#عشق_سیاهسفید
#پارت277
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/c/1394847852/22091
دیگه کی منو مثل تو ببوسه دیگه کی نوازشم کنه
کی کبودی تنم کرم بزنه
کی منو ببره تو وان دو نفره
هر چیزی که به فکرم میرسیدو میگفتم انقدر گفتمو گفتم که دوباره خوابم برد
اینبار با صدای بوق ممتد دستگاه سیاوش از خواب پریدم
از نرس نزدیک بود بیفتم رو زمین
پرستارها تند اومدن تو
خواستن بیرونم کنن که داد زدم به من دست نزنین
هر کس یه کاری میکرد
یکی لباس سیاوش داد کنار یکی دستگاه شوک آورد
به بدن سیاوش که رو تخت از شوک بالا و پائین شد خیره بودم
دستمو رو صورتم گرفتمو جیغ زدم سیاوش
دیگه هیچی یادم نیست
از حال رفتم وقتی بهوش اومدم مامان بالا سرم بود نگران و چشمهای خیس
فقط لب زدم
- سیاوش ...
مامان خم شد پیشونیمو بوسید و گفت
- خوبه ... نگران نباش
با بغض گفتم
- کجاست؟
- اتاق بغل ... بابات اونجاست... بهوش اومده ...
اشکام راه افتاد
بهوش اومده
خدای من بهوش اومده انگار خواب میدیدم از درون زنده شده بودم
بعد چند روز تونستم نفس بگیرم مامان موهامو دست کشید و گفت
- چرا زودتر بهمون نگفتی
- نتونستم ...
مامان موهامو نوازش کرد و گفت
- چکار کردی با خودت آرام .... رنگ به روت نیست... فشارت ۸ رو پنج بود . الانم ده رو شیشه... خیلی پائینه این چند روز چیزیم خوردی ؟!
فقط سرمو تکون دادم نه
من این چند روز یه روح سرگردون بودم...با بغض گفتم
_میشه سیاوش ببینم؟
مامان پیشونیمو بوسید و گفت
- آره بزار دکترت بیاد
با این حرف از اتاق رفت بیرون اشکم بند نمی اومد
🧃 رمان جدید و جذاب
#عشق_سیاهسفید را هر روز سر ساعت 10 صبح از کانال دنبال کنید 👇
@ashpaz_bashe
Show more ...