Xizmat sizning tilingizda ham mavjud. Tarjima qilish uchun bosingEnglish
Best analytics service

Add your telegram channel for

  • get advanced analytics
  • get more advertisers
  • find out the gender of subscriber
Kategoriya
Kanal joylashuvi va tili

auditoriya statistikasi ⛓دربـنـد فــاحـشـگـے⛓

پارت گذاری روزانه 💛 بـہ قـلـم مها💫 کپـی ممنوع حتی با ذکر نام نویسنده🚫 ایدی جهت سفارش تبلیغات: 
13 6820
~0
~0
0
Telegram umumiy reytingi
Dunyoda
48 531joy
ning 78 777
Davlatda, Eron 
8 857joy
ning 13 357
da kategoriya
3 430joy
ning 5 475

Obunachilarning jinsi

Kanalga qancha ayol va erkak obuna bo'lganligini bilib olishingiz mumkin.
?%
?%

Obunachilar tili

Til bo'yicha kanal obunachilarining taqsimlanishini bilib oling
Ruscha?%Ingliz?%Arabcha?%
Kanal o'sishi
GrafikJadval
K
H
O
Y
help

Ma'lumotlar yuklanmoqda

Kanalda foydalanuvchining qolish muddati

Obunachilar sizning kanalingizda qancha vaqt turishini bilib oling.
Bir haftagacha?%Eskirganlar?%Bir oygacha?%
Obunachilarning ko'payishi
GrafikJadval
K
H
O
Y
help

Ma'lumotlar yuklanmoqda

Hourly Audience Growth

    Ma'lumotlar yuklanmoqda

    Time
    Growth
    Total
    Events
    Reposts
    Mentions
    Posts
    Since the beginning of the war, more than 2000 civilians have been killed by Russian missiles, according to official data. Help us protect Ukrainians from missiles - provide max military assisstance to Ukraine #Ukraine. #StandWithUkraine
    دلم هوس ل*ز با دوستمو کرده بود حتی فکر کردن به خوردن بهشتش هم باعث میشد حشری بشم و اب بهشتم راه ببوفته .. بی توجه به کلاس درس دستمو روی بهشتش گذاشتم که نگاهم کرد _دوستت داری نازتو بخورم ملیسا ؟ چشماش خمار شد و سرشو تکون داد ... انگشتمو وارد شورتش کردم و نگاهمو به اقا معلم دادم که درس میداد _بچه ها کلاس بسه برین تو حیاط یه بادی به سرتون بخوره ...فقط شما دوتا بمونید انگشتمو کمی وارد سوراخ ملیسا کردم و گفتم چشم کلاس خیلی سریع خالی شد و اقا معلم به سمتمون اومد _... التشو از شلوارش بیرون کشید و...
    Ko'proq ko'rsatish ...
    706
    0
    - بهروز خندید و زبونشو روی لبم کشید _پسرم کاندوم خار دار میذاره واست تا ازش حامله نشی ولی من میخوام ابمو بریزم توت خمار دستمو به عضو باد کرده ش کشیدم _میخوای یه بچه مثل میکائیل برات بیارم ؟ اونم کقتی که با پسرت داری زنتو جر میدی ؟ لبمو گذاش گرفت و لب زد _اره میخوام یه داداشی یراش بیارم تا ببین سکس با زن بابا چه حالی داره میکائیل کاندوم خار دارو روی عضوش میکشم و میاد جلوم _ پاهامو بالا میدم و توی دیدشون قرار می گیره بهروز سوراخ باسنمو لیس میزنه و مسکائیل سر مردونشو روی سوراخ بهشتم میذاره و ... دختر ۳۷ ساله زن پیر مرد ۶۰ ساله میشه🤤شوهرشو پسر شوهرش هردو باهم هرشب جرش میدن💦🔞ابت میاد💦💦💯💯💯
    Ko'proq ko'rsatish ...
    703
    1
    _ آقا... درد داره توروخدا... _ هیش... می خوام بمالونم بهش  فقط؛  داخل نمی فرستم.  بر خلاف حرفم، نه تنها آروم نشد که ترسیده خودش رو بالا کشید و عصبی زدم روی پاش... جای دست هام کاملا روی پوست سفیدش موند و کلافه گفتم: _ تو چرا زبون نمی فهمی آخه؟؟ می گم نمی گامت، یعنی نمی گامت دیگه! بهم نگاهی کرد و وقتی لباشو باز کرد چیز بگه، فکری به ذهنم زد و لبخند خبیثانه ای نشست روی لب هام...!  انگشتم رو روی لبش گذاشتم  و کش دار گفتم: _ ولی دهنتو که می تونم بگام! می تونم اینجا رو با کی**رم پر کنم که نه تب کنی  و نه جر بخوری! نا باور سرشو تکون داد و سعی کرد از بغلم بیرون بیاد، محکم گرفتمش و ک*یرم رو جلو دهنش گذاشتم. دختر بچه ای که در‌ ازای اعدام نشدن قیم قانونیش پدربزرگش، به قاضی پرونده فروخته می‌شه🔞👇
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 660
    6
    دلم هوس ل*ز با دوستمو کرده بود حتی فکر کردن به خوردن بهشتش هم باعث میشد حشری بشم و اب بهشتم راه ببوفته .. بی توجه به کلاس درس دستمو روی بهشتش گذاشتم که نگاهم کرد _دوستت داری نازتو بخورم ملیسا ؟ چشماش خمار شد و سرشو تکون داد ... انگشتمو وارد شورتش کردم و نگاهمو به اقا معلم دادم که درس میداد _بچه ها کلاس بسه برین تو حیاط یه بادی به سرتون بخوره ...فقط شما دوتا بمونید انگشتمو کمی وارد سوراخ ملیسا کردم و گفتم چشم کلاس خیلی سریع خالی شد و اقا معلم به سمتمون اومد _... التشو از شلوارش بیرون کشید و...
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 157
    2
    بیام با یه اشاره :'))))))))))))

    44933209_924453158788231_2962811528975752908_n.mp4

    679
    3
    سکـــــسِ محـــــارم 🔞💦 تند تند تو تلمبه میزد. زیر گوشم گفت: داری زیر کی جر میخوری !؟ با درد نالیدم:زیر تووو ، زیر داداشم دارم جر میخورم! تا اینو گفتم جری تر شد و سرعت هاشو زیاد کرد و....🔥💦 _حالا دیگه کارت به جایی رسیده که از دستور من سرپیچی میکنی #هر_زه#هر_زه !؟ با گریه نالید : +گوه خوردم ببخشید داداش! پرتش کردم رو تخت دست و پاشو بستم و *لدو برداشتم و بدون اینکه بهش چیزی بگم . سریع فرو کردم توی از حرکت ناگهانیم گرفت جیغش به هوا رفت ...🔞💦 همزمان که روشن کردم تا توش تلمبه بزنه منم از پشت شروع کردم با دست تو تند تند زدن. از پشت روش خم شدمو *نه های بزرگ و تو مشتم گرفتم و بهشون دادم. 💦 با حرکت بعدیم منم رفت به هوا. اون خیلی بود و من خیلی از این تنگی میبردم...🔞💦 دستمو در اوردم و فلفلی رو یک ضرب وارد کردم جیغ بلندی کشید سریع رو رودهنش قرار دادم🛑❌ پاهاشو باز کردم و  سرعت **لدو بیشتر میکردم با دستم شروع کردم به مالیدن کردم نگاهی بهش انداختم که افتاده بود رو و داشت...🔥🔞💦 سکــ🔞ـــس خشن بردگی خواهر برادری🔞⛓ شکنجه همراه با سکـ🍆ـس 💦👅🔞⛓
    Ko'proq ko'rsatish ...
    -
    836
    2
    - سایز کاندومی که میزنی چنده؟ امشب خودتو پارسیا دوتایی جریم بدین🫦💦 صدای بمش بدتر باعث میشه - 27 مال من، پارسیا سایزش چنده بیب؟ با هل و والا دست روی می کشم - نمی دونم فقط می دونم ! هومی میگه و دستش روی کو*نم می شینه - عقبت امشب مال منه؟ خودم رو بهش می چسبونم و تکون میدم میشه - شاید از جلو بهت دادم! تنمو بهش می مالونم که عرق کرده میگه - از جلو میخوام! فاک چه گرمه... دستم رو روی میذارم - هی امشب نوبت منه! جلوش مال منه... پوزخندی میزنه - امشب جمعه‌اس ! یهو هیجان زده از دوتا که قراره جرم بدن جیغ می کشم - جوون منتظر کلفتاتون هستماا! پاهامو بالا میدم و توی دیدشون قرار می گیره - نیم ساعت پیش شیو کردم تر و تمیز آماده کردن! پارسیا جلو شلوارش رو پایین می کشه - راند اول مال منه! همینکه میخواد فرو کنه اون یکی میغره - من بشینم با نگاه کردن به سک*ستون جق بزنم؟ یهو پارسا متفکر میگه - میتونه دوتامونو از جلو تحمل کنه؟ روی زمین دراز کشید و روی تنش خم شدم که داخلم شد - اییی... با فرو رفتن آل🍆ت پارسیا داخل بهشتم جیغ زدم - اوف چه تنگه! جفتشون همزمان شروع کردن تلمبه زدن که...💦🔞 اوه اوه🔞⛔️ تیارا لیتل سک*سی یه خلافکار و پلیس میشه و هر شب با جفتشون سک*س می کنه🍑💦🔥 🍼🎀
    Ko'proq ko'rsatish ...
    670
    3
    #پست1 عصبی از دیدن چاک سینه هایم توی آینه، که با این لباس سفیدِ عروس، بیش از حد توی چشم میزند، میغرم: -من این آشغالو نمی‌پوشم! میکاپ آرتیستِ اختصاصی سعی میکند با لبخندِ ملایم مضحکش آرامَم کند: -خیلی بهتون میاد غوغا جون! چرا می‌گید آشغال؟ جوابش را نمی‌دهم و با حرص دستم را دو طرف یقه ی دکلته ی پیراهن میگذارم. سعی میکنم پیراهن را روی سینه‌هایم بالاتر بکشم، اگر بشود! صدای مردانه ‌ی پر تمسخر نجم را می‌شنوم: -بهت خیلی میاد بلوبری! طعنه‌ی توی کلامش آتشم می‌زند با حرص می‌غرم: -نصفه ممه هام بیرون افتاده، چیش بهم میاد؟! چشمهای آرایشگر قد پیاله میشود! بدتر از آن، نگاه بهت زده ی مرد است که به وضوح حسش میکنم! و صدای مردانه ی آرامش: -عفت کلام داشته باش عزیزم! با خنده ی پر حرصی برمیگردم و صاف نگاهش میکنم: -چیه؟ تا حالا اسم م.مه به گوشِت نخورده؟! انگار اصلا انتظار این جواب را نداشت، که حالا ناباور خیره ام است! با تکخندی سر تا پایش را از نظر میگذرانم و البته که... هیچ نقصی پیدا نمیکنم. اما خب... - آقای سر تا پا ادب و کلاس و شخصیت و شعور... تا حالا اسم اجزای بدن به گوشِت نخورده؟! خودت نداری؟ یا نمیدونی چی ان؟ میخوای خودم باهاشون آشنات کنم؟ میخوای یادت بدم آقای رضاییِ چشم و گوش بسته ی صفر کیلومتر؟!! صورتش جوری در هم میشود که کارد بزنی، خونش درنمی آید! زن آرایشگر با خجالت زمزمه میکند: -خاک به سرم! راضی از به هم ریختنِ اویی که حالا لبخند پرتمسخرش جمع شده، قدمی به سمتش برمیدارم. بدون توجه به زیپ بازِ لباس عروس و چاک سینه هایی که زیادی توی چشم میزند، میگویم: -اگه تو دهنم فلفل نمیریزی، باید بگم که این دوتا... دستم را روی سینه هایم میگذارم: -اسمشون ممه ست! فک خوشگلِ مردانه اش جوری فشرده میشود که هرآن ممکن است بشکند! قدم بعدی جلوتر میگذارم و ادامه میدهم: - درست روبه رویش می ایستم و با تکخندی، خیره به چشمهای میشی و خشنش که حالا آماده ی انفجار است، زمزمه میکنم: -یه سری هام که مثل تو کلا صفر کیلومترن، احتمالا بهش میگن بالاتنه! چشمهایش سرخ می‌شود. خجالت کشیده یا عصبانی ست؟ چیزی که در من تعریف نشده، خجالت است! توی چند سانتی صورتش پچ میزنم: -لابد به کلوچه هم میگید پایین تنه! نگاه به خون نشسته‌اش بین چشمان آرایش کرده ام جابه‌جا می‌شود. کجخند پرتمسخری تحویلش می‌دهم و اشاره‌ به پایین تنه‌اش می‌کنم. -به دم و دستگاه خودت چی می‌گی؟ لابد ناناز! ناناز کوچولو... یا نجم کوچولو!! فقط این را می‌فهمم که نفس نمی‌کشد. نگاهش از من می‌گذرد و یک نگاه کوتاه و آتشین به آرایشگر می‌کند. آرایشگر جوان همان دم به خود می‌آید و به ثانیه نمی‌کشد که از اتاق بیرون می‌رود! با بسته شدن در، نگاه او به سمت من می‌چرخد. این نگاه یعنی... دخلت آمده غوغا! قلبم پایین پایم می‌افتد، ولی... سرکش‌تر از آن هستم که پیش این مردِ چشم میشیِ برزخیِ سگ‌اخلاقِ سردِ زیادی های‌کلاس، کم بیاورم! با نگاه طلبکار و مغرورم ادامه می‌دهم: -دلم نمی‌خواد م.مه‌هام رو تو و هیچ احدی ببینن ناناز کوچولو! ناگهان بازویم را محکم می‌گیرد قبل از اینکه به خودم بیایم، با خشونت برم می‌گرداند! بی‌اراده نفسم قطع می‌شود! دم گوشم با کینه و حرارت زمزمه می‌کند: -بی‌ادبی نباش بلوبری... در شأن من نیست که خانومم تا این حد دهن پاره و بی‌تربیت باشه! آتش می‌گیرم از غرور و خودپسندی و ادبش! - شأن‌تو سگ بِگا... قبل از اینکه جمله‌ام تمام شود، دستش را محکم‌تر به پهلویم می‌فشارد: - می‌دونی که تحملت چقدر برام سخته؟ می‌دانم! لعنت بهش... خوب می‌دانم! با زهرخندی می‌گویم: -تو این یه مورد تفاهم داریم گویا! و مثل سگ دروغ می‌گویم! من اصلا قصدم سیریش شدن و چسبیدن به اویی‌ست که تحملم را ندارد!! هرچه بیشتر نتواند تحمل کند، بیشتر سیریش می‌شوم، تا بیشتر اذیت شود! -به هرحال این هدیه‌ی ناقابل پیشکش شما شده جناب رضایی! اگر خوشت نمياد، می‌تونی تا دیر نشده پس بفرستیش! انگشتهای مردانه‌اش کم کم از شانه‌ام سر می‌خورند... تا ترقوه و سپس... نرمی بالای سینه‌ام! مات و بی نفس نگاهش می‌کنم. می‌خواهم دستش را پس بزنم، اما با لحظه‌ای بعد، انگشتانش درست روی نرمیِ سینه‌‌ی چپم کشیده می‌شود. -عادت به پس فرستادن هدیه ندارم، حتی اگه ارزش نداشته باشه... تحمل نمی‌کنم و متنفرتر از او می‌غرم: -پس دست کثافتتو از رو سینه‌م بردار، قبل از اینکه ناناز کوچولوت راست کنه و یادت بره که حالت داشت ازم به هم می‌خورد! گستاخی‌م متحیرش می‌کند! اما کم نمی‌آورد و فشار محکمی به سینه‌ام می‌آوردو... شروعشه😍 و ادامه:
    Ko'proq ko'rsatish ...
    آغوش باران‌زده☔️شیرین‌نورنژاد
    طنز و عاشقانه با کلی ماجرای هیجان انگیز🥰 دوتا دیونه درست ضد هم! دختر تتوآرتیست وحشی که یه لحظه آروم و قرار نداره و آقای خشک و سرد و مغرور، که انضباط و ادب از اصول اولیه‌ی زندگیشه! وای از روزی که این دوتا مجبور بشن همدیگه رو تحمل کنن😱 هفته‌ای 6 پارت 😍
    1 565
    5
    دربـنـد فـاحـشـگــی🔥 حوله‌م رو بالا داد و حالا لمپر باسنم بدون هیچ پوششی بهش چسبیده بود.. -نچ از روی حوله اونطور که میخواستم سرخ نشد.. دستش رو دورانی روی باسنم چرخوند و من در حالی که از ترس به نفس نفس افتاده بودم سرم رو سمتش چرخوندم تا ببینم چیکار میکنه.. -اگه اینطوری بزنم چی؟سرخ میشه؟؟ -اشکـ.. قبل اینکه اسمش رو کامل صدا بزنم اسپنک دوم رو محکم تر زد و من با جیغ کمد رو محکم گرفتم تا از برخورد سرم به کشو جلوگیری کنم -هومم الان سرخ شد گفتم که... تن سفیدتو خودم فقط سرخ میکنم.. دستش رو زیر شکمم گذاشت و با یه حرکت سرپام کرد.. هینی کشیدم و از پشت بهش چسبیدم که با دستش به گردنم چنگ انداخت و اون یکی دستش رو از زیر حوله روی چوچولم گذاشت.. با حرکت گرم انگشتش روی نقطه حساسم با ناله بهش تکیه دادم و به شلوارش چنگ زدم.. -ایی اشکان نـکــ..نکـن.. حرکت انگشتش رو تند تر کرد وقتی صدای ناله های من شدید تر شد و چیزی به ارضا شدنم نمونده بود که دستش رو پس کشید.. کم مونده بود از شدت نیاز به گریه بیفتم و با چشمای اشکی سمتش برگشتم. -اشکان... فکر کردم میخواد نامردی کنه و تو همون حال ولم کنه ولی دست روی پهلوهام گذاشت و بلندم کرد و روی تخت گذاشت. -حیف روزه ام و نمیتونم بهشت اب دارتو لیس بزنم فعلا به انگشتام قانع باش تا شب برات بخورمش خانمی.. خودش را درون دخترک می‌کوبد، باورش نمی شود دختری که قبلا متاهل بوده آنقدر واژن تنگی داشته باشد!با لذت خودش را محکم تر و عمیق تر درونش می کوبد. دخترک گریه می کند:_یواش تر، خیلی درد دارم! پورخند زده حرفش را باور نمی کند. مگر میشود زن مطلقه با آن همه رابطه بازم درد داشته باشد!مردانگی اش را بیرون می کشد که با آخ دخترک سرحال می آید ولی با دیدن خون رنگ از رخش می پرد: _این...این خون چیه؟مگه متاهل نبودی؟ دخترک هق می زند: _من دست نخورده بودم! با عصبانیت مردانگی اش را....
    Ko'proq ko'rsatish ...
    3 124
    31
    دلم هوس ل*ز با دوستمو کرده بود حتی فکر کردن به خوردن بهشتش هم باعث میشد حشری بشم و اب بهشتم راه ببوفته .. بی توجه به کلاس درس دستمو روی بهشتش گذاشتم که نگاهم کرد _دوستت داری نازتو بخورم ملیسا ؟ چشماش خمار شد و سرشو تکون داد ... انگشتمو وارد شورتش کردم و نگاهمو به اقا معلم دادم که درس میداد _بچه ها کلاس بسه برین تو حیاط یه بادی به سرتون بخوره ...فقط شما دوتا بمونید انگشتمو کمی وارد سوراخ ملیسا کردم و گفتم چشم کلاس خیلی سریع خالی شد و اقا معلم به سمتمون اومد _... التشو از شلوارش بیرون کشید و...
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 772
    3
    _ آقا... درد داره توروخدا... _ هیش... می خوام بمالونم بهش  فقط؛  داخل نمی فرستم.  بر خلاف حرفم، نه تنها آروم نشد که ترسیده خودش رو بالا کشید و عصبی زدم روی پاش... جای دست هام کاملا روی پوست سفیدش موند و کلافه گفتم: _ تو چرا زبون نمی فهمی آخه؟؟ می گم نمی گامت، یعنی نمی گامت دیگه! بهم نگاهی کرد و وقتی لباشو باز کرد چیز بگه، فکری به ذهنم زد و لبخند خبیثانه ای نشست روی لب هام...!  انگشتم رو روی لبش گذاشتم  و کش دار گفتم: _ ولی دهنتو که می تونم بگام! می تونم اینجا رو با کی**رم پر کنم که نه تب کنی  و نه جر بخوری! نا باور سرشو تکون داد و سعی کرد از بغلم بیرون بیاد، محکم گرفتمش و ک*یرم رو جلو دهنش گذاشتم.
    Ko'proq ko'rsatish ...
    959
    1
    _بازم سوراخم خیس و لزج شده زود باش سالارتو بکن توم اروند! اروم دستمو سمت ...ی..ر شق شده بادیگاردم بردم و .هکشو رو سوراخم کوبیدم _تا وقتی بابام برسه یه دور دیگه جرم بده حش‌ری نگاش کردم و انگشتای دستمو با زبونم تر‌ کردم و مالیدم سالارش دوباره راست شده بود و منیش داشت از بهشتم چکه میکرد و دوباره داغ کرده بودم و منتظر تلمبه های محکمش بودم _دوباره بریزم توت؟ بهشتمو به ...یرش مالیدم و منتظر فرو رفتنش بودم که محکم دستشو رو با.سنم کوبوند و باسنمو با انگشتش مالید _اگه هر روز تو هلوت تقه بزنم حامله میشی دختر اینبار از جاده قزوین جرت میدم! _میخوای تا صبح گشادم کنی؟ هووم؟ تفی رو انداخت و ضربه های پی در پی به با.سنم کوبوند _سوراخ پشتت خیلی فک میکنی تحمل ک...ی..ر کلفتمو داره؟ لپای با.سنمو باز کرد و به سوراخم مالوند و با صدای در حیاط زبونمو گزیدم و خودمو بیشتر بهش _تا وقتی بابام برسه ابتو بریز توش! شه.وتی شده بود و با یه حرکت خودشو توم فرو کرد و صدای جیغم یهو تو اتاق پیچید و حس سراغم اومد _اخ....پاره شدم اروند.... جوونی گفت و روم خم شدم و شروع کرد به و کردن سالار گندش تو سوراخ پشتم و با درد موهاشو از پشت چنگ میزدم _جوون....دختر تنگ منی تو.....بیشتر قمبل کن برام میخوام امروز با ابم ابیاریت کنم! حشری شده خندیدم و هامو چنگ زدم لعنتی جوری داشت توم خودشو تکون میداد که رگای داغ شدشو به خوبی تو خودم حس میکردم و از ناله‌ بلندی کردم _جان....تنگ کوچولوی من با.سنمو بیشتر قمبل کردم و خودم شروع کردم به تکون دادن خودم و منی که تو ک...صم ریخته بود همزمان داشت از سوراخم بیرون میریخت و داغ شده لرزیدم _اخ...جرم بده کمرمو محکم گرفت و با که توم زد از درد و لذت جیغ کشیدم و تل.مبه بعدیش همزمان شد با شدن در اما اروند دست از کارش نکشید و با بیشتری به ضربه هاش ادامه داد و با عربده بلندش.....🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥 زیر بادیگارد سک.سیش جر میره و هر شب سوراخاش با منیش پر میشه....💦🍓🔞 فقط #حش.ریا بجوینن🫦🍑❌
    Ko'proq ko'rsatish ...
    「هــــ𝐋𝐀𝐍𝐃‌ـــــات🍑」
    لباستو بزنم بالا با زبونم رو شکمت راه برم و همزمان از رو ساپورتت دست بکشم وسط پاهات🔞💦 #lams_dagh🔥 #havasran💋 #کپی_ممنوع❌ ورود افراد زیر🔞سال به هیچ عنوان توصیه نمیشود‼️
    680
    1
    تو گل سرسبد خونه‌می ..

    339496247_685772453302462_6697148899588063597_n.mp4

    624
    2
    ک💦ص و کو💦نِ دختره رو دوتا ارباب خشن و هات تو شرکت جر میدن ظرفیت محدودیت داره ❌⚠️🍆👿👅 اوف اگه میخوای آبت بپاشه بیرون یه رمان اوردم که با هر پارتش جـ*ـق میزنی🤤💦👅 تو شرکت جلوی ارباب بزرگ کفش هاشو وسط پام فشار داد آه خفه ای کشیدم و پاهامو باز کردم خودکارو پایین انداخت و الکی خم شد خشن شورتم پایین کشید لیس عمیقی به چو*چو*لم زد آهی کشیدم🔞🍌 ارباب بزرگ در حالیکه آلـ🍆ـت شق شدش رو میمالید و به سمتون اومد بی قرار چشم هام خمار شد. با حشـ*ـریت لب زدم - آههه اوففف با دوتا آلـ🍆ـت جرم بدین آه... پرتم کرد رو میز سوراخ با*سنمو لیسی زدو یه ضرب آلـ🍆ـــــت کلفت و درازش رو واردم کرد لبمو به دندون گرفتم و محکم تکون خوردم، ارباب کوچیک نزدیک شد الـ🍆ـتشو وارد بهـشـ*ـتـم کرد شروع به تلمبه زدن کرد 🤤💦 آبم راه افتاده بود از دو طرف داشتم جر میخوردم سیلی به با*سنم زد با حشـ*ـریت تمام گفت: - جوووون جنـ*ـده کلفـ.ـ🍆ـت دوس داری؟💦♨️ با شدت زیاد تلمبه میزد تخم هاش تو بهشـ*ـتم حس میکردم نزدیک ار*ضا شدن‌ش بود که آبشو با فشار تو دهنم خالی کرد با ولع آبو لیسیدم و ارباب بزرگ...🙊🍑🔞 ک💦ص و کو💦نِ دختره رو دوتا ارباب خشن و هات تو شرکت جر میدن ظرفیت محدودیت داره ❌⚠️🍆👿👅
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 265
    2
    #رابطه لب هاش رو محکم روی لب فرهود کوبید و با ولع شروع به کرد. جوری به لب هاش چسبیده بود انگار اگه ارتباطش رو قطع کنه از بی جونی می میره. با حس کمبود کمی سرش رو عقب داد و با نفس نفس زبونی به لب هاش کشید. _مزه میدی، لعنت به من که خودمو از این لبا محروم کردم. این بار نوبت گردن سفیدش بود. قسم خورده بود جای سفید توی بدنش نذاره و نمیگذاشت هم. جوری زد و گاز های محکم می گرفت که نفس فرهود در نمیومد.‌ بیش از اندازه اش داشت روانیش می کرد که فقط جلو بره. نگاهی به چشمای فرهود انداخت و دست دور کش گذاشت. _اجازه هست؟ روش نمی شد مستقیم جواب رو بده.چشم‌ازش دزدید و آروم سر تکون داد، جواب پاسخ مثبتش شد بوسه ای که محکم که روی لب هاش نشست. دست دور شورتش گرفت و از پا دراوردش. بدنش ذره ای موی اضافی نداشت.# آلت مردانه اش شده و آماده ی بود. به شدت دلش می خواست نقطه به نقطه بدنش رو وارسی کنه. پاهاش رو بالا داد و روی شونش گذاشت، با دیدن اضافه ای زیر های خیلی کوچیک فرهود چشم هاش برقی زد. بی طاقت سمتش هجوم برد و زبونی به سوراخ تنگ مقابلش زد. _آه، اه پشت بندش #درشت# فرهود رو به دهن گرفت و مکی عمیق بهش زد. باورش نمی شد یک روز بتونه یک رو به دهن بگیره ولی لامصب شیرین تر از تصورش بود.‌ جوری بالا پایین می رفت و ساک می زد که انگار عمری این کاره بوده. _آه ، ساواش، نکن، آه ، اه ساواش د، دا ، دارم میام. فوری دهنش رو برداشت. _زوده زندگیم، زوده برای اومدنت، من هنوز این تنگ بی صاحب رو افتتاح نکردم. بدنش رو روی سوراخ فرهود گذاشت.‌ _آماده ای جونم؟ به قدری خیس شده بود که نخواد چیزی برای شدن بهش بزنه. پلکای که روی هم افتاد آروم سر رو داخل کرد. _آخ، ساواش، اروم تر نمی تونست. داغی دور وادارش می کرد تا همه ی حجمش رو داخلش فرو ببره و اون داغی و تنگی رو بیشتر حس کنه. بی طاقت یک خودش رو داخلش فرو کرد. صدای داد فرهود که بلند شد کمی مکث کرد تا به کلفتی کیرش عادت کنه. سرش رو جلو برد و سینه ی فرهود رو به دهن گرفت و شروع به مکیدنش کرد، صدای اه و ناله ی فرهود که بلند شد حرکاتش رو‌از سر گرفت. جوری داغ کرده و شهوتی شده بود که دیگه کنترلی روی حرکاتش و صدای آه و ناله ی بلندش نداشت. عملا داشت از شدن لذت نعره می زد. _اه، لعنتی، فرهود، می بینی چجوری سوراخ تنگت داره سالارم رو‌ می بلعه؟انگار از اول مال خودش بوده. _اه ساواش این عالیه تند تر بزن، محکم تر بزن. _محکم تر می خوای؟جرت می دم فرهود. قراره با سالارم جرت بدم، لعنتی چطور زودتر کشفت نکردم؟چطور زودتر نکردمت؟عالیه، خود خود بهشته، آههههههههه
    Ko'proq ko'rsatish ...
    ❌متفاوت❌FOAD
    ❌کپی ممنوع
    905
    0
    #part9 _ می دونی چرا بهشتت پاره شد؟ دستم رو روی شورتش گذاشتم وآروم انگشتم رو روی بهشتش کشیدم و زیر گوشش گفتم:  _ چون کی**رم کلفته و این سوراخ کوچولوی تو تنگ! دست کن تو شورتم، ببین کلفتیشو! خودم دستشو گرفتم و به زور فرو کردم توی شلوارم... _ درش بیا حورا، باید ببینی اربابت کیه!از این به بعد تو اینجایی که بهش خدمت کنی... درش بیار تا دوباره نکردمت و پاره نشدی! با شنیدن پارگی به وضوح بدنش لرزید و مجبور شد کاری که می خوام رو بکنه... مردونه ام با یه فشار بیرون افتاد که بلندش کردم و روی پاهام نشوندمش و عضوم رو فرستادم لای پاش... _ آقا... درد داره توروخدا... _ هیش... می خوام بمالونم بهش  فقط؛  داخل نمی فرستم.  ❌👇💦
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 997
    4
    دلم هوس ل*ز با دوستمو کرده بود حتی فکر کردن به خوردن بهشتش هم باعث میشد حشری بشم و اب بهشتم راه ببوفته .. بی توجه به کلاس درس دستمو روی بهشتش گذاشتم که نگاهم کرد _دوستت داری نازتو بخورم ملیسا ؟ چشماش خمار شد و سرشو تکون داد ... انگشتمو وارد شورتش کردم و نگاهمو به اقا معلم دادم که درس میداد _بچه ها کلاس بسه برین تو حیاط یه بادی به سرتون بخوره ...فقط شما دوتا بمونید انگشتمو کمی وارد سوراخ ملیسا کردم و گفتم چشم کلاس خیلی سریع خالی شد و اقا معلم به سمتمون اومد _... التشو از شلوارش بیرون کشید و...
    Ko'proq ko'rsatish ...
    2 051
    3
    #part1 تلمبه هاشو توی ک.ص خیسم تند تر کرد از شدت درد و خونریزی به گریه افتاده بودم - جونم سکسی من عروسک جندم درد داری آره ، دردت گرفته، درد خوبه عروسک خوبه برات + باراد ‌...اخ ...توروخدا ولم کن محکم تر به سینه هام ضربه زد و غرید - کی اجازه داد اسممو به زبون هرزت بیاری؟ کی اجازه داد هان؟ الان چی باید صدام کنی؟ + مستر، ارباب -اووووف عالیه دختر خوب خودشو ازم بیرون کشید و به پهلو خوابوندتم پشتم قرار گرفت پاهامو با دستش از هم جدا کرد با یه حرکت خودشو توم فرو کرد - تنگی تنگ، انگار نه انگار روزی صد بار زیرمی کم کم صدای منم بلند شد. انگار لذت بردنم بهش خوش نیومد با دستاش شروع کرو به اسپنک کردنم و ...🔥🙊💦 باراد تهرانی مستر خشن و هاتی که با شکیلا دختری سکسی و حـشری ازدواج میکنه ، پس از مدتی فیلمای پـ ورن شکیلا رو توی فضای مجازی میبینه و به جرم خیانت هر شب با یه پوزیش جـ رش میده غافل از این که اون فیلم و عکسا...🤫💦 🔞
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 656
    5
    #سکس_ضرب‌دری😐❌ پشمام بخون ببین چه خبره 👇🏻🔥🔞 هانی بین و شوهر خودش داشت سرویس میداد و منم با آه و ناله دستم و روی کولوچه صورتی و گزاشته بودن و تند تند جق می‌زدم. _ بدین اوف نازی چقد شوهرت کلفت و بود. شوهر هانی برگشت سمتم و با شهوت چشمک زد : _ دوست داری بدم؟ چشمام ذوق زده باز شدند و هورنی شده لنگام و باز کردم و بزرگم و به سمت دهنم بردم و مکیدمشون. شوهر هانی که تا اون موقع داشت توی کون زن*ش میزد ازش بیرون کشید و با اوف و جون سمتم اومد. شوهرم از دیدن ما بیشتر حشری شد و مردونگیش و تا خایه تو آیه فرو کرد و... بیا ببین تو پارت بعدیش چه خبره 😳♨️ زنا می‌خوابند و دو تا پسره به تو نوبت کصشون می‌کنن 💦
    Ko'proq ko'rsatish ...
    کـامـ🔞ـ هـوســ💦ـ
    ممــنـــــــــوعــــه و بزرگـســــــــال💦🔞 ◇ ◇ چه کسی گفت که مستی فقط از جام شراب است من ز میخانه‌ی چشمان تو هر لحظه خرابم👀♥️🌿 ◇ ◇ بـہ قـلـم بِلا
    1 371
    9
    وقتی میای صدای پات از همه جاده‌ها میاد انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن می‌رسه هر چی که جاده‌ اس رو زمین به سینه من می‌رسه ..

    52376549_249960410924738_7691514240659218726_n.mp4

    1 320
    3
    ‍ ‍ وارد شدم درو دیوار و تخت خواب رو با گل و ربان تزیین کرده بودن سیوان پشت سرم وارد شد و از پشت بهم چسبید بند لباس عروسمو پایین کشید و هامو چلوند و با کنار گوشم گفت: _اوووف دلبر من دارم برای دادنت له له میزنم امشب جوری که هیچ وقت شب یادت نره قلبم شروع کرد به تند تند تپیدن میدونستم بیماری داره کم کم لباس عروسمو بالا زد و دستشو از برد داخل و شروع کرد به مالیدن بدنم شل شده بود که خانم بزرگ اومد تو اتاق و سسوان بی توجه بهش سرشو برد بین پامو زد خانم بزرگ ای کرد وگفت: _لباس عروستو در بیار فقط لباس بزار باشه بعد ریز خندید و ادامه داد: _پسرم خودش اونارو میکنه از خجالت سرخ شدم که گفت: _پسرم یادت نره پارچرو کنی طوری نشون بده که آوازت تو کل روستا بپیچه بگم خدمتکارا کمکش کنن لباسشو در بیاره؟! سیوان انگشتشو از پشت کرد ‌که از درد جیغی کشیدم و شروع کرد به کردن و گفت: _همه بیرون خودم کمکش میکنم اینو گفت و پایین کشید که افتاد بیرون تنم لرزید چقدر و بود با این کارش از شرم سرمو پایین انداختم که بقیه کردن و شروع کردن به خندیدن سیوان فریاد زد چیه نکنه اول باید شمارو بعد ادامه داد: _کسی اینجا نمونه همه برن خونه هاشون تا سه روز نمیخوام کسی مزاحممون بشه لبخند از روی لب همه محو شد و تو وجودم پیچید خدمتکارا و خانم بزرگ در حالی که با دلسوزی و نگرانی بهم نگاه میکردن از اتاق خارج شدن سیوان پرتم کرد رو تخت و در حالی که یکی یکی انگشتاشو وارد میکرد یه کرد تو 😳 🔞🔞
    Ko'proq ko'rsatish ...
    image
    2 533
    8
    دربـنـد فـاحـشـگــی🔥 وقتی از حموم دراومدم که اشکان جلوی آیینه مشغول حالت دادن به موهاش بود. از لباسی که به تن داشت معلوم بود مهمون هاش خیلی براش با ارزش بودن. چشمش که بهم افتاد از کارش دست کشید و سمتم چرخید. با تن پوش سفیدم جلو روش ایستاده بودم و قطره های اب از روی تنم سر میخوردن. از بالا پایین شدن سیبک گلوش معلوم بود داشت دوباره هوایی میشد.. سریع ازش رو گرفتم و سمت کمدم رفتم چون واقعا دلم نمیخواست اتفاق دیشب تکرار شه. کمر خم کردم تا لباس زیرام رو از کشو در بیارم که با چسبوندن مردونگیش از پشت به باسنم هینی کشیدم.. خواستم کمر راست کنم که با یه دستش گودی کمرم رو فشار داد و با اون یکی رونم رو سفت چسبیده بود تا ازش فاصله نگیرم. -حیف هم دیره و هم روزه ام وگرنه تو همین حالت چنان ترتیبت رو میدادم که دیگه جرعت نکنی واسه من ناز کنی.. از روی حوله اسپنک محکمی بهم زد که با جیغ کوتاه به جلو پرت شدم و قبل اینکه سرم جایی بخوره دوباره رون پام رو چسبید.. سرمو بین پاش بردمو لیسی‌به‌بهشت کوچولوش زدم با صدای بچگونه‌ش‌آه میکشیدو آلتمو دراز میکرد _جونم خانوم کوچولو ... برای من خیس کردی؟ زبونمو رو شیار بهشتش بالا پایین میکردم صدای ناله های بچگونه ش بلند شده بود _کسی نیاد اقا معلم؟ زبونمو تو سوراخ بهشتش کردمو توش چرخوندم ... _هیچکس نمیاد کوچولوی من ... تا اخر دنیا میخوام بهشتت برا من باشه و تو مدرسه بکنمت دستمو به سینه ش گرفتم و دوباره نوک زبونمو واردش کردم که با صدای جیغ ناظم مدرسه... پارت واقعی نبود بلفت ❌پیشنهاد نویسنده👆
    Ko'proq ko'rsatish ...
    4 065
    28
    سیلی رو خیس و پر ابش زدم کرده بودم و می‌خواستم اون بهشت رو انقدر تا شیره‌ی جونش  در بیاد. فشاری به وارد کردم و شروع کرد به . 🔞_آهه میکائیل...آه..دوست دارم..آه..دوست دارم عضو کلفتت بره تو کلوچه خیسم. سر مردونگیمو روی بهشت خیسش تنظیم کردم و یه ضرب واردش کردم انقدر و خیس بود که دلم می‌خواست ساعت‌ها داخل تلمبه بزنم. نیشخندی زدم و در گوشش گفتم: _چه حالی داری زیر پسرت داری جر میخوریی؟ها؟؟ سرعت تلمبه زدنمو بیشتر کردم که ناله کرد 🔞_آه..آفرین پسر خوب..ترتیب ک™ص تنگ زن باباتو بدههههه..
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 371
    5
    👫بازگشت فوری معشوق در ۳ روز تضمینی بدون نیاز به معشوق حتی از راه دور😳 ☠️دفع فوووری سحر و جادو و چشم نظر 👁قدرت آینده نگری👁️ 🏠فروش ملک ۳ روزه تضمینی🏠 افزایش رزق و روزی و ثروت در کمترین زمان تضمینی 🚚ارسال ۴۸ ساعته کاملاً محرمانه🚚 💯بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن👇🏻👇🏻👇🏻 🫵🏻سفارش و مشاوره👇🏻

    tumblr_f0e1c7fd3fde4ba9ad4ea6111ba752e2_aed0296f_400.gif.mp4

    1 485
    0
    ک💦ص و کو💦نِ دختره زیر دوتا از مشتریاش ، بد جور گاییده میشه🙊🔞🔥 🥂سفید برفیِ هـ💦👅ـات🥂 سرشو برد لای پام با زبونش  چو*چولم رو  مالید... _اوف خوب میخوری بیشتر بخور _جون تو فقط ناله کن که از کو*ن و ک*ص قراره گاییده بشی... با حرفش حشری تر شدم و موهاشو کشیدم که بلند شد و مردونگیش رو واردم کرد _اوففف اه خیلی بزرگه جر خوردم نوک ممه هامو کشید و سیلی زد یهو در اتاق باز شد با دیدن مرد دیگه ی ناله ی کردم...🔞💦🔥 یکی از مردا دستم رو گرفت و اون یکی شدش رو داخل ...صم کرد که جیغی کشیدم ..... خندیدن و اونیکی رو محکم توی برد و همینطور که عقب و جلو میکرد که ...👅💦🔞
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 040
    5
    #پارت ۱۹۰ دستی رو شکم برامدم کشیدم ... ماه آخرم بود... با دست عرق روی پیشونیم رو پاک کردم و روی تخت نشستم ... باورم نمیشد که پدر بچه م رو هنوز ندیدم ... برای دراوردن پول عمل سونیا پیشنهاد مادر بزرگ بچه م رو قبول کرده بودم و با جایگذاری اسپرم های ساشا داخل رحمم حامله شده بودم ... از جا بلند شدم و به سختی به طرف اشپزخونه رفتم تا قرصم رو بخورم ... با صدای زنگ در دکمه ی ایفون رو فشردم و وارد اشپزخونه شدم ... با باز شدن در از داخل اشپزخونه داد زدم ... _سونیا ... میشه بری نون بگیری گرسنمه ... قرصم رو توی دهنم انداختم و یه لیوان از شیر اب پر کردم  که دستی مردونه دور شکمم حلقه شد ... جیغی کشیدمو لیوان از دستم پرت شد ...سرش داخل گردنم فرو کرد و لب زد _هیس کوچولو منم .. پدر بچه ت چیزی رو که میشنیدم باورم نمیشد خواستم به عقب برگردم که فشار دستاش بیشتر شد ... _میبینم که مامانم خوش سلیقه ست .... واسه نوه ش مامان بر و رو دار انتخاب کرده ... قلبم محکم به سینم میزد که لاله ی گوشم رد گاز گرفت ... _چطوره تا نی نی مون به دنیا نیومده باباشو حس کنه هان ؟ وحشت زده به طرفش برگشتم که دستم رو گرفتو روی ... ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ دختره از پسری حامله شده که ندیدتش ... حالا تو ماه اخرش پسره اومده و... 😱😱😱😱
    Ko'proq ko'rsatish ...
    حــاج سـالار
    ﷽ حــاج سـالار🍻
    1 891
    3
    #پارت_۱۱ 🌀🎭 بی احساس🌀🎭 اون با سرعتی که قادر به توصیفش نبودم لبهای منو میخورد و بدنم رو می مالوند. گاهی وقتی تنش به تنم می چسبید سفت شدن و بزرگ شدن عضوش رو کاملا احساس میکردم و این حس و لمس گاهی منی که اولین بار بود همچین شرایطی رو تجربه میکردم میترسوند. گیر بودم. گیر و پرس بین اون و دیوار اما... اما غرق شده بودم تو خوردن لبهای غریبه ای که عجیب طعم به دل نشینی داشتن! قابل توصیف نبود! اون اونقدر تمیز بود که دهنش طعم و بوی خوشایند و خوشی داشت و لبش رو وقتی میک میزدم درست عین خوردن یه تیکه پاستیل بود. پاستیل نرمی که کش میومد و طعم و مزه ی خوبی داره. نوک سینه هام رو میگرفت و به سمت خودش میکشید. این کارش برای من من ترکیبی از دو حس درد و لذت بود. انگار میخواست هردوی اونارو همزمان برای من به ارمغان بیاره. زبونشو توی دهنم می چرخوند و بعد به یکباره ولش میکرد و بجاش زبون خودم رو می مکید. اون حرفه ای بود و من ناشی! اون کاربلد بود و من دیوانه ای که داشتم از حرکات یه کاربلد غریبه لذت میبردم و درعین حال سعی میکردم تو اون فرصت کوتاه جوری همراهیش کنم که از ناشی بودنم باخبر نشه. وقتی نفس کم آورد و به اجبار رهام کرد سرش رو برد توی گردنم. زبون نرم و ترش رو از بالا تا پایین کشید و با هدیه دادن بی نظیر ترین حس دنیا از من پرسید: -باکره ای... !؟ اون این سوال رو از منی پرسید که همچنان درگید لذت کشیده شدن زبونش روی پوست گردنج بودم و اون لحظه داشتم ازخودم توی ذهنم می پرسیدم: "خدایااااا....اینکه یه مرد گردنم رو ببوسه و لیس بزنه تا به این حد حامل لذته ؟" چشمهای خمارمو بیشتر وا کردم و جواب دادم: -بله... بی اشتیاق گفت: -نمیخوام واسه اولینبار من بکارتت رو... چون میدونستم چی میخواد بگه قبل از تموم شدن حرفش با همون حالت خجل گفتم: -ارتجاع×یه حرفی نزد.نفسش رو داد بیرون و سر انگشتاشو رو پهلوی لختم بالا و پایین کرد. دستهامو که تا به اون لحظه کنار پاهام نگه داشته بودم و انگشتامو به حالت مشت جمع کرده بودم بالا آوردم و چون ناخوداگاه حس لذت به این فکرم انداخت که لمس سینه ی ستبر و بدون موش میتونه خیلی دلنشیت و خوشایند باشه، اونارو به همون سمت هدایت کردم اما به محض اینکه خواستم کف دستهامو رو سینه اش بزارم و لمسش کنم ناخوداگاه....
    Ko'proq ko'rsatish ...
    1 271
    1
    حتی اگه همه منو تنها گذاشتن تو کنارم بمون ..

    5E46B7FB20126F7BF3F667BDB9A64196_video_dashinit.mp4

    967
    3
    _ _اره ددی جونم ...داری بهشت دختر کوچولوتو میخوری انگار که حرفم حشری ترش کرد که زبونشو تو سوراخ بهشتم فرستاد وانگشت اشاره ش رو روی سوراخ باسنم گذاشت و داخل فرستاد _جون ...با اینکه هرشب میکنمش بازم تنگه دستشو روی قوص کمرم گذاشت و فشارم داد _ باسنمو براش بالاتر اوردم یه انگشتشو کرد دو انگشت که جیغم در اومد _هییییس ...هنوز تازه دوتا انگشت توشه ... سالارم بره توش بازم پاره ت میکنم کمی انگشتشو عقب جلو کرد وقتی حس کرد سوراخم گشاد تر شد انگشتش رو دراوردو خودشو داخلم جا کرد که جیغ بلندی کشیدم پارت واقعیه🤤پارت ۷ نبود لفت بده💦❌
    Ko'proq ko'rsatish ...
    2 055
    3
    بیوه‌ی💦برادرم دستاش و داخل شورتم می‌فرسته و چنگی به بهشتم میزنه، برای اینکه تنم و داغ کنه دستاش و رو چوچولم تند حرکت میده و دست آزادش چنگ میشه رو بالا تنم. _جووون! سوتینم که نپوشیدی! بخاطر حرکت دستاش بین پام نبض زدو خیس شد. نفس های کشداری کشیدم و بین تنش وول خوردم. منتظر بودم ادامه بده ولی کامران دستاش و از داخل شورتم در میاره. فکر کردم می خواد عقب بکشه ولی وقتی تنش و از پشت بهم چسبوند و باس‌نم و چنگ زد وحشت زده تکونی به خودم دادم _چیکار می خوای بکنی کامران!! _می خوام این باسن خوش فرمت و امتحان کنم آخ که حتی با دیدنشم سیخ کردم. مردونگی سیخ شدش و از پشت بهم میماله. _حتی فکرشم نکن، درد داره من نمی خوام. اسپنک محکمی زد و گفت: _چرا فکرش و نکنم؟! ببینم نکنه تو تاحالا سک.س از پشت و تجربه نکردی اره؟!! نکنه داداشم تا حالا از پشت نکردت؟!! جیغی میکشم و می‌خوام از بغلش بیام بیرون که تو یه حرکت شورتم و می‌کشه و پایین و سوراخ باس.نم و باز می‌کنه. _اووف این که مثل سوراخ بچه ها آکه! جوون چه تنگ و صورتی. پس خودم امشب این سوراخ تنگت و افتتاح میکنم. قبل از اینکه مخالفتی کنم سر کلاهکش و با سوراخم تنظیم می‌کنه و با یه فشار واردم می‌کنه. _اخخخ سوختم... کامران پسر هات و خشنی که عاشق زن بیوه ی برادرش میشه و هرشب پنهونی عقب و جلوش و یکی می‌کنه ❌❌🔞🔞 ممنوعه و فول سسکی💦💦
    Ko'proq ko'rsatish ...
    🥂بیـوه‌ی بـرادرم🥂
    دلم ضعف میره دقیقا همون لحظه ای که زبونتو میکشی زیرِ گردنم 🙊💦 رمان عاشقانه و فول هات: بیوه‌ی برادرم🔥 رمان بزرگسال : مسحور🔥 به قلم: راحله.dm پارت اول مسحور https://t.me/c/1442821638/33670 پارت اول بیوه ی برادرم https://t.me/c/1442821638/28761
    1 400
    3
    Oxirgi yangilanish: 11.07.23
    Privacy Policy Telemetrio