🔞🔥🔞🔥🔞🔥⚡️
🔞🔥🔞🔥⚡️
🔞🔥⚡️
⚡️
#تاوان_خیانت
#پارت_سیصد_و_بیست_و_دوم
با
#بوسش حسی توی بدنم تکون خورد که کمرش رو چنگ زدم و نالیدم:
-رادان.
-جانم عزیزم؟
این همه حس
#خواستن و ناز و نوازش رو دیگه نمی تونستم تحمل کنم، دلم می خواست زودتر به آرامش برسم. هیچی بجز
#اوج گرفتن توی ذهنم نبود، انگار همه دلخوری ها و حرف هام رو یادم رفت.
دستامو دور گردنش پیچیدم و لباش رو به خودم نزدیک کردم و محکم بوسیدم. چیزی توی دلم ول می خورد و می پیچید، بیشتر می خواستم. عمیق تر لباش رو
#مکیدم و دستامو دور گردنش محکم تر کردم.
رادان گازی از لبام گرفت و سرش رو توی گردنم فرو کرد و
#لاله گوشم رو مکید. صدای آه و نالم بلند شده بود و زبون رادان از گوش و گردنم گذشت و به
#سیـ_نههای حساسم رسید.
با برخورد زبونش به نوکش جیغی زدم و سعی کردم از خودم دورش کنم اما مک محکم تری زد و انگار داشت
#شیرهی جونم رو میمکید.
انگشتامو لای موهاش فرو کردم و چنگی بهشون زدم، زیر لب ناله می کردم و
#رادان کل بدنم رو محکم می بوسید و پایین تر می رفت.
شلوار و شورتمو پایین کشید و وقتی سرش لای
#پاهام رفت با دستام سریع خواستم دورش کنم که دستامو با یه دستش گرفت و کنار زد.
بینیش رو به
#بهـ_شتم مالید و بعد نفس داغش رو خالی کرد.
به خودم لرزیدم و با
#ناله صداش زدم:
-نکن رادان.
خندید و
#شکمم رو نوازش کرد.
-باشه عزیزم فقط یکم.
بعد حرفش با زبونش به
#بهشتم حمله کرد و مک های محکمی بهش زد که صدای ناله هام اتاق رو پر کرد. انقدر این کارو با زبونش تکرار کرد تا اینکه زیر بدنش لرزیدم و با فشار
#ار_ضا شدم.
نفس نفس می زدم که رادان از روی بدنم بلند شد و کنارم دراز کشید. با تعجب بهش نگاه کردم، انگار خیال ادامه دادن نداشت اما من تازه
#بیشتر میخواستمش.
به طرفش چرخیدم و سرمو روی بازوش گذاشتم.
-میخوامت.
یه دفعه نگاهم کرد که با خجالت نگاهمو دزدیدم.
-فکر نکنم بتونی تحمل کنی تازه با
#نیما بودی بعدشم که تو
#هواپیما...
وسط حرفش پریدم و محکم گفتم:
-می تونم، می خوام.
ساکت نگاهم کرد که روی بدنش چرخیدم و روی شکمش نشستم و
#لباش رو کوتاه بوسیدم و به گردنش حمله کردم....
ادامه رابطه گروهیشون👇👇👇👇💦🔞🔞🔥💦🔞🔥
https://t.me/joinchat/6GQfn0XwaQllNDI0
https://t.me/joinchat/6GQfn0XwaQllNDI0
دختری که با چهارتا برادر هر شب رابطه داره و زنشون شده تا اینکه ازشون حامله میشه و نمیدونن بچه از کدومشونه و...🔞🔥💦
Показати повністю ...