Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics دلـبر قـرتــی

لطفا یجوری منو ببوس که طعم لبات همیشه رو لبام بمونه.🥂💋  #بنرها_پارت_واقعی_رمان🔞  پرش به پارت اول قرتی💃  https://t.me/c/1349922480/2463  به قلم:  #لواشک  چنل پشتیبانی نویسنده  @the_lavashak  
Show more
27 8570
~0
~0
0
Telegram general rating
Globally
31 557place
of 78 777
5 278place
of 13 357
In category
2 396place
of 5 475

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Hourly Audience Growth

    Data loading is in progress

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    اینم هدیه من به شما هیچ وقت قطع نمیشه♥️
    0
    0
    tg://proxy?server=5.78.77.99&port=443&secret=ee00000000000000000000000000000000616e6e6173682e636f6d
    0
    0
    طرفدار کدومی بیبی؟
    0
    0
    بازی امشبو کی میبره؟😈
    0
    0
    قسمتی از vip🔥🔞 پارتای ممنوعه و اروتیک به هیچ وجه اینجا گذاشته نمیشن و فقط در vip میتونید بدون سانسور و کامل بخونیدشون❌ چنل vip بیش از ۲۵۰ پارت از اینجا جلوتره ، پارتگذاری دو برابر داریم. چنل vip تبلیغات آزار دهنده نداره❌ برای دریافت vip مبلغ 35.000 تومان رو به شماره کارت زیر واریز👇 5892101326257835 جمالی بانک سپه و‌ رسید رو برای ادمین بفرستید👇
    0
    0
    ‌ ❌اگر زیر ۱۸ سال هستید این متن را نخوانید❌ به اتاق تزئین شده نگاه کردم .. بی بی گفت: _دخترا کمکت کنن لباس عروستو در بیاری؟ قبل از اینکه من چیزی بگم سهراب جواب داد: _ نه ... خودم کمکش میکنم ، با این حرفش دختر ها آروم و ریز خندیدن و سر تا پام داغ شد . بی بی هم با لبخند معنی داری سر تکون داد و گفت: _ باشه... چیزی خواستین بگین من پشت درم سهراب حرف بی بی رو قطع کرد و گفت: _ پشت در نباشید  ...  این طبقه کلا میخوام خالی باشه امشب ... اینبار کسی نخندید و همه نگران به من نگاه کردن ...
    Show more ...
    26
    0

    sticker.webp

    1
    0
    _بابایی بابایی لخت شو زود . چشمام گرد شدو گفتم: _چشمم روشن میخوای بابات و لخت کنی که چی؟؟ با بغض گفت: _بابا شومبولم خلاب شده . هنگ کرده دهنم وا موند گفتم: _چییی؟؟ چرا شومبولت خراب شده؟؟ مگه کنسرو که خراب بشه . اون شومبول سالار آینده است پسرم . با هق هق گفت: _نه شومبولم خلاب شده دیگه نمیتونم مرد بشم. با خنده گفتم: _بابا جون الان شما مرد هستی دیگه . فقط مرد ها شومبول دارن . تخس در حالی که گریه میکرد گفت: _نخیل مرد ها شومبولشون میشه سالار واسه همونم خلاب شده... تقصیر تو شد بابایی . همش مامان میگه شومبول تو کشیده به بابات گنده شده بیا حالا خلاب شده . نگران گفتم: _بابا بکش پایین ببینم چه بلایی سر اون یه تیکه لوله اوردی:) سریع جلوم وایساد و شلوار و زارت کشید پایین . با خنده گفتم: _الحق پسر منی شورت پوشیدن تو کارت نیست . خب این که سالمه. به یه نقطه اشاره کرد و گفت: _نگاه مو در اورده حتما خلاب شده دیگه... 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 پسر بچه با گریه و زاری میاد به باباش میگه شومبولم خراب شده . بابا میگه مگه کنسرو که خراب بشه اون سالار آینده است پسرم 😂🔞 پسره برای اینکه شب جمعه دست از سرش برداره پسر کوچولوش رو آورده به رشوه😂👇🏻🔞 پرحرص گفتم: _چته بچه چته... تا من میام داغ کنم با تق تق هات سطل آب یخ میریزی روم با خنده گفت: _من میلم میخوابم ولی خلج داره!! یه ابروم و انداختم بالا و گفتم: _یه خواب پنج ساعته چند در میاد؟؟ یکم فکر کرد و گفت: _پی اس فایو دل میاد . مهدا یهو شاکی داد زد: _برو بابا کوهیار قبول نیست... این تخم جنمون یه پی اس جدید بگیره بعد منی که تا صبح قرار چلونده و کبود بشم یه ماشین... قبول نیست من برات پوزیشن میام فقط یه ماشین . پر حرص گفتم _مثلا چه پوزیشنی؟؟ لبخندی زد و پاهاش و داد بالا که داغ کرده درو محکم تو صورت بچه بستم و نالیدم: _این پوزیشن و ده میلیارد خریدارم... پسره برای اینکه مزاحم باباش تو شب جمعه نشه پی اس فایو میخواد مامان شاکی میشه😂 میگه من چلونده کبود بشم این پی اس بگیره... یه حرکت زد پسره رو ناک اوت کرد... 😂 تذکر... این رمان هر پارتش خطر جرخوردگی دهن از شدت خنده رو داره از ما گفتم😂😂❌
    Show more ...
    1
    0
    _واسه زن داداشت خواستگار اومده! مرد نیم نگاهی به صبور انداخت و مادرش با حرص ادامه داد. _آره دیگه... وقتی دخترِ بیوه ی خوشگل و ترگل ورگل تو خونه باشه واسه‌اش خواستگار میاد. با حرص به پسرِ بزرگش نگاه کرد و غر زد. _این دختر بعد از مرگ داداشت نرفت خونه‌شون... گفت من عروس این خونم پیش خودتون میمونم... گفت تا اخر عمر کنیزی این خونه رو میکنم... حقش اینه که نظرِ نا محرم و غریبه روش باشه؟ حاشا به غیرتت اعلی. اعلی عصبی از جا بلند شد. _چی میگی مادر من؟ باز شروع کردی؟ مگه چه دوره ای هستیم که من بیوه ی داداشمو عقد کنم که نگاه غریبه روش نباشه؟ مادرش که مشغول گردگیری بود دستمال رو روی زمین پرت کرد و داد کشید. _میگم واسش خواستگار اومده! غیرتت اجازه میده این دختر همخواب مرد دیگه ای بشه؟ صبور که از این بحث خجالت میکشید سرشو پایین انداخت و به زمین خیره شد. اعلی از رک بودن مادرش کلافه شده بود، به موهای خودش چنگی زد و لب زد. _اجازه بده تنهایی با خودش صحبت کنم مادر! مادرش بیرون رفت، اعلی به سمت صبور که از شدت خجالت و حقارت داشت می لرزید رفت و کنارش نشست... دخترک تو خودش جمع شد و اعلی پوزخند زد. _وقتی من کنارت میشینم تو خودت جمع میشی... ما چطور میتونیم یه رابطه ی زناشویی سالم داشته باشیم؟ سر صبور بالا اومد و به مرد نگاه کرد، گریه نمیکرد اما چشماش قرمز بود. _من چطور باهات سکس کنم وقتی میدونم زن داداشم بودی؟ چطور تو چشمات نگاه کنم و سکس تو و داداشمو تصور نکنم صبور! دخترک آب دهنش رو قورت داد، با لب های خشک شده اش زمزمه کرد. _همه ی مشکلت همینه؟ _این مشکل کمیه؟ _این اصلا مشکل نیست... ما سکس نداشتیم... رابطه نداشتیم... ازدواج ما صوری بود. یک تای ابروی اعلی بالا رفت _چی میگی تو؟ _داداشت عاشق یکی دیگه بود... منم همینطور! به اجبار خانواده ها صوری ازدواج کردیم... حتی میتونم برم پزشکی قانونی که بکارتم رو تایید کنن! اعلی با حیرت بهش خیره شده بود، صبور جلو تر اومد و لب زد. _میدونی من عاشق کی بودم؟ تو! میدونی به خاطر کی تو این خونه موندم؟ تو!
    Show more ...
    1
    0
    #قیـصـر🌱 _هنوز 4ماهه از مرگ برادرم گذشته و تو انقدر ناب و بکر که انگار هیچ سکسی باهاش نداشتی عجیبه! حرف هاش منِ عوضی رو که در مقابلش داشتم مقاومت میکردم، سست میکرد. انگشت قیصر که رو پایین تنم نشست خود به خود تنمو منقبض کردم و پاهام به هم چفت شد _پاهات رو باز کن ، میخوام امشب تورو به اوج برسونم! با نفس نفس و خجالت به چشم های مشکیش خیره شدم. وقتی انگشتش رو روی پایین تنم فشار داد، سریع چشم بستم و لبم رو گزیدم. _یه جوری باهات سکس کنم که کل دنیا بفهمن زنِ کارگردان کشورشون و اهل این خونه بفهمه زن پسرشون کیه! خیره تو چشم های خجالتی ام، دستش رو روی دهنم گذاشتم و با حس پایین تنش، نفسمو حبس کردم. من نمیخواستم رام این مرد بشم ولی انقدر عوضی بود که داشتم به کاوه خیانت میکردم. _چه خیس هم شدی لاوین کوچولو! پاهام رو از هم باز کرد و خودش رو بین پاهام کشید و با استرس بهم خیره شدم. هم ترسیده بودم میخواستم پا پس بکشم هم حس شه‌وت مانع میشد. وقتی خودش رو بهم فشار دادم، سریع لبم رو گاز گرفتم. ضربه هاش که شروع شد، حس سوزش عجیبی تو پایین تنم حس کردم. _تمومش کن قیصر حالم خوب نیست. انقدر درد و سوزش پایین تنم زیاد بود که اشک هام دراومد و قیصر شوکه به پایین خیره شد. رد نگاهش رو دنبال کردم با دیدن خون زیادی که داشت ازم خارج میشد، وحشت کردم. تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم مخصوصا با نگاه مات و شوکه قیصر که تو خودم جمع شدم و از درد ناله بلندی کردم. لاوین دختر 17ساله ای که با کاوه آهنگر ازدواج میکنه ولی هنوز 3ماه بیشتر از ازدواج‌شون نمیگذره که کاوه تو تصادف میمیره. پسر ارشدِ خانواده آهنگر، قیصر 32ساله از قضا بزرگترین کارگردان کشور از سر تعصب لاوین رو به عقد خودش در می‌آره تا شایعه هایی که اون مشکل جنسی داره رو بخوابونه ولی با حامله شدن لاوین...🙈🍓 این رمان مناسب همه سنین نیست🫀✨
    Show more ...
    • | قِیـ🔞ـصَــر | •
    من عاشق وقتایی ام که دارم خیسی لای پات رو می‌مکم👄💦 ‌
    1
    0
    -هانا چرا ارزش یابی استاد به من 10 دادی؟ با دیدن پیامش قهقه‌ای زدم براش نوشتم : -استاد چون خودتون نمره‌ی 10 گرفتید بار بعد تلاش کنید تا نندازمتون تازه اینو خیلی با ارفاق بهتون دادم. گوشیم زنگ خورد که امیر بود برداشتم و با غرور پفک تو دهنم گذاشتم... -هانا دهنت گایده‌س ببین کِی گفتم، سر تلافی نمره های خودت به من 10 دادی؟واقعا؟ -استاد جونم حرص نخور گوشت سالار کم میشه... بشکنی زدم و با خنده گفتم : -وقتی شب های امتحان منو میگیری زیر تنت هر چی میگم امیر درس دارم میگی جون تو سالار کوچولو بیدار شده تو رو میخواد و من بهت 20 میدم تهش هر بار به زووور بهم ده میدی اونم با کلی منت... این تلافی اون بود امیر خان، نوش جونت عشقممم! امیر عصبی غرید : -هانا خانوم دعا کن بیام خونه و نباشی چون من یه جوری میام میکنمت که تر نیم ساعت سکسمون بیشتر از صد بار بگی غلط کردم! خندیدم و به سرعت وارد تلگرام شدم و عکسی از خط سینه‌ام گرفتم. -ترسیدم عشقم، راستی تلگرامتو چک کن الان یه چیز مهم برات فرستادم. می‌دونستم نقطه ضعفش خط سینه هامه منم از عمد استادمو اذیت می‌کردم! -هانااااا! نیم ساعت دیگه‌ خونه‌ام هم تلاقی اون نمره‌ی 10 رو در میارم هم از خجالت سینه های 80 در میام! -من خونه‌ی بابامم استاااد شما برو تو دستشویی دانشگاه خودارضایی کن البته خواستی میتونم یه عکس از لای پامم بدمت همین... یهو صداش از پشت سرم بلند شد. -که خونه‌ی باباتی و عکس از لای پات میدی؟ عکس نیاز نیست وقتی سالار کوچولو تا چند دیقه‌ی دیگه می‌بلعتش... جیغی کشیدم و خواستم فرار کنم اما از پشت گرفتم و خودش رو بهم چسبوند و.... استاد دانشجویی صحنـــه‌دار💦💦💦
    Show more ...
    1
    0
    ‌ ❌اگر زیر ۱۸ سال هستید این متن را نخوانید❌ به اتاق تزئین شده نگاه کردم .. بی بی گفت: _دخترا کمکت کنن لباس عروستو در بیاری؟ قبل از اینکه من چیزی بگم سهراب جواب داد: _ نه ... خودم کمکش میکنم ، با این حرفش دختر ها آروم و ریز خندیدن و سر تا پام داغ شد . بی بی هم با لبخند معنی داری سر تکون داد و گفت: _ باشه... چیزی خواستین بگین من پشت درم سهراب حرف بی بی رو قطع کرد و گفت: _ پشت در نباشید  ...  این طبقه کلا میخوام خالی باشه امشب ... اینبار کسی نخندید و همه نگران به من نگاه کردن ...
    Show more ...
    180
    1
    ‌ ❌اگر زیر ۱۸ سال هستید این متن را نخوانید❌ به اتاق تزئین شده نگاه کردم .. بی بی گفت: _دخترا کمکت کنن لباس عروستو در بیاری؟ قبل از اینکه من چیزی بگم سهراب جواب داد: _ نه ... خودم کمکش میکنم ، با این حرفش دختر ها آروم و ریز خندیدن و سر تا پام داغ شد . بی بی هم با لبخند معنی داری سر تکون داد و گفت: _ باشه... چیزی خواستین بگین من پشت درم سهراب حرف بی بی رو قطع کرد و گفت: _ پشت در نباشید  ...  این طبقه کلا میخوام خالی باشه امشب ... اینبار کسی نخندید و همه نگران به من نگاه کردن ...
    Show more ...
    68
    0

    sticker.webp

    1
    0
    -شلوارت‌و در بیار باید معاینه شی! با ترس کمر شلوارم را می چسبم: -من... من باکره‌م نمی خوام جلوی کسی لخت شم! زن موهایش را در چنگ می گیرد: -بیا ببندش به تخت پاهاش‌و باز کن من زن برای شاه پسرم نمی خوام، باید مطیع باشی! همان لحظه صدای قیصر در اتاق طنین می اندازد: -شاه پسرت خودش پرده‌ی زنش‌و زده، به اون دکتر هم بگو دستش‌و از تن و بدن زن من پس بکشه تا قلمش نکردم! https://t.me/+WDOeVL-lWqA2NDlk https://t.me/+WDOeVL-lWqA2NDlk رابطه ی پنهانی عروس و برادرشوهر کارگردانش....🙈🔞

    animation.gif.mp4

    1
    0
    _چطوره با درآوردن لباسام شروع کنی؟ عقب رفته و با صدای بلند می‌خندم. _خیلی توی هپروتی پسر...من اینجا منتظر برادرت بودم نه تو! با پرویی تمام جلو اومده و پایین تنم و محکم چنگ میزنه. _چه فرقی داره؟ در هر صورت فقط به یکی نیاز داری که فرو کنه تا ارضا شی! حرکات دستش روی پایین تنم شدت میگیره و حس میکنم خیس شدن شورتم حتیٰ تو اون تاریکی هم مشخصه. _بُکُنش تا وقتی که استاد باشه فرقی نداره...ولی برادر استاد قراره چه سودی برای من داشته باشه؟ نمره‌ی مفتی یا پاس کردن درسای افتاده؟ از پس کدومش بر میای برادر استاد؟ انگشت‌های بزرگشو به پایین تنم میماله که بی‌قرار نبض می‌زنه و اون با سرخوشی مماس با صورتم میگه: _برادر استاد هم می‌تونه برات منفعت داشته باشه دختر کوچولو! با کاراش جلوی حرف‌زدنمو میگیره و تنها ناله از میون بیام خارج میشه. _حالا چی؟ حالا که زبونت از لذت قفل شده هم فرق داره؟ عقلم پس زدنش و می‌خواد و جسمم قبول کردنشو هرچه سریع تر! _حرفی نداری بزنی نه؟! ناکس حرفه‌ای عمل می‌کرد حتی از روی این لباسای کوفتی! سرش و توی گردنم فرو برد و لاله‌ی گوشمو به دندون گرفت. _سر قبولی این ترم باهام بخواب دختر هورنی! چی از این بهتر؟ حق با اون بود به هرحال برادر استاد بود و تسلط کامل داشت روی برادرش... لبخند رضایت مو که دید تعلل نکرد و محکم به ستون وسط خونه کوبوندم و این بار دست‌های داغش و از توی شومیزم عبور داد و بالاتنه‌امو توی مشت گرفت. _ببینیم این جوجه‌ دانشجویی که واس خاطر دو سه تا نمره‌ بیشتر زیر هر کسی رفته، چند مرده حلاجه! سینه‌امو چنگ میزنه که از درد ناله ام بلند شده و اون نیشخند میزنه: _مطمعنم باس طعمت خوب باشه که زیر دندونای همه مزه کرده و واسه داشتن دوباره‌ات حریصن! با کاری که کرد جیغم هوا رفت و...... دختــری که با سرویس دادن کلاساش رو پاس میشه اما توی این بین گیر مـــردی میفته که تازه از زندان دراومده و تمایلات جنسی عجیبی داره و....🔥 🔞
    Show more ...
    1
    0
    ضربات پی در پی درون رحمش آهش را بلند می‌کند. دست‌هایش را روی میز کار عماد چنگ می‌زند. با برخورد باسنش به زیر شکم مرد صدای بلندی در فضا بلند می‌شود. - آه عماد… - جونم… تو فقط برام ناله کن عشقم. داد بزن… آه بلندی می‌کشد. خیسی از میان پاهایش راه افتاده است. - آخ داره میاد. ضرباتش را تند تر و محکم تر می‌کند. نفس دخترک میان گلویش حبس شده و سینه‌هایش به میز چسبیده است. با تکانی که می‌خورد چند وسیله به زمین می‌افتد و لی هیچ‌کدام توجه نمی‌کنند. - کجا بریزم نفسم؟ - هرجا دوست داری! کمرش را با دو دست محکم نگه می‌دارد. مایع با شدت بالا و گرمای زیاد درون رحمش پمپاژ می‌کند. از همان پشت چنگی به سینه‌ی دخترک می‌زند. صدای ویبره‌‌ی گوشی‌ای که درست کنار صورت دختر قرار دارد نظر هردویشان را جلب می‌کند. برش می‌دارد و به عقب می‌گیرد: - زن جندته.
    Show more ...
    -
    1
    0
    -من از باسن قلمبه و سینه‌های فابریک درشتت فیض میبرم، تو از ویزایی که بی چک و چونه واسه‌ت میگیرم! مهدا شوکه شد و بالاتنه اش را عقب کشید. -اونوقت چرا باید قبول کنم زیر هسته خرمای تو بخوابم؟ کوهیار نیش چکاند از زبان درازی دختر و همه‌ی دندان‌هایش را به نمایش گذاشت. -چون هیچ دانشگاه و مسابقه و آکادمی ای تو رو راهت از مرز رد نمیکنه. -پدرت بشنوه به دختر کارمندش پیشنهاد دادی، دوباره سکته میکنه. کوهیار بی رحم پوزخند زد. -چه اهمیتی داره وقتی دیگه نمیتونه از تخت جدا شه؟ مهدا سر تکان داد و گامی عقب رفت. -من نامزد دارم. هرچقدر هم رفتن هدفم باشه اونو دل نمیکنم. کوهیار شیطانی خندید و سر در گردن دختر فرو برد. -کی گفته دل بکن؟ فقط کنارش، به منم حال بده! مهدا سرش را عقب برد تا نفس های داغ و صدای دو رگه شده‌ی او کمتر آزارش دهد. -من قاتی کثافط کاری های تو نمیشم. کوهیار پیروز و خونسرد دست روی گودی کمر او کشید. مهدا به خود لرزید و برای آه نکشیدن چشمانش را بست. -اون پسره، اگه همین امشب فیلم‌های دوربین این اتاقو ببینه، بازم میخواد تورو؟ مهدا مات ماند و با حیرت به او نگاه کرد. کوهیار پوزخند زد و با ضربه‌ی آرامی روی باسن او کمی عقب رفت. -تا جلسه‌ی من تموم میشه وقت داری که تصمیم بگیری امشب با من بیای خونه‌م، یا فیلما تو... مهدا مکث نکرد. با نفرت نگاهش کرد و غرید: -میام، ولی شرط داره! کوهیار دست در جیبش فرو برد و مغرورانه ایستاد. -چه شرطی؟ نکنه میخوای بگی بهت دست نزنم و... -با کاندوم و جلوگیری! نمیخوام یه توله از تو بیوفته وسط زندگیم و سرنوشتم آتیش بزنه! کوهیار خندید و دوباره دست دور کمر اد حلقه کرد. یک سینه‌اش را در مشت فشرد و بیخ گوش لب زد. -وقتی مال من بشی، دیگه کاندوم و قرص و بیرون کشیدن به کارم نمیاد! گوشت به گوشت میخوامت. اول گفت کمکم میکنه تا مهاجرت کنم و بعد... با خفت کردنم گوشه ی شرکت و بوس کردن من، فیلم گرفت تا به نامزدم نشون بده! اون فقط تن منو میخواست و من...
    Show more ...
    1
    0
    من یه دختر خیلی هاتم واسه همین همش دنبال یه رمان بودم که دارای صحنه های کاملا باز باشه و همه چیزو کامل و واضح توضیح داده باشه،من می خواستم در مورد شب زفاف هم کلی اطلاعات داده باشه و شب زفاف رو کامل و بدون هیچ سانسوری گفته باشه چون از این شب خیلی میترسم و اطلاعاتم کمه بعد از کلی گشتن این رمانو پیدا کردم وای خیلی معرکس هیچ چیزی رو جا ننداخته و کامل و دقیق همه چیزو حتی شب زفاف رو توضیح داده فقط من لینکشو میدم ولی شدیدا خواهش میکنم این لینک رو پخش نکنید چون صحنه هاش برای زیر هجده سال مناسب نیست و برای من مشکل ساز میشه،وای چکار کنم انقدر هیجانیه که نمیتونم منتظر پارتهای بعدیش بمونم
    Show more ...
    212
    2
    این کانال آتیش زده به مالش😯😨 ماسک ورقه ایاشو داره دونه ای 5 تومن میفروشه😶
    154
    0
    پک روتین مراقبت پوستی زیر 200t کجا پیدا میشه؟ تنوع محصولاتش دیوونت میکنه🥹💜
    204
    1
    من یه دختر خیلی هاتم واسه همین همش دنبال یه رمان بودم که دارای صحنه های کاملا باز باشه و همه چیزو کامل و واضح توضیح داده باشه،من می خواستم در مورد شب زفاف هم کلی اطلاعات داده باشه و شب زفاف رو کامل و بدون هیچ سانسوری گفته باشه چون از این شب خیلی میترسم و اطلاعاتم کمه بعد از کلی گشتن این رمانو پیدا کردم وای خیلی معرکس هیچ چیزی رو جا ننداخته و کامل و دقیق همه چیزو حتی شب زفاف رو توضیح داده فقط من لینکشو میدم ولی شدیدا خواهش میکنم این لینک رو پخش نکنید چون صحنه هاش برای زیر هجده سال مناسب نیست و برای من مشکل ساز میشه،وای چکار کنم انقدر هیجانیه که نمیتونم منتظر پارتهای بعدیش بمونم
    Show more ...
    284
    0

    sticker.webp

    685
    0
    -هانا چرا ارزش یابی استاد به من 10 دادی؟ با دیدن پیامش قهقه‌ای زدم براش نوشتم : -استاد چون خودتون نمره‌ی 10 گرفتید بار بعد تلاش کنید تا نندازمتون تازه اینو خیلی با ارفاق بهتون دادم. گوشیم زنگ خورد که امیر بود برداشتم و با غرور پفک تو دهنم گذاشتم... -هانا دهنت گایده‌س ببین کِی گفتم، سر تلافی نمره های خودت به من 10 دادی؟واقعا؟ -استاد جونم حرص نخور گوشت سالار کم میشه... بشکنی زدم و با خنده گفتم : -وقتی شب های امتحان منو میگیری زیر تنت هر چی میگم امیر درس دارم میگی جون تو سالار کوچولو بیدار شده تو رو میخواد و من بهت 20 میدم تهش هر بار به زووور بهم ده میدی اونم با کلی منت... این تلافی اون بود امیر خان، نوش جونت عشقممم! امیر عصبی غرید : -هانا خانوم دعا کن بیام خونه و نباشی چون من یه جوری میام میکنمت که تر نیم ساعت سکسمون بیشتر از صد بار بگی غلط کردم! خندیدم و به سرعت وارد تلگرام شدم و عکسی از خط سینه‌ام گرفتم. -ترسیدم عشقم، راستی تلگرامتو چک کن الان یه چیز مهم برات فرستادم. می‌دونستم نقطه ضعفش خط سینه هامه منم از عمد استادمو اذیت می‌کردم! -هانااااا! نیم ساعت دیگه‌ خونه‌ام هم تلاقی اون نمره‌ی 10 رو در میارم هم از خجالت سینه های 80 در میام! -من خونه‌ی بابامم استاااد شما برو تو دستشویی دانشگاه خودارضایی کن البته خواستی میتونم یه عکس از لای پامم بدمت همین... یهو صداش از پشت سرم بلند شد. -که خونه‌ی باباتی و عکس از لای پات میدی؟ عکس نیاز نیست وقتی سالار کوچولو تا چند دیقه‌ی دیگه می‌بلعتش... جیغی کشیدم و خواستم فرار کنم اما از پشت گرفتم و خودش رو بهم چسبوند و.... استاد دانشجویی صحنـــه‌دار💦💦💦
    Show more ...
    333
    3
    #قیـصـر🌱 _هنوز 4ماهه از مرگ برادرم گذشته و تو انقدر ناب و بکر که انگار هیچ سکسی باهاش نداشتی عجیبه! حرف هاش منِ عوضی رو که در مقابلش داشتم مقاومت میکردم، سست میکرد. انگشت قیصر که رو پایین تنم نشست خود به خود تنمو منقبض کردم و پاهام به هم چفت شد _پاهات رو باز کن ، میخوام امشب تورو به اوج برسونم! با نفس نفس و خجالت به چشم های مشکیش خیره شدم. وقتی انگشتش رو روی پایین تنم فشار داد، سریع چشم بستم و لبم رو گزیدم. _یه جوری باهات سکس کنم که کل دنیا بفهمن زنِ کارگردان کشورشون و اهل این خونه بفهمه زن پسرشون کیه! خیره تو چشم های خجالتی ام، دستش رو روی دهنم گذاشتم و با حس پایین تنش، نفسمو حبس کردم. من نمیخواستم رام این مرد بشم ولی انقدر عوضی بود که داشتم به کاوه خیانت میکردم. _چه خیس هم شدی لاوین کوچولو! پاهام رو از هم باز کرد و خودش رو بین پاهام کشید و با استرس بهم خیره شدم. هم ترسیده بودم میخواستم پا پس بکشم هم حس شه‌وت مانع میشد. وقتی خودش رو بهم فشار دادم، سریع لبم رو گاز گرفتم. ضربه هاش که شروع شد، حس سوزش عجیبی تو پایین تنم حس کردم. _تمومش کن قیصر حالم خوب نیست. انقدر درد و سوزش پایین تنم زیاد بود که اشک هام دراومد و قیصر شوکه به پایین خیره شد. رد نگاهش رو دنبال کردم با دیدن خون زیادی که داشت ازم خارج میشد، وحشت کردم. تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم مخصوصا با نگاه مات و شوکه قیصر که تو خودم جمع شدم و از درد ناله بلندی کردم. لاوین دختر 17ساله ای که با کاوه آهنگر ازدواج میکنه ولی هنوز 3ماه بیشتر از ازدواج‌شون نمیگذره که کاوه تو تصادف میمیره. پسر ارشدِ خانواده آهنگر، قیصر 32ساله از قضا بزرگترین کارگردان کشور از سر تعصب لاوین رو به عقد خودش در می‌آره تا شایعه هایی که اون مشکل جنسی داره رو بخوابونه ولی با حامله شدن لاوین...🙈🍓 این رمان مناسب همه سنین نیست🫀✨
    Show more ...
    • | قِیـ🔞ـصَــر | •
    من عاشق وقتایی ام که دارم خیسی لای پات رو می‌مکم👄💦 ‌
    479
    0
    ⁠ — نوزاد می‌خرین آقا؟ مرد دلال دسته‌ی پول ده هزار تومنی رو بین انگشتاش می‌ذاره و می‌شمره. ⁃ فروشی داری؟ دستش رو میذاره روی شکم بزرگش. چند روز بیشتر تا به دنیا اومدنش نمونده. ⁃ بینم ممد، یه نوزاد پسر تو دست و بالت نداری؟ مهندس خوب پول میده‌ها. دلال رو به دخترک میکنه و با بیخیالی به رفیقش میگه: ⁃ بهت خبر میدم. نگرد ببینم تو دست و بالم هست. بعد دخترک‌ رو مخاطب قرار میده: ⁃ بچت چیه؟ ⁃ پ…پسر. چشمای مرد دلال برق می‌زنه. ⁃ راه بیوفت بریم. همراه دو‌مرد غریبه سوار ماشین قراضه‌ای میشه و یک ساعتی تا رسیدن به مقصد طول می‌کشه. جلوی یه عمارت سفید و بزرگ از ماشین پیاده میشه. دست و پاش می‌لرزه. اگر مجبور نبود بچه رو نمی‌فروخت. پول لازمه و باید خرج عمل کلیه‌ی مامانش رو بده. ⁃ شوهر موهر نداری که؟ پس فردا نیاد بگه بچه‌مو پس بدیدا. مهندس الکی پول نمیده. خوب پول میده ولی بعدش نباید دبه کنین. ⁃ نه ندارم. ممد سری تکون میده و زیر لب خوبه‌ای میگه. زن خوش پوشی جلوی ساختمون به استقبالشون میاد. با دیدن سر و وضع ژنده‌ی دخترک یه نگاه تحقیر آمیز بهش میندازه. ⁃ این مادر بچه‌اس؟ این که خودش ۱۵ سالشم نمیشه. سرش رو پایین می‌اندازه رو چادرش رو محکم نگه می‌داره: ⁃ ۲۳ سالمه خانم. زن دستشو زیر چونه‌اش می‌زنه و با دقت صورتش رو زیر نظر میگیره. ⁃ بهت نمیاد. مطمئنی حامله‌ای؟ ⁃ بله خانم. ⁃ چادرت رو بزن کنار ببینم. لبش رو می‌گزه و زیر چشمی به دوتا مرد غریبه که اونجا هستن نگاه می‌کنه، زن متوجه میشه و به سمت پله‌ها اشاره می‌زنه: ⁃ بریم بالا پسرمم بیاد ببینتت. رو به مردا می‌کنه و میگه: ⁃ شما همین‌جا باشین تا بیام. حین بالا رفتن نفس نفس می‌زنه. روزای آخر بارداریه و یه سختی خودشو جابجا می‌کنه. تو اتاق وایمیستن و زن چادرش رو از سرش برمی‌داره. با دیدن هیکل نحیف دختر که شکمش نشون میده روزای آخر بارداریشه با بهت میگه: ⁃ پسره؟ سر تکون میده و بله میگه. ⁃ عروسم توانایی بارداری نداره. پسرم هم حاضر نیست دوباره زن بگیره و بچه‌دار بشه. چند تقه به در می‌خوره. ⁃ بیام تو مادر جان؟ ⁃ بیا پسرم. بقیه‌ی حرفش رو می‌خوره. در باز می‌شه و قامت آشنایی توی چهارچوب به چشم دخترک می‌خوره. چند لحظه میخکوب همدیگه میشن. ⁃ سلام. مرد خوش پول زودتر خودش رو پیدا می‌کنه. ⁃ سلام به روی ماهت. ببین می‌پسندیش عزیزم؟ به زودی دنیا میاد چند قدم به سمت جلو برمیداره و نگاهش رو از رو دخترک مات جدا نمی‌کنه. ⁃ خودت هم با بچه می‌مونی؟ ترسیده به مرد زل می‌زنه. مگه مادرش نگفت که زن داره؟ ⁃ بمون بچه‌ات رو بزرگ کن. ⁃ چ…طور پسرم؟ بدون اینکه به مامانش نگاه کنه میگه: ⁃ عقدت می‌کنم. خودت بالای سر بچه باش. بعد از نه ماه پیداش کرده. دختری که شب و روز دنبالش گشته و اون ازش فراری بوده. ⁃ دو برابر بهت پول میدم، بمون همین‌جا… به عمل مادرش فکر می‌کنه. راه دیگه‌ای نداره. ⁃ باشه…
    Show more ...
    -
    440
    4
    _بابایی بابایی لخت شو زود . چشمام گرد شدو گفتم: _چشمم روشن میخوای بابات و لخت کنی که چی؟؟ با بغض گفت: _بابا شومبولم خلاب شده . هنگ کرده دهنم وا موند گفتم: _چییی؟؟ چرا شومبولت خراب شده؟؟ مگه کنسرو که خراب بشه . اون شومبول سالار آینده است پسرم . با هق هق گفت: _نه شومبولم خلاب شده دیگه نمیتونم مرد بشم. با خنده گفتم: _بابا جون الان شما مرد هستی دیگه . فقط مرد ها شومبول دارن . تخس در حالی که گریه میکرد گفت: _نخیل مرد ها شومبولشون میشه سالار واسه همونم خلاب شده... تقصیر تو شد بابایی . همش مامان میگه شومبول تو کشیده به بابات گنده شده بیا حالا خلاب شده . نگران گفتم: _بابا بکش پایین ببینم چه بلایی سر اون یه تیکه لوله اوردی:) سریع جلوم وایساد و شلوار و زارت کشید پایین . با خنده گفتم: _الحق پسر منی شورت پوشیدن تو کارت نیست . خب این که سالمه. به یه نقطه اشاره کرد و گفت: _نگاه مو در اورده حتما خلاب شده دیگه... 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 پسر بچه با گریه و زاری میاد به باباش میگه شومبولم خراب شده . بابا میگه مگه کنسرو که خراب بشه اون سالار آینده است پسرم 😂🔞 پسره برای اینکه شب جمعه دست از سرش برداره پسر کوچولوش رو آورده به رشوه😂👇🏻🔞 پرحرص گفتم: _چته بچه چته... تا من میام داغ کنم با تق تق هات سطل آب یخ میریزی روم با خنده گفت: _من میلم میخوابم ولی خلج داره!! یه ابروم و انداختم بالا و گفتم: _یه خواب پنج ساعته چند در میاد؟؟ یکم فکر کرد و گفت: _پی اس فایو دل میاد . مهدا یهو شاکی داد زد: _برو بابا کوهیار قبول نیست... این تخم جنمون یه پی اس جدید بگیره بعد منی که تا صبح قرار چلونده و کبود بشم یه ماشین... قبول نیست من برات پوزیشن میام فقط یه ماشین . پر حرص گفتم _مثلا چه پوزیشنی؟؟ لبخندی زد و پاهاش و داد بالا که داغ کرده درو محکم تو صورت بچه بستم و نالیدم: _این پوزیشن و ده میلیارد خریدارم... پسره برای اینکه مزاحم باباش تو شب جمعه نشه پی اس فایو میخواد مامان شاکی میشه😂 میگه من چلونده کبود بشم این پی اس بگیره... یه حرکت زد پسره رو ناک اوت کرد... 😂 تذکر... این رمان هر پارتش خطر جرخوردگی دهن از شدت خنده رو داره از ما گفتم😂😂❌
    Show more ...
    567
    3
    این فیلم دقیقا بُک.ن بُکُــنه خالص دستمال فراموش نشه فیلم پرطرفداریه
    21
    1
    🚫🔞دختر هرزه  🔞داستان ازاین قراره دختره برا بدست اوردن پول به همه میده که پول دربیاره فقط براروکم کنی از عشق سابقش ازاول تااخر فیلم سکسه دستمال فراموش نشه❌🔞🔞
    1
    0
    شت چرا لختش کرد وسط رینگ😂🔞
    1
    0
    Last updated: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio