شخصی نزد بزرگی رفت و گفت :
یا حکیم ، روزه بودم به خانه رفتم دیدم زنم لخت جلوی کولر خوابیده، طاقت نیاوردم و با او نزدیکی کردم ، حکم روزه ام چیست؟!
حکیم با زبان لب های خود را تر نمود و گفت :
روزه ات را نمیدانم ولی عجب کص خنکی کردی جاکش ...
#داستان
@Bademjo0n🍆