Xizmat sizning tilingizda ham mavjud. Tarjima qilish uchun bosingEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Kategoriya
Kanal joylashuvi va tili

auditoriya statistikasi فلسفه

 @Hichism0  برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی  @Ingmar_Bergman_7  سینما  @bookcity5  شهرکتاب  @Philosophers2  ادبیات و فلسفه  @audio_books4  کتاب صوتی  @Philosophicalthinking  فلسفه خوانی  @TvOnline7  فیلم و سریال 
Ko‘proq ko‘rsatish
46 583+21
~7 806
~0
16.77%
Telegram umumiy reytingi
Dunyoda
21 557joy
ning 78 777
Davlatda, Eron 
3 468joy
ning 13 357
da kategoriya
208joy
ning 857

Obunachilarning jinsi

Kanalga qancha ayol va erkak obuna bo'lganligini bilib olishingiz mumkin.
?%
?%

Obunachilar tili

Til bo'yicha kanal obunachilarining taqsimlanishini bilib oling
Ruscha?%Ingliz?%Arabcha?%
Kanal o'sishi
GrafikJadval
K
H
O
Y
help

Ma'lumotlar yuklanmoqda

Kanalda foydalanuvchining qolish muddati

Obunachilar sizning kanalingizda qancha vaqt turishini bilib oling.
Bir haftagacha?%Eskirganlar?%Bir oygacha?%
Obunachilarning ko'payishi
GrafikJadval
K
H
O
Y
help

Ma'lumotlar yuklanmoqda

Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
روشنفکران ایرانی و خیام اصلاح‌طلبی دینی و نقد رادیکال دین 👇👇 در این جلسه نقدهای روشنفکران ایرانی (آخوندزاده، کسروی، علی دشتی و ایرج میرزا) به دین را بررسی می‌کنیم تا مشخص شود که آنها اصلاح‌طلبان دینی هستند و سپس به نقد خیام به دین می‌پردازیم که نقد رادیکال دین است.
1 962
11
6- حدوث نفس وخلود آن ابن سینا بر این عقیده است که نفس با بدن حادث می شود.شیخ می گوید: نفس هنگامی حدوث می یابد که بدنی که صلاحیت به کار بردن آن را داشته باشد حدوث می یابد تا بدن حادث به منزله محل فرمانروایی و آلت و ابزار کار نفس باشد ابن سینا سپس به مخالفت با افلاطون پرداخته و می گوید: چنان نیست که نفوس انسانی جدا از بدن و قبل از آن قائم به خود بوده اند و سپس در بدن حلول کرده اند. شیخ می گوید:"اگر امکان می داشت نفس بدون بدن موجود باشد ممکن نمی‌شد، که نفسی با نفس دیگر مغایرت عددی داشته باشد". محال است که نفس واحد باشد و سپس آن نفس واحد در اجسام کثیر تقسیم گردد زیرا بسیط تجزیه و تقسیم نمی‌شود و صورت جسدی نمی تواند که در همان وقت صورت جسدی دیگر باشد پس نفس ها وقتی حادث می شوند که ماده بدنی که شایستگی به کار بردن داشته باشد حادث شده باشد هرگاه نفس با جسد حادث شده باشد، پس می توانیم بگوییم هر جسدی را نفسی است و نفوس در اجساد از حیث نوع واحد و حیث عدد کثیرند. و چون نفوس از ابدان مفارقت یابند باز مانند زمانی که در ابدان بودند متعددند و هر نفسی به حسب اختلاف موادش و بر حسب اختلاف از منهء حدوثش، و بر حسب اختلاف هیئت آن ،یعنی اختلاف ابدان, ذات منفردی است. ▪️خلود نفس شیخ به اثبات خلود نفس انسانی پرداخته است. بدین طریق که نفس با بدن حادث می شود ولی با فساد آن فاسد نمی یابد و این رای با رای ارسطو که می گوید صورت(نفس) با فساد ماده فاسد می‌شود مخالف است ‌. شیخ همچنین می گوید : نفس پذیرنده معقولات است و اخص خاص آن عقل است؛ و معقولات تنها صور اشیایی هستند که نفس تعقل کرده و نفس همواره غیر آن صور است. و نفس جاویدان است .زیرا نفس ذاتی است روحانی و نا مرکب. و بعد وقتی می گوییم که نفس صورت جسد است بدان معنی نیست که به فساد آن فاسد میشود.این بدان معنا است که وقتی شی به فساد شی دیگر فاسد می‌شود که میان آنها یک نوع تعلقی باشد ،و ما می‌دانیم که نفس و جسد با هم به وجود می آیند و هر دو جوهر ند، و جسد هیچ علتی از علل وجود نفس نیست، زیرا تعلق نفس به بدن از نوع تعلق معلول به علت ذاتی نیست.. join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
9 155
63
▪️ جلسه دوم درجلسه پیش بیان شد, قبل از اینکه به تعریف و مسائل نفس بپردازد، در صدد اثبات نفس است ودر تالیفات خود این براهین را تکرار می کند. مهم ترین آنها عبارت بود از ۱-برهان طبیعی ۲-برهان پسیکولوژی ۳-برهان استمرار ۴-برهان وحدت نفس و برهان" من" ۵-برهان معلق درهوا ▪️ تعریف نفس ابوعلی سینا در مبحث علم طبیعی میگوید: همه افعال نباتی و حیوانی وانسانی، از قوایی زائد بر جسمیت و حتی زائد درطبیعت مزاج (برودت'رطوبت'حرارت'خشک) صادر می شود. که این قوا را کمال می خوانند، زیرا بوسیله این قواست که نبات وحیوان بالفعل نبات وحیوان می شوند.ودر ادامه می گوید: ما اینها را از نظر افعالی که از آنها صادر می شوند قوا می نامیم و از نظر آن که جنس را کمال می بخشند تا به صورت محصل یعنی (موجود بالفعل )"در می آید کمال می خوانیم و بهتر آن است که نفس را کمال گوییم زیرا" نفس از جهت قوه‌ای که ادراک حیوان بدان است استکمال می یابد کمال است. همچنین از جهت قوه ای که افعال حیوان از آن صادر می‌شود کمال است .نفس مفارق از ماده کمال است و نفس غیر مفارق از ماده هم کمال است." ▪️تا اینجا در یافتم؛ شیخ نفس را قوایی مفارق ازجسمیت وزائد بر مزاج تعریف می کند،و این قوا را به نام کمال می خواند. شیخ می گوید: کمال رابر دوقسم است:کمال اول- کمال ثانی کمال اول آن است که ،نوع(حقیقت شی) بدان فعلیت می یابد مانند شکل شمشیری برای شمشیر . کمال دوم نتیجه افعال و انفعالات شی است چون بریدن برای شمشیر.از اینجاست که نفس کمال اول است. درنفس نباتی" کمال اول جسم طبیعی آلی است از آن جهت که زاد و ولد می کند و پرورش می باید و تغذیه می کند". نفس حیوانی" کمال اول جسم طبیعی عالی است از جهت ادراک جزئیات و حرکت به اراده . نفس نسانی "کمال اول جسم طبیعی عالی است از جهت اعمال فکری که به اختیار انجام می‌دهد و استنباط به رای و جهت ادراک کلیات." ▪️طبیعت نفس ابن سینا پس از آن که به بیان تقابل جوهر و عرض می پردازد می گوید :"وجود نفس در جسم چون وجود عرض در موضوع خود نیست ،پس نفس جوهر است "زیرا می‌تواند بدون جسم یافته شود ولی جسم بدون نفس برپای نتواند بود که چون از آن جدا شد دستخوش تغییرات خارجی گردد و انحلال یابد. پیش از ابن سینا افلاطون ،فلوطین وفارابی به جوهریت نفس قائل شده بودند .ابن سینا علاوه بر اثبات جوهریت نفس اثبات کرده که نفس جوهری است روحانی. براهینی که بر روحانیت نفس اقامه کرده است بر سه گونه است .منطقی، ریاضی, طبیعی, و مهمترین آنها عبارتند از: الف- نفس, ادراک معقولات می‌کند و این ادراک از خواص جسم نیست. زیرا صور معقوله چون در عقل یافت شوند به وضعی نیستند که بتوان گفت تجزیه می‌پذیرند یا انقسام می شوند.در حالی که در جسم تصور تقسیمات نامتناهی می توان کرد.پس صور معقوله هرگز نمی توانددر جسم باشد ب- نفس ادراک کلیات می کند .و همچنین نفس خود را بدون هیچ حالت و وسیله ای درک می کند اما حتی شی خارجی را حس می‌کند ،ولی ذات خودو آلت خود و احساس خود را حس نمی‌کند. همچنین است خیال که نه ذات خود را تخیل می کند و نه فعل و آلت خود را. پس نفس را طبیعتی است غیر از طبیعت حس و خیال. ج- استمرار عمل و قوت محسوسات آلات جسمانی را ناتوان می کنند و چه بسا موجب فساد آنها می‌شوند."مثلا نور زیاد چشم را ضعیف میکند و شنیدن صدای شدید گوش را ضعیف می کند و گاه از کار می اندازند. چون چیزی، قوی و شدید را ادراک کنند به ادراک ضعیف قدرت نمی یابند. کسی که نور شدیدی را می بیند با آن و یا پس از آن قادر به دیدن نور ضعیف نیست. و کسی که بانگ عظیمی را می شنود با آن و یا پس از آن قادر به شنیدن بانگ ضعیف نیست. اما در قوه عقلیه امر بر خلاف این است زیرا چون شخص در تعقل مداومت کند و مواردی را که قویتر است تصور نماید در آنچه ضعیفتر است برای او آسان خواهد شد".( ، صفحه 215) د- همه اجزای بدن پس از آنکه به منتهای نشوء و قوت خود رسیدند رو به ضعف می گذارند. و این امر در سن ۴۰ سالگی است یا در حدود ۴۰ سالگی، و حال آنکه قوای عقلانی در این اوان کاملتر و نیرومند تر میشود. اگر اینها از صنف قوای بدنی بودند می بایست که مانند بدن رو به ضعف نهند، ولی این حال جز در موارد استثنایی یعنی مواقعی که موانعی پیش آید دیده نشده است پس قوای عقلانی نیز غیر از قوای بدنی است.
Ko'proq ko'rsatish ...
4 477
37
مترجمان قهرمانان پشت پرده‌یِ ادبیات هستند. افرادی که غالباً فراموش می‌شوند اما امکان گفت‌وگویِ میان فرهنگ‌های مختلف را فراهم می‌کنند و ما را قادر می‌سازند بفهمیم همه‌یِ ما، اهلِ هرکجای این دنیا که باشیم، در دنیایی واحد زندگی می‌کنیم. ✅برخی از کتاب‌های ترجمه‌شده در دوره ما را در اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا و اینجا ببینید. 🤏 6 ترجمه جالبِ enough 🤏 نقد ترجمه عادل فردوسی‌پور 🤏5 معنای مهم Tend to همسفر ما باش در دنیای ترجمه‌ها:👇👇👇 (شروع ترجمه کتاب از ترم دوم) 🆔 @motarjem_sho1 🆔 @motarjem_sho1 🆔 @motarjem_sho1
Ko'proq ko'rsatish ...
1 688
7
💢 پورنوگرافی و والامنشی 🔰 برگرفته از کتاب چگونه درباره سکس بیشتر بیندیشیم نوشته آلن دوباتن، ترجمه مهدی خسروانی ♻️ پس از ارگاسم است که مشخص می‌شود چه تضاد عمیقی میان پورن‌نگاری و سایر برنامه‌ها و گرایش‌های ما [به عنوان انسان] وجود دارد. در حالی که یک ثانیه قبل ممکن بود همه چیز خودمان را برای یک کلیک بیشتر قربانی کنیم، حالا باید با احساس وحشت و شرمساری از اینکه در آن لحظات عقل‌مان را کنار گذاشته بودیم دست‌به‌گریبان شویم. ♻️ ارسطو در کتاب «اخلاق نیکوماخوسی»، والامنشی را چنین تعریف می‌کند: «شکوفایی کامل انسانی‌ترین ویژگی‌ها، مطابق با فضیلت‌ها». با این تعریف از والامنشی، چه نشانی از والامنشی باقی می‌ماند وقتی که سه مرد زن ناشناخته‌ای را به‌زور به رختخواب می‌کشند و آلت‌هایشان را همزمان و باخشونت وارد سوراخ‌های مختلف بدن او می‌کنند و صحنه‌ی خلق‌شده برای سرگرمی مخاطبانی دیوانه در سرتاسر جهان ضبط می‌شود؟ آیا هیچ نشانی از کرامت، شادکامی، و اخلاق باقی می‌ماند؟ البته نمی‌توان انکار کرد که، دست‌کم از دید برخی افراد، نشانی از لذت باقی می‌ماند. 🔰 برگرفته از کتاب چگونه درباره سکس بیشتر بیندیشیم نوشته آلن دوباتن، ترجمه مهدی خسروانی. برای تهیه ترجمه بدون سانسور کتاب به آیدی مترجم پیام بدهید: 🌐 کانال پارادوکس: 🆔
Ko'proq ko'rsatish ...
2 390
103
▪️ه- برهان انسان پرنده یا معلق در هوا یکی از متقن ترین دلایلی که ابن سینا بر وجود نفس اقامه کرده است، دلیلی است که ژیلسون آنرا دلیل انسان پرنده خوانده و ما آن را در زمره دلایل قدیس و آگوستین نیز می یابیم که از آباء کنیسه شرقی اخذ کرده است .همچنین "دلیل انسان پرنده به عبارت :من فکر می کنم پس من هستم. شباهت بسیار دارد ابن سینا می گوید: به خودت بپرداز و بیندیش که در آن هنگام که تندرست هستی و یا در حالت دیگری جز تندرستی، در وضعی که امور را نیکو درک می کنی ،یا هیچ از وجود خود غفلت ورزیده ای شده است که خود را ثابت نیابی؟ به نظرمن که شخص عاقل و دانا چنین نیست کسی که در خواب است و حتی مست در حین مستی از ذات خود غافل نیست اگرچه ممکن است به اینکه از خود غافل نیست توجه نداشته باشد .اگر تو چنان تصوری کنی که از آغاز با عقل و هیئت صحیح آفریده شده و خود را چنان تصور کنی که گویی که هیچ یک از اعضا خود را نمی بینی و لمس نمی کنی و در هوای آزاد معلق هستی در این حال از همه چیز غافل خواهی بود مگر از خودی خودت. ابن سینا در کتاب" شفا"میگوید: باید یکی از ما چنین تصور کند که گویی یک باره کامل آفریده شده و دید ه اش از مشاهده اشیای خارجی پوشیده است .و او در هوا با خلئی همچنان پایین می رود ،بدون آنکه با چیزی از فشار هوا برخورد کند ،که نیاز به احساس آن داشته باشد، و در میان اعضای فرق نهاده شود،و یا با چیزی تلاقی کند یا تماس یابد. در این هنگام باید تامل کند که آیا وجود خود را ثابت می داند؟ و در اثبات آن تردید نمی کند؟در این حال اعضای خود را اعم از خارجی چون دست و پا و داخلی چون احشاءو قلب و دماغ و همچنین هیچ یک از اشیا خارجی را موجود نخواهد دانست بلکه تنها خود را موجود می داند بدون طول و عرض و عمق. اگر در این حال برای او ممکن شود که دستی یا عضو دیگری را تصور کند، آن را نه جزئی از ذات خود خواهد پنداشت و نه شرط ذات خود. همچنین ابن سینا می‌گوید:و تو می دانی که آنچه در این حال اثبات شده (خود، من) غیر از چیزی است که اثبات نشده ( اعضا ) و آنچه به آن اقرار شده غیر از چیزی که به آن اقرار نشده است. بنابراین، ذاتی که وجودش با این خصوصیت که خود انسان است ثابت شده، غیر از جسم و دیگر اعضای اوست که در آن حال، ثابت پنداشته نشده‌اند. پس هرکه این معنی را دریابد داند که وجود نفس چیزی است غیراز وجود جسم، بلکه نفس ابداً جسم نیست. و او خود،_ از راه انتقال تجربه که ذکر شد به این امر معارف شده و آگاه گشته است. پایان جلسه اول join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
6 399
52
▪️د- برهان وحدت نفس وبرهان"من" ابن سینا در کتاب شفا می گوید :نفس محل معقولات است و جوهری که محل معقولات باشد جسم و قائم به جسم نیست و نه قوه ای در جسم است و نه به هیچ وجه صورت جسم است.شیخ می گوید: اگر محل معقولات جسم یا مقداری از مقادیر باشد، از دو حال بیرون نیست یا صورت معقوله در چیزی از جسم که منقسم است حلول می‌کند -که این محال است یا در قسمتی از جسم که غیر منقسم است حلول می کند .اگر چنین باشد یعنی آن قسمت از تقسیم پذیر باشد صورت معقول هم قسمت شود یا به دو جزء متشابه و یا به دو جزء غیر متشابه . اگر متشابه باشد چگونه میشود که از این دو چیزی حاصل شود که غیر از خودشان است و اگر غیر متشابه باشند چگونه ممکن است که صورت معقول را اجزاء غیر متشابه باشد پس واجب می آید که محل صورت مقوله جوهری باشد که نه جسم و نه قابل قسمت.چون اگر جز این باشد همانطور که جسم انقسام می‌پذیرد صورت معقول نیز انقسام می پذیرد نفس وظایف مختلفی دارد، ولی علی رغم تعدد این وظایف خود نفس همچنان واحد است برای آنکه باید رشته‌ایی این قوای شهوانیه و غضبیه و مدرکه را به هم پیوند. از آنجا که این قوا یکدیگر را به کار می گیرند و این چیزی که رشته ارتباط است ممکن نیست که جسم باشد. پس در این که نفس جسم نیست اعتراضی باقی نمی ماند .شیخ در رساله خود موسوم به رساله" فی معرفت النفس الناطقه و احوال ها" می گوید: انسان می‌گوید فلان چیز را به چشمم درک. کردم یا به فلان چیز میل کردم، یا از آن خشمگین شدم،همچنین می گوید با دستم گرفتم، با پایم راه رفتم ،با زبان تکلم کردم، با گوشم شنیدم ،در فلان موضوع اندیشیدم، پنداشتم و خیال کردم از این امور دانسته می‌شود که در انسان چیزی است جامع ، ادراکات و افعال به او منتهی می‌شود. ضرورتا در میابیم که در انسان چیزی است جامع که این ادراکات و افعال به او منتهی می شود . و همچنین ضرورتاً در می یابیم آن چیز که جامع ادراکات و افعال است، یکی از اجزای بدن نیست. زیرا آدمی با گوش نمی بیند و با چشم نمی شنود و با دست راه نمی رود و با پا نمی گیرد پس در او چیزی است ک جامع جمیع ادراکات و افعال است. و همین است که انسان به خود اشاره میکند و می گوید" من" و این چیزی است که ورای اجزای بدن .پس "من" هر شخصی غیر بدن اوست.
Ko'proq ko'rsatish ...
5 413
42
▪️ب-برهان پسیکولوژی از خواص انسان این است که چون اشیاءنادره را ادراک کند، انفعالی در او پدید می آید که تعجب نامیده می‌شود .و این تعجب سبب خنده ،گریه ،تنفروشرمساری می شود.وآدمی به سبب تعجب از حیوانات ممتاز است.واین بدان معنا است که در انسان سالم قوه ای است که اورا از موجودات نا مدرک متمایز می کند ابن سینا در شفاء می گوید: "قوای محرکه و مدرکه و حافظه برای مزاج چیزی دیگرند و تو می توانی آن را نفس بنامی و این همان جوهری است که در اجزا بدن تو سپس در بدن تو تصرف می‌کند و این جوهر در تو یکی است و آن تو هستی." ▪️ج-برهان استمرار ابن سینا نفس و بدن را با هم مقایسه می کند و میان آن دو تفاوتی هایی می بیند بدین معنا که بدن در معرض دگرگونی ؛زیادت و نقصان است و مرکب است از اجزایی که خود عرضه ی عوامل دگرگونی اند. اما نفس همواره بر یک حال باقی است. در این باره ابن سینا می گوید: ای عاقل؛ بدان که تو امروز درست همانند کسی هستی که در همه عمرت بوده‌ای ؛حتی بسیاری از آنچه را که بر تو گذشته است به یاد داری .تو ثابت و مستمری که در این شکی نیست ولی بدن تو همیشه در تحلیل و نقصان است. از این رو آدمی به غذا نیازمند است تا بدل ما یتحلل بدن او گردد..‌‌. اما تو خود می دانی که در مدت چند سال، از بدن تو از آنچه در آغاز بود چیزی بر جای نمانده است. ولی تو در طول این مدت به بقای ذات خود معترفی و در طول عمر نیز چنین خواهد بود پس ذات تو با بدن تو و اجزاء ظاهری و باطنی آن مغایر است. این برهان درب غیب را به روی ما می گشاید؛ زیرا جوهر نفس از حس و اوهام پنهان است. ادامه دارد join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
5 524
55
‍ ▪️ 🔹 جلسه اول نگاه متفاوت به مسائل مادی یا غیرمادی بودن نفس و نسبت آن با جسم، بقا یا فنای نفس پس از بدن, به ضمیمه ی نوآوری‌های او در مباحثی چون اثبات وجود نفس، ماهیت ذهن، ادراکات حسی، حس باطنی، قوای عقلی، تعامل نفس و بدن، نسبت عقل فعال با عقل انسان، کارکرد نفس و دهها مسئله دیگر باعث شد تا او نفس شناسی را جدا از مجموعه علوم طبیعیات به طور مستقل مطالعه کند و در حقیقت علم نفس را از نو بر پایه های متفاوت تدوین نماید. ▪️مقدمه یکی از ویژگی های ستودنی فلسفه ابن سینا، اهتمام در نفس شناسی است ابن سینا نفس را هم از جنبه متافیزیکی مورد بحث قرارداد و هم از جنبه فیزیولوژی .ودر این در جنبه اخیر بیش از دیگر فلاسفه به علم و اندیشه جدید نزدیک شده است. به طور کلی چه از ناحیه متافیزیکی و چه از ناحیه فیزیولوژی بزرگترین علمای علم و نفس قدیم است البته در این شکی نیست که آراء ابن سینا هم مانند آراء دیگر فلاسفه پیشیناز ضعف و نقض خالی نباشد. اما با همه اینها به خاطر جنبه های ابتکاری آن تا پیش از جدید در شرق و غرب اثری وسیع داشته است. ما در این بحث نخست به جنبه متافیزیکی که به بحث درباره وجود و ماهیت آن و علاقه آن به بدن و خلود آن و امثال این مسائل است می‌پردازیم و سپس مسئله را از ناحیه طبیعی آن بحث درباره قوای مختلف مورد بحث قرار می دهیم. ابن سینا تالیفات وتصنیفات بجای گذاشته است از جمله: "رساله فی معرفت النفس الناطقه واحوالها، بقاء النفس الناطقه، تعلق نفس به بدن، رساله فی امرالنفس و بحث عن القوی النفسیه، قصیده عینیه" وغیر اینها از تالیفات یا شروحی است که ابن سینا درباره نفس نوشته است چه به زبان عربی و چه به زبان فارسی. ▪️پیشینه مسئله وجود نفس از قدیم مورد توجه فلاسفه اسلامی و غرب بوده ودر کتب خود به تحلیل مسائل آن پرداخته اند.وآراء و نظرات گوناگون ابراز داشته اند. در یک تقسیم بندی می‌توان دو دیدگاه را در مورد شناخت نفس مطرح نمود یکی دیدگاه کسانی که نفس را مجرد می دانند ،مانند افلاطون، فارابی، ابن سینا و دیگر ی دیدگاه کسانی است که نفس را مادی می‌دانند ماننداپیکور مارکس و اغلب متکلمین اسلامی ازجمله معتزلی راوندی. از جمله کسانی که نفس را مجرد می داند افلاطون است. به نقل از کتاب کاپلستون افلاطون نفس را از هر جهت غیر جسمانی و فناناپذیر میداند و قائل به بساط و بقا آن است. اما ارسطو نفس را صورت بدن می داند ومی گوید:نفس با بدن همانند نسبتی است که بین ماده و صورت وجود دارد و به این صورت که ماده و صورت ملازم یکدیگرند و هیچ یک بدون دیگری حادث نمی شود و باقی نمی ماند بنابراین وی به وحدت نفس و بدن ،بگونه‌ای که نفس صورت بدن است رای داد و نفس را چیزی می‌داندکه نمی‌تواند بدون بدن باشد ونه خود بدن است. ارسطو نفس را کمال اول جسم طبیعی آلی می‌داند کمال اول به معنای امری که موجب آن شی ء محقق می یابد. وی نفس را اصل و مبدا حیاتی در موجودات زنده می داند و برای نفس قوایی از جمله ادراک ،حس، میل و شوق قائل است. از میان کسانی که نفس را مادی می داندابو اسحاق نظام است‌؛ وی حقیقت انسان را یک عنصر لطیفی می‌داند که در بدن فرو رفته ،مثل آتش در زغال یا مثل آب در گل ▪️اثبات وجود نفس ابن سینا پیش از آنکه به تعریف نفس و بیان قوی و وظایف آن بپردازد به اثبات وجود نفس و مغایرت آن با بدن پرداخته است. دیگر آنکه شیخ در اثبات حقیقت نفس و جوهریت آن به عنوان جوهری مغایر با بدن که با فنای آن فانی نمی‌شود،می‌خواهد وضع خود را در برابر کسانی که منکر وجود نفس هستند ،یاکسانی که آنرا عرضی است از اعراض جسد می‌شمارند، روشن کند از این روست که در بسیاری از تالیفات خود این گونه براهین را تکرار می‌کند و مهمترین آنها عبارتند از: ▪️الف- برهان طبیعی ابن سینا حرکت را بر دو قسم می کند حرکت ارادی وحرکت غیر ارادی . حرکت غیر ارادی مانندسقوط جسم از بالا به پایین که مقتضای طبیعت است وحرکت ارادی مانند راه رفتن انسان روی زمین یا پرواز پرنده در هوا که مقتضای ضد طبیعت است. اجسامی را که هم دارای حرکت غیر ارادی و هم محرک به اراده هستند،مستلزم حرکت خاصی است زائد برعناصرجسم متحرک، وآن نفس است. همچنین اجسامی را می بینیم که تغذیه نمو و تولید مثل می کنند و هیچ یک از این امور از جهت جسمیت آنها نیست پس ناچار در ذات این اجسام برای این کارها مبادی دیگری هست و بالجمله آنچه مبداء صدور کارهایی است که پیوسته به یک روش نیست و از روی اراده است.
Ko'proq ko'rsatish ...
image
5 190
54
مجله هنری آرت ژورنال در این کانال با پستهای متنوعی در حوزه سینما، فلسفه، نقاشی و موسیقی آشنا خواهید شد.  لینک ورود 🔻🔻   https://t.me/ART2011JOURNAL https://t.me/ART2011JOURNAL
2 651
6
‍ ▪️؛Différance یک اصطلاح فرانسوی است که ژاک دریدا آن را ابداع کرده‌ است. این یک مفهوم مرکزی در واسازی یا ساخت‌گشایی دریدا است، یک دیدگاه انتقادی که به رابطه بین متن و معنا مربوط می‌شود. اصطلاح différance یعنی «تفاوت و تعویق معنا». بررسی اجمالی دریدا برای اولین بار در مقاله ۱۹۶۳ خود " Cogito et histoire de la folie " از اصطلاح différance استفاده می‌کند. پس از آن اصطلاح différance نقشی کلیدی در تعامل دریدا با فلسفه ادموند هوسرل در گفتار و پدیده ایفا کرد. سپس این اصطلاح در آثار مختلف دیگر، به ویژه در مقاله «تفاوت» Différance و در مصاحبه‌های مختلف طرح شد. ▪️ساختار و پیدایش دریدا به متونی می‌پردازد که حول تضادهای عنصری ساخته شده‌اند که هر گفتاری، با هر معنایی که داشته باشد، باید آن را بیان کند و این از آن روست که هویت در اصطلاحات غیر ذات گرایانه یک سازه تلقی می‌شود و سازه‌ها تنها از طریق تأثیر متقابل تفاوت‌ها در درون «نظام نشانه‌های متمایز» معنا تولید می‌کنند. این رویکرد به متن، به معنایی وسیع، از نشانه‌شناسی فردیناند دو سوسور سرچشمه می‌گیرد. ▪️دوگانی گفتار و نوشتار اصطلاح Différance بیش از همه برای به چالش کشاندن تقابل دوگانی گفتار / نوشتار ساخته شده‌ است و تفاوت میان صورت مکتوب و ملفوظ واژه «لفظ» موجب رخ دادن بازی تفاوت و تعویق در ذهن خواننده می‌شود نه اینکه دو تفاوت و تعویق در این اصطلاح وجود داشته باشد! این واژه هم تفاوت است و هم تفاوت نیست؛ صورت ملفوظ آن تفاوت است و صورت مکتوب آن تفاوت نیست؛ بنابراین، معنای آن به واسطه صورت نوشتاری به تعویق می‌افتد تا مرزهای گفتار و نوشتار مبهم شوند. join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
image
4 793
18
■ملتی که خود را باور داشته باشد، خدایی خاصِ خود دارد و در وجودِ این خدا آن شرایطی را ارج می‌نهد که با آن به مرتبه‌ای والا دست یافته است، یعنی فضیلت‌هایِ خویش را می‌ستاید و علاقه به خویشتن و احساسِ قدرتِ خود را در وجودی فرافکنی می‌کند که از او می‌تواند سپاسگزار باشد. ثروتمند در پیِ بخشش است و قومی مغرور به خدایی نیاز دارد تا برایش قربانی بدهد... دین در چنین شرایطی نوعی آیینِ سپاسگزاری است. فرد خویشتن را سپاس می‌گوید و برایِ این کار به خدایی نیاز دارد. چنین خدایی باید قادر باشد که سود یا زیانی برساند، دوست یا خصم باشد و در شرایطِ نیک یا بد پیوسته فرد را مسحورِ خود سازد. عقیم ساختن خلافِ طبیعتِ خدا و تبدیلِ آن به خدایِ نیکی‌ها، کاری بس ناپسند است. به خدایِ بد چون خدایِ نیک نیاز است، یعنی فرد وجودِ خویش را مرهونِ شکیبایی و انسان‌دوستیِ صرف نمی‌داند.. اگر خدا خشم، انتقام، حسد، تمسخر، نیرنگ و نیرو نداشته باشد، پس دیگر چه قدرتی دارد؟ آن خدایی که حتی شورِ پیروزی و نبرد را نشناسد، به چه دردی می‌خورد؟ چنین خدایی را نمی‌توان فهمید، یعنی اصلاً چه فایده‌ای دارد؟ - بی‌شک زمانی که ملتی نابود می‌شود، زمانی که ایمان به آینده و در نهایت امید به آزادی از بین می‌رود، آن زمان که تسلیم، نخستین شرطِ سودمندی، و فضیلت‌هایِ تسلیم‌شدگان شرطِ حفظِ خویشتن قلمداد می‌شود، باید خدایِ آن قوم نیز تغییر کند. این خدا حال بدل به موجودی زبان‌بسته، هراسان و فروتن می‌شود و انسان‌ها را به «آرامشِ روح»، دوری از کینه‌توزی، احترام، «عشق» به دوست و دشمن فرا می‌خواند. به همه‌ی امور پیوسته جنبه‌ی اخلاقی می‌دهد و به غارِ فضیلت‌هایِ خصوصی می‌خزد و خدایِ همگان می‌گردد، موجودی خصوصی و جهان‌وطن... پیش‌تر همین خدا نمادِ ملت، نمادِ قدرتِ هر ملتی، نمادِ جلوه‌هایِ تهاجمی بود و عطشِ نیل به قدرت را در روحِ ملت‌ها نشان می‌داد و حال او تنها خدایی مهربان است... در واقع هیچ راهِ دیگری برایِ خدایان نیست، یعنی یا آنان خواستارِ قدرت هستند و مدت‌هایِ مدید خدایانِ ملت‌ها خواهند ماند و یا خدایانی بی‌قدرت‌اند که در راهِ دستیابی به قدرت و به همین دلیل از سرِ ضرورت مهربان می‌شوند. 👤 📚 ▪️بند‌ 16 join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
image
6 011
101
🏛بیان فلسفه و تاریخ با گزین‌گویه، میم، جستار، مقاله (و در آینده کتاب) و شرح و بسط فلسفه‌ی پسا آکادمیک(مکتب فلسفی ابداعی نگارنده) توسط یک نوجوان🏛
3 148
6
🛑 بیست‌وهفتمین دوره‌ی کارگاه‌های داستان‌نویسی چوبک کانال داستان چوبک🫵 کتاب‌خانه‌ی صوتی چوبک👆 آرشیو چهارساله‌ی داستان چوبک👆 چوبک در واتس‌اپ👆کلاس آموزش نویسندگی مبتدی ۱۰ هفته است و 🚫۳۰۰ هزار تومان شهریه داره. 🚫کلاس خصوصی هرجلسه ۲۵۰ هزار تومان و پشتیبانی خصوصی دارد. جلسه یکم: هدف از نوشتن؛ داستان چیست؟ جلسه دوم: داستان را چه کسی روایت می‌کند؟ جلسه سوم: تمرین و نمونه‌خوانی جلسه چهارم:عدم تعادل و اوج و فرود در داستان جلسه پنجم نمونه خوانی و درک بهتر اتفاق داستانی جلسه ششم پیرنگ چیست جلسه هفتم گفت‌وگو در داستان جلسه هشتم تمرین جلسه نهم شروع جذاب جلسه دهم پایان داستان و انواع پایان جلسات در 🚫تلگرام تشکیل خواهند شد. مهم👇👇👇👇 به این شکل که 🚫 آموزش‌ها به صورت متن و وویس از پیش در اختیار قرارداده می‌شه و 🚫در طول هفته هنرجو هر زمان فرصت کند تمرین را ارسال خواهد کرد. 🚫گروه بعد از ۱۰ جلسه پاک نمی‌شود این دوره مناسب افرادی است که نویسندگی را از مبتدی می‌خواهند شروع کنند. 🚫شروع دوره ۱ مهر است انشالله. 🚫در تلگرام 🚫و شماره من در تلگرام و ایتا و واتسپ ۰۹۱۰۹۸۴۶۴۶۶ ۳۰۰ هزار تومان شهریه برای ۱۰ هفته
Ko'proq ko'rsatish ...
1 734
4
‍ 🎞 دیالوگ های ماندگار سریال تاریکی (Dark) ▪️میکل نیلسن: اوضاع فقط وقتی تغییر می کنه که ما اونا رو تغییر بدیم، اما تو مجبوری این کارو بکنی. ▪️اچ.جی تانهاوس: تفکر ما با دوگانه گرایی شکل گرفته: ورود و خروج. سیاه و سفید، خوب و بد. هر چیزی به صورت دو جفت متضاد هم ظاهر می شه اما این اشتباهه. ▪️نوح: اکثر مردم چیزی نیستن به جز سربازان پیاده یه صفحه شطرنج که با یه دست ناشناخته هدایت می شن. ▪️مارتا: همه ما با یه پایان یکسان روبرو هستیم. ▪️غریبه: در پایان همه ما همون چیزی رو دریافت می کنیم که شایسته اون هستیم. ▪️پسر اوا: جهنم خالیه، همه شیاطین این جا هستن. ▪️آدام: فقط وقتی خودمون رو از احساسات خلاص کنیم می تونیم واقعا آزاد باشیم، وقتی که راضی بشیم عزیزترین چیز خودمون رو فدا کنیم. ▪️نوح: ترس بدترین دشمن پیشرفته. ▪️غریبه: دیروز، امروز و فردا پشت سر هم نیستن بلکه به صورت یه حلقه بدون پایان به هم متصل شدن، همه چیز به هم وصله. ▪️مارتا: در پایان، هر مرگ فقط یه شروع جدیده. ▪️پدر تانهاوس پیر: هر چیزی که یه زمانی زندگی می کرده برای همیشه زنده اس، در ابدیت زمان. ▪️جوناس: زندگی یه هدیه س برای کسانی که می دونن چطور ازش استفاده کنن. ▪️مارتا: اشتباهی که در همه تفکرات ما وجود داره اینه که هر یک از ما معتقدیم موجودی مستقلیم، اما واقعیت اینه که همه ما تنها کسر کوچکی از یه مجموعه بی نهایت هستیم. ▪️غریبه: خدا برای هر انسان برنامه ای داره. ▪️میکل نیلسن: چیزی به اسم جادو وجود نداره، فقط توهمه. ▪️اینس کانوالد: درباره پارادوکس استاد جوانگ چیزی شنیدی؟ “خواب دیدم پروانه هستم. حالا که از خواب بیدار شدم دیگر نمی دانم کسی هستم که خواب دیده پروانه شده یا پروانه ای هستم که رویای آدم شدن رو می بینم.” ▪️غریبه: اگه همین الان گذشته خودم رو تغییر بدم، اون چیزی که الان هستم رو تغییر خواهم داد. ▪️نوح: زندگی چیزی جز مارپیچی از درد نیست. ▪️آدام: چیزی که می دونیم یه قطره اس، چیزی که نمی دونیم یه اقیانوسه. ▪️جوناس و مارتا: من و تو برای همدیگه ساخته شدیم، هرگز چیزی غیر از اینو باور نکن. join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
image
7 713
171
▪️چرخش زبانی در فلسفه - بخش دوم ▪️ join us | کانال فلسفه

چرخش_زبانی_در_فلسفه_قسمت_دوم_پرگار_PRImATfy14M_135.mp4

7 095
150
▪️چرخش زبانی در فلسفه - بخش اول در قرن بیستم فلسفه بر زبان متمرکز می‌شود و رابطه‌ی جهان و زبان در کانون پرسش‌های فلسفی قرار می‌گیرد. این تحول چرخش زبانی نامیده می‌شود. چرخش زبانی چه اهمیتی دارد و حاصل آن برای ما چیست؟ مهمان‌های برنامه: ؛ زبانشناس، و هر دو پژوهشگر فلسفه. ▪️ join us | کانال فلسفه

چرخش_زبانی_در_فلسفه_قسمت_اول_پرگار_8u4gCSuWymQ_135.mp4

6 932
164
📍درسگفتار «#خداناباوری: استدلالهای فیلسوفان تحلیلی علیه وجود خداوند» 🖍️جلسهٔ نهم: تناقض صفات الهی در این جلسه به بررسی آن دسته از صفات خدا می‌پردازیم که با هم تناقض دارند. از آنجایی که این صفات، صفات ذاتی و ضروری خدا پنداشته می‌شوند، پس اگر قرار بر وجود خدا باشد، خدا باید این صفات را با هم داشته باشد. اگر بتوان نشان داد که این صفات با هم تناقض دارند، در آنصورت هیچ باشنده‌ای نمی‌تواند این صفات را با هم داشته باشد و در نتيجه نشان داده‌ایم که خدا نمی‌تواند وجود داشته باشد. برای مشاهدهٔ ویدیوی این جلسه روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇
Ko'proq ko'rsatish ...
1 675
17
‍ ▪️ به خواهرش ژنو - نوامبر 1883 لامای عزیزم: دغدغه‌ی به حساب آمدن در میانِ نویسندگان!؟ این چیزی است که مرا با نفرت و انزجار می‌ترساند. اما، خواهرِ عزیزم، تنها «سپیده‌دمان» و «حکمتِ شادان» را مطالعه کن، کتاب‌هایی که محتوایِ آنها و آتیه‌شان جزوِ غنی‌ترین‌ها در زمین است. در نامه‌هایِ قبلیِ شما بحثِ زیادی در موردِ [نکوهشِ] خودخواهی و خودبینی وجود داشت، که دیگر نباید در نامه‌هایِ خواهرِ من نوشته شود. من بينِ انسان‌هایِ قوی و ضعیف یعنی کسانی که مقدر به خدمت، پیروی و سرسپردگی هستند، خطِ ممتدی کشیدم. آن چیزی که در این دوران حالم را به هم می‌زند ناگفته‌هایی از ضعف است... آنچه که تاکنون به من لذت داده، جلوه‌ی انسان‌هایی با آرزوهایِ دراز بوده است، یعنی کسانی که آرامشِ خود را سال‌ها حفظ کرده‌اند و واقعاً خود را با عبارت‌پردازی‌هایِ اخلاقیِ باشکوه نپوشانده‌اند؛ و همانندِ «قهرمانان» یا «اشراف» قدم برداشته‌اند. کسانی که آنقدر صادق بوده‌اند که به هیچ چیز جز خودشان و خواسته‌هایشان ایمان نداشتند، تا آن را برایِ نوعِ بشر در تمامیِ زمان‌ها باقی بگذارند. مرا ببخش! آنچه که مرا به ریچارد واگنر متمایل کرد همین بود؛ شوپنهاور نیز در تمامِ عمرِ خود چنین حسی داشت... شکسپیر را بخوان! آثارِ او مملو از مردان‌ِ قدرتمند است: مردانِ خام، سخت و شاید سنگی. دورانِ ما از داشتنِ چنین انسان‌هایی فقیر است و حتی از انسان‌هایی که برایِ درکِ افکارِ من مغز داشته باشند! فکر نکن که نومیدی و فقدانی که امسال از آن رنج بردم، کم بوده است. نمی‌توانی تصور کنی که چقدر همیشه احساسِ تنهایی می‌کنم آن زمان که در میانِ همه‌ی این مردمِ خشکه مقدسی هستم که شما آنها را «خوب» می‌نامید؛ و چقدر شدیداً مشتاقِ انسانی هستم که صادق باشد و بتواند صحبت کند، حتی اگر یک هیولا باشد. اما البته من باید صحبت با نیمه‌خدایان را ترجیح دهم. باز هم مرا ببخش! من همه‌ی اینها را از عمقِ وجود نگفتم، و به خوبی می‌دانم که چقدر شما دغدغه‌ی نگرانی‌هایِ من را دارید. آه، این تنهاییِ لعنتی. 👤 📚 🔃 ترجمه‌ی 📖 صفحه 177 join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
image
7 309
94
گپی جهت هم اندیشی
1 241
12
▪️مرگ و ابدیت من می توانم با زمان بی پایانی که هنوز به وجود نیامده بودم، به عنوان وضعیتی کاملاً عادی و در واقع بسیار مطبوع، خود را برای زمان بی انتهای پس از مرگم که در آن وجود نخواهم داشت تسلی دهم. زیرا ابدیت (پس از حیات) بدون من نمی تواند هولناک تر از ابدیت (پیش از حیات) بدون من باشد، چون این دو صرفاً با مداخله ی یک زندگی رویاگون ِ بی دوام متمایز می شوند. ✍🏼 📚 join us | کانال فلسفه
8 221
129
فلسفهٔ خیام - قسمت سوم آیا سکس و شراب زندگی را معنادار می‌کنند؟ 👇👇👇برای دیدن ویدیوی این قسمت روی لینک زیر کلیک کنید
2 745
55
■‍‍ بیا چشم در چشمِ یکدیگر دوزیم. ما اهالیِ هیپربور - ما به خوبی می‌دانیم منزل‌مان چه اندازه دور است. «نه از خشکی، نه از دریا: راهی به سوی هیپربور نخواهی یافت»: حتی پیندار، در روزگارِ خویش، همین‌قدر کم درباره‌ی ما می‌دانست. فراسویِ شمال، فراسویِ یخ‌ها، فراسویِ مرگ - حیاتِ ما، شادکامیِ ما... ما این‌‌ شادکامی را کشف کرده‌ایم: راه را می‌دانیم؛ و آن را از خلالِ هزاران سال زیستن در هزارتو می‌دانیم. جز ما چه کسی آن را یافت؟ - انسانِ امروزی؟ - «من‌ نه راهِ ورود را می‌دانم نه راهِ خروج را؛ من همان‌ام که راهِ ورود و خروج را بلد نیست» - انسانِ امروزی چنین می‌نالد... این است آن مدرنیته‌ای که ما را مریض کرده است، - ما مریض شده‌ایم از صلحِ کودنانه، سازشگریِ بزدلانه و از کثیفیِ فضایلِ «نه»ها و «آری»‌هایِ مدرن. این مُدارا و این دل‌گُندگی که «چون همه را می‌فهمد پس همه را می‌بخشد»، برایِ ما همچون بادِ [گرمِ] سیروکو است. زیستن در یخ بهْ از زیستن در میانِ فضیلت‌هایِ مدرن و دیگر بادهایِ گرمِ جنوب!... ما به غایت شجاع‌ایم؛ نه از خود چشم پوشیدیم نه از دیگران، اما زمانی دراز در پیِ راهی بودیم که رختِ شجاعتِ خویش به آن جا کشیم. با دلتنگی بزرگ شدیم؛ ما را دوستدارِ سرنوشت نامیدند. سرنوشتِ ما: سرشاری، تنش، انباشتِ قدرت‌ها. تشنه‌ی آذرخش‌ها و کارهایِ شگرف؛ فاصله‌ی خویش را تا جایِ ممکن از خوشی‌هایِ ناتوانان و ضعیفان، از «میل به پا پس کشیدن» نگاه داشتیم... در هوایِ ما رعد بود؛ طبیعت، که ما تجسم‌اش بخشیدیم، ابری شد - چراکه هنوز راه را نیافته بودیم. فرمولِ شادکامیِ ما: یک‌ آری، یک‌ نه، یک خطِ راست، یک هدف... 👤 📚 ▪️بند 1 join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
image
8 957
38
▪️ مسئله‌ی سخت آگاهی 👤 گفت‌وگو با join us | کانال فلسفه

file

7 697
156
گپی جهت هم اندیشی
1 852
14
https://t.me/+bBgEdU0ldNY4NWFk
450
3
■ لذّت تنهایی به کسی که به ویژه در سنین جوانی طاقت تحمل وجود خسته کننده ی دیگران را ندارد و به حق از معاشرت با آنان ناخرسند می گردد و به انزوا رانده می شود ، توصیه می کنم که عادت کند ، قدری از تنهایی خویش را به همراه خود به جمع ببرد، یعنی بیاموزد که حتی در جمع نیز تا اندازه ای تنهایی خود را حفظ کند ، هر چه می اندیشد فورا ابراز نکند و همچنین آنچه را که می گویند زیاده به جد نگیرد، و از دیگران نه از حیث اخلاقی، نه عقلی انتظار بسیار داشته باشد و بنابر این بی اعتنایی را در برابر نظرات آنان در خود استوار کند که این مطمئن ترین روش برای اعمال شکیبایی در خور تحسین است. اگر چنین کند، در میان جمع است ، اما با دیگران نیست و رابطه اش با دیگران واجد ماهیتی صرفا عینی است. این روش او را از تماس نزدیک با جمع و در نتیجه از آلودگی و رنجش مصون می دارد. ✍🏼 📚 join us | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
image
8 186
208
مجله هنری آرت ژورنال در این کانال با پستهای متنوعی در حوزه سینما، فلسفه، نقاشی و موسیقی آشنا خواهید شد.  لینک ورود 🔻🔻   https://t.me/ART2011JOURNAL https://t.me/ART2011JOURNAL
1 338
2
■ هستی عبارت از چیست؟ دانش ما برای هر چیز عبارت از مفاهیمی است که بر آن اطلاق می شود، اما فرض وجود چیزی که درباره آن هیچ آگاهی نداریم یا نتوانیم نسبت به آن آگاهی به دست آوریم کار بیهوده ای است، حتی اگر وجود هم داشته باشد برای ما مفهومی ندارد، یعنی اگر بگوییم این کتاب است و درباره شکل و رنگ و اندازه آن مطالبی بگوییم این ها عبارت از مفاهیم درباره هر چیز است. اما هستی یک مفهوم کلی است یعنی باید چیزی وجود داشته باشد. هستی آن مطلق باشد تا بتوانیم درباره آن قضاوت کنیم و نام آن را هستی بگذرانیم. 👤 📚 join us : | کانال فلسفه
Ko'proq ko'rsatish ...
image
6 889
53
یک مقاله‌ی خارق‌العاده به‌دردبخور از جاش کوهن تحت عنوان: چرا تا این حد از عادی بودن بیزاریم؟ عوارض وحشتناک کمال‌گرایی چیست؟ اینجا بخونید: 👇
2 289
42
Oxirgi yangilanish: 11.07.23
Privacy Policy Telemetrio