#پارتیکم
- خانوم شدنت مبارک کوچولو.
با فشار خودم را واردش میکنم و جیغ خفهی دریا را با بوسهای میبعلم. چند ثانیه مکث میکنم تا به من درون کانال تنگ و داغش عادت کند.
نفسهایش که آرام میشود، یکبار خودم را بیرون میکشم و دوباره ضربهی دیگری میزنم.
دستهایم پهلوی دختر را چنگ میزنند و خودم را عمیقتر به او میکوبم. نفس نفس میزند و صدای برخورد تنهایمان اتاق را پر کرده، اما آه نمیکشد. با یک ضربهی دیگر تشویقش میکنم:
- ناله کن برام دریا، صداتو رها کن.
نالههای ریزش را با بوسههایم میبلعم. با هر ضربهام، سینههای دریا بالا و پایین میشوند و تنش از قدرتم، زیرم میلرزد.
انگشتهای دریا بازیگوشانه روی شکمم مینشیند و لحظهای نزدیک است از روی تنش کنار بروم اما فقط پنجهاش را میگیرم. دو دستش را کنار سرش قفل میکنم و با تنبیه ضربهی عمیقتری میکوبم.
- دست نزن به من!
نگاهی زیر زیرکی به دوربین گوشهی تخت میاندازم و مطمئن میشوم روی تن لخت دریا زوم باشد.
سینهی لختش را فشار میدهم و نوکش را به دهان میکشم.
چند دقیقه بعد، ضربههایم تندتر میشود و دم گوشش میغرم:
- کجا بریزم؟
دریا فقط آه میکشد، چشمهایش را بسته و لذت میبرد.
زحمتی به خودم نمیدهم که بیرون بکشم، درونش ارضا میشوم و تمام اسپرمم را توی رحمش خالی میکنم.
به سرعت از روی تنش کنار میروم، دوربین را برمیدارم و قبل از اینکه به خودش بیاید، یک تصویر کامل از او میگیرم:
- شرطو بردم!
از روی لکهی خون بین پاهایش که ملحفه را قرمز کرده فیلم میگیرم و پیروز میگویم:
- بکارت تک دختر سروستانیها شرط بود و گرفتمش! اینم سندش، تر و تازه! تازه از تنور در اومده.
https://t.me/+HTX7JzNpW5Y3NzE8
https://t.me/+HTX7JzNpW5Y3NzE8
https://t.me/+HTX7JzNpW5Y3NzE8
کاوه ملک، خلبان هات و دون ژوانی که سر گرفتن بکارت سربهزیر ترین دختر فامیل، شرطبندی میکنه.
ادامه مطلب ...