اسپرم آریایی چیست؟ با مثال توضیح دهید!
تو سریالهای خارجی دختر پسره همش رو همن، دختره اصلا حامله نمیشه.
بعد تو سریالهای ایرانی از هم جدا میخوابن صبح آزمایش میدن زنه بارداره.
این است اسپرم آریایی😂
لعنتی به روح شادی فرستادم که وسط جلسهای به این مهمی چنین پیام مضحکی فرستاده بود.
با بدبختی سعی کردم جلوی خندهام را بگیرم اما صدای نامربوطی از بین لبهایم خارج شد طوری که نگاه همهی حاضران در جلسه به سمتم جلب شد و امیر اروند که در راس میز نشسته بود و با ژست ریاستی خاص خودش توضیحاتش را میداد غرید:
-
چیز خندهداری هست خانم پیشوا؟ اگه آره بفرمایید ما هم بخندیم!
رحیمی که دل خوشی از من نداشت و دنبال تلافی بود با پوزخند گفت:
-
ظاهرا خانم پیشوا دارن پیامک بازی میکنن! انگاری جوکی که براشون فرستادنم زیادی خنده داره!
امیر اروند از جایش بلند شد و با دست به من اشاره کرد.
-
بفرمایین خانم پیشوا... بلند بخونین ما هم بشنویم.
از فکر اینکه آن جوک بیادبی را در جمع بخوانم سرخ شدم.
- عذر می خوام آقای اروند...
کوتاه نیامد و غرید:
-
عذر خواهیتون به چه درد میخوره خانم؟ نظم جلسه رو ریختین بهم حداقل جوکتون رو بخونین ما هم این وسط خستگی در کنیم.
لعنتی به رحیمی فرستادم که با نیشخند تماشایم میکرد. مانده بودم چه بگویم که امیر اروند نزدیکم شد و دستش را به سمتم دراز کرد.
-
گوشی رو بدین من بخونم انگاری شما خجالت می کشین!
همه داشتند خیره نگاهمان میکردند و پچ پچ بعضی ها هم به راه بود. داشتم از استرس و خجالت می مردم چرا ول نمی کرد. با ترس و لرز زمزمه کردم:
- آقای اروند من توضیح می دم.
با چشمان مشکیاش با جدیت خیرهام شد.
- توضیح بده...
لب گزیدم. گریه ام گرفته بود. از این ضعف نفرت داشتم. انگار متوجه لرزش لب هایم شد که فقط کمی عقب نشینی کرد. بلند گفت:
-
جلسه تمومه... همه بجز خانم پیشوا مرخصن.
در نگاه همه ترحم موج میزد. بغض کردم. کارم تمام بود... مطمئن بودم اخراجم میکند. امیر اروند در مورد کار با کسی شوخی نداشت.
اتاق که خالی شد گفت:
-
توضیح بده الان!
- آخه!
- یا توضیح بده یا جوک رو بخون با صدای بلند. مطمئنم جوکه مثبت هجده بود که نتونستی برای رو کم کنی منم که شده بلند بخونیش حالا بلند برا خودم بخون بلکه خندهم گرفت و خلق تنگم باز شد و قید اخراجت رو زدم.
من عاشق چه چیز این مرد شده بودم؟
ناباور نگاهش کردم. چشمانم خیس شدند.
-
ببخشید بخدا دیگه تکرار نمیشه.
دست دراز کرد و تا به خودم بجنبم گوشیام را از دستم کشید. وقتی با صدای بلند شروع به خواندن کرد دلم میخواست بمیرم.
"
تو سریالهای خارجی دختر پسره همش رو همن، دختره اصلا حامله نمیشه.
بعد تو سریالهای ایرانی از هم جدا میخوابن صبح آزمایش میدن زنه بارداره.
این است اسپرم آریایی"
بجای اینکه با خواندن جوک بخندد اخم هایش را درهم کشید.
-
بهت نمیومد دوست پسر داشته باشی و باهاش راجع به اسپرم و سکس و اینام چت کنی! از قدیم گفتن از آن نترس که های و هوی دارد...
صورتم سرخ شد.
-
دوست پسر ندارم.
با خشم نگاهم کرد.
-
احمق خودتی خب؟ پس یونسی که پیامو فرستاده زنه؟
وایی از میان لبهایم خارج شد لعنت به من که سر یک مسخره بازی اسم شادی را با اسم پدرش سیو کرده بودم. با گریه گفتم:
- بخدا شادیه من اصلا دوست پسر ندارم. میتونین زنگ بزنین باهاش حرف بزنین.
در کمال حیرت شمارهی شادی را گرفت و وقتی صدای شنگول شادی بینمان پیچید گریهی من بخاطر توهینی که کرده بود شدت گرفت.
-
سلام بر افسون خانممم... چی شد افی؟ بالاخره یاد گرفتی اسپرم آریایی چیه؟
میخواست قطع کند که با ادامهی جملهی شادی دست نگه داشت و من تقریبا با جملهی شادی مردم.
-
ولی فک کنم این رییست از اون خارجیاس ها... اخه امیر اروندم آدم بود عاشقش شدی؟
امیر مات خیره ام شد و من به سمت در دویدم تا از آنجا فرار کنم دیگر حتی مهم نبود که گوشیام دست اوست اما قبل از اینکه به در برسم دستی قدرتمند کمرم را گرفت.
-
افسون...
اولین بار بود که اسمم را صدا میزد قلبم ایستاد... خواستم از حصار دستش بیرون بیایم که با جملهاش یخ بستم....
https://t.me/+lxuPLXiw1XMyNmQ0
بقیهش رو میخوای بیا لینک زیر 😁
https://t.me/+lxuPLXiw1XMyNmQ0
افسون به دختر شهرستانیه که بخاطر خواهرش وارد شرکت امیر که یه مرد هات و جذاب و زن بازه میشه و تا به خودش میجنبه می بینه عاشق رییسش شده و امیر با سوء استفاده از عشق افسون میخواد به خواستهش برسه ولی...
https://t.me/+lxuPLXiw1XMyNmQ0
https://t.me/+lxuPLXiw1XMyNmQ0
https://t.me/+lxuPLXiw1XMyNmQ0
https://t.me/+lxuPLXiw1XMyNmQ0Mostrar más ...