Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics شوهرشهوتی

6 3390
~79
~79
1.19%
Telegram general rating
Globally
65 121place
of 78 777
11 792place
of 13 357
In category
4 409place
of 5 475

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Hourly Audience Growth

    Data loading is in progress

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    - اگه می خوای داداشت نشه درست بخور. با هق هق دستم رو دور مردونگیش حلقه کردم و خیره به چشم هاش ساک زدم. نگاه سردی به صورتم انداخت و با گرفتن موهام رو تا آخر وارد دهنم کرد که خفه خودم رو عقب کشیدم و به سرفه کردن افتادم🔞🔞 بی اهمیت بین پاهام نشست و شورتم رو کنار زد، مردونگیش رو کمی به بهشتم مالید و با یه خنده ی شیطانی یهو تا ته واردم کرد که جیغ بلندی زدم و...
    حکـ🔥ـم هــ❌ــوس
    لبات بچسبه به گردنم سفیدیِ پوستمو انقدر میک بزنی که قرمز و کبود شه...💋🔞💦 به قلم معصومه موسوی رمان های دیگه مون👇🏻 بوسه های تیغ زاده ی هوس
    189
    0
    #بیوه‌ی_برادرم🔞🔞 نازگل دختر روستایی که بعد فوت شوهرش، بخاطر بچش با برادر شوهرش ازدواج می‌کنه. ولی بعد می‌فهمه کامران پنهانی زن و بچه داشته و نازگل و فقط بخاطر هوس خواسته و هرشب دو زنش و ... 😱😱 ممنوعه‌وهات🔥🔥 🔥   🔥  😍
    🥂بیـوه‌ی بـرادرم🥂
    دلم ضعف میره دقیقا همون لحظه ای که زبونتو میکشی زیرِ گردنم 🙊💦 رمان عاشقانه و فول هات: بیوه‌ی برادرم🔥 رمان بزرگسال : مسحور🔥 به قلم: راحله.dm پارت اول مسحور https://t.me/c/1442821638/33670 پارت اول بیوه ی برادرم https://t.me/c/1442821638/28761
    31
    0
    جواب: سلام گلم این رمان حق عضویتی شده من خودمم میخونم رمانش و خیلی قشنگه، اما چون درخواست زیاد داره لینکش و برای آخرین بار میذارم زود جوین بشید تا لینک باطل نشده❌👇
    🥂بیـوه‌ی بـرادرم🥂
    دلم ضعف میره دقیقا همون لحظه ای که زبونتو میکشی زیرِ گردنم 🙊💦 رمان عاشقانه و فول هات: بیوه‌ی برادرم🔥 رمان بزرگسال : مسحور🔥 به قلم: راحله.dm پارت اول مسحور https://t.me/c/1442821638/33670 پارت اول بیوه ی برادرم https://t.me/c/1442821638/28761
    65
    0
    👤03589ناشناس: سلام یه رمان بود قبلا تو کانال بنرش و گذاشته بودید خیلی قشنگ بود صحنه های بازی هم داشت، داستان در مورد عروس بیوه ای که مجبور میشه با برادر شوهر مجردش ازدواج کنه ولی بعد عقد می‌فهمه پسره زن صیغه ای داره میخواد طلاق بگیره که برادر شوهرش بهش تجاوز می‌کنه و با حامله شدنش.. تا اینجای رمان و خوندم ولی دستم خورد از چنلش لفت دادم تو رو خدا بازم لینکش و بذارید خیلی قشنگ بود جای حساس رمان بود😭😭 عاشق رمانش بودم🥺
    64
    0
    _بین پام میخاره برام خارشش و میگیری داداش؟ نگاهش و به بین پام دوخت. _واسه برادر شوهرت حشری شدی زنداداش؟ داغ کرده بودم، جلوش نشستم و پاهام و از هم باز کردم و بین پام و مالیدم. _دبدمت داشتی با شورتم جق می‌زدی تا خودم هستم چرا شورتم. حشری نشست بین پام و شلوارشو پایین کشید آلت شق شدش افتاد بیرون. _جوری جرت بدم که جلوم لنگ به هوا نشی زنداداش سکسیِ من. کلفتش و با ضرب واردم کرد.. https://t.me/+TzHTE3FjHIlhZDRk #رابطه_با_عروس_بیوه‌ی_حشری🔞💦
    🥂بیـوه‌ی بـرادرم🥂
    دلم ضعف میره دقیقا همون لحظه ای که زبونتو میکشی زیرِ گردنم 🙊💦 رمان عاشقانه و فول هات: بیوه‌ی برادرم🔥 رمان بزرگسال : مسحور🔥 به قلم: راحله.dm پارت اول مسحور https://t.me/c/1442821638/33670 پارت اول بیوه ی برادرم https://t.me/c/1442821638/28761
    100
    2
    - مردونگی منو دیدی که اینطوری ترسیدی؟ چشمهایش پر از اشک شد. - آقا من... من نمیتونم. نریمان رانهای سفیدش را از هم باز کرد. - میخوای کاری کنم خودت درخواست کنی؟ ترسیده لب گزید. - می‌ترسم آخه. سرش را جلو برد و زبان داغش را بین پایش کشید. - ناله کن..خودت و رها من که ترست بریزه. سپس زبانش را تند تر بین پایش کشید و دستهای گرمش را به سینه هایش رساند و... سکس رعیت زاده و خانِ سکسی و هوسباز🙈🔞🥹
    •°فئــــودآٰل°•
    نویسنده: ویــــVIDAــــدا #مناسب‌بزرگسال #بدون‌سانسور
    28
    0
    محکم کوبیدم به دیوار یه پام رو گرفت بالا تو یه حرکت رو واردم‌کرد.. _ آهههه.. تند تند خودش رو بهم میکوبید و های میداد بهم، سینم رو کرد تو دهنش گازی ازش گرفت که بلند شد.. ازم کشید بیرون که جلوی پاش زانو زدم و درازش رو کردم تو دهنم _ آهه.. موهام رو گرفت و تند تند تو دهنم تلمبه میزد که یهویی در باز شد و مادرشوهرم وارد شد.. _.هیننن مادرشوهرش تو سکس مچشون رو میگیره😱💯❗️
    حـــــکم هـــــوس
    بری رو پنجه پاهات لباتو نزدیک لباش کنی یهو از کمرت بگیره بلندت کنه لباشو بچسبونه به لبات🫦🍷 حکم هوس به قلم نیلا محمدی
    17
    1
    _ سوراخ واژن توعه الف بچه اندازه عدس هم نشده، توقع داری #آلت منو بتونه تو خودش جا بده؟ گلین از تخت اربابی پایین پرید و با بغض گفت: _ میگن #خیس بشه جا وا میکنه ارباب. اخمی کرد که تن گلین به لرزه افتاد. _ در هر صورت بذار سنت بالاتر بره، الان بکنمت نه تنها تا #باسن جر میخوری، لابیاهای صورتیت هم شل و سیاه میشه. بعدها ارضا نمیشم باهات. دامنش را پایین انداخت و جلوی پاهای نریمان زانو زد. _ خب... ببخشید ارباب... اما من عقد کرده شمام... تا اون موقع چطوری همو #ارضا کنیم؟ نیش خندی زد و آلت کلفتش را از زیپ شلوارش بیرون آورد. سر گلین را به #عضوش فشرد و غرید: _ تو مال منو میخوری من مال تورو...💦❌ دهنشو جــــــر میده ارباب... 💦🔞
    Show more ...
    •°فئــــودآٰل°•
    نویسنده: ویــــVIDAــــدا #مناسب‌بزرگسال #بدون‌سانسور
    32
    0
    -ارباب آه داره میسوزه ارباب با اخم به خون بین پام نگاه کرد و دستمو گرفت و به زور روی توالت نشوند -اینجا جیش کن که خونت عمارتم رو کثیف نکنه رعیت کوچولو بغض کردم و خواستم بلند شم که دستشو بین پام کشید و با دیدن خون روی دستش پوزخندی زد -الان همینجا پرده بکارتت رو بزنم کسی نمیفهمه با وحشت نگاش کردم تا خواستم جیغ بزنم یه انگشتش توم فرو رفت...🔞💦
    •°فئــــودآٰل°•
    نویسنده: ویــــVIDAــــدا #مناسب‌بزرگسال #بدون‌سانسور
    112
    0
    - #مردونگی منو دیدی که اینطوری ترسیدی؟ چشمهایش پر از اشک شد. - آقا من... من نمیتونم. نریمان #رانهای #سفیدش را از هم باز کرد. - میخوای کاری کنم خودت درخواست کنی؟ ترسیده لب گزید. - می‌ترسم آخه. سرش را جلو برد و زبان #داغش را بین پایش کشید. - #ناله کن..خودت و رها من که ترست بریزه. سپس #زبانش را تند تر بین پایش کشید و دستهای گرمش را به #سینه هایش رساند و... سکس رعیت زاده و خانِ سکسی و هوسباز🙈🔞

    6554.gif.mp4

    154
    0
    _اوممم عمو تپلم آب افتاده بخورش برام🥺💦 رونامو گرفت و محکم نگهداشت _ای به چشم عمویی ؛ مگه میشه این تپل تمیز و صورتیتو نخورد؟! تا صبح میمکمش جونت دراد توله لیسی به بهشتم زد و مکی عمیق به چـ.وچـولم زد _آههه عموو وایی میخوام ارضـ ام کن زبونش رو حرفه ای رو بهشت داغم چرخوند...💦🔥
    𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞
    بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 ‌‌ ‌ این رمان مناسبت همه سنین نیست🔞
    33
    0
    #شوگــرددی_بیبی20سالـه💦 ممنوعه ترین جا داشت منو به اوج می رسوند و از لمس انگشتاش روی ابرا بودم. چشمای خمار و نیمه بازم رو به دست اردشیر دادم و نالیدم: _زودتر ددی... زودتر منو خالی کن. با دندون هاش لاله گوشم رو کشید و هرم نفس های داغش حالم رو دگرگون تر میکرد. _داری دیوونه میشی نازیلا؟ چی میخوای دخترم هوم؟ بگو ددی همونکار کنه. دستم که روی دیوار بود رو مشت کردم و دست دیگه ام رو روی دست اردشیر گذاشتم تا سرعت مالیدنش رو بیشتر کنه. تا به خالی شدنم چیزی نمونده بود و به سختی صدای ناله هام رو خفه کرده بودم تا بابام رو خبر دار نکنه. _زود باش نازیلا زودباش برای ددی خالی شو. انگشت هاش دیگه داشت حتی داخلمم فرو میرفت که با شنیدن صدای پایی وحشت زده به سرعت خواستم جلو برم که اردشیر محکم نگهم داشت. _سریع خودت رو خالی کن وگرنه مجبوری اینکار رو جلوی بابات انجام بدی.
    با دوست باباش تو زیرزمین سکس میکنه🙈🔞💦
    Show more ...
    𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞
    بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 ‌‌ ‌ این رمان مناسبت همه سنین نیست🔞
    96
    1
    -عمو نازم میخاره دوست بابام با شنیدن این حرفم شوکه نگام کرد. -نازیلا این حرف ها چیه میزنی عمو؟ به بابام که تو آشپزخونه بود نگاه کردم و شرتمو در اوردم و دستی به ناز خیسم کشیدم و با شهوت نالیدم -عمو اگه زبونت رو بکنی توش دیگه نمیخاره با دیدن ک‌یر باد کرده عمو سریع شلوارش رو پایین کشیدم و نازمو بهش مالیدم. -خودت خواستی عمو کاری میکنم بابات با دیدن سکسمون جق بزنه😈🔞💦
    𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞
    بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 ‌‌ ‌ این رمان مناسبت همه سنین نیست🔞
    139
    2
    یاسر یه پسر کله خراب و غیرتی! ساقی و عرق فروش محله است و یه پسر خیلی سکسیه🙈🥹 یه شب که توی تاریکی شب، صدای ناله‌ی زنی به گوشش میرسه و برای کمک میره، میره اما اونجا با دیدن زنی لوند که داره مورد تعرض قرار میگیره...❌ پسری غیرتی که عاشق زن بیوه میشه🔞

    file

    26
    0
    #پارت‌آینده‼️ زیرچشمی نگاهی بهش کردم و شدم روی میز. چشم توی چشم، بهش زل زدم و مدام نگاهم رو بین چشماش چرخوندم. میز رو دور زدم و روی میز نشستم. نگاهش کردم و آروم لب زدم: - نظرت چیه یکم اطلاعات بدی بهم؟! عشوه‌ای اومد و با نگاهی به ، گفت: - اونوقت چی گیرم میاد؟! نگاهی به اطراف کردم و زیر لبی گفتم: - یه چندتا چیز. رو روی کشید و گفت: - نظرت چیه یه شب کنی؟! روی کشیدم و سمتش خم شدم. مقنعه‌اش رو درآوردم و لبم رو به کشیدم. پوزخندی زدم و وارد عمل شدم.. .
    Show more ...
    1
    0
    - بین پات باد کرده یاسر... چرا میری امشب؟ چشم بست. - یه لباس درست درمون بپوش خانم! مشتری منتظرمه. سینه های سفید و بزرگش را اندکی از تاپ بیرون کشید. - از خیر اینا می‌گذری یعنی؟ با خشم نفسش را بیرون داد. - زشته بچه نکن. زن قهقهه زد. - من بچه نیستم. زنتم. یاسر دست داغش را روی سینه اش گذاشت. - اینارو بکن تو سوتین, دیوونه نکن منو! جلوتر رفت و سینه هایش را بالا داد. - بکنم تو سوتین یعنی؟ خواست این کار را بکند که داغی لبهای مرد را حس کرد و ... ❌ پسره عرق میفروشه و زنش میخواد اونو اغفال کنه تا نره و...🥹🔞😜
    Show more ...
    🌬کانال رسمے برفـ𝔹𝕒𝕣𝕗𝕒❄ــا
    پارتگذاری هرروز بصورت ویژه شب‌ها ارمغان پریشانی صبح‌ها زرناب عاشقانه‌هایی خاص و متفاوت اثر: 𝐁𝐚𝐫𝐟𝐚 فقط یک قصه‌گو پایان : خوش🌟🎀
    103
    1
    - لخت میخوای بخوابی آقا یاسر؟ مرد خودش را بین پایش جا داد. - می‌خوام تورو هم لخت کنم توله سگ! با شرم چشم بست. - ممکنه بچه ها بیدار بشن از صدای من... برید لطفاً. به آرامی شورت زن را پایین کشید. - بعد دوتا بچه انقد تنگ موندی که آه و ناله هات زیاد باشه؟ دستش را بالاتر برد و به آرامی بین پای دخترک فرو کرد. ناله‌اش به گوشش رسید و بی طاقت... 🙈🔞 پسره غیرتی کله خراب، یه پسر سکسی که مشروب میفروشه و طی اتفاقی عجیب با یه زن بیوه می‌کنه‌ اما.... ❗️
    Show more ...
    🌬کانال رسمے برفـ𝔹𝕒𝕣𝕗𝕒❄ــا
    پارتگذاری هرروز بصورت ویژه شب‌ها ارمغان پریشانی صبح‌ها زرناب عاشقانه‌هایی خاص و متفاوت اثر: 𝐁𝐚𝐫𝐟𝐚 فقط یک قصه‌گو پایان : خوش🌟🎀
    133
    1
    #پارت‌آینده‼️ زیرچشمی نگاهی بهش کردم و شدم روی میز. چشم توی چشم، بهش زل زدم و مدام نگاهم رو بین چشماش چرخوندم. میز رو دور زدم و روی میز نشستم. نگاهش کردم و آروم لب زدم: - نظرت چیه یکم اطلاعات بدی بهم؟! عشوه‌ای اومد و با نگاهی به ، گفت: - اونوقت چی گیرم میاد؟! نگاهی به اطراف کردم و زیر لبی گفتم: - یه چندتا چیز. رو روی کشید و گفت: - نظرت چیه یه شب کنی؟! روی کشیدم و سمتش خم شدم. مقنعه‌اش رو درآوردم و لبم رو به کشیدم. پوزخندی زدم و وارد عمل شدم.. .
    Show more ...
    269
    1
    یاسر کبابی... معروف به پنجه طلا، استاد #بوکس و #مشروب‌سازی❗️❗️❗️ ساقی محل یک شب اتفاقی ناجی زن بیوه‌‌ی همسایه میشه که موهای طلایی و تن سفیدش آروم‌ و قرار رو ازش میگیره و پنهونی اونو...🔥❤️‍🔥❤️‍🔥

    file

    150
    2
    دستشو با لوندی کشید و رو میز خم شد _اگه من بردم باید رو همین میز جرم بدی! نگاه تموم مردای قمار خونه رو با.سن قمبل شدش زوم شد و تو دهنش فرو کردم _قبل بازی جرت میدم جن.ده کوچولو شورتشو پایین کشیدم و رو میز خمش کردم و زبونمو رو بهشتش کشیدم _اخ...جرم بده...دلم میخواد دختره زیر معروف ترین کازینو جر میره و جفت سوراخاش...‌🔞💦💦💦💦💦🍑
    بـیـسـتـ‌ و یـکـ
    ﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞 شروع رمان #بیست‌و‌یک👇🏼 t.me/c/1773795623/11 @she_ngr چنل محافظ 1401/12/1
    78
    1
    _ سوتینت که همش ابره ...قبل ازدواج منو گول زدی با خیال 85 اومدم گرفتمت؟ دستش رو از زیر لباسم بیرون کشیدم و نالیدم. _ چاووش خان جنس فروخته شده پس گرفته نمیشه ... اخمالو دستی لای موهاش کشید و لباسم رو بالا زد. _ اینجوری فایده نداره، باس خودم یکم بمالمشون بلکه رشد کردن. از لمس دست های داغش حشری شدم و اغوا گر پچ زدم: _ باید بمکی ...اینحوری زود تر بزرگ میشن.
    بـیـسـتـ‌ و یـکـ
    ﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞 شروع رمان #بیست‌و‌یک👇🏼 t.me/c/1773795623/11 @she_ngr چنل محافظ 1401/12/1
    111
    0
    #آب‌آور‌ترین‌رمان‌تلگرام💦🙊 با حرص رو و سی*نه‌ام رو فشرد. رفت پائین‌تر و داغش روی سفیدم نشست. با هر که میزد من بیشتر میشد. روی بهش*تم نشست و *م رو مالید. رفت پائین‌تر و نوک  *نه‌ام رو گاز گرفت. رفت پائین‌تر و زبونش رو دور کشید. کشیدم که جونی گفت. رفت پائین‌تر و پاهام رو بازتر کرد. رو دور لبش کشید و سرش رو نزدیک *تم کرد و مکید. با هر مکیدنش من بلند تر میشد! سرش رو گرفتم و بیشتر به بهش*تم. دلم *گیش رو می‌خواست. - آره..امیر  من.. مردو..مردون*گیت رو می‌خوام. لیسی به *تم زد، دستاش رو گذاشت دو طرف سرم و کل مردونگیش رو واردم کرد.. . 🤤💦 بچه عضو نشه، ادمین ببینه ریمو❌
    Show more ...
    "هم‌آغوش‌مرگ"
    من عاشق دردم اگه قرار باشه زیر تو کشیده بشه.🔥🤤 اثار من: نیش‌سرخ:فایل‌شده حکم‌اجباری‌:فایل‌شده متجاوز‌هات‌من:‌فایل‌شده. هم‌آغوش‌مرگ:درحال‌تایپ...
    123
    0
    دختری که هرشب زیر قاضی معروف شهر جر میخوره💦🤭 رفتم داخل حموم همین که خواستم وارد وان بشم امیر وارد حموم شد هینی کشیدم و عقب عقب رفتم که خوردم به دیواراومدنزدیکم لاله ی گوشموبین لب هاش گرفت وخیس بوسیددستشو نزدیک *تم رسوند و *وچ*ولمو مالید کشیدم که تند تر به کارش ادامه داد انقدر ادامه داد که توی دستش *ا شدم ادامه ی این رمان و میخوای جوین شو😍👆🏻
    "هم‌آغوش‌مرگ"
    به‌نام‌خدا. اثار من: نیش‌سرخ:فایل‌شده‌ حکم‌اجباری:فایل‌شده متجاوز‌هات‌من:فایل‌شده هم‌آغوش‌مرگ: درحال‌تایپ...
    24
    0
    -بغلم کن...! -نمی تونم نامحرمی...! -محرمت میشم!  صیغه بخون...! -صیغه بخونم و محرمم شدی،  باید باهام بخوابی...! -ولی من دخترم! -دختری اما امشب زنم میشی...! -ولی میگن خیلی درد داره...؟! -نمیزارم دردت بیاد... -پس صیغه رو بخون تا محرمت بشم...!
    مـــــ🌙ــــــاهرخ
    نویسنده رمان های بهار خزان رقص قاصدک اتش و جنون(چاپ) فتنه گر: فایل فروشی ماهرخ(انلاین) شیطان یاغی🔞(انلاین) #کپی‌این‌اثر‌پیگرد‌قانونی‌دارد‌. پنج شنبه و جمعه پارت نداریم.
    77
    1
    من ماهرخم... ♨️ دختری حرومزاده که حاصل تجاوزه...!!!! گاو پیشانی سفید در میان خاندان مذهبی شهسواری...!! 😏 قرتی و سلیطه که فقط کافیه به لباس یا موهای بازم گیر بدهند،  مرده و زندشون رو جلو چشمشون میارم اما در این بین... ❌🔞 حاج شهریار شهسواری مردی که با همشون فرق داره و من احترام زیادی براش قائلم... مردی سرد و سر به زیر و صد البته مذهبی که نگاه هیزی روی هیچ زنی نداشت و یه پسر نوزده ساله داره... 👌👍 به خاطر عمل خواهرم مجبور شدم پیشنهاد صیغه حاج شهریار و قبول کنم.... شرط گذاشتم این صیغه نباید رابطه ای زناشویی داشته باشه اما این مرد چیزی را که نشون می داد نبود و اون موقع تازه فهمیدم حاج شهریار اونقدر هات و سکسیه که همون شب من و کشید زیر خودش و دخترونگیم و....  ♨️💦🔞
    Show more ...
    مـــــ🌙ــــــاهرخ
    نویسنده رمان های بهار خزان رقص قاصدک اتش و جنون(چاپ) فتنه گر: فایل فروشی ماهرخ(انلاین) شیطان یاغی🔞(انلاین) #کپی‌این‌اثر‌پیگرد‌قانونی‌دارد‌. پنج شنبه و جمعه پارت نداریم.
    93
    2
    حاجی داره نماز می خونه و زنش رفته سر وقتش که بیا... 🔞❌♨️ -بهتره یکم از این اعمال خدا پسندانه انجام بدیم که جهاد در راه خدا هم محسوب میشه...! -استغفرالله دختر بزار نمازم و بخونم...! اخم کرد: نه حاجی من حالم بده باید مستفیضم کنی...! چادرش را باز کرد و با دیدن لباس خواب و سینه هایش تمام وجودم داغ شد و لرزید. -نمی خوای کوتاه بیای...؟! ماهرخ سینه هایش را تکان داد. -حاجی خدا وکیلی اینا رو می بینی ، مستفیض نمیشی...؟! جا نماز رو جمع کردم... - جوری مستفیضت کنم که دیگه وسط نماز هوس شیطنت و جهادـ نیفتی...! چشمانش برق زد که چادرش را باز کرد و با چشمکی گفت: جوووون، قربون حاج اقامون برم...!!!! -اما یادت باشه نذاشتی بفهمم چطور نماز خوندم...! -قضاش منکره حاجی...! از معنویات الهی فیض ببرین...!!! -پدر سوخته نشونت میدم...!!!! هولش دادم سمت کاناپه و لب هاشو حریص به لب کشیدم...
    Show more ...
    مـــــ🌙ــــــاهرخ
    نویسنده رمان های بهار خزان رقص قاصدک اتش و جنون(چاپ) فتنه گر: فایل فروشی ماهرخ(انلاین) شیطان یاغی🔞(انلاین) #کپی‌این‌اثر‌پیگرد‌قانونی‌دارد‌. پنج شنبه و جمعه پارت نداریم.
    130
    2
    #پارت۱۲۰😱💦 #فول‌سسکی دو طرف پاهام رو گرفت و از هم بازشون کرد. #بهشت صورتی و تمیزم جلوی صورتش قرار گرفته بود. لیسی روش زد، ناله ای کردم و رو تختی رو تو دستام فشار دادم، سرعت مک زدنش رو بیشتر کرد.. سرشو به #بهشتم فشار میدادم که با حس کردن زبونش توی #سوراخم... #پسره‌داره‌بهشت‌دختره‌رومثل‌جاروبرقی‌میمکه😋🔥
    •وُریــــــا🔞💦•
    ••وُریا؛ به معنای قوی، درشت هیکل، سرسخت••🔥 #ممنوعه_بزرگسال🔞💧 ⚠️رده بندی سنی موقع عضویت و خوندن رمان رعایت بشه لطفا🍇⚠️
    90
    0
    - بابا من باید با این دختر چادری برم حجله؟ - اره امشب دستمال خونی میخام ازت !! مجبورانه به سمت اتاق قدم برداشتم با باز شدن در چشم خورد به سینه های پرتقالی و ک‌ص سفید و باسن قلمبش مردونگیم از زیر شلوار شروع کرد نبض زدن پرتش کردم روی تخت و چادرش رو از سرش کشیدم. پاهاشو از هم باز کردم و لیسی به ک‌ص خیسش زدم که ناله اش بلند شد صدای ملچ ملوچم تو اتاق پیچیده بود زبونمو داخل ‌ک‌ص تنگش فروبردم که اهی از لذت کشید و ک‌صش خیس تر شد که......💦 پسر مذهبی شیخ اما ناخلف مجبور میشه پرده دختر چادری رو بزنه اما..😱🔞👆
    Show more ...
    •وُریــــــا🔞💦•
    ••وُریا؛ به معنای قوی، درشت هیکل، سرسخت••🔥 #ممنوعه_بزرگسال🔞💧 ⚠️رده بندی سنی موقع عضویت و خوندن رمان رعایت بشه لطفا🍇⚠️
    63
    0
    -سکس یه راند دو راند، دختر آب توی کمرم نزاشتی بمونه! با لوندی خندیدم و روی پاش نشستم. -کی بود روزای اول میگفت انقدر میکنمت که نتونی درست بشینی؟ کم آوردی؟ ضربه ای با کف دست به باسن لختم زد. -نمیدونستم دختر چادری حاج منصور سیرایی نداره و هی میگه بازم. خودم و روی برآمدگیش کشیدم و سرم و توی گردنش فرو بردم. -کم آوردی آقا وریا، تو از پس شدت شهوتی بودن من برنمیای! با این جمله سریع روی مبل پرتم کرد که..🔥🔞
    •وُریــــــا🔞💦•
    ••وُریا؛ به معنای قوی، درشت هیکل، سرسخت••🔥 #ممنوعه_بزرگسال🔞💧 ⚠️رده بندی سنی موقع عضویت و خوندن رمان رعایت بشه لطفا🍇⚠️
    104
    3
    - شوهر هوسباز زنش رو به حراج میذاره😱 - رمان اروتیک و آب اور اخرشبی میخوای بیا👆🏼🤤💦
    •وُریــــــا🔞💦•
    ••وُریا؛ به معنای قوی، درشت هیکل، سرسخت••🔥 #ممنوعه_بزرگسال🔞💧 ⚠️رده بندی سنی موقع عضویت و خوندن رمان رعایت بشه لطفا🍇⚠️
    138
    0
    Last updated: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio