#پارت174
اومد سمتم و دستای لرزونم رو دوباره گرفت.
برای دفاع از من بود شما خودتون روانی اید.
-بار قبل چی؟
پرونده تیمارستان سابقش رو دارم.
دوسال پیش یک پرستار و خفه کرده اما با دکترا با هزار بدبختی پرستار رو برگردوندن.
به چشمای ناباور و گردم زل زد و گفت:
-دو ماه قبل از رفتن تو به تیمارستان شیشه های سالن رو با سر یکی از نگهبانا خورد کرده.
دستام رو وحشت زده از دستش کشیدم و جیغ زدم و به در کوبیدم و داد زدم:
-پرستار در و باز کن این خل و چل رو بیاید بستری کنید،دیوونس!
تا در باز می شد صدای بلند دکتر پرده های گوشم رو می لرزوند و حرفاش بدنم رو یخ تر می کرد.
-ازش دور باش صباحداقل تا موقعی که بفهمم اشتباه کردم ازش دور باش.
در باز شد و خودم رو پرت کردم بیرون،
و پرستار بازوم رو گرفت و دکتر علامت داد ببرتم.
و تند تند به سمت پله ها رفتم جوری که پرستاره میدویید تا بهم برسه.
نه امکان نداره!
دکتره دیوونس روان پریش احمق!
Ko'proq ko'rsatish ...