The service is also available in your language. To switch the language, pressEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Категорія
Гео і мова каналу

всі пости گـــ🔞ـردابــــ🔥ــ

♨️️🔞خلاصه: سوگل دختر۱۸ساله ای که برای دزدی مدارک ازخونه یک سرگرد اجیرمیشه وبه عنوان خدمتکار واردخونه سرگرد میشه ولی سرگرد هرشب یه دخترو مهمون تختش میکنه با وجودسوگل داخل خونش هرشب..♨️️🔞 هرروز پارت داریم..کپی ممنوع❌ 
Показати весь опис
18 534-10
~6 524
~26
30.33%
Загальний рейтинг Telegram
В світі
37 040місце
із 78 777
У країні, Іран 
6 438місце
із 13 357
У категорії
2 745місце
із 5 475
Архів постів
_اونقدری برات میک میزنم تا آبـ*ت بپاچه تو صورتم بیب💦 سرشو بین پام حبس کردم و نالیدم : _ اهههههه همینه... بیشتر بخورش...اوووم💦 سرشو از لای پام بیرون آورد و طوری که نفس نفس میزد حشـ*ری پچ زد : _ میکنــ*مت حشـ*ری... بزار داستان قشنگی ازمون به یاد بمونه...🔞 پسری که حاضر میشه برای تنوع تو سکـ*س، سناریو یه دختری رو بخره،اما شرط پول بیشتر واسه اون اینه که...❌
3 271
5
دو تا انگشتشو تو ک.صم فرو می کنه و خشن تل.مبه می زنه -آه آخخخخ پاره شدم سیلی به سینه های پروتزیم میزنه -سوراخ تنگت انگشتامو بلعیده، ک.یرمو بکنم توت خونریزی میکنی که جوجو با نشستن زبونش روی چو.چولم آه بلندی کشیدم و کمرمو به تخت کوبیدم -آه آره لیسش بزن تو رو خدا زبونشو دورانی روی ک.صم چرخوند و سیلی به ک.ص خیسم زد -توله سگ آبشار راه انداختی داگی شو می خوام مث سگ بکنمت با ناز قمبل کردم که اسپنکم کرد و ک.یرشو سر داد توی تپل خیسم -آماده ی سکس خشن هستی بیبی؟ می خوام تا خ.ایه فرو کنم توت! با تلمبه ی عمیق و محکمی که زد....💦💦🍑🍓
Показати повністю ...
3 250
2
گویند برای کلبه کوچک همسایه‌ات چراغی آرزو کن قطعأ حوالی خانه تو نیز روشن میشود من خورشید را برای خانه دلتان آرزو میکنم تا هم گرم باشد و هم سرشار از روشنایی.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
2 662
1
من هونیا دختریم که اسیر یه باند قاچاق انسان میشم و برای اینکه بدنم رو تیکه تیکه نکنن ‌و نفروشن روحم رو میفروشم‌ و تن فروشی میکنم به رئیس باند و زیر دستاش...♨️🔞❌ پردمو شب اول رئیس میزنه و بعد مجبورم هرشب زیر یکیشون بخوابم❌😔☝️🏻
2 750
2
لخت روی تخت دراز کشیده بودم‌ و دست و پام رو بسته بودن با صدای باند گریه مبکردم اما هیچکس توجه نمیکرد چشمم به جسم های بی جونی که کنارم بودن و دیگه چیزی ازشون باقی نمونده بود نگاه میکردم . ازترس داشتموسکته میکردم . دکتر طرف من اومد چاقو تیز رو قفسه سینه ام‌ . نگاهش به سین..ه های گرد و خوش فرمم افتاد . یکی از دوستاش اومد داخل و گفت ؛ منتطر چی هستی زود باش دیگه الان اقا میاد ببره جنسارو . _ میگم‌مجید این‌خودش اصل جنسه نگاهش کن‌میتونه یه مدت تمکینمون کنه . دوستش جلو اومد و دستش و روی پام‌کشید و دستش و لای پام‌بدو و یه انگشتش داخلم کرد و گفت : _جون هنوز دختره . تند تند و با التماس گفتم : _ ترو خدا من‌نمیخوام‌بمیرم خواهش مبکنم . اومد جلو دستش رو اورد جلو گفت : _ ببینم بلدی س.اک بزنی یا نه . انگشتش رو داخل دهنم کرد و مک عمیقی زدم تا از کشتنم منصرف بشه که دوستش دهنش و روی س.نه ام گذاشت .س_میکنه رمانی سرتاسر هیجان
Показати повністю ...
3 394
1
#پارت1926 سورن سرش رو خم کرد و مهربون و با ملایمت لب هاش رو به پیشونیم چسبوند... صدای دست و جیغ بچه ها دوباره بالا رفت.. پلک هام روی هم افتاد و ضربان قلبم حتی بلندتر هم شد... لب هاش رو که از پیشونیم جدا کرد، چشم هام رو باز کردم و خیره شدم به نگاه زیباش... انقدر خوشگل نگاهم می کرد که تا اخر عمرم همین نگاه برای خوشبخت بودنم کافی بود... حاضر بودم هرچی دارم بدم اما سورن همیشه اینطوری نگاهم کنه... لبخند مردونه و جذابی زد و پچ پچ کرد: -خیلی خوشگل شدی قربونت برم..قلبم داره وایمیسته.. بی اختیار دستم رو با دسته گل داخلش، روی قلبش گذاشتم... لبخند سورن پررنگ تر شد و دستش رو روی همون دستم گذاشت و به سینه ش فشرد... من هم لبخند زدم و با تمام احساسم نگاهش کردم که دوباره لب زد: -رحم کن خانم خوشگله.. اروم خندیدم و گفتم: -من چی بگم..خودتو تو اینه دیدی؟..خیلی خوشتیپ شدی اقای داماد... -دیگه هرچی داشتم رو کردم که در کنار خانم زیبایی مثل شما یکمم شده به چشم بیام... صدای خنده ام بلندتر شد و سورن بی قرار و کلافه چشم هاش رو بهم فشرد و گفت: -نکن لامصب..بی داماد میشیا.. -اِ سورن..خدانکنه.. دختره خودش صحنه های س.کسیشونو نوشته ولی موقع سکس حشرش میزنه بالا و واقعی به پسره میده..😱❌ آبتو میاره❌💦
Показати повністю ...
3 213
21
*ون گوشتی و تپلمو قمبل کردم . خوب یادم بود که چی نوشتم و قراره چه ایتمی رو سوراخ *نم اجرا شه.💦🍑 با محکمش ک*ونم حسابی سرخ شده بود و داشتم جیغ میزدم . با یه حرکت دو تا از انگشتاشو هم زمان وارد سوراخ تنگم و دست نخوردم کرد و من عملا از نفس افتاده بودم . پرتم کرد رو تخت و پاهامو باز کرد . نفس نفس میزدم . *ک کلفتش دقیقا چسبیده بود به سوراخ تنگ و باکره ی *صم.
3 769
1
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو  از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
Показати повністю ...
3 813
1
بیدار شو همه چیز مهیاست آرامش صبح نفس های تابستون هدفی داشته باش و حرکت را آغاز کن با یاد و نامِ پرودگارِ مهربانی ها.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
3 453
1
#پارت45 _برای اینکه از این فاحشه خونه بتونم ببرمت بیرون باید با هم باشیم. با ترس بهش نگاه کردم: _نمیشه نمیتونم ما محرم نیستیم. لبش رو روی لبم گذاشت و اروم لب زد: _محرم هم میشیم مهم اینه که الان به شیخ های ارباب اجاره داده نشی بی توجه به چشمای اشکیم دستش رو وارد شلوارم کرد و....
3 187
1
#135 با ترس از پنجره چک کردم و وقتی مطمئن شدم که از خونه رفته بیرون دویدم‌سمت اتاقش. یواشکی در اتاقشو باز کردم و رفتم تو. سریع رفتم‌سمت صندوق های اسنادش. مجبور بودم اینکارو بکنم‌ بااینکه عاشقش بودم ولی مجبور بودم برای نجات برادرم از دست اون دزدا این کارو انجام بدم. رمز گاوصندوق و که از توی گوشیش گرفته بودم زدم و در گاوصندوق و باز کردم. با دیدن گاوصندوق خالی قلبم ایستاد. با ترس ازجام پریدم و برگشتم که با دماغ توی سینه ی کسی فرو رفتم. با دیدن سامیار که توی اتاق ایستاده بود و نگاهم می کرد سکته کردم. با من من شروع کردم به حرف زدن و گفتم: می..میخواستم توشو تمیز کنم. پوزخندی زد و مدارک و اورد جلو و گفت: دنبال اینا میگشتی؟ سکوت کردم که ادامه داد: فکر کردی من نمیفهمم دور و ورم چی میگذره؟ با بغض گفتم: منو ببخش. _یه راه داره! _چی؟ با مرموزی گفت: ببین میتونم بفرستمت بین سگای وحشیم و تیکه پارت کنن و یه راه دگ.... با ترس گفتم: چیه؟ _امشب زیرم بخوابی و من جرت بدم. با حیرت نگاهش کردم که اومد نزدیکم و گفت: مطمئنا راه دوم اسون تره. و وحشیانه لباس و توی تنم پاره کرد... 🔞❌ 😱😱😱💦💦
Показати повністю ...
3 699
1
#پارت1925 انگار کر شده بودم و دیگه هیچ صدایی نمی شنیدم.. تمام اطرافم تو هاله ای از مه فرو رفت و فقط من بودم و سورن... با اینکه کت شلوارش رو خودم انتخاب کرده بودم اما الان تو تنش انگار هزاربرابر قشنگ تر شده بود.... یک کت شلوار مشکی بسیار شیک که زیرش پیراهن سفید پوشیده بود و قالب و فیت تنش بود... موهای کوتاهش رو مرتب بالا زده بود و صورتش رو شیش تیغ کرده بود و چشم های خوش رنگش برق می زد.... تپش قلبم بالا رفت و لبخند اروم اروم روی لبم نشست و سورن انگار با لبخندم کمی به خودش بود... سرش رو تکون داد و اهسته راه افتاد طرفم.. با استرس کیفم رو تو دست هام فشردم و منتظر شدم بهم برسه... جلوم که ایستاد، با اشتیاق نگاهش رو تو صورتم چرخوند و اروم لب زد: -می خواهی منو بکشی.. پلکی زدم و لبخندم پررنگ تر شد که دوباره لب زد: -جان.. دستم رو دراز کردم و دسته گلم رو ازش گرفتم.. یک دسته گل کوچیک، از چند شاخه گل لاله ی سفید که خیلی ساده و شیک، بدون هیچ تزئین خاصی بود.... دست های سورن صورتم رو قاب گرفت و من چشم هام گرد شد... با خجالت و زیرچشمی به اطرافم نگاه کردم و وقتی مامان رو ندیدم خیالم کمی راحت شد... پسری که حاضر میشه برای تنوع تو سک.س، سناریو یه دختری رو بخره،اما شرط پول بیشتر واسه اون اینه که...❌ قول داده بود پردمو نزنه و چیزی تو سناریو راجبش نبود ولی تو حرکت همه ی...👿🔞
Показати повністю ...
3 512
30
داشت تو تنگم تلمبه میزد . انقدری جلو عقبش کرده بود که *ونم سوز میزد سعی کردم باسنمو ببندم و خودمو عقب بکشم که شروع کرد با عصبانیت با شلاق تو دستش کون تنگمو مورد هدف قرار دادن.. یه خیار بزرگ آورده بود و میخواست تو ک*ون من واسه اولین بار امتحانش کنه.. سفت نگهم داشت رو تختو با خیار کلفت به سراغم اومد 😱❌
4 079
1
با لیسیده شدن ک*صم چشمام رو با وحشت باز کردم و به لای پام نگاه کردم.🍑💦 یه پسر جذاب و هیکلی با زبون گرمش به جونم افتاده بود و باعث شد ناله عمیقم در بیاد. با شنیدن صدام سرشو بلند کرد و نگاه خمارش رو بهم دوخت. _‌ جون خوشگله لای پات چیز خوشمزه ای قایم کرده بودیا.. و بلافاصله بعد حرفش انگشتش‌‌ رو‌...🙈🔞
1 867
1
بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست یا کاروان صبح که گیتی منورست.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 135
2
#پارت97 دستشو گذاشت روی شونه هام مجبورم کرد جلوش زانو بزنم: -خیلی یکم بخوری ابم میاد -مطمئنین کسی نمیاد دکتر زد تو موهام و با اون یکی دستش کمربندشو باز کرد و صورتمو به چسبوند: -اره الان همه مشغولن کسی نمیاد زود باش دارم میمیرم. شورتشو کشیدم پایین و ی تو دستم گرفتم و بهش زدم که یهو دکتر.... ❌👅 پرستارو تو بیمارستان جر میده🙀🔞
3 909
1
#پارت48 دستمو زیر دلم گذاشتمو فشارش دادم ... دلم میخواست از درد جیغ بکشم اشکام روی صورتم جاری بود که زن عماد وارد اتاق شد با دیدنم لبخندی زد و گفت: رزا_میبنم که داری از درد میمیری زبوت درازت کوتاه شده با تنفر نگاهش کردم که قهقهه ای زد و چونه م رو تو دستش گرفت و فشرد.. رزا_فکر کردی من نامزدمو به این اسونی از دست میدم ؟ میدونم که اومدی ازش مدارک بدزدی و جاسوسی کنی ولی به اونجا نمیرسه به عقب هولم داد که روی زمین پرت شدم ... داد زد: رزا_ بگو مشتریش بیاد. با وحشت بهش نگاه کردم طاقت رابطه ی دیگه ای رو نداشتم ... دیشب دخترونگیم رو به ۱۰تومن فروخت ... _توروخدا بذار برم تورو خدا... پوزخندی زد و با باز شدن در همون پسر دیشبی که دخترونگیم رو به تاراج برد وارد اتاق شد ... رزا_این اقا طعمت به دلش نشسته میخواد بخرتت ... با پرووی تو چشمام نگاه کرد و گفت: رزا_۳۰۰ملیون پول داده پات منم میخوام بدمت بری وحشت زده نگاهش کردم که مرد به انگلیسی چیزی به رزا گفت و رزا با مکث از اتاق رفت بیرون ... مرد دستش رو به صورتش گرفت و چیزه چسبناکی رو به سختی کشید از روی صورتش با دیدنش شکه شدم که بدون اینکه بهم اجازه ی استدلال بده لب هاش رو روی لب هام گذاشت و... نامزد معشوقه ش دزدیتش تا بفروشتش ولی...😱😱
Показати повністю ...
4 250
1
#پارت1924 ارایشم به درخواست خودم خیلی ساده و کم بود.. نمی خواستم خیلی شلوغش کنم اما واقعا قشنگ شده بود و روی صورتم نشسته بود... فقط رژ لب قرمز و ماتم تو چشم بود.. چرخیدم سمت دخترها و با نگرانی گفتم: -بریم.. سرشون رو تکون دادن و من رفتم سمت تخت و کیف دستی کوچیکم رو برداشتم که تمامش از مروارید سفید کار شده بود.... گوشیم رو داخلش گذاشتم و با نگرانی نگاهی به پاهام انداختم... صندل هام سفید و پاشنه هشت سانتی بود و خیلی عادت به این اندازه پاشنه نداشتم و می ترسیدم نتونم راحت راه برم.... چرخیدم عقب و با دلهره گفتم: -به نظرتون.. حرفم رو خوردم و با چشم های گرد شده به اتاق خالی نگاه کردم... این ها که الان اینجا بودن، کِی رفتن که من متوجه نشده بودم... با استرس این پا و اون پا کردم و وقتی سورن دوباره صدام کرد، دلم رو قرص کردم و راه افتادم... دستگیره ی در رو چرخوندم و در رو باز کردم.. سر به زیر و با قدم های اروم از اتاق بیرون رفتم.. پام که به سالن رسید، صدای کف زدن و جیغ و سوت بچه ها بلند شد... با لبخند محوی سرم رو بلند کردم و نگاهم مات موند به سورن و بی اختیار قدم هام اروم شد و بعد تو جام ایستادم.... سورن هم دست کمی از من نداشت و با اون دسته گل کوچیک تو دست هاش، وسط سالن ایستاده بود و محو و مات نگاهم می کرد.... آرتامن یه دورگه ایرانی فرانسوی بود یه مرد با جاذبه‌ی جنسی زیاد، جوری که هر دختری براش خیس می‌کرد که دچار مشکل جنسی میشه و هیچ سکس تراپیستی نمیتونه کمکش کنه پس ناچار از یه دختر هات که سناریو نویس سایت‌های پورنه کمک میگیره و...🔞
Показати повністю ...
3 792
40
دوتا دختر داشتن 🍒ه هامو میمالیدن. دوربین رو صورتم بود و همه ی بدنم لخت جلوی  ارتامن قرار گرفته بود .. یه مرد عربی با   *ر کلفت تو دستش وارد شد .. داشت دیکشو تو دستش  بالا پایین میکرد که آرتامن نتونست تحمل کنه و با عصبانیت وارد صحنه شد : _همه گم شید. و خودش به جون بدنم افتاد🍑😈❌
4 256
2
چشمم به دختر صک*صی و بلوندی که توی کشتی بیهوش افتاده بود افتاد و اب دهنم رو قورت دادم.🙈💦 با دیدن ک*ص تپلش که از دامنش بیرون افتاده بود ش*ق کردم تند جلو رفتم. روی تنش خم شدم و لباس هاش رو در اوردم. بدن سفید و بی موش هوش از سرم میپروند عجب چیزی بود. حشری شده خم شدم و انگشتم رو به اون حفره صورتی تنگ...🙈💦
2 907
0
امشب برایتان دعا میکنم خدای بزرگ نصیبتان کند هرآنچه ازخوبی ها آرزو دارید لحظه هاتون آروم خوابتون شیرین آسمون دلتون ستاره بارون.. شبتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 192
2
مداد رو روی ک..ص لزجم کشید و دم سوراخم تابش داد که ناله کردم. - چی نوشته بودی این دفعه، که با مداد توی دستت جرت میدم. از شهوت ناله ای کردم و داگی شدم. آب لزج و سفیدم رونامو خیس کرده بود. - نویسنده ی هورنی من به جای ک..یر من دلش مداد میخواد. با فرو رفتن مداد توم نالیدم که... ❌💦دختری که داستان های سکسی میفروشه تا این که مشتریش ازش میخواد روی خودش اجرا شه و ک..ص و کونش پاره شه تا...
4 531
1
_ دختر ریزه میزه ای مثل تو باید زیر ددیش جر بخوره! چشمام گرد شد و خودمو عقب کشیدم. _ چی..ی میگی حرومزاده! خشن به سمتم هجوم اورد و لباسم رو توی تنم جر داد جیغی کشیدم که محکم توی دهنم کوبید: _ با ددیت درست صحبت کن بیبی گرل! چشمام گرد شد که یهو با کاری که کرد از فشار زیاد جیغ بلندی زدم.. _ جیغ بزن برام دختره خوب!🍑🍆💦
3 172
0
خدایا امروز صبح و هر صبح طالع آنان که دوستشان داریم را پر از ستاره و سفره ی شان را پر از برکت قرار بده سلام امروزتون متبسم به نگاه مهربان خدا.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 207
3
#چنگى به موهام زد و خودشو جا کرد و محکم بهم ضربه زد..جیغی از درد کشيدم که گفت و محکم و پر قدرت بهم ضربه زد.. داشتم از درد میمردم. خیلی محکم میزد و نگران بچه تو شکمم بودم. دستمو رو گذاشتم و از درد به گریه افتادم که یهو از حرکت ايستاد و از روم بلند شد و برگردوندم و هرچی زدم توجه نکرد و محکمی روی زد و انگشتشو ..... رابطه با زن حامله که باعث سقط بچش میشه😣❌
3 699
1
#پارت۹۹ از بوی نم حالت تهوع گرفته بودم بی حال سرم رو به دیوار تکیه زده بودم و چشمام رو بسته بودم تا کمی حالم بهتر شه با صدای باز شدن در ترسیده خودم رو بیشتر به دیوار فشار دادم ... رامین_این که هنوز خوابه نادر نادر_خیلی ضعیف شده رامین دیگه هیچ جونی نمومده براش کمی چشمام رو باز کردم تا ببینمشون رامین_یعنی چی جونی نمونده براش مگه غذا نمیدین بهش؟ نادر_معده ش غذارو پس میزنه رامین عصبی زد تخت سینه ی نادر و صداش رو انداخت روی سرش ... رامین_پس تو اینجا چه غلطی میکنس نفهم الاغ برای چی داری پول میگی ؟ برای مفت خوری ؟ نادر تو سکوت سرش رو پایین انداخت و رامین با غیض به سمتم اومد که سریع چشمام رو بستم که بازوم رو گرفت و محکم کشید... _خودتو نزن به موش مردگی خوب مسدونم بیداری پاشو ببینم ... با تو ام یالا بلند شو از جات به زور از جام بلندم کرد که اشکم رو صورتم ریخت من از این مرد میترسیدم ... بی توجه به ترسم دستم رو گرفت و منو دنبال خودش کشوند با ورودمون به ساختمون ویلا همه با دهن باز نگاهمون میکردن رامین بدون اینکه نگاهشون کنه از پله ها بالا رفت و عربده کشید ... _سرتون به کار خودتون باشه ... در اتاقی رو باز کرد و پرتم کرد تو اتاق ... رامین _میرس حموم تمیز میکنی خودتو ترگل ور گل میشی ... شب هم این لباس رو میپوشی تا بیام پیشت با وحشت ره لباس خواب زرشکی تو دستش نگاه کردم ... _تصمیم گرفتم نگهت دارم .... اگر میخوای اعضای بدنت فروخته نشه باید زنم شی و من فقط امشب بهت مهلت میدم ... ۲ ساعت دیگه میام اتاق اماده باش ... با گریه به پاش افتادم که بهم رحم کنه ولی اون ... برای اینکه نمیره مجبوره با یکی از اعضای باند قاچاق ازدواج کنه 😱😱😱
Показати повністю ...
4 506
2
#پارت1923 دستش رو تو هوا تکون داد و غر زد: -گمشو بابا..هزاربار پرسیده توقع درکم داره..اون از پسره که مثل نوار خراب شده هی میگه پرند چرا نمیاد..اینم از این که هی می پرسه خوب شدم.... دخترا خندیدن و عسل با خنده گفت: -در و تخته جور شدن.. روم رو به حالت قهر ازشون برگردوندم و گفتم: -خیلی بی درکین.. -اوهوع چه باکلاس..حالا اگه خونواده شوهرش اینجا نبودن دوتا فحش ابدار میدادا... خودم زودتر از همه شون زدم زیر خنده، چون اگه سوگل و عسل نبودن دقیقا همین کار رو می کردم... عسل با خنده گفت: -زدی تو خال..از خنده ش معلومه تو دلش از خجالت همه امون دراومده... دوباره همه خندیدیم و صدای بلند سورن از داخل سالن اومد: -پرند.. عسل غش غش خندید و گفت: -از سوال پرند چرا نمیاد خسته شد و مستقیم وارد عمل شد و خود پرندو صدا کرد... دوباره همه شون خندیدن و من با عجله رفتم جلوی اینه تا برای اخرین بار خودم رو چک کنم... کت شلوارم خیلی قشنگ به تنم نشسته بود و به اصرار دخترها صبح رفته بودم ارایشگاه و یک میکاپ خیلی ملایم و ساده انجام داده بودم.... موهام باز و موج دار دورم ریخته شده بود و جلوشون فرق وسط باز شده بود و صورتم رو قاب گرفته بود.... یک شال حریر ساده ی سفید رنگ سرم بود که جلوش رو باز گذاشته بودم، برای اینکه حالت موهام معلوم باشه.... تلی برای پول دراوردن داستان های سکسی مینویسه تا این که مشتری پولداری پیدا میکنه. مشتری که شرطش برای پول دادن اینه که سناریوهای تلی رو روی خودش اجرا کنه و...❌ 🔞❌
Показати повністю ...
4 309
36
رمان خیس کننده ددی لیتل گرل🔞💦🌸 -اویییی بابایی تو کشتی داری ک.صمو میخوی آهههه تند تند برام لیس میزد و با انگشت توم تلنبه میزد با تکونای کشتی انگشتش به دیواره های رحمم میخورد و حشری ترم میکرد آب ک.صم.روی تخت میریخت که ددی ک.یر کلفتشو از شلوارش بیرون کشید -این میخواد بره تو لونش ، تو ک.ص تگنت! ناگهان با فرو رفتن کلفتی ک.یرش...🥺💦🔞 چند ساعت دیگه پاک میکنم حسرتشو میخوری🔞💦
3 729
1
با انگشت اشاره روی سوراخ صورتیش کشیدم.🍑🍆💦 _ دخترم امروز خرابکاری کرده توی عمارت نه! با ترس خودش رو منقبض کرد که سیلی محکمی رو کپل سفید باسنش کوبیدم! _ د..ددی بخ..دا تقصیره م...من نبود همش‌...! نزاشتم ادامه بده و یه بند انگشتم رو تو حفره تنگش فرو کردم که از درد اخی گفت و خودش رو جمع کرد! _ هیس توله حرف اضافه بزنی به تنبیهت اضافه میشه! محکم کل انگشتم رو داخلش هل دادم که صدای لرزونش در اومد: _ دد..ددی بی توجه بهش شروع کردم وحشیانه...
Показати повністю ...
3 747
1
#ک*یر کلفتشو توی فرو میکنه و با شدت تلمبه میزنه -اههه... لعنت بهت... دارم جِر میخورمم سینمو تو مشتش میگیره و منو با شکم روی تخت میخوابونه -تنگی هرزه... انقدر که دلم میخواد سگمم بیارم تا ... با ترس بهش خیره میشم که تلمبه هاشو بیشتر میکنه -خودتم حال میکنی دخترِ قشنگم... قراره حسابی لذت ببری جنده‌ خانم💦🤤🔞
1 215
1
#پیام_ناشناس_جدید📬 سلام به نویسنده ی قشنگمون، میگممممم یه رمان بود یه مرد به اسم هارون که حسابی هات و جیگر بود و فیتیشای خاص داشت بعد یه دختر کوچولورو‌ خریده بود و بدجور جر میداد و اذیت میکرد، راستش من هر شب باهاش خیس میشدم و حال میکردم ولی سر امتحانای لعنتی پاکش کردم که کمتر حواسمو پرت کنه..حالا بدجور پشیمونم .. لطفا لینکشو برام پیدا کنننن لطفااااااا... 🗣سلام عزیزم می‌دونم کدوم رمانو میگی خودمم تو کانالش جوینم اینم لینکش
1 030
0
روزتان سرشار از آرامش که با ارزش ترین حس دنیاست براتون یه دنیا آرامش یه دنیا تن درستی خوشبختی و برکت از خدا خواستارم.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 715
1
اخ پردمو زدی دارم میمیرم بسه سیلی تو گوشم خوابوند و با نفس نفس گفت -خفه شو تو قرار داد امضا کردی باید هرموقع خواستم زیرم باشی ضرباتشو محکمتر کوبید که یهو.... ❌ادامه بیهوش شدن دختر ١٣ساله زیر این مرد ٣٠ساله رو اینجا بخونین☝️🏻 تمام پارتای سسیش رو با فیلم و عکس سوپر میذاره🙀
3 697
1
لخت شدمو با صدای بلند خدمتکار شخصیم رو صدا زدم _درسااااا زود بیا اینجا در کسری از ثانیه وارد اتاق شد با دیدن بلدن لختم پشتشو کرد _ارباب... _برگرد فکر کنم بهت اجازه ندادم که روتو برگردونی با مکث به سمتم چرخید و برای اولین بار فقط به چشمام نگاه کرد ‌ تو دلم خندیدم و گفتم _خیلی خسته م بیا بدنمو ماساژ بده _میشه لباس بپوشید _نوچ... زود باش بیا با اکراه جلو ا مد که رو تخت دراز کشیدم قبل اینکه رو تخت بشینه دستشو گرفتمو روی‌مر.نگیم نشوندمش _همینجا جات خوبه با احساس سفتی مرنگیم اب دهنشو قورت داد _داری ماساژ میدی خودت هم تکون بده رو سالارم 🔞🔞🔞📛📛
Показати повністю ...
3 902
1
#پارت1922 ============================== هی از این بغل به اون بغل پاسم می دادن و با ذوق و خوشحالی قربون صدقه ام می رفتن... لبخند از لبم جدا نمیشد و من هم با شادی جوابشون رو می دادم... عسل خنده ی ارومی کرد و گفت: -خب بسه دیگه یه ذره هم بذاریم برای سورن بمونه... با خنده و خجالت چشم غره ای بهش رفتم.. سوگل نم چشم هاش رو با سر انگشت پاک کرد و با بغض گفت: -کاش مامان و بابامم بودن این روزو می دیدن.. لبخنده تلخی زدم و دنیز که خیلی خوب می دونست من هم حسرت نبود بابام رو می خورم، با مهربونی بازوم رو نوازش کرد و با لحن شادی گفت: -مطمئنم اونا هم الان خوشحالن و می تونیم حضورشون رو حس کنیم..تورو خدا تو فاز غم نرین..امروز یکی از شادترین روزهای زندگیمونه.... سوگل لبخندی زد و سرش رو به تایید تکون داد: -درسته..کم کم بریم تا صدای مردها درنیومده..سورن که فکر کنم یه هزارباری پرسید چرا پرند نمیاد..بچه ام دیگه طاقت نداره.... همه خندیدیم و من برای بار چندم، با نگرانی پرسیدم: -خوب شدم؟!.. دنیز چشم غره ای بهم رفت و گفت: -به خدا اگه یک بار دیگه اینو بپرسی می زنم تو سرت.. -خب استرس دارم..چقدر خری تو..چرا اصلا درک نداری... دختری باکره که برای پول تپلی حاضر میشه بره خونه ی یکی از کله گنده‌ها و واسش بخوره ولی جوری حشری میشه که لنگ بالا میده برای اون مرد غول پیکر...💦🙂 وای چطوری جر می خوره😱❌
Показати повністю ...
4 509
42
#آ.لت🍆 کلفتشو توی فرو میکنه و با شدت تلمبه میزنه -اههه... لعنت بهت... دارم جِر میخورمم سینمو تو مشتش میگیره و منو با شکم روی تخت میخوابونه -تنگی هر.زه... انقدر که دلم میخواد سگمم بیارم تا ... با ترس بهش خیره میشم که تلمبه هاشو بیشتر میکنه -خودتم حال میکنی دخترِ قشنگم... قراره حسابی لذت ببری ج.نده‌ خانم💦🤤🔞 اووووف ببین چطور ک.ص دختره رو میگ.اد👅🔥
3 059
1
چکی رو‌ باسنم زد و روم دراز کشید _اوووف‌ چرا یه سک*سی باید تو این فاحشه خونه باکره بمونه؟ از زیر دستشو به ک*صم رسوند و محکم تو چنگش‌ گرفت _آخ عوضی یواش مگه خمیره‌ ورز میدیش‌ قهقهه ای زد و ک*یرشو‌ دم سوراخم گذاشت و بدون چرب کردن فشار داد که جیغم تو دستش خفه شد _هیش امشب طوری میک*نمت‌ که تو خون خودت غرق بشی لعنتی بیشتر میترسوندم‌ با این حرفاش با رفتن سر ک*یرش داخلم جیغ گوش خراشی‌ کشیدم که آروم تو گوشم هیس کشید _صداتو خفه کن ماهلین‌ نمیخوام کسی بشنوه! با یه حرکت دیگه ک*یرش کامل رفت تو کو*نم که نفسم از درد برید و به گریه افتادم _دیگه زیر خواب خودم شدی جوجه سک*سی ماهلین دختری که چندساله تو فاحشه خونست‌ ولی باکرست‌! یه شب به اجبار رئیس فاحشه خونه مجبور میشه زیر خواب مردی به اسم هارون بشه که حسابی هات بود و فیتیشای خاص داشت که....💦🔞♨️
Показати повністю ...
3 081
0
صبح باشکوهترین لحظه ی زندگیست یک نفس عمیق بکشید با امید به خدا گامهایتان را محکم و استوار بردارید و بهترین روزِ زندگیتان را بسازید.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 788
2
👤 09480 سوال: سلام ...چند باریه که بهتون پیام ناشناس میدم و جوابمو نمیدین...من یه رمان هات میخوام که راب..طه و س..س رو به صورت واضح توضیح داده باشه...میخوام انقدری هات باشه که ا*بمو  بیاره👅💦 لطفااا اگه همچین رمانی سراغ دارید معرفی کنید که امثال من بتونن خودشونو باهاش ار*ضا کنن🙈💦 جواب: سلام عزیزم س..سی ترین رمانی که میشناسمو بهت معرفی میکنم فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار..ضایی میشی😰♨️💦💦
Показати повністю ...
4 109
1
‍ ‍ با بدن برهنه ام روی تخته چوبی نشستم صدای صاحب کارم مثل بتک توی سرم میخورد اما چاره ای نداشتم جز قبول کردن هرزگی ! رو کرد سمت مردا و گفت : -امروز براتون یه دختر داغ و تنگ دست نخورده آوردم نه از اونایی که ادا تنگارو درمیارن این تا به این سنش هیچ مردی باهاش رابطه نداشته . سمتم اومد و سیلی محکمی روی پشتم کوبید و ادامه داد : حالا میخام به کسی بفروشمش که یه قیمت فضایی پاش بده اونایی که دوزار جیب شونه برن وقت منو تلف نکنن ! جلو اومد و شرت توری قرمزمو کنار زد... اشاره ای به بهشتم کرد - این دختر تنگ و خوش اندام چند میخرین ? یکی از مردایی که خیلی خوش چهره و خوش لباس بود نزدیک تر اومد و انگشتش رو وسط پام کشید و بعد انگشتش رو عمیق بوش کشید -زن من عاشق رابطه سه نفره اس میخرمش برای زنم خیلی وقته دنبال دختریم که طاقت رابطه خشن و گروهی و داشته باشه !! ? !
Показати повністю ...
4 225
1
#پارت1921 مامان موهام رو نوازش کرد و با گریه گفت: -خودم به جای همه دوستت دارم..به درک دوستت نداره..می دونی که من هزاران برابر بیشتر از همه شون دوستت دارم..من عاشقتم دختر کوچولوم..... سرم رو روی شونه ش گذاشتم و شدت گریه ام بیشتر شد... مامان موها و کمرم رو نوازش می کرد و زیر لب قربون صدقه ام می رفت... تو حال و هوای خودمون بودیم که صدای گوشیم بلند شد... از مامان جدا شدم و اشک هام رو پاک کردم و گوشیم رو از جیبم دراوردم... با دیدن اسم سورن بدتر زدم زیر گریه و قبل از اینکه مامان بتونه جلوم رو بگیره، تماس رو وصل کردم و گوشی رو بغل گوشم گذاشتم: -سورن.. چند ثانیه اون طرف خط سکوت برقرار شد و بعد سورن وحشت زده و بلند گفت: -جون سورن..چی شده؟..چرا گریه میکنی؟..کجایی؟... به جای جواب، دوباره با هق هق صداش کردم: -سورن.. -عمر سورن..چی شده قربونت برم؟!.. از ناز دادنش بغضم بدتر ترکید: -بیا..بیا.. بعد از اون همه حرفی که به ناحق شنیده بودم و تمام اتفاقاتی که گذشته بود، الان دلم فقط سورن رو می خواست و بس.. مامان گوشی رو از دستم گرف و از جاش بلند شد و شروع کرد به حرف زدن با سورن و توضیح دادن بهش.... من هم کج شدم و سرم رو روی دسته ی مبل گذاشتم و به گریه کردنم ادامه دادم... ماهلین دختر مظلومی که تو فاحشه خونه بزرگ شده و به سختی باکره مونده اما به خاطر موندن تو فاحشه خونه رئیس فاحشه خونه ازش میخواد با یه مرد بی نام و نشون بخوابه مردی فوق العاده خشن که به راحتی نمیتونه ار‌ضا شه و...🔞🔥 👅
Показати повністю ...
4 650
44
_ارباب ک...صم داره پاره میشه! در حالی که رو ...یرش خودمو بالا و پایین میکردم چکی به زد و کمرمو فشرد _حق نداری ار..ضا شی...اگه با ک....صت اروم نشم پشتتم گشاد میکنم! با پاچیدن ابم رو شکمش اخماش در هم رفت و سریع رو تخت کرد....🔞🔞🔞💦
3 455
0
با کوبیده شدنم به دیوار فاحشه خونه هینی کشیدم که لبهام بهم دوخته شد _اونقدر این بدنت روانیم کرده که دیگه دارم میزنم به بیابون لعنتی صدای نفس نفسش‌ روحمو ارضا میکرد با لوندی دستی به پهلوش کشیدم _هرکاری کنی تهش واسه نفسای من داری له له میزنی با خوردن دستش به پهلوم آه مردونه ای کشید و سینمو به چنگ گرفت _این توپات‌‌ روانیم میکنه لعنتی... قهقهه ای زدم و سینمو بهش چسبوندم_سکته نکنی یه وقت عزیزم.. خمار سرشو تو یقم فرو کرد و نالید _همین امشب میخوام اینجا خفه شم لعنتی هرچی بخوای بهت میدم فقط کوتاه بیا خنده ی فاتحانه به عجز مردونش کردم و دستمو سمت شلوارش بردم.... مردی که عاشق دختر باکره ای میشه که تو فاحشه خونه باهاش آشنا شده و....♨️🔞🍑
Показати повністю ...
3 506
0
آرامش آسمان شب سهم قلبتان و خداوند روشنى بى خاموشِ تمام لحظه هايتان باشد در این ساعات شب آرزو داریم غیر از خدا محتاج کسی نشوید.. شبتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 001
3
_امشب قراره علاوه بر من با دوستامم باشی . وحشت زده گفتم : _من نمیتونم  . _کلی پول برات خرج کردم ...فکر کردی مفتکی ؟ _چی؟ به قیافه مبهوت شده م نگاه کرد _خرج کردم ک‌کردنی تر شی میخوام به خودمو دوستام حال بدی ..امروز قراره زیر ۷نفر جر بخوری کوچولو..
3 427
0
#لخت روی تخت دراز کشیده بودم‌ و دست و پام رو بسته بودن با صدای بلند گریه میکردم. به جسم های بی جونی که کنارم بودن و دیگه چیزی ازشون باقی نمونده بود نگاه میکردم . ازترس داشتم سکته میکردم. دکتر طرف من اومد تیز رو قفسه سینه ام‌ . نگاهش به سین..ه های گرد و خوش فرمم افتاد. یکی از دوستاش اومد داخل و گفت: منتطر چی هستی زود باش دیگه الان اقا میاد ببره . _میگم‌مجید این‌خودش اصل جنسه نگاهش کن‌میتونه یه مدت کنه . دوستش جلو اومد و دستش و لای پام‌ برد و یه داخلم کرد و گفت: جون هنوز دختره _ترو خدا من‌نمیخوام بمیرم خواهش میکنم. دستش رو اورد جلو دهنم گفت: ببینم بلدی بزنی یا نه. انگشتش رو داخل دهنم کرد و عمیقی زدم تا از کشتنم منصرف بشه که...
Показати повністю ...
3 216
0
گاهی وقتا معجزه همون آدمهای خوش قلبی هستن که اتفاقی سرِ راهتون قرار میگیرن اگه از این آدمها توی زندگیتون هست قدرشونو بدونین.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 819
4
_یالا قمبل کن قراره نوبتی جرت بدیم با گریه رو مبل قمبل کردم ...تنها دختر این سکس پارتی من بودم که باید به ۸تا پسر میدادم با برخورد زبونی روی بهشتم به خودم ارزیدم‌ خیسی بهشتم دست خودم نبود لذت همراه با عذاب وجدان داشتم که سر الت یکی شون روی سوراخ کونم نشست _نیما تو هم بیا بهشتشو‌جر بده میخوام همرمان باهم بگاییمش
3 553
1
_نوبتی باید بخوری برامون هر سه نفر التاشونو‌دستشون گرفته بودن به نوبت الت هر سه نفرو خوردم نفر اخر که خمم کرد و زبونشو رو سوراخ کونم کشید _همینطوری قمبل کن قرار حالا هر سه تامون نوبتی کونت بذاریم با فرو رفتن الت مهرداد تو باسنم جیغ بلندی کشیدم که سامان زیرم خوابید و ربونشو روی چاک بهشتم کشید

file

3 646
2
با آرزوی صبحی زیبا و دل‌انگیز روزی پرنشاط و پر از خیر و برکت همراه با سلامتی و عاقبت بخیری برای همه دوستان لبخند بزنید و به دیگران لبخند زیبا هدیه دهید.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 474
4
#پارت1920 ازم جدا شد و با سر انگشت هاش اشک هام رو پاک کرد... لبخنده تلخی زد و نگاهش رو از من به مامان چرخوند و گفت: -بهم زنگ بزنین..می خوام روز عقد کنار دختر برادرم باشم..نمی خوام برادرزاده ام تنها باشه..بهم خبر بدین بیام.... مامان لبخندی زد و سرش رو تکون داد: -فرداست..ادرس و ساعتش رو برات می فرستم.. عمه هم سرش رو تکون داد و دوباره کوتاه بغلم کرد و گفت: -حتما میام..الهی خوشبخت بشی دختر نازم.. بعد ازم جدا شد و با عجله از خونه بیرون زد.. صدای بسته شدن در که اومد، هق هق کنان روی مبل پشت سرم افتادم... نفس نفس می زدم و داشتم خفه می شدم.. مامان سریع خودش رو بهم رسوند و درحالی که خودش هم گریه می کرد، با نگرانی گفت: -اسپریت کجاست مامان جان؟.. یک دستم رو روی گلوم گذاشتم و اون یکی دستم رو به جیب شلوارم رسوندم... مامان دستم رو کنار زد و اسپری ام رو دراورد و سریع چندتا پاف تو دهنم خالی کرد... چند نفس عمیق کشیدم و کمی که راه نفسم باز شد، بغضم بلندتر و پر صداتر ترکید... مامان به اغوشم کشید و محکم بغلم کرد.. میون هق هق و نفس زنان نالیدم: -چرا منو دوست نداره؟..مگه منم نوه ش نیستم..چرا دوسَم نداره؟!...
Показати повністю ...
5 676
45
و چقدر مبارک است صبحی که با نام تو آغاز می شود نام تو را نه یکبار که باید با هر نفس آواز خواند صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 667
3
#پارت1919 عمه با نگرانی گفت: -تورو خدا این حرفا چیه می زنین..بشینین با ارامش صحبت کنیم..ما فقط اومده بودیم درمورد ازدواج پرند بپرسیم تا خیالمون ازش راحت بشه..... مامان رو به عمه کرد و لبخند نصفه و نیمه ای زد: -خیالت راحت باشه..خداروشکر دخترم از یه کثافت نجات پیدا کرد..امانت شوهرمو به یه شیرمرد مثل باباش سپردم.... اقاجون انگشتش رو به سمت مامان گرفت و خشمگین گفت: -به زودی این حرفاتو به خوردت میدم..داشتن کاوه لیاقت می خواد که تو و دخترت نداشتین.... مامان برخلاف صورت و چشم های سرخ از خشمش، لبخندی زد و گفت: -ببرین بدین به کسی که لیاقت داشته باشه..فقط لطفا شرش از ما دور باشه... اقاجون درحالی که عصاش رو همچنان محکم به زمین می کوبید راه افتاد و رفت سمت در.... نزدیک راهرو که رسید، مامان با پوزخند گفت: -به سلامت.. اقاجون ایستاد و با کمری صاف و اون ابهت دلهره اورش، پشت به ما، با لحن ترسناکی گفت: -پس بچرخ تا بچرخیم دخترجان.. با قدم های پیوسته و محکمش از خونه بیرون رفت و بلند عمه ام رو صدا کرد... عمه خودش رو به من رسوند که با گریه فقط نظاره گر بودم... با عجله بغلم کرد و تند تند با دلجویی گفت: -ناراحت نباش..می دونی که کاوه بت اعظمشه..امروز فهمیده تو داری ازدواج می کنی و اومد مغز این مرد رو شست و شو داد..به دل نگیر....
Показати повністю ...
5 737
43
#سکس_با_دوتا_گرگ_آلفای_خشن_وسط_جنگل💦🤤🔞 نفسای داغ گرگ سفیدو پشت سرش احساس می ‌کرد نمی دونست داره چیکار می کنه تکونی خورد و پایین رفت با فهمیدن کاری که می خواد بکنه نفسش بند اومد : اینجا؟؟!؟ سر گرگ سفید از پشت زیر دامن کوتاهش رفت و خیلی راحت پیداش کرد ترسیده و خشکش زد می ترسید دندوتای تیزش بدنشو ببرن زبون داغ گرگ کارلوس روش کشیده شد : آههههه این..جا نمیشهههه اوممممم‌...... 💦🔞 گرگ سریع زبونشو تکون می داد مجبور شد پاهاشو خیلی باز کنه تا گرگ راحت لیس بزنه
Показати повністю ...
236
0
سرمو که از اب بیرون آوردم ، با دیدن شاهرخی که درست روبروم توی آب بود و خیره خیره نگاهم میکرد کپ کردم هول شده دستهامو دور سینه هام حلقه کردم و سعی کردم بپوشونمشون _ پسرعمو !!! اینجا چیکار میکنین ؟؟ یکی میاد میبینه زشته ... دست دورکمرم انداخت و محکم کشیدم سمت خودش ، با صدای بمی لب زد _ میخوام دختری که به عنوان زنم انتخابش کردن و تست کنم !! گفت و لبهای داغ و ملتهبشو روی لبام گذاشت و...
1 641
2
_اهههه ناصر تو خیلی خوب جرم میدی البرز دول موشی اصلا نمیدونه کردن یعنی چی... ‌تند تند تو ک.صم ضربه میزد و تخماش محکم به ک.صم میخورد. ک.ونمو تو دستاش چلوند: _ اووووف نگاه چه کونیو دارم میکنم.. البرز ک.یرش کجا بود که بخواد ک.ون و ک.ص تنگی مثل تو رو بگاد... ک.یرشو از ک.ونم بیرون کشید .قوسی به تنم دادم و پاهامو رو شونش گذاشتم و در حالی که از صدای جیغ زیاد گلوم گرفته بود لب زدم: _تو کص لیسیت هم حرف نداره لعنتی... نیشخندی زد و سرشو لای پام برد: _ میخوای بگی وقت لیسیدنت رسیده؟ نوک زبونشو تند تند به چوچولم میزد و آبم آروم آروم روی رون پام میریخت. زبونشو از سوراخم عبور میداد و ک.صمو میک میزد. پاهامو از لذت جمع کردم. دوتا از انگشتاشو تو سوراخ کونم فرو کرد تا بیشتر لذت ببرم. _فردا شب ک.صتو پاره میکنم... الان ک‌ص تنگتو با انگشتام گشاد میکنم که فردا با ک.یرم خون و خون ریزی راه نیفته... چشمکی زد: _امشب واسه گاییدن فردا امادت میکنم... اینقدر خوب میخورد که بیشتر پاهامو باز میکردم و عین ماهی به خودم می پیچیدم. هی تنمو میکشید و من از دستش سر می‌خوردم.نالیدم: _ نه امشب بکن توم... نمیتونم تا فردا طاقت بیارم.. شوهرش سکس زنشو با یه مرد غریبه میبینه و برای تلافی..🙊💦
Показати повністю ...
1 377
1
صبح و سحر و بلبل و گلزار یکیست معشوقه و عشق و عاشق و یار یکیست هرچند درون خانه را می نگرم خود دایره و نقطه و پرگار یکیست.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 388
3
#پارت125 لخت خوابوندنم رو تخت و خودشون مشغول کندن لباس هاشون شدن. لبمو گاز گرفتم و به چهار پسری که داشتن لخت میشدن خیره شدم ینی این واقعی بود؟ بالاخره به ارزوم که سکس چند نفره و گروهی بود قرار بود برسم؟ لای پام از شهوت زیاد خیس شده بود و بی قرار روی تخت تکون تکون می خوردم شهراد زودتر از همه لخت شد و اومد روی تخت. دستشو روی تن لختم کشید و ناله ام به هوا رفت اشاره ای به بقیه دوستاش کرد که زودتر بیان و همشون یه گوشه ی تخت نشستن همزمان سرشون خم شد روم و لب هاشون روی بدنم نشست جیغ زدم که شهراد تو گوشم گفت: -خوبه؟ دوست داری چهارتایی میخاهیم بکنیمت؟ چنگ زدم به موهاش و لای پاهای خیسمو باز کردم و گرمی و کلفتی یکیشونو روی سوراخم حس کردم و نتونستم جواب بدم بلندتر جیغ زدم و....
Показати повністю ...
1 400
1
#پارت98 هر چهار نفرشون ایستاده بودن جلوم و نگام میکردن نمیتونستم تکون بخورم منو به تخت بسته بودن و کامل کرده بودن اب دهنم رو قورت دادم که شهراد اشاره ای به بقیه دوستای لختش کرد و گفت: -بیایین جلو که قراره حسابی حال کنیم با این دختره خوشگل بیایین هرکار دوس دارین باهاش بکنین در اختیار شماس دست و پاهام رو که با بسته بودن تکون دادم اما به این راحتیا باز نمیشدن با التماس گفتم: -تورو خدا نه ولم کنین مگه من چیکار کردم. شهراد جون هرکی دوس داری بذار برم. میکنم بی توجه به من زانوشو گذاشت رو تخت و اومد نزدیکم و با سرش به بقیه هم اشاره کرد که نزدیک بشن. چهارتا پسر با چشمایی پر و اومدن رو تخت که با وحشت جیغ زدم و...
Показати повністю ...
1 703
1
#پارت1918 با هق هق گفتم: -فقط کاوه..نوه ی شماست؟..من..من بچه پسرت نیستم؟..برای اینکه اون..اونو تبرئه کنی به من انگ می زنی؟..منم..منم نوه ی شمام.... اقاجون دستش رو تو هوا تکون داد و با بی رحمی گفت: -دیگه نیستی..من دیگه نوه ای به اسم تو ندارم..تا الانم به اصرار کاوه هر سازی زدی رقصیدیم..دیگه تموم شد..اگه می تونستم حتی اجازه نمی دادم شهرت خانوادگیم روی تو نمک نشناس باشه..... عمه با اخم گفت: -اقاجون این حرفا چیه..پرند عزیز ماست..نمی تونی به خاطره یکی از نوه هات اون یکیو رد کنی.... -رد کردم تمام..این دختر دیگه نوه من نیست..از تمام ارث و میراث هم محرومش می کنم.... جلوی چشم های متعجب ما، مامان دوتا دستش رو رو به اسمون بلند کرد و با ارامش و خیال راحت گفت: -خدارو شکر..الهی شکر..خیالم از این دنیا راحت شد..دوست نداشتم حتی یه پاپاسی از شما به دختر من برسه..انگار یه بار سنگین از دوشم برداشته شد..... بعد دست هاش رو پایین اورد و رو به اقاجون با پوزخند گفت: -اتفاقا اگه به حرمت شوهرم نبود خودم اسم فامیلیش رو از اسمش برمی داشتم..دوست نداشتم حتی با اون نوه ی کثافتت هم فامیلی باشه..... برفین عاشق پسرعموش مهراده ولی پسره با دوست برفین ازدواج میکنه و برفینم از روی لج با پسرعموی دیگه وارد رابطه میشه و موقع سک.سشون...😭🥺❌ پسره معشوقه اشو میسپره دست پسرعموش تا ازش مراقبت کنه غافل از اینکه..🙈😈❌
Показати повністю ...
5 577
40
_  این شورت چیه تنت کردی ؟! با صدای عصبی اش یکه خورده نگاهش کردم _ چی؟؟ _ خنگی یا خودتو زدی به اون راه؟ با اخم نگاهش کردم _ چی میگی واسه خودت ؟؟ شانس منو ببین تو رو خدا ، ملت فردای عروسی چی میشنون من چی میشنوم !! نزدیکم شد و دست دور کمرم انداخت و تا به خودم بیام شورتمو کشید پایین !! _ شورت نپوش عفونت میگیری !!! پقی زدم زیر خنده _ اینو از کجات دراوردی اخه؟؟ آروم روی تخت خوابوندم و دستش روی بدنم پیشروی کرد _ حرف نزن فقط بگو چشم !! گفت و لبامو به دهن کشید ...💦🔞
Показати повністю ...
2 567
0
#سکس‌ممنوعه‌توی‌شرکت‌باعموی‌شهوتیش🔞🤤💦👇🏼 لای *صمو باز کرد و شروع کرد به خوردنش که آه و ناله هام توی شرکت پیچید💦🔞 _اومم آهه اوف چه *ص خوشمزه ای اینجا قایم کرده بودی برادرزاده اووف آههه از حرفش حش‍*‍ری شدم که زبونشو فرو کرد توی *صم و شروع کرد به تلمبه زدن که جیغم از لذت بلند شد.. _آههه عموو آهههه اومم آهههه آبمم الان میادد آههه اوووف 💦 یهو مکی به *صم زد و دهنشو جدا کرد و ایستاد که با دیدن *یر شق کرده ی عمو *صمو با انگشتام از هم باز کردم و با شهوت مالیدم _اووف آهههه عمو *یرتو بکن توی *صم آهههه عمو با نگاه بی رحم و خشنش یکدفعه *یرشو تا خایه کرد تو *صم که یهو در اتاق..... منشی عموی هات و خشنش میشه که یه شب توی شرکت ترتیب *ص و کو*ن برادرزاده ی حشریشو میده که...🔞🍑💦👆🏽
Показати повністю ...
2 567
0
خدايا آرامش را سرليست تمام اتفاقات زندگی مان قرار بده آرامش را تنها از تو ميخواهیم الهی به دوستانم فردایی پر ازخیر و برکت عطا کن.. شبتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 402
2
دکتر به پاش اشاره کرد یعنی بیا شروع کن و رفتم روی صندلیش خم شدم و تو دستم گرفتم و شروع کردم به زدن و... 🙀❌
2 208
0
#part34 -اقای دکتر اگه بفهمن دختر نیستم و پرده ندارم همینجا سرمو میبرن تورو خدا یه کاری کن هرکار بخاهی برات انجام میدم نگاهی به پاهای سفید و صافم کرد و انگشتاشو روی رونم حرکت داد: -هرکاری بخام؟ با اطمینان سرمو به مثبت تکون دادم که روی تخت کشیدم سمت خودش و پاهامو به دو طرف باز کرد دستشو به بهشت خیس و تپلم کشید و خمار گفت: -اوووف این کلوچه ارزششو داره. نامه بکارتتو مینویسم اما.. یهو انگشتشو واردم کرد که بی اختیار جیغ خفه ای زدم و دیگه طاقت نیاورد خم شد وسط پاهام و زبونشو روی بهشتم کشید دوباره جیغ زدم و با شهو.ت چنگ زدم به موهاش که دوتا انگشتشو وسط پام رسوند و یهو وارد سوراخم کرد نالیدم و با درد و شهوت صداش کردم که یهو با صدای در اتاق...
Показати повністю ...
2 729
0
#پارت1917 با استرس و نگرانی نالیدم: -مامان تورو خدا.. اقاجون پوزخندی زد و با همون لحن قبل رو به مامان گفت: -اره افرین..دست پیش بگیر..از مادر زاده نشده کسی به نوه ی من انگ بیجا بزنه..اگه تا الان کسی جرات نکرده درمورد دخترت حرفی بزنه بخاطره اون فامیلی منه که پشت اسمش اومده..شما اگه حیا و ابرو سرت میشد پسر عزب راه نمی دادی تو خونه ت ور دل دختر مجردت..که بعدش مجبور بشی بی سر و صدا و یواشکی عروسش کنی بره....... از حرف های توهین امیز و نامربوطش به هق هق افتادم و مامان جیغ زد: -کافیه..از خونه من برو بیرون..برو بیرون..نذار حرمت اینکه پدر اون خدابیامرزی رو بشکونم و یه سری حقایق رو بگم که مردم همین شهر اسم نوه ات میاد لعن و نفرینش کنن..... عمه با نگرانی گفت: -اخه مگه کاوه چیکار کرده؟..چرا هیچی نمیگین؟.. اقاجون با تمسخر گفت: -می خواستی چی بگن..دارن با تهمت به اون بچه روی گند و کثافت خودشونو می پوشونن..این وصله ها به کاوه نمی چسبه.... از این همه وقاحت دهنم باز مونده بود.. کاوه نوه ش بود و من نبودم؟!.. برای اینکه اون رو پاک و خوب نشون بده، داشت هر انگ کثیفی رو به من نسبت می داد... برفین یه دختر لوند و تو دل برو هستش که با هوش بالایی که داره باعث میشه بره زیر ذره بین رئیس مافیایی که دختر توی گروهش راه نمیده و یه شب اتفاقی برفین لخت...👇❌ برای خوندن این رمان سک.سی باخودت شورت اضافه بیار😱❌
Показати повністю ...
5 122
43
نفسهای سردش باعث شد موهای تنم از ترس سیخ وایسته _ هومم ، عاشق بوی تنتم میدونستی ؟؟ خواستم برگردم و چهره اشو ببینم که مانع شد _ تکون نخور !! _ میخوام ببینمت ، تو کی هستی ؟؟ لاله ی گوشمو خیس و تبدار بوسید _ هنوز زوده ، وقتش که برسه میبینی با بغض گفتم : _ همه چیزمو ازم گرفتی ، خواسته زیادیه حداقل ببینم پدر این بچه کیه ؟؟ دستشو نوازشگرانه روی شکمم کشید _ برگرد فورا نگاهش کردم که با دیدنش شوکه قدمی به عقب برداشتم ...
3 407
1
#پارت۱ _آهههه..آییی..آههه...عمو البرز...آههه **یرت خیلی کلفته دیگه نمیتونم...آهههه...🔞🍆🙊 _اما عمو حرفامو نمیشنید و محکم و خشن توی **صم تلمبه میزد و چو*چول ک*ص تنگمو میمالوند.. _اووف...ج*ده ی *ص طلای من...آهههه...نمیزارم از پیشم بری...اووف...خودم گاییدمت...خودم این *ص و کونو میگام آهههه🔞💦 جیغم از شهوت و درد تجاوزش بلند شد که با فرو کردن نوک توی دهنش و مکیدنش آه و ناله هام بلند شد که یهو انگشت درازش توی سوراخ کو**نم تا ته فرو رفت و.... به برادرزاده‌ی *ص طلاش توی شرکتش #تجاوز میکنه که...❌🔞💦😱👆🏼 💦💦
Показати повністю ...
3 506
2
خدایا به قلب کوچکمان وسعت بده تا بتوانیم بزرگیت را درک کنیم خدایا آرزوهایمان را برآورده سختی‌ها را آسان و ‌ناامیدها را امیدوار بفرما.. شبتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 675
3
دختربچه ١٣ساله شب زفاف زیر مرد ٣٠ساله طاقت نمیاره و جوری پاره میشه که غرق خون از اتاق حجله بیرون میارنش و...🙀🙀💦🔞❌
3 088
1
❌صیغه ی دختربچه ی ١٣ساله با مرده ٣٠ساله❌ -پریود میشی؟ -بله از ماهه قبل میشم -چند سالته؟ -١٣ سالمه برگشتم سمت مامان و داد زدم -مامان چیکار میکنی؟ یه نگاه به این بچه بکن چطور میتونی بچه ١٣ساله رو بیاری واسه همخوابی گناه داره -چیکار به سنش داری مهم اینه پریود میشه و میتونه حامله بشه.. تازه میتونی طبق سلیقه خودت بزرگش کنی -مامان من زن میخوام مگه میخوام بچه داری کنم دست دختره رو گرفت و انداختش تو بغلم و گفت -خیلی خب یه مدت باهاش باش بعد که حامله شد و زایید میفرستمش بره و هرکیو خواستی واست میگیرم تا خواستم باز مخالفت کنم تشر زد -من بابت این کلی پول دادم قبولش نکنی مجبورم بفروشمش به یکی دیگه پولمو دربیارم دست دختره رو گرفت و خواست از اتاق ببره بیرون که داد زدم -باشه باشه ولش کن باهاش میخوابم نبرش.. پوزخندی زد و دختره رو دوباره پرت کرد توبغلم و گفت -صبح اومدم کار تموم شده باشه حالم داشت بهم میخورد.خیلی بچه بود چطور میخواست طاقت بیاره اما مجبور بودم. نگاهی بهش کردم و اشکاشو پاک کردم و بردمش رو تخت و ....
Показати повністю ...
3 039
0
رگای روی ک.یرت ستودنیه رئیس... 💦 خیز برداشت روم: _ اگه بدونه تو کدوم کص تنگی قراره بره ستودنی تر هم میشه... انگشتشو تو ک.صم فرو کرد و با دندونش نیپل سیخمو کشید که آه ریزی سر دادم. تند تند با انگشتای گنده و مردونش تو ک.صم تلمبه میزد طوری که صدای آب.م بلند شد. _پاتو بیشتر باز کن... جیغی از سر لذت کشیدم که ک.یرشو رو ک.صم تنظیم کرد: _ دلم نمیاد امشب از خیرت بگذرم... با ورود ناگهانی ک.یرش تو ک.صم...
3 480
0
بهشتِ🔞صـ👅ـورتے بد جور دلم میخواست خود ار..ضایی کنم با فکر کردن به آرین و بدن عضله‌ایش تنم داغ شد، چشمام بسته بود خود به خود دستم رفت بین پاهام... انگشتم رو لای شیار ک..ص...م کشیدم خیس بود مایعی لجزی پخش شده بود کبودی های رو تنم بهم حس خوبی میداد بدنم توسط ددیم نقاشی شده باشه. تو ذهنم تصورش کردم شروع کردم به مالوندن خودم.... آب باز بود صدای ناله هام مشخص نبود با یه دستم سی..نه هام رو فشار میدادم با دست دیگم خودم رو میمالوندم... با ناله‌ای خودم رو رها کردم و آبم‌ با فشار اومد... حس خوبی داشتم که با زنگ خوردن گوشیم پرید! به صفحه تماس که خیره شدم دیدم دایی آرین هست دست پاچه شدم و خودم رو گم کردم طول کشید جواب بدم ... _بله.. _خوبی نگین؟ _خوبم کاری داشتید؟ _صدات چرا اینطوریه ؟کجایی تو؟ چرا دیر جواب دادی ؟ _اوم حموم هستم بخاطر اون ببخشید. _متوجه هستی که چوب خط هات پر شده !!نباید اشتباه کنی. زود حموم کن برو بیرون از پمادی که دادم بزن به به‌شتت برام عکس بفرس. _چشم. پارتاش فول صکصیه آبت میپاچه👅💦
Показати повністю ...
1 804
1
صبح زیباتون پر از شادی و نشاط براتون آرزو دارم دنیاتون همیشه خالی از غم و غصه دلتون سبز لبتون خندان و تنتون سالم باشه.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
4 864
0
شلوارتو سریع دربیار دمر بخواب رو تخت. با ترس و لرز شلوارمو دراوردم و رفتم روی تخت و دراز کشیدم. سرم رو چرخوندم که دیدم داره کمربندش رو دور دستش میپیچه. وحشت کردم و تا خواستم التماس کنم گفت: -هیس.یه کلمه بگی دو برابر کمربند میخوری. با اولین ضربه ای که روی باسنم فرود اومد جیغ بلندی زدم. ضربه ی دوم رو زد و گفت: -جیغ بزنی محکمتر میزنم. خفه شو. صورتم رو تو بالش فرو کردم و اون با بی رحمی ضربه میزد و یهو...
3 365
0
#پارت273 دستی رو روی رون پام حس کردم که داشت میومد سمت بالا و چشم هام گرد شد. سرمو اوردم پایین و دیدم دست سامیار از زیر میز داره به سمت وسط پام حرکت میکنه. لبخندی به مادرجون زدم که روی صندلی روبروم نشسته بود و با حرص دست سامیارو گرفتم که بالاتر نره. زورش از من بیشتر بود و بالاخره دستش رو رسوند وسط پام و انگشت هاشو محکم فشار داد. صدای اخمو خفه کردم و با نگرانی به بقیه نگاه کردم اما خداروشکر کسی حواسش به ما نبود. سرمو بردم سمت سامیار و زیرلب غر زدم: -سامیار چیکار میکنی زشته الان متوجه میشن دوباره فشاری به وسط پام داد و گفت: -دلم واسه این بهشتت تنگ شده. با استرس پاهامو بهم فشردم و دستش وسط پاهام موند و با بدجنسی از رو شلوار شروع کرد به مالیدن. بدنم داشت داغ میشد و داشتم تحریک میشدم. چشمامو بهم فشردم که یهو با صدای مادرجون از جا پریدم: -خوبی عزیزم? صورتت قرمز شده چیزی شده? با تته پته گفتم: -نه. نه چیزی نیست خوبم سامیار از فرصت استفاده کرد و سریع دکمه شلوارمو باز کرد و دستش رو برد تو شورتم. لبم رو محکم گاز گرفتم و سامیار یه انگشتش رو کشید لای بهشتم و برد سمت سوراخم. بدنم داشت می لرزید که مادرجون نگاهی به برادرشوهر و جاریم کرد و گفت: -نکنه فشارش بالا پایین شده? از جا بلند شد و گفت: -بزار ببینم تب نداری. صورتت خیلی سرخ شده با وحشت نگاهش کردم که داشت میومد طرفم و دست سامیار هم تو شلوارم بود و..... 🙀🙀
Показати повністю ...
3 683
0
#پارت1916 مامان به عمه نگاه کرد و به تلخی گفت: -نه اتفاقا کاملا درست برداشت کردیم..هیچکس حق نداره به ابرو و نجابت دخترم انگ بزنه..این بچه ها از برگ گلم پاک ترن.... سرش رو چرخوند سمت اقاجون و با حرص ادامه داد: -اون پسر قالتاقی که میگی یه تار موش می ارزه به صدتا مثل اون نوه ی یه لاقبا و نفهم شما.... اقاجون طبق معمول که تا اسم کاوه میومد رگ حمایتگری و نوه دوستیش بالا میزد، باز هم بهش برخورد.... اخم هاش رو تو هم کشید و عصاش رو به زمین کوبید و از جاش بلند شد... انگشت اتهامش رو به سمت مامان گرفت و با خشم ترسناکی گفت: -وقتی اسم نوه منو میاری دهنتو اب بکش..تو کی باشی که جرات کنی به نوه من توهین کنی..ریشه کسی که اسم نوه منو به بدی بیاره خشک می کنم..... مامان دست هاش رو دو طرفش مشت کرد: -اره وقتی اسم اون کثافت رو میاریم باید دهنمونو اب بکشیم که کثیف نشه... عمه با نگرانی گفت: -مهتاب جان.. مامان این دفعه به عمه نگاه کرد و با اشاره ای به من گفت: -این بچه از نجابتش تا حالا دهن باز نکرده بگه اون نوه عزیز کرده شما چه بلاهایی سرش اورده..از ادب و احترامش بوده اما اگه کسی بخواد بهش توهین کنه و همه چی رو وارونه جلوه بده چادر به کمرم میبندم و تو این شهر جوری ابروشو میبرم که سرشو نتونه بلند کنه و کسی تف هم تو صورتش نندازه...... دلارا دختر ساده ای که یه کارمند سادس به هزار امید تو شرکتی پا میزاره که از قضا رئیس اون شرکت جدیدا با زنش به مشکل خورده...😱 دختری که شب با رئیس مستش تو شرکت گیر میکنه🔥❌
Показати повністю ...
5 276
52
اکانت اختصاصی رایگان هدیه بگیرید 😍
2 781
0
فیلترشکن با سرعت موشک 🚀🚀 قابل استفاده برای اندروید آیفون و ویندوز پشتیبانی ۲۴ ساعته بدون محدودیت زمانی و کاربر قیمت هر گیگ فقط ۲ تومن 😳 تست رایگان پیش از خرید بدون قطعی و کندی 👌 بازگشت وجه در صورت عدم رضایت آدرس کانال Admin : پشتیبانی
2 755
0
_یعنی میگی نمیخوای یه ک.یر کلفت آبتو بیاره؟ _رئیس دیر برسم خانوادم نگران میشن... چاک سینمو لیسی زد. تو صورتم لب زد: _ یه ساعته کارو تموم میکنم خوشگله.. لباسمو از تنم کند و فورا لای پام نشست. _اوووووف ببین چه ک.صی زیر شورت سفید توری قایم شده... رونامو از هم باز کردو سرشو تو ک.صم فرو برد. موهاشو چنگی زدم.زبونشو لوله کرد و تو ک.صم تلمبه زد. لعنتی اینقدر خوب میخورد که نمی‌تونستم هیچی بگم. فورا بدنم شل شد و آبم ریخت تو دهنش. ک.یرش که حسابی سیخ شده بود به ک.صم فشرد و با اولین ریتم بدنش... دختری که شب با رئیس مستش تو شرکت گیر میکنه🔥
Показати повністю ...
3 979
0
به دستورش رو پاش دراز کشیدم .. شکممو رو زانوش گذاشتمو  *نمو بالا دادم . شروع کرد به *نک زدن.. با هر ضربه جیغم هوا می‌رفت و ددی یه ریز می‌گفت : _این به خاطر کیف مارکداری که گرفتی این به خاطر کفش چرمت این بخاطر رستوران اون روز و دونه دونه برام هزینه هاشو میشمرد .. موهامو تو مشتش گرفت و سمت *یر کلفتش کشید .. وار ادا کرد : _اگه اون ماشینو میخوای یه مجلسی واسه ددی بزن
3 200
0
👤45638 ناشناس جدید سلام من قبلا توی چنلی جوین بودم که دختره عاشق یه پسر پولدار میشه پسره نمایشگاه ماشین خارجی داشت و توی پارت اولش ک*ص و ک*ون دختررو روی کاپوت ماشین جر میده و… توروخدا بهم بدین چنلشو خیلی رمان سکسی و هاتی بود😭😭🙈🙈 سلام عزیزم این رمان صحنه هاش خیلی بازه و چند باری فیلتر شده برای اخرین بار لینکشو میزارم سریعتر جوین شید👇❌🔞
639
0
الهی امروزتون پر ازبهترينها و غرق خوشبختی باشيد الهی بی دلیل دل مهربونتون شاد بشه الهی کاراتون راس و ريس بشه و تنتون سالم باشه.. صبحتون بخیر❣ ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 520
1
#پارت235 -این مال کیه؟ چرخیدم و با دیدن به دست برادرشوهرم چشمام گرد شد و از خجالت اب شدم. شورتمو تو هوا تکون داد و گفت: -ما اینجا یه زوج بیشتر نداریم. دیشبم رو پیدا کردیم. شما عادت دارین هرجا رسیدین بکشین پایین؟ لبمو محکم و نگاهم رو دزدیدم. داشتم از خجالت اب میشدم که سامیار دستمو گرفت و نشوندم روی و چون کارمون نصفه مونده بود هنوز بود و با نشستنم روی پاش حسش کردم و لبمو محکمتر گزیدم تا صدای بلند نشه. اما اون دور از چشم بقیه دستشو برد زیر و....
Показати повністю ...
2 877
0
#پارت47 پریود بودم و ازم مدام خون می رفت و خان با تمسخر نگام می کرد و بهم نوار نمی داد. با گریه التماس کردم و دستشو گرفتم: _خان تورو خدا یه نوار بده آبروم نره جلوی مهمونات! خان خواهش می کنم. خان پوزخندی به من زد و دستمو کشوند وسط پذیرایی خونه ش و روبه تمام دوستای خر پولش منو دلا کرد و شلوار پر از خونمو نشون داد و گفت: _این دختره رو می بینید بچها؟ زیر خوابه منه الان پریود شده! پول نداره بره نوار بخره، به من التماس می کنه نـوار برام بیار! همه دوستاش زدن زیر خنده و من اروم اروم اشک ریختم، نداشتن پول خنده دار نبود. خان من رو به بروگیش گرفته بود من بخاطر اون بچه مو سقط کرده بودم و حالا پ..ری..ود شده بودم اما دریغ از یه نوار ! جسم خیسی به سمتم پرت شد و صدای دختری بلند شد : _این نوار استفاده شده منه، برو بزارش من نوار دارم باز بذارم با چندش به نوار پر از خون نگاه کردم خواستم عقب گرد کنم که خان سرم رو سفت به نوار چسبوند _لیسش بزن تا تمیز شه ! لیاقت تو همینه... 💦📛 فول هات و سسی🔞💦💦
Показати повністю ...
2 963
1
شو*رتشو کنار میزنم و روی صندلی  ماشین خمش میکنم _این ماشینو واسه خودم برمیدارم به شرطی که صندلی هاشو با اب ک*صت خوب خیس کنی سک*سی کوچولو! انگشتای ک*لفتمو تا ته توی ک*ص صورتی و ورم کردش میکوبم ناله ای میکنه و لبای قرمزشو روی لبام میکوبه دستمو روی کمرش میزارم و با انگشتام تند تند داخلش تلم*به میزنم دیلدوی دراز و ک*لفت رو از داشبورد بیرون میارم و همه‌شو توی سورا*خ کو*نش...🤫🔞💦🔥
3 715
1
مکانیـ🔞ـک سکــ💦ـسی _اومم آهههه اووف آههه چه *یر درازی داری آههه اومم...🍆🔞💦🤤  با ولع و شهوت *یر برنزه و گنده مکانیک هات و *یرکلفتو کرده بودم توی دهنم و کلاهک *یرشو مکیدم که یهو *یرشو از توی دهنم کشید بیرون که آب *یرش روی های درشتم ریخت... _اووف عروسک پاشو بشین روی دهنم میخوام این *ص کلوچه ای و صورتیتو بخورم آههه...💦🍑🔞 بی طاقت بلندم کرد و خوابید روی ماشین درحال تعمیر و یهو نشوندم روی دهنش و محکم و با ولع شروع کرد به خوردن *صم که صدای جیغم از شهوت بلند شد... _اومم آهه چه *صی اومم اووف آههه اومم... شروع کرد با زبونش توی *صم تلمبه زدن که آب منی *صم توی دهنش پاچید و همزمان شروع کردم روی دهنش سواری کردن که یهو با بالا رفتن در و دیدن مردی درحال جـ*ـق زدن..... سامع مکانیک هات و سکسی ۳۰ ساله که *ص دختر دبیرستانی رو با *یر کلفتش جر میده...🔞💦😳❌
Показати повністю ...
2 110
0
سلامم را در یکی از روزهای زیبای خدا پذیرا باشید امروزتون شاد شاد دستاتون سرشار از نعمت و زندگیتون سراسر زیبایی.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 473
2
روی تخت شکنجه منو بست و شمع روشن رو از بالا روی تن لختم گرفت. دست هام رو مشت کردم که بلند بلند خندید و قطره های اب شده شمع رو روم ریخت دیگه حتی نای جیغ زدن نداشتم از ترسمم صدام درنمیومد. پاهام رو بالا داد و شمع رو به وسط پام نزدیک کرد که چشم هام گرد شد و....
3 246
0
#پارت54 بازم یه دختر جدید اورده بود توی خونه. اعصابم بهم ریخت. لعنت به من که عاشق این احمق دخترباز شده بودم. نفس عمیقی کشیدم و سینی نسکافه و دست گرفتم و رفتم توی پذیرایی. با دختره لب تو لب بود و باهاش می گفت و می خندید. خم شدم که سینی رو بزارم ، دختره نمیدونم چه مرگش بود با پاهاش ضربه ای بهم زد که سینی تو دستم لرزید و افتاد. با ترس به ارباب نگاه کردم که با ارامش مصنوعی به سینی افتاده خیره شده بود. دختره با حرص گفت: _وای این دختره چقدر دست و پا چلفتیه، این کیه اوردی توی عمارتت. خودم حرص داشتم که با این کارش و حرفاش حرصم ده برابر شد و حمله کردم سمتش. با جیغ موهاشو کشیدم و شروع کردم به فحش دادن. دختره داد می زد و میخواست خودشو نجات بده اما نمیتونست. اربابم هیچکاری نمیکرد. با نفس نفس کشیدم کنار که دختره با گریه رو به ارباب گفت: نمیخوای هیچکاری کنی؟ ارباب با پوزخند گفت: عرضه ی یه خدمتکارم نداری! بااین حرفش لج دختره در اومد و با خشم از خونه خارج شد. اومدم جیم بزنم توی اشپزخونه که دستمو کشید سمت خودش و خیره شد بهم و گفت: من الان خیلی دلم یه رابطه میخواست اما تو خرابش کردی و پارتنرمو پروندی. اخمی کردم که ادامه داد: حالا باید خودت جای اونو برام پر کنی. با شنیدن حرفش چشام گرد شد اما با کشیدن شلوارم به سمت پایین جیغی کشیدم و ... 😂❌ 😱😱😱
Показати повністю ...
3 717
0
#پارت1915 مامان دست هاش رو مشت کرد و صورتش از عصبانیت قرمز شده بود: -هیچکس بیشتر از من به فکر دخترم نیست..به هیچکس هم اجازه دخالت تو زندگیمون رو نمیدم.... اقاجون دستی به سبیل پرپشت و جوگندمیش کشید و گفت: -تا الان اجازه ندادی که نتیجه ش شده این..یه پسر قالتاق رو راه دادی به خونه و زندگیت کنار دختر جوونت..که معلوم نیست چه غلطی کردن بی سر و صدا داری دختره رو رد می کنی بره..... چشم هام از حرفش گرد شد و بهت زده دستم رو روی دهنم گذاشتم... عمه با اخم گفت: -اقاجون این چه حرفیه.. مامان با خشم از جا پرید و با حرص انگشتش رو به طرف در خونه گرفت و با صدایی که از عصبانیت می لرزید بلند گفت: -از خونه ی من برو بیرون..بهت اجازه نمیدم بیایی تو خونه ام و به دخترم توهین کنی..شما که هیچی به گنده تر از شما هم چنین اجازه ای نمیدم..... من هم از جام بلند شدم و با بغض و چشم هایی پر از اشک گفتم: -مگه من چیکار کردم که.. مامان درحالی که از عصبانیت می لرزید، رو به من با تشر گفت: -ساکت شو..تا من زنده ام هیچ توضیحی به هیچ احدی بدهکار نیستی... عمه هم بلند شد و با میانجی گری گفت: -مهتاب جان اروم باش..اقاجون منظوری نداشت..حرفشو بد برداشت کردین... مرد ۴۰ساله میلیاردر از نوجون ۱۷ساله خوشش اومده و تو انبار کمپانی خوردروش به صد روش سامورایی دختره رو جر میده و..🤌🏻🔞🥷🏻💦 دختره رو توی نمایشگاه ماشین یواشکی انگشت میکنه...🫦🍆
Показати повністю ...
5 568
52
دستامو به تاج تخت میبنده و پایین پاهام میشینه -اوفف... این ک.‌صِ صورتی مال کیه با شهوت لای پامو رو به روش میگیرم و ناله میکنم -مال توعه آرین... ک..صم مال زبونته... رونامو چنگ میزنه و زبونشو روی چوچولم میکشه -اههه... تند تر دَدی..‌ تندتررر... با جیغم جری تر میشه و ک..یر شق شدشو فرو میکنه تو کونم -قراره جیغات آسمونو سوراخ کنه دختر کوچولوم🤤💦 دَدیِ چهل ساله‌ای که ک...صِ لیتل کوچولوشو میخوره🔞💦   
3 737
2
مکانیـ💦ـک سـکـ🔞ـسی - اووووف اون گوشتی بین پات *صه؟؟؟؟ با حرفم پاهاش جفت شد و دستش رو روی خشتکش گذاشت و خواست قدمی عقب بره که سریع شاسی متحرکی که روش دراز کشیده بودم رو کمی به عقب کشیدم و دستم رو بین پاهاش بردم و *صش رو چنگ زدم. -آخ...چی...چیکار...میکنین...آقا... - جوووون...عجب *صی داری تو دختر بهت و هیجان و شهوت تموم وجودم رو گرفته بود طوری که با چنگ زدن *صش از روی ساپورتی که حتی رنگ قرمزِ شورتشم به وضوح دیده میشد باعث شق شدن *رم شد. _اووف آهههه آقای مکانیکی اومم دوست دارم **یرتو بخورم آههه.... از حشری شدنش **یرم شق تر شد... - تکون نخور کوچولو...همینجور بمون و صدات درنیاد *ص تپلی.... با دندونم گازی از *صش گرفتم که جیغ خفه ای کشید و *صش محکم روی دهنم کوبیده شد که یهو با شنیدن صدای اوستا........ سامع مکانیک هات و حش‍*‍ری که با دیدن دختر کوچولوی *ص تپلی با *یرکلفتش میکنتش💦🔞❌😱 #فول‌هات‌🔞💦
Показати повністю ...
2 992
1
دعا می کنم در این شب زیر این سقف بلند روی دامان زمین هر کجا خسته و پرغصه شدی دستی از غیب به دادت برسد و چه زیباست که آن دستِ خدا باشد و بس.. شبتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 469
2
پاهام رو بهم فشاردادم.هق هقم کل اتاق رو گرفته بود.. دست کشید روی سینم وکلافه گفت؛ پاتو وا کن .چرا نمیزاری کارنیمه تمومو تموم کنم وگریه می کنی؟بیرون همه منتظرن و تا خون رو روی دستمال مخصوصت نبینن هیچ جا نمی رن. هق زدم -بزار انجامش بدم قول می دم زیاد اذیت نشی .نمی خوای که اون بیرون همه مسخرمون کنن؟ می دونم بزور بله دادی اما نمی خوام زن شدنتم زورکی باشه .یا بزار آروم کار رو تموم کنم یا مجبور می شم زورکی انجامش بدم و اون وقت دردت میاد. گریم شدیدترشد خواهش می کنم پات رو وا کن .دستتو بردار با هق هق دست برداشتم و پام رو شل کردم که...
Показати повністю ...
3 398
0
#پارت95 -ارباب حموم رو اماده کردم واستون بی توجه به من دوس دخترش رو چسبوند به دیوار و مشغول بوسیدنش شد. سر و صدای بوسیدن و اه ناله ی دختره باعث شد زیرچشمی نگاهشون کنم. دلم یه جوری شد. من تا حالا تجربه بوسیدن نداشتم و با دیدنشون حالم داشت خراب میشد. زل زده بودم بهشون که از هم جدا شدن. سریع نگاهمو ازشون گرفتم و سرمو انداختم پایین. ارباب با اخم های درهم و با خشونت دختره رو هل داد عقب و از کنار من رد شد و غرید: -وسایل حمومو بردار و دنبالم بیا. با ترس پشت سرش رفتم و وارد حموم شدیم. بدون اینکه خجالت بکشه شروع به در اوردن لباساش کرد که جیغی کشیدم و پشتمو بهش کردم. -چرا میترسی. مگه قراره بخورتت؟ دستمو روی قلبم که تند میزد گذاشتم و جوابش رو نداد که یهو بازوم رو گرفت چرخوند طرف خودش. وسایل تو دستم پخش زمین شد و متعجب نگاش کردم. چرا تعادل نداشت و هردقیقه یه جور بود؟ دستش رو حلقه کرد دور کمرم و محکم کشیدم بین بازوهای لختش و گفت: -چرا اینقدر نفهمی تو هان؟ چرا نمیفهمی؟ از صدای داد بلندش تو جام پریدم: چی؟ -چرا نمی فهمی تمام این کارام بخاطره توعه؟ چرا خودتو زدی به خنگی؟ چقدر دیگه باید این بازی رو ادامه بدم؟ -چی میگین؟ با عصبانیت نگاهم کرد و یهو سرشو اورد جلو و لباش رو با خشونت گذاشت رو لبام و محکم شروع به خوردن لبام کرد. خشکم زده بود و داشتم میمردم. داشت چیکار میکرد؟ منو میبوسید؟ کلفت خونشو؟ کسی رو که اصلا ادم حساب نمیکرد و هرروز یه جوری تحقیرش میکرد؟ داشتم دیوونه میشدم. از لبام جدا شد و پیشونیشو روی پیشونیم گذاشت و با ناراحتی گفت: -نمیبینی برای جلب توجه تو چقدر دارم تلاش میکنم؟ برای اینکه حسودی کنی هرروز با یه دختره هرزه میام خونه؟ لعنتی نمیبینی چقدر میخوامت؟ محکمتر بین بازوهاش فشردم و محکم و با جدیت گفت: -اصلا از این به بعد فقط باید به من برسی. فقط باید با من باشی و همه جوره سیرابم کنی و به نیازام جواب بدی فهمیدی؟ هرموقع خواستمت باید تو بغلم باشی.....
Показати повністю ...
3 428
0
- گفتن تو دستشوییه مدرسه داشته لا پاتو می مالیدی و با خودت ور میرفتی، پس عروسکم حسابی میخاره آره؟🧸🍓🐳 + من... یهویی دلم خواستت...نبودی اونجا...خب عصبی و بی حرف ماشین رو گوشه‌ای از این جاده‌ی خلوت نگه داشت + چیشد؟ کلافه و بی صبر به پاهاش اشاره‌ای کرد - بیا بشین اینجا♨️🍬 دودل و با استرس توی جام نیم خیز شدم و سعی کردم بشینم روی پاش با‌‌.سنمو گرفت و با تنش فیکسم کرد که سفتی پایین تنه‌شو حس کردم و چشم بستم - زود باش بیبی گرل، ددی داره میترکه!🔞😈💦 🍼 🔥
Показати повністю ...
3 686
1
-ددی چو.چو.لیم میخاله بلام میخولی؟🥺🍓🙇‍♀ + دختر کوچولوم حشر.ی شده - ددی جون پوشکم ناناسمو زخم کرد لدفا عوضش کن🧻🧸🎀 - در اوردن پوشک یه بهایی داره با دیدن کی‌ر کلفت ددی که از تو شلوارش بیرون اومد جلوش نشستم و زبونم و...🍆🍑💦 دوست داری همچین رمانی بخونی ؟؟ تو این چنل جوین شو رمان ددی خشن لیتل حشری  بخون🍼🍭🍬 جوین بده تا باطل نشده عضویت محدود ✅❌👆
1
0
_لای پات چی گذاشتی اینقدر باد کرده؟ به خشتکم نگاه کردم و با تعجب به مکانیک کار ماشینم نگاه کردم: _لای پامو نگاه می‌کنی یا ماشینمو؟عجبا... دست به سینه شدم که دستشو رو رون پام کشید : _ اوووووف چه گوشتی و پرملاتی هم هستی... یکم از گوشتت میدی بخوریم؟ اب دهنمو قورت دادم: _ یعنی...یعنی چی؟ حشری خیز برداشت قفل در ماشینو زد و سرشو لای پام آورد و... تنها تو ماشین گیرش میندازه و جرش میده... 👅ـشــری💦
3 572
0
الهی حال دلتون قشنگ روزهای عمرتون شاد و خوشرنگ ساعتهای شادیتون طولانی و زندگیتون پر از عطر خداوندی باشد.. صبحتون بخیر🌹 ••••••●❥ʝσเɳ👇🏻💯 •••●❥ 💦🔞
5 613
2
Останнє оновлення: 11.07.23
Політика конфіденційності Telemetrio