم در رویای اینکه حالا واقعا شاید بردیم.
Show more ...
پانته‌آ وزیری
Do we pass the bus test? توی مدیریت تیم یک ایده‌ای هست که میگه اگر هر عضو تیم فردا صبح داشت از خیابون رد میشد اتوبوس زد بهش، آیا کارِ تیم میخوابه؟ و اینو بهش میگن فاکتور اتوبوس یا ریسک پرسنل کلیدی. راه مدیریتش هم اینه که هرکاری رو که هر شخصی میکنه حداقل یه نفر دیگه هم در تیم باشه که بتونه اون کار رو با کیفیت قابل قبولی انجام بده. در نتیجه تیمی که با این اصل اداره میشه از کارمندها انتظار داره دانششون رو به اشتراک بگذارند، در کارها مشترک عمل کنند و روحیه همکاری بالایی داشته باشند. علاوه بر تداوم در کار تیم، این نوع کارکردن به آدمها اجازه میده توی کار فعلی قفل نشن و مسئولیتهای جدید رو امتحان کنند و شفاف‌سازی و داکیومنتیشن جزو بدیهی کار کردن میشه. من شخصا فکر میکنم مخصوصا خانومها هم خیلی ریسک پرسنل کلیدی خونه‌شون رو تهدید میکنه. اما برعکس، خودشون میشن اون پرسنل کلیدی. به مادرهای جوونی که تمام کار بچه رو میخوان خودشون بکنند، یا همسرانی که همسرشون رو به اندازه یک مسافرت تنها نمیذارن سئوال من همیشه اینه که "اگر یک روز تو نباشی میخوان چه جوری خودشون رو اداره کنند؟". توی خیلی خانواده‌ها نمیشه واگذار کرد. اما اگر همسر…
31 968
242
جمیع اهداف متضاد چند وقتیه که متوجه شده‌ام تحرکم توی روز خیلی خیلی کمه. با توجه به اینکه از خونه کار میکنم اگر حواسم نباشه یه روزهایی ممکنه سه هزار قدم هم راه نرم. از اونور "یک روز خوب کاری" طبیعتا یعنی یه روزی که نشسته‌ای و حواست پرت نشده و کلی کار انجام دادی. تضاد روزمره این این دوتا برای من شده داستان! سرِ کار . این بخشِ امروز دقیقا در این مورد بود که در دنیای پیچیده امروز، در کمپانیهای بزرگ جهانی خیلی پیش میاد که یک کمپانی دو یا چند هدف کاملا متضاد رو در آن واحد داشته باشه‌. مثلا یک هدفش اینه که پول دربیاره اما یک هدفش هم اینه که آلودگی تولیداتش رو کمتر کنه. و سئوال اینه که چطور باید رهبران این جمیع اضداد رو مدیریت کنند.... نکته‌‌ای که برای من جالب بود این بود که میگفت اتفاقا هدف اولویت بندی بین دو هدف به ظاهر متفاوت نیست بلکه
نگهداری تعادل
بین این دو هدف اصلی است. ارگانیزیشنها وقتی محو میشن که از تعادل خارج بشن. (مثلا سوددهی به بهای نادیده گرفتن وظایف اجتماعی). نکته دوم که برای من جالب بود این بود که تعادل استاتیک نیست و دینامیکه. اینه که رهبران باید با حفظ سیال بودن تفکر و ارزیابی مداوم، این تعادل رو دائم تعریف کنند. روشی که امسال کاربرد داره ممکنه دو سال دیگه به درد نخوره‌ یعنی در مثال ما اگر من باشم و دو هدف خوب کار کردن و تحرک، نباید گیر بدم که حتما باید فلان مقدار ورزش کنم. گاهی تحرک در اون هفته میشه وقتی برنج رو گذاشتی جوش بیاد دور خونه ده‌دقیقه پیاده روی کن. بعد درسش میگه نوع دیگه تعادل، تعادل بین اهدافی هستند که موفقیت در فرصتهای موجود رو ایجاد میکنند با کارهایی که برای خلق فرصتهای آتی باید انجام بشند. مثال از کمپانیهایی که این تعادل رو خوب رعایت نکردند میشه کمپانی کداک باشه که در زمان خودش غولی در صنعت عکاسی بود اما اختراع دوربینهای دیجیتال رو دست کم گرفت و محو شد. مثال از یک کمپانی موفق آی‌بی‌ام هست که از فروش مین‌فریم و سخت‌افزار شروع کرد و الان سرویس و مشاوره میفروشه و کلا از محصول به سرویس تغییر هویت داده. در مورد ما آدمها تعادل بین بهره‌ برداری کامل از دانش و فرصتهای فعلی برای درآمدزایی، با سرمایه‌گذاری (زمان، پول) برای یادگیری یا ارتباطیه که فرصتهای آتی رو ایجاد میکنند. مثلا با ایجاد هوش مصنوعی ممکنه شمای مترجم فکر کنید که پونزده سال دیگه چت‌جی‌پی‌تی نامی کار ترجمه رو انجام خواهد داد. من چه مهارتهایی باید کسب کنم که مسیر شغلی جدیدی با تکیه بر مهارتهای الانم ایجاد کنم‌.‌...برای خودِ من این چالشیه که وقتی سرم شلوغه وقتی برای فکر کردن نمیمونه. نقش اصلی رهبر تعریف purpose و آرمان ارگانیزیشن هست. رهبر برای همه مشخص میکنه که چرا مهمه که در آن واحد ارگانیزیشن به هردو هدف بپردازه و چطور این دو هدف به هم مرتبط هستند. نقش دوم رهبر ایجاد استراتژی برای تخصیص منابع (پول، زمان، هماهنگی درون سازمانی) به محقق شدن اهداف هست. به همین ترتیب نقشِ ما به عنوان رهبر زندگی خودمون این نیست که دائم - بیهوده - تلاش کنیم که همیشه به همه چیز به یه مقدار خاصی برسیم‌. بلکه نقش ما اینه که جهتهای کلی زندگیمون رو تعیین کنیم و در راستای اون جهت سعی کنیم روزمره‌مون ‌تعادل نسبی داشته باشه و در تعریف تعادل واقع‌گرا و به روز بمونیم. کل این بحث برای شخص من خیلی کاربردی بود چون من در زندگی شخصیم خیلی گیر میفتم که حتما در رابطه با خودم، بچه‌ام، همسرم باید به یک مقدار خاصی کار برسم و اگر نمیرسیدم احساس گناه میکردم‌. هیچوقت دوزاریم نیفتاده بود که هدف نهایی حفظ توازن و تعادل بین اولویتهاست.
Show more ...
24 206
264
یک از اساتید زحمت ترجمه بکشه من میذارم این پایین توی کپشن 🙏🌱
17 334
112
نمیدونم چقدر بعد از به دنیا آمدن مانیشا بود اما مطمئنم همون سالهای اول و دوم بود که من و پرادیپ یک سنتی رو ایجاد کردیم که سالی یک بار چند روزی به هم مرخصی میدیم. مرخصی‌اش هم به این صورته که طرف رو به زور میفرستیم بره از خونه و از همه مسئولیتهاش مرخصی بگیره. از همسر بودن، والد بودن، کار کردن، فرزند بودن...بره بنده خدا یادش بیاد اصلا کی بود قبل از همه اینها. خیلی هم کار خاص و گرونی نمیکنیم توی مرخصی.‌مثلا من یه دفعه یک جایی رو پنج ساعتی خونه هتل گرفتم. با ماشین روندم و سه چهار روز هرچی دلم خواست خوابیدم، پیاده روی کردم و تلویزیون چرت و پرت دیدم. یک سالی پرادیپ کلبه اجاره کرد رفت از ستاره‌ها عکس گرفت. من نمیدونم این ایده به درد همه میخوره یا نه. اما برای یکی داشتم تعریف میکردم به نظرش ایده جالبی آمد و گفت هر زن و شوهری ممکنه اوپن نباشند که راحت قبول کنند طرف چند روز میخواد تنها باشه. گفتم سالِ نو، عادتهای نو. مطرح کنم شاید به درد ازدواج شما هم بخوره. ❤️🌱
Show more ...
20 306
452
Last updated: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio