یه دیالوگی بود که هر بار شنیدمش حس کردم که چقدر درسته و چقدر تو زندگیم اتفاق افتاده، میگفت:
«وقتی آدم ی چیز خیلی با ارزش و از دست میده و مدت طولانی به خاطرش ناراحت میمونه ، اگر دوباره چیزیو از دست بده دیگه به اندازه اولین بار ناراحت نمیشه ، شاید حتی طوری رفتار کنه انگار براش خیلی مهم نیست و برگرده به روال قبلی زندگیش ، میدونی آدم بعد از دست دادن ی سری چیزا سِر میشه ، خنثی میشه انگار که تموم احساساستتو از اعماق وجودت با اشکات ریخته باشی بیرون و حالا خالی از احساس باشی…