Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics ♧||❀ اژی مرچ ❀||♧

کپی کردن از آثار ممنوع میباشد❌ نویسنده: باران🍃 ❀ رمان در حال آپ◀  #اژی_مرچ  ❀ رمانهای  #تکمیل  شده رو با  #لیست  سرچ کنید. چنل‌دومم ◀️  @taamjnon  چنل‌سومم ◀️  @RomansBaran3  ❀ چنل ناشناس رمانهای باران☔ جواب سوالاتتون داخل همین چنله⬇️  @nashenasebaran  
Show more
9 9450
~0
~0
0
Telegram general rating
Globally
57 100place
of 78 777
10 470place
of 13 357
In category
3 941place
of 5 475

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Hourly Audience Growth

    Data loading is in progress

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    بیاید ببینیم نوید قرار چه بلایی سرش بیاد. اینجا جوین شید خوشگلا🥺
    331
    4
    × بهت گفتم سمتم نیا بذار تنها باشم. چند بار بهت بگم خوشم نمیاد با یه آلفای مثل تو رفاقت کنم؟ آدامسش رو باد کرد و بدون اهمیت دادن به آلفایی که درحال حرص خوردن بود ترکوندش. - منم علاقه ای به رفیق شدن با آلفای زشتی مثل تو ندارم. اما چه کنم که تایپمی. ناگهانی بود وقتی از یقه ش گرفت و پشتش به دیوار کوبیده شد. + داری حالمو بهم میزنی. این آخرین دفعه‌ست که میگم من قصد ندارم یه آلفارو . پس بذار این دوستی در حد سلام کردن باقی بمونه. دست روی یقه ای که گرفته شده بود گذاشت و خیلی خونسرد برای بار دوم آدامسش رو ترکوند. - منم نگفتم قرار تو منو . رو سرچ کن.❌🔥
    Show more ...
    489
    0
    #شهوت_صـورتی🧸🍼🌸 - شما منو استخدام کنید هرکاری باشه انجام میدم. ابرومو بالا انداختم و پرسیدم: هرکاری؟؟ درو قفل کردم به سمتش برگشتم نگاه خریدارانه‌ای به تن ظریف و کوچولوش کردم: - لخت شو. تنش لرزید و با چشمای درشتش بهم زل زد: - چی.. چیکار کنم..؟ این دختر با تن صدای بچگونه و اندام کوچولوش سرگرمی زیادی داشت: - کار میخوای با حقوق عالی؟ پس لختشو تا همه اینارو داشته باشی..! با تردید زل زد بهم که دستم به سمت دستگیره در رفت: - نه نه صبرکن..!! دستاش با لرزش به سمت لباساش رفت. مقنعه اش از سرش بیرون کشید که موهای طلایی رنگ بلند بافته شده‌اش و چتری های کوتاهش جلوه بیشتری پیدا کرد. دستشو سمت دکمه های مانتوش برد و دونه دونه بازشون کرد. تنها تاپ مشکی زیر مانتوش تنش بود که سینه های برجستشو رو نشون می‌داد. پس لباس زیر نبسته بود و این خیلی بهتر بود لبش به دندون گرفت و با خجالت گفت: - میشه شلوارمو...؟ بین حرفاش دوباره دستم به سمت در رفت که از ترس خیلی سریع شلوارش رو پایین کشید. شورت قرمز توری پاش بود و ممنوعه سفیدش کمی مشخص بود. دست به سینه و منتظر نگاهش کردم: - فکر کنم وقتی گفتم لخت متوجه منظورم شدی!! تاپش از بالای سرش بیرون کشید و شورتش دراورد. نگاهم روی بدن سفید و بدون موش گردوندم ممنوعه صورتی لای پاش وسوسه ام میکرد همین الان کارشو یه سره کنم. اما میخواستم از یه چیزی مطمئن بشم: - بیا اینجا ببینم.... با قدم های چسبیده و اهسته سمتم اومد و با کمی فاصله ازم ایستاد. سرشو به سینه اش چسبونده بود و نگاهم نمیکرد. - روی میز دراز بکش. دستمو لای پاش کشیدم که پاهاش بهم چفت کرد. دستوری و با اخم ریزی بین ابروهام گفتم: - از هم بازشون کن. به حرفم گوش کرد و سریع پاهاشو از هم فاصله داد. با انگشتام ممنوعشو از هم باز کردم. سرمو کمی خم کردم تا بتونم داخلشو ببینم. با دیدن پرده اش لبخندی زدم. سیلی آرومی به بدنش زدم و گفتم: - میتونی بلند شی دستم از بالای سینه اش سمت پهلوهاش کشیدم: - از این به بعد هرموقع من گفتم و هرجا که بودیم باید در اختیارم باشی! منم در عوض حقوق خوبی بهت میدم تا بتونی هزینه دانشگاهتو بدی خوبه؟
    Show more ...
    1 081
    0
    کاکا وی پی ان. فیلترشکنی برای اینترنت ایران 🗿 🌟شروع قیمت ها از ۱۰۰ هزار تومان🌟 یک گیگ هدیه و آموزش اتصال در ربات ما 🎁 بهمراه تست اتوماتیک سلامتی سرور ها. نهایتا 15 دقیقه قطع میمونید. 🦾 @KakaVPN @KakaVPNBot رضایت مشتریان: @KakaTrust
    693
    0
    باورم نکردی آخر ..

    10000000_798483608280646_1403654485168264874_n.mp4

    810
    2
    - شوهرت تو تخت عالیه خورشید جون! شنیدن این حرف پشتِ تلفن واقعا درد داشت. - ببین دیشب همینکه رسیدیم هتل گفت فقط لباساتو در بیار دیگه نگم برات تا صبح چیکارا کردیم! گفت تا حالا باهات نخوابیده، چه قدر تنگی تو دختر، شل می‌کردی الان باهات سر سفره عقد بود. خورشید به خودش توی آینه نگاه کرد این لباس عروسِ کوفتی را باید از تنش در میآورد. تنش می لرزید، زن از پشت خط خندید و گفت: - مهمونا رفتن؟ آخی عزیزم! حتما خیلی خجالت کشیدی! ولی ببین خودکرده را تدبیر نیست این دوماد شاخِ شمشاد الان دیگه شوهرِ منه... زنی وقیح! که دوستش بود به او خیانت کرده بود. اشک هایش را پاک کرد و زن با قهقهه ادامه داد: - باید قطع کنم گلم! مهیار الان تو حمومه منتظرم! دیر کنم ناراحت می‌شه... ماشالله چه کمری هم داره خورشید جون بد کاری کردی استفاده نکردی! بوس به چشمات که می‌دونم الان خیلی گریه کردی... بای! تلفن را قطع کرد... صدایِ داد و بیداد از بیرون اتاق می‌آمد. خورشید که خودش را به سالن رساند، مرد جوان عصبانی را دید که همه را کنار می‌زد تا به خورشید برسد... اخم هایش در هم بود و طلبکار داد زد: - تو زن اون حرومزاده‌ای؟! خورشید با حرص گفت: - من زن کسی نیستم... به سفره عقد اشفته اش اشاره کرد و گفت: - می‌بینی که! فردین زیر لب غرید: - اون حرومزاده ای که با مادر من رفته گ الان کدوم گوریه؟ همه با تعجب به فردین نگاه می‌کردند و خورشید با بغض گفت: - از مادرت نپرسیدی کجان؟! پیش پات بهم زنگ زد، گفت الان هتلن! مثل اینکه شب خوبی رو هم سپری کردن... رگ گردن فردین بیرون زده بود از فرط حرص..‌ دست خورشید را کشید و حینی که او را دنبال خود می‌کشاند پرت کرد توی اتاق و در را بست و قفل کرد! با عصبانیت داد زد: - فکر کن ببین کدوم جهنمین! وگرنه همون شبو اینجا واسه تو میسازم...!
    Show more ...
    684
    2
    -داداشم می دونه هر شب زیرم جر می خوری و می گی تا دسته فرو کنم توت؟ مهسا لب های قلوه ای آصف را نوازش می کند و برجستگی اش را از روی شلوار می مالد! -تو هم که بدت نمیاد عشقم... می دونی که فقط واژن من تحمل کلفتیتو داره! این را می گوید و سپس دست آرشاویر را روی واژنش می گذارد! -آه ببین برای تو خیس شده آصف... می تونی به خاطر داداشت از این بهشت بگذری؟ آصف حس می کند که آلتش سیخ می شود و نزدیک است که شلوارش را پاره کند. -اگه با سکس دهانی بتونی راضیم کنی، امشب از خیر جر دادنت می گذرم توله! ساحل لبخند لوندی می زند و جلوی پایش می نشیند، زیپش را باز می کند و آلت کلفت مرد با رگ های برجسته اش را داخل دهان می کشد! -آه... زبونت داغه توله سگ! موهایش را چنگ می زند و تلمبه های وحشیانه اش را به ته حلق دخترک می زند! -خوب حال می دی زنداداش سکسی! آبش را روی صورت دختر خالی می کند و با گرفتن موهایش بلندش می کند. -برو رو تخت لنگاتو بچسبون به هم بده بالا! مهسا این بار با ترس می گوید: -اون جوری می میرم از درد آصف! آصف حشری شده با عصبانیت روی تخت پرتش می کند و پاهایش را بالا می دهد. وازن تنگ و خیسش را در ان حالت از نظر می گذراند و خودش را با او تنظیم می کند. خودش را با او تنظیم می کند و یک ضرب واردش می کند. میان رحمش کمر می زند و هر لحظه شدت ضربه هایش را بیشتر می کند جوری که تخت صدا می خورد. کلاهک آلتش را در می اورد و با ناله ی بلندی روی سینه ی دخترک آبش را خالی می کند که همان لحظه در باز می شود و صدای شوکه ی برادرش: -اینجا چخبره؟! مهسا دختری هرزه که همزمان با دو تا داداش رابطه داره... اون قراره زن آرشاویر یعنی داداش بزرگه بشه اما از آصف، برادر کوچکتر حامله می شه و آرشاویر اونو بچشو .........❌🔞
    Show more ...
    -
    675
    0
    بیام با یه اشاره :'))))))))))))

    44933209_924453158788231_2962811528975752908_n.mp4

    831
    3
    #پست1 عصبی از دیدن چاک سینه هایم توی آینه، که با این لباس سفیدِ عروس، بیش از حد توی چشم میزند، میغرم: -من این آشغالو نمی‌پوشم! میکاپ آرتیستِ اختصاصی سعی میکند با لبخندِ ملایم مضحکش آرامَم کند: -خیلی بهتون میاد غوغا جون! چرا می‌گید آشغال؟ جوابش را نمی‌دهم و با حرص دستم را دو طرف یقه ی دکلته ی پیراهن میگذارم. سعی میکنم پیراهن را روی سینه‌هایم بالاتر بکشم، اگر بشود! صدای مردانه ‌ی پر تمسخر نجم را می‌شنوم: -بهت خیلی میاد بلوبری! طعنه‌ی توی کلامش آتشم می‌زند با حرص می‌غرم: -نصفه ممه هام بیرون افتاده، چیش بهم میاد؟! چشمهای آرایشگر قد پیاله میشود! بدتر از آن، نگاه بهت زده ی مرد است که به وضوح حسش میکنم! و صدای مردانه ی آرامش: -عفت کلام داشته باش عزیزم! با خنده ی پر حرصی برمیگردم و صاف نگاهش میکنم: -چیه؟ تا حالا اسم م.مه به گوشِت نخورده؟! انگار اصلا انتظار این جواب را نداشت، که حالا ناباور خیره ام است! با تکخندی سر تا پایش را از نظر میگذرانم و البته که... هیچ نقصی پیدا نمیکنم. اما خب... - آقای سر تا پا ادب و کلاس و شخصیت و شعور... تا حالا اسم اجزای بدن به گوشِت نخورده؟! خودت نداری؟ یا نمیدونی چی ان؟ میخوای خودم باهاشون آشنات کنم؟ میخوای یادت بدم آقای رضاییِ چشم و گوش بسته ی صفر کیلومتر؟!! صورتش جوری در هم میشود که کارد بزنی، خونش درنمی آید! زن آرایشگر با خجالت زمزمه میکند: -خاک به سرم! راضی از به هم ریختنِ اویی که حالا لبخند پرتمسخرش جمع شده، قدمی به سمتش برمیدارم. بدون توجه به زیپ بازِ لباس عروس و چاک سینه هایی که زیادی توی چشم میزند، میگویم: -اگه تو دهنم فلفل نمیریزی، باید بگم که این دوتا... دستم را روی سینه هایم میگذارم: -اسمشون ممه ست! فک خوشگلِ مردانه اش جوری فشرده میشود که هرآن ممکن است بشکند! قدم بعدی جلوتر میگذارم و ادامه میدهم: - درست روبه رویش می ایستم و با تکخندی، خیره به چشمهای میشی و خشنش که حالا آماده ی انفجار است، زمزمه میکنم: -یه سری هام که مثل تو کلا صفر کیلومترن، احتمالا بهش میگن بالاتنه! چشمهایش سرخ می‌شود. خجالت کشیده یا عصبانی ست؟ چیزی که در من تعریف نشده، خجالت است! توی چند سانتی صورتش پچ میزنم: -لابد به کلوچه هم میگید پایین تنه! نگاه به خون نشسته‌اش بین چشمان آرایش کرده ام جابه‌جا می‌شود. کجخند پرتمسخری تحویلش می‌دهم و اشاره‌ به پایین تنه‌اش می‌کنم. -به دم و دستگاه خودت چی می‌گی؟ لابد ناناز! ناناز کوچولو... یا نجم کوچولو!! فقط این را می‌فهمم که نفس نمی‌کشد. نگاهش از من می‌گذرد و یک نگاه کوتاه و آتشین به آرایشگر می‌کند. آرایشگر جوان همان دم به خود می‌آید و به ثانیه نمی‌کشد که از اتاق بیرون می‌رود! با بسته شدن در، نگاه او به سمت من می‌چرخد. این نگاه یعنی... دخلت آمده غوغا! قلبم پایین پایم می‌افتد، ولی... سرکش‌تر از آن هستم که پیش این مردِ چشم میشیِ برزخیِ سگ‌اخلاقِ سردِ زیادی های‌کلاس، کم بیاورم! با نگاه طلبکار و مغرورم ادامه می‌دهم: -دلم نمی‌خواد م.مه‌هام رو تو و هیچ احدی ببینن ناناز کوچولو! ناگهان بازویم را محکم می‌گیرد قبل از اینکه به خودم بیایم، با خشونت برم می‌گرداند! بی‌اراده نفسم قطع می‌شود! دم گوشم با کینه و حرارت زمزمه می‌کند: -بی‌ادبی نباش بلوبری... در شأن من نیست که خانومم تا این حد دهن پاره و بی‌تربیت باشه! آتش می‌گیرم از غرور و خودپسندی و ادبش! - شأن‌تو سگ بِگا... قبل از اینکه جمله‌ام تمام شود، دستش را محکم‌تر به پهلویم می‌فشارد: - می‌دونی که تحملت چقدر برام سخته؟ می‌دانم! لعنت بهش... خوب می‌دانم! با زهرخندی می‌گویم: -تو این یه مورد تفاهم داریم گویا! و مثل سگ دروغ می‌گویم! من اصلا قصدم سیریش شدن و چسبیدن به اویی‌ست که تحملم را ندارد!! هرچه بیشتر نتواند تحمل کند، بیشتر سیریش می‌شوم، تا بیشتر اذیت شود! -به هرحال این هدیه‌ی ناقابل پیشکش شما شده جناب رضایی! اگر خوشت نمياد، می‌تونی تا دیر نشده پس بفرستیش! انگشتهای مردانه‌اش کم کم از شانه‌ام سر می‌خورند... تا ترقوه و سپس... نرمی بالای سینه‌ام! مات و بی نفس نگاهش می‌کنم. می‌خواهم دستش را پس بزنم، اما با لحظه‌ای بعد، انگشتانش درست روی نرمیِ سینه‌‌ی چپم کشیده می‌شود. -عادت به پس فرستادن هدیه ندارم، حتی اگه ارزش نداشته باشه... تحمل نمی‌کنم و متنفرتر از او می‌غرم: -پس دست کثافتتو از رو سینه‌م بردار، قبل از اینکه ناناز کوچولوت راست کنه و یادت بره که حالت داشت ازم به هم می‌خورد! گستاخی‌م متحیرش می‌کند! اما کم نمی‌آورد و فشار محکمی به سینه‌ام می‌آوردو... شروعشه😍 و ادامه:
    Show more ...
    آغوش باران‌زده☔️شیرین‌نورنژاد
    طنز و عاشقانه با کلی ماجرای هیجان انگیز🥰 دوتا دیونه درست ضد هم! دختر تتوآرتیست وحشی که یه لحظه آروم و قرار نداره و آقای خشک و سرد و مغرور، که انضباط و ادب از اصول اولیه‌ی زندگیشه! وای از روزی که این دوتا مجبور بشن همدیگه رو تحمل کنن😱 هفته‌ای 6 پارت 😍
    1 070
    4
    سکـــــسِ محـــــارم 🔞💦 تند تند تو تلمبه میزد. زیر گوشم گفت: داری زیر کی جر میخوری !؟ با درد نالیدم:زیر تووو ، زیر داداشم دارم جر میخورم! تا اینو گفتم جری تر شد و سرعت هاشو زیاد کرد و....🔥💦 _حالا دیگه کارت به جایی رسیده که از دستور من سرپیچی میکنی #هر_زه#هر_زه !؟ با گریه نالید : +گوه خوردم ببخشید داداش! پرتش کردم رو تخت دست و پاشو بستم و *لدو برداشتم و بدون اینکه بهش چیزی بگم . سریع فرو کردم توی از حرکت ناگهانیم گرفت جیغش به هوا رفت ...🔞💦 همزمان که روشن کردم تا توش تلمبه بزنه منم از پشت شروع کردم با دست تو تند تند زدن. از پشت روش خم شدمو *نه های بزرگ و تو مشتم گرفتم و بهشون دادم. 💦 با حرکت بعدیم منم رفت به هوا. اون خیلی بود و من خیلی از این تنگی میبردم...🔞💦 دستمو در اوردم و فلفلی رو یک ضرب وارد کردم جیغ بلندی کشید سریع رو رودهنش قرار دادم🛑❌ پاهاشو باز کردم و  سرعت **لدو بیشتر میکردم با دستم شروع کردم به مالیدن کردم نگاهی بهش انداختم که افتاده بود رو و داشت...🔥🔞💦 سکــ🔞ـــس خشن بردگی خواهر برادری🔞⛓ شکنجه همراه با سکـ🍆ـس 💦👅🔞⛓
    Show more ...
    -
    798
    1
    - سایز کاندومی که میزنی چنده؟ امشب خودتو پارسیا دوتایی جریم بدین🫦💦 صدای بمش بدتر باعث میشه - 27 مال من، پارسیا سایزش چنده بیب؟ با هل و والا دست روی می کشم - نمی دونم فقط می دونم ! هومی میگه و دستش روی کو*نم می شینه - عقبت امشب مال منه؟ خودم رو بهش می چسبونم و تکون میدم میشه - شاید از جلو بهت دادم! تنمو بهش می مالونم که عرق کرده میگه - از جلو میخوام! فاک چه گرمه... دستم رو روی میذارم - هی امشب نوبت منه! جلوش مال منه... پوزخندی میزنه - امشب جمعه‌اس ! یهو هیجان زده از دوتا که قراره جرم بدن جیغ می کشم - جوون منتظر کلفتاتون هستماا! پاهامو بالا میدم و توی دیدشون قرار می گیره - نیم ساعت پیش شیو کردم تر و تمیز آماده کردن! پارسیا جلو شلوارش رو پایین می کشه - راند اول مال منه! همینکه میخواد فرو کنه اون یکی میغره - من بشینم با نگاه کردن به سک*ستون جق بزنم؟ یهو پارسا متفکر میگه - میتونه دوتامونو از جلو تحمل کنه؟ روی زمین دراز کشید و روی تنش خم شدم که داخلم شد - اییی... با فرو رفتن آل🍆ت پارسیا داخل بهشتم جیغ زدم - اوف چه تنگه! جفتشون همزمان شروع کردن تلمبه زدن که...💦🔞 اوه اوه🔞⛔️ تیارا لیتل سک*سی یه خلافکار و پلیس میشه و هر شب با جفتشون سک*س می کنه🍑💦🔥 🍼🎀
    Show more ...
    730
    1
    پارتهای جدید رو چک کنید.
    2 602
    1
    اینجا جوین شید خوشگلا🥺
    2 694
    7
    سکس شوگرددی ۳۸ ساله با دختر ۱۸ ساله💦❌👅بیا تو بخونش👇🏾 مخصوص شبای جمعه🤤💦

    animation.gif.mp4

    1 733
    3
    #part3 _ شل کن که اگر‌ نکنی، بدجور پاره می شی! نگاه اشکیش رو بهم دوخت و به التماس افتاد دوباره... این بدن کوچولو تاب و توان مردونه بزرگ منو نداشت  به ناچار کمی تف به ورودی سوراخش زدم و با یه فشار کوچولو صدای جیغش بلند شد... پوزخندی زدم و گفتم: _ هنوز خیلی زوده کوچولو... خیلی زود! نوک سینه اش رو توی دهنم کشیدم و پر‌سر و صدا شروع کردم به مکیدن و به سختی تا سر مردونه ام رو فرستادم داخلش.... جیغش بلند تر شد و صداش همه خونه رو برداشته بود! بی اهمیت بهش خودمو بیشتر و بیشتر فشار دادم  و یهو تا ته مردونه ام رو کردم داخلش ...
    Show more ...
    1 863
    1
    تو عشقشو داری بگی ینفرو داری که دنبالته بهش محل نمیذاری عشقشو داری بگی یه آدم خوبی از آدم بودن فقط اسمشو داری ..

    167283995_1242815823031476_3893763633477713444_n.mp4

    1 498
    11
    ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ _الان یه ماهه پریود نمیشی، همین الان زنگ زدم قیم‌ات بیاد دنبالت تا تکلیفت معلوم شه! تیدا فین فین کنان میگوید: _بخدا خانم مدیر من کاری نکردم، این ماه قول میدم ماهانه شم! مدیر پوزخند می زند و با ابروهای نازکش سر تا پایش را برانداز میکند: _داری کیو خر میکنی دختر؟ شرط مدرسه این بود که کسی نفهمه صیغه شدی! تیدا به زیر گریه میزند. اگر سلیم میفهمید او ماهانه نشده پوستش را می کَند! فقط یک شب قرص نخورده بود و این گند بالا آمد! سلیم که به داخل اتاق میاید تیدا با دیدنش به سکسکه می افتد. مدیر با عصبانیت تشر می زند: _شما قول داده بودین کاری به این بچه نداشته باشید این بچه یکماه ماهانه نمیشه، این بود قولتون؟ سلیم سینه ستبر می کند و نگاهی ترسناک به سمت تیدا روانه که بیچاره در خود جمع میشود: _این بچه که میگید زنمه ، اگه کاری هم کرده وظیفشه شوهرش رو تمکین کنه! تیدا از خجالت هینی میکشد و مدیر چشم گرد میکند: _همین الان پرونده ش رو میدم زیر بغلش، اخراجه! سلیم دست تیدا را میکشد و قبل از اینکه مدیر پرونده را تحویل دهد از مدرسه بیرونن میزننند. تیدا گریه کنان می نالد: _اما من میخواستم درس بخونم، دلم برای دوستام تنگ میشه. قول میدم دیگه قرصایی که میدی و همون شب بخورم. سلیم خشمگین به سمتش برمیگردد: _خفه شو‌تیپا، بخدا اگه بفهمم تو این مدرسه لعنتی کاری کردی که بچه م چیزیش بشه از چشم خودت دیدی! تیدا لب بر می چیند: _من حامله نیستم مطمئنم ، چون اونشب جلوگیری داشتی! سلیم فریاد میزند: _جلوگیری نداشتیم پس برای چی اصرار به قرص داشتم؟ تیپا را محکم در ماشین پرت می کند و دکمه های مانتو سرمه ای مدرسه اش باز می کند: _همین الان دراز میکشی تا معاینه ت کنم، دکتر این مملکتم میفهمم حامله ای یا نه! تیدا به اجبار با خجالت لخن میشود و با دستانش سنه های نقلی اش را می پوشاند که سلیم او را روی صندلی می خواباند: _دراز بکش، یالا تیدا معذب دراز می کشد که کاوه انگشت در واژنش می غرد: _تو حامله ای! اما لعبت چه خیسه! خم می شود و زبانش را روی.... سلیم شایگان مرد خوش هیکل و امروزی که همه حاجی صداش میزنن و براش تا کمر خم میشن نمیدونن چه گذشته ایی داره، نمیدونن دختر قشنگ قصه مونو توی تخت کشونده و وقتی از تنش سیراب شده و وقتی چندتا قطره خون بکارت ندیده اونو پس میزنه و تنهاش میذاره....! حالا سالها گذشته و حاج سلیم شایگان قراره برای برادرش، برای مردی که از رگ گردنش بهش نزدیک تره بره خواستگاری....خواستگاری خیاط خانمی که عجیب بوی توت فرنگیش اونو به گذشته میبره‌....دختری که...🍓🔞❌🔥 دختر کوچولویی که زن یه حاجی متعصب شده🔞🥺 هشدار ممنوعه‌است❗️✋
    Show more ...
    2 020
    4
    #part1 تلمبه هاشو توی ک.ص خیسم تند تر کرد از شدت درد و خونریزی به گریه افتاده بودم - جونم سکسی من عروسک جندم درد داری آره ، دردت گرفته، درد خوبه عروسک خوبه برات + باراد ‌...اخ ...توروخدا ولم کن محکم تر به سینه هام ضربه زد و غرید - کی اجازه داد اسممو به زبون هرزت بیاری؟ کی اجازه داد هان؟ الان چی باید صدام کنی؟ + مستر، ارباب -اووووف عالیه دختر خوب خودشو ازم بیرون کشید و به پهلو خوابوندتم پشتم قرار گرفت پاهامو با دستش از هم جدا کرد با یه حرکت خودشو توم فرو کرد - تنگی تنگ، انگار نه انگار روزی صد بار زیرمی کم کم صدای منم بلند شد. انگار لذت بردنم بهش خوش نیومد با دستاش شروع کرو به اسپنک کردنم و ...🔥🙊💦 باراد تهرانی مستر خشن و هاتی که با شکیلا دختری سکسی و حـشری ازدواج میکنه ، پس از مدتی فیلمای پـ ورن شکیلا رو توی فضای مجازی میبینه و به جرم خیانت هر شب با یه پوزیش جـ رش میده غافل از این که اون فیلم و عکسا...🤫💦 🔞
    Show more ...
    2 413
    1
    سکـــــسِ محـــــارم 🔞💦 تند تند تو تلمبه میزد. زیر گوشم گفت: داری زیر کی جر میخوری !؟ با درد نالیدم:زیر تووو ، زیر داداشم دارم جر میخورم! تا اینو گفتم جری تر شد و سرعت هاشو زیاد کرد و....🔥💦 _حالا دیگه کارت به جایی رسیده که از دستور من سرپیچی میکنی #هر_زه#هر_زه !؟ با گریه نالید : +گوه خوردم ببخشید داداش! پرتش کردم رو تخت دست و پاشو بستم و *لدو برداشتم و بدون اینکه بهش چیزی بگم . سریع فرو کردم توی از حرکت ناگهانیم گرفت جیغش به هوا رفت ...🔞💦 همزمان که روشن کردم تا توش تلمبه بزنه منم از پشت شروع کردم با دست تو تند تند زدن. از پشت روش خم شدمو *نه های بزرگ و تو مشتم گرفتم و بهشون دادم. 💦 با حرکت بعدیم منم رفت به هوا. اون خیلی بود و من خیلی از این تنگی میبردم...🔞💦 دستمو در اوردم و فلفلی رو یک ضرب وارد کردم جیغ بلندی کشید سریع رو رودهنش قرار دادم🛑❌ پاهاشو باز کردم و  سرعت **لدو بیشتر میکردم با دستم شروع کردم به مالیدن کردم نگاهی بهش انداختم که افتاده بود رو و داشت...🔥🔞💦 سکــ🔞ـــس خشن بردگی خواهر برادری🔞⛓ شکنجه همراه با سکـ🍆ـس 💦👅🔞⛓
    Show more ...
    -
    1 999
    5
    #سکس_ضرب‌دری😐❌ پشمام بخون ببین چه خبره 👇🏻🔥🔞 هانی بین و شوهر خودش داشت سرویس میداد و منم با آه و ناله دستم و روی کولوچه صورتی و گزاشته بودن و تند تند جق می‌زدم. _ بدین اوف نازی چقد شوهرت کلفت و بود. شوهر هانی برگشت سمتم و با شهوت چشمک زد : _ دوست داری بدم؟ چشمام ذوق زده باز شدند و هورنی شده لنگام و باز کردم و بزرگم و به سمت دهنم بردم و مکیدمشون. شوهر هانی که تا اون موقع داشت توی کون زن*ش میزد ازش بیرون کشید و با اوف و جون سمتم اومد. شوهرم از دیدن ما بیشتر حشری شد و مردونگیش و تا خایه تو آیه فرو کرد و... بیا ببین تو پارت بعدیش چه خبره 😳♨️ زنا می‌خوابند و دو تا پسره به تو نوبت کصشون می‌کنن 💦
    Show more ...
    کـامـ🔞ـ هـوســ💦ـ
    ممــنـــــــــوعــــه و بزرگـســــــــال💦🔞 ◇ ◇ چه کسی گفت که مستی فقط از جام شراب است من ز میخانه‌ی چشمان تو هر لحظه خرابم👀♥️🌿 ◇ ◇ بـہ قـلـم بِلا
    2 294
    4
    وقتی میای صدای پات از همه جاده‌ها میاد انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن می‌رسه هر چی که جاده‌ اس رو زمین به سینه من می‌رسه ..

    52376549_249960410924738_7691514240659218726_n.mp4

    1 424
    9
    ‍ ‍ وارد شدم درو دیوار و تخت خواب رو با گل و ربان تزیین کرده بودن سیوان پشت سرم وارد شد و از پشت بهم چسبید بند لباس عروسمو پایین کشید و هامو چلوند و با کنار گوشم گفت: _اوووف دلبر من دارم برای دادنت له له میزنم امشب جوری که هیچ وقت شب یادت نره قلبم شروع کرد به تند تند تپیدن میدونستم بیماری داره کم کم لباس عروسمو بالا زد و دستشو از برد داخل و شروع کرد به مالیدن بدنم شل شده بود که خانم بزرگ اومد تو اتاق و سسوان بی توجه بهش سرشو برد بین پامو زد خانم بزرگ ای کرد وگفت: _لباس عروستو در بیار فقط لباس بزار باشه بعد ریز خندید و ادامه داد: _پسرم خودش اونارو میکنه از خجالت سرخ شدم که گفت: _پسرم یادت نره پارچرو کنی طوری نشون بده که آوازت تو کل روستا بپیچه بگم خدمتکارا کمکش کنن لباسشو در بیاره؟! سیوان انگشتشو از پشت کرد ‌که از درد جیغی کشیدم و شروع کرد به کردن و گفت: _همه بیرون خودم کمکش میکنم اینو گفت و پایین کشید که افتاد بیرون تنم لرزید چقدر و بود با این کارش از شرم سرمو پایین انداختم که بقیه کردن و شروع کردن به خندیدن سیوان فریاد زد چیه نکنه اول باید شمارو بعد ادامه داد: _کسی اینجا نمونه همه برن خونه هاشون تا سه روز نمیخوام کسی مزاحممون بشه لبخند از روی لب همه محو شد و تو وجودم پیچید خدمتکارا و خانم بزرگ در حالی که با دلسوزی و نگرانی بهم نگاه میکردن از اتاق خارج شدن سیوان پرتم کرد رو تخت و در حالی که یکی یکی انگشتاشو وارد میکرد یه کرد تو 😳 🔞🔞
    Show more ...
    image
    2 791
    4
    داشتم این آهنگ و گوش میدادم که همون موقع این پارتا رو گذاشتی 🥺 جیگرم سوخت واسه نوید🥲💔

    InShot_20230530_025416973.mp4

    2 877
    32
    #اژی_مرچ _ گوشیش همراهش نیست؟! رستان بود که این سوال را پرسید، چند دقیقه ای میشد به جمع شان پیوسته، با انها همفکری میکرد. _ گوشیش پیش منه، قبل اینکه بره تو جیبم گذاشت. _ بریم دنبالش بگردیم، اینجوری نمیشه. اگه اینجا بود تا حالا پیداش میکردیم. رستان ماشین لوکسی اجاره کرده بود، سویچش را از جیبش خارج کرد و به سمت پارکینگ رفت. امیرارسلان ناخوداگاه پشت سرشان راه افتاده بود. ماشینش تزیین و گلکاری شده بود، ماشین پدرش را پیدا کرد و کلیدرا از راننده ی ان گرفت. رستان با تعجب به سمت او برگشت؛ _ تو کجا؟ عروسی چی؟ میخوای باباتو سکته بدی؟ خبری شد خودم بهت زنگ میزنم دیگه، لازم نیست تو هم باشی. _ نه، باید قبل هر کاری پیداش کنم. اینجوری نمیتونم، اصلا نمیشه. _ میخوای بیای چیکار؟ ببینی هنوز زنده است یا جونش رو هم مثل بقیه ی وجودش از بین بردی؟ شاهد بود که با بغض به او گفت، تا الان هم خیلی صبوری کرده بود. ولی نمیشد ساکت ماند، درونش اتش سوزانی روشن بود. امیرارسلان چند لحظه خشکش زد، اگر اتفاقی برای نوید بیفتد ایا میتواند خود را ببخشد؟! در طول زندگیش با استدلال هایی که برای خود میساخت خود را در هر حالتی به حق میدانست. ولی اکنون نتیجه ی تمام اعمالش جمع شده به بدترین شکل به صورتش کوبیده شده بود. جان عزیز شخصی در خطر بود و مسبب این حال بداو، خودش است. هیچ بهانه و عذری نمیتوانست این حقیقت را تغییر دهد یا کتمان کند
    Show more ...
    2 908
    10
    #اژی_مرچ وارد شدن عروس و داماد به باغ همراه شد با موسیقی مخصوص و اتش بازی هیجان انگیز، نگاه شاهد و محمد اما فقط در جستجوی  نوید بود. بعد چند دقیقه تامل، نگاهی به هم کردند: _ پس این بچه کجا رفت؟ شاهد بود که نگران پرسید؛ _ نمیدونم، هر کدوم بریم یه سمت بلکه پیداش کردیم؟! همه جای باغ را زیرو رو کردند، حتی محل مخصوص سرو شام و اشپزخانه و سرویس های بهداشتی‌. ولی نوید غیبش زده بود، هر چه بیشتر میگذشت ناامیدتر میشدند. گرچه دلخوشی از امیرارسلان نداشتند اخرین امیدشان بود؛ _ نوید کجاست؟ چیکارش کردی؟ عصبی بود و پرخاشگر، تقریبا به او توپید. امیرارسلان چند لحظه به چشمهای رنگی اتشینش زل زد، در فکر فرو رفته بود و دغدغه ی ذهنیش اجازه نمیداد جواب گستاخی شاهد را بدهد. حس بدی در رگهایش تزریق شده بود، اتفاق ناخوشایندی در حال وقوع است، تقریبا از این احساس شوم مطمئن بود. _ تو اتاق مخصوص عکاسی بود، ندیدم بعدش کجا رفت؟! وقت رقص مخصوص عروس و داماد بود، شاهد ناخوداگاه عقب نشینی کرد. نمیخواست نگاه ها را به ان سو جلب کند. عروس بدبخت گناهی نداشت، چرا باید مراسم او را به هم بریزد؟! ولی امیرارسلان غافلگیرش کرد، تیم فیلمبرداری  که دم گوشش اخرین سفارش هارا پچ پچ میکردند را کنار زد و به سمت شان امد. _ شاید برگشته هتل؟! _ تنهایی؟ بدون ماشین؟ باغ تقریبا دور از شهر و بد مسیر بود، ماشین های متفرقه کم رفت و امد میکردند و حتما باید ماشین شخصی داشته باشی. لحظه به لحظه نگرانی ها بیشتر میشد، بدتر اینکه نمیدانستند قدم بعدی چیست و از کجا باید شروع کنند.
    Show more ...
    2 821
    6
    + چت شده⁉️ لبخند معنا داری زد و هر دو دستش رو بالای سرش ثابت نگه داشت. _ مشخصه، میخوام #بدنی که برام #آماده کردی رو کامل #دید بزنم..♨️ + چ..چی میگی؟ من اصلا همچین قصدی نداشتم داری چرت و پرت میگی! _ این که الان مقابلم بدون #هیچ پوشش مناسبی نشستی و کل #بدنت رو به #نمایش گذاشتی، چرت و پرته؟ یعنی هیچ #قصد و غرضی در کار نبود؟! کمتر ضایع باش #بیبی.. + ب.. #بیبی رو با منی؟ روی صورت پسرک خم شد و مقابل لبهاش توقف کرد. _ دقیقا با خودتم #کیوت بوی💦 . #ازدواج‌اجباری🔞 #ددی‌کینک 💦 #اغواگر رو سرچ کن.😈 https://t.me/+Fh6MAdcgbhJlMDFk https://t.me/+Fh6MAdcgbhJlMDFk https://t.me/+Fh6MAdcgbhJlMDFk
    Show more ...
    2 081
    3
    _لبه های مقعد عفونت کرده ...رابطه از پشت داشتی ؟ چشمام از ترس روی صدرا میخکوب شد ... _عفونت چی ؟ من بهداشتمو رعایت میکنم دکتر نیم نگاه عصبی به صدرا انداخت و به سمت من چرخید _چرا ارزش خودتو میاری پایین و اجازه میدی همشرت از جای ممنوعه باهات رابطه برقرار کنه ؟ _من ... _اونش به خودمون مربوطه شما داروتو بنویس دکتر عصبی خودکارشو روی میز کوبید _اقای محترم یه بار دسگه رابطه از پشت باعث میشه عفونت تو کل مقعدش پخش شه _میگی چیکار کنم وقتی توله م رحمشو مشغول کرده ... یا باید برم کنار خیابون بوق بزنم یا باید از پشت خودمو راضی کنم دکتر متعجب نگاهش کرد که صدرا به سمتم اومدو ...
    Show more ...
    1 435
    0
    #شوگر_ددی بهروز سرشو توی گودی گردنم فرو کرد و نفس عمیق کشید _اخخخخ تو چقدر بوی خوبی میدی گیسو...دختر کوچولوی من پیچی به گردنم دادم و موهامو سمت مخالف جمع کردم _اومممممم،،این بو واسه دیوونه تر کردن شوهرمه سرش رو با شهوت بین سینه هام فرو کرد و زبونشو از بالاتا پایین کشید،گاز ریز به سینم زد و‌با مک عمیقی سینمو توی دهنش برد و ول کرد سینم میلرزید و جوووون گفتنای بهروز بیقرار ترم میکرد نوک زبونشو روی نوک سینم کشید و بازی داد سرمو عقب کشیدم و به دیوار چسبوند و کمرم جلو دادم _آهههههههه بهرروووزمممم،،آررره،،همینجوری بخورر اون سینمو ول کرد و نوک خیسشو بین انگشتاش گرفت سینه دیگمو توی دهنش کشید و مثل یه بچه مشغول میک زدن و خوردن و زبون زدن شد دیوونه وار به خودم میپیچیدم و آه میکشیدم بهروز هیچوقت انقدر طولانی سینه هامو نمیخورد این بار دلش هوس شیر کرده بود دیگه داشتم مطمئن میشدم به تلافی داره منو توی خماریه زودتر حس کردن مردونگی کلفتش میذاره دستمو تو موهای جو گندمیش فرو کردم و سرشو از سینه هام جدا کردم و با حرص و شهوت پایین پاش نشستم،دکمه شلوارشو باز کردم و با کشیدن زیپ شلوارش،دستمو داخل بردم و مردونگی داغش رو لمس کردم آه بلند و مردونه ای کشید و موهامو چنگ زد لبمو با لذت از روی شورت روی مردونگیش کشیدم همزمان بدون برداشتن لبام اروم دوسمت شورتشو گرفتم و با یه حرکت سریع پایین کشیدم مردونگی باد کرده و راست شدش از شورت بیرون پرید اونقدر بلند و سفت بود که بین پام نبض زد و آب از بهشتم تا روی رونم راه افتاد از پایین زبونمو روش کشیدم و تا کلاهکش بالا اومدم اروم سرشو توی دهنم بردم و با یه مک محکم دوبارع بیرون کشیدم زبونمو دور کلاهک قارچیش کشیدم و دوباره توی دهنم بردم و مک زدم و درآوردم انگار هنوز این بازی انتقام جویانمون تموم نشده بود زبونمو برای بار دوم دورش چرخوندم و زیر کلاهکش که خوب میدونستم چقدر حساسه زبوت زدم که وحشی شد و موهامو با هردوتا دست پشت سرم دم اسبی جمع کرد و مردونگیشو کامل داخل دهنم فرو برد سرمو محکم نگه داشته بود و توی دهنم عقب جلو میکرد اونقدر فشار میداد که کامل توی گلوم میرفت و راه نفسمو میبست و گاهی خودشو توی گلوم نگه میداشت اونقدر تل مبه زد که ..... #رابطه_دختر_۳۰ساله_با_پیر_مرد۷۰ساله وسط رابطشونو پسره شوهرش میاد داخلو میخواد که با هم #زن_باباشو جر بدن🚫🔴
    Show more ...
    1 173
    0
    زود باش بگو که چطور تورو دوست دارم ..

    file

    1 072
    2
    #هرزه‌ی‌پاک شایان از عمد چو...ولم رو گاز می گرفت تا صدای جیغ هام بیشتر بشه. - چه آبی راه انداختی بانو! کم مونده سیل ما رو ببره. بالاخره شهیاد خم شد و لبم رو آروم گاز گرفت که یهو شایان رو پشتم وارد کرد. - آی! شایان درد داره این جور، آروم تر بکنی هم ارضا میشی. موهام رو کشید و من رو روی پاهاش نشوند، گردنم رو بوسید و با لذت گفت: آروم بکنم که خوب حسم نمی کنی. شهیاد بهم نزدیک شد و رو به مالید، با مظلوم ترین حالت ممکن گفتم: میشه یکی یکی بکنید؟ دوتایی سخته. شایان چنگی به هام زد و با لذت گفت: می خوای لذت پر شدنت رو نصف کنی؟ شل کن راحت بره تو، این همه کردیم عروسک. بعد رو به داداشش گفت: یهو وارد کن بذار صدای جیغش حالم رو جا بیاره. خواستم اعتراض کنم که با کوبیدنش به تنم جیغ بنفشی کشیدم. دوقلو ها دختره رو از دست شوهرش میدزدن میبرنش دوتای ترتیبشو میدن 💦
    Show more ...
    {هرزه ی پاک}
    رمان هات 🔥شهوت انتقام هرزه ی پاک 🔥
    1 003
    1
    Last updated: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio