Сервис доступен и на вашем языке. Для перевода нажмитеРусский
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Категорія
Гео і мова каналу

статистика аудиторії 🃏مارتـــmartingaleیـــنگل🃏

°| ﷽ |° خنک آن قماربازی ، که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا ، هوسِ قمار دیگر 🃏 می‌دانستم زهر است، و چشیدم. ــــ مقالات شمس 
15 8620
~0
~0
0
Загальний рейтинг Telegram
В світі
44 342місце
із 78 777
У країні, Іран 
7 988місце
із 13 357
У категорії
3 191місце
із 5 475

Стать підписників

Ви можете дізнатися, яка кількість чоловіків і жінок підписані на канал.
?%
?%

Мова аудиторії

Дізнайтеся який розподіл підписників каналу по мовах
Російська?%Англійська?%Арабська?%
Кількість підписників
ГрафікТаблиця
Д
Т
М
Р
help

Триває завантаження даних

Період життя підписника на каналі

Дізнайтеся на скільки затримуються користувачі на каналі.
До тижня?%Старожили?%До місяця?%
Приріст підписників
ГрафікТаблиця
Д
Т
М
Р
help

Триває завантаження даних

Погодинне зростання аудиторії

    Триває завантаження даних

    Час
    Приріст
    Всього
    Події
    Репости
    Згадування
    Пости
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    معتاد سکس شدم و خواستم ترکش کنم اما با دیدن اون دختر لوند که سرکلاس همش پاهاشو برام باز میکرد...
    0
    0
    معتاد سکس شدم و خواستم ترکش کنم اما با دیدن اون دختر لوند که سرکلاس همش پاهاشو برام باز میکرد...
    0
    0
    هیچ زن کاربلدی اندازه‌ی اون دختر ۱۸ساله نمیتونه تحریکم کنه و منِ۳۸ ساله فقط اونو میخام تا ارضام کنه...
    0
    0
    هیچ زن کاربلدی اندازه‌ی اون دختر ۱۸ساله نمیتونه تحریکم کنه و منِ۳۸ ساله فقط اونو میخام تا ارضام کنه...
    0
    0
    معتاد سکس شدم و خواستم ترکش کنم اما با دیدن اون دختر لوند که سرکلاس همش پاهاشو برام باز میکرد...
    62
    0
    معتاد سکس شدم و خواستم ترکش کنم اما با دیدن اون دختر لوند که سرکلاس همش پاهاشو برام باز میکرد...
    1
    0
    هیچ زن کاربلدی اندازه‌ی اون دختر ۱۸ساله نمیتونه تحریکم کنه و منِ۳۸ ساله فقط اونو میخام تا ارضام کنه...
    58
    0

    sticker.webp

    1
    0
    _ بدبخت من دستم بهت بخوره از خود بیخود می‌شی بعد از رفتن حرف می‌زنی؟ نفسم بخوره به نفست همه‌ی هورمونات به هم می‌ریزه بعد برای من از نبودنت حرف می‌زنی؟ جلو می‌آید. از شانه‌ام مرا می‌گیرد، تنم را روی تخت می‌کوبد و قطعاً هنگام در آوردن لباس‌هایم در حال خود نیست! دیوانه شده است و لحظه به لحظه بیشتر مرا غرقِ بهت می‌کند. با صدای لرزان و خفه‌ای می‌نالم. _ چیکار...می‌کنی؟! نفس نفس زنان روی بدنم خیمه می‌زند و خیره به چشمانم کلمات را زیر سایش دندان‌هایش می‌جود. _ اگه شل نکردی، اگه تو بغلم نفس نفس نزدی و اگه روحت تا روی ابرها پرواز نکرد باشه اون موقع هر قبرستونی خواستی برو! با لحن تحقیرآمیزی ادامه می‌دهد. _ تو انگار یادت رفته چطوری تشنه‌ی رابطه‌ی دوباره با من بودی؟ یادت رفته چطوری خودتو نزدیکم می‌کردی و نفس می‌کشیدی؟ داشتی جون می‌دادی که دوباره باهات بخوابم... بی‌رحمانه کلمات را بر سرم می‌کوبد و روی بدن عریانم دست می‌کشد! چگونه توقع دارد بتواند مرا به اوج برساند؟ چگونه تا این لحظه نفهمیده است اگر همیشه خواهانِ رابطه با او بوده‌ام از روی دلدادگیِ قلب و روحم بوده است نه هوس! دستم را روی دستش می‌گذارم و می‌خواهم ترک کنم بازی کثیفی که شروع کرده است را! مقاومتم برای پس زدن دستش را که می‌بیند عصبی دستم را کنار می‌زند. _ چیه؟ خودت هم خوب می‌دونی نمی‌تونی در مقابل بغل من مقاومت کنی! نیشخندش یک سیلی محکم روی قلبم است! دهان باز می‌کنم که انگشت سبابه‌اش روی لب‌هایم قرار می‌گیرد. _ هیش...اونی که دلش بغل منو می‌خواد تا آروم بگیره نفس‌های توئه...اونی که قلبش داره تند می زنه من نیستم! سرش را تا زیر گوشم پایین می‌آورد و صدای بم مردانه‌اش ضربان قلبم را درگیر نوسانی عجیب می‌کند. _ هیچ حسی دیگه بهت ندارم! اشک در چشمانم حلقه می‌زند! دیگر تحمل ندارم! چطور چشم بسته است روی حالم؟ _ هیش... اشکم روی صورتم می‌غلتد و ناله‌ام از روی لذت نیست بلکه سراسر دلخوری‌ست. زیر دستش تکان سختی می‌خورم و با چشمانی گریان ناله می‌کنم. لب‌هایش را نرم روی لب‌هایم می‌کشد ولی نمی‌بوسد! عرق سردی بر بدنم نشسته است و ضربان قلبم سنگین‌تر می‌شود. نمی‌داند قلب من در این دو سال چقدر نحیف و بیمار شده...نمی‌داند که این چنین ناجوانمردانه در حال تازاندن است! تکان خوردن قفسه‌ی سینه‌ام را به حساب چیز دیگری می‌گذارد، تکه تکه شدن نفسم و بالا کشیده شدن سرم را هم جور دیگری با خود تعبیر می‌کند که بی‌ملاحظه‌تر می‌شود! میان جان دادنم سینه‌اش را چنگ می‌زنم. _ الان تموم میشه... باز هم نمی‌داند این جان من است که در حال تمام شدن می‌باشد. دستم از روی سینه‌اش لیز می‌خورد و قلبم را مشت می‌کنم. کف پاهایم را روی تخت می‌کشم و به خس خس می‌افتم. دندان‌هایم قفل هم است و سرم به طرف بالا کشیده شده. قلبم دیگر توانِ تحمل کردن ندارد! _ دیدی در برابر بغل من هیچ مقاومتی نتونستی داشته باشی؟ ولی باید بدونی حتی دیدن این صحنه هم برام اهمیت نداره! حسم بهت مُرده! خودت کاری کردی که از چشمم بیفتی! سرم سنگین می‌شود، سینه‌ام تیر می‌کشد و چشمانم سیاهی می‌رود. بدنم در همان حالت قفل می‌کند و او احتمالاً بالاخره متوجه‌ی وضعیت وخیم من می‌گردد چرا که متوقف می‌شود‌ و به صورتم ضربه می‌زند. خوب می‌دانم که پشیمان می‌شود از کارش؛ او در گذشته طاقت نداشت دچار یک سردرد ساده شوم... پشیمان می‌شود وقتی که جلوی چشمانش ایست قلبی کنم و ببیند دارد برای همیشه از دستم می‌دهد... #پارت_واقعی_رمان شماره پارت رو سـرچ کن❌ پسره موقع رابطه داره از تنفرش به زنش میگه که زنش همون موقع وسط رابطه دچار ایست قلبی میشه و...🔥🔞❌ فکرش را هم نمی‌کردم او یک روز بخواهد تبدیل شود به دشمن قسم خورده‌ام... تا جایی که تهش برسد به بند آمدن نفسم و نبض گم کردن قلبم درست مقابل چشمان هراسانش که از یک جایی به بعد خاک ریخت روی قلبش تا یادش نماند دوره‌ای چگونه و تا کجا نفسش بند نفسم بوده است و من چگونه عزیزدردونه‌اش بوده‌ام... یکی از پرطرفدارترین رمان های تلگرام که لینک خصوصیش دوباره اما به مدت محدود در دسترس قرار گرفته😍 #توصیه_فوق‌ویژه
    Показати повністю ...
    image
    1
    0
    یه چیز دراز و کلفت میبینم توی طالعت.. زیر زیرکی میخندم و ویش گونی از رونش میگیرم که پرید هوا.. _احمق خر.. دراز و کلفت چیه آخه! اول صورتش و ببین اسم و رسم طرف و بگو عهد اول کاری زدی تو کار پایین تنه و سایزش؟ جای ویشگونش و میماله و بلند میگه.. _اسکلی دیگه یه ذره ته فنجون قهوه گذاشتی میخوای از سر تا نوک پاش و با شماره شناسنامه تقدیمت کنه! اصل کاری رو داده دیگه، لامصب عجب چیزیم هست، عجیب راسخه.. میگن مردا هر چی چیزشون بلندتر و کلـــ.... پولدارتر و خوشگلترن. دستم و میزارم روی دهنش.. کم مونده بود همه آدمای کافه بفهمن دوتا دختر سرخوش اینجا در مورد پایین تنه مردا دعوا میکنن. اونم چی، تو فال قهوه شون _خب ولش کن از اون چیزش بکش بیرون.. دیگه چی میبینی.! فنجون و کج و راست میکنه و با چشمهای جمع شده انگار تلسکوپ انداخته اون ته میگه.. _آها دوتا گردالو هم دیدم.. _زردالو؟ چشم غره ای بهم میره.. _آره خوردنی هم هستن بیا وردار تعارف نکن ..  اصلا منو باش وقتم و حروم توی الاغ میکنم. الان باید ور دل مسعود بودم همچین حالی به حالیم می‌کرد. از بس خری هرکی سلامت میده همچین رنگ به رنگ میشی که میفهمه هیچی بارت نیست. همین مرده جیگر رو میبینی میز کنارمون نشسته زل زده به لب تابش.. اگه یکم روسریت و بکشی عقب صورت و موهات و ببینه الان جای من اون نشسته بود ور دلت.. حیف مسعود هست وگرنه تورش میکردم. لب و لوچم آویزون میشه و تقصیر من چی همه دنبال یه دختر سرو ته لخت و پتی میگردن یا به اصطلاح خودشون روشن فکر و امروزی !.. من تو خانواده مرفه اما تقریبا مذهبی به دنیا اومدم و میخواستم کسی که منو میخواد به خط قرمزهام احترام بزاره. ولی انگار همچین کسی دوروبر من تاب نمیخورد. _اوف حالا اخمات و باز کن و اون لبای نازت و غنچه نکن.. باور کن اگر بدونن زیر این مانتو گشاد و روسری بزرگت چه لعبتی خوابیده شبانه میدزدنت.. من برم که کلاسم دیر شد. مریم که میره فنجون قهوه رو برمیدارم و زل میرنم به تهش که صندلی کنارم کشیده میشه. _بدش من ببینم مشخصات توی فالت چقدر با مال من تطابق داره! منه خشک شده و فنجونی که از بین انگشت هام بیرون میکشه.. _هوووم.. به نظر که مو نمیزنه سایز و اندازه یکی.. نظر تو چی!؟ ناخودآگاه خیره به صورت سه تیغ و جذابش زمزمه میکنم.. _منکه ندیدمش! نیشخندی میزنه و من تازه فهمیدم چه زری زدم محکم میکوبم تو دهنم. _هی به اموال من آسیب نزن خوشگله.. میتونی استفاده بهتری از دستات بکنی تا رو نمایی از اصلش، با حس لامسه ات سایز و اندازه شو مطمئن بشی سرت کلاه نره. به قول دوستت ببینی جذابیت صورتم با تصویر کلفتیش هماهنگه؟ از هنگی من استفاده میکنه و ادامه میده.. _اما دو مورد اون دوتا گردالو نظرم با دوستت یکی نیست فکر میکنم دوتا هلو خوشدست افتاده این ته که نوکشون و از زیر مانتوت میتونم ببینم. خاک بر سرت مریم کل حرفای چرت و پرتمون و شنیده. میخوام سریع بلند بشم و فرار کنم که جدی جدی دستم و میکشه و مینشونه روی پاهاش و از اونجایی که گوشه دنج کافه نشستیم کسی نمیبینه و جیغ کوتاهم و بین لب هاش خفه میکنه و اهمیتی نمیده کسی چشمش بهمون بیفته.. _میبینی هنوز قشنگیای زیر لباست و ندیده اینجور راسخ شده.. من دختر یکی یه دونه طایفه بزرگ دنبال یکی مثل خودم آفتاب مهتاب ندیده بودم.. گشتم و گشتم و در آخر بین پیغمبرا یه جرجیسش به تورم خورد.. مردی جذاب و پولدار ازم خوشش اومد که از دختر بازی گرفته تا قمار و قاچاق حرف اول و تو کشور میزد. که بین سران مافیا مشهور بود به " آس " " آس " یعنی تک خال و خیلی خاص، همه فن حریف.. طوری که رو دستش کسی نبود. به نظرتون من میتونم پشت این حریف قدر و به خاک برسونم.!؟ 400 پارت آماده.. سر میز قمار 🔞🔞 **
    Показати повністю ...
    از کفر من تا دین تو...
    هلال ماه در حال چاپ از کــــفر مـــن تا دیــــن تو... آنلاین 🥀 تگ کانال @haavaaa62 تعرفه تبلیغات رمان زیبای #از‌کــفر‌مـــــن‌تا‌دیــن‌تو @kofre_man_moosavi ♠️♥️♣️♦️ Raaz22298
    1
    0
    _واسه زن داداشت خواستگار اومده! مرد نیم نگاهی به صبور انداخت و مادرش با حرص ادامه داد. _آره دیگه... وقتی دخترِ بیوه ی خوشگل و ترگل ورگل تو خونه باشه واسه‌اش خواستگار میاد. با حرص به پسرِ بزرگش نگاه کرد و غر زد. _این دختر بعد از مرگ داداشت نرفت خونه‌شون... گفت من عروس این خونم پیش خودتون میمونم... گفت تا اخر عمر کنیزی این خونه رو میکنم... حقش اینه که نظرِ نا محرم و غریبه روش باشه؟ حاشا به غیرتت اعلی. اعلی عصبی از جا بلند شد. _چی میگی مادر من؟ باز شروع کردی؟ مگه چه دوره ای هستیم که من بیوه ی داداشمو عقد کنم که نگاه غریبه روش نباشه؟ مادرش که مشغول گردگیری بود دستمال رو روی زمین پرت کرد و داد کشید. _میگم واسش خواستگار اومده! غیرتت اجازه میده این دختر همخواب مرد دیگه ای بشه؟ صبور که از این بحث خجالت میکشید سرشو پایین انداخت و به زمین خیره شد. اعلی از رک بودن مادرش کلافه شده بود، به موهای خودش چنگی زد و لب زد. _اجازه بده تنهایی با خودش صحبت کنم مادر! مادرش بیرون رفت، اعلی به سمت صبور که از شدت خجالت و حقارت داشت می لرزید رفت و کنارش نشست... دخترک تو خودش جمع شد و اعلی پوزخند زد. _وقتی من کنارت میشینم تو خودت جمع میشی... ما چطور میتونیم یه رابطه ی زناشویی سالم داشته باشیم؟ سر صبور بالا اومد و به مرد نگاه کرد، گریه نمیکرد اما چشماش قرمز بود. _من چطور باهات سکس کنم وقتی میدونم زن داداشم بودی؟ چطور تو چشمات نگاه کنم و سکس تو و داداشمو تصور نکنم صبور! دخترک آب دهنش رو قورت داد، با لب های خشک شده اش زمزمه کرد. _همه ی مشکلت همینه؟ _این مشکل کمیه؟ _این اصلا مشکل نیست... ما سکس نداشتیم... رابطه نداشتیم... ازدواج ما صوری بود. یک تای ابروی اعلی بالا رفت _چی میگی تو؟ _داداشت عاشق یکی دیگه بود... منم همینطور! به اجبار خانواده ها صوری ازدواج کردیم... حتی میتونم برم پزشکی قانونی که بکارتم رو تایید کنن! اعلی با حیرت بهش خیره شده بود، صبور جلو تر اومد و لب زد. _میدونی من عاشق کی بودم؟ تو! میدونی به خاطر کی تو این خونه موندم؟ تو!
    Показати повністю ...
    1
    0
    - دیشب با شوهرت خوابیدم! گوشی توی دستش می‌لرزد که پیام بعدی می‌آید: - چه شبی بود، تا صبح چهار راند سکس! عکسی از مهدیار با بالاتنه‌ی لخت رویِ تختی که پر از گل سرخ پرپر شده است برایش می‌فرستد و پیام بعدی این است: - ببینش عشقمو، چه قدر خوشحاله! برعکس اون روزایی که با تو بود حالش کاملاااا خوبه! در ضمن دیگه بهش زنگ نزن! دیروز سر سفره‌ی عقد مهدیار او را ول کرده بود و با این زن فرار کرده بود. رییس شرکتشان! زنی که ده سال از او بزرگتر بود حالا داشت از شب حجله شان عکس می‌فرستاد. بغضش ترکید، هنوز داشت صفحه ی چت را برای باز هزارم می‌خواند که پیام بعدی زن ویس بود، صدا را پخشش کرد! صدای مهدیار بود داشت با خنده می‌گفت: - دختره‌ی احمقِ اُمل فکر کرده عمرمو سیاه می‌کنم به خاطرش! هی دست نزن عقد نکردیم، نکن ما محرم نیستیم، نیا خونمون بابام بدش میاد... خانم اسمائیلی بین وسط با خنده گفت: - گور باباش... مهدیار سرمستانه خندید و داد زد: - گووووووررررر باباشششششش خودمونو عشقهههههه، لخت شو مری، لخت شو یه دل سیر بکنمت! گوشی از دستش سر خورد و رویِ زمین افتاد! حالش بد بود، دنیا داشت دور سرش می‌چرخید که یک نفر خم شد و گوشی را از زمین برداشت. پسرِ خانم اسماعیلی! فردین! این ویس را شنیده بود؟ داشت چت هایِ مادرش را می‌خواند، هر لحظه سرختر می‌شدند چشمهاش و رگ گردنش بیشتر بیرون می‌زد. رو کرد سمتِ خورشید و گفت: - این خراب شده کجاست؟ خورشید با گریه نگاهش کرد و زیر لب گفت: - نمی‌دونم... به خدا نمی‌دونم... فردین زیر لب غرید: - میکشم این مرتیکه رو! توام باهام میای! یالا...
    Показати повністю ...
    1
    0
    هیچ زن کاربلدی اندازه‌ی اون دختر ۱۸ساله نمیتونه تحریکم کنه و منِ۳۸ ساله فقط اونو میخام تا ارضام کنه...
    1
    0
    معتاد سکس شدم و خواستم ترکش کنم اما با دیدن اون دختر لوند که سرکلاس همش پاهاشو برام باز میکرد...
    5
    0
    هیچ زن کاربلدی اندازه‌ی اون دختر ۱۸ساله نمیتونه تحریکم کنه و منِ۳۸ ساله فقط اونو میخام تا ارضام کنه...
    1
    0
    فقط۱۸سالشه ولی باهمین سن کم منِ۳۸ساله رو تحریک کرده و من نمیتونم خودمو نگه دارم... یه شب که خوابه دستم لای...
    1
    0
    هیچ زن کاربلدی اندازه‌ی اون دختر ۱۸ساله نمیتونه تحریکم کنه و منِ۳۸ ساله فقط اونو میخام تا ارضام کنه...
    26
    0
    برای استادش نود میفرسته ولی گوشی استاد مغرورش به صفحه نمایش وصله و همه‌ی دانشجوها...😳🔞 استادش جرش داد🤐🙂
    1
    0
    سکس شوگرددی ۳۸ ساله با دختر ۱۸ ساله💦❌👅
    93
    0
    برای استادش نود میفرسته ولی گوشی استاد مغرورش به صفحه نمایش وصله و همه‌ی دانشجوها...😳🔞 استادش جرش داد🤐🙂
    1
    0
    سکس شوگرددی ۳۸ ساله با دختر ۱۸ ساله💦❌👅
    85
    0
    برای استادش نود میفرسته ولی گوشی استاد مغرورش به صفحه نمایش وصله و همه‌ی دانشجوها...😳🔞 استادش جرش داد🤐🙂
    1
    0
    سکس شوگرددی ۳۸ ساله با دختر ۱۸ ساله💦❌👅
    7
    0
    منِ۳۸ساله با وجود اونهمه تجربه‌ی سکس فقط کنار اون دختر لوند و باکره‌ی ۱۸ساله ارضا میشم پس...
    1
    0
    -برو ته کلاس شلوار و شورتتو دربیار! لبمو گاز گرفتم -ولی استاد جون نگفتی من تحریکت نمیکنم؟! نگاهش رو بدن برجسته‌م افتاد و با حرص...
    1
    0
    سرکلاس داغ کرده فیلم+18می‌فرسته واسه استاد جوون و هاتی که از هیچ دختری نمیگذره و...😏
    1
    0
    سرکلاسم لنگاشو باز کرده بود و چشمم به رطوبت روی شلوارش افتاد و فهمیدم دانشجو کوچولوم تحریک شده...
    1
    0
    چندسال بود تحریک نمیشدم ولی با دیدن بدن لخت اون دختر۱۸ساله زیر تنم، چشم بستم رو وجود بکارتش و سکس...
    11
    0
    منِ۳۸ساله با وجود اونهمه تجربه‌ی سکس فقط کنار اون دختر لوند و باکره‌ی ۱۸ساله ارضا میشم پس...
    1
    0
    سرکلاس داغ کرده فیلم+18می‌فرسته واسه استاد جوون و هاتی که از هیچ دختری نمیگذره و...😏
    1
    0
    Останнє оновлення: 11.07.23
    Політика конфіденційності Telemetrio