Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics AQoShe To"🛸

•تبلیغات:  @Adschnnls  👤 
6 3190
~2 612
~0
36.99%
Telegram general rating
Globally
64 157place
of 78 777
11 632place
of 13 357
In category
4 361place
of 5 475

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Hourly Audience Growth

    Data loading is in progress

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    .
    1
    0
    /start
    1
    0
    /delall
    1
    0
    ♥️ ›

    file

    1 535
    8
    🔞🔞🔞🔞🔞🔞 🔞♥️🔞♥️🔞 😈 با سر درد افتصاحی چشمم رو باز کردم. شکمم درد می‌کرد و بین پام بدتر، دردش داشت هراسونم می‌کرد. وقتی به زایمانم فکر می‌کنم تنم به رعشه میفته. انگار که هزار نفر پوست بین پات رو گرفتن و تا حد ممکن باز و‌ پاره‌اش می ‌کنن. نفس عمیقی کشیدم. درد کمر، سر، چشم و لگنم به حدی زیاد بود که نمیتونستم حرکتی کنم. حتی زانوهام درد میکردن. با دیدن شایان که روی صندلی چشم‌هاش رو بسته بود دلم ریش شد. اونم خسته شده بود و حق هم داشت. نفسم رو عمیق بیرون دادم. بخاطر دردم ناچارا لب از هم باز کردم. +شایان؟ تکونی خورد اما بیدار نشد. لبم رو گزیدم و دوباره صداش زدم. +شایان؟! بالاخره چشم ‌هاش رو باز کرد و بهم نگاه کرد. اول گنگ و منگ بود. گیج بهم نگاه کرد و وقتی به خودش اومد سریع بلند شد و خودش رو بهم رسوند. -بیدار شدی؟ جان شایان چیشده؟ چشمم رو روی هم فشردم. +یه پرستار صدا میکنی؟ درد دارم، خیلی! -چشم چشم الان. با سرعت از اتاق خارج شد. انقدر درد داشتم که متوجه نشدم کی همراه پرستار وارد شدن. پرستار هم نگاه کرد. ×بیدار شدی عزیزم؟؟ سری تکون دادم خواستم بگم نه پس هنوز بیهوشم عزیزم. حوصله ی هیچی رو نداشتم  فقط به گفتن خیلی درد دارم اکتفا کردم. پرستار جلو اومد و سرمم و نگاه کرد. ×مسکن میزنم خوب میشی. +ممنون ♡ 🔞♥️🔞♥️🔞 🔞🔞🔞🔞🔞🔞
    Show more ...
    1 524
    10
    بری رو پنجه پاهات لباتو نزدیک لباش کنی یهو از کمرت بگیره بلندت کنه لباشو بچسبونه به لبات😈🔥
    2 583
    14
    ♥️ ›

    file

    4 855
    25
    زبونمو دو سه بار بکشم رو لبات برم سراغ گردنت انقدر میک بزنم کبودش کنم😈👅
    5 138
    15
    ♥️ ›

    video.mp4

    5 247
    23
    بیوفته روت لباشو بذاره رو لبات زبونشو هول بده رو زبونت هی بچرخونه تو دهنت😈👅
    4 791
    11
    ♥️ ›

    file

    5 057
    10
    🔞🔞🔞🔞🔞🔞 🔞♥️🔞♥️🔞 😈 لبخندی زدم. +نه اصلا! دختر بامزه‌ایه... پدرش لبخندی زد و تشکر کرد. -ممنون شما لطف دارید. با اجازه. سری تکون دادم‌ که نارین بالا پایین پرید. -میریم پیش مامانی؟ مرد سری تکون داد. خداحافظی کردند و من هم در نهایت احترام‌ جواب دادم. با صدای جیغ گونا به شدت به عقب برگشتم. صدای گریه‌ای رو شنیدم. قلبم تند تند می‌زد. یعنی بچه ‌ی منه؟ من بابای این بچه‌ام؟ قلبم‌ نا آروم می‌زد. با اومدن پرستاری به سمتش پرواز کردم. +خانم خانم حال همسرم‌ چطوره؟ بهم نگاه کرد و چشم‌ توی حدقه‌ چرخوند. -نمی‌تونم الان جواب قطعی بدم. خواستم چیزی بگم که با عجله رفت. لعنتی! یعنی چی نمیتونست قطعی جواب بده؟ حالم خراب بود و با شنیدن حرف پرستار و عجله‌اش؛ بدتر هم شدم! چشمم رو محکم روی هم بستم. چرا تموم نمیشه این انتظار؟ دو ساعت توی اتاق عمل بود. موهام رو بهم زدم و سرم رو به دیوار چسبوندم. +خدایا بلایی سرشون نیاد! من‌ تازه پیشداشون کردم. نفس های عمیقی‌ میکشیدم بلکه بتونم به خودم مسلط باشم. کاش بی‌بی کنارم بود. ♡ 🔞♥️🔞♥️🔞 🔞🔞🔞🔞🔞🔞
    Show more ...
    5 538
    24
    ♥️ ›

    4_5924652611666969710.mp4

    3 647
    15
    🔞🔞🔞🔞🔞🔞 🔞♥️🔞♥️🔞 😈 روی تخت خوابیده بودم که درد طاقت فرسایی رو دور ناحیه‌ی شکم‌ و لگنم حس کردم. با حس این درد لعنتی، جیغی کشیدم و دستم رو به شکمِ دردناکم‌ گرفتم. شایان هول زده بلند شد. نفس نفس می‌زدم‌ و‌ جیغ میکشیدم. شایان نگران بالا سرم ایستاده بود. از جا بلند شد و‌ مانتوم رو آورد و‌ تنم کرد. با حس خیسی آب چشم‌هام درشت شد و با لکنت گفتم: +کیسه آب... آبم‌ پاره شد. دارن میان شایان! نمی‌دونم‌ چطور لباس رو تنم‌ کرد‌ اما زمانی که به خودم اومدم روی ویلچر کشیده میشدم. جیغ میکشیدم و‌ عرق از همه جام سرازیر شده بود. حس می‌کردم الانه که شکمم پاره بشه؛ دردم خیلی زیاد بود. عرق و اشکم قاطی شده بود. دستم رو‌ محکم به دسته‌ی ویلچر گرفته بودم. زیرم از کیسه آبم خیس شده بود. وضعیت وحشتناکی بود. پرستاری که کنارم بود با هول گفت: -تند تند نفس بکش. زود باش دختر! وضعیتت بده، ممکنه خفه بشن جنینای تو شکمت! طبق حرفش عمیق و تند تند نفس می‌کشیدم. از درد جیغی‌ کشیدم و با گریه اسم خدا رو صدا زدم. چشمم پایین رفت و قرمزی بین پام باعث شد جیغی بکشم.. شایان کجا بود؟ با لکنت داد زدم. +بچ... بچه هام پرستار دستم رو فشرد. -آروم ! چیزی نیست. زن سفید پوشی رو دیدم که با سرعت اومد و گفت: - ببرینش اتاق عمل، سریع! دیگه هیچی نفهمیدم... ♡ 🔞♥️🔞♥️🔞 🔞🔞🔞🔞🔞🔞
    Show more ...
    3 807
    8
    بغلی که فقط از پشت شکمش بخوره به کمرتُ برجستگی سالارش به قاچ لمبه هات🤤🍆🍑
    3 139
    12
    ‏دختر باس يه جاهاييش تتو داشته باشه كه فقط آقاش بتونه ببينه😈🤤
    3 357
    16
    ♥️ ›

    IMG_2749.MOV

    3 566
    23
    تو اوج شهوت در حالی که داره تلمبه میزنه رو بدنت دست بکشه و بگه: تو فقط مال منی قشنگم😈🤤❤️‍🔥
    4 168
    39
    ♥️ ›
    4 305
    10
    مثلا ‏مثلا بشینی رو شکمم دستامو بالا سرم نگه داری نتونم تکون بخورم، بعد فقط لب و گردنمُ بخوری🤤💋
    4 192
    22
    ♥️ ›

    file

    4 150
    9
    انقدر گردنشو بخوری که تا دستت به بهشت کوچولوش رسید انگشتات خیسیشو حس کنه😈💦👅
    4 679
    26
    به پشت هولش بدی رو تخت کمرش خم شه لمبه هاش بیاد بالا سالارتو تف بزنی بکنی توش😈🍆
    4 459
    17
    ♥️ ›

    file

    4 326
    18
    🔞🔞🔞🔞🔞🔞 🔞♥️🔞♥️🔞 😈 گل‌های قشنگ روی قبر رو جابه جا کردم و تهِ قبر گذاشتم. یک هفته بود بی بی کنارمون نبود. اون باید میبود. قرار بود مادر من بشه. قرار بود بچه‌هام بی‌کس نباشند و‌ مادر‌بزرگ دلسوزی کنارشون بود. اما خدا باز کاری رو کرد که دلم بشکنه .. -یه مدت اینجا نشستی.... صدای شایان گرفته و بم بود. اونم گریه کرده بود فقط پیش کسی بروز نمیداد. نفس عمیقی کشیدم و نوک انگشتم رو روی سنگ قبر کشیدم. +خیلی سخته. فکر اینکه دیگه بی بی نیست حالم گرفته میشه‌ اون مهربون بود دارو و ندارمون میشد. خودش غصه داشت اما برای اینکه من درد نکشم زمزمه کرد. -قسمت این بوده. حل میشه کم کم. ما آدما برای عاشقی و فراموشی زاده میشیم. نگاهت‌ و انقدر ندوز به این سنگ. بی بی همیشه هست! اشکام راه خودشون رو گرفتن که شایان گفت: -برگردیم؟! لبم رو روی هم فشردم. شونه ای بالا انداختم. شایان کلافه بود و نمیخواستم کاری انجام بدم واقعا؛ چشم توی حدقه چرخوندم. +بریم شایان! لبخندی روی لبش نشست و دستم رو‌ محکم گرفت. -بریم خونمون. اونجا کار داریم یاد بی بی همیشه زنده‌اس! ♡ 🔞♥️🔞♥️🔞 🔞🔞🔞🔞🔞🔞
    Show more ...
    3 993
    15
    رونِ پامو لیس بزنی بیای لایِ پام صدایِ آه و نالم بپیچه تو اتاق👅🙈
    3 306
    17
    ♥️ ›
    3 281
    5
    🔞🔞🔞🔞🔞🔞 🔞♥️🔞♥️🔞 😈 هنوز تماسی نگرفته بودن  من نگران بودم. تا حالا بی بی بدون خبر جایی نرفته بود ؛ کاری ام نمیکرد. نفسم رو پرصدا بیرون می‌دم. -نترس به بچه ها فشار میاد. لبم رو روی هم فشردم. ابروهام رو تو هم بردم. +-مگه فقط این توله مهمه؟! دستش رو روی رون پام گذاشت و با لحن دلجویانه ای گفت: -میدونم که خیلی سختته اما تحمل کن یه ساعت! میدونم که بی بی چیزیش نیست و تو الکی گنده کردی این ترس و‌نگرانیو! شونه ای بالا انداختم. +نمیدونم اما دلشوره‌ی زیادی دارم! دستش روی دستم نشست. -آروم بگیر بچه! پاتو گذاشتی توی هشت ماه. ممکنه واسشون خوب نباشه. سرم رو تکون دادم. سرم رو به پشتی مبل تکیه دادم و چشم هام رو بستم. بچه ‌ی دیوث! با صدای زنگ گوشیم از جا پریدم. صدای گریون گلی اونور خط به گوشم رسید. -گونا... گونا... از دستش دادیم! دستم رو‌ جلوی دهنم گرفتم؛ چی میگفت؟؟؟!! منظورش بی بی بود؟ ♡ 🔞♥️🔞♥️🔞 🔞🔞🔞🔞🔞🔞
    Show more ...
    3 376
    9
    صدای نفس نفس زدناش تندتر بشه و یهو آبشو بریزه رو شکمت😈💦
    2 846
    17
    ♥️ ›
    2 814
    14
    Last updated: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio