audience statistics Cinema Betips

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine

..تکثیر میشیم و زاده، با نعره های آماده..

ای‌کاش بزنید، طوری که دیگر بلند نشویم ای‌کاش بزنید و ببُرید و ببَرید ای‌کاش نفس‌مان را بدزدید کاش در گورمان کنید، زیر انبوهی از بتن و ای‌کاش.. ای‌کاش که بزنید‌مان... ما تشنه جنگیم #زن_زندگی_آزادی @Cinema_Betips

من زنده‌ام، هنوز همین جرم منه.. #ابوالفضل_امیرعطایی

به نام اینهمه عشق که اسم شدند به یاد اینهمه برادر که خاطره شدند برای بی‌کرانگی..

سلام من خدا هستم، میگن خرمشهر رو آزاد کردم! کجاست اینجا؟ خبری ندارم ازش.. #زن_زندگی_آزادی @Cinema_Betips

. از طرف من به بچت بگو که شب شروع سوختن شمع بود یکی همیشه قربانی روشن شدن بود بگو.. - مگر می‌توان در قحط‌سال عدل و داد معلم بود، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود..! جاویدنام #فرزاد_کمانگر @Cinema_Betips

نگاهت روشن بود خنده ی تو بی نظیر ترین وطن بود

تا به آزادی راه بسیار است.. اما چرا توقف کنم؟ سبزه‌ی نگاهت درخت شد در آتش خیالم حال رها تر از پروازم چرا توقف کنم؟ "فروغ فرخزاد" #زن_زندگی_آزادی

🔴 اجرای حکم اعدام دست‌کم سه زندانی در زندان قزلحصار کرج. حکم اعدام سه زندانی اهل کوهدشت به نام‌های سعید گراوند، صمد گرواند و شهاب منصوری‌نسب گراوند که به اعدام محکوم شده بودند، در زندان قزلحصار کرج به اجرا درآمد. | ٢٩ اردیبهشت.

#نوید_افکاری⁩: ‏ملت شریف ایران!! سکوت شما یعنی حمایت از ظلم و ظالم... مردم شریف ایران! سعید، صالح و مجید.. مردم شریف ایران دارن دونه دونه میکشنمون

آری.. اینجا سرزمینِ عزاداران است در این دیار عاشق‌ترین‌‌‌ها را می‌کُشند اما غافل‌اند! غافل از آنند که نام هر کدامشان هزاران عاشق دیگر متولد می‌کند. ما که باقی مانده‌ایم، ما که تمام نمی‌شویم... - امروز بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲، سالگرد جاویدنام #جمشید_مختاری که به دست وحوش جمهوریِ کثیف ‌اسلامی در جونقان کشته شد. #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #زن_زندگی_آزادی @Cinema_Betips

سعید، صالح و مجید..

"متهم اظهار پشیمانی نکرد.." - این واژگان ناچیز تر از آنند که عظمت کوه‌ را به تصویر کشند! جاویدنام یلدا آقافضلی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #زن_زندگی_آزادی @Cinema_Betips

شاید از هشتگِ "زمین گرده" اینطور برداشت شود که آری، ما نیز منتظر زمین خوردن و روز شکست آنها هستیم تا بلافاصله بر چوبه دار ببریمشان.. اما خیر، زمین اینطور هم گرد نیست! - دادخواهی یعنی پاسخگو کردن جنایت‌کاران در پیشگاهِ همگان نه آویزان کردن‌شان در پیش چشمانِ همگان. اگر آزادی‌‌خواه هستید و در مسیرِ پاسداشتِ زندگی و عدالت گام برمی‌دارید، بازی با کلمات و عادی‌سازی از "آدم‌کشی" از همین حالا شما را به بیراهه خواهد برد. تمامیِ مادران دادخواه، خواستارِ افشا شدن جزئیات جنایات و ثبت در تاریخ بوده‌اند تا نامِ دشمنانِ انسان، تا ابد یادآور پلشتی باشد و آیندگان با تمامِ توان از ظهور نسخه‌های جدید و جهش‌یافته‌ی این جنایت‌کاران، جلوگیری کنند: هیچ مادر دادخواهی را پیدا نمی‌کنید که با تصویر طناب دار گردِ شهرها چرخیده باشد، بلکه تصویر فرزندش را به‌عنوان تصویر زندگی در دست نگاه داشته است. اگر به‌راستی دادخواهِ هزاران هزار جانِ عزیز که توسط جمهوری نکبت اسلامی قتل‌عام شده‌اند هستیم، نباید طناب دار در دست بگردانیم و به قاتلان‌شان بگوئیم #زمین_گرده. چون پیشاپیش زمین را عرصه‌ی کاشتنِ دار کرده‌ایم و میزهای محاکماتِ عادلانه را به آتش کشیده‌ایم. حذفِ پیش‌‌فرضِ اعدام، برای فهمِ ماهیتِ #دادخواهی ضروری‌ست. - Blackfishvoice @Betips_TV

دو کارگرِ بی صدا را فراموش نکنیم.. #علیه_سکوت

مردم عقب کشیدن.. مردم ترسیدن.. جنبش خوابیده.. همه چیز تمومه.. ووو خفه شید، خفه شید خفه بشید و تماشا کنید دوباره قراره از ترس و وحشت برینید به هیکل خودتون قهرمان‌ها زنده‌ان، قهرمان‌ها همینجان خفه بمیرید.

مردم با ماشین و پیاده در حال رفتن به سمت زندان دستگرد... ‏⁧ ⁩درود بر شرافت و شجاعتتان

آدرس زندان دستگرد اصفهان(زندان مرکزی): جاده ذوب آهن،کنار‌گذر ذوب آهن رو به روی فضای سبز. برای نجات جان صالح، مجید و سعید بشتابید، فرزندان ایران در صف اعدام هستند.

‏بنابر گفته برخی از خانواده‌های پرونده ⁧ #خانه_اصفهان⁩، امشب با اذان صبح، میخواهند جان مجید وسعید و صالح را بگیرند و برخی خانواده‌ها الان درحال رفتن به سمت ⁧ #زندان_دستگرد⁩ (زندان مرکزی) اصفهان هستند. اگر میتوانید با ماشین به آنجا بروید و با ایجاد ترافیک از اعدام عزیزانمان جلوگیری کنید. @t1500tasvir

- توی کمیتهٔ انضباطی دو صفحهٔ سفید دادند و گفتند دفاعت را بنویس. نوشتم:«به عنوان یک شهروند برای لباسی که می‌پوشم حق انتخاب دارم.» از فروردین ممنوع‌الورود شدم تا ابلاغ حکم کمیتهٔ انضباطی. بالأخره ابلاغِ شفاهی کردند: «دو ترم منع از تحصیل(تعلیق) با احتساب سنوات» اتاقِ خواب نداشتیم. ما توی اتاق‌هایِ خانه‌مان هم می‌خوابیدیم و هم همه کار می‌کردیم. یک اتاق داشتیم که یک مکانِ عمومی بود؛ مثل همه‌ٔ جاهای دیگرِ خانهٔ پدری.امپرسیونیسم را با ضرب‌آهنگ تلویزیون خواندم. تابستان که رسیدم به هپنینگ آرت، بردم با پشه‌های توی حیاط و تَرَق تَرَق کولرِ آبی خواندمش.‌ سال اول رتبه‌ام شد ۳۰۰. نه گریه و نه زاری و نه وساطت دیگران رأی خانواده را عوض نکرد. نگذاشتند بیایم تهران و آزمون عملی بدهم. سال بعد کمتر از ۳۰۰ شدم. شب آزمون عملی با بلوز و شلوارِ توی خانه، بی این که کسی بفهمد، از درِ حیاط زدم بیرون و با ماشین داییم تا ترمینال آمدیم و دیگه دِ برو که رفتیم. دو سال، کابوسِ تکراری آن شب را می‌دیدم. هر شب می‌آمدم و هر شب برم می‌گرداندند. توی خنکیِ شب، وقتی که داشتم از یک کوچه‌ی تاریکِ روستایی در سکوت می‌دویدم، «رهایی» برای بار اول توی جانم به راه افتاد و پشت گردنم یخ کرد. با نفس‌ نفس‌ زدن‌های آن شب در تاریکی، سفرِ کمتر از یک روز، با بی‌خوابی و خستگیِ دو سالهٔ ایستادن جلوی سینهٔ برادر و پدر، با اضطراب و وحشت آدمی که شب یکهو از خانه بی‌اجازه زده بیرون، با دهان خشک و بغض، توی حیاط هنرهای زیبا نشستم و باورم نمی‌شد که آزمون عملی عکاسی صد شدم. رتبه‌ام زیر ۴۰ شد. بابا و برادر را پشت سر گذاشتم اما این‌جا تفکیک جنسیتی و سهمیهٔ هیئت علمی و سهمیهٔ شیر مرغ و سهمیهٔ جان آدمیزاد گردن‌کلفت‌تر بود. ماندم تهران. راه برگشتی در کار نبود. این بار هم بی‌اجازه و بی‌اطلاع بقچه‌ام را زده بودم زیر بغل و آمده بودم. دو سال دیگر باز هم آن کنکورِ پر از تبعیض را دادم. دو سال کار کردم، درس خواندم، با گرما و تاریکی و پشه‌های توی حیاطِ پانسیونِ کصافتِ کارمندی تهران کشتی گرفتم، سال آخر کمال‌گرایی را کنار گذاشتم و بالاخره ماراتن با موانع بسیار، بعد از چهار سال به خط پایانِ «الزهرا» رسید. بعد کمیته انضباطی گفتند دو ترم برو مرخصی‌‌. گفتم مرخصی اجباری نمی‌روم. تعلیق کردند. گفتم من بعد از دو ترم تعلیق برمی‌گردم ولی با همین پوشش برمی‌گردم. گفتند آن موقع هم ممنوع‌الورود می‌شوی. به اسم تعلیق اخراج می‌کنند، سر کلاس راه نمی‌دهند آدم را. ما ایستاده‌ایم. که تنها چیزی که از خودِ آزادی زیباتر است، ایستادن برای «آزادی» است. - صفحه سپیده رشنو @Cinema_Betips

#سپیده_رشنو عزیز⁩ بدلیل تن ندادن به حجاب اجباری و بر اساس حکم کمیته انضباطی دانشگاه الزهرا به دو ترم تعلیق از دانشگاه محکوم شد. ‏سپیده سال گذشته طی درگیری ‌در اتوبوس با یک آزارگرِ حجاب دستگیر و بعد از مدتی اعترافات اجباری‌اش با صورتی کبود در رسانه‌های جمهوری اسلامی منتشر شد...

‏این چهل و چهار نفر یا با اتهام محاربه و افساد فی‌الارض مواجهند و در انتظار حکم دادگاه هستند و یا حکم اعدامشان صادر شده است. ‏این ۴۴ نفر تنها بخشی از عزیزان اسیر ما هستند که جانشان در خطر است. ‏⁧ #زمین_گرده⁩ @t1500tasvir

حکم ۳ سال و ۳ ماه حبس #سروناز_احمدی به اجرا درآمد. او اخیرا در آستانه روز معلم، در حالیکه با عده‌ای دیگر برای دیدار جمعی به خانه محمد حبیبی رفته بود، برای بار دوم به همراه همسرش کامیار فکور بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین فرستاده شد. در نهایت حکم پرونده پیشین هر دوی آنها به اجرا درآمد بی‌آنکه فرصت چندانی برای زندگی مشترک پیدا کنند.. سروناز فعال حقوق کودکان، مددکار اجتماعی و مترجم کتاب «انقلاب در نقطه صفر» نوشته سیلویا فدریجی، پیشتر روز ۱۵ آبان به همراه همسرش کامیار، در حالی که نزدیک به سه هفته از ازدواج‌شان گذشته بود، بازداشت شدند. او ۱۶ آذر با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی تا زمان پایان مراحل دادرسی، از زندان اوین آزاد شد. شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران سروناز را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت ملی» ۶ سال حبس محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال و سه ماه حبس کاهش پیدا کرد. او پس از آزادی به قید وثیقه در صفحه اینستاگرمش از روزهای بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین نوشت‌: «من فقط بلدم از زندگی بنویسم، از نور ستاره. سیاهی هم بودا، نه که نبود، خیلی هم سیاهی بود، اونقد که فکر میکنم اگه بیشتر از یه بار سیاهیش رو تعریف کنم دلم میترکه. صبر میکنم برای روزی که وقتی سیاهی رو میگیم دلمون نمیترکه. فقط میگم دیدم که هر جا ستم هست، مقاومت هم هست. زندگی هست. خب اون چشم‌بند و دمپایی و چادر تحقیر‌کننده‌ست. روز اول هم سخته. روز اول ولی مقاومت میشه شکل دستی که از زیر چادر یواشکی میزنه رو پات و دستتو میگیره بدون اینکه اسم همدیگه رو بدونید. یه شب دیگه هم نور میشه شکل گوگوش. میشه صدای تو که نمیبینمت ولی میشنومت. صدای تو که از شهر غریبه بی‌نشونی اومدی، تو که تو زندونم با تو من آزادم. تعریف از خود نباشه ولی آزادی میشه شکل وقتی که مترجم رو به دیوار نشسته ولی خبر بهش میرسه که کتابت منتشره. زندگی میشه شکل تو، تو که اتفاقی توی صف ملاقات میبینمت و بین جمعیت پر از بوسه میشم. بله آقا! من هنوز جوونم و عاشق و هنوز عین بچگیام میخندم. جور دیگه نمیتونم باشم. نمیتونم.» #زن_زندگی_آزادی - منبع @Cinema_Betips

‏امروز تولد عزیزان؛ #نیکتا_اسفندانیِ ۱۴ ساله و #علی_مظفریِ ۱۷ ساله است. جمهوری‌اسلامی نیکتا را در آبان۹۸ و علی را در شهریور ۱۴۰۱ کُشت. - طرف دیگر هم مراسم چهلم جاویدنام #جواد_حیدری را می‌بینیم...! ارتباط مطالب..؟ دریابید #زن_زندگی_آزادی @Cinema_Betips

‏«امشب ساعت ۱۹ با هشتگ ⁧ #زمین_گرده⁩ از عزیزانمان که در خطر اعدام هستند بنویسیم.» @t1500tasvir

آه شاعر، از باران نگو... ببار! #زن_زندگی_آزادی @Cinema_Betips

معلم معترضِ اعتصابی #عاتکه_رجبی امروز بعد از خروج از منزل برای شرکت در تجمع معلمان مشهد، بازداشت شده است. عاتکه رجبی، معلمی که از تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۲ در اعتراض به قتل حکومتی دانش‌آموزان دست به اعتصاب زده‌ و به دلیل پیگیری حقوق دانش آموزان، از شغل معلمی اخراج شد، امروز ۱۹ اردیبهشت، به منظور شرکت در تجمع معلمان در شهر مشهد از خانه خارج شده و متاسفانه در مسیر بازداشت شده‌است. این معلم، طی چند روز گذشته، بارها مورد تهدید قرار گرفته بود. طی اخبار منتشر شده توسط شورای هماهنگی فرهنگیان، پس از بازداشت خانم عاتکه رجبی نیروهای امنیتی به منزل ایشان رفته‌ و آنجا را بعد درهم ریختن تفتیش کرده اند. آنها #آرزو_رجبی خواهر عاتکه را نیز بازادشت کردند. بر اساس گزارشات رسیده عاتکه رجبی در بازداشت اداره‌ی اطلاعات است. عاتکه رجبی بارها در ویدیوهایی اعلام کرده بود که سلاح ترس دیگر اثر خود را از دست داده و هیچ چیز نمی‌تواند اراده او را برای مبارزه برای رهایی کودکان این سرزمین متوقف کند.. #زن_زندگی_آزادی - منبع @Cinema_Betips

شاید بعدِ ما کودکان این سرزمین، تنها در قصه‌های کابوس‌وار نامی از وجود شما بشنوند.. اینکه تصویری از شما نبینند برایمان کافی‌ست باشد تا رستگار شویم.