•🌸🌈•
『 گفت: " از آینده مي ترسم ،
حتي از چند لحظه ی بعد که نمیدونم چي میخواد بشه! "
گفت: " آینده مثل مهمونِ ناخوندس ،هیچ آمادگي براش نداری ،حتي اگه اون عزیزترین آدم زندگیت باشه... "
بدون اینکه از قبل آمادگیشو داشته باشه ،
سرمو آروم گذاشتم روی شونش و دستامم دور کمرش قفل کردم.
صورتشو گرفت رو به آسمون و یه نفس راحت کشید
و بعد سرشو چسبوند روی سرم.
لبخندشو حس مي کردم
آروم گفتم: " دیدی ترس نداره.! " *-*♥️ 』
سلام صبح تون بخیر ❤️😍
- @CafeDelkhoshi ☕️