Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Category
Channel location and language

audience statistics بهشـت داغ مـــــن💦🔞

11 1040
~0
~0
0
Telegram general rating
Globally
53 940place
of 78 777
9 902place
of 13 357
In category
3 740place
of 5 475

Subscribers gender

Find out how many male and female subscibers you have on the channel.
?%
?%

Audience language

Find out the distribution of channel subscribers by language
Russian?%English?%Arabic?%
Subscribers count
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

User lifetime on the channel

Find out how long subscribers stay on the channel.
Up to a week?%Old Timers?%Up to a month?%
Subscribers gain
ChartTable
D
W
M
Y
help

Data loading is in progress

Hourly Audience Growth

    Data loading is in progress

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    سـ.کس عمو با برادر زاده‌ی حشـ.ریش🔞💦
    0
    0
    تریسام معلم زن دار با زنش و دانش آموز کوچولوی حـشریش🤤🔥
    0
    0

    sticker.webp

    148
    0
    #پارت_۱۲۳ خشن دست به سینه وایستادم و به دختر بچه ای که ۱۳سال بیشتر نداشت نگاه کردم و کلافه پوفی کشیدم. مثلا همین دیشب تو تخت زنم شده بود ولی هنوز بچه بود! از یه دهاتی بیشتر از این انتظار نمیره. به لبای ورچیدش نگاه کردم و با غیض سوتین قرمز رو به طرفش گرفتم. _بگیر اینو! با چشمای گرد سوتین رو از دستم گرفت و بالا پایینش کرد. متعجب بهش خیره شد و با تعجب گفت: _چکارش کنم حاجی ؟ با حرص دستی به صورتم کشیدم و غریدم: _بزارش رو سرت! چشماشو بالا داد و سوتین رو با دو انگشت گرفت و روی سرش گذاشت. با نیش باز بهم خیره شد و چشماشو بالا داد تا بتونه نگاش کنه. هم از خنگ بازیاش خندم گرفت و هم حرصم گرفته بود که نمیدونست سوتین رو باید کجا ببنده! اخمامو توهم کشیدم و سوتین رو از روی سرش برداشتم و همونجور از روی لباس، سوتین رو دور سینه های کوچکش بستم و محکم تکونش دادم. _ببین بچه این باید اینجا بسته بشه. عین بچه ها وقتی بالا پایین میپری ایناهم بالا پایین میپرن و جلوی نگهبان ها زشته! نگاهی به چشماش که داشت بسته میشد کردم و متعجب شدم. لبخندی زد و دست کوچکشو روی دستم گذاشت. _حاجی همون کارایی که دیشب کردی باهام میکنی؟ چشمام دیگه از این گشاد تر نمیشد. با جلو اوردن دستش به سمت شلوارم خندم گرفت... 😂😂😂 😈💦
    Show more ...
    حــاج سـالار
    ﷽ حــاج سـالار🍻
    188
    0
    #پارت_واقعی_رمان🔞 - بدون شورت اومدی سرکار؟ لبم رو به دندون گرفتم و جواب دادم: - راستش رییس شورت داشتم ولی چون خیس شد انداختمش توی توالت. چشم هاش گرد شد. - چی کار کردی؟! دست به سینه ایستادم. - تقصیر خودته، صبح تو خونه نذاشتی ارضا بشم. دودستی کوبید توی سرش و گفت: - برو اون شورت لعنتیو بردار، همینم مونده کارمندام شورت زنمو ببین‌. اخمی کردم. - تا ارضام نکنی نمیرم. دستم رو بند کمربند شلوارش کردم و... دختره کمر نذاشته برای شوهرش🙊 با شورت خیس پاشده رفته سر کار و...😂💦 🔞
    Show more ...

    file

    150
    2
    - خانوم شدنت مبارک کوچولو. با فشار خودم را واردش می‌کنم و جیغ خفه‌ی دریا را با بوسه‌ای می‌بعلم. چند ثانیه مکث می‌کنم تا به من درون کانال تنگ و داغش عادت کند. نفس‌هایش که آرام می‌شود، یک‌بار خودم را بیرون می‌کشم و دوباره ضربه‌ی دیگری می‌زنم. دست‌هایم پهلوی دختر را چنگ می‌زنند و خودم را عمیق‌تر به او می‌کوبم. نفس نفس می‌زند و صدای برخورد تن‌هایمان اتاق را پر کرده، اما آه نمی‌کشد. با یک ضربه‌ی دیگر تشویقش می‌کنم: - ناله کن برام دریا، صداتو رها کن. ناله‌های ریزش را با بوسه‌هایم می‌بلعم. با هر ضربه‌‌ام، سینه‌های دریا بالا و پایین می‌شوند و تنش از قدرتم، زیرم می‌لرزد. انگشت‌های دریا بازیگوشانه روی شکمم می‌‌نشیند و لحظه‌ای نزدیک است از روی تنش کنار بروم اما فقط پنجه‌اش را می‌گیرم. دو دستش را کنار سرش قفل می‌کنم و با تنبیه ضربه‌ی عمیق‌تری می‌کوبم. - دست نزن به من! نگاهی زیر زیرکی به دوربین گوشه‌ی تخت می‌اندازم و مطمئن می‌شوم روی تن لخت دریا زوم باشد. سینه‌ی لختش را فشار می‌دهم و نوکش را به دهان می‌کشم. چند دقیقه بعد، ضربه‌هایم تندتر می‌شود و دم گوشش می‌غرم: - کجا بریزم؟ دریا فقط آه می‌کشد، چشم‌هایش را بسته و لذت می‌برد. زحمتی به خودم نمی‌دهم که بیرون بکشم، درونش ارضا می‌شوم و تمام اسپرمم را توی رحمش خالی می‌کنم. به سرعت از روی تنش کنار می‌روم، دوربین را برمی‌دارم و قبل از اینکه به خودش بیاید، یک تصویر کامل از او می‌گیرم: - شرطو بردم! از روی لکه‌ی خون بین پاهایش که ملحفه را قرمز کرده فیلم می‌گیرم و پیروز می‌گویم: - بکارت تک دختر سروستانی‌ها شرط بود و گرفتمش! اینم سندش، تر و تازه! تازه از تنور در اومده. کاوه ملک، خلبان هات و دون ژوانی که سر گرفتن بکارت سربه‌زیر ترین دختر فامیل، شرط‌بندی می‌کنه.
    Show more ...
    -
    147
    0
    سـ.کس عمو با برادر زاده‌ی حشـ.ریش🔞💦
    0
    0
    چندسال بود تحریک نمیشدم ولی با دیدن بدن لخت اون دختر۱۸ساله زیر تنم، چشم بستم رو وجود بکارتش و س.ک.س...🔞💦
    29
    0
    سکـ🍆ـس با ناپدری🔞🔥آبشو میریزه تو کصـ🍓ـش تا حامله بشه💦🙈🔥
    127
    1
    روی ک‌.ی.ر ناپدریم بالا پایین میشدم که همون موقع دربازشدو مامان هم بهمون پیوست و ک.ص.ش.و رو دهن نیهاد گذاشت و ...🔞💦
    133
    0
    روی ک‌.ی.ر شوهر مامانم بالا پایین میشدم که همون موقع دربازشدو مامان هم بهمون پیوست و ک.ص.ش.و رو دهن نیهاد گذاشت و ...🔞💦
    7
    0
    سکس شوگرددی ۳۸ ساله با دختر ۱۸ ساله💦❌👅

    file

    28
    0
    پارت جدید👆🏻
    214
    0
    -داداشم می دونه هر شب زیرم جر می خوری و می گی تا دسته فرو کنم توت؟ مهسا لب های قلوه ای آصف را نوازش می کند و برجستگی اش را از روی شلوار می مالد! -تو هم که بدت نمیاد عشقم... می دونی که فقط واژن من تحمل کلفتیتو داره! این را می گوید و سپس دست آرشاویر را روی واژنش می گذارد! -آه ببین برای تو خیس شده آصف... می تونی به خاطر داداشت از این بهشت بگذری؟ آصف حس می کند که آلتش سیخ می شود و نزدیک است که شلوارش را پاره کند. -اگه با سکس دهانی بتونی راضیم کنی، امشب از خیر جر دادنت می گذرم توله! ساحل لبخند لوندی می زند و جلوی پایش می نشیند، زیپش را باز می کند و آلت کلفت مرد با رگ های برجسته اش را داخل دهان می کشد! -آه... زبونت داغه توله سگ! موهایش را چنگ می زند و تلمبه های وحشیانه اش را به ته حلق دخترک می زند! -خوب حال می دی زنداداش سکسی! آبش را روی صورت دختر خالی می کند و با گرفتن موهایش بلندش می کند. -برو رو تخت لنگاتو بچسبون به هم بده بالا! مهسا این بار با ترس می گوید: -اون جوری می میرم از درد آصف! آصف حشری شده با عصبانیت روی تخت پرتش می کند و پاهایش را بالا می دهد. وازن تنگ و خیسش را در ان حالت از نظر می گذراند و خودش را با او تنظیم می کند. خودش را با او تنظیم می کند و یک ضرب واردش می کند. میان رحمش کمر می زند و هر لحظه شدت ضربه هایش را بیشتر می کند جوری که تخت صدا می خورد. کلاهک آلتش را در می اورد و با ناله ی بلندی روی سینه ی دخترک آبش را خالی می کند که همان لحظه در باز می شود و صدای شوکه ی برادرش: -اینجا چخبره؟! مهسا دختری هرزه که همزمان با دو تا داداش رابطه داره... اون قراره زن آرشاویر یعنی داداش بزرگه بشه اما از آصف، برادر کوچکتر حامله می شه و آرشاویر اونو بچشو .........❌🔞
    Show more ...
    -
    207
    0
    #پست1 عصبی از دیدن چاک سینه هایم توی آینه، که با این لباس سفیدِ عروس، بیش از حد توی چشم میزند، میغرم: -من این آشغالو نمی‌پوشم! میکاپ آرتیستِ اختصاصی سعی میکند با لبخندِ ملایم مضحکش آرامَم کند: -خیلی بهتون میاد غوغا جون! چرا می‌گید آشغال؟ جوابش را نمی‌دهم و با حرص دستم را دو طرف یقه ی دکلته ی پیراهن میگذارم. سعی میکنم پیراهن را روی سینه‌هایم بالاتر بکشم، اگر بشود! صدای مردانه ‌ی پر تمسخر نجم را می‌شنوم: -بهت خیلی میاد بلوبری! طعنه‌ی توی کلامش آتشم می‌زند با حرص می‌غرم: -نصفه ممه هام بیرون افتاده، چیش بهم میاد؟! چشمهای آرایشگر قد پیاله میشود! بدتر از آن، نگاه بهت زده ی مرد است که به وضوح حسش میکنم! و صدای مردانه ی آرامش: -عفت کلام داشته باش عزیزم! با خنده ی پر حرصی برمیگردم و صاف نگاهش میکنم: -چیه؟ تا حالا اسم م.مه به گوشِت نخورده؟! انگار اصلا انتظار این جواب را نداشت، که حالا ناباور خیره ام است! با تکخندی سر تا پایش را از نظر میگذرانم و البته که... هیچ نقصی پیدا نمیکنم. اما خب... - آقای سر تا پا ادب و کلاس و شخصیت و شعور... تا حالا اسم اجزای بدن به گوشِت نخورده؟! خودت نداری؟ یا نمیدونی چی ان؟ میخوای خودم باهاشون آشنات کنم؟ میخوای یادت بدم آقای رضاییِ چشم و گوش بسته ی صفر کیلومتر؟!! صورتش جوری در هم میشود که کارد بزنی، خونش درنمی آید! زن آرایشگر با خجالت زمزمه میکند: -خاک به سرم! راضی از به هم ریختنِ اویی که حالا لبخند پرتمسخرش جمع شده، قدمی به سمتش برمیدارم. بدون توجه به زیپ بازِ لباس عروس و چاک سینه هایی که زیادی توی چشم میزند، میگویم: -اگه تو دهنم فلفل نمیریزی، باید بگم که این دوتا... دستم را روی سینه هایم میگذارم: -اسمشون ممه ست! فک خوشگلِ مردانه اش جوری فشرده میشود که هرآن ممکن است بشکند! قدم بعدی جلوتر میگذارم و ادامه میدهم: - درست روبه رویش می ایستم و با تکخندی، خیره به چشمهای میشی و خشنش که حالا آماده ی انفجار است، زمزمه میکنم: -یه سری هام که مثل تو کلا صفر کیلومترن، احتمالا بهش میگن بالاتنه! چشمهایش سرخ می‌شود. خجالت کشیده یا عصبانی ست؟ چیزی که در من تعریف نشده، خجالت است! توی چند سانتی صورتش پچ میزنم: -لابد به کلوچه هم میگید پایین تنه! نگاه به خون نشسته‌اش بین چشمان آرایش کرده ام جابه‌جا می‌شود. کجخند پرتمسخری تحویلش می‌دهم و اشاره‌ به پایین تنه‌اش می‌کنم. -به دم و دستگاه خودت چی می‌گی؟ لابد ناناز! ناناز کوچولو... یا نجم کوچولو!! فقط این را می‌فهمم که نفس نمی‌کشد. نگاهش از من می‌گذرد و یک نگاه کوتاه و آتشین به آرایشگر می‌کند. آرایشگر جوان همان دم به خود می‌آید و به ثانیه نمی‌کشد که از اتاق بیرون می‌رود! با بسته شدن در، نگاه او به سمت من می‌چرخد. این نگاه یعنی... دخلت آمده غوغا! قلبم پایین پایم می‌افتد، ولی... سرکش‌تر از آن هستم که پیش این مردِ چشم میشیِ برزخیِ سگ‌اخلاقِ سردِ زیادی های‌کلاس، کم بیاورم! با نگاه طلبکار و مغرورم ادامه می‌دهم: -دلم نمی‌خواد م.مه‌هام رو تو و هیچ احدی ببینن ناناز کوچولو! ناگهان بازویم را محکم می‌گیرد قبل از اینکه به خودم بیایم، با خشونت برم می‌گرداند! بی‌اراده نفسم قطع می‌شود! دم گوشم با کینه و حرارت زمزمه می‌کند: -بی‌ادبی نباش بلوبری... در شأن من نیست که خانومم تا این حد دهن پاره و بی‌تربیت باشه! آتش می‌گیرم از غرور و خودپسندی و ادبش! - شأن‌تو سگ بِگا... قبل از اینکه جمله‌ام تمام شود، دستش را محکم‌تر به پهلویم می‌فشارد: - می‌دونی که تحملت چقدر برام سخته؟ می‌دانم! لعنت بهش... خوب می‌دانم! با زهرخندی می‌گویم: -تو این یه مورد تفاهم داریم گویا! و مثل سگ دروغ می‌گویم! من اصلا قصدم سیریش شدن و چسبیدن به اویی‌ست که تحملم را ندارد!! هرچه بیشتر نتواند تحمل کند، بیشتر سیریش می‌شوم، تا بیشتر اذیت شود! -به هرحال این هدیه‌ی ناقابل پیشکش شما شده جناب رضایی! اگر خوشت نمياد، می‌تونی تا دیر نشده پس بفرستیش! انگشتهای مردانه‌اش کم کم از شانه‌ام سر می‌خورند... تا ترقوه و سپس... نرمی بالای سینه‌ام! مات و بی نفس نگاهش می‌کنم. می‌خواهم دستش را پس بزنم، اما با لحظه‌ای بعد، انگشتانش درست روی نرمیِ سینه‌‌ی چپم کشیده می‌شود. -عادت به پس فرستادن هدیه ندارم، حتی اگه ارزش نداشته باشه... تحمل نمی‌کنم و متنفرتر از او می‌غرم: -پس دست کثافتتو از رو سینه‌م بردار، قبل از اینکه ناناز کوچولوت راست کنه و یادت بره که حالت داشت ازم به هم می‌خورد! گستاخی‌م متحیرش می‌کند! اما کم نمی‌آورد و فشار محکمی به سینه‌ام می‌آوردو... شروعشه😍 و ادامه:
    Show more ...
    آغوش باران‌زده☔️شیرین‌نورنژاد
    طنز و عاشقانه با کلی ماجرای هیجان انگیز🥰 دوتا دیونه درست ضد هم! دختر تتوآرتیست وحشی که یه لحظه آروم و قرار نداره و آقای خشک و سرد و مغرور، که انضباط و ادب از اصول اولیه‌ی زندگیشه! وای از روزی که این دوتا مجبور بشن همدیگه رو تحمل کنن😱 هفته‌ای 6 پارت 😍
    200
    2
    - شوهرت تو تخت عالیه خورشید جون! شنیدن این حرف پشتِ تلفن واقعا درد داشت. - ببین دیشب همینکه رسیدیم هتل گفت فقط لباساتو در بیار دیگه نگم برات تا صبح چیکارا کردیم! گفت تا حالا باهات نخوابیده، چه قدر تنگی تو دختر، شل می‌کردی الان باهات سر سفره عقد بود. خورشید به خودش توی آینه نگاه کرد این لباس عروسِ کوفتی را باید از تنش در میآورد. تنش می لرزید، زن از پشت خط خندید و گفت: - مهمونا رفتن؟ آخی عزیزم! حتما خیلی خجالت کشیدی! ولی ببین خودکرده را تدبیر نیست این دوماد شاخِ شمشاد الان دیگه شوهرِ منه... زنی وقیح! که دوستش بود به او خیانت کرده بود. اشک هایش را پاک کرد و زن با قهقهه ادامه داد: - باید قطع کنم گلم! مهیار الان تو حمومه منتظرم! دیر کنم ناراحت می‌شه... ماشالله چه کمری هم داره خورشید جون بد کاری کردی استفاده نکردی! بوس به چشمات که می‌دونم الان خیلی گریه کردی... بای! تلفن را قطع کرد... صدایِ داد و بیداد از بیرون اتاق می‌آمد. خورشید که خودش را به سالن رساند، مرد جوان عصبانی را دید که همه را کنار می‌زد تا به خورشید برسد... اخم هایش در هم بود و طلبکار داد زد: - تو زن اون حرومزاده‌ای؟! خورشید با حرص گفت: - من زن کسی نیستم... به سفره عقد اشفته اش اشاره کرد و گفت: - می‌بینی که! فردین زیر لب غرید: - اون حرومزاده ای که با مادر من رفته گ الان کدوم گوریه؟ همه با تعجب به فردین نگاه می‌کردند و خورشید با بغض گفت: - از مادرت نپرسیدی کجان؟! پیش پات بهم زنگ زد، گفت الان هتلن! مثل اینکه شب خوبی رو هم سپری کردن... رگ گردن فردین بیرون زده بود از فرط حرص..‌ دست خورشید را کشید و حینی که او را دنبال خود می‌کشاند پرت کرد توی اتاق و در را بست و قفل کرد! با عصبانیت داد زد: - فکر کن ببین کدوم جهنمین! وگرنه همون شبو اینجا واسه تو میسازم...!
    Show more ...
    154
    1
    132
    0
    - سایز کاندومی که میزنی چنده؟ امشب خودتو پارسیا دوتایی جریم بدین🫦💦 صدای بمش بدتر باعث میشه - 27 مال من، پارسیا سایزش چنده بیب؟ با هل و والا دست روی می کشم - نمی دونم فقط می دونم ! هومی میگه و دستش روی کو*نم می شینه - عقبت امشب مال منه؟ خودم رو بهش می چسبونم و تکون میدم میشه - شاید از جلو بهت دادم! تنمو بهش می مالونم که عرق کرده میگه - از جلو میخوام! فاک چه گرمه... دستم رو روی میذارم - هی امشب نوبت منه! جلوش مال منه... پوزخندی میزنه - امشب جمعه‌اس ! یهو هیجان زده از دوتا که قراره جرم بدن جیغ می کشم - جوون منتظر کلفتاتون هستماا! پاهامو بالا میدم و توی دیدشون قرار می گیره - نیم ساعت پیش شیو کردم تر و تمیز آماده کردن! پارسیا جلو شلوارش رو پایین می کشه - راند اول مال منه! همینکه میخواد فرو کنه اون یکی میغره - من بشینم با نگاه کردن به سک*ستون جق بزنم؟ یهو پارسا متفکر میگه - میتونه دوتامونو از جلو تحمل کنه؟ روی زمین دراز کشید و روی تنش خم شدم که داخلم شد - اییی... با فرو رفتن آل🍆ت پارسیا داخل بهشتم جیغ زدم - اوف چه تنگه! جفتشون همزمان شروع کردن تلمبه زدن که...💦🔞 اوه اوه🔞⛔️ تیارا لیتل سک*سی یه خلافکار و پلیس میشه و هر شب با جفتشون سک*س می کنه🍑💦🔥 🍼🎀
    Show more ...
    143
    0
    #پارت_30 به معنای واقعی کلمه هنگ کردم. - چرا؟ متعجب گفت: - چی چرا؟! - اونا چرا میان؟ - خب رفیقامن. بچه باحالین بابا پوفی کشیدم. - اوکی از اتاقش خارج شدم. ذهنم خیلی سریع درگیر این شد که اگه توی این تولد نتونم رامش کنم بدجور دپ میشم... باید از لباس شروع میکردم. یه لباس فوق العاده که اندامم رو به خوبی نشون میداد. توی اینکار به کمک سارا نیاز داشتم. سمت اتاقش رفتم و بدون در زدن وارد شدم. با دیدنم لبخند زد وگفت: - سلام عزیزم - سلام با هیجان ادامه دادم: - سارا کمک میخوام. نشست پیشم روی مبل و گفت: - چیشده هلی؟ نفسمو کلافه فوت کردم. - سامیار گفت کاظمی هم تولدت دعوته... بعد.. خب... چطور بگم سارا - وا صورتمو با دستم پوشوندم. پوفی کردم و گفتم: - من کاظمی رو بوسیدم، تو اتاق خودش. قرار بود تا رابطه پیش ببرمش لعنتی رام نشد.. وسط حرفم پرید و با خنده گفت: - وای هلیا... باورم نمیشه - زهر مار گوش کن. رام نشد منم حرصم گرفته، عادت ندارم خودم برم سمت کسیو پسم بزنه. میخوام خودش بیاد سمتم سارا... میخوام نتونه ازم دست بکشه... تشنه یه بار خوابیدن باهام باشه! خودش را درون دخترک می‌کوبد، باورش نمی شود دختری که قبلا متاهل بوده آنقدر واژن تنگی داشته باشد!با لذت خودش را محکم تر و عمیق تر درونش می کوبد. دخترک گریه می کند:_یواش تر، خیلی درد دارم! پورخند زده حرفش را باور نمی کند. مگر میشود زن مطلقه با آن همه رابطه بازم درد داشته باشد!مردانگی اش را بیرون می کشد که با آخ دخترک سرحال می آید ولی با دیدن خون رنگ از رخش می پرد: _این...این خون چیه؟مگه متاهل نبودی؟ دخترک هق می زند: _من دست نخورده بودم! با عصبانیت مردانگی اش را....
    Show more ...
    451
    3
    🕎سرکتاب صببی توسط استاد ییدیش 🖤جادو سیاه 🪞آینه بینی دیدن کل آینده شما 💴💷جادو ثروت 💍انگشترهای موکل دار واقعی 💋☘️بخت گشایی تضمینی ❤️‍🔥😭بازگشت معشوق یا همسرم 💔حذف نفر سوم رابطه 🔯جادو صببی فوق العاده قوی ⚖️نتیجه کارهای دادگاه به نفع شما 🪪قبولی در کنکور و آزمون های استخدامی 🛠⚙️پیدا کردن شغل و کار 🏘فروش ملک و زمین و مغازه و آپارتمان👇👇 👆👆┈┅┅━ا━┅┅┈┈┅┅━ا━┅┅┈ 👤 مشاوره_رایگان ❤️

    file

    185
    0
    رمانهای فول صحنه دار و ممنوعه 💦 نایاب درخواستی🔞
    65
    0
    رمان ممنوعه هاش خیلی هاتن 💦🔞
    1
    0
    دستامو به نیمکت وسط کلاس بست د.یلد.وی کلفتی و وارد ک.ص.م کرد جیغ بلندی زدم همزمان ک.ی.ر.شو وارد دهنم کرد و ...🔞🍆 معلم روستاشو همزمان با د.یلد.و و ک.ی.ر.ش جر میده😈💦🔞
    144
    1

    sticker.webp

    127
    0
    ک💦ص و کو💦نِ دختره رو دوتا ارباب خشن و هات تو شرکت جر میدن ظرفیت محدودیت داره ❌⚠️🍆👿👅 اوف اگه میخوای آبت بپاشه بیرون یه رمان اوردم که با هر پارتش جـ*ـق میزنی🤤💦👅 تو شرکت جلوی ارباب بزرگ کفش هاشو وسط پام فشار داد آه خفه ای کشیدم و پاهامو باز کردم خودکارو پایین انداخت و الکی خم شد خشن شورتم پایین کشید لیس عمیقی به چو*چو*لم زد آهی کشیدم🔞🍌 ارباب بزرگ در حالیکه آلـ🍆ـت شق شدش رو میمالید و به سمتون اومد بی قرار چشم هام خمار شد. با حشـ*ـریت لب زدم - آههه اوففف با دوتا آلـ🍆ـت جرم بدین آه... پرتم کرد رو میز سوراخ با*سنمو لیسی زدو یه ضرب آلـ🍆ـــــت کلفت و درازش رو واردم کرد لبمو به دندون گرفتم و محکم تکون خوردم، ارباب کوچیک نزدیک شد الـ🍆ـتشو وارد بهـشـ*ـتـم کرد شروع به تلمبه زدن کرد 🤤💦 آبم راه افتاده بود از دو طرف داشتم جر میخوردم سیلی به با*سنم زد با حشـ*ـریت تمام گفت: - جوووون جنـ*ـده کلفـ.ـ🍆ـت دوس داری؟💦♨️ با شدت زیاد تلمبه میزد تخم هاش تو بهشـ*ـتم حس میکردم نزدیک ار*ضا شدن‌ش بود که آبشو با فشار تو دهنم خالی کرد با ولع آبو لیسیدم و ارباب بزرگ...🙊🍑🔞 ک💦ص و کو💦نِ دختره رو دوتا ارباب خشن و هات تو شرکت جر میدن ظرفیت محدودیت داره ❌⚠️🍆👿👅
    Show more ...
    176
    0
    #رابطه لب هاش رو محکم روی لب فرهود کوبید و با ولع شروع به کرد. جوری به لب هاش چسبیده بود انگار اگه ارتباطش رو قطع کنه از بی جونی می میره. با حس کمبود کمی سرش رو عقب داد و با نفس نفس زبونی به لب هاش کشید. _مزه میدی، لعنت به من که خودمو از این لبا محروم کردم. این بار نوبت گردن سفیدش بود. قسم خورده بود جای سفید توی بدنش نذاره و نمیگذاشت هم. جوری زد و گاز های محکم می گرفت که نفس فرهود در نمیومد.‌ بیش از اندازه اش داشت روانیش می کرد که فقط جلو بره. نگاهی به چشمای فرهود انداخت و دست دور کش گذاشت. _اجازه هست؟ روش نمی شد مستقیم جواب رو بده.چشم‌ازش دزدید و آروم سر تکون داد، جواب پاسخ مثبتش شد بوسه ای که محکم که روی لب هاش نشست. دست دور شورتش گرفت و از پا دراوردش. بدنش ذره ای موی اضافی نداشت.# آلت مردانه اش شده و آماده ی بود. به شدت دلش می خواست نقطه به نقطه بدنش رو وارسی کنه. پاهاش رو بالا داد و روی شونش گذاشت، با دیدن اضافه ای زیر های خیلی کوچیک فرهود چشم هاش برقی زد. بی طاقت سمتش هجوم برد و زبونی به سوراخ تنگ مقابلش زد. _آه، اه پشت بندش #درشت# فرهود رو به دهن گرفت و مکی عمیق بهش زد. باورش نمی شد یک روز بتونه یک رو به دهن بگیره ولی لامصب شیرین تر از تصورش بود.‌ جوری بالا پایین می رفت و ساک می زد که انگار عمری این کاره بوده. _آه ، ساواش، نکن، آه ، اه ساواش د، دا ، دارم میام. فوری دهنش رو برداشت. _زوده زندگیم، زوده برای اومدنت، من هنوز این تنگ بی صاحب رو افتتاح نکردم. بدنش رو روی سوراخ فرهود گذاشت.‌ _آماده ای جونم؟ به قدری خیس شده بود که نخواد چیزی برای شدن بهش بزنه. پلکای که روی هم افتاد آروم سر رو داخل کرد. _آخ، ساواش، اروم تر نمی تونست. داغی دور وادارش می کرد تا همه ی حجمش رو داخلش فرو ببره و اون داغی و تنگی رو بیشتر حس کنه. بی طاقت یک خودش رو داخلش فرو کرد. صدای داد فرهود که بلند شد کمی مکث کرد تا به کلفتی کیرش عادت کنه. سرش رو جلو برد و سینه ی فرهود رو به دهن گرفت و شروع به مکیدنش کرد، صدای اه و ناله ی فرهود که بلند شد حرکاتش رو‌از سر گرفت. جوری داغ کرده و شهوتی شده بود که دیگه کنترلی روی حرکاتش و صدای آه و ناله ی بلندش نداشت. عملا داشت از شدن لذت نعره می زد. _اه، لعنتی، فرهود، می بینی چجوری سوراخ تنگت داره سالارم رو‌ می بلعه؟انگار از اول مال خودش بوده. _اه ساواش این عالیه تند تر بزن، محکم تر بزن. _محکم تر می خوای؟جرت می دم فرهود. قراره با سالارم جرت بدم، لعنتی چطور زودتر کشفت نکردم؟چطور زودتر نکردمت؟عالیه، خود خود بهشته، آههههههههه
    Show more ...
    ❌متفاوت❌FOAD
    ❌کپی ممنوع
    143
    0
    _بازم سوراخم خیس و لزج شده زود باش سالارتو بکن توم اروند! اروم دستمو سمت ...ی..ر شق شده بادیگاردم بردم و .هکشو رو سوراخم کوبیدم _تا وقتی بابام برسه یه دور دیگه جرم بده حش‌ری نگاش کردم و انگشتای دستمو با زبونم تر‌ کردم و مالیدم سالارش دوباره راست شده بود و منیش داشت از بهشتم چکه میکرد و دوباره داغ کرده بودم و منتظر تلمبه های محکمش بودم _دوباره بریزم توت؟ بهشتمو به ...یرش مالیدم و منتظر فرو رفتنش بودم که محکم دستشو رو با.سنم کوبوند و باسنمو با انگشتش مالید _اگه هر روز تو هلوت تقه بزنم حامله میشی دختر اینبار از جاده قزوین جرت میدم! _میخوای تا صبح گشادم کنی؟ هووم؟ تفی رو انداخت و ضربه های پی در پی به با.سنم کوبوند _سوراخ پشتت خیلی فک میکنی تحمل ک...ی..ر کلفتمو داره؟ لپای با.سنمو باز کرد و به سوراخم مالوند و با صدای در حیاط زبونمو گزیدم و خودمو بیشتر بهش _تا وقتی بابام برسه ابتو بریز توش! شه.وتی شده بود و با یه حرکت خودشو توم فرو کرد و صدای جیغم یهو تو اتاق پیچید و حس سراغم اومد _اخ....پاره شدم اروند.... جوونی گفت و روم خم شدم و شروع کرد به و کردن سالار گندش تو سوراخ پشتم و با درد موهاشو از پشت چنگ میزدم _جوون....دختر تنگ منی تو.....بیشتر قمبل کن برام میخوام امروز با ابم ابیاریت کنم! حشری شده خندیدم و هامو چنگ زدم لعنتی جوری داشت توم خودشو تکون میداد که رگای داغ شدشو به خوبی تو خودم حس میکردم و از ناله‌ بلندی کردم _جان....تنگ کوچولوی من با.سنمو بیشتر قمبل کردم و خودم شروع کردم به تکون دادن خودم و منی که تو ک...صم ریخته بود همزمان داشت از سوراخم بیرون میریخت و داغ شده لرزیدم _اخ...جرم بده کمرمو محکم گرفت و با که توم زد از درد و لذت جیغ کشیدم و تل.مبه بعدیش همزمان شد با شدن در اما اروند دست از کارش نکشید و با بیشتری به ضربه هاش ادامه داد و با عربده بلندش.....🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥 زیر بادیگارد سک.سیش جر میره و هر شب سوراخاش با منیش پر میشه....💦🍓🔞 فقط #حش.ریا بجوینن🫦🍑❌
    Show more ...
    「هــــ𝐋𝐀𝐍𝐃‌ـــــات🍑」
    لباستو بزنم بالا با زبونم رو شکمت راه برم و همزمان از رو ساپورتت دست بکشم وسط پاهات🔞💦 #lams_dagh🔥 #havasran💋 #کپی_ممنوع❌ ورود افراد زیر🔞سال به هیچ عنوان توصیه نمیشود‼️
    129
    0
    دستامو به نیمکت وسط کلاس بست د.یلد.وی کلفتی و وارد ک.ص.م کرد جیغ بلندی زدم همزمان ک.ی.ر.شو وارد دهنم کرد و ...🔞🍆 معلم روستاشو همزمان با د.یلد.و و ک.ی.ر.ش جر میده😈💦🔞
    1
    0
    دستش رو لای پام برد و ک.صم رو لمس کرد و با انگشتای کلفتش چو.چولمو مالیدو یهو...💦🔞
    39
    0
    نوتلارو به سینه هام مالید از سردیش لرزیدم 🔥 -آههههه +جون امشب بدجور هوس شکلات با آب ک.صتو کردم توله💦اینو گفت و زبونشو روی ک.صم کشید و...💦🔞
    171
    3
    Last updated: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio