The service is also available in your language. To switch the language, pressEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Категория
Гео и язык канала

статистика аудитории Estekhdam

7 6140
~6 541
~0
37.88%
Общий рейтинг Telegram
В мире
42 357место
из 78 777
В стране, Иран 
7 599место
из 13 357
В категории
3 088место
из 5 475

Пол подписчиков

Если это ваш канал, тогда можете узнать какое количество женщин и мужчин подписаны на канал.
?%
?%

Язык аудитории

Если это ваш канал, тогда можете узнать какое распределение подписчиков канала по языкам
Русский?%Английский?%Арабский?%
Количество подписчиков
ГрафикТаблица
Д
Н
М
Г
help

Идет загрузка данных

Время жизни пользователя на канале

Если это ваш канал, тогда можете узнать как надолго задерживаются подписчики на канале.
До недели?%Старожилы?%До месяца?%
Прирост подписчиков
ГрафикТаблица
Д
Н
М
Г
help

Идет загрузка данных

Почасовой прирост аудитории

    Идет загрузка данных

    Время
    Прирост
    Всего
    События
    Репосты
    Упоминания
    Посты
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    #part1 _اوفففف پسر نگاه کن چ کو*نی میده لعنتی عقب جلوشو یکی کردن..!! متعجب دست رو دهنم گذاشتم دوست حسین چ حرف بدی زد حسین انگار حالش یه جوری شده بود نفس تندی کشید _کارشون اینه مادر ج. نده ها اوف لعنتی یارو دورش پر ک ص بعد دور ما پر پشمه ریدم ب این شانس مات زل زدم بهشون حرفای زشتی میزدن دست دوست حسین رو رون پاش نشست و گفت _میگم ما که دورمون نیست... بیا از هم استفاده کنیم و چشمکی حواله حسین کرد حسین مثل من متعجب شکه به دوستش زل زد و با عجز گفت _چی میگی کونی نبودیم ک میخوای کونیم کنی مرتیکه دوستش از ری اکشن حسین منصرف نشد بلکه بیشتر مشتاق شد بجاش دستش رو خشتک حسین نشست و از روی شلوار حسین دستشو بالا و پایین می‌کرد _بیخیال بابا ش.ق درد گرفتم بیا فقط بمالیم لعنتی انگاری حسین با دیدن اون فیلم مثبت 18 حسابی داغ کرده بود که بی طاقت ناله ای کرد _لعنت بهت در بیار لنتی هردو چیزای از شلوارشو درآوردن شبیه ولی مال همو می‌مالیدن دوست حسین سرشو خم کرد و زبونی به مار حسین زد که صدای آه بلند حسین فضار و پر کرد کارشون باعث تعجبم شده بود قدمی ب عقب برداشتم ک در صدای بدی داد با دیدن نگاه دوست حسین عرق سردی رو کمرم نشست _حسین فکر کنم دیگه نیازی ب مالیدن نداریم ی ک ص جیگر کوچولو گوش وایساده بود
    Показать полностью ...
    1
    0
    《🥂سکـ🔞ـس پر هوس🥂》 الیاس دختره رو روی سینش کشید و نوازش کرد من که دیگه حوصله این مسخره بازی هاشونو نداشتم سمت اشپزخونه رفتم ببینم یه کوفتی پیدا میشه بخورم یا نه؟ هر کسی جای من بود به تنها چیزی که تو این موقعیت فکر نمیکرد شکمش بود اما من این حرفا حالیم نمیشد شکم شاه بود و باید به خدمتگزاری ازش همیشه و همیشه اماده باشی! سوسیس رو از یخچال دراوردم و با پیدا کردن مایتابه و روغن گزاشتم که سرخ شن و دنبال تخم مرغ گشتم با چسبیدن الیاس از پشت بهم و حس سفتی پشتم خواستم جا به جاشم که جلومو گرفت + نکن دارم غذا درست میکنم الیاس هومی کشید و سرشو توی گردنم فرو برد و بوسه ی خیسی به جای گزاشت + ن..نکن - هنوزم نکردم که + الیاس ازیتم نکن میگم برو اونور توی گوشم فوت کرد و پوست گردنمو به دندون کشید + اخ.. کبود میشه، برو اونطرف گفتم - تو کارتو بکن منم دارم کارمو میکنم داد زد : +دستای خواهرتو محکم بگیر تا بزارم توش! جیغ زدم و رو به خواهرم التماس کردم : _ولم کننن ... توروخدا ... نزار شوهرت بهم تجاوز کنه. آلفا دوتا پاهامو باز کرد و چکی وسط پام زد که از جا پریدم و با صدای خشنش غرید : +خواهر بی عرضه ات بهم پسر نداد . پس تخممو تو شکم تو میکارم ... دعا کن وارثمو به دنیا بیاری...🔞👇
    Показать полностью ...
    2 955
    3
    《🥂سکـ🔞ـس پر هوس🥂》 این دیگه کی بود منو اورده بود س*کسشو با این دختره نگاه کنم؟ - جون قیافتو چپ کردی جیگر؟ رومو اونطرف کردم ، و البته این قیافه چپ کردنم هم بخاطر این بود که دوست نداشتم در حال س*کس ببینمش و هم کم کم حسم داشت فعال میشد و دلم نمیخواست جلوش وا بدم حواسمو پرت جای دیگه کردم و به سرو صداهایی که ناشی از برخورد ت‌خماش با ک*ص اون دختره بود توجهی نکردم تنها با صدای فریاد الیاس حواسم جمع شد و بعد از اون دیگه صدایی به گوشم نخورد نگاهشون کردم ، الیاس روی مبل افتاده بود و چشماش بسته بود و دختره داشت پاهاشو میلیسید + تموم شد؟ - اومم، نیومدی سلین چه کیفی داد + تو...تو خیلی اشغالی دختره یه نگاهی بهم کرد انگار داشتم به اون فحش میدادم اما الیاس تنها به لبخند نیم بندی اکتفا کرد و طبق معمول گفت - ادمت میکنم بچه ها چندین بار تاحالا پرسیده بودین رمانی که خودم میخونم و خیلی دوستش دارم رو بهتون معرفی کنم😋 خوشگلا این تبلیغ نیست چنل دوستمه که خودم رمانش رو میخونم و طرفدارشم! 😍👆🏼 مافیایی-جنایی و هیجانی ترین رمانیه که تا حالا خوندم و گفتم بهتون معرفیش کنم فقط چون رمان هات و خشنیه و صحنه های باز و اروتیک داره، محدودیت سنی برای +۱۸ سال داره دوستان حتمااا حواستون باشه فقط بزرگسالای کانال جوین بدن توش🙊🔞
    Показать полностью ...
    7 328
    5
    《🥂سکـ🔞ـس پر هوس🥂》 این بارجلوی زبونمو گرفتم که حرفی نزنم اون دختره بدون اینکه توجهی به من کنه دست روی کمربند الیاس گزاشت و بازش کرد شلوارشو که کشید و از پاش دراورد باکستر مشکیش مشخص شد و آلت نیمه بیدارشم معلوم شد. الیاس بیشتر توی مبل فرو رفت و تنها کسی که هاج و واج و خشک شده سر جاش باقی مونده بود من بودم. دختره آلت الیاسو توی دستش گرفت و با قمبل کردن ک*ونش یه جوری که بیشتر خودشو به الیاس نشون بده زبونی سر ک*یرش کشید و اینقدر ادامه داد که الیاس ش*ق کرد. با چشمای خمار نگاهی بهم کرد - خوب یاد بگیر سلین، توام باید مهارتت تو س*اک زدن مثله جِسی باشه جسی یا همون دختره پارسی کرد و با تکون دادن ک*ونش و اون دمی که تدش بود سرعتشو بیشتر کرد - من که عاشق گروپم شماها چی؟ دختره که عین خیالش نبود و انگار داشت بهش خوش میگزشت - سلین نظرت با خوردن ک*ص جسی چیه هوم؟ خوشمزه بنظر میاد قیافم از انزجار توی هم فرو رفت _آخ آرِن درد داره! تورو خدا ولم کننن...⛓🩸 بی توجه به ناله های دردناکم منو کشید تو بغلش و ضربه‌ی محکمتری توم زد که دنیا جلوی روم سیاه شد! _اوووف! هیچ وقت فکر نمیکردم جر دادن ک*ون یه پلیس اینجوری بهم حال بده... خواستم خودمو از زیرش بکشم بیرون که محکم زد تخت سینم و جلومو گرفت _کجا با این عجله سورن؟ تا صبح قراره زیرم جون بدی تا بفهمی تاوان سرکشی تو کار یه خلافکار چیه... و خودشو ازم بیرون کشید و بی رحمانه...🩹🔥
    Показать полностью ...
    7 547
    8
    با دختر کوچولو تو خونه تنهاست که...👇🏻 - اووف اویی عمو جون با انگشت چوچولش رو مالیدم - جون کوچولو تو خودش جمع شد و خواست پاهاش رو جمع کنه. -عمویی این کار بده! - کی گفته؟ - تو نباید نانازی منو ببینی یا بخوای نازش کنی! به زور پاهای تپل و سفیدش رو باز نگه داشتم. - چرا کوچولو دوست نداری؟ - عمویی دوست دارم اما مامانیم دعوا میکنه! روی تپل کلوچه‌ایش خم شدم و بوسه ای به چوچول صورتیش زدم. - جونم کوچولو اگه به مامانیت نگی دعوات نمیکنه! - پس...پس عمویی میشه با اونجات بازی کنم؟ لبخندی زدم و لیسی به تپلش زدم و اروم اروم زیپم رو پایین کشیدم که 🔞سالارم بیرون افتاد و.... یه دختر کوچولو که وقتی مامانش نیست روزها میره خونه‌ی همسایه‌شون اما کم کم مرد همسایه نظرش بهش جلب میشه و وقتی یه روز زنش نیست دختر کوچولوعه رو لخت میکنه و .....🍑🥹💕💦🤍🌿👅🔞 https://t.me/+RlpZJNGYT-UwNGY0 https://t.me/+RlpZJNGYT-UwNGY0 https://t.me/+RlpZJNGYT-UwNGY0 https://t.me/+RlpZJNGYT-UwNGY0 👆🏻🔞
    Показать полностью ...
    -کوچولویِ خوردَنی🤍-
    - ممنوعه-بزرگسال- چنل اصلی | گلی🍇
    1
    0
    #شهوت_صـورتی🧸🍼🌸 _ چی.....چیکار کنم؟؟ با پوزخندی تکرار کردم با تته پته گفت _ اما اخه اقا.... _ گفتی به خاطرش هرکاری انجام میدی اگر نمیخای که به سلامت.... خواستم قفل در باز کنم که گفت _ صبر کنید با لبخند پیروزمندانه ای سمتش برگشتم از جاش بلند شد و مقنعه اش از سرش بیرون کشید دستش سمت دکمه های مانتوش برد و دونه دونه بازشون کرد لبش به دندون گرفت و با خجالت گفت _ من حوصله بچه بازی و خجالت کشیدناتو ندارم خواستم حرفم ادامه بدم که شلوارش از ترس اینکه بگم بره بیرون سریع پایین کشید بهشتش کمی مشخص بود دست به سینه و منتظر نگاهش کردم تاپش از بالای سرش بیرون کشید و شورتش دراورد بدون اینکه نگاهم کنه برهنه جلوم ایستاد نگاهم روی بدن سفید و بدون موش گردوندم اما میخاستم از یه چیزی مطمئن بشم سمتش میزم رفتم و روشو خالی کردم بهش اشاره کردم جلو بیاد _ بیا اینجا ببینم.... با قدم های چسبیده و اهسته سمتم اومد با کمی فاصله ازم ایستاد سرش به سینه اش چسبونده بود و نگاهم نمیکرد نگاهش بالا اورد و با چشمای گرد شده نگاهم کرد کمی طول کشید تا حرفم تجزیه و تحلیل کنه بالاخره فهمیده بود نباید هیچ دلیل ازم بپرسه و فقط باید کاری رو که میگم انجام بده که پاهاش بهم چفت کرد دستوری و با اخم ریزی بین ابروهام گفتم به حرفم گوش کرد و سریع پاهاش از هم باز کرد با انگشتام پره های بهشتش از هم فاصله دادم سرم‌کمی خم کردم تا بتونم داخل سوراخش ببینم سیلی آرومی به بهشتم زدم و گفتم _ میتونی بلند شی از جاش بلند شد و روی میز نشست دستم از بالای سینه اش سمت پهلوهاش کشیدم منم در عوض حقوق خوبی بهت میدم تا بتونی هزینه دانشگاهتو بدی خوبه؟؟ سری یه نشونه تایید تکون داد و گفت _ بله اقا ملکا دختر کیوت و خوشگلی که به خاطر مخارج دانشگاه قبول می‌کنه که صیغه رئیس شرکت جذاب و خشن اش بشه و هر شب ..... 🔞🔥💦
    Показать полностью ...
    💗دلبر صورتی💗
    💗زیبایی رو باید به دست آورد نه آرزو کرد 💗 پارت گذاری شه وت صورتی روزانه 💗
    1
    0
    _شنیدم سک.س با دختر حامله لذت بخش تر از یه زن عادیه به خصوص که اون دختر خواهر زنت باشه و نطفه خودت تو شکمش رشد کنه! با شنیدن صدا خمارش گره حوله‌ی دور *نمو‌ محکم تر بستم که از لاش دستشو رسوند به *شتم و میون پاهام نشست. _جون....به نظر شیرین میاد! با هل کوچیکی تنمو رو صندلی نشوند و پاهامو از هم باز کرد و اشارشو توم فرو کرد. _اههه...من حاملم...یادت رفته؟ _اووف نکن اهورا خواهش میکنم! حرکت زبونشو تند تر کرد و دستشو به سی*نه‌های گردم که تازگیا به خاطر حاملگیم سفت شده بودن کوبید و رو زمین نشست و خشتکشو پایین کشید. _اووم کوچولو....لنگاتو برام باز کن که میخوام *.صو جر بدم. هول کرده دستشو چنگ زدم که نوک سی*نمو محکم مکید و با بلند شدن جیغم انگشت شصتشو تو فرو کرد. _لعنتی...چه قدر تنگ شدی....الان سوراخت به یه ک*.یر گنده نیاز داره تا مث قبل شه! _توت خیلی داغه مث روزای اول که پردتو تو تخت خواهرت زدم! از درد به خودم پیچیدم و با اولین تل*مبش دستمو رو شکمم گذاشتم. _بچمون طوریش میکشه اهورا نکن... مک دیگه‌ای به سی*نم زد و با چنگ زدن شونه‌هام و فرستادن دوباره سالارش تو هلوم باری چند لحظه هجوم خونو تو خودم حس کردم و.....😱💦💦💦💦 ❌زیر 🔞 به هیچ عنوان جوین نشه❌ #مخصوص_بزگسالان🔥♨️
    Показать полностью ...
    عطــ🥃ـش خیـــ💦ـــس
    توی وان حموم بدنامون بچسبه بهم زل بزنی تو چشمام لباتو آروم بخورم...💋💦 بنرا پارت اصلی رمانن💯🔥 به قلم #ترانه ❌کپی حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع❌ ورود افراد زیر🔞 سال به هیچ عنوان توصیه نمیشود‼️ رزرو تبلیغ: https://t.me/Par_tarik
    1
    0
    - در ازای قاچاقی با کشتی بردنت؛ باید یه چیز با ارزش بهم بدی. برای تویی که پولشو نداری چه چیزی مهم تر از بهشت پلمپت؟ دستی داخل شورتم کرد و فشاری به بهشتم داد؛ شهوت توی چشم هاش موج می زد: - نرمه و خوشگل فقط مردونگی کلفت منو کم داره که پاره‌ش کنه! لبم رو گاز گرفتم؛ من برای رسیدن به آرزوهام؛ رویای خوانندگی و خواننده شدن... مجبور بودم. انگشتی داخلم کرد که کمی دردم گرفت. - ساکت نباش جن‌ده کوچولو بگو حاضری زیر کیـ*ـر من جر بخوری.. انگشتش خیلی گنده بود.. - آه اره فقط... نذاشت ادامه بدم، سرش رو جلو اورد و منو به دیوار کابین کوبید. لبام رو بین لبای متورمش گذاشت و من اما سکوت کرده بودم. ناخدا با کلافگی ازم فاصله گرفت: - مگه نمی خوای بری اونور!؟ پس عین مترسک منو نگاه نکن. باید بهم یه حال اساسی بدی.. بغض کردم و از شدت درد چشم‌هام می‌سوخت. - اول ببینم ک‌ونتو. برم گردوند و شلوارم رو پایین کشید. محکم روی باسنم سیلی زد: -جووون عالیه اوووف؛ عین ژله می مونه.. دستی زیر شکمم گذاشت و مجبورم کرد که خم بشم.. - جووون سوراختم که تنگه تا حالا ندادی که!؟ اشکم از درد در اومد: - نه. - جوون پس امشب تا وقتی که برسیم حسابی میگ‌امش.. خم شد با نوک زبونش سوراخ عقبم رو خیس کرد؛ کمی چندشم شد خودم رو جمع کردم: -خودتو شل کن دختره ی احمق. کاری رو که گفت انجام دادم کمی خیسش کرد و بعد خشتکش رو مالید به لبه های باسنم. _حسش می کنی؟! برای تو راست شده. زیپ شلوارش رو پایین کشید؛ بعد با مردونگی کلفش سوراخ باسنمو لمس کرد. کم کم درد بدی احساس کردم جوری که جیغ بلندی کشیدم. - جون، صدای جیغات وسط دریا، اوف عالیه. فقط قدرت ک‌یر منو نشون میده. یهو واردم کرد که دستم رو از روی دیوار جمع کردم. داشتم پاره میشم و صدای جیغام تو تاریکی هوای کشتی گم میشد. - جووون تنگه؛ تا حالا ک‌یرم اینجور سوراخ تنگی نکرده‌. شروع به تلمبه زدن کرد، وحشیانه این کار رو می کرد. - اه لعنتی. سینه‌هاتو در بیار بیرون جن‌ده کوچولو. دستی به سینه هام رسوند و میون پنجه هاش  فشارشون داد. با شهوت کنار گوشم لب زد: - چند سالته این همه سایزت بزرگه!! از شدت ضربه هاش سینه هام تکون می‌خورد.. - برای تو فرقی میکنه چند سالم باشه؟ کارتو بکن. از حاضر جوابیم ضربه های محکم تری زد و بعد کمی سینه هام رو لیس زد و منو برد سمت میزی که اونجا بود. هیچ لذتی نمی بردم بیشتر داشتم متنفر می‌شدم ازش. پاهام رو از هم باز کرد و سرش رو فرو برد تو به‌شتم. با زبونش به‌شتم رو لیس میزد و به دندون می‌کشید. با این کارش ناخوداگاه لرزی به تنم افتاد و ناله‌ای سر دادم. -جوون. حشری من ناله کن برام کوچولوی هرزه. زبونش رو لول کرد و فرستاد توی سوراخم! لعنتی صدای آه و ناله هام رو نمیتونستم کنترل کنم. تو اوج بودم که یکهو صاف ایستاد؛ با چشم هایی که داشتم از شهوت می‌مرد، نالیدم: - هنوز ارضا نشدم. نیشخندی زد و لنگامو داد دو طرف پهلوهاش. _اینجا تو ارضا نمیشی من باید حال کنم. مردونه‌اش رو توی همون حالت دم سوراخم تنظیم کرد و بدون هیچ ملایمتی وارد بهشتم کرد. طوری که حس کردم از حال رفتم. لحظه ای از شدت درد بی حال شدم که غرید.. - خودتو محکم بگیر باید قشنگ بهشتشو پاره کنم‌. بین پام جا گرفته بود و محکم تر از قبل شروع کرد توی ‌بهشتم ضربه زدن. منم از درد یا ناله سر می دادم یا بغض می کردم. لعنتی من بار اولم بود... چرا باید تو همچین جای کثیفی و با همچین مردی پرده‌م تموم چیزی که داشتم زده می‌شد؟؟ با بی حالی توی جام نشستم دیدم ناخدا کنارم خوابیده حتما رسیده بودیم.. با خوشحالی توی جام نشستم ولی زیر شکمم درد گرفت که آخ بلندی گفتم. توی دلم بهش فحش دادم بخاطر وحشی بازیش‌. بدن لختم رو از روی تخت بلند کردم و رفتم سمت در ولی با دیدن اینکه هنوز وسط دریاییم چشم هام گرد شد... خواستم بگم هنوز اینجاییم که یکی از پشت بهم چسبید. درحالی که سینه هام رو می فشرد گفت : تو چی فکر کردی ج*نده کوچولو!؟ من خوب طعمه ای پیدا کردم برای حال کردنم هیچ وقت از دستش نمیدم.. - ولم کن قرارمون این نبود... با کاری که کرد جیغی زدم و.. رویا دختری که عاشق خوانندگیه از خونه فرار میکنه به قصد خارج شدن از کشور ولی کیفش رو می زنن هیچ پولی نداره.. با برخورد به یه ناخودای هوسباز به شرط اینکه پرده اش رو بهش بده از کشور خارجش میکنه ولی بعد از سک‌س ناخدا بهش نارو می زنه و....🔞⭕️ ⭕️❌
    Показать полностью ...
    بهاے رویا.
    شروع رمان جذاب و متفاوت ( بهای رویا) نظر، انتقاد یا پیشنهاد: https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-969268-4vDrgAH
    1
    0
    #پسرعموی_شهوتی‌من👅🔞 دایی جونم دستی به سینه های خوش فرمم زد مالشی بهش داد ناله ای سر داد و گفتم : اوووف دایی جون دلم می خوادت... _فدای دایی گفتنت هرزه کوچولوی من اینا رو برای کی انداختی بیرون هان!! _اه دایی همه ی اینا برا توعه بخورش.. دایی با چشم های سرخ شده سرش رو جلو اورد و نوک یکی از سینه هام رو کرد توی دهنش و عین بچه ها با ملچ ملوچ خورد.. منم وسط اب انداخته بود و دلم چیز دایی رو می خواست.. دستی به خشتکش زدم و گفتم : دایی دایی دلم این ورمتو میخوام.. دایی لباش رو از روی گردنم کشید و لباش رو چسبوند به لبام بعد اینکه خوردش.. انگشتش رو توی سوراخ بهشتم کرد چند بار عقب جلو کرد و که از شدت شهوت بازوش رو چنگ زدم.. _اه دایی انگشت بدرد من نمی خوره.. خودتو بکن توم.. منو طاق باز خوابوند روی تشک و بعد وسط پام جا گرفت.. خودش رو واردم کرد که چشم هام روی هم اومد : اه چه کلفته...دایی اه.. شروع کرد به کمر زدن از ، از تلمبه هاش سینه هام بالا پایین میشد.. مردونه اش تا ته رحمم در رفت امد بود.. _اه دایی بگو زیر کی داری جر میخوری.. این تپله برای کیه نیوشا هان.. دستی بالای بهشتم رسوندم و مالشی دادم.. _برای تو دایی جون اه جرم بده محکم تر..بااین حرفم جری تر شد و... 🙈🔞
    Показать полностью ...
    9 167
    2
    《🥂سکـ🔞ـس پر هوس🥂》 الیاس نگاهی به دختره کرد و در کمال وقیحی جواب داد - سگمه از اونور اوردمش دختره هم پشت سر هم پارس میکرد اینقدر ترسیده و متعجب بودم که نمیدونستم چه عکس العملی باید از خودم نشون بدم + خودت میدونی من میرم سمت در رفتم و با فشردن دستگیرش فهمیدم در خونه رم قفل کرده - توام دوست داری مثله سگم باشی؟ + سگ جدو ابادته نچی کشید و این بار دختره هم با ترس نگاهم کرد علت ترس توی چشمای مشکیشو نمیفهمیدم - رامت میکنم + مگه من حیوونم که رامم کنی زبونم اصلا کوتاه بیا نبود و حس میکردم خود به خود جواب میده - دو روز که زیر دستم باشی خودت میفهمی چجوری باید با اربابت صحبت کنی توله خانم _خوردن کلوچه مطلقه یه چیز دیگه اس می دونی..لباش رو چسبوند روی بهشتم و شروع به مالیدم.. _اه توی ماشین هامین نمیشه.. _اتفاقا خوردن آل*تت تو ماشین یه چیز دیگه اس .. جیغی کشیدم : اییییی نکن توله سگ چرا گاز می گیری!! _اووووف بهشتت اب داره تشنگیم رفع شد... یکی زد به شیشه : بیاین بیرون ببینم توی خیابون جای این کثافت کاری هاس.. ترس برم داشت : پلیس هامین... هامین قشنگ دهنش رو چسبوند به سوراخم :زنمی دلم خواست توی ماشین بکنمت با کاری که کرد جیغی زدم و...
    Показать полностью ...
    9 418
    8
    ک_صم اب انداخته بود پاهام رو باز کردم و ک_ص ملوسم رو به چهار تا شوهرم نشون دادم.. _نمی خواید جرم بدین!؟ ک_صـ‌م ک__یر میخواد.. شایان نگاهی بهم انداخت از جاش بلند شد -اولین نفر خودمم خانومم.. اومد سمتم لیس عمیقی از وسط پام زد که اهی کشیدم : -اه بخور شایانم بخور.. چنان اه و ناله ای سر دادم که اون سه تا شوهرمم سمتم اومدن نیما اومد کمک شایان و دوتایی ک_صـ‌م رو خوردن..‌ رادان و نریمان هم سینه هام و لبو لوچه هام رو دیگه طاقت نداشتم نالیدم : -اه کی_ر میخوام شایان منو بکن اه.._جوووون چشم خانمم‌.. کی*رش رو گذاشت دم سوراخم با فرو کردن داخل ک_صـ‌م جیغی کشیدم که رادان با لباش خفم کرد و.... از پارت اول رابطشونه🔞👆 💦
    Показать полностью ...
    تـاوان خیانـت
    بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته مردهای چشم چران زن های خائن پس چه شد … ؟ چیدن یک سیـب و این همه تقـــاص ؟ بیچاره آدم بیچاره آدمیت کپی پیگرد قانونی و الهی دارد نویسنده: Elham,R
    1
    0
    《🥂سکـ🔞ـس پر هوس🥂》 سمت خونش رفتیم باز نمیدونم با چه ترفندی مامانمو راضی کرده بود که شب پیشش بمونم. رو به روی یه اپارتمان با نمای طوسی نگه داشت و از ماشین پیاده شد به تبع ازش منم از ماشین پایین اومدم. با دست به داخل هدایتم کرد و سوار اسانسور شدیم. در خونه رو باز کرد و با روشن شدن چراغ و دیدن دختری که کنار در روی دو تا پاهاش نشسته و قلاده به گردنشه جیغم به هوا رفت. + این..این کیه الیاس سمت دختره رفت و دختره کفششو از پاهاش بیرون اورد و با دندون جوراب هاشو خارج کرد بعد دور الیاس چرخی زد د دمی که نمیدونم به کجاش وصل بود و با چرخیدنش دیدم که توی سوراخ ک*ونشه هینی کشیدم. من میدونستم که الیاس رفتاراش طبیعی نیست اما این دیگه خیلیی عجیب بود تا به حال همچین چیزیو ندیده بودم و هم متعجب بودم و هم ترسیده الیاس سمت مبل رفتو من هاج و واج همون وسط هال مونده بودم دختره زیر پای الیاس خزید و اون پاهاشو روی کمر نحیف دخترک گزاشت. با دست اشاره کرد سمتش برم اما یه قدم به عقب تر رفتم. + من میخوام برم همین الان - تو جایی میری که فقط من باشم، فقط من بگم بااجازه ی من! فهمیدی؟ + دیوونه شدی این دختره کیه این ادا و اطوارا از کجا در اومده ک**ص پر از ابمو دادم بالا و گفتم : بخورش کیارش.. کیارش چ‌و‌چلم رو گرفت و فشاری داد.. _استاد خوردن ک__صت ده نمره داره بهم میدی!! من که خیلی حشری بودم گفتم : اره قشنگ بخور زبونتو لول کن بکن توش.. _چشم.. خم شد و قشنگ خورد با ملچ و ملوچ منم اه و ناله می کردم _کیرتو میخوام کیرتو بکن توم.. _فرو کردن کی___ر بیست نمره وارد کنم!؟ _وارد کن اه قبول کن پایان ترم هم بیست بهت میدم.. _جوووون هم نمره مفتی هم ک**ص مفتی..💦🔞
    Показать полностью ...
    9 267
    9
    #عروسک سک**سی🔞👅 با حس سایه ای رو صورتم چشمام رو باز کردم که هیکل بزرگ مردونه کسی رو بالای سرم دیدم. ترسیده خواستم جیغ بکشم که دستش روی دهنم گذاشت و حینی که به نگاه هیزش رو به اندام زنونه و پرم انداخته بود، گفت: از شوک حرفاش دیگه دست و پا نزدم. عمم به این مرد پول داده بود تا ترتیبم رو بده؟!؟!؟ نیشخندی زد و سرش رو تو یقم فرو کرد. وحشیانه لباس و و سوتینم رو پاره کرد و نوک صورتی سینم رو تو دهنش برد و مکید. کم کم داشتم شهو**تی شده و خیس میشدم که در اتاق باز شد و دو نفر دیگه هم وارد شدن. دوباره دست و پا زدن هام شروع شد که دست و پاهام رو گرفتن و وحشیانه مشغول یه قسمت از بدنم شدن. دوباره صدای همون مرد اولی بلند شد: __ حالا که عمت بهم پول خوب داده چرا تو یه سک**س خوب نداشته باشی عزیزم؟ میدونی چه لذتی تو سک**س گروهی هست؟ اینکه همه سوراخات پر بشه و.... هنوز حرفش تموم نشده بود که با ورود جسم بزرگ و گرمی تو بهشتم جیغی زدم ک..... 💦🔞 دار فقط پارت اول رمانشو سرچ کنین دختره رو گروهی میریزن سرش و ....😱😱😱
    Показать полностью ...
    1
    0
    #هــلـو_آبــدار 🔥🔥 🍑💦 -پرهای وا کن میخوام داخلت جا کنم خیس عرق از درد نالیدم: -ایییی کیارش نکن خیلی .. اسپنک محکمی به زد و بی مقدمه و تو کرد. -خفه شو #جن*ده، تو صبح تا شب باید زیر کلفت من جر بخوری..🔥💦 تند تند تو *به میزد، انقدر شدتش زیاد بود که سینه های بزرگم بالا پایین میشد و کیارش پشت سر هم بهشون سیلی میزد. -زیر کی داری *ده میشی هان؟ کی داره سوراخ گشادتو ؟الان دوتایی عقب جلوتو یکی میکنیم.. با صدای باز شدن در سر بلند کردمو با چشمای درشت شده سهیلی رو دیدم که رو تو دستش گرفته بود در حالی که مارو دید میزد میزد..❌💦❌💦 توی اتاق بیمار منو روی تخت خوابونده بود و با تمام توانش داخلم تلمبه میزد سهیل جلو اومد و با خنده گفت: -داگیش کن پسر، دوست دارم اول حسابی لیس بزنه کیارش دست به دور کمر باریکم انداخت و تو یه حرکت داگیم کرد: -تا #تخمـ*اشو لیس میزنیا میخوام قشنگ برق بیفته بدو بیبی اینو گفت و اینبار رو روی سوراخ گذاشت که تا خواستم خودم رو جلو بکشم محکم دستشو بند کمرم کرد و ثابت نگهم داشت -پشتم نکن کیارش دردم میگیرهه نمیـ.. حرفم تموم نشده بود که سهیل تو دهنم فرو کرد و همزمان کیارش سر به زور داخلم جا داد.. از درد به گریه افتاده بودم که کیارش فشارش رو بیشتر کرد ضربه ارومی به باسنم کوبید. -چقدر #تنگی دختر، فااک...!🔥🔥🔥 #فول_سکسی⚠️ پارت اول رمانه نبود لفت بده❌💯💯
    Показать полностью ...
    هـلـ🍑ــو آبـدار 💦🔞
    مخصوص بزرگسال🔞💦
    1
    0
    محکم سینه های بزرگم رو چنگ زد و غرید: __ جووون؛تو زیر دست کی انقدر سینه هات بزرگ شده! خنده‌ی پراز شهوتی کردم و با ناله و لذت لب زدم: --آههه؛بابام بزرگشون کرده! داداشش کلاهک کلفتش رو بعد از تنظیمش روی با ضرب واردم کرد که از یهویی بودن کارش جیغ خفیفی کشیدم و به مُچ دستش چنگ زدم! صدای خشن شوهرم زیر گوشم پیچید همزمان با پر شدن سوراخ پشتم ! -- پس ج‌نده‌ی بابات بودی قبلِ من!؟ خوب بهش حال میدادی حالا!؟ با همزمان عقب جلو شدن کلفتاشون توی سوراخام آه های پراز درد و لذتی سر دادم و نالیدم: -- مالِ بابام عین خر کلفته برا همین عادت کردم باید گروهی بگانم تا راضی شم! خنده های پراز شهوتشون زیر گوشم پیچید،آه های پر از لذت مردونشون هم ! حشری بودم اونقدر که مال این دوتا کم بود برام! با حرص چنگی به موبایلم زدم و شماره بابام رو گرفتم صدای زمختش که توی گوشی پیچید بدون اینکه‌منتظر بمونم لب زدم: --بیا به این آدرس؛مال این دوتا کوچیکه راضیم نمیکنه! صدای خنده‌ی پراز شهوتش توی گوشی پیچید و لب زد: - دختره باباش بکنش بوده بعد یه مرد میاد عقدش میکنه و اجاره اش میده🙈🔞💦 ج‌نده خانم به کمتر از گروپ هم راضی نمیشه😂😂
    Показать полностью ...
    1
    0
    ارباب به سمتم اومد و کاندوم رو توی دستش مچاله کرد -امشب میخام مردو*نگیم داخل سوراخاتو حس کنه همونجور که لبه تخت نشسته بودم پرتم کرد روی تخت و روم خیمه زد دستشو از زیر نیم تنه ام برد و سی^نه های خوش فرم و پرتقالیمو توی دستش گرفت -جوون فک کنم ۸۵هستن از خجالت سرخ شدم که ارباب نیم تنه ام رو در اوردم و با دیدن نوک سینه های سیخ شده ام لیسی بهشون زد که اه خفه کشیدم با حس مرد*ونگی متورم ارباب روی بهش^تم دستمو به سمتش بردم و زیپ شلوارشو باز کردم با دیدن مردو*نگی ش*ق شدش بی طاقت لب زدم -اهه ارباب بزاریدش داخلم اهه میخامش ارباب از روم بلند شد و مردونگیشو توی دستش گرفت و تفی روی سرش انداخت و یه ضرب داخلم فرستاد که از درد جیغی کشیدم -اییییی جرخوردم اهییی… 👆🔞 بزن روی لینک ادامشو بخون🔴
    Показать полностью ...
    -
    1
    0
    جلو اومد و رویی لباس خواب رو از تنم در آورد. سینمو بیرون آورد و شروع کرد به خوردن. لباس خواب رو در آورد و روی تخت به پهلو درازم کرد. ازم لب گرفت و پامو بالا داد. آروم آروم واردم کرد و کمر میزد تعجب کردم از حرکتش همیشه خیلی خشن تلمبه میزد غلتی زد و منو کشید رو خودش. سیلی ای روی باسنم زد خودمو رو سالارش بالا و پایین میکردم. دو طرف کونمو از هم باز کرد و فاصله داد. اه و ناله میکردم که انگشتشو بیرون کشید و دوباره فرو کرد. بعد از کمی عقب و جلو کردن، بیرون کشید که یه دفعه یه چیز کلفت رفت تو کونم و جیغ بلندی کشیدم. از عقب سینه هامو گرفت و گفت : جوووون امشب قراره حسابی جر بخوری عروسک سکسی صدای سیاوش بود. هر دو از عقب و جلو محکم تلمبه میزدن و من ناله میکردم -ااااااههههه ااااخخخخ پارم کنین... بین دوتاتون جرررر میخورمممم.... اوووممممم چرخیدن و باز من به پهلو خوابیدم. ارباب و سیاوش انقد تلمبه زدن تا ارضا شدن بی‌حال روی تخت بودم که سیاوش از عقب دستی به بهشتم کشید و گفت : خسته شدی طلا ارباب ازم لب گرفت و گفت : منو دوباره چرخوندن. سیاوش کلفتشو کرد تو دهنم و مجبورم کرد واسش ساک بزنم. کمی که گذشت و سالارش شق شد بیرون کشید و فرو کرد تو بهشتم. اه می‌کشیدم و اون سینه هامو می‌مالید. نوبت ارباب شد. سالارشو فرستاد تو دهنم و از بالا و پایین، یکی تو بهشتم و یکی تو دهنم تلمبه میزد. سیاوش بدون اینکه ارضا بشه ازم بیرون کشید. بعدم ارباب ارباب دستمو کشید و مجبورم کرد بلند بشم. منو به دیوار چسبوند. دستامو بردم عقب و سوراخ کونمو واسش باز کردمتا دسته کرد داخلم که جیغی کشیدم. چرخید و منم چرخوند. سیاوش جلو اومد و سالار سیخ شدشو فرو کرد تو کلوچم. دوباره شروع کردن به تلمبه زدن و من جیغ می‌کشیدم و آه و ناله میکرد. سیاوش خم شد و ازم لب گرفت. تو گلو آه می‌کشیدم و بینشون داشتم جرررر می‌خوردم. سه بار ارضا شده بودم و دیگه جونی نداشتم. همچنان ادامه میدادن که اول سیاوش ارضا شد و آبشو خالی کرد تو بهشت خیسم. بعد از کمی، اربابم تو کونم ارضا شد و بیرون کشید. قبل از اینکه سقوط کنم سیاوش بغلم کرد و روی تخت گذاشت. دو طرفم خوابیدن و هر کدوم یکی از سینه هامو میخوردن. ارباب دستشو برد پایین و با بهشتم ور میرفتو بی حال و ریز ناله میکردم همین که داشت خوابم میبرد صداش توی گوشم زنگ زد : 🔞🔞 پنج نفری دختره رو جر میدن و زیر تنه بزرگشون غش می‌کنه 😱🥴 دختری که به فاحشه خونه فروخته میشه و مجبور میشه فانتزی های عجیب ارباب رو اجرا کنه ارباب دلش میخواد برده اش هرشب زیر چند نفر پاره بشه. میخواد صبحا به جای آلارم، با ساک زدن طلا بیدار بشه 😂🤧🤤 فول سسکی پر از صحنه و رابطه های خشن 🤫🔞 کانال vip رمان رو باز گذاشته به مدت یکساعت میتونی عضو بشی مجانی 🤤😍
    Показать полностью ...
    1
    0
    - شورتتو بنداز پایین محیا. متعجب چند بار از روی پیامش خوندم و نوشتم: - چی میگی عمو؟ زنگ زد. از ترس اینکه کسی بیدار بشه سریع جواب دادم و لب زدم: - الو؟ کلافه از پشت خط جواب داد: - من زیر پنجره اتاقتم. همین الان شورت پاتو برام پرت کن که دارم میترکم دختر. گیج پرسیدم: - یعنی چی؟ شورت منو میخوای چی کار؟ کلافه عصبی غرید: - میخوام جق بزنم! از اینهمه رک گوییش آب دهنم رو قورت دادم و زمزمه کردم: - حالت خوبه؟ نصفه شبی دوست بابام اومده بود زیر پنجره ی اتاقم و لباس زیرم رو میخواست. - نه خوب نیستم، راست کردم دختر! هین بلندی کشیدم و تشر زدم: - خجالت بکش عمو، این حرفا چیه میزنی؟ مشخص بود حال طبیعی نداره وگرنه چرا بخواد با شورت من خودارضایی کنه؟! - انقدر عمو عمو نبند به ناف من دختر. یا شورتتو میندازی پایین، یا در رو باز می کنی میام بالا وگرنه به بابات میگم دختر سر به زیرش یواشکی برای همسن باباش نود میفرسته! چند ثانیه سکوت کرد و ادامه داد: - میدونم توام منو میخوای‌. بنداز پایین اون یه تیکه پارچه رو تا عقیم نشدم. لبم رو به دندون گرفتم، دستم رفت زیر دامن تنم و آروم شورتم رو درآوردم. آروم رفتم سمت پنجره و شورتم رو پرت کردم سمتش‌. - بگیرش... سریع از پنجره دور شدم، ضربان قلبم حسابی رفته بود بالا که صداش رو شنیدم. - شورتت فایده نداره، در رو باز کن بیام بالا خودتو یکم بمالم! توجه داشته باشید این رمان اروتیک و پر از صحنه های +18 سال هست🔞👇 محیا دختری که با دوست جذاب و مرموز پدرش وارد رابطه میشه. مردی هات در آستانه ی چهل سالگی با گذشته ای تاریک و پر از معما🔞❌
    Показать полностью ...
    دلـبر قـرتــی
    لطفا یجوری منو ببوس که طعم لبات همیشه رو لبام بمونه.🥂💋 #بنرها_پارت_واقعی_رمان🔞 پرش به پارت اول قرتی💃 https://t.me/c/1349922480/2463 به قلم: #لواشک چنل پشتیبانی نویسنده @the_lavashak
    1
    0
    《🥂سکـ🔞ـس پر هوس🥂》 - صحبت کنیم با هم؟ + اوهوم - اون برگه ای که امضا کردی فعلا بهت راجبش نمیگم تا حستو بفهمم اما راجب رابطه ای که میخوایم داشته باشیم حرف دارم باهات مسکوت نگاهش کردم و منتظر ادامه حرفاش شدم. - من دوست دارم بیشتر باهات باشم. در قبال تامین میل جنسیم ، تامین مالیت میکنم بدون اینکه کسی بفهمه + یعنی میگی ج*ندگی در مقابل پول؟ چشماش تیره شد و تیز نگاهم کرد گفته بودم از مدل چشماشم میترسم؟ کلا الیاس یه جوری بود که گاهی حس میکردم دو قطبی داره گاهی پر از جذبه بود که میترسیدی نگاهش کنی و گاهی هم پر از حس خوب امنیت و ارامش - اون بستگی به دید خودت داره که چجوری نگاهش کنی. فعله دلم میخواد پیشم باشی که بهتر بشناسمت و بهتر بشناسیم. + اگه قبول نکنم؟ - اتفاقات بعدشو نمیتونی حتی پیش بینی کنی سری تکون دادم و قبول کردم چاره ای جز قبول کردن نداشتم،وقتی اینجوری تهدیدم میکرد. وسط پارت گفتم یه صحبتی کنم و برم اگه رمان هات و هیجانی زیر رو نخوندی همیییین امروز استارتش رو بزن😍👇🏼 داستان در مورد وکیلی که یک شب یک مرد مرموز با خاص به صورت مخفیانه وارد خونه‌اش می‌شه و با لخت کردن و تجاوز بهش ازش فیلم می گیره و به ازای پخش نکردن اون فیلم مجبورش می‌کنه تا..... 👆🏻👅
    Показать полностью ...
    9 638
    10
    برای یه زن مطلقه خیلی زشته که برای ارضای خودش فیلم پورن ببینه تو پانتر سکس میخوای به خودم بگو‌ در لب تاب رو ترسیده بستم ، هامین با خماری دستی روی شورتم کشید.. _چه خیس کرده!! اونم فقط با فیلم.. اب دهنم رو قورت دادم و گفتم : اقا هامین برو کنار.. _شرکت جای ج**ق زندنه خانمی!! چرا ج**ق بده خودم بهت حال بدم ‌ سرش رو جلو اورد از روی شورت لیسی به وسط پام زد که خودم رو بالا کشیدم _آه.. _جوون چه صدایی بهتره تا بچه ها سرگرم جلسه ان من یه حالی به این کارمند حشریم بدم.. دوباره لیسی زد که بیشتر حالی به حالی شدم و بیشتر خیس کردم 🔞❌
    Показать полностью ...
    1
    0
    چوچول مالی برای مرد غریبه🍑👇🏻 🔞- دوربین و رو تپلیت تنظیم کن و بعد اروم لاش رو از هم باز کن. با دو تا انگشت‌هات مشغول مالیدن #چوچول صورتیت شو با شرم پاهام رو باز کردم و دوربین گوشی رو روی کلوچه‌ای و سفیدم تنظیم کردم. صدای اون مرد غریبه از پشت گوشی پخش شد. 🔞- حالا لای تپلیت رو وا کن و مشغول مالیدن شو...میخوام انقدر خوب بمالی تا وقتی ابت از اون #سوراخ خوشگلت میاد ببینمش خانم #وکیل! لبم رو گزیدم و با حس حقارت تپلیم رو از هم باز کردم و مشغول مالیدن چوچولم شدم. تند تند با دو انگشت چوچولم رو می‌مالیدم و اه و ناله می‌کردم. اروم اروم یکی از انگشت‌هام رو وارد سوراخم کردم که اوفی از پشت خط گفت و ناله‌ای کرد. 🔞- اووف میخوام اون ممه‌های خوشگلت و هم ببینم بدو خانم وکیل اون ممه های هشتاد و پنجت و نشون بده و #خشن بمالشون! دوربین رو بالا تر گرفتم و مشغول مالیدن ممه‌هام شدم. 🔞- اوف چه تپلی داری دختر...هنوز مزه‌ات زیر زبونمه...اوف یه تپل کوچولو و #خیس که اماده بود برای گاییده شدن...اووومممم از شنیدن حرف‌های توهین آمیزش اخمی کردم که با رسیدن به ارگاسم تند تند چوچولم رو مالیدم که یک هو شدم‌. ابم رو با سر انگشت گرفتم و بهش خیره شدم که گفت: - نه...اینطوری حال نمیده... با باز شدن ناگهانی در خونه و ریختن پنج مرد هیکلی داخل خواستم بدن برهنه‌ام رو بپوشونم اما مرد پشت خط گفت: - خانم وکیل اگر دوست داری همین الان فیلم گاییده شدنت و پخش کنم تا بره از جات تکون بخور❌ سست شده همونجا نشستم که مرد دوره‌ام کردن و با به بدن لخت و سفیدم خیره شدن. - اوف خانم وکیل میخوام ببینم وقتی بین مرد هام داری جر میخوری چطوری میشی! بعد از تموم شدن حرفش یکی از مرد ها بلندم کرد و من رو روی تخت انداخت و با پایین کشیدن شلوارش به سمتم اومد و....❌🔞‼️‼️ داستان در مورد وکیلی که یک شب یک مرد مرموز با فیتیش‌های خاص به صورت مخفیانه وارد خونه‌اش می‌شه و با لخت کردن و تجاوز بهش ازش فیلم می گیره و به ازای پخش نکردن اون فیلم مجبورش می‌کنه تا..... #سکس‌_خشن #گروپ #ممنوعه #پارت_واقعی👆🏻👅
    Показать полностью ...
    1
    0
    تند رو آلت پویان بالا و پایین شدم. _اووم با اینکه فلجی ولی خیلی کلفتی ناله ای کرد و سینه هام و محکم فشرد _هنوز جا داری داداشمم بکنه تو سوراخ تنگت جنده. در باز شدو پیمان لخت اومد داخل. _جوون چه خوب سواری می‌کنی هرزه بیا بشین رو ک... من اومد جلو آلتش و چند بار زد رو دهنم. _بخور پرستار س.کسی خندیدم و آلتش و وارد دهنم کردم. تند داخل دهنم تلمبه زد. می‌خوردم و تخماش و با دست میمالیدم و همزمان رو کلفت پویان بالا و پایین میشدم. پیمان کمی که داخل دهنم عقب و جلو کرد از موهام گرفت و بلندم کرد. _حالا وقتشه بیای رو تا دو مردونگی کلفت سواری کنی حسابی باید گشادت کنیم. از پهلوم گرفت و به زور منو نشوند رو آلتشون.. به سختی خودم و تکون دادم و.. رابطه پرستار با پسر فلج و برادرش. مجبورش میکنن رو دو تا مردونگی کلفت سواری کنه😱🙈💦💦
    Показать полностью ...
    دختری از جنس شیطان
    ستاره دختر پرورشگاهی که پرستار پسر فلجی میشه، غافل از اینکه اون پسر فلج نیست و یه روز که ستاره رو لخت تو حمام میبینه بهش تعرض می‌کنه و.. به قلم راحلهdm کپی ممنوع❌
    1
    0
    عشق شهوتی🔞💦 #پارت28 با حس خیسی *ینم چشم باز کردم و با عمو کیان مواجه شدم! مادرزاد روم دراز کشیده بود و دهنش رو نوک *ینم بود و مثل بچه های خورد سال ! _عمو کیان....تو اینجا چیکار میکنی؟ بدون اینکه جوابمو بده مک دیگه‌ای به چاک سی*نم زد. بی توجهه به حرفم شلوارمو از تنم دراورد و بلوزمو پرت کرد یه طرف!لبه‌ی ش*ورت توریمو کنار زد و دستشو رو به***شتم کشید. _ک...ی...ان. _جونم؟ سفیدت بدون سوتین چه هلویی میشه! ش*ورتمو از میون رونام بالا کشید و رو تخت گذاشت. _حالا برا من پلاگ در میاری؟ لحنش دوباره تهدید آمیز شد و پاهامو بالا داد و _دردم میگیره! ***دونگی سفید و کلفتشو تو دستش گرفت و به سوراخ *سنم نزدیک کرد و محکم روم زد! _نکن کیان خواهش میکنم! بی توجه به تقلاهام مر***دونگیشو تو با*سنم فرو کرد و دستشو رو دهنم گذاشت و از حجم درد و سوزش دستشو گاز گرفتم. با گریه چنگی به بازوش زدم و جیغ خفه‌ای کشیدم... نفس کشداری کشید و تفی رو مر*دونگیش انداخت و خودشو جلو تر کشید! به معنای واقعی جر خورده بودم از درد به خودم میپیچیدم! _اووف چه ت*نگ و داغی لعنتی. پاهامو بیشتر از هم باز کرد و اروم شروع کرد به *لمبه زدن!از درد هقی زدم و دستشو محکم تر گاز گرفتم! تنم با هر ضربش تکون میخورد و با دست دیگش *ینه هامو چنگ میزد! جیغام کم کم به ناله تبدیل شده بود و صدامو خفه میکردم تا به گوش پدر و مادرم نرسه و رسوا نشیم!لبامو به دندن گرفت و کمرمو بالا کشید و مر***دونگیشو تا ته توم فرو کرد! _اووف س*ک*سی کیان.چرا اینقدر تنگی؟انگار سور*اخت داره ***دونگیمو میبلعه... رفیق باباش جرش میده😱💦 پرات اصلی رمانه🍑💯
    Показать полностью ...
    عشـ♥️ـق شهــ🔞ـوتی
    انقدر تن و بدنتو لیس بزنم که صدای نفس نفس زدنات در بیاد...🔞🥃 بنرا پارت اصلی رمانن💯🔥 به قلم #ترانه ❌کپی حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع❌ ورود افراد زیر🔞 سال به هیچ عنوان توصیه نمیشود‼️ رزرو تبلیغ: https://t.me/Par_tarik
    1
    0
    《🥂سکـ🔞ـس پر هوس🥂》 با شنیدن صدایی بوقی رومو طرفش کردم فحش کشش کنم که با دیدن الیاس دهنمو بستم این چه گافی بود من داده بودم جمع بشو هم نبود - چیو نگاه میکنی بیا بالا دختر سوار ماشینش شدم + چیشده - قرار بود خونه رو درست کنیم که دادم دست کارگرا، در نتیجه همون وقتو پیش من میگزرونی باشه ای گفتم اصلا نظر من مهم نبود که هرکاری دلش میخواست میکرد پس نیازی نبود خودمو توی زحمت بندازم. به انتخاب من دو تا پیتزا گرفتیم و سمت پارک دم خونشون رفتیم خونه پر از کارگر بودو اینجا بهترین مکان در آنِ واحد محسوب میشد. کفشامو از پام دراوردم و جورابامم توش گذاشتم الیاس متعجب نگاهم کرد - چرا اینجوری میکنی + لمس چمن ها زیر پام خیلی خوبه توام امتحانش کن سری تکون دادو اونم مثل من کفشاشو توی دستش گرفت روی چمن نشستیم و جعبه پیتزامو باز کردم با خنده و کلی حرف غذامونو خوردیم - هر لحظه پیش تو، پر از سوپرایزه دختر اصلا ازت خسته نمیشم چشمامو توی حدقه چرخوندم داد زد : +دستای خواهرتو محکم بگیر تا بزارم توش! جیغ زدم و رو به خواهرم التماس کردم : _ولم کننن ... توروخدا ... نزار شوهرت بهم تجاوز کنه. آلفا دوتا پاهامو باز کرد و چکی وسط پام زد که از جا پریدم و با صدای خشنش غرید : +خواهر بی عرضه ات بهم پسر نداد . پس تخممو تو شکم تو میکارم ... دعا کن وارثمو به دنیا بیاری...🔞👇
    Показать полностью ...
    9 668
    6
    #سکس_ضرب‌دری😐❌ پشمام بخون ببین چه خبره 👇🏻🔥🔞 هانی بین و شوهر خودش داشت سرویس میداد و منم با آه و ناله دستم و روی کولوچه صورتی و گزاشته بودن و تند تند جق می‌زدم. _ بدین اوف نازی چقد شوهرت کلفت و بود. شوهر هانی برگشت سمتم و با شهوت چشمک زد : _ دوست داری بدم؟ چشمام ذوق زده باز شدند و هورنی شده لنگام و باز کردم و بزرگم و به سمت دهنم بردم و مکیدمشون. شوهر هانی که تا اون موقع داشت توی کون زن*ش میزد ازش بیرون کشید و با اوف و جون سمتم اومد. شوهرم از دیدن ما بیشتر حشری شد و مردونگیش و تا خایه تو نازی فرو کرد و... بیا ببین تو پارت بعدیش چه خبره 😳♨️ زنا می‌خوابند و دو تا پسره به تو نوبت کصشون می‌کنن 💦
    Показать полностью ...
    『 سـ♨️ـالار مَشـ🔞ــتــی 』
    ﷽ نکند فکر کنی در دلِ من یادِ تو نیست ‏گوش کن! نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست♡ *** عاشقانه ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔹️
    1
    0
    #عروسک سک**سی🔞👅 با حس سایه ای رو صورتم چشمام رو باز کردم که هیکل بزرگ مردونه کسی رو بالای سرم دیدم. ترسیده خواستم جیغ بکشم که دستش روی دهنم گذاشت و حینی که به نگاه هیزش رو به اندام زنونه و پرم انداخته بود، گفت: از شوک حرفاش دیگه دست و پا نزدم. عمم به این مرد پول داده بود تا ترتیبم رو بده؟!؟!؟ نیشخندی زد و سرش رو تو یقم فرو کرد. وحشیانه لباس و و سوتینم رو پاره کرد و نوک صورتی سینم رو تو دهنش برد و مکید. کم کم داشتم شهو**تی شده و خیس میشدم که در اتاق باز شد و دو نفر دیگه هم وارد شدن. دوباره دست و پا زدن هام شروع شد که دست و پاهام رو گرفتن و وحشیانه مشغول یه قسمت از بدنم شدن. دوباره صدای همون مرد اولی بلند شد: __ حالا که عمت بهم پول خوب داده چرا تو یه سک**س خوب نداشته باشی عزیزم؟ میدونی چه لذتی تو سک**س گروهی هست؟ اینکه همه سوراخات پر بشه و.... هنوز حرفش تموم نشده بود که با ورود جسم بزرگ و گرمی تو بهشتم جیغی زدم ک..... 💦🔞 دار فقط پارت اول رمانشو سرچ کنین دختره رو گروهی میریزن سرش و ....😱😱😱
    Показать полностью ...
    1
    0
    دوست داری بهترین رمانهای سال رو بدون بخونی ؟ هفت تا از بهترین رمانهای موجود با ژانرهای ⬇️ 🔞‌ تو درخواست کن من اپلود میکنم برات 🚱‌
    1
    0
    برادر شوهرش تو خواب براش میخوره😱🔞 با حس #خیسی و داغی #زبونی روی #بهشتم، آروم لای پلکام و باز کردم که سر کامران و بین پام دیدم ! با ولع داشت بهشتم و میخورد. _اووف چه خوشمزه ای لعنتی، چه کیفی می کرده داداشم با این کلوچه ی #تپل و #آبدارت !💦💦 وحشت زده سعی کردم با دستام سرش و پس بزنم. _کامران چیکار می‌کنی...آه...لعنتی بسه تمومش کن. _اووف تو فقط #ناله کن، کیه که از این #بهشت پر آبت بگذره. سر #کلاهکش و چند بار به بهشتم و مالید و با یه فشار واردم کرد _اخ چه تنگی مثل بهشت دخترا تنگ و داغه جون.. #چنگی به سینه ام زد و حرکتش و تند تر کرد. کم کم تنم داغ شد و ناله ی کردم که #لنگام و انداخت رو شونش و انگشتش و وارد سوراخ #باسنم کردو... https://t.me/+4zJT8kfi2nJiNTY0 https://t.me/+4zJT8kfi2nJiNTY0 زن بیوه ی برادرش و تو خواب خفت می‌کنه و عقب و جلوش و یکی می‌کنه و بعد...😱❌❌🔞🔞
    Показать полностью ...
    🥂بیوه‌ی برادرم🥂
    دلم ضعف میره دقیقا همون لحظه ای که زبونتو میکشی زیرِ گردنم 🙊💦 رمان عاشقانه و فول هات: بیوه‌ی برادرم🔥 رمان بزرگسال : مسحور🔥 به قلم: راحله.dm پارت اول مسحور https://t.me/c/1442821638/33670 پارت اول بیوه ی برادرم https://t.me/c/1442821638/28761
    1
    0
    #عروسک سک**سی🔞👅 با حس سایه ای رو صورتم چشمام رو باز کردم که هیکل بزرگ مردونه کسی رو بالای سرم دیدم. ترسیده خواستم جیغ بکشم که دستش روی دهنم گذاشت و حینی که به نگاه هیزش رو به اندام زنونه و پرم انداخته بود، گفت: از شوک حرفاش دیگه دست و پا نزدم. عمم به این مرد پول داده بود تا ترتیبم رو بده؟!؟!؟ نیشخندی زد و سرش رو تو یقم فرو کرد. وحشیانه لباس و و سوتینم رو پاره کرد و نوک صورتی سینم رو تو دهنش برد و مکید. کم کم داشتم شهو**تی شده و خیس میشدم که در اتاق باز شد و دو نفر دیگه هم وارد شدن. دوباره دست و پا زدن هام شروع شد که دست و پاهام رو گرفتن و وحشیانه مشغول یه قسمت از بدنم شدن. دوباره صدای همون مرد اولی بلند شد: __ حالا که عمت بهم پول خوب داده چرا تو یه سک**س خوب نداشته باشی عزیزم؟ میدونی چه لذتی تو سک**س گروهی هست؟ اینکه همه سوراخات پر بشه و.... هنوز حرفش تموم نشده بود که با ورود جسم بزرگ و گرمی تو بهشتم جیغی زدم ک..... 💦🔞 دار فقط پارت اول رمانشو سرچ کنین دختره رو گروهی میریزن سرش و ....😱😱😱
    Показать полностью ...
    1
    0
    دخــتــره زیــر دوتــا شــوهرش جــر مــیــ‌خــوره😈🔞 چهار دستو پام کرده بودن، به رقص با طناب سفت بسته بودنم. هامین بی‌توجه به تقلاهام تکه‌های یخ🧊 رو روی کشید. سردیش تا پوست استخونم نفوذ کرد. مهراب از پشت به زد و یهو چیز 🍆 رو توم کرد. - هیش، خفه شو نذار تنبیهت سنگین تر شه.🔞♨️ مهراب به 🍑هام کوبیدو اون چیز بیشتر داخلم کرد. - جوون هنوز تنگی با همین 🍾 گشادت می‌کنم‼️ بطری رو تو سوراخ عقبم تند تند می‌زد.🔥 از اون سمت 🍌سالارش رو روی 🍓ــم کشیدو با یه حرکت تو بهشتم کرد. - آییی 💧 حرومی آیی‌ دوتا سوراخ‌هام با بطری و سالار مهراب داشتن پاره می‌شدن. شوری خون رو بعد از محکم هامین تو دهنم حس کردم.🚫💯 هامین با به تنم می‌کوبید و مهراب هم همزمان با کوبیدن سالارش بطری رو داخلم می‌کرد💦💦 که یهو حس کردم از داخل شدم🩸 صدای متعجب مهراب اومد: - اوه پسر فکر کنم بطری داخلش شکست❗️ ⚠️با بطری تو سوراخش می‌زنن که می‌شکنه خرده‌‌ها داخلش می‌مونه🔞💦
    Показать полностью ...
    29
    0
    Последнее обновление: 11.07.23
    Политика конфиденциальности Telemetrio