"دلم میخواد باهات توی یه جزیرهی گم گور شده باشم. هیچ آدمیزادی هم وجود نداشته باشه. لب دریا چادر بزنیم و شبها آتیش روشن کنیم.
باهم زل بزنیم به ستارهها و بشماریمشون. تا دمدمای طلوع آفتاب زیر گوش هم پچپچ کنیم. اینجوری انگار هیچ مشکلی توی دنیا وجود نداره نه؟ زندگی سیاه و کبود نیست، رنگین کمونیه!!"